چرا امام حسن(ع) با جعده ازدواج کردند؟
در پاسخ باید مطالبی را متذکر شد : 1-مطلب مورد پرسش کلیتی ندارد و موارد استثنای آن کم نیست هر چند غالبا چنین است . 2- ظاهرا نظر شما به آیه 26 سوره نور است که می فرماید : الْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ أُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ (نور- 26) زنان خبیث و ناپاک از آن مردان خبیث و ناپاکند! و مردان ناپاک نیز تعلق به زنان ناپاک دارند، اینان از نسبتهای ناروایی که به آنها داده می‌شود مبرا هستند، و برای آنها آمرزش (الهی) و روزی پر ارزش است. آیه فوق در حقیقت تعقیب و تاکیدی بر آیات افک و آیات قبل از آن است و بیان یک سنت طبیعی در جهان آفرینش می‌باشد که تشریع نیز با آن هماهنگ است. می‌فرماید: زنان خبیث و ناپاک از آن مردان خبیث و ناپاکند، همانگونه که مردان ناپاک، تعلق به زنان ناپاک دارند (الْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثاتِ). و در نقطه مقابل نیز زنان طیب و پاک به مردان طیب و پاک تعلق دارند، و مردان پاک و طیب از آن زنان پاک و طیبند (وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ).بدون شک قانون نوریان مر نوریان را طالبند و ناریان مر ناریان را جاذبند و ضرب المثل معروف کند همجنس با همجنس پرواز و همچنین ضرب المثلی که در عربی معروف است: السنخیة علة الانضمام همه اشاره به یک سنت تکوینی است که ذره ذره موجوداتی را که در ارض و سما است در بر می‌گیرد که جنس خود را همچو کاه و کهرباء جذب می‌کنند. به هر حال همه جا همنوعان سراغ همنوعان می‌روند و هر گروه و هر دسته‌ای با هم‌سنخان خود گرم و صمیمی‌اند. اما این واقعیت مانع از آن نخواهد بود که آیه بالا همانند آیه ( الزَّانِیَةُ لا یَنْکِحُها إِلَّا زانٍ أَوْ مُشْرِکٌ ) اشاره به یک حکم شرعی باشد که ازدواج با زنان آلوده حد اقل در مواردی که مشهور و معروف به عمل منافی عفتند ممنوع است. مگر همه احکام تشریعی ریشه تکوینی ندارد؟ مگر سنتهای الهی در تشریع و تکوین هماهنگ نیستند؟ 3- پاسخ به یک سؤال‌ در اینجا سؤالی مطرح است و آن اینکه در طول تاریخ یا در محیط زندگی خود گاه مواردی را می‌بینیم که با این قانون هماهنگ نیست، به عنوان مثال در خود قرآن آمده است که همسر نوح و همسر لوط زنان بدی بودند و به آنها خیانت کردند (سوره تحریم آیه 10) و در مقابل، همسر فرعون از زنان با ایمان تفسیر نمونه، ج‌14، ص: 425 و پاکدامنی بود که گرفتار چنگال آن طاغوت بی ایمان گشته بود (سوره تحریم آیه 11). در مورد پیشوایان بزرگ اسلام نیز کم و بیش نمونه‌هایی از این قبیل دیده شده است که تاریخ اسلام گواه آن می‌باشد. در پاسخ علاوه بر اینکه هر قانون کلی استثناهایی دارد باید به دو نکته توجه داشت: 1- منظور اصلی از خباثت همان آلودگی به اعمال منافی عفت است و طیب بودن نقطه مقابل آن می‌باشد، به این ترتیب پاسخ سؤال روشن می‌شود، زیرا هیچیک از همسران پیامبران و امامان به طور قطع انحراف و آلودگی جنسی نداشتند، و منظور از خیانت در داستان نوح و لوط جاسوسی کردن به نفع کفار است نه خیانت ناموسی. اصولا این عیب از عیوب تنفر آمیز محسوب می‌شود و می‌دانیم محیط زندگی شخصی پیامبران باید از اوصافی که موجب نفرت مردم است پاک باشد تا هدف نبوت که جذب مردم به آئین خدا است عقیم نماند. 