آیا ولایت فقیه با آزادی بیان و عقیده مخالف است؟ در اسلام نه تنها (بیان) آزاد است؛ بلکه گاهی بر (عالم) و (دانا)، بیان کردن واجب است. از مصادیق والای آزادی (بیان)، امر به معروف و نهی از منکر است. امر به مشورت و ترغیب به آن، یکی دیگر از احکام ملازم آزادی بیان و اظهار رأی و نظر افراد جامعه است. آنچه در روایات به طور خاص، آزادی بیان را یکی از وظایف مردم در قبال حاکم مطرح کرده، انگاره (النصیحه لائمه المسلمین) است. امیر مؤمنان(ع)، در این باره میفرماید: (و اما حقّی علیکم فالوفاء بالبیعه و النصیحه فی المشهد و المغیب)؛نهجالبلاغه، خطبه 34. (حق من بر شما این است که به بیعت وفا کنید و در آشکار و نهان، خیرخواهی را از دست ندهید). وجود آزادی بیان در جامعه، برای خیرخواهی از حاکم و مصادیق آن (مانند انتقاد صحیح و سازنده همراه با شرایط آن) لازم و باسته است. مواردی نظیر امر به جدال احسن (ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ)؛ نحل (16)، آیه 125: (با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به [شیوهای] که نیکوتر است، مجادله کن). و امر و ترغیب به گزینش بهترین کلام (فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ)؛ زمر (39)، آیه 17 و 18: (پس بشارت ده به آن بندگان که: به سخن من گوش فرا میدهند و بهترین آن را پیروی میکنند) و مواردی که از مخالفان درخواست برهان شده (قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ)، همه با بیانی روشن، به لزوم آزادی بیان در جامعه اسلامی نظر دارد. بنابراین در اندیشه اسلامی، در اصل ضرورت (آزادی بیان) و ثمراتی که بر آن مترتب است و ضررهای ناشی از منع آن، هیچ تردیدی نیست. اما پرسش اساسی آن است که آیا برای این (آزادی) حد و مرزی هست یا نه؟ آیا هر کس هر چه بخواهد، میتواند بگوید و هر نظر و اندیشه یا هنر، رمان و... را میتواند آزادانه پخش کند؟ گفتنی است در هیچ نظامی، آزادی بیان به صورت مطلق و بدون حد و مرز وجود ندارد؛ بلکه آزادی، محدود بوده و در چارچوب ارزشهای پذیرفته شده در هر جامعه قرار دارد. این چارچوبها از هر نظام و جامعهای تا نظام و جامعه دیگر، متفاوت و هماهنگ بر جهانبینی و نظام فکری آن است. (موریس دوورژه) درباره چارچوب (آزادی) در دموکراسی مینویسد: (آیا با اعطای آزادی به دشمنان آزادی، به آنها اجازه داده نمیشود که آزادی را در هم بکوبند؟... دموکراسی به مخالفان خود اجازه بیان عقایدشان را میدهد؛ ولی تا وقتی که این کار را در چارچوب روشهای دموکراتیک انجام دهند). جامعهشناسی سیاسی، ص 343. در متن اعلامیه (حقوق بشر فرانسه)، آزادی مقیّد به حدود قانونی شده است: (آزادی آگاهی از افکار و عقاید از گرانبهاترین حقوق بشر است. بنابراین هر یک از افراد کشور، میتوانند آزادانه هر چه میخواهند بگویند، بنویسند و به چاپ برسانند؛ مگر مواردی که قانون معین کرده باشد. در آن صورت تجاوز از آزادی مزبور، مستلزم مسؤولیت خواهد بود).ماده یازده قانون مزبور؛ حقوق اساسی در جمهوری اسلامی ایران، ج 7، ص 30. آزادی بیحدّ و حصر و بدون کنترل، آسیبها و تباهیهای گوناگونی را متوجه جامعه میکند؛ مانند: 1. تحریک و تهییج عموم به اعمال و افعال و یا خودداریهایی که مضرّ به حال جامعه و دولت است (نظیر آنارشیسم)؛ 2. هتّاکی و فحّاشی به مقامات مذهبی، ملّی و سیاسی و افراد مردم؛ 3. افشاگری و انتشار اسرار خصوصی افراد و مقامات و نیز اسرار نظامی و سیاسی کشور؛ 4. انتشار و القای اخبار نادرست و شایعه پراکنی و ایجاد اختلال در امنیت فکری جامعه.حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج 2، ص 455. بنابراین هیچ منطقی، آزادی لجام گسیخته و بدون حد و مرز را در هیچ عرصهای -از جمله در عرصه (بیان) و امثال آن تأیید نمیکند؛ لیکن آنچه مهم است، اصول و ارزشهایی است که میتواند دایره آزادیها را محدود کند و در این عرصه، بین اندیشه اسلامی و تفکر لیبرالی تفاوت بسیار هست. در دیدگاه دینی، گرچه آزادی بیان جایگاه مهمی دارد؛ اما با توجه به احکامی -چون حرمت غیبت، تهمت و دروغ این نکته روشن میشود که آزادی مطلق در گفتن وجود ندارد؛ بلکه گفتار باید صادق باشد و موجبات اذیت و آزار دیگران و تضییع حقوق عمومی را فراهم نسازد. از دیدگاه اسلام آزادی بیان، مقید به مصالح شخصی و جامعه اسلامی و مصالح عالی دینی است. ازاینرو در مواردی که فساد در کار است، یا انحراف عقیدتی و اخلاقی و... پدید میآید، آزادی محدود میشود. از منظر امام راحل(ره)، مهمترین قیود آزادی بیان عبارت است از: 1. آزادی تا مرز فساد (یعنی آنجا که از آزادی فساد خیزد، دایره آن محدود به حدی است که سلامت معنوی جامعه حفظ شود)؛ 2. آزادی در چارچوب اسلام و قوانین کشوری؛ 3. آزادی تا مرز اضرار به مردم؛ 4. آزادی تا مرز توطئه بر ضد نظام اسلامی.صحیفه نور، ج 7، ص 232؛ ج 22، ص 283؛ ج 6، ص 270؛ ج 22، ص 169. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، انواع آزادیها به رسمیت شناخته شده است و دولت نیز موظف به تهیه و تدارک تمامی زمینههای لازم برای تحقق این نعمت الهی است؛ مشروط بر آنکه مخلّ به مبانی اسلام یا حقوق عمومی نباشد: (نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند؛ مگر آنکه مخلّ به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد...).اصل 24 قانون اساسی. آزادی عقیده از دیدگاه اسلام از آنجایی که اسلام صاحب مکتب و جهانبینی ویژهای است، هرگز آزادی عقیده به شکل مطرح در غرب را نمیپذیرد؛ یعنی، نمیگوید: هر کس مادامی که زیانی به دیگران نرساند، آزاد است هر عقیدهای داشته باشد. آزادی عقیده در غرب، بر مبانی متعددی استوار است که یکی از آنها، فردگرایی (Individualism) است. فردگرایی برای جامعه غرب -علاوه بر نقش متافیزیکی و هستیشناختی نقش اخلاقی و ارزشی نیز دارد؛ یعنی، به مثابه مبنایی فلسفی برای اخلاق، سیاست، حقوق، فرهنگ و اقتصاد قرار میگیرد. از منظر این ایدئولوژی، انسانها به صورت اتمهای مستقل و خود بنیاد فرض میگردند. هر انسان واحد کانونی از گرایشها و خواستهها است و با تکیه بر (عقل تجربی) -که تنها منبع فهم و شناخت فرض میشود قادر به شناخت و تشخیص راه تأمین گرایشها، تمایلات و ارزشهای خویش است و در این روند نیازمند هدایت دیگران نیست. بنابراین تنها حقیقت (truth) فرد و خواست و تشخیص او است که مبنای شناخت، عقاید، اخلاق، حقوق و سیاست و... است. هیچ ملاک و معیار بیرونی نداریم که بگوید: این بهتر است یا آن. هر کس مستقلاً گرایشهایی دارد و از عقل کافی برای رسیدن به خواستههایش برخوردار است و دیگر نهادها باید از قضاوت دربارهی این امور پرهیز کنند. در چنین دیدگاهی که در بستر (امانیسم) (انسان محوری) شکل گرفته همجنسبازی همان اندازه مورد احترام است که خداپرستی! این انگاره دارای اشکالات بنیادین متعددی است و هرگز در اسلام جایگاهی ندارد. در عین حال کسی را مجبور به پذیرفتن مکتب خود نمیکند؛ بلکه اصول پایه آن را با دلایل روشن عقلی و نقلی (قرآن و حدیث)، مشخص و سپس همگان را به پذیرش عقیده اسلامی دعوت میکند. از دیدگاه اسلام، عقیده مطلق، آزاد نیست؛ بلکه حد و مرز دادن به آزادی عقیده -با توجه به موارد زیر امری ضروری و بایسته است. یکم. عقیدهای که انسان انتخاب میکند، همیشه بر مبنای تفکر و اندیشه نیست؛ بلکه اغلب این عقاید، بر اساس تقلید و بررسی کورکورانه از نیاکان و پدر و مادر و یا از محیط است. گاهی نیز بر اساس احساسات، عقیدهای شکل میگیرد و از آنجایی که دلبستگیها، موجب تعصّب، جمود، خمود و سکون میشود، بشر نمیتواند در عقیده به طور مطلق آزاد باشد. دوم. عقیده گاهی مانع تفکر و آزادی اندیشه میشود؛ زیرا وقتی به امری دلبسته شد، چشم و گوش بصیرت، کور و کر میگردد.ر.ک: شهید مطهری، پیرامون جمهوری اسلامی، ص 8 و ص 97 - 98. سوم. عقاید غلط، باعث اسارت انسانها و خروج از مسیر انسانیت میشود و باید این زنجیرها را از دست و پای او باز کرد؛ مانند طبیبی که آزادی انسانهایی را که از خارش بدن لذت میبرند، میگیرد و به طبابت آنان میپردازد.همان، آشنایی با قرآن، ج 3، ص 228 - 225. چهارم. از آن جهت که لازمه محترم شمردن بشر، هدایت نمودن او در راه ترقی و تکامل است، باید جلوی هر عقیدهای که انسان را از تکامل باز میدارد، گرفته شود.پیرامون جمهوری اسلامی، ص 100. بنابراین جواز آزادی، در مورد عقایدی است که مبنای آن تفکر و اندیشه باشد. در واقع آزادی چنین عقیدهای به آزادی فکر مستند است. علاوه بر مطالب یاد شده، مهمترین نکاتی را که در مورد آزادی عقیده از متون اسلامی حاصل میشود، میتوان به صورت مختصر در انگارههای ذیل بیان کرد: 1. اسلام هرگز اجازه تفتیش عقاید را نمیدهد و کسی را از این نظر، تحت فشار نمیگذارد. اگر کسی اظهار قبول اسلام کرد، این اظهار را محترم میشمارد و بدبینی و سوء ظن را در این زمینه مجاز نمیداند: (وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقی إِلَیْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً)؛نساء (4)، آیه 94. (به کسی که نزد شما [اظهار] اسلام میکند، مگویید: تو مؤمن نیستی). 2. در نظر اسلام، اصولاً عقیده دینی، چیزی نیست که با اجبار و اکراه درست شود؛ بلکه باید از دیدگاهی منطقی و دلایل مستحکم سرچشمه گیرد: (لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ)؛ بقره (2)، آیه 256. (در دین هیچ اجباری نیست و راه از بیراهه به خوبی آشکار شده است). 3. ادیان آسمانی، هر چند با آمدن اسلام منسوخ شدهاند؛ اما پیروان آنها حق دارند به عنوان یک اقلیت مذهبی -طبق شرایط اهل ذمه که در کتابهای فقهی آمده است در کشور اسلامی زندگی کنند و با رعایت شرایط زیر تحت حمایت حکومت و قوانین اسلامی باشند: - عدم قیام مسلحانه علیه مسلمین و همکاری با دشمنان کشوراسلامی، - عدم تظاهر به منکرات اسلامی، - محترم شمردن احکام دادگاههای اسلامی، - عدم ایذا نسبت به مسلمانان و خودداری از فحشا، سرقت اموال و جاسوسی.امام خمینی(ره)، تحریرالوسیله، ج 2، ص 505. در صورتی که اقلیتهای مذهبی، شرایط حکومت اسلامی را رعایت کنند، نمیتوان آنان را به ترک عقیده و یا حتی ترک مراسم مذهبی خویش، مجبور ساخت. امام علی(ع) در نامه معروفش به مالک اشتر میفرماید: (و اشعر قلبک الرحمه للرّعیه و المحبه لهم و اللطف بهم و لا تکوننّ علیهم سبعاً ضاریاً تغتنم اکلهم، فانهم صنفان؛ اما اخ لک فی الدّین او نظیر لک فی الخلق)؛ نهجالبلاغه، نامه 53.. 5. اسلام به همگان اجازه تحقیق مذهبی میدهد تا آنجا که هرگاه فرد مشرک و بتپرستی، برای تحقیق به رهبر حکومت اسلامی پناه آورد، باید از او حمایت کند و در پایان او را تحت حفاظت، به وطنش برساند: (وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْلَمُونَ)؛توبه (9)، آیه 6. (و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست، پناهش ده تا کلام خدا را بشنود؛ سپس او را به مکان امنش برسان؛ چرا که آنان قومی نادانند). آنچه گذشت اصول اندیشه اسلامی در باب آزادی بیان و عقیده و اندیشه است و ولایت فقیه نیز ضمانت اجرایی این اصول است. بنابراین در چارچوب تعریف شده در اسلام ولایت فقیه هیچ تضادی با آزادیهای یاد شده ندارد.برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 74/500015)
آیا ولایت فقیه با آزادی بیان و عقیده مخالف است؟
در اسلام نه تنها (بیان) آزاد است؛ بلکه گاهی بر (عالم) و (دانا)، بیان کردن واجب است. از مصادیق والای آزادی (بیان)، امر به معروف و نهی از منکر است. امر به مشورت و ترغیب به آن، یکی دیگر از احکام ملازم آزادی بیان و اظهار رأی و نظر افراد جامعه است. آنچه در روایات به طور خاص، آزادی بیان را یکی از وظایف مردم در قبال حاکم مطرح کرده، انگاره (النصیحه لائمه المسلمین) است. امیر مؤمنان(ع)، در این باره میفرماید: (و اما حقّی علیکم فالوفاء بالبیعه و النصیحه فی المشهد و المغیب)؛نهجالبلاغه، خطبه 34. (حق من بر شما این است که به بیعت وفا کنید و در آشکار و نهان، خیرخواهی را از دست ندهید).
وجود آزادی بیان در جامعه، برای خیرخواهی از حاکم و مصادیق آن (مانند انتقاد صحیح و سازنده همراه با شرایط آن) لازم و باسته است. مواردی نظیر امر به جدال احسن (ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ)؛ نحل (16)، آیه 125: (با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به [شیوهای] که نیکوتر است، مجادله کن). و امر و ترغیب به گزینش بهترین کلام (فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ)؛ زمر (39)، آیه 17 و 18: (پس بشارت ده به آن بندگان که: به سخن من گوش فرا میدهند و بهترین آن را پیروی میکنند) و مواردی که از مخالفان درخواست برهان شده (قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ)، همه با بیانی روشن، به لزوم آزادی بیان در جامعه اسلامی نظر دارد. بنابراین در اندیشه اسلامی، در اصل ضرورت (آزادی بیان) و ثمراتی که بر آن مترتب است و ضررهای ناشی از منع آن، هیچ تردیدی نیست. اما پرسش اساسی آن است که آیا برای این (آزادی) حد و مرزی هست یا نه؟ آیا هر کس هر چه بخواهد، میتواند بگوید و هر نظر و اندیشه یا هنر، رمان و... را میتواند آزادانه پخش کند؟
گفتنی است در هیچ نظامی، آزادی بیان به صورت مطلق و بدون حد و مرز وجود ندارد؛ بلکه آزادی، محدود بوده و در چارچوب ارزشهای پذیرفته شده در هر جامعه قرار دارد. این چارچوبها از هر نظام و جامعهای تا نظام و جامعه دیگر، متفاوت و هماهنگ بر جهانبینی و نظام فکری آن است.
(موریس دوورژه) درباره چارچوب (آزادی) در دموکراسی مینویسد: (آیا با اعطای آزادی به دشمنان آزادی، به آنها اجازه داده نمیشود که آزادی را در هم بکوبند؟... دموکراسی به مخالفان خود اجازه بیان عقایدشان را میدهد؛ ولی تا وقتی که این کار را در چارچوب روشهای دموکراتیک انجام دهند). جامعهشناسی سیاسی، ص 343.
در متن اعلامیه (حقوق بشر فرانسه)، آزادی مقیّد به حدود قانونی شده است: (آزادی آگاهی از افکار و عقاید از گرانبهاترین حقوق بشر است. بنابراین هر یک از افراد کشور، میتوانند آزادانه هر چه میخواهند بگویند، بنویسند و به چاپ برسانند؛ مگر مواردی که قانون معین کرده باشد. در آن صورت تجاوز از آزادی مزبور، مستلزم مسؤولیت خواهد بود).ماده یازده قانون مزبور؛ حقوق اساسی در جمهوری اسلامی ایران، ج 7، ص 30.
آزادی بیحدّ و حصر و بدون کنترل، آسیبها و تباهیهای گوناگونی را متوجه جامعه میکند؛ مانند:
1. تحریک و تهییج عموم به اعمال و افعال و یا خودداریهایی که مضرّ به حال جامعه و دولت است (نظیر آنارشیسم)؛
2. هتّاکی و فحّاشی به مقامات مذهبی، ملّی و سیاسی و افراد مردم؛
3. افشاگری و انتشار اسرار خصوصی افراد و مقامات و نیز اسرار نظامی و سیاسی کشور؛
4. انتشار و القای اخبار نادرست و شایعه پراکنی و ایجاد اختلال در امنیت فکری جامعه.حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج 2، ص 455. بنابراین هیچ منطقی، آزادی لجام گسیخته و بدون حد و مرز را در هیچ عرصهای -از جمله در عرصه (بیان) و امثال آن تأیید نمیکند؛ لیکن آنچه مهم است، اصول و ارزشهایی است که میتواند دایره آزادیها را محدود کند و در این عرصه، بین اندیشه اسلامی و تفکر لیبرالی تفاوت بسیار هست.
در دیدگاه دینی، گرچه آزادی بیان جایگاه مهمی دارد؛ اما با توجه به احکامی -چون حرمت غیبت، تهمت و دروغ این نکته روشن میشود که آزادی مطلق در گفتن وجود ندارد؛ بلکه گفتار باید صادق باشد و موجبات اذیت و آزار دیگران و تضییع حقوق عمومی را فراهم نسازد. از دیدگاه اسلام آزادی بیان، مقید به مصالح شخصی و جامعه اسلامی و مصالح عالی دینی است. ازاینرو در مواردی که فساد در کار است، یا انحراف عقیدتی و اخلاقی و... پدید میآید، آزادی محدود میشود. از منظر امام راحل(ره)، مهمترین قیود آزادی بیان عبارت است از:
1. آزادی تا مرز فساد (یعنی آنجا که از آزادی فساد خیزد، دایره آن محدود به حدی است که سلامت معنوی جامعه حفظ شود)؛
2. آزادی در چارچوب اسلام و قوانین کشوری؛
3. آزادی تا مرز اضرار به مردم؛
4. آزادی تا مرز توطئه بر ضد نظام اسلامی.صحیفه نور، ج 7، ص 232؛ ج 22، ص 283؛ ج 6، ص 270؛ ج 22، ص 169.
در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، انواع آزادیها به رسمیت شناخته شده است و دولت نیز موظف به تهیه و تدارک تمامی زمینههای لازم برای تحقق این نعمت الهی است؛ مشروط بر آنکه مخلّ به مبانی اسلام یا حقوق عمومی نباشد: (نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند؛ مگر آنکه مخلّ به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد...).اصل 24 قانون اساسی.
آزادی عقیده از دیدگاه اسلام
از آنجایی که اسلام صاحب مکتب و جهانبینی ویژهای است، هرگز آزادی عقیده به شکل مطرح در غرب را نمیپذیرد؛ یعنی، نمیگوید: هر کس مادامی که زیانی به دیگران نرساند، آزاد است هر عقیدهای داشته باشد. آزادی عقیده در غرب، بر مبانی متعددی استوار است که یکی از آنها، فردگرایی (Individualism) است. فردگرایی برای جامعه غرب -علاوه بر نقش متافیزیکی و هستیشناختی نقش اخلاقی و ارزشی نیز دارد؛ یعنی، به مثابه مبنایی فلسفی برای اخلاق، سیاست، حقوق، فرهنگ و اقتصاد قرار میگیرد. از منظر این ایدئولوژی، انسانها به صورت اتمهای مستقل و خود بنیاد فرض میگردند. هر انسان واحد کانونی از گرایشها و خواستهها است و با تکیه بر (عقل تجربی) -که تنها منبع فهم و شناخت فرض میشود قادر به شناخت و تشخیص راه تأمین گرایشها، تمایلات و ارزشهای خویش است و در این روند نیازمند هدایت دیگران نیست. بنابراین تنها حقیقت (truth) فرد و خواست و تشخیص او است که مبنای شناخت، عقاید، اخلاق، حقوق و سیاست و... است. هیچ ملاک و معیار بیرونی نداریم که بگوید: این بهتر است یا آن. هر کس مستقلاً گرایشهایی دارد و از عقل کافی برای رسیدن به خواستههایش برخوردار است و دیگر نهادها باید از قضاوت دربارهی این امور پرهیز کنند. در چنین دیدگاهی که در بستر (امانیسم) (انسان محوری) شکل گرفته همجنسبازی همان اندازه مورد احترام است که خداپرستی! این انگاره دارای اشکالات بنیادین متعددی است و هرگز در اسلام جایگاهی ندارد. در عین حال کسی را مجبور به پذیرفتن مکتب خود نمیکند؛ بلکه اصول پایه آن را با دلایل روشن عقلی و نقلی (قرآن و حدیث)، مشخص و سپس همگان را به پذیرش عقیده اسلامی دعوت میکند.
از دیدگاه اسلام، عقیده مطلق، آزاد نیست؛ بلکه حد و مرز دادن به آزادی عقیده -با توجه به موارد زیر امری ضروری و بایسته است.
یکم. عقیدهای که انسان انتخاب میکند، همیشه بر مبنای تفکر و اندیشه نیست؛ بلکه اغلب این عقاید، بر اساس تقلید و بررسی کورکورانه از نیاکان و پدر و مادر و یا از محیط است. گاهی نیز بر اساس احساسات، عقیدهای شکل میگیرد و از آنجایی که دلبستگیها، موجب تعصّب، جمود، خمود و سکون میشود، بشر نمیتواند در عقیده به طور مطلق آزاد باشد.
دوم. عقیده گاهی مانع تفکر و آزادی اندیشه میشود؛ زیرا وقتی به امری دلبسته شد، چشم و گوش بصیرت، کور و کر میگردد.ر.ک: شهید مطهری، پیرامون جمهوری اسلامی، ص 8 و ص 97 - 98.
سوم. عقاید غلط، باعث اسارت انسانها و خروج از مسیر انسانیت میشود و باید این زنجیرها را از دست و پای او باز کرد؛ مانند طبیبی که آزادی انسانهایی را که از خارش بدن لذت میبرند، میگیرد و به طبابت آنان میپردازد.همان، آشنایی با قرآن، ج 3، ص 228 - 225.
چهارم. از آن جهت که لازمه محترم شمردن بشر، هدایت نمودن او در راه ترقی و تکامل است، باید جلوی هر عقیدهای که انسان را از تکامل باز میدارد، گرفته شود.پیرامون جمهوری اسلامی، ص 100.
بنابراین جواز آزادی، در مورد عقایدی است که مبنای آن تفکر و اندیشه باشد. در واقع آزادی چنین عقیدهای به آزادی فکر مستند است.
علاوه بر مطالب یاد شده، مهمترین نکاتی را که در مورد آزادی عقیده از متون اسلامی حاصل میشود، میتوان به صورت مختصر در انگارههای ذیل بیان کرد:
1. اسلام هرگز اجازه تفتیش عقاید را نمیدهد و کسی را از این نظر، تحت فشار نمیگذارد. اگر کسی اظهار قبول اسلام کرد، این اظهار را محترم میشمارد و بدبینی و سوء ظن را در این زمینه مجاز نمیداند: (وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقی إِلَیْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً)؛نساء (4)، آیه 94. (به کسی که نزد شما [اظهار] اسلام میکند، مگویید: تو مؤمن نیستی).
2. در نظر اسلام، اصولاً عقیده دینی، چیزی نیست که با اجبار و اکراه درست شود؛ بلکه باید از دیدگاهی منطقی و دلایل مستحکم سرچشمه گیرد: (لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ)؛ بقره (2)، آیه 256. (در دین هیچ اجباری نیست و راه از بیراهه به خوبی آشکار شده است).
3. ادیان آسمانی، هر چند با آمدن اسلام منسوخ شدهاند؛ اما پیروان آنها حق دارند به عنوان یک اقلیت مذهبی -طبق شرایط اهل ذمه که در کتابهای فقهی آمده است در کشور اسلامی زندگی کنند و با رعایت شرایط زیر تحت حمایت حکومت و قوانین اسلامی باشند:
- عدم قیام مسلحانه علیه مسلمین و همکاری با دشمنان کشوراسلامی،
- عدم تظاهر به منکرات اسلامی،
- محترم شمردن احکام دادگاههای اسلامی،
- عدم ایذا نسبت به مسلمانان و خودداری از فحشا، سرقت اموال و جاسوسی.امام خمینی(ره)، تحریرالوسیله، ج 2، ص 505.
در صورتی که اقلیتهای مذهبی، شرایط حکومت اسلامی را رعایت کنند، نمیتوان آنان را به ترک عقیده و یا حتی ترک مراسم مذهبی خویش، مجبور ساخت.
امام علی(ع) در نامه معروفش به مالک اشتر میفرماید: (و اشعر قلبک الرحمه للرّعیه و المحبه لهم و اللطف بهم و لا تکوننّ علیهم سبعاً ضاریاً تغتنم اکلهم، فانهم صنفان؛ اما اخ لک فی الدّین او نظیر لک فی الخلق)؛ نهجالبلاغه، نامه 53..
5. اسلام به همگان اجازه تحقیق مذهبی میدهد تا آنجا که هرگاه فرد مشرک و بتپرستی، برای تحقیق به رهبر حکومت اسلامی پناه آورد، باید از او حمایت کند و در پایان او را تحت حفاظت، به وطنش برساند: (وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْلَمُونَ)؛توبه (9)، آیه 6. (و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست، پناهش ده تا کلام خدا را بشنود؛ سپس او را به مکان امنش برسان؛ چرا که آنان قومی نادانند).
آنچه گذشت اصول اندیشه اسلامی در باب آزادی بیان و عقیده و اندیشه است و ولایت فقیه نیز ضمانت اجرایی این اصول است. بنابراین در چارچوب تعریف شده در اسلام ولایت فقیه هیچ تضادی با آزادیهای یاد شده ندارد.برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 74/500015)
- [سایر] آیا مکتب تفکیک مخالف ولایت فقیه است؟
- [سایر] مکتب تفکیک مخالف ولایت فقیه است؟
- [سایر] آیا شیخ انصاری مخالف ولایت فقیه بودند؟
- [سایر] چرا آیت الله طالقانی با ولایت فقیه مخالف بودند!!؟؟
- [سایر] آیا در طول فقه شیعه مخالف ولایت فقیه هم بوده است؟ دلایل مخالفت آقای خوئی با ولایت فقیه چه بوده است؟ لطفا رک وپوست کنده جواب من را بدهید؟
- [سایر] آیا این درست است که: «اغلب فقها، وظیفه ی فقیه را فقط افتا می دانند و عقیده ای به ولایت فقیه ندارند.»؟[1]
- [آیت الله اردبیلی] نماز خواندن در پشت سر کسی که با ولایت فقیه مخالف است، چه حکمی دارد؟
- [آیت الله بهجت] اشخاصی که مخالف انقلاب یا نظام جمهوری اسلامی و یا مخالف ولایت فقیه هستند، آیا اقتدا به آن ها جایز است یا خیر؟
- [سایر] سلام. میخواستم نظر علمای شیعه و سنی را در مورد ولایت فقیه و مخصوصا ولایت مطلقه فقیه بیان فرمایید و علمایی که مخالف با نظریه ولایت فقیه و مخصوصا ولایت مطلقه فقیه هستند و دلیل مخاففت و سند آن را بیان فرمایید.
- [آیت الله اردبیلی] تقلید از مجتهدی که با ولایت فقیه مخالف است، با فرض اعلم بودن او چه حکمی دارد؟
- [امام خمینی] اگر برای انسان مسألهای پیش آید که حکم آن را نمیداند میتواند صبر کند تا فتوای مجتهد اعلم را به دست آورد، یا اگر احتیاط ممکن است به احتیاط عمل نماید بلکه اگر احتیاط ممکن نباشد چنانچه از انجام عمل، محذوری لازم نیاید، میتواند عمل را به جا آورد. پس اگر معلوم شد که مخالف واقع یا گفتار مجتهد بوده دوباره باید انجام دهد.
- [امام خمینی] عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد، ولی در احکام غیر ضروری دین باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند یعنی به دستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است، مثلًا اگرعدهای از مجتهدین عملی را حرام میدانند و عده دیگر میگویند حرام نیست آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب میدانند آن را به جا آورد، پس کسانی که مجتهد نیستند و نمیتوانند به احتیاط عمل کنند واجب است از مجتهد تقلید نمایند.
- [آیت الله اردبیلی] شیر دادنی که علّت محرم شدن است به دو چیز ثابت میشود: اوّل:خبردادن عدّهای که انسان از گفته آنان یقین پیدا کند. دوم: شهادت دو مرد یا چهار زن که عادل باشند، ولی باید شرایط شیر دادن را هم بگویند، مثلاً بگویند: (ما دیدهایم که فلان بچّه بیست و چهار ساعت از پستان فلان زن شیر خورده و چیزی هم در بین نخورده است) و همچنین سایر شرطها را که در مسأله 2954 گفته شد شرح دهند؛ ولی اگر معلوم باشد که شرایط را میدانند و در عقیده با هم مخالف نیستند و با مرد و زن هم در عقیده مخالفت ندارند، لازم نیست شرایط را شرح دهند.
- [امام خمینی] شیر دادنی که علت محرم شدن است به دو چیز ثابت می شود: اول: خبر دادن عده ای که انسان از گفته آنان یقین پیدا کند. دوم: شهادت دو مرد عادل یا چهار زن که عادل باشند ولی باید شرایط شیر دادن را هم بگویند مثلا بگویند ما دیده ایم که فلان بچه بیست و چهار ساعت از پستان فلان زن شیر خورده و چیزی هم در بین نخورده و همچنین سایر شرطها را که در مساله گفته شد شرح دهند ولی اگر معلوم باشد که شرایط را می دانند و در عقیده با هم مخالف نیستند و با مرد و زن هم در عقیده مخالفت ندارند لازم نیست شرایط را شرح دهند.
- [آیت الله مظاهری] اگر برای انسان مسئلهای پیش آید که حکم آن را نمیداند، اگر میتواند باید صبر کند تا فتوای مجتهد اعلم را به دست آورد، یا اگر احتیاط ممکن است به احتیاط عمل نماید و اگر نمیتواند صبر کند باید از غیر اعلم تقلید کند و اگر دسترسی به غیر اعلم نیز ندارد باید بنا را بر یک طرف بگذارد تا استعلام نماید، پس اگر معلوم شد که مخالف واقع یا گفتار مجتهد بوده باید دوباره انجام دهد.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر برای انسان مساله ای پیش آید که حکم آن را نمی داند ، می تواند صبر کند تا فتوای مجتهد اعلم را به دست آورد یا اگر احتیاط ممکن است ، به احتیاط عمل نماید بلکه اگر احتیاط ممکن نباشد ، چنانچه از انجام عمل ، محذوری لازم نباید بنابر یک طرف بگذارد تا استعلام نماید . پس اگر معلوم شد که مخالف واقع یا گفتار مجتهد بوده ، دوباره باید انجام دهد .
- [آیت الله اردبیلی] اگر برای انسان مسألهای پیش آید که حکم آن را نمیداند، اگر میتواند صبر کند تا فتوای مجتهد اعلم را به دست آورد، باید صبر کند و یا این که به احتیاط عمل نماید و اگر نمیتواند صبر کند، باید یا به احتیاط عمل نماید و یا با مراعات الأعلم فالأعلم از مجتهد دیگر تقلید نماید و در هر حال چنانچه از انجام عمل محذوری لازم نیاید، میتواند عمل را بجا آورد، امّا اگر معلوم شد که عمل او مخالف واقع یا فتوای مجتهد اعلم بوده، باید دوباره آن را انجام دهد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . سلب آزادی های مشروعه مردم و تحکم و استبداد بر امور آنها، جایز نیست.
- [آیت الله علوی گرگانی] عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد، و نمیتواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی بدون دلیل گفته کسی را قبول کند، ولی در احکام دینی که علم به حکم آن از جهت ضروری بودن آن پیدا نکرده است باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند یعنی به دستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید، که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر عدهای از مجتهدین عملی را حرام میدانند و عدّه دیگر میگویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب میدانند، آن را بجا آورد، پس کسانی که مجتهد نیستند و نمیتوانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد، و نمی تواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی بدون دلیل گفته کسی را قبول کند، ولی اگر از گفته غیر به عقاید دینی یقین پیدا کند در حکم به مسلمان بودن او کافی است، و در احکام دین باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند، یعنی به دستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید، که یقین کند، تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند، و عده دیگر می گویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب می دانند، آن را به جا آورد پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند.