گوهر فضیلت / پدید آورنده : ابوسعید واعظ ، صفحه 88 ذکر مغفرت خدای تعالی در قصه آدم گفت: (وَ عَصی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی) گناه آدم پدید کرد و در قرآن ذکر کرد. و در قصه نوح گفت: (فَلا تَسْأَلَنَّ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ). و یونس را گفت: (وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ). و داود را یاد کرد: (لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُوءالِ نَعْجَتِکَ) و موسی را یاد کرد: (فَوَکَزَهُ مُوسی فَقَضی عَلَیْهِ). این همه گناه (ترک اولی) پیغمبران یاد کرد. رسول ما را علیه السلام یاد کرد و گفت: (لِیَغْفِرَ لَکَ اللّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ) ذکر مغفرت کرد و گناه پوشیده داشت. شرف دیگر، خدای عزّ و جل هر پیغمبری را به نام یاد کرده است که: یا آدم! یا نوح! یا ابراهیم! یا لوط! یا شعیب! یا هود! یا صالح! یا داود! یا موسی! یا یوسف! یا عیسی! چون یاد رسول می کند به نامش نمی خواند؛ به تعظیم و به تبجیل می گوید: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنّا أَرْسَلْناکَ شاهِدًا. جای دیگر گفت: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ. جای دیگر گفت: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ لا یَحْزُنْکَ. شرف دیگر، خدای عزّ و جل مؤمنان را فرمود که چون رسول را ندا کنند، آهسته گویند و آواز بلند نکنند و از برای تعظیم محمد را، و ایشان را وعید کرد به احباط عمل اگر آواز بلند کنند. شرف دیگر، خدای تعالی حرام کرد بر امت رسول که او را به نام خوانند. گفت: رسول را چنان مخوانید که یکدیگر را خوانید. و این شرف هیچ پیغمبری را نبوده است. نام های خدای تعالی شرف دیگر، نام های خدای تعالی بر دو نوع است. نوعی آن است که نشاید که مخلوق را بدان نام کنند. چون خالق و رازق، نوعی آن است که شاید از این نوع که شاید، بعضی پیغمبران را بدان مدح کرده است و هر جا که در نام های خدای تعالی دو صفت است در حقّ ایشان یک صفت گفته است؛ در مدح نوح، گفت: إِنَّهُ کانَ عَبْدًا شَکُورا. در مدح خود گفت: إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ. دو وصف بگفت: غفور و شکور. و نوح را شکور تنها گفت، و در حقّ ابراهیم گفت: لَحَلیمٌ أَوّاهٌ مُنیبٌ. یک وصف گفت و آن حلیم است. و در مدح خود گفت دو وصف: إِنَّ اللّهَ لَعَلیمٌ حَلیمٌ. و در حق موسی گفت: وَ جاءَکُمْ رَسُولٌ کَریمٌ. و در حق خود گفت: إِنَّ رَبّی لِغَنِیُّ کَریمٌ. چون مدح رسول گفت، دو وصف به هم گفت: لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُوءْمِنینَ رَوءُفٌ رَحیمٌ. و در مدح خود گفت: إِنَّ اللّهَ بِالنّاسِ لَرَوءُفٌ رَحیمٌ. * * * شرف دیگر، خدای تعالی هر یک را از پیغمبران به طایفه ای معین فرستاد، گفت: إِنّا أَرْسَلْنا نُوحًا إِلی قَوْمِهِ. جای دیگر گفت: وَ إِلی عادٍ أَخاهُمْ هُودًا، وَ إِلی ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحًا، وَ إِلی مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْبًا، وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسی بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبینٍ، إِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلَإِیْهِ. محمد صلی الله علیه و آله وسلم را به جمله خلایق فرستاد: وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاّ کَافَّةً لِلنّاسِ بَشیرًا وَ نَذیرًا. و رسول گفت: بُعِثْتُ اِلی الْخَلقِ کافّةٌ. شرف دیگر، خدای تعالی می گوید: محمد اولی تر است به مؤمنان از تن های ایشان و این شرف خاص رسول است. شرف دیگر، خدای تعالی می گوید: من از شما که امت منید، مزدی نمی خواهم الا دوستی خویشان. شرف دیگر، خدای تعالی محبت رسول، سبب محبت خود کرده است. آنجا که می گوید: اگر شما خدای عزّ و جل را دوست می دارید پس روی من کنید تا شما را خدای تعالی دوست دارد و گناه شما بیامرزد و نیز شریعت را به تصدیق رسول متعلق کرده است آن جا که می گوید: وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا. شرف دیگر، خدای تعالی امت رسول را می فرماید که اگر شما را اختلافی باشد رجوع با کتاب خدای و رسول خدای کنید و طاعت رسول به طاعت خدا مقرون است. أَطیعُوا اللّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ. آسانی ها در دین شرف دیگر، خدای تعالی سختی و ثقلی که بر اُمم ماضیه نهاد و بر امت محمد همه سهل و آسان گردانید چنان که گفت: یُریدُ اللّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُریدُ بِکُمُ الْعُسْرَ. و گفت: إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا. و رسول گفت: غلبه نکند یک عسر بر دو یسر. حق تعالی آن سختی که بر امت های پیشین بوده است از این امت برداشته است. شرف دیگر، فرشتگان از برای موافقت و نصرت رسول فرو می آمدند و با کافران حرب می کردند و از برای هیچ پیغمبری فرشتگان با کافران حرب نکردند، چنان که گفت: وَ قَتَلَ داوُودُ جالُوتَ. و در حق موسی و دیگر پیغمبران چون حق به محمد رسید گفت: یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ. و ملایکه یاری هیچ پیغمبری نکردند الا از آن محمد. و روایت کرده اند که رسول از حرب احزاب بازگردید، زره بنهاد و سلاح. پس جبرییل فرود آمد و گفت: سلاح نمی نهی و ما که ملائکه ایم هنوز سلاح ننهاده ایم. پس رسول به حرب بنی قریظه و بنی النضیر شد و روایت است که بعضی از صحابه گفتند: یا رسول اللّه ! حمله بردم بر کافری و قصد کردم که او را بکشم. از هوا آوازی شنیدم که می گوید: فرا پیش رو ای حیزوم. پس بر من سبق برد و آن کافر را که من قصد می کردم بکشت. یا رسول اللّه ! حیزوم کیست؟ گفت: تا از جبرییل بپرسم. جبرییل فرو آمد. بپرسید. گفت: من جمله خلق خدای را نشناسم و بعضی صحابه گفتند که ما در مصاف کافران قصد می کردیم که مردی را از کافران بکشیم، پیش از آنکه شمشیر ما بدو رسیدی، چنان می دیدیم که سر او پیش ما انداخته بودی. کوثر شرف دیگر، خدای تعالی پیغمبر را می گوید: إِنّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ. و مقام محمود آن است که خلق اولین و آخرین آن را بپسندند و بر آن رشک برند و گفته اند: مقام محمود شفاعت است و کوثر جویی است در بهشت. و آورده اند که کفار، عیب کردند رسول را که ابتر است و ابتر دنبال بریده باشد. یعنی او را فرزندی نیست. خدای عزّ و جل جواب کافران باز داد و گفت: إِنَّ شانِئَکَ هُوَ اْلأَبْتَرُ. شرف دیگر، خدای عزّ و جل جمله پیغمبران را فرمود تا بشارت دهند به فرستادن رسول و مدت رسالت و شریعت او تا روز قیامت خواهد بود و این خاص است او را. شرف دیگر، امت مصطفی را بهترین امت ها خواند، کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ، و چون امت بهتر باشد پیغمبر نیز بهتر از همه انبیا باشد و این خاصیت امت محمد است که ایشان را خدای عز و جل به نیکی وصف می کند و هیچ امتی را این مرتبت نیست و اگر جایی مدح قومی از امتان پیغمبران متقدم گفته است، جمله را نگفته است. شرف دیگر، آن است که خدای تعالی امت محمد را عقلا و ارباب خرد گردانید و رسول عاقل ترین امت بود و چون ذکر امت های پیشین کرد آنجا که قوم موسی را ترنجبین و مرغ بریان می فرستاد و ایشان می گفتند: ما بر یک خورش صبر نکنیم، ما را پیاز و سیر و عدس می باید، حق تعالی نادانی ایشان باز می نماید و جای دیگر قوم موسی را جاهل می خواند. چون موسی از ایشان غایب شد گوساله می پرستیدند و چون موسی به زمین عمالقه شد، گفتند: تو برو و خدای تو و با ایشان کارزار کنید که ما این جا نشسته ایم و از قوم مصطفی مثل این حکایت نکرد، چون رسول صلی الله علیه و آله وسلم خواست که به غزا رود، صحابه گفتند: یا رسول اللّه ! ما با تو چنان نگوییم که قومی موسی گفتند. ما می گوییم که ما با توایم در بیابان و دریا و جان و مال فدا کنیم. عذاب دشمنان شرف دیگر آن است که خدای عز و جل دشمنان مصطفی را تهدید کرد به انواع عذاب. ابوجهل سوگند خورد که اگر محمد را ببیند که نماز کند پای بر گردن محمد نهد. پس جبرییل آمد و گفت: یا رسول اللّه ! آشکارا به حجر رو و اقرا باسم ربک بخوان تا آخر سورت. چون فارغ شوی، سجده کن و سر از زمین بر مدار تا ابوجهل بیاید. رسول علیه السلام برفت و فرمان به جای آورد. بوجهل را گفتند: محمد سجده کرده است به حجر. ابوجهل تعجیل کرد و بیامد. چون نزدیک رسول رسید، بازگشت ترسان و لرزان. مردمان او را گفتند: چرا باز گردیدی و فرا پیش نرفتی؛ گفت: میان من و محمد، اشتری مست دهان باز کرده است اگر من نزدیک می شدم مرا فرو خواست برد و باز پس گریخت. رسول برخاست و گفت: اگر به من نزدیک آمدی فریشتگان او را بربودندی. تغییر قبله شرف دیگر، خدای تعالی قبله پیغمبر بگردانید از قبله پیغمبران پیشین و سبب آن بود که جهودان و ترسایان رسول را عیب می کردند که تو نماز به قبله ما می کنی. پس رسول بر آسمان می نگریست و منتظر می بود تا جبرییل بیامد و گفت آنچه در دل رسول بود از گردانیدن قبله و آیت آورد. شرف دیگر، خدای عز و جل وعده مؤمنان داد که ایشان را خلافت دهند در زمین و دین که از برای ایشان پسندیده است بر ایشان ممکن دارد و ایشان را امن دهد، پس از خوف تا خدای را عبادت کنند و این دلیلی ظاهر و حجتی باهر است بر راستی قرآن که هر چه وعده فرموده است حاصل است. کرامت رسول در بلاد مشرق و مغرب ممکن اند و عزیز و از کسی نمی ترسند به جز از خدای تعالی و خدای را عبادت می کنند.
گوهر فضیلت /
پدید آورنده : ابوسعید واعظ ، صفحه 88
ذکر مغفرت
خدای تعالی در قصه آدم گفت: (وَ عَصی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی) گناه آدم پدید کرد و در قرآن ذکر کرد. و در قصه نوح گفت: (فَلا تَسْأَلَنَّ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ). و یونس را گفت: (وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ). و داود را یاد کرد: (لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُوءالِ نَعْجَتِکَ) و موسی را یاد کرد: (فَوَکَزَهُ مُوسی فَقَضی عَلَیْهِ). این همه گناه (ترک اولی) پیغمبران یاد کرد. رسول ما را علیه السلام یاد کرد و گفت: (لِیَغْفِرَ لَکَ اللّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ) ذکر مغفرت کرد و گناه پوشیده داشت.
شرف دیگر، خدای عزّ و جل هر پیغمبری را به نام یاد کرده است که: یا آدم! یا نوح! یا ابراهیم! یا لوط! یا شعیب! یا هود! یا صالح! یا داود! یا موسی! یا یوسف! یا عیسی! چون یاد رسول می کند به نامش نمی خواند؛ به تعظیم و به تبجیل می گوید: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنّا أَرْسَلْناکَ شاهِدًا. جای دیگر گفت: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ. جای دیگر گفت: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ لا یَحْزُنْکَ.
شرف دیگر، خدای عزّ و جل مؤمنان را فرمود که چون رسول را ندا کنند، آهسته گویند و آواز بلند نکنند و از برای تعظیم محمد را، و ایشان را وعید کرد به احباط عمل اگر آواز بلند کنند.
شرف دیگر، خدای تعالی حرام کرد بر امت رسول که او را به نام خوانند. گفت: رسول را چنان مخوانید که یکدیگر را خوانید. و این شرف هیچ پیغمبری را نبوده است.
نام های خدای تعالی
شرف دیگر، نام های خدای تعالی بر دو نوع است. نوعی آن است که نشاید که مخلوق را بدان نام کنند. چون خالق و رازق، نوعی آن است که شاید از این نوع که شاید، بعضی پیغمبران را بدان مدح کرده است و هر جا که در نام های خدای تعالی دو صفت است در حقّ ایشان یک صفت گفته است؛ در مدح نوح، گفت: إِنَّهُ کانَ عَبْدًا شَکُورا. در مدح خود گفت: إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ. دو وصف بگفت: غفور و شکور. و نوح را شکور تنها گفت، و در حقّ ابراهیم گفت: لَحَلیمٌ أَوّاهٌ مُنیبٌ.
یک وصف گفت و آن حلیم است. و در مدح خود گفت دو وصف: إِنَّ اللّهَ لَعَلیمٌ حَلیمٌ. و در حق موسی گفت: وَ جاءَکُمْ رَسُولٌ کَریمٌ. و در حق خود گفت: إِنَّ رَبّی لِغَنِیُّ کَریمٌ.
چون مدح رسول گفت، دو وصف به هم گفت: لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُوءْمِنینَ رَوءُفٌ رَحیمٌ.
و در مدح خود گفت: إِنَّ اللّهَ بِالنّاسِ لَرَوءُفٌ رَحیمٌ.
* * *
شرف دیگر، خدای تعالی هر یک را از پیغمبران به طایفه ای معین فرستاد، گفت: إِنّا أَرْسَلْنا نُوحًا إِلی قَوْمِهِ. جای دیگر گفت: وَ إِلی عادٍ أَخاهُمْ هُودًا، وَ إِلی ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحًا، وَ إِلی مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْبًا، وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسی بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبینٍ، إِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلَإِیْهِ. محمد صلی الله علیه و آله وسلم را به جمله خلایق فرستاد: وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاّ کَافَّةً لِلنّاسِ بَشیرًا وَ نَذیرًا. و رسول گفت: بُعِثْتُ اِلی الْخَلقِ کافّةٌ.
شرف دیگر، خدای تعالی می گوید: محمد اولی تر است به مؤمنان از تن های ایشان و این شرف خاص رسول است.
شرف دیگر، خدای تعالی می گوید: من از شما که امت منید، مزدی نمی خواهم الا دوستی خویشان.
شرف دیگر، خدای تعالی محبت رسول، سبب محبت خود کرده است. آنجا که می گوید: اگر شما خدای عزّ و جل را دوست می دارید پس روی من کنید تا شما را خدای تعالی دوست دارد و گناه شما بیامرزد و نیز شریعت را به تصدیق رسول متعلق کرده است آن جا که می گوید: وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا.
شرف دیگر، خدای تعالی امت رسول را می فرماید که اگر شما را اختلافی باشد رجوع با کتاب خدای و رسول خدای کنید و طاعت رسول به طاعت خدا مقرون است. أَطیعُوا اللّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ.
آسانی ها در دین
شرف دیگر، خدای تعالی سختی و ثقلی که بر اُمم ماضیه نهاد و بر امت محمد همه سهل و آسان گردانید چنان که گفت: یُریدُ اللّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُریدُ بِکُمُ الْعُسْرَ. و گفت: إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا. و رسول گفت: غلبه نکند یک عسر بر دو یسر.
حق تعالی آن سختی که بر امت های پیشین بوده است از این امت برداشته است.
شرف دیگر، فرشتگان از برای موافقت و نصرت رسول فرو می آمدند و با کافران حرب می کردند و از برای هیچ پیغمبری فرشتگان با کافران حرب نکردند، چنان که گفت: وَ قَتَلَ داوُودُ جالُوتَ. و در حق موسی و دیگر پیغمبران چون حق به محمد رسید گفت: یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ. و ملایکه یاری هیچ پیغمبری نکردند الا از آن محمد. و روایت کرده اند که رسول از حرب احزاب بازگردید، زره بنهاد و سلاح. پس جبرییل فرود آمد و گفت: سلاح نمی نهی و ما که ملائکه ایم هنوز سلاح ننهاده ایم.
پس رسول به حرب بنی قریظه و بنی النضیر شد و روایت است که بعضی از صحابه گفتند: یا رسول اللّه ! حمله بردم بر کافری و قصد کردم که او را بکشم. از هوا آوازی شنیدم که می گوید: فرا پیش رو ای حیزوم. پس بر من سبق برد و آن کافر را که من قصد می کردم بکشت. یا رسول اللّه ! حیزوم کیست؟ گفت: تا از جبرییل بپرسم. جبرییل فرو آمد. بپرسید. گفت: من جمله خلق خدای را نشناسم و بعضی صحابه گفتند که ما در مصاف کافران قصد می کردیم که مردی را از کافران بکشیم، پیش از آنکه شمشیر ما بدو رسیدی، چنان می دیدیم که سر او پیش ما انداخته بودی.
کوثر
شرف دیگر، خدای تعالی پیغمبر را می گوید: إِنّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ. و مقام محمود آن است که خلق اولین و آخرین آن را بپسندند و بر آن رشک برند و گفته اند: مقام محمود شفاعت است و کوثر جویی است در بهشت.
و آورده اند که کفار، عیب کردند رسول را که ابتر است و ابتر دنبال بریده باشد. یعنی او را فرزندی نیست. خدای عزّ و جل جواب کافران باز داد و گفت: إِنَّ شانِئَکَ هُوَ اْلأَبْتَرُ. شرف دیگر، خدای عزّ و جل جمله پیغمبران را فرمود تا بشارت دهند به فرستادن رسول و مدت رسالت و شریعت او تا روز قیامت خواهد بود و این خاص است او را.
شرف دیگر، امت مصطفی را بهترین امت ها خواند، کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ، و چون امت بهتر باشد پیغمبر نیز بهتر از همه انبیا باشد و این خاصیت امت محمد است که ایشان را خدای عز و جل به نیکی وصف می کند و هیچ امتی را این مرتبت نیست و اگر جایی مدح قومی از امتان پیغمبران متقدم گفته است، جمله را نگفته است.
شرف دیگر، آن است که خدای تعالی امت محمد را عقلا و ارباب خرد گردانید و رسول عاقل ترین امت بود و چون ذکر امت های پیشین کرد آنجا که قوم موسی را ترنجبین و مرغ بریان می فرستاد و ایشان می گفتند: ما بر یک خورش صبر نکنیم، ما را پیاز و سیر و عدس می باید، حق تعالی نادانی ایشان باز می نماید و جای دیگر قوم موسی را جاهل می خواند. چون موسی از ایشان غایب شد گوساله می پرستیدند و چون موسی به زمین عمالقه شد، گفتند: تو برو و خدای تو و با ایشان کارزار کنید که ما این جا نشسته ایم و از قوم مصطفی مثل این حکایت نکرد، چون رسول صلی الله علیه و آله وسلم خواست که به غزا رود، صحابه گفتند: یا رسول اللّه ! ما با تو چنان نگوییم که قومی موسی گفتند. ما می گوییم که ما با توایم در بیابان و دریا و جان و مال فدا کنیم.
عذاب دشمنان
شرف دیگر آن است که خدای عز و جل دشمنان مصطفی را تهدید کرد به انواع عذاب. ابوجهل سوگند خورد که اگر محمد را ببیند که نماز کند پای بر گردن محمد نهد. پس جبرییل آمد و گفت: یا رسول اللّه ! آشکارا به حجر رو و اقرا باسم ربک بخوان تا آخر سورت. چون فارغ شوی، سجده کن و سر از زمین بر مدار تا ابوجهل بیاید. رسول علیه السلام برفت و فرمان به جای آورد. بوجهل را گفتند: محمد سجده کرده است به حجر. ابوجهل تعجیل کرد و بیامد.
چون نزدیک رسول رسید، بازگشت ترسان و لرزان. مردمان او را گفتند: چرا باز گردیدی و فرا پیش نرفتی؛ گفت: میان من و محمد، اشتری مست دهان باز کرده است اگر من نزدیک می شدم مرا فرو خواست برد و باز پس گریخت. رسول برخاست و گفت: اگر به من نزدیک آمدی فریشتگان او را بربودندی.
تغییر قبله
شرف دیگر، خدای تعالی قبله پیغمبر بگردانید از قبله پیغمبران پیشین و سبب آن بود که جهودان و ترسایان رسول را عیب می کردند که تو نماز به قبله ما می کنی.
پس رسول بر آسمان می نگریست و منتظر می بود تا جبرییل بیامد و گفت آنچه در دل رسول بود از گردانیدن قبله و آیت آورد.
شرف دیگر، خدای عز و جل وعده مؤمنان داد که ایشان را خلافت دهند در زمین و دین که از برای ایشان پسندیده است بر ایشان ممکن دارد و ایشان را امن دهد، پس از خوف تا خدای را عبادت کنند و این دلیلی ظاهر و حجتی باهر است بر راستی قرآن که هر چه وعده فرموده است حاصل است.
کرامت رسول در بلاد مشرق و مغرب ممکن اند و عزیز و از کسی نمی ترسند به جز از خدای تعالی و خدای را عبادت می کنند.
- [سایر] قرآن چه فضیلت هایی برای پیامبر ص بیان کرده است؟
- [سایر] احکام اختصاصی پیامبر(ص) در قران چیست؟
- [سایر] خطابهای قرآن به پیامبر(ص) چگونه بوده است؟
- [سایر] در قرآن برای پیامبر(ص) چند نام ذکر شده است؟
- [سایر] خطابات قرآن به پیامبر(ص) را بیان کنید؟
- [سایر] قرائت قرآن توسط پیامبر(ص) چگونه بوده است؟
- [سایر] آیا پیامبر (ص) آیات قران را فراموش می کرد؟
- [سایر] قرآن تحریف نشده، اما درباره سنت پیامبر (ص) اختلاف زیاد است. آیا بهتر نیست غیر قرآن (سنت)را رها کنیم؟
- [سایر] چرا یهود قرآن و نبوت حضرت محمد(ص) را قبول ندارند؟!
- [سایر] خداوند از عظمت پیامبر(ص) در قرآن چگونه یاد کرده است؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] وقت فضیلت نماز ظهر تا موقعی است که سایه شاخص به اندازه خود شاخص شود (منظور سایه ای است که از ظهر به بعد پیدا می شود) و وقت فضیلت عصر از موقعی که سایه شاخص به اندازه خود آن است تا موقعی که به اندازه دو برابر آن شود و وقت فضیلت نماز مغرب از غروب است تا ناپدید شدن حمره مغربیه (رنگ سرخی که بعد از غروب آفتاب در مغرب ظاهر می شود) و وقت فضیلت نماز عشاء از موقعی است که سرخی مزبور ناپدیدمی شود تا یک سوم از شب و وقت فضیلت نماز صبح از اول طلوع فجر سپیده صبح است تا موقعی که هوا روشن شود.
- [آیت الله مکارم شیرازی] یکی از مستحبات مؤکد این است که نماز را در اول وقت فضیلت آن بخوانند و در روایات راجع به آن بسیار سفارش شده است و هرچه به اول وقت فضیلت نزدیکتر باشد بهتر است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] مستحب است پنج نماز را در پنج وقت به جا آورد، یعنی هرکدام را در وقت فضیلت خود انجام دهد و تنها فاصله دادن به مقدار نافله یا تعقیبات کافی نیست، بلکه معیار همان وقت فضیلت است.
- [آیت الله مظاهری] وقت نماز ظهر و عصر بعد از زوال تا مغرب )تقریباً یک ربع بعد از غروب آفتاب( ولی وقت فضیلت آنها از اوّل زوال است تا موقعی که سایه شاخص به اندازه دو هفتم آن شود )تقریباً یک ساعت و نیم بعد از ظهر( و وقت فضیلت عصر ادامه دارد تا موقعی که سایه شاخص به چهار هفتم آن برسد (تقریباً سه ساعت بعد از ظهر) و وقت نماز مغرب و عشا بعد از مغرب است تا اوّل اذان صبح ولی وقت فضیلت آنها از مغرب است تا وقتی که سرخی طرف مغرب از بین برود (یک ساعت و نیم بعد از غروب آفتاب) و وقت فضیلت عشا ادامه دارد تا ثلث شب (تقریباً ساعت نه و نیم) و وقت نماز صبح از اوّل طلوع فجر است تا طلوع آفتاب و وقت فضیلت آن از طلوع فجر است تا وقتی که سرخی طرف مشرق پیدا شود (تقریباً یک ساعت بعد از طلوع فجر).
- [آیت الله سبحانی] هر یک از رکوع های نماز آیات رکن است که اگر عمداً یا اشتباهاً کم یا زیاد شود نماز باطل است. احکام نماز جمعه: نماز جمعه عبادتی است که در شرایط خاصی انجام می گیرد ودارای فضیلت زیادی می باشد و در قرآن مجید می فرماید:(مؤمنان هر موقع صدای مؤذن را شنیدند کارهای دیگر را ترک کنندو به سوی نمازجمعه حرکت کنند.(1)
- [آیت الله جوادی آملی] .صلوات بر پیغمبر( ص) از مستحبات مؤکّد است, چنانکه مستحب است هر وقت نام مبارک آن حضرت مانند محمد( ص)و احمد( ص)،نیز لقب و کنیه( ص) آن حضرت مانند مصطفی( ص) و ابوالقاسم( ص)گفته یا شنیده شود، بر آن حضرت و آل او صلوات فرستاده شود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحب است انسان صبر کند که نماز را به جماعت بخواند و نماز جماعت از نماز اوّل وقت فرادی، بهتر است - ولی نماز فرادی در وقت فضیلت، افضل از نماز جماعت در غیر وقت فضیلت است - و نیز نماز جماعتی را که مختصر بخوانند، از نماز فرادی که آن را طول بدهند بهتر است.
- [آیت الله جوادی آملی] . نافله نماز عصر, پیش از نماز عصر انجام میشود و وقت فضیلت آن, تا موقعی است که سایه پدید آمده از اول ظهر به مقدار چهار هفتمِ اندازه شاخص شود و پس از آن، وقت فضیلت زائل میشود; اما اصل وقت نافله باقی است, تا آخرین فرصت نماز عصر.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مستحب است انسان صبر کند نماز را به جماعت بخواند و نماز جماعت از نماز اول وقت که فرادی - یعنی تنها خوانده شود بهتر است؛ ولی نماز فرادی در وقت فضیلت افضل از نماز جماعت در غیر وقت فضیلت است و نیز نماز جماعتی را که مختصر بخوانند از نماز فرادی که آن را طول بدهند بهتر می باشد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] نافله نماز ظهر پیش از نماز ظهر خوانده میشود. وقت فضیلت آن از اول ظهر است، تا هنگامی که آن مقدار از سایه شاخص که بعد از ظهر پیدا میشود به اندازه دو هفتم آن شود؛ مثلاً اگر درازای شاخص هفت وجب باشد، هر وقت مقدار سایهای که بعد از ظهر پیدا میشود به دو وجب رسید، آخر وقت فضیلت نافله ظهر است.