با توجه به مباحثی که امروز شاهد آن در سوریه هستیم و سر بریدن افراد توسط گروه های افراطی منتسب به اسلام ،بعضا هر گاه با تاسف درباره این مطلب صحبت می کنیم ،بعضی از اطرافیان می گویند ،آغازگر این عمل امام علی (ع) بوده با بریدن سر عمرو بن عبدود !آیا سر بریدن در سیره پیامبر اکرم و ائمه بوده است ؟ اگر نبوده پس دلیل بریدن سر عمرو بن عبدود به چه دلیلی بود ؟ پاسخ: برای پاسخ به این سوال توجه به چند نکته ضروری است: 1- اولا باید دید که کشنده و کشته شونده چه کسانی بوده اند. اگر کسی در محوطهی اتاق، بی دلیل جوجه مرغی را زیر پایش له کند انسان قصیّ القلبی قلمداد می شود ولی اگر با عقرب زهرآلود کشندهای چنین کند کسی وی را سنگدل خطاب نمیکند؛ چرا که حضور عقرب در محیط زندگی آدمیان خطر مرگ انسانها را در پی دارد. خطر برخی انسانها برای سایرین مانند خطر عقرب و مار و گرگ و ... است. اگر اینها در عزلت باشند کشتن آنها روا نخواهد بود امّا اگر وارد حریم انسانها شده خطرآفرین شدند کشتن آنها عین نیکوکاری و انسانیّت است. امثال ابوجهل و عمرو بن عبد ودّ و ... به ظاهر انسان بودند ولی هر کدام درندگانی بودند که دوست داشتند مردم، نادان و ترسو و برده صفت باشند تا اینان بتوانند آنها را استثمار نمایند. 2- اگر خدا از کسی بخواهد موجودی را بکشد یا سر ببرد و او اطاعت امر خدا را نکند، آیا می توان چنین انسانی را الهی نامید؟ جواب روشن است. انسان الهی، تنها و تنها مطیع فرمان خداوند است نه مطیع خواستهای نفسانی خویش؛ و البته خداوند هم حکیم مطلق است و جز بر اساس حکمت حکم نمی راند. بهر روی هر چه از خود برون شدن و تابع فرمان و خواست خدا شدن، در وجود انسانی شدیدتر باشد، عبودیّت او نیز افزونتر و قویتر خواهد بود. شاهد بارز این گفتار اعتقاد ادیان ابراهیمی است مبنی بر این که حضرت ابراهیم خلیل الرّحمن به امر خدای خود، مأمور قربانی نمودن فرزند خود شد و چون الهی بودن، اقتضای اطاعت مطلق داشت فرزند خود را به قربانگاه برد تا وی را قربانی نماید لکن اراده ی خدا بر آن قرار گرفت که فرزند ابراهیم قربانی نگردد. در مورد علی بن ابی طالب (ع) نیز اطاعت بی چون و چرای حق تعالی اصلی ترین دلیل جهاد و ظالم کشی بود. لذاست که در ذکر جریان نبرد علی (ع) با عمرو بن عبد ودّ ، بعضی از شعرا عبودیّت محض آن حضرت را به زیبایی به تصویر کشیده و از زبان آن حضرت گفته اند: ( گفت من تیغ از پی حق می زنم بنده ی حقّم نه مأمور تنم. شیر حقّم نیستم شیر هوا فعل من بر دین من باشد گوا. ما رمیت اذ رمیتم در حراب من چو تیغم وان زننده آفتاب. رخت خود را من زِ رَه برداشتم غیر حق را من عدم انگاشتم.) اگر کسی برای دفاع از جان خود یا دیگر انسانها، مهاجم فاجر و ظالمی را بکشد کدام عاقل می تواند او را مذمّت نماید؟! 3 هیچ دین الهی نیست که به نوعی اعتقاد به قهر الهی بر فاسدان و ظالمان نداشته باشد. درادیان الهی مسلّم است که خدا بندگان کافر، متمرّد، فاسد، ظالم و بدکار را یا در همین دنیا یا در آخرت عذاب میکند. باید پرسید : آیا مهربان بودن خدا به این است که اجازه دهد عدّه ای افراد فاسد و ظالم و چپاولگر همچون: ابوجهل، فرعون، چنگیزخان مغول، صدّام و امثال اینها هر چه خواستند بکنند و بندگان مطیع خدا را به خاک و خون بکشند ولی مومنان چون الهی و مقدّسند با اینها به نبرد بر نخیزند و انتقام خون مظلومان را از آنان نگیرند؟!! 4- خداوند متعال در عین اینکه از هلاکت بندگانش فی نفسه خشنود نیست ولی به اقتضاء حکمتش فرمان به کشته شدن برخی بندگان ضدّ بشری خود می دهد تا زمین را فتنه و تباهی فرا نگیرد. خداوند متعال می فرماید: ( وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاَّ عَلَی الظَّالِمینَ ؛ و با آنها پیکار کنید(آنان را بکُشید)! تا فتنه باقی نماند؛ و دین ، مخصوص خدا گردد. پس اگر (از فتنه گری) دست برداشتند ، تعدّی جز بر ستمکاران روا نیست.) (بقرة:193) همچنین فرمود: ( وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَی الْعالَمین؛ و اگر خداوند ، بعضی از مردم را به وسیله بعضی دیگر دفع نمیکرد ، زمین را فساد فرا میگرفت ، ولی خداوند نسبت به جهانیان، دارای فضل و احسان است.) (بقرة:251) 5- اما در رابطه با جنگ خندق و جریان نبرد امیرالمومنین با عمرو بن عبدود باید بدانید که ماجرای بریدن سر عمرو بن عبدود توسط امام علی(ع) به صورتهای گوناگونی در متون تاریخی ثبت شده است. و این ماجرای مشهور تنها یکی از اقوال تاریخی در این زمینه است. توجه شما خواننده محترم را به دیگر اسناد تاریخی در این زمینه جلب مینمایم: 1. علی(ع) با شمشیر رگ گردن عمرو بن عبد ود را زد و (پس از مدتی) او بر زمین افتاد.( علامه جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، قم، دار الحدیث، 1428ق، چاپ دوم، ج11، 133) در اینجا و سایر مواردی که در زیر میآید هیچ اشاره ای به بریدن سر نشده است. 2. حضرت چنان با شمشیر بر ترقوه او کوبید که آن را شکافت و جدا کرد و عمرو بن عبدود بر زمین افتاد.(ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج4، ص106؛ ابن کثیر، السیره النبویه، ج3، ص205؛ سبل الهدی و الرشاد، ج4، ص533) 3. بیهقی از ابن اسحاق (که یکی از معتبرترین و قدیمی ترین مورخان تاریخ اسلام میباشد) نقل کرده است که امام علی (ع) با شمشیر بر ترقوه عمرو بن عبدود کوبید.( زینی دحلان، السیره النبویه، ج2، ص7) 4. در برخی موارد نیز آمده است که در میدان جنگ و در بحبوحه کارزار، یکی از ضربات امام آنچنان بر گردن عمرو بن عبدود اصابت کرد که سر از بدنش جدا کرد. (نه این که پس از جنگ سرش را از بدنش جدا کرده باشد). شاید بتوان از مطالب فوق به این نتیجه رسید که حضرت در هنگام جنگ ضربه ای بر گردن عمروبن عبدود وارد می سازد که باعث جدا شدن سر او میگردد. اما این واقعه در طول تاریخ به گونههای گوناگون تفسیر و نقل گردیده است. حال باید از کسانی که از این عمل امیرالمومنین ناراحت هستند پرسید: کجای این جریان ، خلاف انسانیّت و جوانمردی و تقدّس است؟! اگر آن حضرت، عمرو را نمی کشت و اجازه می داد که او راه را برای لشکر قریش باز کند تا اهل مدینه را از دم تیغ بگذرانند خیلی انسانی و جوانمردانه می شد؟!!! این علی بن ابی طالب نبود که به عمرو حمله کرد ؛ این عمرو و همراهانش بودند که بر مسلمین یورش آورده بودند و او بود که مبارز می طلبید نه امیرالمومنین (ع) و امیرالمومنین تنها از کیان اسلام و مسلمین محافظت کرد لذاست که در آن لحظه ندای آسمانی رسید که: لا سیف الا ذوالفقار و لا فتی الا علی (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 251؛ علامه جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، قم، دار الحدیث، 1428ق، چاپ دوم، ج11، 133.) علاوه بر اینکه این عمل امیرالمومنین که در حین مبارزه شمشیرش به رگ گردن عمروبن عبدود می خورد را چگونه می توان با سر بریدن افراد بی گناه به طور وحشیانه توسط وهابیون تکفیری وحشی صفت مقایسه نمود و اصلا کسانی که اینگونه مقایسه ها را می کنند یا اصلا از اسلام هیچ نمی دانند یا خود را به نادانی زده و گناه آنان از این تکفیریهای حیوان صفت کمتر نیست.
با توجه به مباحثی که امروز شاهد آن در سوریه هستیم و سر بریدن افراد توسط گروه های افراطی منتسب به اسلام ،بعضا هر گاه با تاسف درباره این مطلب صحبت می کنیم ،بعضی از اطرافیان می گویند ،آغازگر این عمل امام علی (ع) بوده با بریدن سر عمرو بن عبدود !آیا سر بریدن در سیره پیامبر اکرم و ائمه بوده است ؟ اگر نبوده پس دلیل بریدن سر عمرو بن عبدود به چه دلیلی بود ؟
با توجه به مباحثی که امروز شاهد آن در سوریه هستیم و سر بریدن افراد توسط گروه های افراطی منتسب به اسلام ،بعضا هر گاه با تاسف درباره این مطلب صحبت می کنیم ،بعضی از اطرافیان می گویند ،آغازگر این عمل امام علی (ع) بوده با بریدن سر عمرو بن عبدود !آیا سر بریدن در سیره پیامبر اکرم و ائمه بوده است ؟ اگر نبوده پس دلیل بریدن سر عمرو بن عبدود به چه دلیلی بود ؟
پاسخ: برای پاسخ به این سوال توجه به چند نکته ضروری است:
1- اولا باید دید که کشنده و کشته شونده چه کسانی بوده اند. اگر کسی در محوطهی اتاق، بی دلیل جوجه مرغی را زیر پایش له کند انسان قصیّ القلبی قلمداد می شود ولی اگر با عقرب زهرآلود کشندهای چنین کند کسی وی را سنگدل خطاب نمیکند؛ چرا که حضور عقرب در محیط زندگی آدمیان خطر مرگ انسانها را در پی دارد. خطر برخی انسانها برای سایرین مانند خطر عقرب و مار و گرگ و ... است. اگر اینها در عزلت باشند کشتن آنها روا نخواهد بود امّا اگر وارد حریم انسانها شده خطرآفرین شدند کشتن آنها عین نیکوکاری و انسانیّت است. امثال ابوجهل و عمرو بن عبد ودّ و ... به ظاهر انسان بودند ولی هر کدام درندگانی بودند که دوست داشتند مردم، نادان و ترسو و برده صفت باشند تا اینان بتوانند آنها را استثمار نمایند.
2- اگر خدا از کسی بخواهد موجودی را بکشد یا سر ببرد و او اطاعت امر خدا را نکند، آیا می توان چنین انسانی را الهی نامید؟ جواب روشن است. انسان الهی، تنها و تنها مطیع فرمان خداوند است نه مطیع خواستهای نفسانی خویش؛ و البته خداوند هم حکیم مطلق است و جز بر اساس حکمت حکم نمی راند. بهر روی هر چه از خود برون شدن و تابع فرمان و خواست خدا شدن، در وجود انسانی شدیدتر باشد، عبودیّت او نیز افزونتر و قویتر خواهد بود. شاهد بارز این گفتار اعتقاد ادیان ابراهیمی است مبنی بر این که حضرت ابراهیم خلیل الرّحمن به امر خدای خود، مأمور قربانی نمودن فرزند خود شد و چون الهی بودن، اقتضای اطاعت مطلق داشت فرزند خود را به قربانگاه برد تا وی را قربانی نماید لکن اراده ی خدا بر آن قرار گرفت که فرزند ابراهیم قربانی نگردد. در مورد علی بن ابی طالب (ع) نیز اطاعت بی چون و چرای حق تعالی اصلی ترین دلیل جهاد و ظالم کشی بود. لذاست که در ذکر جریان نبرد علی (ع) با عمرو بن عبد ودّ ، بعضی از شعرا عبودیّت محض آن حضرت را به زیبایی به تصویر کشیده و از زبان آن حضرت گفته اند:
( گفت من تیغ از پی حق می زنم بنده ی حقّم نه مأمور تنم.
شیر حقّم نیستم شیر هوا فعل من بر دین من باشد گوا.
ما رمیت اذ رمیتم در حراب من چو تیغم وان زننده آفتاب.
رخت خود را من زِ رَه برداشتم غیر حق را من عدم انگاشتم.)
اگر کسی برای دفاع از جان خود یا دیگر انسانها، مهاجم فاجر و ظالمی را بکشد کدام عاقل می تواند او را مذمّت نماید؟!
3 هیچ دین الهی نیست که به نوعی اعتقاد به قهر الهی بر فاسدان و ظالمان نداشته باشد. درادیان الهی مسلّم است که خدا بندگان کافر، متمرّد، فاسد، ظالم و بدکار را یا در همین دنیا یا در آخرت عذاب میکند. باید پرسید : آیا مهربان بودن خدا به این است که اجازه دهد عدّه ای افراد فاسد و ظالم و چپاولگر همچون: ابوجهل، فرعون، چنگیزخان مغول، صدّام و امثال اینها هر چه خواستند بکنند و بندگان مطیع خدا را به خاک و خون بکشند ولی مومنان چون الهی و مقدّسند با اینها به نبرد بر نخیزند و انتقام خون مظلومان را از آنان نگیرند؟!!
4- خداوند متعال در عین اینکه از هلاکت بندگانش فی نفسه خشنود نیست ولی به اقتضاء حکمتش فرمان به کشته شدن برخی بندگان ضدّ بشری خود می دهد تا زمین را فتنه و تباهی فرا نگیرد. خداوند متعال می فرماید: ( وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاَّ عَلَی الظَّالِمینَ ؛ و با آنها پیکار کنید(آنان را بکُشید)! تا فتنه باقی نماند؛ و دین ، مخصوص خدا گردد. پس اگر (از فتنه گری) دست برداشتند ، تعدّی جز بر ستمکاران روا نیست.) (بقرة:193) همچنین فرمود: ( وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَی الْعالَمین؛ و اگر خداوند ، بعضی از مردم را به وسیله بعضی دیگر دفع نمیکرد ، زمین را فساد فرا میگرفت ، ولی خداوند نسبت به جهانیان، دارای فضل و احسان است.) (بقرة:251)
5- اما در رابطه با جنگ خندق و جریان نبرد امیرالمومنین با عمرو بن عبدود باید بدانید که ماجرای بریدن سر عمرو بن عبدود توسط امام علی(ع) به صورتهای گوناگونی در متون تاریخی ثبت شده است. و این ماجرای مشهور تنها یکی از اقوال تاریخی در این زمینه است. توجه شما خواننده محترم را به دیگر اسناد تاریخی در این زمینه جلب مینمایم:
1. علی(ع) با شمشیر رگ گردن عمرو بن عبد ود را زد و (پس از مدتی) او بر زمین افتاد.( علامه جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، قم، دار الحدیث، 1428ق، چاپ دوم، ج11، 133) در اینجا و سایر مواردی که در زیر میآید هیچ اشاره ای به بریدن سر نشده است.
2. حضرت چنان با شمشیر بر ترقوه او کوبید که آن را شکافت و جدا کرد و عمرو بن عبدود بر زمین افتاد.(ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج4، ص106؛ ابن کثیر، السیره النبویه، ج3، ص205؛ سبل الهدی و الرشاد، ج4، ص533)
3. بیهقی از ابن اسحاق (که یکی از معتبرترین و قدیمی ترین مورخان تاریخ اسلام میباشد) نقل کرده است که امام علی (ع) با شمشیر بر ترقوه عمرو بن عبدود کوبید.( زینی دحلان، السیره النبویه، ج2، ص7)
4. در برخی موارد نیز آمده است که در میدان جنگ و در بحبوحه کارزار، یکی از ضربات امام آنچنان بر گردن عمرو بن عبدود اصابت کرد که سر از بدنش جدا کرد. (نه این که پس از جنگ سرش را از بدنش جدا کرده باشد).
شاید بتوان از مطالب فوق به این نتیجه رسید که حضرت در هنگام جنگ ضربه ای بر گردن عمروبن عبدود وارد می سازد که باعث جدا شدن سر او میگردد. اما این واقعه در طول تاریخ به گونههای گوناگون تفسیر و نقل گردیده است.
حال باید از کسانی که از این عمل امیرالمومنین ناراحت هستند پرسید: کجای این جریان ، خلاف انسانیّت و جوانمردی و تقدّس است؟! اگر آن حضرت، عمرو را نمی کشت و اجازه می داد که او راه را برای لشکر قریش باز کند تا اهل مدینه را از دم تیغ بگذرانند خیلی انسانی و جوانمردانه می شد؟!!! این علی بن ابی طالب نبود که به عمرو حمله کرد ؛ این عمرو و همراهانش بودند که بر مسلمین یورش آورده بودند و او بود که مبارز می طلبید نه امیرالمومنین (ع) و امیرالمومنین تنها از کیان اسلام و مسلمین محافظت کرد لذاست که در آن لحظه ندای آسمانی رسید که: لا سیف الا ذوالفقار و لا فتی الا علی (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 251؛ علامه جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، قم، دار الحدیث، 1428ق، چاپ دوم، ج11، 133.)
علاوه بر اینکه این عمل امیرالمومنین که در حین مبارزه شمشیرش به رگ گردن عمروبن عبدود می خورد را چگونه می توان با سر بریدن افراد بی گناه به طور وحشیانه توسط وهابیون تکفیری وحشی صفت مقایسه نمود و اصلا کسانی که اینگونه مقایسه ها را می کنند یا اصلا از اسلام هیچ نمی دانند یا خود را به نادانی زده و گناه آنان از این تکفیریهای حیوان صفت کمتر نیست.
- [سایر] با توجه به روایات زیر، (تتریب) را توضیح دهید. 1. (مُحَمَّدُ بْنُ یعْقُوبَ عَنْ عَلِی بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا(ع) أَنَّهُ کَانَ یُتَرِّبُ الْکِتَابَ وَ قَالَ لَا بَأْسَ بِهِ). 2. (عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ عَلِی بْنِ عَطِیةَ أَنَّهُ رَأَی کُتُباً لِأَبِی الْحَسَنِ مُتَرَّبَةً). 3. (عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیرِی فِی قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنِ الرِّضَا(ع) قَالَ کانَ أَبُو الْحَسَنِ(ع) یُتَرِّبُ الْکِتَابَ). 4. (مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ فِی الْخِصَالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْوَرَّاقِ عَنْ عَلِی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ دَارِمِ بْنِ قَبِیصَةَ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ(ع) عَنِ النَّبِی(ص) قَالَ بَاکِرُوا بِالْحَوَائِجِ فَإِنَّهَا مُیَسَّرَةٌ وَ تَرِّبُوا الْکِتَابَ فَإِنَّهُ أَنْجَحُ لِلْحَاجَةِ وَ اطْلُبُوا الْخَیْرَ عِنْدَ حِسَانِ الْوُجُوه).
- [سایر] چه دلیلی بر همسانی پیامبراکرم(ص) و حضرت علی(ع) در شهود عرفانی وجود دارد؟
- [سایر] با توجه به روایات زیر، معنای اختیال چیست؟ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یحْیی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُوسَی بْنِ عُمَرَ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مَنْ مَشَی علی الْأَرْضِ اخْتِیالًا لَعَنَتْهُ الْأَرْضُ وَ مَنْ تَحْتَهَا وَ مَنْ فَوْقَهَا. عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَیلٌ لِمَنْ یخْتَالُ فِی الْأَرْضِ یعَانِدُ جَبَّارَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ.
- [سایر] لطفاً این روایت را اجمالاً توضیح دهید: (مُحَمَّدُ بْنُ یعْقُوبَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَاصِمِی عَنْ عَلِی بْنِ الْحَسَنِ التَّمِیمِی عَنْ عَلِی بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ ذَکرْتُ لَهُ مِصْرَ فَقَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) اطْلُبُوا بِهَا الرِّزْقَ وَ لَا تَطْلُبُوا بِهَا الْمَکثَ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) مِصْرُ الْحُتُوفِ یقَیضُ لَهَا قَصِیرَةُ الْأَعْمَارِ).
- [سایر] سیره پیامبر اکرم (ص) و امام علی(ع) در برخورد با مسائل شخصی و اصولی چگونه بود؟
- [سایر] امام صادق(ع) در مورد محمّد بن حنفیّه میگوید: (أَتَزْعُمُ أَنَّ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الْبَاقِرَ عَدُوُّ عَمِّهِ مُحَمَّدِ ابْنِ الْحَنَفِیَّةِ؟ فَقَالَ: لَا. ثُمَّ قَالَ الصَّادِقُ(ع): یَا حَیَّانُ إِنَّکُمْ صَدَفْتُمْ عَنْ آیَاتِ اللهِ، وَ قَدْ قَالَ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی: سَنَجْزِی الَّذِینَ یَصْدِفُونَ عَنْ آیاتِنا سُوءَ الْعَذابِ بِما کانُوا یَصْدِفُونَ). (کمال الدّین، ج 1، ص 36). آیا معنای این سخن این است که امام باقر(ع) محمّد بن حنفیّه را دشمن میداشتند؟
- [سایر] بر اساس سیره رسول اکرم (ص) و علی (ع) آیا پیشگامان در اسلام و جهاد یا فرزندان و همسران شهدا از امتیازات ویژه برخوردار بودند؟
- [سایر] آیا پیامبر اکرم(ص) و حضرت علی(ع) در اذان و اقامه شان ذکر اشهد ان محمد رسول الله و اشهد ان علیا ولی الله را می گفتند؟
- [سایر] «محمد بن علی بنابی قره» کیست؟
- [سایر] معنای حدیث زیر چیست؟ و عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبیعمیر، عن إبراهیم بن عبد الحمید، عن مصعب بن عبد الله النوفلی، عمن رفعه قال: قَدِمَ أعرابی بِإبل له علی عهد رسول الله(ص) ... فقال: فَاسْتَهْدِنِی یا رسول الله، قال: لا، قال: بَلی یا رسول الله فَلَم یَزَل یُکَلّمُه حتّی قال: أَهْدِ لَنَا نَاقَةً وَ لَا تَجْعَلْهَا وَلْهَی.
- [امام خمینی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید: "یا محسن قد اتاک المسیی ء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیی ء انت المحسن و انا المسیی ء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان می کنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِیَیءُ وَقَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَاَناَ المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد تو نیکوکاری و من گنهکار به حق محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله) رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدی هائی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله خوئی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:" یا محسن قد اتاک المسییء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن و انا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله سیستانی] خوب است قبل از تکبیرة الاحرام به قصد رجأ بگوید : (یا مُحْسِنُ قَدْ اَتاکَ المُسِیءُ ، وَقَدْ اَمَرْتَ الُمحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ ، اَنْتَ الُمحْسِنُ وَاَنَا المُسِیءُ ، بِحَقّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحمَّدٍ ، وَتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی : ای خدائی که به بندگان احسان میکنی ، بنده گنهکار به درِ خانه تو آمده ، و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد ، تو نیکوکاری و من گناهکار ، بحق محمّد و آل محمّد ، رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست ، و از بدیهائی که میدانی از من سر زده بگذر .
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است بعد از تکبیرْ الاحرام بگوید: )یا مُحْسِنُ قَدْ أتاکَ المُسِئُ وَقَدْ أمَرْتَ المُحْسِنَ أنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِئ أنْتَ المُحْسِنُ وَأنَا المُسِئُ بِحَقِّ مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً صَلِّ عَلَی مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً وَتَجاوَز عَنْ قَبیحِ ماتَعْلَمُ مِنّی(، یعنیای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار بدر خانه تو آمده وتو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، بحقّ محمّد وآل محمّد رحمت خود را بر محمّد وآل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مستحب است بعد از تکبیره الاحرام بگوید: یا محسن قد اتاک المسیء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن وا نا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی؛ بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گناهکار بگذرد؛ تو نیکوکاری و من گناهکار؛ به حق محمد و آل محمد (ص) رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهائی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله بروجردی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:(یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِییءُ وَ قَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَ اَنا المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَجاوَز عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی)؛یعنی؛ ای خدایی که به بندگان احسان میکنی، بندهی گنهکار به در خانهی تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گنهکار، به حق محمّد و آل محمّد / رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله اردبیلی] مستحب است بعد از تکبیرةالاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَدْ أتاکَ الْمُسیءُ وَقَدْ أمَرْتَ الْمُحْسِنَ أنْ یَتَجَاوَزَ عَنِ الْمُسیءِ، أنْتَ الْمُحْسِنُ وَأنَا الْمُسیءُ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی: (ای خدایی که به بندگان احسان میکنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حقّ محمّد و آل محمّد صلیاللهعلیهوآلهوسلم رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده درگذر.)
- [آیت الله بهجت] دستور سجده سهو این است که بعد از سلام نماز فوراً نیت سجده سهو کند و پیشانی را به چیزی که سجده بر آن صحیح است بگذارد و بنابر احتیاط واجب بهنحو مأثور بگوید: (بسم اللّه و بِاللّه و صَلَّی اللّه عَلی محمّدٍ و آلِ محمّد) یا (بسم اللّه و باللّه اللّهمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ)، ولی بهتر است بگوید: (بسم اللّه و باللّه السّلامُ عَلَیکَ اَیّهَا النَّبِیُّ و رَحْمَةُ اللّه وَ بَرَکاتُه)، بعد باید بنشیند و دوباره به سجده رود و یکی از ذکرهایی را که گفته شد بگوید و بنابر اظهر وقتی سر از سجده برداشت تشهد بخواند، سپس سلام بدهد.
- [آیت الله بهجت] دستور سجده سهو این است که بعد از سلام نماز فورا نیت سجده سهو کند و پیشانی را به چیزی که سجده بر آن صحیح است بگذارد و بنا بر احتیاط واجب به نحو مأثور بگوید : ( بسم اللّه و بِاللّه و صَلَّی اللّه عَلی محمّدٍ و آلِ محمّد ) یا ( بسم اللّه و باللّه اللّهمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ) ، ولی بهتر است بگوید : ( بسم اللّه و باللّه السّلامُ عَلَیکَ اَیُّهَا النَّبِیُّ و رَحْمَةُ اللّه وَ بَرَکاتُه ) ، بعد باید بنشیند و دوباره به سجده رود و یکی از ذکرهایی را که گفته شد بگوید و بنا بر اظهر وقتی سر از سجده برداشت تشهد بخواند سپس سلام بدهد .