2- از این گذشته همسران پیامبران و امامان در آغاز کار حتی کافر و بی ایمان هم نبودند و گاه بعد از نبوت به گمراهی کشیده می‌شدند که مسلما آنها نیز روابط خود را مانند سابق با آنها ادامه نمی‌دادند، همانگونه که همسر فرعون در آغاز که با فرعون ازدواج کرد به موسی ایمان نیاورده بود، اصولا موسی هنوز متولد نشده بود، بعدا که موسی مبعوث شد ایمان آورد و چاره‌ای جز ادامه زندگی توام با مبارزه نداشت مبارزه‌ای که سرانجامش شهادت این زن با ایمان بود. تفسیر نمونه، ج‌14، ص: 426 3- در مورد همسر امام حسن –ع- دانستن مطالب ذیل مفید است : در جریان ازدواج امام حسن با جعده آمده که امیرالمومنین دختر سعیدبن قیس(برادر اشعث) را برای امام حسن خواستگاری نمود، وقتی اشعث از این جریان مطلع شد نزد سعید رفت و او را از این کار منصرف نموده و دختر سعید را به عقد پسر خود درآورد، بعد از آن نزد امیرالمومنین آمد و اعلام کرد که دختری را که برای حسن خواستگاری نموده اید زن پسر من است. در آنجا با اصرار دختر خود را به عقد امام حسن درآورد.(ابی الفرج عبدالرحمن بن جوزی،ص 27) در منابع‌، فرزندی‌ از جعده‌ برای‌ امام‌ حسن‌ گزارش‌ نشده‌ است‌. در بیشتر منابع‌ شیعی‌ آمده‌ است‌ که‌ معاویه‌ با وعده مالِ بسیار و ازدواج‌ با یزید، جعده‌ را تطمیع‌ کرد تا شوهرش‌، امام‌ حسن را که در آنزمان خانه نشین شده بود زهر دهد و او نیز به طمع ثروت زیاد و عروس خلیفه وقت شدن چنین‌ کرد و بر اثر آن‌ امام‌ را به‌ شهادت‌ رساند (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به مفید، ج‌ 2، ص‌ 16؛ ابن‌شهر آشوب‌، ج‌ 3، ص‌ 202؛ اربلی‌، ج‌ 2، ص‌ 138139). به‌ گزارش‌ طبرِسی‌ (ج‌ 2، ص‌ 13) پس‌ از کارگر افتادن‌ زهر، معاویه‌ به‌ وعده مالی‌ که‌ به‌ جعده‌ داده‌ بود وفا کرد، ولی‌ به‌ ازدواج‌ او با یزید رضایت‌ نداد (ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ص‌ 48) و به‌ او گفت‌ که‌ می‌ترسد فرزندش‌، یزید، را نیز مانند حسن‌بن‌ علی‌ به‌ قتل‌ برساند ( رجوع کنید به مسعودی‌، ج‌ 3، ص‌ 182؛ طبرسی‌، همانجا). بنا به‌ نقل‌ بعضی‌ از منابع نیز، سم‌ دادن‌ جعده‌ به‌ امام‌ حسن‌ علیه‌السلام‌، به‌ تحریک‌ و دستور یزیدبن‌ معاویه‌ بوده‌ است‌ ( رجوع کنید به ابن‌ابی‌الحدید، ج‌ 16، ص‌ 11، به‌ نقل‌ از مدائنی‌؛ ابن‌کثیر، همانجا). با توجه به طالب ذکر شده و اوضاع سیاسی اجتماعی آن روز درمی یابیم که جعده و اشعث فریب وعده های معاویه را خورده و نه اینکه جعده عاشق یزید باشد بلکه چون خلیفه آنوقت معاویه بود و می خواست زن پسر خلیفه آنروز و خلیفه آینده شود دست به چنین کاری زد. 2. در مورد علم امامان‌علیهم السلام نیز نکاتی را باید مد نظر قرار داد: 2-1. پیامبرصلی الله علیه وآله و ائمه اطهارعلیهم السلام در مسائل عادی، فردی و امور اجتماعی، موظف به استفاده از علم عادی بوده‌اند. از این رو همواره در این گونه‌مسائل، از شیوه‌های معمولی تحقیق و کسب آگاهی نموده و بر اساس آن عمل می‌کردند. سرّ این مسئله نیز آن است که آنان، الگوی بشریت‌اند و اگر در مسیرزندگی و حرکت‌های اجتماعی، راهی غیر از این بپویند، دیگر جنبه اسوه بودن خود را از دست خواهند داد و جهانیان - به بهانه آنکه آنان با علم لدنی عمل می‌کرده‌اند از حرکت‌های سازنده، انقلابی و اصلاحی باز خواهند ایستاد. 2-2. برخی بر این عقیده‌اند: علم غیب برای پیامبر و امامان شأنی است؛ یعنی، چنان نیست که این علم همواره، هر چیزی را در اختیار آنان قرار دهد. 2-3. علم غیب، گاهی به واقع محتوم و تغییرناپذیر تعلق می‌گیرد. بنابراین‌بعضی از چیزهایی که پیامبر و امامان از طریق غیبی می‌دانند، همان چیزی است که حتماً واقع خواهد شد. این گونه آگاهی، چیزی نیست که با آن بتوان تغییری ایجاد کرد و سرنوشت چیزی را تغییر داد. نکته دیگر آنکه بین علم لدنی و علم معمولی، تفاوت اساسی وجود دارد و آن اینکه علم لدنی معیار و میزان تکلیف نیست. علم ائمه طاهرین‌علیهم السلام در بعضی مسائل - از جمله شهادت خود از این قبیل بوده است؛ برعکس علم عادی که زمینه‌اش برای امامان‌علیهم السلام - همانند دیگر مردم وجود دارد و معیار تکلیف‌پذیری است. ائمه اطهارعلیهم السلام بر اساس همین علم، گاهی به کاری دست می‌زدند و گاهی از کارهایی پرهیز می‌کردند . 3. نکته دیگر این است که اگر بخواهیم بدانیم چه کسی شایسته هدایتگری جامعه است و چه کسی نیست چه منطق و معیاری را باید برگزید؟ بسیاری از شخصیتهای بزرگ و برجسته در طول تاریخ همسران خوبی نداشته اند و چه بسیار کسانی که همسر خوب داشته اما هیچ پیام ارزنده ای برای بشریت نداشته اند . آنچه ملاک هدایتگری است جهان بینی صحیح ، آرمانها و مقاصد عالیه ، تعالیم ارزشمند و رفتار صحیح اخلاقی و معنوی است . جالب اینجاست که امامان حتی با درک دشمنی بسیاری از اطرافیانشان با ایشان زیبا ترین رفتار انسانی و اخلاقی را داشته اند و این خود درسی برای بشریت است که حتی در چنین مواردی چگونه رفتار باید کرد. 4. انسان موجودی مختار و رنگ پذیر است و در هر شرایطی ممکن است از اعلی علیین به اسفل سافلین سقوط کند و یا از پست ترین مراتب به برترین آنها صعود کند . کسانی گاه در پیامبران و برجسته ترین آمزگاران اخلاق و تقوی راه شقاوت را بر می گزینند . گاه نیز کسانی چون حر در بدترین و حساس ترین وضعیت به را صلاح و سعادت در می آیند . همه اینها این آموزه قرآنی را به یاد می آورد که اولا هر کس در گرو کرده های خویش است . ثانیا در هر لحظه انسان باید از خود مواظبت کند . نه چنین بپندارد که صرف بودن در شرایط خوب او را از شر شیطان و گمراهی مصون می دارد، و نه گمان کند که در شرایط نامناسب همه راهها به سوی نجات بر او بسته است. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 1/100117936)
عنوان سوال:

چرا امام حسن(ع) با جعده ازدواج کردند؟


پاسخ:

در پاسخ باید مطالبی را متذکر شد :
1-مطلب مورد پرسش کلیتی ندارد و موارد استثنای آن کم نیست هر چند غالبا چنین است .
2- ظاهرا نظر شما به آیه 26 سوره نور است که می فرماید : الْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ أُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ (نور- 26)
زنان خبیث و ناپاک از آن مردان خبیث و ناپاکند! و مردان ناپاک نیز تعلق به زنان ناپاک دارند، اینان از نسبتهای ناروایی که به آنها داده می‌شود مبرا هستند، و برای آنها آمرزش (الهی) و روزی پر ارزش است.
آیه فوق در حقیقت تعقیب و تاکیدی بر آیات افک و آیات قبل از آن است و بیان یک سنت طبیعی در جهان آفرینش می‌باشد که تشریع نیز با آن هماهنگ است.
می‌فرماید: زنان خبیث و ناپاک از آن مردان خبیث و ناپاکند، همانگونه که مردان ناپاک، تعلق به زنان ناپاک دارند (الْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثاتِ).
و در نقطه مقابل نیز زنان طیب و پاک به مردان طیب و پاک تعلق دارند، و مردان پاک و طیب از آن زنان پاک و طیبند (وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ).بدون شک قانون نوریان مر نوریان را طالبند و ناریان مر ناریان را جاذبند و ضرب المثل معروف کند همجنس با همجنس پرواز و همچنین ضرب المثلی که در عربی معروف است: السنخیة علة الانضمام همه اشاره به یک سنت تکوینی است که ذره ذره موجوداتی را که در ارض و سما است در بر می‌گیرد که جنس خود را همچو کاه و کهرباء جذب می‌کنند.
به هر حال همه جا همنوعان سراغ همنوعان می‌روند و هر گروه و هر دسته‌ای با هم‌سنخان خود گرم و صمیمی‌اند.
اما این واقعیت مانع از آن نخواهد بود که آیه بالا همانند آیه ( الزَّانِیَةُ لا یَنْکِحُها إِلَّا زانٍ أَوْ مُشْرِکٌ ) اشاره به یک حکم شرعی باشد که ازدواج با زنان آلوده حد اقل در مواردی که مشهور و معروف به عمل منافی عفتند ممنوع است.
مگر همه احکام تشریعی ریشه تکوینی ندارد؟ مگر سنتهای الهی در تشریع و تکوین هماهنگ نیستند؟
3- پاسخ به یک سؤال‌
در اینجا سؤالی مطرح است و آن اینکه در طول تاریخ یا در محیط زندگی خود گاه مواردی را می‌بینیم که با این قانون هماهنگ نیست، به عنوان مثال در خود قرآن آمده است که همسر نوح و همسر لوط زنان بدی بودند و به آنها خیانت کردند (سوره تحریم آیه 10) و در مقابل، همسر فرعون از زنان با ایمان تفسیر نمونه، ج‌14، ص: 425
و پاکدامنی بود که گرفتار چنگال آن طاغوت بی ایمان گشته بود (سوره تحریم آیه 11).
در مورد پیشوایان بزرگ اسلام نیز کم و بیش نمونه‌هایی از این قبیل دیده شده است که تاریخ اسلام گواه آن می‌باشد.
در پاسخ علاوه بر اینکه هر قانون کلی استثناهایی دارد باید به دو نکته توجه داشت:
1- منظور اصلی از خباثت همان آلودگی به اعمال منافی عفت است و طیب بودن نقطه مقابل آن می‌باشد، به این ترتیب پاسخ سؤال روشن می‌شود، زیرا هیچیک از همسران پیامبران و امامان به طور قطع انحراف و آلودگی جنسی نداشتند، و منظور از خیانت در داستان نوح و لوط جاسوسی کردن به نفع کفار است نه خیانت ناموسی.
اصولا این عیب از عیوب تنفر آمیز محسوب می‌شود و می‌دانیم محیط زندگی شخصی پیامبران باید از اوصافی که موجب نفرت مردم است پاک باشد تا هدف نبوت که جذب مردم به آئین خدا است عقیم نماند.
2- از این گذشته همسران پیامبران و امامان در آغاز کار حتی کافر و بی ایمان هم نبودند و گاه بعد از نبوت به گمراهی کشیده می‌شدند که مسلما آنها نیز روابط خود را مانند سابق با آنها ادامه نمی‌دادند، همانگونه که همسر فرعون در آغاز که با فرعون ازدواج کرد به موسی ایمان نیاورده بود، اصولا موسی هنوز متولد نشده بود، بعدا که موسی مبعوث شد ایمان آورد و چاره‌ای جز ادامه زندگی توام با مبارزه نداشت مبارزه‌ای که سرانجامش شهادت این زن با ایمان بود.
تفسیر نمونه، ج‌14، ص: 426
3- در مورد همسر امام حسن –ع- دانستن مطالب ذیل مفید است :
در جریان ازدواج امام حسن با جعده آمده که امیرالمومنین دختر سعیدبن قیس(برادر اشعث) را برای امام حسن خواستگاری نمود، وقتی اشعث از این جریان مطلع شد نزد سعید رفت و او را از این کار منصرف نموده و دختر سعید را به عقد پسر خود درآورد، بعد از آن نزد امیرالمومنین آمد و اعلام کرد که دختری را که برای حسن خواستگاری نموده اید زن پسر من است. در آنجا با اصرار دختر خود را به عقد امام حسن درآورد.(ابی الفرج عبدالرحمن بن جوزی،ص 27) در منابع‌، فرزندی‌ از جعده‌ برای‌ امام‌ حسن‌ گزارش‌ نشده‌ است‌.
در بیشتر منابع‌ شیعی‌ آمده‌ است‌ که‌ معاویه‌ با وعده مالِ بسیار و ازدواج‌ با یزید، جعده‌ را تطمیع‌ کرد تا شوهرش‌، امام‌ حسن را که در آنزمان خانه نشین شده بود زهر دهد و او نیز به طمع ثروت زیاد و عروس خلیفه وقت شدن چنین‌ کرد و بر اثر آن‌ امام‌ را به‌ شهادت‌ رساند (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به مفید، ج‌ 2، ص‌ 16؛ ابن‌شهر آشوب‌، ج‌ 3، ص‌ 202؛ اربلی‌، ج‌ 2، ص‌ 138139). به‌ گزارش‌ طبرِسی‌ (ج‌ 2، ص‌ 13)
پس‌ از کارگر افتادن‌ زهر، معاویه‌ به‌ وعده مالی‌ که‌ به‌ جعده‌ داده‌ بود وفا کرد، ولی‌ به‌ ازدواج‌ او با یزید رضایت‌ نداد (ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ص‌ 48) و به‌ او گفت‌ که‌ می‌ترسد فرزندش‌، یزید، را نیز مانند حسن‌بن‌ علی‌ به‌ قتل‌ برساند ( رجوع کنید به مسعودی‌، ج‌ 3، ص‌ 182؛ طبرسی‌، همانجا). بنا به‌ نقل‌ بعضی‌ از منابع نیز، سم‌ دادن‌ جعده‌ به‌ امام‌ حسن‌ علیه‌السلام‌، به‌ تحریک‌ و دستور یزیدبن‌ معاویه‌ بوده‌ است‌ ( رجوع کنید به ابن‌ابی‌الحدید، ج‌ 16، ص‌ 11، به‌ نقل‌ از مدائنی‌؛ ابن‌کثیر، همانجا).
با توجه به طالب ذکر شده و اوضاع سیاسی اجتماعی آن روز درمی یابیم که جعده و اشعث فریب وعده های معاویه را خورده و نه اینکه جعده عاشق یزید باشد بلکه چون خلیفه آنوقت معاویه بود و می خواست زن پسر خلیفه آنروز و خلیفه آینده شود دست به چنین کاری زد.
2. در مورد علم امامان‌علیهم السلام نیز نکاتی را باید مد نظر قرار داد: 2-1. پیامبرصلی الله علیه وآله و ائمه اطهارعلیهم السلام در مسائل عادی، فردی و امور اجتماعی، موظف به استفاده از علم عادی بوده‌اند. از این رو همواره در این گونه‌مسائل، از شیوه‌های معمولی تحقیق و کسب آگاهی نموده و بر اساس آن عمل می‌کردند. سرّ این مسئله نیز آن است که آنان، الگوی بشریت‌اند و اگر در مسیرزندگی و حرکت‌های اجتماعی، راهی غیر از این بپویند، دیگر جنبه اسوه بودن خود را از دست خواهند داد و جهانیان - به بهانه آنکه آنان با علم لدنی عمل می‌کرده‌اند از حرکت‌های سازنده، انقلابی و اصلاحی باز خواهند ایستاد. 2-2. برخی بر این عقیده‌اند: علم غیب برای پیامبر و امامان شأنی است؛ یعنی، چنان نیست که این علم همواره، هر چیزی را در اختیار آنان قرار دهد. 2-3. علم غیب، گاهی به واقع محتوم و تغییرناپذیر تعلق می‌گیرد. بنابراین‌بعضی از چیزهایی که پیامبر و امامان از طریق غیبی می‌دانند، همان چیزی است که حتماً واقع خواهد شد. این گونه آگاهی، چیزی نیست که با آن بتوان تغییری ایجاد کرد و سرنوشت چیزی را تغییر داد. نکته دیگر آنکه بین علم لدنی و علم معمولی، تفاوت اساسی وجود دارد و آن اینکه علم لدنی معیار و میزان تکلیف نیست. علم ائمه طاهرین‌علیهم السلام در بعضی مسائل - از جمله شهادت خود از این قبیل بوده است؛ برعکس علم عادی که زمینه‌اش برای امامان‌علیهم السلام - همانند دیگر مردم وجود دارد و معیار تکلیف‌پذیری است. ائمه اطهارعلیهم السلام بر اساس همین علم، گاهی به کاری دست می‌زدند و گاهی از کارهایی پرهیز می‌کردند .
3. نکته دیگر این است که اگر بخواهیم بدانیم چه کسی شایسته هدایتگری جامعه است و چه کسی نیست چه منطق و معیاری را باید برگزید؟ بسیاری از شخصیتهای بزرگ و برجسته در طول تاریخ همسران خوبی نداشته اند و چه بسیار کسانی که همسر خوب داشته اما هیچ پیام ارزنده ای برای بشریت نداشته اند . آنچه ملاک هدایتگری است جهان بینی صحیح ، آرمانها و مقاصد عالیه ، تعالیم ارزشمند و رفتار صحیح اخلاقی و معنوی است . جالب اینجاست که امامان حتی با درک دشمنی بسیاری از اطرافیانشان با ایشان زیبا ترین رفتار انسانی و اخلاقی را داشته اند و این خود درسی برای بشریت است که حتی در چنین مواردی چگونه رفتار باید کرد.
4. انسان موجودی مختار و رنگ پذیر است و در هر شرایطی ممکن است از اعلی علیین به اسفل سافلین سقوط کند و یا از پست ترین مراتب به برترین آنها صعود کند . کسانی گاه در پیامبران و برجسته ترین آمزگاران اخلاق و تقوی راه شقاوت را بر می گزینند . گاه نیز کسانی چون حر در بدترین و حساس ترین وضعیت به را صلاح و سعادت در می آیند . همه اینها این آموزه قرآنی را به یاد می آورد که اولا هر کس در گرو کرده های خویش است . ثانیا در هر لحظه انسان باید از خود مواظبت کند . نه چنین بپندارد که صرف بودن در شرایط خوب او را از شر شیطان و گمراهی مصون می دارد، و نه گمان کند که در شرایط نامناسب همه راهها به سوی نجات بر او بسته است. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 1/100117936)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین