آیا واقعیت دارد که ابراهیم اشتر به مختار ثقفی خیانت کرد و بعد از شکت مختار به مصعب بن زبیر پیوست؟
بعد از شکست قیام مختار،مصعب بن زبیر و عبدالملک بن مروان هر دو به ابراهیم نامه نوشتند و از او خواستند تا به آنها بپیوندد و با توجه به اینکه هدف ابراهیم مبارزه با امویان بود و چون به تنهایی امکان این کار را نداشت،لذا به مصعب پیوست تا بتواند با استفاده از کمک آنها به مبارزه با امویان بپردازد.که سرانجام در راه مبارزه با امویان هم کشته شد. اما در پاسخ به این مطلب که آیا ابراهیم متهم به خیانت می باشد،توضیحاتی بیان می کنیم: در رابطه با برخی مسائل تاریخی بخاطر محدود بودن اطلاعات و شرایط خاص آن زمانی که حادثه مورد نظر در آن واقع شده است،نمی توان به راحتی و با قاطعیت اظهار نظر کرد.ماجرای عدم برگشت ابراهیم اشتر از موصل به سمت کوفه و تنها ماندن مختار در محاصره مصعب،از نمونه های بارز اینگونه حوادث است.لذا نمی توان با قاطعیت حکم به خیانتکار بودن ابراهیم کرد. توضیحی پیرامون دلایل عدم کمک ابراهیم به مختار: نمی توان گفت که علت نیامدن ابراهیم بن اشتر به کوفه برای یاری کردن مختار این بود که وی در جریان جنگ و به محاصره در آمدن مختار قرار نگرفته بود؛ زیرا مسلّما در آن مدت طولانی خبرها به ابراهیم رسیده بود، اما وی یقین نداشت که مختار شکست می خورد؛ همان طوری که خود مختار نیز گمان نمی کرد که از مصعب شکست بخورد، چون آنچه از سخنان مختارقبل از حمله مصعب در مسجد کوفه به دست می آید این است که او به پیروزی نیروهای خود در این جنگ اطمینان داشت.1 پس با وجود این اطمینان کمک خواستن از ابراهیم بن اشتر با توجه به این که پیش بینی حمله امویان در صورت نبودن او در موصل قطعی به نظر می رسید به صلاح نبود و ابراهیم نیز نمی توانست بدون دستور و درخواست مختار موصل را رها سازد و به سوی کوفه بیاید، زیرا او در برابر حفظ و اداره موصل که به دوشش سپرده شده بود و از نظر موقعیت نظامی و سوق الجیشی دارای اهمیت ویژه ای بود خود را در برابر مختار و همچنین در برابر محمدبن حنفیه که در شروع نهضت مختار طی نامه ای مسئولیت سرزمین هایی که او فتح می کرد به عهده اش سپرده بود2 پاسخگو می دانست. اما مختار زمانی که در جنگ با ابن زبیر شکست خورد و به سوی کوفه عقب نشینی کرد ظاهرا نامه ای به ابراهیم نوشته و در آن او را از موقعیت خود با خبر ساخته و از او کمک خواسته بود و بنا داشت تا در نخستین فرصت آن نامه را به ابراهیم بن اشتر برساند، اما در آن زمان از یاران مختار جز شمار اندکی که در محاصره سخت نیروهای مصعب در قصر دارالاماره قرار داشتند و ارتباط شان با خارج از قصر کاملاً قطع شده بود کسی دیگری با او باقی نمانده بود؛ همه یا تسلیم شده و در خدمت مصعب در آمده بودند یا از ترس جان خود در خانه های خویش پنهان شده بودند و حاضر به هیچ گونه همکاری با مختار نبودند؛ زیرا می دانستند که نیروهای مصعب و شورشیان در کوفه تمام حرکات و رفت و آمدهای افرادی را که قبلاً در کنار مختار بودند زیر نظر دارند. گذشته از این، در آن زمان نیروهای مصعب تمام راه های ورودی و خروجی کوفه را در کنترل خود گرفته بودند؛ به همین دلیل زمینه فرستادن آن نامه به ابراهیم در آن زمان برای مختار پیش نیامد. ابن نما نیز به این موضوع چنین اشاره می کند: وقتی ابراهیم بن اشتر، عبیداللّه بن زیاد را کشت و نیروهای شام را قتل عام نمود در همان نواحی مستقر شد و مختار تصمیم گرفت تا بدون ابراهیم، خود کار جنگ با مصعب را با نیروهایی که در کوفه باقی مانده بود به پیش ببرد. ...اما وقتی [مختار شکست خورد و یاران او یا کشته شدند یا از او به علت ترس از جان خود روی گردانیدند و حتی بسیاری از آن ها به او خیانت کردند]، جز عدّه کمی به دور او باقی نماندند. او در قصر پناه گرفت و در آن جا به محاصره نیروهای دشمن در آمد، و چون کسی پیدا نشد تا نامه او را به ابراهیم برساند صبرش به سر آمد و با نوزده تن از یاران خود از قصر بیرون آمدند و تا پای جان جنگیدند و سرانجام به شهادت رسیدند. از قسمت اخیر سخنان ابن نما به روشنی پیداست که مختار برای این که ابراهیم بن اشتر را در جریان کار خود قرار دهد و او را به کوفه بطلبد نامه ای به او نوشته و از او خواسته بود تا به کمکش در کوفه بشتابد؛ به همین علت مدت ها در این انتظار به سر می برد تا توسط قاصدی آن نامه را به موصل بفرستد، اما به سبب موقعیت دشواری که او و یارانش در آن قرار گرفته بودند موفق به آن کار نگردید و وقتی از فرستادن نامه نا امید شد تصمیم گرفت تا خود با همان عدّه کمی از نیروها که در کنارش باقی مانده بودند دست به کار شود.(1) در مورد دلیل پیوستن ابراهیم به مصعب بعد از شکست مختار،هر چند دلیل و سند مستندی نداریم،ولی با توجه به شرایط و موقعیت حساس آن دوره و نیز عدم امکان ارتباط راحت با امام سجاد(علیه السلام) و سیاست امام مبنی بر خودداری از اظهار نظر صریح در مورد قیامهایی که صورت می گرفت،به نظر می رسد،ابراهیم مطمئن بود که به تنهایی و با تکیه بر نیروهای خودش همزمان نمی تواند با دو دشمن بجنگد،لذا تصمیم می گیرد با پیوستن به زبیریان که لااقل در ریخته شدن خون شهدای کربلا نقشی نداشتند،هدف قیام مختار را که گرفتن انتقام خون شهدای کربلا از امویان بود،ادامه دهد و شاید این برنامه را هم داشت که بعد از پایان کار امویان و فراهم شدن شرایط،به جنگ با زبیریان بپردازد.( درست همان کاری که مختار قبل از شروع قیام کرده بود و مدتی در دستگاه زبیریان حضور داشت).لذا به مصعب پیوست تا با استفاده از نیروها و امکانات او با امویان بجنگد.بنابراین نمی توان به راحتی کار ابراهیم را حمل بر خیانت کرد. پی نوشتها: 1. ذوب النضار، ابن نما، جعفر بن محمد،چاپ جامعه مدرسین قم، ص 149 .
عنوان سوال:

آیا واقعیت دارد که ابراهیم اشتر به مختار ثقفی خیانت کرد و بعد از شکت مختار به مصعب بن زبیر پیوست؟


پاسخ:

بعد از شکست قیام مختار،مصعب بن زبیر و عبدالملک بن مروان هر دو به ابراهیم نامه نوشتند و از او خواستند تا به آنها بپیوندد و با توجه به اینکه هدف ابراهیم مبارزه با امویان بود و چون به تنهایی امکان این کار را نداشت،لذا به مصعب پیوست تا بتواند با استفاده از کمک آنها به مبارزه با امویان بپردازد.که سرانجام در راه مبارزه با امویان هم کشته شد.
اما در پاسخ به این مطلب که آیا ابراهیم متهم به خیانت می باشد،توضیحاتی بیان می کنیم:
در رابطه با برخی مسائل تاریخی بخاطر محدود بودن اطلاعات و شرایط خاص آن زمانی که حادثه مورد نظر در آن واقع شده است،نمی توان به راحتی و با قاطعیت اظهار نظر کرد.ماجرای عدم برگشت ابراهیم اشتر از موصل به سمت کوفه و تنها ماندن مختار در محاصره مصعب،از نمونه های بارز اینگونه حوادث است.لذا نمی توان با قاطعیت حکم به خیانتکار بودن ابراهیم کرد.

توضیحی پیرامون دلایل عدم کمک ابراهیم به مختار:
نمی توان گفت که علت نیامدن ابراهیم بن اشتر به کوفه برای یاری کردن مختار این بود که وی در جریان جنگ و به محاصره در آمدن مختار قرار نگرفته بود؛ زیرا مسلّما در آن مدت طولانی خبرها به ابراهیم رسیده بود، اما وی یقین نداشت که مختار شکست می خورد؛ همان طوری که خود مختار نیز گمان نمی کرد که از مصعب شکست بخورد، چون آنچه از سخنان مختارقبل از حمله مصعب در مسجد کوفه به دست می آید این است که او به پیروزی نیروهای خود در این جنگ اطمینان داشت.1 پس با وجود این اطمینان کمک خواستن از ابراهیم بن اشتر با توجه به این که پیش بینی حمله امویان در صورت نبودن او در موصل قطعی به نظر می رسید به صلاح نبود و ابراهیم نیز نمی توانست بدون دستور و درخواست مختار موصل را رها سازد و به سوی کوفه بیاید، زیرا او در برابر حفظ و اداره موصل که به دوشش سپرده شده بود و از نظر موقعیت نظامی و سوق الجیشی دارای اهمیت ویژه ای بود خود را در برابر مختار و همچنین در برابر محمدبن حنفیه که در شروع نهضت مختار طی نامه ای مسئولیت سرزمین هایی که او فتح می کرد به عهده اش سپرده بود2 پاسخگو می دانست.
اما مختار زمانی که در جنگ با ابن زبیر شکست خورد و به سوی کوفه عقب نشینی کرد ظاهرا نامه ای به ابراهیم نوشته و در آن او را از موقعیت خود با خبر ساخته و از او کمک خواسته بود و بنا داشت تا در نخستین فرصت آن نامه را به ابراهیم بن اشتر برساند، اما در آن زمان از یاران مختار جز شمار اندکی که در محاصره سخت نیروهای مصعب در قصر دارالاماره قرار داشتند و ارتباط شان با خارج از قصر کاملاً قطع شده بود کسی دیگری با او باقی نمانده بود؛ همه یا تسلیم شده و در خدمت مصعب در آمده بودند یا از ترس جان خود در خانه های خویش پنهان شده بودند و حاضر به هیچ گونه همکاری با مختار نبودند؛ زیرا می دانستند که نیروهای مصعب و شورشیان در کوفه تمام حرکات و رفت و آمدهای افرادی را که قبلاً در کنار مختار بودند زیر نظر دارند. گذشته از این، در آن زمان نیروهای مصعب تمام راه های ورودی و خروجی کوفه را در کنترل خود گرفته بودند؛ به همین دلیل زمینه فرستادن آن نامه به ابراهیم در آن زمان برای مختار پیش نیامد. ابن نما نیز به این موضوع چنین اشاره می کند:
وقتی ابراهیم بن اشتر، عبیداللّه بن زیاد را کشت و نیروهای شام را قتل عام نمود در همان نواحی مستقر شد و مختار تصمیم گرفت تا بدون ابراهیم، خود کار جنگ با مصعب را با نیروهایی که در کوفه باقی مانده بود به پیش ببرد.
...اما وقتی [مختار شکست خورد و یاران او یا کشته شدند یا از او به علت ترس از جان خود روی گردانیدند و حتی بسیاری از آن ها به او خیانت کردند]، جز عدّه کمی به دور او باقی نماندند. او در قصر پناه گرفت و در آن جا به محاصره نیروهای دشمن در آمد، و چون کسی پیدا نشد تا نامه او را به ابراهیم برساند صبرش به سر آمد و با نوزده تن از یاران خود از قصر بیرون آمدند و تا پای جان جنگیدند و سرانجام به شهادت رسیدند.

از قسمت اخیر سخنان ابن نما به روشنی پیداست که مختار برای این که ابراهیم بن اشتر را در جریان کار خود قرار دهد و او را به کوفه بطلبد نامه ای به او نوشته و از او خواسته بود تا به کمکش در کوفه بشتابد؛ به همین علت مدت ها در این انتظار به سر می برد تا توسط قاصدی آن نامه را به موصل بفرستد، اما به سبب موقعیت دشواری که او و یارانش در آن قرار گرفته بودند موفق به آن کار نگردید و وقتی از فرستادن نامه نا امید شد تصمیم گرفت تا خود با همان عدّه کمی از نیروها که در کنارش باقی مانده بودند دست به کار شود.(1)

در مورد دلیل پیوستن ابراهیم به مصعب بعد از شکست مختار،هر چند دلیل و سند مستندی نداریم،ولی با توجه به شرایط و موقعیت حساس آن دوره و نیز عدم امکان ارتباط راحت با امام سجاد(علیه السلام) و سیاست امام مبنی بر خودداری از اظهار نظر صریح در مورد قیامهایی که صورت می گرفت،به نظر می رسد،ابراهیم مطمئن بود که به تنهایی و با تکیه بر نیروهای خودش همزمان نمی تواند با دو دشمن بجنگد،لذا تصمیم می گیرد با پیوستن به زبیریان که لااقل در ریخته شدن خون شهدای کربلا نقشی نداشتند،هدف قیام مختار را که گرفتن انتقام خون شهدای کربلا از امویان بود،ادامه دهد و شاید این برنامه را هم داشت که بعد از پایان کار امویان و فراهم شدن شرایط،به جنگ با زبیریان بپردازد.( درست همان کاری که مختار قبل از شروع قیام کرده بود و مدتی در دستگاه زبیریان حضور داشت).لذا به مصعب پیوست تا با استفاده از نیروها و امکانات او با امویان بجنگد.بنابراین نمی توان به راحتی کار ابراهیم را حمل بر خیانت کرد.

پی نوشتها:
1. ذوب النضار، ابن نما، جعفر بن محمد،چاپ جامعه مدرسین قم، ص 149 .





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین