امام حسن(ع) چرا با دختر اشعث ازدواج کرد با وجود اینکه از نیات اشعث پدر زنش آگاه بود؟
امام حسن(ع) چرا با دختر اشعث ازدواج کرد با وجود اینکه از نیات اشعث پدر زنش آگاه بود؟ امام حسن(ع) چرا با دختر اشعث ازدواج کرد با وجود اینکه از نیات اشعث پدر زنش آگاه بود. در زمان امام حسن(ع) که دیگه نیازی به این ازدواج های سیاسی نبود. زمان پیامبر(ص) اینگونه ازدواج ها(سیاسی) را میشه قبول کرد ولی ائمه(ع) چرا آگاهانه با زنانی ازدواج می کردند که باعث شهادتشون بشه؟ در پاسخ ، دقت به نکات ذیل شایسته است 1. دانش و آگاهی پیامبران و ائمه اطهار(ع) بر دو نحو است: الف. علومی که از راه عادی برای آنان فراهم می آید که در این گونه از دانش ها با دیگر مردم هم تفاوت زیادی ندارند. ب. علومی که برای آنان از راه های ماوراء طبیعی (وحی و الهام) حاصل می گردد که به آن علم لدنی یا علم غیب می گویند. 2. پیامبرصلی الله علیه وآله و ائمه اطهارعلیهم السلام در مسائل عادی، فردی و امور اجتماعی، موظف به استفاده از علم عادی بوده‌اند. از این رو همواره در این گونه‌مسائل، از شیوه‌های معمولی تحقیق و کسب آگاهی نموده و بر اساس آن عمل می‌کردند. سرّ این مسئله نیز آن است که آنان، الگوی بشریت‌اند و اگر در مسیرزندگی و حرکت‌های اجتماعی، راهی غیر از این بپویند، دیگر جنبه اسوه بودن خود را از دست خواهند داد و جهانیان - به بهانه آنکه آنان با علم لدنی عمل می‌کرده‌اند از حرکت‌های سازنده، انقلابی و اصلاحی باز خواهند ایستاد. 3. تکالیف دینی معصومان (ع) همواره بر طبق علومی بوده که از مجاری عادی برای آنها پیدا می شده است. مثلا پیامبر(ص) و امامان(ع) منافقین را خوب می شناختند و می دانستند که آنها ایمان واقعی ندارند ولی هرگز با آنها معامله با کفار را انجام نمی دادند بلکه از نظر معاشرت و ازدواج و دیگر احکام با آنها مانند سایر مسلمانان رفتار می کردند. و همچنین هنگامی که در مسند قضاوت و حل و فصل مشکلات مردم می نشستند، مطابق قوانین قضائی اسلام حکم می کردند و از علوم غیر عادی خود استفاده نمی نمودند. 4. علم غیب، گاهی به واقع محتوم و تغییرناپذیر تعلق می‌گیرد. بنابراین‌بعضی از چیزهایی که پیامبر و امامان از طریق غیبی می‌دانند، همان چیزی است که حتماً واقع خواهد شد. این گونه آگاهی، چیزی نیست که با آن بتوان تغییری ایجاد کرد و سرنوشت چیزی را تغییر داد. نکته دیگر آنکه بین علم لدنی و علم معمولی، تفاوت اساسی وجود دارد و آن اینکه علم لدنی معیار و میزان تکلیف نیست. علم ائمه طاهرین‌علیهم السلام در بعضی مسائل - از جمله شهادت خود از این قبیل بوده است؛ برعکس علم عادی که زمینه‌اش برای امامان‌علیهم السلام - همانند دیگر مردم وجود دارد و معیار تکلیف‌پذیری است. ائمه اطهارعلیهم السلام بر اساس همین علم، گاهی به کاری دست می‌زدند و گاهی از کارهایی پرهیز می‌کردند. برخی بر این عقیده‌اند: علم غیب برای پیامبر و امامان شأنی است؛ یعنی، چنان نیست که این علم همواره، هر چیزی را در اختیار آنان قرار دهد. پیشوایان ما وظیفه نداشتند در تمامی موارد طبق علومی که از راه های غیر عادی برای آنها حاصل می شد عمل کنند بلکه بنابراین موضوع اطلاع ائمه(ع) از کشته شدن خود و خصوصیات آن از دانش هایی است که از راه های غیر عادی برای آنها حاصل می شد، ممکن است بگوییم که آنان وظیفه نداشتند به مقتضای آن علم از آن پیش آمدها جلوگیری نمایند بلکه وظیفه آنان این بود که مثل سایر مردم با این پیش آمدها رو به رو شده و به علم خود ترتیب اثر ندهند و به بیان دیگر بدیهی است که سرانجام هر انسان مرگ خواهد بود و هیچ آفریده در این جهان عمر ابدی نخواهد داشت. قرآن مجید هم می فرماید: (کل نفس ذائقه الموت؛ هر زنده سرانجام مزه مرگ را خواهد چشید و هر کس به علتی از دنیا خواهد رفت). با توجه به فرهنگ آن روزگار، ازدواج‌ها تنها بر اساس رعایت تناسب و هم کفو بودن انجام نمی‌پذیرفت؛ بلکه گاهی برای ادای احترام به یک شخصیت‌و یا برای ابراز علاقه یک قبیله به قبیله دیگر و یا جلوگیری از انتقام قبیله‌ای صورت می‌گرفت. به طوری که اگر طرف مقابل نمی‌پذیرفت، به عنوان رد احترام و گاهی در حد اعلان تنفر و جنگ بود. بنابراین اگر چه برخی ازدواج‌ها، برای امامان معصوم بسیار سنگین بود؛ ولی بزرگواری شخصیت ایشان موجب می‌شد که آن را بپذیرند. برای پیامبران گذشته نیز گاهی چنین ازدواج‌های ناموفق رخ می‌داد. این نوع‌ازدواج‌ها، یک امتحان الهی برای امت اسلام بود تا بیش از پیش، خیانت و پستی بدخواهان و مظلومیت و بزرگواری معصومان در طول تاریخ نشان داده شود؛ چنان که قرآن درباره همسران نوح و لوط فرموده است: (ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ یُغْنِیا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَ قِیلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ؛ خدا برای کسانی که کفر ورزیده‌اند، زن نوح و زن لوط را مثل آورده که هر دو در نکاح دو بنده از بندگان شایسته ما بودند و به آنها خیانت کردند و کاری از دست [ شوهران ]آنها در برابر خدا ساخته نبود و گفته شد با داخل شوندگان، به آتش داخل شوید)(1) بنابراین امکان دارد، برخی بتوانند ارتباطی نزدیک - همچون ارتباط زناشویی با پیامبر یا امام داشته باشند؛ اما با سوء اختیار خود، به راه کفر و گناه بروند و گرفتار بدفرجامی شوند که (جعده) نیز این چنین بود. او به امام خیانت کرد و چون امام الگوی مردم بود، تا لحظه آخر با او رفتار عادی داشت و از علم الهی خود استفاده نکرد . بنابراین امام حسن(ع) از راه علم خدادادی اطلاع یافته که همسرش او را در آینده به شهادت خواهد رساند، اما با این حال وظیفه نداشت با همسرش طبق علوم غیبی برخورد نماید، و عظمت ائمه ما(ع) در همین جا ظاهر می شود با این که از مرگ خویش از طریق خاصی همچون زهر و ... باخبر بودند با این حال در مسر رضایت الهی تحمل می کردند، خود امام حسن مجتبی(ع) به این امر اشاره نموده است، آنجا که فرمود: (من چون رسول خدا(ص) به وسیله زهر از دنیا می روم). گفتند: (چه کسی تو را مسموم می کند)؟ فرمود: (همسرم جعده، دختر اشعث بن قیس، زیرا معاویه با نیرنگ او را فریب می دهد، و او را به آن امر می کند). به آن حضرت(ع) پیشنهاد دادند که او را از خانه ات بیرون کن، فرمود: (چنین کاری انجام نمی دهم، به چند جهت: اول اینکه در علم خداوند مقدر است که او قاتل من است [و من از این طریق آگاهی یافته ام، و از قضا و قدر حتمی الهی نمی توان فرار کرد]. و دوم : اخراج او بهانه می شود برای حملات و تهمت های ناجوانمردانه دشمنان علیه من. و سوم: هنوز جرمی مرتکب نشده است که من او را به عنوان مجازات اخراج کنم)(2) پی نوشت: 1. تحریم ، آیه 10. 2. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 43، ص 324 ؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 174 برای مطالعه بیشتر: 1. فضل الله، کمپانی، حسن‌علیه السلام کیست. 2. محمد، مقیمی، فلسفه صلح امام حسن‌علیه السلام. 3. باقر شریف قریشی، زندگانی امام حسن‌علیه السلام، ترجمه فخرالدین رازی، (چاپ اول، مؤسسه بعثت، تهران، 1376 4. احمد مطهری، غلامرضا کاردان ، علم پیامبر و امام در قرآن.
عنوان سوال:

امام حسن(ع) چرا با دختر اشعث ازدواج کرد با وجود اینکه از نیات اشعث پدر زنش آگاه بود؟


پاسخ:

امام حسن(ع) چرا با دختر اشعث ازدواج کرد با وجود اینکه از نیات اشعث پدر زنش آگاه بود؟

امام حسن(ع) چرا با دختر اشعث ازدواج کرد با وجود اینکه از نیات اشعث پدر زنش آگاه بود. در زمان امام حسن(ع) که دیگه نیازی به این ازدواج های سیاسی نبود. زمان پیامبر(ص) اینگونه ازدواج ها(سیاسی) را میشه قبول کرد ولی ائمه(ع) چرا آگاهانه با زنانی ازدواج می کردند که باعث شهادتشون بشه؟
در پاسخ ، دقت به نکات ذیل شایسته است
1. دانش و آگاهی پیامبران و ائمه اطهار(ع) بر دو نحو است: الف. علومی که از راه عادی برای آنان فراهم می آید که در این گونه از دانش ها با دیگر مردم هم تفاوت زیادی ندارند. ب. علومی که برای آنان از راه های ماوراء طبیعی (وحی و الهام) حاصل می گردد که به آن علم لدنی یا علم غیب می گویند.
2. پیامبرصلی الله علیه وآله و ائمه اطهارعلیهم السلام در مسائل عادی، فردی و امور اجتماعی، موظف به استفاده از علم عادی بوده‌اند. از این رو همواره در این گونه‌مسائل، از شیوه‌های معمولی تحقیق و کسب آگاهی نموده و بر اساس آن عمل می‌کردند. سرّ این مسئله نیز آن است که آنان، الگوی بشریت‌اند و اگر در مسیرزندگی و حرکت‌های اجتماعی، راهی غیر از این بپویند، دیگر جنبه اسوه بودن خود را از دست خواهند داد و جهانیان - به بهانه آنکه آنان با علم لدنی عمل می‌کرده‌اند از حرکت‌های سازنده، انقلابی و اصلاحی باز خواهند ایستاد.
3. تکالیف دینی معصومان (ع) همواره بر طبق علومی بوده که از مجاری عادی برای آنها پیدا می شده است. مثلا پیامبر(ص) و امامان(ع) منافقین را خوب می شناختند و می دانستند که آنها ایمان واقعی ندارند ولی هرگز با آنها معامله با کفار را انجام نمی دادند بلکه از نظر معاشرت و ازدواج و دیگر احکام با آنها مانند سایر مسلمانان رفتار می کردند. و همچنین هنگامی که در مسند قضاوت و حل و فصل مشکلات مردم می نشستند، مطابق قوانین قضائی اسلام حکم می کردند و از علوم غیر عادی خود استفاده نمی نمودند.
4. علم غیب، گاهی به واقع محتوم و تغییرناپذیر تعلق می‌گیرد. بنابراین‌بعضی از چیزهایی که پیامبر و امامان از طریق غیبی می‌دانند، همان چیزی است که حتماً واقع خواهد شد. این گونه آگاهی، چیزی نیست که با آن بتوان تغییری ایجاد کرد و سرنوشت چیزی را تغییر داد. نکته دیگر آنکه بین علم لدنی و علم معمولی، تفاوت اساسی وجود دارد و آن اینکه علم لدنی معیار و میزان تکلیف نیست. علم ائمه طاهرین‌علیهم السلام در بعضی مسائل - از جمله شهادت خود از این قبیل بوده است؛ برعکس علم عادی که زمینه‌اش برای امامان‌علیهم السلام - همانند دیگر مردم وجود دارد و معیار تکلیف‌پذیری است. ائمه اطهارعلیهم السلام بر اساس همین علم، گاهی به کاری دست می‌زدند و گاهی از کارهایی پرهیز می‌کردند. برخی بر این عقیده‌اند: علم غیب برای پیامبر و امامان شأنی است؛ یعنی، چنان نیست که این علم همواره، هر چیزی را در اختیار آنان قرار دهد.
پیشوایان ما وظیفه نداشتند در تمامی موارد طبق علومی که از راه های غیر عادی برای آنها حاصل می شد عمل کنند بلکه بنابراین موضوع اطلاع ائمه(ع) از کشته شدن خود و خصوصیات آن از دانش هایی است که از راه های غیر عادی برای آنها حاصل می شد، ممکن است بگوییم که آنان وظیفه نداشتند به مقتضای آن علم از آن پیش آمدها جلوگیری نمایند بلکه وظیفه آنان این بود که مثل سایر مردم با این پیش آمدها رو به رو شده و به علم خود ترتیب اثر ندهند و به بیان دیگر بدیهی است که سرانجام هر انسان مرگ خواهد بود و هیچ آفریده در این جهان عمر ابدی نخواهد داشت. قرآن مجید هم می فرماید: (کل نفس ذائقه الموت؛ هر زنده سرانجام مزه مرگ را خواهد چشید و هر کس به علتی از دنیا خواهد رفت).
با توجه به فرهنگ آن روزگار، ازدواج‌ها تنها بر اساس رعایت تناسب و هم کفو بودن انجام نمی‌پذیرفت؛ بلکه گاهی برای ادای احترام به یک شخصیت‌و یا برای ابراز علاقه یک قبیله به قبیله دیگر و یا جلوگیری از انتقام قبیله‌ای صورت می‌گرفت. به طوری که اگر طرف مقابل نمی‌پذیرفت، به عنوان رد احترام و گاهی در حد اعلان تنفر و جنگ بود. بنابراین اگر چه برخی ازدواج‌ها، برای امامان معصوم بسیار سنگین بود؛ ولی بزرگواری شخصیت ایشان موجب می‌شد که آن را بپذیرند.
برای پیامبران گذشته نیز گاهی چنین ازدواج‌های ناموفق رخ می‌داد. این نوع‌ازدواج‌ها، یک امتحان الهی برای امت اسلام بود تا بیش از پیش، خیانت و پستی بدخواهان و مظلومیت و بزرگواری معصومان در طول تاریخ نشان داده شود؛ چنان که قرآن درباره همسران نوح و لوط فرموده است:
(ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ یُغْنِیا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَ قِیلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ؛ خدا برای کسانی که کفر ورزیده‌اند، زن نوح و زن لوط را مثل آورده که هر دو در نکاح دو بنده از بندگان شایسته ما بودند و به آنها خیانت کردند و کاری از دست [ شوهران ]آنها در برابر خدا ساخته نبود و گفته شد با داخل شوندگان، به آتش داخل شوید)(1)
بنابراین امکان دارد، برخی بتوانند ارتباطی نزدیک - همچون ارتباط زناشویی با پیامبر یا امام داشته باشند؛ اما با سوء اختیار خود، به راه کفر و گناه بروند و گرفتار بدفرجامی شوند که (جعده) نیز این چنین بود. او به امام خیانت کرد و چون امام الگوی مردم بود، تا لحظه آخر با او رفتار عادی داشت و از علم الهی خود استفاده نکرد .
بنابراین امام حسن(ع) از راه علم خدادادی اطلاع یافته که همسرش او را در آینده به شهادت خواهد رساند، اما با این حال وظیفه نداشت با همسرش طبق علوم غیبی برخورد نماید، و عظمت ائمه ما(ع) در همین جا ظاهر می شود با این که از مرگ خویش از طریق خاصی همچون زهر و ... باخبر بودند با این حال در مسر رضایت الهی تحمل می کردند، خود امام حسن مجتبی(ع) به این امر اشاره نموده است، آنجا که فرمود: (من چون رسول خدا(ص) به وسیله زهر از دنیا می روم). گفتند: (چه کسی تو را مسموم می کند)؟ فرمود: (همسرم جعده، دختر اشعث بن قیس، زیرا معاویه با نیرنگ او را فریب می دهد، و او را به آن امر می کند). به آن حضرت(ع) پیشنهاد دادند که او را از خانه ات بیرون کن، فرمود: (چنین کاری انجام نمی دهم، به چند جهت: اول اینکه در علم خداوند مقدر است که او قاتل من است [و من از این طریق آگاهی یافته ام، و از قضا و قدر حتمی الهی نمی توان فرار کرد]. و دوم : اخراج او بهانه می شود برای حملات و تهمت های ناجوانمردانه دشمنان علیه من. و سوم: هنوز جرمی مرتکب نشده است که من او را به عنوان مجازات اخراج کنم)(2)

پی نوشت:
1. تحریم ، آیه 10.
2. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 43، ص 324 ؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 174

برای مطالعه بیشتر:
1. فضل الله، کمپانی، حسن‌علیه السلام کیست.
2. محمد، مقیمی، فلسفه صلح امام حسن‌علیه السلام.
3. باقر شریف قریشی، زندگانی امام حسن‌علیه السلام، ترجمه فخرالدین رازی، (چاپ اول، مؤسسه بعثت، تهران، 1376
4. احمد مطهری، غلامرضا کاردان ، علم پیامبر و امام در قرآن.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین