1. الگوهای مدیریت را با تمام تنوعهای ظاهری و صوری آن به دو نوع مادی و الهی میتوان تقسیم کرد؛ حادثه عاشورا در واقع بهترین و گویاترین تابلوی نمایش این الگوی مادی و الهی است. 2. از نظر امامحسین(ع) مدیریت و حکومت افراد فاسد، خائن و ستمگر بر جامعه عظیمترین فتنه و بلیّه و بزرگترین عامل فساد و تباهی است. 3. مدیریت حماسه عاشورا، الگوی کارآمدی را برای هدایت جامعه انسانی به ویژه در دورههای بحرانی و استبداد خارجی و یا داخلی به دست میدهد. 4. در بخش هدف این نتیجه حاصل شد که؛ مدیریت باید جلوگیری از فساد، بیعدالتی و اداره امور را تضمین کند تا هم در سازمان و هم در جامعه عدالت ایجاد گردد، زیرا هدف نهایی مدیریت اسلامی رسیدن به فلاح و رستگاری است. 5. در بخش تصمیمگیری؛ امامحسین(ع) برای تصمیمگیری بر خلاف یزید در یک فضای مه آلود قرار نگرفته بود، او به خوبی شرایط را میدیده و میدانسته است که شرایط به گونهای است که جز با شهادت او این کجیهای چندین ساله ناشی از مدیریت و حکومت بنیامیه اصلاح نمیگردد. مجموعه جریان قیام امامحسین(ع) سرشار از لحظههای مهم و خطر خیز بود؛ دعوت شدن به کاخ استانداری مدینه، حرکت از مکّه، برخورد با سپاه حُر، بیآبی و بیتابی کودکان،انبوه سپاه دشمن، غربت و تنهایی، شهادت یاران، همه و همه، لحظهها و صحنههایی هستند که پای اراده را میلرزانند و انسان را در تصمیمگیری دچار بحران و دشواری و تنگنا میسازد، لکن امام(ع) در تمام این شرایط بهترین تصمیم و دقیقترین برنامه را طرّاحیمیکرد. 6. در بخش برنامهریزی؛ انتخاب بهترین زمان، بهترین یاران، بهترین مکان و بهترین شرایط و زمینهها برای تحقق یک امر، گواه مدیریت توانا و مدبّر این نهضت بود. 7. در بخش سازماندهی؛ به همراه آوردن خانواده اعم از زنان و خردسالان و دادن رهنمودهایی برای ایفای نقش فرهنگی بعد از شهادت خویش، یکی از بارزترین جلوههای سازماندهی نیرویی در نهضت حسینی است. 8. در بخش رهبری؛ امامحسین(ع) به صورت یک مدیر در نقش رهبری ملتزم و متعهد و به صورت نمونهای از تربیت اسلامی به همه مدیران و رهبران اسلامی آموخت که؛ اول، در برابر انحرافها بایستند. دوم، در افشای همه کسانی که نقاب بر چهره دارند بکوشند. سوم، از تصفیه نیروهای فرصت طلب و جذب و پذیرش و آموزش افراد صادق غفلتنورزند. چهارم، از طریق محبت، نیروهای انسانی را برانگیزانند. و بالاخره، کوشش کنند در تربیت و آماده کردن نیرویی که بتواند ادامه دهنده راه باشد و مسیر انقلاب را هموار نمایند (منظور توجه به نقش زنان در نهضتها و استمرار آن) و به عبارت دیگر عملیات نظامی بدون پشتیبانی عملیات تربیتی و فرهنگی ثمره بخش نخواهدبود. برگرفته از: جلوه های مدیریت در حرکت امام حسین (ع) ، حمیدزاده،بهرام نشریه: فقه و اصول ) حکومت اسلامی ) زمستان 1381 - شماره 26 (28 صفحه - از 333 تا 360) یک مقاله: مدیریت عزتمند امام حسین(ع) در پرتو آیات قرآنی چکیده مدیریت امام حسین(ع)در نهضت عاشورا را می توان به صورت یک الگوی رفتاری و هدایت افراد در جهت رسیدن به هدف های نهایی در نظر گرفت.هدف اصلی در مدیریت ایشان،تربیت انسان ها بر مبنای سر بلندی،بزرگواری،عزت و کرامت است. امام حسین(ع)با قیام خود نشان داد که می توان خواسته های الهی و قرآنی را در جامعه عینیت بخشید و در رأس همه،روحیه مبارزه با طاغوت و حفظ عزت اسلامی را سرلوحه کار خویش قرار داد.قیام امام حسین(ع)در طول تاریخ از دیدگاه های متفاوت و محور های گوناگونی مورد بررسی قرار گرفته است.در این مقاله سعی شده است که الگوی عملی از عزت الهی به مدیریت امام حسین(ع)و بر مبنای آیات قرآنی ترسیم شود تا پس از او همگان راه و رسمش را در پیش گیرند و بدین ترتیب به عزت حقیقی نائل آیند. کلیدواژه ها:امام حسین(ع)،آیات قرآنی،روایات،مدیریت،عزت. مقدمه بی تردید اصلی ترین خاستگاه پیدایش قیام عزت آفرین عاشورا،قرآن و اندیشه های عزت آفرین آن در روح و جان امام حسین(ع)و یاران فداکارش بوده است.امام حسین(ع) علاوه بر دارا بودن منصب عزت آفرین امامت 1 به فرموده پیامبر(ص)که حسین از من است و من از حسین،خوب می دانست پیامبر به عنوان مظهر رحمت گسترده الهی،مبین قرآن می باشد و آن حضرت به عنوان مظهر رحمت واسعه الهی،رسالت حفظ و نگه داری آن را بر عهده وی می گذارد و او که عاشق قرآن است 2 باید بدان عمل نماید.به همین دلیل امام حسین(ع)با الهام از پیام الهی در قرآن که:فاصبر إنّ وعد الله حقّ و لا یستخفنک الذین لا یوقنون(روم،30 / 60 )؛آنان که به خدا و قیامت یقین ندارند،هرگز نباید تو را خفیف و سبک سازند( و عزت تو را پایمال کنند)،به نفی طاغوت پرداخت و به جان گرامی خویش قسم یاد کرد که امام نیست مگر کسی که به قرآن عمل نماید.3 مدیریت امام حسین(ع)بر مبنای دستورات قرآن است و او عزت مداری را نیز ازآیات قرآنی الهام گرفته است زیرا بهترین راه برای اصلاح فرد و جامعه،عزت بخشی و عزت آفرینی است و در صورت فقدان عزت، انسان به هر پستی تن می دهد و به هر گناهی دست می زند. ریشه تباهی ها در ذلت نفس است.اگر انسان ها ریاکاری می کنند و یا به ستمگری و بیداد می پردازند،همه و همه ریشه در ذلت نفسشان دارد.چنان چه پیشوایان معصوم به صراحت ریشه همه این امور را در ذلت نفس معرفی کرده اند.از امیرمؤمنان علی(ع)نقل شده است که فرمود:نفاق و دورویی انسان،از حقارت و ذلتی است که در وجود خود می یابد.4 مدیریت امام حسین(ع)،مبتنی برعزت مندی است و امام حسین(ع)مظهر کامل کرامت انسانی و عزت ایمانی است.هیچ نهضتی چون نهضت حسین(ع)قلب ها را منقلب نکرده و عواطف را هم سوی خود نساخته و روح و عزت را در بشر ندمیده است.اگر انسان ها به عزت حقیقی دست یابند و از ذلت مجازی آزاد گردند،به تربیتی که هدف اصلی پیامبران بوده است خواهند رسید. ما در این مقاله سعی می کنیم که الگوی عملی از عزت الهی به مدیریت امام حسین(ع) و بر مبنای آیات قرآنی ترسیم نماییم تا پس از او همگان راه و رسمش را در پیش گیرند و بدین ترتیب به عزت حقیقی نائل آیند. ضرورت مدیریت و رهبری در قیام عاشورا علم مدیریت سابقه ای کمتر از صد سال دارد،لکن قدرت مدیریت و رهبری از ابتدای تمدن بشری تعیین کننده جایگاه فرمانروایان و رهبران بوده است.هنوز درباره علم بودن و یا هنر بودن مدیریت و یا رهبری حرف های زیادی رواج دارد،گرچه میان مدیریت و رهبری اندک تفاوت هایی وجود دارد،اما در بسیاری از متون نیز مدیریت را معادل رهبری می دانند. مرور آثار مؤلفان مدیریت،آشکار می سازد که مدیریت و رهبری را فرایندی می دانند که طی آن فعالیت های یک فرد و یا یک گروه تحت تأثیر رهبر و رهنمودهای او به سمت تحقق هدفی بزرگ سازمان می یابد.منشأ رهبری در مکتب الهی اسلام،از آن خداوند است که از طریق وحی به رسول برگزیده خداوند تفویض گردیده است.در آیات قرآن نیز این مطلب اشاره شده است:الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور(بقره،2/257 )؛و در جای دیگر می فرماید:إنما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکاة و هم راکعون(مائده،5 / 55 ).از آن جا که امام حسین(ع)رهبر مشروع و منتخب و منتصب خدا و رسول و امام قبل از خود بودند،وظیفه رهبری و رسیدگی به امور دین را متوجه خود می دانستند و هرگز راضی نبودند با بیعت،این حق مسلم را به دست یک فرد فاسد و فاسق بسپارند،در حالی که عوامل قدرت،حکومت را با نیرنگ و ریا و ارعاب مردم،غصب کرده بود. نقش مدیریت و رهبری در حماسه عاشورا از عوامل عمده جاودانگی این حماسه عظیم به شمار می رود و اگر در طول تاریخ انبیاء و ائمه معصوم دقت کنیم،در می یابیم که هر کدام از پیامبران و ائمه،برای دعوت و هدایت انسان ها به خداپرستی،حرکت ها و نهضت هایی را رهبری کرده اند و با رهبری خودشان،علاوه بر انجام مأموریت الهی و رسالت خود توانسته اند تصویری روشن از حرکت و نهضت خود برای نسل های بعدی به یادگار بگذارند. هدف از قیام امام حسین،یک قیام ملی و یا قومی نبوده،بلکه به منظور اصلاح و احیا و حفظ دین اسلام می باشد که انجام آن یک تکلیف بوده است،زیرا رهبریت جامعه اسلامی از مسیری که در سیره پیامبر اسلام و قرآن آمده بود، منحرف گشته و بدعت ها پدیدار شده بود.بنابراین مدیریت جامعه اسلامی،این مهمترین عنصری که تأثیر بسزایی در شکل گیری و طرز تفکر مردم داشته،خود عامل فراموشی ارزش های اسلامی شده بود. در حقیقت تداوم این نوع مدیریت و رهبری برای جامعه اسلامی،نابودی اسلام و به بازی گرفتن امامت و رهبری امت اسلامی را در پی داشت.بنابراین هدف از قیام،اصلاح مفاسد امت و احیا و زنده کردن سنت و قانون رسول خدا و راه و رسم علی بن ابیطالب بوده است.5 امام حسین نسبت به نتیجه قیام،اطمینان داشت و آگاه بود که نتیجه آن،شهادت می باشد.صرف نظر از علم امامت و خبرهای با واسطه یا بدون واسطه از پیامبر اکرم،امام نسبت به شهادت خویش و مشکلات مبارزه،آگاهی کامل داشته است.با توجه به اینکه امام حسین(ع)از شهادت خود و یارانش آگاهی داشت،اما انجام قیام نسبت به اهداف آن برای ایشان،یک وظیفه و تکلیف الهی بود زیرا اساس دین مطرح بود.دین،آنقدر ارزش دارد که نه تنها ارزش های پایدار(مطلق)در جهت آن قرار می گیرند،بلکه انسان معتقد، ارزش های موقت را در مواقعی،فدای دین خود می کند و خوشحال و خرسند است که دینش به سلامت می باشد و کشته شدن در راهش را ارزش می داند.6 بنابراین در راه رسیدن به هدفی والا و برتر که نگه داری از دین می باشد،وجود رهبر و مدیری مقتدر و عزتمند،یکی از ارکان ضروری است. مفهوم شناسی عزت عزت حالتی است که نمی گذارد انسان شکست بخورد و مغلوب واقع شود و ذلت مخالف آن است،یعنی نبود حالت شرافت و عزت در آدمی،به طوری که انسان به سادگی پذیرای شکست شده و مغلوب دیگران می شود.7 عزت در اصل به معنای صلابت و حالت شکست ناپذیری است و بر همین اساس،از باب توسعه در استعمال،در معنای دیگر،از جمله غلبه،صعوبت،سختی،غیرت و حمیت و مانند این ها به کار رفته است.8 و در معنای دقیق تر،عزت همان شناخت انسان به حقیقت نقش خود و قرار دادن آن در مقام و منزلت خود است.9 اساساً فرهنگ قرآنی،انسان مسلمان را از پذیرفتن هر نوع ذلت و خواری،تسلیم فرومایگان شدن،اطاعت از کافران و فاجران نهی می کند تا آن جا که حتی در فقه ما یکی از موارد جواز تیمم با وجود آب،آن جاست که اگر انسان بخواهد از کسی آب بگیرد،همراه با منت،ذلت و خواری باشد.در این جا نمازگذار می تواند به جای وضو تیمم نماید،تا ذلت طلب آب از دیگری را تحمل نکند.10 در بینش اسلامی ریشه همه زشتی ها،ستمگری ها،تبه کاری ها و گناهان )ذلت نفس( معرفی شده و بهترین راه اصلاح این امور نیز عزت بخشی به جامعه اسلامی و عزت آفرینی در افراد جامعه است.امام علی(ع)می فرماید:کسی که گرفتار پستی و ذلت نفس باشد،به خیرش امیدی نداشته باشد.11 امام صادق(ع)نیز در روایتی فرمود:خداوند همه امور را به خود مؤمن واگذار کرد،جز آن که خود را به ذلت و خواری بکشاند.12 شکی نیست که همه اقوام و ملت ها خواهان عزتمندی و برای نیل به آن می کوشند،زیرا که این واژه مقدس با فطرت آدمی سازگار است.چنان که در شرایط عادی هیچ صاحب عقل سلیمی حاضر نیست ذلت،خواری و پستی را بپذیرد.اما آنچه که گاهی طالبان عزت را غیر مستقیم به ذلت وا می دارد،همانا طرز تلقی اقوام و ملل از این واژه است.عده ای آن را در زرق و برق دنیا و در پناه قدرت های مادی جهان می جویند.آنها هرگز به عزت حقیقی نمی رسند.گروهی دیگر عزت را در خدا می جویند و در پرتو عبادت و بندگی خدا به آن می رسند.بنابراین می توان گفت که عزت به دو گونه است:عزت مجازی و عزت حقیقی.در واقع عزت مجازی،عزت نیست و همان ذلت است لیکن صاحبان زر و زور با فریب و تبلیغات گسترده،به ملت های کم مایه و بی ریشه تحمیل می کنند.در حالی که صاحبان ایمان،عزت را از منشأ آن،یعنی خدا،پیامبر و ائمه کسب می کنند و به عزتی می رسند که در دنیا و آخرت عزیزمی گردند. شخصیت عزت مند امام حسین(ع)در مدیریت در نگرش اسلامی،مدیر باید ویژگی های ممتاز اخلاقی و رفتاری را در خویش بپروراند زیرا به مثابه الگویی برای سایر افراد می باشد و جایگاهی را بر عهده دارد که می بایست در آن ارزش ها و باورهای دینی را در عمل و رفتار خویش متجلی ساخته و به دیگران منتقل سازد.یکی از این ویژگی های برجسته،عزت مندی می باشد. مدیر با عزت،قدرت و صلابت و ناسازگاری با باطل را سر لوحه مدیریت خویش قرار داده و آن را در عمل به کار می گیرد.خداوند در قرآن می فرماید:من کان یرید العزة فلله العزة جمیعاً(فاطر،35 / 10 )هر کس خواهان عزت است،عزت یک سره از آن خداست. علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می نویسد: آیه درصدد این نیست که عزت را فقط به خدا اختصاص دهد و غیر خدا دستش به آن نرسد بلکه مفهوم آیه این است که هرکس عزت می خواهد،باید از خدا بخواهد چرا که آن ملک خداست و بس.13 حضرت ابا عبدالله الحسین درباره این حقیقت در دعای عرفه خویش چنین فرموده است: یا من خص نفسه بالسمو و الرفعة فاولیاؤه بعزة یعتزون؛ای آنکه ذات خود را به علو مقام و رفعت،مخصوص گردانیدی و دوستدارانت را به عزت،عزیز ساختی.14 اقتدار و صلابت از برجسته ترین ویژگی های امام حسین(ع)است.ایشان مدیری است که در تمام مدت مدیریت خویش،از ابتدای قیام تا لحظه های شهادت،همواره در مسیر حفظ عزت و اقتدار اسلام،استوار ماند.امام(ع)با هدف مبارزه با ظلم و بی عدالتی پا در راه مبارزه ای بزرگ نهاد و تا سر حد جان و مال و اهل بیت خویش برای احقاق حق و تضمین عزت مسلمانان حرکت کرد. روحیه عزتمند امام حسین(ع)را می توان ناشی از عوامل زیر دانست: 1.ایمان به خدا: ایمان عامل سربلندی تکامل انسان،همان اعتقاد قلبی به خدا و فرامین او،همراه تسلیم به آن است که ارمغان این پیروزی عزتمندی است.امام علی(ع)می فرماید: اذا طلبت العز فاطلبه بالطاعة؛اگر خواهان عزت هستی،آن را با اطاعت خدا بخواه.15 بندگی چون بذری است که در زمین اعتقادهای حق کاشته شده با عمل صالح آبیاری می گردد و میوه های زیادی نتیجه آن است که شیرینی آنها عزت است. مؤمن به واسطه اعتقاد راسخی که به خدا دارد،خواری را نمی پسندد.امام حسین(ع)نیز وقتی آن همه عده دشمن را دید،در اراده اش خللی ایجاد نشد.بلکه هر دو دست به سوی خدا بلند کرده و فرمود:خدایا در هر بلیه تو تکیه گاهم باشی و در هر رنج و سختی امیدم به توست.16 ایمان به خدا سبب می شود در دل و جان انسان،محبت ایجاد شود و به دیگران گرایش عمیق داشته،عالم را سراسر محبت ببیند.محبتی که همه انسان ها را به نور و کمال برساند. إن الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا(مریم،19 / 96 ) آنهایی که ایمان و عمل صالح دارند،خدای رحمان آنان را محبوب می گرداند.وقتی شخص محبوب دل ها شد،عزیز همه می شود. نه فقط پایه اصلی عزت و سربلندی انسان ها،بلکه سرسلسله تمام صفات عالیه و کمالات معنوی،خداشناسی است،یگانه منطق صحیح انسانیت نیز خداشناسی است. کسی که در برابر غیر خدا سر خم می کند و تن به پستی و خواری می دهد،عزت و عظمت الهی را درک نکرده است.اگر عزت و عظمت و جلال در دل و روح آدمی جلوه کند،انسان به معرفتی می رسد که به هیچ بهایی در برابر غیر خدا سر تسلیم فرود نمی آورد زیرا می داند همه چیز از اوست و مافوق او هیچ عزت و عظمت و قدرتی وجود ندارد.إن الله لقوی عزیز(حج،22 / 40 ) 2.ارتباط با رسول و مؤمنان: انسان هایی که روحی بزرگ دارند،هیچ گاه آسایش و رفاه ذلیلانه را بر سختی و رنج با عزت نمی پذیرند.ارتباط با چنین انسان هایی که سرچشمه تمام کمالات الهی هستند،نیز عزت بخش است.رسول خدا که بنا به فرموده خداوند نمونه کامل اخلاق نیکوست إنک لعلی خلق عظیم(قلم،68 / 4 )،نه از خود ذلت نشان می داد و نه به کسی اجازه چنین کاری را می داد،لذا فرمود:مؤمن نباید نفس خود را ذلیل شمارد.17 ارتباط با رسول خدا نیز به انسان چنان سعادت و عزتی عطا می کند که حاضر نیست با چیزی عوض کند.به همین خاطر است که امام حسین می فرماید:خدا و رسولش تن به ذلت دادن ما را نمی پسندد.ما خاندان پیامبر و گنجینه رسالتیم و یزید مردی است فاسق که آشکارا گناه می کند،مثل من با مثل یزید بیعت نمی کند.18 آیا می شود حسینی که خون پیامبر در رگش جاری است،تن به ذلت دهد؟پیامبر و خاندان پاک او از هم جدا نیستند. خداوند در قرآن می فرماید:و لله العزة و لرسوله و للمؤمنین(منافقون،63 / 8 )؛عزت برای خدا و برای پیغمبر و برای مؤمنین است.علامه مجلسی در تفسیر این آیه می نویسد: مؤمنون،امام علی و خاندان اوست،عترت برای نبی هستند و خاندان رسول و پیامبر از هم جدا نمی شوند در شرافت و عزت تا پایان روزگار.19 اگر امام حسین فریاد هیهات منا الذله سر می دهد،به یاد می آورد سخن پدرش امام علی(ع)را که می فرمود:مرگ آری،اما تن به پستی هرگز.20 بنابراین خروش توأم با عزت امام حسین(ع)از ایمان او به خدا،ارتباط با رسول خدا(ص)و بهره بردن از مربیانی چون رسول خدا و امام علی باشد. 3.استقامت در جدال با باطل: دشمن ستیزی و ناسازگاری با باطل،روشی برای سرافرازی و عزت مندی خدا در وصف بندگان شایسته خود است.أذلة علی المؤمنین أعزة علی الکافرین(مائده،5 / 54 )؛ای کسانی که ایمان آورده اید هرکس از شما از آیین خود بازگردد خدا جمعیتی را می آورد که آنها را دوست دارد و آنان او را دوست دارند،در برابر مؤمنان متواضع و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند.امام حسین(ع)نیز بر محور این اصل، نهضت حماسی خود را پی ریزی کرده اند و فرموده اند:مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است.21 تحمل و صبر در برابر ناملایمات و گرفتاری ها،عزت بخش است.در تاریخ زندگی رسولان،نمونه های فراوانی می توان یافت که مردم هم پای پیامبران با صبر و پایداری به سربلندی رسیده اند. خداوند،خاتم رسولان را به پایداری در برابر شماتت و بی مهری دشمنان دعوت می کند و به او وعده،عزت می دهد:لا یحزنک قولهم إن العزّه لله جمیعاً(یونس،10 / 65 )؛سخن آنها تو را غمگین نسازد،تمام عزت از آن خداست.بنابراین یکی از عوامل عزت و اقتدار امام حسین(ع)پایداری او و یارانش در راه مبارزه با ستم است.قرآن رمز کام یابی را ایمان به هدف و استقامت بیان کرده ومی فرماید: إن الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه(فصلت،41 /30 )؛آنها که گفتند پروردگار ما خداست و به ایمان پایدار ماندند، فرشتگان بر آنها نازل می شوند که دیگر هیچ ترس و اندوهی ندارید.امام حسین(ع) می دانست که مخالفت با یزید،یعنی رویارویی با همه مشکلات،ولی چون این کار برای حفظ دین بود،در مقابل همه سختی ها مقاومت نمود. حسین رهبر مردم است و رهبر مردم باید سمبل کرامت و عزت باشد تا مؤمنان به او اقتدا کنند. هنگامی که او را به بیعتی ذلیلانه می خوانند،می فرماید:سوگند به خدا هرگز به آنان چون فرومایگان دست بیعت نخواهم داد و چون بردگان پا به فرار نخواهم گذاشت 22.از دیدگاه او مرگ سعادتمندانه،شهادت در راه اهداف متعالی است و لذا او به استقبال این نوع مرگ می رود و تسلط ظالمان را نمی پذیرد و عزتمندانه می گوید:من مرگ را جز سعادت و زندگی با بیداد گران را جز خواری نمی بینم.23 4.توکل بر خدا و اطاعت از او: از گفتار و کردار امام به خوبی بر می آید که توکل بر خدا طبق وعده قرآن که فرمود:و من یتوکل علی الله فهو حسبه( طلاق،65 / 3)از موجبات عزت و عظمت روح آن بزرگوار بود.امام از آن جایی که دارای نفس مطمئنه بود و جز قدرت لایزال الهی هیچ قدرتی را نمی شناخت هیچ چیز و هیچ کس نمی توانست او را از هدف مقدسش باز دارد و شدائد و سختی ها نه تنها او را از حرکت باز نمی داشت بلکه او را در رسیدن به هدف مصمم تر می کرد.آیه 173سوره آل عمران بیانگر حال آن حضرت در مبارزه بود.الذین قال لهم الناس إن الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایماناً و قالوا حسبنا الله و نعم الوکیل؛آن مؤمنانی که چون مردمی(منافق)به آنها گفتند:لشکر بسیاری علیه شما متفق شده اند،از آنان در اندیشه و بر حذر باشید،بر ایمانشان بیفزود و گفتند در مقابل همه دشمنان،تنها خدا ما را کفایت است و نیکو یاوری خواهد بود.با توجه به این آیه،این حقیقت بر ما روشن می شود که چرا امام حسین در روز عاشورا مکرراً می فرمودند:)لا حول و لا قوه الا با لله العلی العظیم ( 24 از آنجایی که امام حسین خود را در محضر خدا می دید،تحمل این همه،رنج ها و سختی ها برایش آسان می نمود و بر خلاف معمول هر چه مصایب وارده بر امام زیادتر می شد،چهره اش نورانی تر می شد و این امری است که دشمنان و قاتلان آن حضرت به آن اعتراف کرده اند.25 پیامبر خدا(ص)فرمود:همانا خداوند متعال،هر روز ندا سر می دهد:ای مردم،من پروردگار عزیز شما هستم،هرکس عزت دنیا و آخرت را می جوید،پس از خداوند عزیز اطاعت نماید.آری،من یطع الله و رسوله فقد فاز فوزاً عظیماً( احزاب،33 / 71 ) واژه ذلت در مقابل عزت به معنای خواری،ذلیل شدن،زبونی و به معنای تسلیم شدن با خواری آمده است.در منطق قرآن،کسانی که در مقابل خداوند سرکشی کنند و اوامر او را اطاعت نکنند مهر ذلت بر ایشان زده شده است:و ضربت علیهم الذلة و المسکنة و باؤوا بغضب من الله( بقره،2 / 61 )؛در مقابل،کسانی که حریم ذات مقدس ربوبی را حفظ می کنند و در گرداب معاصی گرفتار نمی شوند و اسیر هواهای نفسانی خویش نمی گردند، محبوب خداوند خواهند بود و رضایت الهی که همان فوز عظیم است را به دست می آورند. آنها مصداق این آیه هستند که رضی الله عنهم و رضوا عنه(مائده،5 / 119 ) عزتمندی امام حسین(ع)در عرصه مدیریت بر جامعه از زمانی که خدای بزرگ اراده کرد موجودی به نام انسان خلق کند،اراده ازلی اش نیز بر این تعلق گرفته بود که با تشکیل حکومت حقه اسلامی،حقیقت و عدالت، شرافت و فضیلت و نظم و امنیت در جامعه،مستقر و باطل و فساد و مفسدان از صفحه روزگار محو و یا لا اقل مغلوب گردد تا مفهوم آیه:و یمح الله الباطل و یحق الحق بکلماته (شوری،42 / 24 )که همان حکومت حقه اسلامی است بر روی زمین تحقق یابد.به عبارت دیگر،بینش و برداشت امام حسین(ع)ازآیه:هو الذی خلق لکم ما فی الارض جمیعاً(بقره، 2/ 29 )این حقیقت بود که خدای بزرگ،همه چیز را برای انسان آفریده ولی انسان را برای خود به عنوان خلیفه به مقتضای آیه:و اذ قال ربک للملائکة انی جاعل فی الارض خلیفة(بقره،2 / 30 )خلق کرده تا اراده ازلی اش،یعنی حکومت حقه اسلامی به وسیله اوامر و نواهی با دست بندگان مؤمن بر روی زمین استقرار پیدا نماید.البته امام حسین نیز دارای چنین معرفتی بود که خدای بزرگ،همواره صلاح و ایمان بندگانش را اراده نموده و هرگز به کفر آنان،رضایت نخواهد داشت.چنان که در سوره زمر به این حقیقت اشاره فرموده:لا یرضی لعباده الکفر( زمر،39 / 7)ولی از آنجایی که گرایش انسان،به راه کفر و فساد،با اراده و اختیار خود،بیش از صلاح و ایمان بوده،لذا خدای بزرگ 124 هزار پیغمبر که آخرین آنها رسول گرامی اسلام و بعد از او،دوازده حجت به عنوان امامان معصوم را معرفی فرموده تا آنان به وسیله مسلمان ها،جامعه الهی را در پرتو حکومت حقه اسلامی،به وجود آورند. 26 قیام ابا عبدالله بر مبنای عزتمندی و بر اساس تعالیم روح بخش قرآنی،صورت گرفته و برخواسته از عمل به کلام خداوند است.این عزتمندی را که در عرصه مدیریت بر جامعه است و الهام گرفته از آیات قرآنی می باشد،می توان در ابعاد زیر بررسی نمود: 1.هجرت و حرکت امام: قرآن درباره هجرت و سبب آن می فرماید:و الذین هاجروا فی الله من بعد ما ظلموا لنبوئنهم فی الدنیا حسنة و لأجر الاخرة أکبر لو کانوا یعلمون( نحل،16 / 41 )؛آنها که پس از ستم دیدن،در راه خدا هجرت کردند،در این دنیا جایگاه( و مقام)خوبی به آنها می دهیم و پاداش آخرت از آن هم بزرگتر است اگر می دانستند. بی تردید هنگامی که امام،در مدینه حضور داشت از طرف حاکم مدینه در اثر فشار یزید،مورد بی مهری قرار گرفت و منزلت و شخصیت حضرت مورد توجه قرار نگرفت.از این رو،امام با مشاهده ظلم تصمیم گرفت به مکه برود.در مکه نیز از طرف مأموران دولتی در معرض ترور و قتل واقع شد و برای اجتناب از شکسته نشدن حرمت کعبه و مکه به کوفه رفت و در میانه راه کوفه و کربلا با مشاهده آزار و اذیت خلافت باز قصد هجرت به مکه و مدینه را می کند که با مخالفت مأموران نمی تواند بدان جامه عمل بپوشاند.27 2.نپذیرفتن خلافت یزید از سوی امام: شکی نیست که این امر به این سبب بود که معاویه،حق تعیین جانشین را نداشت و یزید فاقد مشروعیت سیاسی و اجتماعی بود و حق نداشت از امام بیعت بگیرد و این همان ظلم بزرگ و اجحافی بود که در حق امام داشت اعمال می شد.روشن است که امام این حق را داشت که از حقوق خود دفاع کند و فریاد خود را به اذهان مردم برساند و چاره ای برای اطلاع رسانی و آگاه سازی مردم جز قیام و مخالفت علنی و ظاهری با دستگاه وقت نداشت.قران می فرماید:لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم و کان الله سمیعاً علیماً(نساء،4 / 148 )؛خداوند دوست ندارد کسی با سخنان خود،بدی ها(ی دیگران)را اظهار کند مگرآن کس که مورد ستم واقع شده باشد.خداوند شنوا و داناست.بر اساس این آیه،امام حق داشت که بدی های یزید و اعوان وی را بر ملا سازد و ستم های آنها را به گوش مردم برساند.خداوند می فرماید:أذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و إن الله علی نصرهم لقدیر( حج،22 / 39 )؛به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل گردیده،اجازه جهاد داده شده است چراکه مورد ستم قرار گرفته اند و خدا بر یاری آنها تواناست. 3.تکرار دوران جاهلی و اطلاع رسانی امام: پس از رحلت رسول خدا افرادی که ریشه در سنن و رسوم جاهلی داشتند بسیار تلاش می کردند که سنن گذشته خود را احیا کنند.گفتنی است که با تأمل در حوادث به خوبی روشن می گردد که این فرایند 28،روز به روز به هدف خود نزدیک تر می شد تا جایی که توانست موروثی کردن تعیین خلیفه را نهادینه کند و در تقسیم بیت المال تبعیض روی دهد و حتی تبعیض قومی و نژادی را مشروعیت بخشد.29 در چنین موقعیتی است که هشدار و پیش گویی قرآن کریم در ترسیم وضعیت آینده جامعه یعنی سال یازدهم هجری و سال های بعد از آن،مصداق پیدا می کند.قرآن کریم در این ارتباط می فرماید:و ما محمد إلا رسول قد خلت من قبله الرسل أفائن مات أو قتل إنقلبتم علی أعقابکم و من ینقلب علی عقبیه فلن یضر الله شیئاً و سیجزی الله الشاکرین(آل عمران،3 / 144 )؛محمد فقط فرستاده خداست و پیش از او،فرستادگان دیگری نیز بودند.آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود شما به عقب بر می گردید؟(و اسلام را رها کرده به دوران جاهلیت و کفر بازگشت خواهید نمود؟)و هر کس به عقب باز گردد هرگز به خدا ضرری نمی زند و خداوند به زودی شاکران(استقامت کنندگان)را پاداش خواهد داد. علت این امر این است که امام حسین در ترسیم وضعیت زمان خود می فرماید:سنت و روش پیامبر مرده است و بدعت های جاهلی دیگر باره احیا شده اند.30 در همچو وضعیتی روشن است که وظیفه امام طبق فرمایش قرآن کریم جز استقامت و مقاومت در برابر بدعت ها چیز دیگر نمی تواند باشد. 4.برقراری حکومت طاغوت و اجتناب امام از آن: قرآن کریم درباره افراد طاغوت می فرماید:لقد بعثنا فی کل أمة رسولاً أن اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت( نحل،16 / 36 )ما در هر امتی رسولی بر انگیختیم که خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید. به همین منظور امام حسین در نامه ای به معاویه می نویسد:من فتنه ای سهمگین تر از حکومت تو بر این امت سراغ ندارم.31 آن حضرت درباره یزید،که به گفته مورخان در قرآن ستیزی و محو آثار اسلام و احکام دین کاملاً بی پروا بود 32،می فرماید:باید با اسلام خداحافظی کرد که امت اسلامی به فرمانروایی چون یزید گرفتار آمده است.33 حال چگونه ممکن است که با این شرایط پیش آمده،امام کنار بیاید و در برابر این وضعیت چیزی نگوید و اقدامی انجام ندهد؟از این رو،امام بر اساس آیه فوق برای خود وظیفه دید که از طاغوت وقت،لب به اعتراض بگشاید و تنها حاکمیت الهی را پذیرا گردد. یکی دیگر از اهداف امام حسین(ع)در عرصه مدیریت بر جامعه،پیوند انسان با سرچشمه عزت و کرامت،یعنی خداوند و رهایی انسان از بندگی طاغوت است.خداوند در قرآن می فرماید: لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلاً( نساء،4 / 141 )؛خداوند هرگز برای کافران نسبت به اهل ایمان راه تسلط باز نکرده است.بنی امیه به احیای نظام اشرافی به تجمع ثروت و سوء استفاده از بیت المال مسلمین و استثمار دیگران به ویژه غیرعرب پرداختند. یکی از علل قد برافراشتن سالار شهیدان در برابر حکومت بنی امیه،غرق شدن حکام و مردم در فساد مالی و شیوع حرام خواری بود.عمر سعد به طمع رسیدن به منافع اقتصادی و حکومت ری و آذربایجان حاضر شد با فرزند پیغمبر بجنگد. لذا قرآن کریم نهیب می زند به کسانی که عزت خود را در سایه دوستی با بیگانگان طلب می کنند:الذین یتخذون الکافرین أولیاء من دون المؤمنین أیبتغون عندهم العزة فان العزة لله جمیعا( نساء،4 / 139 )؛کسانی که عزت خودشان را از کافران می جویند نه از مؤمنان،آیا می خواهند از آنان کسب عزت کنند همانا عزت واقعی از آن خداوند است. عزتمندی امام حسین(ع)در مدیریت بر افراد در بینش اسلامی،هدف مدیریت،تنها اداره کردن امور افراد نمی باشد بلکه جایگاه مدیر همانند آموزگاری است که با نحوه رفتار و تعاملات خود با دیگران به آنها درس زندگی آموخته و آنها را تربیت می نماید. امام حسین(ع)در مدیریت عزتمند خود به مردمان کرامت و عزت می بخشید و اجازه نمی داد کسی تن به حقارت و ذلت بدهد. از اهداف مهم مدیریت ایشان،این است که انسان به گونه ای تربیت شود که اعتلای روحی یابد و خود را از پستی و فرومایگی به دور دارد و برای خود حرمت و شرافت و شخصیت قائل شود و نیز به گونه ای تربیت شود که در برابر حوادث شکست ناپذیر گردد و به صلابت و محکمی و استواری دست یابد و سختی و راحتی،نعمت و نقمت و شکست و پیروزی او را به سستی و تباهی نکشاند. امام دائماً افرادی را که همراه کاروان بودند،آزمایش می نمودند تا افرادی باقی بمانند که نسبت به اهداف قیام و نتیجه آن آگاه بوده و ایمان کامل دارند.به همین خاطر ایشان، شب عاشورا همه یاران خود را جمع کرد و به آنها فرمود: من،یارانی بهترو وفادارتر از یاران خود نمی شناسم.خدا از جانب من به همه شما پاداش خیر بدهد.من گمان نمی کنم از دست این مردم،دیگر روزی برای ما باقی مانده باشد.من از شما تشکر می کنم و به همه شما اجازه می دهم بروید. شب و تاریکی رسید،به پشت راهوار شب سوار شوید و جان خود را به سلامت ببرید.34 اما یاران هر کدام به نحوی ابراز وفاداری و مقاومت تا شهادت کردند.مسلم ابن عوسجه،پیرمردی بزرگوار از طایفه بنی اسد گفت:به خدا سوگند،اگر هفتاد بار کشته شوم و سوزانده شوم و خاکسترم را بر باد دهند،هرگز تو را رها نخواهم کرد تا چه رسد به این که اکنون یک بار کشته شدن سپس کرامتی ابدی که زائل شدنی نیست.35 امام حسین(ع)مدیری است که قبل از همه،صفت عزت مندی را در خود پرورانیده است و وقتی یاران او به حقیقت عزت در روح بلند مدیر و رهبر خود پی می برند،به پیروی از رهبر خویش،مسیر اقتدار و سربلندی را طی می نمایند.از همین روست که وقتی زینب(س) از امام پرسید:آیا یاران خود را آزموده ای؟امام فرمود:به خدا سوگند آنها را آزموده ام و محکم و دلاور و غرنده دیدم و با صلابت و استوار،به کشته شدن در رکاب من چنان مشتاقند که مانند اشتیاق طفل شیرخوار به پستان مادرش.36 آری بر این اندیشه و عمل،ایثار و هدایت،عزت و افتخار نامی جز تفسیر عملی قرآن و ارئه الگویی کامل از انسان قرانی که در هدایت انسان ها و اتمام حجت بر آنان شریک قرآن است،37 نمی توان نهاد.در سایه مدیریت شرافتمند امام حسین(ع)،یاران باوفای او، عزتمندی را سر لوحه خویش قرار می دهند.آنها در این هدف با شکوه خویش هیچ شک و تردیدی راه نمی دهند و مصداق این آیه از قرآن هستند:إنما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا باموالهم و أنفسهم فی سبیل الله اولئک هم الصادقون (حجرات،49 / 15 )؛مؤمنان واقعی تنها کسانی هستند که به خدا و رسولش ایمان آورده اند، سپس هرگز شک و تردیدی به خود راه نداده و با اموال و جان های خود در راه خدا به جهاد پرداخته اند، چنین کسانی راستگو هستند. نتیجه گیری مدیریت امام حسین(ع)،به دنبال تربیت انسان بر مبنای سر بلندی و بزرگواری،عزت و کرامت است زیرا آن چه سلامت آدمی را در همه احوال تأمین می کند،عزت مندی است و از این رو جایگاه عزت در تربیت،رفیع ترین جایگاه است و نظام تربیتی باید به گونه ای سازمان یابد که انسان ها را به عزت حقیقی برساند و هر گونه عامل نفی عزت مردمان،نفی شود تا انسان هایی با شخصیت ایمانی و منش انسانی تربیت شوند.امام با قیام خود نشان داد که می توان خواسته های الهی و قرآنی را در جامعه عینیت بخشید و با عمل به آن سعادت دنیوی و اخروی را کسب کرد. در مدیریت حسین بن علی(ع)هدف اساسی،تربیت انسان ها بر مبنای عزت و شرافت انسانی است.انسانی که در این مکتب پرورش می یابد،فلسفه مرگ و زندگی را به خوبی دریافته و در هر شرایطی بر حفظ عزت پافشاری نموده و هرگز حاضر نمی شود حیات با ذلت و خواری را بر مرگ و شرافت ترجیح دهد.او به انسان ها آموخت که نقش عزت در تربیت،نقش اساسی است به طوری که اگر عزت نباشد،انسان به هر زشتی و پستی تن می دهد و به هر گناهی آلوده می گردد.ذلت منشأ همه بدی ها و فسادهاست.لذا بهترین راه برای اصلاح فرد و اجتماع،انتقال روح عزتمندی به آنان است و امام حسین(ع) در مدیریت عزتمند خویش،درس عزت و شرافت را به همگان آموخت. پی نوشتها: 1.اصول کافی،1 / 155. 2.کامل ابن اثیر،2 / 558. 3.حیاه الامام الحسین ابن علی،3 / 98. 4.میزان الحکمه،4 / 3328. 5.سخنان حسین بن علی(ع)از مدینه تا کربلا،محمد صادق نجمی/ 31،قم،دفتر نشر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. 6.در قلمرو تعلیم و تربیت اسلامی از دیدگاه امام علی(ع)،حسینعلی سرباز حسینی/ 45،ظهورقم، 1380 / 45. 7.الراغب الاصفهانی،المفردات فی غریب القرآن، دارالمعرفه،بیروت / 563. 8.محمد حسین طباطبایی،المیزان فی تفسیر القرآن،17 / 22. 9.لغت نامه دهخدا،ماده عزت. 10.تحریر الوسیله،1 / 104. 11.غررالحکم و دررالکلم،2 / 237. 12.کافی،5 / 63. 13.تفسیر المیزان،33 / 36. 14.استاد مطهری،حماسه حسینی،13 / 165. 15.غررالحکم،حدیث 4056. 16.لهوف / 130. 17.محمد تقی فلسفی،جوان از نظر عقل و احساسات،2 / 292. 18.الفتوح،5 / 14. 19.بحارالانوار،25 / 170. 20.نهج البلاغه،کلمه قصار 390. 21.بحارالانوار،44 / 192. 22.الارشاد،شیخ مفید / 235. 23.تحف العقول / 171. 24.سید محمد حسین حسینی طهرانی،لمعات الحسین / 70. 25.سید ابن طاووس،لهوف علی قتلی الطفوف،ترجمه دکتر عقیقی بخشایشی / 145. 26.علی اصغر امیری تنکابنی،چراسال عزت و افتخار حسینی؟مجموعه مقالات همایش امام حسین(ع)/217 ،1381. 27.سخنان حسین بن علی / 142. 28.بحارالانوار، 28 / 255،روایت 39،باب 4. 29.حماسه حسینی، 3 / 24. 30.ابو مخنف الازدی،مقتل الحسین / 25. 31.ترجمه الامام الحسین من تاریخ دمشق،ابن عساکر تحقیق محمد باقر محمودی / 198. 32.تذکرة الخواص / 291،مسعودی،مروج الذهب، 3 / 79،تاریخ طبری،4 / 304. 33.بحار الانوار،44 / 326. 34.ارشاد،ترجمه رسولی محلاتی،2 /ص 93 94. 35.مناقب،4 / 99. 36.سخنان حسین بن علی از مدینه تا کربلا/ 203. 37.به همین جهت در زیارت امام حسین(ع)در روز عید قربان و عید فطر می خوانیم )السلام علیک یا شریک القرآن ((مفاتیح الجنان / 821). نویسنده : نفسیه زروندی رحمانی ، منبع : فصلنامه بینات، شماره64
جلوه های مدیریت امام حسین(ع)؟
1. الگوهای مدیریت را با تمام تنوعهای ظاهری و صوری آن به دو نوع مادی و الهی میتوان تقسیم کرد؛ حادثه عاشورا در واقع بهترین و گویاترین تابلوی نمایش این الگوی مادی و الهی است.
2. از نظر امامحسین(ع) مدیریت و حکومت افراد فاسد، خائن و ستمگر بر جامعه عظیمترین فتنه و بلیّه و بزرگترین عامل فساد و تباهی است.
3. مدیریت حماسه عاشورا، الگوی کارآمدی را برای هدایت جامعه انسانی به ویژه در دورههای بحرانی و استبداد خارجی و یا داخلی به دست میدهد.
4. در بخش هدف این نتیجه حاصل شد که؛ مدیریت باید جلوگیری از فساد، بیعدالتی و اداره امور را تضمین کند تا هم در سازمان و هم در جامعه عدالت ایجاد گردد، زیرا هدف نهایی مدیریت اسلامی رسیدن به فلاح و رستگاری است.
5. در بخش تصمیمگیری؛ امامحسین(ع) برای تصمیمگیری بر خلاف یزید در یک فضای مه آلود قرار نگرفته بود، او به خوبی شرایط را میدیده و میدانسته است که شرایط به گونهای است که جز با شهادت او این کجیهای چندین ساله ناشی از مدیریت و حکومت بنیامیه اصلاح نمیگردد. مجموعه جریان قیام امامحسین(ع) سرشار از لحظههای مهم و خطر خیز بود؛ دعوت شدن به کاخ استانداری مدینه، حرکت از مکّه، برخورد با سپاه حُر، بیآبی و بیتابی کودکان،انبوه سپاه دشمن، غربت و تنهایی، شهادت یاران، همه و همه، لحظهها و صحنههایی هستند که پای اراده را میلرزانند و انسان را در تصمیمگیری دچار بحران و دشواری و تنگنا میسازد، لکن امام(ع) در تمام این شرایط بهترین تصمیم و دقیقترین برنامه را طرّاحیمیکرد.
6. در بخش برنامهریزی؛ انتخاب بهترین زمان، بهترین یاران، بهترین مکان و بهترین شرایط و زمینهها برای تحقق یک امر، گواه مدیریت توانا و مدبّر این نهضت بود.
7. در بخش سازماندهی؛ به همراه آوردن خانواده اعم از زنان و خردسالان و دادن رهنمودهایی برای ایفای نقش فرهنگی بعد از شهادت خویش، یکی از بارزترین جلوههای سازماندهی نیرویی در نهضت حسینی است.
8. در بخش رهبری؛ امامحسین(ع) به صورت یک مدیر در نقش رهبری ملتزم و متعهد و به صورت نمونهای از تربیت اسلامی به همه مدیران و رهبران اسلامی آموخت که؛
اول، در برابر انحرافها بایستند.
دوم، در افشای همه کسانی که نقاب بر چهره دارند بکوشند.
سوم، از تصفیه نیروهای فرصت طلب و جذب و پذیرش و آموزش افراد صادق غفلتنورزند.
چهارم، از طریق محبت، نیروهای انسانی را برانگیزانند.
و بالاخره، کوشش کنند در تربیت و آماده کردن نیرویی که بتواند ادامه دهنده راه باشد و مسیر انقلاب را هموار نمایند (منظور توجه به نقش زنان در نهضتها و استمرار آن) و به عبارت دیگر عملیات نظامی بدون پشتیبانی عملیات تربیتی و فرهنگی ثمره بخش نخواهدبود. برگرفته از: جلوه های مدیریت در حرکت امام حسین (ع) ، حمیدزاده،بهرام نشریه: فقه و اصول ) حکومت اسلامی ) زمستان 1381 - شماره 26 (28 صفحه - از 333 تا 360)
یک مقاله:
مدیریت عزتمند امام حسین(ع) در پرتو آیات قرآنی
چکیده
مدیریت امام حسین(ع)در نهضت عاشورا را می توان به صورت یک الگوی رفتاری و هدایت افراد در جهت رسیدن به هدف های نهایی در نظر گرفت.هدف اصلی در مدیریت ایشان،تربیت انسان ها بر مبنای سر بلندی،بزرگواری،عزت و کرامت است.
امام حسین(ع)با قیام خود نشان داد که می توان خواسته های الهی و قرآنی را در جامعه عینیت بخشید و در رأس همه،روحیه مبارزه با طاغوت و حفظ عزت اسلامی را سرلوحه کار خویش قرار داد.قیام امام حسین(ع)در طول تاریخ از دیدگاه های متفاوت و محور های گوناگونی مورد بررسی قرار گرفته است.در این مقاله سعی شده است که الگوی عملی از عزت الهی به مدیریت امام حسین(ع)و بر مبنای آیات قرآنی ترسیم شود تا پس از او همگان راه و رسمش را در پیش گیرند و بدین ترتیب به عزت حقیقی نائل آیند.
کلیدواژه ها:امام حسین(ع)،آیات قرآنی،روایات،مدیریت،عزت.
مقدمه
بی تردید اصلی ترین خاستگاه پیدایش قیام عزت آفرین عاشورا،قرآن و اندیشه های عزت آفرین آن در روح و جان امام حسین(ع)و یاران فداکارش بوده است.امام حسین(ع) علاوه بر دارا بودن منصب عزت آفرین امامت 1 به فرموده پیامبر(ص)که حسین از من است و من از حسین،خوب می دانست پیامبر به عنوان مظهر رحمت گسترده الهی،مبین قرآن می باشد و آن حضرت به عنوان مظهر رحمت واسعه الهی،رسالت حفظ و نگه داری آن را بر عهده وی می گذارد و او که عاشق قرآن است 2 باید بدان عمل نماید.به همین دلیل امام حسین(ع)با الهام از پیام الهی در قرآن که:فاصبر إنّ وعد الله حقّ و لا یستخفنک الذین لا یوقنون(روم،30 / 60 )؛آنان که به خدا و قیامت یقین ندارند،هرگز نباید تو را خفیف و سبک سازند( و عزت تو را پایمال کنند)،به نفی طاغوت پرداخت و به جان گرامی خویش قسم یاد کرد که امام نیست مگر کسی که به قرآن عمل نماید.3 مدیریت امام حسین(ع)بر مبنای دستورات قرآن است و او عزت مداری را نیز ازآیات قرآنی الهام گرفته است زیرا بهترین راه برای اصلاح فرد و جامعه،عزت بخشی و عزت آفرینی است و در صورت فقدان عزت، انسان به هر پستی تن می دهد و به هر گناهی دست می زند.
ریشه تباهی ها در ذلت نفس است.اگر انسان ها ریاکاری می کنند و یا به ستمگری و بیداد می پردازند،همه و همه ریشه در ذلت نفسشان دارد.چنان چه پیشوایان معصوم به صراحت ریشه همه این امور را در ذلت نفس معرفی کرده اند.از امیرمؤمنان علی(ع)نقل شده است که فرمود:نفاق و دورویی انسان،از حقارت و ذلتی است که در وجود خود می یابد.4
مدیریت امام حسین(ع)،مبتنی برعزت مندی است و امام حسین(ع)مظهر کامل کرامت انسانی و عزت ایمانی است.هیچ نهضتی چون نهضت حسین(ع)قلب ها را منقلب نکرده و عواطف را هم سوی خود نساخته و روح و عزت را در بشر ندمیده است.اگر انسان ها به عزت حقیقی دست یابند و از ذلت مجازی آزاد گردند،به تربیتی که هدف اصلی پیامبران بوده است خواهند رسید.
ما در این مقاله سعی می کنیم که الگوی عملی از عزت الهی به مدیریت امام حسین(ع) و بر مبنای آیات قرآنی ترسیم نماییم تا پس از او همگان راه و رسمش را در پیش گیرند و بدین ترتیب به عزت حقیقی نائل آیند.
ضرورت مدیریت و رهبری در قیام عاشورا
علم مدیریت سابقه ای کمتر از صد سال دارد،لکن قدرت مدیریت و رهبری از ابتدای تمدن بشری تعیین کننده جایگاه فرمانروایان و رهبران بوده است.هنوز درباره علم بودن و یا هنر بودن مدیریت و یا رهبری حرف های زیادی رواج دارد،گرچه میان مدیریت و رهبری اندک تفاوت هایی وجود دارد،اما در بسیاری از متون نیز مدیریت را معادل رهبری می دانند.
مرور آثار مؤلفان مدیریت،آشکار می سازد که مدیریت و رهبری را فرایندی می دانند که طی آن فعالیت های یک فرد و یا یک گروه تحت تأثیر رهبر و رهنمودهای او به سمت تحقق هدفی بزرگ سازمان می یابد.منشأ رهبری در مکتب الهی اسلام،از آن خداوند است که از طریق وحی به رسول برگزیده خداوند تفویض گردیده است.در آیات قرآن نیز این مطلب اشاره شده است:الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور(بقره،2/257 )؛و در جای دیگر می فرماید:إنما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکاة و هم راکعون(مائده،5 / 55 ).از آن جا که امام حسین(ع)رهبر مشروع و منتخب و منتصب خدا و رسول و امام قبل از خود بودند،وظیفه رهبری و رسیدگی به امور دین را متوجه خود می دانستند و هرگز راضی نبودند با بیعت،این حق مسلم را به دست یک فرد فاسد و فاسق بسپارند،در حالی که عوامل قدرت،حکومت را با نیرنگ و ریا و ارعاب مردم،غصب کرده بود.
نقش مدیریت و رهبری در حماسه عاشورا از عوامل عمده جاودانگی این حماسه عظیم به شمار می رود و اگر در طول تاریخ انبیاء و ائمه معصوم دقت کنیم،در می یابیم که هر کدام از پیامبران و ائمه،برای دعوت و هدایت انسان ها به خداپرستی،حرکت ها و نهضت هایی را رهبری کرده اند و با رهبری خودشان،علاوه بر انجام مأموریت الهی و رسالت خود توانسته اند تصویری روشن از حرکت و نهضت خود برای نسل های بعدی به یادگار بگذارند.
هدف از قیام امام حسین،یک قیام ملی و یا قومی نبوده،بلکه به منظور اصلاح و احیا و حفظ دین اسلام می باشد که انجام آن یک تکلیف بوده است،زیرا رهبریت جامعه اسلامی از مسیری که در سیره پیامبر اسلام و قرآن آمده بود، منحرف گشته و بدعت ها پدیدار شده بود.بنابراین مدیریت جامعه اسلامی،این مهمترین عنصری که تأثیر بسزایی در شکل گیری و طرز تفکر مردم داشته،خود عامل فراموشی ارزش های اسلامی شده بود.
در حقیقت تداوم این نوع مدیریت و رهبری برای جامعه اسلامی،نابودی اسلام و به بازی گرفتن امامت و رهبری امت اسلامی را در پی داشت.بنابراین هدف از قیام،اصلاح مفاسد امت و احیا و زنده کردن سنت و قانون رسول خدا و راه و رسم علی بن ابیطالب بوده است.5
امام حسین نسبت به نتیجه قیام،اطمینان داشت و آگاه بود که نتیجه آن،شهادت می باشد.صرف نظر از علم امامت و خبرهای با واسطه یا بدون واسطه از پیامبر اکرم،امام نسبت به شهادت خویش و مشکلات مبارزه،آگاهی کامل داشته است.با توجه به اینکه امام حسین(ع)از شهادت خود و یارانش آگاهی داشت،اما انجام قیام نسبت به اهداف آن برای ایشان،یک وظیفه و تکلیف الهی بود زیرا اساس دین مطرح بود.دین،آنقدر ارزش دارد که نه تنها ارزش های پایدار(مطلق)در جهت آن قرار می گیرند،بلکه انسان معتقد، ارزش های موقت را در مواقعی،فدای دین خود می کند و خوشحال و خرسند است که دینش به سلامت می باشد و کشته شدن در راهش را ارزش می داند.6
بنابراین در راه رسیدن به هدفی والا و برتر که نگه داری از دین می باشد،وجود رهبر و مدیری مقتدر و عزتمند،یکی از ارکان ضروری است.
مفهوم شناسی عزت
عزت حالتی است که نمی گذارد انسان شکست بخورد و مغلوب واقع شود و ذلت مخالف آن است،یعنی نبود حالت شرافت و عزت در آدمی،به طوری که انسان به سادگی پذیرای شکست شده و مغلوب دیگران می شود.7
عزت در اصل به معنای صلابت و حالت شکست ناپذیری است و بر همین اساس،از باب توسعه در استعمال،در معنای دیگر،از جمله غلبه،صعوبت،سختی،غیرت و حمیت و مانند این ها به کار رفته است.8
و در معنای دقیق تر،عزت همان شناخت انسان به حقیقت نقش خود و قرار دادن آن در مقام و منزلت خود است.9
اساساً فرهنگ قرآنی،انسان مسلمان را از پذیرفتن هر نوع ذلت و خواری،تسلیم فرومایگان شدن،اطاعت از کافران و فاجران نهی می کند تا آن جا که حتی در فقه ما یکی از موارد جواز تیمم با وجود آب،آن جاست که اگر انسان بخواهد از کسی آب بگیرد،همراه با منت،ذلت و خواری باشد.در این جا نمازگذار می تواند به جای وضو تیمم نماید،تا ذلت طلب آب از دیگری را تحمل نکند.10
در بینش اسلامی ریشه همه زشتی ها،ستمگری ها،تبه کاری ها و گناهان )ذلت نفس( معرفی شده و بهترین راه اصلاح این امور نیز عزت بخشی به جامعه اسلامی و عزت آفرینی در افراد جامعه است.امام علی(ع)می فرماید:کسی که گرفتار پستی و ذلت نفس باشد،به خیرش امیدی نداشته باشد.11 امام صادق(ع)نیز در روایتی فرمود:خداوند همه امور را به خود مؤمن واگذار کرد،جز آن که خود را به ذلت و خواری بکشاند.12
شکی نیست که همه اقوام و ملت ها خواهان عزتمندی و برای نیل به آن می کوشند،زیرا که این واژه مقدس با فطرت آدمی سازگار است.چنان که در شرایط عادی هیچ صاحب عقل سلیمی حاضر نیست ذلت،خواری و پستی را بپذیرد.اما آنچه که گاهی طالبان عزت را غیر مستقیم به ذلت وا می دارد،همانا طرز تلقی اقوام و ملل از این واژه است.عده ای آن را در زرق و برق دنیا و در پناه قدرت های مادی جهان می جویند.آنها هرگز به عزت حقیقی نمی رسند.گروهی دیگر عزت را در خدا می جویند و در پرتو عبادت و بندگی خدا به آن می رسند.بنابراین می توان گفت که عزت به دو گونه است:عزت مجازی و عزت حقیقی.در واقع عزت مجازی،عزت نیست و همان ذلت است لیکن صاحبان زر و زور با فریب و تبلیغات گسترده،به ملت های کم مایه و بی ریشه تحمیل می کنند.در حالی که صاحبان ایمان،عزت را از منشأ آن،یعنی خدا،پیامبر و ائمه کسب می کنند و به عزتی می رسند که در دنیا و آخرت عزیزمی گردند.
