تفسیر و فضیلت سوره قدر چیست؟
درباره سوره مبارکه قدر، دو نوع تفسیر در روایات معصومین(ع) آمده است: یکی تفسیر معروف و مصطلح است که عموم مفسر ان در تفاسیرشان آورده‌ اند و با ظاهر الفاظ آن سازگارتر و برای عموم مردم هم قابل فهم ‌تر است. برطبق این تفسیر، سوره یاد شده راجع به نزول قرآن در شب قدر است و این که شب قدر چیست و نیز شب قدر از هزارماه برتر است (یعنی عبادت در این شب از هزار ماه بیشتر و برتر است) و مطالب دیگر مربوط به این سوره که در تفاسیر مفسران گران‌قدر اسلامی بیان شده است. اما تفسیر دیگر که در واقع تأویل بوده و بسیار دقیق‌تر و عمیق‌تر است و به تفسیر بطنی از بطون قرآن کریم برمی‌گردد نیز از سوی ائمه معصومین(ع) مطرح شده است. این تفسیر و تأویل، همان است که این جا محل بحث ما است و پرسش شما نیز به این نوع تفسیر و تأویل برمی‌گردد. متن این حدیث که از امام جعفر صادق(ع) می‌باشد، چنین است: (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ اَلْقَدْرِ)، اَللَیْلَةُ فاطمة والقدر اَللَّهُ فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد ادرک لیلة القدر، و انّما سُمّیت فاطمة لانّ الخلق فطموا عن معرفتها... . و قوله: (وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ اَلْقَدْرِ لَیْلَةُ اَلْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ)؛ یعنی خیر من الف مؤمن و هی ام المؤمنین‌ ( تَنَزَّلُ اَلْمَلائِکَةُ وَ اَلرُّوحُ فِیها) و الملائکة المؤمنون الذین یملکون علم آل محمد(ص) والروح القدس هی فاطمة . ( بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ اَلْفَجْرِ؛ یعنی حتی یخرج القائم)، (تفسیر فرات کوفی، ابوالقاسم فرات بن ابراهیم بن فرات کوفی از علمای عصر غیبت صغرا، تحقیق محمد کاظم، ص 581 - 582، نشر وزارت ارشاد اسلامی). بر مبنای تفسیر و تأویل آن حضرت، تفسیر سوره قدر به اجمال چنین است: (اللیلة فاطمة) است والقدر (اللَّه) پس هر کس که فاطمه را به حقیقت بشناسد، حتماً شب قدر را درک کرده است. علت نام‌گذاری آن حضرت به فاطمه، به خاطر این است که مردم از شناختنش ناتوان هستند. اما معنای (لیلة القدر، بهتر از هزار ماه است)؛ یعنی، بهتر از هزار مؤمن است و آن نیز ام‌المؤمنین حضرت زهرا(س) می‌باشد. مراد از ملائکه، مؤمنان عالِم به علوم آل محمد(ص) و اهل بیت اویند و مراد از روح یا روح‌القدس همانا فاطمه است. مراد از این که: در آن شب تا طلوع فجر همه امور به سلامت بوده، و نیز دارای رحمت است، طلوع فجر همان ظهور حضرت مهدی آل محمد(ص) است. بنابراین، بخش دوم پرسش - که راجع به تناسب صدر و ذیل آیات سوره قدر می‌باشد - در تفسیر خود امام(ع) پاسخ داده شده و در متن حدیث آمده است. اما پاسخ بخش نخست پرسش، با آنچه از بیان و بنان اساتید بزرگوار حکمت و عرفان شنیده و خوانده‌ایم به اختصار و با بیان ساده‌تر تقدیم می‌گردد. با این توضیح که در این حدیث امام صادق(ع) در تبیین و تفسیر سوره قدر و تأویل لیلةالقدر از حکمت و عرفان سود جسته است و بدین طریق بار دیگر جایگاه رفیع حکمت و عرفان و نقش سازنده و تعیین کننده آن در تبیین و شناخت معارف دینی را روشن ساخت؛ زیرا امام صادق(ع) با تفسیر این گونه از قرآن - که کاملاً تفسیر عرفانی است - نشان داده که حکمت و عرفان جزو علوم کاملاً اسلامی و برخاسته از متون دینی (قرآن و سنت) است. حال چرا حضرت امام صادق(ع) لیلة القدر را به فاطمه زهرا(س) تفسیر و تأویل کرده است؟ و چه ارتباطی میان لیلة القدر و فاطمه زهرا(س) می‌باشد؟ در این راستا گفتنی است که: 1- لیلة القدر، شب نزول قرآن به همه مراتب و حقایق وجودی‌اش به طور نزول دفعی و یکبارگی بر سرّ وجود و نهانخانه جان انسان کامل؛ یعنی، حضرت رسول ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص) است و همه شرف و فضیلت بی‌نظیر شب قدر - که از هزار ماه افضل و برتر است - در همین است که قرآن؛ یعنی، عصاره همه حقایق بی‌کران هستی و جامع همه مراتب وجود (طبیعت، مثال و عقل) که بر قلب و جان انسان کامل (انسان به فعلیت رسیده و همه مراتب کمال وجودی ممکن را درنوردیده) فرو فرستاده شد. او نیز بر همه مراتب وجود و عالم هستی احاطه وجودی دارد؛ زیرا جهان آفرینش از نظر قرآن کریم به سه مرحله و مرتبه؛ یعنی، عالم طبیعت، عالم مثال و عالم مجردات تامه (عالم عقول) تقسیم می‌شود. هر موجود امکانی و مخلوقی - غیر از انسان - به نوبه خود در یکی از این بخش‌های سه گانه جای دارد و از آن تجاوز نمی‌کند. تنها انسان است که می‌تواند (کون جامع) باشد و همه این عوالم سه گانه را در نوردد و واجد همه مراتب وجود شده و بر همه عالم غیب و شهود احاطه وجودی یابد. انبیا و اولیای الهی - به ویژه رسول گرامی اسلام(ص) و ائمه دوازده گانه و حضرت فاطمه زهرا(س) - انسان‌های کامل و مصادیق اتم (کون جامع) هستند؛ یعنی، از نظر طبیعت با موجود طبیعی و از نظر ملکوت با عالم مثال و از نظر تجرد عقلی با موجودات مجرد تام هم‌سنگ و همسان‌اند و بلکه از همه آنها برتر و والامرتبه‌اند؛ زیرا در قوس نزول نخستین صادر، انسان کامل است و در قوس صعود نیز عالی‌ترین موجودی که بازگشت به سوی خدا دارد باز (انسان کامل) است. 2- حقیقت انسان کامل با حقیقت قرآن برابر و در غیبت وجود علمی و عینی اتحاد دارند و از یکدیگر جدا نیستند. (چنان که مفاد حدیث متواتر ثقلین ( انی تارک فیکم الثقلین کتاب اللَّه و عترتی‌ ؛ میان شما امت دو چیز گران‌بها و گران‌سنگ باقی می‌گذارم: کتاب خدا، قرآن و عترت و اهل بیتم) همین است)؛ زیرا در میان کلمات الهی (موجودات) برای حقیقت قرآن و حقیقت انسان کامل - که کلمات تامه الهی‌اند - خصوصیت منحصر به فردی است؛ یعنی، جامع همه مراحل وجود (عقل، مثال و طبیعت) می‌باشند و بدون تجافی (خلأ ذاتی) از مقام بالا در مقام پایین تجلی دارند؛ چنان که در دعای شب بیست و هفتم رجب (شب مبعث) به این تجلی اعظم تصریح شده است:(اللهم انی اسئلک بالتجلی الاعظم...) و بدون غیب از جهان طبیعت و مثال، به مرحله تجرد تام عقلی شهود علمی دارند و هر چه در جهان آفرینش یافت می‌شود هم تحت احاطه مقام جمعی قرآن است و هم تحت هیمنه و سیطره وجودی انسان کامل که (کون جامع) است و نیز هر چه را انسان کامل می‌داند و می‌یابد در مقام جمعی قرآن حضور دارد. بر این اساس، انسان کامل به کنه و حقیقت قرآن احاطه دارد؛ چون هم برای قرآن اصل و باطنی است و هم برای انسان کامل اصل و باطنی و این اصل و باطن قرآن با آن اصل و باطن انسان کامل همسان و برابر است؛ چه این که انسان کامل همه حجاب‌های نورانی را همانند حجاب‌های ظلمانی شکافته و به عزّ قداست حق سبحانه متصل شده است و هیچ واسطه‌ای بین او و بین متکلم (خدا) نیست و در این حال کلام (قرآن کریم) عین شهود خواهد بود. پس انسان کامل و حقیقت قرآن در مقام بساطت و جمع متحدند و این بهترین مصداق اتحاد عاقل و معقول می‌باشد. برای آگاهی بیشتر ر.ک: مستدرک، حاکم نیشابوری، ج 3، ص 109 - 110 - نشر دارالفکر، بیروت. 3- هم چنان که آیات و سوره‌های قرآن در مقام فرقانی از یکدیگر جدایند و در مقام جمعی قرآن متحدند، انسان‌های کامل نیز در عالم طبیعت، مثال و غیر آن از یکدیگر جدایند ولی در مقام ظهور اول و صدر نخستین با هم متحدند و در اثر اتحاد حقیقت است که رقیقه - حاق وجود - هر کدام از آنها توان این را دارد که گاهی بدون واسطه از متکلم ازل (خدای متعال) سخن بشنود. ازاین‌رو آنچه مثلاً از امام صادق(ع) نقل شده است مانند همان چیزی است که از پیامبر اکرم(ص) نقل گشته است و همین‌طور است نسبت به سایر معصومان(ع)؛ زیرا چنان که در جوامع روایی ما - به ویژه در زیارت جامعه کبیره - آمده است طینت، حقیقت و نور وجود همه آنان یکی است و جدایی میان آنها نیست. بدین خاطر همه کاظمند، همه صادقند، همه حسینند، همه حسنند و... . بر این اساس، با این که حقیقت کلام خدا (قرآن) با حقیقت انسان کامل که کون جامع بوده و همه اسمای حسنای الهی را دانا است و نیز همه جوامع کلم را واجد است و در عینیت خارجی و حقیقت باطنی با قرآن همسنگ و همسان، به طوری که هیچ کدام بر دیگری افضلیت و برتری ندارد، ولی در حدیث ثقلین در برخی نقل‌ها از قرآن تعبیر به (ثقل اکبر) و از (عترت و اهل بیت) تعبیر به (ثقل اصغر) شده است. رازش این است که قرآن کلام و پیام خداست و بر بندگان خدا هر چه به آن ذات یگانه نزدیکتر باشند تکریم مولی و خضوع در برابر او لازم‌تر است. ازاین‌رو این تفضیل به لحاظ قائل و متکلم ازل (خدا) است نه به جهت قول و نفس کلام. برای آگاهی بیشتر ر.ک: مسند احمد حنبل، ج 3، ص 14، 17، 26 و 59 ؛ ج 5، ص 181 - 182 و 1289 - 190، نشر دارصادر، بیروت. 4- با آنچه گفته شد روشن گردید که انسان کامل (کون جامع)، قرآن ناطق و مُمثّل و در نتیجه (لیلة القدر)، (یوم اللَّه)، تجلی اعظم الهی، تظهر و مَظهر ذات و صفات علیای ربوبی است. در این جهت میان معصومین(ع) تفاوتی نیست. چنان که استادعلامه آیت‌ اللَّه ‌حسن ‌زاده آملی سروده است: مر انسانی که باشد کون جامع‌ * شب قدر است یوم اللَّه واقع‌ اما این که چرا حضرت امام صادق(ع) جده‌ اش حضرت فاطمه زهرا(س) را به (لیلة القدر) اختصاص داده و مصداق آن تعیین فرموده است؟ شاید به دو جهت زیر باشد: الف) حضرت زهرا(س) در قله کمال انسانی و اعلی درجه مقام (انسان کامل) است؛ یعنی هرگونه کمال علمی و عملی که برای اهل بیت(ع) به عنوان اهل بیت عصمت و طهارت ثابت است (مانند همتایی آنان با قرآن کریم و غیر آن) حضرت فاطمه(س) نیز همسانِ همتای گران‌قدرش حضرت علی(ع) و دیگر امامان معصوم(ع) بوده و مشمول آن مقام‌های منیع خواهد بود و نیز در تبیین معارف قرآن همچون آنان است؛ زیرا گفتیم این خاندان مطهر، نور واحدند و در مقام وحدت نوری آن ذوات مقدس، تفاوتی نیست و آنچه در مقام کثرت ظهور می‌یابد، تنها اختلاف مسؤولیت‌ها و وظیفه‌های متنوع، پس از اشتراک در سنخ آن است. حقیقت انسان را روح مجرد او تشکیل می‌دهد و بدن در تمام مراحل تابع آن است و موجود مجرد نیز منزّه از پدیده‌های ذکوریت و انوثت (نری و مادگی) بوده و آن تفاوت جنسیت ظاهری و جسمانی هچ نقشی در آن وحدت باطنی روحی و معنوی ندارد. ازاین‌رو هیچ کمالی از کمالات وجودی برای انسان، نه مشروط به مذکر بودن است و نه ممنوع از مؤنث بودن. بر این اساس، کمال حقیقی - که همان مقام شامخ ولایت است - نصیب هر انسان مطهر واجد شرایط کمالاتِ والا و دارنده مقام (انسان کامل) خواهد شد، هر چند در مناصب اجرایی ظاهری به حسب نظام احسن میان زن و مرد تفاوت‌هایی هست؛ ولی این موجب امتیاز یکی بر دیگری نیست. بنابراین، نام بردن حضرت زهرا(س) به عنوان (لیلة القدر)، از باب جَری به مصداق و تعیین مصداقی از مصادیق (انسان کامل)، عدل قرآن و لیلة القدر است و از این حیث هیچ تفاوتی میان آن بانوی عظیم الشأن و سایر معصومین(ع) وجود ندارد. چون همه آنها در رتبه واحدند و مصداق کامل لیلة القدر و عدل و هم‌وزن قرآن کریم می‌باشند. اگر تفاوتی هم هست شاید به خاطر نکته دیگری باشد که به خاطر آن امام صادق(ع) لیلة القدر را به جهت احترام ویژه به حضرت زهرا(س)، به او اختصاص می‌دهد. ب ) آن جهت اختصاصی حضرت فاطمه زهرا(س) از میان معصومین(ع) - که موجب شده تا امام صادق(ع) لیلة القدر را به نام نامی آن (انسان کامل) و معصوم والا مقام تخصیص دهد - این است که آن بانوی بی‌بدیل، کوثر وجود یازده کلام اللَّه ناطق و یازده امام معصوم(ع) و انسان‌های کامل است. آری، فاطمه زهرا(س) رمز و راز بقای اسلام محمدی(ص)، حلقه اتصال نبوت، امامت و ولایت، وارث سریر رسالت، حامی امامت و حامل ولایت است. فاطمه که خود کوثر و خیر کثیر جاری در جان جهان و باقی در هر زمان است، کوثر وجود یازده امام معصوم(ع) - به ویژه امام آخرین و بقیة اللَّه فی الارضین (مهدی موعود(عج)) - نیز هست تا آن امام منجی انسان‌ها و تحقق بخش اهداف نبوت و امامت، ظهور کند و انسان‌های تشنه کمال و معنویت را به سرمنزل مقصود انسانی - الهی برساند. این است راز حدیث مشهور و معتبر قدسی (لولاک)، که خدای متعال خطاب به بنده برگزیده‌اش رسول گرامی(ص) فرمود: ( یا احمد! لولاکَ لَما خَلَقْتُ الافلاک ولولا علی لَما خَلَقْتُکَ ولولا فاطمة لَما خَلَقْتُکُما؛ ای احمد! اگر به خاطر تو نبود جهان آفرینش را خلق نمی‌کردم و اگر به خاطر علی نبود تو را نمی‌آفریدم و اگر به خاطر فاطمه نبود هر دو تای‌تان را نمی‌آفریدم‌) .(فاطمة الزهرا، بهجة قلب المصطفی، احمد رحمانی همدانی، ص 9، مؤسسه انتشاراتی بدر.) چه این که گفتیم از دامان آن بانوی اطهر، امامت و ولایت تداوم می‌یابد؛ همان امامت و ولایتی که پیامبر(ص) تهدید شد که اگر آن را در غدیر خم اعلام نکند، رسالتش را اعلام نکرده است (مائده، آیه 67)؛ و پس از اعلام و رسمیت بخشیدن امامت و ولایت، دین کامل شد و رحمت و نعمت الهی به بندگانش به اعلی درجه‌اش رسید (مائده، آیه 3)؛ زیرا با تداوم امامت توسط فاطمه زهرا(س) و ظهور آخرین حجت خدا و اجرای احکام الهی و تحقق اهداف عالی پیامبران - به ویژه پیامبر خاتم(ص) و امامان جانشین به حق او - فلسفه نبوت و امامت به تمام و کمال، معنا و مفهوم حقیقی خود را خواهد یافت. بنابراین، به هیچ وجه مراد حدیث (لولاک) برتری دادن حضرت زهرا(س) بر پیامبر اکرم(ص) و علی(ع) نیست؛ زیرا توضیح دادیم که در نفس الامر و حقیقت معنا وجود همه آنان یکی بوده و همه معصومین از نور واحد و حقیقت واحدی برخورداراند و رتبه وجودی و کمالات باطنی یکسانی دارند؛ هر چند که پیامبر و علی(ع) امتیازهای ویژه‌ای دارند که سایر معصومین(ع) از این امتیازها برخوردار نمی‌باشند، و در میان آن دو بزرگوار نیز حضرت رسول اکرم(ص) دارای فضایل و امتیازهایی است که حضرت علی(ع) نیز واجد آنها نبود. برای آگاهی بیشتر ر.ک: 1- تفسیر موضوعی، ج 7، ص 111، جوادی آملی 2- قرآن در قرآن، ج 1، ص 380،جوادی آملی 3- انسان و قرآن، ص 185،جوادی آملی 4- انسان کامل از دیدگاه نهج‌البلاغه، ص 38 و 96،حسن زاده آملی 5- هزار و یک نکته، نکته‌های 1، 563، 748،حسن زاده آملی 6- پیرامون وحی و رهبری،جوادی آملی 7- علی بن موسی الرضا(ع) والقرآن الحکیم،جوادی آملی. [پایان کد انتخابی] (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 10/100104679)
عنوان سوال:

تفسیر و فضیلت سوره قدر چیست؟


پاسخ:

درباره سوره مبارکه قدر، دو نوع تفسیر در روایات معصومین(ع) آمده است:
یکی تفسیر معروف و مصطلح است که عموم مفسر ان در تفاسیرشان آورده‌ اند و با ظاهر الفاظ آن سازگارتر و برای عموم مردم هم قابل فهم ‌تر است. برطبق این تفسیر، سوره یاد شده راجع به نزول قرآن در شب قدر است و این که شب قدر چیست و نیز شب قدر از هزارماه برتر است (یعنی عبادت در این شب از هزار ماه بیشتر و برتر است) و مطالب دیگر مربوط به این سوره که در تفاسیر مفسران گران‌قدر اسلامی بیان شده است.
اما تفسیر دیگر که در واقع تأویل بوده و بسیار دقیق‌تر و عمیق‌تر است و به تفسیر بطنی از بطون قرآن کریم برمی‌گردد نیز از سوی ائمه معصومین(ع) مطرح شده است. این تفسیر و تأویل، همان است که این جا محل بحث ما است و پرسش شما نیز به این نوع تفسیر و تأویل برمی‌گردد. متن این حدیث که از امام جعفر صادق(ع) می‌باشد، چنین است:
(إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ اَلْقَدْرِ)، اَللَیْلَةُ فاطمة والقدر اَللَّهُ فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد ادرک لیلة القدر، و انّما سُمّیت فاطمة لانّ الخلق فطموا عن معرفتها... .
و قوله: (وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ اَلْقَدْرِ لَیْلَةُ اَلْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ)؛ یعنی خیر من الف مؤمن و هی ام المؤمنین‌
( تَنَزَّلُ اَلْمَلائِکَةُ وَ اَلرُّوحُ فِیها) و الملائکة المؤمنون الذین یملکون علم آل محمد(ص) والروح القدس هی فاطمة .
( بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ سَلامٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ اَلْفَجْرِ؛ یعنی حتی یخرج القائم)،
(تفسیر فرات کوفی، ابوالقاسم فرات بن ابراهیم بن فرات کوفی از علمای عصر غیبت صغرا، تحقیق محمد کاظم، ص 581 - 582، نشر وزارت ارشاد اسلامی).

بر مبنای تفسیر و تأویل آن حضرت، تفسیر سوره قدر به اجمال چنین است: (اللیلة فاطمة) است والقدر (اللَّه) پس هر کس که فاطمه را به حقیقت بشناسد، حتماً شب قدر را درک کرده است. علت نام‌گذاری آن حضرت به فاطمه، به خاطر این است که مردم از شناختنش ناتوان هستند. اما معنای (لیلة القدر، بهتر از هزار ماه است)؛ یعنی، بهتر از هزار مؤمن است و آن نیز ام‌المؤمنین حضرت زهرا(س) می‌باشد. مراد از ملائکه، مؤمنان عالِم به علوم آل محمد(ص) و اهل بیت اویند و مراد از روح یا روح‌القدس همانا فاطمه است. مراد از این که: در آن شب تا طلوع فجر همه امور به سلامت بوده، و نیز دارای رحمت است، طلوع فجر همان ظهور حضرت مهدی آل محمد(ص) است.
بنابراین، بخش دوم پرسش - که راجع به تناسب صدر و ذیل آیات سوره قدر می‌باشد - در تفسیر خود امام(ع) پاسخ داده شده و در متن حدیث آمده است.
اما پاسخ بخش نخست پرسش، با آنچه از بیان و بنان اساتید بزرگوار حکمت و عرفان شنیده و خوانده‌ایم به اختصار و با بیان ساده‌تر تقدیم می‌گردد. با این توضیح که در این حدیث امام صادق(ع) در تبیین و تفسیر سوره قدر و تأویل لیلةالقدر از حکمت و عرفان سود جسته است و بدین طریق بار دیگر جایگاه رفیع حکمت و عرفان و نقش سازنده و تعیین کننده آن در تبیین و شناخت معارف دینی را روشن ساخت؛ زیرا امام صادق(ع) با تفسیر این گونه از قرآن - که کاملاً تفسیر عرفانی است - نشان داده که حکمت و عرفان جزو علوم کاملاً اسلامی و برخاسته از متون دینی (قرآن و سنت) است. حال چرا حضرت امام صادق(ع) لیلة القدر را به فاطمه زهرا(س) تفسیر و تأویل کرده است؟ و چه ارتباطی میان لیلة القدر و فاطمه زهرا(س) می‌باشد؟ در این راستا گفتنی است که:
1- لیلة القدر، شب نزول قرآن به همه مراتب و حقایق وجودی‌اش به طور نزول دفعی و یکبارگی بر سرّ وجود و نهانخانه جان انسان کامل؛ یعنی، حضرت رسول ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص) است و همه شرف و فضیلت بی‌نظیر شب قدر - که از هزار ماه افضل و برتر است - در همین است که قرآن؛ یعنی، عصاره همه حقایق بی‌کران هستی و جامع همه مراتب وجود (طبیعت، مثال و عقل) که بر قلب و جان انسان کامل (انسان به فعلیت رسیده و همه مراتب کمال وجودی ممکن را درنوردیده) فرو فرستاده شد. او نیز بر همه مراتب وجود و عالم هستی احاطه وجودی دارد؛ زیرا جهان آفرینش از نظر قرآن کریم به سه مرحله و مرتبه؛ یعنی، عالم طبیعت، عالم مثال و عالم مجردات تامه (عالم عقول) تقسیم می‌شود. هر موجود امکانی و مخلوقی - غیر از انسان - به نوبه خود در یکی از این بخش‌های سه گانه جای دارد و از آن تجاوز نمی‌کند. تنها انسان است که می‌تواند (کون جامع) باشد و همه این عوالم سه گانه را در نوردد و واجد همه مراتب وجود شده و بر همه عالم غیب و شهود احاطه وجودی یابد. انبیا و اولیای الهی - به ویژه رسول گرامی اسلام(ص) و ائمه دوازده گانه و حضرت فاطمه زهرا(س) - انسان‌های کامل و مصادیق اتم (کون جامع) هستند؛ یعنی، از نظر طبیعت با موجود طبیعی و از نظر ملکوت با عالم مثال و از نظر تجرد عقلی با موجودات مجرد تام هم‌سنگ و همسان‌اند و بلکه از همه آنها برتر و والامرتبه‌اند؛ زیرا در قوس نزول نخستین صادر، انسان کامل است و در قوس صعود نیز عالی‌ترین موجودی که بازگشت به سوی خدا دارد باز (انسان کامل) است.

2- حقیقت انسان کامل با حقیقت قرآن برابر و در غیبت وجود علمی و عینی اتحاد دارند و از یکدیگر جدا نیستند. (چنان که مفاد حدیث متواتر ثقلین ( انی تارک فیکم الثقلین کتاب اللَّه و عترتی‌ ؛ میان شما امت دو چیز گران‌بها و گران‌سنگ باقی می‌گذارم: کتاب خدا، قرآن و عترت و اهل بیتم) همین است)؛ زیرا در میان کلمات الهی (موجودات) برای حقیقت قرآن و حقیقت انسان کامل - که کلمات تامه الهی‌اند - خصوصیت منحصر به فردی است؛ یعنی، جامع همه مراحل وجود (عقل، مثال و طبیعت) می‌باشند و بدون تجافی (خلأ ذاتی) از مقام بالا در مقام پایین تجلی دارند؛ چنان که در دعای شب بیست و هفتم رجب (شب مبعث) به این تجلی اعظم تصریح شده است:(اللهم انی اسئلک بالتجلی الاعظم...) و بدون غیب از جهان طبیعت و مثال، به مرحله تجرد تام عقلی شهود علمی دارند و هر چه در جهان آفرینش یافت می‌شود هم تحت احاطه مقام جمعی قرآن است و هم تحت هیمنه و سیطره وجودی انسان کامل که (کون جامع) است و نیز هر چه را انسان کامل می‌داند و می‌یابد در مقام جمعی قرآن حضور دارد. بر این اساس، انسان کامل به کنه و حقیقت قرآن احاطه دارد؛ چون هم برای قرآن اصل و باطنی است و هم برای انسان کامل اصل و باطنی و این اصل و باطن قرآن با آن اصل و باطن انسان کامل همسان و برابر است؛ چه این که انسان کامل همه حجاب‌های نورانی را همانند حجاب‌های ظلمانی شکافته و به عزّ قداست حق سبحانه متصل شده است و هیچ واسطه‌ای بین او و بین متکلم (خدا) نیست و در این حال کلام (قرآن کریم) عین شهود خواهد بود. پس انسان کامل و حقیقت قرآن در مقام بساطت و جمع متحدند و این بهترین مصداق اتحاد عاقل و معقول می‌باشد.
برای آگاهی بیشتر ر.ک: مستدرک، حاکم نیشابوری، ج 3، ص 109 - 110 - نشر دارالفکر، بیروت.

3- هم چنان که آیات و سوره‌های قرآن در مقام فرقانی از یکدیگر جدایند و در مقام جمعی قرآن متحدند، انسان‌های کامل نیز در عالم طبیعت، مثال و غیر آن از یکدیگر جدایند ولی در مقام ظهور اول و صدر نخستین با هم متحدند و در اثر اتحاد حقیقت است که رقیقه - حاق وجود - هر کدام از آنها توان این را دارد که گاهی بدون واسطه از متکلم ازل (خدای متعال) سخن بشنود. ازاین‌رو آنچه مثلاً از امام صادق(ع) نقل شده است مانند همان چیزی است که از پیامبر اکرم(ص) نقل گشته است و همین‌طور است نسبت به سایر معصومان(ع)؛ زیرا چنان که در جوامع روایی ما - به ویژه در زیارت جامعه کبیره - آمده است طینت، حقیقت و نور وجود همه آنان یکی است و جدایی میان آنها نیست. بدین خاطر همه کاظمند، همه صادقند، همه حسینند، همه حسنند و... . بر این اساس، با این که حقیقت کلام خدا (قرآن) با حقیقت انسان کامل که کون جامع بوده و همه اسمای حسنای الهی را دانا است و نیز همه جوامع کلم را واجد است و در عینیت خارجی و حقیقت باطنی با قرآن همسنگ و همسان، به طوری که هیچ کدام بر دیگری افضلیت و برتری ندارد، ولی در حدیث ثقلین در برخی نقل‌ها از قرآن تعبیر به (ثقل اکبر) و از (عترت و اهل بیت) تعبیر به (ثقل اصغر) شده است. رازش این است که قرآن کلام و پیام خداست و بر بندگان خدا هر چه به آن ذات یگانه نزدیکتر باشند تکریم مولی و خضوع در برابر او لازم‌تر است. ازاین‌رو این تفضیل به لحاظ قائل و متکلم ازل (خدا) است نه به جهت قول و نفس کلام.
برای آگاهی بیشتر ر.ک: مسند احمد حنبل، ج 3، ص 14، 17، 26 و 59 ؛ ج 5، ص 181 - 182 و 1289 - 190، نشر دارصادر، بیروت.

4- با آنچه گفته شد روشن گردید که انسان کامل (کون جامع)، قرآن ناطق و مُمثّل و در نتیجه (لیلة القدر)، (یوم اللَّه)، تجلی اعظم الهی، تظهر و مَظهر ذات و صفات علیای ربوبی است. در این جهت میان معصومین(ع) تفاوتی نیست. چنان که استادعلامه آیت‌ اللَّه ‌حسن ‌زاده آملی سروده است:
مر انسانی که باشد کون جامع‌ * شب قدر است یوم اللَّه واقع‌
اما این که چرا حضرت امام صادق(ع) جده‌ اش حضرت فاطمه زهرا(س) را به (لیلة القدر) اختصاص داده و مصداق آن تعیین فرموده است؟ شاید به دو جهت زیر باشد:
الف) حضرت زهرا(س) در قله کمال انسانی و اعلی درجه مقام (انسان کامل) است؛ یعنی هرگونه کمال علمی و عملی که برای اهل بیت(ع) به عنوان اهل بیت عصمت و طهارت ثابت است (مانند همتایی آنان با قرآن کریم و غیر آن) حضرت فاطمه(س) نیز همسانِ همتای گران‌قدرش حضرت علی(ع) و دیگر امامان معصوم(ع) بوده و مشمول آن مقام‌های منیع خواهد بود و نیز در تبیین معارف قرآن همچون آنان است؛ زیرا گفتیم این خاندان مطهر، نور واحدند و در مقام وحدت نوری آن ذوات مقدس، تفاوتی نیست و آنچه در مقام کثرت ظهور می‌یابد، تنها اختلاف مسؤولیت‌ها و وظیفه‌های متنوع، پس از اشتراک در سنخ آن است. حقیقت انسان را روح مجرد او تشکیل می‌دهد و بدن در تمام مراحل تابع آن است و موجود مجرد نیز منزّه از پدیده‌های ذکوریت و انوثت (نری و مادگی) بوده و آن تفاوت جنسیت ظاهری و جسمانی هچ نقشی در آن وحدت باطنی روحی و معنوی ندارد. ازاین‌رو هیچ کمالی از کمالات وجودی برای انسان، نه مشروط به مذکر بودن است و نه ممنوع از مؤنث بودن. بر این اساس، کمال حقیقی - که همان مقام شامخ ولایت است - نصیب هر انسان مطهر واجد شرایط کمالاتِ والا و دارنده مقام (انسان کامل) خواهد شد، هر چند در مناصب اجرایی ظاهری به حسب نظام احسن میان زن و مرد تفاوت‌هایی هست؛ ولی این موجب امتیاز یکی بر دیگری نیست. بنابراین، نام بردن حضرت زهرا(س) به عنوان (لیلة القدر)، از باب جَری به مصداق و تعیین مصداقی از مصادیق (انسان کامل)، عدل قرآن و لیلة القدر است و از این حیث هیچ تفاوتی میان آن بانوی عظیم الشأن و سایر معصومین(ع) وجود ندارد. چون همه آنها در رتبه واحدند و مصداق کامل لیلة القدر و عدل و هم‌وزن قرآن کریم می‌باشند. اگر تفاوتی هم هست شاید به خاطر نکته دیگری باشد که به خاطر آن امام صادق(ع) لیلة القدر را به جهت احترام ویژه به حضرت زهرا(س)، به او اختصاص می‌دهد.
ب ) آن جهت اختصاصی حضرت فاطمه زهرا(س) از میان معصومین(ع) - که موجب شده تا امام صادق(ع) لیلة القدر را به نام نامی آن (انسان کامل) و معصوم والا مقام تخصیص دهد - این است که آن بانوی بی‌بدیل، کوثر وجود یازده کلام اللَّه ناطق و یازده امام معصوم(ع) و انسان‌های کامل است. آری، فاطمه زهرا(س) رمز و راز بقای اسلام محمدی(ص)، حلقه اتصال نبوت، امامت و ولایت، وارث سریر رسالت، حامی امامت و حامل ولایت است. فاطمه که خود کوثر و خیر کثیر جاری در جان جهان و باقی در هر زمان است، کوثر وجود یازده امام معصوم(ع) - به ویژه امام آخرین و بقیة اللَّه فی الارضین (مهدی موعود(عج)) - نیز هست تا آن امام منجی انسان‌ها و تحقق بخش اهداف نبوت و امامت، ظهور کند و انسان‌های تشنه کمال و معنویت را به سرمنزل مقصود انسانی - الهی برساند. این است راز حدیث مشهور و معتبر قدسی (لولاک)، که خدای متعال خطاب به بنده برگزیده‌اش رسول گرامی(ص) فرمود: ( یا احمد! لولاکَ لَما خَلَقْتُ الافلاک ولولا علی لَما خَلَقْتُکَ ولولا فاطمة لَما خَلَقْتُکُما؛ ای احمد! اگر به خاطر تو نبود جهان آفرینش را خلق نمی‌کردم و اگر به خاطر علی نبود تو را نمی‌آفریدم و اگر به خاطر فاطمه نبود هر دو تای‌تان را نمی‌آفریدم‌) .(فاطمة الزهرا، بهجة قلب المصطفی، احمد رحمانی همدانی، ص 9، مؤسسه انتشاراتی بدر.)
چه این که گفتیم از دامان آن بانوی اطهر، امامت و ولایت تداوم می‌یابد؛ همان امامت و ولایتی که پیامبر(ص) تهدید شد که اگر آن را در غدیر خم اعلام نکند، رسالتش را اعلام نکرده است (مائده، آیه 67)؛ و پس از اعلام و رسمیت بخشیدن امامت و ولایت، دین کامل شد و رحمت و نعمت الهی به بندگانش به اعلی درجه‌اش رسید (مائده، آیه 3)؛ زیرا با تداوم امامت توسط فاطمه زهرا(س) و ظهور آخرین حجت خدا و اجرای احکام الهی و تحقق اهداف عالی پیامبران - به ویژه پیامبر خاتم(ص) و امامان جانشین به حق او - فلسفه نبوت و امامت به تمام و کمال، معنا و مفهوم حقیقی خود را خواهد یافت. بنابراین، به هیچ وجه مراد حدیث (لولاک) برتری دادن حضرت زهرا(س) بر پیامبر اکرم(ص) و علی(ع) نیست؛ زیرا توضیح دادیم که در نفس الامر و حقیقت معنا وجود همه آنان یکی بوده و همه معصومین از نور واحد و حقیقت واحدی برخورداراند و رتبه وجودی و کمالات باطنی یکسانی دارند؛ هر چند که پیامبر و علی(ع) امتیازهای ویژه‌ای دارند که سایر معصومین(ع) از این امتیازها برخوردار نمی‌باشند، و در میان آن دو بزرگوار نیز حضرت رسول اکرم(ص) دارای فضایل و امتیازهایی است که حضرت علی(ع) نیز واجد آنها نبود.
برای آگاهی بیشتر ر.ک: 1- تفسیر موضوعی، ج 7، ص 111، جوادی آملی 2- قرآن در قرآن، ج 1، ص 380،جوادی آملی 3- انسان و قرآن، ص 185،جوادی آملی 4- انسان کامل از دیدگاه نهج‌البلاغه، ص 38 و 96،حسن زاده آملی 5- هزار و یک نکته، نکته‌های 1، 563، 748،حسن زاده آملی 6- پیرامون وحی و رهبری،جوادی آملی 7- علی بن موسی الرضا(ع) والقرآن الحکیم،جوادی آملی.

[پایان کد انتخابی] (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 10/100104679)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین