آیا تعادل قدرت بین سه قوه(قضاییه مجریه مقننه) وجود دارد؟ توضیح کامل بدهید. در ساختار نظام جمهوری اسلامی تعادل قدرت میان قوای سه گانه از راهکارهای مختلفی انجام می شود که دو سازکار اساسی و مهم آن ( تفکیک قوا ) و ( سیستم هدایت) می باشد . توضیح آنکه : در حقوق اساسی هنگامی که از (تعادل) سخن به میان میآید، قطعاً با آن مسئله تفکیک قوا هم به ذهن تبادر پیدا میکند و تعادل قوا بدون تفکیک قوا قهراً متصور نیست. از این رو خصوصیت توازن و تعادل قوا بهعنوان عنصری اساسی در نظریه تفکیک قوا مطرح میگردد. منظور از تفکیک قوا، نوعی توازن و تعادل بین قوای سهگانه است، هر کدامبتوانند بدون دخالت و خارج از نفوذ دیگری برانجام وظایف و تحقق اهداف خاص خود قادر گردد . برای آنکه از قدرت سوء استفاده نشود باید دستگاههای حکومت طوری تنظیم شوند که قدرت، قدرت را متوقف کند و البته برای حصول این منظور لازم است قوا از یکدیگر متمایز و منفک گردند و در یک جا متمرکز نگردند تا ارکان و نهادهای حاکمیت بتوانند همدیگر را محدود و کنترل نمایند، ضمن اینکه امور حکومت به خوبی تمشیت پذیرد. در عین حال به عقیده منتسکیو برای تأمین حقوق و آزادی مردم تفکیک قوا کافی نبوده، بلکه باید بین قوای سهگانه یک نوع تعادل و توازن برقرارکرد تا هیچ یک از قوا نتوانند نسبت به قوه دیگر برتری پیدا کنند خصوصاً در بسیاری مواقع با پیچیدگی وظایفقوه مجریه، تفکیک قوا دچار تزلزل و تعادل قوا یا نوعی به هم ریختگی می گردد . در این بین بعضی از قوهای به نام قوه تعدیل کننده یاد کردهاند که برخلاف قوای سهگانه که در مقابل یک دیگر صفآرایی میکنند، قوهای است بیطرف که هنگام بروز اختلاف،نقش آشتی دهنده یا حل و فصل کننده را دارد. هگل نیز برخلاف نظریه منتسکیو، قوه برتری را مطرح میکند که وسایل همکاری قوای سهگانه را فراهم میآورد و کلیه اختلافات موجود بین قوا را حل و فصل میکند. در این راستا اصل 57 قانون اساسی جمهوری اسلامی بیان می دارد : ( قوای حاکم در جمهوری اسلامی ایران عبارتند از: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضاییه که زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت بر طبق اصول آینده این قانون اعمال میگردند. این قوا مستقل از یکدیگرند). در این الگو سه قوه مجریه، مقننه و قضاییه در محیط اراده رهبری شکل گرفته و تعامل دارند و این مهمترین خصوصیت نظریه تفکیک قوا در جمهوری اسلامی ایران است. در ادامه جهت تبیین دقیق تر این موضوع بخشی از کتاب ( مصطفی ناصحی، تفکیک قوا و ولایت فقیه) ارائه می گردد : مسئله مهم در زمینه هماهنگی قوای حاکم در جمهوری اسلامی ایران، انتخاب واژه استقلال قوا به جای تفکیک قوا در قانون اساسی است که دخالتهای هماهنگ کننده و فعل و انفعالات سیاسی سه قوه و تأثیرهای متقابل آنها را به نحوی که به استقلال آنها خدشه وارد نیاورد تجویز کرده است.(1) آن چه در نظام ولایت فقیه به عنوان نظام منحصر به فرد، در سیستمهای حقوقی دنیا، مطرح است استقلال قوا نسبت به یکدیگر است (هر چند به کارگیری اصطلاح تفکیک هم بیمناسبت نیست، لیکن در قانون اساسی اصطلاح استقلال به کار رفته است ما هم طبق قانون این اصطلاح را به کار میبریم) امّا این قوا نسبت به رهبردارای استقلال نیستند، چون رهبر به عنوان عالیترین مقام (اصل 113) و از باب ولایت بر قوا (اصل 57)، برآنها نظارت دارد؛ به عنوان مثال رهبر در قوه مقننه از طریق شورای نگهبان (بند 1 اصل 91) در قوه مجریه از طریق عزل رئیس جمهور (بند 10 اصل 110) و در قوه قضاییه از طریق نصب و عزل رئیس قوه قضاییه (بند ب اصل 110 و اصل 157) اشراف و نظارت دارد و منظور از استقلال قوا این است که هیچ کدام از آنها نمیتوانند به طور مستقیم و رأساً در کار دیگری دخالت کنند و هر کدام باید به طور جداگانه به دور از اعمال نفوذ قوه دیگر وظایف خود را انجام داده و اختیارات خود را به کار بگیرد.(2) درست است که در اکثر موارد قوه مجریه و قضاییه، مصوبات قوه مقننه را اجرا میکنند و در حقیقت حدود وظایف و اختیارات آن دو قوه تحت اراده و رأی مجلس تعیین میشود، ولی نمیتوان این نوع رابطه را دخالت محسوب کرد و قوهمجریه و قضاییه را به جهت این نوع تبعیت فاقد استقلال شمرد. چنین رابطه خاص و تبعیت از ماهیت تشکیلات سیاسی حکومت، ازچگونگی وضع و جایگاه هر کدام از سه قوه ناشی میشود.(3) به هر حال، در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، مشکل مرزبندی و اختیارات قوا از طریق قانون حل شده و روابط قوای سهگانه به صورت قانونی مشخص گردیده است و مشکل عدم ارتباط و ناهماهنگی ناشی از انفصال قوا نیز از طریق رهبر بر طرف شده (بند 7 اصل 110) و همچنین مسئولیت اجرای قانون اساسی به عهده رئیس جمهور گذاشته شده است (اصل 113 قانون اساسی). بدیهی است در نظام جمهوری اسلامی با نظارتی که ولایت فقیه برکلیه نهادهای سیاسی کشور دارد و بنا به تصریح قانون اساسی، قوه مقننه، مجریه و قضاییه زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت اعمال میگردد (اصل 57)، لذا مشکل عدم هماهنگی در برخورد هرگز به وجود نمیآید. روابط قوا در جمهوری اسلامی ایران روابط قوا در جمهوری اسلامی ایران برخلاف تمامی کشورهای دنیا به گونهای خاص تنظیم شده است. هر چند که به ظاهر به صورت تفکیک نسبی قوا تلقی میشود، لیکن این روابط از ویژگیهای خاصی برخوردار است که به خوبی آن را از سایر رژیمها متمایز میسازد.(4) مفهوم تفکیک قوا در مقابل (وحدت قوا)(5) به کار میرود. این تفکیک موجب پدیداری سازمانهای حاکم عدیده تخصصی میگردد که هر کدام به انجام وظیفه خاص خود مشغولاند و هیچ یک از قوا حق انجام وظیفه قوای دیگر را ندارد. سنخیت قوای حاکم، هم چنین اقتضا میکند که هر یک از قوا، بدون برتری و دخالت یکی در قلمرو اختیارات دیگری، کار خود را انجام دهد و هیچ یک از قوا حق سؤال، استیضاح، عزل و انحلال یکدیگر را نداشته باشد. این چنین استقلالی را اصطلاحاً (تفکیک مطلق قوا)(6) میگویند. نظریه تفکیک مطلق قوا، در جریان تحولات تاریخی دست خوش تغییراتی شده است که دیگر نمیتوان استقلال در مفهوم آن را چندان مشاهده کرد. خطر بالقوه و بالفعلی که از ناحیه قوه مجریه و زمامداری آن ناشی میشود، هم قوای دیگر را تحت الشعاع (ریاست گرایی)(7) اجرایی قرار میدهد و هم این که آزادی و امنیت فردی را تهدید میکند.(8) دلیل این مطلب این است که در اکثر کشورهای دنیا در بحث ارتباط متقابل قوا، قوه مجریه مشمول بیشترین نظارتها از سوی دو قوه دیگر قرار میگیرد. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، در تدوین قوای سهگانه، علاوه بر ضرورت همکاری قوا، برای تأمین اهداف کلی نظام از اندیشه مذکور به دور نبوده و مراتبی از ارتباط متقابل، توأم بانظارت و مسئولیت بین قوای حاکم را پیشبینی کرده است. در اصل 57 قانون اساسی ضمن برشمرن قوای سهگانه، مقرر میدارد که این قوا مستقل از یکدیگرند. آن گاه در اصل 58 و 59 اِعمال قوه مقننه را منحصر به مصوبات مجلس شورای اسلامی و در مسائل مهم از طریق همهپرسی و مراجعه مستقیم به آرای عمومی بیان داشته است. همچنین در اصل 60 قانون اساسی، اِعمال قوه مجریه به استثنای برخی از آن که مستقیماً به عهده رهبری قرار دارد، صرفاً از طریق رئیس جمهور و وزرا اجرا میشود و در نهایت این که اِعمال قوه قضاییه (اصل 61) را نیز فقط به عهده دادگاههای دادگستری قرار داده که باید براساس موازین اسلامی تشکیل و به حل و فصل دعاوی و ... بپردازد، اما نویسندگان قانون اساسی در سال 1358 در همان اصل 57 قانون اساسی، ضمن بیان استقلال قوا آورده بودند که : (... روابط بین قوای سهگانه توسط رئیس جمهور برقرار میگردد.) و نیزدر اصل 113 قانون اساسی آمده بوده: (... مسئولیت اجرای قانون اساسی و تنظیم روابط قوای سهگانه و ریاست قوه مجریه جز در اموری که برعهده رهبری است، به عهده رئیس جمهور است). بنابراین، طبق این اصول، رئیس جمهور هماهنگ کنندهقوای سهگانه کشور بود، لیکن پس از بازنگری قانون اساسی در سال 1368 و با سپری کردن یک دهه تجربه عملی در کارهای اجرایی، قضایی و تقنینی وضعفهایی که در قانون اساسی وجود داشت، شورای بازنگری قانون اساسی به فرمان امام خمینی(ره) در تاریخ 1368/2/4 تشکیل گردید و در آن در خصوص روابط قوا نیز نکاتی مورد توجه و تصویب قرار گرفت. در قانون اساسی 68 بعد از بازنگری، ضمن این که مسئولیت تنظیم روابط بین قوای سهگانه را از رئیس جمهور گرفته و به شخص رهبر واگذار کرده است، در اصل 57 آمده است: (... قوه مقننه، مجریه و قضاییه زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت برطبق اصول قانون اساسی اعمال میگردند.) همچنین در اصل 110 قانون اساسی، ضمن برشمردن وظایف و اختیارات رهبر، در بند 7 همین اصل یکی از وظایف رهبر را (حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سهگانه) متذکر شده است و در اصل 113 نیز این مسئولیت را از رئیس جمهور سلب کرده است. در نظام اسلامی هرگاه سخن از تفکیک قوا یا روابط قوا به میان میآید، به دلیل جلوگیری از تمرکز نامشروع و فساد برانگیز قدرت است؛ زیرا که ممکن است، انسانی که شایستگیهای لازم و تواناییهای منطبق بر معیارهای اسلامی را دارا میباشد، در رأس تمامی قوا و نهادهای جامعه اسلامی قرار بگیرد و هیچگونه مفسدهای هم به دنبال نداشته باشد، همچنین براساس اعتقادات شیعی، ائمه(ع) در حکومت اسلامی، حاکمان مطلق و بدون قید و شرطی بودند که تنها براساس تکلیف شرعی و الهی اداره جامعه را به عهده میگرفتند و این امر منافاتی با تفویض امر اداره قسمتی از حکومت به دیگران نخواهد داشت و لذا است که امام (ع)، ضمن این که ریاست و فرماندهی کل قوای نظامی را به عهده داشت، ولی در عین حال نصب و عزل استانداران و فرمانروایان ولایات گوناگون را خود شخصاً انجام میداد، هم زمان در مسجد هم به امر قضاوت میپرداخت.(9) پس باتوجه به این که امروزه، به علل گسترش ارتباطات و افزایش جمعیت و ... چارهای جز تقسیم وظایف وجود ندارد، وقتی سه قوه و ارگان از یکدیگر مشخص و متمایز شدند، مسئله دیگر، روابط قوای مزبور است. به عقیده منتسکیو، چگونگی این روابط، تأثیر زیادی در تأمین آزادی دارد. از این جهت منتسکیو قائل به دو اختیار میشود، اختیار تصمیمگیری و اختیار مانع شدن از اجرای آن، منتسکیو میگوید باید هر قوه بتواند در قلمرو اختصاصی خود تصمیم بگیرد، ولی قوای دیگر نیز باید بتوانند به وسایلی از اجرای آن جلوگیری کنند، چنان که مثلاً قوه مقننه قانون را تصویب میکند (اختیار تصمیمگیری) اما قوه مجریه نیز میتواند در مواردی از توشیح واجرای آن جلوگیری کند (اختیار مانع شدن و متوقف ساختن)(10). بر همین مبنا است که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران پس از پذیرش مهمترین اصل خود، یعنی اصل ولایت مطلقه فقیه عادل و جامعالشرایط که عامه مردم قبول ولایت او را بر خود لازم و واجب شمردهاند، نقطه پیوند و اتصال قوای حاکم درجمهوری اسلامی ایران را ولی فقیه و رهبر دانسته و اعمال حاکمیت قوای مزبور را صرفاً براساس نظر و نظارت رهبر مشروع و قانونی میداند.(11) بنابراین، از آن جایی که رهبر در نظام اسلامی دارای ویژگیهای خاص است، لذا نظارت رهبری باعث میشود که کسی از کارگزاران نظام قدرت سوء استفاده از مقام و مسئولیت خود را نداشته باشد، به خصوص اصل 111 قانون اساسی مکانیزم خاصی برای جلوگیری از انحراف رهبری پیشبینی کرده است که بیش از پیش براطمینان مردم در خصوص عدم سوء استفاده از قدرت و تمرکز آن میافزاید و ما در این جا به بخشی از این روابط و نظارت اشاره میکنیم: الف) نظارت قوه مقننه بر قوه مجریه قوه مقننه به شیوههای گوناگون برکار قوه مجریه نظارت دارد: 1 - طبق اصل131، صلاحیتو رسمیت وزرا منوطبهرأیاعتمادازمجلساست؛ 2 - مسئولیت قوه مجریه در برابر قوه مقننه (سؤال، استیضاح) اصل 122 ، 134و 137. به این ترتیب که هر نماینده میتواند یک وزیر و 14 نمایندگان هم رئیس جمهور را مورد سؤال قرار دهند و همچنین ده نفر از نمایندگان، هیئت وزیران یا یکی از وزیران و 13 نمایندگان ، رئیس جمهور را میتوانند مورد استیضاح قرار دهند؛ 3 - قوه مقننه بر کارهای قوه مجریه، نظارت استصوابی(12) (اصل 77 - 83) و نظارت مالی (اصل 52، 54 و 55) دارد. ب) نظارت قوه مقننه بر قوه قضاییه طبق اصل 156 قانون اساسی، قوه قضاییه، قوهای است مستقل که قوه مقننه بر آن نفوذ و اقتدار چندانی ندارد و هیچگونه راهی برای طرح سؤال، استیضاح و عزل مسئولین قوه قضاییه در آن دیده نمیشود، لیکن بعضی از اقدامات قوه مقننه بر روی قوه قضاییه بیاثر نیست: 1 - از طریق اجرای قوانین (اصل 167)؛ بدین ترتیب که قاضی موظف است کوشش کند حکم هر دعوا را در قوانین مدونه بیابد؛ 2 - از طریق شکایات (اصل 90). بدین ترتیب که مجلس در صورت دریافت شکایت، حق دارد از قوه قضاییه پاسخ کافی بخواهد. البته این از ضمانت اجرای لازم برخوردار نیست و بیشتر جنبه اخلاقی و سیاسی دارد.(13) ج) نظارت قوه مجریه بر قوه مقننه قوه مجریه با آن که تحت سلطه کامل قوه مقننه قرار دارد، اما تا اندازهای بر این قوه نظارت دارد و این نظارت از طریق ذیل است: 1 - ابتکار تهیه لوایح در دست دولت است که بعد از تصویب، آن را تقدیم مجلس میکند(اصل 74)؛ 2 - قوانین به ذکر کلیات میپردازند و جزئیات را موکول به آئین نامههای اجرایی(14) میکنند و علاوه بر آن قوه مجریه حق تصویب آیین نامههای مستقل(15) را نیز دارند. د) نظارت قوه مجریه بر قوه قضاییه قوه مجریه برقوه قضاییه نظارت و نفوذ خاصی ندارد، البته لوایح قضایی که پس از تصویب هیئت وزیران، تقدیم مجلس میشود (اصل 74) و بودجه قوه قضاییه که در مجموعه بودجه سالانه کل کشور توسط دولت تهیه میگردد، میتواند زمینه مؤثری از نفوذ (و نظارت) قوه مجریه بر قوه قضاییه باشد.(16) ه) نظارت و نفوذ قوه قضاییه برقوه مقننه همانطور که قوه قضاییه از استقلال کامل برخوردار است، قوه مقننه هم در مقابل قوه قضاییه مستقل است و راهی برای مداخله در کارهای یکدیگر وجود ندارد، با وجود این، برخی کارهای قوه قضاییه بر قوه مقننه بیاثر نسیت که به چند مورد اشاره میکنیم: 1 - لوایحی که بهوسیله قوه قضاییه تهیه میشود، به علت فنی و تخصصی بودن آن، قوه مقننه نمیتواند دخل و تصرف چندانی در آن به وجود آورد و نمایندگان به علت تخصصی بودن، اکثراً آن را به تصویب میرسانند؛(17) 2 - اصل 73 قانون اساسی به قضات، در تمییز حق از قوانین، حق تفسیر قضایی داده است که این تفسیر گاهی اوقات منجر به نوعی وحدت رویه قضایی میشود. (این را نوعی دخالت قوه قضاییه در امر قوه مقننه میتوان تلقی کرد)؛ 3 - نمایندگان دارای مصونیت کیفری نیستند و شغل نمایندگی مانع دستگیری و محاکمه آنها نمیباشد. و ) نظارت و نفوذ قوه قضاییه بر قوه مجریه قوه مجریه در مقابل قوه قضاییه مصونیت ندارد و قوه قضاییه دارای نظارت (اقتدار) لازم نسبت به قوه مجریه است که به عنوان مثال به چند مورد اشاره میکنیم: 1 - طبق اصل 170 قانون اساسی: (قضات دادگاهها مکلفند از اجرای تصویب نامهها و آییننامههای دولتی که مخالف با قوانین و ... خودداری کنند و ... ) بنابراین، قوه قضاییه به مصوبات قوه مقننه اشراف کامل دارد؛ 2 - هدف از تأسیس دیوان عدالت اداری، رسیدگی به شکایات و تظلمات مردم نسبت به مأموران دولتی است و دیوان میتواند قوه مجریه را به محاکمه بکشاند. (اصل 173)؛ 3 - طبق اصل 174 قانون اساسی، قوه قضاییه از طریق سازمان بازرسی کل بر کشور قوه مجریه نظارت دارد؛ 4 - قوه مجریه هیچ مصونیتی ندارد؛ زیرا طبق اصل 140 قانون اساسی، رسیدگی به اتهام رئیس جمهور و معاونان و ... از طریق دادگاههای دادگستری است و دیوان عالی کشور حق محاکمه رئیس جمهور را دارد. سیستم تعدیل در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران همانطور که در بحث قوه مؤسس (تعادل) مطرح کرده بودیم که برای جلوگیری از ناهماهنگی، تصادمات و تعارضات قوای سهگانه، نیاز به قوه تعدیل کننده داریم: در نظام جمهوری اسلامی ایران هم برای کنترل قدرت و تعدیل اعمال حاکمیت از طریق قوای سهگانه، از راه حل خاصی استفاده شدهاست که استاد عمید زنجانی از آن به (سیستمهدایت)(18) تعبیر میکنند. این راه حل به صورت ترکیبی از چند عامل و در مجموع به صورت یک سیستم هدایت، قوای مقننه، مجریه و قضاییه را کنترل و هماهنگ و متعادل میگرداند و از تضاد و برخورد آنها جلوگیری میکند. به این صورت که یک بار قوای سهگانه، کار کنترل، نظارت و تعدیل یکدیگر را انجام میدهند و از طرف دیگر قوه برتری، قوای سهگاه را کنترل، نظارت و تعدیلمیکند. کنترل و تعدیل از طریق خود قوای سهگانه نسبت به هم، به صورت زیر است: 1 - قوه مقننه میتواند وزرا را مورد سؤال و استیضاح قرار دهد و وزیران را برکنار نماید (اصل 80)؛ 2 - قوه مجریه حق تهیه لوایح قانونی را دارد ... (اصل 74)؛ 3 - قوه قضاییه، میتواند رئیس جمهور را به خاطر تخلف از وظایف قانونی محاکمه کند و .... طریق تعدیل از طریق قوای سهگانه نسبت به یکدیگر، نظارت متقابل را ایجاب میکند (که ذکر شد) و از تمرکز قدرت وخودکامگی جلوگیری میکند و به همین دلیل در مقایسهبا سیستمهای دیگر کاملتر است، ولی این طریقه به تنهایی کافی نیست، چون این نوع تعدیل خود عامل بروز اختلاف وصفبندی قوا و موجب تشدید تضاد بین آنها است،(19) و همچنین قوه مقننه نسبت به قوای دیگر از قدرت بیشتری برخوردار است، چون به هیچ وجه قابل انحلال نسیت و در برابر قوه قضاییه و مجریه مسئول نیست واز طرف هیح کدام قابل کنترل نیست، از این رو برای کنترل این قدرت اضافی، شورای نگهبان به صورت نهادی از داخل، آن را تعدیل میکند، ولی ویژگی مهم تعدیل در جمهوری اسلامی ایران سیستم کنترل و نظارت از طریق رهبر و ولی فقیه در مورد قوای سهگانه اعمال میشود. اصل 57 قانون اساسی میگوید: (قوای حاکم در جمهوری اسلامی ایران عبارتاند از قوه مقننه، مجریه و قضاییه که زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت برطبق اصول آینده این قانون اعمال میگردد). در این روش، گرچه رهبر به صورت قوه برتر تعدیل کننده مطرح میشود، ولی با توجه به مشخصات و صفاتی که قانون برای رهبر در نظر گرفته، امکان سوء استفاده از قدرت بسیار اندک و در حداقل ممکن و به گونهای که در اصل 170 قانون اساسی آمده در حدّ امتناع عادی است.(20) نتیجه این که، رهبر و ولی فقیه به عنوان تعدیل کننده قوای سهگانه معرفی شده است، اما خود رهبر چگونه؟ آیا نهادی برای کنترل و نظارت بر رهبری وجود دارد، باید گفت که قدرت رهبر از دو طریق کنترل میشود: 1 - از طریق مجلس خبرگان که اعضای آن را مردم انتخاب میکنند و دستگاهی جدا از کل سیستم دولت است و میتواند در زمانی که تشخیص دهد رهبر توانایی لازم را برای اداره کشور ندارد، وی را عزل کند و همچنین خبرگان در انتخاب رهبر نیز میتواند زمینه پیشگیری از سوء استفاده از قدرت را فراهم سازد. 2 - طبق اصل 142 قانون اساسی، دارایی رهبر، توسط قوه قضاییه رسیدگی میشود و جلوگیری از افزایش ثروت، خود نوعی کنترل قدرت است؛ زیرا ممکن است عمدهترین انگیزه سوء استفاده از قدرت، مسائل اقتصادی و مالی باشد. (پاورقی ها : 1 - عباسعلی عمید زنجانی، فقه سیاسی، ج 1، ص 297. 2 - همان، ص 295. 3 - همان، ص 297. 4 - قاسم شعبانی، حقوق اساسی و ساختار حکومت جمهوری اسلامی ایران، ص 73. 5 - سیدمحمد هاشمی، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج 2، ص 12. 6 .separation rigide des Pouvoirs . 7 .Presidentialism . 8 - سیدمحمد هاشمی، همان، ص 12. 9 - قاسم شعبانی، همان، ص 75. 10 - منوچهر مؤتمنی طباطبائی، آزادیهای عمومی و حقوق بشر، ص 190. 11 - همان، ص 75. 12 - (نظارت استصوابی) در مقابل (نظارت اطلاعی) از اصطلاحات فقهی است که در نظام حقوقی ما (بهویژه در حقوق خصوصی) مورد استفاده قرار میگیرد و آن عبارت از این است که برخی از اعمال حقوقی زیر نظر مستقیم و یا تصویب و صلاحدید ناظر انجام میشود. این اعمال بدون نظارت ناظر اعتبار ندارد نظیر مورد مذکور در ماده 142 ق.م. که مقرر میدارد: (قیم نمیتواند دعوای مربوط به مولیَّ علیه را به صلح خاتمه دهد مگر با تصویب مدعی العموم) اصطلاح مذکور در حقوق عمومی و اساسی نیز میتواند مورد استفاده قرار گیرد، نظیر اصل 82 قانون اساسی که مقرر میدارد: (استخدام کارشناسان خارجی از طرف دولت ممنوع است مگر در موارد ضرورت با تصویب مجلس شورای اسلامی.) اصطلاح (نظارت استصوابی) را در خصوص بحث مورد نظر هم چنین میتوان معادل اصطلاح فرانسوی (Le Pouvoir dapprobation prealable ) دانست. (سیدمحمد هاشمی،همان، پاورقی ص 210). نظارت اطلاعی: یکی از مسائل بسیار مهم کشور آگاهی از امور است، مجلس شورای اسلامی در مقام نظارت قرار دارد و بدین جهت ابتدا قانون اساسی و بعد آییننامه داخلی، زمینههایی را برای نظارت اطلاعی مجلس شورای اسلامی قائل شده است. در زمینه نظارت اطلاعی اقدام نهایی و تعیین کننده صورتی نمیگیرد، یا اقدام نهایی موکول است به مقام دیگری یا این که امر بلا اقدام میماند. 13 - سیدمحمد هاشمی، همان، ص 14. 14 - آیین نامههای اجرایی به مقرراتی گفته میشود که در اجرای قانون و با پیشبینی قانون توسط دولت وضع میشوند. 15 - آیین نامههای مستقل به آیین نامهای گفته میشود که دولت صرف نظر از پیشبینیهای قانونی، برای تسهیل در انجام کارهای خود به عنوان مقررات وضع مینماید. 16 - سیدمحمد هاشمی، همان، ص 17. 17 - همان، ص 15. 18 - فقه سیاسی، ج 1، ص 291. 19 - همان، ص 291. 20 - همان ، ص 292.) منابع : 1 . مصطفی ناصحی، تفکیک قوا و ولایت فقیه، انتشارات تبلیغات اسلامی قم، 1378. 2 . عباسعلی عمید زنجانی، فقه سیاسی ج1. 3 . ابوالفضل قاضی شریعتپناهی، بایستههای حقوق اساسی، نشر دادگستر، 1380، 4 . قاسم شعبانی، حقوق اساسی و ساختار حکومت جمهوری اسلامی ایران، 5 . استقلال قوا در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، محمد علی صنیعی منفرد ،پایگاه حقوقدانان . 6 . ولایت فقیه در حقوق اساسی جمهوری اسلامی ، محمد شفیعی فر ، فصلنامه حکومت اسلامی شماره 13 . (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100104697)
آیا تعادل قدرت بین سه قوه(قضاییه مجریه مقننه) وجود دارد؟ توضیح کامل بدهید.
در ساختار نظام جمهوری اسلامی تعادل قدرت میان قوای سه گانه از راهکارهای مختلفی انجام می شود که دو سازکار اساسی و مهم آن ( تفکیک قوا ) و ( سیستم هدایت) می باشد . توضیح آنکه :
در حقوق اساسی هنگامی که از (تعادل) سخن به میان میآید، قطعاً با آن مسئله تفکیک قوا هم به ذهن تبادر پیدا میکند و تعادل قوا بدون تفکیک قوا قهراً متصور نیست. از این رو خصوصیت توازن و تعادل قوا بهعنوان عنصری اساسی در نظریه تفکیک قوا مطرح میگردد.
منظور از تفکیک قوا، نوعی توازن و تعادل بین قوای سهگانه است، هر کدامبتوانند بدون دخالت و خارج از نفوذ دیگری برانجام وظایف و تحقق اهداف خاص خود قادر گردد .
برای آنکه از قدرت سوء استفاده نشود باید دستگاههای حکومت طوری تنظیم شوند که قدرت، قدرت را متوقف کند و البته برای حصول این منظور لازم است قوا از یکدیگر متمایز و منفک گردند و در یک جا متمرکز نگردند تا ارکان و نهادهای حاکمیت بتوانند همدیگر را محدود و کنترل نمایند، ضمن اینکه امور حکومت به خوبی تمشیت پذیرد.
در عین حال به عقیده منتسکیو برای تأمین حقوق و آزادی مردم تفکیک قوا کافی نبوده، بلکه باید بین قوای سهگانه یک نوع تعادل و توازن برقرارکرد تا هیچ یک از قوا نتوانند نسبت به قوه دیگر برتری پیدا کنند خصوصاً در بسیاری مواقع با پیچیدگی وظایفقوه مجریه، تفکیک قوا دچار تزلزل و تعادل قوا یا نوعی به هم ریختگی می گردد . در این بین بعضی از قوهای به نام قوه تعدیل کننده یاد کردهاند که برخلاف قوای سهگانه که در مقابل یک دیگر صفآرایی میکنند، قوهای است بیطرف که هنگام بروز اختلاف،نقش آشتی دهنده یا حل و فصل کننده را دارد. هگل نیز برخلاف نظریه منتسکیو، قوه برتری را مطرح میکند که وسایل همکاری قوای سهگانه را فراهم میآورد و کلیه اختلافات موجود بین قوا را حل و فصل میکند.
در این راستا اصل 57 قانون اساسی جمهوری اسلامی بیان می دارد : ( قوای حاکم در جمهوری اسلامی ایران عبارتند از: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضاییه که زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت بر طبق اصول آینده این قانون اعمال میگردند. این قوا مستقل از یکدیگرند).
در این الگو سه قوه مجریه، مقننه و قضاییه در محیط اراده رهبری شکل گرفته و تعامل دارند و این مهمترین خصوصیت نظریه تفکیک قوا در جمهوری اسلامی ایران است.
در ادامه جهت تبیین دقیق تر این موضوع بخشی از کتاب ( مصطفی ناصحی، تفکیک قوا و ولایت فقیه) ارائه می گردد :
مسئله مهم در زمینه هماهنگی قوای حاکم در جمهوری اسلامی ایران، انتخاب واژه استقلال قوا به جای تفکیک قوا در قانون اساسی است که دخالتهای هماهنگ کننده و فعل و انفعالات سیاسی سه قوه و تأثیرهای متقابل آنها را به نحوی که به استقلال آنها خدشه وارد نیاورد تجویز کرده است.(1)
آن چه در نظام ولایت فقیه به عنوان نظام منحصر به فرد، در سیستمهای حقوقی دنیا، مطرح است استقلال قوا نسبت به یکدیگر است (هر چند به کارگیری اصطلاح تفکیک هم بیمناسبت نیست، لیکن در قانون اساسی اصطلاح استقلال به کار رفته است ما هم طبق قانون این اصطلاح را به کار میبریم) امّا این قوا نسبت به رهبردارای استقلال نیستند، چون رهبر به عنوان عالیترین مقام (اصل 113) و از باب ولایت بر قوا (اصل 57)، برآنها نظارت دارد؛ به عنوان مثال رهبر در قوه مقننه از طریق شورای نگهبان (بند 1 اصل 91) در قوه مجریه از طریق عزل رئیس جمهور (بند 10 اصل 110) و در قوه قضاییه از طریق نصب و عزل رئیس قوه قضاییه (بند ب اصل 110 و اصل 157) اشراف و نظارت دارد و منظور از استقلال قوا این است که هیچ کدام از آنها نمیتوانند به طور مستقیم و رأساً در کار دیگری دخالت کنند و هر کدام باید به طور جداگانه به دور از اعمال نفوذ قوه دیگر وظایف خود را انجام داده و اختیارات خود را به کار بگیرد.(2) درست است که در اکثر موارد قوه مجریه و قضاییه، مصوبات قوه مقننه را اجرا میکنند و در حقیقت حدود وظایف و اختیارات آن دو قوه تحت اراده و رأی مجلس تعیین میشود، ولی نمیتوان این نوع رابطه را دخالت محسوب کرد و قوهمجریه و قضاییه را به جهت این نوع تبعیت فاقد استقلال شمرد. چنین رابطه خاص و تبعیت از ماهیت تشکیلات سیاسی حکومت، ازچگونگی وضع و جایگاه هر کدام از سه قوه ناشی میشود.(3)
به هر حال، در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، مشکل مرزبندی و اختیارات قوا از طریق قانون حل شده و روابط قوای سهگانه به صورت قانونی مشخص گردیده است و مشکل عدم ارتباط و ناهماهنگی ناشی از انفصال قوا نیز از طریق رهبر بر طرف شده (بند 7 اصل 110) و همچنین مسئولیت اجرای قانون اساسی به عهده رئیس جمهور گذاشته شده است (اصل 113 قانون اساسی). بدیهی است در نظام جمهوری اسلامی با نظارتی که ولایت فقیه برکلیه نهادهای سیاسی کشور دارد و بنا به تصریح قانون اساسی، قوه مقننه، مجریه و قضاییه زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت اعمال میگردد (اصل 57)، لذا مشکل عدم هماهنگی در برخورد هرگز به وجود نمیآید.
روابط قوا در جمهوری اسلامی ایران
روابط قوا در جمهوری اسلامی ایران برخلاف تمامی کشورهای دنیا به گونهای خاص تنظیم شده است. هر چند که به ظاهر به صورت تفکیک نسبی قوا تلقی میشود، لیکن این روابط از ویژگیهای خاصی برخوردار است که به خوبی آن را از سایر رژیمها متمایز میسازد.(4)
مفهوم تفکیک قوا در مقابل (وحدت قوا)(5) به کار میرود. این تفکیک موجب پدیداری سازمانهای حاکم عدیده تخصصی میگردد که هر کدام به انجام وظیفه خاص خود مشغولاند و هیچ یک از قوا حق انجام وظیفه قوای دیگر را ندارد. سنخیت قوای حاکم، هم چنین اقتضا میکند که هر یک از قوا، بدون برتری و دخالت یکی در قلمرو اختیارات دیگری، کار خود را انجام دهد و هیچ یک از قوا حق سؤال، استیضاح، عزل و انحلال یکدیگر را نداشته باشد. این چنین استقلالی را اصطلاحاً (تفکیک مطلق قوا)(6) میگویند.
نظریه تفکیک مطلق قوا، در جریان تحولات تاریخی دست خوش تغییراتی شده است که دیگر نمیتوان استقلال در مفهوم آن را چندان مشاهده کرد. خطر بالقوه و بالفعلی که از ناحیه قوه مجریه و زمامداری آن ناشی میشود، هم قوای دیگر را تحت الشعاع (ریاست گرایی)(7) اجرایی قرار میدهد و هم این که آزادی و امنیت فردی را تهدید میکند.(8) دلیل این مطلب این است که در اکثر کشورهای دنیا در بحث ارتباط متقابل قوا، قوه مجریه مشمول بیشترین نظارتها از سوی دو قوه دیگر قرار میگیرد.
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، در تدوین قوای سهگانه، علاوه بر ضرورت همکاری قوا، برای تأمین اهداف کلی نظام از اندیشه مذکور به دور نبوده و مراتبی از ارتباط متقابل، توأم بانظارت و مسئولیت بین قوای حاکم را پیشبینی کرده است. در اصل 57 قانون اساسی ضمن برشمرن قوای سهگانه، مقرر میدارد که این قوا مستقل از یکدیگرند. آن گاه در اصل 58 و 59 اِعمال قوه مقننه را منحصر به مصوبات مجلس شورای اسلامی و در مسائل مهم از طریق همهپرسی و مراجعه مستقیم به آرای عمومی بیان داشته است. همچنین در اصل 60 قانون اساسی، اِعمال قوه مجریه به استثنای برخی از آن که مستقیماً به عهده رهبری قرار دارد، صرفاً از طریق رئیس جمهور و وزرا اجرا میشود و در نهایت این که اِعمال قوه قضاییه (اصل 61) را نیز فقط به عهده دادگاههای دادگستری قرار داده که باید براساس موازین اسلامی تشکیل و به حل و فصل دعاوی و ... بپردازد، اما نویسندگان قانون اساسی در سال 1358 در همان اصل 57 قانون اساسی، ضمن بیان استقلال قوا آورده بودند که : (... روابط بین قوای سهگانه توسط رئیس جمهور برقرار میگردد.) و نیزدر اصل 113 قانون اساسی آمده بوده: (... مسئولیت اجرای قانون اساسی و تنظیم روابط قوای سهگانه و ریاست قوه مجریه جز در اموری که برعهده رهبری است، به عهده رئیس جمهور است).