شخصیت عزت مند امام حسین(ع)در مدیریت
در نگرش اسلامی،مدیر باید ویژگی های ممتاز اخلاقی و رفتاری را در خویش بپروراند زیرا به مثابه الگویی برای سایر افراد می باشد و جایگاهی را بر عهده دارد که می بایست در آن ارزش ها و باورهای دینی را در عمل و رفتار خویش متجلی ساخته و به دیگران منتقل سازد.یکی از این ویژگی های برجسته،عزت مندی می باشد.
مدیر با عزت،قدرت و صلابت و ناسازگاری با باطل را سر لوحه مدیریت خویش قرار داده و آن را در عمل به کار می گیرد.خداوند در قرآن می فرماید:من کان یرید العزة فلله العزة جمیعاً(فاطر،35 / 10 )هر کس خواهان عزت است،عزت یک سره از آن خداست. علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می نویسد:
آیه درصدد این نیست که عزت را فقط به خدا اختصاص دهد و غیر خدا دستش به آن نرسد بلکه مفهوم آیه این است که هرکس عزت می خواهد،باید از خدا بخواهد چرا که آن ملک خداست و بس.13
حضرت ابا عبدالله الحسین درباره این حقیقت در دعای عرفه خویش چنین فرموده است:
یا من خص نفسه بالسمو و الرفعة فاولیاؤه بعزة یعتزون؛ای آنکه ذات خود را به علو مقام و رفعت،مخصوص گردانیدی و دوستدارانت را به عزت،عزیز ساختی.14
اقتدار و صلابت از برجسته ترین ویژگی های امام حسین(ع)است.ایشان مدیری است که در تمام مدت مدیریت خویش،از ابتدای قیام تا لحظه های شهادت،همواره در مسیر حفظ عزت و اقتدار اسلام،استوار ماند.امام(ع)با هدف مبارزه با ظلم و بی عدالتی پا در راه مبارزه ای بزرگ نهاد و تا سر حد جان و مال و اهل بیت خویش برای احقاق حق و تضمین عزت مسلمانان حرکت کرد.
روحیه عزتمند امام حسین(ع)را می توان ناشی از عوامل زیر دانست:
1.ایمان به خدا:
ایمان عامل سربلندی تکامل انسان،همان اعتقاد قلبی به خدا و فرامین او،همراه تسلیم به آن است که ارمغان این پیروزی عزتمندی است.امام علی(ع)می فرماید:
اذا طلبت العز فاطلبه بالطاعة؛اگر خواهان عزت هستی،آن را با اطاعت خدا بخواه.15
بندگی چون بذری است که در زمین اعتقادهای حق کاشته شده با عمل صالح آبیاری می گردد و میوه های زیادی نتیجه آن است که شیرینی آنها عزت است.
مؤمن به واسطه اعتقاد راسخی که به خدا دارد،خواری را نمی پسندد.امام حسین(ع)نیز وقتی آن همه عده دشمن را دید،در اراده اش خللی ایجاد نشد.بلکه هر دو دست به سوی خدا بلند کرده و فرمود:خدایا در هر بلیه تو تکیه گاهم باشی و در هر رنج و سختی امیدم به توست.16
ایمان به خدا سبب می شود در دل و جان انسان،محبت ایجاد شود و به دیگران گرایش عمیق داشته،عالم را سراسر محبت ببیند.محبتی که همه انسان ها را به نور و کمال برساند. إن الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا(مریم،19 / 96 ) آنهایی که ایمان و عمل صالح دارند،خدای رحمان آنان را محبوب می گرداند.وقتی شخص محبوب دل ها شد،عزیز همه می شود.
نه فقط پایه اصلی عزت و سربلندی انسان ها،بلکه سرسلسله تمام صفات عالیه و کمالات معنوی،خداشناسی است،یگانه منطق صحیح انسانیت نیز خداشناسی است.
کسی که در برابر غیر خدا سر خم می کند و تن به پستی و خواری می دهد،عزت و عظمت الهی را درک نکرده است.اگر عزت و عظمت و جلال در دل و روح آدمی جلوه کند،انسان به معرفتی می رسد که به هیچ بهایی در برابر غیر خدا سر تسلیم فرود نمی آورد زیرا می داند همه چیز از اوست و مافوق او هیچ عزت و عظمت و قدرتی وجود ندارد.إن الله لقوی عزیز(حج،22 / 40 )
2.ارتباط با رسول و مؤمنان:
انسان هایی که روحی بزرگ دارند،هیچ گاه آسایش و رفاه ذلیلانه را بر سختی و رنج با عزت نمی پذیرند.ارتباط با چنین انسان هایی که سرچشمه تمام کمالات الهی هستند،نیز عزت بخش است.رسول خدا که بنا به فرموده خداوند نمونه کامل اخلاق نیکوست إنک لعلی خلق عظیم(قلم،68 / 4 )،نه از خود ذلت نشان می داد و نه به کسی اجازه چنین کاری را می داد،لذا فرمود:مؤمن نباید نفس خود را ذلیل شمارد.17
ارتباط با رسول خدا نیز به انسان چنان سعادت و عزتی عطا می کند که حاضر نیست با چیزی عوض کند.به همین خاطر است که امام حسین می فرماید:خدا و رسولش تن به ذلت دادن ما را نمی پسندد.ما خاندان پیامبر و گنجینه رسالتیم و یزید مردی است فاسق که آشکارا گناه می کند،مثل من با مثل یزید بیعت نمی کند.18
آیا می شود حسینی که خون پیامبر در رگش جاری است،تن به ذلت دهد؟پیامبر و خاندان پاک او از هم جدا نیستند.
خداوند در قرآن می فرماید:و لله العزة و لرسوله و للمؤمنین(منافقون،63 / 8 )؛عزت برای خدا و برای پیغمبر و برای مؤمنین است.علامه مجلسی در تفسیر این آیه می نویسد:
مؤمنون،امام علی و خاندان اوست،عترت برای نبی هستند و خاندان رسول و پیامبر از هم جدا نمی شوند در شرافت و عزت تا پایان روزگار.19
اگر امام حسین فریاد هیهات منا الذله سر می دهد،به یاد می آورد سخن پدرش امام علی(ع)را که می فرمود:مرگ آری،اما تن به پستی هرگز.20 بنابراین خروش توأم با عزت امام حسین(ع)از ایمان او به خدا،ارتباط با رسول خدا(ص)و بهره بردن از مربیانی چون رسول خدا و امام علی باشد.
3.استقامت در جدال با باطل:
دشمن ستیزی و ناسازگاری با باطل،روشی برای سرافرازی و عزت مندی خدا در وصف بندگان شایسته خود است.أذلة علی المؤمنین أعزة علی الکافرین(مائده،5 / 54 )؛ای کسانی که ایمان آورده اید هرکس از شما از آیین خود بازگردد خدا جمعیتی را می آورد که آنها را دوست دارد و آنان او را دوست دارند،در برابر مؤمنان متواضع و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند.امام حسین(ع)نیز بر محور این اصل، نهضت حماسی خود را پی ریزی کرده اند و فرموده اند:مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است.21 تحمل و صبر در برابر ناملایمات و گرفتاری ها،عزت بخش است.در تاریخ زندگی رسولان،نمونه های فراوانی می توان یافت که مردم هم پای پیامبران با صبر و پایداری به سربلندی رسیده اند. خداوند،خاتم رسولان را به پایداری در برابر شماتت و بی مهری دشمنان دعوت می کند و به او وعده،عزت می دهد:لا یحزنک قولهم إن العزّه لله جمیعاً(یونس،10 / 65 )؛سخن آنها تو را غمگین نسازد،تمام عزت از آن خداست.بنابراین یکی از عوامل عزت و اقتدار امام حسین(ع)پایداری او و یارانش در راه مبارزه با ستم است.قرآن رمز کام یابی را ایمان به هدف و استقامت بیان کرده ومی فرماید: إن الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه(فصلت،41 /30 )؛آنها که گفتند پروردگار ما خداست و به ایمان پایدار ماندند، فرشتگان بر آنها نازل می شوند که دیگر هیچ ترس و اندوهی ندارید.امام حسین(ع) می دانست که مخالفت با یزید،یعنی رویارویی با همه مشکلات،ولی چون این کار برای حفظ دین بود،در مقابل همه سختی ها مقاومت نمود.
حسین رهبر مردم است و رهبر مردم باید سمبل کرامت و عزت باشد تا مؤمنان به او اقتدا کنند.
هنگامی که او را به بیعتی ذلیلانه می خوانند،می فرماید:سوگند به خدا هرگز به آنان چون فرومایگان دست بیعت نخواهم داد و چون بردگان پا به فرار نخواهم گذاشت 22.از دیدگاه او مرگ سعادتمندانه،شهادت در راه اهداف متعالی است و لذا او به استقبال این نوع مرگ می رود و تسلط ظالمان را نمی پذیرد و عزتمندانه می گوید:من مرگ را جز سعادت و زندگی با بیداد گران را جز خواری نمی بینم.23
4.توکل بر خدا و اطاعت از او:
از گفتار و کردار امام به خوبی بر می آید که توکل بر خدا طبق وعده قرآن که فرمود:و من یتوکل علی الله فهو حسبه( طلاق،65 / 3)از موجبات عزت و عظمت روح آن بزرگوار بود.امام از آن جایی که دارای نفس مطمئنه بود و جز قدرت لایزال الهی هیچ قدرتی را نمی شناخت هیچ چیز و هیچ کس نمی توانست او را از هدف مقدسش باز دارد و شدائد و سختی ها نه تنها او را از حرکت باز نمی داشت بلکه او را در رسیدن به هدف مصمم تر می کرد.آیه 173سوره آل عمران بیانگر حال آن حضرت در مبارزه بود.الذین قال لهم الناس إن الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایماناً و قالوا حسبنا الله و نعم الوکیل؛آن مؤمنانی که چون مردمی(منافق)به آنها گفتند:لشکر بسیاری علیه شما متفق شده اند،از آنان در اندیشه و بر حذر باشید،بر ایمانشان بیفزود و گفتند در مقابل همه دشمنان،تنها خدا ما را کفایت است و نیکو یاوری خواهد بود.با توجه به این آیه،این حقیقت بر ما روشن می شود که چرا امام حسین در روز عاشورا مکرراً می فرمودند:)لا حول و لا قوه الا با لله العلی العظیم ( 24
از آنجایی که امام حسین خود را در محضر خدا می دید،تحمل این همه،رنج ها و سختی ها برایش آسان می نمود و بر خلاف معمول هر چه مصایب وارده بر امام زیادتر می شد،چهره اش نورانی تر می شد و این امری است که دشمنان و قاتلان آن حضرت به آن اعتراف کرده اند.25
پیامبر خدا(ص)فرمود:همانا خداوند متعال،هر روز ندا سر می دهد:ای مردم،من پروردگار عزیز شما هستم،هرکس عزت دنیا و آخرت را می جوید،پس از خداوند عزیز اطاعت نماید.آری،من یطع الله و رسوله فقد فاز فوزاً عظیماً( احزاب،33 / 71 )
واژه ذلت در مقابل عزت به معنای خواری،ذلیل شدن،زبونی و به معنای تسلیم شدن با خواری آمده است.در منطق قرآن،کسانی که در مقابل خداوند سرکشی کنند و اوامر او را اطاعت نکنند مهر ذلت بر ایشان زده شده است:و ضربت علیهم الذلة و المسکنة و باؤوا بغضب من الله( بقره،2 / 61 )؛در مقابل،کسانی که حریم ذات مقدس ربوبی را حفظ می کنند و در گرداب معاصی گرفتار نمی شوند و اسیر هواهای نفسانی خویش نمی گردند، محبوب خداوند خواهند بود و رضایت الهی که همان فوز عظیم است را به دست می آورند. آنها مصداق این آیه هستند که رضی الله عنهم و رضوا عنه(مائده،5 / 119 )
عزتمندی امام حسین(ع)در عرصه مدیریت بر جامعه
از زمانی که خدای بزرگ اراده کرد موجودی به نام انسان خلق کند،اراده ازلی اش نیز بر این تعلق گرفته بود که با تشکیل حکومت حقه اسلامی،حقیقت و عدالت، شرافت و فضیلت و نظم و امنیت در جامعه،مستقر و باطل و فساد و مفسدان از صفحه روزگار محو و یا لا اقل مغلوب گردد تا مفهوم آیه:و یمح الله الباطل و یحق الحق بکلماته (شوری،42 / 24 )که همان حکومت حقه اسلامی است بر روی زمین تحقق یابد.به عبارت دیگر،بینش و برداشت امام حسین(ع)ازآیه:هو الذی خلق لکم ما فی الارض جمیعاً(بقره، 2/ 29 )این حقیقت بود که خدای بزرگ،همه چیز را برای انسان آفریده ولی انسان را برای خود به عنوان خلیفه به مقتضای آیه:و اذ قال ربک للملائکة انی جاعل فی الارض خلیفة(بقره،2 / 30 )خلق کرده تا اراده ازلی اش،یعنی حکومت حقه اسلامی به وسیله اوامر و نواهی با دست بندگان مؤمن بر روی زمین استقرار پیدا نماید.البته امام حسین نیز دارای چنین معرفتی بود که خدای بزرگ،همواره صلاح و ایمان بندگانش را اراده نموده و هرگز به کفر آنان،رضایت نخواهد داشت.چنان که در سوره زمر به این حقیقت اشاره فرموده:لا یرضی لعباده الکفر( زمر،39 / 7)ولی از آنجایی که گرایش انسان،به راه کفر و فساد،با اراده و اختیار خود،بیش از صلاح و ایمان بوده،لذا خدای بزرگ 124 هزار پیغمبر که آخرین آنها رسول گرامی اسلام و بعد از او،دوازده حجت به عنوان امامان معصوم را معرفی فرموده تا آنان به وسیله مسلمان ها،جامعه الهی را در پرتو حکومت حقه اسلامی،به وجود آورند. 26
قیام ابا عبدالله بر مبنای عزتمندی و بر اساس تعالیم روح بخش قرآنی،صورت گرفته و برخواسته از عمل به کلام خداوند است.این عزتمندی را که در عرصه مدیریت بر جامعه است و الهام گرفته از آیات قرآنی می باشد،می توان در ابعاد زیر بررسی نمود:
1.هجرت و حرکت امام:
قرآن درباره هجرت و سبب آن می فرماید:و الذین هاجروا فی الله من بعد ما ظلموا لنبوئنهم فی الدنیا حسنة و لأجر الاخرة أکبر لو کانوا یعلمون( نحل،16 / 41 )؛آنها که پس از ستم دیدن،در راه خدا هجرت کردند،در این دنیا جایگاه( و مقام)خوبی به آنها می دهیم و پاداش آخرت از آن هم بزرگتر است اگر می دانستند.
بی تردید هنگامی که امام،در مدینه حضور داشت از طرف حاکم مدینه در اثر فشار یزید،مورد بی مهری قرار گرفت و منزلت و شخصیت حضرت مورد توجه قرار نگرفت.از این رو،امام با مشاهده ظلم تصمیم گرفت به مکه برود.در مکه نیز از طرف مأموران دولتی در معرض ترور و قتل واقع شد و برای اجتناب از شکسته نشدن حرمت کعبه و مکه به کوفه رفت و در میانه راه کوفه و کربلا با مشاهده آزار و اذیت خلافت باز قصد هجرت به مکه و مدینه را می کند که با مخالفت مأموران نمی تواند بدان جامه عمل بپوشاند.27
2.نپذیرفتن خلافت یزید از سوی امام:
شکی نیست که این امر به این سبب بود که معاویه،حق تعیین جانشین را نداشت و یزید فاقد مشروعیت سیاسی و اجتماعی بود و حق نداشت از امام بیعت بگیرد و این همان ظلم بزرگ و اجحافی بود که در حق امام داشت اعمال می شد.روشن است که امام این حق را داشت که از حقوق خود دفاع کند و فریاد خود را به اذهان مردم برساند و چاره ای برای اطلاع رسانی و آگاه سازی مردم جز قیام و مخالفت علنی و ظاهری با دستگاه وقت نداشت.قران می فرماید:لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم و کان الله سمیعاً علیماً(نساء،4 / 148 )؛خداوند دوست ندارد کسی با سخنان خود،بدی ها(ی دیگران)را اظهار کند مگرآن کس که مورد ستم واقع شده باشد.خداوند شنوا و داناست.بر اساس این آیه،امام حق داشت که بدی های یزید و اعوان وی را بر ملا سازد و ستم های آنها را به گوش مردم برساند.خداوند می فرماید:أذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و إن الله علی نصرهم لقدیر( حج،22 / 39 )؛به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل گردیده،اجازه جهاد داده شده است چراکه مورد ستم قرار گرفته اند و خدا بر یاری آنها تواناست.
3.تکرار دوران جاهلی و اطلاع رسانی امام:
پس از رحلت رسول خدا افرادی که ریشه در سنن و رسوم جاهلی داشتند بسیار تلاش می کردند که سنن گذشته خود را احیا کنند.گفتنی است که با تأمل در حوادث به خوبی روشن می گردد که این فرایند 28،روز به روز به هدف خود نزدیک تر می شد تا جایی که توانست موروثی کردن تعیین خلیفه را نهادینه کند و در تقسیم بیت المال تبعیض روی دهد و حتی تبعیض قومی و نژادی را مشروعیت بخشد.29
در چنین موقعیتی است که هشدار و پیش گویی قرآن کریم در ترسیم وضعیت آینده جامعه یعنی سال یازدهم هجری و سال های بعد از آن،مصداق پیدا می کند.قرآن کریم در این ارتباط می فرماید:و ما محمد إلا رسول قد خلت من قبله الرسل أفائن مات أو قتل إنقلبتم علی أعقابکم و من ینقلب علی عقبیه فلن یضر الله شیئاً و سیجزی الله الشاکرین(آل عمران،3 / 144 )؛محمد فقط فرستاده خداست و پیش از او،فرستادگان دیگری نیز بودند.آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود شما به عقب بر می گردید؟(و اسلام را رها کرده به دوران جاهلیت و کفر بازگشت خواهید نمود؟)و هر کس به عقب باز گردد هرگز به خدا ضرری نمی زند و خداوند به زودی شاکران(استقامت کنندگان)را پاداش خواهد داد.
علت این امر این است که امام حسین در ترسیم وضعیت زمان خود می فرماید:سنت و روش پیامبر مرده است و بدعت های جاهلی دیگر باره احیا شده اند.30 در همچو وضعیتی روشن است که وظیفه امام طبق فرمایش قرآن کریم جز استقامت و مقاومت در برابر بدعت ها چیز دیگر نمی تواند باشد.
4.برقراری حکومت طاغوت و اجتناب امام از آن:
قرآن کریم درباره افراد طاغوت می فرماید:لقد بعثنا فی کل أمة رسولاً أن اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت( نحل،16 / 36 )ما در هر امتی رسولی بر انگیختیم که خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید.
به همین منظور امام حسین در نامه ای به معاویه می نویسد:من فتنه ای سهمگین تر از حکومت تو بر این امت سراغ ندارم.31 آن حضرت درباره یزید،که به گفته مورخان در قرآن ستیزی و محو آثار اسلام و احکام دین کاملاً بی پروا بود 32،می فرماید:باید با اسلام خداحافظی کرد که امت اسلامی به فرمانروایی چون یزید گرفتار آمده است.33
حال چگونه ممکن است که با این شرایط پیش آمده،امام کنار بیاید و در برابر این وضعیت چیزی نگوید و اقدامی انجام ندهد؟از این رو،امام بر اساس آیه فوق برای خود وظیفه دید که از طاغوت وقت،لب به اعتراض بگشاید و تنها حاکمیت الهی را پذیرا گردد.
یکی دیگر از اهداف امام حسین(ع)در عرصه مدیریت بر جامعه،پیوند انسان با سرچشمه عزت و کرامت،یعنی خداوند و رهایی انسان از بندگی طاغوت است.خداوند در قرآن می فرماید:
لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلاً( نساء،4 / 141 )؛خداوند هرگز برای کافران نسبت به اهل ایمان راه تسلط باز نکرده است.بنی امیه به احیای نظام اشرافی به تجمع ثروت و سوء استفاده از بیت المال مسلمین و استثمار دیگران به ویژه غیرعرب پرداختند. یکی از علل قد برافراشتن سالار شهیدان در برابر حکومت بنی امیه،غرق شدن حکام و مردم در فساد مالی و شیوع حرام خواری بود.عمر سعد به طمع رسیدن به منافع اقتصادی و حکومت ری و آذربایجان حاضر شد با فرزند پیغمبر بجنگد.
لذا قرآن کریم نهیب می زند به کسانی که عزت خود را در سایه دوستی با بیگانگان طلب می کنند:الذین یتخذون الکافرین أولیاء من دون المؤمنین أیبتغون عندهم العزة فان العزة لله جمیعا( نساء،4 / 139 )؛کسانی که عزت خودشان را از کافران می جویند نه از مؤمنان،آیا می خواهند از آنان کسب عزت کنند همانا عزت واقعی از آن خداوند است.
عزتمندی امام حسین(ع)در مدیریت بر افراد
در بینش اسلامی،هدف مدیریت،تنها اداره کردن امور افراد نمی باشد بلکه جایگاه مدیر همانند آموزگاری است که با نحوه رفتار و تعاملات خود با دیگران به آنها درس زندگی آموخته و آنها را تربیت می نماید.
امام حسین(ع)در مدیریت عزتمند خود به مردمان کرامت و عزت می بخشید و اجازه نمی داد کسی تن به حقارت و ذلت بدهد.
از اهداف مهم مدیریت ایشان،این است که انسان به گونه ای تربیت شود که اعتلای روحی یابد و خود را از پستی و فرومایگی به دور دارد و برای خود حرمت و شرافت و شخصیت قائل شود و نیز به گونه ای تربیت شود که در برابر حوادث شکست ناپذیر گردد و به صلابت و محکمی و استواری دست یابد و سختی و راحتی،نعمت و نقمت و شکست و پیروزی او را به سستی و تباهی نکشاند.
امام دائماً افرادی را که همراه کاروان بودند،آزمایش می نمودند تا افرادی باقی بمانند که نسبت به اهداف قیام و نتیجه آن آگاه بوده و ایمان کامل دارند.به همین خاطر ایشان، شب عاشورا همه یاران خود را جمع کرد و به آنها فرمود:
من،یارانی بهترو وفادارتر از یاران خود نمی شناسم.خدا از جانب من به همه شما پاداش خیر بدهد.من گمان نمی کنم از دست این مردم،دیگر روزی برای ما باقی مانده باشد.من از شما تشکر می کنم و به همه شما اجازه می دهم بروید. شب و تاریکی رسید،به پشت راهوار شب سوار شوید و جان خود را به سلامت ببرید.34
اما یاران هر کدام به نحوی ابراز وفاداری و مقاومت تا شهادت کردند.مسلم ابن عوسجه،پیرمردی بزرگوار از طایفه بنی اسد گفت:به خدا سوگند،اگر هفتاد بار کشته شوم و سوزانده شوم و خاکسترم را بر باد دهند،هرگز تو را رها نخواهم کرد تا چه رسد به این که اکنون یک بار کشته شدن سپس کرامتی ابدی که زائل شدنی نیست.35
امام حسین(ع)مدیری است که قبل از همه،صفت عزت مندی را در خود پرورانیده است و وقتی یاران او به حقیقت عزت در روح بلند مدیر و رهبر خود پی می برند،به پیروی از رهبر خویش،مسیر اقتدار و سربلندی را طی می نمایند.از همین روست که وقتی زینب(س) از امام پرسید:آیا یاران خود را آزموده ای؟امام فرمود:به خدا سوگند آنها را آزموده ام و محکم و دلاور و غرنده دیدم و با صلابت و استوار،به کشته شدن در رکاب من چنان مشتاقند که مانند اشتیاق طفل شیرخوار به پستان مادرش.36
آری بر این اندیشه و عمل،ایثار و هدایت،عزت و افتخار نامی جز تفسیر عملی قرآن و ارئه الگویی کامل از انسان قرانی که در هدایت انسان ها و اتمام حجت بر آنان شریک قرآن است،37 نمی توان نهاد.در سایه مدیریت شرافتمند امام حسین(ع)،یاران باوفای او، عزتمندی را سر لوحه خویش قرار می دهند.آنها در این هدف با شکوه خویش هیچ شک و تردیدی راه نمی دهند و مصداق این آیه از قرآن هستند:إنما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا باموالهم و أنفسهم فی سبیل الله اولئک هم الصادقون (حجرات،49 / 15 )؛مؤمنان واقعی تنها کسانی هستند که به خدا و رسولش ایمان آورده اند، سپس هرگز شک و تردیدی به خود راه نداده و با اموال و جان های خود در راه خدا به جهاد پرداخته اند، چنین کسانی راستگو هستند.
نتیجه گیری
مدیریت امام حسین(ع)،به دنبال تربیت انسان بر مبنای سر بلندی و بزرگواری،عزت و کرامت است زیرا آن چه سلامت آدمی را در همه احوال تأمین می کند،عزت مندی است و از این رو جایگاه عزت در تربیت،رفیع ترین جایگاه است و نظام تربیتی باید به گونه ای سازمان یابد که انسان ها را به عزت حقیقی برساند و هر گونه عامل نفی عزت مردمان،نفی شود تا انسان هایی با شخصیت ایمانی و منش انسانی تربیت شوند.امام با قیام خود نشان داد که می توان خواسته های الهی و قرآنی را در جامعه عینیت بخشید و با عمل به آن سعادت دنیوی و اخروی را کسب کرد.
در مدیریت حسین بن علی(ع)هدف اساسی،تربیت انسان ها بر مبنای عزت و شرافت انسانی است.انسانی که در این مکتب پرورش می یابد،فلسفه مرگ و زندگی را به خوبی دریافته و در هر شرایطی بر حفظ عزت پافشاری نموده و هرگز حاضر نمی شود حیات با ذلت و خواری را بر مرگ و شرافت ترجیح دهد.او به انسان ها آموخت که نقش عزت در تربیت،نقش اساسی است به طوری که اگر عزت نباشد،انسان به هر زشتی و پستی تن می دهد و به هر گناهی آلوده می گردد.ذلت منشأ همه بدی ها و فسادهاست.لذا بهترین راه برای اصلاح فرد و اجتماع،انتقال روح عزتمندی به آنان است و امام حسین(ع) در مدیریت عزتمند خویش،درس عزت و شرافت را به همگان آموخت.
پی نوشتها:
1.اصول کافی،1 / 155.
2.کامل ابن اثیر،2 / 558.
3.حیاه الامام الحسین ابن علی،3 / 98.
4.میزان الحکمه،4 / 3328.
5.سخنان حسین بن علی(ع)از مدینه تا کربلا،محمد صادق نجمی/ 31،قم،دفتر نشر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
6.در قلمرو تعلیم و تربیت اسلامی از دیدگاه امام علی(ع)،حسینعلی سرباز حسینی/ 45،ظهورقم، 1380 / 45.
7.الراغب الاصفهانی،المفردات فی غریب القرآن، دارالمعرفه،بیروت / 563.
8.محمد حسین طباطبایی،المیزان فی تفسیر القرآن،17 / 22.
9.لغت نامه دهخدا،ماده عزت.
10.تحریر الوسیله،1 / 104.
11.غررالحکم و دررالکلم،2 / 237.
12.کافی،5 / 63.
13.تفسیر المیزان،33 / 36.
14.استاد مطهری،حماسه حسینی،13 / 165.
15.غررالحکم،حدیث 4056.
16.لهوف / 130.
17.محمد تقی فلسفی،جوان از نظر عقل و احساسات،2 / 292.
18.الفتوح،5 / 14.
19.بحارالانوار،25 / 170.
20.نهج البلاغه،کلمه قصار 390.
21.بحارالانوار،44 / 192.
22.الارشاد،شیخ مفید / 235.
23.تحف العقول / 171.
24.سید محمد حسین حسینی طهرانی،لمعات الحسین / 70.
25.سید ابن طاووس،لهوف علی قتلی الطفوف،ترجمه دکتر عقیقی بخشایشی / 145.
26.علی اصغر امیری تنکابنی،چراسال عزت و افتخار حسینی؟مجموعه مقالات همایش امام حسین(ع)/217 ،1381.
27.سخنان حسین بن علی / 142.
28.بحارالانوار، 28 / 255،روایت 39،باب 4.
29.حماسه حسینی، 3 / 24.
30.ابو مخنف الازدی،مقتل الحسین / 25.
31.ترجمه الامام الحسین من تاریخ دمشق،ابن عساکر تحقیق محمد باقر محمودی / 198.
32.تذکرة الخواص / 291،مسعودی،مروج الذهب، 3 / 79،تاریخ طبری،4 / 304.
33.بحار الانوار،44 / 326.
34.ارشاد،ترجمه رسولی محلاتی،2 /ص 93 94.
35.مناقب،4 / 99.
36.سخنان حسین بن علی از مدینه تا کربلا/ 203.
37.به همین جهت در زیارت امام حسین(ع)در روز عید قربان و عید فطر می خوانیم )السلام علیک یا شریک القرآن ((مفاتیح الجنان / 821).
نویسنده : نفسیه زروندی رحمانی ، منبع : فصلنامه بینات، شماره64
- [سایر] چرا اسم امام حسین(ع) را حسین گذاشتند؟ چرا اسم امام علی(ع) را علی گذاشتند؟
- [سایر] چرا فرزندان امام حسن مجتبی (ع) مانند قاسم و عبد الله کوچک تر از فرزندان امام حسین (ع) مانند امام سجاد (ع) و علی اکبر هستند، با وجود آن که امام مجتبی بزرگ تر از امام حسین (ع) می باشند؟
- [سایر] چند دختر از امام حسین(ع) در واقعة کربلا حاضر بودند و بطور کلی امام حسین(ع) چند دختر داشتند؟
- [سایر] حضرت سکینه ،دختر امام حسین (ع) چند سال زندگی کرد ؟
- [سایر] آیا امام حسین(ع) کلمه (مُنّوا عَلَیّ) را برای طلب آب برای علی اصغر(ع) به کار بردند؟
- [سایر] آیا امام حسین(ع) خواهری به نام رقیه داشت؟ آیا او همراه امام حسین(ع) در کربلا بود؟ و آیا خواهران دیگر امام حسین؛ مثل ام کلثوم در کربلا حضور داشتند؟
- [سایر] فلسفه اشک برای امام حسین(ع) چیست ؟ پاداش اشک برای امام حسین چقدر است؟
- [سایر] آیا رجعت از امام حسین (ع) شروع و به امام حسن عسکری (ع) ختم میشود؟
- [سایر] دلیل فرمایش امام حسن عسگری (ع) که ثواب زیارت امام رضا (ع)بیشتر از زیارت امام حسین (ع) است، چیست؟
- [سایر] آیا امام حسین(ع) با صلح امام حسن(ع) مخالف بود؟
- [آیت الله خوئی] اگر نذر کند که به زیارت یکی از امامان مثلًا به زیارت حضرت اباعبدالله (علیهالسلام) مشرف شود چنانچه به زیارت امام دیگر برود کافی نیست، و اگر بواسطة عذری نتواند آن امام را زیارت کند چیزی بر او واجب نیست.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر نذر کند که به زیارت یکی از امامان مثلا به زیارت حضرت اباعبدالله(علیه السلام) مشرف شود، چنانچه به زیارت امام دیگر برود کافی نیست و اگر بواسطه عذری نتواند آن امام را زیارت کند چیزی بر او واجب نیست.
- [آیت الله سبحانی] خوردن خاک و گِل حرام است، ولی خوردن کمی از تربت پاک حضرت سیّدالشهداء امام حسین(علیه السلام) که از قبر شریف اخذ شود (کمتر از یک نخود) به قصد شفاء اشکال ندارد و همچنین گل داغستان و گل ارمنی که برای معالجه می خورند در صورتی که علاج منحصر به آن باشد جایز است.
- [آیت الله سبحانی] اگر نذر کند که به زیارت یکی از امامان مثلاً به زیارت حضرت اباعبدالله(علیه السلام)مشرف شود، چنانچه به زیارت امام دیگر برود کافی نیست و اگر به واسطه عذری نتواند آن امام را زیارت کند چیزی بر او واجب نیست.
- [آیت الله بروجردی] اگر نذر کند که به زیارت یکی از امامان مثلاً به زیارت حضرت اباعبدالله عَلَیْهِ السَّلَام مشّرف شود، چنانچه به زیارت امام دیگر برود کافی نیست و اگر به واسطهی عذری نتواند آن امام را زیارت کند، چیزی بر او واجب نیست.
- [آیت الله مکارم شیرازی] خوردن خاک و گل حرام است، ولی خوردن کمی از تربت پاک حضرت سیدالشهداء امام حسین(علیه السلام) (کمتر از یک نخود) به قصد شفاء اشکال ندارد و همچنین گل داغستان و گل ارمنی که برای معالجه می خورند در صورتی که علاج منحصر به آن باشد جایز است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه نذر کند به زیارت یکی از امامان مثلاً به زیارت حضرت امام حسین(علیه السلام) مشرف شود، اگر به زیارت امام دیگری برود کافی نیست و هرگاه به واسطه عذری نتواند آن امام را زیارت کند چیزی بر او نیست.
- [آیت الله جوادی آملی] ) .االله اکبر) یعنی خدای سبحان بزرگتر از آن است که وصف شود. (أشهد أن لا إله الاّ االله ), یعنی شهادت می دهم که غیر خدای یکتا و یگانه خدای دیگری نیست . (أشهد أنّ محمداً رسول االله ); یعنی شهادت میدهم که حضرت محمدبن عبداالله(ص) پیامبر و فرستاده خداست . (أشهد أنّ علیاً امیرالمؤمنین و ولیّ االله)؛ یعنی شهادت میدهم که حضرت علی(ع)امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . (حیّ علی الصلاة )؛ یعنی بشتاب برای اقامه نماز، (حیّ علی الفلاح)؛ یعنی بشتاب برای رستگاری، (حیّ علی خیر العمل )؛ یعنی بشتاب برای بهترین کار که نماز است، (قد قامت الصلاة)؛ یعنی به تحقیق نماز برپا شد، (لا إله الاّ االله )؛ یعنی خدایی؛ جز خدای یکتا و یگانه, سزاوار پرستش نیست.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . در آشامیدن آب، چند چیز مستحب است: اول آب را به طور مکیدن بیاشامد. دوم در روز، ایستاده آب بخورد. سوم پیش از آشامیدن آب (بِسْمِ الله) و بعد از آن (اَلْحَمْدُ لله) بگوید. چهارم به سه نفس آب بیاشامد. پنجم از روی میل آب بیاشامد. ششم بعد از آشامیدن آب، حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و اهل بیت بزرگوارش را یاد کند، و قاتلان آن حضرت را لعنت نماید.
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.