بسیاری از آیات مکی، پیرامون اثبات و بیان توحید و رد بت‌‌پرستی می‌باشد که تعدادی از آنها، در جواب گفتارهای مشرکان مکه نازل شده است. در یکی از این آیات، خداوند به پیامبرش می‌گوید که به مشرکان بگو: «إِنِّی نُهیتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ قُلْ لا أَتَّبِعُ أَهْواءَکُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُهْتَدینَ»؛[1] من از پرستیدن کسانی که شما به جای خدا می‌‏پرستید نهی شده‌‏ام. بگو: من از هواهای نفسانی شما پیروی نمی‏‌کنم، که در آن صورت گمراه شده‌‏ام و از راه یافتگان نخواهم بود. در ذیل به تفسیر بخش‌‌هایی از آیه می‌‌پردازیم: 1. عبارت «أَعْبُدَ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ»؛ شامل همه چیزهایی که مشرکان می‌‌پرستیدند می‌‌شود[2] که البته بیشتر به بت‌‌پرستی که اعتقاد غالب مشرکان بوده است، انصراف دارد. 2. تعبیر «لا أَتَّبِعُ أَهْواءَکُمْ» تعلیل بر عدم پرستش بت‌ها می‌باشد؛[3] یعنی عبادت بت‌ها تبعیت از هواهای نفسانی است[4] و پیامبر(ص) مانند مشرکان از نفس خود تبعیت نمی‌کند. بسیاری از مفسران شیعه[5] و سنی،[6] تابع هوای نفس بودن بت‌پرستان را این‌گونه تقریر کرده‌اند که این عمل از عقل و منطق و استدلال خالی است و تنها به جهت پیروی از گذشتگان و تعصبات بی‌دلیل به این عمل دست زده‌اند. آری؛ بت‌پرستی هیچ دلیل منطقی ندارد، و هرگز با حکم عقل و خرد انسانی سازگار نیست؛ زیرا عقل به خوبی درک می‌کند که انسان از جمادات برتر است، حال چگونه ممکن است در برابر مخلوق دیگری و حتی در برابر موجود پست‌‏تر سر تعظیم فرود آورد، علاوه بر این بت‌ها غالباً ساخته و پرداخته انسان بودند؛ چگونه ممکن است چیزی که مخلوق خود انسان است معبود و مشکل‌‌گشا گردد. بنابراین بت‌پرستی براساس حجت و دلیل نیست و تنها بر اساس هوس انسانی شکل گرفته است.[7] 3. در همین راستا، در آیه‌ مشابهی دیگر، دوری از بتها و پذیرش اسلام بر اساس منطق و بینه و شاهد اعلام شده است: «قُلْ إِنِّی نُهیتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَمَّا جاءَنِی الْبَیِّناتُ مِنْ رَبِّی وَ أُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمین»[8] بگو که من به دلیل نشانه­های روشنی که از پروردگارم دارم از پرستش آنچه غیر از خدا می‌پرستید، نهی شده‌ام و به من دستور داده شده که در برابر پروردگار جهانیان سر تسلیم فرود آورم. البته برخی از مفسران تعبیر «لا أَتَّبِعُ أَهْواءَکُمْ» را تنها در پرستش بت‌ها نمی‌دانند، بلکه خواسته مشرکان این بود که پیامبر علاوه بر بت‌پرستی انسان‌های فقیر و افرادی؛ مانند بلال و سلمان را از خود دور کند که این خواسته‌ها نیز براساس میل نفسانی بوده است.[9] [1] . انعام،‌ 56. [2] . قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، تحقیق، درگاهی، حسین، ج 4، ص 340، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1368ش؛ مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج 3، ص 198، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1424ق؛ [3] . فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق، اعلمی، حسین، ج 2، ص 124، تهران،‌ انتشارات الصدر، چاپ دوم، 1415ق. [4] . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 114، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق؛ [5] . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج 4، ص 478، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش؛ ‏ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏5، ص 262، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش. [6] . زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 2، ص 30، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، 1407ق؛ ‏ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، زاد المسیر فی علم التفسیر، تحقیق، المهدی‏، عبدالرزاق، ج 2، ص 36، بیروت، دار الکتاب العربی،چاپ اول، 1422ق. [7] . فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 13، ص 8، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق. [8] . انعام،‌ 56. [9] . ثعلبی نیشابوری، ابو اسحاق احمد بن ابراهیم، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج 4، ص 152، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1422ق؛ بغدادی، علاء الدین علی بن محمد، لباب التاویل فی معانی التنزیل، تصحیح، شاهین‏، محمد علی، ج 2، ص 117، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.
بسیاری از آیات مکی، پیرامون اثبات و بیان توحید و رد بتپرستی میباشد که تعدادی از آنها، در جواب گفتارهای مشرکان مکه نازل شده است.
در یکی از این آیات، خداوند به پیامبرش میگوید که به مشرکان بگو: «إِنِّی نُهیتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ قُلْ لا أَتَّبِعُ أَهْواءَکُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُهْتَدینَ»؛[1] من از پرستیدن کسانی که شما به جای خدا میپرستید نهی شدهام. بگو: من از هواهای نفسانی شما پیروی نمیکنم، که در آن صورت گمراه شدهام و از راه یافتگان نخواهم بود.
در ذیل به تفسیر بخشهایی از آیه میپردازیم:
1. عبارت «أَعْبُدَ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ»؛ شامل همه چیزهایی که مشرکان میپرستیدند میشود[2] که البته بیشتر به بتپرستی که اعتقاد غالب مشرکان بوده است، انصراف دارد.
2. تعبیر «لا أَتَّبِعُ أَهْواءَکُمْ» تعلیل بر عدم پرستش بتها میباشد؛[3] یعنی عبادت بتها تبعیت از هواهای نفسانی است[4] و پیامبر(ص) مانند مشرکان از نفس خود تبعیت نمیکند.
بسیاری از مفسران شیعه[5] و سنی،[6] تابع هوای نفس بودن بتپرستان را اینگونه تقریر کردهاند که این عمل از عقل و منطق و استدلال خالی است و تنها به جهت پیروی از گذشتگان و تعصبات بیدلیل به این عمل دست زدهاند.
آری؛ بتپرستی هیچ دلیل منطقی ندارد، و هرگز با حکم عقل و خرد انسانی سازگار نیست؛ زیرا عقل به خوبی درک میکند که انسان از جمادات برتر است، حال چگونه ممکن است در برابر مخلوق دیگری و حتی در برابر موجود پستتر سر تعظیم فرود آورد، علاوه بر این بتها غالباً ساخته و پرداخته انسان بودند؛ چگونه ممکن است چیزی که مخلوق خود انسان است معبود و مشکلگشا گردد. بنابراین بتپرستی براساس حجت و دلیل نیست و تنها بر اساس هوس انسانی شکل گرفته است.[7]
3. در همین راستا، در آیه مشابهی دیگر، دوری از بتها و پذیرش اسلام بر اساس منطق و بینه و شاهد اعلام شده است:
«قُلْ إِنِّی نُهیتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَمَّا جاءَنِی الْبَیِّناتُ مِنْ رَبِّی وَ أُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمین»[8] بگو که من به دلیل نشانههای روشنی که از پروردگارم دارم از پرستش آنچه غیر از خدا میپرستید، نهی شدهام و به من دستور داده شده که در برابر پروردگار جهانیان سر تسلیم فرود آورم.
البته برخی از مفسران تعبیر «لا أَتَّبِعُ أَهْواءَکُمْ» را تنها در پرستش بتها نمیدانند، بلکه خواسته مشرکان این بود که پیامبر علاوه بر بتپرستی انسانهای فقیر و افرادی؛ مانند بلال و سلمان را از خود دور کند که این خواستهها نیز براساس میل نفسانی بوده است.[9] [1] . انعام، 56. [2] . قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، تحقیق، درگاهی، حسین، ج 4، ص 340، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1368ش؛ مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج 3، ص 198، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1424ق؛ [3] . فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق، اعلمی، حسین، ج 2، ص 124، تهران، انتشارات الصدر، چاپ دوم، 1415ق. [4] . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 114، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق؛ [5] . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 4، ص 478، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 5، ص 262، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش. [6] . زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 2، ص 30، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، 1407ق؛ ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، زاد المسیر فی علم التفسیر، تحقیق، المهدی، عبدالرزاق، ج 2، ص 36، بیروت، دار الکتاب العربی،چاپ اول، 1422ق. [7] . فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 13، ص 8، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق. [8] . انعام، 56. [9] . ثعلبی نیشابوری، ابو اسحاق احمد بن ابراهیم، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج 4، ص 152، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1422ق؛ بغدادی، علاء الدین علی بن محمد، لباب التاویل فی معانی التنزیل، تصحیح، شاهین، محمد علی، ج 2، ص 117، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.
- [سایر] پیروی از هواهای نفسانی چه نتیجه ای در بردارد؟
- [سایر] راههای مبارزه با هواهای نفسانی چیست؟
- [سایر] مقصود قرآن از شاعرانی که گمراهان پیروی شان می کنند، چیست؟
- [سایر] آیا در قرآن به نزول حضرت عیسی در آخرالزمان و لزوم پیروی همه از ایشان اشاره شده است؟
- [سایر] به شهادت قرآن پیامبر (ص) یک انسان معمولی است، چرا باید از امری به نام سنت پیروی کنیم؟
- [سایر] از استاد شهید مرتضی مطهّری نقل شده است که کار کردن برای خلق بتپرستی است؛ معنای این جمله چیست؟
- [سایر] چه کنیم که دچار هوس های نفسانی و شیطانی نشویم؟
- [سایر] راههای جلو گیری از تلقینات نفسانی و شیطانی کدام است؟
- [سایر] آیا حجیت و اعتبار تفسیر قرآن به قرآن و نتیجه آن به نحوه انحصار است یا خیر؟
- [سایر] هدیه کردن ثواب قرآن به ائمه چه نتیجه ای دارد؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر به جای این که کارد در گودی گردن شتر فرو کنند سر آن را ببرند، یا گوسفند و گاو و مانند اینها را مثل شتر کارد در گودی گردنشان فرو کنند، بدن آنها نجس بوده و در نتیجه گوشت آنها حرام است، ولی اگر چهار رگ شتر را ببرند و تا زنده است به دستوری که گفته شد کارد در گودی گردنش فرو کنند، بدن آن پاک و در نتیجه گوشت آن حلال است و نیز اگر کارد در گودی گردن گاو یا گوسفند و مانند اینها فرو کنند و تا زنده است سر آن را با رعایت شرایط ببرند، پاک و در نتیجه گوشت آن حلال است.
- [آیت الله مظاهری] دادن قرآن به کافر مانعی ندارد مگر آنکه بیاحترامی به قرآن یا اسلام باشد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر جلد قرآن نجس شود در صورتی که بیاحترامی به قرآن باشد، باید آن را آب بکشند.
- [آیت الله مظاهری] اگر جلد قرآن نجس شود در صورتی که بیاحترامی به قرآن باشد باید آن را آب بکشند.
- [آیت الله سبحانی] اگر جلد قرآن نجس شود در صورتی که بی احترامی به قرآن باشد، باید آن را آب بکشند.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر جلد قران نجس شود در صورتی که بی احترامی به قران باشد باید ان را اب بکشند
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر جلد قرآن نجس شود؛ در صورتی که بی احترامی به قرآن باشد؛ باید آن را آب بکشند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] در صورتی که دادن قرآن به کافر مستلزم هتک باشد حرام و گرفتن قرآن از او واجب است.
- [آیت الله بروجردی] اگر جلد قرآن نجس شود، در صورتی که بیاحترامی به قرآن باشد، باید آن را آب بکشند.
- [آیت الله سیستانی] اگر جلد قرآن نجس شود ، در صورتی که بی احترامی به قرآن باشد ، باید آن را آب بکشند .