ابراهیم بن مالک اشتر از اصحاب کدام امام بوده است؟ ابراهیم فرزند برومند مالک اشتر یار صمیمی و صحابی خاص امیرالمؤمنین علی(ع) است. در کتب علما و نسب شناسان نسب کامل او را چنین بیان کرده اند: ابراهیم بن مالک اشتر بن حارث بن عبد یغوث بن سلمة بن ربیعة بن حارث بن جذیمة بن سعد بن مالک بن نخع بن مذحج.[1] اوصاف ابراهیم ابراهیم سرور قبیله نخع و یکه تاز آنان[2] از فرماندهان شریف و با سیادتی بود که به شجاعت و تدبیر مشهور بود.[3] بسیاری از مورخان او را در شجاعت ستوده اند.[4] و از قهرمانی ها و شجاعت هایش در میدان جنگ که به مانند صاعقه بی امان بر قلب دشمن می تاخت و از یمین و یسار از کشته پشته می ساخت با شگفتی یاد کرده سخن ها گفته اند. از دیگر مواردی که مورخان در وصف شجاعتش گفته اند، حضور او در جنگ صفین است. او با وجود آن که نوجوانی کم سن و سال بود، در این جنگ حضور یافت و در کنار امیرالمؤمنین(ع) و پدرش مالک اشتر رشادت ها از خود نشان داد.[5] نقل است که در یوم خازر،[6] عمیر بن حباب و فرات بن سالم از همراهان و یاران ابن زیاد بودند؛ اما در بین راه از لشکر شام جدا شده، به لشکر ابراهیم پیوستند آن دو هنگامی که به اردوگاه ابراهیم رسیدند، دیدند آتشی افروخته و ابراهیم در حالی که پیراهن زرد هراتی و بالا پوشی گل دار بر تن کرده، شمشیر به دوش ایستاده است و لشکرش را سازماندهی می کند. عمیر از پشت به ابراهیم نزدیک شد و ناگهان او را از پشت در بغل گرفت ابراهیم بدون این که از جای خود تکانی بخورد، سر را برگرداند و پرسید: کیستی؟ عمیر گفت: عمیر بن حباب...(7) ابراهیم نه تنها در شجاعت و شهامت؛ بلکه در سخاوت و جوانمردی و ایمان و اخلاق و محبت به اهل بیت(ع) نیز برترین مردم عراق بود.[8] علامه سید محسن امین نیز او را در کتابش اعیان الشیعه چنین می ستاید:(ابراهیم مردی شجاع، سلحشور، با شهامت، صف شکن و رئیس بود، او دارای طبعی عالی و همتی بلند و طرفدار حق بود و دارای طبع شعر و زبانی فصیح و هوادار و دوستدار خاندان عصمت و طهارت؛ همان گونه که پدرش مالک اشتر نیز دارای چنین صفات و امتیازات عالی بود و حق هم همین است که چنین فرزندی مجسمه چنین پدری باشد.)(9) قیام مردم کوفه به رهبری مختار، عرصه بروز صفات کرامت و حلم و گذشت ابراهیم بود، نقل است که در گرماگرم قیام مردم علیه حاکم زبیری کوفه، ابراهیم خود را به ابن مساحق فرمانده لشکر دشمن رساند و افسار اسبش را به دست گرفت و شمشیرش را با دست دیگر بالا برد، ابن مساحق که سخت وحشت زده شده بود به التماس افتاد و گفت: (ای پسر اشتر تو را به خدا از جان من چه می خواهی آیا خونی از من طلب داری و یا سابقه دشمنی بین من و تو بوده است؟) ابراهیم اشتر بزرگوارانه لجام اسب او را رها کرد و شمشیرش را پایین آورد و از جلو او کنار رفت و گفت: (این صحنه را به خاطر بسپار و فراموشش مکن.)ابن مساحق بعدها از این گذشت و بزرگواری ابراهیم به نیکی یاد می کرد.(10) ابراهیم و قیام مختار در قیام مختار بسیاری از بزرگان و سران شیعه نقشی فعال داشتند؛ ولی شاید به جرأت بتوان گفت که هیچ چهره ای تأثیرگذاری و درخشندگی و شکوه ابراهیم فرزند برومند مالک اشتر در بین اصحاب و یاران مختار نبود. قطعاً چهره ای مانند ابراهیم موجبات اعتلای هر چه بیشتر مختار را فراهم آورده بود و موفقیت های بسیاری را نصیب قیام کرده بود. شخصیت نافذ ابراهیم و فکر بلند و شجاعت و کاردانی او در امور جنگ از یک سو و علاقه شدید و اخلاص او نسبت به ساحت مقدس اهل بیت پیامبر(ص) از سوی دیگر و سایر صفات برجسته ای که در وجود ابراهیم جمع شده بود، مختار و سران شیعه عراق را به پیوستن او به قیام امیدوار کرده بود. آن ها او را مایه امید و پشتیبانی قوی و فرماندهی لایق برای قیام می دانستند،[11] پس تصمیم گرفتند که با ابراهیم ملاقات و او را به قیام دعوت نمایند؛ از این رو پس از فراهم آمدن مقدمات قیام و پیش از اعلان آن تنی چند از سران شیعه با مختار ملاقات کردند و پیشنهاد دادند که اگر مردی چون ابراهیم فرزند مالک اشتر به ما بپیوندد، امید زیادی به پیروزی خواهیم داشت. مختار از این پیشنهاد استقبال کرد و آنها را نزد ابراهیم فرستاد تا مسأله را با او در میان بگذارند. آن ها نزد ابراهیم رفتند و ضمن بیان موضوع هدف از قیام خود را تنها خونخواهی امام حسین(ع) و اهل بیت او بیان کرده و متذکر شدند که از سوی اهل بیت پیامبر(ص) در این کار اجازه نیز دارند. ابراهیم در این جلسه در پاسخ به بزرگان کوفه شرط کرد که در صورتی دعوتشان را می پذیرد که فرماندهی قیام با او باشد؛ اما سران شیعه نپذیرفته، رهبر قیام را مختار معرفی کردند که از سوی محمد بن حنفیه عهده دار این امر گردیده است.[12] سه روز پس از این جلسه مختار و ده نفر از سران قوم به خانه ابراهیم رفتند، پس از تعارفات معمول مختار نامه ای به ابراهیم داد و مدعی شد که نامه حنفیه است که برای ابراهیم فرستاده است.[13] در این نامه آمده بود: ( از محمد مهدی به ابراهیم بن مالک اشتر درود بر تو؛ و من حمد خدایی می کنم که خدایی جز او نیست؛ اما بعد؛ من وزیر و امین و منتخب خویش را که برای خویشتن پسندیده ام، سوی شما فرستاده ام و به او گفته ام که با دشمن من نبرد کند و به خونخواهی خاندان من قیام کند، خودت و عشیره ات و مطیعانت با وی به پاخیزید که اگر مرا یاری کنی و دعوت مرا بپذیری و به وزیر من کمک کنی نبرد من مایه¬ی برتری تو شود و سالاری سواران و همه سپاهیان عازم نبرد؛ و هر شهر و هر منبر و مرزی که بر آن تسلط یابی از کوفه تا اقصای شام از آن تو خواهد بود و با پیمان مؤکد به قسم انجام این به عهده من است، اگر چنین کنی به وسیله آن به نزد خدای حرمت بالا یابی و اگر دریغ کنی، به هلاکت سخت در افتی که هرگز از آن رها نشوی.)(14) ابراهیم به جهت عنوان نام (مهدی) بعد از نام محمد حنفیه، در صحت نامه تردید کرد؛ اما مختار و بزرگانی که همراه مختار آمده بودند، به صحت مفاد نامه شهادت دادند.[15] ابراهیم پذیرفت و با مختار بیعت کرد و به همراه او قیام بزرگ شیعیان عراق را به راه انداخت. او پس از آغاز قیام و بدست گرفتن امور کوفه به عنوان فرمانده کل سپاه مختار انتخاب شده، اقدامات بسیاری را در کوفه و عراق به انجام رسانید. جنگ نهر خازر بارزترین عرصه ظهور و بروز قابلیت های فرماندهی این فرمانده شجاع بود. در این جنگ سپاه بیست هزار نفری عراق بر لشکر هشتاد و سه هزار نفری شام به فرماندهی عبیدالله بن زیاد فائق آمد و ابن زیاد نیز در نبردی تن به تن با ابراهیم کشته شد.[16] ابراهیم بعد از اتمام کار از موصل به نصیبین رفت و کارگزاران خود را به نواحی مختلف جزیره فرستاد.[17] گویا ابراهیم در ادامه کار از نهضت مختار کناره گرفته بود، از این رو در پی حادثه حمله مصعب بن زبیر در پیوستن به مختار تعلل و سستی می ورزید[18] و حتی گفته شده به نامه های مکرر و پشت سر هم مختار پس از شکست اولیه اش از قوای مصعب، توجهی نکرده، نزد او باز نگشت.[19] از این رو شاید بتوان حضور نداشتن ابراهیم در کوفه را از دلایل عمده شکست مختار از سپاه مصعب بن زبیر برشمرد و نیز ممکن است بتوان گفت، همین کناره گیری او از مختار باعث شده بود که بعد از شهادت مختار مصعب بن زبیر از یک سو و عبدالملک مروان از سوی دیگر در او طمع ببندند تا ابراهیم را که مردی پر نفوذ و مدیر بود، را با خود همراه سازند؛ از این رو مصعب نامه ای به ابراهیم نوشته به او وعده داد که در صورتی که حکومت ابن زبیر را بپذیرد، امارت مناطق شمالی عراق را به او می سپارد.[20] نامه¬ی مشابهی نیز از سوی عبدالملک مروان -خلیفه اموی شام- به دست ابراهیم رسید.[21] ابراهیم با یاران و مشاورانش در این باب به مشورت پرداخت و سرانجام تصمیم گرفت با مصعب بن زبیر همراه شود، پس نامه ای به مصعب نوشت و با گروهی از یاران خود از موصل یا نصیبین -مقر حکومت خود- حرکت کرد و به کوفه آمد و با مصعب ملاقات کرد.[22] سرانجام ابراهیم در سال 72 هجری در پی شکست لشکر عراق از سپاهیان عبدالملک مروان که برای تصرف عراق به جنگ مصعب بن عمیر فرستاده شده بودند، در 13 جمادی الاولی در سن چهل سالگی کشته شد[23]-[24] و نزدیک سامراء به خاک سپرده شد.[25] شخصیت روایی منابع روایی شیعه و سنی از ابراهیم بن مالک اشتر به عنوان یکی از روات حدیث نام برده اند. او یکی از راویان روایت های پدرش مالک بن اشتر برشمرده شده، روایت هایی را از او نقل کرده است که حدیث وفات ابوذر در ربذه از آن جمله است.[26] _______________________________________ [1]. ابن حزم اندلسی؛ جمهرة انساب العرب، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1418، ص415 و طبری؛ تاریخ الطبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1967، ج11، ص664. [2]. امین؛ محسن؛ اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، 1983، ج2، ص200. [3]. ذهبی؛ تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، 1993، ج5، ص344. [4]. بلاذری؛ انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، 1996، ج6، ص389 و تاریخ الطبری، پیشین، ج6، ص19 و مسکویه، ابو علی؛ تجارت الامم، تحقیق ابوالقاسم امامی، تهران، سروش، چاپ دوم، 1379ش، ج2، ص148. [5]. منقری، نصر بن مزاحم؛ وقعة صفین، تحقیق عبد السلام محمد هارون، قاهره، مؤسسه العربیه الحدیثه، چاپ دوم، 1382، افست قم، منشورات مکتبة المرعشی النجفی، 1404، ص441 و ابن ابی الحدید؛ شرح نهج البلاغه، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1404، ج8، ص81. [6]. جنگ بین ابراهیم بن مالک اشتر و عبیدالله بن زیاد در جریان مختار در کنار رودی به نام خازر در شمال عراق در سال 67هجری که بر هلاکت ابن زیاد انجامید. [7]. دینوری، ابوحنیفه احمد بن داوود؛ اخبار الطوال، تحقیق¬عبدالمنعم عامر، قم، منشورات¬رضی، 1368ش، ص294. [8]. اعیان الشیعه، پیشین، ص200. [9]. اعیان الشیعه، پیشین، ج2، ص200. [10]. تاریخ الطبری، پیشین، ج6، ص30. [11]. انساب الاشراف، پیشین، ص385 و تاریخ الطبری، پیشین، ج6، ص30 و تجارت الامم، پیشین، ص141 و اخبار الطوال، پیشین، ص288. [12]. تجارت الامم، پیشین، ص142. 143 و تاریخ الطبری، پیشین، ص15- 16 و ابن اعثم کوفی؛ الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، چاپ اول، 1991، ص229. [13]. انساب الاشراف، پیشین، ص385. 386 و تاریخ الطبری، پیشین، ص16- 17 و ابن اثیر؛ الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر. داربیروت، 1965، ج4، ص215. [14]. تاریخ الطبری، پیشین، ص16- 17. [15]. همان و انساب الاشراف، پیشین، ص385 - 386 و الکامل، پیشین، ص215. [16]. الکامل، پیشین، ص261 و تاریخ الطبری، پیشین، ص86. [17]. انساب الاشراف، پیشین، ص447 و تاریخ الطبری، پیشین، ص92 و اخبار الطوال، پیشین، ص296 و تجارب الامم، پیشین، ص236. [18]. تاریخ الطبری، پیشین، ص95. [19]. الفتوح، پیشین، ج6، ص287. [20]. تاریخ الطبری، پیشین، 111- 112 و الکامل، پیشین، ج4، ص275 و الفتوح، پیشین، ص294 و تجارت الامم، پیشین، ص213. [21]. الکامل، پیشین، ص275 و الفتوح، پیشین، ص294 و تجارت الامم، پیشین، ص213. [22]. الفتوح، پیشین، ص295. [23]. انساب الاشراف، پیشین، ج7، ص91 و الکامل، پیشین، ج4، ص326 و تجارب الامم، پیشین، ص236. [24]. البته این سن با توجه به روایت منقری و ابن ابی الحدید که او را با وجود سن کمش، یکی از حاضرین در جنگ صفین می دانند بعید به نظر می رسد. وقعة صفین، پیشین، ص441 و شرح نهج البلاغه، پیشین، ص81. [25]. زرکلی، خیرالدین؛ الاعلام، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ هشتم، 1986، ج1، ص58. [26]. ابن سعد؛ الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 1990، ج4، ص176 و ابن عبد البر؛ الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت،دار الجیل، چاپ اول، 1992، ج1، ص253 و عسقلانی، ابن حجر؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 1415، ج2، ص32.
ابراهیم بن مالک اشتر از اصحاب کدام امام بوده است؟
ابراهیم فرزند برومند مالک اشتر یار صمیمی و صحابی خاص امیرالمؤمنین علی(ع) است. در کتب علما و نسب شناسان نسب کامل او را چنین بیان کرده اند: ابراهیم بن مالک اشتر بن حارث بن عبد یغوث بن سلمة بن ربیعة بن حارث بن جذیمة بن سعد بن مالک بن نخع بن مذحج.[1]
اوصاف ابراهیم
ابراهیم سرور قبیله نخع و یکه تاز آنان[2] از فرماندهان شریف و با سیادتی بود که به شجاعت و تدبیر مشهور بود.[3] بسیاری از مورخان او را در شجاعت ستوده اند.[4] و از قهرمانی ها و شجاعت هایش در میدان جنگ که به مانند صاعقه بی امان بر قلب دشمن می تاخت و از یمین و یسار از کشته پشته می ساخت با شگفتی یاد کرده سخن ها گفته اند.
از دیگر مواردی که مورخان در وصف شجاعتش گفته اند، حضور او در جنگ صفین است. او با وجود آن که نوجوانی کم سن و سال بود، در این جنگ حضور یافت و در کنار امیرالمؤمنین(ع) و پدرش مالک اشتر رشادت ها از خود نشان داد.[5]
نقل است که در یوم خازر،[6] عمیر بن حباب و فرات بن سالم از همراهان و یاران ابن زیاد بودند؛ اما در بین راه از لشکر شام جدا شده، به لشکر ابراهیم پیوستند آن دو هنگامی که به اردوگاه ابراهیم رسیدند، دیدند آتشی افروخته و ابراهیم در حالی که پیراهن زرد هراتی و بالا پوشی گل دار بر تن کرده، شمشیر به دوش ایستاده است و لشکرش را سازماندهی می کند. عمیر از پشت به ابراهیم نزدیک شد و ناگهان او را از پشت در بغل گرفت ابراهیم بدون این که از جای خود تکانی بخورد، سر را برگرداند و پرسید: کیستی؟ عمیر گفت: عمیر بن حباب...(7)
ابراهیم نه تنها در شجاعت و شهامت؛ بلکه در سخاوت و جوانمردی و ایمان و اخلاق و محبت به اهل بیت(ع) نیز برترین مردم عراق بود.[8] علامه سید محسن امین نیز او را در کتابش اعیان الشیعه چنین می ستاید:(ابراهیم مردی شجاع، سلحشور، با شهامت، صف شکن و رئیس بود، او دارای طبعی عالی و همتی بلند و طرفدار حق بود و دارای طبع شعر و زبانی فصیح و هوادار و دوستدار خاندان عصمت و طهارت؛ همان گونه که پدرش مالک اشتر نیز دارای چنین صفات و امتیازات عالی بود و حق هم همین است که چنین فرزندی مجسمه چنین پدری باشد.)(9)
قیام مردم کوفه به رهبری مختار، عرصه بروز صفات کرامت و حلم و گذشت ابراهیم بود، نقل است که در گرماگرم قیام مردم علیه حاکم زبیری کوفه، ابراهیم خود را به ابن مساحق فرمانده لشکر دشمن رساند و افسار اسبش را به دست گرفت و شمشیرش را با دست دیگر بالا برد، ابن مساحق که سخت وحشت زده شده بود به التماس افتاد و گفت: (ای پسر اشتر تو را به خدا از جان من چه می خواهی آیا خونی از من طلب داری و یا سابقه دشمنی بین من و تو بوده است؟) ابراهیم اشتر بزرگوارانه لجام اسب او را رها کرد و شمشیرش را پایین آورد و از جلو او کنار رفت و گفت: (این صحنه را به خاطر بسپار و فراموشش مکن.)ابن مساحق بعدها از این گذشت و بزرگواری ابراهیم به نیکی یاد می کرد.(10)
ابراهیم و قیام مختار
در قیام مختار بسیاری از بزرگان و سران شیعه نقشی فعال داشتند؛ ولی شاید به جرأت بتوان گفت که هیچ چهره ای تأثیرگذاری و درخشندگی و شکوه ابراهیم فرزند برومند مالک اشتر در بین اصحاب و یاران مختار نبود. قطعاً چهره ای مانند ابراهیم موجبات اعتلای هر چه بیشتر مختار را فراهم آورده بود و موفقیت های بسیاری را نصیب قیام کرده بود.
شخصیت نافذ ابراهیم و فکر بلند و شجاعت و کاردانی او در امور جنگ از یک سو و علاقه شدید و اخلاص او نسبت به ساحت مقدس اهل بیت پیامبر(ص) از سوی دیگر و سایر صفات برجسته ای که در وجود ابراهیم جمع شده بود، مختار و سران شیعه عراق را به پیوستن او به قیام امیدوار کرده بود. آن ها او را مایه امید و پشتیبانی قوی و فرماندهی لایق برای قیام می دانستند،[11] پس تصمیم گرفتند که با ابراهیم ملاقات و او را به قیام دعوت نمایند؛ از این رو پس از فراهم آمدن مقدمات قیام و پیش از اعلان آن تنی چند از سران شیعه با مختار ملاقات کردند و پیشنهاد دادند که اگر مردی چون ابراهیم فرزند مالک اشتر به ما بپیوندد، امید زیادی به پیروزی خواهیم داشت. مختار از این پیشنهاد استقبال کرد و آنها را نزد ابراهیم فرستاد تا مسأله را با او در میان بگذارند. آن ها نزد ابراهیم رفتند و ضمن بیان موضوع هدف از قیام خود را تنها خونخواهی امام حسین(ع) و اهل بیت او بیان کرده و متذکر شدند که از سوی اهل بیت پیامبر(ص) در این کار اجازه نیز دارند. ابراهیم در این جلسه در پاسخ به بزرگان کوفه شرط کرد که در صورتی دعوتشان را می پذیرد که فرماندهی قیام با او باشد؛ اما سران شیعه نپذیرفته، رهبر قیام را مختار معرفی کردند که از سوی محمد بن حنفیه عهده دار این امر گردیده است.[12] سه روز پس از این جلسه مختار و ده نفر از سران قوم به خانه ابراهیم رفتند، پس از تعارفات معمول مختار نامه ای به ابراهیم داد و مدعی شد که نامه حنفیه است که برای ابراهیم فرستاده است.[13]
در این نامه آمده بود:
( از محمد مهدی به ابراهیم بن مالک اشتر درود بر تو؛ و من حمد خدایی می کنم که خدایی جز او نیست؛ اما بعد؛ من وزیر و امین و منتخب خویش را که برای خویشتن پسندیده ام، سوی شما فرستاده ام و به او گفته ام که با دشمن من نبرد کند و به خونخواهی خاندان من قیام کند، خودت و عشیره ات و مطیعانت با وی به پاخیزید که اگر مرا یاری کنی و دعوت مرا بپذیری و به وزیر من کمک کنی نبرد من مایه¬ی برتری تو شود و سالاری سواران و همه سپاهیان عازم نبرد؛ و هر شهر و هر منبر و مرزی که بر آن تسلط یابی از کوفه تا اقصای شام از آن تو خواهد بود و با پیمان مؤکد به قسم انجام این به عهده من است، اگر چنین کنی به وسیله آن به نزد خدای حرمت بالا یابی و اگر دریغ کنی، به هلاکت سخت در افتی که هرگز از آن رها نشوی.)(14)
ابراهیم به جهت عنوان نام (مهدی) بعد از نام محمد حنفیه، در صحت نامه تردید کرد؛ اما مختار و بزرگانی که همراه مختار آمده بودند، به صحت مفاد نامه شهادت دادند.[15] ابراهیم پذیرفت و با مختار بیعت کرد و به همراه او قیام بزرگ شیعیان عراق را به راه انداخت. او پس از آغاز قیام و بدست گرفتن امور کوفه به عنوان فرمانده کل سپاه مختار انتخاب شده، اقدامات بسیاری را در کوفه و عراق به انجام رسانید. جنگ نهر خازر بارزترین عرصه ظهور و بروز قابلیت های فرماندهی این فرمانده شجاع بود. در این جنگ سپاه بیست هزار نفری عراق بر لشکر هشتاد و سه هزار نفری شام به فرماندهی عبیدالله بن زیاد فائق آمد و ابن زیاد نیز در نبردی تن به تن با ابراهیم کشته شد.[16]
ابراهیم بعد از اتمام کار از موصل به نصیبین رفت و کارگزاران خود را به نواحی مختلف جزیره فرستاد.[17]
گویا ابراهیم در ادامه کار از نهضت مختار کناره گرفته بود، از این رو در پی حادثه حمله مصعب بن زبیر در پیوستن به مختار تعلل و سستی می ورزید[18] و حتی گفته شده به نامه های مکرر و پشت سر هم مختار پس از شکست اولیه اش از قوای مصعب، توجهی نکرده، نزد او باز نگشت.[19] از این رو شاید بتوان حضور نداشتن ابراهیم در کوفه را از دلایل عمده شکست مختار از سپاه مصعب بن زبیر برشمرد و نیز ممکن است بتوان گفت، همین کناره گیری او از مختار باعث شده بود که بعد از شهادت مختار مصعب بن زبیر از یک سو و عبدالملک مروان از سوی دیگر در او طمع ببندند تا ابراهیم را که مردی پر نفوذ و مدیر بود، را با خود همراه سازند؛ از این رو مصعب نامه ای به ابراهیم نوشته به او وعده داد که در صورتی که حکومت ابن زبیر را بپذیرد، امارت مناطق شمالی عراق را به او می سپارد.[20] نامه¬ی مشابهی نیز از سوی عبدالملک مروان -خلیفه اموی شام- به دست ابراهیم رسید.[21] ابراهیم با یاران و مشاورانش در این باب به مشورت پرداخت و سرانجام تصمیم گرفت با مصعب بن زبیر همراه شود، پس نامه ای به مصعب نوشت و با گروهی از یاران خود از موصل یا نصیبین -مقر حکومت خود- حرکت کرد و به کوفه آمد و با مصعب ملاقات کرد.[22]
سرانجام ابراهیم در سال 72 هجری در پی شکست لشکر عراق از سپاهیان عبدالملک مروان که برای تصرف عراق به جنگ مصعب بن عمیر فرستاده شده بودند، در 13 جمادی الاولی در سن چهل سالگی کشته شد[23]-[24] و نزدیک سامراء به خاک سپرده شد.[25]
شخصیت روایی
منابع روایی شیعه و سنی از ابراهیم بن مالک اشتر به عنوان یکی از روات حدیث نام برده اند. او یکی از راویان روایت های پدرش مالک بن اشتر برشمرده شده، روایت هایی را از او نقل کرده است که حدیث وفات ابوذر در ربذه از آن جمله است.[26]
_______________________________________
[1]. ابن حزم اندلسی؛ جمهرة انساب العرب، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1418، ص415 و طبری؛ تاریخ الطبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1967، ج11، ص664.
[2]. امین؛ محسن؛ اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، 1983، ج2، ص200.
[3]. ذهبی؛ تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، 1993، ج5، ص344.
[4]. بلاذری؛ انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، 1996، ج6، ص389 و تاریخ الطبری، پیشین، ج6، ص19 و مسکویه، ابو علی؛ تجارت الامم، تحقیق ابوالقاسم امامی، تهران، سروش، چاپ دوم، 1379ش، ج2، ص148.
[5]. منقری، نصر بن مزاحم؛ وقعة صفین، تحقیق عبد السلام محمد هارون، قاهره، مؤسسه العربیه الحدیثه، چاپ دوم، 1382، افست قم، منشورات مکتبة المرعشی النجفی، 1404، ص441 و ابن ابی الحدید؛ شرح نهج البلاغه، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1404، ج8، ص81.
[6]. جنگ بین ابراهیم بن مالک اشتر و عبیدالله بن زیاد در جریان مختار در کنار رودی به نام خازر در شمال عراق در سال 67هجری که بر هلاکت ابن زیاد انجامید.
[7]. دینوری، ابوحنیفه احمد بن داوود؛ اخبار الطوال، تحقیق¬عبدالمنعم عامر، قم، منشورات¬رضی، 1368ش، ص294.
[8]. اعیان الشیعه، پیشین، ص200.
[9]. اعیان الشیعه، پیشین، ج2، ص200.
[10]. تاریخ الطبری، پیشین، ج6، ص30.
[11]. انساب الاشراف، پیشین، ص385 و تاریخ الطبری، پیشین، ج6، ص30 و تجارت الامم، پیشین، ص141 و اخبار الطوال، پیشین، ص288.
[12]. تجارت الامم، پیشین، ص142. 143 و تاریخ الطبری، پیشین، ص15- 16 و ابن اعثم کوفی؛ الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، چاپ اول، 1991، ص229.
[13]. انساب الاشراف، پیشین، ص385. 386 و تاریخ الطبری، پیشین، ص16- 17 و ابن اثیر؛ الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر. داربیروت، 1965، ج4، ص215.
[14]. تاریخ الطبری، پیشین، ص16- 17.
[15]. همان و انساب الاشراف، پیشین، ص385 - 386 و الکامل، پیشین، ص215.
[16]. الکامل، پیشین، ص261 و تاریخ الطبری، پیشین، ص86.
[17]. انساب الاشراف، پیشین، ص447 و تاریخ الطبری، پیشین، ص92 و اخبار الطوال، پیشین، ص296 و تجارب الامم، پیشین، ص236.
[18]. تاریخ الطبری، پیشین، ص95.
[19]. الفتوح، پیشین، ج6، ص287.
[20]. تاریخ الطبری، پیشین، 111- 112 و الکامل، پیشین، ج4، ص275 و الفتوح، پیشین، ص294 و تجارت الامم، پیشین، ص213.
[21]. الکامل، پیشین، ص275 و الفتوح، پیشین، ص294 و تجارت الامم، پیشین، ص213.
[22]. الفتوح، پیشین، ص295.
[23]. انساب الاشراف، پیشین، ج7، ص91 و الکامل، پیشین، ج4، ص326 و تجارب الامم، پیشین، ص236.
[24]. البته این سن با توجه به روایت منقری و ابن ابی الحدید که او را با وجود سن کمش، یکی از حاضرین در جنگ صفین می دانند بعید به نظر می رسد. وقعة صفین، پیشین، ص441 و شرح نهج البلاغه، پیشین، ص81.
[25]. زرکلی، خیرالدین؛ الاعلام، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ هشتم، 1986، ج1، ص58.
[26]. ابن سعد؛ الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 1990، ج4، ص176 و ابن عبد البر؛ الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت،دار الجیل، چاپ اول، 1992، ج1، ص253 و عسقلانی، ابن حجر؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 1415، ج2، ص32.
- [سایر] آیا سلمان فارسی، مالک اشتر و پسرش ابراهیم اشتر، مقداد، اباذر، عمار یاسر، بلال در زمان ظهور زنده می شوند؟
- [سایر] آیا واقعیت دارد که ابراهیم اشتر به مختار ثقفی خیانت کرد و بعد از شکت مختار به مصعب بن زبیر پیوست؟
- [سایر] در واقعه عاشورا ابراهیم بن مالک اشترنخعی، کجا بود و چرا در رکاب امام حسین علیه السلام حضور نداشت؟
- [سایر] معنای حدیث زیر چیست؟ و عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبیعمیر، عن إبراهیم بن عبد الحمید، عن مصعب بن عبد الله النوفلی، عمن رفعه قال: قَدِمَ أعرابی بِإبل له علی عهد رسول الله(ص) ... فقال: فَاسْتَهْدِنِی یا رسول الله، قال: لا، قال: بَلی یا رسول الله فَلَم یَزَل یُکَلّمُه حتّی قال: أَهْدِ لَنَا نَاقَةً وَ لَا تَجْعَلْهَا وَلْهَی.
- [سایر] مالک اشتر را با جملات امام علی(ع) معرفی کنید.
- [سایر] چه شد که حکمیت اتفاق افتاد و چرا در جنگ صفین، امام علی(ع) اجازه ندادند که مالک اشتر معاویه را به قتل برساند؟
- [سایر] فرمان امیرالمؤمنین علی علیه السلام به مالک اشتر (فرماندار مصر) درباره ی احتکار چه بود؟
- [سایر] توصیه های عمده حضرت علی(علیه السلام) در عهدنامه مالک اشتر برای حاکمان اسلامی چیست؟
- [سایر] واژه امام برای حضرت ابراهیم و ائمه(علیهم السلام ) و حضرت امام خمینی(ره) چه تفاوتهائی با هم دارد؟
- [سایر] طبق قرآن فقط حضرت ابراهیم (ع) امام بوده، چگونه به امامان دیگری قائل هستید؟
- [آیت الله خوئی] اگر نذر کند که به زیارت یکی از امامان مثلًا به زیارت حضرت اباعبدالله (علیهالسلام) مشرف شود چنانچه به زیارت امام دیگر برود کافی نیست، و اگر بواسطة عذری نتواند آن امام را زیارت کند چیزی بر او واجب نیست.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . نماز میت پنج تکبیر دارد و اگر نمازگزار پنج تکبیر به این ترتیب بگوید کافی است: بعد از نیت و گفتن تکبیر اول بگوید: أشْهَدُ أنْ لا إِلهَ إلاَّ اللهُ وَأنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله بعد از تکبیر دوم بگوید: اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد و بعد از تکبیر سوم بگوید: اَلّلهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ و بعد از تکبیر چهارم، اگر میت مرد است بگوید: اَلّلهُمَّ اغْفِرْ لِهذا الْمَیِّتِ و اگر زن است بگوید: اَلّلهُمَّ اغْفِرْ لِهذِهِ الْمَیِّتِ و بعد تکبیر پنجم را بگوید و بهتر است بعد از تکبیر اول بگوید: أشْهَدُ أنْ لا إِلهَ إلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَأَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ أَرْسَلَهُ بِالْحَقِّ بَشْیراً وَنَذِیراً بَیْنَ یَدَی السَّاعَةِ و بعد از تکبیر دوم بگوید: اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَبَارِکْ عَلی مُحَمَّد وَآلَ مُحَمَّد وَارْحَمْ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّد کَأفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ وَبَارَکْتَ وَتَرَحَّمْتَ عَلی إبْرَاهِیمَ وآلِ إِبْرَاهِیم إنَّک حَمِیدٌ مَجِیدٌ وَصَلِّ عَلی جَمِیعِ الأَنْبِیَاءِ والْمُرْسلیِنَ وَالشُّهَداءِ وَالصِّدّیقِینَ وَجَمِیعِ عِبَادِ اللهِ الصَّالِحِین و بعد از تکبیر سوم بگوید: اَلّلهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ وَالْمُسْلِمینَ وَالْمُسْلِماتِ الأَْحْیَاءِ مِنْهُمْ وَالأَْمْوَاتِ تَابِع بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ بِالْخَیْرَاتِ إِنَّکَ مُجِیبُ الدَّعَوَاتِ إِنَّکَ عَلی کُلَّ شَیْء قَدِیر و بعد از تکبیر چهارم اگر میت مرد است، بگوید: اَلّلهُمَّ إِنَّ هَذَا عَبْدُکَ وَابْنُ عَبْدِکَ وَابْنُ أمَتِکَ نَزَلَ بِکَ وأَنْتَ خَیْرُ مَنْزُول بِه اَلّلهُمَّ إنَّا لاَ نَعْلَمُ مِنْهُ إلاَّ خَیْراً وَأَنْتَ أَعْلَمُ بِه مِنَّا اَلّلهُمَّ إِنْ کَانَ مُحْسِناً فَزِدْ فی إِحْسَانِه وَإنْ کَانَ مُسِیئاً فَتَجَاوَزْ عَنْه وَاغْفِرْ لَهُ. اَلّلهُمَّ اجْعَلْهُ عِنْدَکَ فی أعْلی عِلِّیِّینَ وَاخْلُفْ عَلی أهْلِهِ فی الغَابِرِینَ وَارْحَمْهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین و بعد تکبیر پنجم را بگوید. ولی اگر میت زن است بعد از تکبیر چهارم بگوید: اَلّلهُمَّ إِنَّ هَذَه أمَتُکَ وَابْنَةُ عَبْدِکَ وَابْنتُ أمَتِکَ نَزَلَتْ بِکَ وأَنْتَ خَیْرُ مَنْزُول بِه اَلّلهُمَّ إنَّا لاَ نَعْلَمُ مِنْهَا إلاَّ خَیْراً وَأَنْتَ أَعْلَمُ بِهَا مِنَّا، اَللّهُمَّ إِنْ کَانَتْ مُحْسِنَةً فَزِدْ فی إِحْسَانِهَا وَإنْ کَانَت مُسِیئةً فَتَجَاوَزْ عَنْهَا وَاغْفِرْ لَهَا اَلّلهُمَّ اجْعَلْهَا عِنْدَکَ فی أعْلی عِلِّیِّینَ وَاخْلُفْ عَلی أهْلِهَا فی الغَابِرِینَ وَارْحَمْهَا بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین
- [آیت الله شبیری زنجانی] نماز میت پنج تکبیر دارد و اگر نمازگزار پنج تکبیر به این ترتیب بگوید کافی است، بعد از نیت و گفتن تکبیر اول بگوید: (أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إلَّا اللَّهُ وأَنَّ محمَّداً رَسُولُ اللَّهِ) و بعد از تکبیر دوم بگوید: (أَللَّهُمَّ صَلِّ علی مُحمَّدٍ و آلِ مُحمَّدٍ) و بعد از تکبیر سوم بگوید: (أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمؤْمِنینَ و الْمُؤْمِناتِ) و بعد از تکبیر چهارم اگر میت مرد است بگوید: (أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِهذَا المیِّتِ) و اگر زن است بگوید: (أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِهذِهِ المیِّتِ) و بعد تکبیر پنجم را بگوید. و بهتر است بعد از تکبیر اول، بگوید: (أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إلّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بالحَقِّ بشیراً ونَذیراً بَیْنَ یَدَیِ السَّاعَةِ). و بعد از تکبیر دوم، بگوید: (أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمّدٍ و آلِ مُحَمّدٍ وبارِکْ عَلی مُحَمّدٍ و آلِ مُحَمّدٍ، وارْحَمْ محمَّداً و آلَ محمَّد، کَأَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ وبارَکْتَ و رَحِمْتَ عَلی إبْرَاهیمَ و آلِ إبْراهیمَ، إِنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ، وصَلِّ عَلی جَمیعِ الْأنبیاءِ و الْمُرْسَلینَ، و الشُّهداءِ و الصِّدِّیقینَ، وجَمیعِ عِبَادِ اللَّهِ الصَّالحین). و بعد از تکبیر سوم بگوید: (اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمؤْمنینَ و الْمُؤْمِناتِ و المُسْلِمِینَ و المُسْلِماتِ، الْأَحیاءِ مِنْهُمْ و الْأَمْواتِ، تَابِعِ اللّهُمَّ بَیْنَنَا وبَیْنَهُمْ بالخَیْراتِ، إنَّکَ مُجیبُ الدَّعَواتِ، إنَّکَ علی کلِّ شیءٍ قَدیرٌ). و بعد از تکبیر چهارم اگر میت مرد است بگوید: (اَللّهُمَّ إِنَّ هذا عَبْدُکَ وابْنُ عَبْدِکَ وابْنُ أَمَتِکَ، نَزَلَ بِکَ وأَنْتَ خَیْرُ مَنْزُولٍ به، اللّهمَّ إِنَّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ إلّا خَیْراً وأَنْتَ أَعْلَمُ به مِنَّا، اللّهُمَّ إن کانَ مُحْسِناً فَزِدْ فی إِحْسَانِهِ، وإِنْ کان مُسِیئاً فَتَجاوَزْ عنْهُ واغْفِرْ له، اللّهُمَّ اجْعَلْهُ عِنْدَکَ فی أعْلی عِلِّیِّین، واخْلُفْ علی أهْلِهِ فی الغَابِریِنَ، وارْحَمْهُ بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرَّاحِمینَ) ولی اگر میت زن است بعد از تکبیر چهارم بگوید: (اَللّهُمَّ إِنَّ هذه أَمَتُکَ وابْنَةُ عَبْدِکَ وابْنَةُ أَمَتِکَ، نَزَلَتْ بِکَ وأَنْتَ خَیْرُ مَنْزُولٍ به، اللّهمَّ إِنَّا لا نَعْلَمُ مِنْها إلّا خَیْراً وأَنْتَ أَعْلَمُ بها مِنَّا، اللّهُمَّ إن کانَتْ مُحْسِنةً فَزِدْ فی إِحْسَانِها، وإِنْ کانت مُسِیئةً فَتَجاوَزْ عنْها واغْفِرْ لها، اللّهُمَّ اجْعَلْها عِنْدَکَ فی أعْلی عِلِّیِّین، واخْلُفْ علی أهْلِها فی الغَابِریِنَ، وارْحَمْها بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرَّاحِمینَ).
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر نذر کند که به زیارت یکی از امامان مثلا به زیارت حضرت اباعبدالله(علیه السلام) مشرف شود، چنانچه به زیارت امام دیگر برود کافی نیست و اگر بواسطه عذری نتواند آن امام را زیارت کند چیزی بر او واجب نیست.
- [آیت الله سبحانی] اگر نذر کند که به زیارت یکی از امامان مثلاً به زیارت حضرت اباعبدالله(علیه السلام)مشرف شود، چنانچه به زیارت امام دیگر برود کافی نیست و اگر به واسطه عذری نتواند آن امام را زیارت کند چیزی بر او واجب نیست.
- [آیت الله بروجردی] اگر نذر کند که به زیارت یکی از امامان مثلاً به زیارت حضرت اباعبدالله عَلَیْهِ السَّلَام مشّرف شود، چنانچه به زیارت امام دیگر برود کافی نیست و اگر به واسطهی عذری نتواند آن امام را زیارت کند، چیزی بر او واجب نیست.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه نذر کند به زیارت یکی از امامان مثلاً به زیارت حضرت امام حسین(علیه السلام) مشرف شود، اگر به زیارت امام دیگری برود کافی نیست و هرگاه به واسطه عذری نتواند آن امام را زیارت کند چیزی بر او نیست.
- [آیت الله سیستانی] نماز میّت پنج تکبیر دارد ، و اگر نماز گزار پنج تکبیر به این ترتیب بگوید کافی است : بعد از نیّت و گفتن تکبیر اول بگوید : (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ إلاّ اللّهُ وَاَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ) . و بعد از تکبیر دوم بگوید : (الّهُمَّ صَلّ عَلی مُحَمّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ) . بعد از تکبیر سوم بگوید : (اللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَالمُؤْمِناتِ) . و بعد از تکبیر چهارم اگر میّت مرد است بگوید : (اللّهُمَّ اغْفِرْ لِهذَا المَیِّتِ) و اگر زن است بگوید : (اللّهُمَّ اغْفِرْ لِهذِهِ المَیِّتَةِ) . و بعد تکبیر پنجم را بگوید . و بهتر است بعد از تکبیر اول بگوید : (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ إلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَاَشْهَدُ اَنْ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ ، اَرْسَلَهُ بِالحَقِّ بَشِیراً وَنَذِیراً بَیْنَ یَدَی السّاعَةِ ) . و بعد از تکبیر دوم بگوید : (اللّهُمَّ صَلِ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، وَبارِکْ عَلی مُحَمَّدٍ وآل مُحَمَّدٍ وَارْحَمْ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّدٍ کَاَفْضَلِ ما صَلّیْتَ وَبارکْتَ وَتَرَحَّمْتَ عَلی إبْراهِیمَ وَآلِ إبْراهِیمَ إنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ ، وَصَلّ عَلی جَمیعِ الأنْبِیاءِ والمُرْسَلِینَ وَالشُّهَداءِ وَالصّدّیقِینَ وَجَمِیعِ عِبادِ اللّهِ الصّالِحِینَ ) . وبعد از تکبیر سوم بگوید : (اللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَالمُؤْمِناتِ ، وَالمُسْلِمِینَ وَالمُسْلِماتِ ، الاَحْیاءِ مِنْهُمْ وَالاَمْواتِ ، تابِعْ بَیْنَنا وَبَیْنَهمْ بِالخَیْراتِ ، إنَّکَ مُجِیبُ الدَّعَواتِ ، إنَّکَ عَلی کُلّ شَیءٍ قَدِیرٌ) . و بعد از تکبیر چهارم اگر میّت مرد است بگوید : (اللّهُمَّ إنّ هذا عَبْدُکَ وَابَنُ عَبْدِکَ وَابْنُ اَمَتِکَ نَزَلَ بِکَ وَاَنْتَ خَیْرُ مَنْزُو لٍ بِهِ ، اللّهُمَّ إنّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ إلاّ خَیْراً وَاَنْتَ اَعْلَمُ بِهِ مِنّا ، اللّهُمَّ إنّ کانَ مُحْسِناً فَزِدْ فِی اِحْسانِهِ وَاِنْ کانَ مُسِیئاً فَتَجاوَزْ عَنْهُ وَاغْفِرْ لَهُ ، اللّهُمَّ اجْعَلْهُ عِنْدَکَ فِی اَعْلی عِلّیّینَ وَاخْلفْ عَلی اَهْلِهِ فِی الغابِرِینَ ، وَارْحَمْهُ بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمِینَ) . بعد تکبیر پنجم را بگوید . ولی اگر میّت زن است بعد از تکبیر چهارم بگوید : (اللّهُمَّ إنَّ هذِهِ اَمَتُکَ وَابَنَةُ عَبْدِکَ وَابْنَةُ اَمَتِکَ نَزَلَتْ بِکَ وَاَنْتَ خَیْرُ مَنْزُولٍ بِهِ ، اللّهُمَّ إنّا لا نَعْلَمُ مِنْها إلاّ خَیْراً وَاَنْتَ اَعْلَمُ بِها مِنّا ، اللّهُمَّ إنّ کانَتْ مُحْسِنَةً فَزِدْ فِی إحْسانِها وَاِنْ کانَتْ مُسِیئَةً فَتَجاوَزْ عَنْها وَاغْفِرْ لَها ، اللّهُمَّ اجْعَلْها عِنْدَکَ فِی اَعْلی عِلّیَینَ ، وَاخْلُفْ عَلی اَهْلِها فِی الغابِرِینَ ، وَارْحَمْها بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمِینَ ) .
- [آیت الله اردبیلی] نماز میّت پنج تکبیر دارد و اگر نمازگزار پنج تکبیر به این ترتیب بگوید کافی است: بعد از نیّت و گفتن تکبیر اوّل بگوید: (اَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ وَأنَّ مُحَمَّدا رَسُولُ اللّهِ) و بعد از تکبیر دوم بگوید: (اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ) و بعد از تکبیر سوم بگوید: (اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ) و بعد از تکبیر چهارم، اگر میّت مرد است بگوید: (اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِهذَا الْمَیِّتِ) و اگر زن است بگوید: (اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِهذِهِ المَیِّتِ) و بعد تکبیر پنجم را بگوید. و بهتر است بعد از تکبیر اوّل بگوید: (اَشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَأشْهَدُ أنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ أرْسَلَهُ بِالْحَقِّ بَشیرا وَنَذیرا بَیْنَ یَدَی السَّاعَةِ) و بعد از تکبیر دوم بگوید: (أللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَبارِکْ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَارْحَمْ مُحَمَّدا وَآلَ مُحَمَّدٍ کَأفْضَلِ ما صَلَّیْتَ وَبارَکْتَ وَتَرَحَّمْتَ عَلی إبْراهیمَ وَآلِ إبْراهیمَ إنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ وَصَلِّ عَلی جَمیعِ الأنْبیاءِ وَالْمُرْسَلینَ وَالشُّهَداءِ وَالصِّدّیقینَ وَجَمیعِ عِبادِ اللّهِ الصّالِحینَ) و بعد از تکبیر سوم بگوید: (اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ وَالْمُسْلِمینَ وَالْمُسْلِماتِ الأحْیاءِ مِنْهُمْ وَالأمْواتِ تابِعْ بَیْنَنا وَبَیْنَهُمْ بِالْخَیْراتِ إنَّکَ مُجیبُ الدَّعَواتِ إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ) و بعد از تکبیر چهارم، اگر میّت مرد باشد بگوید: (اَللّهُمَّ إنَّ هذا عَبْدُکَ وَابْنُ عَبْدِکَ وَابْنُ أمَتِکَ نَزَلَ بِکَ وَأنْتَ خَیْرُ مَنْزولٍ بِهِ أللّهُمَّ إنّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ إلاّ خَیْرا وَأنْتَ أعْلَمُ بِهِ مِنّا أللّهُمَّ إنْ کانَ مُحْسِنا فَزِدْ فی إحْسانِهِ وَإنْ کانَ مُسیئا فَتَجَاوَزْ عَنْهُ وَاغْفِرْ لَهُ أللّهُمَّ اجْعَلْهُ عِنْدَکَ فی أعْلی عِلّیّینَ واخْلُفْ عَلی أهْلِهِ فی الْغابِرینَ وَارْحَمْهُ بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرّاحِمینَ) و بعد تکبیر پنجم را بگوید؛ ولی اگر میّت زن باشد، بعد از تکبیر چهارم بگوید: (اَللّهُمَّ إنَّ هذِهِ أمَتُکَ وَابْنَةُ عَبْدِکَ وَابْنَةُ أمَتِکَ نَزَلَتْ بِکَ وَأنْتَ خَیْرُ مَنْزولٍ بِهِ أللّهُمَّ إنّا لا نَعْلَمُ مِنْها إلاّ خَیْرا وَأنْتَ أعْلَمُ بِها مِنّا أللّهُمَّ إنْ کانَتْ مُحْسِنَةً فَزِدْ فی إحْسانِها وَإنْ کانَتْ مُسیئَةً فَتَجَاوَزْ عَنْها وَاغْفِرْ لَها أللّهُمَّ اجْعَلْها عِنْدَکَ فی أعْلی عِلّیّینَ واخْلُفْ عَلی أهْلِها فی الْغابِرینَ وَارْحَمْها بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرّاحِمینَ).
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است قبر را به اندازه انسان متوسّط یا تا گلوگاه گود کنند، ومیّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر، از جهتیبهتر باشد مثل آن که مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند، و نیز مستحبّ است جنازه را در چند ذرعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میّت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن، پارچهای روی قبر بگیرند و نیز مستحبّ است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و در موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میّت را در لحد گذاشتند، گرههای کفن را باز کنند وصورت میّت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میّت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت بر نگردد و پیش از آن که لحد را بپوشانند دست راست را به شانه راست میّت بزنند و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ میّت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و بشدّت حرکتش دهند وسه مرتبه بگویند: )اًّسْمَعْ اًّفْهَمْ یا فلانَ بْنَ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت وپدرش را بگویند مثلاً اگر اسم او محمّد واسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: )اًّسْمَعْ افْهَم یا مُحَمَّدِ بنَ عَلی( پس از آن بگویند: )هَل اَنْتَ عَلی العَهْدِ الَذی فارَقْتَنا عَلَیْهِ مِنْ شَهادَِْ أنْ لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَانّ مُحَمّداً صَلّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَسَیِّدُ النَّبیِّینَ وَخاتَمُ المَرْسَلینَ وَانَّ عَلیّاً أمیرُ المُؤمنِینَ وَسَیّدُ الوَصِیینَ وَاًّمام افْتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ عَلی العالَمینَ وَاَنّ الحَسَنَ وَالحُسَیْنَ وَعَلیَّ بْنَ الحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلیّ وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَمُوسی بْنَ جَعْفَر وَعَلیَّ بْنَ مُوسی وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلی وَعَلیَّ بْنَ مُحَمَّد وَالحَسَنَ بْنَ عَلیّ وَالقائِمَ الحُجََّْ المَهدِیَّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ أئِمَُّْ المُؤمِنینَ وَحُجَجُ اللّهِ عَلی الخَلْقِ أجْمَعینَ وَأئِمَتُکَ أئِمَُّْ هُدی بِکَ أبْرار یا فلانَ بْنُ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت وپدرش را بگوید و بعد بگوید: )اًّذا أتاکَ المَلَکانِ المُقَرَّبانِ رَسولَیْنِ مِن عِنْدِ اللّهِ تَبارَکَ وَتَعالی وَسَئَلاکَ عَنْ رَبِّکَ وَعَنْ نَبِیِّکَ وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتابِکَ وَعَن قِبْلَتِکَ وَعَنْ أئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فِیجَوابِهِما اللّهُ رَبِّی وَمُحَمَّد صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلهِ نَبیّی وَالاسْلامُ دِینی وَالقُرآنُ کِتابیوَالکَعْبَُْ قِبْلَتی وَأمیرُ المُؤمِنینَ عَلیُّ بْنُ أبی طالِب اًّمامی وَالحَسَنُ بْنُ عَلی المُجْتَبی اًّمامی وَالحُسَینُ بْنُ عَلی الشَهیدُ بِکَربَلأ اًّمامی وَعَلی زَیْنُ العابِدینَ اًّمامیوَمُحَمّد الباقِرُ اًّمامی وَجَعْفَر الصادِقُ اًّمامی وَمُوسی الکاظِمُ اًّمامی وَعَلیالرِضا اًّمامی وَمُحَمَّد الجَوادُ اًّمامی وَعَلی الهادِی اًّمامی وَالحَسَنُ العَسْکَرَیُّ اًّمامی وَالحُجَُّْ المُنْتَظَرُ اًّمامی هؤلأ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم أجْمَعینَ أئِمَّتی وَسادَتیوَقادَتی وَشُفَعائی بِهِم أتَوَلّی وَمِنْ أعْدائِهِم أتَبَرَُ فِی الدُنیا وَالاَّخِرَْ ثُمَّ اعْلَم یا فلان بْنَ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید بعد بگوید: )اًّنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَتَعالی نِعْمَ الرَّبُ وَأنَّ مُحَمَّداً صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ نِعْمَ الرَسُولُ واَنَّ عَلیَ بْنَ أبی طالِب وَأوْلادَهُ المَعْصومینَ و الأئِمََّْ الاًّثْنَیْ عَشَر نِعْمَ الأئِمََّْ وَأنَ ما جأَ بِهِ مُحَمَّد صَلّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلهِ حَقّ وَأنّ المَوْتَ حَقّ وَسُؤالَ مُنْکَر وَنَکیر فِی القَبْرِ حَقّ وَالبَعْثَ حَقّ وَالنُشُورَ حَقّ وَالصِراطَ حَقّ وَالمیزانَ حَقّ وَتَطایُرَ الکُتُبِ حَقّ وَانَّ الجَنََّْ حَقّ وَالنارَ حَقّ وَانَّ السّاعََْ آتیَْ لا رَیْبَ فیها وَأنَ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی القُبُورِ پس بگوید أفَهِمْتَ یا فلان( و به جای فلان اسم میّت را بگوید پس از آن بگوید: )ثَبَّتَکَ اللّهُ بِالقَوْلِ الثّابِتِ وَهَداکَ اللّهُ اًّلی صِراطً مُسْتَقیم عَرَّفَ اللّهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ أوْلِیائِکَ فِیمُسْتَقَرً مِن رَّحْمَتِهِ( پس بگوید: )أللّهُمَّ جافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْه وَاصْعَدْ بِرُوحِهِ اًّلَیْکَ وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهاناً اللّهُمّ عَفوکَ عَفوَک(.