بنابراین، طبق این اصول، رئیس جمهور هماهنگ کنندهقوای سهگانه کشور بود، لیکن پس از بازنگری قانون اساسی در سال 1368 و با سپری کردن یک دهه تجربه عملی در کارهای اجرایی، قضایی و تقنینی وضعفهایی که در قانون اساسی وجود داشت، شورای بازنگری قانون اساسی به فرمان امام خمینی(ره) در تاریخ 1368/2/4 تشکیل گردید و در آن در خصوص روابط قوا نیز نکاتی مورد توجه و تصویب قرار گرفت.
در قانون اساسی 68 بعد از بازنگری، ضمن این که مسئولیت تنظیم روابط بین قوای سهگانه را از رئیس جمهور گرفته و به شخص رهبر واگذار کرده است، در اصل 57 آمده است:
(... قوه مقننه، مجریه و قضاییه زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت برطبق اصول قانون اساسی اعمال میگردند.) همچنین در اصل 110 قانون اساسی، ضمن برشمردن وظایف و اختیارات رهبر، در بند 7 همین اصل یکی از وظایف رهبر را (حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سهگانه) متذکر شده است و در اصل 113 نیز این مسئولیت را از رئیس جمهور سلب کرده است.
در نظام اسلامی هرگاه سخن از تفکیک قوا یا روابط قوا به میان میآید، به دلیل جلوگیری از تمرکز نامشروع و فساد برانگیز قدرت است؛ زیرا که ممکن است، انسانی که شایستگیهای لازم و تواناییهای منطبق بر معیارهای اسلامی را دارا میباشد، در رأس تمامی قوا و نهادهای جامعه اسلامی قرار بگیرد و هیچگونه مفسدهای هم به دنبال نداشته باشد، همچنین براساس اعتقادات شیعی، ائمه(ع) در حکومت اسلامی، حاکمان مطلق و بدون قید و شرطی بودند که تنها براساس تکلیف شرعی و الهی اداره جامعه را به عهده میگرفتند و این امر منافاتی با تفویض امر اداره قسمتی از حکومت به دیگران نخواهد داشت و لذا است که امام (ع)، ضمن این که ریاست و فرماندهی کل قوای نظامی را به عهده داشت، ولی در عین حال نصب و عزل استانداران و فرمانروایان ولایات گوناگون را خود شخصاً انجام میداد، هم زمان در مسجد هم به امر قضاوت میپرداخت.(9)
پس باتوجه به این که امروزه، به علل گسترش ارتباطات و افزایش جمعیت و ... چارهای جز تقسیم وظایف وجود ندارد، وقتی سه قوه و ارگان از یکدیگر مشخص و متمایز شدند، مسئله دیگر، روابط قوای مزبور است. به عقیده منتسکیو، چگونگی این روابط، تأثیر زیادی در تأمین آزادی دارد. از این جهت منتسکیو قائل به دو اختیار میشود، اختیار تصمیمگیری و اختیار مانع شدن از اجرای آن، منتسکیو میگوید باید هر قوه بتواند در قلمرو اختصاصی خود تصمیم بگیرد، ولی قوای دیگر نیز باید بتوانند به وسایلی از اجرای آن جلوگیری کنند، چنان که مثلاً قوه مقننه قانون را تصویب میکند (اختیار تصمیمگیری) اما قوه مجریه نیز میتواند در مواردی از توشیح واجرای آن جلوگیری کند (اختیار مانع شدن و متوقف ساختن)(10). بر همین مبنا است که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران پس از پذیرش مهمترین اصل خود، یعنی اصل ولایت مطلقه فقیه عادل و جامعالشرایط که عامه مردم قبول ولایت او را بر خود لازم و واجب شمردهاند، نقطه پیوند و اتصال قوای حاکم درجمهوری اسلامی ایران را ولی فقیه و رهبر دانسته و اعمال حاکمیت قوای مزبور را صرفاً براساس نظر و نظارت رهبر مشروع و قانونی میداند.(11)
بنابراین، از آن جایی که رهبر در نظام اسلامی دارای ویژگیهای خاص است، لذا نظارت رهبری باعث میشود که کسی از کارگزاران نظام قدرت سوء استفاده از مقام و مسئولیت خود را نداشته باشد، به خصوص اصل 111 قانون اساسی مکانیزم خاصی برای جلوگیری از انحراف رهبری پیشبینی کرده است که بیش از پیش براطمینان مردم در خصوص عدم سوء استفاده از قدرت و تمرکز آن میافزاید و ما در این جا به بخشی از این روابط و نظارت اشاره میکنیم:
الف) نظارت قوه مقننه بر قوه مجریه
قوه مقننه به شیوههای گوناگون برکار قوه مجریه نظارت دارد:
1 - طبق اصل131، صلاحیتو رسمیت وزرا منوطبهرأیاعتمادازمجلساست؛
2 - مسئولیت قوه مجریه در برابر قوه مقننه (سؤال، استیضاح) اصل 122 ، 134و 137.
به این ترتیب که هر نماینده میتواند یک وزیر و 14 نمایندگان هم رئیس جمهور را مورد سؤال قرار دهند و همچنین ده نفر از نمایندگان، هیئت وزیران یا یکی از وزیران و 13 نمایندگان ، رئیس جمهور را میتوانند مورد استیضاح قرار دهند؛
3 - قوه مقننه بر کارهای قوه مجریه، نظارت استصوابی(12) (اصل 77 - 83) و نظارت مالی (اصل 52، 54 و 55) دارد.
ب) نظارت قوه مقننه بر قوه قضاییه
طبق اصل 156 قانون اساسی، قوه قضاییه، قوهای است مستقل که قوه مقننه بر آن نفوذ و اقتدار چندانی ندارد و هیچگونه راهی برای طرح سؤال، استیضاح و عزل مسئولین قوه قضاییه در آن دیده نمیشود، لیکن بعضی از اقدامات قوه مقننه بر روی قوه قضاییه بیاثر نیست:
1 - از طریق اجرای قوانین (اصل 167)؛ بدین ترتیب که قاضی موظف است کوشش کند حکم هر دعوا را در قوانین مدونه بیابد؛
2 - از طریق شکایات (اصل 90). بدین ترتیب که مجلس در صورت دریافت شکایت، حق دارد از قوه قضاییه پاسخ کافی بخواهد. البته این از ضمانت اجرای لازم برخوردار نیست و بیشتر جنبه اخلاقی و سیاسی دارد.(13)
ج) نظارت قوه مجریه بر قوه مقننه
قوه مجریه با آن که تحت سلطه کامل قوه مقننه قرار دارد، اما تا اندازهای بر این قوه نظارت دارد و این نظارت از طریق ذیل است:
1 - ابتکار تهیه لوایح در دست دولت است که بعد از تصویب، آن را تقدیم مجلس میکند(اصل 74)؛
2 - قوانین به ذکر کلیات میپردازند و جزئیات را موکول به آئین نامههای اجرایی(14) میکنند و علاوه بر آن قوه مجریه حق تصویب آیین نامههای مستقل(15) را نیز دارند.
د) نظارت قوه مجریه بر قوه قضاییه
قوه مجریه برقوه قضاییه نظارت و نفوذ خاصی ندارد، البته لوایح قضایی که پس از تصویب هیئت وزیران، تقدیم مجلس میشود (اصل 74) و بودجه قوه قضاییه که در مجموعه بودجه سالانه کل کشور توسط دولت تهیه میگردد، میتواند زمینه مؤثری از نفوذ (و نظارت) قوه مجریه بر قوه قضاییه باشد.(16)
ه) نظارت و نفوذ قوه قضاییه برقوه مقننه
همانطور که قوه قضاییه از استقلال کامل برخوردار است، قوه مقننه هم در مقابل قوه قضاییه مستقل است و راهی برای مداخله در کارهای یکدیگر وجود ندارد، با وجود این، برخی کارهای قوه قضاییه بر قوه مقننه بیاثر نسیت که به چند مورد اشاره میکنیم:
1 - لوایحی که بهوسیله قوه قضاییه تهیه میشود، به علت فنی و تخصصی بودن آن، قوه مقننه نمیتواند دخل و تصرف چندانی در آن به وجود آورد و نمایندگان به علت تخصصی بودن، اکثراً آن را به تصویب میرسانند؛(17)
2 - اصل 73 قانون اساسی به قضات، در تمییز حق از قوانین، حق تفسیر قضایی داده است که این تفسیر گاهی اوقات منجر به نوعی وحدت رویه قضایی میشود. (این را نوعی دخالت قوه قضاییه در امر قوه مقننه میتوان تلقی کرد)؛
3 - نمایندگان دارای مصونیت کیفری نیستند و شغل نمایندگی مانع دستگیری و محاکمه آنها نمیباشد.
و ) نظارت و نفوذ قوه قضاییه بر قوه مجریه
قوه مجریه در مقابل قوه قضاییه مصونیت ندارد و قوه قضاییه دارای نظارت (اقتدار) لازم نسبت به قوه مجریه است که به عنوان مثال به چند مورد اشاره میکنیم:
1 - طبق اصل 170 قانون اساسی: (قضات دادگاهها مکلفند از اجرای تصویب نامهها و آییننامههای دولتی که مخالف با قوانین و ... خودداری کنند و ... ) بنابراین، قوه قضاییه به مصوبات قوه مقننه اشراف کامل دارد؛
2 - هدف از تأسیس دیوان عدالت اداری، رسیدگی به شکایات و تظلمات مردم نسبت به مأموران دولتی است و دیوان میتواند قوه مجریه را به محاکمه بکشاند. (اصل 173)؛
3 - طبق اصل 174 قانون اساسی، قوه قضاییه از طریق سازمان بازرسی کل بر کشور قوه مجریه نظارت دارد؛
4 - قوه مجریه هیچ مصونیتی ندارد؛ زیرا طبق اصل 140 قانون اساسی، رسیدگی به اتهام رئیس جمهور و معاونان و ... از طریق دادگاههای دادگستری است و دیوان عالی کشور حق محاکمه رئیس جمهور را دارد.
سیستم تعدیل در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
همانطور که در بحث قوه مؤسس (تعادل) مطرح کرده بودیم که برای جلوگیری از ناهماهنگی، تصادمات و تعارضات قوای سهگانه، نیاز به قوه تعدیل کننده داریم: در نظام جمهوری اسلامی ایران هم برای کنترل قدرت و تعدیل اعمال حاکمیت از طریق قوای سهگانه، از راه حل خاصی استفاده شدهاست که استاد عمید زنجانی از آن به (سیستمهدایت)(18) تعبیر میکنند.
این راه حل به صورت ترکیبی از چند عامل و در مجموع به صورت یک سیستم هدایت، قوای مقننه، مجریه و قضاییه را کنترل و هماهنگ و متعادل میگرداند و از تضاد و برخورد آنها جلوگیری میکند. به این صورت که یک بار قوای سهگانه، کار کنترل، نظارت و تعدیل یکدیگر را انجام میدهند و از طرف دیگر قوه برتری، قوای سهگاه را کنترل، نظارت و تعدیلمیکند.
کنترل و تعدیل از طریق خود قوای سهگانه نسبت به هم، به صورت زیر است:
1 - قوه مقننه میتواند وزرا را مورد سؤال و استیضاح قرار دهد و وزیران را برکنار نماید (اصل 80)؛
2 - قوه مجریه حق تهیه لوایح قانونی را دارد ... (اصل 74)؛
3 - قوه قضاییه، میتواند رئیس جمهور را به خاطر تخلف از وظایف قانونی محاکمه کند و ....
طریق تعدیل از طریق قوای سهگانه نسبت به یکدیگر، نظارت متقابل را ایجاب میکند (که ذکر شد) و از تمرکز قدرت وخودکامگی جلوگیری میکند و به همین دلیل در مقایسهبا سیستمهای دیگر کاملتر است، ولی این طریقه به تنهایی کافی نیست، چون این نوع تعدیل خود عامل بروز اختلاف وصفبندی قوا و موجب تشدید تضاد بین آنها است،(19) و همچنین قوه مقننه نسبت به قوای دیگر از قدرت بیشتری برخوردار است، چون به هیچ وجه قابل انحلال نسیت و در برابر قوه قضاییه و مجریه مسئول نیست واز طرف هیح کدام قابل کنترل نیست، از این رو برای کنترل این قدرت اضافی، شورای نگهبان به صورت نهادی از داخل، آن را تعدیل میکند، ولی ویژگی مهم تعدیل در جمهوری اسلامی ایران سیستم کنترل و نظارت از طریق رهبر و ولی فقیه در مورد قوای سهگانه اعمال میشود. اصل 57 قانون اساسی میگوید: (قوای حاکم در جمهوری اسلامی ایران عبارتاند از قوه مقننه، مجریه و قضاییه که زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت برطبق اصول آینده این قانون اعمال میگردد).
در این روش، گرچه رهبر به صورت قوه برتر تعدیل کننده مطرح میشود، ولی با توجه به مشخصات و صفاتی که قانون برای رهبر در نظر گرفته، امکان سوء استفاده از قدرت بسیار اندک و در حداقل ممکن و به گونهای که در اصل 170 قانون اساسی آمده در حدّ امتناع عادی است.(20) نتیجه این که، رهبر و ولی فقیه به عنوان تعدیل کننده قوای سهگانه معرفی شده است، اما خود رهبر چگونه؟ آیا نهادی برای کنترل و نظارت بر رهبری وجود دارد، باید گفت که قدرت رهبر از دو طریق کنترل میشود:
1 - از طریق مجلس خبرگان که اعضای آن را مردم انتخاب میکنند و دستگاهی جدا از کل سیستم دولت است و میتواند در زمانی که تشخیص دهد رهبر توانایی لازم را برای اداره کشور ندارد، وی را عزل کند و همچنین خبرگان در انتخاب رهبر نیز میتواند زمینه پیشگیری از سوء استفاده از قدرت را فراهم سازد.
2 - طبق اصل 142 قانون اساسی، دارایی رهبر، توسط قوه قضاییه رسیدگی میشود و جلوگیری از افزایش ثروت، خود نوعی کنترل قدرت است؛ زیرا ممکن است عمدهترین انگیزه سوء استفاده از قدرت، مسائل اقتصادی و مالی باشد.
(پاورقی ها : 1 - عباسعلی عمید زنجانی، فقه سیاسی، ج 1، ص 297.
2 - همان، ص 295.
3 - همان، ص 297.
4 - قاسم شعبانی، حقوق اساسی و ساختار حکومت جمهوری اسلامی ایران، ص 73.
5 - سیدمحمد هاشمی، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج 2، ص 12.
6 .separation rigide des Pouvoirs .
7 .Presidentialism .
8 - سیدمحمد هاشمی، همان، ص 12.
9 - قاسم شعبانی، همان، ص 75.
10 - منوچهر مؤتمنی طباطبائی، آزادیهای عمومی و حقوق بشر، ص 190.
11 - همان، ص 75.
12 - (نظارت استصوابی) در مقابل (نظارت اطلاعی) از اصطلاحات فقهی است که در نظام حقوقی ما (بهویژه در حقوق خصوصی) مورد استفاده قرار میگیرد و آن عبارت از این است که برخی از اعمال حقوقی زیر نظر مستقیم و یا تصویب و صلاحدید ناظر انجام میشود. این اعمال بدون نظارت ناظر اعتبار ندارد نظیر مورد مذکور در ماده 142 ق.م. که مقرر میدارد: (قیم نمیتواند دعوای مربوط به مولیَّ علیه را به صلح خاتمه دهد مگر با تصویب مدعی العموم) اصطلاح مذکور در حقوق عمومی و اساسی نیز میتواند مورد استفاده قرار گیرد، نظیر اصل 82 قانون اساسی که مقرر میدارد: (استخدام کارشناسان خارجی از طرف دولت ممنوع است مگر در موارد ضرورت با تصویب مجلس شورای اسلامی.) اصطلاح (نظارت استصوابی) را در خصوص بحث مورد نظر هم چنین میتوان معادل اصطلاح فرانسوی (Le Pouvoir dapprobation prealable ) دانست. (سیدمحمد هاشمی،همان، پاورقی ص 210).
نظارت اطلاعی: یکی از مسائل بسیار مهم کشور آگاهی از امور است، مجلس شورای اسلامی در مقام نظارت قرار دارد و بدین جهت ابتدا قانون اساسی و بعد آییننامه داخلی، زمینههایی را برای نظارت اطلاعی مجلس شورای اسلامی قائل شده است. در زمینه نظارت اطلاعی اقدام نهایی و تعیین کننده صورتی نمیگیرد، یا اقدام نهایی موکول است به مقام دیگری یا این که امر بلا اقدام میماند.
13 - سیدمحمد هاشمی، همان، ص 14.
14 - آیین نامههای اجرایی به مقرراتی گفته میشود که در اجرای قانون و با پیشبینی قانون توسط دولت وضع میشوند.
15 - آیین نامههای مستقل به آیین نامهای گفته میشود که دولت صرف نظر از پیشبینیهای قانونی، برای تسهیل در انجام کارهای خود به عنوان مقررات وضع مینماید.
16 - سیدمحمد هاشمی، همان، ص 17.
17 - همان، ص 15.
18 - فقه سیاسی، ج 1، ص 291.
19 - همان، ص 291.
20 - همان ، ص 292.)
منابع :
1 . مصطفی ناصحی، تفکیک قوا و ولایت فقیه، انتشارات تبلیغات اسلامی قم، 1378.
2 . عباسعلی عمید زنجانی، فقه سیاسی ج1.
3 . ابوالفضل قاضی شریعتپناهی، بایستههای حقوق اساسی، نشر دادگستر، 1380،
4 . قاسم شعبانی، حقوق اساسی و ساختار حکومت جمهوری اسلامی ایران،
5 . استقلال قوا در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، محمد علی صنیعی منفرد ،پایگاه حقوقدانان .
6 . ولایت فقیه در حقوق اساسی جمهوری اسلامی ، محمد شفیعی فر ، فصلنامه حکومت اسلامی شماره 13 . (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100104697)
- [سایر] مهمترین وظیفه و هدف قوه قضائیه چیست؟ رئیس قوه قضائیه را چه کسی و برای چه مدت انتخاب می کند؟ دستگاههای زیر مجموعه قوه قضائیه کدامند؟ مهمترین معیارهایی که برای استقلال دستگاه قضائیه وجود دارد، کدامند؟
- [سایر] نحوه عملکرد قوه قضائیه با پروندههای جنجالی مفاسد اقتصادی چگونه بوده؟آیا برخورد قاطع قوه قضائیه با پروندههای فساد اقتصادی ادامه دارد؟
- [سایر] آیا میتوان قوه مجریه ایران راباسایر کشورها از نظر تطبیقی مقایسه کرد؟چرا؟
- [سایر] آیا در ایران رئیس قوه قضائیه و وزرای کشور و اطلاعات و دادگستری باید روحانی باشند؟
- [سایر] تعیین صلاحیت نامزدهای انتخاباتی، امری اجرایی است، آیا تکفل آن از سوی شورای نگهبان دخالت در قوه مجریه نیست؟
- [سایر] تعیین صلاحیت نامزدهای انتخاباتی، امری اجرایی است، آیا تکفّل آن از سوی شورای نگهبان، دخالت در قوه مجریه نیست؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] 4 از آن جا که سازمان تعزیرات حکومتی زیر نظر قوّه مجریّه اداره می گردد، و بر اساس مصوّبات مجمع تشخیص مصلحت نظام، صلاحیّت رسیدگی به امور محوّله را دارد; آیا تصمیمات صادره، قضایی تلقّی می گردد، یا جزء تصمیمات اداری می باشد؟ با عنایت به اصل شصتم قانون اساسی که اشعار می دارد: (اعمال قوّه مجریّه، جز در اموری که در این قانون مستقیماً بر عهده رهبری گذارده شده، از طریق رییس جمهور و وزرا است); آیا رؤسای شعب تعزیرات حکومتی منصوب از طرف قوّه مجریّه، که مأذون از ناحیه رهبری می باشند، صلاحیّت فصل خصومت، رسیدگی، صدور حکم و اعمال مجازات را دارند، یا بایستی مأذون از ناحیه رئیس قوّه قضائیّه باشند؟
- [سایر] آیا می توان نسبت به رای دیوان عالی کشور از مقام عالی رییس قوه قضاییه تقاضای رسیدگی و فرجامخواهی کرد؟
- [سایر] چرا رهبر انقلاب درباره مسائل کوی دانشگاه و محکوم کردن چند دانشجو توسط قوه قضائیه وارد صحنه نشدند؟
- [سایر] چرا از میان قوای 3 گانه کشور، رئیس قوه قضائیه با رأی و انتخاب مردم تعیین نمی شود؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر زن در عزای میت صورت خود را بخراشد بطوری که خونین شود و یا موی خود را بکند و یا مرد در مرگ زن و یا بچه خود یقه و لباس خود را پاره کند باید یک بنده آزاد کند یا ده فقیر را طعام دهد و یا آنها را بپوشاند و اگر بر هیچ یک از آنها قدرت نداشته باشد سه روز روزه بگیرد و اگر زن موی خود را در عزای میت ببرد، کفاره آن دو ماه پی درپی روزه گرفتن و یا یک بنده آزاد کردن و یا شصت مسکین طعام دادن است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر کسی بگوید که میت وصیت کرده فلان مال را به من بدهید چنانچه دو مرد عادل گفته او را تصدیق کنند، یا قسم بخورد و یک مرد عادل هم گفته او را تصدیق نماید، یا یک مرد عادل و دو زن عادله، یا چهار زن عادله گواهی دهند، باید به گفته آن شخص عمل شود و اگر موقع وصیت مرد عادلی حضور نداشته تنها یک زن عادله شهادت دهد باید یک چهارم آن مال را به او دهند و اگر دو زن عادله شهادت دهند نصف آن را و اگر سه زن عادله شهادت دهند باید سه چهارم آن را به او دهند و نیز اگر دو مرد کافر ذمی که در دین خود عادل باشند گفته او را تصدیق کنند در صورتی که میت ناچار بوده که وصیت کند و مرد و زن مسلمان عادلی هم در آنجا نبوده باید به وصیت عمل شود.
- [آیت الله اردبیلی] اگر ملکی را وقف کند که عایدی آن را خرج تعمیر مسجد نمایند و به امام جماعت و مؤذّن و مستخدم آن بدهند و بدانند برای هر یک چه مقدار معیّن کرده، در صورتی که معلوم شود منظور واقف تأمین زندگی امام جماعت یا مؤذّن یا مستخدم بوده و مقداری که معیّن کرده در زمان گذشته آن را تأمین میکرده، ولی حالا خیلی کمتر از مقدار مورد نیاز است، مثلاً گفته باشد: (هر ماه ده تومان به امام بدهید)، میتوان به مقدار تأمین معاش به آنها داد و اگر معلوم نباشد، باید همانطور که مشخّص کرده مصرف شود و چنانچه ندانند برای هر یک چه مقدار معیّن نموده، باید اوّل مسجد را تعمیر کنند و اگر چیزی زیاد آمد، بین امام جماعت و مؤذّن و مستخدم به نحو مساوی تقسیم نمایند و بهتر است این سه نفر در تقسیم با یکدیگر مصالحه کنند.
- [آیت الله اردبیلی] زمین آبادی که به ویرانی گراییده، اگر صاحب آن شناخته شده باشد، دارای سه حالت است: اوّل:صاحب زمین به کلّی از زمین صرف نظر کرده و توجّهی به آن نداشته باشد که این صورت حکم زمین موات اصلی را خواهد داشت. دوم:صاحب زمین از زمین صرف نظر نکرده و تصمیم بر احیای آن داشته باشد، ولی به دلیل نبودن امکانات مثل آب و سایر وسایل قدرت بر احیا نداشته و احیای آن نیاز به گذشت زمان داشته باشد؛ زمین در این حالت حکم زمین احیا شده را دارد و کسی حقّ تصرّف در آن را بدون اجازه مالک ندارد. سوم:صاحب زمین از زمین صرف نظر نکرده ولی آن را احیا هم نمیکند، چون بهرهبرداری از احیا نشده آن بیشتر از احیا شده آن است، مانند این که بخواهد از علف آن برای چرانیدن گوسفندان استفاده کند؛ زمین در این حالت نیز حکم زمین احیا شده را دارد و کسی حقّ تصرّف در آن را بدون اجازه مالک ندارد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر چیزی را اجاره دهد و قبل از اجاره یا بعد از آن و پیش از آن که مورد اجاره را در اختیار مستأجر بگذارد کسی آن را غصب نماید یا مانع استفاده بردن مستأجر گردد، چنانچه مستأجر هنگام عقد اجاره نمیتوانسته مورد اجاره را در مدت اجاره تحویل بگیرد، عقد اجاره باطل است، ولی اگر هنگام قرارداد قدرت بر تحویل گرفتن آن را در مدّت اجاره داشته - و میتوانسته با اقدام خویش یا اقدام اجارهدهنده جلوی غاصب را بگیرد - عقد اجاره صحیح است؛ در این صورت چنانچه غاصبی مورد اجاره را غصب نموده یا مانع استفاده مستأجر گردد، چنانچه اجرت تعیینشده مساوی اجرت معمولی یا کمتر از آن بود، مستأجر میتواند اجرت تعیین شده آن مدّت را از اجارهدهنده یا از غاصب بگیرد و اگر اجرت تعیین شده بیشتر از اجرت معمولی بود، مستأجر میتواند اجرت معمولی آن مدت را از اجارهدهنده یا از غاصب بگیرد؛ همچنان که - در هر سه صورت - میتواند اجاره را فسخ کرده و اجرت تعیین شده را از اجارهدهنده پس بگیرد و چنانچه بعد از آن که اجارهدهنده مال را در اختیار مستأجر گذاشت غاصب آن را غصب کند، مستأجر فقط حقّ دارد اجرت معمولی آن را از غاصب بگیرد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] ناآشنا به مسأله; کسی که مسأله شرعی خود را نمی داند. جاهل قاصر: جاهلی که از روی عذر حکم شرعی را نمی داند. جاهل مقصر: جاهلی که امکان آموختن مسائل را داشته ولی عمداً در فراگیری آن کوتاهی کرده است. جبیره: مرهم; پارچه و پوششی که زخم یا شکستگی را با آن ببندند. جرح، جروح: جراحت، زخم جُنُب: کسی که محتلم شده یا با دیگری مقاربت کرده است. جُعاله: قراردادی که طی آن فردی اعلام می کند هر کس برای او کار معینی را انجام دهد، اجرت مشخصی به او پرداخت می شود. مثلا هر کس گمشده مرا پیدا کند، هزار تومان به او مژدگانی می دهم. قرار گذارنده را (جاعل) و عمل کننده به آن را (عامل) می گویند. جلاّل: حیوانی که عادت کرده فقط نجاست انسان را بخورد. جماع: مقاربت: آمیزش جنسی. جهر: صدای بلند، با صدای بلند چیزی را قرائت کردن. (ح) حائض: زنی که در عادت ماهیانه باشد. حاکم شرع: مجتهدی که بر اساس موازین شرعی دارای فتوا است. حج: زیارت خانه خدا و انجام اعمالی مربوط به آن که به آن اعمال (مناسک حج) می گویند. حج نیابتی: زیارت خانه خدا به نیابت از طرف شخص دیگر با انجام مناسک آن. حدث اصغر: هر علتی که باعث وضو شود و آن شش چیز است: 1 بول، 2 مدفوع، 3 باد شکم، 4 خواب کامل، 5 امور زایل کننده عقل، 6 استحاضه. حدث اکبر: هر کاری که غسل برای نماز را سبب شود مانند احتلام و جماع. حد ترخص: حدی از مسافت که در آن صدای موذن و دیوار محل اقامت قابل تشخیص نباشد. حرام: ممنوع، هر عملی که از نظر شرعی ترکش لازم باشد. حرج: مشقت، سختی، دشواری حصه: سهم حضر: محل حضور (وطن). حنوط: مالیدن کافور بر اعضای مرده از جمله به پیشانی، کف دست ها، سرزانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها. حواله: ارجاع طلبکار به شخص ثالث برای دریافت طلبش به این نحو که ذمه خودش را بری کرده و دیگری به او بدهکار شود. حیض: قاعدگی، عادت ماهیانه زنان. حین عروض شک: وقت پدید آمدن شک. (خ) خارق العاده: غیر طبیعی. خالی از قوت نیست: معتبر است، فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی دیده شود). خالی از وجه نیست: فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی مشاهده شود). خبره: کارشناس خبیث: پلید، زشت. خسارت: زیان، ضرر. خصوصیات: ویژگی ها خمس: یک پنجم، بیست درصد پس انداز سالیانه و غیره که باید به مجتهد جامع الشرایط و مرجع تقلید پرداخت شود. خوارج: کسانی که علیه امام معصوم(علیهم السلام) قیام مسلحانه نمایند مثل خوارج نهروان. خوف: ترس، هراس، واهمه خون جهنده: یعنی حیوانی که وقتی رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند. خیار: اختیار بر هم زدن معامله که در یازده مورد طرفین معامله یا یکی از آنها می توانند معامله را بر هم زنند. (د) دائمه: زنی که طی عقد دائم به همسری مردی درامده باشد. دُبُر: پشت; مقعد. دعوی: دادخواهی. دفاع: دفع دشمن; مقاومت در برابر دشمن. دیه: مالی که بنابر احکام شرعی به جبران خون مسلمان یا نقص بدنی به او داده می شود. (ذ) ذبح شرعی: کشتن حیوانات حلال گوشت با رعایت ضوابط شرعی. ذمّه: تعهّد به ادای چیزی یا انجام عملی. ذمّی: کافران اهل کتاب مانند یهود و نصاری در مقابل تعهّدشان نسبت به رعایت قوانین اجتماعی اسلامی از حمایت و امنیت حکومت اسلامی برخوردار می شوند و در بلاد مسلمین زندگی خواهند کرد. (ر) ربا: زیادت; اضافه; بدست آوردن مال زائد بر سرمایه با شرایط مذکور در مسائل 2356، 2357، 2361. رباء قرضی: اضافه ای که پرداخت آن در ضمن قرض شرط گردد. ربح سَنه: درآمد سالیانه انسان. رجوع: بازگشتن; بازگشت. رضاعی: همشیر; پسر و دختری که از یک زن شیر خورده باشند با شرائطی که در مسأله 2598 بیان شده نسبت به هم برادر و خواهر رضاعی می شوند و محرم ابدی می باشند. رفع ضرورت: بر طرف شدن حالت اضطرار. رکن; ارکان: پایه; اساسی ترین جزء هر عبادت. رکوع: خم شدن; یکی از ارکان نماز که برای انجام آن شخص نمازگزار در برابر عظمت خداوند چندان خم می شود که دستهایش به زانو برسد. رهن: گرو; گروی. ریبه: احتمال تحریک شهوت. (ز) زائد بر مؤونه: مازاد بر مخارج; اضافه بر هزینه مربوطه. زکات: مقدار معیّنی از اموال خاص انسان که به شرط رسیدن به حد نصاب باید در موارد مشخّص خود مصرف شود، این اموال اختصاص به نُه مورد دارد. زکات فطره: مقدار حدود 3 کیلوگرم گندم، جو، ذرت و غیره یا بهای آن که باید در عید فطر به فقرا بدهند و یا در مصارف دیگر زکات صرف کنند. زمان غیبت کبری: مثل زمان ما، که امام دوازدهم(علیه السلام) در پرده غیبت به سر می برند. زینت: زیور; آرایش. (س) سال شمسی: سالی که مشتمل بر دوازده برج است و از فروردین شروع و به اسفند ختم می شود. سال قمری: سالی که مشتمل بر دوازده ماه است و از محرم شروع و به ذی الحجه ختم می شود. سجده; سجود: بر زمین گذاردن پیشانی و کف دست ها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها برای ستایش خداوند. سجده سهو: سجده ای که نمازگزار در برابر اشتباهاتی که سهواً از او سر زده بجای آورد، به شرح مسأله 1262. سجده شکر: پیشانی بر زمین نهادن به منظور سپاسگزاری از نعمت های خداوند. سجده های واجب قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا گوش کند باید بلافاصله سجده نماید. 1 - جزء 21، سوره سجده، آیه 15. 2 - جزء 24، سوره فصّلت، آیه 37. 3 - جزء 27، سوره نجم، آخرین آیه. 4 - جزء 30، سوره علق، آخرین آیه. سجده های مستحبّ قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا بشنود مستحب است که بلافاصله سجده کند. 1 - جزء 9، سوره اعراف، آیه آخر. 2 - جزء 13، سوره رعد، آیه 15. 3 - جزء 14، سوره نحل، آیه 49. 4 - جزء 15، سوره اسراء، آیه 107. 5 - جزء 16، سوره مریم، آیه 58. 6 - جزء 17، سوره حج، آیه 18. 7 - جزء 17، سوره حج، آیه 77. 8 - جزء 19، سوره فرقان، آیه 60. 9 - جزء 19، سوره نمل، آیه 25. 10 - جزء 23، سوره ص، آیه 24. 11 - جزء 30، سوره انشقاق، آیه 21. سرگین: مدفوع حیوانات. سفیه: بی عقل; کسی که قدرت نگهداری مال خودش را ندارد و سرمایه اش را در کارهای بیهوده مصرف می کند. سقط شده: افتاده; جنین نارس یا مرده که از رحم خارج شده باشد. سلف: معامله پیش خرید. سؤر: نیم خورده آب یا غذا. (ش) شاخص: چوب یا وسیله ای که برای تعیین وقت ظهر در زمین نصب می کنند. شارع: بنیانگزار شریعت اسلامی; خداوند; پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله). شاهد: گواه. شرایط ذمّه: شرایطی که اگر اهل کتاب در بلاد مسلمین به آنها عمل کنند جان و مالشان در پناه حکومت اسلامی است. شهادت: گواهی دادن. شهادتین: شهادت به یگانگی الله و رسالت رسول الله(صلی الله علیه وآله). شیوع: شایع شدن; همگانی شدن. شهرت: مشهور شدن; آشکار شدن برای همه افراد. شیر کامل: منظور انجام یافتن تمام شرایط هشت گانه ای است که در مسأله 2594 گفته شده و موجب محرم شدن است. (ص) صاع: پیمانه ای دارای گنجایش حدود 3 کیلوگرم. صحّاف: شیرازه بند، تعمیرکار کتاب. صحّت: درستی. صراط: منظور پل صراط در روز قیامت است. صرف برات: نقدکردن برات; در مواردی که برات به صورت مدّت دار تنظیم شده باشد طلبکار می تواند زودتر از موعد معیّن از بدهکار بخواهد با کسر مقداری از برات نقداً وجه آن را دریافت نماید، این عمل را در عرف تجّار (صرف برات) می نامند. صغیره: دختری که به سن بلوغ نرسیده است. صلح: سازش طرفین; اینکه کسی مال یا حق خود را برای توافق و سازش به دیگری واگذار کند. صیغه: خواندن کلماتی که وسیله تحقّق عقد است. (ض) ضامن: عهده دار; متعهّد. ضرورت: وجوب; حتمیّت. ضروری دین: آنچه بدون تردید جزء دین است مانند وجوب نماز و روزه. ضعف مفرط: ضعف شدید. (ط) طلاق: گسستن پیمان زناشویی. طلاق بائن: طلاقی است که پس از آن مرد حق رجوع به همسرش را ندارد. طلاق خلع: طلاق زنی که به شوهرش مایل نیست ولی شوهر او را طلاق نمی دهد و زن مهر یا مال دیگرش را به او می بخشد تا او را راضی به طلاق کند. طلاق رجعی: طلاقی است که مرد در عدّه زن می تواند به او رجوع نماید. طلاق مبارات: طلاقی است که در نتیجه تنفر زن و مرد از یکدیگر و دادن مقداری مال از طرف زن به شوهر واقع می شود. طواف نساء: اخرین طواف حج و عمره مفرده است که ترک آن موجب استمرار حرمت همبستری برای طواف کننده با همسرش می شود. طوق: گردن بند; آنچه در گردن بیاویزند. طهارت: پاکی; حالتی معنوی که در نتیجه وضو و غسل یا تیمّم حاصل شود. طهارت ظاهری: چیزی که براساس نظر شارع مقدّس محکوم به پاکی است هر چند در واقع نجس باشد مثل این که شخصی وارد خانه مسلمانی شود مادام که صاحب خانه نجاست چیزی را مطرح ننماید تمام اشیاء آن خانه محکوم به پاکی است. (ظ) ظاهر این است: فتوا این است، مگر اینکه در کلام قرینه ای برای مقصود دیگر باشد. ظهر شرعی: وقت اذان ظهر که سایه شاخص محو می شود یا به کمترین حد آن می رسد و ساعت آن نسبت به فصول مختلف و افق های گوناگون فرق می کند. (ع) عاجز: ناتوان; درمانده. عادت ماهیانه: قاعدگی; حیض. عادت وقتیّه و عددیّه: زنهایی که عادت ماهیانه آنها دارای وقت مشخّص و زمان معیّن باشد; عادتشان (وقتیّه و عددیّه) است. عادل: شخصی که دارای ملکه عدالت است. عاریه: دادن مال خود به دیگری برای استفاده موقت و بلاعوض از آن. عاصی: عصیان کننده; کسی که نسبت به احکام الهی نافرمان است. عامل: عمل کننده: 1 - کسی که به قرارداد جعاله عمل می کند; 2 - کسی که متصدّی جمع آوری، حسابرسی و تقسیم و سایر امور مربوط به زکات است; 3 - اجیر. عایدات: درآمد. عدول: اشخاص عادل. عذر شرعی: توجیه قابل قبول; دلیل قابل قبول از نظر شرعی. عرف: فرهنگ عموم مردم. عَرَق جُنُب از حرام: عرقی که پس از آمیزش نامشروع یا استمناء از بدن خارج گردد. عزل: کنار گذاشتن: 1 - انزال نمودن در خارج از رحم برای جلوگیری از آبستنی زن; 2 - برکنار کردن وکیل یا مأمور خود از کار مانند برکناری وصی یا متولّی خائن توسط حاکم شرع. عسرت: سختی; تنگدستی. عقد: گره; پیمان زناشویی; پیوند. عقدبیع: قرارداد خرید و فروش. عقد دائم: ازدواج مادام العمر. عقد غیر دائم: ازدواج موقت. عقود: قراردادهای دو طرفه مثل خرید و فروش، ازدواج، مصالحه. عمّال: کارگزاران. عمداً: از روی قصد; کاری را با علم و آگاهی انجام دادن. عمره: زیارت خانه خدا و انجام اعمال مخصوص خانه کعبه که تا حدودی شبیه حج است و آن بر دو قسم است: عمره تمتّع که قبل از حج تمتّع انجام می گیرد، و عمره مفرده که پس از حج قران و افراد یا بدون حج انجام می گیرد. عمل به احتیاط: مکلّف تکلیف خود را به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف شرعیش را انجام داده است. طریقه احتیاط در کتاب های فقهی مطرح شده است. عنین: مردی که قادر به انجام آمیزش جنسی نیست. عورت: آنچه انسان از ظاهر کردنش حیا می کند; اعضاء تناسلی. عهد: پیمان; تعهّد انسان در برابر خداوند برای کار پسندیده یا ترک ناپسند که با صیغه مخصوص ادا می شود. عیال: زن; همسر. عید فطر: نخستین روز ماه شوّال که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. عید قربان: دهمین روز ماه ذی الحجّه که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. (غ) غائط: مدفوع. غرض عقلائی: هدفی که از نظر عقلا قابل قبول و پسندیده باشد. غساله: آبی که معمولا پس از شستن چیزی خود به خود یا با فشار از آن می چکد. غسل: شستن; شستشو; شستشوی بدن با کیفیت مخصوصی که بر دو نوع است: 1 - ترتیبی; 2 - ارتماسی. غسل واجب: غسلی که انجام دادن آن الزامی است و اقسام آن عبارت است از: 1 - غسل جنابت; 2 - غسل حیض; 3 - غسل نفاس; 4 - غسل استحاضه; 5 - غسل مسّ میّت; 6 - غسل میّت. غسل مستحب: غسلی که به مناسبت ایّام و لیالی خاص یا عبادات و زیارات مخصوص رواست مانند غسل جمعه و غسل زیارت و غیره. غسل ارتماسی: به نیّت غسل یک مرتبه در آب فرو رفتن. عسل ترتیبی: به نیّت غسل، اول سر و گردن، بعد طرف راست و سپس طرف چپ را شستن. غسل جبیره: غسلی که با وجود جبیره بر اعضای بدن انجام می گیرد و الزاماً باید به صورت غسل ترتیبی باشد. غُلات: گروهی از مسلمانان هستند که درباره امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) غلّو می کنند و آن حضرت را خدا می شمارند. (ف) فتوا: رأی مجتهد در مسائل شرعیه. فجر: سپیده صبح. فجر اول و دوم: نزدیک اذان صبح از طرف مشرق سپیده ای رو به بالا حرکت می کند که آن را فجر اول می گویند. موقعی که آن سپیده گسترده شد، فجر دوم، و اولِ نماز صبح است. فجر صادق: منظور فجر دوم است. فجر کاذب: منظور فجر اول است. فرادا: نمازی که انسان به طور انفرادی می گزارد. فَرْج: عورت انسان (زن و مرد; قُبُل و دُبُر). فرض: امرالزامی; امری که انجام یا ادای آن واجب است. فضله: مدفوع حیوانات. فطر: نخستین روز ماه شوّال و یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. فطریه: زکات فطره. فقّاع: آب جو. فقیر: محتاج; کسی که نیازمند تأمین مخارج سال خود و عیالش است و چیزی هم ندارد که به طور روزانه قادر به تأمین هزینه زندگیش باشد. فی سبیل الله: در راه خدا انجام کار خیری که نفعش به عموم مسلمانان برسد مثل ساختن مسجد، پل، جاده و غیره. (ق) قُبُل: پیش (کنایه از عضو جنسی انسان است). قتل: کشتن. قتل نفس محترمه: کشتن کسی که خونش از نظر شرعی محترم است و نباید کشته شود. قرائت: خواندن; خواندن حمد و سوره در نمازهای یومیّه. قروح: دُمَل ها; زخم های چرکین. قریب: نزدیک به واقع و حقیقت. قرینه: نشانه; علامت; همانند. قسم: سوگند; سوگند به یکی از اسامی خداوند برای انجام امور پسندیده یا ترک ناپسند. قصاص: کیفر; نوعی از مجازات است که مشابه با جنایت انجام شده می باشد، مثل اینکه شخصی کسی را عمداً بکشد او را خواهند کشت. قصد اقامه: قصد مسافر به ماندن ده روز یا بیشتر در یک محل. قصد انشاء: تصمیم به ایجاد یک امر اعتباری مانند بیع و شراء و غیره همراه با ادای کلمات مربوطه. قصد وجه: در جایی که مکلّف عمل را با حفظ وصف وجوب و یا استحباب انجام دهد، یعنی بگوید این عمل واجب و یا این عمل مستحب را انجام می دهم. قصد رجاء: در موردی است که مکلّف عمل را به احتمال اینکه به خدا نزیک می کند انجام می دهد. قصد قربت مطلقه: چنانچه مکلّف می داند عملی مورد رضا و قرب خداست ولی نمی داند عنوان آن چیست، مثل اینکه می داند گفتن این جمله در نماز خوب است اما نمی داند استحباب خاص دارد یا به عنوان مطلق ذکر و یا دعا باید خوانده شود. قصد قربت: یعنی کاری را برای خدا انجام دادن. قضا: بجا آوردن عملی که در وقت خاص خود انجام نشده است بعد از آن وقت; قضاوت کردن. قنوت: اطاعت; تواضع در برابر خدا; در رکعت دوم نماز پس از قرائت سوره ها، دست ها را در مقابل صورت قراردادن و ذکر و دعا خواندن. قوی: محکم (کنایه از فتوا) قیام: ایستادن; اقامه نماز. قیام متّصل به رکوع: به نیت رکوع از حالت ایستاده خم شدن و رکن نماز است. قی: استفراغ. قیّم: سرپرست; کسی که براساس وصیّت یا حکم حاکم شرع مسؤول امور یتیم و غیره می شود. (ک) کافر: کسی که به توحید و نبوّت یا هر دوی آنها معتقد نیست، یعنی: 1 - کسی که وجود خدا را انکار می کند. 2 - کسی که برای خدا شریک می تراشد. 3 - کسی که پیغمبری پیغمبر اسلام را قبول ندارد. 4 - کسی که در امور فوق شک دارد. 5 - کسی که منکر ضرورت دین است و انکار او به انکار خدا و رسول(صلی الله علیه وآله)می انجامد. کافر حربی: کافری که با مسلمانان در حال جنگ می باشد و یا در پناه مسلمانان نیست. کافر ذمّی: اهل کتاب که در بلاد اسلامی با شرایط مخصوص اهل ذمّه در پناه حکومت اسلامی قرار گرفته و زندگی می کند. کثیر الشّک: کسی که زیاد به شک می افتد. کشف خلاف شدن: آشکار شدن اشتباه، روشن شدن این که یک عمل درست انجام نشده است. کفّاره: کاری که انسان برای جبران گناهش انجام دهد. کفّاره جمع: کفّاره سه گانه (60 روز روزه گرفتن، 60 فقیر را سیر کردن و بنده ای را آزاد نمودن). کفالت: ضمانت. کفیل: ضامن. کیفیّت: چگونگی. (ل) لازم: واجب; اگر مجتهد دلیل الزامی بودن امری را از ایات و روایات کشف کند و بتواند آن را به شارع نسبت دهد، معمولا تعبیر به واجب می کند. و اگر الزامی بودن آن را به طریق دیگر نظیر ادلّه عقلیّه استفاده کند طوری که استناد آن به شارع میسّر نباشد، معمولا تعبیر به لازم می کند. لازم الوفا بودن: باید به آن عمل شود. لزوجت محل: لغزندگی همراه با چسبندگی که در محلی وجود دارد. لغو: بی فایده; بی معنا; بیهوده. لُقطه: پیدا شده; مال پیدا شده ای که صاحب آن معلوم نباشد. (م) ماترک: آنچه از متوفّی باقی مانده باشد. مال الاجاره: مالی که مستأجر بابت اجاره بپردازد. مال المصالحه: مالی که مورد صلح قرار گرفته است. مالیّت شرعی: چیزهایی که از نظر شارع مقدّس مال محسوب می شود مانند همه اموال مشروع (که ضوابط آن توسّط شارع مقدّس بیان گردیده است). مالیّت عرفی: چیزهایی که از نظر فرهنگ عموم مردم (عرف) مال محسوب می شود، هر چند از نظر دین اسلام مالیّت نداشته باشد، مثل خوک و مشروب. ماه هلالی: گردش ماه به دور زمین، ماه قمری که از ماه محرم شروع می شود و به ماه ذی الحجّه ختم می گردد و در مقابل ماه شمسی است که از فروردین ماه شروع و در اسفند پایان می یابد. مأموم: پیرو; کسی که در نماز به امام جماعت اقتدا نماید. مؤونه: مخارج یا هزینه. مباح: هر فعلی که از نظر شرعی نه پسندیده است و نه ناپسند (در برابر واجب و حرام و مستحب و مکروه). صفحه 542 مبتدئه: زنی که برای اولین بار عادت شود. مبطلات: اموری که باطل کننده عبادت می شود. متعه: زنی که با عقد موقّت به همسری مردی درآمده است. متنجّس: هر چیزی که ذاتاً پاک است و در اثر برخورد با شیء نجس آلوده شده است. متولّی: سرپرست. مثمن: قیمت گذاری شده; فروخته شده; کالایی که در معرض فروش قرار گرفته باشد. مجتهد: کوشا; کسی که در فهم احکام الهی به درجه رسیده و دارای قدرت علمی مناسبی است که می تواند احکام اسلام را از روی کتاب و سنّت استنباط نماید. مجتهد جامع الشرائط: مجتهدی که شرایط مرجعیّت تقلید را دارا می باشد. مجرای طبیعی: مسیر طبیعی هر چیز. مجهول المالک: مالی که معلوم نیست به چه کسی متعلّق است. مجزی است: کافی است ساقط کننده تکلیف است. محتضر: کسی که در حال جان کندن است. محتلم: کسی که در خواب منی از او خارج شده باشد. محذور: مانع; کنار گذاشته شده; آنچه از آن پرهیز گشته است. محرّم (محرّمات): چیزی که حرام است; اولین ماه از سال قمری. مَحْرَم: کسانی که ازدواج با آنها به جهت نسبی و یا سببی و یا شیر خوردن حرام ابدی است مانند: خواهر، مادر، دختر و دخترِ دختر، جدّات، عمّه و عمّات، خاله و خالات، ربائب، مادر زن و مادر او، دختر و خواهر رضاعی، زن پسر، زن پدر و نبیره. مُحرِم: کسی که در حال احرام حج یا عمره باشد. محظور: ممنوع. محفوظ: حفظ شده; نگهداری شده. محلّ اشکال است: اشکال دارد; خلاف احتیاط واجب است (مقلّد می تواند در این مسأله به مجتهد دیگری مراجعه کند). محل تأمّل است: باید احتیاط کرد (مقلّد می تواند در این مسأله به دیگری مراجعه کند). صفحه 543 مخیّر است: فتواست، مقلّد بایستی یکی از دو طرف و یا بیشتر را انتخاب نماید. مخرج بول و غائط: مجرای طبیعی خروج ادرار و مدفوع. مخمّس: مالی که خمس آن پرداخت شده باشد. مُدّ: پیمانه ای که تقریباً ده سیر گنجایش داشته باشد (750 گرم). مدّعی: خواهان ; کسی که برای خودش حقّی قائل است. مذی: رطوبتی که پس از ملاعبه از انسان خارج گردد. مرتد: مسلمانی که منکر خدا و رسول یا حکمی از ضروریّات دین شده که انکارش به انکار خدا و رسول باز گردد. مرتدّ فطری: کسی که از پدر یا مادر مسلمان متولّد شده و خودش نیز مسلمان بوده و سپس از دین خارج شده است. مرتدّ ملّی: کسی که از پدر و مادر غیر مسلمان متولّد شده ولی خودش پس از اظهار کفر مسلمان شده و مجدّداً کافر گردیده است. مرجوح (مرجوح شرعی): چیزی که کراهت شرعی داشته باشد. مردار: حیوانی که خود به خود مرده و یا بدون شرایط لازم کشته شده باشد. مزارعه: قراردادی که بین مالک زمین و زارع منعقد می شود که براساس آن مالک درصدی از محصول زراعی را صاحب می شود. مس: لمس کردن. مسّ میت: لمس کردن انسان مرده. مساقات: آبیاری کردن; قراردادی بین صاحب باغ و باغبان که براساس آن باغبان در برابر آبیاری و تربیت درختان، حقّ استفاده از مقدار معیّنی میوه باغ را پیدا می کند. مستحاضه: زنی که در حال استحاضه باشد. مستحب: پسندیده; مطلوب; چیزی که مطلوب شارع است ولی واجب نیست; هر حکم شرعی که اطاعت آن موجب ثواب است ولی مخالفت آن عقاب ندارد. مستطیع: توانا; کسی که امکانات و شرائط سفر حج را دارا باشد. مستهلک: از میان رفته; نابود شده; نیست شده. مسح: دست کشیدن بر چیزی; دست کشیدن به فرق سر و روی پاها با رطوبت باقیمانده از شستشوی صورت و دست ها در وضو. مسکین: بیچاره; مفلوک; کسی که از فقیر هم سخت تر می گذراند. مسکرات: چیزهای مست کننده. مشقّت: سختی; رنج; دشواری. مصالحه: سازش; آشتی. مصو نیّت: آسیب ناپذیری. مضطر: ناچار; ناگزیر. مضطربه: زنی که عادت ماهیانه اش بی نظم است. مضمضه: چرخانیدن آب در دهان. مضیقه: تنگدستی; تنگنایی. مطهّرات: پاک کننده ها. مظالم: چیزهایی که در ذمّه انسان است ولی صاحب آن معلوم نیست و یا دسترسی به آن ممکن نمی باشد، مانند اینکه شخصی یقین دارد در زمان طفولیّت به صورت غیر مجاز در مال کسی تصرّف نموده و در اثر تصرّف ضرری به صاحب آن رسیده است، اکنون برای اینکه یقین به برائت ذمّه خود پیدا کند، لازم است مقداری از مال خود را از طرف صاحب مال به عنوان مظالم با اجازه مجتهد جامع الشرایط به فقیر پرداخت نماید. معامله غرری: معامله ای است که اوصاف کالای مورد معامله (مبیع) به صورت کامل مشخّص نباشد مثل اینکه شخصی خانه ای را که اصلا ندیده است و از خصوصیات آن اطلاع ندارد بخرد یا بفروشد، و این نوع معامله کلا باطل است. معرض: برای عموم نشان دادن; در دیدِ همگان قرار دادن. معهود: شناخته شده; معمول و متداول; آنچه به طور ضمنی مورد قبول باشد. مفطِر: چیزی که روزه را می شکند. مفلّس: کسی که دارائیش کمتر از بدهکاریش می باشد. و از طرف حاکم شرع از تصرف در اموالش منع شده است. مقاربت: نزدیکی کردن; آمیزش جنسی. مقرّرات شرعیه: آنچه از طرف خداوند به عنوان تکلیف شرعی معیّن گردیده است. مکروه: ناپسند; نامطلوب; آنچه انجام آن حرام نیست ولی ترکش اولی است. مکلّف: هر انسانی که بالغ و عاقل است. ملاعبه: بازی کردن; معاشقه کردن. ممیّز: خردسالی که خوب و بد را تمیز می دهد. منذورله: کسی که به نفع او نذر شده است مثل امام(رحمه الله). منعزل: خود به خود برکنار شده. موازین شرعیّه: معیارهای شرعیّه. موالات: پشت سر هم; پیاپی انجام دادن. موجر: اجاره دهنده. مورد اشکال است: خلاف احتیاط است; در این مورد می توان به مجتهددیگر مراجعه کرد. موقوفٌ علیهم: کسانی که به نفع آنها وقف شده است. موقوفه: وقف شده. موکّل: وکیل کننده. منع کردن: جلوگیری کردن; بازداشتن. میّت: مرده; جسد بی جان انسان. (ن) ناسیه: زنی که وقت عادت ماهیانه خود را از یاد برده است. نافله: نماز مستحبّی. نری: بیضه. نبش قبر: شکافتن قبر. نصاب: حدّ مشخّص; حد یا مقدار معیّن. نصاب زکات: حدّ مشخّصی که برای هر یک از موارد وجوب زکات در نظر گرفته شده است. نظر به ریبه: نگاه کردن به گونه ای که موجب تحریک شهوت شود; نگاهی که موجب فتنه شود. نجس: پلید; ناپاک. نفاس: خونی که پس از زایمان از رحم زن خارج می گردد. نکاح: ازدواج کردن; زناشویی. نماز آیات: دو رکعت نماز مخصوص که در مواردی نظیر زلزله و کسوف و خسوف واجب است. نماز احتیاط: نماز بدون سوره ای که برای جبران رکعات مورد شک بجا آورده می شود. نماز استسقاء: نمازی که با کیفیت مخصوص برای طلب باران خوانده شود. نماز جماعت: نماز واجبی که دو نفر یا بیشتر با امامت یکی از آنها بجا می آوردند (در نماز جمعه حدّاقل جماعت 5 نفر است). نماز جمعه: دو رکعت نماز مخصوص که در زوال جمعه به جای نماز ظهر و به طور جماعت برگزار می گردد و با کمتر از 5 نفر انجام پذیر نیست. نماز خوف: نماز یومیّه انسان در حال جنگ و امثال آن که با کیفیت مخصوص و به طور شکسته بجا آورده شود. نماز شب: هشت رکعت نماز مستحبّی که به صورت 4 نماز دو رکعتی در ثلث آخر شب گزارده می شود. نماز شفع: دو رکعت نماز مستحبّی که پس از هشت رکعت نافله های شب، پیش از نماز وتر گزارده می شود. نمازطواف: دورکعت نمازمخصوص که در مراسم حجوعمره پس ازطواف گزارده می شود. نماز عید: دو رکعت نماز مخصوص که روز عید فطر و قربان می خوانند. نماز غفیله: دو رکعت نماز مخصوص که پس از نماز مغرب تا وقتی که سرخی مغرب از بین نرفته مستحب است. نماز قصر: نماز کوتاه; نمازهای چهار رکعتی که در سفر دو رکعت خوانده می شود. نماز قضا: نمازی است که به جای نمازهای فوت شده گزارده می شود. نماز مسافر: نماز کوتا; نمازهای چهار رکعتی که مسافر باید در سفر دو رکعتی بجا آورد. نماز مستحب: هر نمازی که بجا آوردن آن پسندیده است ولی واجب نیست. نماز میّت: نماز مخصوصی که باید بر جنازه مسلمان خوانده شود. نماز واجب: نمازی که بجا آوردن آن بر هر مکلّفی لازم است و اقسام آن عبارت است از: 1 - نمازهای یومیّه; 2 - نماز آیات; 3 - نماز میّت; 4 - نماز طواف; 5 - نماز قضای پدر و مادر; 6 - نمازی که انسان با نذر و عهد و قسم بر خود واجب کرده است. نماز وتر: یک رکعت نماز که پس از نماز شفع خوانده می شود و آخرین رکعت از نماز شب محسوب می گردد. نماز وحشت: دو رکعت نماز که برای شب اوّل قبر متوفّی خوانده می شود. نماز یومیّه: نماز روزانه; نمازهای واجب در هر شبانه روز که مجموعاً 17 رکعت است. نوافل یومیّه: نمازهای مستحبّی روزانه که هر شبانه روز 34 رکعت و در جمعه 38 رکعت است. نهی از منکر: بازداشتن دیگری از هر عملی که به حکم شارع ناپسند است. نیّت: قصد; تصمیم به انجام عمل دینی با هدف تقرّب به خداوند. (و) واجب: هر امری که انجام آن از نظر شرع الزامی و اجباری است. واجب تعبّدی: واجبی که در انجام آن قصد قربت لازم است (عبادات) واجب تعیینی: واجبی که به طور مشخّص وجوب به آن تعلّق گرفته است مانند نماز، روزه و حج. واجب توصلی: واجبی که قصد قربت لازم ندارد، مانند ادای دین کردن و جواب سلام دادن و شستن لباس و بدن برای نماز. واجب تخییری: امری که وجوب بین آن و دیگری دوران دارد، مانند کفّاره روزه که مخیّر است بین سه امر: 1 - آزاد کردن بنده; -2 شصت روز روزه گرفتن; 3 - شصت مسکین را اطعام کردن. واجب عینی: واجبی که برهر فردی با قطع نظر از دیگران واجب است، مانند نماز و روزه. واجب کفایی: واجبی که اگر کسی آن را انجام دهد از دیگران ساقط می شود، مانند غسل و سایر تجهیزات میّت که بر همه واجب است ولی وقتی که عدّه ای اقدام کنند، از دیگران ساقط می شود. واجب معلّق: واجبی که زمان وجوب آن (حال) و زمان واجب (آینده) یعنی وجوبش فعلی است ولی واجب را باید در شرایط مشخّصی انجام داد مانند وجوب حج پس از تحقّق شرایط استطاعت یعنی کسی که مستطیع شد حج بر او واجب است ولی باید صبر کند تا ایّام مخصوص حج فرا رسد و آنگاه عمل نماید. واجب منجّز: واجبی است که زمان وجوب و واجب یکی است، مانند روزه که در همان وقتی که واجب می گردد در همان وقت هم باید آن را انجام داد. واجب مطلق: واجبی که در هر شرایطی وجوب دارد، مانند نماز. واجب مشروط: واجبی که تنها در شرایط خاصّی واجب می گردد، مانند حج که تنها با شرط استطاعت واجب می شود. واجب موسّع: واجبی است که وقت انجام آن وسیع است، مانند نماز ظهر و عصر که از ظهر تا غروب وقت دارد. واجب مضیّق: واجبی است که دارای وقت مشخّص و محدود است، مانند روزه گرفتن در ماه رمضان. وارث: کسی که ارث می برد. واقف: وقف کننده. وثیقه: سپرده; گرویی. وجه: صورت; دلیل; عنوان. ودی: رطوبتی که گاهی پس از خروج بول مشاهده می شود. ودیعه: امانت. وذی: رطوبتی که گاهی پس از خروج منی مشاهده می شود. وصل به سکون: حرکت آخر کلمه ای را انداختن وبدون وقف آن را به کلمه بعد چسباندن. وصی: کسی که مسؤول انجام وصیّتی شود. وصیّت: سفارش; توصیه هایی که انسان برای کارهای پس از مرگش به دیگری می کند. وضو: شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها برای برپا داشتن نماز. وضوی ارتماسی: وضویی که انسان به عوض آنکه آب را روی صورت و دست هایش بریزد، صورت و دست هایش را در آب فرو می برد و در حال فروبردن یا بیرون آوردن آن قصد وضو می کند. وضوی ترتیبی: وضویی که انسان با ریختن آب به قصد وضو روی صورت و دست هایش آنها را می شوید. وضوی جبیره: آن است که در محل وضو، جبیره باشد. وطن: جایی که انسان برای اقامت و زندگی دائمی خود اختیار کند. وطی: لگدمال کردن; کنایه از عمل جنسی است. وقف به حرکت: در حین ادای حرکت آخرین حرف یک کلمه بین آن و کلمه بعد فاصله انداختن. وکیل: نماینده; کسی که از طرف شخصی اختیار انجام کاری را داشته باشد. ولایت: سرپرستی; صاحب اختیار بودن. ولیّ (یا قیّم): کسی که به دستور شارع مقدّس سرپرست دیگری است مانند پدر و پدربزرگ و مجتهد جامع الشرایط. (ه) هبه: بخشش. هدم: ویرانی. هدیه: تحفه; ارمغان. (ی) یائسه: زنی که سنّش به حدّی رسیده که دیگر عادت ماهیانه نمی شود.