بی تردید اندیشه حکومت دینی و بنیان گذاری نظام جمهوری اسلامی در ایران از سوی امام خمینی(قده) رویکردِ جدیدی را به دین به همراه داشت. موج جدید نگاه به دین از یک سو افق های روشنی را از منظر تفکر و خردورزی دینی نوید می داد, و از سوی دیگر, دل نگرانی و دغدغه های خاطر ایجاد می کرد. دل نگرانی از این که رویکردِ جدید به دین از سر شوق زدگی به نظریه پردازی شتاب زده در معارف و حقایق دین بپردازد و با چشم پوشی از تمام ابعاد دین و جامعیت آن آرا و دیدگاه های یک بُعدی و متغیر را جایگزین دیدگاه های جامع و ثابت اصول و معارف دین کند. و افق های روشن و امیدهای تازه به این که رویکردِ نو به دین و حکومت دینی سمت وسوی تحلیل منطقی و پژوهشی و ماهیت دین شناسانه داشته و با جامع نگری همراه باشد; روی کردی که با انگیزه, بازشناسی آموزه های دینی با توجه به تحولات بنیادین شرایط زندگی اجتماعی, فرهنگی, سیاسی انسان و با توجه به دو اصل خاتمیت اسلام و جهان شمولی آن باشد که در این صورت رویکردی مبارک بوده و شاهد نمودی دیگر از ورود تفکر و اندیشه دینی در عرصه های جهانی دین و فرهنگ خواهیم بود. البته آن چه تا هم اکنون با این ماهیت و انگیزه انجام یافته بسیار درخشان و از برجستگی های تاریخ دین پژوهی به شمار می رود. با ارج نهادن به تمامی گام ها و پژوهش های ارزنده ای که در این مقوله انجام یافته است و یا در حال انجام است, به نظر می رسد هم چنان اولویت ها و محورهایی با زمینه و نیاز کامل به پژوهش وجود دارد که بایسته است از نگاه پژوهش گران و صاحب نظران دور نماند که در این جا به مواردی هر چند کوتاه و فشرده اشاره می کنیم: 1. تحلیل ماهیت حکومت دینی و جایگاه و نسبت آن با مجموعه دین; 2. نسبت و رابطه فلسفه دین با فلسفه حکومت دینی; 3. حوزه های ورود و نوع ورود حکومت دینی در حریم های فرد و جامعه; 4. تأثیرگذاری حکومت دینی بنابرمبنای اولی بودن حکومت درمحدوده قوانین و احکام دیگر; 5. تأثیرگذاری حکومت بنابر مبنای ثانوی بودن در محدوده های قوانین و احکام دیگر; 6. نوع و ماهیت روابط حکومت دینی با جهان خارج از مرزهای جغرافی خود. این محورها برخی از بایسته های تحلیل نظریه حکومتی دینی است که نه تنها برای اثبات و تبیین برخی ابعاد احکام اجتماعی, سیاسی اسلام روشن گر است بلکه خود پاسخی به برخی شبهه افکنی ها در عرصه اندیشه و تفکر حکومت دینی خواهد بود. این نوشتار پیش درآمدی است کوتاه در محور (امام خمینی و روابط بین الملل); به دیگر سخن روابط بین المللی حکومت اسلامی از منظر امام خمینی که با توجه به اهمیت و گستره موضوع آن, امید است این مقال کوتاه زمینه ساز تحلیلی جامع و کامل گردد. روابط یک کشور با جهان خارج از مرزهای جغرافیایی خود از منظرهای متفاوتی مورد توجه قرار می گیرد: گاهی مدیریت سیاسی یک کشور از منظر ارتباطات خاصی, سیاسی و دیپلماتیک به رابطه با کشورهای دیگر می نگرد. و این نگاه فلسفه روابط را هم مشخص می کند, و گاهی چشم انداز روابط یک کشور با کشورهای دیگر را تحولات, نیاز و شرایط اقتصادی ترسیم می کند و گاهی هم نگاه پیوند به اردوهای قدرت و سلطه های منطقه ای, جهانی, آنچه در همه نگاه ها به روابط بین المللی یک کشور مشترک است تفکر حاکم بر مدیریت سیاسی جامعه است. از آن جا که ماهیت حکومت دینی از اصول و مبانی دینی شکل می پذیرد به کلام امام خمینی در بیان آن می نگریم, امام در بیان مبانی تفکر حاکم بر مدیریت سیاسی در حکومت اسلامی می فرمایند: (الف: حکومت اسلامی به آن طوری که خدای تبارک و تعالی مقرّر فرموده, شرایط حاکم را شرایط مأمورین دولت را, کیفیت حکومت را, آن طوری که در اسلام مقرّر است, همان طوری که در صدر اسلام بود.1 ب: حکومت اسلامی مشروطه است از این جهت که حکومت کنندگان در اجرا و اداره مقید به یک مجموعه شرط هستند که باید رعایت و اجرا شود, از این جهت حکومت اسلامی حکومت قانون الهی بر مردم است.2 ج: روابطی را که هر فرد بشر با خداوند دارد, روابطی را که هر فرد بشر با پیغمبر اسلام(ص) دارد, با حکومت دارد, روابطی را که هر فرد با فرد دیگر باید داشته باشد, روابطی را که هر فرد با غیر ملت خودش باید داشته باشد, کلیه روابطی را که امکان دارد بین یک فرد بشر با افراد دیگر بشر یا جوامع بشری باشد در اسلام مطرح است و حکم دارد.3 د: بنابراین ما یک کتابی داریم که مصالح شخصی, مصالح اجتماعی, مصالح سیاسی, کشورداری و همه چیزها در آن هست, البته با آن تفسیرهایی که از اهل تفسیر وارد شده است.4) دراین فرازها از کلام امام اصول حاکم بر مدیریت سیاسی, قوانین, ضوابط در تمامی ابعاد حکومت اسلامی از جمله روابط بین المللی حکومت اسلامی ترسیم شده است. روابط بین المللی به شکل کنونی, در دوران صدر اسلام ابعاد و شکل دیگری داشته است و با عنوان روابط مسلمانان با غیر مسلمانان شناخته می شود. البته نگاه به این موضوع می تواند نگاه تاریخی به روابط باشد که در آن صورت عوامل و فراز و نشیب آن روابط از آغاز تاکنون بررسی و تحلیل می شود و می تواند نگاه به اصول و مبانی رفتاری روابط مسلمانان با غیرمسلمانان و در این جا نگاه به روابط را براساس احکام اسلام و اصول آن بررسی می کنیم. مسئله روابط مسلمانان با غیر مسلمانان از جمله موضوعات خاصی است که در قرآن مجید با عناوین مختلفی چون: شرکت در مجالس کافران, دوستی با کافران, هم رازی با کافران, ازدواج با کافران و… مورد توجه قرار گرفته است. دیدگاه قرآن نسبت به روابط با غیر مسلمانان چون دیگر دیدگاهای این کتاب جامع آسمانی به پدیده ها و حقایق فردی و اجتماعی همه جانبه, جامع و بنیادی است, تا آن جا که حتی در این مسئله به ظاهر ساده, انگیزه های انسانی, عاطفی, اجتماعی, سیاسی از نظر دور نمانده است. با توجه به تعدّد آیات و نیاز گسترده به تفسیر تحلیلی نسبت به عناوین و موضوعات بررسی شده در آیات در این مقام فقط اشاره ای کوتاه و گویا به پیام نخستین آیات قرآن در موضوع می کنیم. قرآن و روابط عاطفی با خویشاوندان کافر (یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا اباءکم و اخوانکم اولیاء ان استحبوا الکفر علی الایمان…;5 ای کسانی که ایمان آورده اید, اگر پدرانتان و برادرانتان کفر را بر ایمان ترجیح دهند [آنان را] به دوستی مگیرید.) (لاتجد قوما یؤمنون بالله والیوم الاخر یوادّون مَن حادّ الله ورسوله ولو کانوا آباءهم أو…6; قومی را نیابی که به خدا و روز باز پسین ایمان داشته باشند [و] کسانی را که با خدا و رسولش مخالفت کرده اند هر چند پدرانشان یا پسرانشان یا برادرانشان یا عشیره آنان باشند دوست بدارند….) در این آیات قرآن مجید مسلمانان را از دوستی و روابط دوستانه با خویشاوندان کافر نهی می کند. تفاوت دو خطاب و توجه به زمان و شرایطِ نزول قابل تأمل است. روشن است که دوستی نامطلوب و نهی شده در این آیات, حالت و وصف قائم به نفس که خارج از اختیار انسان است نیست, بلکه آن رابطه دوستانه و محبتی مورد نکوهش قرار گرفته که بر محبّت ایجاد شده از منشأ ایمان به خدا و به پیامبر(ص) غلبه کند و بر رفتار اسلامی و عقاید آنان تأثیرگذار باشد; چنان که در آیه دیگر اشاره می فرماید: (قل ان کان اباؤکم و ابناءکم و اخوانکم و ازواجکم و عشیرتکم و اموال اقترفتموها و تجارة تخشون کسادها و مسکن ترضونها احب الیکم من الله و رسوله…;7بگو:اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالی که گرد آورده اید و تجارتی که از کسادش بیمناک اید و سراهایی که خوش می دارید, نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه وی دوست داشتنی تر است, پس منتظر باشید تا خدا فرمانش را [به اجرا در] آورد.) توجه به شرایط عمومی مسلمانان دوران صدر اسلام که برخی از خویشاوندان آنان (پدران, فرزندان, برادران و همسران) هم چنان کافر بوده و در جمع مخالف مسلمانان شرکت داشتند و مسلمانان با آنان ألفت دیرینه خویش را حفظ نموده بودند, در زمان هجرت و دوری خویشاوندان نوعی دل نگرانی پنهان آنان را احاطه کرده و چه بسا ظهور نموده اند اعلام خطر و نوع بیان قرآن مجید بسیار لطیف است که چگونه نسبت به تأثیرگذاری این نوع عواطف بر عقاید و اندیشه های دینی حساسیت نشان می دهد. قرآن و روابط دوستانه با کافران (لایتخذ المؤمنون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین…8; مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان به دوستی بگیرند, و هر که چنین کند, در هیچ چیز [ او را] از [دوستی] خدا [بهره ای] نیست, مگر این که از آنان نوعی تقیه کند.) (یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا الکافرین اولیاء من دون المؤمنین أتریدون ان تجعلوا لله علیکم سلطانا مبیناً;9 ای کسانی که ایمان آورده اید, به جای مؤمنان, کافران را به دوستی خود مگیرید….) در این آیات, نهی الهی به نوعی خاص از رابطه دوستانه با کافران تعلق گرفته است و آن رابطه با کافران که به جای رابطه با مسلمانان باشد. چه این که معاشرت و دوستی با کافران بدون توجه و با چشم پوشی از دوستی با مسلمانان به مفهوم ورود به جمع و مجموعه کافران و خالی گذاردن مجموعه مسلمانان است که طبعا آثار خاصی به همراه دارد و ابتدایی ترین آن آسیب پذیر شدن روح جمعی مسلمانان و اظهار توان مندی ظاهری از ناحیه کافران و ایجاد خلل بر پیوند اجتماعی و عاطفی مسلمانان است; اگرچه این نوع رابطه, انگیزه خاصِ دوستانه داشته باشد. قرآن و روابط اجتماعی با کافران از آن جا که روابط اجتماعی شکل ها و گونه های متفاوتی داشته و دارد قرآن مجید به نمونه های برجسته ای از آن اشاره نموده است: الف شرکت در مجالس کافران: آمیختگی زندگانی مسلمانان با غیر مسلمانان در شهرهای مکه و مدینه, وجود قبیله ها و طایفه هایی از غیر مسلمانان, یهودیان بنی قریظه, بنی نضیر, سفرهای مسلمانان و… نوعی زندگی جمعی و روابط فشرده اجتماعی, فرهنگی, سیاسی ضروری و طبیعی بین مسلمانان و غیر مسلمانان ایجاد کرده بود. در این شرایط, حضور مسلمانان در اجتماعات کافران به مفهوم تصمیم و اراده مسلمانان برای شرکت و همراهی با کافران نبوده است. با این وصف, قرآن کریم این شرایط را از نظر دور نداشته و با جداسازی و تفکیک آن به نقطه خاصی از این آمیختگی در روابط اجتماعی مسلمانان اشاره می فرماید: (وقد نزّل علیکم فی الکتب ان اذا سمعتم آیات الله یکفر بها و یستهزأ بها فلاتقعدوا معهم حتّی یخوضوا فی حدیث غیره, انکم اذا مثلهم…;10 و البته [خدا] در کتاب [قرآن] بر شما نازل کرده که: هرگاه شنیدید آیات خدا مورد انکار و ریشخند قرار می گیرد, با آنان منشینید تا به سخنی غیر از آن در آیند, چرا که در این صورت شما هم مثل آنان خواهید بود….) قرآن مجید با بیانی شگفت و حکیمانه تأثیر گذاری تلاش فرهنگی تبلیغاتی کافران را از نظر دور نداشته و برای در امان ماندن مسلمانان دستوری صریح و قاطع می فرماید. البته تعیین زمان و ملاک حکم را بیان نموده تا در آن شرایط زندگی مسلمانان در عسر و حرج قرار نگیرد. ب هم رازی باکافران: (یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا بطانة من دونکم لایألونکم خبالا…;11ای کسانی که ایمان آورده اید, از غیر خودتان, [دوست و] هم راز مگیرید [آنان] از هیچ نابکاری در حق شما کوتاهی نمی ورزند. آرزو دارند که در رنج بیفتید.) رابطه همرازی با کافران با انواع دیگر رابطه با کافران تفاوت های روشنی دارد که صورت پنهانی و اعلام نشده آن بخشی از تفاوت ها است. با توجه به شأن نزول آیه شریفه این نوع رابطه پنهانی و اطلاعاتی با کافران نهی شده است اگرچه ماهیت جاسوسی و خیانت نداشته باشد. ج ازدواج با کافران: (ولاتنکحوا المشرکات حتی یؤمن ولامة مؤمنة خیر من مشرکة ولو اعجبتکم, ولاتنکحوا المشرکین حتی یؤمنوا و لعبد مؤمن خیر من مشرک ولو اعجبکم;12 و با زنان مشرک ازدواج نکنید, تا ایمان بیاورند, قطعاً کنیز با ایمان بهتر از زن مشرک است هر چند [زیبایی] او شما را به شگفت آورد, و به مردان مشرک زن مدهید تا ایمان بیاورند. قطعاً برده با ایمان بهتر از مرد آزاد مشرک است, هر چند شما را به شگفت آورد. آنان [شما را] به سوی آتش فرا می خوانند و خدا به فرمان خود, [شما را] به سوی بهشت و آمرزش می خواند.) از مواردی که دین برای پیروان خود جایگاه و منزلت خاصی قائل می شود و به صورت کنایی این منزلت را به مؤمنان یادآور شده مسئله ازدواج مسلمانان با کافران است تعبیر (خیرٌ من مشرکة) و (خیرٌ من مشرک) در آیه شریفه است. اگرچه این تعبیر معنای کنایی حکمی داشته و انشای حکم می باشد, اما به زبان بیان مصلحت و با حکمت حکم برای مؤمنان و توجه دادن به رعایت مصالح در روابط حقوقی و اجتماعی و این روش در عموم مسائل عرفی و جاری زندگی که دین برای آن دستور و برنامه دارد جاری است چه به صورت عام و چه خاص و این روش بیان مصلحت اگرچه حکم در مقام ثبوت ملاک و حکمت دیگری هم داشته باشد اما در مقام اثبات موجب می گردد مسلمانان آگاهانه رفتار اجتماعی خود را با احکام و مصالح تبیین شده از سوی دین تطبیق کنند. احسان به کافران (لاینهیکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین ولم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین;13 [امّا] خدا شما را از کسانی که در [کار] دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکرده اند, باز نمی دارد که با آنان نیکی کنید و با ایشان عدالت ورزید, زیرا خدا دادگران را دوست می دارد.) جداسازی کافران محارب و در حال جنگ از کافران دیگر و توجه به ارزش های انسانی و برجسته نمودن ارزش عدالت حتی در حق غیرخودی ها در این بخش از روابط مسلمانان با غیر مسلمانان پیام صریح و روشن این آیه شریفه است. از برجستگی های دیدگاه های قرآن به مسائل و موضوعات چند بعدی این که موضوعات را اندام واره می بیند, اما در همان حال از پیوند اجزای آن در ترکیب دیگر و در شرایط دیگر غفلت نمی کند و برای آن شرایط هم نظر و حکم می دهد. قرآن و دفاع در برابر کافران (انما ینهیکم الله عن الذین قاتلوکم فی الدین و أخرجوکم من دیارکم…;14 فقط خدا شما را از دوستی با کسانی باز می دارد که در [کار] دین با شما جنگ کرده و شما را از خانه هایتان بیرون رانده و در بیرون راندتان با یکدیگر همنشینی کرده اند, و هر کس آنان را به دوستی گیرد, آنان همان ستمگران اند.) دیدگاه دین به مسائل و موضوعات حقوقی بسیار دقیق و حساس است. طبقه بندی حقوق و تعیین و مشخص نمودن حقوق خدا, حقوق انبیا, حقوق انسان ها, با تعیین اولویت, تعیین روش اثبات و دریافت حقوق, جایگاه و منزلت حقوق را در اندیشه دینی مشخص می کند. دین آن گاه که به حقوق انسان ها می نگرد. آن چنان که در تعیین حدود آن نظر می دهد, به لزوم اثبات و دریافت حقوق هم توجه می کند تا آن جا که از فروگذاری و فراموشی حقوق هم نمی گذرد نگاهی به احکام و ظرافت های فقهی در کتاب قضاوت, احکام فقهی جهاد, ارزش گذاری دین به حیثیات و آبروی انسان ها و مسائلی چون غیبت, تهمت و توبه از غیب و تهمت بخشی از نمودهای توجه خاص دین به حقوق اجتماعی, و حقوق انسانی است. از ریزنگری های دین در حقوق, دیدگاه های دین در تزاحم حقوق است, تزاحم حقوق خدا با حقوق پدر, مادر, تزاحم حقوق جامعه با حقوق فرد. در آیه شریفه حق دفاع در برابر متجاوزان مانع از احسان و دوستی [که حق مشخص هر انسانی است] به متجاوزان بیان گردیده و بسیار ظریف است, بخش آیه که می فرماید دوستان متجاوز همان ستمگران اند از این آیات که بخشی از اصول بیان شده در موضوع رابطه با غیر مسلمانان می باشد این نکات استفاده می شود: 1. مسلمانان از روابط دوستانه و دوستی با کافران تا آن جا که بر محبت ایمانی مسلمانان و بر عقاید و اندیشه های مورد پذیرش آنان تأثیرگذارد منع شده اند; 2. مسلمانان از رابطه پنهانی و اطلاعاتی با کافران حتی با انگیزه عاطفی منع شده اند; 3. مسلمانان از شرکت در مجالس کافران که با هدف استهزای احکام اسلام برگزار می شود تا زمانی که مجلس کافران در این سمت و سوی قرار دارد منع شده اند; 4. در صورت تقیه حکم روابط مسلمانان با غیر مسلمانان تابع شرایط جدید است; 5. کافران طرف رابطه و موضوع احکام, روابط کافران در حال جنگ, در زمان جنگ و شرایط جنگی می باشند و کافران غیر محارب از موضوع استثنا شده اند و شمول اهل کتاب در برخی احکام قابل بررسی است. روابط مسلمانانِ دوران صدر اسلام در شهر مدینه با غیر مسلمانان و نوع آمیختگی زندگانی آن ها با قبیله های دیگر مثل یهود بنی نضیر, بنی قریظه و… با روابط جاری مسلمانان با غیر مسلمانان تفاوت های بسیار دارد اگرچه در برخی از جهات شباهت نیز وجود دارد. آن چه اکنون به عنوان روابط بین المللی شناخته می شود ماهیتی مستقل و بسیار پیچیده یافته است اگرچه روابط عاطفی که در دوران صدر اسلام بین مسلمانان و غیر مسلمانان قهری و غیر ارادی می نمود امروز کمتر وجود دارد اما روابط فرهنگی, اقتصادی به شکلی گسترده اما بسیار طبیعی و در برخی موارد قهری و غیرقابل جداسازی گردیده است. مشخصه های روابط بین المللی در جهان امروز باید شناخته شود تا بتوان نسبت به آن از منظر دین داوری کرد. مشخصه های روابط بین المللی 1) روابط بین المللی هم اکنون از مرحله لازم حکومت عبور کرده و از ارکان و مصالح اداره جامعه و مدیریت سیاسی گردیده است. تا آن جا که حتی تصویر ذهنی از اداره نظام اجتماعی, سیاسی, بدون رابطه با جهان خارج غیرممکن و یا در نهایت بسیار دشوار است. 2) نوع و کیفیت روابط بین المللی آن چنان که از درون براساس مبانی و اصول پذیرفته شده ترسیم می گردد, از بیرون هم نمایانگر همان اصول و مشخصه ها است, و تحلیل گران از روابط برون مرزی هر کشوری مواضع و دیدگاه های اصولی و مورد احترام آن کشور را بازشناسی می کند. به دیگر سخن, روابط بین المللی یک کشور تجسم و نمود ایده ها, آرمان ها, تفکر و روش مدیریت سیاسی آن کشور است, این نمود طبیعی خارجی است که نوع و سطح رابطه با جهان خارج از مرزها را در حکومت دینی با دشواری خاصی روبه رو می کند و می تواند زمینه ایجاد گرایش به شناخت و اصول و حقایق دین را در خارج فراهم نماید; چنان که می تواند نسبت به حقانیت و ماهیت دین ایجاد شبهه نماید. 3) از مشخصه های بسیار مهم در روابط بین المللی تأثیرگذاری متغیرهای متنوعی است که حاکم بر روابط کشورها است, و این مسئله ای روشن است که هر کشور روابط خود را با دیگران براساس شرایط اجتماعی, سیاسی, فرهنگی مورد پذیرش خود مورد توجه قرار می دهد و این شرایط همیشه متأثر از عوامل متنوعی است که در حال پیدایش و زوال هستند. رشد اقتصادی, بحران سیاسی تغییر اقلیت, اکثریت و… بخشی از عواملی است که روابط کشورها را با دیگران مورد تأثیر و تغییر قرار می دهد. 4) اهداف و سطح روابط مانند اصلِ روابط بین المللی پیچیدگی و ظرافت هایی به همراه دارد و چه بسا در برخی موارد دشوارتر و دقیق تر باشد. روابط بین المللی در حکومت دینی روابط بین المللی در حکومت اسلامی مانند ابعاد دیگر حکومت, اصول و شرایط خاصی دارد. امام خمینی در بیان مشخصه ها و اصول روابط بین المللی در حکومت دینی در پاسخ خبرنگار می فرمایند: (حکومت اسلامی, حکومتی است آزاد و مستقل و روابطش با شرق و غرب به یک نحو است, و اگر آن ها روابط حسنه داشته باشند, دولت اسلام هم با آن ها روابط حسنه دارد و اجازه نمی دهیم, کسی در مقدرات مملکت مان دخالت کند.)15 و در پاسخ به پرسش خبرنگار از جهت و تمایل روابط حکومت اسلامی می فرمایند: (حکومت ما, حکومت مستقل است, در صورتی که کشورها دخالتی در امور داخلی ما نداشته باشند, ما با آن ها روابط دوستانه داریم.)16 در پاسخ خبرنگار دیگری [از تغییر تعادل در روابط جهانی با انقلاب اسلامی و در نتیجه وقوع جنگ] امام می فرمایند: (ما امیدواریم که تعادل دنیا به خطر نیفتد برای این که ما به هیچ طرفی از دو طرف شرق و غرب تمایلی نداریم و ما با همه روابطی علی السواء داریم و با همه رفتاری عادلانه داریم, البته در صورتی که آن ها عدالت را در رابطه با ما رعایت کنند.)17 امام در این چند پاسخ کوتاه اصل روابط بین المللی و محدوده آن را در حکومت اسلامی ترسیم فرمودند. در خصوص ماهیت روابط بین المللی نیز, کلام امام بسیار عمیق و قابل توجه است. ایشان در پاسخ به پرسش خبرنگاری که پرسید: (آیا شما قراردادهایی را که با کشورهای خارجی امضاء شده حفظ خواهید کرد?) فرمودند: (اولاً: ما از مضمون و مواد مندرج در این قراردادها اطلاعی نداریم; یعنی رژیم شاه هرگز ملت را از مفاد این قراردادها مطلع نکرده و از مردم ایران مخفی نگاه داشته است. ولیکن حکومت آینده آن ها را مجدداً مورد بررسی قرار می دهد و از آن ها آن چه را با منافع و مصالح ملت ما موافق نباشد, لغو می کند, ولی ما در نوسازی کشور از همه امکاناتی که دولت های خارجی مایل باشند در اختیار ما بگذارند, با حفظ آزادی و استقلال کشور, براساس احترام متقابل از آن امکانات استفاده می کنیم و قراردادهایی منعقد می نماییم.)18 امام در این بیانِ جامعِ خود, ماهیت روابط بین المللی را منطبق بر مصالح و منافع ملّی در حکومت دینی می دانند; به این معنا که مصالح و منافع ملی است که روابط بین المللی را در حکومت اسلامی شکل می بخشد. در این دیدگاه مصالح ملی, نوسازی کشور, آزادی و استقلال همیشه بر روابط خارجی حکومت اسلامی حاکم است. امام در پاسخ به پرسش دیگری که: (آیا شما می خواهید ماندن تکنسین ها و مستشاران را در ایران ببینید?) فرموده اند: (در مورد هر یک از این گروه ها و نقش آن ها در ایران و میزان احتیاج کشور به آن ها حکومت آینده مطالعه و بررسی می کند و تصمیم می گیرد, حکومت آینده هیچ تعهدی جز در برابر ملت و حفظ منافع و مصالح آن ها ندارد.)19 مشخصه های مصالح ملی, آزادی و استقلال در مقام ثبوت و اثبات در دیدگاه امام, تعیین کننده مسیر و ماهیت روابط برون مرزی حکومت اسلامی اند. مصالح ملی و مصلحت نظام از اصول ثابت و غیرقابل تغییری است که در حکومت اسلامی همواره باید مورد توجه قرار گیرد که در تاریخ حکومت دینی جلوه های خاصی را از توان مندی دین در حلّ دشواری های اجتماعی سیاسی و… به مرحله بروز و ظهور رسانده است. مصلحت نظام گرچه خود امری ثبوتی است اما مصادیق مختلف و متنوع آن در مقام اثبات گستره توجه و نگاه دین را به مقتضیات زمان و مکان در مدیریت اجتماعی و سیاسی به اثبات می رساند و این مصادیق خارجی عموماً ترکیبی از مقولات متفاوت و گاه متباین اند و عموماً موضوعات عرفی هستند که با نظر عرف خاص مشخص می گردند و این از جمله مواردی است که سمت و سوی دین را در امور عرفی و اجتماعی مشخص می نماید. التبه مصالح ملی و مصلحت نظام در اندیشه و حکومت دینی تعریفی خاص و حدود آن متناسب با اهداف و فلسفه دین و حکومت دینی است و با مصالح ملی در حکوت های غیر دینی تفاوت دارد و این تفاوت به مفهوم محدودیت مصالح در دین نیست. در اندیشه دینی مصالح ملی و مصلحت نظام دایره گسترده ای دارد, چنان که منزلت و جایگاه خاصی را هم داراست و امام در اهمیت و نقش مصلحت نظام در حکومت فرموده اند: (مصلحت نظام از امور مهمه ای است که گاهی غفلت از آن موجب شکست اسلام عزیز می گردد, امروز جهان اسلام نظام جمهوری اسلامی ایران را تابلوی تمام نمای حلّ معضلات خویش می دانند, مصلحت نظام و مردم از امور مهمه ای است که مقاومت در مقابل آن ممکن است اسلام پابرهنگان زمین را در زمان های دور و نزدیک زیر سؤال ببرد.)20 امام در حالی که از یک سو روابط بین المللی حکومت اسلامی و محدوده آن را بر اساس مصالح ملّی و مصلحت نظام می دانند و از سویی دیگر مصلحت نظام را امری مهم که گاهی غفلت از آن موجب شکست اسلام عزیز می گردد, اصول حاکم بر روابط بین المللی را در حکومت دینی مورد توجه قرار داده و با استناد به آیه ای از قرآن می فرمایند: (قرآن می گوید: هرگز خدای تبارک و تعالی سلطه ای برای غیر مسلم بر مسلم قرار نداده است. هرگز نباید یک همچو چیزی واقع شود, یک تسلطی, یک راهی, اصلاً یک راه نباید پیدا بکند: لن یجعل اللّه للکافرین علی المؤمنین سبیلاً; اصلا راه نباید داشته باشند این قدرت های فاسد بر مسلمین.)21 این اصلِ حاکم و جاری است که روابط بین المللی را درحکومت اسلامی بسیار دقیق و حساس می نماید. از یک سو روابط بین المللی ضرورت حکومت, از سوی دیگر محدوده روابط مصلحت نظام و مصالح ملی و شرط حاکم حساسیت بر راه های ورود و سلطه کافران بر مسلمانان. این موضوع پیچیده که ابعاد متفاوتی هم دارد چنان که گذشت همواره باید در حکومت اسلامی با پژوهش و تجزیه و تحلیل جامع و جهانی به دور از شتاب زدگی و نگاه تاریخی به گذشته ها انجام گیرد, چرا که در این سوی موضوع مصلحت اسلام و مسلمانان باید بدون هیچ تسامح و غفلت مورد توجه قرار گیرد و در آن سوی مصلحت نباید راه سازی برای سلطه کافران نماید. و این از مصادیق روشن باب تزاحم است که به تناسب ابعاد موضوع باید نخبگان هر بخش دیدگاه های خود را ارائه دهند و مجموعه ای از نخبگان با جمع نگری و ارزیابی آن ها اهم و مهم را در مسئله تبیین نموده و تشخیص دهند. این حرکت کارشناسانه هیچ گاه نباید متوقف شود و هر لحظه باید از انطباق حکم بر موضوع اطمینان حاصل شود, چرا که بر روابط بین المللی عوامل متعددی هر لحظه تأثیر می گذارد; به تعبیر دیگر, چون روابط بین المللی همیشه در حال دگرگونی است ا ین موضوع همیشه متغیر باید در حال پیگیری و شناخت باشد تا نسبت به ترتیب حکم بر آن موضوع صدق ترتب حکم بر موضوع خودش بنماید. ----------------------- پی نوشت ها: 1. صحیفه نور, ج11, ص26. 2. ر.ک: همان, ج22. 3. همان, ج22, ص142. 4. همان, ج18, ص275. 5 . توبه (9) آیه 23. 6 . مجادله (58) آیه 22. 7 . توبه (9) آیه 24. 8 . آل عمران (3) آیه 28. 9 . نساء (4) آیه 144. 10 . همان, آیه 140. 11 . آل عمران (3) آیه 118. 12 . بقره (2) آیه 221. 13 . ممتحنه (60) آیه 8. 14 . همان, آیه 9. 15 . صحیفه نور, ج4, ص199. 16 . همان, ص197. 17 . همان, ص193. 18 . همان, ص177. 19 . همان. 20 . همان, ج20, ص176. 21 . همان, ج3, ص4. ( منبع : امام خمینی(ره)وروابط بین الملل ، سید محمّد سادات ، پایگاه بصیرت )
بی تردید اندیشه حکومت دینی و بنیان گذاری نظام جمهوری اسلامی در ایران از سوی امام خمینی(قده) رویکردِ جدیدی را به دین به همراه داشت. موج جدید نگاه به دین از یک سو افق های روشنی را از منظر تفکر و خردورزی دینی نوید می داد, و از سوی دیگر, دل نگرانی و دغدغه های خاطر ایجاد می کرد. دل نگرانی از این که رویکردِ جدید به دین از سر شوق زدگی به نظریه پردازی شتاب زده در معارف و حقایق دین بپردازد و با چشم پوشی از تمام ابعاد دین و جامعیت آن آرا و دیدگاه های یک بُعدی و متغیر را جایگزین دیدگاه های جامع و ثابت اصول و معارف دین کند.
و افق های روشن و امیدهای تازه به این که رویکردِ نو به دین و حکومت دینی سمت وسوی تحلیل منطقی و پژوهشی و ماهیت دین شناسانه داشته و با جامع نگری همراه باشد; روی کردی که با انگیزه, بازشناسی آموزه های دینی با توجه به تحولات بنیادین شرایط زندگی اجتماعی, فرهنگی, سیاسی انسان و با توجه به دو اصل خاتمیت اسلام و جهان شمولی آن باشد که در این صورت رویکردی مبارک بوده و شاهد نمودی دیگر از ورود تفکر و اندیشه دینی در عرصه های جهانی دین و فرهنگ خواهیم بود.
البته آن چه تا هم اکنون با این ماهیت و انگیزه انجام یافته بسیار درخشان و از برجستگی های تاریخ دین پژوهی به شمار می رود. با ارج نهادن به تمامی گام ها و پژوهش های ارزنده ای که در این مقوله انجام یافته است و یا در حال انجام است, به نظر می رسد هم چنان اولویت ها و محورهایی با زمینه و نیاز کامل به پژوهش وجود دارد که بایسته است از نگاه پژوهش گران و صاحب نظران دور نماند که در این جا به مواردی هر چند کوتاه و فشرده اشاره می کنیم:
1. تحلیل ماهیت حکومت دینی و جایگاه و نسبت آن با مجموعه دین;
2. نسبت و رابطه فلسفه دین با فلسفه حکومت دینی;
3. حوزه های ورود و نوع ورود حکومت دینی در حریم های فرد و جامعه;
4. تأثیرگذاری حکومت دینی بنابرمبنای اولی بودن حکومت درمحدوده قوانین و احکام دیگر;
5. تأثیرگذاری حکومت بنابر مبنای ثانوی بودن در محدوده های قوانین و احکام دیگر;
6. نوع و ماهیت روابط حکومت دینی با جهان خارج از مرزهای جغرافی خود.
این محورها برخی از بایسته های تحلیل نظریه حکومتی دینی است که نه تنها برای اثبات و تبیین برخی ابعاد احکام اجتماعی, سیاسی اسلام روشن گر است بلکه خود پاسخی به برخی شبهه افکنی ها در عرصه اندیشه و تفکر حکومت دینی خواهد بود.
این نوشتار پیش درآمدی است کوتاه در محور (امام خمینی و روابط بین الملل); به دیگر سخن روابط بین المللی حکومت اسلامی از منظر امام خمینی که با توجه به اهمیت و گستره موضوع آن, امید است این مقال کوتاه زمینه ساز تحلیلی جامع و کامل گردد.
روابط یک کشور با جهان خارج از مرزهای جغرافیایی خود از منظرهای متفاوتی مورد توجه قرار می گیرد: گاهی مدیریت سیاسی یک کشور از منظر ارتباطات خاصی, سیاسی و دیپلماتیک به رابطه با کشورهای دیگر می نگرد. و این نگاه فلسفه روابط را هم مشخص می کند, و گاهی چشم انداز روابط یک کشور با کشورهای دیگر را تحولات, نیاز و شرایط اقتصادی ترسیم می کند و گاهی هم نگاه پیوند به اردوهای قدرت و سلطه های منطقه ای, جهانی, آنچه در همه نگاه ها به روابط بین المللی یک کشور مشترک است تفکر حاکم بر مدیریت سیاسی جامعه است.
از آن جا که ماهیت حکومت دینی از اصول و مبانی دینی شکل می پذیرد به کلام امام خمینی در بیان آن می نگریم, امام در بیان مبانی تفکر حاکم بر مدیریت سیاسی در حکومت اسلامی می فرمایند:
(الف: حکومت اسلامی به آن طوری که خدای تبارک و تعالی مقرّر فرموده, شرایط حاکم را شرایط مأمورین دولت را, کیفیت حکومت را, آن طوری که در اسلام مقرّر است, همان طوری که در صدر اسلام بود.1
ب: حکومت اسلامی مشروطه است از این جهت که حکومت کنندگان در اجرا و اداره مقید به یک مجموعه شرط هستند که باید رعایت و اجرا شود, از این جهت حکومت اسلامی حکومت قانون الهی بر مردم است.2
ج: روابطی را که هر فرد بشر با خداوند دارد, روابطی را که هر فرد بشر با پیغمبر اسلام(ص) دارد, با حکومت دارد, روابطی را که هر فرد با فرد دیگر باید داشته باشد, روابطی را که هر فرد با غیر ملت خودش باید داشته باشد, کلیه روابطی را که امکان دارد بین یک فرد بشر با افراد دیگر بشر یا جوامع بشری باشد در اسلام مطرح است و حکم دارد.3
د: بنابراین ما یک کتابی داریم که مصالح شخصی, مصالح اجتماعی, مصالح سیاسی, کشورداری و همه چیزها در آن هست, البته با آن تفسیرهایی که از اهل تفسیر وارد شده است.4)
دراین فرازها از کلام امام اصول حاکم بر مدیریت سیاسی, قوانین, ضوابط در تمامی ابعاد حکومت اسلامی از جمله روابط بین المللی حکومت اسلامی ترسیم شده است.
روابط بین المللی به شکل کنونی, در دوران صدر اسلام ابعاد و شکل دیگری داشته است و با عنوان روابط مسلمانان با غیر مسلمانان شناخته می شود.
البته نگاه به این موضوع می تواند نگاه تاریخی به روابط باشد که در آن صورت عوامل و فراز و نشیب آن روابط از آغاز تاکنون بررسی و تحلیل می شود و می تواند نگاه به اصول و مبانی رفتاری روابط مسلمانان با غیرمسلمانان و در این جا نگاه به روابط را براساس احکام اسلام و اصول آن بررسی می کنیم.
مسئله روابط مسلمانان با غیر مسلمانان از جمله موضوعات خاصی است که در قرآن مجید با عناوین مختلفی چون: شرکت در مجالس کافران, دوستی با کافران, هم رازی با کافران, ازدواج با کافران و… مورد توجه قرار گرفته است. دیدگاه قرآن نسبت به روابط با غیر مسلمانان چون دیگر دیدگاهای این کتاب جامع آسمانی به پدیده ها و حقایق فردی و اجتماعی همه جانبه, جامع و بنیادی است, تا آن جا که حتی در این مسئله به ظاهر ساده, انگیزه های انسانی, عاطفی, اجتماعی, سیاسی از نظر دور نمانده است.
با توجه به تعدّد آیات و نیاز گسترده به تفسیر تحلیلی نسبت به عناوین و موضوعات بررسی شده در آیات در این مقام فقط اشاره ای کوتاه و گویا به پیام نخستین آیات قرآن در موضوع می کنیم.
قرآن و روابط عاطفی با خویشاوندان کافر
(یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا اباءکم و اخوانکم اولیاء ان استحبوا الکفر علی الایمان…;5 ای کسانی که ایمان آورده اید, اگر پدرانتان و برادرانتان کفر را بر ایمان ترجیح دهند [آنان را] به دوستی مگیرید.)
(لاتجد قوما یؤمنون بالله والیوم الاخر یوادّون مَن حادّ الله ورسوله ولو کانوا آباءهم أو…6; قومی را نیابی که به خدا و روز باز پسین ایمان داشته باشند [و] کسانی را که با خدا و رسولش مخالفت کرده اند هر چند پدرانشان یا پسرانشان یا برادرانشان یا عشیره آنان باشند دوست بدارند….)
در این آیات قرآن مجید مسلمانان را از دوستی و روابط دوستانه با خویشاوندان کافر نهی می کند. تفاوت دو خطاب و توجه به زمان و شرایطِ نزول قابل تأمل است.
روشن است که دوستی نامطلوب و نهی شده در این آیات, حالت و وصف قائم به نفس که خارج از اختیار انسان است نیست, بلکه آن رابطه دوستانه و محبتی مورد نکوهش قرار گرفته که بر محبّت ایجاد شده از منشأ ایمان به خدا و به پیامبر(ص) غلبه کند و بر رفتار اسلامی و عقاید آنان تأثیرگذار باشد; چنان که در آیه دیگر اشاره می فرماید:
(قل ان کان اباؤکم و ابناءکم و اخوانکم و ازواجکم و عشیرتکم و اموال اقترفتموها و تجارة تخشون کسادها و مسکن ترضونها احب الیکم من الله و رسوله…;7بگو:اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالی که گرد آورده اید و تجارتی که از کسادش بیمناک اید و سراهایی که خوش می دارید, نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه وی دوست داشتنی تر است, پس منتظر باشید تا خدا فرمانش را [به اجرا در] آورد.)
توجه به شرایط عمومی مسلمانان دوران صدر اسلام که برخی از خویشاوندان آنان (پدران, فرزندان, برادران و همسران) هم چنان کافر بوده و در جمع مخالف مسلمانان شرکت داشتند و مسلمانان با آنان ألفت دیرینه خویش را حفظ نموده بودند, در زمان هجرت و دوری خویشاوندان نوعی دل نگرانی پنهان آنان را احاطه کرده و چه بسا ظهور نموده اند اعلام خطر و نوع بیان قرآن مجید بسیار لطیف است که چگونه نسبت به تأثیرگذاری این نوع عواطف بر عقاید و اندیشه های دینی حساسیت نشان می دهد.
قرآن و روابط دوستانه با کافران
(لایتخذ المؤمنون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین…8; مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان به دوستی بگیرند, و هر که چنین کند, در هیچ چیز [ او را] از [دوستی] خدا [بهره ای] نیست, مگر این که از آنان نوعی تقیه کند.)
(یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا الکافرین اولیاء من دون المؤمنین أتریدون ان تجعلوا لله علیکم سلطانا مبیناً;9 ای کسانی که ایمان آورده اید, به جای مؤمنان, کافران را به دوستی خود مگیرید….)
در این آیات, نهی الهی به نوعی خاص از رابطه دوستانه با کافران تعلق گرفته است و آن رابطه با کافران که به جای رابطه با مسلمانان باشد. چه این که معاشرت و دوستی با کافران بدون توجه و با چشم پوشی از دوستی با مسلمانان به مفهوم ورود به جمع و مجموعه کافران و خالی گذاردن مجموعه مسلمانان است که طبعا آثار خاصی به همراه دارد و ابتدایی ترین آن آسیب پذیر شدن روح جمعی مسلمانان و اظهار توان مندی ظاهری از ناحیه کافران و ایجاد خلل بر پیوند اجتماعی و عاطفی مسلمانان است; اگرچه این نوع رابطه, انگیزه خاصِ دوستانه داشته باشد.
قرآن و روابط اجتماعی با کافران
از آن جا که روابط اجتماعی شکل ها و گونه های متفاوتی داشته و دارد قرآن مجید به نمونه های برجسته ای از آن اشاره نموده است:
الف شرکت در مجالس کافران:
آمیختگی زندگانی مسلمانان با غیر مسلمانان در شهرهای مکه و مدینه, وجود قبیله ها و طایفه هایی از غیر مسلمانان, یهودیان بنی قریظه, بنی نضیر, سفرهای مسلمانان و… نوعی زندگی جمعی و روابط فشرده اجتماعی, فرهنگی, سیاسی ضروری و طبیعی بین مسلمانان و غیر مسلمانان ایجاد کرده بود. در این شرایط, حضور مسلمانان در اجتماعات کافران به مفهوم تصمیم و اراده مسلمانان برای شرکت و همراهی با کافران نبوده است. با این وصف, قرآن کریم این شرایط را از نظر دور نداشته و با جداسازی و تفکیک آن به نقطه خاصی از این آمیختگی در روابط اجتماعی مسلمانان اشاره می فرماید:
(وقد نزّل علیکم فی الکتب ان اذا سمعتم آیات الله یکفر بها و یستهزأ بها فلاتقعدوا معهم حتّی یخوضوا فی حدیث غیره, انکم اذا مثلهم…;10 و البته [خدا] در کتاب [قرآن] بر شما نازل کرده که: هرگاه شنیدید آیات خدا مورد انکار و ریشخند قرار می گیرد, با آنان منشینید تا به سخنی غیر از آن در آیند, چرا که در این صورت شما هم مثل آنان خواهید بود….)
قرآن مجید با بیانی شگفت و حکیمانه تأثیر گذاری تلاش فرهنگی تبلیغاتی کافران را از نظر دور نداشته و برای در امان ماندن مسلمانان دستوری صریح و قاطع می فرماید. البته تعیین زمان و ملاک حکم را بیان نموده تا در آن شرایط زندگی مسلمانان در عسر و حرج قرار نگیرد.
ب هم رازی باکافران:
(یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا بطانة من دونکم لایألونکم خبالا…;11ای کسانی که ایمان آورده اید, از غیر خودتان, [دوست و] هم راز مگیرید [آنان] از هیچ نابکاری در حق شما کوتاهی نمی ورزند. آرزو دارند که در رنج بیفتید.)
رابطه همرازی با کافران با انواع دیگر رابطه با کافران تفاوت های روشنی دارد که صورت پنهانی و اعلام نشده آن بخشی از تفاوت ها است. با توجه به شأن نزول آیه شریفه این نوع رابطه پنهانی و اطلاعاتی با کافران نهی شده است اگرچه ماهیت جاسوسی و خیانت نداشته باشد.
ج ازدواج با کافران:
(ولاتنکحوا المشرکات حتی یؤمن ولامة مؤمنة خیر من مشرکة ولو اعجبتکم, ولاتنکحوا المشرکین حتی یؤمنوا و لعبد مؤمن خیر من مشرک ولو اعجبکم;12 و با زنان مشرک ازدواج نکنید, تا ایمان بیاورند, قطعاً کنیز با ایمان بهتر از زن مشرک است هر چند [زیبایی] او شما را به شگفت آورد, و به مردان مشرک زن مدهید تا ایمان بیاورند. قطعاً برده با ایمان بهتر از مرد آزاد مشرک است, هر چند شما را به شگفت آورد. آنان [شما را] به سوی آتش فرا می خوانند و خدا به فرمان خود, [شما را] به سوی بهشت و آمرزش می خواند.)
از مواردی که دین برای پیروان خود جایگاه و منزلت خاصی قائل می شود و به صورت کنایی این منزلت را به مؤمنان یادآور شده مسئله ازدواج مسلمانان با کافران است تعبیر (خیرٌ من مشرکة) و (خیرٌ من مشرک) در آیه شریفه است. اگرچه این تعبیر معنای کنایی حکمی داشته و انشای حکم می باشد, اما به زبان بیان مصلحت و با حکمت حکم برای مؤمنان و توجه دادن به رعایت مصالح در روابط حقوقی و اجتماعی و این روش در عموم مسائل عرفی و جاری زندگی که دین برای آن دستور و برنامه دارد جاری است چه به صورت عام و چه خاص و این روش بیان مصلحت اگرچه حکم در مقام ثبوت ملاک و حکمت دیگری هم داشته باشد اما در مقام اثبات موجب می گردد مسلمانان آگاهانه رفتار اجتماعی خود را با احکام و مصالح تبیین شده از سوی دین تطبیق کنند.
احسان به کافران
(لاینهیکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین ولم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین;13 [امّا] خدا شما را از کسانی که در [کار] دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکرده اند, باز نمی دارد که با آنان نیکی کنید و با ایشان عدالت ورزید, زیرا خدا دادگران را دوست می دارد.)
جداسازی کافران محارب و در حال جنگ از کافران دیگر و توجه به ارزش های انسانی و برجسته نمودن ارزش عدالت حتی در حق غیرخودی ها در این بخش از روابط مسلمانان با غیر مسلمانان پیام صریح و روشن این آیه شریفه است. از برجستگی های دیدگاه های قرآن به مسائل و موضوعات چند بعدی این که موضوعات را اندام واره می بیند, اما در همان حال از پیوند اجزای آن در ترکیب دیگر و در شرایط دیگر غفلت نمی کند و برای آن شرایط هم نظر و حکم می دهد.
قرآن و دفاع در برابر کافران
(انما ینهیکم الله عن الذین قاتلوکم فی الدین و أخرجوکم من دیارکم…;14 فقط خدا شما را از دوستی با کسانی باز می دارد که در [کار] دین با شما جنگ کرده و شما را از خانه هایتان بیرون رانده و در بیرون راندتان با یکدیگر همنشینی کرده اند, و هر کس آنان را به دوستی گیرد, آنان همان ستمگران اند.)
دیدگاه دین به مسائل و موضوعات حقوقی بسیار دقیق و حساس است. طبقه بندی حقوق و تعیین و مشخص نمودن حقوق خدا, حقوق انبیا, حقوق انسان ها, با تعیین اولویت, تعیین روش اثبات و دریافت حقوق, جایگاه و منزلت حقوق را در اندیشه دینی مشخص می کند. دین آن گاه که به حقوق انسان ها می نگرد. آن چنان که در تعیین حدود آن نظر می دهد, به لزوم اثبات و دریافت حقوق هم توجه می کند تا آن جا که از فروگذاری و فراموشی حقوق هم نمی گذرد نگاهی به احکام و ظرافت های فقهی در کتاب قضاوت, احکام فقهی جهاد, ارزش گذاری دین به حیثیات و آبروی انسان ها و مسائلی چون غیبت, تهمت و توبه از غیب و تهمت بخشی از نمودهای توجه خاص دین به حقوق اجتماعی, و حقوق انسانی است.
از ریزنگری های دین در حقوق, دیدگاه های دین در تزاحم حقوق است, تزاحم حقوق خدا با حقوق پدر, مادر, تزاحم حقوق جامعه با حقوق فرد.
در آیه شریفه حق دفاع در برابر متجاوزان مانع از احسان و دوستی [که حق مشخص هر انسانی است] به متجاوزان بیان گردیده و بسیار ظریف است, بخش آیه که می فرماید دوستان متجاوز همان ستمگران اند از این آیات که بخشی از اصول بیان شده در موضوع رابطه با غیر مسلمانان می باشد این نکات استفاده می شود:
1. مسلمانان از روابط دوستانه و دوستی با کافران تا آن جا که بر محبت ایمانی مسلمانان و بر عقاید و اندیشه های مورد پذیرش آنان تأثیرگذارد منع شده اند;
2. مسلمانان از رابطه پنهانی و اطلاعاتی با کافران حتی با انگیزه عاطفی منع شده اند;
3. مسلمانان از شرکت در مجالس کافران که با هدف استهزای احکام اسلام برگزار می شود تا زمانی که مجلس کافران در این سمت و سوی قرار دارد منع شده اند;
4. در صورت تقیه حکم روابط مسلمانان با غیر مسلمانان تابع شرایط جدید است;
5. کافران طرف رابطه و موضوع احکام, روابط کافران در حال جنگ, در زمان جنگ و شرایط جنگی می باشند و کافران غیر محارب از موضوع استثنا شده اند و شمول اهل کتاب در برخی احکام قابل بررسی است.
روابط مسلمانانِ دوران صدر اسلام در شهر مدینه با غیر مسلمانان و نوع آمیختگی زندگانی آن ها با قبیله های دیگر مثل یهود بنی نضیر, بنی قریظه و… با روابط جاری مسلمانان با غیر مسلمانان تفاوت های بسیار دارد اگرچه در برخی از جهات شباهت نیز وجود دارد.
آن چه اکنون به عنوان روابط بین المللی شناخته می شود ماهیتی مستقل و بسیار پیچیده یافته است اگرچه روابط عاطفی که در دوران صدر اسلام بین مسلمانان و غیر مسلمانان قهری و غیر ارادی می نمود امروز کمتر وجود دارد اما روابط فرهنگی, اقتصادی به شکلی گسترده اما بسیار طبیعی و در برخی موارد قهری و غیرقابل جداسازی گردیده است.
مشخصه های روابط بین المللی در جهان امروز باید شناخته شود تا بتوان نسبت به آن از منظر دین داوری کرد.
مشخصه های روابط بین المللی
1) روابط بین المللی هم اکنون از مرحله لازم حکومت عبور کرده و از ارکان و مصالح اداره جامعه و مدیریت سیاسی گردیده است. تا آن جا که حتی تصویر ذهنی از اداره نظام اجتماعی, سیاسی, بدون رابطه با جهان خارج غیرممکن و یا در نهایت بسیار دشوار است.
2) نوع و کیفیت روابط بین المللی آن چنان که از درون براساس مبانی و اصول پذیرفته شده ترسیم می گردد, از بیرون هم نمایانگر همان اصول و مشخصه ها است, و تحلیل گران از روابط برون مرزی هر کشوری مواضع و دیدگاه های اصولی و مورد احترام آن کشور را بازشناسی می کند.
به دیگر سخن, روابط بین المللی یک کشور تجسم و نمود ایده ها, آرمان ها, تفکر و روش مدیریت سیاسی آن کشور است, این نمود طبیعی خارجی است که نوع و سطح رابطه با جهان خارج از مرزها را در حکومت دینی با دشواری خاصی روبه رو می کند و می تواند زمینه ایجاد گرایش به شناخت و اصول و حقایق دین را در خارج فراهم نماید; چنان که می تواند نسبت به حقانیت و ماهیت دین ایجاد شبهه نماید.
3) از مشخصه های بسیار مهم در روابط بین المللی تأثیرگذاری متغیرهای متنوعی است که حاکم بر روابط کشورها است, و این مسئله ای روشن است که هر کشور روابط خود را با دیگران براساس شرایط اجتماعی, سیاسی, فرهنگی مورد پذیرش خود مورد توجه قرار می دهد و این شرایط همیشه متأثر از عوامل متنوعی است که در حال پیدایش و زوال هستند. رشد اقتصادی, بحران سیاسی تغییر اقلیت, اکثریت و… بخشی از عواملی است که روابط کشورها را با دیگران مورد تأثیر و تغییر قرار می دهد.
4) اهداف و سطح روابط مانند اصلِ روابط بین المللی پیچیدگی و ظرافت هایی به همراه دارد و چه بسا در برخی موارد دشوارتر و دقیق تر باشد.
روابط بین المللی در حکومت دینی
روابط بین المللی در حکومت اسلامی مانند ابعاد دیگر حکومت, اصول و شرایط خاصی دارد. امام خمینی در بیان مشخصه ها و اصول روابط بین المللی در حکومت دینی در پاسخ خبرنگار می فرمایند:
(حکومت اسلامی, حکومتی است آزاد و مستقل و روابطش با شرق و غرب به یک نحو است, و اگر آن ها روابط حسنه داشته باشند, دولت اسلام هم با آن ها روابط حسنه دارد و اجازه نمی دهیم, کسی در مقدرات مملکت مان دخالت کند.)15
و در پاسخ به پرسش خبرنگار از جهت و تمایل روابط حکومت اسلامی می فرمایند:
(حکومت ما, حکومت مستقل است, در صورتی که کشورها دخالتی در امور داخلی ما نداشته باشند, ما با آن ها روابط دوستانه داریم.)16
در پاسخ خبرنگار دیگری [از تغییر تعادل در روابط جهانی با انقلاب اسلامی و در نتیجه وقوع جنگ] امام می فرمایند:
(ما امیدواریم که تعادل دنیا به خطر نیفتد برای این که ما به هیچ طرفی از دو طرف شرق و غرب تمایلی نداریم و ما با همه روابطی علی السواء داریم و با همه رفتاری عادلانه داریم, البته در صورتی که آن ها عدالت را در رابطه با ما رعایت کنند.)17
امام در این چند پاسخ کوتاه اصل روابط بین المللی و محدوده آن را در حکومت اسلامی ترسیم فرمودند.
در خصوص ماهیت روابط بین المللی نیز, کلام امام بسیار عمیق و قابل توجه است. ایشان در پاسخ به پرسش خبرنگاری که پرسید: (آیا شما قراردادهایی را که با کشورهای خارجی امضاء شده حفظ خواهید کرد?) فرمودند:
(اولاً: ما از مضمون و مواد مندرج در این قراردادها اطلاعی نداریم; یعنی رژیم شاه هرگز ملت را از مفاد این قراردادها مطلع نکرده و از مردم ایران مخفی نگاه داشته است. ولیکن حکومت آینده آن ها را مجدداً مورد بررسی قرار می دهد و از آن ها آن چه را با منافع و مصالح ملت ما موافق نباشد, لغو می کند, ولی ما در نوسازی کشور از همه امکاناتی که دولت های خارجی مایل باشند در اختیار ما بگذارند, با حفظ آزادی و استقلال کشور, براساس احترام متقابل از آن امکانات استفاده می کنیم و قراردادهایی منعقد می نماییم.)18
امام در این بیانِ جامعِ خود, ماهیت روابط بین المللی را منطبق بر مصالح و منافع ملّی در حکومت دینی می دانند; به این معنا که مصالح و منافع ملی است که روابط بین المللی را در حکومت اسلامی شکل می بخشد. در این دیدگاه مصالح ملی, نوسازی کشور, آزادی و استقلال همیشه بر روابط خارجی حکومت اسلامی حاکم است.
امام در پاسخ به پرسش دیگری که: (آیا شما می خواهید ماندن تکنسین ها و مستشاران را در ایران ببینید?) فرموده اند:
(در مورد هر یک از این گروه ها و نقش آن ها در ایران و میزان احتیاج کشور به آن ها حکومت آینده مطالعه و بررسی می کند و تصمیم می گیرد, حکومت آینده هیچ تعهدی جز در برابر ملت و حفظ منافع و مصالح آن ها ندارد.)19
مشخصه های مصالح ملی, آزادی و استقلال در مقام ثبوت و اثبات در دیدگاه امام, تعیین کننده مسیر و ماهیت روابط برون مرزی حکومت اسلامی اند.
مصالح ملی و مصلحت نظام از اصول ثابت و غیرقابل تغییری است که در حکومت اسلامی همواره باید مورد توجه قرار گیرد که در تاریخ حکومت دینی جلوه های خاصی را از توان مندی دین در حلّ دشواری های اجتماعی سیاسی و… به مرحله بروز و ظهور رسانده است. مصلحت نظام گرچه خود امری ثبوتی است اما مصادیق مختلف و متنوع آن در مقام اثبات گستره توجه و نگاه دین را به مقتضیات زمان و مکان در مدیریت اجتماعی و سیاسی به اثبات می رساند و این مصادیق خارجی عموماً ترکیبی از مقولات متفاوت و گاه متباین اند و عموماً موضوعات عرفی هستند که با نظر عرف خاص مشخص می گردند و این از جمله مواردی است که سمت و سوی دین را در امور عرفی و اجتماعی مشخص می نماید.
التبه مصالح ملی و مصلحت نظام در اندیشه و حکومت دینی تعریفی خاص و حدود آن متناسب با اهداف و فلسفه دین و حکومت دینی است و با مصالح ملی در حکوت های غیر دینی تفاوت دارد و این تفاوت به مفهوم محدودیت مصالح در دین نیست.
در اندیشه دینی مصالح ملی و مصلحت نظام دایره گسترده ای دارد, چنان که منزلت و جایگاه خاصی را هم داراست و امام در اهمیت و نقش مصلحت نظام در حکومت فرموده اند:
(مصلحت نظام از امور مهمه ای است که گاهی غفلت از آن موجب شکست اسلام عزیز می گردد, امروز جهان اسلام نظام جمهوری اسلامی ایران را تابلوی تمام نمای حلّ معضلات خویش می دانند, مصلحت نظام و مردم از امور مهمه ای است که مقاومت در مقابل آن ممکن است اسلام پابرهنگان زمین را در زمان های دور و نزدیک زیر سؤال ببرد.)20
امام در حالی که از یک سو روابط بین المللی حکومت اسلامی و محدوده آن را بر اساس مصالح ملّی و مصلحت نظام می دانند و از سویی دیگر مصلحت نظام را امری مهم که گاهی غفلت از آن موجب شکست اسلام عزیز می گردد, اصول حاکم بر روابط بین المللی را در حکومت دینی مورد توجه قرار داده و با استناد به آیه ای از قرآن می فرمایند:
(قرآن می گوید: هرگز خدای تبارک و تعالی سلطه ای برای غیر مسلم بر مسلم قرار نداده است. هرگز نباید یک همچو چیزی واقع شود, یک تسلطی, یک راهی, اصلاً یک راه نباید پیدا بکند:
لن یجعل اللّه للکافرین علی المؤمنین سبیلاً; اصلا راه نباید داشته باشند این قدرت های فاسد بر مسلمین.)21
این اصلِ حاکم و جاری است که روابط بین المللی را درحکومت اسلامی بسیار دقیق و حساس می نماید. از یک سو روابط بین المللی ضرورت حکومت, از سوی دیگر محدوده روابط مصلحت نظام و مصالح ملی و شرط حاکم حساسیت بر راه های ورود و سلطه کافران بر مسلمانان. این موضوع پیچیده که ابعاد متفاوتی هم دارد چنان که گذشت همواره باید در حکومت اسلامی با پژوهش و تجزیه و تحلیل جامع و جهانی به دور از شتاب زدگی و نگاه تاریخی به گذشته ها انجام گیرد, چرا که در این سوی موضوع مصلحت اسلام و مسلمانان باید بدون هیچ تسامح و غفلت مورد توجه قرار گیرد و در آن سوی مصلحت نباید راه سازی برای سلطه کافران نماید. و این از مصادیق روشن باب تزاحم است که به تناسب ابعاد موضوع باید نخبگان هر بخش دیدگاه های خود را ارائه دهند و مجموعه ای از نخبگان با جمع نگری و ارزیابی آن ها اهم و مهم را در مسئله تبیین نموده و تشخیص دهند. این حرکت کارشناسانه هیچ گاه نباید متوقف شود و هر لحظه باید از انطباق حکم بر موضوع اطمینان حاصل شود, چرا که بر روابط بین المللی عوامل متعددی هر لحظه تأثیر می گذارد; به تعبیر دیگر, چون روابط بین المللی همیشه در حال دگرگونی است ا ین موضوع همیشه متغیر باید در حال پیگیری و شناخت باشد تا نسبت به ترتیب حکم بر آن موضوع صدق ترتب حکم بر موضوع خودش بنماید.
-----------------------
پی نوشت ها:
1. صحیفه نور, ج11, ص26.
2. ر.ک: همان, ج22.
3. همان, ج22, ص142.
4. همان, ج18, ص275.
5 . توبه (9) آیه 23.
6 . مجادله (58) آیه 22.
7 . توبه (9) آیه 24.
8 . آل عمران (3) آیه 28.
9 . نساء (4) آیه 144.
10 . همان, آیه 140.
11 . آل عمران (3) آیه 118.
12 . بقره (2) آیه 221.
13 . ممتحنه (60) آیه 8.
14 . همان, آیه 9.
15 . صحیفه نور, ج4, ص199.
16 . همان, ص197.
17 . همان, ص193.
18 . همان, ص177.
19 . همان.
20 . همان, ج20, ص176.
21 . همان, ج3, ص4.
( منبع : امام خمینی(ره)وروابط بین الملل ، سید محمّد سادات ، پایگاه بصیرت )
- [سایر] امام خمینی ره در مورد دیپلماسی یا سیاست خارجی جمهوری اسلامی چه دیدگاهی دارند؟
- [سایر] اندیشمندان خارجی در مورد امام خمینی ره چه دیدگاهی دارند؟
- [سایر] امام خمینی ره در مورد اصلاح نفس چه دیدگاهی دارند؟
- [سایر] مبانی فکری حکومت اسلامی از دیدگاه امام خمینی ره چیست؟
- [سایر] باسلام! امام خمینی(ره). اندیشه ولایت وبرقراری حکومت اسلامی را درکدام کتاب بیانفرمودند؟ با تشکر
- [سایر] امام خمینی (ره) و جنبشهای اسلامی معاصر؟
- [سایر] دکتر شریعتی چه دیدگاهی نسبت به امام خمینی(ره) داشت؟مرجع تقلید دکتر شریعتی که بود؟
- [سایر] دیدگاه حضرت امام خمینی(ره) را در مورد روابط بین الملل وچگونگی عملکرد نظام اسلامی توضیح دهید؟
- [سایر] آیا درست است که امام خمینی (ره) در کتاب حکومت اسلامی رئیس حکومت اسلامی را حتی برتر از ملائکه خداوند دانسته است؟
- [سایر] از منظر امام خمینی ، حفظ عزت و استقلال در روابط و تعامل بین المللی چه جایگاهی دارد؟
- [آیت الله اردبیلی] رساله توضیح المسائل به شیوه مرسوم، ابتدا بر اساس فتاوای زعیم بزرگوار شیعه حضرت آیة اللّه العظمی برجرودی قدسسره به دقت و با زبانی ساده تهیه و چاپ گردید و در معرض استفاده مقلدان و اندیشمندان قرار گرفت و به سبب دقت و سلاست و انتساب به آن مرجع بزرگوار و استاد مسلم فقه، سالها توسط فقیهان متأخر حاشیه و تعلیقه زده شد و سپس با مزج حواشی در متن اصلی، رسالههای بعدی تدوین گردید. حضرت آیة اللّه العظمی موسوی اردبیلی نیز ابتدا نظرات و فتاوای خود را به صورت حاشیهای بر رساله مزبور نگاشتند و پس از رحلت امام خمینی قدسسره به علت این که رساله معظم له در دست بسیاری از مقلدان و فارسی زبانان موجود بود، حواشی خود را به اختصار به رساله مزبور اضافه نمودند که چندین بار مورد چاپ و تجدید نظر قرار گرفت و در اختیار علاقمندان گذاشته شد. اما بازبینی و بازنگری رساله توضیح المسائل، ظهور مسائل جدید و مورد ابتلا، حذف مسائل غیر مورد ابتلا، تغییر در ساختار شکلی، جملات و ترتیب مسائل و برخی ابواب و توجه به نوآوریها و دقائق و کثرت تغییرات رساله پیشین، باعث گردید که رسالهای مستقل با ساختار فعلی تدوین شود تا به شیوهای مناسبتر، در عین حفظ چهارچوب قبلی، پاسخگوی نیاز مراجعین و فرزانگان گردد. لذا در این توضیح المسائل علاوه بر ذکر مسائل و نظرات جدید معظم له، متون مسائل تا اندازهای روانتر و ترتیب ابواب فقهی و مسائل مناسبتر شده و ابواب و مسائلی که مورد نیاز بوده، اضافه گردیده
- [آیت الله مکارم شیرازی] نمازجمعه دو رکعت است و در روز جمعه جانشین نماز ظهر می شود و در زمان حضور پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امام معصوم(علیه السلام) و نایب خاص او واجب عینی است، اما در زمان غیبت کبری واجب تخییری است، یعنی میان نماز جمعه و نماز ظهر مخیر است، ولی در زمانی که حکومت عدل اسلامی باشد احتیاط آن است که ترک نشود.
- [آیت الله مکارم شیرازی] الف: نمازجمعه دو رکعت است و در روز جمعه جانشین نماز ظهر می شود و در زمان حضور پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امام معصوم(علیه السلام) و نایب خاصّ او واجب عینی است، امّا در زمان غیبت کبری واجب تخییری است، یعنی میان نماز جمعه و نماز ظهر مخیّر است، ولی در زمانی که حکومت عدل اسلامی باشد احتیاط آن است که ترک نشود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] نماز جمعه دو رکعت است و در روز جمعه جانشین نماز ظهر می شود و در زمان حضور پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امام معصوم (علیه السلام) و نائب خاصّ او واجب عینی است امّا در زمان غیبت کبری واجب تخییری است یعنی میان نماز جمعه و نماز ظهر مخیّر است ولی در زمانی که حکومت عدل اسلامی باشد و نماز جمعه اقامه شود بهتر آن است که نماز جمعه خوانده شود.
- [آیت الله مکارم شیرازی] نماز رابطه انسان با خداست و مایه صفای روح و پاکی دل و پیدایش روح تقوا و تربیت انسان و پرهیز از گناهان است. نماز مهمترین عبادات است که طبق روایات اگر قبول درگاه خدا شود عبادات دیگر نیز قبول خواهد شد و اگر قبول نگردد اعمال دیگر نیز قبول نخواهد شد. و نیز بر طبق روایات، کسی که نمازهای پنجگانه را انجام می دهد از گناهان پاک می شود همان گونه که اگرشبانه روز پنج مرتبه در نهر آبی شست و شو کند اثری از آلودگی در بدنش باقی نمی ماند. به همین دلیل، در آیات قرآن مجید و روایات اسلامی و وصایا و سفارشهای پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و ائمه هدی(علیهم السلام)از مهمترین کارهایی که روی آن تأکید شده همین نماز است و لذا ترک نماز از بزرگترین گناهان کبیره محسوب می شود. سزاوار است انسان نماز را در اول وقت بخواند و به آن اهمیت بسیار دهد و از تند خواندن نماز که ممکن است مایه خرابی نماز گردد جداً بپرهیزد. در حدیث آمده است روزی پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) مردی را در مسجد مشغول نماز دید که رکوع و سجود را بطور کامل انجام نمی دهد، فرمود: اگر این مرد از دنیا برود در حالی که نمازش این گونه باشد به دین من از دنیا نخواهد رفت. روح نماز (حضور قلب) است و سزاوار است از آنچه مایه پراکندگی حواس می شود بپرهیزد، معانی کلمات نماز را بفهمد و در حال نماز به آن توجه داشته باشد و با حال خضوع و خشوع نماز را انجام دهد، بداند با چه کسی سخن می گوید و خود را در مقابل عظمت و بزرگی خداوند بسیار کوچک ببیند. در حالات معصومین(علیهم السلام) آمده است به هنگام نماز آنچنان غرق یاد خدا می شدند که از خود بی خبر می گشتند، تا آنجا که پیکان تیری در پای امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)مانده بود، در حال نماز بیرون آوردند و آن حضرت متوجه نشد. برای قبولی نماز و کمال و فضیلت آن علاوه بر شرایط واجب باید امور زیر را نیز رعایت کند: قبل از نماز از خطاهای خود توبه و استغفار نماید و از گناهانی که مانع قبول نماز است مانند (حسد) و (تکبر) و (غیبت) و (خوردن مال حرام) و (آشامیدن مسکرات) و (ندادن خمس و زکات) بلکه هر معصیتی بپرهیزد. همچنین سزاوار است کارهائی که ارزش نماز و حضور قلب را کم می کند انجام ندهد، مثلاً در حال خواب آلودگی و خودداری از بول و در میان سر و صداها و در برابر منظره هایی که جلب توجه می کند به نماز نایستد و کارهایی که ثواب نماز را زیاد می کند انجام دهد، مثلاً لباس پاکیزه بپوشد، موهای خود را شانه زند و مسواک کند و خود را خوشبو نماید و انگشتر عقیق به دست کند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] ناآشنا به مسأله; کسی که مسأله شرعی خود را نمی داند. جاهل قاصر: جاهلی که از روی عذر حکم شرعی را نمی داند. جاهل مقصر: جاهلی که امکان آموختن مسائل را داشته ولی عمداً در فراگیری آن کوتاهی کرده است. جبیره: مرهم; پارچه و پوششی که زخم یا شکستگی را با آن ببندند. جرح، جروح: جراحت، زخم جُنُب: کسی که محتلم شده یا با دیگری مقاربت کرده است. جُعاله: قراردادی که طی آن فردی اعلام می کند هر کس برای او کار معینی را انجام دهد، اجرت مشخصی به او پرداخت می شود. مثلا هر کس گمشده مرا پیدا کند، هزار تومان به او مژدگانی می دهم. قرار گذارنده را (جاعل) و عمل کننده به آن را (عامل) می گویند. جلاّل: حیوانی که عادت کرده فقط نجاست انسان را بخورد. جماع: مقاربت: آمیزش جنسی. جهر: صدای بلند، با صدای بلند چیزی را قرائت کردن. (ح) حائض: زنی که در عادت ماهیانه باشد. حاکم شرع: مجتهدی که بر اساس موازین شرعی دارای فتوا است. حج: زیارت خانه خدا و انجام اعمالی مربوط به آن که به آن اعمال (مناسک حج) می گویند. حج نیابتی: زیارت خانه خدا به نیابت از طرف شخص دیگر با انجام مناسک آن. حدث اصغر: هر علتی که باعث وضو شود و آن شش چیز است: 1 بول، 2 مدفوع، 3 باد شکم، 4 خواب کامل، 5 امور زایل کننده عقل، 6 استحاضه. حدث اکبر: هر کاری که غسل برای نماز را سبب شود مانند احتلام و جماع. حد ترخص: حدی از مسافت که در آن صدای موذن و دیوار محل اقامت قابل تشخیص نباشد. حرام: ممنوع، هر عملی که از نظر شرعی ترکش لازم باشد. حرج: مشقت، سختی، دشواری حصه: سهم حضر: محل حضور (وطن). حنوط: مالیدن کافور بر اعضای مرده از جمله به پیشانی، کف دست ها، سرزانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها. حواله: ارجاع طلبکار به شخص ثالث برای دریافت طلبش به این نحو که ذمه خودش را بری کرده و دیگری به او بدهکار شود. حیض: قاعدگی، عادت ماهیانه زنان. حین عروض شک: وقت پدید آمدن شک. (خ) خارق العاده: غیر طبیعی. خالی از قوت نیست: معتبر است، فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی دیده شود). خالی از وجه نیست: فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی مشاهده شود). خبره: کارشناس خبیث: پلید، زشت. خسارت: زیان، ضرر. خصوصیات: ویژگی ها خمس: یک پنجم، بیست درصد پس انداز سالیانه و غیره که باید به مجتهد جامع الشرایط و مرجع تقلید پرداخت شود. خوارج: کسانی که علیه امام معصوم(علیهم السلام) قیام مسلحانه نمایند مثل خوارج نهروان. خوف: ترس، هراس، واهمه خون جهنده: یعنی حیوانی که وقتی رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند. خیار: اختیار بر هم زدن معامله که در یازده مورد طرفین معامله یا یکی از آنها می توانند معامله را بر هم زنند. (د) دائمه: زنی که طی عقد دائم به همسری مردی درامده باشد. دُبُر: پشت; مقعد. دعوی: دادخواهی. دفاع: دفع دشمن; مقاومت در برابر دشمن. دیه: مالی که بنابر احکام شرعی به جبران خون مسلمان یا نقص بدنی به او داده می شود. (ذ) ذبح شرعی: کشتن حیوانات حلال گوشت با رعایت ضوابط شرعی. ذمّه: تعهّد به ادای چیزی یا انجام عملی. ذمّی: کافران اهل کتاب مانند یهود و نصاری در مقابل تعهّدشان نسبت به رعایت قوانین اجتماعی اسلامی از حمایت و امنیت حکومت اسلامی برخوردار می شوند و در بلاد مسلمین زندگی خواهند کرد. (ر) ربا: زیادت; اضافه; بدست آوردن مال زائد بر سرمایه با شرایط مذکور در مسائل 2356، 2357، 2361. رباء قرضی: اضافه ای که پرداخت آن در ضمن قرض شرط گردد. ربح سَنه: درآمد سالیانه انسان. رجوع: بازگشتن; بازگشت. رضاعی: همشیر; پسر و دختری که از یک زن شیر خورده باشند با شرائطی که در مسأله 2598 بیان شده نسبت به هم برادر و خواهر رضاعی می شوند و محرم ابدی می باشند. رفع ضرورت: بر طرف شدن حالت اضطرار. رکن; ارکان: پایه; اساسی ترین جزء هر عبادت. رکوع: خم شدن; یکی از ارکان نماز که برای انجام آن شخص نمازگزار در برابر عظمت خداوند چندان خم می شود که دستهایش به زانو برسد. رهن: گرو; گروی. ریبه: احتمال تحریک شهوت. (ز) زائد بر مؤونه: مازاد بر مخارج; اضافه بر هزینه مربوطه. زکات: مقدار معیّنی از اموال خاص انسان که به شرط رسیدن به حد نصاب باید در موارد مشخّص خود مصرف شود، این اموال اختصاص به نُه مورد دارد. زکات فطره: مقدار حدود 3 کیلوگرم گندم، جو، ذرت و غیره یا بهای آن که باید در عید فطر به فقرا بدهند و یا در مصارف دیگر زکات صرف کنند. زمان غیبت کبری: مثل زمان ما، که امام دوازدهم(علیه السلام) در پرده غیبت به سر می برند. زینت: زیور; آرایش. (س) سال شمسی: سالی که مشتمل بر دوازده برج است و از فروردین شروع و به اسفند ختم می شود. سال قمری: سالی که مشتمل بر دوازده ماه است و از محرم شروع و به ذی الحجه ختم می شود. سجده; سجود: بر زمین گذاردن پیشانی و کف دست ها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها برای ستایش خداوند. سجده سهو: سجده ای که نمازگزار در برابر اشتباهاتی که سهواً از او سر زده بجای آورد، به شرح مسأله 1262. سجده شکر: پیشانی بر زمین نهادن به منظور سپاسگزاری از نعمت های خداوند. سجده های واجب قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا گوش کند باید بلافاصله سجده نماید. 1 - جزء 21، سوره سجده، آیه 15. 2 - جزء 24، سوره فصّلت، آیه 37. 3 - جزء 27، سوره نجم، آخرین آیه. 4 - جزء 30، سوره علق، آخرین آیه. سجده های مستحبّ قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا بشنود مستحب است که بلافاصله سجده کند. 1 - جزء 9، سوره اعراف، آیه آخر. 2 - جزء 13، سوره رعد، آیه 15. 3 - جزء 14، سوره نحل، آیه 49. 4 - جزء 15، سوره اسراء، آیه 107. 5 - جزء 16، سوره مریم، آیه 58. 6 - جزء 17، سوره حج، آیه 18. 7 - جزء 17، سوره حج، آیه 77. 8 - جزء 19، سوره فرقان، آیه 60. 9 - جزء 19، سوره نمل، آیه 25. 10 - جزء 23، سوره ص، آیه 24. 11 - جزء 30، سوره انشقاق، آیه 21. سرگین: مدفوع حیوانات. سفیه: بی عقل; کسی که قدرت نگهداری مال خودش را ندارد و سرمایه اش را در کارهای بیهوده مصرف می کند. سقط شده: افتاده; جنین نارس یا مرده که از رحم خارج شده باشد. سلف: معامله پیش خرید. سؤر: نیم خورده آب یا غذا. (ش) شاخص: چوب یا وسیله ای که برای تعیین وقت ظهر در زمین نصب می کنند. شارع: بنیانگزار شریعت اسلامی; خداوند; پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله). شاهد: گواه. شرایط ذمّه: شرایطی که اگر اهل کتاب در بلاد مسلمین به آنها عمل کنند جان و مالشان در پناه حکومت اسلامی است. شهادت: گواهی دادن. شهادتین: شهادت به یگانگی الله و رسالت رسول الله(صلی الله علیه وآله). شیوع: شایع شدن; همگانی شدن. شهرت: مشهور شدن; آشکار شدن برای همه افراد. شیر کامل: منظور انجام یافتن تمام شرایط هشت گانه ای است که در مسأله 2594 گفته شده و موجب محرم شدن است. (ص) صاع: پیمانه ای دارای گنجایش حدود 3 کیلوگرم. صحّاف: شیرازه بند، تعمیرکار کتاب. صحّت: درستی. صراط: منظور پل صراط در روز قیامت است. صرف برات: نقدکردن برات; در مواردی که برات به صورت مدّت دار تنظیم شده باشد طلبکار می تواند زودتر از موعد معیّن از بدهکار بخواهد با کسر مقداری از برات نقداً وجه آن را دریافت نماید، این عمل را در عرف تجّار (صرف برات) می نامند. صغیره: دختری که به سن بلوغ نرسیده است. صلح: سازش طرفین; اینکه کسی مال یا حق خود را برای توافق و سازش به دیگری واگذار کند. صیغه: خواندن کلماتی که وسیله تحقّق عقد است. (ض) ضامن: عهده دار; متعهّد. ضرورت: وجوب; حتمیّت. ضروری دین: آنچه بدون تردید جزء دین است مانند وجوب نماز و روزه. ضعف مفرط: ضعف شدید. (ط) طلاق: گسستن پیمان زناشویی. طلاق بائن: طلاقی است که پس از آن مرد حق رجوع به همسرش را ندارد. طلاق خلع: طلاق زنی که به شوهرش مایل نیست ولی شوهر او را طلاق نمی دهد و زن مهر یا مال دیگرش را به او می بخشد تا او را راضی به طلاق کند. طلاق رجعی: طلاقی است که مرد در عدّه زن می تواند به او رجوع نماید. طلاق مبارات: طلاقی است که در نتیجه تنفر زن و مرد از یکدیگر و دادن مقداری مال از طرف زن به شوهر واقع می شود. طواف نساء: اخرین طواف حج و عمره مفرده است که ترک آن موجب استمرار حرمت همبستری برای طواف کننده با همسرش می شود. طوق: گردن بند; آنچه در گردن بیاویزند. طهارت: پاکی; حالتی معنوی که در نتیجه وضو و غسل یا تیمّم حاصل شود. طهارت ظاهری: چیزی که براساس نظر شارع مقدّس محکوم به پاکی است هر چند در واقع نجس باشد مثل این که شخصی وارد خانه مسلمانی شود مادام که صاحب خانه نجاست چیزی را مطرح ننماید تمام اشیاء آن خانه محکوم به پاکی است. (ظ) ظاهر این است: فتوا این است، مگر اینکه در کلام قرینه ای برای مقصود دیگر باشد. ظهر شرعی: وقت اذان ظهر که سایه شاخص محو می شود یا به کمترین حد آن می رسد و ساعت آن نسبت به فصول مختلف و افق های گوناگون فرق می کند. (ع) عاجز: ناتوان; درمانده. عادت ماهیانه: قاعدگی; حیض. عادت وقتیّه و عددیّه: زنهایی که عادت ماهیانه آنها دارای وقت مشخّص و زمان معیّن باشد; عادتشان (وقتیّه و عددیّه) است. عادل: شخصی که دارای ملکه عدالت است. عاریه: دادن مال خود به دیگری برای استفاده موقت و بلاعوض از آن. عاصی: عصیان کننده; کسی که نسبت به احکام الهی نافرمان است. عامل: عمل کننده: 1 - کسی که به قرارداد جعاله عمل می کند; 2 - کسی که متصدّی جمع آوری، حسابرسی و تقسیم و سایر امور مربوط به زکات است; 3 - اجیر. عایدات: درآمد. عدول: اشخاص عادل. عذر شرعی: توجیه قابل قبول; دلیل قابل قبول از نظر شرعی. عرف: فرهنگ عموم مردم. عَرَق جُنُب از حرام: عرقی که پس از آمیزش نامشروع یا استمناء از بدن خارج گردد. عزل: کنار گذاشتن: 1 - انزال نمودن در خارج از رحم برای جلوگیری از آبستنی زن; 2 - برکنار کردن وکیل یا مأمور خود از کار مانند برکناری وصی یا متولّی خائن توسط حاکم شرع. عسرت: سختی; تنگدستی. عقد: گره; پیمان زناشویی; پیوند. عقدبیع: قرارداد خرید و فروش. عقد دائم: ازدواج مادام العمر. عقد غیر دائم: ازدواج موقت. عقود: قراردادهای دو طرفه مثل خرید و فروش، ازدواج، مصالحه. عمّال: کارگزاران. عمداً: از روی قصد; کاری را با علم و آگاهی انجام دادن. عمره: زیارت خانه خدا و انجام اعمال مخصوص خانه کعبه که تا حدودی شبیه حج است و آن بر دو قسم است: عمره تمتّع که قبل از حج تمتّع انجام می گیرد، و عمره مفرده که پس از حج قران و افراد یا بدون حج انجام می گیرد. عمل به احتیاط: مکلّف تکلیف خود را به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف شرعیش را انجام داده است. طریقه احتیاط در کتاب های فقهی مطرح شده است. عنین: مردی که قادر به انجام آمیزش جنسی نیست. عورت: آنچه انسان از ظاهر کردنش حیا می کند; اعضاء تناسلی. عهد: پیمان; تعهّد انسان در برابر خداوند برای کار پسندیده یا ترک ناپسند که با صیغه مخصوص ادا می شود. عیال: زن; همسر. عید فطر: نخستین روز ماه شوّال که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. عید قربان: دهمین روز ماه ذی الحجّه که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. (غ) غائط: مدفوع. غرض عقلائی: هدفی که از نظر عقلا قابل قبول و پسندیده باشد. غساله: آبی که معمولا پس از شستن چیزی خود به خود یا با فشار از آن می چکد. غسل: شستن; شستشو; شستشوی بدن با کیفیت مخصوصی که بر دو نوع است: 1 - ترتیبی; 2 - ارتماسی. غسل واجب: غسلی که انجام دادن آن الزامی است و اقسام آن عبارت است از: 1 - غسل جنابت; 2 - غسل حیض; 3 - غسل نفاس; 4 - غسل استحاضه; 5 - غسل مسّ میّت; 6 - غسل میّت. غسل مستحب: غسلی که به مناسبت ایّام و لیالی خاص یا عبادات و زیارات مخصوص رواست مانند غسل جمعه و غسل زیارت و غیره. غسل ارتماسی: به نیّت غسل یک مرتبه در آب فرو رفتن. عسل ترتیبی: به نیّت غسل، اول سر و گردن، بعد طرف راست و سپس طرف چپ را شستن. غسل جبیره: غسلی که با وجود جبیره بر اعضای بدن انجام می گیرد و الزاماً باید به صورت غسل ترتیبی باشد. غُلات: گروهی از مسلمانان هستند که درباره امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) غلّو می کنند و آن حضرت را خدا می شمارند. (ف) فتوا: رأی مجتهد در مسائل شرعیه. فجر: سپیده صبح. فجر اول و دوم: نزدیک اذان صبح از طرف مشرق سپیده ای رو به بالا حرکت می کند که آن را فجر اول می گویند. موقعی که آن سپیده گسترده شد، فجر دوم، و اولِ نماز صبح است. فجر صادق: منظور فجر دوم است. فجر کاذب: منظور فجر اول است. فرادا: نمازی که انسان به طور انفرادی می گزارد. فَرْج: عورت انسان (زن و مرد; قُبُل و دُبُر). فرض: امرالزامی; امری که انجام یا ادای آن واجب است. فضله: مدفوع حیوانات. فطر: نخستین روز ماه شوّال و یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. فطریه: زکات فطره. فقّاع: آب جو. فقیر: محتاج; کسی که نیازمند تأمین مخارج سال خود و عیالش است و چیزی هم ندارد که به طور روزانه قادر به تأمین هزینه زندگیش باشد. فی سبیل الله: در راه خدا انجام کار خیری که نفعش به عموم مسلمانان برسد مثل ساختن مسجد، پل، جاده و غیره. (ق) قُبُل: پیش (کنایه از عضو جنسی انسان است). قتل: کشتن. قتل نفس محترمه: کشتن کسی که خونش از نظر شرعی محترم است و نباید کشته شود. قرائت: خواندن; خواندن حمد و سوره در نمازهای یومیّه. قروح: دُمَل ها; زخم های چرکین. قریب: نزدیک به واقع و حقیقت. قرینه: نشانه; علامت; همانند. قسم: سوگند; سوگند به یکی از اسامی خداوند برای انجام امور پسندیده یا ترک ناپسند. قصاص: کیفر; نوعی از مجازات است که مشابه با جنایت انجام شده می باشد، مثل اینکه شخصی کسی را عمداً بکشد او را خواهند کشت. قصد اقامه: قصد مسافر به ماندن ده روز یا بیشتر در یک محل. قصد انشاء: تصمیم به ایجاد یک امر اعتباری مانند بیع و شراء و غیره همراه با ادای کلمات مربوطه. قصد وجه: در جایی که مکلّف عمل را با حفظ وصف وجوب و یا استحباب انجام دهد، یعنی بگوید این عمل واجب و یا این عمل مستحب را انجام می دهم. قصد رجاء: در موردی است که مکلّف عمل را به احتمال اینکه به خدا نزیک می کند انجام می دهد. قصد قربت مطلقه: چنانچه مکلّف می داند عملی مورد رضا و قرب خداست ولی نمی داند عنوان آن چیست، مثل اینکه می داند گفتن این جمله در نماز خوب است اما نمی داند استحباب خاص دارد یا به عنوان مطلق ذکر و یا دعا باید خوانده شود. قصد قربت: یعنی کاری را برای خدا انجام دادن. قضا: بجا آوردن عملی که در وقت خاص خود انجام نشده است بعد از آن وقت; قضاوت کردن. قنوت: اطاعت; تواضع در برابر خدا; در رکعت دوم نماز پس از قرائت سوره ها، دست ها را در مقابل صورت قراردادن و ذکر و دعا خواندن. قوی: محکم (کنایه از فتوا) قیام: ایستادن; اقامه نماز. قیام متّصل به رکوع: به نیت رکوع از حالت ایستاده خم شدن و رکن نماز است. قی: استفراغ. قیّم: سرپرست; کسی که براساس وصیّت یا حکم حاکم شرع مسؤول امور یتیم و غیره می شود. (ک) کافر: کسی که به توحید و نبوّت یا هر دوی آنها معتقد نیست، یعنی: 1 - کسی که وجود خدا را انکار می کند. 2 - کسی که برای خدا شریک می تراشد. 3 - کسی که پیغمبری پیغمبر اسلام را قبول ندارد. 4 - کسی که در امور فوق شک دارد. 5 - کسی که منکر ضرورت دین است و انکار او به انکار خدا و رسول(صلی الله علیه وآله)می انجامد. کافر حربی: کافری که با مسلمانان در حال جنگ می باشد و یا در پناه مسلمانان نیست. کافر ذمّی: اهل کتاب که در بلاد اسلامی با شرایط مخصوص اهل ذمّه در پناه حکومت اسلامی قرار گرفته و زندگی می کند. کثیر الشّک: کسی که زیاد به شک می افتد. کشف خلاف شدن: آشکار شدن اشتباه، روشن شدن این که یک عمل درست انجام نشده است. کفّاره: کاری که انسان برای جبران گناهش انجام دهد. کفّاره جمع: کفّاره سه گانه (60 روز روزه گرفتن، 60 فقیر را سیر کردن و بنده ای را آزاد نمودن). کفالت: ضمانت. کفیل: ضامن. کیفیّت: چگونگی. (ل) لازم: واجب; اگر مجتهد دلیل الزامی بودن امری را از ایات و روایات کشف کند و بتواند آن را به شارع نسبت دهد، معمولا تعبیر به واجب می کند. و اگر الزامی بودن آن را به طریق دیگر نظیر ادلّه عقلیّه استفاده کند طوری که استناد آن به شارع میسّر نباشد، معمولا تعبیر به لازم می کند. لازم الوفا بودن: باید به آن عمل شود. لزوجت محل: لغزندگی همراه با چسبندگی که در محلی وجود دارد. لغو: بی فایده; بی معنا; بیهوده. لُقطه: پیدا شده; مال پیدا شده ای که صاحب آن معلوم نباشد. (م) ماترک: آنچه از متوفّی باقی مانده باشد. مال الاجاره: مالی که مستأجر بابت اجاره بپردازد. مال المصالحه: مالی که مورد صلح قرار گرفته است. مالیّت شرعی: چیزهایی که از نظر شارع مقدّس مال محسوب می شود مانند همه اموال مشروع (که ضوابط آن توسّط شارع مقدّس بیان گردیده است). مالیّت عرفی: چیزهایی که از نظر فرهنگ عموم مردم (عرف) مال محسوب می شود، هر چند از نظر دین اسلام مالیّت نداشته باشد، مثل خوک و مشروب. ماه هلالی: گردش ماه به دور زمین، ماه قمری که از ماه محرم شروع می شود و به ماه ذی الحجّه ختم می گردد و در مقابل ماه شمسی است که از فروردین ماه شروع و در اسفند پایان می یابد. مأموم: پیرو; کسی که در نماز به امام جماعت اقتدا نماید. مؤونه: مخارج یا هزینه. مباح: هر فعلی که از نظر شرعی نه پسندیده است و نه ناپسند (در برابر واجب و حرام و مستحب و مکروه). صفحه 542 مبتدئه: زنی که برای اولین بار عادت شود. مبطلات: اموری که باطل کننده عبادت می شود. متعه: زنی که با عقد موقّت به همسری مردی درآمده است. متنجّس: هر چیزی که ذاتاً پاک است و در اثر برخورد با شیء نجس آلوده شده است. متولّی: سرپرست. مثمن: قیمت گذاری شده; فروخته شده; کالایی که در معرض فروش قرار گرفته باشد. مجتهد: کوشا; کسی که در فهم احکام الهی به درجه رسیده و دارای قدرت علمی مناسبی است که می تواند احکام اسلام را از روی کتاب و سنّت استنباط نماید. مجتهد جامع الشرائط: مجتهدی که شرایط مرجعیّت تقلید را دارا می باشد. مجرای طبیعی: مسیر طبیعی هر چیز. مجهول المالک: مالی که معلوم نیست به چه کسی متعلّق است. مجزی است: کافی است ساقط کننده تکلیف است. محتضر: کسی که در حال جان کندن است. محتلم: کسی که در خواب منی از او خارج شده باشد. محذور: مانع; کنار گذاشته شده; آنچه از آن پرهیز گشته است. محرّم (محرّمات): چیزی که حرام است; اولین ماه از سال قمری. مَحْرَم: کسانی که ازدواج با آنها به جهت نسبی و یا سببی و یا شیر خوردن حرام ابدی است مانند: خواهر، مادر، دختر و دخترِ دختر، جدّات، عمّه و عمّات، خاله و خالات، ربائب، مادر زن و مادر او، دختر و خواهر رضاعی، زن پسر، زن پدر و نبیره. مُحرِم: کسی که در حال احرام حج یا عمره باشد. محظور: ممنوع. محفوظ: حفظ شده; نگهداری شده. محلّ اشکال است: اشکال دارد; خلاف احتیاط واجب است (مقلّد می تواند در این مسأله به مجتهد دیگری مراجعه کند). محل تأمّل است: باید احتیاط کرد (مقلّد می تواند در این مسأله به دیگری مراجعه کند). صفحه 543 مخیّر است: فتواست، مقلّد بایستی یکی از دو طرف و یا بیشتر را انتخاب نماید. مخرج بول و غائط: مجرای طبیعی خروج ادرار و مدفوع. مخمّس: مالی که خمس آن پرداخت شده باشد. مُدّ: پیمانه ای که تقریباً ده سیر گنجایش داشته باشد (750 گرم). مدّعی: خواهان ; کسی که برای خودش حقّی قائل است. مذی: رطوبتی که پس از ملاعبه از انسان خارج گردد. مرتد: مسلمانی که منکر خدا و رسول یا حکمی از ضروریّات دین شده که انکارش به انکار خدا و رسول باز گردد. مرتدّ فطری: کسی که از پدر یا مادر مسلمان متولّد شده و خودش نیز مسلمان بوده و سپس از دین خارج شده است. مرتدّ ملّی: کسی که از پدر و مادر غیر مسلمان متولّد شده ولی خودش پس از اظهار کفر مسلمان شده و مجدّداً کافر گردیده است. مرجوح (مرجوح شرعی): چیزی که کراهت شرعی داشته باشد. مردار: حیوانی که خود به خود مرده و یا بدون شرایط لازم کشته شده باشد. مزارعه: قراردادی که بین مالک زمین و زارع منعقد می شود که براساس آن مالک درصدی از محصول زراعی را صاحب می شود. مس: لمس کردن. مسّ میت: لمس کردن انسان مرده. مساقات: آبیاری کردن; قراردادی بین صاحب باغ و باغبان که براساس آن باغبان در برابر آبیاری و تربیت درختان، حقّ استفاده از مقدار معیّنی میوه باغ را پیدا می کند. مستحاضه: زنی که در حال استحاضه باشد. مستحب: پسندیده; مطلوب; چیزی که مطلوب شارع است ولی واجب نیست; هر حکم شرعی که اطاعت آن موجب ثواب است ولی مخالفت آن عقاب ندارد. مستطیع: توانا; کسی که امکانات و شرائط سفر حج را دارا باشد. مستهلک: از میان رفته; نابود شده; نیست شده. مسح: دست کشیدن بر چیزی; دست کشیدن به فرق سر و روی پاها با رطوبت باقیمانده از شستشوی صورت و دست ها در وضو. مسکین: بیچاره; مفلوک; کسی که از فقیر هم سخت تر می گذراند. مسکرات: چیزهای مست کننده. مشقّت: سختی; رنج; دشواری. مصالحه: سازش; آشتی. مصو نیّت: آسیب ناپذیری. مضطر: ناچار; ناگزیر. مضطربه: زنی که عادت ماهیانه اش بی نظم است. مضمضه: چرخانیدن آب در دهان. مضیقه: تنگدستی; تنگنایی. مطهّرات: پاک کننده ها. مظالم: چیزهایی که در ذمّه انسان است ولی صاحب آن معلوم نیست و یا دسترسی به آن ممکن نمی باشد، مانند اینکه شخصی یقین دارد در زمان طفولیّت به صورت غیر مجاز در مال کسی تصرّف نموده و در اثر تصرّف ضرری به صاحب آن رسیده است، اکنون برای اینکه یقین به برائت ذمّه خود پیدا کند، لازم است مقداری از مال خود را از طرف صاحب مال به عنوان مظالم با اجازه مجتهد جامع الشرایط به فقیر پرداخت نماید. معامله غرری: معامله ای است که اوصاف کالای مورد معامله (مبیع) به صورت کامل مشخّص نباشد مثل اینکه شخصی خانه ای را که اصلا ندیده است و از خصوصیات آن اطلاع ندارد بخرد یا بفروشد، و این نوع معامله کلا باطل است. معرض: برای عموم نشان دادن; در دیدِ همگان قرار دادن. معهود: شناخته شده; معمول و متداول; آنچه به طور ضمنی مورد قبول باشد. مفطِر: چیزی که روزه را می شکند. مفلّس: کسی که دارائیش کمتر از بدهکاریش می باشد. و از طرف حاکم شرع از تصرف در اموالش منع شده است. مقاربت: نزدیکی کردن; آمیزش جنسی. مقرّرات شرعیه: آنچه از طرف خداوند به عنوان تکلیف شرعی معیّن گردیده است. مکروه: ناپسند; نامطلوب; آنچه انجام آن حرام نیست ولی ترکش اولی است. مکلّف: هر انسانی که بالغ و عاقل است. ملاعبه: بازی کردن; معاشقه کردن. ممیّز: خردسالی که خوب و بد را تمیز می دهد. منذورله: کسی که به نفع او نذر شده است مثل امام(رحمه الله). منعزل: خود به خود برکنار شده. موازین شرعیّه: معیارهای شرعیّه. موالات: پشت سر هم; پیاپی انجام دادن. موجر: اجاره دهنده. مورد اشکال است: خلاف احتیاط است; در این مورد می توان به مجتهددیگر مراجعه کرد. موقوفٌ علیهم: کسانی که به نفع آنها وقف شده است. موقوفه: وقف شده. موکّل: وکیل کننده. منع کردن: جلوگیری کردن; بازداشتن. میّت: مرده; جسد بی جان انسان. (ن) ناسیه: زنی که وقت عادت ماهیانه خود را از یاد برده است. نافله: نماز مستحبّی. نری: بیضه. نبش قبر: شکافتن قبر. نصاب: حدّ مشخّص; حد یا مقدار معیّن. نصاب زکات: حدّ مشخّصی که برای هر یک از موارد وجوب زکات در نظر گرفته شده است. نظر به ریبه: نگاه کردن به گونه ای که موجب تحریک شهوت شود; نگاهی که موجب فتنه شود. نجس: پلید; ناپاک. نفاس: خونی که پس از زایمان از رحم زن خارج می گردد. نکاح: ازدواج کردن; زناشویی. نماز آیات: دو رکعت نماز مخصوص که در مواردی نظیر زلزله و کسوف و خسوف واجب است. نماز احتیاط: نماز بدون سوره ای که برای جبران رکعات مورد شک بجا آورده می شود. نماز استسقاء: نمازی که با کیفیت مخصوص برای طلب باران خوانده شود. نماز جماعت: نماز واجبی که دو نفر یا بیشتر با امامت یکی از آنها بجا می آوردند (در نماز جمعه حدّاقل جماعت 5 نفر است). نماز جمعه: دو رکعت نماز مخصوص که در زوال جمعه به جای نماز ظهر و به طور جماعت برگزار می گردد و با کمتر از 5 نفر انجام پذیر نیست. نماز خوف: نماز یومیّه انسان در حال جنگ و امثال آن که با کیفیت مخصوص و به طور شکسته بجا آورده شود. نماز شب: هشت رکعت نماز مستحبّی که به صورت 4 نماز دو رکعتی در ثلث آخر شب گزارده می شود. نماز شفع: دو رکعت نماز مستحبّی که پس از هشت رکعت نافله های شب، پیش از نماز وتر گزارده می شود. نمازطواف: دورکعت نمازمخصوص که در مراسم حجوعمره پس ازطواف گزارده می شود. نماز عید: دو رکعت نماز مخصوص که روز عید فطر و قربان می خوانند. نماز غفیله: دو رکعت نماز مخصوص که پس از نماز مغرب تا وقتی که سرخی مغرب از بین نرفته مستحب است. نماز قصر: نماز کوتاه; نمازهای چهار رکعتی که در سفر دو رکعت خوانده می شود. نماز قضا: نمازی است که به جای نمازهای فوت شده گزارده می شود. نماز مسافر: نماز کوتا; نمازهای چهار رکعتی که مسافر باید در سفر دو رکعتی بجا آورد. نماز مستحب: هر نمازی که بجا آوردن آن پسندیده است ولی واجب نیست. نماز میّت: نماز مخصوصی که باید بر جنازه مسلمان خوانده شود. نماز واجب: نمازی که بجا آوردن آن بر هر مکلّفی لازم است و اقسام آن عبارت است از: 1 - نمازهای یومیّه; 2 - نماز آیات; 3 - نماز میّت; 4 - نماز طواف; 5 - نماز قضای پدر و مادر; 6 - نمازی که انسان با نذر و عهد و قسم بر خود واجب کرده است. نماز وتر: یک رکعت نماز که پس از نماز شفع خوانده می شود و آخرین رکعت از نماز شب محسوب می گردد. نماز وحشت: دو رکعت نماز که برای شب اوّل قبر متوفّی خوانده می شود. نماز یومیّه: نماز روزانه; نمازهای واجب در هر شبانه روز که مجموعاً 17 رکعت است. نوافل یومیّه: نمازهای مستحبّی روزانه که هر شبانه روز 34 رکعت و در جمعه 38 رکعت است. نهی از منکر: بازداشتن دیگری از هر عملی که به حکم شارع ناپسند است. نیّت: قصد; تصمیم به انجام عمل دینی با هدف تقرّب به خداوند. (و) واجب: هر امری که انجام آن از نظر شرع الزامی و اجباری است. واجب تعبّدی: واجبی که در انجام آن قصد قربت لازم است (عبادات) واجب تعیینی: واجبی که به طور مشخّص وجوب به آن تعلّق گرفته است مانند نماز، روزه و حج. واجب توصلی: واجبی که قصد قربت لازم ندارد، مانند ادای دین کردن و جواب سلام دادن و شستن لباس و بدن برای نماز. واجب تخییری: امری که وجوب بین آن و دیگری دوران دارد، مانند کفّاره روزه که مخیّر است بین سه امر: 1 - آزاد کردن بنده; -2 شصت روز روزه گرفتن; 3 - شصت مسکین را اطعام کردن. واجب عینی: واجبی که برهر فردی با قطع نظر از دیگران واجب است، مانند نماز و روزه. واجب کفایی: واجبی که اگر کسی آن را انجام دهد از دیگران ساقط می شود، مانند غسل و سایر تجهیزات میّت که بر همه واجب است ولی وقتی که عدّه ای اقدام کنند، از دیگران ساقط می شود. واجب معلّق: واجبی که زمان وجوب آن (حال) و زمان واجب (آینده) یعنی وجوبش فعلی است ولی واجب را باید در شرایط مشخّصی انجام داد مانند وجوب حج پس از تحقّق شرایط استطاعت یعنی کسی که مستطیع شد حج بر او واجب است ولی باید صبر کند تا ایّام مخصوص حج فرا رسد و آنگاه عمل نماید. واجب منجّز: واجبی است که زمان وجوب و واجب یکی است، مانند روزه که در همان وقتی که واجب می گردد در همان وقت هم باید آن را انجام داد. واجب مطلق: واجبی که در هر شرایطی وجوب دارد، مانند نماز. واجب مشروط: واجبی که تنها در شرایط خاصّی واجب می گردد، مانند حج که تنها با شرط استطاعت واجب می شود. واجب موسّع: واجبی است که وقت انجام آن وسیع است، مانند نماز ظهر و عصر که از ظهر تا غروب وقت دارد. واجب مضیّق: واجبی است که دارای وقت مشخّص و محدود است، مانند روزه گرفتن در ماه رمضان. وارث: کسی که ارث می برد. واقف: وقف کننده. وثیقه: سپرده; گرویی. وجه: صورت; دلیل; عنوان. ودی: رطوبتی که گاهی پس از خروج بول مشاهده می شود. ودیعه: امانت. وذی: رطوبتی که گاهی پس از خروج منی مشاهده می شود. وصل به سکون: حرکت آخر کلمه ای را انداختن وبدون وقف آن را به کلمه بعد چسباندن. وصی: کسی که مسؤول انجام وصیّتی شود. وصیّت: سفارش; توصیه هایی که انسان برای کارهای پس از مرگش به دیگری می کند. وضو: شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها برای برپا داشتن نماز. وضوی ارتماسی: وضویی که انسان به عوض آنکه آب را روی صورت و دست هایش بریزد، صورت و دست هایش را در آب فرو می برد و در حال فروبردن یا بیرون آوردن آن قصد وضو می کند. وضوی ترتیبی: وضویی که انسان با ریختن آب به قصد وضو روی صورت و دست هایش آنها را می شوید. وضوی جبیره: آن است که در محل وضو، جبیره باشد. وطن: جایی که انسان برای اقامت و زندگی دائمی خود اختیار کند. وطی: لگدمال کردن; کنایه از عمل جنسی است. وقف به حرکت: در حین ادای حرکت آخرین حرف یک کلمه بین آن و کلمه بعد فاصله انداختن. وکیل: نماینده; کسی که از طرف شخصی اختیار انجام کاری را داشته باشد. ولایت: سرپرستی; صاحب اختیار بودن. ولیّ (یا قیّم): کسی که به دستور شارع مقدّس سرپرست دیگری است مانند پدر و پدربزرگ و مجتهد جامع الشرایط. (ه) هبه: بخشش. هدم: ویرانی. هدیه: تحفه; ارمغان. (ی) یائسه: زنی که سنّش به حدّی رسیده که دیگر عادت ماهیانه نمی شود.