حدود و اختیارات ولایت مطلقه فقیه چیست؟ در محدوده قوانین شرعی ،همه اختیاراتی را که برای اداره جامعه لازم است برای ولّی فقیه ثابت است.اختیارات را در اصل 110قانون اساسی ملاحظه نمائید.البته اختیارات منحصر به اینها نمی شود. در این زمینه مقاله ای با عنوان (گستردگی اختیارات ولایت فقیه، نوشته حجهالاسلام والمسلمین محمد محمدی اشتهاردی، فصلنامه حکومت اسلامی شماره 5) آورده می شود: اشاره: طبق مبانی عقلی و نقلی، اصل مشروعیت ولایتفقیه جامع الشرایط و لزوم اطاعت از آن، از نظر عقل و آیات قرآن وروایات و اتفاق فقهاء و علمای شیعه به عنوان نیابت عام از حضرتولیعصر امام زمان(عج) قطعی است. اینک این سوال مطرح میشود که حدوداختیارات فقیه جامع الشرایط چه اندازه است؟ آیا فقیه جامعالشرایط، هم چون امام معصوم و پیامبر(ص) دارای اختیارات وسیع استیا این که در اموری محدود است، و دارای آن گستردگی نیست؟ در این مورد دو نظریه وجود دارد: 1 گستردگی اختیارات ولایت فقیه، هم چون ولایت پیامبر(ص) و امامانمعصوم(ع) عام و گسترده نیست، بلکه به امور حسبیه مانند تصرف دراموال یتیم و مجنون و سفیهی که پدر و مادر ندارند، و هم چنین ولایتبر تصرف اموال مفلس یا مجهول المالک، یا اموال غائبانی که در معرض خطر است، و ولایتبه طلاق دادن زنی که همسرش مفقود شده، یا ادامه ازدواج موجب عسر و حرج میباشد محدود است و... منظور از امورحسبیه، اموری است که شارع مقدس به ترک آنها راضی نیست، و حتماباید انجام شود، و برای انجام آنها شخص خاصی معین نشده است. 2 نظریه ولایت مطلقه فقیه; این نظریه میگوید: فقیه جامعالشرایط،جانشین امام معصوم(ع) است، و جز در موارد بسیار نادر (مثل جهادابتدایی و...) دارای همه اختیارات پیامبر(ص) و امام معصوم(ع) است،هرگاه توانستباید حکومت تشکیل دهد. در این صورت مانند اماممعصوم(ع) در اداره امور جامعه، دارای اختیارات وسیع و گسترده بودهو بر همه مردم واجب است که از او اطاعت کنند. این نظریه همان نظریه حضرت امام خمینی قدس سره است که بر همیناساس به نهضت عظیم انقلاب اسلامی در ایران اقدام نمود، و حکومتاسلامی تشکیل داد، و هم اکنون نظام جمهوری اسلامی که در کشور ایرانبرقرار است، بر همین اساس میباشد. پس از این اشاره، نظر شما را بهتبیین این مساله (نظریه ولایت مطلقه فقیه جامع الشرایط) به طوراختصار (در محدوده یک مقاله) جلب مینماییم: فلسفه امامت سخن را از این جا آغاز میکنیم که طبق سند معتبر، امام علی بن موسیالرضا(ع) در ضمن گفتاری پیرامون امامت، فرمود: (ان الامامه زمامالدین و نظام المسلمین، و صلاح الدنیا، و عز المومنین، ان الامامهاس الاسلام النامی، و فرعه السامی، بالامام تمام الصلاه، والزکاهوالصیام والحج والجهاد و توفیر الفییء والصدقات و امضاء الحدودوالاحکام و منع الثغور والاطراف. الامام یحل حلال الله و یحرم حرامالله، و یقیم حدود الله و یذب عن دین الله، و یدعو الی سبیل ربهبالحکمه والموعظه الحسنه والحجه البالغه; همانا امامت، زمام دین ومایه نظام مسلمانان، و اصلاح دنیا و عزت مومنان است، همانا امامتریشه اسلام رشد یافته، و شاخه بلند آن است. کامل شدن نماز، زکات،روزه، حج و جهاد، و فراوانی غنیمت جنگی و صدقات، و اجرای حدود واحکام، و نگهبانی از مرزها و اطراف به وسیله امام است، او است کهحلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام میکند، و حدود خدا را برقرار وجاری میسازد و از حریم دین خدا دفاع مینماید. و مردم را به سویراه پروردگارش با حکمت و اندرز نیک و حجت رسا فرا میخواند.) دراین گفتار دامنه وسیع و عمیق مسوولیتهای اجرایی امام معصوم(ع)نشان داده شده است. طبق این رهنمود شفاف و روشن، امام باید به طورکامل در صحنههای اجتماعی و سیاسی و دینی حضور پرتلاش داشته باشد وبا همه توانمندیهای خود به دفاع از حریم دین خدا پردازد و آن رااجرا نماید. از همین جا عقلا چنین نتیجه میگیریم که جانشین چنینامامی نیز باید دارای اختیارات وسیع باشد تا بتواند به عنوانجانشین، چنان کارهای مهمی را انجام دهد. به عبارت روشنتر ما قبلاز آن که به دلایل نقلی داشتن اختیارات وسیع ولایت فقیه بپردازیم،باید توجه کنیم که ولایت فقیه; یعنی حکومت دینی، چنین معنایی که ازبطن ولایت فقیه بیرون میآید، مستلزم اختیارات وسیع است تا بتواندحکومت دینی را در همه ابعادش در جامعه اجرا کند، چرا که معقولنیست دین اسلام به عنوان یک دین کامل، جهانی و ابدی معرفی گردد،ولی مجری چنان دینی ستبسته باشد و با اختیارات محدود زمام دینعمیق و جهان شمول را به دست گیرد. خداوندی که میخواهد دین اسلام به طور کامل در همه ابعادش اجراگردد، و هفتاد درصد اجرای آن نیاز به امام و رهبر لایق و قاطعدارد، چگونه راضی میشود که در عصر غیبت، مردم را بدون رهبر صالحبگذارد و هفتاد درصد اسلام تعطیل شود؟! فلسفه نصب امامت از جانبخداوند ابلاغ و اجرای اسلام است، این فلسفه و حکمت، قطعا به عصرمحدود امامان معصوم(ع) از سال یازدهم هجرت تا سال 260 (آغاز غیبتصغری) یا تا سال329 (آغاز غیبت کبری) اختصاص ندارد، بلکه باید تاعصر ظهور جهانی حضرت مهدی(عج) ادامه داشته باشد. اکنون بیش ازهزارسال است که حضرت مهدی(عج) از نظرها غایب است، و شاید هزارانسال نیز غایب باشد. آیا در این مدت، اسلام نباید دارای رهبری بهنیابت عام از جانب حضرت مهدی(عج) با اختیارات وسیع باشد، تا احکامسیاسی، اجتماعی، فرهنگی و جزایی اسلام تعطیل نگردد؟! قطعا خدواندحکیم که به حکم قرآن (و لله الحجه البالغه; دلیل قاطع و رسا برایخدا است.) در عصر غیبتحضرت مهدی(عج) امت را بدون رهبر لایق وعادل با اختیاراتی وسیع نمیگذارد، چرا که در غیر این صورت حجتخداوند، بالغ و کامل نخواهد شد، و مفهوم جانشینی امام معصوم(ع) بهطور صحیح و مناسب تحقق نمییابد. تحلیل و تبیین آیه الله العظمی بروجردی از بیانات آیه الله العظمی بروجردی(ره) استفاده میشود که ایشاناختیارات وسیعی برای ولی فقیه قائل است، ترجمه متن گفتار ایشان کهدر چهار مقدمه و نتیجهگیری بررسی شده، چنین خلاصه شده است: 1 در جامعه اسلامی اموری است که قطعا از وظایف افراد خارج است،زیرا جزء امور عمومی و اجتماعی است که حفظ نظام بستگی به آن اموردارد; مانند قضاوت، سرپرستی اموال غایبان و نابالغان، حفظانتظامات داخلی کشور، حفاظت از مرزها، فرمان جهاد و دفاع و نظایرآن. 2 اسلام دینی سیاسی اجتماعی است که احکام آن در عبادات خلاصهنمیشود، بلکه بیشتر احکام اسلام در زمینه کشورداری و تنظیم امورجامعه و تامین افراد جامعه است، مانند: حدود، قصاص، دیات و امورمالی که موجب حفظ دولت اسلامی هستند. 3 سیاست و کشورداری و نیز پاسداری از اجتماع انسانی هیچ گاه دراسلام جدای از امور روحانی و شوون اسلامی نبوده است، بلکه زمام اینامور را شخص پیامبر اکرم(ص) و علی(ع) خود به دست داشته و ادارهمیکردند، و یا به وسیله نائبان و نمایندگان خود که به بلاد اسلامیاعزام میداشتند به اجرا میگذاشتند. 4 از اعتقادات مذهبی ما شیعیان این است که پیامبر اسلام(ص) وامامان معصوم(ع) امت را پس از دوران نبوت و امامت، بیسرپرست وبدون زمامدار رها نکرده، حتی برای مسایل فردی و جزیی آنان نیزافرادی را از بزرگان اصحاب خود تعیین میکردند. این شیوه به گواهقطعی تاریخ، جزء سیره عملی پیشوایان معصوم(ع) حتی در حال حیاتخودشان بوده است تا چه رسد برای زمان بعد از خودشان (دوران غیبت). پس از توجه به این مقدمات، ناچار افرادی که از طرف امامانمعصوم(ع) برای مراجعه مردم به آنان در عصر غیبت تعیین شدهاند،تنها فقیهان عادل جامع الشرایط هستند، زیرا امامان معصوم(ع) فردیا افرادی را منصوب نکردهاند، که دیدیم به گواهی عقل و نقل مردوداست، یا افرادی غیر فقیه را منصوب کردهاند که این هم به حکم عقلباطل است و کسی هم آن را نگفته است، زیرا عقل حکم میکند کسی کهمتخصص امور دینی و کارشناس مسائل اسلامی است، برای چنین منصب مهمیبرگزیده شود، نه غیر متخصص، یا این که فقها را منصوب کردهاند کهدر این صورت، مطلوب ثابت میشود. کوتاه سخن آن که: مرحوم آیه اللهالعظمی بروجردی(ره) ولایت فقیه را در امور مورد ابتلای مردم از اموربدیهی و روشن شمرده که حتی اثبات آن نیازی به روایت مقبوله (عمربن حنظله) ندارد، میفرماید: (... و بالجمله کون الفقیه العادلمنصوبا لمثل تلک الامور المهمه التی یبتلی بها العامه مما لا اشکالفیه اجمالا، بعد ما بیناه، و لایحتاج فی اثباته الی مقبوله ابنحنظله، غایه الامر کونها ایضا من الشواهد; ... خلاصه آن که نصب فقیهعادل برای مثل این امور مهم که مورد نیاز عمومی جامعه استبا توجهبه آن چه بیان کردیم دارای هیچ گونه اشکالی نیست، و برای اثبات آننیازی به روایت قابل قبول عمر بن حنظله نمیباشد، هرچند میتوان آنرا به عنوان یکی از شواهد ذکر کرد.) برای تکمیل بحث پیراموننظریه آیه الله العظمی بروجردی(ره) نظر شما را به فراز زیر نیزجلب میکنیم: هنگامی که آیه الله بروجردی (در سالهای بین 1330 تا1340 شمسی) تصمیم گرفتند در کنار مرقد مطهر حضرت معصومه(س) مسجداعظم را بنا کنند، در مورد زمین این مسجد، به مقبرههایی برخوردمیشد که باید خراب میشد، تا ضمیمه مسجد شود. این مقبرهها خریدنینبود، یا ورثه بعضی از صاحبان قبرها مشخص نبود، آقای بروجردی(ره)دستور داد که همه را خراب کنند. مرحوم آیهالله شیخ مرتضی حائری(فرزند ارشد آیه الله العظمی شیخ عبدالکریم حائری) به حضور آقایبروجردی رسید، و در این رابطه از ایشان پرسید: (شما برای فقیه چهسمتی قائل هستید که دستور به هم زدن این ساختمانهای قبور رامیدهید؟) (منظور ساختمانهای قبوری بود که ممکن نبود از صاحبانشانرضایت گرفت) آقای بروجردی در پاسخ فرمود: (ما فقیه را در قدرت واختیار، تالی تلو (جانشین بسیار نزدیک) امام معصوم(ع) میدانیم.) دستورهای آقای بروجردی(ره) در رابطه با تخریب (حظیرهالقدس)بهائیان، و قلع و قمع آنها و بعضی از اقدامات دیگر در مورد(اعدام) بعضی از عناصر فاسد و... را نیز میتوان بیانگر وسعت نظرایشان در مورد گستردگی حوزه اختیارات ولایت فقیه دانست. امام خمینی احیاگر ولایت مطلقه فقیه مساله ولایت فقیه از قرن سوم وچهارم تاکنون بین فقهای شیعه مورد بحثبوده (چنان که در این بارهبعدا سخن خواهیم گفت) ولی تنها در کتابها و محافل فقهی ذکری از آنبه میان میآمد، و استفاده عملی از آن، در حاشیه کارها بود تا اینکه راحل عظیم، حضرت امام خمینی قدس سره آن را احیا کرد، و بااحیای آن اسلام ناب را احیا نمود و تحولی عظیم در تاریخ اسلام وجهان به وجود آورد. حضرت امام خمینی، در حوزه علمیه نجف اشرف مساله ولایت فقیه را درفاصله سیزدهم ذی قعده سال 1398 ه.ق تا دوم ذی حجه سال1389(مطابق با 1/11/1348ش تا 20/11/1348) در مجموعه سیزده جلسه درسخارج مورد بررسی فقهی و سیاسی قرار دادند، سپس آن درسها در سال1349 به نام کتاب ولایت فقیه چاپ شده و پنهانی به ایران فرستادهشد. امام در این کتاب، ولایت فقیه را به عنوان مهمترین ارکان اسلام مطرحنموده، و آن را جانشین پیامبر(ص) و امام معصوم(ع) دانست، وگستردگی اختیارات آن را همچون گستردگی اختیارات پیامبر(ص) و اماممعصوم(ع) جز در موارد بسیار نادر دانسته، از این رو آن را بهعنوان اساس حکومت اسلامی اعلام کرد، و بر همین اساس انقلاب اسلامیایران را پیریزی نموده و رژیم 2500 ساله ستمشاهی را با حمایت مردممسلمان، به نظام جمهوری اسلامی ایران تبدیل نمودند. در موردگستردگی اختیارات ولی فقیه از نظر امام خمینی(ره) نظر شما را بهفرازهایی از گفتار او جلب میکنیم: 1 (فللفقیه العادل جمیع ما للرسول والائمه(ع) مما یرجع الیالحکومه والسیاسه و لایعقل الفرق، لان الوالی ای شخص کان هومجری احکام الشریعه، والمقیم للحدود الالهیه، و الاخذ للخراج و سائرالمالیات والمتصرف فیها بما هو صلاح المسلمین; فقیه عادل در موردحکومت و سیاست دارای همه آن اختیاراتی است که پیامبر اکرم(ص) وامامان معصوم(ع) داشتند، و فرق بین فقیه عادل و آنها در این راستامعقول نیست، زیرا حاکم اسلامی هر کس باشد مجری احکام دین وبرپاکننده حدود الهی و گیرنده خراج و سایر مالیاتها و تصرف کنندهدر آنها در مواردی که صلاح مسلمانان است میباشد.) 2 اکنون که شخص معینی (به طورخاص) از طرف خدای تبار ک و تعالیبرای احراز امر حکومت در دوره غیبت تعیین نشده است، تکلیف چیست؟ آیا باید اسلام را رها کنید ؟ دیگر اسلام نمیخواهیم؟ آیا اسلام برایدویستسال بود؟ معنای نداشتن حکومت این است که تمام حدود و ثغورمسلمین از دستبرود، و ما با بیحالی دست روی دستبگذاریم که هر کههر کاری میخواهد بکند، و ما اگر کارهای آنها را امضا نمیکنیم، ردنمیکنیم، آیا باید این طور باشد؟ (و به همین مقدار کفایتشود؟) یااین که حکومت لازم است، و اگر خدا شخص معینی را برای حکومت در دورهغیبت تعیین نکرده است، لکن آن خاصیتحکومتی را که از صدر اسلام تازمان حضرت صاحب (امام عصر، عج) موجود بود، برای بعد از غیبت همقرار داده است. این خاصیت که عبارت از علم به قانون و عدالت (فقیهعادل) باشد، در عده بیشماری از فقهای عصر ما موجود است، اگر با هماجتماع کنند، میتوانند، حکومت عدل عمومی در عالم تشکیل دهند. اگر فرد لایقی که دارای این دو خصلت (فقه و عدالت) باشد بهپا خاستو تشکیل حکومت داد، همان ولایتی را که حضرت رسول اکرم(ص) در امراداره جامعه داشت دارا میباشد، و بر همه مردم لازم است که از اواطاعت کنند. 3 این توهم که اختیارات حکومتی رسول اکرم(ص) بیشتر از حضرتعلی(ع) بود، یا اختیارات حکومتی حضرت امیر بیش از فقیه است، باطلو غلط است. البته فضایل حضرت رسول اکرم(ص) بیش از همه عالم است، وبعد از ایشان فضایل حضرت امیر(ع) از همه بیشتر است، لکن زیادیفضایل معنوی، اختیارات حکومتی را افزایش نمیدهد. همان اختیارات وولایتی که حضرت رسول و امامان دیگر(ع) در تدارک و بسیجسپاه، تعیینولات و استانداران و گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانانداشتند، خداوند همان اختیارات را برای حکومت فعلی قرار داده است،منتها شخص معینی نیست، بلکه روی عنوان (عالم عادل) است. البته باید توجه داشت: (وقتی میگوییم ولایتی را که رسول اکرم(ص) وائمه(ع) داشتند بعد از [فرا رسیدن عصر] غیبت، فقیه عادل دارد،برای هیچ کس این توهم نباید پیدا شود که مقام فقها همان مقامائمه(ع) و رسول اکرم(ص) است، زیرا این جا [در تشکیل حکومت] صحبتاز مقام نیست، بلکه صحبت از وظیفه است، ولایتیعنی حکومت و ادارهکشور، و اجرای قوانین شرع مقدس، یک وظیفه سنگین و مهم است، نه اینکه برای کسی شان و مقام غیر عادی به وجود بیاورد، و او را از حدانسان عادل بالاتر ببرد، به عبارت دیگر ولایت مورد بحثیعنی حکومت واجرا و اداره، برخلاف تصوری که خیلی از افراد دارند، امتیاز نیست،بلکه وظیفهای خطیر است.) 4 ائمه(ع) و فقهای عادل موظفاند که از نظر نظام و تشکیلات حکومتیبرای اجرای احکام الهی و برقراری نظام عادلانه اسلام و خدمتبه مردماستفاده کنند، صرف حکومتبرای آنان، جز رنج و زحمت چیزی ندارد،منتها چه بکنند؟ مامورند انجام وظیفه کنند، موضوع ولایت فقیه، ماموریت و انجاموظیفه است. چنان که امیر مومنان علی(ع) میفرماید: (اللهم انک تعلم انه لم یکن الذی کان منا منافسه فی سلطان، و لاالتماس شیء من فضول الحطام، ولکن لنرد المعالم من دینک، و نظهرالاصلاح فی بلادک، فیامن المظلومون من عبادک، و تقام المعطله منحدودک; خدایا! تو خوب میدانی که آن چه از ما سرزده و انجام شده،رقابتبرای به دست گرفتن قدرت سیاسی، یا جست و جوی چیزی از اموالناچیز دنیا نبوده است، بلکه برای این بود که اصول روشن دینت رابازگردانیم، و به تحقق رسانیم، و اصلاح را در کشورت پدید آوریم، تادر نتیجه آن بندگان ستم دیدهات ایمنی یابند و قوانین (یا قانونجزایی) تعطیل شده و بیاجرا ماندهات، به اجرا درآید و برقرارگردد.) البته قبل از حضرت امام خمینی قدس سره علمایی نیزبودند که مساله ولایت فقیه را به بحث کشیده، و اختیارات گستردهایبرای فقیه جامع شرایط قائل بودند (چنان که بعدا خاطر نشان میشود)ولی آن چه در این جا لازم به یادآوری است این که آن کس که در طولتاریخ غیبت، پرچم ولایت فقیه را برافراشت، و در این راستا سنگ تمامگذاشت و رنجها کشیدو مبارزات سخت همراه یارانی عالم و استوار نمودو آن را در کشور پهناور در ایران تثبیت کرد و صدای آن را به همهجهانیان رسانید، حضرت امام خمینی قدس سره بود. آن چه را کهفقهای اسلام در طول دوران غیبت تاکنون در محور ولایت فقیه، بحثکردند در جلسات درس و در کتابها بود، و گاهی از اندکی از شعاعولایت فقیه استفاده اجرایی میکردند، ولی توانایی آنها در حدی بودکه مساله ولایت فقیه را به عنوان یک مساله جنبی مطرح کنند، اماامام آن کسی بود که این مساله را تمام عیار به صحنه آورد، و درپرتو آن، رژیم 2500 ساله شاهنشاهی را در ایران سرنگون نمود، وسلطه بیگانگان را از بین برد، چه بهتر که در این راستا نظر شما رابه فرازی از بیانات آیهالله جوادی آملی جلب کنیم: (امام امتآمد، اولا، مساله ولایت فقیه را به دنبال امامت قرار داد. ثانیا،امامت و ولایت را در جای خود به نام علم کلام نشاند. ثالثا، ایندرختبرومند امامت و ولایت را شکوفا کرد. رابعا، آن را بر سراسرابواب فقه سایه افکن نمود، آن گاه چنان نتیجه گرفت، دیگرانمیگفتند: ولایت فقیه هست، اما همه شرایطش را حصولی میدانستند. کسی که ولایت را هم چون امامت میداند میگوید: شرایط اعمال ولایت دوبخش است: بخش حصولی و بخش تحصیلی. بخش مهم آن تحصیلی است که بایدشرایط آن را تحصیل کرد. امام خمینی رابطه بین مرجع و مقلد رارابطه امام و امت قرار داد. این مقطع و تحول سوم به دست توانمندامام امتحاصل شد. توضیح این که: اگر آیت الله العظمی وحیدبهبهانی قدسسره توانست رابطه فقیه و مردم را که رابطه بین محدثو مستمع بود بیرون آورد و به حد رابطه بین مرجع تقلید و مقلد اودرآورد، ولی امام امت انقلاب فرهنگی و فقهی نمود و رابطه فقیه ومردم را رابطه امام و امت کرد، نه تنها رابطه بین مرجع و مقلد، ونه تنها رابطه بین مفتی و مستفتی، بلکه رابطه، رابطه بین امام وامت است. برای این که کار عملی بشود فرمود: (اولا من ولی مسلمانان هستم. ثانیا ولی مسلمین جای امام اصیل(معصوم علیه السلام) نشسته است. ثالثا، امام اصیل ثقل اصغر است(براساس حدیث (انی ترکت فیکم الثقلین). رابعا، ثقل اصغر فدایثقل اکبر میشود. فرمود: وقتی که ثقل اکبر در خطر باشد باید قیامکرد، (ولو بلغ ما بلغ; گرچه خطر به هر جا برسد.) یعنی من جانشینثقل اصغر (امام معصوم) هستم، معنی اصغر بودن این است که باید خونبدهد تا اکبر زنده بماند. امام امت این شرایط حصولی را با شرایط تحصیلی کنار هم گذاشت،تلاشها نمود، تا این شرایط را تحصیل کرد، آن گاه مردم دریافتند کهآنها امتند و او امام است. راه حضرت امام برای همه زنده است، هرگزاو از بین ما نرفته است... آن چه امروز بر عارفان منزلت و معتقدانراه امام لازم است، این است که از اصلی که او حرکتخویش را بر آنبنیاد نهاد، حمایت و حراست کنند.) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 3/100106378)
حدود و اختیارات ولایت مطلقه فقیه چیست؟
در محدوده قوانین شرعی ،همه اختیاراتی را که برای اداره جامعه لازم است برای ولّی فقیه ثابت است.اختیارات را در اصل 110قانون اساسی ملاحظه نمائید.البته اختیارات منحصر به اینها نمی شود.
در این زمینه مقاله ای با عنوان (گستردگی اختیارات ولایت فقیه، نوشته حجهالاسلام والمسلمین محمد محمدی اشتهاردی، فصلنامه حکومت اسلامی شماره 5) آورده می شود:
اشاره:
طبق مبانی عقلی و نقلی، اصل مشروعیت ولایتفقیه جامع الشرایط و لزوم اطاعت از آن، از نظر عقل و آیات قرآن وروایات و اتفاق فقهاء و علمای شیعه به عنوان نیابت عام از حضرتولیعصر امام زمان(عج) قطعی است. اینک این سوال مطرح میشود که حدوداختیارات فقیه جامع الشرایط چه اندازه است؟ آیا فقیه جامعالشرایط، هم چون امام معصوم و پیامبر(ص) دارای اختیارات وسیع استیا این که در اموری محدود است، و دارای آن گستردگی نیست؟
در این مورد دو نظریه وجود دارد:
1 گستردگی اختیارات ولایت فقیه، هم چون ولایت پیامبر(ص) و امامانمعصوم(ع) عام و گسترده نیست، بلکه به امور حسبیه مانند تصرف دراموال یتیم و مجنون و سفیهی که پدر و مادر ندارند، و هم چنین ولایتبر تصرف اموال مفلس یا مجهول المالک، یا اموال غائبانی که در معرض خطر است، و ولایتبه طلاق دادن زنی که همسرش مفقود شده، یا ادامه ازدواج موجب عسر و حرج میباشد محدود است و... منظور از امورحسبیه، اموری است که شارع مقدس به ترک آنها راضی نیست، و حتماباید انجام شود، و برای انجام آنها شخص خاصی معین نشده است.
2 نظریه ولایت مطلقه فقیه; این نظریه میگوید: فقیه جامعالشرایط،جانشین امام معصوم(ع) است، و جز در موارد بسیار نادر (مثل جهادابتدایی و...) دارای همه اختیارات پیامبر(ص) و امام معصوم(ع) است،هرگاه توانستباید حکومت تشکیل دهد. در این صورت مانند اماممعصوم(ع) در اداره امور جامعه، دارای اختیارات وسیع و گسترده بودهو بر همه مردم واجب است که از او اطاعت کنند.
این نظریه همان نظریه حضرت امام خمینی قدس سره است که بر همیناساس به نهضت عظیم انقلاب اسلامی در ایران اقدام نمود، و حکومتاسلامی تشکیل داد، و هم اکنون نظام جمهوری اسلامی که در کشور ایرانبرقرار است، بر همین اساس میباشد. پس از این اشاره، نظر شما را بهتبیین این مساله (نظریه ولایت مطلقه فقیه جامع الشرایط) به طوراختصار (در محدوده یک مقاله) جلب مینماییم:
فلسفه امامت
سخن را از این جا آغاز میکنیم که طبق سند معتبر، امام علی بن موسیالرضا(ع) در ضمن گفتاری پیرامون امامت، فرمود: (ان الامامه زمامالدین و نظام المسلمین، و صلاح الدنیا، و عز المومنین، ان الامامهاس الاسلام النامی، و فرعه السامی، بالامام تمام الصلاه، والزکاهوالصیام والحج والجهاد و توفیر الفییء والصدقات و امضاء الحدودوالاحکام و منع الثغور والاطراف. الامام یحل حلال الله و یحرم حرامالله، و یقیم حدود الله و یذب عن دین الله، و یدعو الی سبیل ربهبالحکمه والموعظه الحسنه والحجه البالغه; همانا امامت، زمام دین ومایه نظام مسلمانان، و اصلاح دنیا و عزت مومنان است، همانا امامتریشه اسلام رشد یافته، و شاخه بلند آن است. کامل شدن نماز، زکات،روزه، حج و جهاد، و فراوانی غنیمت جنگی و صدقات، و اجرای حدود واحکام، و نگهبانی از مرزها و اطراف به وسیله امام است، او است کهحلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام میکند، و حدود خدا را برقرار وجاری میسازد و از حریم دین خدا دفاع مینماید. و مردم را به سویراه پروردگارش با حکمت و اندرز نیک و حجت رسا فرا میخواند.) دراین گفتار دامنه وسیع و عمیق مسوولیتهای اجرایی امام معصوم(ع)نشان داده شده است.
طبق این رهنمود شفاف و روشن، امام باید به طورکامل در صحنههای اجتماعی و سیاسی و دینی حضور پرتلاش داشته باشد وبا همه توانمندیهای خود به دفاع از حریم دین خدا پردازد و آن رااجرا نماید. از همین جا عقلا چنین نتیجه میگیریم که جانشین چنینامامی نیز باید دارای اختیارات وسیع باشد تا بتواند به عنوانجانشین، چنان کارهای مهمی را انجام دهد. به عبارت روشنتر ما قبلاز آن که به دلایل نقلی داشتن اختیارات وسیع ولایت فقیه بپردازیم،باید توجه کنیم که ولایت فقیه; یعنی حکومت دینی، چنین معنایی که ازبطن ولایت فقیه بیرون میآید، مستلزم اختیارات وسیع است تا بتواندحکومت دینی را در همه ابعادش در جامعه اجرا کند، چرا که معقولنیست دین اسلام به عنوان یک دین کامل، جهانی و ابدی معرفی گردد،ولی مجری چنان دینی ستبسته باشد و با اختیارات محدود زمام دینعمیق و جهان شمول را به دست گیرد.
خداوندی که میخواهد دین اسلام به طور کامل در همه ابعادش اجراگردد، و هفتاد درصد اجرای آن نیاز به امام و رهبر لایق و قاطعدارد، چگونه راضی میشود که در عصر غیبت، مردم را بدون رهبر صالحبگذارد و هفتاد درصد اسلام تعطیل شود؟! فلسفه نصب امامت از جانبخداوند ابلاغ و اجرای اسلام است، این فلسفه و حکمت، قطعا به عصرمحدود امامان معصوم(ع) از سال یازدهم هجرت تا سال 260 (آغاز غیبتصغری) یا تا سال329 (آغاز غیبت کبری) اختصاص ندارد، بلکه باید تاعصر ظهور جهانی حضرت مهدی(عج) ادامه داشته باشد. اکنون بیش ازهزارسال است که حضرت مهدی(عج) از نظرها غایب است، و شاید هزارانسال نیز غایب باشد. آیا در این مدت، اسلام نباید دارای رهبری بهنیابت عام از جانب حضرت مهدی(عج) با اختیارات وسیع باشد، تا احکامسیاسی، اجتماعی، فرهنگی و جزایی اسلام تعطیل نگردد؟! قطعا خدواندحکیم که به حکم قرآن (و لله الحجه البالغه; دلیل قاطع و رسا برایخدا است.) در عصر غیبتحضرت مهدی(عج) امت را بدون رهبر لایق وعادل با اختیاراتی وسیع نمیگذارد، چرا که در غیر این صورت حجتخداوند، بالغ و کامل نخواهد شد، و مفهوم جانشینی امام معصوم(ع) بهطور صحیح و مناسب تحقق نمییابد.
تحلیل و تبیین آیه الله العظمی بروجردی
از بیانات آیه الله العظمی بروجردی(ره) استفاده میشود که ایشاناختیارات وسیعی برای ولی فقیه قائل است، ترجمه متن گفتار ایشان کهدر چهار مقدمه و نتیجهگیری بررسی شده، چنین خلاصه شده است:
1 در جامعه اسلامی اموری است که قطعا از وظایف افراد خارج است،زیرا جزء امور عمومی و اجتماعی است که حفظ نظام بستگی به آن اموردارد; مانند قضاوت، سرپرستی اموال غایبان و نابالغان، حفظانتظامات داخلی کشور، حفاظت از مرزها، فرمان جهاد و دفاع و نظایرآن.
2 اسلام دینی سیاسی اجتماعی است که احکام آن در عبادات خلاصهنمیشود، بلکه بیشتر احکام اسلام در زمینه کشورداری و تنظیم امورجامعه و تامین افراد جامعه است، مانند: حدود، قصاص، دیات و امورمالی که موجب حفظ دولت اسلامی هستند.
3 سیاست و کشورداری و نیز پاسداری از اجتماع انسانی هیچ گاه دراسلام جدای از امور روحانی و شوون اسلامی نبوده است، بلکه زمام اینامور را شخص پیامبر اکرم(ص) و علی(ع) خود به دست داشته و ادارهمیکردند، و یا به وسیله نائبان و نمایندگان خود که به بلاد اسلامیاعزام میداشتند به اجرا میگذاشتند.
4 از اعتقادات مذهبی ما شیعیان این است که پیامبر اسلام(ص) وامامان معصوم(ع) امت را پس از دوران نبوت و امامت، بیسرپرست وبدون زمامدار رها نکرده، حتی برای مسایل فردی و جزیی آنان نیزافرادی را از بزرگان اصحاب خود تعیین میکردند. این شیوه به گواهقطعی تاریخ، جزء سیره عملی پیشوایان معصوم(ع) حتی در حال حیاتخودشان بوده است تا چه رسد برای زمان بعد از خودشان (دوران غیبت).
پس از توجه به این مقدمات، ناچار افرادی که از طرف امامانمعصوم(ع) برای مراجعه مردم به آنان در عصر غیبت تعیین شدهاند،تنها فقیهان عادل جامع الشرایط هستند، زیرا امامان معصوم(ع) فردیا افرادی را منصوب نکردهاند، که دیدیم به گواهی عقل و نقل مردوداست، یا افرادی غیر فقیه را منصوب کردهاند که این هم به حکم عقلباطل است و کسی هم آن را نگفته است، زیرا عقل حکم میکند کسی کهمتخصص امور دینی و کارشناس مسائل اسلامی است، برای چنین منصب مهمیبرگزیده شود، نه غیر متخصص، یا این که فقها را منصوب کردهاند کهدر این صورت، مطلوب ثابت میشود. کوتاه سخن آن که: مرحوم آیه اللهالعظمی بروجردی(ره) ولایت فقیه را در امور مورد ابتلای مردم از اموربدیهی و روشن شمرده که حتی اثبات آن نیازی به روایت مقبوله (عمربن حنظله) ندارد، میفرماید:
(... و بالجمله کون الفقیه العادلمنصوبا لمثل تلک الامور المهمه التی یبتلی بها العامه مما لا اشکالفیه اجمالا، بعد ما بیناه، و لایحتاج فی اثباته الی مقبوله ابنحنظله، غایه الامر کونها ایضا من الشواهد; ... خلاصه آن که نصب فقیهعادل برای مثل این امور مهم که مورد نیاز عمومی جامعه استبا توجهبه آن چه بیان کردیم دارای هیچ گونه اشکالی نیست، و برای اثبات آننیازی به روایت قابل قبول عمر بن حنظله نمیباشد، هرچند میتوان آنرا به عنوان یکی از شواهد ذکر کرد.)
برای تکمیل بحث پیراموننظریه آیه الله العظمی بروجردی(ره) نظر شما را به فراز زیر نیزجلب میکنیم: هنگامی که آیه الله بروجردی (در سالهای بین 1330 تا1340 شمسی) تصمیم گرفتند در کنار مرقد مطهر حضرت معصومه(س) مسجداعظم را بنا کنند، در مورد زمین این مسجد، به مقبرههایی برخوردمیشد که باید خراب میشد، تا ضمیمه مسجد شود. این مقبرهها خریدنینبود، یا ورثه بعضی از صاحبان قبرها مشخص نبود، آقای بروجردی(ره)دستور داد که همه را خراب کنند. مرحوم آیهالله شیخ مرتضی حائری(فرزند ارشد آیه الله العظمی شیخ عبدالکریم حائری) به حضور آقایبروجردی رسید، و در این رابطه از ایشان پرسید:
(شما برای فقیه چهسمتی قائل هستید که دستور به هم زدن این ساختمانهای قبور رامیدهید؟) (منظور ساختمانهای قبوری بود که ممکن نبود از صاحبانشانرضایت گرفت)
آقای بروجردی در پاسخ فرمود:
(ما فقیه را در قدرت واختیار، تالی تلو (جانشین بسیار نزدیک) امام معصوم(ع) میدانیم.)
دستورهای آقای بروجردی(ره) در رابطه با تخریب (حظیرهالقدس)بهائیان، و قلع و قمع آنها و بعضی از اقدامات دیگر در مورد(اعدام) بعضی از عناصر فاسد و... را نیز میتوان بیانگر وسعت نظرایشان در مورد گستردگی حوزه اختیارات ولایت فقیه دانست.
امام خمینی احیاگر ولایت مطلقه فقیه
مساله ولایت فقیه از قرن سوم وچهارم تاکنون بین فقهای شیعه مورد بحثبوده (چنان که در این بارهبعدا سخن خواهیم گفت) ولی تنها در کتابها و محافل فقهی ذکری از آنبه میان میآمد، و استفاده عملی از آن، در حاشیه کارها بود تا اینکه راحل عظیم، حضرت امام خمینی قدس سره آن را احیا کرد، و بااحیای آن اسلام ناب را احیا نمود و تحولی عظیم در تاریخ اسلام وجهان به وجود آورد.
حضرت امام خمینی، در حوزه علمیه نجف اشرف مساله ولایت فقیه را درفاصله سیزدهم ذی قعده سال 1398 ه.ق تا دوم ذی حجه سال1389(مطابق با 1/11/1348ش تا 20/11/1348) در مجموعه سیزده جلسه درسخارج مورد بررسی فقهی و سیاسی قرار دادند، سپس آن درسها در سال1349 به نام کتاب ولایت فقیه چاپ شده و پنهانی به ایران فرستادهشد.
امام در این کتاب، ولایت فقیه را به عنوان مهمترین ارکان اسلام مطرحنموده، و آن را جانشین پیامبر(ص) و امام معصوم(ع) دانست، وگستردگی اختیارات آن را همچون گستردگی اختیارات پیامبر(ص) و اماممعصوم(ع) جز در موارد بسیار نادر دانسته، از این رو آن را بهعنوان اساس حکومت اسلامی اعلام کرد، و بر همین اساس انقلاب اسلامیایران را پیریزی نموده و رژیم 2500 ساله ستمشاهی را با حمایت مردممسلمان، به نظام جمهوری اسلامی ایران تبدیل نمودند.
در موردگستردگی اختیارات ولی فقیه از نظر امام خمینی(ره) نظر شما را بهفرازهایی از گفتار او جلب میکنیم:
1 (فللفقیه العادل جمیع ما للرسول والائمه(ع) مما یرجع الیالحکومه والسیاسه و لایعقل الفرق، لان الوالی ای شخص کان هومجری احکام الشریعه، والمقیم للحدود الالهیه، و الاخذ للخراج و سائرالمالیات والمتصرف فیها بما هو صلاح المسلمین; فقیه عادل در موردحکومت و سیاست دارای همه آن اختیاراتی است که پیامبر اکرم(ص) وامامان معصوم(ع) داشتند، و فرق بین فقیه عادل و آنها در این راستامعقول نیست، زیرا حاکم اسلامی هر کس باشد مجری احکام دین وبرپاکننده حدود الهی و گیرنده خراج و سایر مالیاتها و تصرف کنندهدر آنها در مواردی که صلاح مسلمانان است میباشد.)
2 اکنون که شخص معینی (به طورخاص) از طرف خدای تبار ک و تعالیبرای احراز امر حکومت در دوره غیبت تعیین نشده است، تکلیف چیست؟
آیا باید اسلام را رها کنید ؟ دیگر اسلام نمیخواهیم؟ آیا اسلام برایدویستسال بود؟ معنای نداشتن حکومت این است که تمام حدود و ثغورمسلمین از دستبرود، و ما با بیحالی دست روی دستبگذاریم که هر کههر کاری میخواهد بکند، و ما اگر کارهای آنها را امضا نمیکنیم، ردنمیکنیم، آیا باید این طور باشد؟ (و به همین مقدار کفایتشود؟) یااین که حکومت لازم است، و اگر خدا شخص معینی را برای حکومت در دورهغیبت تعیین نکرده است، لکن آن خاصیتحکومتی را که از صدر اسلام تازمان حضرت صاحب (امام عصر، عج) موجود بود، برای بعد از غیبت همقرار داده است. این خاصیت که عبارت از علم به قانون و عدالت (فقیهعادل) باشد، در عده بیشماری از فقهای عصر ما موجود است، اگر با هماجتماع کنند، میتوانند، حکومت عدل عمومی در عالم تشکیل دهند.
اگر فرد لایقی که دارای این دو خصلت (فقه و عدالت) باشد بهپا خاستو تشکیل حکومت داد، همان ولایتی را که حضرت رسول اکرم(ص) در امراداره جامعه داشت دارا میباشد، و بر همه مردم لازم است که از اواطاعت کنند.
3 این توهم که اختیارات حکومتی رسول اکرم(ص) بیشتر از حضرتعلی(ع) بود، یا اختیارات حکومتی حضرت امیر بیش از فقیه است، باطلو غلط است. البته فضایل حضرت رسول اکرم(ص) بیش از همه عالم است، وبعد از ایشان فضایل حضرت امیر(ع) از همه بیشتر است، لکن زیادیفضایل معنوی، اختیارات حکومتی را افزایش نمیدهد. همان اختیارات وولایتی که حضرت رسول و امامان دیگر(ع) در تدارک و بسیجسپاه، تعیینولات و استانداران و گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانانداشتند، خداوند همان اختیارات را برای حکومت فعلی قرار داده است،منتها شخص معینی نیست، بلکه روی عنوان (عالم عادل) است.
البته باید توجه داشت: (وقتی میگوییم ولایتی را که رسول اکرم(ص) وائمه(ع) داشتند بعد از [فرا رسیدن عصر] غیبت، فقیه عادل دارد،برای هیچ کس این توهم نباید پیدا شود که مقام فقها همان مقامائمه(ع) و رسول اکرم(ص) است، زیرا این جا [در تشکیل حکومت] صحبتاز مقام نیست، بلکه صحبت از وظیفه است، ولایتیعنی حکومت و ادارهکشور، و اجرای قوانین شرع مقدس، یک وظیفه سنگین و مهم است، نه اینکه برای کسی شان و مقام غیر عادی به وجود بیاورد، و او را از حدانسان عادل بالاتر ببرد، به عبارت دیگر ولایت مورد بحثیعنی حکومت واجرا و اداره، برخلاف تصوری که خیلی از افراد دارند، امتیاز نیست،بلکه وظیفهای خطیر است.)
4 ائمه(ع) و فقهای عادل موظفاند که از نظر نظام و تشکیلات حکومتیبرای اجرای احکام الهی و برقراری نظام عادلانه اسلام و خدمتبه مردماستفاده کنند، صرف حکومتبرای آنان، جز رنج و زحمت چیزی ندارد،منتها چه بکنند؟
مامورند انجام وظیفه کنند، موضوع ولایت فقیه، ماموریت و انجاموظیفه است. چنان که امیر مومنان علی(ع) میفرماید:
(اللهم انک تعلم انه لم یکن الذی کان منا منافسه فی سلطان، و لاالتماس شیء من فضول الحطام، ولکن لنرد المعالم من دینک، و نظهرالاصلاح فی بلادک، فیامن المظلومون من عبادک، و تقام المعطله منحدودک; خدایا! تو خوب میدانی که آن چه از ما سرزده و انجام شده،رقابتبرای به دست گرفتن قدرت سیاسی، یا جست و جوی چیزی از اموالناچیز دنیا نبوده است، بلکه برای این بود که اصول روشن دینت رابازگردانیم، و به تحقق رسانیم، و اصلاح را در کشورت پدید آوریم، تادر نتیجه آن بندگان ستم دیدهات ایمنی یابند و قوانین (یا قانونجزایی) تعطیل شده و بیاجرا ماندهات، به اجرا درآید و برقرارگردد.) البته قبل از حضرت امام خمینی قدس سره علمایی نیزبودند که مساله ولایت فقیه را به بحث کشیده، و اختیارات گستردهایبرای فقیه جامع شرایط قائل بودند (چنان که بعدا خاطر نشان میشود)ولی آن چه در این جا لازم به یادآوری است این که آن کس که در طولتاریخ غیبت، پرچم ولایت فقیه را برافراشت، و در این راستا سنگ تمامگذاشت و رنجها کشیدو مبارزات سخت همراه یارانی عالم و استوار نمودو آن را در کشور پهناور در ایران تثبیت کرد و صدای آن را به همهجهانیان رسانید، حضرت امام خمینی قدس سره بود. آن چه را کهفقهای اسلام در طول دوران غیبت تاکنون در محور ولایت فقیه، بحثکردند در جلسات درس و در کتابها بود، و گاهی از اندکی از شعاعولایت فقیه استفاده اجرایی میکردند، ولی توانایی آنها در حدی بودکه مساله ولایت فقیه را به عنوان یک مساله جنبی مطرح کنند، اماامام آن کسی بود که این مساله را تمام عیار به صحنه آورد، و درپرتو آن، رژیم 2500 ساله شاهنشاهی را در ایران سرنگون نمود، وسلطه بیگانگان را از بین برد، چه بهتر که در این راستا نظر شما رابه فرازی از بیانات آیهالله جوادی آملی جلب کنیم: (امام امتآمد، اولا، مساله ولایت فقیه را به دنبال امامت قرار داد. ثانیا،امامت و ولایت را در جای خود به نام علم کلام نشاند. ثالثا، ایندرختبرومند امامت و ولایت را شکوفا کرد. رابعا، آن را بر سراسرابواب فقه سایه افکن نمود، آن گاه چنان نتیجه گرفت، دیگرانمیگفتند:
ولایت فقیه هست، اما همه شرایطش را حصولی میدانستند.
کسی که ولایت را هم چون امامت میداند میگوید: شرایط اعمال ولایت دوبخش است: بخش حصولی و بخش تحصیلی. بخش مهم آن تحصیلی است که بایدشرایط آن را تحصیل کرد. امام خمینی رابطه بین مرجع و مقلد رارابطه امام و امت قرار داد. این مقطع و تحول سوم به دست توانمندامام امتحاصل شد. توضیح این که: اگر آیت الله العظمی وحیدبهبهانی قدسسره توانست رابطه فقیه و مردم را که رابطه بین محدثو مستمع بود بیرون آورد و به حد رابطه بین مرجع تقلید و مقلد اودرآورد، ولی امام امت انقلاب فرهنگی و فقهی نمود و رابطه فقیه ومردم را رابطه امام و امت کرد، نه تنها رابطه بین مرجع و مقلد، ونه تنها رابطه بین مفتی و مستفتی، بلکه رابطه، رابطه بین امام وامت است. برای این که کار عملی بشود فرمود:
(اولا من ولی مسلمانان هستم. ثانیا ولی مسلمین جای امام اصیل(معصوم علیه السلام) نشسته است. ثالثا، امام اصیل ثقل اصغر است(براساس حدیث (انی ترکت فیکم الثقلین). رابعا، ثقل اصغر فدایثقل اکبر میشود. فرمود: وقتی که ثقل اکبر در خطر باشد باید قیامکرد، (ولو بلغ ما بلغ; گرچه خطر به هر جا برسد.) یعنی من جانشینثقل اصغر (امام معصوم) هستم، معنی اصغر بودن این است که باید خونبدهد تا اکبر زنده بماند.
امام امت این شرایط حصولی را با شرایط تحصیلی کنار هم گذاشت،تلاشها نمود، تا این شرایط را تحصیل کرد، آن گاه مردم دریافتند کهآنها امتند و او امام است. راه حضرت امام برای همه زنده است، هرگزاو از بین ما نرفته است... آن چه امروز بر عارفان منزلت و معتقدانراه امام لازم است، این است که از اصلی که او حرکتخویش را بر آنبنیاد نهاد، حمایت و حراست کنند.) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 3/100106378)
- [سایر] نگاهی تحلیلی به تقریر آیتالله خامنه ای از ولایت مطلقة فقیه؟ دیدگاه آیت الله خامنه ای در مورد ولایت مطلقه فقیه و حدود اختیارات ولی فقیه چیست ؟
- [سایر] ولایت مطلقه فقیه حضرت امام(ره)چه مفهومی دارد؟ به کدام دلیل ولی فقیه اختیارات مطلقه حکومتی حضرت رسولاکرم(ص) را داراست؟ چگونه مشکلات و مسایل مستحدثه جدید در حکومت اسلامی را می توان حل کرد؟
- [سایر] آیا ولایت فقیه، مطلقه است؟ (ولایت مطلقه فقیه) به چه معناست؟ منظور از ( مطلقه) چیست؟ چه دیدگاههایی وجود دارد؟
- [سایر] دیدگاه آیت الله العظمی بروجردی رل در مورد اختیارات ولی فقیه بیان نمایید آیا ایشان معتقد به مطلقه بودن اختیارات ولی فقیه بودند؟
- [سایر] آیاآخوند خراسانی ولایت فقیه را قبول داشند؟ ولایت مطلقه فقیه؟
- [سایر] ولایت مطلقه فقیه یعنی چه و فرق آن با ولایت فقیه چیست؟ دیگر اینکه ولایت مطلقه فقیه چگونه توجیه می شود؟ و آیابه استبداد و دیکتاتوری نمی انجامد؟
- [سایر] ولایت مطلقه فقیه یعنی چه و فرق آن با ولایت فقیه چیست؟ دیگر اینکه ولایت مطلقه فقیه چگونه توجیه میشود؟ و آیابه استبداد و دیکتاتوری نمیانجامد؟
- [سایر] ولایت مطلقه فقیه یعنی چه؟ دیگر اینکه ولایت مطلقه فقیه چگونه توجیه میشود؟ و آیا به استبداد و دیکتاتوری نمیانجامد؟
- [سایر] ولایت مطلقه فقیه چیست؟
- [سایر] شبهه: ولایت مطلق مختص خداوند است، چرا امروزه به ولایت فقیه، ولایت مطلقه فقیه می گویند؟
- [آیت الله مظاهری] به دست آوردن فتوای مجتهد سه راه دارد: اوّل: شنیدن از خود مجتهد. دوّم: شنیدن از کسی که مورد اطمینان است. سوّم: دیدن در رساله مجتهد.
- [آیت الله جوادی آملی] .تقلید مجتهد متوفّا در ابتدا جایز نیست؛ ولی بقای بر تقلید میت, اشکال ندارد و بقای بر تقلید مجتهد میت باید به فتوای مجتهد مطلق زنده باشد; خواه فرد به آن عمل کرده باشد یا نه. اگر مجتهد متوفّا اعلم باشد، بقای بر تقلید او احتیاطاً واجب است و اگر مجتهد زنده اعلم باشد، عدول از مجتهد متوفا به مرجع زنده, واجب است.
- [آیت الله اردبیلی] بنابر احتیاط عدول از مجتهد زنده به مجتهد زنده دیگر جایز نیست، مگر این که مجتهد دوم اعلم باشد که در این صورت عدول واجب است.
- [آیت الله اردبیلی] تقلید از میّت ابتداءً جایز نیست ولی باقی ماندن بر تقلید میّت چنانچه مجتهد میّت اعلم از مجتهد زنده باشد، واجب است. و در صورت تساوی مجتهد زنده و میت در علم، بین بقاء بر تقلید میت و رجوع به زنده مخیر است؛ گرچه رجوع به مجتهد زنده بهتر و مطابق با احتیاط است. و چنانچه مجتهد زنده اعلم از مجتهد میّت باشد، رجوع به مجتهد زنده واجب است و بقاء بر تقلید میّت جایز نیست. و باید بقاء بر تقلید میّت به فتوای مجتهد زنده باشد. و اگر کسی در هنگام عمل التزام و تصمیم به عمل به فتوای مجتهد داشته است، برای بقاء در آن مسأله کافی است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] انسان نمیتواند برخی از مسائل را از یک مجتهد و برخی دیگر را از مجتهد دیگر تقلید کند، ولی اگر یکی از مجتهدین در یک باب از احکام - مثلاً در باب نماز - از دیگران اعلم باشد و مجتهد دیگر در باب دیگر - مثلاً روزه - اعلم باشد، باید در احکام نماز از مجتهد اول و در احکام روزه از مجتهد دوم تقلید کند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] حقیقت تقلید در احکام، استنادعملی به دستور مجتهد است، یعنی انجام اعمال خود را موکول به دستور مجتهد کند.
- [آیت الله اردبیلی] اگر مأموم در اثناء حمد یا سوره امام نیّت فرادی کند، باید حمد و سوره را به قصد قربت مطلقه بخواند، بلکه بنابر احتیاط اگر بعد از حمد و سوره و قبل از رفتن به رکوع نیز نیت فرادی کند، باید حمد و سوره را به قصد قربت مطلقه بخواند.
- [آیت الله مظاهری] مجتهد و اعلم را از سه راه میتوان شناخت: اوّل: خود انسان اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد. دوّم: یک نفر عالم ثقه که میتواند مجتهد و اعلم را تشخیص دهد مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کند. سوّم: عدّهای از اهل علم که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفته آنان اطمینان پیدا میشود، مجتهد و اعلم بودن کسی را تصدیق کنند.
- [آیت الله اردبیلی] در صورتی که رأی مجتهد تغییر کند، مقلد نمیتواند بر رأی قبلی مجتهد باقی بماند، و اگر شک کند که رأی مجتهد تغییر کرده است یا نه، میتواند تا مشخص شدن آن بر رأی قبلی باقی بماند.
- [آیت الله بهجت] بعید نیست مستحب بودن اقرار به ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسلام در اذان مستحبی، در صورتی که به نیت مطلوب بودن گفته شود، به عبارات مختلفی که در (نهایه) و (فقیه) و (احتجاج) نقل شده است که (اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّه) و یا (عَلِیٌ اَمیرُ المُؤمِنین) و یا به عبارت (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّه) باشد، و اما اقرار به ولایت اگرچه در غیر اذان باشد خوب است، پس احتیاج به دلیل مخصوص ندارد؛ و کاملترین عبارتی که در اینجا گفته میشود آن است که اقرار به خلیفه بودن یا وصی بودن حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام و ائمه طاهرین علیهمالسلام در آن باشد.