قرآن چه فضیلت هایی برای پیامبر ص بیان کرده است؟
گوهر فضیلت / پدید آورنده : ابوسعید واعظ ، صفحه 88 ذکر مغفرت خدای تعالی در قصه آدم گفت: (وَ عَصی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی) گناه آدم پدید کرد و در قرآن ذکر کرد. و در قصه نوح گفت: (فَلا تَسْأَلَنَّ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ). و یونس را گفت: (وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ). و داود را یاد کرد: (لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُوءالِ نَعْجَتِکَ) و موسی را یاد کرد: (فَوَکَزَهُ مُوسی فَقَضی عَلَیْهِ). این همه گناه (ترک اولی) پیغمبران یاد کرد. رسول ما را علیه السلام یاد کرد و گفت: (لِیَغْفِرَ لَکَ اللّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ) ذکر مغفرت کرد و گناه پوشیده داشت. شرف دیگر، خدای عزّ و جل هر پیغمبری را به نام یاد کرده است که: یا آدم! یا نوح! یا ابراهیم! یا لوط! یا شعیب! یا هود! یا صالح! یا داود! یا موسی! یا یوسف! یا عیسی! چون یاد رسول می کند به نامش نمی خواند؛ به تعظیم و به تبجیل می گوید: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنّا أَرْسَلْناکَ شاهِدًا. جای دیگر گفت: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ. جای دیگر گفت: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ لا یَحْزُنْکَ. شرف دیگر، خدای عزّ و جل مؤمنان را فرمود که چون رسول را ندا کنند، آهسته گویند و آواز بلند نکنند و از برای تعظیم محمد را، و ایشان را وعید کرد به احباط عمل اگر آواز بلند کنند. شرف دیگر، خدای تعالی حرام کرد بر امت رسول که او را به نام خوانند. گفت: رسول را چنان مخوانید که یکدیگر را خوانید. و این شرف هیچ پیغمبری را نبوده است. نام های خدای تعالی شرف دیگر، نام های خدای تعالی بر دو نوع است. نوعی آن است که نشاید که مخلوق را بدان نام کنند. چون خالق و رازق، نوعی آن است که شاید از این نوع که شاید، بعضی پیغمبران را بدان مدح کرده است و هر جا که در نام های خدای تعالی دو صفت است در حقّ ایشان یک صفت گفته است؛ در مدح نوح، گفت: إِنَّهُ کانَ عَبْدًا شَکُورا. در مدح خود گفت: إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ. دو وصف بگفت: غفور و شکور. و نوح را شکور تنها گفت، و در حقّ ابراهیم گفت: لَحَلیمٌ أَوّاهٌ مُنیبٌ. یک وصف گفت و آن حلیم است. و در مدح خود گفت دو وصف: إِنَّ اللّهَ لَعَلیمٌ حَلیمٌ. و در حق موسی گفت: وَ جاءَکُمْ رَسُولٌ کَریمٌ. و در حق خود گفت: إِنَّ رَبّی لِغَنِیُّ کَریمٌ. چون مدح رسول گفت، دو وصف به هم گفت: لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُوءْمِنینَ رَوءُفٌ رَحیمٌ. و در مدح خود گفت: إِنَّ اللّهَ بِالنّاسِ لَرَوءُفٌ رَحیمٌ. * * * شرف دیگر، خدای تعالی هر یک را از پیغمبران به طایفه ای معین فرستاد، گفت: إِنّا أَرْسَلْنا نُوحًا إِلی قَوْمِهِ. جای دیگر گفت: وَ إِلی عادٍ أَخاهُمْ هُودًا، وَ إِلی ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحًا، وَ إِلی مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْبًا، وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسی بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبینٍ، إِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلَإِیْهِ. محمد صلی الله علیه و آله وسلم را به جمله خلایق فرستاد: وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاّ کَافَّةً لِلنّاسِ بَشیرًا وَ نَذیرًا. و رسول گفت: بُعِثْتُ اِلی الْخَلقِ کافّةٌ. شرف دیگر، خدای تعالی می گوید: محمد اولی تر است به مؤمنان از تن های ایشان و این شرف خاص رسول است. شرف دیگر، خدای تعالی می گوید: من از شما که امت منید، مزدی نمی خواهم الا دوستی خویشان. شرف دیگر، خدای تعالی محبت رسول، سبب محبت خود کرده است. آنجا که می گوید: اگر شما خدای عزّ و جل را دوست می دارید پس روی من کنید تا شما را خدای تعالی دوست دارد و گناه شما بیامرزد و نیز شریعت را به تصدیق رسول متعلق کرده است آن جا که می گوید: وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا. شرف دیگر، خدای تعالی امت رسول را می فرماید که اگر شما را اختلافی باشد رجوع با کتاب خدای و رسول خدای کنید و طاعت رسول به طاعت خدا مقرون است. أَطیعُوا اللّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ. آسانی ها در دین شرف دیگر، خدای تعالی سختی و ثقلی که بر اُمم ماضیه نهاد و بر امت محمد همه سهل و آسان گردانید چنان که گفت: یُریدُ اللّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُریدُ بِکُمُ الْعُسْرَ. و گفت: إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا. و رسول گفت: غلبه نکند یک عسر بر دو یسر. حق تعالی آن سختی که بر امت های پیشین بوده است از این امت برداشته است. شرف دیگر، فرشتگان از برای موافقت و نصرت رسول فرو می آمدند و با کافران حرب می کردند و از برای هیچ پیغمبری فرشتگان با کافران حرب نکردند، چنان که گفت: وَ قَتَلَ داوُودُ جالُوتَ. و در حق موسی و دیگر پیغمبران چون حق به محمد رسید گفت: یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ. و ملایکه یاری هیچ پیغمبری نکردند الا از آن محمد. و روایت کرده اند که رسول از حرب احزاب بازگردید، زره بنهاد و سلاح. پس جبرییل فرود آمد و گفت: سلاح نمی نهی و ما که ملائکه ایم هنوز سلاح ننهاده ایم. پس رسول به حرب بنی قریظه و بنی النضیر شد و روایت است که بعضی از صحابه گفتند: یا رسول اللّه ! حمله بردم بر کافری و قصد کردم که او را بکشم. از هوا آوازی شنیدم که می گوید: فرا پیش رو ای حیزوم. پس بر من سبق برد و آن کافر را که من قصد می کردم بکشت. یا رسول اللّه ! حیزوم کیست؟ گفت: تا از جبرییل بپرسم. جبرییل فرو آمد. بپرسید. گفت: من جمله خلق خدای را نشناسم و بعضی صحابه گفتند که ما در مصاف کافران قصد می کردیم که مردی را از کافران بکشیم، پیش از آنکه شمشیر ما بدو رسیدی، چنان می دیدیم که سر او پیش ما انداخته بودی. کوثر شرف دیگر، خدای تعالی پیغمبر را می گوید: إِنّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ. و مقام محمود آن است که خلق اولین و آخرین آن را بپسندند و بر آن رشک برند و گفته اند: مقام محمود شفاعت است و کوثر جویی است در بهشت. و آورده اند که کفار، عیب کردند رسول را که ابتر است و ابتر دنبال بریده باشد. یعنی او را فرزندی نیست. خدای عزّ و جل جواب کافران باز داد و گفت: إِنَّ شانِئَکَ هُوَ اْلأَبْتَرُ. شرف دیگر، خدای عزّ و جل جمله پیغمبران را فرمود تا بشارت دهند به فرستادن رسول و مدت رسالت و شریعت او تا روز قیامت خواهد بود و این خاص است او را. شرف دیگر، امت مصطفی را بهترین امت ها خواند، کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ، و چون امت بهتر باشد پیغمبر نیز بهتر از همه انبیا باشد و این خاصیت امت محمد است که ایشان را خدای عز و جل به نیکی وصف می کند و هیچ امتی را این مرتبت نیست و اگر جایی مدح قومی از امتان پیغمبران متقدم گفته است، جمله را نگفته است. شرف دیگر، آن است که خدای تعالی امت محمد را عقلا و ارباب خرد گردانید و رسول عاقل ترین امت بود و چون ذکر امت های پیشین کرد آنجا که قوم موسی را ترنجبین و مرغ بریان می فرستاد و ایشان می گفتند: ما بر یک خورش صبر نکنیم، ما را پیاز و سیر و عدس می باید، حق تعالی نادانی ایشان باز می نماید و جای دیگر قوم موسی را جاهل می خواند. چون موسی از ایشان غایب شد گوساله می پرستیدند و چون موسی به زمین عمالقه شد، گفتند: تو برو و خدای تو و با ایشان کارزار کنید که ما این جا نشسته ایم و از قوم مصطفی مثل این حکایت نکرد، چون رسول صلی الله علیه و آله وسلم خواست که به غزا رود، صحابه گفتند: یا رسول اللّه ! ما با تو چنان نگوییم که قومی موسی گفتند. ما می گوییم که ما با توایم در بیابان و دریا و جان و مال فدا کنیم. عذاب دشمنان شرف دیگر آن است که خدای عز و جل دشمنان مصطفی را تهدید کرد به انواع عذاب. ابوجهل سوگند خورد که اگر محمد را ببیند که نماز کند پای بر گردن محمد نهد. پس جبرییل آمد و گفت: یا رسول اللّه ! آشکارا به حجر رو و اقرا باسم ربک بخوان تا آخر سورت. چون فارغ شوی، سجده کن و سر از زمین بر مدار تا ابوجهل بیاید. رسول علیه السلام برفت و فرمان به جای آورد. بوجهل را گفتند: محمد سجده کرده است به حجر. ابوجهل تعجیل کرد و بیامد. چون نزدیک رسول رسید، بازگشت ترسان و لرزان. مردمان او را گفتند: چرا باز گردیدی و فرا پیش نرفتی؛ گفت: میان من و محمد، اشتری مست دهان باز کرده است اگر من نزدیک می شدم مرا فرو خواست برد و باز پس گریخت. رسول برخاست و گفت: اگر به من نزدیک آمدی فریشتگان او را بربودندی. تغییر قبله شرف دیگر، خدای تعالی قبله پیغمبر بگردانید از قبله پیغمبران پیشین و سبب آن بود که جهودان و ترسایان رسول را عیب می کردند که تو نماز به قبله ما می کنی. پس رسول بر آسمان می نگریست و منتظر می بود تا جبرییل بیامد و گفت آنچه در دل رسول بود از گردانیدن قبله و آیت آورد. شرف دیگر، خدای عز و جل وعده مؤمنان داد که ایشان را خلافت دهند در زمین و دین که از برای ایشان پسندیده است بر ایشان ممکن دارد و ایشان را امن دهد، پس از خوف تا خدای را عبادت کنند و این دلیلی ظاهر و حجتی باهر است بر راستی قرآن که هر چه وعده فرموده است حاصل است. کرامت رسول در بلاد مشرق و مغرب ممکن اند و عزیز و از کسی نمی ترسند به جز از خدای تعالی و خدای را عبادت می کنند.
عنوان سوال:

قرآن چه فضیلت هایی برای پیامبر ص بیان کرده است؟


پاسخ:

گوهر فضیلت /
پدید آورنده : ابوسعید واعظ ، صفحه 88

ذکر مغفرت
خدای تعالی در قصه آدم گفت: (وَ عَصی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی) گناه آدم پدید کرد و در قرآن ذکر کرد. و در قصه نوح گفت: (فَلا تَسْأَلَنَّ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ). و یونس را گفت: (وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ). و داود را یاد کرد: (لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُوءالِ نَعْجَتِکَ) و موسی را یاد کرد: (فَوَکَزَهُ مُوسی فَقَضی عَلَیْهِ). این همه گناه (ترک اولی) پیغمبران یاد کرد. رسول ما را علیه السلام یاد کرد و گفت: (لِیَغْفِرَ لَکَ اللّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ) ذکر مغفرت کرد و گناه پوشیده داشت.

شرف دیگر، خدای عزّ و جل هر پیغمبری را به نام یاد کرده است که: یا آدم! یا نوح! یا ابراهیم! یا لوط! یا شعیب! یا هود! یا صالح! یا داود! یا موسی! یا یوسف! یا عیسی! چون یاد رسول می کند به نامش نمی خواند؛ به تعظیم و به تبجیل می گوید: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنّا أَرْسَلْناکَ شاهِدًا. جای دیگر گفت: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ. جای دیگر گفت: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ لا یَحْزُنْکَ.

شرف دیگر، خدای عزّ و جل مؤمنان را فرمود که چون رسول را ندا کنند، آهسته گویند و آواز بلند نکنند و از برای تعظیم محمد را، و ایشان را وعید کرد به احباط عمل اگر آواز بلند کنند.

شرف دیگر، خدای تعالی حرام کرد بر امت رسول که او را به نام خوانند. گفت: رسول را چنان مخوانید که یکدیگر را خوانید. و این شرف هیچ پیغمبری را نبوده است.

نام های خدای تعالی
شرف دیگر، نام های خدای تعالی بر دو نوع است. نوعی آن است که نشاید که مخلوق را بدان نام کنند. چون خالق و رازق، نوعی آن است که شاید از این نوع که شاید، بعضی پیغمبران را بدان مدح کرده است و هر جا که در نام های خدای تعالی دو صفت است در حقّ ایشان یک صفت گفته است؛ در مدح نوح، گفت: إِنَّهُ کانَ عَبْدًا شَکُورا. در مدح خود گفت: إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ. دو وصف بگفت: غفور و شکور. و نوح را شکور تنها گفت، و در حقّ ابراهیم گفت: لَحَلیمٌ أَوّاهٌ مُنیبٌ.

یک وصف گفت و آن حلیم است. و در مدح خود گفت دو وصف: إِنَّ اللّهَ لَعَلیمٌ حَلیمٌ. و در حق موسی گفت: وَ جاءَکُمْ رَسُولٌ کَریمٌ. و در حق خود گفت: إِنَّ رَبّی لِغَنِیُّ کَریمٌ.

چون مدح رسول گفت، دو وصف به هم گفت: لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُوءْمِنینَ رَوءُفٌ رَحیمٌ.

و در مدح خود گفت: إِنَّ اللّهَ بِالنّاسِ لَرَوءُفٌ رَحیمٌ.

* * *

شرف دیگر، خدای تعالی هر یک را از پیغمبران به طایفه ای معین فرستاد، گفت: إِنّا أَرْسَلْنا نُوحًا إِلی قَوْمِهِ. جای دیگر گفت: وَ إِلی عادٍ أَخاهُمْ هُودًا، وَ إِلی ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحًا، وَ إِلی مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْبًا، وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسی بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبینٍ، إِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلَإِیْهِ. محمد صلی الله علیه و آله وسلم را به جمله خلایق فرستاد: وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاّ کَافَّةً لِلنّاسِ بَشیرًا وَ نَذیرًا. و رسول گفت: بُعِثْتُ اِلی الْخَلقِ کافّةٌ.

شرف دیگر، خدای تعالی می گوید: محمد اولی تر است به مؤمنان از تن های ایشان و این شرف خاص رسول است.

شرف دیگر، خدای تعالی می گوید: من از شما که امت منید، مزدی نمی خواهم الا دوستی خویشان.

شرف دیگر، خدای تعالی محبت رسول، سبب محبت خود کرده است. آنجا که می گوید: اگر شما خدای عزّ و جل را دوست می دارید پس روی من کنید تا شما را خدای تعالی دوست دارد و گناه شما بیامرزد و نیز شریعت را به تصدیق رسول متعلق کرده است آن جا که می گوید: وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا.

شرف دیگر، خدای تعالی امت رسول را می فرماید که اگر شما را اختلافی باشد رجوع با کتاب خدای و رسول خدای کنید و طاعت رسول به طاعت خدا مقرون است. أَطیعُوا اللّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ.

آسانی ها در دین
شرف دیگر، خدای تعالی سختی و ثقلی که بر اُمم ماضیه نهاد و بر امت محمد همه سهل و آسان گردانید چنان که گفت: یُریدُ اللّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُریدُ بِکُمُ الْعُسْرَ. و گفت: إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا. و رسول گفت: غلبه نکند یک عسر بر دو یسر.

حق تعالی آن سختی که بر امت های پیشین بوده است از این امت برداشته است.

شرف دیگر، فرشتگان از برای موافقت و نصرت رسول فرو می آمدند و با کافران حرب می کردند و از برای هیچ پیغمبری فرشتگان با کافران حرب نکردند، چنان که گفت: وَ قَتَلَ داوُودُ جالُوتَ. و در حق موسی و دیگر پیغمبران چون حق به محمد رسید گفت: یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ. و ملایکه یاری هیچ پیغمبری نکردند الا از آن محمد. و روایت کرده اند که رسول از حرب احزاب بازگردید، زره بنهاد و سلاح. پس جبرییل فرود آمد و گفت: سلاح نمی نهی و ما که ملائکه ایم هنوز سلاح ننهاده ایم.

پس رسول به حرب بنی قریظه و بنی النضیر شد و روایت است که بعضی از صحابه گفتند: یا رسول اللّه ! حمله بردم بر کافری و قصد کردم که او را بکشم. از هوا آوازی شنیدم که می گوید: فرا پیش رو ای حیزوم. پس بر من سبق برد و آن کافر را که من قصد می کردم بکشت. یا رسول اللّه ! حیزوم کیست؟ گفت: تا از جبرییل بپرسم. جبرییل فرو آمد. بپرسید. گفت: من جمله خلق خدای را نشناسم و بعضی صحابه گفتند که ما در مصاف کافران قصد می کردیم که مردی را از کافران بکشیم، پیش از آنکه شمشیر ما بدو رسیدی، چنان می دیدیم که سر او پیش ما انداخته بودی.

کوثر
شرف دیگر، خدای تعالی پیغمبر را می گوید: إِنّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ. و مقام محمود آن است که خلق اولین و آخرین آن را بپسندند و بر آن رشک برند و گفته اند: مقام محمود شفاعت است و کوثر جویی است در بهشت.

و آورده اند که کفار، عیب کردند رسول را که ابتر است و ابتر دنبال بریده باشد. یعنی او را فرزندی نیست. خدای عزّ و جل جواب کافران باز داد و گفت: إِنَّ شانِئَکَ هُوَ اْلأَبْتَرُ. شرف دیگر، خدای عزّ و جل جمله پیغمبران را فرمود تا بشارت دهند به فرستادن رسول و مدت رسالت و شریعت او تا روز قیامت خواهد بود و این خاص است او را.

شرف دیگر، امت مصطفی را بهترین امت ها خواند، کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ، و چون امت بهتر باشد پیغمبر نیز بهتر از همه انبیا باشد و این خاصیت امت محمد است که ایشان را خدای عز و جل به نیکی وصف می کند و هیچ امتی را این مرتبت نیست و اگر جایی مدح قومی از امتان پیغمبران متقدم گفته است، جمله را نگفته است.

شرف دیگر، آن است که خدای تعالی امت محمد را عقلا و ارباب خرد گردانید و رسول عاقل ترین امت بود و چون ذکر امت های پیشین کرد آنجا که قوم موسی را ترنجبین و مرغ بریان می فرستاد و ایشان می گفتند: ما بر یک خورش صبر نکنیم، ما را پیاز و سیر و عدس می باید، حق تعالی نادانی ایشان باز می نماید و جای دیگر قوم موسی را جاهل می خواند. چون موسی از ایشان غایب شد گوساله می پرستیدند و چون موسی به زمین عمالقه شد، گفتند: تو برو و خدای تو و با ایشان کارزار کنید که ما این جا نشسته ایم و از قوم مصطفی مثل این حکایت نکرد، چون رسول صلی الله علیه و آله وسلم خواست که به غزا رود، صحابه گفتند: یا رسول اللّه ! ما با تو چنان نگوییم که قومی موسی گفتند. ما می گوییم که ما با توایم در بیابان و دریا و جان و مال فدا کنیم.

عذاب دشمنان
شرف دیگر آن است که خدای عز و جل دشمنان مصطفی را تهدید کرد به انواع عذاب. ابوجهل سوگند خورد که اگر محمد را ببیند که نماز کند پای بر گردن محمد نهد. پس جبرییل آمد و گفت: یا رسول اللّه ! آشکارا به حجر رو و اقرا باسم ربک بخوان تا آخر سورت. چون فارغ شوی، سجده کن و سر از زمین بر مدار تا ابوجهل بیاید. رسول علیه السلام برفت و فرمان به جای آورد. بوجهل را گفتند: محمد سجده کرده است به حجر. ابوجهل تعجیل کرد و بیامد.

چون نزدیک رسول رسید، بازگشت ترسان و لرزان. مردمان او را گفتند: چرا باز گردیدی و فرا پیش نرفتی؛ گفت: میان من و محمد، اشتری مست دهان باز کرده است اگر من نزدیک می شدم مرا فرو خواست برد و باز پس گریخت. رسول برخاست و گفت: اگر به من نزدیک آمدی فریشتگان او را بربودندی.

تغییر قبله
شرف دیگر، خدای تعالی قبله پیغمبر بگردانید از قبله پیغمبران پیشین و سبب آن بود که جهودان و ترسایان رسول را عیب می کردند که تو نماز به قبله ما می کنی.

پس رسول بر آسمان می نگریست و منتظر می بود تا جبرییل بیامد و گفت آنچه در دل رسول بود از گردانیدن قبله و آیت آورد.

شرف دیگر، خدای عز و جل وعده مؤمنان داد که ایشان را خلافت دهند در زمین و دین که از برای ایشان پسندیده است بر ایشان ممکن دارد و ایشان را امن دهد، پس از خوف تا خدای را عبادت کنند و این دلیلی ظاهر و حجتی باهر است بر راستی قرآن که هر چه وعده فرموده است حاصل است.

کرامت رسول در بلاد مشرق و مغرب ممکن اند و عزیز و از کسی نمی ترسند به جز از خدای تعالی و خدای را عبادت می کنند.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین