نسبت دین و دنیا از دیدگاه اسلام چیست؟
یکی ازپرسش های مهم در بحث قلمرو دین چگونگی رابطه دین و دنیا است. به این مسأله می توان از منظرهای گوناگونی نگریست. نوشتار حاضر به این موضوع از منظر رابطه دنیا وآخرت می پر دازد. ما معتقدیم گرچه هدف نهایی دین، هدایت انسان به سوی رستگاری اخروی و کمال حقیقی است؛ اما چون بین دنیا وآخرت رابطه حقیقی و تکوینی وجود دارد، سعادت اخروی انسان در گرو تنظیم درست زندگی دنیوی او است و به خاطر محدودیت دانش انسان و عجز او از شناخت جزئیاتِ رابطه دنیا و آخرت تنها دین می تواند الگوی درست و متناسب با کمال حقیقی انسان را به دست دهد. ازسوی دیگر، توجه به نقش و کارکرد دین درزندگی انسان، از این جهت نیز ضرورت دارد که چگونگی مواجهه انسان با دین، افزون بر پیامدهای اخروی و نتائج آشکار دنیوی، از عوامل پنهان در وضعیت و سرنوشت دنیوی انسان است. واژه گان کلیدی: دین، دنیا، آخرت، رابطه، عینیت، قراردادی. مفهوم شناسی درآغاز لازم است واژگان دین، دنیا وآخرت را به اختصار توضیح دهیم وآن گاه رابطه آن ها را بررسی کنیم. دین أ) معنای لغوی: دین در لغت به معنای فرمان بری، تعبد، انقیاد، محکومیت، حساب، جزا، تسلیم و عادت آمده است؛ اما می توان برای دین معنایی در نظر گرفت که جامع این موارد باشد. آن معنای واحد که در همه مشتقات این واژه حضور دارد عبارت است از خضوع و انقیاد در مقابل یک برنامه(1). ب) معنای اصطلاحی: درباره تعریف دین بحث و جدال فراوان و مبانی تعریف ها متفاوت بلکه در مواردی متعارض است. برخی تعریف ها با نگاه به دین خاصی انجام گرفته است و کسانی هم در پی ارائه تعریفی بوده اند که همه ادیان را در برگیرد. از سوی دیگر، برخی تعریف ها همچون تعریف های کلامی، درون دینی و در صدد تعریف دین حقند و دسته ی دیگر از تعریف ها، آن چه را که در عمل و نظر عرف دین تلقی می گردد، اراده کرده است؛ تعریف های جامعه شناختی نوعاً در دسته دوم قرار می گیرد. در این نوشتار مجال پرداختن به انواع تعاریف در باب دین و نقد و بررسی آن ها نیست؛ پس از آوردن دو نمونه از تعریف ها، تعریف برگزیده بیان می شود. برخی، تعریف مفهومی از دین را که مورد پذیرش همگان باشد دشوار یافته و به تعریف مصداقی پرداخته است. بر این اساس، در کتاب ( فلسفه دین در قرن بیستم) دین چنین تعریف شده است: (ادیان عبارتند از یهودیت، مسیحیت، اسلام، آیین هندو، آیین بودا و آن سنت هایی که به نمونه یا نمونه هایی از این ادیان شباهت دارند.)(2) نمونه ای از تعریف مفهومی، تعریف ذیل است: دین متشکل از مجموعه ای از اعتقادات، اعمال و احساسات(فردی و جمعی)است که حول مفهوم غایی سامان یافته است.(3) دو تعریف یاد شده، در پی تعریف دین حق نیست؛ بلکه مقصود آن ها توصیف ادیان موجود است. به اعتقاد ما عنصر اساسی دین عبارتند از: اعتقاد به وجود آفریننده ای برای انسان و جهان، پذیرش جهان آخرت و دستور‌های عملی برگرفته از وحی برای رستگاری دنیوی و اخروی انسان؛ بنابر این، دین چنین تعریف می شود: دین عبارت است از مجموعه ی اعتقادات و دستورهای عملی مطابق با واقع که از طریق وحی برای رستگاری انسان در دنیا و آخرت آمده است. ازآن جهت که دربین ادیان موجود، دین حق ومطابق با واقع را منحصر در دین اسلام می دانیم، مقصود از دین در این نوشتار دین اسلام است. دنیا دنیا از ریشه ( دن‌ی) است واین ماده به معنای قُرب(نزدیکی) است که درآن نسبت بین دو شی سنجیده می شود(4). با برسی موارد کاربرد این واژه روشن می‌شود که معنای اصلی این واژه قُرب به سوی پستی و انحطاط مادی یا معنوی است. براین اساس، زندگی دنیا به معنای زندگی پست، محدود و مادی می باشد که نسبت به ما نزدیک است؛ دربرابر زندگی دیگری که پس ازآن قرار دارد ونسبت به زندگی دنیای ما دور تر است.(5) آخرت کلمه (أخر) معنای مخالف (تقدم) را می رساند و آخِر و أخیر که آخِرت مؤنث آن می باشد مقابلِ أول است. واژه (الآخرة) از واژگان پر تکرار در قرآن کریم است. این واژه در قرآن 9 بار قید واژه (الدار)، به صورت اضافه یا وصف، یک بار صفت (النشأه)، 5 بار در برابر (الاولی) و 42 بار دربرابر الدنیا به کار رفته است. واژه (الآخر) نیز 25 بار صفت (الیوم) ذکر شده است؛ بنا براین، مراد ازآخرت مراحل متأخر ومنازل بعدی است که پس ازپایان زندگی دنیا درپیش روی انسان قرار دارد(6). با تأمل بیشتر، به نظر می رسد دنیا و آخرت در قرآن به سه معنا به کار رفته است: 1. ظرف زندگی انسان: گاهی درقرآن از دنیا وآخرت، زندگی انسان قصد شده است؛ مانند (فاولئک حبطت اعمالهم فی الدنیا والآخرة(7)). وآنان (مرتدان) کارهای شان درجهان دنیا و آخرت تباه شده است. 2. نعمت‌های دنیا وآخرت: کاربرد دیگر این دو واژه، زندگی و نعمت‌های دنیا وآخرت است؛ مانند (بل تؤثرون الحیاة الدنیا والآخرة خیر و ابقی(8)). بلکه شما زندگی دنیا (و نعمت‌های مادی آن) را بر می‌گزینید؛ درحالی که (نعمت‌ها و مواهب) آخرت بهتر وپایدار تر است. 3. شیوه‌ی زندگی: کاربرد سوم این دو واژه، شیوه‌ی زندگی انسان در دنیا و آخرت است. دراین نوشتار کاربرد دوم وسوم مراد است؛ یعنی موضوع بحث این است که رفتار وچگونه زیستن انسان در دنیا چه ارتباطی با چگونه زیستن انسان در آخرت دارد؟ ارتباط دین، دنیا و آخرت با یک دیگر 1. رابطه دین وآخرت: اعتقاد به مبدأ و معاد از اصول ضروری همه ادیان الاهی است. با آگاهی اجمالی از دین، قابل انکار نیست که دین برای تأمین سعادت ابدی انسان برنامه هایی را سامان داده است و هدف نهایی دین، هدایت انسان به سوی سعادت اخروی در پرتو کسب رضایت خدا و تقرب به او است؛ بنابر این، ارتباط دین و آخرت مسلم و انکار ناپذیر است، کسی که اندک آگاهی از دین الاهی داشته باشد، نمی تواند بگوید که هدف دین تنها اصلاح دنیای انسان است و هیچ ارتباطی با آخرت ندارد. 2. رابطه دین و دنیا: بر خلاف رابطه دین و آخرت، رابطه دین و دنیا از مسائلی است که درباره آن اختلاف شدیدی وجود دارد. جمعی بر این باورند که قلمرو دین، دنیا و آخرت است؛ علاوه بر اصلاح آخرت، در سامان بخشی دنیا نیز باید دین معیار و مرجع اصلی باشد. در مقابل، گروهی هدف و کارکرد دین را منحصراً توجه دادن انسان به مبدأ و معاد می داند. بر اساس این دیدگاه، برنامه های دینی محدود به امور عبادی و فردی است. سیاست، اقتصاد و دیگر امور اجتماعی از قلمرو دین خارج است. 3. رابطه دنیا و آخرت: در بحث قلمرو دین مسأله مهم که شایسته است به صورت جدی بررسی گردد، نوع رابطه دنیا و آخرت است؛ زیرا پیش فرض دیدگاهی که صرفاً توجه به خدا و آخرت را غایت دین و هدف بعثت انبیا می داند. استقلال دنیا و آخرت و انکار رابطه حقیقی بین دنیا و آخرت است. مطابق این دیدگاه نحوه زندگی انسان در دنیا تأثیری در سعادت یا شقاوت اخروی او ندارد و رسیدن به سعادت اخروی که هدف ادیان الاهی است در گرو برخی اعمال فردی و شخصی است. از این رو، لازم است روشن گردد که دنیا و آخرت چه نسبتی باهم دارند. آیا دنیا و آخرت دو حوزه مستقل اند که هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند یا دو مرحله به هم پیوسته از یک حقیقتند؟ در صورت دوم باید درباره نحوه رابطه دنیا و آخرت تحقیق شود که آیا این رابطه قراردادی است یا حقیقی و تکوینی؟ اگر این رابطه، حقیقی است از چه نوع است، عینیت، رابطه علی و معلولی یا نوع دیگر؟ واضح است که با پذیرش رابطه حقیقی از نوع علیت یا عینیت نمی توان دنیا را خارج از قلمرو دین دانست؛ زیرا گرچه هدف نهایی و غایت اصلی دین را تأمین سعادت اخروی بدانیم، آخرت را نمی توان از دنیا تفکیک کرد و آن ها را جدا از هم دیگر دانست. شیوه بحث پیش از ورود به بحث، شایسته است خاطر نشان گردد که ویژگی موضوع مورد بحث-رابطه دنیا و آخرت- اقتضا دارد که شیوه بحث نقلی باشد؛ یعنی برای پاسخ دادن به این مسأله باید در متون دینی کاوش نمود و به ویژه دیدگاه قرآن را به دست آورد. دلیل سخن یاد شده این است که آخرت در قلمرو تجربه ما قرارندارد و دانش عقلی یا شهودی ما نیز نمی تواند رابطه دنیا و آخرت را به گونه ای روشن و دقیق بیان کند. بدین جهت، ابزارهای عمومی معرفت در این مسأله کارآیی کافی ندارند و تنها راه مطمئن بهره جویی از منبع وحیانی است.از این رو در این جستار تلاش بر این است که رابطه دنیا و آخرت از دیدگاه قرآن تبیین گردد تا در پرتو آن رابطه دین و دنیا نیز مشخص شود. بررسی احتمالات أ) نفی ارتباط: یک دیدگاه، یا احتمال این است که آخرت عالمی کاملاً مستقل است و زندگی انسان در آن عالم ارتباطی با زندگی وی در این جهان ندارد. بر اساس این دیدگاه، در دنیا هرگونه رفتاری داشته باشیم، تأثیری در زندگی اخروی ما ندارد. این احتمال از دیدگاه اسلام و ادیان الاهی پذیرفته نیست. از دیدگاه اسلام همان گونه که وجود آخرت ضروری وانکار نا پذیر است، اصل ارتباط دنیا وآخرت نیز تردید ناپذیر است. ب)وجود ارتباط: ازدیدگاه دیگر بین دنیا و آخرت رابطه ای وجود دارد؛ اما در چگونگی این رابطه، آرا یا احتمالات متفاوت وجود دارد: 1. رابطه مستقیم: بین دنیا و آخرت رابطه مستقیم وجود دارد؛ یعنی هرگونه که در این دنیا زندگی کنیم در آخرت نیز همان گونه زندگی می‌کنیم؛ هر کس در دنیا از نعمت ها و لذت ها بهره مند باشد، در آخرت نیز در لذت و آسایش به سر خواهد برد و آن کس که در این جهان در سختی و محرومیت زندگی می کند، در سرای دیگر نیز محروم و نگون بخت خواهد بود. ظاهراَ این دیدگاه بین برخی از مردم باستان رایج بوده است؛ زیرا اکتشافات باستان شناسان نشان می دهند که برخی طلا و جواهرات، اسباب و وسائل و حتی غذا به همراه مردگان خود در قبرها قرار می دادند(9). بی گمان رابطه مورد پذیرش اسلام از این نوع رابطه؛ یعنی رابطه مستقیم نیست. 2. رابطه متضاد: طبق این دیدگاه، بین دنیا و آخرت رابطه متضاد حاکم است؛ یعنی، برخورداری از دنیا سبب محرومیت از آخرت می شود و رنج و زحمت دنیایی، آسایش و برخورداری اخروی را در پی دارد. بر اساس این بینش نیکبختی دنیا و آخرت برای یک فرد قابل جمع نیست؛ باید از سعادت دنیا و آخرت یکی را بر گزید. این نگرش نیز با معیارهای اسلام انطباق ندارد؛ زیرا فقر و غنا در دنیا اسباب خاص خود را دارد که برای هر کس حاصل گردد، حالت متناسب با آن را خواهد داشت. سعادت و شقاوت اخروی نیز تابع ایمان و کفر است. بنابر این ممکن است کسانی در هر دو جهان از فیض و نعمت های الهی محروم باشند و به تعبیر قرآن (خسر الدنیا و الآخرة ذلک هو الخسران المبین)(10) باشند. از سوی دیگر امکان دارد دسته ای در هر دو جهان از نعمت های الاهی بهره مند باشند؛ زیرا هم اسباب تمتع دنیوی برای آن ها فراهم است و هم اهل ایمان و عمل صالحند؛ البته این مطلب، منافاتی با این ندارد که رواج وشیوع برخی ازگناهان دراجتماع زمینه زوال نعمت ها را فراهم می کند و در مقابل، عمل براساس دستور خدا واجرای کامل و فراگیر برنامه های دین، گسترش نعمت ها ورویش برکات الاهی را به دنبال دارد. این مطلب سازوکار و اصول ویژه ای دارد که در ادامه، ضمن بحث از بازتاب عمل در زندگی، به آن خواهیم پرداخت. 3. رابطه قراردادی: بر اساس نگرش دیگر، همان گونه که قوانین حقوقی و کیفری که در اجتماع اجرا می شود، قراردادی و اعتباری است؛ رابطه دنیا و آخرت؛ یعنی بین عمل اختیاری انسان و نتائج اخروی آن، نیز رابطه قرار دادی و اعتباری است. به طور مثال، همان گونه که ارتباط عینی و تکوینی بین عمل دزدی و زندان رفتن یا قطع دست وجود ندارد وصرف قرار داد است، رابطه افعال اختیاری انسان و پاداش ها و کیفر های اخروی نیز قراردادی و اعتباری است. ظاهر برخی آیات نیز مؤید رابطه وضعی و قراردادی است. به طور نمونه، آیاتی که درباره رابطه رفتارهای اختیاری انسان و نتایج اخروی آن، تعبیر (اجر)، (جزاء)، (اشتراء) و(تجارت) را به کار برده است، در رابطه وضعی وقراردادی ظهور دارند. چند آیه از این گروه را به عنوان شاهد می‌آوریم: • (جزاء): (من یعمل سوءاً یجز به ولایجد له من دون الله ولیاً ولانصیرا(11))؛ هر کس کار بدی انجام دهد، مجازات آن را خواهد دید و جز خدا ولی و یاوری نخواهد داشت. (فأثابهم الله بما قالوا جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها و ذلک جزاء المحسنین(12) )؛ خداوند به آنان به خاطر گفتن کلمه حق، باغ هایی را پاداش می دهد که نهر ها در زیر آن ها روان است و ایشان در آن، جاودانند. این پاداش نیکوکاران است. • (أجر): (إن الذین آمنوا و عملوا الصالحات و اقاموا الصلوة و آتوا الزکوة لهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیم و لا هم یحزنون(13))؛ آنان که ایمان آوردند و کردار شایسته را به جا آوردند و نماز را به پا داشتند و زکات دادند، پاداش خویش را نزد پروردگارشان خواهند داشت و بیمی بر آنان نیست و غمگین نخواهند بود. • (اشتراء): (إن الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بأن لهم الجنة یقاتلون فی سبیل الله فیقتُلون و یقتلون وعداً علیه حقاً فی التورات و الانجیل و القرآن(14))؛ خداوند از مؤمنان جان‌ها ومال‌های‌ شان را خریده است که(در برابرش) بهشت برای آنان باشد؛ (به این گونه که) در راه خدا پیکار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند. این وعده‌ای حقی است که خدا در تورات وانجیل و قرآن ازآن یاد کرده است. • (تجارت): ( یا ایها الذین آمنوا هل ادلکم علی تجارة تنجیکم من عذاب الیم تؤمنون بالله و رسوله و تجاهدون فی سبیل الله باموالکم و انفسکم ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون(15))؛ آیا (می خواهید) شما را به تجارتی رهنمون شوم که شما را از عذاب دردناک می رهاند؟ به خدا و پیامبرش ایمان آورید و در راه خدا با مال و جان تان جهاد کنید؛ اگر بدانید این کار برای شما بهتر است.) واضح است که دراین قبیل آیات، بیان قرآن به گونه‌ای است که از آن، رابطه‌ قراردادی فهمیده می‌شود و نیز برای عموم مردم که با روابط قراردادی مأنوسند، فهم رابطه‌ای فراتر از رابطه‌ قراردادی دشوار است. به یقین، با این مقدار تتبع درباره نظر نهایی قرآن، در موضوع یاد شده، حق مطلب اداء نمی‌شود؛ باید آیات یاد شده به قرینه دیگرآیات مرتبط با موضوع تفسیر گردد. 4. رابطه تکوینی: دیدگاه دیگر که مختار نویسنده است رابطه دنیا و آخرت را فراتر از حد قرارداد می‌داند. بر اساس این دیدگاه بین رفتار اختیاری انسان و نتایج اخروی آن، رابطه تکوینی برقرار است، نه رابطه وضعی و قراردادی. تعبیرهای: (أجر)، (جزاء) و (تجارت) که در رابطه وضعی و قراردادی ظهور دارد، برای آسانی فهم و سهولت تلقی عموم مردم است. برای عموم مردم، در اثر انس و سروکار داشتن با قوانین اجتماعی که همه بر پایه وضع و قراردادمبتنی هستند، درک رابطه عینی و غیر قراردادی بین رفتار اختیاری انسان و پاداش و کیفر آن دشوار است؛ از این رو شارع مقدس، معارف ژرف و حقایق بلند را در قالب فهم و درک عموم مردم بیان کرده است؛ اما قرآن به همین اندازه اکتفا نکرده است و در موارد دیگر مطلب را در سطح بالاتر که فراخور فهم خواص و ژرف اندیشان است، بیان کرده است. علامه طباطبایی در این مورد می فرماید: خداوند متعال در سخن خود آن گونه که افراد در جامعه گفت و گو می کنند، سخن گفته است و سعادتی را که دین به سوی آن هدایت می کند، در قالب قوانین و آداب اجتماعی بیان کرده است. از این رو، فرمان داده و نهی کرده، تشویق و تهدید کرده است، بشارت داده و انذاز نموده است، وعده پاداش نیک داده و به کیفر تهدید کرده است. به همین جهت، ما، دین را به آسان ترین روش، همانند آداب و قوانین اجتماعی بر می گیریم... اما خداوند برای تعلیم کسانی که آماده درک حقایقند، در آیات دیگر اشاره می کند که در آن سوی این معارف دینی که ظاهر قرآن مشتمل بر آن است، حقایقی والاتر و اسراری گران بهاتر قرار دارد.(16) علامه طباطبایی پس از استدلال به آیاتی که در این باره هست، نتیجه می گیرد: از بیان خداوند متعال در قرآن آشکار می شود که بین عمل و جزاء، در آن سوی رابطه وضعی، که بنای اجتماع بر آن است و ظاهر سخن خداوند نیز همان است، رابطه حقیقی (غیر قراردادی) وجود دارد.(17) با این فرض که از دیدگاه قرآن، رابطه بین دنیا و آخرت رابطه قراردادی نیست؛ بلکه رابطه تکوینی و حقیقی است، نکته مهمی که لازم است روشن گردد، نوع این رابطه‌‌ی تکوینی است. آیا این رابطه، از قبیل رابطه (علت) و(معلول) است؟ یا رابطه (عینیت)، یا از سنخ دیگر؟ برای پاسخ به این پرسش، به قرآن رجوع می‌کنیم. آیات را می توان به چند دسته تقسیم کرد: گروهی از آیات دلالت دارند که انسان خود عمل را در قیامت می بیند. آیات دیگری تعبیر به وجدان و یافتن عمل در قیامت دارد. در دسته دیگر واژه (توفی)؛ یعنی دریافت به تمام و کمال به کار رفته است. برخی دیگر حاکی است که خود عمل جزای انسان است؛ و دسته‌ای هم درباره اموال است و خود اموال را به عنوان کیفر و پاداش اخروی مطرح می کند. الف) رؤیت عمل: برخی آیات دلالت دارند بر این که انسان خود عمل را می بیند؛ مانند: (و من یعمل مثقال ذرةٍ خیراً یره و من یعمل مثقال ذرةٍ شراً یره(18) )؛ هر کس به اندازه ذره ای نیکی کند، همان را می بیند و آن کس که به مقدار ذره ای بدی ورزد همان را خواهد دید. ظاهر این آیه این است که هر کس عمل خود را می بیند. (یوم ینظر المرء ما قدمت یداه...(19))؛ روزی که انسان می نگرد به آن چه از پیش فرستاده است. ب) یافتن عمل: آیاتی که تعبیر به یافتن عمل در قیامت دارد؛ مانند: ( و ما تقدموا لانفسکم من خیر تجدوه عند الله إن الله بما تعملون بصیر(20))؛ هر چه برای خود پیش فرستید، نزد خدا خواهید یافت؛ خداوند به اعمال شما بینا است. ج) توفی: آیاتی که تعبیر (توفی) در آن به کار رفته و بر دریافت کامل عمل دلالت دارند؛ مانند: (ثم توفی کل نفس ما کسبت و هم لا یظلمون(21))؛ هر کس هر چه کسب کرده است، در آخرت به او پرداخت می شود و به آنان ستم روا نمی گردد. د)جزا بودن نفس عمل: آیاتی که دلالت دارند که خود عمل جزای انسان است؛ مانند: (لیجزی الله کل نفس ما کسبت إن الله سریع الحساب(22))؛ تا خداوند به هر کس آن چه را به دست آورده است جزا دهد، خداوند حسابرس سریعی است. ظاهر آیه این است که خود عمل پاداش انسان است؛ زیرا تعبیر(بما کسبت)، ندارد بلکه به (ما کسبت) تعبیر کرده است. (و لا تجزون إلا ما کنتم تعملون(23))؛ جز آن چه انجام می دهید، پاداشی به شما داده نخواهد شد. در این آیه شریفه هم جزا، خود عمل شمرده شده است( ما کنتم تعملون)؛ نه نتیجه آن ( بما کنتم تعملون). ه) اموال در آخرت: دسته‌ای ازآیات دلالت دارند بر این که اموالی که در معصیت خدا مصرف یا ذخیره شوند، خود در قیامت عذاب دوزخیان و اموالی که در اطاعت خدا انفاق گردند، پاداش اهل بهشتند. (إن الذین یأکلون اموال الیتمی ظلماً إنما یأکلون فی بطونهم ناراً و سیصلون سعیراً(24))؛ آنان که اموال یتیمان را به ستم می خورند (در واقع) آتش می خورند و به زودی در شعله‌های آتش می‌سوزند. (والذین یکنزون الذهب والفضة و لا ینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم. یوم یحمی علیها فی نار جهنم فتکوی بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم هذا ما کنزتم لأنفسکم فذوقوا ما کنتم تکنزون(25))؛ آنانی را که زر و سیم را می انبارند و آن را در راه خدا انفاق نمی کنند، به عذاب سخت الهی بشارت ده! روزی که آن زر و سیم را در آتش می گدازند و پیشانی و پهلو و پشت شان را با آن داغ می کنند (و به آنان گفته می شود:) این همان بود که برای خود می انباشتید پس بچشید آن چه را که انباشته بودید. (و ما تنفقوا من خیر یوف الیکم و انتم لا تظلمون(26))؛ و هر چیزی را که انفاق کنید به طور کامل به شما پرداخت می‌شود و به شما ستم نخواهد شد. ظاهر این پنج دسته آیات این است که بین اعمال اختیاری انسان و نتایج اخروی آن، رابطه تکوینی و حقیقی برقرار است و این رابطه تکوینی بالاتر از رابطه علت و معلول و رابطه بین شیء و آثار آن است. دقت درنوع بیان آیات، نشان‌گر نوعی رابطه عینیت بین اعمال و پیامدهای اخروی آن است. باید دانست که مقصود از (عینیت) این نیست که اعمال با همین صورت دنیوی بر ما ارائه می شود؛ همانند این که کسی که در راه خدا کشته شده است، در قیامت صحنه کشته شدن خود را ببیند یا کشته شود؛ بلکه صورت دنیوی تبدیل به صورت اخروی وملکوتی می شود؛ اما درک کیفیت و نحوه رابطه اعمال با صورت اخروی آن ها، برای ما مشخص نیست؛ بنابر این، صورت اخروی اعمال ما: مرتبه ای از وجود است در عالمی دیگر، که آن عالم برای ما ناشناخته است، اما هر چه هست از موجودی که در این جهان است به وجود می آیدو شکل دهنده ی آن ایمان، عمل صالح و نیت ناب و زلال (الله) یا کفر و عصیان و نیت شیطانی است.(27) تجسم اعمال چنانچه گفته شد، رفتار اختیاری انسان صورت اخروی متناسب با عمل و انگیزه عمل دارد که از آن، در اصطلاح، به تجسم اعمال یاد می شود. تجسم اعمال را چنین تعریف کرده اند: (تجسم اعمال به معنای به شکل جسم و پیکر در آمدن موجودات غیر مادی؛ مانند عقاید، اخلاق و اوصاف و افعال و آثار انسان است(28))؛ بنابراین، از بررسی مجموع آیات وکنار هم نهادن آن‌ها، به دست می‌آید که بین دنیا و آخرت رابطه عینیت برقرار است؛ اما درک چگونگی این رابطه، در توان عقل ما نیست. با این حال، این اندازه روشن است که حلقه پیوند این دومرحله ازحیات، نفس فنا ناپذیر انسان است؛ زیرا اعمال، عقاید و اخلاق، با نفس انسان ارتباط دارند و این ارتباط، نفس انسان را شکل می دهد و ملکات و حالت‌های نفسانی در انسان پدید می‌آورد. دیدگاه علامه طباطبایی: او معتقد است که (جزای اعمال) آثار و مقتضیات خود نفس است؛ زیرا در اثر عقاید، اخلاق و رفتارهای گوناگون، ملکات متناسب با آن رفتارها در نفس به وجود می‌آید که آثار ویژه ای دارند و آن آثار، همان ثواب و عقاب اخروی می باشند. وی این مطلب را به تفصیل مطرح کرده که می توان آن را به صورت زیر خلاصه کرد: 1- قوانین و مجازات های شرعی، برای سهولت فهم مردم، در ظاهر به صورت مجازات های قراردادی بیان شده اند.(29) 2- در عین حال، قرآن کریم حقیقت ژرفی را که در پشت این ظواهر قرار دارد، برای استعداد های عالی بیان کرده است. آن حقیقت این است که میان اعمال و مجازات اخروی رابطه حقیقی، یعنی، رابطه عینیت برقرار است.(30) 3- مجازات های اخروی آثار و ملکات نفسانی خود انسان است؛ زیرا اعمال، عقاید و اخلاق در نفس ملکاتی را ایجاد می کند که در قیامت به صورت پاداش و کیفر مجسم می شوند.(31) 4- این آثار و ملکات و صورت های اخروی، در دنیا نیز وجود دارد، اما عموم افراد در غفلتند و نمی توانند این صورت ها را ببینند؛ در قیامت پرده‌ غفلت کنار می رود و انسان، حقیقت اعمال و ملکات حاصل از آن را می‌بیند.(32) 5- زندگی اخروی تابع زندگی دنیوی است.(33) بنابر این، انسان در دنیا همچون ماده خامی است که در کارخانه اعمال اختیاری خود، شکل می گیرد. او گرچه استعدادها و قابلیت های خاصی دارد؛ اما این استعدادها نیاز به پرورش و ایجاد زمینه شکوفایی دارد و اراده و اختیار انسان در ایجاد این زمینه نقش اصلی دارد. بیان ملا صدرا: ایشان در پرتو اصالت وجود و پذیرش اصل حرکت جوهری، حقیقت یادشده را این گونه تبیین می کند که انسان در دنیا (یک نوع) است؛ اما در آخرت، به صورت‌ها و انواعی بی شمار در می‌آید؛ زیرا صورت نفسانی انسان همچون ماده ای است که استعداد پذیرش صورت های مختلف اخروی را دارد. نفس انسان بر حسب عقاید، رفتارها، اوصاف و ملکاتی که دارد، واجد هیأت و حالتی می شود که متناسب با صورت های اخروی خاص است. ملاصدرا به آیه (یوم ینفخ فی الصور فتأتون افواجاً(34)) تمسک می کند. عذاب ها و نعمت های اخروی نیز صورت های اخروی ملکاتی است که انسان در دنیا به دست آورده است.(35) دیدگاه علامه جوادی آملی: علامه جوادی آملی -دام ظله- نیز هستی ابدی انسان را مجموعه ای مرتبط و یک پارچه ای می داند که با مرگ و سفر آخرت در آن هیچ انقطاعی پدید نمی آید. رابطه دنیا و آخرت رابطه ای است که اول و آخر انسان در یک مسیر قرار دارد و در حقیقت دنیا و آخرت دو چهره یک واقعیت است. عالم آخرت عالم ظهور و بروز باطن ها و تجسم اعمال انسان ها است. (یوم تبلی السرائر) روزی برای انسان خواهد آمد که کوچک ترین رفتار گذشته او مورد غفلت قرار نمی گیرد، چون انسان به وسیله اعمال خود، ماهیت و حقیقت آینده وجود خویش را می سازد و همه عقاید، اخلاق، رفتار، گفتار و نوشتارش در همه امور اخروی، اجتماعی، سیاسی، معیشتی، حکومتی، اقتصادی و فرهنگی نقش دارد. آدمی در واقع حقیقتی برای خود می سازد که در این عالم نمی تواند به آن پی ببرد؛ اما در آخرت کاملاً آن حقیقت آشکار می شود.(36) بازتاب اعمال انسان در دنیا ضرورت مرجعیت دین در تعیین شیوه زندگی دنیوی از منظر رابطه عینی و تکوینی بین دنیا و آخرت بررسی شد. طبق این بیان، چون دنیا وآخرت دوحوزه جدا وبدون ارتباط نیستند؛ بلکه بین آن‌ها رابطه عینیت برقرار است، پس، اصلاح آخرت وهدایت انسان به سوی کمال وسعادت اخروی، بدون توجه به شیوه‌ رفتار و نوع زندگی دنیوی امکان ندارد. ازسوی دیگر، بدون شک ابزار ادراکی انسان؛ یعنی، عقل، حس و شهود از درک تفاصیل زندگی انسان در آخرت و نیز تأثیراتی که هرکدام از رفتارهای انسان در سرنوشت اخروی وی دارد، عاجز است؛ از این‌رو، انسان ناگزیر است که درتعیین شیوه‌ زندگی خود به دین مراجعه کند؛ پس سعادت اخروی بدون گزینش زندگی متناسب در دنیا، قابل دست‌رسی نیست و تشخیص این تناسب بدون دین امکان ندارد؛ زیرا تنها کسی از این تناسب آگاهی دارد که بر آغاز و فرجام حیات انسان؛ یعنی، دنیا و آخرت احاطه داشته باشد وکسی جز خدا چنین احاطه‌ا‌ی ندارد. خداوند برنامه زندگی متناسب با آ خرت را در قالب دین، از طریق فرستادن انبیا و کتاب‌های آسمانی، برای بشر ارائه کرده‌است. تاکنون از راه تفکیک نا‌پذیری دنیا و آخرت، ضرورت استناد به دین در تدبیر زندگی دنیا اثبات گردید. راه دیگر برای ضرورت مرجعیت دین در رفتار های فردی و اجتماعی، تأثیر رفتار انسان در رخدادها و حوادث طبیعی و پدیده‌های اجتماعی است. اساس و مبنای هستی شناسانه این سخن، اصول ذیل است: اولاً، در همه هستی قانون علیت حاکم است؛ هر پدیده ای علت و سبب ویژه ای دارد. ثانیاً، دایره علیت محدود به علت‌ها و اسباب مادی نیست؛ گستره علیت شامل علت‌ها و اسباب غیر مادی نیز می شود؛ و بلکه در هر پدیده‌ مادی علت حقیقی، آن علل غیر مادی هستند و امور مادی از قبیل علل زمینه ساز می باشند. با توجه به این دو مقدمه، از دیدگاه عقل ممکن است رفتار انسان ها در حوادث و پدیده های این جهان، از قبیل باران، سیل، زلزله، قحطی، فراوانی، ابتلا به مصائب یا پیشامدهای خوش آیند، تأثیر داشته باشد. قرآن و متون دینی در موارد زیادی بر وجود این تأثیر و رابطه تأکید می کند و رخدادهای طبیعی یا اجتماعی را به کردار انسان مستند می سازد. قرآن یک اصل کلی را در مورد تغییر و دگرگونی شرایط زندگی بیان می کند: (ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم(37))؛ خداوند حال هیچ گروهی را تغییر نمی دهد تا زمانی که خود آن گروه حال شان را تغییر دهند. علاوه براین قاعده کلی، قرآن موارد ویژه‌ای از ارتباط بین رفتار و حالات زندگی انسان درآسایش وریزش برکات الاهی یا نزول بلاها وسررسیدن خشم الاهی را بیان می کند. از باب نمونه، برخی از آیاتی که به این رابطه اشاره دارد، می‌آوریم: 1- تأثیر ایمان و تقوا در افزایش نعمت ها (و لو ان اهل القری آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الأرض(38)). چنانچه مردم شهرها همه ایمان می‌آوردند و پرهیزکار می‌شدند، همانا درهای برکات آسمان و زمین را بر آنان می گشودیم. 2- تأثیر نافرمانی خدا در نزول عذاب الهی (و اذا اردنا ان نهلک قریة امرنا مترفیها ففسقوا فیها فحق علیها القول فدمرناها تدمیراً(39))؛ ما چون بخواهیم اهل شهر و دیاری را هلاک سازیم به سرمایه داران آنان امر می‌کنیم، آن گاه سرمایه داران راه فسق و تبه کاری را در پیش می‌گیرند. در این حال تنبیه و عقاب بر آنان لازم می شود و همه را هلاک می‌کنیم. 3- گسترش فساد در اثر رفتار انسان ها (ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس لیذیقهم بعض الذی عملوا لعلهم یرجعون(40)). تباهی در اثر رفتار مردم در خشکی و دریا آشکار شده است؛ خداوند می‌خواهد کیفر بعضی از اعمال شان را به آنان بچشاند؛ شاید به سوی خدا باز گردند. 4- گرفتاری ها نتیجه رفتار خود انسان (و ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم و یعفو عن کثیر(41))؛ هرگونه مصیبتی که به شما می رسد، از کردار بدی است که دست های شما انجام داده است؛ در صورتی که خدا بسیاری از اعمال ناشایست را می بخشد. دنیا داری کافران و فقر مؤمنان شاید در این جا این سؤال مطرح شود که با این بیان، باید مؤمنان، همیشه، بیشتر از کافران از انواع نعمت ها و رفاه ظاهری برخوردار باشند و کمتر گرفتار سختی ها و مصائب گردند؛ در حالی که چنین نیست؛ زیرا بسیاری از جامعه های آلوده به کفر و گناه نسبت به بسیاری از کشورهای اسلامی از رفاه و آسایش بیشتری بهرمندند و کشورهای اسلامی و ملت های مسلمان از بسیاری جهات- دست کم در این روزگار- در سطح پایین‌تر قرار دارند. پاسخ اول: باید توجه داشت که آسایش دنیوی فقط به اموری مانند خوراک و مسکن خلاصه نمی‌شود، بلکه مواردی مانند آرامش روانی، خانوادگی، اجتماعی و مانند آن را هم شامل می‌شود که در این موارد، مشکلات غیر مؤمنان اگر از ایمان داران بیشتر نباشد،کمتر نیست. صرف نظر از این تذکر کلی، تأثیر رفتار انسان در حوادث سود آور یا زیان بخش علت تامه نیست؛ بلکه عوامل دیگر از قبیل عوامل محیطی، تلاش فردی و انسجام و همکاری جمعی نیز در سرنوشت ملت ها کارسازند. پاسخ دوم: یکی از سنت های الاهی، سنت امتحان و آزمایش انسان‌ها است. بر اساس آیات و روایات، خداوند متعال برای تکامل و افزایش ایمان و پاداش مؤمنان، زدودن گناهان آنان، و دور کردن آنان از غرور و غفلت، بندگان مؤمن خود را به مشکلاتی دچار می‌سازد: ( و نبلوکم بالشر و الخیر فتنة(42))؛ شما را با شرور و خیرات آزمایش می‌کنیم. پاسخ سوم: یکی از راه های کیفر و عذاب الاهی سنت (استدراج) است. سنت استدراج این است که خداوند ستمگران و اهل فساد را مدتی مهلت می دهد تا آنان بیشتر در فساد و طغیان گرفتار شوند و در نتیجه کفر و عذاب آن ها چند برابر گردد. قرآن دراین زمینه می فرماید: (و لا یحسبن الذین کفروا انما نملی لهم خیر لانفسهم إنما نملی لهم لیزدادوا اثماً و لهم عذاب مهین(43))؛ کافران نپندارند که مهلتی که به آنان می دهیم به سود آنان است. تنها از این رو به آنان مهلت می دهیم که بیشتر به گناه آلوده شوند و در پی آن عذابی خوارکننده خواهند داشت. و نیز می فرماید: (و لا یغرنک تقلب الذین کفروا فی البلاد؛ متاع قلیلٌ ثم مأواهم جهنم و بئس المهاد(44))؛ تحولات گوناگون کافران تو را نفریبد. دنیا متاعی اندک است و پس از این جهان جایگاه آنان جهنم است و چه بد آرامگاهی است. آیت الله مصباح یزدی - دام ظله- در این باره می گوید: این سنت (سنت املاء و استدراج) که می توان آن را یکی از مصادیق سنت (زیادت ضلالت) و امداد اهل باطل درجهت باطل هم قلمداد کرد، بدین معنا ست که خدای متعال بر نعمت‌های مادی و دنیوی اهل باطل می افزاید تا فریفته و مغرور گردند و در راه خود پابرجا تر و استوار تر شوند و بر کفر و کفران و ظلم و عصیان خود بیفزایند و استحقاق عذاب و عقاب بزرگتر و دردناک تری را بیابند.(45) پاسخ چهارم: پاسخ دیگر به این اشکال از طریق (سنت امهال) است. توضیح این که: خداوند متعال به خاطر مصالحی که ما از همه آن ها آگاهی نداریم، در کیفر و عذاب ستمگران و تبه کاران شتاب نمی کند؛ بلکه به آنان تا مدتی فرصت و مهلت می دهد. در خلال این مدت ممکن است گروهی از آنان توبه کنند و دست از سرکشی و نافرمانی بردارند و به سوی بندگی و تقوا بازگردند. همچنین امکان دارد از میان نسل این گروه سرکش و نافرمان، گروهی خداجو و اهل ایمان و تقوا به وجود آید.(46) قرآن در این مورد می فرماید: (و لو یؤاخذ الله بظلمهم ما ترک علیها من دابة و لکن یؤخرهم الی اجلٍ مسمی فإذا جاء اجلهم لا یستأخرون ساعةً و لا یستقدمون(47))؛ اگر خدای متعال مردم را به ستم شان مؤاخذه می‌کرد، بر روی زمین جنبنده ای باقی نمی گذاشت؛ ولی تا مدت معین مهلت شان می دهد و چون مدت شان سر آید، نه لحظه‌ای دیرتر (از میان) می روند و نه لحظه زودتر. و نیز می فرماید: ( و لو یؤاخذ الله الناس بما کسبوا ما ترک علی ظهرها من دابة و لکن یؤخرهم الی اجل مسمی فإذا جاء اجلهم فإن الله کان بعباده خبیراً بصیراً(48))؛ اگر خدای متعال مردم را به آن چه مرتکب می شوند، مؤاخذه می‌کرد بر روی زمین جانوری باقی نمی گذاشت؛ ولی (مؤاخذه) آنان را تا سر حدی معین به تأخیر می اندازد و چون سرآمد شان در رسد، خدای متعال به بندگانش بینا است. نکته: در این مقام بیان این نکته مناسب است که فرصت دادن و (سنت امهال) الاهی همان گونه که از دو آیه یاد شده پیدا است، تا مدت معین و محدودی است، تا در این مدت زمینه بازگشت و خود سازی فراهم باشد. اگر اهل طغیان و تبه کاران در این مدت باز هم به طغیان و سر کشی ادامه بدهند، آن گاه سنت دیگر الاهی که عبارت است از سنت (استیصال) (ریشه کنی) سراغ آن ها می آید. سنت استیصال از قوانین و سنت های قطعی و تغییر ناپذیر الاهی است که با نابودی کفار به پیروزی نهایی اهل حق و مؤمنان می انجامد.(49) قرآن در این زمینه به بندگان خود هشدار می دهد که با سیر و مطالعه سرنوشت گذشتگان، درس عبرت بیاموزند تا نپندارند که این مهلت به پایان نمی رسد. (قد خلت من قبلکم سنن فسیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبة المکذبین(50))؛ پیش از شما ملت هایی بودند و رفتند، در اطراف زمین گردش کنید تا ببینید که آنان وعده های خدا را تکذیب کردند، چگونه هلاک شدند. و نیز: (الم یرو کم اهلکنا من قبلهم من قرن مکناهم فی الارض مالم نمکن لکم و ارسلنا السماء علیهم مدراراً و جعلنا الانهار تجری من تحتهم فاهلکناهم بذنوبهم و انشأنا من بعدهم قرناً آخرین(51))؛ آیا ندیدند که ما پیش از ایشان چه بسیار گروهی را هلاک نمودیم و حال آن که در زمین به آن ها قدرت و تمکینی داده بودیم که شما را نداده ایم و از آسمان بر آن ها باران رحمت فرستادیم و نهر ها در زمین جاری ساختیم؛ پس به سبب نافرمانی شان آنان را هلاک نمودیم و گروه دیگر را به جای آن ها پدید آوردیم. پاسخ پنجم: واقعیت این است که جوامع اسلامی، درعمل با آموزه‌های نجات بخش اسلام، به ویژه ابعاد اجتماعی آن فاصله بسیار دارند؛ آموزه هایی از قبیل امر به معروف و نهی از منکر، تأکید بر اتحاد امت اسلامی،سفارش اسلام به تعاون و همیاری، سفاش اسلام به فراگیری دانش های مورد نیاز جامعه، لزوم آمادگی نظامی دربرابر دشمنان و جز این ها، دربین مسلمانان غالباََ متروک ومهجور است. به گواهی تاریخ تا آن زمان که ارزش های اسلامی در جوامع اسلامی حاکم وجاری بود، جوامع اسلامی ازابعاد گوناگون علمی ،رفاه اجتماعی و اقتدارنظامی از منزلت والایی برخوردار بودند. انحطاط آنان از هنگامی آغاز گردید که در عمل از دین دور شدند . درمقابل، جوامع مسیحی سیر ترقی دربعد مادی را از روزی آغاز کردند که ازسلطه کلیسا ودین تحریف شده مسیحیت رها شدند؛ اگرچه ازبعد معنوی دچار انحطاط و سقوط گردیدند. آری؛ باید گفت: اسلام به ذات خود ندارد عیبی هر عیبی که هست از مسلمانی ماست جمع بندی: دنیا وآخرت دو قلمرو کاملا جدا وبدون ارتباط نیستند؛ به گونه‌ای که بتوان برای هرکدام برنامه‌ جداگانه طرح ریزی کرد. رسیدن به سعادت اخروی بسته به بهره‌‌مندی از بینش درست، برخورداری از اخلاق مناسب وگزینش رفتارشایسته در دنیا می‌باشد؛ زیرا دنیا وآخرت دوروی یک سکه اند؛ بین آن‌ها رابطه‌ تکوینی برقرار است وآخرت مرحله دیگر ازیک حقیقت به هم پیوسته است. از این رو، اگرچه هدف نهایی ومقصد اصلی دین، تأمین سعادت اخروی و هدایت انسان به سوی کمال حقیقی درسایه قرب الاهی می‌باشد؛ اما رسیدن به این هدف بدون توجه به نوع رفتار وپندار انسان در دنیا ممکن نیست. علاوه براین، اصلاح دنیا هدف میانی دین است؛ زیرا متون دینی اقامه عدل را از اهداف اصلی بعثت انبیا می‌داند وبرای رسیدن به این هدف قوانین حقوقی وکیفری ویژه‌ای وضع کرده است وبرای توزیع دارایی‌ها وفرصت‌ها نظام ویژه‌ای را سا مان داده است. همچنین، از این گفتار به دست می‌آید که رفتارهای ما علاوه برپیامدهای متعارف که مشهود عموم است، تأثیر نامرئی برحوادث وجریان‌های نیک وبد جهان دارد که خداوند از آن آگاه است. پس، از این جهت نیز دین مداری یادین گریزی دربسامان شدن یا نا بسامانی وضعیت دنیای انسان، نقش بی بدیل وانکار ناپذیر دارد. پی نوشتها -------------------------------------------------------------------------------- (1) . مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج3، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360. ش. (2) . تالیا فرو، چارلز، فلسفه دین در قرن بیستم، ترجمه انشاءالله رحمتی، تهران: دفتر نشر و پژوهش سهروردی، چاپ 1، 1382،ص53. (3) . مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقادات دینی، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، تهران: طرح نو، چاپ4، 1383، ص20. (4) . ابن فارس، معجم مقاییس اللغه،چاپ مصر، به نقل از التحقیق فی کلمات القرآن الکریم. (5) . مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج3. (6). همان، ج1. (7) .بقره، 217. (8) اعلی، 16 و17. (9) .مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن؛ قم: مؤسسسه در راه حق، چ1، 1367، ص501. (10) .حج،11. (11) . نساء، 123 (12). مائده، 85. (13) . بقره، 277. (14) . توبه، 111. (15) . صف،10و11 (16). طباطبایی، محمّد حسین، المیزان، ج6 ، بیروت: اعلمی 1417ه .-1997م، ص 377. (17) . همان، ص 378. (18). زلزال، 7و8. (19). نبأ، 40. (20). بقره، 110. (21). آل عمران، 161. (22). ابراهیم، 50. (23). یس، 54. (24). نساء،10. (25). توبه، 35. (26). بقره، 272. (27). مصباح یزدی، محمّد تقی؛ معارف قرآن، ج1-3، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی. چاپ اول، 1376، ص 511. (28) . جوادی آملی، عبدالله، معاد در قرآن (تفسیر موضوعی قرآن، ج5) قم: نشر اسراء، چاپ اول ، 1381؛ ص47. (29). المیزان، ج6، ص 378. (30). همان،ج6، ص377 و المیزان، ج1، ص94. (31). همان، ج1، ص 377. (32). همان، ج1، ص 378. (33). همان، ج1، ص94. (34) نبأ، 18 (35). ملاصدرا، محمد، اسفار، ج9، تصحیح: رضا اکبریان، تهران: بنیاد حکمت صدرا، چ1، 1382 ، ص14. (36) .جوادی آملی، نسبت دین و دنیا، تحقیق: سعید بندعلی، قم: مرکز نشر اسراء، چ1، 1381، ص158. (37). رعد، 11. (38). اعراف، 96. (39). اسراء، 16. (40). روم، 41. (41). شوری، 30. (42) . انبیاء، 35. (43). آل عمران، 178. (44). آل عمران، 196 و197. (45). مصباح یزدی، محمد تقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، قم: سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول 1378، ص449. (46). همان، ص450. (47). نحل، 61. (48). فاطر، 45. (49). جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، ص 454. (50). آل عمران، 137. (51) انعام، 6. برای مطالعه بیشتر به کتاب نسبت دین و دنیا اثر آیت الله جوادی آملی رجوع شود.
عنوان سوال:

نسبت دین و دنیا از دیدگاه اسلام چیست؟


پاسخ:

یکی ازپرسش های مهم در بحث قلمرو دین چگونگی رابطه دین و دنیا است. به این مسأله می توان از منظرهای گوناگونی نگریست. نوشتار حاضر به این موضوع از منظر رابطه دنیا وآخرت می پر دازد. ما معتقدیم گرچه هدف نهایی دین، هدایت انسان به سوی رستگاری اخروی و کمال حقیقی است؛ اما چون بین دنیا وآخرت رابطه حقیقی و تکوینی وجود دارد، سعادت اخروی انسان در گرو تنظیم درست زندگی دنیوی او است و به خاطر محدودیت دانش انسان و عجز او از شناخت جزئیاتِ رابطه دنیا و آخرت تنها دین می تواند الگوی درست و متناسب با کمال حقیقی انسان را به دست دهد.
ازسوی دیگر، توجه به نقش و کارکرد دین درزندگی انسان، از این جهت نیز ضرورت دارد که چگونگی مواجهه انسان با دین، افزون بر پیامدهای اخروی و نتائج آشکار دنیوی، از عوامل پنهان در وضعیت و سرنوشت دنیوی انسان است.
واژه گان کلیدی: دین، دنیا، آخرت، رابطه، عینیت، قراردادی.
مفهوم شناسی
درآغاز لازم است واژگان دین، دنیا وآخرت را به اختصار توضیح دهیم وآن گاه رابطه آن ها را بررسی کنیم.
دین
أ) معنای لغوی: دین در لغت به معنای فرمان بری، تعبد، انقیاد، محکومیت، حساب، جزا، تسلیم و عادت آمده است؛ اما می توان برای دین معنایی در نظر گرفت که جامع این موارد باشد. آن معنای واحد که در همه مشتقات این واژه حضور دارد عبارت است از خضوع و انقیاد در مقابل یک برنامه(1).
ب) معنای اصطلاحی: درباره تعریف دین بحث و جدال فراوان و مبانی تعریف ها متفاوت بلکه در مواردی متعارض است. برخی تعریف ها با نگاه به دین خاصی انجام گرفته است و کسانی هم در پی ارائه تعریفی بوده اند که همه ادیان را در برگیرد. از سوی دیگر، برخی تعریف ها همچون تعریف های کلامی، درون دینی و در صدد تعریف دین حقند و دسته ی دیگر از تعریف ها، آن چه را که در عمل و نظر عرف دین تلقی می گردد، اراده کرده است؛ تعریف های جامعه شناختی نوعاً در دسته دوم قرار می گیرد. در این نوشتار مجال پرداختن به انواع تعاریف در باب دین و نقد و بررسی آن ها نیست؛ پس از آوردن دو نمونه از تعریف ها، تعریف برگزیده بیان می شود.
برخی، تعریف مفهومی از دین را که مورد پذیرش همگان باشد دشوار یافته و به تعریف مصداقی پرداخته است. بر این اساس، در کتاب ( فلسفه دین در قرن بیستم) دین چنین تعریف شده است:
(ادیان عبارتند از یهودیت، مسیحیت، اسلام، آیین هندو، آیین بودا و آن سنت هایی که به نمونه یا نمونه هایی از این ادیان شباهت دارند.)(2)
نمونه ای از تعریف مفهومی، تعریف ذیل است:
دین متشکل از مجموعه ای از اعتقادات، اعمال و احساسات(فردی و جمعی)است که حول مفهوم غایی سامان یافته است.(3)
دو تعریف یاد شده، در پی تعریف دین حق نیست؛ بلکه مقصود آن ها توصیف ادیان موجود است. به اعتقاد ما عنصر اساسی دین عبارتند از: اعتقاد به وجود آفریننده ای برای انسان و جهان، پذیرش جهان آخرت و دستور‌های عملی برگرفته از وحی برای رستگاری دنیوی و اخروی انسان؛ بنابر این، دین چنین تعریف می شود:
دین عبارت است از مجموعه ی اعتقادات و دستورهای عملی مطابق با واقع که از طریق وحی برای رستگاری انسان در دنیا و آخرت آمده است.
ازآن جهت که دربین ادیان موجود، دین حق ومطابق با واقع را منحصر در دین اسلام می دانیم، مقصود از دین در این نوشتار دین اسلام است.
دنیا
دنیا از ریشه ( دن‌ی) است واین ماده به معنای قُرب(نزدیکی) است که درآن نسبت بین دو شی سنجیده می شود(4). با برسی موارد کاربرد این واژه روشن می‌شود که معنای اصلی این واژه قُرب به سوی پستی و انحطاط مادی یا معنوی است. براین اساس، زندگی دنیا به معنای زندگی پست، محدود و مادی می باشد که نسبت به ما نزدیک است؛ دربرابر زندگی دیگری که پس ازآن قرار دارد ونسبت به زندگی دنیای ما دور تر است.(5)
آخرت
کلمه (أخر) معنای مخالف (تقدم) را می رساند و آخِر و أخیر که آخِرت مؤنث آن می باشد مقابلِ أول است. واژه (الآخرة) از واژگان پر تکرار در قرآن کریم است. این واژه در قرآن 9 بار قید واژه (الدار)، به صورت اضافه یا وصف، یک بار صفت (النشأه)، 5 بار در برابر (الاولی) و 42 بار دربرابر الدنیا به کار رفته است. واژه (الآخر) نیز 25 بار صفت (الیوم) ذکر شده است؛ بنا براین، مراد ازآخرت مراحل متأخر ومنازل بعدی است که پس ازپایان زندگی دنیا درپیش روی انسان قرار دارد(6).
با تأمل بیشتر، به نظر می رسد دنیا و آخرت در قرآن به سه معنا به کار رفته است:
1. ظرف زندگی انسان: گاهی درقرآن از دنیا وآخرت، زندگی انسان قصد شده است؛ مانند (فاولئک حبطت اعمالهم فی الدنیا والآخرة(7)). وآنان (مرتدان) کارهای شان درجهان دنیا و آخرت تباه شده است.
2. نعمت‌های دنیا وآخرت: کاربرد دیگر این دو واژه، زندگی و نعمت‌های دنیا وآخرت است؛ مانند (بل تؤثرون الحیاة الدنیا والآخرة خیر و ابقی(8)). بلکه شما زندگی دنیا (و نعمت‌های مادی آن) را بر می‌گزینید؛ درحالی که (نعمت‌ها و مواهب) آخرت بهتر وپایدار تر است.
3. شیوه‌ی زندگی: کاربرد سوم این دو واژه، شیوه‌ی زندگی انسان در دنیا و آخرت است. دراین نوشتار کاربرد دوم وسوم مراد است؛ یعنی موضوع بحث این است که رفتار وچگونه زیستن انسان در دنیا چه ارتباطی با چگونه زیستن انسان در آخرت دارد؟
ارتباط دین، دنیا و آخرت با یک دیگر
1. رابطه دین وآخرت: اعتقاد به مبدأ و معاد از اصول ضروری همه ادیان الاهی است. با آگاهی اجمالی از دین، قابل انکار نیست که دین برای تأمین سعادت ابدی انسان برنامه هایی را سامان داده است و هدف نهایی دین، هدایت انسان به سوی سعادت اخروی در پرتو کسب رضایت خدا و تقرب به او است؛ بنابر این، ارتباط دین و آخرت مسلم و انکار ناپذیر است، کسی که اندک آگاهی از دین الاهی داشته باشد، نمی تواند بگوید که هدف دین تنها اصلاح دنیای انسان است و هیچ ارتباطی با آخرت ندارد.
2. رابطه دین و دنیا: بر خلاف رابطه دین و آخرت، رابطه دین و دنیا از مسائلی است که درباره آن اختلاف شدیدی وجود دارد. جمعی بر این باورند که قلمرو دین، دنیا و آخرت است؛ علاوه بر اصلاح آخرت، در سامان بخشی دنیا نیز باید دین معیار و مرجع اصلی باشد. در مقابل، گروهی هدف و کارکرد دین را منحصراً توجه دادن انسان به مبدأ و معاد می داند. بر اساس این دیدگاه، برنامه های دینی محدود به امور عبادی و فردی است. سیاست، اقتصاد و دیگر امور اجتماعی از قلمرو دین خارج است.
3. رابطه دنیا و آخرت: در بحث قلمرو دین مسأله مهم که شایسته است به صورت جدی بررسی گردد، نوع رابطه دنیا و آخرت است؛ زیرا پیش فرض دیدگاهی که صرفاً توجه به خدا و آخرت را غایت دین و هدف بعثت انبیا می داند. استقلال دنیا و آخرت و انکار رابطه حقیقی بین دنیا و آخرت است. مطابق این دیدگاه نحوه زندگی انسان در دنیا تأثیری در سعادت یا شقاوت اخروی او ندارد و رسیدن به سعادت اخروی که هدف ادیان الاهی است در گرو برخی اعمال فردی و شخصی است. از این رو، لازم است روشن گردد که دنیا و آخرت چه نسبتی باهم دارند. آیا دنیا و آخرت دو حوزه مستقل اند که هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند یا دو مرحله به هم پیوسته از یک حقیقتند؟ در صورت دوم باید درباره نحوه رابطه دنیا و آخرت تحقیق شود که آیا این رابطه قراردادی است یا حقیقی و تکوینی؟ اگر این رابطه، حقیقی است از چه نوع است، عینیت، رابطه علی و معلولی یا نوع دیگر؟ واضح است که با پذیرش رابطه حقیقی از نوع علیت یا عینیت نمی توان دنیا را خارج از قلمرو دین دانست؛ زیرا گرچه هدف نهایی و غایت اصلی دین را تأمین سعادت اخروی بدانیم، آخرت را نمی توان از دنیا تفکیک کرد و آن ها را جدا از هم دیگر دانست.
شیوه بحث
پیش از ورود به بحث، شایسته است خاطر نشان گردد که ویژگی موضوع مورد بحث-رابطه دنیا و آخرت- اقتضا دارد که شیوه بحث نقلی باشد؛ یعنی برای پاسخ دادن به این مسأله باید در متون دینی کاوش نمود و به ویژه دیدگاه قرآن را به دست آورد. دلیل سخن یاد شده این است که آخرت در قلمرو تجربه ما قرارندارد و دانش عقلی یا شهودی ما نیز نمی تواند رابطه دنیا و آخرت را به گونه ای روشن و دقیق بیان کند. بدین جهت، ابزارهای عمومی معرفت در این مسأله کارآیی کافی ندارند و تنها راه مطمئن بهره جویی از منبع وحیانی است.از این رو در این جستار تلاش بر این است که رابطه دنیا و آخرت از دیدگاه قرآن تبیین گردد تا در پرتو آن رابطه دین و دنیا نیز مشخص شود.
بررسی احتمالات
أ) نفی ارتباط: یک دیدگاه، یا احتمال این است که آخرت عالمی کاملاً مستقل است و زندگی انسان در آن عالم ارتباطی با زندگی وی در این جهان ندارد. بر اساس این دیدگاه، در دنیا هرگونه رفتاری داشته باشیم، تأثیری در زندگی اخروی ما ندارد. این احتمال از دیدگاه اسلام و ادیان الاهی پذیرفته نیست. از دیدگاه اسلام همان گونه که وجود آخرت ضروری وانکار نا پذیر است، اصل ارتباط دنیا وآخرت نیز تردید ناپذیر است.
ب)وجود ارتباط: ازدیدگاه دیگر بین دنیا و آخرت رابطه ای وجود دارد؛ اما در چگونگی این رابطه، آرا یا احتمالات متفاوت وجود دارد:
1. رابطه مستقیم: بین دنیا و آخرت رابطه مستقیم وجود دارد؛ یعنی هرگونه که در این دنیا زندگی کنیم در آخرت نیز همان گونه زندگی می‌کنیم؛ هر کس در دنیا از نعمت ها و لذت ها بهره مند باشد، در آخرت نیز در لذت و آسایش به سر خواهد برد و آن کس که در این جهان در سختی و محرومیت زندگی می کند، در سرای دیگر نیز محروم و نگون بخت خواهد بود. ظاهراَ این دیدگاه بین برخی از مردم باستان رایج بوده است؛ زیرا اکتشافات باستان شناسان نشان می دهند که برخی طلا و جواهرات، اسباب و وسائل و حتی غذا به همراه مردگان خود در قبرها قرار می دادند(9). بی گمان رابطه مورد پذیرش اسلام از این نوع رابطه؛ یعنی رابطه مستقیم نیست.
2. رابطه متضاد: طبق این دیدگاه، بین دنیا و آخرت رابطه متضاد حاکم است؛ یعنی، برخورداری از دنیا سبب محرومیت از آخرت می شود و رنج و زحمت دنیایی، آسایش و برخورداری اخروی را در پی دارد. بر اساس این بینش نیکبختی دنیا و آخرت برای یک فرد قابل جمع نیست؛ باید از سعادت دنیا و آخرت یکی را بر گزید. این نگرش نیز با معیارهای اسلام انطباق ندارد؛ زیرا فقر و غنا در دنیا اسباب خاص خود را دارد که برای هر کس حاصل گردد، حالت متناسب با آن را خواهد داشت. سعادت و شقاوت اخروی نیز تابع ایمان و کفر است. بنابر این ممکن است کسانی در هر دو جهان از فیض و نعمت های الهی محروم باشند و به تعبیر قرآن (خسر الدنیا و الآخرة ذلک هو الخسران المبین)(10) باشند. از سوی دیگر امکان دارد دسته ای در هر دو جهان از نعمت های الاهی بهره مند باشند؛ زیرا هم اسباب تمتع دنیوی برای آن ها فراهم است و هم اهل ایمان و عمل صالحند؛ البته این مطلب، منافاتی با این ندارد که رواج وشیوع برخی ازگناهان دراجتماع زمینه زوال نعمت ها را فراهم می کند و در مقابل، عمل براساس دستور خدا واجرای کامل و فراگیر برنامه های دین، گسترش نعمت ها ورویش برکات الاهی را به دنبال دارد. این مطلب سازوکار و اصول ویژه ای دارد که در ادامه، ضمن بحث از بازتاب عمل در زندگی، به آن خواهیم پرداخت.
3. رابطه قراردادی: بر اساس نگرش دیگر، همان گونه که قوانین حقوقی و کیفری که در اجتماع اجرا می شود، قراردادی و اعتباری است؛ رابطه دنیا و آخرت؛ یعنی بین عمل اختیاری انسان و نتائج اخروی آن، نیز رابطه قرار دادی و اعتباری است. به طور مثال، همان گونه که ارتباط عینی و تکوینی بین عمل دزدی و زندان رفتن یا قطع دست وجود ندارد وصرف قرار داد است، رابطه افعال اختیاری انسان و پاداش ها و کیفر های اخروی نیز قراردادی و اعتباری است. ظاهر برخی آیات نیز مؤید رابطه وضعی و قراردادی است. به طور نمونه، آیاتی که درباره رابطه رفتارهای اختیاری انسان و نتایج اخروی آن، تعبیر (اجر)، (جزاء)، (اشتراء) و(تجارت) را به کار برده است، در رابطه وضعی وقراردادی ظهور دارند. چند آیه از این گروه را به عنوان شاهد می‌آوریم:
• (جزاء): (من یعمل سوءاً یجز به ولایجد له من دون الله ولیاً ولانصیرا(11))؛ هر کس کار بدی انجام دهد، مجازات آن را خواهد دید و جز خدا ولی و یاوری نخواهد داشت. (فأثابهم الله بما قالوا جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها و ذلک جزاء المحسنین(12) )؛ خداوند به آنان به خاطر گفتن کلمه حق، باغ هایی را پاداش می دهد که نهر ها در زیر آن ها روان است و ایشان در آن، جاودانند. این پاداش نیکوکاران است.
• (أجر): (إن الذین آمنوا و عملوا الصالحات و اقاموا الصلوة و آتوا الزکوة لهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیم و لا هم یحزنون(13))؛ آنان که ایمان آوردند و کردار شایسته را به جا آوردند و نماز را به پا داشتند و زکات دادند، پاداش خویش را نزد پروردگارشان خواهند داشت و بیمی بر آنان نیست و غمگین نخواهند بود.
• (اشتراء): (إن الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بأن لهم الجنة یقاتلون فی سبیل الله فیقتُلون و یقتلون وعداً علیه حقاً فی التورات و الانجیل و القرآن(14))؛ خداوند از مؤمنان جان‌ها ومال‌های‌ شان را خریده است که(در برابرش) بهشت برای آنان باشد؛ (به این گونه که) در راه خدا پیکار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند. این وعده‌ای حقی است که خدا در تورات وانجیل و قرآن ازآن یاد کرده است.
• (تجارت): ( یا ایها الذین آمنوا هل ادلکم علی تجارة تنجیکم من عذاب الیم تؤمنون بالله و رسوله و تجاهدون فی سبیل الله باموالکم و انفسکم ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون(15))؛ آیا (می خواهید) شما را به تجارتی رهنمون شوم که شما را از عذاب دردناک می رهاند؟ به خدا و پیامبرش ایمان آورید و در راه خدا با مال و جان تان جهاد کنید؛ اگر بدانید این کار برای شما بهتر است.)
واضح است که دراین قبیل آیات، بیان قرآن به گونه‌ای است که از آن، رابطه‌ قراردادی فهمیده می‌شود و نیز برای عموم مردم که با روابط قراردادی مأنوسند، فهم رابطه‌ای فراتر از رابطه‌ قراردادی دشوار است. به یقین، با این مقدار تتبع درباره نظر نهایی قرآن، در موضوع یاد شده، حق مطلب اداء نمی‌شود؛ باید آیات یاد شده به قرینه دیگرآیات مرتبط با موضوع تفسیر گردد.
4. رابطه تکوینی: دیدگاه دیگر که مختار نویسنده است رابطه دنیا و آخرت را فراتر از حد قرارداد می‌داند. بر اساس این دیدگاه بین رفتار اختیاری انسان و نتایج اخروی آن، رابطه تکوینی برقرار است، نه رابطه وضعی و قراردادی. تعبیرهای: (أجر)، (جزاء) و (تجارت) که در رابطه وضعی و قراردادی ظهور دارد، برای آسانی فهم و سهولت تلقی عموم مردم است. برای عموم مردم، در اثر انس و سروکار داشتن با قوانین اجتماعی که همه بر پایه وضع و قراردادمبتنی هستند، درک رابطه عینی و غیر قراردادی بین رفتار اختیاری انسان و پاداش و کیفر آن دشوار است؛ از این رو شارع مقدس، معارف ژرف و حقایق بلند را در قالب فهم و درک عموم مردم بیان کرده است؛ اما قرآن به همین اندازه اکتفا نکرده است و در موارد دیگر مطلب را در سطح بالاتر که فراخور فهم خواص و ژرف اندیشان است، بیان کرده است. علامه طباطبایی در این مورد می فرماید:
خداوند متعال در سخن خود آن گونه که افراد در جامعه گفت و گو می کنند، سخن گفته است و سعادتی را که دین به سوی آن هدایت می کند، در قالب قوانین و آداب اجتماعی بیان کرده است. از این رو، فرمان داده و نهی کرده، تشویق و تهدید کرده است، بشارت داده و انذاز نموده است، وعده پاداش نیک داده و به کیفر تهدید کرده است. به همین جهت، ما، دین را به آسان ترین روش، همانند آداب و قوانین اجتماعی بر می گیریم... اما خداوند برای تعلیم کسانی که آماده درک حقایقند، در آیات دیگر اشاره می کند که در آن سوی این معارف دینی که ظاهر قرآن مشتمل بر آن است، حقایقی والاتر و اسراری گران بهاتر قرار دارد.(16)
علامه طباطبایی پس از استدلال به آیاتی که در این باره هست، نتیجه می گیرد:
از بیان خداوند متعال در قرآن آشکار می شود که بین عمل و جزاء، در آن سوی رابطه وضعی، که بنای اجتماع بر آن است و ظاهر سخن خداوند نیز همان است، رابطه حقیقی (غیر قراردادی) وجود دارد.(17)
با این فرض که از دیدگاه قرآن، رابطه بین دنیا و آخرت رابطه قراردادی نیست؛ بلکه رابطه تکوینی و حقیقی است، نکته مهمی که لازم است روشن گردد، نوع این رابطه‌‌ی تکوینی است. آیا این رابطه، از قبیل رابطه (علت) و(معلول) است؟ یا رابطه (عینیت)، یا از سنخ دیگر؟ برای پاسخ به این پرسش، به قرآن رجوع می‌کنیم. آیات را می توان به چند دسته تقسیم کرد: گروهی از آیات دلالت دارند که انسان خود عمل را در قیامت می بیند. آیات دیگری تعبیر به وجدان و یافتن عمل در قیامت دارد. در دسته دیگر واژه (توفی)؛ یعنی دریافت به تمام و کمال به کار رفته است. برخی دیگر حاکی است که خود عمل جزای انسان است؛ و دسته‌ای هم درباره اموال است و خود اموال را به عنوان کیفر و پاداش اخروی مطرح می کند.
الف) رؤیت عمل: برخی آیات دلالت دارند بر این که انسان خود عمل را می بیند؛ مانند: (و من یعمل مثقال ذرةٍ خیراً یره و من یعمل مثقال ذرةٍ شراً یره(18) )؛ هر کس به اندازه ذره ای نیکی کند، همان را می بیند و آن کس که به مقدار ذره ای بدی ورزد همان را خواهد دید. ظاهر این آیه این است که هر کس عمل خود را می بیند. (یوم ینظر المرء ما قدمت یداه...(19))؛ روزی که انسان می نگرد به آن چه از پیش فرستاده است.
ب) یافتن عمل: آیاتی که تعبیر به یافتن عمل در قیامت دارد؛ مانند: ( و ما تقدموا لانفسکم من خیر تجدوه عند الله إن الله بما تعملون بصیر(20))؛ هر چه برای خود پیش فرستید، نزد خدا خواهید یافت؛ خداوند به اعمال شما بینا است.
ج) توفی: آیاتی که تعبیر (توفی) در آن به کار رفته و بر دریافت کامل عمل دلالت دارند؛ مانند:
(ثم توفی کل نفس ما کسبت و هم لا یظلمون(21))؛ هر کس هر چه کسب کرده است، در آخرت به او پرداخت می شود و به آنان ستم روا نمی گردد.
د)جزا بودن نفس عمل: آیاتی که دلالت دارند که خود عمل جزای انسان است؛ مانند: (لیجزی الله کل نفس ما کسبت إن الله سریع الحساب(22))؛ تا خداوند به هر کس آن چه را به دست آورده است جزا دهد، خداوند حسابرس سریعی است. ظاهر آیه این است که خود عمل پاداش انسان است؛ زیرا تعبیر(بما کسبت)، ندارد بلکه به (ما کسبت) تعبیر کرده است. (و لا تجزون إلا ما کنتم تعملون(23))؛ جز آن چه انجام می دهید، پاداشی به شما داده نخواهد شد. در این آیه شریفه هم جزا، خود عمل شمرده شده است( ما کنتم تعملون)؛ نه نتیجه آن ( بما کنتم تعملون).
ه) اموال در آخرت: دسته‌ای ازآیات دلالت دارند بر این که اموالی که در معصیت خدا مصرف یا ذخیره شوند، خود در قیامت عذاب دوزخیان و اموالی که در اطاعت خدا انفاق گردند، پاداش اهل بهشتند. (إن الذین یأکلون اموال الیتمی ظلماً إنما یأکلون فی بطونهم ناراً و سیصلون سعیراً(24))؛ آنان که اموال یتیمان را به ستم می خورند (در واقع) آتش می خورند و به زودی در شعله‌های آتش می‌سوزند. (والذین یکنزون الذهب والفضة و لا ینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم. یوم یحمی علیها فی نار جهنم فتکوی بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم هذا ما کنزتم لأنفسکم فذوقوا ما کنتم تکنزون(25))؛ آنانی را که زر و سیم را می انبارند و آن را در راه خدا انفاق نمی کنند، به عذاب سخت الهی بشارت ده! روزی که آن زر و سیم را در آتش می گدازند و پیشانی و پهلو و پشت شان را با آن داغ می کنند (و به آنان گفته می شود:) این همان بود که برای خود می انباشتید پس بچشید آن چه را که انباشته بودید. (و ما تنفقوا من خیر یوف الیکم و انتم لا تظلمون(26))؛ و هر چیزی را که انفاق کنید به طور کامل به شما پرداخت می‌شود و به شما ستم نخواهد شد.
ظاهر این پنج دسته آیات این است که بین اعمال اختیاری انسان و نتایج اخروی آن، رابطه تکوینی و حقیقی برقرار است و این رابطه تکوینی بالاتر از رابطه علت و معلول و رابطه بین شیء و آثار آن است. دقت درنوع بیان آیات، نشان‌گر نوعی رابطه عینیت بین اعمال و پیامدهای اخروی آن است. باید دانست که مقصود از (عینیت) این نیست که اعمال با همین صورت دنیوی بر ما ارائه می شود؛ همانند این که کسی که در راه خدا کشته شده است، در قیامت صحنه کشته شدن خود را ببیند یا کشته شود؛ بلکه صورت دنیوی تبدیل به صورت اخروی وملکوتی می شود؛ اما درک کیفیت و نحوه رابطه اعمال با صورت اخروی آن ها، برای ما مشخص نیست؛ بنابر این، صورت اخروی اعمال ما:
مرتبه ای از وجود است در عالمی دیگر، که آن عالم برای ما ناشناخته است، اما هر چه هست از موجودی که در این جهان است به وجود می آیدو شکل دهنده ی آن ایمان، عمل صالح و نیت ناب و زلال (الله) یا کفر و عصیان و نیت شیطانی است.(27)
تجسم اعمال
چنانچه گفته شد، رفتار اختیاری انسان صورت اخروی متناسب با عمل و انگیزه عمل دارد که از آن، در اصطلاح، به تجسم اعمال یاد می شود. تجسم اعمال را چنین تعریف کرده اند: (تجسم اعمال به معنای به شکل جسم و پیکر در آمدن موجودات غیر مادی؛ مانند عقاید، اخلاق و اوصاف و افعال و آثار انسان است(28))؛ بنابراین، از بررسی مجموع آیات وکنار هم نهادن آن‌ها، به دست می‌آید که بین دنیا و آخرت رابطه عینیت برقرار است؛ اما درک چگونگی این رابطه، در توان عقل ما نیست. با این حال، این اندازه روشن است که حلقه پیوند این دومرحله ازحیات، نفس فنا ناپذیر انسان است؛ زیرا اعمال، عقاید و اخلاق، با نفس انسان ارتباط دارند و این ارتباط، نفس انسان را شکل می دهد و ملکات و حالت‌های نفسانی در انسان پدید می‌آورد.
دیدگاه علامه طباطبایی: او معتقد است که (جزای اعمال) آثار و مقتضیات خود نفس است؛ زیرا در اثر عقاید، اخلاق و رفتارهای گوناگون، ملکات متناسب با آن رفتارها در نفس به وجود می‌آید که آثار ویژه ای دارند و آن آثار، همان ثواب و عقاب اخروی می باشند. وی این مطلب را به تفصیل مطرح کرده که می توان آن را به صورت زیر خلاصه کرد:
1- قوانین و مجازات های شرعی، برای سهولت فهم مردم، در ظاهر به صورت مجازات های قراردادی بیان شده اند.(29)
2- در عین حال، قرآن کریم حقیقت ژرفی را که در پشت این ظواهر قرار دارد، برای استعداد های عالی بیان کرده است. آن حقیقت این است که میان اعمال و مجازات اخروی رابطه حقیقی، یعنی، رابطه عینیت برقرار است.(30)
3- مجازات های اخروی آثار و ملکات نفسانی خود انسان است؛ زیرا اعمال، عقاید و اخلاق در نفس ملکاتی را ایجاد می کند که در قیامت به صورت پاداش و کیفر مجسم می شوند.(31)
4- این آثار و ملکات و صورت های اخروی، در دنیا نیز وجود دارد، اما عموم افراد در غفلتند و نمی توانند این صورت ها را ببینند؛ در قیامت پرده‌ غفلت کنار می رود و انسان، حقیقت اعمال و ملکات حاصل از آن را می‌بیند.(32)
5- زندگی اخروی تابع زندگی دنیوی است.(33)
بنابر این، انسان در دنیا همچون ماده خامی است که در کارخانه اعمال اختیاری خود، شکل می گیرد. او گرچه استعدادها و قابلیت های خاصی دارد؛ اما این استعدادها نیاز به پرورش و ایجاد زمینه شکوفایی دارد و اراده و اختیار انسان در ایجاد این زمینه نقش اصلی دارد.
بیان ملا صدرا: ایشان در پرتو اصالت وجود و پذیرش اصل حرکت جوهری، حقیقت یادشده را این گونه تبیین می کند که انسان در دنیا (یک نوع) است؛ اما در آخرت، به صورت‌ها و انواعی بی شمار در می‌آید؛ زیرا صورت نفسانی انسان همچون ماده ای است که استعداد پذیرش صورت های مختلف اخروی را دارد. نفس انسان بر حسب عقاید، رفتارها، اوصاف و ملکاتی که دارد، واجد هیأت و حالتی می شود که متناسب با صورت های اخروی خاص است. ملاصدرا به آیه (یوم ینفخ فی الصور فتأتون افواجاً(34)) تمسک می کند. عذاب ها و نعمت های اخروی نیز صورت های اخروی ملکاتی است که انسان در دنیا به دست آورده است.(35)
دیدگاه علامه جوادی آملی: علامه جوادی آملی -دام ظله- نیز هستی ابدی انسان را مجموعه ای مرتبط و یک پارچه ای می داند که با مرگ و سفر آخرت در آن هیچ انقطاعی پدید نمی آید. رابطه دنیا و آخرت رابطه ای است که اول و آخر انسان در یک مسیر قرار دارد و در حقیقت دنیا و آخرت دو چهره یک واقعیت است. عالم آخرت عالم ظهور و بروز باطن ها و تجسم اعمال انسان ها است. (یوم تبلی السرائر) روزی برای انسان خواهد آمد که کوچک ترین رفتار گذشته او مورد غفلت قرار نمی گیرد، چون انسان به وسیله اعمال خود، ماهیت و حقیقت آینده وجود خویش را می سازد و همه عقاید، اخلاق، رفتار، گفتار و نوشتارش در همه امور اخروی، اجتماعی، سیاسی، معیشتی، حکومتی، اقتصادی و فرهنگی نقش دارد. آدمی در واقع حقیقتی برای خود می سازد که در این عالم نمی تواند به آن پی ببرد؛ اما در آخرت کاملاً آن حقیقت آشکار می شود.(36)
بازتاب اعمال انسان در دنیا
ضرورت مرجعیت دین در تعیین شیوه زندگی دنیوی از منظر رابطه عینی و تکوینی بین دنیا و آخرت بررسی شد. طبق این بیان، چون دنیا وآخرت دوحوزه جدا وبدون ارتباط نیستند؛ بلکه بین آن‌ها رابطه عینیت برقرار است، پس، اصلاح آخرت وهدایت انسان به سوی کمال وسعادت اخروی، بدون توجه به شیوه‌ رفتار و نوع زندگی دنیوی امکان ندارد. ازسوی دیگر، بدون شک ابزار ادراکی انسان؛ یعنی، عقل، حس و شهود از درک تفاصیل زندگی انسان در آخرت و نیز تأثیراتی که هرکدام از رفتارهای انسان در سرنوشت اخروی وی دارد، عاجز است؛ از این‌رو، انسان ناگزیر است که درتعیین شیوه‌ زندگی خود به دین مراجعه کند؛ پس سعادت اخروی بدون گزینش زندگی متناسب در دنیا، قابل دست‌رسی نیست و تشخیص این تناسب بدون دین امکان ندارد؛ زیرا تنها کسی از این تناسب آگاهی دارد که بر آغاز و فرجام حیات انسان؛ یعنی، دنیا و آخرت احاطه داشته باشد وکسی جز خدا چنین احاطه‌ا‌ی ندارد. خداوند برنامه زندگی متناسب با آ خرت را در قالب دین، از طریق فرستادن انبیا و کتاب‌های آسمانی، برای بشر ارائه کرده‌است.
تاکنون از راه تفکیک نا‌پذیری دنیا و آخرت، ضرورت استناد به دین در تدبیر زندگی دنیا اثبات گردید. راه دیگر برای ضرورت مرجعیت دین در رفتار های فردی و اجتماعی، تأثیر رفتار انسان در رخدادها و حوادث طبیعی و پدیده‌های اجتماعی است. اساس و مبنای هستی شناسانه این سخن، اصول ذیل است:
اولاً، در همه هستی قانون علیت حاکم است؛ هر پدیده ای علت و سبب ویژه ای دارد.
ثانیاً، دایره علیت محدود به علت‌ها و اسباب مادی نیست؛ گستره علیت شامل علت‌ها و اسباب غیر مادی نیز می شود؛ و بلکه در هر پدیده‌ مادی علت حقیقی، آن علل غیر مادی هستند و امور مادی از قبیل علل زمینه ساز می باشند.
با توجه به این دو مقدمه، از دیدگاه عقل ممکن است رفتار انسان ها در حوادث و پدیده های این جهان، از قبیل باران، سیل، زلزله، قحطی، فراوانی، ابتلا به مصائب یا پیشامدهای خوش آیند، تأثیر داشته باشد. قرآن و متون دینی در موارد زیادی بر وجود این تأثیر و رابطه تأکید می کند و رخدادهای طبیعی یا اجتماعی را به کردار انسان مستند می سازد. قرآن یک اصل کلی را در مورد تغییر و دگرگونی شرایط زندگی بیان می کند:
(ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم(37))؛ خداوند حال هیچ گروهی را تغییر نمی دهد تا زمانی که خود آن گروه حال شان را تغییر دهند.
علاوه براین قاعده کلی، قرآن موارد ویژه‌ای از ارتباط بین رفتار و حالات زندگی انسان درآسایش وریزش برکات الاهی یا نزول بلاها وسررسیدن خشم الاهی را بیان می کند. از باب نمونه، برخی از آیاتی که به این رابطه اشاره دارد، می‌آوریم:
1- تأثیر ایمان و تقوا در افزایش نعمت ها
(و لو ان اهل القری آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الأرض(38)). چنانچه مردم شهرها همه ایمان می‌آوردند و پرهیزکار می‌شدند، همانا درهای برکات آسمان و زمین را بر آنان می گشودیم.
2- تأثیر نافرمانی خدا در نزول عذاب الهی
(و اذا اردنا ان نهلک قریة امرنا مترفیها ففسقوا فیها فحق علیها القول فدمرناها تدمیراً(39))؛ ما چون بخواهیم اهل شهر و دیاری را هلاک سازیم به سرمایه داران آنان امر می‌کنیم، آن گاه سرمایه داران راه فسق و تبه کاری را در پیش می‌گیرند. در این حال تنبیه و عقاب بر آنان لازم می شود و همه را هلاک می‌کنیم.
3- گسترش فساد در اثر رفتار انسان ها
(ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس لیذیقهم بعض الذی عملوا لعلهم یرجعون(40)). تباهی در اثر رفتار مردم در خشکی و دریا آشکار شده است؛ خداوند می‌خواهد کیفر بعضی از اعمال شان را به آنان بچشاند؛ شاید به سوی خدا باز گردند.
4- گرفتاری ها نتیجه رفتار خود انسان
(و ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم و یعفو عن کثیر(41))؛ هرگونه مصیبتی که به شما می رسد، از کردار بدی است که دست های شما انجام داده است؛ در صورتی که خدا بسیاری از اعمال ناشایست را می بخشد.
دنیا داری کافران و فقر مؤمنان
شاید در این جا این سؤال مطرح شود که با این بیان، باید مؤمنان، همیشه، بیشتر از کافران از انواع نعمت ها و رفاه ظاهری برخوردار باشند و کمتر گرفتار سختی ها و مصائب گردند؛ در حالی که چنین نیست؛ زیرا بسیاری از جامعه های آلوده به کفر و گناه نسبت به بسیاری از کشورهای اسلامی از رفاه و آسایش بیشتری بهرمندند و کشورهای اسلامی و ملت های مسلمان از بسیاری جهات- دست کم در این روزگار- در سطح پایین‌تر قرار دارند.
پاسخ اول: باید توجه داشت که آسایش دنیوی فقط به اموری مانند خوراک و مسکن خلاصه نمی‌شود، بلکه مواردی مانند آرامش روانی، خانوادگی، اجتماعی و مانند آن را هم شامل می‌شود که در این موارد، مشکلات غیر مؤمنان اگر از ایمان داران بیشتر نباشد،کمتر نیست. صرف نظر از این تذکر کلی، تأثیر رفتار انسان در حوادث سود آور یا زیان بخش علت تامه نیست؛ بلکه عوامل دیگر از قبیل عوامل محیطی، تلاش فردی و انسجام و همکاری جمعی نیز در سرنوشت ملت ها کارسازند.
پاسخ دوم: یکی از سنت های الاهی، سنت امتحان و آزمایش انسان‌ها است. بر اساس آیات و روایات، خداوند متعال برای تکامل و افزایش ایمان و پاداش مؤمنان، زدودن گناهان آنان، و دور کردن آنان از غرور و غفلت، بندگان مؤمن خود را به مشکلاتی دچار می‌سازد: ( و نبلوکم بالشر و الخیر فتنة(42))؛ شما را با شرور و خیرات آزمایش می‌کنیم.
پاسخ سوم: یکی از راه های کیفر و عذاب الاهی سنت (استدراج) است. سنت استدراج این است که خداوند ستمگران و اهل فساد را مدتی مهلت می دهد تا آنان بیشتر در فساد و طغیان گرفتار شوند و در نتیجه کفر و عذاب آن ها چند برابر گردد. قرآن دراین زمینه می فرماید:
(و لا یحسبن الذین کفروا انما نملی لهم خیر لانفسهم إنما نملی لهم لیزدادوا اثماً و لهم عذاب مهین(43))؛ کافران نپندارند که مهلتی که به آنان می دهیم به سود آنان است. تنها از این رو به آنان مهلت می دهیم که بیشتر به گناه آلوده شوند و در پی آن عذابی خوارکننده خواهند داشت.
و نیز می فرماید:
(و لا یغرنک تقلب الذین کفروا فی البلاد؛ متاع قلیلٌ ثم مأواهم جهنم و بئس المهاد(44))؛ تحولات گوناگون کافران تو را نفریبد. دنیا متاعی اندک است و پس از این جهان جایگاه آنان جهنم است و چه بد آرامگاهی است.
آیت الله مصباح یزدی - دام ظله- در این باره می گوید:
این سنت (سنت املاء و استدراج) که می توان آن را یکی از مصادیق سنت (زیادت ضلالت) و امداد اهل باطل درجهت باطل هم قلمداد کرد، بدین معنا ست که خدای متعال بر نعمت‌های مادی و دنیوی اهل باطل می افزاید تا فریفته و مغرور گردند و در راه خود پابرجا تر و استوار تر شوند و بر کفر و کفران و ظلم و عصیان خود بیفزایند و استحقاق عذاب و عقاب بزرگتر و دردناک تری را بیابند.(45)
پاسخ چهارم: پاسخ دیگر به این اشکال از طریق (سنت امهال) است. توضیح این که: خداوند متعال به خاطر مصالحی که ما از همه آن ها آگاهی نداریم، در کیفر و عذاب ستمگران و تبه کاران شتاب نمی کند؛ بلکه به آنان تا مدتی فرصت و مهلت می دهد. در خلال این مدت ممکن است گروهی از آنان توبه کنند و دست از سرکشی و نافرمانی بردارند و به سوی بندگی و تقوا بازگردند. همچنین امکان دارد از میان نسل این گروه سرکش و نافرمان، گروهی خداجو و اهل ایمان و تقوا به وجود آید.(46) قرآن در این مورد می فرماید:
(و لو یؤاخذ الله بظلمهم ما ترک علیها من دابة و لکن یؤخرهم الی اجلٍ مسمی فإذا جاء اجلهم لا یستأخرون ساعةً و لا یستقدمون(47))؛ اگر خدای متعال مردم را به ستم شان مؤاخذه می‌کرد، بر روی زمین جنبنده ای باقی نمی گذاشت؛ ولی تا مدت معین مهلت شان می دهد و چون مدت شان سر آید، نه لحظه‌ای دیرتر (از میان) می روند و نه لحظه زودتر.
و نیز می فرماید: ( و لو یؤاخذ الله الناس بما کسبوا ما ترک علی ظهرها من دابة و لکن یؤخرهم الی اجل مسمی فإذا جاء اجلهم فإن الله کان بعباده خبیراً بصیراً(48))؛ اگر خدای متعال مردم را به آن چه مرتکب می شوند، مؤاخذه می‌کرد بر روی زمین جانوری باقی نمی گذاشت؛ ولی (مؤاخذه) آنان را تا سر حدی معین به تأخیر می اندازد و چون سرآمد شان در رسد، خدای متعال به بندگانش بینا است.
نکته: در این مقام بیان این نکته مناسب است که فرصت دادن و (سنت امهال) الاهی همان گونه که از دو آیه یاد شده پیدا است، تا مدت معین و محدودی است، تا در این مدت زمینه بازگشت و خود سازی فراهم باشد. اگر اهل طغیان و تبه کاران در این مدت باز هم به طغیان و سر کشی ادامه بدهند، آن گاه سنت دیگر الاهی که عبارت است از سنت (استیصال) (ریشه کنی) سراغ آن ها می آید. سنت استیصال از قوانین و سنت های قطعی و تغییر ناپذیر الاهی است که با نابودی کفار به پیروزی نهایی اهل حق و مؤمنان می انجامد.(49) قرآن در این زمینه به بندگان خود هشدار می دهد که با سیر و مطالعه سرنوشت گذشتگان، درس عبرت بیاموزند تا نپندارند که این مهلت به پایان نمی رسد.
(قد خلت من قبلکم سنن فسیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبة المکذبین(50))؛ پیش از شما ملت هایی بودند و رفتند، در اطراف زمین گردش کنید تا ببینید که آنان وعده های خدا را تکذیب کردند، چگونه هلاک شدند. و نیز: (الم یرو کم اهلکنا من قبلهم من قرن مکناهم فی الارض مالم نمکن لکم و ارسلنا السماء علیهم مدراراً و جعلنا الانهار تجری من تحتهم فاهلکناهم بذنوبهم و انشأنا من بعدهم قرناً آخرین(51))؛ آیا ندیدند که ما پیش از ایشان چه بسیار گروهی را هلاک نمودیم و حال آن که در زمین به آن ها قدرت و تمکینی داده بودیم که شما را نداده ایم و از آسمان بر آن ها باران رحمت فرستادیم و نهر ها در زمین جاری ساختیم؛ پس به سبب نافرمانی شان آنان را هلاک نمودیم و گروه دیگر را به جای آن ها پدید آوردیم.
پاسخ پنجم: واقعیت این است که جوامع اسلامی، درعمل با آموزه‌های نجات بخش اسلام، به ویژه ابعاد اجتماعی آن فاصله بسیار دارند؛ آموزه هایی از قبیل امر به معروف و نهی از منکر، تأکید بر اتحاد امت اسلامی،سفارش اسلام به تعاون و همیاری، سفاش اسلام به فراگیری دانش های مورد نیاز جامعه، لزوم آمادگی نظامی دربرابر دشمنان و جز این ها، دربین مسلمانان غالباََ متروک ومهجور است. به گواهی تاریخ تا آن زمان که ارزش های اسلامی در جوامع اسلامی حاکم وجاری بود، جوامع اسلامی ازابعاد گوناگون علمی ،رفاه اجتماعی و اقتدارنظامی از منزلت والایی برخوردار بودند. انحطاط آنان از هنگامی آغاز گردید که در عمل از دین دور شدند . درمقابل، جوامع مسیحی سیر ترقی دربعد مادی را از روزی آغاز کردند که ازسلطه کلیسا ودین تحریف شده مسیحیت رها شدند؛ اگرچه ازبعد معنوی دچار انحطاط و سقوط گردیدند. آری؛ باید گفت:
اسلام به ذات خود ندارد عیبی هر عیبی که هست از مسلمانی ماست
جمع بندی:
دنیا وآخرت دو قلمرو کاملا جدا وبدون ارتباط نیستند؛ به گونه‌ای که بتوان برای هرکدام برنامه‌ جداگانه طرح ریزی کرد. رسیدن به سعادت اخروی بسته به بهره‌‌مندی از بینش درست، برخورداری از اخلاق مناسب وگزینش رفتارشایسته در دنیا می‌باشد؛ زیرا دنیا وآخرت دوروی یک سکه اند؛ بین آن‌ها رابطه‌ تکوینی برقرار است وآخرت مرحله دیگر ازیک حقیقت به هم پیوسته است. از این رو، اگرچه هدف نهایی ومقصد اصلی دین، تأمین سعادت اخروی و هدایت انسان به سوی کمال حقیقی درسایه قرب الاهی می‌باشد؛ اما رسیدن به این هدف بدون توجه به نوع رفتار وپندار انسان در دنیا ممکن نیست. علاوه براین، اصلاح دنیا هدف میانی دین است؛ زیرا متون دینی اقامه عدل را از اهداف اصلی بعثت انبیا می‌داند وبرای رسیدن به این هدف قوانین حقوقی وکیفری ویژه‌ای وضع کرده است وبرای توزیع دارایی‌ها وفرصت‌ها نظام ویژه‌ای را سا مان داده است. همچنین، از این گفتار به دست می‌آید که رفتارهای ما علاوه برپیامدهای متعارف که مشهود عموم است، تأثیر نامرئی برحوادث وجریان‌های نیک وبد جهان دارد که خداوند از آن آگاه است. پس، از این جهت نیز دین مداری یادین گریزی دربسامان شدن یا نا بسامانی وضعیت دنیای انسان، نقش بی بدیل وانکار ناپذیر دارد.

پی نوشتها

--------------------------------------------------------------------------------
(1) . مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج3، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360. ش.
(2) . تالیا فرو، چارلز، فلسفه دین در قرن بیستم، ترجمه انشاءالله رحمتی، تهران: دفتر نشر و پژوهش سهروردی، چاپ 1، 1382،ص53.
(3) . مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقادات دینی، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، تهران: طرح نو، چاپ4، 1383، ص20.
(4) . ابن فارس، معجم مقاییس اللغه،چاپ مصر، به نقل از التحقیق فی کلمات القرآن الکریم.
(5) . مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج3.
(6). همان، ج1.
(7) .بقره، 217.
(8) اعلی، 16 و17.
(9) .مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن؛ قم: مؤسسسه در راه حق، چ1، 1367، ص501.
(10) .حج،11.
(11) . نساء، 123
(12). مائده، 85.
(13) . بقره، 277.
(14) . توبه، 111.
(15) . صف،10و11
(16). طباطبایی، محمّد حسین، المیزان، ج6 ، بیروت: اعلمی 1417ه .-1997م، ص 377.
(17) . همان، ص 378.
(18). زلزال، 7و8.
(19). نبأ، 40.
(20). بقره، 110.
(21). آل عمران، 161.
(22). ابراهیم، 50.
(23). یس، 54.
(24). نساء،10.
(25). توبه، 35.
(26). بقره، 272.
(27). مصباح یزدی، محمّد تقی؛ معارف قرآن، ج1-3، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی. چاپ اول، 1376، ص 511.
(28) . جوادی آملی، عبدالله، معاد در قرآن (تفسیر موضوعی قرآن، ج5) قم: نشر اسراء، چاپ اول ، 1381؛ ص47.
(29). المیزان، ج6، ص 378.
(30). همان،ج6، ص377 و المیزان، ج1، ص94.
(31). همان، ج1، ص 377.
(32). همان، ج1، ص 378.
(33). همان، ج1، ص94.
(34) نبأ، 18
(35). ملاصدرا، محمد، اسفار، ج9، تصحیح: رضا اکبریان، تهران: بنیاد حکمت صدرا، چ1، 1382 ، ص14.
(36) .جوادی آملی، نسبت دین و دنیا، تحقیق: سعید بندعلی، قم: مرکز نشر اسراء، چ1، 1381، ص158.
(37). رعد، 11.
(38). اعراف، 96.
(39). اسراء، 16.
(40). روم، 41.
(41). شوری، 30.
(42) . انبیاء، 35.
(43). آل عمران، 178.
(44). آل عمران، 196 و197.
(45). مصباح یزدی، محمد تقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، قم: سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول 1378، ص449.
(46). همان، ص450.
(47). نحل، 61.
(48). فاطر، 45.
(49). جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، ص 454.
(50). آل عمران، 137.
(51) انعام، 6.
برای مطالعه بیشتر به کتاب نسبت دین و دنیا اثر آیت الله جوادی آملی رجوع شود.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین