اگر رهبری سیاسی و تشکیل حکومت بخشی از وظایف نبوت است؛ چرا برخی از پیامبران الهی برای حکومت تلاشی نداشته‌اند؟
اگر رهبری سیاسی و تشکیل حکومت بخشی از وظایف نبوت است؛ چرا برخی از پیامبران الهی برای حکومت تلاشی نداشته‌اند؟ چند احتمال در اینجا مطرح است: یکم. تشکیل حکومت ممکن است در شرایطی خاص، برای پیامبری مقدور نباشد؛ مانند رسول اکرم(ص) که در چند سال اول رسالت خود، از تشکیل حکومت معذور بود و یا حضرت عیسی(ع) که تحت فشار شدید دستگاه حاکم قرار داشت. دوم.برای آگاهی بیشتر ر.ک: قدردان قراملکی، محمدحسن، سکولاریسم در مسیحیت و اسلام، صص 39 - 43. گاه در عصر پیامبری بزرگ -که مسؤولیت زمامداری جامعه بر عهده او است برخی دیگر از انبیای الهی، زیر مجموعه رسالت او بوده و تنها سمت تبلیغ احکام دین را داشته‌اند، نه حق تشکیل حکومت جدا و مستقل را؛ مانند حضرت لوط(ع) که نبوت او زیر مجموعه نبوت ابراهیم خلیل(ع) بود. قرآن می‌فرماید: (فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ...)؛عنکبوت (29)، آیه 26. (پس لوط به او ایمان آورد...). رسالت چنین اشخاصی، شعاعی از نبوت گسترده همان پیامبر بزرگ است. قرآن مجید منصوب بودن حضرت ابراهیم(ع) از سوی خدا، برای امامت و رهبری جامعه را چنین بیان کرده است: (قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً...)؛بقره (2)، آیه 124. (... [خداوند به او ]فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم...). بنابراین هیچ نبوتی بدون حکومت نیست؛ خواه به شکل استقلال باشد و خواه به صورت وابسته؛ زیرا در نمونه یاد شده، حضرت لوط(ع) تحت حکومت ابراهیم(ع)، زندگی سیاسی و اجتماعی خود و دیگران را در محیط خویش اداره می‌کرد. از این‌رو حضور پیامبران در صحنه سیاست و اجتماع و زمامداری آنان، به صورت موجبه جزئیه در قرآن کریم آمده است: (وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ...)؛آل عمران (3)، آیه 146. (چه بسیار پیامبرانی که مردان الهی فراوانی به همراه آنان جنگ کردند...). این آیه به خوبی نمایانگر اهتمام پیامبران به امور اجتماعی و سیاسی دوران خویش است. سوم. چنانچه درباره برخی از پیامبران الهی، به صراحت مطلبی در باب حکومت و سیاست در قرآن کریم نیامده باشد؛ دلیل بر نبودن حکومت نیست؛ بلکه از قبیل (...وَ رُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْکَ)؛نساء (4)، آیه 164. (...و پیامبرانی [را برانگیخته‌ایم‌] که [سرگذشت ]ایشان را بر تو بازگو نکرده‌ایم) است؛ یعنی، همان گونه که برخی از پیامبران الهی در تاریخ بشر بوده‌اند و نامی از آنان در قرآن نیامده است؛ تمامی ویژگی‌ها و رفتارهای هر یک از پیامبران نیز در قرآن ذکر نشده است. بنابراین هم تشکیل حکومت از سوی پیامبران الهی، امری ضروری بوده -چنان‌که اهداف رسالت در قرآن بر آن گواهی می‌دهد و هم آنان با توجه به فراهم بودن شرایط، امکانات و توانایی‌ها، به آن اقدام کرده‌اند. چهارم. سیره پیامبر اکرم(ص) در تشکیل حکومت نیز گواه خوبی است که چنین برداشتی از بعضی آیات قرآن، حداقل در مورد اسلام به هیچ شکل صحیح نیست.برای آگاهی بیشتر ر.ک: شاکرین، حمیدرضا، پرسمان، سکولاریسم. در هر صورت وجود آیات مختلف دیگر که برای پیامبر اسلام شئون الهی دیگری (مانند قضاوت، حکم‌رانی و...) را ثابت می‌کند و نیز وجود روایات متواتری از خود پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) در این خصوص و تأمل در مفاد و آیات مورد استناد ناقدان، همگی دلیل بر بطلان استدلال طرفداران نظریه (جدایی دین از سیاست) است. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 4/500015)
عنوان سوال:

اگر رهبری سیاسی و تشکیل حکومت بخشی از وظایف نبوت است؛ چرا برخی از پیامبران الهی برای حکومت تلاشی نداشته‌اند؟


پاسخ:

اگر رهبری سیاسی و تشکیل حکومت بخشی از وظایف نبوت است؛ چرا برخی از پیامبران الهی برای حکومت تلاشی نداشته‌اند؟

چند احتمال در اینجا مطرح است:
یکم. تشکیل حکومت ممکن است در شرایطی خاص، برای پیامبری مقدور نباشد؛ مانند رسول اکرم(ص) که در چند سال اول رسالت خود، از تشکیل حکومت معذور بود و یا حضرت عیسی(ع) که تحت فشار شدید دستگاه حاکم قرار داشت.
دوم.برای آگاهی بیشتر ر.ک: قدردان قراملکی، محمدحسن، سکولاریسم در مسیحیت و اسلام، صص 39 - 43. گاه در عصر پیامبری بزرگ -که مسؤولیت زمامداری جامعه بر عهده او است برخی دیگر از انبیای الهی، زیر مجموعه رسالت او بوده و تنها سمت تبلیغ احکام دین را داشته‌اند، نه حق تشکیل حکومت جدا و مستقل را؛ مانند حضرت لوط(ع) که نبوت او زیر مجموعه نبوت ابراهیم خلیل(ع) بود. قرآن می‌فرماید: (فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ...)؛عنکبوت (29)، آیه 26. (پس لوط به او ایمان آورد...). رسالت چنین اشخاصی، شعاعی از نبوت گسترده همان پیامبر بزرگ است. قرآن مجید منصوب بودن حضرت ابراهیم(ع) از سوی خدا، برای امامت و رهبری جامعه را چنین بیان کرده است: (قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً...)؛بقره (2)، آیه 124. (... [خداوند به او ]فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم...).
بنابراین هیچ نبوتی بدون حکومت نیست؛ خواه به شکل استقلال باشد و خواه به صورت وابسته؛ زیرا در نمونه یاد شده، حضرت لوط(ع) تحت حکومت ابراهیم(ع)، زندگی سیاسی و اجتماعی خود و دیگران را در محیط خویش اداره می‌کرد.
از این‌رو حضور پیامبران در صحنه سیاست و اجتماع و زمامداری آنان، به صورت موجبه جزئیه در قرآن کریم آمده است: (وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ...)؛آل عمران (3)، آیه 146. (چه بسیار پیامبرانی که مردان الهی فراوانی به همراه آنان جنگ کردند...). این آیه به خوبی نمایانگر اهتمام پیامبران به امور اجتماعی و سیاسی دوران خویش است.
سوم. چنانچه درباره برخی از پیامبران الهی، به صراحت مطلبی در باب حکومت و سیاست در قرآن کریم نیامده باشد؛ دلیل بر نبودن حکومت نیست؛ بلکه از قبیل (...وَ رُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْکَ)؛نساء (4)، آیه 164. (...و پیامبرانی [را برانگیخته‌ایم‌] که [سرگذشت ]ایشان را بر تو بازگو نکرده‌ایم) است؛ یعنی، همان گونه که برخی از پیامبران الهی در تاریخ بشر بوده‌اند و نامی از آنان در قرآن نیامده است؛ تمامی ویژگی‌ها و رفتارهای هر یک از پیامبران نیز در قرآن ذکر نشده است. بنابراین هم تشکیل حکومت از سوی پیامبران الهی، امری ضروری بوده -چنان‌که اهداف رسالت در قرآن بر آن گواهی می‌دهد و هم آنان با توجه به فراهم بودن شرایط، امکانات و توانایی‌ها، به آن اقدام کرده‌اند.
چهارم. سیره پیامبر اکرم(ص) در تشکیل حکومت نیز گواه خوبی است که چنین برداشتی از بعضی آیات قرآن، حداقل در مورد اسلام به هیچ شکل صحیح نیست.برای آگاهی بیشتر ر.ک: شاکرین، حمیدرضا، پرسمان، سکولاریسم.
در هر صورت وجود آیات مختلف دیگر که برای پیامبر اسلام شئون الهی دیگری (مانند قضاوت، حکم‌رانی و...) را ثابت می‌کند و نیز وجود روایات متواتری از خود پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) در این خصوص و تأمل در مفاد و آیات مورد استناد ناقدان، همگی دلیل بر بطلان استدلال طرفداران نظریه (جدایی دین از سیاست) است. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 4/500015)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین