چرا مدتی اشعث ابن قیس کندی و ابوموسی اشعری کارگزار حضرت علی روحی فداه بودند مگر اینان آدمهای بد و منافقی نبودند ؟ پاسخ:اشعث پیش از خلافت امیرمومنان و در زمان عثمان فرماندار آذربایجان شده بود. نه اینکه امیرمومنان وی را به حکومت آنجا منصوب کرده باشد و دقیقا وی بخاطر اینکه خائن و منافق بود توسط حضرت عزل شد. درباره او باید گفت: در سال دهم هجرت همراه با گروهی از قبیله کنده که او ریاست آنها را بر عهده داشت، به خدمت پیامبر صلیاللهعلیهوآله آمده و اسلام آورد؛ بعدها در زمان خلافت ابوبکر مرتد شد. مسلمانان او را اسیر کردند؛ پس ابوبکر خواهر خود، امفروه را به ازدواج او درآورد. پس از خلافت عمر، اشعث با سعد بن ابیوقاص به عراق رفت و در جنگ قادسیه، مدائن، جلولاء و نهاوند حضور داشت و خانهای در کوفه در میان قبیله کنده بنا کرد و در آن سکونت نمود؛ [1] وی در زمان خلافت عثمان کارگزار او در آذربایجان بود و عثمان هر سال صد هزار درهم از خراج آذربایجان را به او میبخشید. [2] اما اینکه چرا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام او را از حاکمیت آذربایجان عزل کرد، دو علت مهم و اساسی در کار او بود که علی علیهالسلام آنها را در کارگزاران خود نمیپسندید: 1. زیادهروی در مصرف اموال مسلمین وقتی او از طرف عثمان والی آذربایجان گردید، در مصرف اموال مسلمین برای خود محدودیتی قائل نبود. [3] روشن است که علی علیهالسلام چنین کارهای افراطی را در کارگزاران خود نمیتواند تحمل کند و خود اشعث بن قیس نیز خصوصیات اخلاقی و رفتاری علی علیهالسلام را میدانست و به همین دلیل وقتی مردم بعد از قتل عثمان با علی علیهالسلام بیعت کردند، وی رضایت و بیعت خود را از خلافت علی علیهالسلام اعلام نکرد و حضرت چون از اعمال و افکار او اطلاع داشت، نامهای توسط زیاد بن مرحب حمدانی برای اشعث فرستاد که در آن چنین آمده است: (فلو لا هَناتْ کُنَّ منک کنت المقدم فی هذا الامر قبل الناس و لعل آخر امرک یحمد اوله و بعضه بعضاً اِن اتقیت الله... و اعْلم انَّ عَمَلک لیس لک بطمعه و لکلّه فی عنقک امانة مسترعاً لمن فوقک لیس لک اَن تفتات فی رعیه و لا تخاطر الّا بوثیقة و فی یدک مالالله و انت من خزانه حتی تسلّمه الی؛ [4] [5] [6] [7]اما بعد، اگر سستیهایی در تو رخ نمیداد، پیش از دیگران در این امر اقدام میکردی و شاید آخر کارت، باعث جبران اول آن بگردد و بعضی از آن بعضی دیگر را جبران کند، اگر از خدا پروا داشته باشی... و بدان که حکومت، طعمهای برای رزق و خوراک تو نیست؛ بلکه آن امانت و سپردهای در گردن تو است، و تو نگهبانی نسبت به کسی که بالاتر از تو است. تو را نمیرسد که در کار رعیت به میل خود رفتار نمایی و متوجه کار بزرگی شوی، مگر به اعتماد امر و فرمانی که به تو رسیده باشد و در دستهای توست مال و دارایی خداوند و تو خزانهدار اموال خدا هستی تا آنها را به من تسلیم نمایی.) 2. منافق بودن اشعث علت دیگر عزل اشعث از سوی امیرمؤمنان علی علیهالسلام، این بود که وی شخصی خائن و منافق بود. ابن ابیالحدید در شرح نهجالبلاغه مینویسد: اشعث در زمان خلافت علی علیهالسلام جزو منافقین بود و نقش او در میان اصحاب امیرالمؤمنین مانند نقش عبدالله بن اُبی در میان اصحاب رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بود، در زمان خلافت حضرت امیر علیهالسلام، هر توطئه و اضطراب و خیانتی که به وجود میآمد، منشأ آن اشعث بود. [8] ابوموسی اشعری حضرت وی را نیز قبول نداشت و به کارگزار بودن او رضایت نمیدادند؛ از این رو با به خلافت رسیدن آن حضرت و اعزام استانداران به شهرها، (عمارة بن شهاب) به عنوان کارگزار کوفه فرستاده شد؛ اما در نیمه راه، عدهای جلوی وی را گرفتند و تهدیدش کردند که اگر بازنگردد، خونش را خواهند ریخت. و گفتند: جز به ابوموسی به کس دیگر بهعنوان کارگزار کوفه، خرسندی نشان نخواهند داد. و او مجبور به بازگشت شد. [9] از سوی دیگر در همین زمان ابوموسی طی نامهای به امام علی علیهالسلام بیعت مردم کوفه را اعلام کرد. [10] [11] سفارش مالکاشتر به ابقای ابوموسی ازاینرو امیرمؤمنان علیهالسلام ناگزیر ابوموسی را در سمت کارگزاری کوفه ابقا کرد تا بعداً او را عزل نماید؛ البته در این امر سفارش مالک اشتر را نباید نادیده گرفت؛ چراکه وی از حضرت درخواست ابقای ابوموسی بر امارت را کرد و حضرت علیرغم میل درونی خویش به این امر تن داد؛ چنانکه حضرت در این مورد میفرماید: به خدا سوگند او نزد من مورد اطمینان و دلسوز نبود و کسانی که قبل از من بودند، او را ولایت و حکومت بر مردم دادند و من تصمیم داشتم او را عزل کنم. اشتر از من خواست او را ابقا کنم. پس با کراهت او را ابقا نمودم که بعداً برکنارش نمایم. [12] پی نوشت: -------------------- 1. ابو عمر یوسف بن عبدالبر، الاستیعاب، مصر، دارالنهضة، بیتا، ج 1، ص 133. 2.ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، تحقیق:محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، انتشارات اسماعیلیان، ج 3، ص 145. 3.محمد ذهبی، سِیر اعلام النبلاء، بیروت، مؤسسة الرساله، الطبعة التاسعه، 1413ه، ج 2، ص 41. 4.مجلسی، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، طبعة الثانیة، 1403 ه، ج 32، ص 361. 5.محمودی، محمدباقر، نهجالسعادة فی مستدرک نهجالبلاغه، بیروت، دار التضامن، ج 4، ص 85. 6.عبدالله بن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، قم، انتشارات رضی، ج 1، ص 91. 7. نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، تحقیق:محمد هارون، قم، انتشارات کتابخانه آیتالله مرعشی، ص 20. 8. ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، تحقیق:محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، انتشارات اسماعیلیان، ج 1، ص 297. 9. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، بیروت:مؤسسة اعلمی للمطبوعات، چاپ سوم، 1409 ه، ج 3، ص 463. 10. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، بیروت:مؤسسة اعلمی للمطبوعات، چاپ سوم، 1409 ه، ج 3، ص 463- 464. 11. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، قم: منشورات الشریف الرضی، چاپ اول، 1373 ش، ج 2، ص 179. 12. مفید، الامالی، تحقیق حسین استاد ولی و علی اکبر غفاری، قم:منشورات جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة قم المقدسة، 1403ه، 295-296.
چرا مدتی اشعث ابن قیس کندی و ابوموسی اشعری کارگزار حضرت علی روحی فداه بودند مگر اینان آدمهای بد و منافقی نبودند ؟
چرا مدتی اشعث ابن قیس کندی و ابوموسی اشعری کارگزار حضرت علی روحی فداه بودند مگر اینان آدمهای بد و منافقی نبودند ؟
پاسخ:اشعث پیش از خلافت امیرمومنان و در زمان عثمان فرماندار آذربایجان شده بود. نه اینکه امیرمومنان وی را به حکومت آنجا منصوب کرده باشد و دقیقا وی بخاطر اینکه خائن و منافق بود توسط حضرت عزل شد. درباره او باید گفت:
در سال دهم هجرت همراه با گروهی از قبیله کنده که او ریاست آنها را بر عهده داشت، به خدمت پیامبر صلیاللهعلیهوآله آمده و اسلام آورد؛ بعدها در زمان خلافت ابوبکر مرتد شد. مسلمانان او را اسیر کردند؛ پس ابوبکر خواهر خود، امفروه را به ازدواج او درآورد. پس از خلافت عمر، اشعث با سعد بن ابیوقاص به عراق رفت و در جنگ قادسیه، مدائن، جلولاء و نهاوند حضور داشت و خانهای در کوفه در میان قبیله کنده بنا کرد و در آن سکونت نمود؛ [1] وی در زمان خلافت عثمان کارگزار او در آذربایجان بود و عثمان هر سال صد هزار درهم از خراج آذربایجان را به او میبخشید. [2]
اما اینکه چرا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام او را از حاکمیت آذربایجان عزل کرد، دو علت مهم و اساسی در کار او بود که علی علیهالسلام آنها را در کارگزاران خود نمیپسندید:
1. زیادهروی در مصرف اموال مسلمین
وقتی او از طرف عثمان والی آذربایجان گردید، در مصرف اموال مسلمین برای خود محدودیتی قائل نبود. [3]
روشن است که علی علیهالسلام چنین کارهای افراطی را در کارگزاران خود نمیتواند تحمل کند و خود اشعث بن قیس نیز خصوصیات اخلاقی و رفتاری علی علیهالسلام را میدانست و به همین دلیل وقتی مردم بعد از قتل عثمان با علی علیهالسلام بیعت کردند، وی رضایت و بیعت خود را از خلافت علی علیهالسلام اعلام نکرد و حضرت چون از اعمال و افکار او اطلاع داشت، نامهای توسط زیاد بن مرحب حمدانی برای اشعث فرستاد که در آن چنین آمده است:
(فلو لا هَناتْ کُنَّ منک کنت المقدم فی هذا الامر قبل الناس و لعل آخر امرک یحمد اوله و بعضه بعضاً اِن اتقیت الله... و اعْلم انَّ عَمَلک لیس لک بطمعه و لکلّه فی عنقک امانة مسترعاً لمن فوقک لیس لک اَن تفتات فی رعیه و لا تخاطر الّا بوثیقة و فی یدک مالالله و انت من خزانه حتی تسلّمه الی؛ [4] [5] [6] [7]اما بعد، اگر سستیهایی در تو رخ نمیداد، پیش از دیگران در این امر اقدام میکردی و شاید آخر کارت، باعث جبران اول آن بگردد و بعضی از آن بعضی دیگر را جبران کند، اگر از خدا پروا داشته باشی... و بدان که حکومت، طعمهای برای رزق و خوراک تو نیست؛ بلکه آن امانت و سپردهای در گردن تو است، و تو نگهبانی نسبت به کسی که بالاتر از تو است. تو را نمیرسد که در کار رعیت به میل خود رفتار نمایی و متوجه کار بزرگی شوی، مگر به اعتماد امر و فرمانی که به تو رسیده باشد و در دستهای توست مال و دارایی خداوند و تو خزانهدار اموال خدا هستی تا آنها را به من تسلیم نمایی.)
2. منافق بودن اشعث
علت دیگر عزل اشعث از سوی امیرمؤمنان علی علیهالسلام، این بود که وی شخصی خائن و منافق بود.
ابن ابیالحدید در شرح نهجالبلاغه مینویسد: اشعث در زمان خلافت علی علیهالسلام جزو منافقین بود و نقش او در میان اصحاب امیرالمؤمنین مانند نقش عبدالله بن اُبی در میان اصحاب رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بود، در زمان خلافت حضرت امیر علیهالسلام، هر توطئه و اضطراب و خیانتی که به وجود میآمد، منشأ آن اشعث بود. [8]
ابوموسی اشعری
حضرت وی را نیز قبول نداشت و به کارگزار بودن او رضایت نمیدادند؛ از این رو با به خلافت رسیدن آن حضرت و اعزام استانداران به شهرها، (عمارة بن شهاب) به عنوان کارگزار کوفه فرستاده شد؛ اما در نیمه راه، عدهای جلوی وی را گرفتند و تهدیدش کردند که اگر بازنگردد، خونش را خواهند ریخت. و گفتند: جز به ابوموسی به کس دیگر بهعنوان کارگزار کوفه، خرسندی نشان نخواهند داد. و او مجبور به بازگشت شد. [9]
از سوی دیگر در همین زمان ابوموسی طی نامهای به امام علی علیهالسلام بیعت مردم کوفه را اعلام کرد. [10] [11]
سفارش مالکاشتر به ابقای ابوموسی
ازاینرو امیرمؤمنان علیهالسلام ناگزیر ابوموسی را در سمت کارگزاری کوفه ابقا کرد تا بعداً او را عزل نماید؛ البته در این امر سفارش مالک اشتر را نباید نادیده گرفت؛ چراکه وی از حضرت درخواست ابقای ابوموسی بر امارت را کرد و حضرت علیرغم میل درونی خویش به این امر تن داد؛ چنانکه حضرت در این مورد میفرماید:
به خدا سوگند او نزد من مورد اطمینان و دلسوز نبود و کسانی که قبل از من بودند، او را ولایت و حکومت بر مردم دادند و من تصمیم داشتم او را عزل کنم. اشتر از من خواست او را ابقا کنم. پس با کراهت او را ابقا نمودم که بعداً برکنارش نمایم. [12]
پی نوشت: --------------------
1. ابو عمر یوسف بن عبدالبر، الاستیعاب، مصر، دارالنهضة، بیتا، ج 1، ص 133.
2.ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، تحقیق:محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، انتشارات اسماعیلیان، ج 3، ص 145.
3.محمد ذهبی، سِیر اعلام النبلاء، بیروت، مؤسسة الرساله، الطبعة التاسعه، 1413ه، ج 2، ص 41.
4.مجلسی، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، طبعة الثانیة، 1403 ه، ج 32، ص 361.
5.محمودی، محمدباقر، نهجالسعادة فی مستدرک نهجالبلاغه، بیروت، دار التضامن، ج 4، ص 85.
6.عبدالله بن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، قم، انتشارات رضی، ج 1، ص 91.
7. نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، تحقیق:محمد هارون، قم، انتشارات کتابخانه آیتالله مرعشی، ص 20.
8. ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، تحقیق:محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، انتشارات اسماعیلیان، ج 1، ص 297.
9. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، بیروت:مؤسسة اعلمی للمطبوعات، چاپ سوم، 1409 ه، ج 3، ص 463.
10. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، بیروت:مؤسسة اعلمی للمطبوعات، چاپ سوم، 1409 ه، ج 3، ص 463- 464.
11. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، قم: منشورات الشریف الرضی، چاپ اول، 1373 ش، ج 2، ص 179.
12. مفید، الامالی، تحقیق حسین استاد ولی و علی اکبر غفاری، قم:منشورات جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة قم المقدسة، 1403ه، 295-296.
- [سایر] امام حسن(ع) چرا با دختر اشعث ازدواج کرد با وجود اینکه از نیات اشعث پدر زنش آگاه بود؟
- [سایر] با سلام و ادب، اگر میشود توضیح بدهید که چه دلیلی داشته که جعده، دختر اشعث که از خوارج بود و از کسانی بود که ابن ملجم را تحریک به قتل امیرالمومنین کرده بود، با امام حسن(ع) ازدواج بکند؟ و اینکه جعده دختر اشعث بن قیس در نهایت چگونه و در چه تاریخی از دنیا رفت؟
- [سایر] چرا علی علیه السّلام اشعث بن قیس را از حاکمیت آذربایجان عزل نمودند؟
- [سایر] چرا امام علی علیه السّلام امارت ابوموسی اشعری را بر مردم کوفه ابقا کرد؟
- [سایر] چرا حضرت علی(ع) رای ابوموسی اشعری را بر حکم خدا و نظر مردم ترجیح داد؟
- [سایر] لطفاً درباره زندگینامه اشعث بن قیس و تأثیرگذاری آن در حوادث پس از رحلت پیامبر(ص) تا شهادت امام علی(ع) توضیح دهید.
- [سایر] چرا امام علی(ع) علیرغم عصمتی که داشتند، امثال اشعث و زیاد را بر برخی مکانها منصوب کردند تا بعد ناچار به عزل ایشان شوند؟ آیا نصب این گونه افراد خلاف درایت یک حاکم و از آن مهمتر عصمت ائمه(ع) نیست؟
- [سایر] فرزندان حضرت عباس بن علی(ع) چه کسانی بودند؟ و چرا فرزندانش در کربلا نبودند؟
- [سایر] نام راوی که کشّی در مورد مذهب آن داوری کرده چیست؟ دو روایت از هریک از راویان زیر نقل کنید؟ علی ابن ابی سهل حاتم(علی بن حاتم) و حسن ابن محبوب.
- [سایر] ابوعلی سینا در فصلی از کتاب شفاء گرچه علی را عالمتر و شجاعتر از عمر میداند ولی عمر رادر امر حکومت عاقلتر از علی و درنتیجه شایستهتر میداند. در مقاله ای در همین سایت خواندم ابن سینا شیعه بوده دلیل این سخنش چه بوده؟
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مستحب است قبر را به اندازه قد انسان متوسط؛ گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند؛ مگر آنکه قبرستان دورتر؛ از جهتی بهتر باشد؛ مثل آنکه مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند؛ یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند و نیز مستحب است جنازه را در چند ذرعی قبر؛ زمین بگذارند و سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پائین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچه ای روی قبر بگیرند. و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهائی که دستور داده شده؛ پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آنکه میت را در لحد گذاشتند گره های کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت نگردد و پیش از آنکه لحد را پوشانند؛ دست راست را به شانه راست میت بزنند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند اسمع افهم یا فلان ابن فلان و به جای فلان ابن فلان اسم میت و پدرش را بگویند؛ مثلا اگر اسم او محمد و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند اسمع افهم یا محمد بن علی؛ پس از آن بگویند: هل انت علی العهد الذی فارقتنا علیه من شهاده ان لا اله الا اللّه وحده لا شریک له و ان محمدا صلی اللّه علیه و آله عبده و رسوله و سید النبیین و خاتم المرسلین و ان علیا امیر المؤمنین و سید الوصیین و امام افترض اللّه طاعته علی العالمین و ان الحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و القائم الحجه المهدی صلوات اللّه علیهم ائمه المؤمنین و حجج اللّه علی الخلق اجمعین و أئمتک أئمه هدی بک ابرار؛ یا فلان ابن فلان و به جای فلان ابن فلان اسم میت و پدرش را بگوید و بعد بگوید: اذا أتاک الملکان المقربان رسولین من عند اللّه تبارک و تعالی و سألاک عن ربک و عن نبیک و عن دینک و عن کتابک و عن قبلتک و عن أئمتک فلا تخف و لا تحزن و قل فی جوابهما: اللّه ربی و محمد (ص) نبیی و الاسلام دینی و القرآن کتابی و الکعبه قبلتی و امیر المؤمنین علی بن ابی طالب امامی و الحسن بن علی المجتبی امامی و الحسین بن علی الشهید بکربلا امامی و علی زین العابدین امامی و محمد الباقر امامی و جعفر الصادق امامی و موسی الکاظم امامی و علی الرضا امامی و محمد الجواد امامی و علی الهادی امامی و الحسن العسکری امامی و الحجه المنتظر امامی؛ هؤلاء صلوات اللّه علیهم أئمتی و سادتی و قادتی و شفعائی؛ به هم اتولی و من اعدائهم اتبرا فی الدنیا و الاخره. ثم اعلم یا فلان ابن فلان و به جای فلان ابن فلان اسم میت و پدرش را بگوید و بعد بگوید: ان اللّه تبارک و تعالی نعم الرب و ان محمدا (ص) نعم الرسول و ان علی بن ابی طالب و اولاده المعصومین الائمه الاثنی عشر نعم الائمه و ان ما جاء به محمد (ص) حق و ان الموت حق و سؤال منکر و نکیر فی القبر حق و البعث حق و النشور حق و الصراط حق و المیزان حق و تطایر الکتب حق و ان الجنه حق و النار حق و ان الساعه آتیه لا ریب فیها و ان اللّه یبعث من فی القبور پس بگوید: افهمت یا فلان و به جای فلان اسم میت را بگوید؛ پس از آن بگوید: ثبتک اللّه بالقول الثابت و هداک اللّه الی صراط مستقیم عرف اللّه بینک و بین اولیائک فی مستقر من رحمته پس بگوید: اللهم جاف الارض عن جنبیه و اصعد بروحه الیک و لقه منک برهانا اللهم عفوک عفوک. و اگر میت زن است تمام خطابها و ضمیرها و افعال؛ مؤنث ذکر شود.
- [آیت الله خوئی] مستحب است قبر را به انداز قد انسان متوسط، گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند مگر آن که قبرستان دورتر، از جهتی بهتر باشد. مثل آن که مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند و نیز مستحب است جنازه را در چند ذرعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند، و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند، و در نوبت چهارم وارد قبر کنند، و اگر میت مرد است در دفع سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد، و در دفع چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند، و اگر زن است در دفع سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچهای روی قبر بگیرند و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شده، و پیش از دفن و موقع دفن بخوانند، و بعد از آن که میت را در لحد گذاشتند گرههای کفن را باز کنند، و صورت میت را روی خاک بگذارند، و بالشی از خاک زیر سر او بسازند، و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت برنگردد، و پیش از آن که لحد را بپوشانند دست راست را به شانه راست میت بزنند، و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدت حرکت دهند و سه مرتبه بگویند:" اسْمَعْ افْهَمْ فُلانَ ابْنَ فُلانٍ". و بهجا ی فُلانَ ابْنَ فُلانٍ اسم میت و پدرش را بگویند. مثلًا اگر اسم او محمد و اسم پدرش علی است، سه مرتبه بگویند:" اسْمَعْ افْهَمْ یا مُحَمَّدْ آبْنِ عَلی". پس از آن بگویند: " هَلْ انْتَ عَلی اْلعَهْدِ ألِذی فارَقْتَنا عَلَیْهِ مِنْ شَهادَةِ انْ لا إلهَ الّا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیْکَ لَهُ وَ انَّ مُحَمَّداً صَلَی الله علیه و آله عَبْدُهُ وَ رَسُوْلُهُ وَ سَّیِّدُ النَّبِیِیِّنَ وَ خاتَمُ المُّرْسَلِیْنَ وَ أنَ عَلِیّاً امِیْرُ الُمُؤْمِّنْیِنَ وَ سَّیِّدُ اْلوَصِیّیْنَ وَ امامٌ اْفَتَرضَ اللهُ طاعَتَهُ عَلَی الْعالِمْینَ، وَ انَّ اْلحَسَنَ وَ اْلُحَسْینَ وَ عَلِیَّ بْنَ اْلُحُسْینَ وَ مُحَمَّد بْنِ عَلِّیٍّ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَ مُوْسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَ عَلِیَّ بْنَ مُوْسَی وَ مُحَمَّد بْنَ عَلِیَّ وَ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ الُحَسَنَ بْنَ عَلِیَّ وَ الْقائمَ الْحُجَّةِ الْمَهْدِی صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِمْ ائمّةُ الْمُؤمِنْیِنَ وَ حُجَجُ اللهِ عَلَی الْخَلْقِ اجْمَعِیْنَ وَ ائُمَّتُکَ ائمّةُ هُدیً ابْرارُ" یا" فُلانَ ابْنَ فُلانٍ" و بهجا ی فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید. و بعد بگوید:" اذا اتاکَ اْلمَلَکانِ اْلمُقَرَّبانِ رَسُوْلَیْنِ مِنْ عِنْدِ اللهِ تَبارَکَ وَ تَعالی وَ سَالاکَ عَنْ رَبِّکَ وَ عَنْ نِبِیِّکَ وَ عَنْ دِیْنِکَ وَ عَنْ کِتابِکَ وَ عَنْ قِبْلَتِکَ وَ عَنْ ائمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنٌ وَ قُلْ فِی جَوابِهما اللهُ رَبِیّ وَ مُحَمَّدٌ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ نَبِیّیْ والاسْلامُ دِیْنیٌ وَ اْلقُرآنُ کِتابِی وَ اْلکَعْبَةُ قِبَلتی وَ امِیْرُ الْمُؤْمِنْینَ عَلِیِّ بْنِ ابّیْ طالِبٍ امامِی وَ الْحَسَنٌ بْنُ عَلِیَ الْمُجْتَبی امامِیْ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ الشَّهِیدُ بِکَرْبَلا امامِی وَ عَلِیٌ زَیْنُ الْعابِدْینَ امامِی وَ مُحَمَّدُ الْباقِرُ امامِی وَ جَعْفَرُ الْصّادِقُ امِامِی وَ مُوْسیَ الْکاظِمُ امامِی وَ عَلِیُ الْرِضا امامِی وَ مُحَمَّدُ الْجَوادُ امامِی وَ عَلِیُ الْهادِی امامِی وَ الْحَسَنُ الْعَسْکَرِی امامِی وَ الْحُجَةُ الْمُنْتَظَرُ امامِی هؤُلآءِ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِمْ ائِمَتِیْ وَ سادَتِیْ وَ قادَتِیْ وَ شُفَعائِی بَهَمْ أَتوَلّی وَ مِنْ اعْدائهِمْ اتَبَرَّا فِی الْدُنْیا والاخِرَةِ، ثُمَّ اعْلَمْ فُلانَ ابْنَ فُلانٍ" بهجای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید. بعد بگوید:" ان الله تَبَارَکَ وَ تَعالی نِعْمَ الْرَبَّ، وَ انَّ مُحَمَّدُ صَلِی اللهُ عَلَیِهْ وَ آلِهِ نِعْمَ الْرَسُوْلٌ وَ انَّ عَلِیُ بْنَ ابِی طالِبٍ وَ اولادُهُ الْمَعْصُومِیْنةَ الائمة الاثنی عشر نعم اْلَائِمَّةُ، وَ انَّ ما جآءِ بِهِ مُحَمَّدُ صَلِی اللهُ عَلَیِهْ وَ آلِهِ حَقُّ وَ انَّ الْمُوْتَ حَقُّ وَ سُؤالَ مُنْکَرٍ وَ نَکِیْرٍ فِی الْقَبْرِ حَقُّ وَ الْبَعْثَ حَقُّ وَ الْنُّشُوْرَ حَقُّ وَ الْصِّراطَ حَقُّ وَ الْمِیْزانَ حَقُّ وَ تَطایِرَ الْکُتُبِ حَقُّ وَ انَّ الْجَنَّةَ حَقُّ وَ الْنّارَ حَقُّ وَ انَّ الْسّاعَةَ آتَیةُ لا رَیْبَ فِیْها وَ انَّ الله یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُوْرِ" پس بگوید:" افَهِمْتَ یا فُلانُ" و بهجا ی فلان اسم میت را بگوید. پس از آن بگوید:" ثَبَتَّکَ اللهُ بِالْقَوْلِ الثّابِتِ وَ هداکَ اللهَ الی صِراطٍ مُسْتَقِیْمٍ، عَرَّفَ الله بَیْنَکَ وَ بَیْنَ أوْلیآئک فِیْ مُسْتَقَرٍ مِنْ رَحْمِتَهِ" پس بگوید:" الّلهُمَّ جافِ اْلَارْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَ اصْعَدْ بِرُوْحِهِ الَیْکَ وَ لَقّهِ مُنْکَ بُرْهاناً الّلهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ".
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . "أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ الله"جزو اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله"، به قصد قربت گفته شود. اللهُ أکْبَرُ خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ الله شهادت می دهم که نیست خدایی جز خدای یکتا و بی همتا. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمِیرَ المُؤمِنینَ وَلِیُّ الله شهادت می دهم که حضرت علی علیه السلام أمیرالمؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَة بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الْفَلاَح بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قَد قامَتِ الصَّلاَة به تحقیق نماز برپا شد. لا إلَهَ إِلاَّ الله نیست خدایی مگر خدای یکتا و بی همتا.
- [آیت الله بروجردی] (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللهِ) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ) به قصد قربت گفته شود.ترجمهی اذان و اقامه(اللهُ اکبر): یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند.(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الا اللهُ): یعنی شهادت میدهم که غیر خدایی که یکتا و بیهمتاست خدای دیگری سزاوار پرستش نیست.(اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبدالله) ص) پیغمبر و فرستادة خدا است.(اَشْهَدُ اَنَّ عَلیا اَمیرَالمؤمنینَ وَلِی اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت علی (علیه الصلوة و السلام)، امیرالمؤمنین و ولی خدا بر همهی خلق است.(حَی عَلَی الصَّلوة): یعنی بشتاب برای نماز.(حَی عَلَی الفَلاحِ): یعنی بشتاب برای رستگاری.(حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ): یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است.(قَد قامَتِ الصَّلوة): یعنی به تحقیق نماز بر پا شد.(لا اِلهَ اِلاَّ الله): یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [آیت الله سیستانی] (أَشْهَدُ أنَّ عَلِیّاً وَلیُّ اللّهِ) جزء اذان و اقامه نیست ، و لی خوب است بعد از (أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهَ) به قصد قربت گفته شود . ترجمه اذان و اقامه اللّه اکبر : یعنی خدای تعالی بزرگتر از آنست که او را وصف کنند . أَشْهَدُ أَن لا إِلهَ إِلاّ اللّهُ : یعنی شهادت میدهم که کسی جز خدا سزاوار پرستش نیست . أَشْهَدُ أَنّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ : یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبداللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم پیغمبر و فرستاده خداست . أَشْهَدُ أنَّ عَلیّاً أمْیر المُؤمنِین وَلیُّ اللّهِ : یعنی شهادت میدهم که حضرت علی علیه الصلاة و السلام امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . حَیَّ عَلَی الصّلاةِ : یعنی بشتاب برای نماز . حَیَّ عَلَی الْفَلاحِ : یعنی بشتاب برای رستگاری . حَیَّ عَلَی خَیْر الْعَمَلِ : یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است . قَدْ قَامَتِ الصَّلاةُ : یعنی بتحقیق نماز برپا شد . لا إِله إِلاّ اللّهُ : یعنی کسی جز خدا سزاوار پرستش نیست .
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند مگر آن که قبرستان دورتر، از جهتی بهتر باشد مثل آن که مردمان خوب در آن جا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آن جا بروند و نیز جنازه را در چند ذرعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند، و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند. و اگر میت مرد است در دفعه سوّم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند. و اگر زن است در دفعه سوّم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچه ای روی قبر بگیرند، و نیز جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند، و دعاهایی که دستور داده شده، پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میت را در لحد گذاشتند، گره های کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت، خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت برنگردد و پیش از آنکه لحد را بپوشانند دست راست را به شانه راست میّت بزنند و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ میّت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدّت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند: اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا فُلانَ ابنَ فُلانْ و به جای فلان اسم میت و پدرش را بگویند مثلاً اگر اسم او محمد و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا مُحَمّدبن عَلِیّ پس از آن بگویند: هَلْ اَنْتَ عَلَی الْعَهْدِ الَّذِی فارَقْتَنا عَلَیْهِ مِنْ شَهادَةِ اَنْ لااِلهَ اِلاّالله وَحْدَهُ لاشَریکَ لَهُ وَاَنَّ مُحَمَّداً صَلّی الله عَلَیْهِ وَآلِه عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ وَسَیّدُ النّبیّینَ وَخْاتَمُ الْمُرْسَلِینَ وَاَنَّ عَلیّاًاَمِیرُالْمُؤمِنینَ وَسَیّدُ الوَصِییّنَ وَاِمامٌ اِفْتَرَضَ اللهُ طاعَتَهَ عَلَی الْعالَمیِنَ وَاَنَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَیْن وَعَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْن وَمُحَمَّدَبْن عَلِیٍّ وَجَعْفَرَبْنَ مُحَمَّد وَموُسَی بْنَ جَعْفَر وَعلیَّ بْنَ موُسی وَمُحَمَّدَبْنَ عَلِیٍّ وَعلیَّ بْنَ مُحَمَّد وَالْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ وَالْقائِمَ الْحُجَّةَ الْمَهْدِیّ صَلَواتُ الله عَلَیْهِمْ اَئِمَّةُ الْمُؤْمِنیِنَ وَحُجَجُ اللهِ عَلَی الخَلْقِ اَجْمَعینَ وَاَئِمَّتکَ اَئِمَّةٌ هُدِیَ اَبْرارٌ یا فُلانَ بْنَ فُلان و به جای فلان بن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید: و بعد بگوید: اذا اَتاکَ الْمَلَکانِ المُقَرَّبانِ رَسوُلَیْنِ مِنْ عِنْدِاللهِ تَبارَکَ وَتَعالی وَسَئَلاکَ عَنْ رَبِّکَ و عَنْ نَبِیِّکَ وَعَنْ دینِکَ وَعَنْ کِتابِکَ وَعَنْ قِبْلَتِکَ وَعَنْ اَئِمَّتِکَ فَلاْ تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فِی جَوابِهِما اللهُ رَبّی وَمُحَمَّدٌ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ نَبِیّی وَالاِْسْلامُ دینی وَالْقُرآنُ کِتابی وَالْکَعْبَةُ قِبْلَتِی وَاَمِیرُالْمُؤمِنینَ عَلیُّ بْنُ اَبِی طالب اِمامی وَالْحَسَنُ بْنُ عَلیٍّ الْمُجْتَبی اِمامی وَالْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ الشَّهیدُ بِکَرْبَلا اِمامی وَعلِیُّ زَیْنُ الْعابِدینَ اِمامی وَمُحَمَّدٌ الْباقِرُ اِمامی وَجَعْفَرٌ الصّادِقُ اِمامی، وَ مُوسَی الْکاظِمُ اِمامی، وَعَلیُّ الرِّضا اِمامِی، وَمُحَمَّدٌ الْجَوادُ اِمامِی، وَعَلِیٌّ الْهادِی اِمامِی وَالْحَسنُ الْعَسْکَری اِمامی وَالْحُجَّةَ الْمُنْتَظَرُ اِمامِی هؤُلاءِ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِمْ اَجْمَعینَ اَئِمَّتی وَسادَتی وَقادَتی وَشُفَعْائی بِهِمْ اَتَوَلَّی وَمِنْ اَعْدائِهِمْ اَتَبَرَّءُ فِی الدُّنْیا وَالاخِرَةِ ثُمَّ اعْلَمْ یا فُلانَ بْنَ فُلان و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید بعد بگوید: اِنَّ اللهَ تَبارَکَ وَتَعالی نِعْمَ الرَّبُّ وَاَنَّ مُحَمَّداً صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ نِعْمَ الرَّسوُلُ وَاَنَّ عَلِیِّ بْنَ اَبیِ طالِب وَاوْلادَهُ الْمَعْصوُمینَ الاَْئِمَّةَ الاِْثْنی عَشَرَ نِعْمَ الائَمَّةُ وَاَنَّ ما جاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ حَقُّ وَاَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَسُؤالَ مُنْکَر وَنَکِیر فیِ القَبْرِ حَقُّ وَالْبَعْثَ حَقٌ والنُشُورَ حَقٌ وَالصِّراطَ حَقٌّ وَالْمِیزانَ حَقٌّ وَتَطایُرَ الکُتُبِ حَقٌّ وَاَنَّ الْجَنَّةَ حَقُّ وَالنّارَ حَقُّ وَاَنَّ السّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فیها وَاَنَّ اللهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبوُرِ پس بگوید: اَفَهِمْتَ یا فُلانُ و به جای فلان اسم میّت را بگوید پس از آن بگوید: ثَبَّتَکَ اللهُ بِالْقوُلِ الثّابِتِ وَهَدیکَ اللهُ اِلی صِراط مُسْتَقیم عَرَّفَ اللهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ اوْلِیائِکَ فِی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِهِ پس بگوید: اللّهُمَّ جافِ الاَْرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَاصْعَدْ بِروُحِه اِلَیْکَ وَلَقّنهُ مِنْکَ بُرْهاناً اللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَک.
- [آیت الله مکارم شیرازی] مساله 588 _مستحب است به امید این که مطلوب پروردگار باشد امور زیر را در دفن میت رعایت کنند: 1: قبر را به اندازه قامت انسان متوسط گود کنند. 2: میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر، از جهتی بهتر باشد، مثل این که افراد خوب در آنجا دفن شده اند، یا مردم برای فاتحه بیشتر به آنجا می روند. 3: هنگام دفن، جنازه را در چند قدمی قبر بر زمین بگذارند و تا سه مرتبه، کم کم نزدیک ببرند و در مرتبه چهارم وارد قبر کنند. 4: اگر میت مرد است او را از طرف سر وارد قبر کنند و اگر زن است از طرف عرض بدن و به هنگام وارد کردن او پارچه ای روی قبر بگیرند. 5: جنازه را با آرامی از تابوت بردارند و با آرامی وارد قبر کنند، و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و موقع دفن بخوانند. 6: قبر لحد داشته باشد، یعنی آن راطوری بسازند که خاک روی بدن میت نریزد،به این ترتیب که قسمت پایین قبررا باریکتر کنند و بعد از گذاشتن میت در قبر، بالای آن خشت یا آجر بچینند و یا طرف قبله قبر را کمی از پایین توسعه دهند به اندازه ای که میت در آن قرار بگیرد. 7: پشت سر میت مقداری خاک یا خشت بگذارند که وقتی او را به طرف راست می خوابانند به عقب برنگردد. 8: بعد از گذاشتن در قبر، گره کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او قرار دهند. 9: کسی که میت را در قبر می گذارد با طهارت و سربرهنه و پا برهنه باشد و غیر از خویشان میت، با پشت دست خاک بر قبر بریزند و بگویند: (انا لله و انا الیْه راجعون) و اگر میت زن است کسی که با او محرم است او را در قبر بگذارد و اگر محرم نباشد خویشانش او را در قبر بگذارند. 10: پیش از آن که (لحد) را بپوشانند دست راست به شانه میت بزنند و او را حرکت دهند و سه مرتبه بگویند:اسْمعْ افْهمْ یا فلان ابْن فلان (و به جای فلان ابن فلان اسم میت و پدرش را ببرند) مثلاً سه مرتبه بگویند: (اسْمعْ افْهمْ یا محمد بْن علی) سپس به ترتیب زیر او را به عقاید حقه اسلامی تلقین دهند و بگویند:(هلْ انْت علی الْعهْد الذی فارقْتنا علیْه منْ شهادة انْ لا اله إلا الله وحْده لا شریک له و ان محمداً صلی الله علیْه و آله عبْده و رسوله و سید النبیین و خاتم الْمرْسلین و ان علیاً امیر الْمؤمنین و سید الْوصیین و امامٌ افْترض الله طاعته علی الْعالمین، و ان الْحسن والْحسیْن و علی بْن الْحسیْن و محمد بْن علیٍ و جعْفر بْن محمد و موسی بْن جعْفر و علی بْن موسی و محمد بْن علیٍ و علی بْن محمد و الْحسن بْن علیٍ و الْقائم الحجة الْمهْدی صلوات الله علیْهمْ ائمة الْمؤمنین و حجج الله علی الْخلْق اجْمعین، و ائمتک ائمة هدیً ابْرارٌ یا فلان بْن فلان (و به جای فلان بن فلان، اسم میت و پدرش را بگویند) و بعد بگویند: اذا اتاک الْملکان الْمقربان رسولیْن منْ عنْد الله تبارک و تعالی و سئلاک عنْ ربک و عنْ نبیک و عنْ دینک و عنْ کتابک و عنْ قبْلتک و عنْ ائمتک فلاْ تخفْ و لا تحْزنْ و قلْ فی جوابهما: الله ربی و محمدٌ صلی الله علیْه و آله نبیی و الاْسْلام دینی و الْقرآن کتابی و الْکعْبة قبْلتی و امیرالْمؤمنین علی بْن ابی طالب امامی و الْحسن بْن علیٍ الْمجْتبی امامی و الْحسیْن بْن علیٍ الشهید بکرْبلاء امامی و علیٌ زیْن الْعابدین امامی و محمدٌ الْباقر امامی و جعْفرٌ الصادق امامی و موسی الْکاظم امامی و علیٌ الرضا امامی و محمدٌ الْجواد امامی و علیٌ الْهادی امامی و الْحسن الْعسْکری امامی و الْحجة الْمنْتظر امامی هؤلآء صلوات الله علیْهمْ اجْمعین ائمتی و سادتی و قادتی و شفعائی، بهمْ اتولی و منْ اعْدآئهمْ اتبرء فی الدنْیا و الاْخرة، ثم اعْلم یا فلان بْن فلان (و به جای فلان بن فلان، اسم میت و پدرش را بگویند) بعد بگویند: إن الله تبارک و تعالی نعْم الرب و ان محمداً صلی الله علیْه و آله نعْم الرسول و ان علی بْن ابیطالب و اوْلاده الْمعْصومین الاْئمة الإثْنی عشر نعْم الاْئمة و أن ما جاء به محمدٌ صلی الله علیْه و آله حقٌ و أن الْموْت حقٌ و سؤال منْکر و نکیر فی الْقبْر حقٌ و الْبعْث حقٌ و النشور حقٌ و الصراط حقٌ و الْمیزان حقٌ و تطایر الْکتب حقٌ و أن الْجنة حقٌ و النار حقٌ و أن الساعة آتیةٌ لا ریْب فیها و أن الله یبْعث منْ فی الْقبور. پس بگویند: افهمْت یا فلان (و به جای فلان اسم میت را بگوید) پس از آن بگویند: ثبتک الله بالْقوْل الثابت و هداک الله الی صراط مسْتقیم عرف الله بیْنک و بیْن اولیائک فی مسْتقرٍ منْ رحْمته. پس بگویند: اللهم جاف الاْرْض عنْ جنْبیْه و اصْعدْ بروحه الیْک و لقه منْک برْهاناً اللهم عفْوک عفْوک). 11: قبر را به صورت مربع مستطیل بسازند به اندازه چهار انگشت از زمین بلند کنند و نشانه ای روی آن بگذارند که شناخته شود و روی قبر آب بپاشند و بعد از پاشیدن آب، کسانی که حاضرند دستها را بر قبر گذارند انگشتها را باز کرده در خاک فرو برند و هفت مرتبه سوره (إنا انزلناه) بخوانند وبرای میت طلب آمرزش کنند. 12: :این دعا را بعد از آن بخوانند: (اللهم جاف الاْرْض عنْ جنْبیه و اصْعدْ الیْک روحه و لقه منْک رضْواناً و اسْکنْ قبْره منْ رحْمتک ما تغْنیه به عنْ رحْمة منْ سواک). و سزاوار است چنانچه میت زن باشد ضمیرها و اسماء را به صورت مؤنث ذکر کند.
- [آیت الله مظاهری] خوب است قبر را به اندازه قد انسان متوسّط گود کنند و میّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند مگر آنکه قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد مثل آنکه مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا میروند و نیز جنازه را در چند ذرعی قبر زمین بگذارند و تا سه مرتبه کمکم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میّت مرد است در دفعه سوّم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوّم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچهای روی قبر بگیرند و نیز جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آنکه میّت را در لحد گذاشتند گرههای کفن را باز کنند و صورت میّت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک، زیر سر او بسازند و پشت میّت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت برنگردد و پیش از آنکه لحد را بپوشانند دست راست را به شانه راست میّت بزنند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میّت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و بشدت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند: (اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا فُلانَ بْنَ فُلان). یعنی (بشنو و بفهم ای فلان فرزند فلان) و به جای فلان اسم میّت و پدرش را بگویند مثلاً اگر اسم او محمد و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: (اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا مُحَمَّدَبْنَ عَلِیٍّ). پس از آن بگویند: (هَلْ اَنْتَ عَلَی الْعَهْدِ الَّذی فارَقْتَنا عَلَیْهِ مِنْ شَهادَةِ اَنْ لا اِلهَ اِلّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداًصلی الله علیه وآله وسلم عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ سَیِّدُ النَّبیّینَ وَ خاتَمُ المُرْسَلینَ وَ اَنَّ عَلِیّاً اَمیرُالْمُؤْمِنینَ وَ سَیِّدُ الْوَصِیّینَ وَ اِمامٌ اِفْتَرَضَ اللَّهُ طاعَتَهُ عَلَی الْعالَمینَ وَ اَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَ عَلِیَّ بْنَ مُوسی وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ وَ عَلیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ وَ الْقائِمَ الحُجَّةَ الْمَهْدِیَّ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ اَئِمَّةُ الْمُؤْمِنینَ و حُجَجُ اللَّهِ عَلَی الْخَلْقِ اَجْمَعین وَ اَئِمَّتُکَ اَئِمَّةُ هُدیً بِکَ اَبْرارٌ یا فُلانَ بْنَ فُلانٍ).(1) و به جای فلان بن فلان، اسم میّت و پدرش را بگوید و بعد بگوید: (اِذا اَتاکَ الْمَلَکانِ المُقَرَّبانِ رَسُولَیْنِ مِنْ عِنْدِاللَّهِ تَبارَکَ وَ تَعالی وَ سَئَلاکَ عَنْ رَبِّکَ و عَنْ نَبِیِّکَ وَ عَنْ دینِکَ وَ عَنْ کِتابِکَ وَ عَنْ قِبْلَتِکَ وَ عَنْ اَئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنْ وَ قُلْ فی جَوابِهِما اَللَّهُ رَبّی وَ مُحَمَّدٌ 6 نَبِیّی وَ الْاِسلامُ دینی وَ الْقُرانُ کِتابی وَ الْکَعْبَةُ قِبْلَتی وَ أَمیرُالمُؤْمِنینَ عَلِیُّ بْنُ اَبیطالِبٍ اِمامی وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ الْمُجْتَبی اِمامی وَ الحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ الشَّهِیدُ بِکَرْبَلا اِمامی وَ عَلِیٌّ زَیْنُ الْعابِدینَ اِمامی و مُحَمَّدٌ الْباقِرُ اِمامی وَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ اِمامی، وَ مُوسَی الکاظِمُ اِمامی، وَ عَلِیٌّ الرِّضا اِمامی، وَ مُحَمَّدٌ الْجَوادُ اِمامی، وَ عَلِیٌّ الْهادی اِمامی وَ الْحَسَنُ الْعَسْکَریُّ اِمامی وَ الْحُجَّةُ الْمُنْتَظَرُ اِمامی هؤُلاءِ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ اَجْمَعین اَئِمَّتی وَ سادَتی وَ قادَتی وَ شُفَعائی بِهِمْ اَتَوَلّی وَ مِنْ اَعْدائِهِمْ اَتَبَرَّءُ فِی الدُّنْیا وَ الْاخِرَةِ ثُمَّ اعْلَمْ یا فُلانَبْنَ فَلانٍ).(2) و به جای فلان بن فُلان اسم میّت و پدرش را بگوید بعد بگوید: (اَنَّ اللَّهَ تَبارَکَ وَ تَعالی نِعْمَ الرَّبُّ وَ اَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه وآله وسلم نِعْمَ الرَّسُولُ وَ اَنَّ أمیرَالْمُؤْمِنینَ عَلِیَّ بْنَ اَبیطالِبٍ وَ اَوْلادَهُ الْمَعْصُومینَ الْاَئمَّةَ الاِثْنی عَشَرَ نِعْمَ اَلْاَئِمَّةُ وَ اَنَّ ما جاءَ بِهِ مُحَمَّدٌصلی الله علیه وآله وسلم حَقٌّ وَ اَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَ سُؤالَ مُنْکَرٍ وَ نَکیرٍ فِی الْقَبْرِ حَقٌّ وَالْبَعْثَ حَقٌّ وَ النُّشُورَ حَقٌّ وَ الصِّراطَ حَقٌّ وَالْمیزانَ حَقٌّ وَ تَطائُرَ الْکُتُبِ حَقٌّ وَ اَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ النّارَ حَقٌّ وَ اَنَّ السّاعَةَ اتِیَةٌ لا رَیْبَ فیها وَ اَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ).(3) پس بگوید: (اَفَهِمْتَ یا فُلانُ). یعنی(آیا فهمیدی ای فلان؟) و به جای فلان اسم میّت را بگوید، پس از آن بگوید: (ثَبَّتَکَ اللَّهُ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ وَ هَداکَ اللَّهُ اِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ عَرَّفَ اللَّهُ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اَوْلِیائِکَ فِی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِهِ).(4) پس بگوید: (اَللَّهُمَّ جافِ الْاَرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَ اصْعَدْ بِرُوحِهِ اِلَیْکَ وَ لَقِّهِ مِنْکَ بُرْهاناً اَللَّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ).(5)
- [آیت الله بروجردی] مستحب است قبر را به اندازهی قد انسان متوسط گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد، مثل آن که مردمان خوب در آن جا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحة اهل قبور بیشتر به آن جا بروند.نیز مستحب است جنازه را در چند ذرعی قبر زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میت مرد است در دفعهی سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعهی چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعهی سوم طرف قبلة قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچه ای روی قبر بگیرند.و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و واردِ قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میت را در لحد گذاشتند، گرههای کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت برنگردد و پیش از آن که لحد را بپوشانند، دست راست را به شانه راست میت بزنند و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدّت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند:(اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا فُلانَ بنَ فُلانْ) و به جای (فلان بن فلان) اسم میت و پدرش را بگویند، مثلاً اگر اسم او محمّد و اسم پدرش علیست سه مرتبه بگویند:(اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا محمّد بن عَلِی).پس از آن بگویند:(هَلْ اَنْتَ عَلَی الْعَهْدِ الَّذِی فارَقْتَنا عَلَیهِ مِنْ شَهادَة اَنْ لا اِلهَ اِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً صَلّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ عَبْدُهُ وَ رَسوُلُهُ وَ سَیدُ النّبِیینَ وَ خاتَمُ الْمُرْسَلِینَ وَ اَنَّ عَلیاً اَمِیرُ الْمُؤمِنینَ وَ سَیدُ الوَصِیینَ وَ اِمامٌ اِفْتَرَضَ اللهُ طاعَتَهَ عَلَی الْعالَمینَ وَ اَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَینَ وَ عَلِی بْنَ الْحُسَینِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَ علی بْنَ موُسی وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی وَ عَلِی بْنَ مُحَمّدٍ وَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِی وَ الْقائِمَ الْحُجَّة الْمَهْدِی صَلَواتُ الله عَلَیهِمْ اَئِمَّة الْمُؤْمِنینَ وَ حُجَجُ اللهِ عَلَی الخَلْقِ اَجْمَعینَ وَ اَئِمَّتکَ اَئِمَّة هُدی بِکَ اَبْرارٌ یا فُلانَ بْنَ فُلان).و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید.و بعد بگوید:(اِذا اَتاکَ الْمَلَکانِ المُقَرَّبانِ رَسوُلَینِ مِنْ عِنْدِ اللهِ تَبارَکَ وَ تَعالی وَ سَئَلاکَ عَنْ رَبِّکَ و عَنْ نَبِیکَ وَ عَنْ دِینِکَ وَ عَنْ کِتابِکَ وَ عَنْ قِبْلَتِکَ وَ عَنْ اَئِمَّتِکَ فَلاْ تَخَفْ وَ لا تَحْزَنْ وَ قُلْ فِی جَوابِهِما: اللهُ رَبّی وَ مُحَمَّدٌ / نَبِیی وَ الاِْسْلامُ دِینِی وَ الْقُر آنُ کِتابِی وَ الْکَعْبَة قِبْلَتِی وَ اَمِیرُ الْمُؤمِنینَ عَلی بْنُ اَبِی طالبٍ اِمامِی وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلی الْمُجْتَبی اِمامی وَ الْحُسَینُ بْنُ عَلِی الشَّهیدُ بِکَرْبَلا اِمامِی وَ علِی زَینُ الْعابِدینَ اِمامِی وَ مُحَمَّدٌ الْباقِرُ اِمامِی وَ جَعْفَرٌ الصّادِقُ اِمامِی وَ مُوسَی الْکاظِمُ اِمامِی وَ عَلی الرِّضا اِمامِی وَ مَحَمّدٌ الْجَوادُ اِمامِی وَ عَلِی الْهادِی اِمامِی وَ الْحَسنُ الْعَسْکَری اِمامِی وَ الْحُجَّة الْمُنْتَظَرُ اِمامِی هؤُلاءِ صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِمْ اَجْمَعینَ اَئِمَّتِی وَ سادَتِی وَ قادَتِی وَ شُفَعْایی بِهِمْ اَتَوَلَّی وَ مِنْ اَعْدائِهِمْ اَتَبَرَّءُ فِی الدُّنْیا وَ الآخِرَة، ثُمَّ اعْلَمْ یا فُلانَ بْنَ فُلان).و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید.و بعد بگوید:(اِنَّ اللهَ تَبارَکَ وَ تَعالی نِعْمَ الرَّبُّ وَ اَنَّ مُحَمَّداً / نِعْمَ الرَّسوُلُ وَ اَنَّ عَلِی بْنَ اَبی طالِبٍ وَ أوْلادَهُ الْمَعْصوُمینَ الاَْئِمَّة الاِْثنی عَشَرَ نِعْمَ الائَمَّة وَ اَنَّ ما جاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ / حَقٌّ وَ اَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَ سُؤالَ مُنْکَرٍ وَ نَکِیرٍ فی القَبْرِ حَقُّ وَ الْبَعْثَ حَقٌ و النُشُورَ حَقٌ وَ الصِّراطَ حَقٌّ وَ الْمِیزانَ حَقٌّ وَ تَطایرَ الکُتُبِ حَقٌّ وَ اَنَّ الْجَنَّة حَقُّ وَ النّارَ حَقُّ وَ اَنَّ السّاعَة آتِیة لا رَیبَ فیها وَ اَنَّ اللهَ یبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبوُرِ).پس بگوید:(اَفَهِمْتَ یا فُلانُ) و به جای فلان اسم میت را بگوید.پس از آن بگوید:(ثَبَّتَکَ اللهُ بِالْقوُلِ الثّابِتِ و هَداکَ اللهُ اِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ عَرَّفَ اللهُ بَینَکَ وَ بَینَ أَوْلِیائِکَ فِی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِهِ).پس بگوید:(اللّهُمَّ جافِ الاَْرْضَ عَنْ جَنْبَیهِ وَ اصْعدْ بِروُحِهِ اِلَیکَ وَ لَقَِّهِ مِنْکَ بُرْهاناً اللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَک).