امروزه در بعضی از دانشگاهها شاهد آن هستیم که برخی از اساتید در مورد اعتقادات دانشجویان تشکیک ایجاد کرده و موجب سردرگمی آنها می شوند. از جمله این موارد در مورد دین مبین اسلام و مذهب شیعه، که عنوان می ش با سلام دوست عزیز ضمن تشکر از تماس مجدد شما با این مرکز دغدغه شما نسبت به شبهاتی که پیرامون مسائل دینی و به ویژه ابعاد اجتماعی دین مبین اسلام وجود دارد ستودنی است . البته شبهه و شبهه افکنی پیرامون مسائل اعتقادی مساله ای است که پیشینه ای به قدمت تاریخ ادیان دارد و هر کجا سخن حقی وجود داشته است کسانی هم بوده اند که تلاش کرده اند تا با شبهه افکنی های خویش از اثرات سخن حق بکاهند که این مساله در راستای هدفی بوده است که شیطان در ابتدای آفرینش انسان و پس از رانده شدن از درگاه الهی اعلام کرد : (قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ )(ص/82) یعنی گمراه نمودن انسانها از مسیر حق و حقیقت . اصل این شبهه افکنی ها عمدتا از جانب کسانی که آشکارا دشمن دین و حق هستند انجام می شود وگاه از جانب کسانی که به ظاهر عناد و دشمنی ندارند اما با توجه به کمبود دامنه مطالعاتی خویش و یا انگیزه های دیگر به بیان شبهه می پردازند که البته در عمل هر دو یک خط مشی واحد اتخاذ می کنند . تجربه تاریخی هم نشان داده است که هر بخش از دین و اعتقادات که تاثیر گذاری بیشتری داشته باشد به همان میزان هجمه به آن افزایش می یابد و امروزه شاهد هستیم که دین اسلام و به ویژه مکتب تشیع با انواع تهاجمات و به ویژه شبهه افکنی ها مواجه می شود به گونه ای که وقتی دشمنان نمی توانند نقطه ضعفی از این مکتب پیدا کنند خود به ایجاد نقطه ضعف پرداخته و آنگاه از طریق آنها به تبلیغات سوء می پردازند همچون ماجرای القاعده که ساخته و پرداخته سرویس های جاسوسی آمریکا در دهه 1980 و درجریان تهاجم شوروی به افغانستان بود اما امروزه چنان از آن صحبت می شود که گویی نماینده واقعی اسلام می باشد و آنگاه با به رخ کشیدن جنایاتی که این گروهک به نام اسلام در جهان مرتکب می شود تلاش می شود تا چهره ای مشوه از اسلام به جهانیان ارائه شود . امروزه دین مبین اسلام بیش از هر مکتب اعتقادی مورد هجوم دشمنان قرار دارد و این در حالی است که امروزه احترام به عقایددیگران یکی از اصول مدنیت مدرن تلقی می شود و به همین خاطر است که عقاید خرافی همچون گاوپرستی ویا هزاران رسم خرافی دیگر شبیه به آن در هندوستان ویا سایر نقاط دنیا تنها و تنها با عنوان نمودن احترام به عقاید دیگران به راحتی موجه قلمداد می شود در حالی که غرب با تمام قوا به جنگ همه جانبه با اسلام آمده است و در این راه از تمام ابزارها حتی ابزارهای سمعی و بصری همچون سینما نیز استفاده کامل می کند . بنابراین در چنین جو و فضایی به نظر می رسد چند راهکار برای در امان ماندن از شبهه افکنی های برخی اساتید که از فضای آزادی بیان سوء استفاده می کنند مناسب باشد : اولا با توجه به مطالب بالا با در نظر گرفتن انگیزه هایی که از شبهه افکنی ها دنبال می شود سعی کنید خود را بیمه نمایید به این معنا که با دقت در حجم انبوه تهاجم به اعتقادی از اعتقادات ، میتوان به غیر طبیعی بودن این مساله پی برد . این مساله نشان دهنده این است که کسانی که به دنبال هجمه بر علیه اعتقادات اصیل هستند فاقد انگیزه های صحیح همچون حقیقت یابی و ... هستند و به دنبال تخریب پایه های اعتقادی هستند بدون اینکه کوچکترین سازندگی داشته باشند بنابر این ساده ترین راه اجتناب از همنشینی و همصحبتی با این قبیل افراد می باشد و در صورت همصحبتی نیز کمترین آسیب به شما وارد خواهد شد به قول قدما : (سخن چون از دل برآید لاجرم بر دل نشیند) در حالی که این سخنان سخن دل نبوده و با نیت پاک ادا نمی شود فلذا کمتر در عمق جان نفوذ می کند مگر اینکه سخن از جانب مخاطب جدی گرفته شود . ثانیا تلاش نمایید با مراکز پاسخ گویی به شبهات از جمله همین مرکز در ارتباط باشید تا به هنگام طرح هر گونه شبهه ای از جانب هر کس و با هر نیت و انگیزه ای به سرعت مطالب مطرح شده را با این مراکز در میان بگذارید تا کارشناسان هر بخش به این شبهات پاسخ مطلوب را ارائه ننمایند و آنگاه شما با مقایسه منطق دو استدلال به پوچ بودن شبهه افکنی ها پی ببرید . ثالثا با افزایش دامنه مطالعات خویش به ویژه در زمینه مسائل اعتقادی خود را مجهز به سلاح علم نمایید چرا که عمده کسانی که مخصوصا در سرکلاس های درس به شبهه افکنی می پردازند با علم به اینکه دانشجویشان اطلاعات اندکی نسبت به مساله مورد بحث دارد این کار را می کنند و با توجه به این نقیصه ، دانشجو نیز این مطلب را که گاه با استدلالی هم همراه می شود تلقی به قبول می نماید در حالی که جای طرح این سوال و شبهه در مجامعی است که کارشناسان مربوطه در آن آماده شنیدن و پاسخ گویی هستند . در زمینه توسعه دامنه مطالعات هرگز از آثار شهید مطهری به ویژه آثاری که در آن مباحث اعتقادی و اجتماعی مطرح شده است غافل نشوید . اما در مورد اصل سوال شما نیز لازم است ابتدا به عنوان مقدمه گفته شود موضوع ارتباط یا عدم ارتباط دین و سیاست از موضوعاتی است که همواره در طول تاریخ مطرح بوده است و در اندیشه سیاسی نیز جایگاه ویژه ای دارد این مساله با توجه به مسائلی که پیوند دین تحریف شده مسیحیت و سیاست به وجود آورد تا قرنها به معرکه آراء اندیشمندان سیاسی مسیحی تبدیل شد اما در دین اسلام به نظر می رسد تا چند قرن اخیر این پیوند مفروض گرفته شده بود اما عوامل متعددی از جمله نفوذ افکار غربی و مقایسه غلط میان مسیحیت تحریف شده با اسلام باعث شد تا این موضوع به یکی از محورهای مهم مورد بحث در امیان اندیشمندان مسلمان تبدیل شود . در این زمینه گاه این مساله به نام (انتظار بشر از دین ) مطرح شده و تلاش می شود تا از منظر برون دینی و با در نظر گرفتن انتظار بشر از دین به این مساله پاسخ داده شود که آیا دین باید حاوی سیاست باشد یا نه ؟ که البته این مساله با اشکالی بزرگ مواجه می شود که عبارتست از اینکه به این ترتیب دین با انتظاری که بشر از دین دارد باید خود را منطبق سازد در حالی که به طور منطقی و باتوجه به فلسفه دین ، بشریت باید خود را منطبق با آموزه های دینی نماید . این مساله در واقع به این سوال باز می گردد که آیا دین حداکثری را باید قبول داشت و یا دین حداقلی را ؟ برخی اندیشمندان سکولار غربی که اساسا هر گونه دینی را رد می کنند(ملحدین) طبیعتا اصل دین را انکار می کنند اما برخی دیگر از آنان تلاش می کنند تا اصل دین را قبول کرده ولی آن را به حوزه شخصی تقلیل دهند که از آن به دین حداقلی یاد می شود همین مساله با همین موضوع امروزه توسط برخی اندیشمندان مسلمان از جمله اندیشمندان طرفدار دین حداکثری نیز مورد مطالعه قرار گرفته است از جمله افرادی که این موضوع را مطرح نموده اند می توان از آیت الله جوادی آملی و نیز حجت الاسلام محمد امین احمدی و... نام برد که با طرح این موضوع از دین حداکثری دفاع نموده اند . همچنین در کتب دیگری نیز همین مساله مطرح شده و در آنها پیوند میان دین وسیاست مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است که پیش از پرداختن به اصل پاسخ تعدادی از آنها خدمت شما معرفی می گردد : · عبدالله جوادی آملی ،انتظار بشر از دین · عبدالله نصری ،انتظار بشر از دین · محمد امین احمدی ،انتظار بشر از دین · محمد جواد نوروزی ، نظام سیاسی اسلام · نبی الله ابراهیم زاده آملی ، حاکمیت دینی · احمد واعظی ،حکومت دینی · محمد سروش ، دین و دولت در اندیشه اسلامی · ... حکومت در اسلام تصویر صحیح از دین، به طور طبیعی مسأله ی مراجعه به دین را به عنوان منبعی برای سیاست، عقلانی می سازد. دینی که آمده تا راه سعادت را برای بشر تا انتهای تاریخ بیان کند، نمی تواند نسبت به امری که همه ی جوامع به آن نیاز دارند، یعنی حکومت، ساکت و بی تفاوت باشد. از این رو، امام رضا(علیه السلام) در فرازی از بیانات خود پیرامون علت وجود حکومت اسلامی می فرماید: (ما هیچ گروه یاملّتی را نمی یابیم که بدون زمامدار و سرپرست زندگی کرده، ادامه ی حیات داده باشد، زیرا اداره ی امور دینی و دنیوی آنان به زمامداری مدبّر نیازمند است. از حکمت باری تعالی به دور است که آفریدگان خود را بدون رهبر و زمامدار رها کند، حال آن که به خوبی می داند مردمان به ناچار باید حاکمی داشته باشند که جامعه را قوام و پایداری بخشد و مردم را در نبرد با دشمنانشان رهبری کند و اموال عمومی را میانشان تقسیم کند و نماز جمعه و جماعات آنان را بر پا دارد و از ستم ستمگران نسبت به مظلومان جلوگیری کند.) از سوی دیگر، ساخت و بافت احکام اسلامی به گونه ای است که وجود حکومت را اقتضا می کند و اسلام بدون حکومت نمی تواند به حیات خود ادامه دهد. از این رو، امام رضا(علیه السلام) در فراز مزبور به اقامه ی نماز جمعه و جماعات اشاره می کند و در فرازی دیگر می فرماید: (چنانچه خداوند برای مردم زمام داری امین، حفیظ، و مورد اطمینان قرار نمی داد، به یقین آیین و دین الهی از بین می رفت، احکام و سنن خداوندی تغییر می کرد، بدعت ها در دین افزایش می یافت، بی دینان در مذهب الهی دست برده آن را دچار کاستی می کردند و شبهاتی پیرامون اسلام در میان مسلمانان رواج می دادند). به همین دلیل، در بین مسلمانان، و بلکه غیر مسلمانان، این امر که اسلام دارای نظامی خاص در حکومت است و حکومت نبوی(صلی الله علیه وآله) در مدینه مصداقی از این نظام می باشد، هیچ جای تردید نبوده و نیست. به گونه ای که وقتی (علی عبدالرزاق) در سال 1343 هجری قمری در کشور مصر با کتاب (الاسلام و اصول الحکم) حکومت نبوی را انکار کرد و ادعا نمود که حضرت(صلی الله علیه وآله) تنها پیامبر خدا بوده و هرگز اقدام به تشکیل مملکت یا دولتی نکرده است، از سوی علمای جهان تسنّن تکفیر شد. او در روزگاری این کتاب را نوشت که کمال آتاتورک در ترکیه با انکار خلافت عثمانی، نظام لائیک خویش را بنیان نهاد و در مصر طرفداران خلافت، ملک فؤاد را به عنوان خلیفه مسلمین بر مسند قدرت نشاندند. این همزمانی نشان می دهد که او نیز تحت تأثیر اندیشه های سکولار غرب قرار داشته و با الهام از مطالب فیلسوفان و سیاست مداران لائیک این مطالب را نگاشته است. در واقع، سخن علی عبدالرزاق مشتمل بر دو ادعا بود: أ. آنچه رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) در مدینه ایجاد کرد، حکومت نبود. ب. آنچه در مدینه رخ داد، دینی نبود. او برای ادعای اول خود بر این نکته تأکید داشت که آنچه حضرت(صلی الله علیه وآله)در مدینه ایجاد کرد، هیچیک از ویژگی های حکومت را، به معنای شناخته شده ی آن، نداشت. برای مدعای دوم، او بر این امر اصرار می ورزید که شأن نبوت ارتباطی با حکومت و سیاست ندارد.! در پاسخ به ادعای نخست او باید به این نکته توجه کرد که اگر ما شکل خاصی از حکومت را معیار تحقق آن بدانیم، بدون شک این شکل در تمام زمان ها و در بین تمام اقوام تحقق نداشته است. بنابراین، باید تعریفی جامع برای حکومت عرضه کرد، که دارای قابلیت تحقق در اشکال مختلف باشد، تا بر حکومت های گوناگون تطبیق شود. چنین تعریفی را این گونه می توان عرضه کرد: حکومت مجموعه ی قدرت سامان یافته ای است که اداره ی امور جامعه را بر عهده دارد. در این تعریف حکومت مشتمل بر مجموعه ی ساختار موجود در حاکمیت است که شامل بخش های قانون گذاری، قضایی و اجرایی می شود. از سوی دیگر، در این تعریف تعبیر (قدرت) به حاکمیت و اقتدار حکومت و عبارت (سامان یافته) به ساختار آن اشاره دارد. اما دینی بودن حکومت نبوی با توجه به چند نکته آشکار می شود: الف. احکام اسلامی به گونه ای است که بسیاری از آنها بدون تشکیل حکومت قابل اجرا نیست، مانند احکام جزایی، یا قضایی، یا مالی اسلام. بر اساس این تعریف آنچه رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) در مدینه ایجاد کرده یک حکومت به معنای کامل کلمه بود، زیرا قدرتی را سامان می داد که اداره ی امور جامعه را بر عهده داشت. در زمینه ی ساختار اداری حکومت نبوی کتاب های مفصّلی از گذشته تا حال نوشته شده است! ب. ادله متعددی در قرآن وجود دارد که ولایت و زمام داری جامعه را از آن حضرت(صلی الله علیه وآله) معرفی می کند. ج. اگر به راستی نبوت و رسالت با حکومت و سیاست بیگانه باشد، حضرت(صلی الله علیه وآله) چرا اقدام به تشکیل حکومت و صرف وقت و انرژی در این باب کرد؟ آیا در این صورت غفلت از انجام وظیفه نشده است. اگر گفته شود: حضرت(صلی الله علیه وآله) برای تبلیغ دین و انجام رسالت به این کار دست زد. این جواب از یک سو ترابط وسیع و وثیق دیانت و سیاست را نشان می دهد و از سوی دیگر، این سؤال را جواب نمی دهد که چرا حضرت(صلی الله علیه وآله) خود شخصاً متصدی حکومت شد و آن را به یکی از یاران مطمئن خود مانند علی(علیه السلام) واگذار نکرد. (به نقل از سایت تبیان) بنابر این پیوند دین و سیاست و وجود حکومت در اسلام مساله ای است که از منظر دینی جزء مسلمات می باشد . نکته ای که باید مورد توجه قرار بگیرد این است که دخالت نکردن برخی از علما در زمان ما در امور سیاسی و اظهار نظر نکردن در این امور نباید به عنوان جدا دانستن دین از سیاست از منظر آنها تلقی گردد بلکه این مساله از یک سو ریشه در دیدگاه آنان در مورد ولایت فقیه و گستره آن داشته و از سوی دیگر از این جهت است که دخالت در امور سیاسی از واجبات کفایی است وبه دلیل حضور ونقش آفرینی برخی از فقها ، این دسته از فقها ضرورتی برای حضور در این عرصه احساس نمی کنند هر چند در موارد ضروری و لازم موضع گیری مناسب را داشته و دارند . در ادامه به دیدگاه برخی از علما در خصوص رابطه سیاست و دیانت به عنوان نمونه اشاره می کنیم ؛ آیت الله بروجردی ره فرمودند : انسان نیاز اجتماعی دارد و دین اسلام به این نیازها اهمیت داده و بسیاری از احکام آن در مورد اجتماع و سیاست است که اجرای آن احتیاج به رهبری دارد .( محمد حسین بروجردی , البدر الزاهر , تقریرات درس آیت الله بروجردی , ص51-52) آیت الله خوئی ره فرمودند : اجرای حدود که در برنامه انتظامی اسلام آمده همانا در جهت مصلحت همگانی و سلامت جامعه تشریع گردیده است تا جلو فساد گرفته شود و تبه کاری و سرکشی و تجاوز نابود و ریشه کن گردد و این مخصوص به زمانی که معصوم حضور دارد نیست . ( سید ابوالقاسم خوئی , مبانی تکمله المنهاج , ج1, ص 224-225) آیت الله مکارم شیرازی فرمودند: سیاست و دیانت مثل روح و جسم به هم مرتبط هستند و اگر کارشناس دین در راس حکومت نباشد نمی شود اهداف انبیا را در جامعه پیاده کرد افرادی که دین را از سیاست جدا می دانند یا اسلام را درست نفهمیدند و یا از حکومت چیزی نمی دانند و یا اینکه جمهوری اسلامی را خوب تفسیر نمی کنند .( www.hawzah.net بیانات معظم له در دیدار با مسئولان استان بوشهر ) آیت الله مصباح یزدی فرمودند : این گونه نیست که شریعت اسلام تنها به جنبه های فردی زندگی بشر پرداخته باشد و نسبت به مناسبات اجتماعی و از جمله مناسبات سیاسی و حکومتی جامعه هیچ نظری نداشته باشد و این حوزه را به خود افراد بشر واگذار کرده باشد تا با تشخبص عقل خود هر گونه که خودشان مصلحت دیدند و توافق کردند عمل کنند . اسلام نه تنها دارای احکام سیاسی است بلکه برای حکومت و تعیین حاکمیت نیز نظریه خاصی دارد .( محمد تقی مصباح یزدی , نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه , موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره , 13880, ص 22) توضیحات تکمیلی : همانگونه که در ادامه توضیح داده می شود با مراجعه به منابع اصیل اسلامی و همچنین کارکردها و وجه نیاز آدمی به دین می توان قلمور دین را بررسی نمود . و با تبیین صحیح این موضوعات برای مخالفین ، آنان را نسبت به این حقایق آگاه ساخت . اگر ماهیت دین و وجه نیاز آدمی بدان به خوبی شناخته شود، قلمرو آن نیز تعیین میگردد و مشخص میشود که عدم جدایی دین از سیاست چراست. دین مجموعه ای است از: 1. معارف و بینشها (جهان بینی)؛ 2. سلسله دستورات اخلاقی که سازنده خصایل نیکو و شخصیت حقیقی انسان است؛ 3. سلسله قوانین و مقرراتی که مناسبات انسان را با خدا، جامعه و طبیعت به نیکوترین وجهی تبیین نموده و سعادت بشر را در پی آنها تضمین مینماید (ایدئولوژی). از طرف دیگر سعادت انسانها - چه در دنیا و چه در سرای آخرت - در گرو قوانینی جامع کامل و بینقص است و چون این جهان گذرا و سرای جاوید ابدی، با یکدیگر در ارتباط وثیق بوده و هر کنشی در این دنیا نسبت به سر نوشت آدمی در حیات پایدار خویش مؤثر است؛ پس قانونگذار علاوه بر احاطه کامل به تمام نیازهای دنیایی بشر، باید ربط آنها را با زندگی اخروی نیز منظور دارد و این در حالی است که هنوز متفکران بشری، تعریف واحدی از سعادت انسان به دست ندادهاند و حتی در اینکه تنها در همین دنیا واقعا کدامین راه تضمین کننده کمال و سعادت بشری است، اختلاف شدیدی وجود دارد. و از همین رو مکتبهای گوناگونی به وجود آمده که هر یک پس از چند صباحی تجربه، ضعف و شکست خود را برملا کردهاند. بنابراین بشریت بر سر دو راهی قرار دارد: یک. یا همواره در مسائل انسانی سیاسی و اجتماعی خویش، به دنبال مکاتب بشری راه افتد و هر روز چیزی را تجربه کند و پس از شکست راه دیگر برگزیند تا پایان حیات تاریخی خود. دو. از ناحیه خداوند - که عالم به تمام نیازهای او و راه کمال حقیقی او است - قانونی بدون خطا به او عرضه شود تا با تبعیت از آن به سمت سعادت و خوشبختی حرکت نماید. این است معنای عدم جدایی دین از سیاست و راه اول راه (سکولاریسم) و جدایی دین از سیاست است. با مروری کوتاه بر قوانین اسلامی و آیات قرآن روشن میگردد که اسلام دینی جامع و همهسونگر است که تمام ابعاد زندگی انسان (فردی، اجتماعی، دنیوی، اخروی، مادی و معنوی) را در نظر گرفته و همان گونه که مردم را به عبادت و یکتاپرستی دعوت نموده و دستورات اخلاقی و مربوط به خودسازی فردی را دارد؛ احکام و دستوراتی در مورد مسائل حکومتی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، قضایی و اداره صحیح جامعه، روابط بینالملل، حقوقی و... دارا است و مقررات قضایی حقوقی روابط اجتماعی مسائل اقتصادی تربیتی و... دارد. جهت اثبات پیوستگی و ارتباط دین با سیاست، دلایل مفصّل و ارزشمندی بیان شده است که پرداختن به تمامی آنها، از حوصله این نوشتار خارج است؛ از این رو به طور فشرده به بیان چند نکته بسنده میشود: یک. گستره قوانین اسلام با توجه به حجم عظیم احکام اجتماعی و اهداف سیاسی - دینی اسلام و همچنین گستره وسیع اموری سیاسی –اجتماعی که مشمول احکام شرعی شده ، میتوان هدفگیری اصلی این دین مقدّس را شناخت. امام خمینی(ره) در این باره میفرماید: (اسلام دین سیاست است، با تمام شئونی که سیاست دارد. این نکته برای هر کسی که کمترین تدبّری در احکام حکومتی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اسلام بکند، آشکار میگردد. پس هر که را گمان کند که دین از سیاست جدا است، نه دین را شناخته و نه سیاست را).صحیفه نور، ج 1، ص 6. با مروری کوتاه بر قوانین اسلامی و آیات قرآن، روشن میگردد که اسلام دینی جامع و همه سونگر است که تمام ابعاد زندگی انسان (فردی، اجتماعی، دنیایی، اخروی، مادی و معنوی) را در نظر گرفته است و همان گونه که مردم را به عبادت و یکتا پرستی، دعوت نموده و دارای دستورات اخلاقی و خودسازی فردی است؛ احکام و دستوراتی در مورد مسائل حکومتی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، قضایی، امور مربوط به اداره صحیح جامعه، روابط بینالملل و... دارا میباشد. بدیهی است اجرای چنین احکام و دستوراتی، بدون قدرت اجرایی، امکانپذیر نیست. به عبارت دیگر آموزههای سیاسی و اجتماعی دین لزوماً حکومت دینی را نیز به دنبال دارد. حکومت دینی -به معنای صحیح آن حکومتی است که جامعه را بر اساس قوانین الهی اداره کند و زمینههای رشد استعدادها و امکان رسیدن انسانها به کمال و ایجاد جامعهای سالم، صالح و شایسته را برای مردم آماده سازد و با فسادهای اخلاقی، اجتماعی و... مبارزه کند. دو. سیره پیشوایان دین سیره و روش رسول اکرم(ص) نشان دهنده این است که دین از سیاست جدا نیست. آن حضرت ضمن تشکیل حکومت، مسؤولیت اجرایی و قضایی آن را نیز بر عهده داشت. امیر مؤمنان علی(ع) نیز حکومتی بر اساس عدل و اجرای دستورات الهی بنا نهاد. حکومت کوتاهمدت امام حسن(ع)، قیام خونین امام حسین(ع) و مشروع ندانستن حکومتهای وقت از سوی دیگر امامان(ع)، همه بیانگر این واقعیت است که آموزههای سیاسی و (تشکیل حکومت صالح) از ضروریات دین اسلام است ، که این عملکرد از پشتوانه فکری و تئوریک تعامل دین و سیاست حکایت می کند.. سه. اهداف سیاسی و اجتماعی بعثت انبیا در نگاه قرآن، پرداختن به مسائل سیاسی و اجتماعی، اصلاح امور جامعه و برقراری مناسبات عادلانه، از اهداف نبوت و از تعالیم اساسی دین است. پارهای از آیاتی که بر این مطلب گواهی میدهد، عبارت است از:: 1. (لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ)؛ حدید (57)، آیه 25. (به راستی که پیامبران را با پدیدههای روشنگر فرستادیم و همراه آنان کتاب و میزان نازل کردیم، تا مردم به دادگری برخیزند و آهن را که در آن نیروی سخت و سودهای فراوان برای مردم است، پدید آوردیم). 2. (وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ)؛نحل (16)، آیه 36. (و به راستی در هر امتی، پیامبری فرستادیم که خداوند را بندگی کنید و از پیروی طاغوت دوری جویید).برای آگاهی بیشتر ر.ک: نصری، عبدالله، انتظار بشر از دین، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی. چهار. مبانی قرآنی رابطه دین و سیاست 1. اختصاص حاکمیت، ولایت و سرپرستی همه جانبه مادی، معنوی، دنیوی و اخروی برای خدا، رسول و اولیای خاص او: (إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ)؛ مائده (5)، آیه 55 و ر.ک: یوسف (12)، آیه 40؛ مائده (5)، آیه 42 و 43. (سرپرست و ولی شما تنها خدا و پیامبر او است و کسانی که ایمان آوردهاند؛ همان کسانی که نماز به پا میدارند و در حال رکوع زکات میپردازند که در این شریفه ولایت و سرپرستی را مختص به خدا و رسول و ائمه اطهار علیهم السلام نموده است ،و ولایت معنائی عام دارد که شامل ولایت در امور سیاسی ،فرهنگی ،اجتماعی،اقتصادی و ... می گردد. ). 2. اثبات امامت و رهبری سیاسی - اجتماعی برای پیامبر(ص)، امام(ع) و منصوبان از ناحیه آنان: (إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ...)؛ نساء (4)، آیه 58 و ر.ک: مائده (5)، آیه 67. (خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحبانشان بدهید و هنگامی که میان مردم داوری میکنید، به عدالت داوری کنید). توضیح اینکه امانت در قرآن، گستره وسیعی دارد و یکی از مهمترین عرصههای آن، مسأله امامت و رهبری است. امام رضا(ع) در تفسیر این آیه، میفرماید: (اهل امانت امامان هستند؛ هر امامی امانت رهبری را باید به امام بعد از خود بسپارد...)الشیخ عبد علی بن جمعه العروسی الحویزی، تفسیر نورالثقلین، ج 1، 496. 3. اثبات حکومت و خلافت در زمین برای برخی از پیامبران گذشته؛ مانند حضرت داود(ع) و سلیمان(ع): (یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ)؛ ص (38)، آیه 26 و ر.ک: همان، آیه 20؛ نمل (27)، آیه 26 و 27؛ نساء (4)، آیه 54. (ای داود! ما تو را خلیفه در زمین قرار دادیم، پس در میان مردم به حق داوری کن). 4. قرآن، داوری و فصل خصومت در میان مردم را از وظایف پیامبران الهی معرفی میکند: (وَ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ إِذْ یَحْکُمانِ فِی الْحَرْثِ...)؛ انبیاء (21)، آیه 78 و ر.ک: نساء (4)، آیات 58 و 65؛ مائده (5)، آیه 42؛ انبیاء (21)، آیه 78؛ انعام (6)، آیه 89. (و داود و سلیمان هنگامی که درباره کشتزاری داوری میکردند...). 5. دعوت به کار شورایی و جمعی کردن: (وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ)؛ آل عمران (3)، آیه 159 و ر.ک: شوری (42)، آیه 38. (در کارها با آنان مشورت کن؛ اما هنگامی که تصمیم گرفتی، [قاطع باش و] بر خدا توکل کن). 6. مبارزه با فساد و تباهی، ظلمزدایی و عدلگستری از وظایف اصلی اهل ایمان است: (وَ لا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ)؛ هود (11)، آیه 113 و ر.ک: نساء (4)، آیه 58؛ نحل (16)، آیه 90؛ ص (38)، آیه 28؛ حج (22)، آیه 41؛ بقره (2)، آیه 279. (بر ظالمان تکیه نکنید که موجب میشود آتش شما را فرا گیرد). 7. احترام به حقوق انسانها و کرامتبخشی به انسان از اصول سیاست ادیان الهی است: (وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ...)؛ اسراء (17)، آیه 70 و ر.ک: آل عمران (3)، آیه 19؛ نساء (4)، آیه 32. (ما آدمی زادگان را گرامی داشتیم...). 8. امر به جهاد و مبارزه با طاغوتها، مستکبران و ستمگران و لزوم تهیه امکانات دفاعی: (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ)؛تحریم (66)، آیه 9 و ر.ک: اعراف (7)، آیه 56؛ بقره (2)، آیه 218. (ای پیامبر! با کفار و منافقان پیکار کن و بر آنان سخت بگیر). (وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ)؛انفال (8)، آیه 60. (هر آنچه از نیروی سلاح و اسبان آماده میتوانید برای تهدید دشمنان خداوند و دشمنان خودتان فراهم سازید). (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَکُمْ فَانْفِرُوا ثُباتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِیعاً)؛ نساء (4)، آیه 71. (ای اهل ایمان، سلاح جنگ برگیرید و آنگاه دسته دسته یا با هم برای جهاد بیرون روید). (ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ)؛همان، آیه 75. (چرا در راه خدا جهاد نمیکنید).... 9. عزت و آقایی را مخصوص خدا واهل ایمان دانستن و نفی هرگونه سلطه و ذلتپذیری: (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا الَّذِینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِینَ)؛آل عمران (3)، آیه 149 و ر.ک: منافقون (63)، آیه 8؛ محمد (47)، آیه 35؛ هود (11)، آیه 113؛ آلعمران (3)، آیه 146. (ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر از کسانی که کافر شدهاند اطاعت کنید، شما را به گذشته هایتان باز میگردانند و سرانجام زیانکار خواهید شد). 10. اثبات سلطنت و حکومت برای برخی از حاکمان صالح و عادل؛ مانند طالوت و ذوالقرنین: (وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً)؛بقره (2)، آیه 246 و 247 و ر.ک: کهف، آیات 83-98. (و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را برای زمامداری شما مبعوث کرده است).برای آگاهی بیشتر ر.ک: عباسعلی عمید زنجانی، مبانی اندیشه سیاسی اسلام، فصل 5، اندیشه سیاسی در متون اسلامی؛ آیهالله مکارم شیرازی، پیام قرآن (تفسیر موضوعی)، ج 9و10. و آیات سیاسی دیگری که خطاب به مسلمانان نازل شده است : 1 به مسلمانان فرمان می دهد که بیگانگان را محرم اسرار خود قرار ندهید.(1)ء 2 در مقابله و مواجهه با مخالفان , ده فرمان صادر می کند.(2) 3 فرمان می دهد: با قوم طرح دوستی نریزید.(3) 4 از مداهنه و سازش کای با غیر خودی که روش بازیگران سیاسی است , جلوگیری می کند.(4) 5 می پذیرد حکومت برای حفظ نظام , جاسوس و اطلاعاتی داشته باشند.(5) 6 نقش رهبر را در زندگی بیان می کند.(6) بالاءخره همهء آیاتی که دربارهء حکومت و حاکم نازل شده است . (پاورقی 1.آل عمران (3 آیهء 28 (پاورقی 2.نحل (16 آیات 125 128 (پاورقی 3.ممتحنه (60 آیهء 13 (پاورقی 4.قلم (68 آیات 8و 9 (پاورقی 5.حجرات (49 آیهء 12 (پاورقی 6.اسراء (17 آیهء 71 از آنچه گذشت روشن میشود که بخش عظیمی از معارف و آموزههای اسلامی شامل مسائل سیاسی - اجتماعی است. و نه تنها تعیین خط مشیهای مهمی در این باره از سوی خداوند انجام شده است؛ بلکه مأموریت رهبری و اجرای سیاستهای تعیینی، از سوی خداوند بر عهده پیامبران و دیگر اولیای الهی و مؤمنان برجسته، نهاده شده است. به تعبیر حضرت امام(ره) (آن قدر آیه و روایت که در سیاست وارد شده است، در عبادت وارد نشده است. شما از پنجاه و چند کتاب فقه را ملاحظه کنید؛ هفت، هشت تایش کتابی است که مربوط به عبادات است. باقیاش مربوط به سیاسات و اجتماع و معاشرات و این طور چیزها است. ما همه آنها را گذاشتیم کنار و یک بُعد را، بُعد ضعیفش را گرفتیم). صحیفه نور، ج 2، ص 180. و اما در مورد از بین رفتن قداست دین در صورت ارتباط با سیاست گفتنی است که این موضوع در صورتی است که سیاست غیر دینی در حوزه دینی قرار گرفته و توسط کارگزاران ناشایست منسوب به دین به اجرا درآید همانند آنچه در حکومت امویان، عباسیان و ... شاهد بودیم. اما اگر سیاست دینی بر اساس آموزه های اصیل دینی درجامعه پیاده شود نه تنها باعث آلودگی دینی نمی شود بلکه با تحقق ابعاد اجتماعی دین، جامعیت و توان دین 45اسلام را برای اداره جامعه و تامین سعادت دنیوی و اخروی بشریت به بهترین وجه ممکن نمودار خواهد ساخت. دوست عزیز امیدواریم این پاسخ ذهن حقیقت یاب شما را قانع نموده باشد در غیر این صورت باز هم می توانید ابهامات خویش رابه صورت موردی بیان نمایید تا بتوانیم پاسخ مطلوبتری خدمت شما ارائه نماییم . (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 3/100137551)
امروزه در بعضی از دانشگاهها شاهد آن هستیم که برخی از اساتید در مورد اعتقادات دانشجویان تشکیک ایجاد کرده و موجب سردرگمی آنها می شوند. از جمله این موارد در مورد دین مبین اسلام و مذهب شیعه، که عنوان می ش
امروزه در بعضی از دانشگاهها شاهد آن هستیم که برخی از اساتید در مورد اعتقادات دانشجویان تشکیک ایجاد کرده و موجب سردرگمی آنها می شوند. از جمله این موارد در مورد دین مبین اسلام و مذهب شیعه، که عنوان می ش
با سلام دوست عزیز ضمن تشکر از تماس مجدد شما با این مرکز دغدغه شما نسبت به شبهاتی که پیرامون مسائل دینی و به ویژه ابعاد اجتماعی دین مبین اسلام وجود دارد ستودنی است . البته شبهه و شبهه افکنی پیرامون مسائل اعتقادی مساله ای است که پیشینه ای به قدمت تاریخ ادیان دارد و هر کجا سخن حقی وجود داشته است کسانی هم بوده اند که تلاش کرده اند تا با شبهه افکنی های خویش از اثرات سخن حق بکاهند که این مساله در راستای هدفی بوده است که شیطان در ابتدای آفرینش انسان و پس از رانده شدن از درگاه الهی اعلام کرد : (قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ )(ص/82) یعنی گمراه نمودن انسانها از مسیر حق و حقیقت . اصل این شبهه افکنی ها عمدتا از جانب کسانی که آشکارا دشمن دین و حق هستند انجام می شود وگاه از جانب کسانی که به ظاهر عناد و دشمنی ندارند اما با توجه به کمبود دامنه مطالعاتی خویش و یا انگیزه های دیگر به بیان شبهه می پردازند که البته در عمل هر دو یک خط مشی واحد اتخاذ می کنند . تجربه تاریخی هم نشان داده است که هر بخش از دین و اعتقادات که تاثیر گذاری بیشتری داشته باشد به همان میزان هجمه به آن افزایش می یابد و امروزه شاهد هستیم که دین اسلام و به ویژه مکتب تشیع با انواع تهاجمات و به ویژه شبهه افکنی ها مواجه می شود به گونه ای که وقتی دشمنان نمی توانند نقطه ضعفی از این مکتب پیدا کنند خود به ایجاد نقطه ضعف پرداخته و آنگاه از طریق آنها به تبلیغات سوء می پردازند همچون ماجرای القاعده که ساخته و پرداخته سرویس های جاسوسی آمریکا در دهه 1980 و درجریان تهاجم شوروی به افغانستان بود اما امروزه چنان از آن صحبت می شود که گویی نماینده واقعی اسلام می باشد و آنگاه با به رخ کشیدن جنایاتی که این گروهک به نام اسلام در جهان مرتکب می شود تلاش می شود تا چهره ای مشوه از اسلام به جهانیان ارائه شود . امروزه دین مبین اسلام بیش از هر مکتب اعتقادی مورد هجوم دشمنان قرار دارد و این در حالی است که امروزه احترام به عقایددیگران یکی از اصول مدنیت مدرن تلقی می شود و به همین خاطر است که عقاید خرافی همچون گاوپرستی ویا هزاران رسم خرافی دیگر شبیه به آن در هندوستان ویا سایر نقاط دنیا تنها و تنها با عنوان نمودن احترام به عقاید دیگران به راحتی موجه قلمداد می شود در حالی که غرب با تمام قوا به جنگ همه جانبه با اسلام آمده است و در این راه از تمام ابزارها حتی ابزارهای سمعی و بصری همچون سینما نیز استفاده کامل می کند . بنابراین در چنین جو و فضایی به نظر می رسد چند راهکار برای در امان ماندن از شبهه افکنی های برخی اساتید که از فضای آزادی بیان سوء استفاده می کنند مناسب باشد : اولا با توجه به مطالب بالا با در نظر گرفتن انگیزه هایی که از شبهه افکنی ها دنبال می شود سعی کنید خود را بیمه نمایید به این معنا که با دقت در حجم انبوه تهاجم به اعتقادی از اعتقادات ، میتوان به غیر طبیعی بودن این مساله پی برد . این مساله نشان دهنده این است که کسانی که به دنبال هجمه بر علیه اعتقادات اصیل هستند فاقد انگیزه های صحیح همچون حقیقت یابی و ... هستند و به دنبال تخریب پایه های اعتقادی هستند بدون اینکه کوچکترین سازندگی داشته باشند بنابر این ساده ترین راه اجتناب از همنشینی و همصحبتی با این قبیل افراد می باشد و در صورت همصحبتی نیز کمترین آسیب به شما وارد خواهد شد به قول قدما : (سخن چون از دل برآید لاجرم بر دل نشیند) در حالی که این سخنان سخن دل نبوده و با نیت پاک ادا نمی شود فلذا کمتر در عمق جان نفوذ می کند مگر اینکه سخن از جانب مخاطب جدی گرفته شود . ثانیا تلاش نمایید با مراکز پاسخ گویی به شبهات از جمله همین مرکز در ارتباط باشید تا به هنگام طرح هر گونه شبهه ای از جانب هر کس و با هر نیت و انگیزه ای به سرعت مطالب مطرح شده را با این مراکز در میان بگذارید تا کارشناسان هر بخش به این شبهات پاسخ مطلوب را ارائه ننمایند و آنگاه شما با مقایسه منطق دو استدلال به پوچ بودن شبهه افکنی ها پی ببرید . ثالثا با افزایش دامنه مطالعات خویش به ویژه در زمینه مسائل اعتقادی خود را مجهز به سلاح علم نمایید چرا که عمده کسانی که مخصوصا در سرکلاس های درس به شبهه افکنی می پردازند با علم به اینکه دانشجویشان اطلاعات اندکی نسبت به مساله مورد بحث دارد این کار را می کنند و با توجه به این نقیصه ، دانشجو نیز این مطلب را که گاه با استدلالی هم همراه می شود تلقی به قبول می نماید در حالی که جای طرح این سوال و شبهه در مجامعی است که کارشناسان مربوطه در آن آماده شنیدن و پاسخ گویی هستند . در زمینه توسعه دامنه مطالعات هرگز از آثار شهید مطهری به ویژه آثاری که در آن مباحث اعتقادی و اجتماعی مطرح شده است غافل نشوید . اما در مورد اصل سوال شما نیز لازم است ابتدا به عنوان مقدمه گفته شود موضوع ارتباط یا عدم ارتباط دین و سیاست از موضوعاتی است که همواره در طول تاریخ مطرح بوده است و در اندیشه سیاسی نیز جایگاه ویژه ای دارد این مساله با توجه به مسائلی که پیوند دین تحریف شده مسیحیت و سیاست به وجود آورد تا قرنها به معرکه آراء اندیشمندان سیاسی مسیحی تبدیل شد اما در دین اسلام به نظر می رسد تا چند قرن اخیر این پیوند مفروض گرفته شده بود اما عوامل متعددی از جمله نفوذ افکار غربی و مقایسه غلط میان مسیحیت تحریف شده با اسلام باعث شد تا این موضوع به یکی از محورهای مهم مورد بحث در امیان اندیشمندان مسلمان تبدیل شود . در این زمینه گاه این مساله به نام (انتظار بشر از دین ) مطرح شده و تلاش می شود تا از منظر برون دینی و با در نظر گرفتن انتظار بشر از دین به این مساله پاسخ داده شود که آیا دین باید حاوی سیاست باشد یا نه ؟ که البته این مساله با اشکالی بزرگ مواجه می شود که عبارتست از اینکه به این ترتیب دین با انتظاری که بشر از دین دارد باید خود را منطبق سازد در حالی که به طور منطقی و باتوجه به فلسفه دین ، بشریت باید خود را منطبق با آموزه های دینی نماید . این مساله در واقع به این سوال باز می گردد که آیا دین حداکثری را باید قبول داشت و یا دین حداقلی را ؟ برخی اندیشمندان سکولار غربی که اساسا هر گونه دینی را رد می کنند(ملحدین) طبیعتا اصل دین را انکار می کنند اما برخی دیگر از آنان تلاش می کنند تا اصل دین را قبول کرده ولی آن را به حوزه شخصی تقلیل دهند که از آن به دین حداقلی یاد می شود همین مساله با همین موضوع امروزه توسط برخی اندیشمندان مسلمان از جمله اندیشمندان طرفدار دین حداکثری نیز مورد مطالعه قرار گرفته است از جمله افرادی که این موضوع را مطرح نموده اند می توان از آیت الله جوادی آملی و نیز حجت الاسلام محمد امین احمدی و... نام برد که با طرح این موضوع از دین حداکثری دفاع نموده اند . همچنین در کتب دیگری نیز همین مساله مطرح شده و در آنها پیوند میان دین وسیاست مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است که پیش از پرداختن به اصل پاسخ تعدادی از آنها خدمت شما معرفی می گردد : · عبدالله جوادی آملی ،انتظار بشر از دین · عبدالله نصری ،انتظار بشر از دین · محمد امین احمدی ،انتظار بشر از دین · محمد جواد نوروزی ، نظام سیاسی اسلام · نبی الله ابراهیم زاده آملی ، حاکمیت دینی · احمد واعظی ،حکومت دینی · محمد سروش ، دین و دولت در اندیشه اسلامی · ... حکومت در اسلام تصویر صحیح از دین، به طور طبیعی مسأله ی مراجعه به دین را به عنوان منبعی برای سیاست، عقلانی می سازد. دینی که آمده تا راه سعادت را برای بشر تا انتهای تاریخ بیان کند، نمی تواند نسبت به امری که همه ی جوامع به آن نیاز دارند، یعنی حکومت، ساکت و بی تفاوت باشد. از این رو، امام رضا(علیه السلام) در فرازی از بیانات خود پیرامون علت وجود حکومت اسلامی می فرماید: (ما هیچ گروه یاملّتی را نمی یابیم که بدون زمامدار و سرپرست زندگی کرده، ادامه ی حیات داده باشد، زیرا اداره ی امور دینی و دنیوی آنان به زمامداری مدبّر نیازمند است. از حکمت باری تعالی به دور است که آفریدگان خود را بدون رهبر و زمامدار رها کند، حال آن که به خوبی می داند مردمان به ناچار باید حاکمی داشته باشند که جامعه را قوام و پایداری بخشد و مردم را در نبرد با دشمنانشان رهبری کند و اموال عمومی را میانشان تقسیم کند و نماز جمعه و جماعات آنان را بر پا دارد و از ستم ستمگران نسبت به مظلومان جلوگیری کند.) از سوی دیگر، ساخت و بافت احکام اسلامی به گونه ای است که وجود حکومت را اقتضا می کند و اسلام بدون حکومت نمی تواند به حیات خود ادامه دهد. از این رو، امام رضا(علیه السلام) در فراز مزبور به اقامه ی نماز جمعه و جماعات اشاره می کند و در فرازی دیگر می فرماید: (چنانچه خداوند برای مردم زمام داری امین، حفیظ، و مورد اطمینان قرار نمی داد، به یقین آیین و دین الهی از بین می رفت، احکام و سنن خداوندی تغییر می کرد، بدعت ها در دین افزایش می یافت، بی دینان در مذهب الهی دست برده آن را دچار کاستی می کردند و شبهاتی پیرامون اسلام در میان مسلمانان رواج می دادند). به همین دلیل، در بین مسلمانان، و بلکه غیر مسلمانان، این امر که اسلام دارای نظامی خاص در حکومت است و حکومت نبوی(صلی الله علیه وآله) در مدینه مصداقی از این نظام می باشد، هیچ جای تردید نبوده و نیست. به گونه ای که وقتی (علی عبدالرزاق) در سال 1343 هجری قمری در کشور مصر با کتاب (الاسلام و اصول الحکم) حکومت نبوی را انکار کرد و ادعا نمود که حضرت(صلی الله علیه وآله) تنها پیامبر خدا بوده و هرگز اقدام به تشکیل مملکت یا دولتی نکرده است، از سوی علمای جهان تسنّن تکفیر شد. او در روزگاری این کتاب را نوشت که کمال آتاتورک در ترکیه با انکار خلافت عثمانی، نظام لائیک خویش را بنیان نهاد و در مصر طرفداران خلافت، ملک فؤاد را به عنوان خلیفه مسلمین بر مسند قدرت نشاندند. این همزمانی نشان می دهد که او نیز تحت تأثیر اندیشه های سکولار غرب قرار داشته و با الهام از مطالب فیلسوفان و سیاست مداران لائیک این مطالب را نگاشته است. در واقع، سخن علی عبدالرزاق مشتمل بر دو ادعا بود: أ. آنچه رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) در مدینه ایجاد کرد، حکومت نبود. ب. آنچه در مدینه رخ داد، دینی نبود. او برای ادعای اول خود بر این نکته تأکید داشت که آنچه حضرت(صلی الله علیه وآله)در مدینه ایجاد کرد، هیچیک از ویژگی های حکومت را، به معنای شناخته شده ی آن، نداشت. برای مدعای دوم، او بر این امر اصرار می ورزید که شأن نبوت ارتباطی با حکومت و سیاست ندارد.! در پاسخ به ادعای نخست او باید به این نکته توجه کرد که اگر ما شکل خاصی از حکومت را معیار تحقق آن بدانیم، بدون شک این شکل در تمام زمان ها و در بین تمام اقوام تحقق نداشته است. بنابراین، باید تعریفی جامع برای حکومت عرضه کرد، که دارای قابلیت تحقق در اشکال مختلف باشد، تا بر حکومت های گوناگون تطبیق شود. چنین تعریفی را این گونه می توان عرضه کرد: حکومت مجموعه ی قدرت سامان یافته ای است که اداره ی امور جامعه را بر عهده دارد. در این تعریف حکومت مشتمل بر مجموعه ی ساختار موجود در حاکمیت است که شامل بخش های قانون گذاری، قضایی و اجرایی می شود. از سوی دیگر، در این تعریف تعبیر (قدرت) به حاکمیت و اقتدار حکومت و عبارت (سامان یافته) به ساختار آن اشاره دارد. اما دینی بودن حکومت نبوی با توجه به چند نکته آشکار می شود: الف. احکام اسلامی به گونه ای است که بسیاری از آنها بدون تشکیل حکومت قابل اجرا نیست، مانند احکام جزایی، یا قضایی، یا مالی اسلام. بر اساس این تعریف آنچه رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) در مدینه ایجاد کرده یک حکومت به معنای کامل کلمه بود، زیرا قدرتی را سامان می داد که اداره ی امور جامعه را بر عهده داشت. در زمینه ی ساختار اداری حکومت نبوی کتاب های مفصّلی از گذشته تا حال نوشته شده است! ب. ادله متعددی در قرآن وجود دارد که ولایت و زمام داری جامعه را از آن حضرت(صلی الله علیه وآله) معرفی می کند. ج. اگر به راستی نبوت و رسالت با حکومت و سیاست بیگانه باشد، حضرت(صلی الله علیه وآله) چرا اقدام به تشکیل حکومت و صرف وقت و انرژی در این باب کرد؟ آیا در این صورت غفلت از انجام وظیفه نشده است. اگر گفته شود: حضرت(صلی الله علیه وآله) برای تبلیغ دین و انجام رسالت به این کار دست زد. این جواب از یک سو ترابط وسیع و وثیق دیانت و سیاست را نشان می دهد و از سوی دیگر، این سؤال را جواب نمی دهد که چرا حضرت(صلی الله علیه وآله) خود شخصاً متصدی حکومت شد و آن را به یکی از یاران مطمئن خود مانند علی(علیه السلام) واگذار نکرد. (به نقل از سایت تبیان) بنابر این پیوند دین و سیاست و وجود حکومت در اسلام مساله ای است که از منظر دینی جزء مسلمات می باشد . نکته ای که باید مورد توجه قرار بگیرد این است که دخالت نکردن برخی از علما در زمان ما در امور سیاسی و اظهار نظر نکردن در این امور نباید به عنوان جدا دانستن دین از سیاست از منظر آنها تلقی گردد بلکه این مساله از یک سو ریشه در دیدگاه آنان در مورد ولایت فقیه و گستره آن داشته و از سوی دیگر از این جهت است که دخالت در امور سیاسی از واجبات کفایی است وبه دلیل حضور ونقش آفرینی برخی از فقها ، این دسته از فقها ضرورتی برای حضور در این عرصه احساس نمی کنند هر چند در موارد ضروری و لازم موضع گیری مناسب را داشته و دارند . در ادامه به دیدگاه برخی از علما در خصوص رابطه سیاست و دیانت به عنوان نمونه اشاره می کنیم ؛ آیت الله بروجردی ره فرمودند : انسان نیاز اجتماعی دارد و دین اسلام به این نیازها اهمیت داده و بسیاری از احکام آن در مورد اجتماع و سیاست است که اجرای آن احتیاج به رهبری دارد .( محمد حسین بروجردی , البدر الزاهر , تقریرات درس آیت الله بروجردی , ص51-52) آیت الله خوئی ره فرمودند : اجرای حدود که در برنامه انتظامی اسلام آمده همانا در جهت مصلحت همگانی و سلامت جامعه تشریع گردیده است تا جلو فساد گرفته شود و تبه کاری و سرکشی و تجاوز نابود و ریشه کن گردد و این مخصوص به زمانی که معصوم حضور دارد نیست . ( سید ابوالقاسم خوئی , مبانی تکمله المنهاج , ج1, ص 224-225) آیت الله مکارم شیرازی فرمودند: سیاست و دیانت مثل روح و جسم به هم مرتبط هستند و اگر کارشناس دین در راس حکومت نباشد نمی شود اهداف انبیا را در جامعه پیاده کرد افرادی که دین را از سیاست جدا می دانند یا اسلام را درست نفهمیدند و یا از حکومت چیزی نمی دانند و یا اینکه جمهوری اسلامی را خوب تفسیر نمی کنند .( www.hawzah.net بیانات معظم له در دیدار با مسئولان استان بوشهر ) آیت الله مصباح یزدی فرمودند : این گونه نیست که شریعت اسلام تنها به جنبه های فردی زندگی بشر پرداخته باشد و نسبت به مناسبات اجتماعی و از جمله مناسبات سیاسی و حکومتی جامعه هیچ نظری نداشته باشد و این حوزه را به خود افراد بشر واگذار کرده باشد تا با تشخبص عقل خود هر گونه که خودشان مصلحت دیدند و توافق کردند عمل کنند . اسلام نه تنها دارای احکام سیاسی است بلکه برای حکومت و تعیین حاکمیت نیز نظریه خاصی دارد .( محمد تقی مصباح یزدی , نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه , موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره , 13880, ص 22) توضیحات تکمیلی : همانگونه که در ادامه توضیح داده می شود با مراجعه به منابع اصیل اسلامی و همچنین کارکردها و وجه نیاز آدمی به دین می توان قلمور دین را بررسی نمود . و با تبیین صحیح این موضوعات برای مخالفین ، آنان را نسبت به این حقایق آگاه ساخت .
اگر ماهیت دین و وجه نیاز آدمی بدان به خوبی شناخته شود، قلمرو آن نیز تعیین میگردد و مشخص میشود که عدم جدایی دین از سیاست چراست. دین مجموعه ای است از: 1. معارف و بینشها (جهان بینی)؛ 2. سلسله دستورات اخلاقی که سازنده خصایل نیکو و شخصیت حقیقی انسان است؛ 3. سلسله قوانین و مقرراتی که مناسبات انسان را با خدا، جامعه و طبیعت به نیکوترین وجهی تبیین نموده و سعادت بشر را در پی آنها تضمین مینماید (ایدئولوژی). از طرف دیگر سعادت انسانها - چه در دنیا و چه در سرای آخرت - در گرو قوانینی جامع کامل و بینقص است و چون این جهان گذرا و سرای جاوید ابدی، با یکدیگر در ارتباط وثیق بوده و هر کنشی در این دنیا نسبت به سر نوشت آدمی در حیات پایدار خویش مؤثر است؛ پس قانونگذار علاوه بر احاطه کامل به تمام نیازهای دنیایی بشر، باید ربط آنها را با زندگی اخروی نیز منظور دارد و این در حالی است که هنوز متفکران بشری، تعریف واحدی از سعادت انسان به دست ندادهاند و حتی در اینکه تنها در همین دنیا واقعا کدامین راه تضمین کننده کمال و سعادت بشری است، اختلاف شدیدی وجود دارد. و از همین رو مکتبهای گوناگونی به وجود آمده که هر یک پس از چند صباحی تجربه، ضعف و شکست خود را برملا کردهاند. بنابراین بشریت بر سر دو راهی قرار دارد: یک. یا همواره در مسائل انسانی سیاسی و اجتماعی خویش، به دنبال مکاتب بشری راه افتد و هر روز چیزی را تجربه کند و پس از شکست راه دیگر برگزیند تا پایان حیات تاریخی خود. دو. از ناحیه خداوند - که عالم به تمام نیازهای او و راه کمال حقیقی او است - قانونی بدون خطا به او عرضه شود تا با تبعیت از آن به سمت سعادت و خوشبختی حرکت نماید. این است معنای عدم جدایی دین از سیاست و راه اول راه (سکولاریسم) و جدایی دین از سیاست است.
با مروری کوتاه بر قوانین اسلامی و آیات قرآن روشن میگردد که اسلام دینی جامع و همهسونگر است که تمام ابعاد زندگی انسان (فردی، اجتماعی، دنیوی، اخروی، مادی و معنوی) را در نظر گرفته و همان گونه که مردم را به عبادت و یکتاپرستی دعوت نموده و دستورات اخلاقی و مربوط به خودسازی فردی را دارد؛ احکام و دستوراتی در مورد مسائل حکومتی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، قضایی و اداره صحیح جامعه، روابط بینالملل، حقوقی و... دارا است و مقررات قضایی حقوقی روابط اجتماعی مسائل اقتصادی تربیتی و... دارد. جهت اثبات پیوستگی و ارتباط دین با سیاست، دلایل مفصّل و ارزشمندی بیان شده است که پرداختن به تمامی آنها، از حوصله این نوشتار خارج است؛ از این رو به طور فشرده به بیان چند نکته بسنده میشود:
یک. گستره قوانین اسلام
با توجه به حجم عظیم احکام اجتماعی و اهداف سیاسی - دینی اسلام و همچنین گستره وسیع اموری سیاسی –اجتماعی که مشمول احکام شرعی شده ، میتوان هدفگیری اصلی این دین مقدّس را شناخت. امام خمینی(ره) در این باره میفرماید: (اسلام دین سیاست است، با تمام شئونی که سیاست دارد. این نکته برای هر کسی که کمترین تدبّری در احکام حکومتی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اسلام بکند، آشکار میگردد. پس هر که را گمان کند که دین از سیاست جدا است، نه دین را شناخته و نه سیاست را).صحیفه نور، ج 1، ص 6.
با مروری کوتاه بر قوانین اسلامی و آیات قرآن، روشن میگردد که اسلام دینی جامع و همه سونگر است که تمام ابعاد زندگی انسان (فردی، اجتماعی، دنیایی، اخروی، مادی و معنوی) را در نظر گرفته است و همان گونه که مردم را به عبادت و یکتا پرستی، دعوت نموده و دارای دستورات اخلاقی و خودسازی فردی است؛ احکام و دستوراتی در مورد مسائل حکومتی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، قضایی، امور مربوط به اداره صحیح جامعه، روابط بینالملل و... دارا میباشد.
بدیهی است اجرای چنین احکام و دستوراتی، بدون قدرت اجرایی، امکانپذیر نیست. به عبارت دیگر آموزههای سیاسی و اجتماعی دین لزوماً حکومت دینی را نیز به دنبال دارد. حکومت دینی -به معنای صحیح آن حکومتی است که جامعه را بر اساس قوانین الهی اداره کند و زمینههای رشد استعدادها و امکان رسیدن انسانها به کمال و ایجاد جامعهای سالم، صالح و شایسته را برای مردم آماده سازد و با فسادهای اخلاقی، اجتماعی و... مبارزه کند.
دو. سیره پیشوایان دین
سیره و روش رسول اکرم(ص) نشان دهنده این است که دین از سیاست جدا نیست. آن حضرت ضمن تشکیل حکومت، مسؤولیت اجرایی و قضایی آن را نیز بر عهده داشت. امیر مؤمنان علی(ع) نیز حکومتی بر اساس عدل و اجرای دستورات الهی بنا نهاد. حکومت کوتاهمدت امام حسن(ع)، قیام خونین امام حسین(ع) و مشروع ندانستن حکومتهای وقت از سوی دیگر امامان(ع)، همه بیانگر این واقعیت است که آموزههای سیاسی و (تشکیل حکومت صالح) از ضروریات دین اسلام است ، که این عملکرد از پشتوانه فکری و تئوریک تعامل دین و سیاست حکایت می کند..
سه. اهداف سیاسی و اجتماعی بعثت انبیا
در نگاه قرآن، پرداختن به مسائل سیاسی و اجتماعی، اصلاح امور جامعه و برقراری مناسبات عادلانه، از اهداف نبوت و از تعالیم اساسی دین است. پارهای از آیاتی که بر این مطلب گواهی میدهد، عبارت است از::
1. (لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ)؛ حدید (57)، آیه 25. (به راستی که پیامبران را با پدیدههای روشنگر فرستادیم و همراه آنان کتاب و میزان نازل کردیم، تا مردم به دادگری برخیزند و آهن را که در آن نیروی سخت و سودهای فراوان برای مردم است، پدید آوردیم).
2. (وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ)؛نحل (16)، آیه 36. (و به راستی در هر امتی، پیامبری فرستادیم که خداوند را بندگی کنید و از پیروی طاغوت دوری جویید).برای آگاهی بیشتر ر.ک: نصری، عبدالله، انتظار بشر از دین، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
چهار. مبانی قرآنی رابطه دین و سیاست
1. اختصاص حاکمیت، ولایت و سرپرستی همه جانبه مادی، معنوی، دنیوی و اخروی برای خدا، رسول و اولیای خاص او: (إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ)؛ مائده (5)، آیه 55 و ر.ک: یوسف (12)، آیه 40؛ مائده (5)، آیه 42 و 43. (سرپرست و ولی شما تنها خدا و پیامبر او است و کسانی که ایمان آوردهاند؛ همان کسانی که نماز به پا میدارند و در حال رکوع زکات میپردازند که در این شریفه ولایت و سرپرستی را مختص به خدا و رسول و ائمه اطهار علیهم السلام نموده است ،و ولایت معنائی عام دارد که شامل ولایت در امور سیاسی ،فرهنگی ،اجتماعی،اقتصادی و ... می گردد. ).
2. اثبات امامت و رهبری سیاسی - اجتماعی برای پیامبر(ص)، امام(ع) و منصوبان از ناحیه آنان: (إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ...)؛ نساء (4)، آیه 58 و ر.ک: مائده (5)، آیه 67. (خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحبانشان بدهید و هنگامی که میان مردم داوری میکنید، به عدالت داوری کنید).
توضیح اینکه امانت در قرآن، گستره وسیعی دارد و یکی از مهمترین عرصههای آن، مسأله امامت و رهبری است. امام رضا(ع) در تفسیر این آیه، میفرماید: (اهل امانت امامان هستند؛ هر امامی امانت رهبری را باید به امام بعد از خود بسپارد...)الشیخ عبد علی بن جمعه العروسی الحویزی، تفسیر نورالثقلین، ج 1، 496.
3. اثبات حکومت و خلافت در زمین برای برخی از پیامبران گذشته؛ مانند حضرت داود(ع) و سلیمان(ع): (یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ)؛ ص (38)، آیه 26 و ر.ک: همان، آیه 20؛ نمل (27)، آیه 26 و 27؛ نساء (4)، آیه 54. (ای داود! ما تو را خلیفه در زمین قرار دادیم، پس در میان مردم به حق داوری کن).
4. قرآن، داوری و فصل خصومت در میان مردم را از وظایف پیامبران الهی معرفی میکند: (وَ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ إِذْ یَحْکُمانِ فِی الْحَرْثِ...)؛ انبیاء (21)، آیه 78 و ر.ک: نساء (4)، آیات 58 و 65؛ مائده (5)، آیه 42؛ انبیاء (21)، آیه 78؛ انعام (6)، آیه 89. (و داود و سلیمان هنگامی که درباره کشتزاری داوری میکردند...).
5. دعوت به کار شورایی و جمعی کردن: (وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ)؛ آل عمران (3)، آیه 159 و ر.ک: شوری (42)، آیه 38. (در کارها با آنان مشورت کن؛ اما هنگامی که تصمیم گرفتی، [قاطع باش و] بر خدا توکل کن).
6. مبارزه با فساد و تباهی، ظلمزدایی و عدلگستری از وظایف اصلی اهل ایمان است: (وَ لا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ)؛ هود (11)، آیه 113 و ر.ک: نساء (4)، آیه 58؛ نحل (16)، آیه 90؛ ص (38)، آیه 28؛ حج (22)، آیه 41؛ بقره (2)، آیه 279. (بر ظالمان تکیه نکنید که موجب میشود آتش شما را فرا گیرد).
7. احترام به حقوق انسانها و کرامتبخشی به انسان از اصول سیاست ادیان الهی است: (وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ...)؛ اسراء (17)، آیه 70 و ر.ک: آل عمران (3)، آیه 19؛ نساء (4)، آیه 32. (ما آدمی زادگان را گرامی داشتیم...).
8. امر به جهاد و مبارزه با طاغوتها، مستکبران و ستمگران و لزوم تهیه امکانات دفاعی: (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ)؛تحریم (66)، آیه 9 و ر.ک: اعراف (7)، آیه 56؛ بقره (2)، آیه 218. (ای پیامبر! با کفار و منافقان پیکار کن و بر آنان سخت بگیر). (وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ)؛انفال (8)، آیه 60. (هر آنچه از نیروی سلاح و اسبان آماده میتوانید برای تهدید دشمنان خداوند و دشمنان خودتان فراهم سازید). (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَکُمْ فَانْفِرُوا ثُباتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِیعاً)؛ نساء (4)، آیه 71. (ای اهل ایمان، سلاح جنگ برگیرید و آنگاه دسته دسته یا با هم برای جهاد بیرون روید). (ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ)؛همان، آیه 75. (چرا در راه خدا جهاد نمیکنید)....
9. عزت و آقایی را مخصوص خدا واهل ایمان دانستن و نفی هرگونه سلطه و ذلتپذیری: (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا الَّذِینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِینَ)؛آل عمران (3)، آیه 149 و ر.ک: منافقون (63)، آیه 8؛ محمد (47)، آیه 35؛ هود (11)، آیه 113؛ آلعمران (3)، آیه 146. (ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر از کسانی که کافر شدهاند اطاعت کنید، شما را به گذشته هایتان باز میگردانند و سرانجام زیانکار خواهید شد).
10. اثبات سلطنت و حکومت برای برخی از حاکمان صالح و عادل؛ مانند طالوت و ذوالقرنین: (وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً)؛بقره (2)، آیه 246 و 247 و ر.ک: کهف، آیات 83-98. (و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را برای زمامداری شما مبعوث کرده است).برای آگاهی بیشتر ر.ک: عباسعلی عمید زنجانی، مبانی اندیشه سیاسی اسلام، فصل 5، اندیشه سیاسی در متون اسلامی؛ آیهالله مکارم شیرازی، پیام قرآن (تفسیر موضوعی)، ج 9و10.
و آیات سیاسی دیگری که خطاب به مسلمانان نازل شده است :
1 به مسلمانان فرمان می دهد که بیگانگان را محرم اسرار خود قرار ندهید.(1)ء
2 در مقابله و مواجهه با مخالفان , ده فرمان صادر می کند.(2)
3 فرمان می دهد: با قوم طرح دوستی نریزید.(3)
4 از مداهنه و سازش کای با غیر خودی که روش بازیگران سیاسی است , جلوگیری می کند.(4)
5 می پذیرد حکومت برای حفظ نظام , جاسوس و اطلاعاتی داشته باشند.(5)
6 نقش رهبر را در زندگی بیان می کند.(6)
بالاءخره همهء آیاتی که دربارهء حکومت و حاکم نازل شده است .
(پاورقی 1.آل عمران (3 آیهء 28
(پاورقی 2.نحل (16 آیات 125 128
(پاورقی 3.ممتحنه (60 آیهء 13
(پاورقی 4.قلم (68 آیات 8و 9
(پاورقی 5.حجرات (49 آیهء 12
(پاورقی 6.اسراء (17 آیهء 71
از آنچه گذشت روشن میشود که بخش عظیمی از معارف و آموزههای اسلامی شامل مسائل سیاسی - اجتماعی است. و نه تنها تعیین خط مشیهای مهمی در این باره از سوی خداوند انجام شده است؛ بلکه مأموریت رهبری و اجرای سیاستهای تعیینی، از سوی خداوند بر عهده پیامبران و دیگر اولیای الهی و مؤمنان برجسته، نهاده شده است.
به تعبیر حضرت امام(ره) (آن قدر آیه و روایت که در سیاست وارد شده است، در عبادت وارد نشده است. شما از پنجاه و چند کتاب فقه را ملاحظه کنید؛ هفت، هشت تایش کتابی است که مربوط به عبادات است. باقیاش مربوط به سیاسات و اجتماع و معاشرات و این طور چیزها است. ما همه آنها را گذاشتیم کنار و یک بُعد را، بُعد ضعیفش را گرفتیم). صحیفه نور، ج 2، ص 180.
و اما در مورد از بین رفتن قداست دین در صورت ارتباط با سیاست گفتنی است که این موضوع در صورتی است که سیاست غیر دینی در حوزه دینی قرار گرفته و توسط کارگزاران ناشایست منسوب به دین به اجرا درآید همانند آنچه در حکومت امویان، عباسیان و ... شاهد بودیم. اما اگر سیاست دینی بر اساس آموزه های اصیل دینی درجامعه پیاده شود نه تنها باعث آلودگی دینی نمی شود بلکه با تحقق ابعاد اجتماعی دین، جامعیت و توان دین 45اسلام را برای اداره جامعه و تامین سعادت دنیوی و اخروی بشریت به بهترین وجه ممکن نمودار خواهد ساخت. دوست عزیز امیدواریم این پاسخ ذهن حقیقت یاب شما را قانع نموده باشد در غیر این صورت باز هم می توانید ابهامات خویش رابه صورت موردی بیان نمایید تا بتوانیم پاسخ مطلوبتری خدمت شما ارائه نماییم . (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 3/100137551)
- [سایر] چرا با وجود اعتقادات صحیح، شاهد رفتارهایی هستیم که در تضاد با اعتقادات دینی و مذهبی ما مسلمانان است؟ (علت ایجاد زاویه میان اعتقادات دینی و مذهبی و رفتار ما در جامعه، چیست؟)
- [سایر] علل دین گرایی و دین گریزی در ادیان اسلام مسیحیت زرتشت . یهود چیست؟ کدام یک از اعتقادات دینی موجب دین گریزی و یا دین گرایی می شود؟
- [سایر] علل دین گرایی و دین گریزی در ادیان اسلام مسیحیت، زرتشت، یهود چیست؟ کدام یک از اعتقادات دینی موجب دین گریزی و یا دین گرایی می شود؟ کدام یک از دستورات عملی ادیان موجب دین گریزی و یا دین گرایی می شود؟
- [سایر] تأثیر و نقش ایمان و اسلام خانواده در اسلام و ایمان فرزندان آن چیست و آیا اگر ما در خانوادهای غیر از خانواده شیعه و یا غیر مسلمان و یا...، به دنیا آمده بودیم، همان مذهب و دین را نمیداشتیم؟!
- [سایر] السلام علیکم! حواله دقایق الاسلام، ص 25 ماه جون 1999مولوی محمد حسین ڈهکو، لطفاً حکم شخصی را بیان فرمایید که در مجله و کتاب می نویسد: خمس نه از ضروریات دین است و نه ضروریات مذهب و منکر آن نه از اسلام خارج می شود و نه از مذهب شیعه، چون این مسٔله از اوایل اسلام اختلافی بوده است و در مذهب شیعه اختلاف بحدی است که 15 قول وجود دارد.
- [آیت الله مظاهری] آیا بهشت فقط مخصوص شیعیان است یا اگر یکی از اهل تسنن یا حتی غیر مسلمانان به تعالیم دین یا مذهب خود به درستی عمل نماید هم می تواند وارد بهشت شود؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] با توجّه به تبلیغات شدید رسانه های خارجی علیه حکومت اسلامی و دین مبین اسلام، اگر اجرای بعضی از حدود موجب وهن اسلام گردد، لطفاً بفرمایید: اوّلا: آیا می توان از اجرای آن صرف نظر کرد؟ ثانیاً: در صورت جواز، تشخیص موهن بودن به عهده چه فرد یا افرادی خواهد بود؟ ثالثاً: چه مجازاتی جانشین حدّ اجرا نشده خواهد شد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] در تاریخ اسلام می خوانیم که پیامبران بسیار زیادی بر روی این کره خاکی پا نهاده اند. از جمله 124000 پیامبری که حتی گاهی در همسایگی یکدیگر و در هر کوچه و خیابانی به تبلیغ دین الهی می پرداخته اند چرا می بایست ما با فاصله 1400 سال از وجود امامان محروم باشیم؟ چه حجت موجهی برای درک حقایق دین وجود دارد؟ چرا باید اعتقاد به وجود موعودی در پس پرده غیبت باشیم؟
- [سایر] آیا در دین مبین اسلام و مذهب تشیع برای ازدواج شرط سنی هست یا نه؟ اگر کسی شغل نداشت و مانع ازدواجش شغلش بود چه کسی باید این مانع را برطرف کند. آیا در ازدواج رسومات اسلامی واجبتر است یا رسومات ایرانی. مجلس عروسی گرفتن واجب است یا فقط ولیمه آن است که مد نظر است و نگرفتن مجلس عروسی یا نگرفتن مجلس عروسی به شیوه امروزی چه حکمی دارد آیا درست است که هر عرفی را باید عمل کرد؟
- [آیت الله علوی گرگانی] 1 - ایجاد زمینه و بسترسازی جرم و گناه چه حکمی دارد؟ 2 - اگر بسترسازی و ایجاد زمینه جرم و گناه از طریق محاکم قضائی (قاضی) و یا ضابطین قضائی صورت گیرد بدین شرح که فردی را با ترغیب و تشویق جهت پرداخت وجهی تحت هر عنوان و صرف نظر از تحقّق و یا عدم تحقّق هدف، موجب گرفتاری فرد یا افراد را فراهم آورند این عمل فی نفسه از نظر شرع مقدّس اسلام چه حکمی دارد و فقه پویای شیعه چه نگرشی بر این موضوع دارد؟
- [امام خمینی] اگر بدعتی در اسلام واقع شود مثل منکراتی که دولتها اجرا میکنند به اسم دین مبین اسلام، واجب است خصوصاً بر علمای اسلام اظهار حق و انکار باطل، و اگر سکوت علمای اعلام موجب هتک مقام علم و موجب اسائه ظن به علمای اسلام شود واجب است اظهار حق به هر نحوی که ممکن است اگر چه بدانند تأثیر نمیکند.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر بدعتی در اسلام واقع شود ، مثل منکراتی که دولتهای جائر انجام می دهند به اسم دین مبین اسلام ، واجب است خصوصاً بر علماء اسلام اظهار حق وانکار باطل ، واگر سکوت علماء اعلام موجب هتک مقام علم وموجب اسائة ظنّ به علماء اسلام شود واجب است اظهار حق به هر نحوی که ممکن است اگر چه بدانند تأثیر نمی کند .
- [امام خمینی] اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدس به آن اهمیت زیاد میدهد مثل اصول دین یا مذهب و حفظ قرآن مجید و حفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروریه، باید ملاحظه اهمیت شود، و مجرد ضرر، موجب واجب نبودن نمیشود، پس اگر توقف داشته باشد حفظ عقاید مسلمانان یا حفظ احکام ضروریه اسلام بر بذل جان و مال، واجب است بذل آن.
- [آیت الله اردبیلی] اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدّس به آن اهمیّت زیاد میدهد، مثل اصول دین یا مذهب و حفظ قرآن مجید و حفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروری اسلام، باید ملاحظه این اهمیّت بشود و مجرّدِ خوف ضرر، موجب سقوط وجوب آن نمیشود؛ پس اگر حفظ عقاید مسلمانان یا حفظ احکام ضروری اسلام بر بذل جان و مال توقّف داشته باشد، بذل آن واجب است.
- [آیت الله بهجت] اگر در صحن یکی از امامان یا امامزادگان که سابقاً قبرستان بوده حوض یا نهری بسازند، چنانچه انسان نداند که زمین صحن را برای قبرستان وقف کردهاند، وضو گرفتن در آن حوض و نهر اشکال ندارد، ولی اگر فهمید زمین برای قبرستان وقف شده و نشود زیر حوض یا نهر میتی را دفن کرد وضو اشکال دارد. و نیز اگر ایجاد حوض یا نهر موجب بیحرمتی به بدن مسلمان بشود، مثلاً آب به بدن او برسد، وضو اشکال دارد، اگرچه زمین قبرستان مباح بوده و موقوفه هم نباشد.
- [آیت الله اردبیلی] خمس یک پنجم از مازاد درآمدها و برخی منافع است که انسان به دست آورده است و باید زیر نظر امام معصوم علیهالسلام مصرف شود و در زمان غیبت امام زمان (عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف)، بهتر است سهم سادات زیر نظر مجتهد جامع الشرایط برای رفع نیازهای سادات فقیر مصرف گردد و سهم امام علیهالسلام باید زیر نظر مجتهد جامع الشرایط در جهت تعلیم و ترویج مذهب جعفری هزینه گردد. در احادیث شریفه نسبت به پرداختن خمس تأکید زیادی شده است و از آن به حقّ امام علیهالسلام ، سبب تطهیر مال و وسیلهای جهت امتحان ایمان یاد شده است؛ حضرت رضا علیهالسلام در جواب نامه یکی از تاجران شیعه فارس مینویسد: (... اموال تنها از راهی که خداوند مقرّر فرموده است حلال میگردد. همانا خمس، ما را در تقویت دین یاری میکند و نیاز آنان که سرپرستیشان را به عهده داریم و نیز نیاز شیعیان را تأمین میکند و با آن آبرویمان را در مقابل دشمنانمان حفظ میکنیم. پس خمس را از ما دریغ نکنید و خود را از دعای ما محروم نسازید، زیرا پرداختن خمس کلید روزی و سبب آمرزش و پاکی شما از گناه و ذخیره آخرتتان است. مسلمان کسی است که به آنچه با خدا پیمان بسته وفا کند نه آن کسی که با زبان اجابت میکند و در قلب مخالفت مینماید.)(1)
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام کوتاهی در حقوق فرزند است، زیرا همانطور که پدر و مادر در اسلام حقوقی دارند فرزندان نیز چنین هستند، و اگر پدر و مادر آن حقوق را مراعات نکنند، از نظر قرآن موجب خسران در قیامت است. حقوقی که فرزندان بر پدر و مادر دارند چند چیز است: الف) تربیت صحیح اسلامی (آشنا نمودن فرزند با احکام اسلام از اصول و فروع و اخلاق و مقیّد نمودن او به ظواهر شرع از اهمیّت دادن به واجبات و اجتناب از گناهان خصوصاً گناهان بزرگ) و اگر کوتاهی کنند، شریک در جرایم فرزند میباشند. ب) تربیت فرزند به آداب و رسوم اجتماعی و به عبارت دیگر به او ادب آموختن. ج) آموختن دانش در حدّ خوب خواندن و خوب نوشتن. د) فراهم نمودن راهی برای زندگی متوسّط و پرهیزدادن او از تنبلی و بیکاری. ه) فراهم کردن مقدّمات ازدواج برای فرزند خصوصاً اگر دختر باشد که در روایات اهلبیت(سلاماللهعلیهم) برای ازدواج دختر بیشتر سفارش و تأکید شده است. و) گذاشتن اسم اسلامی که سفارش در نامهای پیامبر گرامی و اهلبیت او(سلاماللهعلیهم) زیاد شده است، و شیعه باید از انتخاب نامهای غیر اسلامی برای فرزندان خود پرهیز کند و سزاوار نیست که با وجود اسمهای اهلبیت(سلاماللهعلیهم) برای فرزند خود نام دیگری را انتخاب کند.
- [آیت الله اردبیلی] زکات از واجبات بزرگ الهی است که در قرآن و روایات در کنار نماز و اعتقاد به آخرت قرار گرفته است و هدف از آن تأمین اجتماعی، تعدیل ثروت، تأمین زندگی فقرا، ایجاد تسهیلات و منافع عمومی و دینی و جذب غیر مسلمانان به اسلام است و یقینا اگر ثروتمندان زکات اموال خویش را بپردازند، فقر از جامعه اسلامی رخت برمیبندد. امام صادق علیهالسلام میفرماید: (همانا خداوند عزّوجلّ در اموال ثروتمندان برای فقرا به اندازه کفایت آنان واجب فرموده است و اگر میدانست آن مقدار کفایت نمیکند، هر آینه بر آن میافزود. آنچه بر سر فقرا آمده است به سبب کاستی الهی نیست، بلکه به علّت منع حقوق آنان از سوی کسانی است که حقوق فقرا را ادا نمیکنند و به درستی اگر مردم حقوق مستمندان را ادا میکردند، آنان در رفاه زندگی میکردند.)(1) با برچیده شدن فقر از جامعه، امنیت اجتماعی نیز حاکم میگردد؛ علی علیهالسلام میفرماید: (اموال خویش را با زکات پاسداری کنید.)(2) پرداختن زکات موجب رهایی از عذاب الهی(3) و حافظ جان و مال است و خداوند عزّوجلّ میفرماید: (هر آنچه را در راه خداوند انفاق میکنید خداوند به شما باز میگرداند و او بهترین روزی دهندگان است.)(4) نماز با پرداختن زکات است که به ثمر مینشیند چنانکه در روایت آمده است: (آن کسی که نماز به پایدارد و زکات نپردازد =============================================================================== 1 وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، باب 1 از (أبواب ما تجب فیه الزکاة)،ح2،ج9،ص10. 2 نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت 146. 3 (آنان را که طلا و نقره گنجینه میکنند و آن را در راه خداوند انفاق نمیکنند، به عذاب دردناک بشارت ده.)، توبه(9):34. 4 سبأ(34):39. گویا نماز نخوانده است.)(1)
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] ناآشنا به مسأله; کسی که مسأله شرعی خود را نمی داند. جاهل قاصر: جاهلی که از روی عذر حکم شرعی را نمی داند. جاهل مقصر: جاهلی که امکان آموختن مسائل را داشته ولی عمداً در فراگیری آن کوتاهی کرده است. جبیره: مرهم; پارچه و پوششی که زخم یا شکستگی را با آن ببندند. جرح، جروح: جراحت، زخم جُنُب: کسی که محتلم شده یا با دیگری مقاربت کرده است. جُعاله: قراردادی که طی آن فردی اعلام می کند هر کس برای او کار معینی را انجام دهد، اجرت مشخصی به او پرداخت می شود. مثلا هر کس گمشده مرا پیدا کند، هزار تومان به او مژدگانی می دهم. قرار گذارنده را (جاعل) و عمل کننده به آن را (عامل) می گویند. جلاّل: حیوانی که عادت کرده فقط نجاست انسان را بخورد. جماع: مقاربت: آمیزش جنسی. جهر: صدای بلند، با صدای بلند چیزی را قرائت کردن. (ح) حائض: زنی که در عادت ماهیانه باشد. حاکم شرع: مجتهدی که بر اساس موازین شرعی دارای فتوا است. حج: زیارت خانه خدا و انجام اعمالی مربوط به آن که به آن اعمال (مناسک حج) می گویند. حج نیابتی: زیارت خانه خدا به نیابت از طرف شخص دیگر با انجام مناسک آن. حدث اصغر: هر علتی که باعث وضو شود و آن شش چیز است: 1 بول، 2 مدفوع، 3 باد شکم، 4 خواب کامل، 5 امور زایل کننده عقل، 6 استحاضه. حدث اکبر: هر کاری که غسل برای نماز را سبب شود مانند احتلام و جماع. حد ترخص: حدی از مسافت که در آن صدای موذن و دیوار محل اقامت قابل تشخیص نباشد. حرام: ممنوع، هر عملی که از نظر شرعی ترکش لازم باشد. حرج: مشقت، سختی، دشواری حصه: سهم حضر: محل حضور (وطن). حنوط: مالیدن کافور بر اعضای مرده از جمله به پیشانی، کف دست ها، سرزانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها. حواله: ارجاع طلبکار به شخص ثالث برای دریافت طلبش به این نحو که ذمه خودش را بری کرده و دیگری به او بدهکار شود. حیض: قاعدگی، عادت ماهیانه زنان. حین عروض شک: وقت پدید آمدن شک. (خ) خارق العاده: غیر طبیعی. خالی از قوت نیست: معتبر است، فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی دیده شود). خالی از وجه نیست: فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی مشاهده شود). خبره: کارشناس خبیث: پلید، زشت. خسارت: زیان، ضرر. خصوصیات: ویژگی ها خمس: یک پنجم، بیست درصد پس انداز سالیانه و غیره که باید به مجتهد جامع الشرایط و مرجع تقلید پرداخت شود. خوارج: کسانی که علیه امام معصوم(علیهم السلام) قیام مسلحانه نمایند مثل خوارج نهروان. خوف: ترس، هراس، واهمه خون جهنده: یعنی حیوانی که وقتی رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند. خیار: اختیار بر هم زدن معامله که در یازده مورد طرفین معامله یا یکی از آنها می توانند معامله را بر هم زنند. (د) دائمه: زنی که طی عقد دائم به همسری مردی درامده باشد. دُبُر: پشت; مقعد. دعوی: دادخواهی. دفاع: دفع دشمن; مقاومت در برابر دشمن. دیه: مالی که بنابر احکام شرعی به جبران خون مسلمان یا نقص بدنی به او داده می شود. (ذ) ذبح شرعی: کشتن حیوانات حلال گوشت با رعایت ضوابط شرعی. ذمّه: تعهّد به ادای چیزی یا انجام عملی. ذمّی: کافران اهل کتاب مانند یهود و نصاری در مقابل تعهّدشان نسبت به رعایت قوانین اجتماعی اسلامی از حمایت و امنیت حکومت اسلامی برخوردار می شوند و در بلاد مسلمین زندگی خواهند کرد. (ر) ربا: زیادت; اضافه; بدست آوردن مال زائد بر سرمایه با شرایط مذکور در مسائل 2356، 2357، 2361. رباء قرضی: اضافه ای که پرداخت آن در ضمن قرض شرط گردد. ربح سَنه: درآمد سالیانه انسان. رجوع: بازگشتن; بازگشت. رضاعی: همشیر; پسر و دختری که از یک زن شیر خورده باشند با شرائطی که در مسأله 2598 بیان شده نسبت به هم برادر و خواهر رضاعی می شوند و محرم ابدی می باشند. رفع ضرورت: بر طرف شدن حالت اضطرار. رکن; ارکان: پایه; اساسی ترین جزء هر عبادت. رکوع: خم شدن; یکی از ارکان نماز که برای انجام آن شخص نمازگزار در برابر عظمت خداوند چندان خم می شود که دستهایش به زانو برسد. رهن: گرو; گروی. ریبه: احتمال تحریک شهوت. (ز) زائد بر مؤونه: مازاد بر مخارج; اضافه بر هزینه مربوطه. زکات: مقدار معیّنی از اموال خاص انسان که به شرط رسیدن به حد نصاب باید در موارد مشخّص خود مصرف شود، این اموال اختصاص به نُه مورد دارد. زکات فطره: مقدار حدود 3 کیلوگرم گندم، جو، ذرت و غیره یا بهای آن که باید در عید فطر به فقرا بدهند و یا در مصارف دیگر زکات صرف کنند. زمان غیبت کبری: مثل زمان ما، که امام دوازدهم(علیه السلام) در پرده غیبت به سر می برند. زینت: زیور; آرایش. (س) سال شمسی: سالی که مشتمل بر دوازده برج است و از فروردین شروع و به اسفند ختم می شود. سال قمری: سالی که مشتمل بر دوازده ماه است و از محرم شروع و به ذی الحجه ختم می شود. سجده; سجود: بر زمین گذاردن پیشانی و کف دست ها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها برای ستایش خداوند. سجده سهو: سجده ای که نمازگزار در برابر اشتباهاتی که سهواً از او سر زده بجای آورد، به شرح مسأله 1262. سجده شکر: پیشانی بر زمین نهادن به منظور سپاسگزاری از نعمت های خداوند. سجده های واجب قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا گوش کند باید بلافاصله سجده نماید. 1 - جزء 21، سوره سجده، آیه 15. 2 - جزء 24، سوره فصّلت، آیه 37. 3 - جزء 27، سوره نجم، آخرین آیه. 4 - جزء 30، سوره علق، آخرین آیه. سجده های مستحبّ قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا بشنود مستحب است که بلافاصله سجده کند. 1 - جزء 9، سوره اعراف، آیه آخر. 2 - جزء 13، سوره رعد، آیه 15. 3 - جزء 14، سوره نحل، آیه 49. 4 - جزء 15، سوره اسراء، آیه 107. 5 - جزء 16، سوره مریم، آیه 58. 6 - جزء 17، سوره حج، آیه 18. 7 - جزء 17، سوره حج، آیه 77. 8 - جزء 19، سوره فرقان، آیه 60. 9 - جزء 19، سوره نمل، آیه 25. 10 - جزء 23، سوره ص، آیه 24. 11 - جزء 30، سوره انشقاق، آیه 21. سرگین: مدفوع حیوانات. سفیه: بی عقل; کسی که قدرت نگهداری مال خودش را ندارد و سرمایه اش را در کارهای بیهوده مصرف می کند. سقط شده: افتاده; جنین نارس یا مرده که از رحم خارج شده باشد. سلف: معامله پیش خرید. سؤر: نیم خورده آب یا غذا. (ش) شاخص: چوب یا وسیله ای که برای تعیین وقت ظهر در زمین نصب می کنند. شارع: بنیانگزار شریعت اسلامی; خداوند; پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله). شاهد: گواه. شرایط ذمّه: شرایطی که اگر اهل کتاب در بلاد مسلمین به آنها عمل کنند جان و مالشان در پناه حکومت اسلامی است. شهادت: گواهی دادن. شهادتین: شهادت به یگانگی الله و رسالت رسول الله(صلی الله علیه وآله). شیوع: شایع شدن; همگانی شدن. شهرت: مشهور شدن; آشکار شدن برای همه افراد. شیر کامل: منظور انجام یافتن تمام شرایط هشت گانه ای است که در مسأله 2594 گفته شده و موجب محرم شدن است. (ص) صاع: پیمانه ای دارای گنجایش حدود 3 کیلوگرم. صحّاف: شیرازه بند، تعمیرکار کتاب. صحّت: درستی. صراط: منظور پل صراط در روز قیامت است. صرف برات: نقدکردن برات; در مواردی که برات به صورت مدّت دار تنظیم شده باشد طلبکار می تواند زودتر از موعد معیّن از بدهکار بخواهد با کسر مقداری از برات نقداً وجه آن را دریافت نماید، این عمل را در عرف تجّار (صرف برات) می نامند. صغیره: دختری که به سن بلوغ نرسیده است. صلح: سازش طرفین; اینکه کسی مال یا حق خود را برای توافق و سازش به دیگری واگذار کند. صیغه: خواندن کلماتی که وسیله تحقّق عقد است. (ض) ضامن: عهده دار; متعهّد. ضرورت: وجوب; حتمیّت. ضروری دین: آنچه بدون تردید جزء دین است مانند وجوب نماز و روزه. ضعف مفرط: ضعف شدید. (ط) طلاق: گسستن پیمان زناشویی. طلاق بائن: طلاقی است که پس از آن مرد حق رجوع به همسرش را ندارد. طلاق خلع: طلاق زنی که به شوهرش مایل نیست ولی شوهر او را طلاق نمی دهد و زن مهر یا مال دیگرش را به او می بخشد تا او را راضی به طلاق کند. طلاق رجعی: طلاقی است که مرد در عدّه زن می تواند به او رجوع نماید. طلاق مبارات: طلاقی است که در نتیجه تنفر زن و مرد از یکدیگر و دادن مقداری مال از طرف زن به شوهر واقع می شود. طواف نساء: اخرین طواف حج و عمره مفرده است که ترک آن موجب استمرار حرمت همبستری برای طواف کننده با همسرش می شود. طوق: گردن بند; آنچه در گردن بیاویزند. طهارت: پاکی; حالتی معنوی که در نتیجه وضو و غسل یا تیمّم حاصل شود. طهارت ظاهری: چیزی که براساس نظر شارع مقدّس محکوم به پاکی است هر چند در واقع نجس باشد مثل این که شخصی وارد خانه مسلمانی شود مادام که صاحب خانه نجاست چیزی را مطرح ننماید تمام اشیاء آن خانه محکوم به پاکی است. (ظ) ظاهر این است: فتوا این است، مگر اینکه در کلام قرینه ای برای مقصود دیگر باشد. ظهر شرعی: وقت اذان ظهر که سایه شاخص محو می شود یا به کمترین حد آن می رسد و ساعت آن نسبت به فصول مختلف و افق های گوناگون فرق می کند. (ع) عاجز: ناتوان; درمانده. عادت ماهیانه: قاعدگی; حیض. عادت وقتیّه و عددیّه: زنهایی که عادت ماهیانه آنها دارای وقت مشخّص و زمان معیّن باشد; عادتشان (وقتیّه و عددیّه) است. عادل: شخصی که دارای ملکه عدالت است. عاریه: دادن مال خود به دیگری برای استفاده موقت و بلاعوض از آن. عاصی: عصیان کننده; کسی که نسبت به احکام الهی نافرمان است. عامل: عمل کننده: 1 - کسی که به قرارداد جعاله عمل می کند; 2 - کسی که متصدّی جمع آوری، حسابرسی و تقسیم و سایر امور مربوط به زکات است; 3 - اجیر. عایدات: درآمد. عدول: اشخاص عادل. عذر شرعی: توجیه قابل قبول; دلیل قابل قبول از نظر شرعی. عرف: فرهنگ عموم مردم. عَرَق جُنُب از حرام: عرقی که پس از آمیزش نامشروع یا استمناء از بدن خارج گردد. عزل: کنار گذاشتن: 1 - انزال نمودن در خارج از رحم برای جلوگیری از آبستنی زن; 2 - برکنار کردن وکیل یا مأمور خود از کار مانند برکناری وصی یا متولّی خائن توسط حاکم شرع. عسرت: سختی; تنگدستی. عقد: گره; پیمان زناشویی; پیوند. عقدبیع: قرارداد خرید و فروش. عقد دائم: ازدواج مادام العمر. عقد غیر دائم: ازدواج موقت. عقود: قراردادهای دو طرفه مثل خرید و فروش، ازدواج، مصالحه. عمّال: کارگزاران. عمداً: از روی قصد; کاری را با علم و آگاهی انجام دادن. عمره: زیارت خانه خدا و انجام اعمال مخصوص خانه کعبه که تا حدودی شبیه حج است و آن بر دو قسم است: عمره تمتّع که قبل از حج تمتّع انجام می گیرد، و عمره مفرده که پس از حج قران و افراد یا بدون حج انجام می گیرد. عمل به احتیاط: مکلّف تکلیف خود را به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف شرعیش را انجام داده است. طریقه احتیاط در کتاب های فقهی مطرح شده است. عنین: مردی که قادر به انجام آمیزش جنسی نیست. عورت: آنچه انسان از ظاهر کردنش حیا می کند; اعضاء تناسلی. عهد: پیمان; تعهّد انسان در برابر خداوند برای کار پسندیده یا ترک ناپسند که با صیغه مخصوص ادا می شود. عیال: زن; همسر. عید فطر: نخستین روز ماه شوّال که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. عید قربان: دهمین روز ماه ذی الحجّه که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. (غ) غائط: مدفوع. غرض عقلائی: هدفی که از نظر عقلا قابل قبول و پسندیده باشد. غساله: آبی که معمولا پس از شستن چیزی خود به خود یا با فشار از آن می چکد. غسل: شستن; شستشو; شستشوی بدن با کیفیت مخصوصی که بر دو نوع است: 1 - ترتیبی; 2 - ارتماسی. غسل واجب: غسلی که انجام دادن آن الزامی است و اقسام آن عبارت است از: 1 - غسل جنابت; 2 - غسل حیض; 3 - غسل نفاس; 4 - غسل استحاضه; 5 - غسل مسّ میّت; 6 - غسل میّت. غسل مستحب: غسلی که به مناسبت ایّام و لیالی خاص یا عبادات و زیارات مخصوص رواست مانند غسل جمعه و غسل زیارت و غیره. غسل ارتماسی: به نیّت غسل یک مرتبه در آب فرو رفتن. عسل ترتیبی: به نیّت غسل، اول سر و گردن، بعد طرف راست و سپس طرف چپ را شستن. غسل جبیره: غسلی که با وجود جبیره بر اعضای بدن انجام می گیرد و الزاماً باید به صورت غسل ترتیبی باشد. غُلات: گروهی از مسلمانان هستند که درباره امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) غلّو می کنند و آن حضرت را خدا می شمارند. (ف) فتوا: رأی مجتهد در مسائل شرعیه. فجر: سپیده صبح. فجر اول و دوم: نزدیک اذان صبح از طرف مشرق سپیده ای رو به بالا حرکت می کند که آن را فجر اول می گویند. موقعی که آن سپیده گسترده شد، فجر دوم، و اولِ نماز صبح است. فجر صادق: منظور فجر دوم است. فجر کاذب: منظور فجر اول است. فرادا: نمازی که انسان به طور انفرادی می گزارد. فَرْج: عورت انسان (زن و مرد; قُبُل و دُبُر). فرض: امرالزامی; امری که انجام یا ادای آن واجب است. فضله: مدفوع حیوانات. فطر: نخستین روز ماه شوّال و یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. فطریه: زکات فطره. فقّاع: آب جو. فقیر: محتاج; کسی که نیازمند تأمین مخارج سال خود و عیالش است و چیزی هم ندارد که به طور روزانه قادر به تأمین هزینه زندگیش باشد. فی سبیل الله: در راه خدا انجام کار خیری که نفعش به عموم مسلمانان برسد مثل ساختن مسجد، پل، جاده و غیره. (ق) قُبُل: پیش (کنایه از عضو جنسی انسان است). قتل: کشتن. قتل نفس محترمه: کشتن کسی که خونش از نظر شرعی محترم است و نباید کشته شود. قرائت: خواندن; خواندن حمد و سوره در نمازهای یومیّه. قروح: دُمَل ها; زخم های چرکین. قریب: نزدیک به واقع و حقیقت. قرینه: نشانه; علامت; همانند. قسم: سوگند; سوگند به یکی از اسامی خداوند برای انجام امور پسندیده یا ترک ناپسند. قصاص: کیفر; نوعی از مجازات است که مشابه با جنایت انجام شده می باشد، مثل اینکه شخصی کسی را عمداً بکشد او را خواهند کشت. قصد اقامه: قصد مسافر به ماندن ده روز یا بیشتر در یک محل. قصد انشاء: تصمیم به ایجاد یک امر اعتباری مانند بیع و شراء و غیره همراه با ادای کلمات مربوطه. قصد وجه: در جایی که مکلّف عمل را با حفظ وصف وجوب و یا استحباب انجام دهد، یعنی بگوید این عمل واجب و یا این عمل مستحب را انجام می دهم. قصد رجاء: در موردی است که مکلّف عمل را به احتمال اینکه به خدا نزیک می کند انجام می دهد. قصد قربت مطلقه: چنانچه مکلّف می داند عملی مورد رضا و قرب خداست ولی نمی داند عنوان آن چیست، مثل اینکه می داند گفتن این جمله در نماز خوب است اما نمی داند استحباب خاص دارد یا به عنوان مطلق ذکر و یا دعا باید خوانده شود. قصد قربت: یعنی کاری را برای خدا انجام دادن. قضا: بجا آوردن عملی که در وقت خاص خود انجام نشده است بعد از آن وقت; قضاوت کردن. قنوت: اطاعت; تواضع در برابر خدا; در رکعت دوم نماز پس از قرائت سوره ها، دست ها را در مقابل صورت قراردادن و ذکر و دعا خواندن. قوی: محکم (کنایه از فتوا) قیام: ایستادن; اقامه نماز. قیام متّصل به رکوع: به نیت رکوع از حالت ایستاده خم شدن و رکن نماز است. قی: استفراغ. قیّم: سرپرست; کسی که براساس وصیّت یا حکم حاکم شرع مسؤول امور یتیم و غیره می شود. (ک) کافر: کسی که به توحید و نبوّت یا هر دوی آنها معتقد نیست، یعنی: 1 - کسی که وجود خدا را انکار می کند. 2 - کسی که برای خدا شریک می تراشد. 3 - کسی که پیغمبری پیغمبر اسلام را قبول ندارد. 4 - کسی که در امور فوق شک دارد. 5 - کسی که منکر ضرورت دین است و انکار او به انکار خدا و رسول(صلی الله علیه وآله)می انجامد. کافر حربی: کافری که با مسلمانان در حال جنگ می باشد و یا در پناه مسلمانان نیست. کافر ذمّی: اهل کتاب که در بلاد اسلامی با شرایط مخصوص اهل ذمّه در پناه حکومت اسلامی قرار گرفته و زندگی می کند. کثیر الشّک: کسی که زیاد به شک می افتد. کشف خلاف شدن: آشکار شدن اشتباه، روشن شدن این که یک عمل درست انجام نشده است. کفّاره: کاری که انسان برای جبران گناهش انجام دهد. کفّاره جمع: کفّاره سه گانه (60 روز روزه گرفتن، 60 فقیر را سیر کردن و بنده ای را آزاد نمودن). کفالت: ضمانت. کفیل: ضامن. کیفیّت: چگونگی. (ل) لازم: واجب; اگر مجتهد دلیل الزامی بودن امری را از ایات و روایات کشف کند و بتواند آن را به شارع نسبت دهد، معمولا تعبیر به واجب می کند. و اگر الزامی بودن آن را به طریق دیگر نظیر ادلّه عقلیّه استفاده کند طوری که استناد آن به شارع میسّر نباشد، معمولا تعبیر به لازم می کند. لازم الوفا بودن: باید به آن عمل شود. لزوجت محل: لغزندگی همراه با چسبندگی که در محلی وجود دارد. لغو: بی فایده; بی معنا; بیهوده. لُقطه: پیدا شده; مال پیدا شده ای که صاحب آن معلوم نباشد. (م) ماترک: آنچه از متوفّی باقی مانده باشد. مال الاجاره: مالی که مستأجر بابت اجاره بپردازد. مال المصالحه: مالی که مورد صلح قرار گرفته است. مالیّت شرعی: چیزهایی که از نظر شارع مقدّس مال محسوب می شود مانند همه اموال مشروع (که ضوابط آن توسّط شارع مقدّس بیان گردیده است). مالیّت عرفی: چیزهایی که از نظر فرهنگ عموم مردم (عرف) مال محسوب می شود، هر چند از نظر دین اسلام مالیّت نداشته باشد، مثل خوک و مشروب. ماه هلالی: گردش ماه به دور زمین، ماه قمری که از ماه محرم شروع می شود و به ماه ذی الحجّه ختم می گردد و در مقابل ماه شمسی است که از فروردین ماه شروع و در اسفند پایان می یابد. مأموم: پیرو; کسی که در نماز به امام جماعت اقتدا نماید. مؤونه: مخارج یا هزینه. مباح: هر فعلی که از نظر شرعی نه پسندیده است و نه ناپسند (در برابر واجب و حرام و مستحب و مکروه). صفحه 542 مبتدئه: زنی که برای اولین بار عادت شود. مبطلات: اموری که باطل کننده عبادت می شود. متعه: زنی که با عقد موقّت به همسری مردی درآمده است. متنجّس: هر چیزی که ذاتاً پاک است و در اثر برخورد با شیء نجس آلوده شده است. متولّی: سرپرست. مثمن: قیمت گذاری شده; فروخته شده; کالایی که در معرض فروش قرار گرفته باشد. مجتهد: کوشا; کسی که در فهم احکام الهی به درجه رسیده و دارای قدرت علمی مناسبی است که می تواند احکام اسلام را از روی کتاب و سنّت استنباط نماید. مجتهد جامع الشرائط: مجتهدی که شرایط مرجعیّت تقلید را دارا می باشد. مجرای طبیعی: مسیر طبیعی هر چیز. مجهول المالک: مالی که معلوم نیست به چه کسی متعلّق است. مجزی است: کافی است ساقط کننده تکلیف است. محتضر: کسی که در حال جان کندن است. محتلم: کسی که در خواب منی از او خارج شده باشد. محذور: مانع; کنار گذاشته شده; آنچه از آن پرهیز گشته است. محرّم (محرّمات): چیزی که حرام است; اولین ماه از سال قمری. مَحْرَم: کسانی که ازدواج با آنها به جهت نسبی و یا سببی و یا شیر خوردن حرام ابدی است مانند: خواهر، مادر، دختر و دخترِ دختر، جدّات، عمّه و عمّات، خاله و خالات، ربائب، مادر زن و مادر او، دختر و خواهر رضاعی، زن پسر، زن پدر و نبیره. مُحرِم: کسی که در حال احرام حج یا عمره باشد. محظور: ممنوع. محفوظ: حفظ شده; نگهداری شده. محلّ اشکال است: اشکال دارد; خلاف احتیاط واجب است (مقلّد می تواند در این مسأله به مجتهد دیگری مراجعه کند). محل تأمّل است: باید احتیاط کرد (مقلّد می تواند در این مسأله به دیگری مراجعه کند). صفحه 543 مخیّر است: فتواست، مقلّد بایستی یکی از دو طرف و یا بیشتر را انتخاب نماید. مخرج بول و غائط: مجرای طبیعی خروج ادرار و مدفوع. مخمّس: مالی که خمس آن پرداخت شده باشد. مُدّ: پیمانه ای که تقریباً ده سیر گنجایش داشته باشد (750 گرم). مدّعی: خواهان ; کسی که برای خودش حقّی قائل است. مذی: رطوبتی که پس از ملاعبه از انسان خارج گردد. مرتد: مسلمانی که منکر خدا و رسول یا حکمی از ضروریّات دین شده که انکارش به انکار خدا و رسول باز گردد. مرتدّ فطری: کسی که از پدر یا مادر مسلمان متولّد شده و خودش نیز مسلمان بوده و سپس از دین خارج شده است. مرتدّ ملّی: کسی که از پدر و مادر غیر مسلمان متولّد شده ولی خودش پس از اظهار کفر مسلمان شده و مجدّداً کافر گردیده است. مرجوح (مرجوح شرعی): چیزی که کراهت شرعی داشته باشد. مردار: حیوانی که خود به خود مرده و یا بدون شرایط لازم کشته شده باشد. مزارعه: قراردادی که بین مالک زمین و زارع منعقد می شود که براساس آن مالک درصدی از محصول زراعی را صاحب می شود. مس: لمس کردن. مسّ میت: لمس کردن انسان مرده. مساقات: آبیاری کردن; قراردادی بین صاحب باغ و باغبان که براساس آن باغبان در برابر آبیاری و تربیت درختان، حقّ استفاده از مقدار معیّنی میوه باغ را پیدا می کند. مستحاضه: زنی که در حال استحاضه باشد. مستحب: پسندیده; مطلوب; چیزی که مطلوب شارع است ولی واجب نیست; هر حکم شرعی که اطاعت آن موجب ثواب است ولی مخالفت آن عقاب ندارد. مستطیع: توانا; کسی که امکانات و شرائط سفر حج را دارا باشد. مستهلک: از میان رفته; نابود شده; نیست شده. مسح: دست کشیدن بر چیزی; دست کشیدن به فرق سر و روی پاها با رطوبت باقیمانده از شستشوی صورت و دست ها در وضو. مسکین: بیچاره; مفلوک; کسی که از فقیر هم سخت تر می گذراند. مسکرات: چیزهای مست کننده. مشقّت: سختی; رنج; دشواری. مصالحه: سازش; آشتی. مصو نیّت: آسیب ناپذیری. مضطر: ناچار; ناگزیر. مضطربه: زنی که عادت ماهیانه اش بی نظم است. مضمضه: چرخانیدن آب در دهان. مضیقه: تنگدستی; تنگنایی. مطهّرات: پاک کننده ها. مظالم: چیزهایی که در ذمّه انسان است ولی صاحب آن معلوم نیست و یا دسترسی به آن ممکن نمی باشد، مانند اینکه شخصی یقین دارد در زمان طفولیّت به صورت غیر مجاز در مال کسی تصرّف نموده و در اثر تصرّف ضرری به صاحب آن رسیده است، اکنون برای اینکه یقین به برائت ذمّه خود پیدا کند، لازم است مقداری از مال خود را از طرف صاحب مال به عنوان مظالم با اجازه مجتهد جامع الشرایط به فقیر پرداخت نماید. معامله غرری: معامله ای است که اوصاف کالای مورد معامله (مبیع) به صورت کامل مشخّص نباشد مثل اینکه شخصی خانه ای را که اصلا ندیده است و از خصوصیات آن اطلاع ندارد بخرد یا بفروشد، و این نوع معامله کلا باطل است. معرض: برای عموم نشان دادن; در دیدِ همگان قرار دادن. معهود: شناخته شده; معمول و متداول; آنچه به طور ضمنی مورد قبول باشد. مفطِر: چیزی که روزه را می شکند. مفلّس: کسی که دارائیش کمتر از بدهکاریش می باشد. و از طرف حاکم شرع از تصرف در اموالش منع شده است. مقاربت: نزدیکی کردن; آمیزش جنسی. مقرّرات شرعیه: آنچه از طرف خداوند به عنوان تکلیف شرعی معیّن گردیده است. مکروه: ناپسند; نامطلوب; آنچه انجام آن حرام نیست ولی ترکش اولی است. مکلّف: هر انسانی که بالغ و عاقل است. ملاعبه: بازی کردن; معاشقه کردن. ممیّز: خردسالی که خوب و بد را تمیز می دهد. منذورله: کسی که به نفع او نذر شده است مثل امام(رحمه الله). منعزل: خود به خود برکنار شده. موازین شرعیّه: معیارهای شرعیّه. موالات: پشت سر هم; پیاپی انجام دادن. موجر: اجاره دهنده. مورد اشکال است: خلاف احتیاط است; در این مورد می توان به مجتهددیگر مراجعه کرد. موقوفٌ علیهم: کسانی که به نفع آنها وقف شده است. موقوفه: وقف شده. موکّل: وکیل کننده. منع کردن: جلوگیری کردن; بازداشتن. میّت: مرده; جسد بی جان انسان. (ن) ناسیه: زنی که وقت عادت ماهیانه خود را از یاد برده است. نافله: نماز مستحبّی. نری: بیضه. نبش قبر: شکافتن قبر. نصاب: حدّ مشخّص; حد یا مقدار معیّن. نصاب زکات: حدّ مشخّصی که برای هر یک از موارد وجوب زکات در نظر گرفته شده است. نظر به ریبه: نگاه کردن به گونه ای که موجب تحریک شهوت شود; نگاهی که موجب فتنه شود. نجس: پلید; ناپاک. نفاس: خونی که پس از زایمان از رحم زن خارج می گردد. نکاح: ازدواج کردن; زناشویی. نماز آیات: دو رکعت نماز مخصوص که در مواردی نظیر زلزله و کسوف و خسوف واجب است. نماز احتیاط: نماز بدون سوره ای که برای جبران رکعات مورد شک بجا آورده می شود. نماز استسقاء: نمازی که با کیفیت مخصوص برای طلب باران خوانده شود. نماز جماعت: نماز واجبی که دو نفر یا بیشتر با امامت یکی از آنها بجا می آوردند (در نماز جمعه حدّاقل جماعت 5 نفر است). نماز جمعه: دو رکعت نماز مخصوص که در زوال جمعه به جای نماز ظهر و به طور جماعت برگزار می گردد و با کمتر از 5 نفر انجام پذیر نیست. نماز خوف: نماز یومیّه انسان در حال جنگ و امثال آن که با کیفیت مخصوص و به طور شکسته بجا آورده شود. نماز شب: هشت رکعت نماز مستحبّی که به صورت 4 نماز دو رکعتی در ثلث آخر شب گزارده می شود. نماز شفع: دو رکعت نماز مستحبّی که پس از هشت رکعت نافله های شب، پیش از نماز وتر گزارده می شود. نمازطواف: دورکعت نمازمخصوص که در مراسم حجوعمره پس ازطواف گزارده می شود. نماز عید: دو رکعت نماز مخصوص که روز عید فطر و قربان می خوانند. نماز غفیله: دو رکعت نماز مخصوص که پس از نماز مغرب تا وقتی که سرخی مغرب از بین نرفته مستحب است. نماز قصر: نماز کوتاه; نمازهای چهار رکعتی که در سفر دو رکعت خوانده می شود. نماز قضا: نمازی است که به جای نمازهای فوت شده گزارده می شود. نماز مسافر: نماز کوتا; نمازهای چهار رکعتی که مسافر باید در سفر دو رکعتی بجا آورد. نماز مستحب: هر نمازی که بجا آوردن آن پسندیده است ولی واجب نیست. نماز میّت: نماز مخصوصی که باید بر جنازه مسلمان خوانده شود. نماز واجب: نمازی که بجا آوردن آن بر هر مکلّفی لازم است و اقسام آن عبارت است از: 1 - نمازهای یومیّه; 2 - نماز آیات; 3 - نماز میّت; 4 - نماز طواف; 5 - نماز قضای پدر و مادر; 6 - نمازی که انسان با نذر و عهد و قسم بر خود واجب کرده است. نماز وتر: یک رکعت نماز که پس از نماز شفع خوانده می شود و آخرین رکعت از نماز شب محسوب می گردد. نماز وحشت: دو رکعت نماز که برای شب اوّل قبر متوفّی خوانده می شود. نماز یومیّه: نماز روزانه; نمازهای واجب در هر شبانه روز که مجموعاً 17 رکعت است. نوافل یومیّه: نمازهای مستحبّی روزانه که هر شبانه روز 34 رکعت و در جمعه 38 رکعت است. نهی از منکر: بازداشتن دیگری از هر عملی که به حکم شارع ناپسند است. نیّت: قصد; تصمیم به انجام عمل دینی با هدف تقرّب به خداوند. (و) واجب: هر امری که انجام آن از نظر شرع الزامی و اجباری است. واجب تعبّدی: واجبی که در انجام آن قصد قربت لازم است (عبادات) واجب تعیینی: واجبی که به طور مشخّص وجوب به آن تعلّق گرفته است مانند نماز، روزه و حج. واجب توصلی: واجبی که قصد قربت لازم ندارد، مانند ادای دین کردن و جواب سلام دادن و شستن لباس و بدن برای نماز. واجب تخییری: امری که وجوب بین آن و دیگری دوران دارد، مانند کفّاره روزه که مخیّر است بین سه امر: 1 - آزاد کردن بنده; -2 شصت روز روزه گرفتن; 3 - شصت مسکین را اطعام کردن. واجب عینی: واجبی که برهر فردی با قطع نظر از دیگران واجب است، مانند نماز و روزه. واجب کفایی: واجبی که اگر کسی آن را انجام دهد از دیگران ساقط می شود، مانند غسل و سایر تجهیزات میّت که بر همه واجب است ولی وقتی که عدّه ای اقدام کنند، از دیگران ساقط می شود. واجب معلّق: واجبی که زمان وجوب آن (حال) و زمان واجب (آینده) یعنی وجوبش فعلی است ولی واجب را باید در شرایط مشخّصی انجام داد مانند وجوب حج پس از تحقّق شرایط استطاعت یعنی کسی که مستطیع شد حج بر او واجب است ولی باید صبر کند تا ایّام مخصوص حج فرا رسد و آنگاه عمل نماید. واجب منجّز: واجبی است که زمان وجوب و واجب یکی است، مانند روزه که در همان وقتی که واجب می گردد در همان وقت هم باید آن را انجام داد. واجب مطلق: واجبی که در هر شرایطی وجوب دارد، مانند نماز. واجب مشروط: واجبی که تنها در شرایط خاصّی واجب می گردد، مانند حج که تنها با شرط استطاعت واجب می شود. واجب موسّع: واجبی است که وقت انجام آن وسیع است، مانند نماز ظهر و عصر که از ظهر تا غروب وقت دارد. واجب مضیّق: واجبی است که دارای وقت مشخّص و محدود است، مانند روزه گرفتن در ماه رمضان. وارث: کسی که ارث می برد. واقف: وقف کننده. وثیقه: سپرده; گرویی. وجه: صورت; دلیل; عنوان. ودی: رطوبتی که گاهی پس از خروج بول مشاهده می شود. ودیعه: امانت. وذی: رطوبتی که گاهی پس از خروج منی مشاهده می شود. وصل به سکون: حرکت آخر کلمه ای را انداختن وبدون وقف آن را به کلمه بعد چسباندن. وصی: کسی که مسؤول انجام وصیّتی شود. وصیّت: سفارش; توصیه هایی که انسان برای کارهای پس از مرگش به دیگری می کند. وضو: شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها برای برپا داشتن نماز. وضوی ارتماسی: وضویی که انسان به عوض آنکه آب را روی صورت و دست هایش بریزد، صورت و دست هایش را در آب فرو می برد و در حال فروبردن یا بیرون آوردن آن قصد وضو می کند. وضوی ترتیبی: وضویی که انسان با ریختن آب به قصد وضو روی صورت و دست هایش آنها را می شوید. وضوی جبیره: آن است که در محل وضو، جبیره باشد. وطن: جایی که انسان برای اقامت و زندگی دائمی خود اختیار کند. وطی: لگدمال کردن; کنایه از عمل جنسی است. وقف به حرکت: در حین ادای حرکت آخرین حرف یک کلمه بین آن و کلمه بعد فاصله انداختن. وکیل: نماینده; کسی که از طرف شخصی اختیار انجام کاری را داشته باشد. ولایت: سرپرستی; صاحب اختیار بودن. ولیّ (یا قیّم): کسی که به دستور شارع مقدّس سرپرست دیگری است مانند پدر و پدربزرگ و مجتهد جامع الشرایط. (ه) هبه: بخشش. هدم: ویرانی. هدیه: تحفه; ارمغان. (ی) یائسه: زنی که سنّش به حدّی رسیده که دیگر عادت ماهیانه نمی شود.