دشمنان کشورمان چه تاکتیک هایی برای براندازی نرم داشتند؟
دشمنان کشورمان چه تاکتیک هایی برای براندازی نرم داشتند؟ رهبران آمریکا هیچ گاه سیاست خود مبنی بر حمایت از حرکت های داخلی در ایران برای تغییر نظام اسلامی پنهان نکرده اند.[شکست اصلاح طلبان در جنگ نرم شوالیه های ناتوی فر هنگی -49 فصل پنجم، پیام فضلی نژاد، سه شنبه 30 بهمن 1386.] برای نخستین بار تهدید به انقلاب مخملی در ایران از سوی یک جناح افراطی و در آستانه انتخابات مجلس ششم مطرح شد.این طرح زمانی مورد توجه قرار گرفت که گرجستان تازه تحولات شبه انقلابی خود را پشت سرگذاشته بود و طراحان آن در ایران از این پروژه به عنوان گرجستانیزه کردن انتخابات یاد می کردند. اقداماتی چون تحصن و استعفای دسته جمعی برخی نمایندگان و مدیران که با واکنش سریع رئیس مجلس وقت و رئیس جمهور سابق مواجه شد، در همین راستا صورت پذیرفت. اما بی اعتنایی بدنه اجتماعی و ناآگاهی جناح افراطی از ظرفیت اجتماعی خود موجب شد اعتنایی از سوی جامعه به این اقدامات رخ ندهد. این در حالی بود که رسانه های حامی این جناح افراطی و امپراطوری رسانه ای غرب تمام تلاش خود را برای تقویت پروژه به کار می بستند. اجرایی کردن این پروژه برای انتخابات ریاست جمهوری نهم نیز در دستور کار قرار گرفت اما شکاف عظیم جناح افراطی با بدنه اجتماعی موجب ناکامی دوباره این پروژه گردید.[جامعه باز و انقلاب مخملی، محمدمهدی شیرمحمدی، پایگاه خانه ملت، سه شنبه 13 تیر 1385.] قبل از فتنه سال 88،آخرین تحرکات برای انقلاب رنگی در ایران، توسط بنیاد سوروس با واسطه افرادی چون هاله اسفندیاری، کیان تاجبخش و رامین جهانبگلو انجام شد. در این راستا بنیاد سوروس از مؤسسات و مراکزی که به دنبال ایجاد (نافرمانی مدنی) در جمهوری ‌اسلامی ‌ایران هستند، حمایت می‌کند. مهم‌ترین مورد آن، حمایت و پشتیبانی بنیاد سوروس از مرکز آمریکایی "ویلسون" است که (هاله اسفندیاری) از مدیران بخش خاورمیانه‌ای آن می‌باشد. طبق اعتراف اسفندیاری، بنیاد سوروس با حمایت از برنامه خاورمیانه‌ای مرکز ویلسون، به دنبال ایجاد یک شبکه ارتباط غیر رسمی در ایران در جهت عملی نمودن اهداف براندازی نرم بوده است. کیان تاجبخش مدیر و نماینده بنیاد آمریکایی سوروس در ایران نیز، اجرایی کردن اهداف بنیاد سوروس را از طریق راه‌اندازی کارگاه‌های مطالعاتی با حضور دانشجویان و جوانان و تدریس اصول و مبانی شبکه‌‌سازی اجتماعی به مثابه اصلی‌ترین مبنای براندازی نرم حکومت‌ها دنبال نمود. وی از سال 1383 با حضور در کلاس‌های "جامعه‌شناسی شهری" پیرامون کیفیت "شبکه‌‌سازی اجتماعی" در مقام یک "سرمایه اجتماعی" به ایراد سخنرانی می پردازد. و با چاپ کتاب "سرمایه اجتماعی اعتماد، دموکراسی و توسعه" در مهرماه 1385، یک نظریه اجتماعی و استراتژیک و الگویی ساختاری را برای سرمایه‌های پنهان براندازی نرم صورتبندی می‌کند، و نسخه ایرانی اندیشه‌های براندازانه فرانسیس فوکویاما را در این حوزه به ادبیات شبه روشنفکری ایران وارد می نماید. راهبرد آمریکا علی رغم تاکتیک های متعددی که از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تا کنون توسط آمریکا برای تضعیف، انزو، به چالش کشیدن، هدر کردن منابع جمهوری اسلامی ایران، ایجاد یأس و ناامیدی در مردم مورد استفاده قرار گرفته وحتی در مواردی نیز درگیری های نظامی محدودی بین دو کشور نیز به وقوع پیوسته است، ولی در یک نگاه کلی می توان رویکرد براندازی نرم را اصلی ترین سیاست و راهبرد آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران در شرایط فعلی دانست که مورد تأکید و حمایت جدی بسیاری از اندیشمندان وسیاستمداران مختلف آمریکا می باشد.[1] مجموع نظریات آنها در خصوص نحوه مقابله دولت آمریکا با جمهوری اسلامی ایران در قالب براندازی نرم را می توان به شرح زیر دانست: 1. اعطای کمک های مالی، تبلیغاتی و سیاسی گسترده به اپوزیسیون خارج از کشور و سازماندهی اقدامات آنان. 2. دامن زدن به منازعات و مطالبات قومی، فرقه ای و صنفی به منظور ایجاد بحران و نا امنی در کشور. 3. تضعیف توان نظامی و دفاعی جمهوری اسلامی. 4. ادامه تحریم های اقتصادی و تقویت تصاعدی آن با بهانه هایی نظیر مسئله هسته ای ایران، تروریسم، اخلال در روند صلح خاورمیانه و تلاش برای دستیابی به سلاح های کشتارجمعی. 5. جنگ روانی همه جانبه و مستمر با هدف تضعیف احساس تعلق مردم به نظام و ایجاد نارضایتی ؛ در این راستا مهم ترین موضوعاتی که ایالات متحده از آنها در جهت گسترش جنگ روانی علیه ایران استفاده می کند عبارتند از: الف) خطرناک نشان دادن فعالیت های هسته ای ایران، جهت دهی افکار عمومی جهان در سطح شهروندان و مسؤولان برای ایجاد یک جبهه واحد علیه ایران؛ ب) ایجاد آشوب و احساس ناامنی در کشور برای کاهش مشروعیت نظام، کاهش حمایت های مردمی، تردید نسبت به کفایت مسؤولان؛ ج) تشدید چالش های ایران در عرصه منطقه ای و بین المللی در جهت انزوای ایران، نظیر تلاش برای تغییر نام خلیج فارس به خلیج عربی، و تشکیک در حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه؛ د) تهدید به حمله نظامی به ایران با اهداف متعددی نظیر تحمیل هزینه های اضافی دفاعی و تعمیق مشکلات اقتصادی کشور، دامن زدن به رقابت تسلیحاتی در منطقه و ضرورت حضور آمریکا در خلیج فارس؛ ه) جنگ روانی علیه ایران در ارتباط با روند صلح خاورمیانه به منظور القاء اینکه اولاً ایران مسؤول نتیجه بخش نبودن روند صلح میان رژیم صهیونیستی و اعراب است و ثانی، بدون حمایت های مختلف ایران، فعالیت های گروه حماس، جهاد اسلامی، حزب الله لبنان و... علیه این رژیم اصلاً صورت نمی پذیرد؛ و) محکوم نمودن ایران به نقض حقوق بشر، حمایت از تروریسم، اعمال شکنجه، بی اعتنایی به هنجارهای بین المللی.[2] توضیحات هاله اسفندیاری و کیان تاجبخش دو تبعه ایرانی - آمریکایی و رامین جهانبگلو استاد دانشگاه و پژوهشگر ایرانی درباره نحوه پیگیری انقلاب مخملی در ایران توسط آمریکا به خوبی مبین توطئه های آمریکا علیه نظام مردمی و اسلامی ایران می باشد؛ هاله اسفندیاری از مدیران مرکز مطالعاتی ویلسون آمریکا با بیان اینکه نماینده بنیاد سوروس با ما تماس گرفت تا به برنامه سخنرانی های ایران کمک مالی کند، می گوید: (الان که نزدیک به پنج ماه است من در ایران هستم و فرصتی برایم پیش آمد که روی این مسائل که مطرح کردم فکر کنم و صحبت هایی هم دراین باره کردیم، واقعاً به این نتیجه رسیدم که این افراد و خود من بشویم حلقه های یک زنجیره یی که تشکیل شده از بنیاده، مراکز تحقیقاتی و دانشگاه ها که به اسم دموکراسی، به اسم توانمندسازی زنان، به اسم دیالوگ حتی در ارتباط سعی کنند یک شبکه هایی به وجود بیاورند که این شبکه ها نهایتاً در داخل ایران منجر بشود به به وجود آوردن یک تغییرات خیلی اساسی در درون رژیم ایران یعنی واقعاً متزلزل کردن این سیستم.)[3] کیان تاجبخش نیز تصریح دارد: (هدف درازمدت بنیاد سوروس... این است که بین حاکمیت و ملت شکاف ایجاد بشود و از طریق این شکاف آن قسمت های جامعه مدنی که بر مبنای جامعه باز شکل گرفته و توانمند شده، روی آن حاکمیت به منظور تغییر رفتارش فشار اعمال کند. سرمایه گذاری بنیاد سوروس بعد از فروپاشی نظام کمونیسم و شوروی این باید باشد که جهان اسلام را هدف قرار دهد ... و دارد به سمت کشورهای اسلامی از جمله ترکیه، کشورهای عرب، پاکستان، افغانستان و سایر اینها به پیش می رود.)[4] رامین جهانبگلو نیز از جمله افرادی است که از سوی امریکا ماموریت داشته در ایران انقلاب مخملی و نرم به راه بیندازد، وی نحوه ارتباط و عملکرد خویش را این گونه توضیح می دهد: (با من تماس گرفته و گفت که این بورس هست و اگر بخواهید می‌توانید از اکتبر 2001 به آمریکا آمده و کارتان را شروع کنید. از آنجا ارتباط من با نهادهای سیاسی آمریکا شروع شد ... آنجا بود که من به این مسایل توجه کردم و این وضع تطبیقی بین جامعه مدنی ایران و جامعه اروپای شرقی و وضعیت فروپاشی با همدیگر اشاراتی به آن شده بود- آقای پراتنر مرا با نهاد "اودو ویلسون" و خانم هاله اسفندیاری آشنا کرد ... من الان که بر می گردم به این فعالیت چند ساله ام از دوره آمریکا تا ایران می بینیم که فعالیت هایی که داشتم بیشتر در راستای منافع دشمنان ایران قرار گرفته تا در راستای منافع ملت ایران و از کرده خودم خیلی پشیمانم و فکر می کنم که به بهترین وجه باید آن را بتوانم جبران کنم.)[5] خشم مقامات آمریکایی در زمان دستگیری حلقه‌های زنجیره بنیاد سوروس در ایران نشان داد که دولت جمهوری اسلامی ایران، نقطه امید ایالات متحده را که موفقیت تمام سیاست‌هایش (از قبیل ایجاد فشار روانی بر مردم و القای ناکارآمدی دولت، خالی کردن صحنه از حضور مردم در بحث هسته‌ای، بزرگنمایی مشکلات معیشتی مردم و تحقیر نمودن دستاوردهای اقتصادی، جنجال‌آفرینی‌های صنفی در دانشجویان، معلمان، کارگران و زنان و القای وجود مشکلات دهشتناک حقوق بشری) معطوف به آن شده بود، کور کرده است؛ چرا که هرکدام از این موارد نیاز به وجود شبکه‌‌سازی‌های اجتماعی و حمایت‌های کلان مالی از آنها داشته است.[6] راهکارهای مقابله وجود حکومتی مردمی و وجود انتخابات متعدد و امکان رقابت جناح های مختلف سیاسی، وجود گردش نخبگان، اثبات کارآمدی نظام اسلامی در بسیاری از عرصه های مهم و سرنوشت ساز علی رغم وجود مشکلات و موانع داخلی و خارجی بیشمار، حضور آگاهانه و همیشه در صحنه اقشار مختلف جامعه در حمایت و پشتیبانی از نظام و آرمانهای انقلاب اسلامی،حس بیگانه ستیزی ایرانیان، انسجام فرهنگی بالاو احساس وحدت ملی و... از جمله عواملی است که نقش مهمی در عدم شکل گیری زمینه ها و شرایط لازم برای جریانات برانداز داشته و مانع شکل گرفتن انقلاب های رنگین یا مخملین در کشورمان می شود. چنانکه جهانبگلو پس از آزادی تصریح می کند: (من فکر می کنم انقلاب مخملی در ایران اصلاً انجام شدنی نیست. به خاطر اینکه شرایطی که در اروپای شرقی بوده با شرایطی که در ایران است قابل مقایسه نیست. وجود فردی مثل گورباچف در آنجا، یا اینکه در لهستان نیروی دینی مثل کلیسا داشت و پاپ و جنبش کارگری و معلمان، ... واقعیت این است که امریکا پس از فروپاشی شوروی هدف خود را جهان اسلام به ویژه ایران قرار داد و سعی کرد با هزینه 75 میلیون دلاری راهی برای ضربه زدن به ایران پیدا کند ... اینها سازمان هایی به نام بنیاد تحقیقات و مطالعات تشکیل دادند و با رفت و آمد گروه هایی را شناسایی و مطالبی به آنها تلقین کردند تا بتوانند از طریق آنها کارهای خود را به پیش برند و بین ملت و حاکمیت جدایی بیندازند.) وی در ادامه خطاب به آحاد مردم ایران می گوید:(دولت، ملت، روشنفکران و حوزویان ما سعی کنند تا در این زنجیره قرار نگیرند و گول شعارهای ظاهرفریب آنها را نخورند. )[7] در کنار عوامل فوق توجه به راهکارهای ذیل می تواند در ناکارآمدی هرچه بیشتر انقلاب های مخملی در ایران نقشی مؤثر ایفا نماید : 1. تقویت قابلیت ها و ظرفیت های رسانه ای جمهوری اسلامی ایران در عرصه ی داخلی و خارجی برای خنثی نمودن تهدیدات ناشی از تلاش غرب برای ایجاد جنگ روانی و نشان دادن ایران به عنوان یک تهدید هسته ای. 2. تقویت توان بسیج عمومی و تعهد نیروهای مسلح 3. توجه به شکاف های قومی، فرقه ای، صنفی و دانشجویی با اتخاذ راهکارهای مناسب. 4. کاهش قدرت اثرگذاری بیگانگان بر نهادهای مدنی داخل کشور با برنامه ریزی و مدیریت صحیح. 5. به چالش کشیدن مشروعیت اقدامات آمریکا در عرصه بین المللی با استناد به مقررات بین المللی و نشان دادن سیاست های دوگانه و تبعیض آمیز ایالات متحده. 6. تقویت کارآمدی نظام از طریق بهبود عملکرد ها در عرصه های مختلف جامعه.[8] 7. از آنجا که اولین هدف شکل دهندگان انقلاب مخملین، نخبگان هستند، بر این اساس در همه شرایط دولت باید رابطه خود را با نخبگان بیش از گذشته مستحکم تر نماید. نتیجه انقلاب های مخملی و براندازی نرم یکی دیگر از تاکتیک های دقیق و پیچیده جهان غرب به رهبری آمریکا در مقابله با نظامهای مخالف - خصوصاً ایدئولوژی قدرتمند اسلامی- در جهت گسترش و تحکیم سلطه نامشروع آمریکا بر جهان است. علی رغم حصول برخی موفقیت های ظاهری در کشورهایی که از نظر ایدئولوژیکی و مدیریتی با چالش های جدی مواجه بوده اند؛ این نوع انقلاب ها در نظام جمهوری اسلامی به دلیل وجود مؤلفه هایی نظیر برخورداری از ایدئولوژی مترقی و اصیل اسلامی، کارآمدی نظام دینی، حمایت گسترده مردمی و پیوند عمیق نسل های مختلف انقلاب با آرمان های مقدس انقلاب اسلامی، عقیم و ناکارآمد می باشند. همان‌گونه که حضرت آیت الله خامنه ای بارها تأکید نموده‌اند، (آینده نظام روشن است. رویش های پرطراوت نسل مؤمن جوان، حرکت رو به رشد نظام را نویدبخش ساخته است.)[9] نسل سوم انقلاب و جوانان رشید این کشور، همچنان فعال و باطراوت، اندیشه‌‌های بلند انقلاب اسلامی و امام خمینی(ره) را پیگیری می‌کنند و قطعاً تنزل درجه انقلاب اسلامی که با خون صدها هزار شهید آبیاری شده و مقایسه آن با چند حکومت بی‌هویت که با چند بادگیر نارنجی و دو ساعت میتینگ خیابانی، را اهانت به جمهوری اسلامی می‌دانند. رهبر معظم انقلاب با اشاره به پیچیدگی مسائل فرهنگی - اجتماعی می فرمایند: (دشمنان انقلاب اسلامی در مقابل نظام اسلامی جبهه های مختلفی گشوده اند که ملت و مسؤولان با حفظ نشاطِ پایداری در راه حق، به تدبیر امور و پیشبرد اهداف خود می پردازند.)[10] پایان پی نوشت ها: [1] - ر.ک: سایت بی بی سی، 11 تیر 1385. [2] - جهت کسب توضیحات بیشتر ر.ک: براندازی نرم؛ راهبردها و راهکارهای مقابله، پیشین. [3] - ر . ک: متن کامل اعترافات عوامل بیگانه، خبرگزاری فارس ، 30/4/1386 . [4] - همان. [5] - همان. [6] - انقلاب‌های رنگی، مهدی ابوطالبی، ماهنامه آموزشی، اطلاع رسانی معارف شماره 49، مهر 1386. [7] - روزنامه اعتماد، 30/4/1386. [8] - براندازی نرم؛ راهبردها و راهکارهای مقابله، پیشین. [9] - برگرفته از: دیدار نمایندگان ولی فقیه و ائمه جمعه مراکز استانها با مقام معظم رهبری، 20/7/1383. [10] - دیدار نمایندگان ولی فقیه و ائمه جمعه مراکز استانها با مقام معظم رهبری، 20/7/1383. (انقلاب مخملی و براندازی نرم (2)،علیرضا محمدی،نشریه الکترونیک پرسمان، ش 46)
عنوان سوال:

دشمنان کشورمان چه تاکتیک هایی برای براندازی نرم داشتند؟


پاسخ:

دشمنان کشورمان چه تاکتیک هایی برای براندازی نرم داشتند؟

رهبران آمریکا هیچ گاه سیاست خود مبنی بر حمایت از حرکت های داخلی در ایران برای تغییر نظام اسلامی پنهان نکرده اند.[شکست اصلاح طلبان در جنگ نرم شوالیه های ناتوی فر هنگی -49 فصل پنجم، پیام فضلی نژاد، سه شنبه 30 بهمن 1386.] برای نخستین بار تهدید به انقلاب مخملی در ایران از سوی یک جناح افراطی و در آستانه انتخابات مجلس ششم مطرح شد.این طرح زمانی مورد توجه قرار گرفت که گرجستان تازه تحولات شبه انقلابی خود را پشت سرگذاشته بود و طراحان آن در ایران از این پروژه به عنوان گرجستانیزه کردن انتخابات یاد می کردند. اقداماتی چون تحصن و استعفای دسته جمعی برخی نمایندگان و مدیران که با واکنش سریع رئیس مجلس وقت و رئیس جمهور سابق مواجه شد، در همین راستا صورت پذیرفت. اما بی اعتنایی بدنه اجتماعی و ناآگاهی جناح افراطی از ظرفیت اجتماعی خود موجب شد اعتنایی از سوی جامعه به این اقدامات رخ ندهد. این در حالی بود که رسانه های حامی این جناح افراطی و امپراطوری رسانه ای غرب تمام تلاش خود را برای تقویت پروژه به کار می بستند. اجرایی کردن این پروژه برای انتخابات ریاست جمهوری نهم نیز در دستور کار قرار گرفت اما شکاف عظیم جناح افراطی با بدنه اجتماعی موجب ناکامی دوباره این پروژه گردید.[جامعه باز و انقلاب مخملی، محمدمهدی شیرمحمدی، پایگاه خانه ملت، سه شنبه 13 تیر 1385.]

قبل از فتنه سال 88،آخرین تحرکات برای انقلاب رنگی در ایران، توسط بنیاد سوروس با واسطه افرادی چون هاله اسفندیاری، کیان تاجبخش و رامین جهانبگلو انجام شد. در این راستا بنیاد سوروس از مؤسسات و مراکزی که به دنبال ایجاد (نافرمانی مدنی) در جمهوری ‌اسلامی ‌ایران هستند، حمایت می‌کند. مهم‌ترین مورد آن، حمایت و پشتیبانی بنیاد سوروس از مرکز آمریکایی "ویلسون" است که (هاله اسفندیاری) از مدیران بخش خاورمیانه‌ای آن می‌باشد. طبق اعتراف اسفندیاری، بنیاد سوروس با حمایت از برنامه خاورمیانه‌ای مرکز ویلسون، به دنبال ایجاد یک شبکه ارتباط غیر رسمی در ایران در جهت عملی نمودن اهداف براندازی نرم بوده است.

کیان تاجبخش مدیر و نماینده بنیاد آمریکایی سوروس در ایران نیز، اجرایی کردن اهداف بنیاد سوروس را از طریق راه‌اندازی کارگاه‌های مطالعاتی با حضور دانشجویان و جوانان و تدریس اصول و مبانی شبکه‌‌سازی اجتماعی به مثابه اصلی‌ترین مبنای براندازی نرم حکومت‌ها دنبال نمود. وی از سال 1383 با حضور در کلاس‌های "جامعه‌شناسی شهری" پیرامون کیفیت "شبکه‌‌سازی اجتماعی" در مقام یک "سرمایه اجتماعی" به ایراد سخنرانی می پردازد. و با چاپ کتاب "سرمایه اجتماعی اعتماد، دموکراسی و توسعه" در مهرماه 1385، یک نظریه اجتماعی و استراتژیک و الگویی ساختاری را برای سرمایه‌های پنهان براندازی نرم صورتبندی می‌کند، و نسخه ایرانی اندیشه‌های براندازانه فرانسیس فوکویاما را در این حوزه به ادبیات شبه روشنفکری ایران وارد می نماید.

راهبرد آمریکا

علی رغم تاکتیک های متعددی که از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تا کنون توسط آمریکا برای تضعیف، انزو، به چالش کشیدن، هدر کردن منابع جمهوری اسلامی ایران، ایجاد یأس و ناامیدی در مردم مورد استفاده قرار گرفته وحتی در مواردی نیز درگیری های نظامی محدودی بین دو کشور نیز به وقوع پیوسته است، ولی در یک نگاه کلی می توان رویکرد براندازی نرم را اصلی ترین سیاست و راهبرد آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران در شرایط فعلی دانست که مورد تأکید و حمایت جدی بسیاری از اندیشمندان وسیاستمداران مختلف آمریکا می باشد.[1] مجموع نظریات آنها در خصوص نحوه مقابله دولت آمریکا با جمهوری اسلامی ایران در قالب براندازی نرم را می توان به شرح زیر دانست:

1. اعطای کمک های مالی، تبلیغاتی و سیاسی گسترده به اپوزیسیون خارج از کشور و سازماندهی اقدامات آنان.

2. دامن زدن به منازعات و مطالبات قومی، فرقه ای و صنفی به منظور ایجاد بحران و نا امنی در کشور.

3. تضعیف توان نظامی و دفاعی جمهوری اسلامی.

4. ادامه تحریم های اقتصادی و تقویت تصاعدی آن با بهانه هایی نظیر مسئله هسته ای ایران، تروریسم، اخلال در روند صلح خاورمیانه و تلاش برای دستیابی به سلاح های کشتارجمعی.

5. جنگ روانی همه جانبه و مستمر با هدف تضعیف احساس تعلق مردم به نظام و ایجاد نارضایتی ؛ در این راستا مهم ترین موضوعاتی که ایالات متحده از آنها در جهت گسترش جنگ روانی علیه ایران استفاده می کند عبارتند از:

الف) خطرناک نشان دادن فعالیت های هسته ای ایران، جهت دهی افکار عمومی جهان در سطح شهروندان و مسؤولان برای ایجاد یک جبهه واحد علیه ایران؛

ب) ایجاد آشوب و احساس ناامنی در کشور برای کاهش مشروعیت نظام، کاهش حمایت های مردمی، تردید نسبت به کفایت مسؤولان؛

ج) تشدید چالش های ایران در عرصه منطقه ای و بین المللی در جهت انزوای ایران، نظیر تلاش برای تغییر نام خلیج فارس به خلیج عربی، و تشکیک در حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه؛

د) تهدید به حمله نظامی به ایران با اهداف متعددی نظیر تحمیل هزینه های اضافی دفاعی و تعمیق مشکلات اقتصادی کشور، دامن زدن به رقابت تسلیحاتی در منطقه و ضرورت حضور آمریکا در خلیج فارس؛

ه) جنگ روانی علیه ایران در ارتباط با روند صلح خاورمیانه به منظور القاء اینکه اولاً ایران مسؤول نتیجه بخش نبودن روند صلح میان رژیم صهیونیستی و اعراب است و ثانی، بدون حمایت های مختلف ایران، فعالیت های گروه حماس، جهاد اسلامی، حزب الله لبنان و... علیه این رژیم اصلاً صورت نمی پذیرد؛

و) محکوم نمودن ایران به نقض حقوق بشر، حمایت از تروریسم، اعمال شکنجه، بی اعتنایی به هنجارهای بین المللی.[2]

توضیحات هاله اسفندیاری و کیان تاجبخش دو تبعه ایرانی - آمریکایی و رامین جهانبگلو استاد دانشگاه و پژوهشگر ایرانی درباره نحوه پیگیری انقلاب مخملی در ایران توسط آمریکا به خوبی مبین توطئه های آمریکا علیه نظام مردمی و اسلامی ایران می باشد؛ هاله اسفندیاری از مدیران مرکز مطالعاتی ویلسون آمریکا با بیان اینکه نماینده بنیاد سوروس با ما تماس گرفت تا به برنامه سخنرانی های ایران کمک مالی کند، می گوید: (الان که نزدیک به پنج ماه است من در ایران هستم و فرصتی برایم پیش آمد که روی این مسائل که مطرح کردم فکر کنم و صحبت هایی هم دراین باره کردیم، واقعاً به این نتیجه رسیدم که این افراد و خود من بشویم حلقه های یک زنجیره یی که تشکیل شده از بنیاده، مراکز تحقیقاتی و دانشگاه ها که به اسم دموکراسی، به اسم توانمندسازی زنان، به اسم دیالوگ حتی در ارتباط سعی کنند یک شبکه هایی به وجود بیاورند که این شبکه ها نهایتاً در داخل ایران منجر بشود به به وجود آوردن یک تغییرات خیلی اساسی در درون رژیم ایران یعنی واقعاً متزلزل کردن این سیستم.)[3]

کیان تاجبخش نیز تصریح دارد: (هدف درازمدت بنیاد سوروس... این است که بین حاکمیت و ملت شکاف ایجاد بشود و از طریق این شکاف آن قسمت های جامعه مدنی که بر مبنای جامعه باز شکل گرفته و توانمند شده، روی آن حاکمیت به منظور تغییر رفتارش فشار اعمال کند. سرمایه گذاری بنیاد سوروس بعد از فروپاشی نظام کمونیسم و شوروی این باید باشد که جهان اسلام را هدف قرار دهد ... و دارد به سمت کشورهای اسلامی از جمله ترکیه، کشورهای عرب، پاکستان، افغانستان و سایر اینها به پیش می رود.)[4]

رامین جهانبگلو نیز از جمله افرادی است که از سوی امریکا ماموریت داشته در ایران انقلاب مخملی و نرم به راه بیندازد، وی نحوه ارتباط و عملکرد خویش را این گونه توضیح می دهد: (با من تماس گرفته و گفت که این بورس هست و اگر بخواهید می‌توانید از اکتبر 2001 به آمریکا آمده و کارتان را شروع کنید. از آنجا ارتباط من با نهادهای سیاسی آمریکا شروع شد ... آنجا بود که من به این مسایل توجه کردم و این وضع تطبیقی بین جامعه مدنی ایران و جامعه اروپای شرقی و وضعیت فروپاشی با همدیگر اشاراتی به آن شده بود- آقای پراتنر مرا با نهاد "اودو ویلسون" و خانم هاله اسفندیاری آشنا کرد ... من الان که بر می گردم به این فعالیت چند ساله ام از دوره آمریکا تا ایران می بینیم که فعالیت هایی که داشتم بیشتر در راستای منافع دشمنان ایران قرار گرفته تا در راستای منافع ملت ایران و از کرده خودم خیلی پشیمانم و فکر می کنم که به بهترین وجه باید آن را بتوانم جبران کنم.)[5]

خشم مقامات آمریکایی در زمان دستگیری حلقه‌های زنجیره بنیاد سوروس در ایران نشان داد که دولت جمهوری اسلامی ایران، نقطه امید ایالات متحده را که موفقیت تمام سیاست‌هایش (از قبیل ایجاد فشار روانی بر مردم و القای ناکارآمدی دولت، خالی کردن صحنه از حضور مردم در بحث هسته‌ای، بزرگنمایی مشکلات معیشتی مردم و تحقیر نمودن دستاوردهای اقتصادی، جنجال‌آفرینی‌های صنفی در دانشجویان، معلمان، کارگران و زنان و القای وجود مشکلات دهشتناک حقوق بشری) معطوف به آن شده بود، کور کرده است؛ چرا که هرکدام از این موارد نیاز به وجود شبکه‌‌سازی‌های اجتماعی و حمایت‌های کلان مالی از آنها داشته است.[6]

راهکارهای مقابله

وجود حکومتی مردمی و وجود انتخابات متعدد و امکان رقابت جناح های مختلف سیاسی، وجود گردش نخبگان، اثبات کارآمدی نظام اسلامی در بسیاری از عرصه های مهم و سرنوشت ساز علی رغم وجود مشکلات و موانع داخلی و خارجی بیشمار، حضور آگاهانه و همیشه در صحنه اقشار مختلف جامعه در حمایت و پشتیبانی از نظام و آرمانهای انقلاب اسلامی،حس بیگانه ستیزی ایرانیان، انسجام فرهنگی بالاو احساس وحدت ملی و... از جمله عواملی است که نقش مهمی در عدم شکل گیری زمینه ها و شرایط لازم برای جریانات برانداز داشته و مانع شکل گرفتن انقلاب های رنگین یا مخملین در کشورمان می شود. چنانکه جهانبگلو پس از آزادی تصریح می کند: (من فکر می کنم انقلاب مخملی در ایران اصلاً انجام شدنی نیست. به خاطر اینکه شرایطی که در اروپای شرقی بوده با شرایطی که در ایران است قابل مقایسه نیست. وجود فردی مثل گورباچف در آنجا، یا اینکه در لهستان نیروی دینی مثل کلیسا داشت و پاپ و جنبش کارگری و معلمان، ... واقعیت این است که امریکا پس از فروپاشی شوروی هدف خود را جهان اسلام به ویژه ایران قرار داد و سعی کرد با هزینه 75 میلیون دلاری راهی برای ضربه زدن به ایران پیدا کند ... اینها سازمان هایی به نام بنیاد تحقیقات و مطالعات تشکیل دادند و با رفت و آمد گروه هایی را شناسایی و مطالبی به آنها تلقین کردند تا بتوانند از طریق آنها کارهای خود را به پیش برند و بین ملت و حاکمیت جدایی بیندازند.) وی در ادامه خطاب به آحاد مردم ایران می گوید:(دولت، ملت، روشنفکران و حوزویان ما سعی کنند تا در این زنجیره قرار نگیرند و گول شعارهای ظاهرفریب آنها را نخورند. )[7]

در کنار عوامل فوق توجه به راهکارهای ذیل می تواند در ناکارآمدی هرچه بیشتر انقلاب های مخملی در ایران نقشی مؤثر ایفا نماید :

1. تقویت قابلیت ها و ظرفیت های رسانه ای جمهوری اسلامی ایران در عرصه ی داخلی و خارجی برای خنثی نمودن تهدیدات ناشی از تلاش غرب برای ایجاد جنگ روانی و نشان دادن ایران به عنوان یک تهدید هسته ای.

2. تقویت توان بسیج عمومی و تعهد نیروهای مسلح

3. توجه به شکاف های قومی، فرقه ای، صنفی و دانشجویی با اتخاذ راهکارهای مناسب.

4. کاهش قدرت اثرگذاری بیگانگان بر نهادهای مدنی داخل کشور با برنامه ریزی و مدیریت صحیح.

5. به چالش کشیدن مشروعیت اقدامات آمریکا در عرصه بین المللی با استناد به مقررات بین المللی و نشان دادن سیاست های دوگانه و تبعیض آمیز ایالات متحده.

6. تقویت کارآمدی نظام از طریق بهبود عملکرد ها در عرصه های مختلف جامعه.[8]

7. از آنجا که اولین هدف شکل دهندگان انقلاب مخملین، نخبگان هستند، بر این اساس در همه شرایط دولت باید رابطه خود را با نخبگان بیش از گذشته مستحکم تر نماید.

نتیجه

انقلاب های مخملی و براندازی نرم یکی دیگر از تاکتیک های دقیق و پیچیده جهان غرب به رهبری آمریکا در مقابله با نظامهای مخالف - خصوصاً ایدئولوژی قدرتمند اسلامی- در جهت گسترش و تحکیم سلطه نامشروع آمریکا بر جهان است. علی رغم حصول برخی موفقیت های ظاهری در کشورهایی که از نظر ایدئولوژیکی و مدیریتی با چالش های جدی مواجه بوده اند؛ این نوع انقلاب ها در نظام جمهوری اسلامی به دلیل وجود مؤلفه هایی نظیر برخورداری از ایدئولوژی مترقی و اصیل اسلامی، کارآمدی نظام دینی، حمایت گسترده مردمی و پیوند عمیق نسل های مختلف انقلاب با آرمان های مقدس انقلاب اسلامی، عقیم و ناکارآمد می باشند. همان‌گونه که حضرت آیت الله خامنه ای بارها تأکید نموده‌اند، (آینده نظام روشن است. رویش های پرطراوت نسل مؤمن جوان، حرکت رو به رشد نظام را نویدبخش ساخته است.)[9] نسل سوم انقلاب و جوانان رشید این کشور، همچنان فعال و باطراوت، اندیشه‌‌های بلند انقلاب اسلامی و امام خمینی(ره) را پیگیری می‌کنند و قطعاً تنزل درجه انقلاب اسلامی که با خون صدها هزار شهید آبیاری شده و مقایسه آن با چند حکومت بی‌هویت که با چند بادگیر نارنجی و دو ساعت میتینگ خیابانی، را اهانت به جمهوری اسلامی می‌دانند. رهبر معظم انقلاب با اشاره به پیچیدگی مسائل فرهنگی - اجتماعی می فرمایند: (دشمنان انقلاب اسلامی در مقابل نظام اسلامی جبهه های مختلفی گشوده اند که ملت و مسؤولان با حفظ نشاطِ پایداری در راه حق، به تدبیر امور و پیشبرد اهداف خود می پردازند.)[10]

پایان

پی نوشت ها:

[1] - ر.ک: سایت بی بی سی، 11 تیر 1385.

[2] - جهت کسب توضیحات بیشتر ر.ک: براندازی نرم؛ راهبردها و راهکارهای مقابله، پیشین.

[3] - ر . ک: متن کامل اعترافات عوامل بیگانه، خبرگزاری فارس ، 30/4/1386 .

[4] - همان.

[5] - همان.

[6] - انقلاب‌های رنگی، مهدی ابوطالبی، ماهنامه آموزشی، اطلاع رسانی معارف شماره 49، مهر 1386.

[7] - روزنامه اعتماد، 30/4/1386.

[8] - براندازی نرم؛ راهبردها و راهکارهای مقابله، پیشین.

[9] - برگرفته از: دیدار نمایندگان ولی فقیه و ائمه جمعه مراکز استانها با مقام معظم رهبری، 20/7/1383.

[10] - دیدار نمایندگان ولی فقیه و ائمه جمعه مراکز استانها با مقام معظم رهبری، 20/7/1383.
(انقلاب مخملی و براندازی نرم (2)،علیرضا محمدی،نشریه الکترونیک پرسمان، ش 46)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین