(پیامبر سزاوارتر به مؤمنان است از خود آنان و زنان پیامبر مادران مؤمنان هستند). (احزاب: 6) حضرت خدیجه به عنوان نخستین (ام المومنین) در قرآن مورد توجه قرار گرفته است. این سعادت از بین همه زنان پیامبر(ص)، نصیب خدیجه(س) شده است که یازده امام از نسل او از طریق فاطمه(س) به وجود آید. (و تو را فقیر یافت و توانگر کرد). (ضحی: 8) به نظر بسیاری از مفسران، این آیه به نقش اقتصادی حضرت خدیجه(س) در پیشرفت نهضت جهانی اسلام اشاره دارد. (آنان دارایی های خویش را در راه خدا انفاق می کنند، آن گاه از پی آنچه انفاق نموده اند، نه منّتی می گذارند و نه آزاری می رسانند، پاداششان نزد پروردگارشان محفوظ است، و آنان نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می شوند). (بقره: 262) علی(ع) می فرماید: (سالار زنان در جهان ]در اندیشه و دانش و منش مترقی، این چهار زن[ کمال جو ]و ستم ستیز و آزادی خواه[ هستند: خدیجه دختر خُوَیلِد، فاطمه ریحانه ی پیامبر، آسیه، ]زن نواندیش و استبداد ستیز عصر موسی[ و دیگر مریم دخت ]پاک روش[ عمران).[1] پیامبر فرمود: (ایستادگی و استواری دین تنها با شمشیر علی و ثروت خدیجه بود).[2] امیرمؤمنان علی(ع) در (خطبه قاصعه) می فرماید: (روزی که رسول خدا(ص) به پیامبری رسید، نور اسلام به هیچ خانه ای وارد نشد، جز به خانه پیامبر و خدیجه و من سومین نفر آنها بودم که نور وحی در رسالت را می دیدم و عطر نبوت را استشمام می کردم).[3] امام حسین(ع) در روز عاشورا، در ضمن خطبه ای که خود را به دشمن معرفی می کرد، فرمود: (همان چشمه بهشتی که مقربان از آن می نوشند).[4] پیامبر(ص) در تفسیر این آیه فرموده است: (مقربون السابقون، رسول خدا، علی بن ابی طالب و الائمه، فاطمه و خدیجه هستند).[5] (شما را به خدا سوگند، آیا می دانید که جده من خدیجه، دختر خُوَیلَد است؟ آیا می دانید که من فرزند همسر پیامبر شما و خدیجه هستم)؟[6] (ای مردم! آیا شما را آگاهی دهم که بهترین انسان ها از نظر پدربزرگ و مادربزرگ چه کسانی هستند؟ برترین های روزگاران در ریشه و تبار، حسن و حسین(ع) هستند؛ چرا که نیاکانشان از طرف پدر و مادر، پیامبر(ص) و خدیجه می باشند).[7] القاب و فضایل خدیجه(س) سهیلا بهشتی حضرت خدیجه(س) پانزده سال پیش از عام الفیل در مکه، در خانواده ای بزرگ و ارجمند به دنیا آمد. در دوران جوانی که با تشکیل کاروان های تجاری به کسب درآمد پرداخت. درخشان ترین صحنه زندگی او پیش از بعثت رسول خدا(ص) مربوط به زمانی است که با وجود مکنت و ثروت، هرگز در جامعه فاسد آن روزگار، خود را به دست امواج سهمگین جاهلیت نسپرد و به درجه ای از کمال و پاکی رسید که به (طاهره) ملقب گشت. افزون بر این لقب، به برخی دیگر از القاب او می توان اشاره کرد از جمله: (مبارکه)، (سیده نسوان)، (کبری) به معنی ارجمند و والامقام که پیامبر(ص) این لقب را پس از ازدواج به او داد. بنا بر منابع تاریخی، رسول خدا(ص) و حضرت خدیجه(س) در اجداد خود اشتراک داشته اند و نوه عموی یکدیگر بوده اند و خویشاوندی نزدیکی میان آنها وجود داشته است.[8] ازدواج با پیامبر(ص) کمال روحی و عقلی و حسن ظاهری خدیجه(س) سبب شده بود که مردان زیادی اندیشه همسری او را در سر بپرورانند؛ چنان که ابوجهل و ابوسفیان که از جمله مردان ثروتمند و بانفوذ قریش بودند از او خواستگاری کردند؛ ولی خدیجه(س) درخواست آنان را رد کرد. خدیجه(س) که از راست گویی، امانت داری و اخلاق پسندیده محمد(ص) در طی سفر تجاری اش به شام آگاه شده بود و آثار نبوت را در وجود او دیده بود، غنچه مهر و محبتش در مقابل محمد امین و پاک دامن شکوفه زد. با تمایل خدیجه(س) و خواستگاری پیامبر(ص)، آن دو پیمان ازدواج بستند و در پی آن، خدیجه(س) تمام دارایی و غلامان خود را در اختیار او قرار داد. خدیجه(س) از این پیوند آسمانی صاحب شش فرزند شد؛ دو پسر و چهار دختر که آخرین دختر آنان بانوی بزرگوار، حضرت فاطمه(س) همسر حضرت علی(ع) بود. ویژگی های حضرت خدیجه(س) حضرت خدیجه(س) در ابعاد گوناگون انسانی، شخصیتی والا و ارزشمند داشت. او از چنان شخصیت ممتازی برخوردار بود که پیامبر(ص) او را به همسری پذیرفت و با توجه به ویژگی های ارزشمند او بود که پس از رحلت او همواره یادش را در خاطره داشت. برخی از ویژگی های حضرت خدیجه عبارت است از: مقاومت و پایداری: رفتارهای فروتنانه و مدبرانه خدیجه در برابر پیامبر(ص) و عظمت معنوی او، مورد سرزنش برخی از زنان قریش قرار می گرفت که با مفاهیمی چون راست گویی، امانت داری و خوش رفتاری بیگانه بودند و فلسفه ازدواج زنی ثروتمند با مردی تهی دست را درک نمی کردند. ازاین رو، آنان به خدیجه(س) طعنه می زدند و او را می آزردند و با او رفتارهای نامناسب داشتند. پاسخ خدیجه(س) به این همه ناسپاسی و نادانی، تنها مقاومت و پایداری در کنار حضور آرام بخش همسرش بود. او در پاسخ به سرزنش کنندگان می گفت: (آیا کسی مانند محمد در نیکویی، نیک رفتاری، خصلت های پسندیده و فضیلت و شرافت، در تمام سرزمین عرب سراغ دارید)؟[9] انفاق و احسان: یکی از ویژگی های حضرت خدیجه(س) این بود که بر اثر تدبیر و تلاش و کوشش در تجارت و امور اقتصادی، از ثروت مندان عصر خود بود. با این همه، او هرگز از یاری فقیران روی برنمی گرداند و خانه اش همواره پناه گاه نیازمندان بود. او در راه تحقق آرمان های اسلام، همه ثروت خود را انفاق کرد و این عمل او برای پیشبرد اسلام، بسیار سودمند و مهم بود؛ تا آنجا که پیامبر(ص) فرمود: (ما نَفَعَنی مالٌ قَطُّ مِثلُ نَفَعَنی مالُ خَدیجَةَ؛ هیچ ثروتی هرگز مرا سود نبخشید که ثروت خدیجه به من سود بخشید).[10] ساده زیستی: حضرت خدیجه(س) پیش از ازدواج با پیامبر(ص) خانه ای باشکوه و مجلل داشت. او پس از ازدواج، تمام این جلال و شکوه را به پای همسرش ریخت و آن خانه که پیش از طلوع اسلام پناه گاه مستمندان بود، پس از اسلام پایگاه مؤمنان شد. پیامبر(ص) و خدیجه(س) با رفتار خود در دوری از تجمل گرایی و با عمل به ساده زیستی، الگوی پیروان و مسلمانان شدند.[11] خدیجه(س) در شعب ابی طالب سران مشرک قریش که از پیشرفت اسلام نگران شده بودند، تصمیم گرفتند با محاصره اقتصادی و قطع شریان های حیاتی مسلمانان، از نفوذ و گسترش اسلام بکاهند. سران قبایل، با هم عهدنامه ای امضا کردند که به موجب آن، ارتباط و معاشرت با پیامبر(ص) و مسلمانان را ممنوع، نیز هرگونه خرید و فروش با هواداران پیامبر(ص) را تحریم کردند. ابوطالب، حامی و عموی پیامبر(ص) دستور داد مسلمانان به دره ای در میان کوه های مکه که به (شعب ابی طالب) معروف بود بروند. مسلمانان سه سال در محاصره اقتصادی بودند. حضرت خدیجه(س) در این سه سال، هیچ گاه پیامبر(ص) را تنها نگذاشت و چون همیشه به یاری او شتافت و همه ثروت خود را در جریان شعب خرج کرد؛ تا جایی که گفته اند پس از پایان محاصره اقتصادی، دیگر ثروتی نداشت. او همچنین از خویشان خود خواست تا به یاری مسلمانان بشتابند. خدیجه سه سال رنج و مشقت شعب را تحمل کرد که می توان آن را اوج فداکاری او در خدمت به اسلام به شمار آورد. پیامبر(ص) همواره از این خدمت و فداکاری خدیجه یاد می کرد و او را به سبب این ایثار و ازخودگذشتگی می ستود.[12] پیامبر(ص) در سوگ خدیجه(س) پس از خروج مسلمانان از شعب ابی طالب، مدتی نگذشت که ابوطالب، عموی فداکار پیامبر(ص) درگذشت و او را در حزن و اندوه فرو برد. چندی بعد، دیگر پشتیبان پیامبر(ص)، یعنی خدیجه(س) بیمار شد و درگذشت. این بانوی گران قدر، در دهم رمضان سال دهم بعثت، یعنی حدود سه سال پیش از هجرت از دنیا رفت. ازاین رو، سالی که این دو مصیبت بزرگ بر پیامبر(ص) وارد شد، (عام الحزن) نامیده شد. خدیجه، هنگام وفات، شصت و پنج سال داشت. او بیست و چهار سال از عمر شریفش را در کنار پیامبر(ص) سپری کرده بود. پیامبر(ص) در وفات خدیجه(س) بسیار گریست و با دست مبارک خویش او را داخل قبر گذاشت و برایش دعا کرد.[13] چراغ راه سنیه فراعه، (دانشمند عرب): (تاریخ در مقابل عظمت ام المؤمنین خدیجه(س) سر فرود می آورد و در برابرش دست بسته متواضعانه می ایستد).[14] سلیمان کتانی، (نویسنده عرب): (خدیجه ثروتش را به محمد بخشید ولی این احساس را نداشت که می بخشد، بلکه این احساس را داشت که از او هدایت را که بر همه گنج های سراسر جهان برتری دارد، کسب می نماید. او احساس می کرد محبت و دوستی را به حضرت محمد(ص) اهدا می کند ولی در عوض همه ابعاد سعادت را از او کسب می کند).[15] بنت الشاطی، (نویسنده عرب): (آیا کسی غیر از خدیجه را می شناسید که با عشقی آتشین و ایمانی استوار، بی آنکه اندک تردیدی به دل راه دهد یا ذره ای از باورش به عظمت خدا و پیامبر(ص) کاسته شود، دعوت دین را از غار حرا پذیرا شود).[16] گفتار مجری خدیجه کبرا(س) در کنار دختر پاکش حضرت زهرا(س) و نیز سروران زنان هر دو جهان، آسیه و مریم، از برترین الگوهای تکرار ناپذیر تاریخ برای زن مسلمان و انسان های آزاده است. خدیجه(س) پس از دریافت پیام اسلام، در سخت ترین و طاقت فرساترین شرایط، پیامبر(ص) را تنها نگذاشت و برای او همین افتخار بس که نخستین زن ایمان آورنده به اسلام بود و فرزندان و نوادگان او، ستارگان همواره پر فروغ آسمان انسانیت و معنویت شدند. در سال ششم بعثت که قریش، رسول خدا(س) و بنی هاشم را در شعب ابوطالب به محاصره درآورده بودند، حضرت خدیجه با نفوذ و دارایی خود در میان قریش، به یاری محاصره شدگان شتافت. خدیجه از مقامی خاص نزد پیامبر(ص) برخوردار بود؛ به گونه ای که پیامبر(ص) سال فوت او را که مصادف با وفات ابوطالب بود، عام الحزن یعنی سال اندوه یاد کرد. گفته شده است که رسول خدا(ص) پس از مرگ خدیجه(س) همواره از او به نیکی و بسیار از او یاد می کرد. نکته ها در عصر جاهلیت که زنان به افکار و رفتار جاهلی آلوده بودند؛ خدیجه(س) از چنان پاکی و طهارت برخوردار بود که به (طاهره) شهرت یافته بود. از میان زنان، نخستین زنی که به اسلام و پیامبر(ص) ایمان آورد، حضرت خدیجه(س) بود. خدیجه(س) زنی دانشمند، با تجربه، بسیار فهیم، روشن بین و صاحب کمال بود هر مسئله ای را به دقت بررسی می کرد و هرگز بدون علم و اندیشه چیزی را نمی پذیرفت و بدون تفکر و تعمق سخن نمی گفت.[17] خدیجه(س) از کتب آسمانی آگاهی داشت و علاوه بر کثرت اموال و املاک، او را (ملکه بطحا) می گفتند. او از نظر عقل و درایت، برتری فوق العاده ای داشت.[18] در یکی از زیارت نامه های پیامبر(ص) آمده است: (سلام بر همسران پاک و نیک تو، مادران مؤمنان، به ویژه بانوی راستین و پاک و پاکیزه، خشنود و پسندیده، خدیجه، بانوی بزرگ، مادر مؤمنان).[19] روزی پیرزنی نزد رسول اکرم(ص) آمد؛ آن حضرت او را مورد لطف سرشار خود قرار داد. وقتی آن پیرزن رفت، عایشه گفت: علت آن همه مهربانی به پیرزن چه بود؟ پیامبر(ص) فرمود: این پیرزن در زمان حیات خدیجه به خانه ما می آمد و از کمک ها و الطاف سرشار او برخوردار بود. همانا نیک نگهداری عهد و سابقه، از ایمان است.[20] پیامبر(ص) در جواب علت وفاداری و محبت به خدیجه پس از مرگ او فرموده است: (او به من ایمان آورد، هنگامی که مردم کفر ورزیدند و مرا تصدیق نمود، هنگامی که آنان تکذیب کردند. با ثروت خویش مرا یاری داد، هنگامی که آنان مرا محروم کردند. خداوند مرا از او به فرزندانی روزی داد، هنگامی که مرا از فرزندان زنان دیگر محروم کرد).[21] خدیجه(س) اولین بانویی بود که همراه علی بن ابی طالب(ع) با پیامبر(ص) به نماز ایستاد و پیشانی عبودیت بر خاک سایید. او بدین گونه وفاداری خود را به پیامبر(ص) اثبات کرد. زلال قلم بانوی مهر سهیلا بهشتی خدیجه(س) نور چشم محمد(ص) بود و گرمای مهر آمنه را برای او داشت. وی، در آغاز صف (السابقون) در ایمان بود. محمد(ص)، از روزگار جهل و شرک و تعصب، رنج ها و زخم ها دیده بود و خدیجه آمده بود تا مرهمی باشد بر آن همه درد. محمد(ص)، مرد حقیقت و مهر، در سیمای خدیجه(س)، نور صداقت و معرفت را یافته بود. محمد(ص) از روزگار خویش رنج های زیادی کشید؛ ولی هیچ یک از آنها روح او را چون مرگ آمنه و خدیجه و وداع با فاطمه، این سان بارانی نکرد. روزهای با خدیجه، تنها روزهای آفتابی پیامبر(ص) بود. اگر وجود خدیجه، بانوی محبت و غم خوار محمد(ص) بر او چنان تأثیری نداشت، فقدان او بر محمد(ص) این چنین گران نمی آمد و سال مرگش را سال غم نمی نامید. سلام بر خدیجه، مادر زهرا(س)؛ سلامی به پاکی آب و آیینه! سلام بر خدیجه، بانوی آسمانی که آرامش پیامبر(ص) در نگاهش بود! سلام بر خدیجه! بانوی بهشتی. خدیجه، ای پاک بانوی بهشتی، ای قاصد بهار و بانوی احسان! در عصر ناپاکی ها، تو (طاهره) بودی و پاک دامنی در تو تجلی می یافت. ای مادر خوبی ها! ای مادر مؤمنین! به راستی احسان و انفاق در مکتب تو درس آموختند و جاودانه شدند. تو تمامی داشته های خود را به پای نهال نو پای اسلام ریختی و در سخت ترین لحظه ها حتی برای یک بار، اظهار پشیمانی نکردی؛ آخر تو معامله ای بزرگ با خدای خویش کرده بودی. در میان همه تجارت های پر سود، این بزرگ ترین تجارت ها بود. تو کجا خریداری به عظمت خدا می یافتی و پاداشی بیشتر از بهشت دریافت می کردی؟! گوارایت باد این تجارت آسمانی و مبارکت باد این بهشت جاودانی.[22] خداحافظ ای دستان بخشنده رزیتا نعمتی ای بزرگ بانوی اسلام! ای اولین ستاره درخشان ایمان! دستان بخشنده تو بود که چون کشتی نوح، دین محمد را از گردباد حوادث، به ساحل نجات و عافیت رساند. آن شب که ستاره عمر تو رو به خاموشی رفت، نبودی تا ببینی کهکشانِ اشک در آسمان چشم رسول الله، حکایت از غمی بی پایان می کرد. بی مهر رخت روز مرا نور نمانده است وز عمر مرا جز شب دیجور نمانده است هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم دور از رخ تو چشم مرا نور نمانده است حافظ * * * سلام بر تو ای شیرین لقای از دست رفته محمد(ص)! ای چراغ روشن شب های رسالت، کاش هنوز بودی و بقچه محبتت را تا غار حرایِ تنهاییِ رسول، به دوش می کشیدی، تا اوج وفای خود را با پرچم صفای زنانه ات، بر قله کوه های مکه به تماشا بگذاری! سلام بر تو ای انیس تهی دستیِ دین، ای مونس محمد امین! * * * ای تو لایق سلام جبرئیل تو، اولین نوری در زمین که محمد را با هر آنچه بود، باور کردی و پشت سر آفتاب وجودش، قامت بستی و بدان سان لایق سلام جبرئیل شدی. بلندی مقام تو تنها نه از همسری رسول خدا، که از هم پایی با او در جادّه تنهایی بود. ای هم طراز آسمانیان و هم سلوک عرشیان! این گونه غمگنانه کوچ مکن! آن یار کزو خانه ما جای پری بود سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود دل گفت فرو کش کنم این شهر به بویش بیچاره ندانست که یارش سفری بود حافظ خدیجه یعنی کاشانه ایمان در تنگنای دوران. پروازش تلخ ترین حقیقتی است که امشب گلوی مکه را خواهد فشرد. با کوچ تو ای بانو! دیگر هیچ کاروانی در بیابان دل ها، بی شوقِ کعبه یادت قدم نزد؛ که استواری امروزِ بنای دین، از برکت خشتِ نخستینِ توست، السّلام علیک ای نور کبری ای نیّره عظمی! شعر (جای پای تو) رزیتا نعمتی ای گل آفتاب من، بی تو غروب می شود زخم دلِ شکسته ام پیش تو خوب می شود گرمی خط استوا گشته به دور شعر من قافیه در خلیج تو اهلِ جنوب می شود من صدفم ولی تهی تا که تو موج می زنی بهت دهان باز من با تو رسوب می شود آبیِ آب ها منم، تا تو نگاه می کنی جلد تمام ماهیان آینه کوب می شود اشک نبی(ص) انتخاب: سهیلا بهشتی نیست زنی در سخا به پای خدیجه چشم فلک خیره بر وفای خدیجه بنت (خُوَیلِد) که چرخ پیر عقیم است تا که بزاید زنی به جای خدیجه نقل محافل بود سخاوت حاتم حاتم طایی بود گدای خدیجه رفعت طبع و صفای باطن وی را کس نشناسد مگر خدای خدیجه یک زن و این قدر جان فشانی و ایثار! چشمِ خِرَد مات بر عطای خدیجه مؤمنه اول است در صف اسلام گشته خدا راضی از رضای خدیجه بین ز کجا تا کجا رسید مقامش اشکِ نبی ریخت در عزای خدیجه (حسان) یار محمد(ص) همت سر تسلیم به دیوار تو سوده پیش از تو زنی لب به شهادت نگشوده تو در دل سختی به پیمبر گرویدی هر بار بلا را به سر و دوش کشیدی آن روز که پیغمبر اسلام شبان بود در سینه او سِرّ خداوند نهان بود پیش از همه پیغمبری اش بر توعیان بود ایمان تو پروانه آن شمع جهان بود حق بر همهْ زن های جهان سروری ات داد با خواجه عالم شرف همسری ات داد تنها نشدی همسر و دلدار محمد(ص) در سخت ترین روز شدی یار محمد(ص) حسین فولادی کوتاه و گویا (1) رزیتا نعمتی وفات بزرگ بانوی دین، و مظهر بخشش و کرامت را تسلیت می گوییم! حضرت خدیجه(س) زنی بود از جنس آسمان که با عروج روحانی اش به ملکوت، دیگر کسی رسول خدا را شادمان ندید. در تعریف خدیجه(س) همان بس که فاطمه از دامان او برخاست و محمد با تکیه بر حمایت های او بر قلّه رسالت نشست. عظمت مقام خدیجه(س) از سربلندی او در امتحانی بود که با تمام تنهایی، لحظه ای در حقانیت رسول خدا(ص) شک نکرد. اگر نبود دست یاری گر خدیجه(س)، شعله دین اسلام در شعب ابی طالب خاموش می شد. وفات خدیجه کبرا، همسر و هم سِرِّ رسول خدا، بزرگ بانوی رنج و صبر و دعا را تسلیت می گوییم! جبرئیل درباره خدیجه(س) می فرماید: (یا محمد! بر خدیجه(س) از جانب پروردگارش سلام برسان و او را به خانه ای از زبرجد در بهشت بشارت ده).[23] خدیجه(س)، مظهر خلوص و تمثیل (عبادالله الصّالحین) بود. درک آسمان عظیمی همچون رسول خدا(ص)، نیازمند اقیانوسی مانند خدیجه کبرا بود تا تصویر آسمانی او را در تمام خویش منعکس کند. خدیجه(س) بانویی بود که دارایی اش موجب والایی اش و ثروتش ابزار همّت و کرامتش بود. امشب، هم درد با امّ ابیها، کوچ بانوی آفتابی خانه وحی را به سوگ می نشینیم؛ خاموشی شعله امید رسول خدا، خدیجه کبرا را تسلیت عرض می کنیم. وفات نخستین بانوی لبیک گوی رسالت، الهه کرامت و آبروی نجابت، حضرت خدیجه کبرا(س) را تسلیت می گوییم. کوچ خدیجه کبرا(س)، هجرت خورشیدی بود که هم خانه آسمان و هم شانه حماسه های نورانی اش بود. حضرت خدیجه(س) یکی از چهار زن کامله آفرینش بود که دوازده ستاره درخشان امامت از وجود او ریشه گرفته اند. همسری رسول خدا(ص)، لیاقتی می خواست که ذات مقدس الهی، این شایستگی را در وجود حضرت خدیجه(س) آفرید. استواری درخت را از میوه شیرین آن می توان شناخت و معنای خدیجه را از زلالی زهرا(س). کوتاه و گویا (2) سهیلا بهشتی وفات مادر امت، خورشید فروزان آسمان رسالت، و افتخار زنان گیتی، حضرت خدیجه(س) را به همه مسلمانان عالم تسلیت می گوییم! وفات بانوی بزرگ اسلام، حامی و همراه مصطفی، همسر سرور انبیا، حضرت خدیجه کبرا(س) را تسلیت می گوییم. غروب غم انگیز همسر نمونه خورشید، مادر صفا و وفا، هم راز حبیب خدا، حضرت خدیجه را بر پیروان رسالت تسلیت می گوییم! آورده اند که... سلام خداوند بر خدیجه! روزی پیامبر اکرم(ص) در ایام حج به بالای کوه صفا رفت و با صدای بلند ندا داد: (ای مردم! من فرستاده پروردگارم.) سپس به کوه مروه رفت و سه مرتبه همان سخن را تکرار کرد. کافران با سنگ به پیامبر(ص) حمله کردند. ابوجهل نیز سنگی پرتاب کرد که به پیشانی رسول خدا(ص) اصابت کرد و خون از پیشانی آن حضرت جاری شد. پیامبر به کوه ابوقُبَیْس رفت و مشرکان نیز در پی آن حضرت رفتند. علی(ع) به سرعت خود را به خدیجه(س) رساند و موضوع را برای او بازگو کرد. اشک از گونه های خدیجه(س) جاری شد و همراه علی(ع) برای یافتن همسرش راهی کوه و دشت گردید. در این هنگام، جبرئیل بر پیامبر نازل شد و فرمود: (فرشتگان از گریه خدیجه(س) به گریه آمدند. او را فراخوان، به او سلام برسان و بگو خدا به تو سلام می رساند و او را به خانه ای بهشتی که از نور زینت داده شده است بشارت ده.) سرانجام خدیجه(س) و علی(ع) پیامبر را یافتند و به خانه آوردند. مردم به خانه خدیجه(س) حمله ور شدند و خانه او را سنگ باران کردند. خدیجه(س) بیرون آمد و خطاب به آنان فرمود: (آیا از سنگ باران کردن خانه زنی که نجیب ترینِ قوم شماست، شرم ندارید؟) مردم با شنیدن سخنان خدیجه پراکنده شدند و او برای مداوای همسرش به خانه بازگشت. آن گاه پیامبر، پیغام جبرئیل را به او رساند. خدیجه(س) در پاسخ فرمود: (خدا خود سلام است و سلام از اوست و سلام بر جبرئیل و بر تو ای رسول خدا و رحمت و برکات خداوند بر تو باد!)[24] نظر شما چیه؟ پرسش: موقعیت و جایگاه اجتماعی حضرت خدیجه(س) پیش از ازدواج با پیامبر چگونه بود؟ پاسخ: طبق آنچه در کتاب های معتبر آمده است، خدیجه کبرا(س) از نوادگان عبد مناف هستند و به این ترتیب با حضرت رسول(ص) نسبت پیدا می کنند. حضرت خدیجه(س)، بانویی باشرف، ثروت مند، با آبرو و با احترام و عزت در جامعه آن زمان بود؛ در جامعه ای که برای زن ارزشی قائل نبودند و آیات قرآن هم شهادت می دهد به اینکه دختران را به سبب ننگی که از داشتن دختر داشتند، زنده به گور می کردند و از نظر ارث و حقوق نیز زنان از موقعیت خوبی برخوردار نبودند؛ اما به ندرت زنانی در طول جامعه بشری بوده اند که در سراسر زندگی شان درخشیده و از نظر موقعیت، در وضعیت خوبی به سر می بردند. حضرت خدیجه(س) یکی از همین بانوان است که در جامعه آن روز، با همه دشواری ها و کوته فکری مردم، به دلیل موقعیتی که داشتند و نیز شرف و منزلت و عفت ایشان باعث شد از نظر قدرت اجتماعی و اقتصادی، دارای نفوذ فراوان باشند. پرسش: آیا داشتن نقش اجتماعی چنان که حضرت خدیجه(س) داشتند در آن زمان برای زنان امری رایج و عادی بود؟ پاسخ: زنانی بودند که دارای شغل های اجتماعی، نظیر کار آرایشگری، کار صنایع دستی و یا کارهای تولیدی بودند که بیشتر برای تأمین مخارجشان بود و درآمدی برای خانواده؛ داشتن نقش های اجتماعی برای زنان به آن صورت رایج نبوده؛ اما حضرت خدیجه(س) دارای موقعیت اجتماعی و اقتصادی خوبی بودند. پرسش: نقش و تأثیر حضرت خدیجه(س) در زندگی سیاسی پیامبر تا چه حد بود؟ پاسخ: از ویژگی های حضرت خدیجه(س)، درک شکوه و معنویت محمد(ص) و همراهی و همپایی با او در راه رشد و شکوفایی و رسیدن به رسالت و پیام رسانی خدا بوده است. او با آراستگی به اخلاق و منش خداپسندانه، از بیان حق و حقیقت و روشن گری و خیرخواهی و دل سوزی و خروش و فریاد به جا از حق کشی و بیداد، ندای حق طلبی خویش را در گستره تاریخ طنین افکند و به جا و به هنگام، به تصمیم سازی و تصمیم گیری ماندگار دست زد و هرگز از تلاش و روشن گری و پیکار با آفت جهل و خرافات و ستم و مظاهر انحطاط دست برنداشت. موضع گیری دلیرانه و کارساز خدیجه(س) در حمایت از آیین جدید و در دفاع از حقوق و آزادی و امنیت حضرت رسول در آن توفان جهل و خشونت استبدادگران، گام بلندی بود تا پیامبر فرصت پیدا کند آیین آسمانی اش را در چشم انداز همگان قرار دهد. او با شرکت مستقیم در مبارزه بزرگ اسلام با کفر و با نثار ثروت و امکانات و استفاده از موقعیت و جایگاه خود نقش بسزایی در زندگی سیاسی پیامبر ایفا کرد. خدیجه(س) وزیر راستین و کارآمد اسلام و مشاور خردمند و یار شجاع و فداکار پیامبر بود و آن حضرت به یاری او و حمایت بی دریغ و شهامت مندانه اش بر انبوه مشکلات و موانع چیره می شد و فقدان او را فاجعه بار ارزیابی نمود و سال رحلت جان سوزش را سال غم و اندوه نامید.[25] پرسش: مرقد مطهر حضرت خدیجه(س) در کجا واقع شده است؟ پاسخ: مرقد مطهر حضرت خدیجه(س) در بالای مکه در قبرستان حَجون که امروز به نام قبرستان مُعَلّی معروف است قرار دارد، قبرهای عبدالمطلب و ابوطالب و خدیجه(س) در کنار هم با فاصله یکی دو متر هستند. مسلمانان در سال 727 ه .ق بارگاهی بر سر مرقد منوّر حضرت خدیجه(س) بنا کردند. در سال 1344 ه .ق با تسلط وهابیان بی رحم و سبک مغز، همه آن بارگاه های مقدس را به بهانه باطل، مبنی بر اینکه توسل به آنها یک نوع شرک است ویران کردند، و از آن زمان تاکنون مرقد منوّر حضرت خدیجه(س) همچون قبرستان بقیع در مدینه، مهجور و مخروب است و وهابیان از تعمیر قبرها به صورت آبرومند جلوگیری می نمایند.[26] نظر ما اینه... شایسته است، برنامه سازان ارجمند، در ویژه برنامه های این مناسبت به محورهای زیر بپردازند: خدیجه(س) پیش از اسلام؛ تبار و خاندان خدیجه(س)؛ نیک نامی و طهارت خدیجه(س)؛ حیای خدیجه(س)؛ حق مداری خدیجه(س)؛ احسان و بخشندگی خدیجه(س)؛ فعالیت های اجتماعی و اقتصادی خدیجه(س)؛ آشنایی با پیامبر(ص)؛ ازدواج خدیجه با پیامبر؛ بهترین انتخاب زندگی ]نقش الگویی حضرت خدیجه(س) برای دختران در انتخاب همسر[؛ فرزندان خدیجه(س)؛ خدیجه(س) پس از بعثت رسول خدا(ص)؛ حمایت های خدیجه از رسول خدا(ص)؛ نقش خدیجه و خدمات او در موفقیت های پیامبر و گسترش اسلام؛ الگو بودن خدیجه(س). کتابستان 1. گروهی از نویسندگان، همسر آفتاب، قم، کتاب طه، 1385، چاپ اول، رقعی، 64 ص. این کتاب در چهار فصل سامان یافته است. فصل اول (خدیجه در تاریخ) است که در آن به زندگی حضرت خدیجه در پیش از اسلام می پردازد و درباره خواستگاری، همسری و فرزندان و رحلت آن حضرت مطالبی را بیان می کند. فصل دوم (خدیجه نخستین بانوی مسلمان) نام دارد که در آن اسلام آوردن و خدمات و فضیلت های آن حضرت را بیان می کند. در فصل سوم با عنوان (ویژگی های نخستین خانواده اسلامی) به ارزش محوری خانواده پیامبر و حاکمیت هنجارها و ارزش ها بر آن و نقش حضرت خدیجه در این میان می پردازد. فصل چهارم با عنوان (برگزیده متون ادبی)، درباره شکوه و عظمت همسر پیامبر و نیز در سوگ آن حضرت است. 2. دُخَیّل، علی محمد علی، حضرت خدیجه(س)، ترجمه: فیروز حریرچی، چاپ اول، تهران، امیرکبیر، 1361، وزیری، 38 ص. در این کتاب نویسنده پس از معرفی حضرت خدیجه(س)، به اسلام آوردن و وضعیت او در دوران رسالت و سیره آن حضرت می پردازد. در ادامه، نویسنده به منزلت و جایگاه حضرت خدیجه نزد پیامبر مطالبی را بیان می کند. 3. محمدی اشتهاردی، محمد، حضرت خدیجه اسطوره ایثار و مقاومت، چاپ اول، تهران، انتشارات نبوی، 1377، رقعی، 287 ص. نویسنده، این کتاب را در سه فصل نگاشته است. در فصل اول به زندگی آن حضرت از آغاز ولادت تا آغاز بعثت می پردازد. فصل دوم کتاب درباره اسلام حضرت خدیجه و فداکاری های او درباره آن است. در فصل سوم، فضایل، فرزندان، وصیت، رحلت و نیز جایگاه و مقامات آن حضرت را بیان می کند. 3. کرمی فریدنی، علی، فروغ آسمان حجاز، خدیجه(س)، چاپ اول، قم، حاذق، 1382، رقعی، 582 ص. این کتاب از ده فصل تشکیل شده است. فصل اول با عنوان (ترجمان شخصیت) به القاب، زندگی نامه، صفات و فضایل حضرت خدیجه می پردازد. فصل دوم درباره تبار و نیاکان آن حضرت است. در فصل سوم به چگونگی آشنایی، خواستگاری و ازدواج آن حضرت با رسول خدا(ص) می پردازد. فصل چهارم تا دهم به ترتیب عبارت است از: (سه دهه زندگی و دغدغه های مشترک)، (راز معنویت و شکوه سرای خدیجه(س))، (امتیازات شگرف بانوی آزادی و معنویت)، (سیمای مام آزادی در آینه حق و عدالت)، (بینش و منش زیبا و پر جاذبه خدیجه(س))، (نقش خدیجه(س) در گسترش اسلام و پیشرفت عرب)، (آخرین شعله های زندگی). [1]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 10، ص 266. [2]. علی کرمی فریدنی، فروغ آسمان حجاز، خدیجه، قم، حاذق، 1382، ص 305، به نقل از: فاطمه الزهرا من المهد الی الهد، ج 25. [3]. نهج البلاغه، خطبه قاصعه. [4]. مطففین: 27. [5]. طبرسی، مجمع البیان، ج 10، ص 320. [6]. بحارالانوار، ج 44، ص 318. [7]. همان، ج 19، ص 241. [8]. دایرة المعارف تشیع، زیرنظر: بهاءالدین خرمشاهی و کامران فانی، ج 4، (مدخل خدیجه همسر پیامبر). [9]. جمعی از نویسندگان، همسر آفتاب، قم، طاها، 1385، چ 1، ص 16. [10]. علامه مجلسی، بحارالانوار، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1403 ه . ق، ج 19، ص 63. [11]. همسر آفتاب، همان، ص 43. [12]. همان، صص 23 24. [13]. همان، ص 25. [14]. فضیلت خدیجه(س) در گفتار بزرگان، گلستان قرآن، ش 7، آذر 1380 ، ص 25. [15]. همان. [16]. همان. [17]. ایران سیاح، غم خوار پیامبر(ص)، همشهری، 31/6/1386، ص 6. [18]. همان. [19]. فضیلت خدیجه در گفتار بزرگان، گلستان قرآن، ش 7، آذر 1380، ص 25. [20]. همان، ص 24. [21]. صدیقه توانا، هم نشین آفتاب، کیهان، 28/9/1378، ص 6. [22]. همسر آفتاب، صص 48 و 49. [23] . اسدالغابة، ج 5، ص 438. [24]. همسر آفتاب، ص 30. [25]. لعیا درفشه، تأثیر حضرت خدیجه بر زندگی سیاسی پیامبر، گلستان قرآن، ش 7، آذر 1380، صص 19 21. [26]. محمد محمدی اشتهاردی، حضرت خدیجه اسطوره ایثار و مقاومت، قم، نبوی، 1377، ص 267.
(پیامبر سزاوارتر به مؤمنان است از خود آنان و زنان پیامبر مادران مؤمنان هستند). (احزاب: 6)
حضرت خدیجه به عنوان نخستین (ام المومنین) در قرآن مورد توجه قرار گرفته است. این سعادت از بین همه زنان پیامبر(ص)، نصیب خدیجه(س) شده است که یازده امام از نسل او از طریق فاطمه(س) به وجود آید.
(و تو را فقیر یافت و توانگر کرد). (ضحی: 8)
به نظر بسیاری از مفسران، این آیه به نقش اقتصادی حضرت خدیجه(س) در پیشرفت نهضت جهانی اسلام اشاره دارد.
(آنان دارایی های خویش را در راه خدا انفاق می کنند، آن گاه از پی آنچه انفاق نموده اند، نه منّتی می گذارند و نه آزاری می رسانند، پاداششان نزد پروردگارشان محفوظ است، و آنان نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می شوند). (بقره: 262)
علی(ع) می فرماید: (سالار زنان در جهان ]در اندیشه و دانش و منش مترقی، این چهار زن[ کمال جو ]و ستم ستیز و آزادی خواه[ هستند: خدیجه دختر خُوَیلِد، فاطمه ریحانه ی پیامبر، آسیه، ]زن نواندیش و استبداد ستیز عصر موسی[ و دیگر مریم دخت ]پاک روش[ عمران).[1]
پیامبر فرمود: (ایستادگی و استواری دین تنها با شمشیر علی و ثروت خدیجه بود).[2]
امیرمؤمنان علی(ع) در (خطبه قاصعه) می فرماید:
(روزی که رسول خدا(ص) به پیامبری رسید، نور اسلام به هیچ خانه ای وارد نشد، جز به خانه پیامبر و خدیجه و من سومین نفر آنها بودم که نور وحی در رسالت را می دیدم و عطر نبوت را استشمام می کردم).[3]
امام حسین(ع) در روز عاشورا، در ضمن خطبه ای که خود را به دشمن معرفی می کرد، فرمود: (همان چشمه بهشتی که مقربان از آن می نوشند).[4]
پیامبر(ص) در تفسیر این آیه فرموده است: (مقربون السابقون، رسول خدا، علی بن ابی طالب و الائمه، فاطمه و خدیجه هستند).[5]
(شما را به خدا سوگند، آیا می دانید که جده من خدیجه، دختر خُوَیلَد است؟ آیا می دانید که من فرزند همسر پیامبر شما و خدیجه هستم)؟[6]
(ای مردم! آیا شما را آگاهی دهم که بهترین انسان ها از نظر پدربزرگ و مادربزرگ چه کسانی هستند؟ برترین های روزگاران در ریشه و تبار، حسن و حسین(ع) هستند؛ چرا که نیاکانشان از طرف پدر و مادر، پیامبر(ص) و خدیجه می باشند).[7]
القاب و فضایل خدیجه(س)
سهیلا بهشتی
حضرت خدیجه(س) پانزده سال پیش از عام الفیل در مکه، در خانواده ای بزرگ و ارجمند به دنیا آمد. در دوران جوانی که با تشکیل کاروان های تجاری به کسب درآمد پرداخت. درخشان ترین صحنه زندگی او پیش از بعثت رسول خدا(ص) مربوط به زمانی است که با وجود مکنت و ثروت، هرگز در جامعه فاسد آن روزگار، خود را به دست امواج سهمگین جاهلیت نسپرد و به درجه ای از کمال و پاکی رسید که به (طاهره) ملقب گشت. افزون بر این لقب، به برخی دیگر از القاب او می توان اشاره کرد از جمله: (مبارکه)، (سیده نسوان)، (کبری) به معنی ارجمند و والامقام که پیامبر(ص) این لقب را پس از ازدواج به او داد.
بنا بر منابع تاریخی، رسول خدا(ص) و حضرت خدیجه(س) در اجداد خود اشتراک داشته اند و نوه عموی یکدیگر بوده اند و خویشاوندی نزدیکی میان آنها وجود داشته است.[8]
ازدواج با پیامبر(ص)
کمال روحی و عقلی و حسن ظاهری خدیجه(س) سبب شده بود که مردان زیادی اندیشه همسری او را در سر بپرورانند؛ چنان که ابوجهل و ابوسفیان که از جمله مردان ثروتمند و بانفوذ قریش بودند از او خواستگاری کردند؛ ولی خدیجه(س) درخواست آنان را رد کرد.
خدیجه(س) که از راست گویی، امانت داری و اخلاق پسندیده محمد(ص) در طی سفر تجاری اش به شام آگاه شده بود و آثار نبوت را در وجود او دیده بود، غنچه مهر و محبتش در مقابل محمد امین و پاک دامن شکوفه زد. با تمایل خدیجه(س) و خواستگاری پیامبر(ص)، آن دو پیمان ازدواج بستند و در پی آن، خدیجه(س) تمام دارایی و غلامان خود را در اختیار او قرار داد. خدیجه(س) از این پیوند آسمانی صاحب شش فرزند شد؛ دو پسر و چهار دختر که آخرین دختر آنان بانوی بزرگوار، حضرت فاطمه(س) همسر حضرت علی(ع) بود.
ویژگی های حضرت خدیجه(س)
حضرت خدیجه(س) در ابعاد گوناگون انسانی، شخصیتی والا و ارزشمند داشت. او از چنان شخصیت ممتازی برخوردار بود که پیامبر(ص) او را به همسری پذیرفت و با توجه به ویژگی های ارزشمند او بود که پس از رحلت او همواره یادش را در خاطره داشت. برخی از ویژگی های حضرت خدیجه عبارت است از:
مقاومت و پایداری: رفتارهای فروتنانه و مدبرانه خدیجه در برابر پیامبر(ص) و عظمت معنوی او، مورد سرزنش برخی از زنان قریش قرار می گرفت که با مفاهیمی چون راست گویی، امانت داری و خوش رفتاری بیگانه بودند و فلسفه ازدواج زنی ثروتمند با مردی تهی دست را درک نمی کردند. ازاین رو، آنان به خدیجه(س) طعنه می زدند و او را می آزردند و با او رفتارهای نامناسب داشتند. پاسخ خدیجه(س) به این همه ناسپاسی و نادانی، تنها مقاومت و پایداری در کنار حضور آرام بخش همسرش بود. او در پاسخ به سرزنش کنندگان می گفت: (آیا کسی مانند محمد در نیکویی، نیک رفتاری، خصلت های پسندیده و فضیلت و شرافت، در تمام سرزمین عرب سراغ دارید)؟[9]
انفاق و احسان: یکی از ویژگی های حضرت خدیجه(س) این بود که بر اثر تدبیر و تلاش و کوشش در تجارت و امور اقتصادی، از ثروت مندان عصر خود بود. با این همه، او هرگز از یاری فقیران روی برنمی گرداند و خانه اش همواره پناه گاه نیازمندان بود. او در راه تحقق آرمان های اسلام، همه ثروت خود را انفاق کرد و این عمل او برای پیشبرد اسلام، بسیار سودمند و مهم بود؛ تا آنجا که پیامبر(ص) فرمود: (ما نَفَعَنی مالٌ قَطُّ مِثلُ نَفَعَنی مالُ خَدیجَةَ؛ هیچ ثروتی هرگز مرا سود نبخشید که ثروت خدیجه به من سود بخشید).[10]
ساده زیستی: حضرت خدیجه(س) پیش از ازدواج با پیامبر(ص) خانه ای باشکوه و مجلل داشت. او پس از ازدواج، تمام این جلال و شکوه را به پای همسرش ریخت و آن خانه که پیش از طلوع اسلام پناه گاه مستمندان بود، پس از اسلام پایگاه مؤمنان شد. پیامبر(ص) و خدیجه(س) با رفتار خود در دوری از تجمل گرایی و با عمل به ساده زیستی، الگوی پیروان و مسلمانان شدند.[11]
خدیجه(س) در شعب ابی طالب
سران مشرک قریش که از پیشرفت اسلام نگران شده بودند، تصمیم گرفتند با محاصره اقتصادی و قطع شریان های حیاتی مسلمانان، از نفوذ و گسترش اسلام بکاهند. سران قبایل، با هم عهدنامه ای امضا کردند که به موجب آن، ارتباط و معاشرت با پیامبر(ص) و مسلمانان را ممنوع، نیز هرگونه خرید و فروش با هواداران پیامبر(ص) را تحریم کردند. ابوطالب، حامی و عموی پیامبر(ص) دستور داد مسلمانان به دره ای در میان کوه های مکه که به (شعب ابی طالب) معروف بود بروند. مسلمانان سه سال در محاصره اقتصادی بودند. حضرت خدیجه(س) در این سه سال، هیچ گاه پیامبر(ص) را تنها نگذاشت و چون همیشه به یاری او شتافت و همه ثروت خود را در جریان شعب خرج کرد؛ تا جایی که گفته اند پس از پایان محاصره اقتصادی، دیگر ثروتی نداشت. او همچنین از خویشان خود خواست تا به یاری مسلمانان بشتابند. خدیجه سه سال رنج و مشقت شعب را تحمل کرد که می توان آن را اوج فداکاری او در خدمت به اسلام به شمار آورد. پیامبر(ص) همواره از این خدمت و فداکاری خدیجه یاد می کرد و او را به سبب این ایثار و ازخودگذشتگی می ستود.[12]
پیامبر(ص) در سوگ خدیجه(س)
پس از خروج مسلمانان از شعب ابی طالب، مدتی نگذشت که ابوطالب، عموی فداکار پیامبر(ص) درگذشت و او را در حزن و اندوه فرو برد. چندی بعد، دیگر پشتیبان پیامبر(ص)، یعنی خدیجه(س) بیمار شد و درگذشت. این بانوی گران قدر، در دهم رمضان سال دهم بعثت، یعنی حدود سه سال پیش از هجرت از دنیا رفت. ازاین رو، سالی که این دو مصیبت بزرگ بر پیامبر(ص) وارد شد، (عام الحزن) نامیده شد. خدیجه، هنگام وفات، شصت و پنج سال داشت. او بیست و چهار سال از عمر شریفش را در کنار پیامبر(ص) سپری کرده بود. پیامبر(ص) در وفات خدیجه(س) بسیار گریست و با دست مبارک خویش او را داخل قبر گذاشت و برایش دعا کرد.[13]
چراغ راه
سنیه فراعه، (دانشمند عرب):
(تاریخ در مقابل عظمت ام المؤمنین خدیجه(س) سر فرود می آورد و در برابرش دست بسته متواضعانه می ایستد).[14]
سلیمان کتانی، (نویسنده عرب):
(خدیجه ثروتش را به محمد بخشید ولی این احساس را نداشت که می بخشد، بلکه این احساس را داشت که از او هدایت را که بر همه گنج های سراسر جهان برتری دارد، کسب می نماید. او احساس می کرد محبت و دوستی را به حضرت محمد(ص) اهدا می کند ولی در عوض همه ابعاد سعادت را از او کسب می کند).[15]
بنت الشاطی، (نویسنده عرب):
(آیا کسی غیر از خدیجه را می شناسید که با عشقی آتشین و ایمانی استوار، بی آنکه اندک تردیدی به دل راه دهد یا ذره ای از باورش به عظمت خدا و پیامبر(ص) کاسته شود، دعوت دین را از غار حرا پذیرا شود).[16]
گفتار مجری
خدیجه کبرا(س) در کنار دختر پاکش حضرت زهرا(س) و نیز سروران زنان هر دو جهان، آسیه و مریم، از برترین الگوهای تکرار ناپذیر تاریخ برای زن مسلمان و انسان های آزاده است.
خدیجه(س) پس از دریافت پیام اسلام، در سخت ترین و طاقت فرساترین شرایط، پیامبر(ص) را تنها نگذاشت و برای او همین افتخار بس که نخستین زن ایمان آورنده به اسلام بود و فرزندان و نوادگان او، ستارگان همواره پر فروغ آسمان انسانیت و معنویت شدند.
در سال ششم بعثت که قریش، رسول خدا(س) و بنی هاشم را در شعب ابوطالب به محاصره درآورده بودند، حضرت خدیجه با نفوذ و دارایی خود در میان قریش، به یاری محاصره شدگان شتافت.
خدیجه از مقامی خاص نزد پیامبر(ص) برخوردار بود؛ به گونه ای که پیامبر(ص) سال فوت او را که مصادف با وفات ابوطالب بود، عام الحزن یعنی سال اندوه یاد کرد. گفته شده است که رسول خدا(ص) پس از مرگ خدیجه(س) همواره از او به نیکی و بسیار از او یاد می کرد.
نکته ها
در عصر جاهلیت که زنان به افکار و رفتار جاهلی آلوده بودند؛ خدیجه(س) از چنان پاکی و طهارت برخوردار بود که به (طاهره) شهرت یافته بود.
از میان زنان، نخستین زنی که به اسلام و پیامبر(ص) ایمان آورد، حضرت خدیجه(س) بود.
خدیجه(س) زنی دانشمند، با تجربه، بسیار فهیم، روشن بین و صاحب کمال بود هر مسئله ای را به دقت بررسی می کرد و هرگز بدون علم و اندیشه چیزی را نمی پذیرفت و بدون تفکر و تعمق سخن نمی گفت.[17]
خدیجه(س) از کتب آسمانی آگاهی داشت و علاوه بر کثرت اموال و املاک، او را (ملکه بطحا) می گفتند. او از نظر عقل و درایت، برتری فوق العاده ای داشت.[18]
در یکی از زیارت نامه های پیامبر(ص) آمده است: (سلام بر همسران پاک و نیک تو، مادران مؤمنان، به ویژه بانوی راستین و پاک و پاکیزه، خشنود و پسندیده، خدیجه، بانوی بزرگ، مادر مؤمنان).[19]
روزی پیرزنی نزد رسول اکرم(ص) آمد؛ آن حضرت او را مورد لطف سرشار خود قرار داد. وقتی آن پیرزن رفت، عایشه گفت: علت آن همه مهربانی به پیرزن چه بود؟ پیامبر(ص) فرمود: این پیرزن در زمان حیات خدیجه به خانه ما می آمد و از کمک ها و الطاف سرشار او برخوردار بود. همانا نیک نگهداری عهد و سابقه، از ایمان است.[20]
پیامبر(ص) در جواب علت وفاداری و محبت به خدیجه پس از مرگ او فرموده است: (او به من ایمان آورد، هنگامی که مردم کفر ورزیدند و مرا تصدیق نمود، هنگامی که آنان تکذیب کردند. با ثروت خویش مرا یاری داد، هنگامی که آنان مرا محروم کردند. خداوند مرا از او به فرزندانی روزی داد، هنگامی که مرا از فرزندان زنان دیگر محروم کرد).[21]
خدیجه(س) اولین بانویی بود که همراه علی بن ابی طالب(ع) با پیامبر(ص) به نماز ایستاد و پیشانی عبودیت بر خاک سایید. او بدین گونه وفاداری خود را به پیامبر(ص) اثبات کرد.
زلال قلم
بانوی مهر
سهیلا بهشتی
خدیجه(س) نور چشم محمد(ص) بود و گرمای مهر آمنه را برای او داشت. وی، در آغاز صف (السابقون) در ایمان بود. محمد(ص)، از روزگار جهل و شرک و تعصب، رنج ها و زخم ها دیده بود و خدیجه آمده بود تا مرهمی باشد بر آن همه درد. محمد(ص)، مرد حقیقت و مهر، در سیمای خدیجه(س)، نور صداقت و معرفت را یافته بود.
محمد(ص) از روزگار خویش رنج های زیادی کشید؛ ولی هیچ یک از آنها روح او را چون مرگ آمنه و خدیجه و وداع با فاطمه، این سان بارانی نکرد.
روزهای با خدیجه، تنها روزهای آفتابی پیامبر(ص) بود. اگر وجود خدیجه، بانوی محبت و غم خوار محمد(ص) بر او چنان تأثیری نداشت، فقدان او بر محمد(ص) این چنین گران نمی آمد و سال مرگش را سال غم نمی نامید.
سلام بر خدیجه، مادر زهرا(س)؛ سلامی به پاکی آب و آیینه!
سلام بر خدیجه، بانوی آسمانی که آرامش پیامبر(ص) در نگاهش بود!
سلام بر خدیجه!
بانوی بهشتی.
خدیجه، ای پاک بانوی بهشتی، ای قاصد بهار و بانوی احسان!
در عصر ناپاکی ها، تو (طاهره) بودی و پاک دامنی در تو تجلی می یافت.
ای مادر خوبی ها! ای مادر مؤمنین! به راستی احسان و انفاق در مکتب تو درس آموختند و جاودانه شدند. تو تمامی داشته های خود را به پای نهال نو پای اسلام ریختی و در سخت ترین لحظه ها حتی برای یک بار، اظهار پشیمانی نکردی؛ آخر تو معامله ای بزرگ با خدای خویش کرده بودی. در میان همه تجارت های پر سود، این بزرگ ترین تجارت ها بود. تو کجا خریداری به عظمت خدا می یافتی و پاداشی بیشتر از بهشت دریافت می کردی؟! گوارایت باد این تجارت آسمانی و مبارکت باد این بهشت جاودانی.[22]
خداحافظ ای دستان بخشنده
رزیتا نعمتی
ای بزرگ بانوی اسلام! ای اولین ستاره درخشان ایمان! دستان بخشنده تو بود که چون کشتی نوح، دین محمد را از گردباد حوادث، به ساحل نجات و عافیت رساند. آن شب که ستاره عمر تو رو به خاموشی رفت، نبودی تا ببینی کهکشانِ اشک در آسمان چشم رسول الله، حکایت از غمی بی پایان می کرد.
بی مهر رخت روز مرا نور نمانده است
وز عمر مرا جز شب دیجور نمانده است
هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم
دور از رخ تو چشم مرا نور نمانده است
حافظ
* * *
سلام بر تو ای شیرین لقای از دست رفته محمد(ص)!
ای چراغ روشن شب های رسالت، کاش هنوز بودی و بقچه محبتت را تا غار حرایِ تنهاییِ رسول، به دوش می کشیدی، تا اوج وفای خود را با پرچم صفای زنانه ات، بر قله کوه های مکه به تماشا بگذاری!
سلام بر تو ای انیس تهی دستیِ دین، ای مونس محمد امین!
* * *
ای تو لایق سلام جبرئیل
تو، اولین نوری در زمین که محمد را با هر آنچه بود، باور کردی و پشت سر آفتاب وجودش، قامت بستی و بدان سان لایق سلام جبرئیل شدی.
بلندی مقام تو تنها نه از همسری رسول خدا، که از هم پایی با او در جادّه تنهایی بود.
ای هم طراز آسمانیان و هم سلوک عرشیان!
این گونه غمگنانه کوچ مکن!
آن یار کزو خانه ما جای پری بود
سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود
دل گفت فرو کش کنم این شهر به بویش
بیچاره ندانست که یارش سفری بود
حافظ
خدیجه یعنی کاشانه ایمان در تنگنای دوران. پروازش تلخ ترین حقیقتی است که امشب گلوی مکه را خواهد فشرد.
با کوچ تو ای بانو! دیگر هیچ کاروانی در بیابان دل ها، بی شوقِ کعبه یادت قدم نزد؛ که استواری امروزِ بنای دین، از برکت خشتِ نخستینِ توست، السّلام علیک ای نور کبری ای نیّره عظمی!
شعر
(جای پای تو)
رزیتا نعمتی
ای گل آفتاب من، بی تو غروب می شود
زخم دلِ شکسته ام پیش تو خوب می شود
گرمی خط استوا گشته به دور شعر من
قافیه در خلیج تو اهلِ جنوب می شود
من صدفم ولی تهی تا که تو موج می زنی
بهت دهان باز من با تو رسوب می شود
آبیِ آب ها منم، تا تو نگاه می کنی
جلد تمام ماهیان آینه کوب می شود
اشک نبی(ص)
انتخاب: سهیلا بهشتی
نیست زنی در سخا به پای خدیجه
چشم فلک خیره بر وفای خدیجه
بنت (خُوَیلِد) که چرخ پیر عقیم است
تا که بزاید زنی به جای خدیجه
نقل محافل بود سخاوت حاتم
حاتم طایی بود گدای خدیجه
رفعت طبع و صفای باطن وی را
کس نشناسد مگر خدای خدیجه
یک زن و این قدر جان فشانی و ایثار!
چشمِ خِرَد مات بر عطای خدیجه
مؤمنه اول است در صف اسلام
گشته خدا راضی از رضای خدیجه
بین ز کجا تا کجا رسید مقامش
اشکِ نبی ریخت در عزای خدیجه
(حسان)
یار محمد(ص)
همت سر تسلیم به دیوار تو سوده
پیش از تو زنی لب به شهادت نگشوده
تو در دل سختی به پیمبر گرویدی
هر بار بلا را به سر و دوش کشیدی
آن روز که پیغمبر اسلام شبان بود
در سینه او سِرّ خداوند نهان بود
پیش از همه پیغمبری اش بر توعیان بود
ایمان تو پروانه آن شمع جهان بود
حق بر همهْ زن های جهان سروری ات داد
با خواجه عالم شرف همسری ات داد
تنها نشدی همسر و دلدار محمد(ص)
در سخت ترین روز شدی یار محمد(ص)
حسین فولادی
کوتاه و گویا (1)
رزیتا نعمتی
وفات بزرگ بانوی دین، و مظهر بخشش و کرامت را تسلیت می گوییم!
حضرت خدیجه(س) زنی بود از جنس آسمان که با عروج روحانی اش به ملکوت، دیگر کسی رسول خدا را شادمان ندید.
در تعریف خدیجه(س) همان بس که فاطمه از دامان او برخاست و محمد با تکیه بر حمایت های او بر قلّه رسالت نشست.
عظمت مقام خدیجه(س) از سربلندی او در امتحانی بود که با تمام تنهایی، لحظه ای در حقانیت رسول خدا(ص) شک نکرد.
اگر نبود دست یاری گر خدیجه(س)، شعله دین اسلام در شعب ابی طالب خاموش می شد.
وفات خدیجه کبرا، همسر و هم سِرِّ رسول خدا، بزرگ بانوی رنج و صبر و دعا را تسلیت می گوییم!
جبرئیل درباره خدیجه(س) می فرماید: (یا محمد! بر خدیجه(س) از جانب پروردگارش سلام برسان و او را به خانه ای از زبرجد در بهشت بشارت ده).[23]
خدیجه(س)، مظهر خلوص و تمثیل (عبادالله الصّالحین) بود.
درک آسمان عظیمی همچون رسول خدا(ص)، نیازمند اقیانوسی مانند خدیجه کبرا بود تا تصویر آسمانی او را در تمام خویش منعکس کند.
خدیجه(س) بانویی بود که دارایی اش موجب والایی اش و ثروتش ابزار همّت و کرامتش بود.
امشب، هم درد با امّ ابیها، کوچ بانوی آفتابی خانه وحی را به سوگ می نشینیم؛ خاموشی شعله امید رسول خدا، خدیجه کبرا را تسلیت عرض می کنیم.
وفات نخستین بانوی لبیک گوی رسالت، الهه کرامت و آبروی نجابت، حضرت خدیجه کبرا(س) را تسلیت می گوییم.
کوچ خدیجه کبرا(س)، هجرت خورشیدی بود که هم خانه آسمان و هم شانه حماسه های نورانی اش بود.
حضرت خدیجه(س) یکی از چهار زن کامله آفرینش بود که دوازده ستاره درخشان امامت از وجود او ریشه گرفته اند.
همسری رسول خدا(ص)، لیاقتی می خواست که ذات مقدس الهی، این شایستگی را در وجود حضرت خدیجه(س) آفرید.
استواری درخت را از میوه شیرین آن می توان شناخت و معنای خدیجه را از زلالی زهرا(س).
کوتاه و گویا (2)
سهیلا بهشتی
وفات مادر امت، خورشید فروزان آسمان رسالت، و افتخار زنان گیتی، حضرت خدیجه(س) را به همه مسلمانان عالم تسلیت می گوییم!
وفات بانوی بزرگ اسلام، حامی و همراه مصطفی، همسر سرور انبیا، حضرت خدیجه کبرا(س) را تسلیت می گوییم.
غروب غم انگیز همسر نمونه خورشید، مادر صفا و وفا، هم راز حبیب خدا، حضرت خدیجه را بر پیروان رسالت تسلیت می گوییم!
آورده اند که...
سلام خداوند بر خدیجه!
روزی پیامبر اکرم(ص) در ایام حج به بالای کوه صفا رفت و با صدای بلند ندا داد: (ای مردم! من فرستاده پروردگارم.) سپس به کوه مروه رفت و سه مرتبه همان سخن را تکرار کرد. کافران با سنگ به پیامبر(ص) حمله کردند. ابوجهل نیز سنگی پرتاب کرد که به پیشانی رسول خدا(ص) اصابت کرد و خون از پیشانی آن حضرت جاری شد. پیامبر به کوه ابوقُبَیْس رفت و مشرکان نیز در پی آن حضرت رفتند. علی(ع) به سرعت خود را به خدیجه(س) رساند و موضوع را برای او بازگو کرد. اشک از گونه های خدیجه(س) جاری شد و همراه علی(ع) برای یافتن همسرش راهی کوه و دشت گردید. در این هنگام، جبرئیل بر پیامبر نازل شد و فرمود: (فرشتگان از گریه خدیجه(س) به گریه آمدند. او را فراخوان، به او سلام برسان و بگو خدا به تو سلام می رساند و او را به خانه ای بهشتی که از نور زینت داده شده است بشارت ده.) سرانجام خدیجه(س) و علی(ع) پیامبر را یافتند و به خانه آوردند. مردم به خانه خدیجه(س) حمله ور شدند و خانه او را سنگ باران کردند. خدیجه(س) بیرون آمد و خطاب به آنان فرمود: (آیا از سنگ باران کردن خانه زنی که نجیب ترینِ قوم شماست، شرم ندارید؟) مردم با شنیدن سخنان خدیجه پراکنده شدند و او برای مداوای همسرش به خانه بازگشت. آن گاه پیامبر، پیغام جبرئیل را به او رساند. خدیجه(س) در پاسخ فرمود: (خدا خود سلام است و سلام از اوست و سلام بر جبرئیل و بر تو ای رسول خدا و رحمت و برکات خداوند بر تو باد!)[24]
نظر شما چیه؟
پرسش: موقعیت و جایگاه اجتماعی حضرت خدیجه(س) پیش از ازدواج با پیامبر چگونه بود؟
پاسخ: طبق آنچه در کتاب های معتبر آمده است، خدیجه کبرا(س) از نوادگان عبد مناف هستند و به این ترتیب با حضرت رسول(ص) نسبت پیدا می کنند. حضرت خدیجه(س)، بانویی باشرف، ثروت مند، با آبرو و با احترام و عزت در جامعه آن زمان بود؛ در جامعه ای که برای زن ارزشی قائل نبودند و آیات قرآن هم شهادت می دهد به اینکه دختران را به سبب ننگی که از داشتن دختر داشتند، زنده به گور می کردند و از نظر ارث و حقوق نیز زنان از موقعیت خوبی برخوردار نبودند؛ اما به ندرت زنانی در طول جامعه بشری بوده اند که در سراسر زندگی شان درخشیده و از نظر موقعیت، در وضعیت خوبی به سر می بردند. حضرت خدیجه(س) یکی از همین بانوان است که در جامعه آن روز، با همه دشواری ها و کوته فکری مردم، به دلیل موقعیتی که داشتند و نیز شرف و منزلت و عفت ایشان باعث شد از نظر قدرت اجتماعی و اقتصادی، دارای نفوذ فراوان باشند.
پرسش: آیا داشتن نقش اجتماعی چنان که حضرت خدیجه(س) داشتند در آن زمان برای زنان امری رایج و عادی بود؟
پاسخ: زنانی بودند که دارای شغل های اجتماعی، نظیر کار آرایشگری، کار صنایع دستی و یا کارهای تولیدی بودند که بیشتر برای تأمین مخارجشان بود و درآمدی برای خانواده؛ داشتن نقش های اجتماعی برای زنان به آن صورت رایج نبوده؛ اما حضرت خدیجه(س) دارای موقعیت اجتماعی و اقتصادی خوبی بودند.
پرسش: نقش و تأثیر حضرت خدیجه(س) در زندگی سیاسی پیامبر تا چه حد بود؟
پاسخ: از ویژگی های حضرت خدیجه(س)، درک شکوه و معنویت محمد(ص) و همراهی و همپایی با او در راه رشد و شکوفایی و رسیدن به رسالت و پیام رسانی خدا بوده است. او با آراستگی به اخلاق و منش خداپسندانه، از بیان حق و حقیقت و روشن گری و خیرخواهی و دل سوزی و خروش و فریاد به جا از حق کشی و بیداد، ندای حق طلبی خویش را در گستره تاریخ طنین افکند و به جا و به هنگام، به تصمیم سازی و تصمیم گیری ماندگار دست زد و هرگز از تلاش و روشن گری و پیکار با آفت جهل و خرافات و ستم و مظاهر انحطاط دست برنداشت. موضع گیری دلیرانه و کارساز خدیجه(س) در حمایت از آیین جدید و در دفاع از حقوق و آزادی و امنیت حضرت رسول در آن توفان جهل و خشونت استبدادگران، گام بلندی بود تا پیامبر فرصت پیدا کند آیین آسمانی اش را در چشم انداز همگان قرار دهد. او با شرکت مستقیم در مبارزه بزرگ اسلام با کفر و با نثار ثروت و امکانات و استفاده از موقعیت و جایگاه خود نقش بسزایی در زندگی سیاسی پیامبر ایفا کرد. خدیجه(س) وزیر راستین و کارآمد اسلام و مشاور خردمند و یار شجاع و فداکار پیامبر بود و آن حضرت به یاری او و حمایت بی دریغ و شهامت مندانه اش بر انبوه مشکلات و موانع چیره می شد و فقدان او را فاجعه بار ارزیابی نمود و سال رحلت جان سوزش را سال غم و اندوه نامید.[25]
پرسش: مرقد مطهر حضرت خدیجه(س) در کجا واقع شده است؟
پاسخ: مرقد مطهر حضرت خدیجه(س) در بالای مکه در قبرستان حَجون که امروز به نام قبرستان مُعَلّی معروف است قرار دارد، قبرهای عبدالمطلب و ابوطالب و خدیجه(س) در کنار هم با فاصله یکی دو متر هستند. مسلمانان در سال 727 ه .ق بارگاهی بر سر مرقد منوّر حضرت خدیجه(س) بنا کردند. در سال 1344 ه .ق با تسلط وهابیان بی رحم و سبک مغز، همه آن بارگاه های مقدس را به بهانه باطل، مبنی بر اینکه توسل به آنها یک نوع شرک است ویران کردند، و از آن زمان تاکنون مرقد منوّر حضرت خدیجه(س) همچون قبرستان بقیع در مدینه، مهجور و مخروب است و وهابیان از تعمیر قبرها به صورت آبرومند جلوگیری می نمایند.[26]
نظر ما اینه...
شایسته است، برنامه سازان ارجمند، در ویژه برنامه های این مناسبت به محورهای زیر بپردازند:
خدیجه(س) پیش از اسلام؛
تبار و خاندان خدیجه(س)؛
نیک نامی و طهارت خدیجه(س)؛
حیای خدیجه(س)؛
حق مداری خدیجه(س)؛
احسان و بخشندگی خدیجه(س)؛
فعالیت های اجتماعی و اقتصادی خدیجه(س)؛
آشنایی با پیامبر(ص)؛
ازدواج خدیجه با پیامبر؛ بهترین انتخاب زندگی ]نقش الگویی حضرت خدیجه(س) برای دختران در انتخاب همسر[؛
فرزندان خدیجه(س)؛
خدیجه(س) پس از بعثت رسول خدا(ص)؛
حمایت های خدیجه از رسول خدا(ص)؛
نقش خدیجه و خدمات او در موفقیت های پیامبر و گسترش اسلام؛
الگو بودن خدیجه(س).
کتابستان
1. گروهی از نویسندگان، همسر آفتاب، قم، کتاب طه، 1385، چاپ اول، رقعی، 64 ص.
این کتاب در چهار فصل سامان یافته است. فصل اول (خدیجه در تاریخ) است که در آن به زندگی حضرت خدیجه در پیش از اسلام می پردازد و درباره خواستگاری، همسری و فرزندان و رحلت آن حضرت مطالبی را بیان می کند. فصل دوم (خدیجه نخستین بانوی مسلمان) نام دارد که در آن اسلام آوردن و خدمات و فضیلت های آن حضرت را بیان می کند. در فصل سوم با عنوان (ویژگی های نخستین خانواده اسلامی) به ارزش محوری خانواده پیامبر و حاکمیت هنجارها و ارزش ها بر آن و نقش حضرت خدیجه در این میان می پردازد.
فصل چهارم با عنوان (برگزیده متون ادبی)، درباره شکوه و عظمت همسر پیامبر و نیز در سوگ آن حضرت است.
2. دُخَیّل، علی محمد علی، حضرت خدیجه(س)، ترجمه: فیروز حریرچی، چاپ اول، تهران، امیرکبیر، 1361، وزیری، 38 ص.
در این کتاب نویسنده پس از معرفی حضرت خدیجه(س)، به اسلام آوردن و وضعیت او در دوران رسالت و سیره آن حضرت می پردازد. در ادامه، نویسنده به منزلت و جایگاه حضرت خدیجه نزد پیامبر مطالبی را بیان می کند.
3. محمدی اشتهاردی، محمد، حضرت خدیجه اسطوره ایثار و مقاومت، چاپ اول، تهران، انتشارات نبوی، 1377، رقعی، 287 ص.
نویسنده، این کتاب را در سه فصل نگاشته است. در فصل اول به زندگی آن حضرت از آغاز ولادت تا آغاز بعثت می پردازد. فصل دوم کتاب درباره اسلام حضرت خدیجه و فداکاری های او درباره آن است. در فصل سوم، فضایل، فرزندان، وصیت، رحلت و نیز جایگاه و مقامات آن حضرت را بیان می کند.
3. کرمی فریدنی، علی، فروغ آسمان حجاز، خدیجه(س)، چاپ اول، قم، حاذق، 1382، رقعی، 582 ص.
این کتاب از ده فصل تشکیل شده است. فصل اول با عنوان (ترجمان شخصیت) به القاب، زندگی نامه، صفات و فضایل حضرت خدیجه می پردازد. فصل دوم درباره تبار و نیاکان آن حضرت است. در فصل سوم به چگونگی آشنایی، خواستگاری و ازدواج آن حضرت با رسول خدا(ص) می پردازد. فصل چهارم تا دهم به ترتیب عبارت است از: (سه دهه زندگی و دغدغه های مشترک)، (راز معنویت و شکوه سرای خدیجه(س))، (امتیازات شگرف بانوی آزادی و معنویت)، (سیمای مام آزادی در آینه حق و عدالت)، (بینش و منش زیبا و پر جاذبه خدیجه(س))، (نقش خدیجه(س) در گسترش اسلام و پیشرفت عرب)، (آخرین شعله های زندگی).
[1]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 10، ص 266.
[2]. علی کرمی فریدنی، فروغ آسمان حجاز، خدیجه، قم، حاذق، 1382، ص 305، به نقل از: فاطمه الزهرا من المهد الی الهد، ج 25.
[3]. نهج البلاغه، خطبه قاصعه.
[4]. مطففین: 27.
[5]. طبرسی، مجمع البیان، ج 10، ص 320.
[6]. بحارالانوار، ج 44، ص 318.
[7]. همان، ج 19، ص 241.
[8]. دایرة المعارف تشیع، زیرنظر: بهاءالدین خرمشاهی و کامران فانی، ج 4، (مدخل خدیجه همسر پیامبر).
[9]. جمعی از نویسندگان، همسر آفتاب، قم، طاها، 1385، چ 1، ص 16.
[10]. علامه مجلسی، بحارالانوار، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1403 ه . ق، ج 19، ص 63.
[11]. همسر آفتاب، همان، ص 43.
[12]. همان، صص 23 24.
[13]. همان، ص 25.
[14]. فضیلت خدیجه(س) در گفتار بزرگان، گلستان قرآن، ش 7، آذر 1380 ، ص 25.
[15]. همان.
[16]. همان.
[17]. ایران سیاح، غم خوار پیامبر(ص)، همشهری، 31/6/1386، ص 6.
[18]. همان.
[19]. فضیلت خدیجه در گفتار بزرگان، گلستان قرآن، ش 7، آذر 1380، ص 25.
[20]. همان، ص 24.
[21]. صدیقه توانا، هم نشین آفتاب، کیهان، 28/9/1378، ص 6.
[22]. همسر آفتاب، صص 48 و 49.
[23] . اسدالغابة، ج 5، ص 438.
[24]. همسر آفتاب، ص 30.
[25]. لعیا درفشه، تأثیر حضرت خدیجه بر زندگی سیاسی پیامبر، گلستان قرآن، ش 7، آذر 1380، صص 19 21.
[26]. محمد محمدی اشتهاردی، حضرت خدیجه اسطوره ایثار و مقاومت، قم، نبوی، 1377، ص 267.
- [سایر] سنّ حضرت زهرا(س) در زمان رحلت حضرت خدیجه(س) چقدر بود؟
- [سایر] آیا پیامبر (ص) از حضرت خدیجه (س) فرزندی غیر حضرت زهرا (س) داشتند؟
- [سایر] بانو خدیجه(س) از حضرت رسول اکرم(ص)مستقیم خواستگاری کردند یا با واسطه؟
- [سایر] سن حضرت خدیجه(س) هنگام ازدواج با پیامبر اکرم(ص) چقدربود؟
- [سایر] رسول خدا(ص) زمانی که یگانه همسر ایشان حضرت خدیجه(س) بودند چند کنیز داشتند؟
- [سایر] این که گفته شده: در تولد حضرت زهرا(س) زنان بهشتی به کمک خدیجه آمدند (بحارج4ص30) یعنی چه؟
- [سایر] آیا صحبت نمودن حضرت زهرا(س) از درون رَحِم، با مادرشان حضرت خدیجه صحیح است؟ چطور امکان دارد؟
- [سایر] آسیه چه کرده بود که به آن مقام در ردیف فاطمه (س) و حضرت خدیجه (س) و مریم (س) قرار گرفت؟
- [سایر] آیا حضرت خدیجه(س) قبل از ازدواج با پیامبر همسران و فرزندانی داشته است؟
- [سایر] الف. از نظر تاریخی، آیا درست است که حضرت خدیجه قبل از ازدواج با پیامبر اکرم (ص) ازدواج کرده بودند و از شوهر قبلی خود فرزندانی داشتند؟ ب. اختلاف سنّی بین پیامبر و حضرت خدیجه چقدر بوده است؟ ج. حضرت خدیجه(س) در حالی حضرت زهرا(س) را به دنیا آورد که عمرش 60 سال بود (5 سال بعد از بعثت)، چگونه زنی در سن یائسگی (بدون معجزه ) میتواند بچهای به دنیا آورد؟
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
- [آیت الله سبحانی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد می گوید: زَوْجَتِی فاطِمَةُ خلعتها عَلی ما بَذَلَتْ هِیَ طالِق (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است).
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .
- [آیت الله سبحانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَهُ طالِق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: زَوْجَةُ مَوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِق.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه (طالق) خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: (زَوْجَتی فاطِمَة طالقٌ); یعنی: زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: (زَوْجَةُ مُوکِّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ).
- [آیت الله بروجردی] طلاق باید به صیغهی عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید:(زَوْجَتی فاطِمَةَ طالِقٌ)؛ یعنی:زن من فاطمه رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، آن وکیل باید بگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ طالِقٌ).
- [امام خمینی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد،باید بگوید: "زوجتی فاطمة طالق" زن من فاطمه رها است، و اگر دیگری را وکیل کند،آن وکیل باید بگوید: "زوجة موکلی فاطمة طالق".
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).