تعالیم مذهبی و اصول اخلاقی دین کنفوسیوس چست توضیح دهید؟ تعالیم کنفوسیوس ترکیبی بود از اصول اخلاقی، سیاست مدن و مقداری مسائل دینی. او با مطالعه در ادیان گذشته دست به تالیف رساله هایی اخلاقی زد که به تبلیغ آنها پرداخت و شاگردانی را جمع کرد. اساس تعالیم وی لی میباشد.لی جانشین تائو است. وی معتقد بود که اجداد مردم طبق قاعده لی (Li) زندگی می کردند و از این رو، از انواع نیکیها و برکات برخوردار بودند، ولی مردم زمان وی بر اثر رها کردن آن شیوه، از آن امور محروم مانده اند. لی از دیدگاه کنفوسیوس معانی مختلفی داشت و برای پاکی، ادب، تشریفات و عبادت به کار می رفت. وی معتقد بود با پیروی از لی هر چیزی بسامان می آید و جامعه آرمانی تشکیل می شود. جوهره و محور تعالیم کنفوسیوس در مقام حکومت یک حکیم بزرگ، تعلیم رن یا انسانیت است. در این محور، اساس کار، تکیه بر شکوفا کردن استعدادهای انسانی و اوج بخشیدن به شخصیت فرد و نگاهداشتن حقوق انسانی است. از نظر وی رن به معنای دوست داشتن دیگران است که تلفیقی از همه هنرهاست نه یک هنر اخلاقی. رن منجر به پرهیز از خودپرستی و میل به نوعدوستی میشود.چیزیکه کنفوسیوس آنرا شو می نامد. کنفوسیوس در تعریف شو میگوید عمل متقابل یعنی چیزی که برای خود نمی پسندی برای دیگران هم مپسند. یکی از اصحاب مدرسه کنفوسیوس رن را چنین تعریف کرده است: هنر روان، اصل مهر و مرکز آسمان و زمین..شکل چینی کلمه رن از دو حرف ساخته شده است؛ یکی انسان و دیگری دو، و این نشان می دهد که نه تنها انسان بلکه بستگی او با انسان های دیگر نیز مورد تأکید است.کنفوسیوس بر آن بود که بستگی های انسانی باید بر بنیاد احساس اخلاقی رن نهاده شود که به کوشش های مثبت برای نیکی به دیگران می انجامد. او می گفت: رن دوست داشتن دیگران است. در حقیقت، کنفوسیوس رن را نه تنها گونه خاصی از هنر اخلاقی، بلکه آمیخته ئی از هم هنرها می داند. از این رو،شاید بتوان آن را به هنر کامل تعریف کرد. همچنین شاید بتوان اندیشه رن را در مفهوم های شیائو یا وظیفه فرزندی و دی یا مهر برادرانه بیان کرد. این دو مفهوم بیان کننده یک احساس انسانی اند که از خود پرستی بر کنار است. وظیفه فرزندی نشانه یک حالت پیوند معنوی با جاویدی زمان و مهر برادرانه، نشانه یک حالت پیوندی معنوی با نامحدودی مکان است در سخنان کنفوسیوس، دو مفهوم همانند دیگر آمده است: جونگ یا وفاداری و شو یا نوعدوستی. جان انسان در حالت جونگ به طور کامل با خویشتن راست است. حال آن که در حالت شو جان از جان بیرون از خود، فهم کاملی و با آن همدردی کاملی دارد. واژه چینی جونگ از دو بخش میانه و دل ساخته شده است. انسان که دلش در میان باشد، با دیگران همدردی می ورزد. و لذا به خود وفادار خواهد بود... جونگ راه مثبت تمرین رن است. واژه چینی شو به معنای چون دل خود است؛ یعنی با دیگران آن کن که دلت می گوید. کنفوسیوس در معنای شو می گوید: آنچه به خود نمی پسندی به دیگران روا مدار. شو راه منفی تمرین رن است. مفهوم های جونگ و شو همان دو مفهوم شیائو و دی هستند، با این تفاوت که این دی اصولا به بستگی های درونی خانواده اشاره می کنند. و حال آن که دو مفهوم جونگ و شو معنائی پهناورتر و کلی تر دارند. در همه این مفهوم ها دلبستگی به حالتی از جان است که در آن مهر حقیقتی و دور از خود پرستی برتری دارد. اصل رن یک عامل نیرومند استمرار و پایداری فرهنگ چینی به شمار می آید. هیچگاه نشده است که یک دستگاه اندیشه با آن تماس پیدا کند و بتواند آن را از تأثیر باز دارد. درس دادگری و دادگستری آن، درس یک روح شکیبائی، و به هم مهر ورزیدنش، امروزه، همچون پیش، برای چین درست و شایسته است. نه تنها چین، چون نیک بنگری برای همه جهان چنین است. او پیوسته بر فضیلتهای انسانی تاکید داشت و انسان کامل از نظر او شخصیتی بود که صاحب ویژگیهای زیر باشد: عزت در نفس، بزرگی در همت، اخلاص در نیت، شوق در عمل و نیکی در سلوک وی خصلت خوب و فضیلت نیک را در ظهور جین میداند. جین به معنای تراوش و بروز احساسات قلبی انسان است و آنرا بر دو قسم میداند: 1- حق و مقام هر کسی را به درستی شناختن 2- با فرزندان آدم به مهربانی و نیکی رفتار کردن اصول اخلاقی دین کنفوسیوس وی پنج رابطه را مطرح کرد که هرگاه درست باشند، همه چیز درست می شود: 1- مهربانی در رابطه میان پدر و پسریا همان اطاعت فرزند از پدر 2- لطف برادر بزرگتر به برادر کوچکتر و تواضع برادر کوچکتر در مقابل برادر بزرگتر یا همان اطاعت برادر کوچک از برادر بزرگ 3- عدالت شوهر با زن و اطاعت زن از شوهریا همان اطاعت زن از شوهر 4- علاقه مندی زبردستان به زیردستان و اطاعت زیردستان از زبردستان یا همان اطاعت زیر دست از بالادست 5- مهربانی فرمانروایان به رعایا و وفاداری رعایا به فرمانروایان یا همان اطاعت رعیت از حاکم. کنفوسیوس در مورد آرمانشهر و رابطه شهریار با رعایا تعلیم می داد که هرگاه کشور نیز مطیع قانون می شوند. او پیوسته تاکید میکرد که حکومتها باید در خدمت مردم و برای تامین آسایش آنان باشند و دولتها لازم است ازحقوق افراد خود پاسداری کنند. وی عدالت و اعتدال را سرلوحه رفتار میداند. تعالیم کنفوسیوس انسان را به زندگی اجتماعی و این جهانی فرا میخواند و با گوشه گیری و رهبانیت مخالف است. وی با آنکه از نسل اشراف بود اما همواره زندگی ساده ای داشت حتی آن زمان که در مقام و منصب درباربود.از اینرو محبوبیت زیادی بین مردم داشت. وی هیچگاه تعلیم خود را بعنوان یک طریقت و مذهب قلمداد نکرد و در سالهای بعد از سوی پیروان او قداستی معنوی به وی بخشیده شد و این معلم اخلاق شخصیتی اسطوره ای پیداکرد. انسان کامل در تعالیم کنفوسیوس وی درباره انسان کامل نیز سخن گفت و صفات پنجگانه وی را چنین نشان داد: عزت نفس، علو همت، خلوص نیت، شوق به عمل و خوش رفتاری اهم آموزه های کنفسیوس زندگی کنفسیوس با جنگ های خشن فئودالی مصادف شده بود. او در چنین شرایطی به جامعه ای آرام و با ثبات می اندیشید که مردم بتوانند در رفاه و آسایش زندگی کنند. جمع بندی او چنین بود که در برهۀ جنگ، مردم جایگاه خود را نمی شناسند و حاکمان، فضائل حکومتی را از دست می دهند. کنفسیوس دوران امپراتوران YAO وSHUN را دورۀ طلایی خوشبختی انسان ها معرفی کرد و در قالب معرفی خصوصیات آن دوره، ویژگیهای جامعۀ آرمانی خود را برشمرد. محور آموزه های او روابط اجتماعی، رفتار مناسب و نظم اجتماعی بود. او پنج رابطۀ اصلی را این گونه بر شمرد و جوانب آن را توضیح داد: رابطۀ حاکم و مردم، شوهر و همسر، والدین و فرزند، برادر بزرگ و برادر کوچک، دوستان. دیدگاه او در خصوص چهار رابطۀ اول، رابطۀ مافوق و زیردست بود. اطاعت و وفاداری کامل زیردست و مهر و محبت مافوق، اساس آموزش های او را تشکیل می داد. یک خانوادۀ آرمانی کنفسیوسی، چهار نسل را در خود دارد و قدرت در اختیار مرد کهن سال است. اطاعت از پدر و مادر، از اصلی ترین آموزشهای کنفسیوس است. منسیوس که 200 سال بعد از کنفسیوس می زیست، دومین حکیم چینی لقب گرفته است. او بود که بر اساس تفسیرهای خود، اندیشه های کنفسیوس را احیا کرد و باعث شد به عنوان مکتب رسمی در سلسلۀ هان پذیرفته شود. آموزه های مبتنی بر آراء کنفسیوس او، سه محور داشت: "نهاد خوب انسان"، "تقسیم کار مناسب در جامعه" و "وظایف حاکم در قبال مردم". منسیوس در محور سوم وظایف آسمانی حاکم توضیح می دهد که اگر حاکم نتواند آن وظایف را انجام دهد، حمایت آسمان را از دست می دهد. این نگرش مبنای شورش هایی بوده است که در چین علیه حکام رخ داده است. افراد دیگری بوده اند که تفاسیر متفاوتی از اندیشه های کنفسیوس ارائه کردند، مثلا XUNZI به "نهاد خوب انسانها" باور نداشت و برداشت او از تأکید کنفسیوس بر "رعایت آیین ها"، کنترل طبیعت سرکش و بد انسانها بود. اما نگرش و برداشت منسیوس در جامعۀ چین، رواج بیشتری پیدا کرد. مناسک دین کنفوسیوس گر چه کنفوسیوس قبل از هر چیز یک معلم اخلاق بود و بیش از این ادعایی نداشت، مردم در تعالیم او روح معنویتی مشاهده کردند که وی را مثل اعلای دینداری به حساب آوردند. دینی که او مطرح می کرد بسیار ساده و به دور از مسائل ماوراءالطبیعه بود و بیشترین سعی وی در آن بود که خود را با عبادات و مناسک موجود زمان خویش وفق دهد. او می گفت خاقانهای اعصار گذشته مردمی سعید و نیکبخت بوده اند؛ زیرا اولاد و اعقابی چند از ایشان بر جای مانده بودند که مراسم قربانی و عبادت و احترام را درباره آنها بعد از وفات به دقت انجام می دادند. تحلیل فلسفه کنفوسیوس الف: کنفوسیوس بر خلاف تائوتیسم که روح را به آخرت و بیرون از زندگی مادی به ارواح و به فردیت و رهبانیت می خواند، به جامعه و زندگی اجتماعی و این جهانی دعوت می کند و ضد عرفان گرائی و رهبانیت است... ب: سنت پرستی و محافظه کاری اجتماعی را که به نفع طبقه حاکم و زیان توده انجامید، تحکیم بخشید. از آثار قدرت و رواج فکر کنفوسیوس این است که در حدود دو هزار و چهار صد پانصد سال چین حالت عجیبی را می گذارند که خاص چین است. در تمام این دوره، جامعه چینی نه یک جامعه وحشی و عقب مانده است و نه جامعه ای رشد یافته و متکامل است. نه نهضتی مترقی بوجود آورد و نه سقوطی با توحش، بلکه در حالتی بینابین (نه بد و نه خوب) و متوسط می ماند. در این دوره، چین صاحب تمدن و هنری پیش رفته اما راکد، یکنواخت، بدون حرکت و انقلاب است. این همه، به خاطر مبنای سنت گرائی و محافظه کاری است که کنفوسیوس تحکیم بخشید. پنج اصل اخلاقی کنفوسیوس که پنج اصل لی نام دارد، مبنا و اساس فضیلت فرد و جامعه است و این دعوت، عین گذشته گرائی است. یعنی بازگشت به گذشته باستانی و اساطیری چین که خاقان های عادلی روی کار بوده اند و عدل و داد بر همه جا حاکم بوده است. پس باید به نیاکان و اجداد احترام گذاشت و سنتها را پرستید. جان ناس کنفوسیوس را یک معلم اخلاق می داند و بس، که خلاصه و اساس عقیده دینی او در این بود که چون آدمی به درستی قواعد اخلاقی را به عمل آرد، بر حسب مشیت آسمان را رفتار کرده است.فیلسین شاله معتقد است که دین کنفوسیوس تمدن باستانی چین را تقلید کرده و نمایش می دهد. و در چنین نمایشی شگرف، رگه های قوی ناسیونالیزم به چشم می خورد که امپراطوری کهن چین را از حوادث روزگار مصون داشته است. دیوار چین و یورش ناموفق اقوام بیگانه، شاهد آشکاری است.
تعالیم مذهبی و اصول اخلاقی دین کنفوسیوس چست توضیح دهید؟
تعالیم کنفوسیوس ترکیبی بود از اصول اخلاقی، سیاست مدن و مقداری مسائل دینی. او با مطالعه در ادیان گذشته دست به تالیف رساله هایی اخلاقی زد که به تبلیغ آنها پرداخت و شاگردانی را جمع کرد. اساس تعالیم وی لی میباشد.لی جانشین تائو است. وی معتقد بود که اجداد مردم طبق قاعده لی (Li) زندگی می کردند و از این رو، از انواع نیکیها و برکات برخوردار بودند، ولی مردم زمان وی بر اثر رها کردن آن شیوه، از آن امور محروم مانده اند. لی از دیدگاه کنفوسیوس معانی مختلفی داشت و برای پاکی، ادب، تشریفات و عبادت به کار می رفت. وی معتقد بود با پیروی از لی هر چیزی بسامان می آید و جامعه آرمانی تشکیل می شود. جوهره و محور تعالیم کنفوسیوس در مقام حکومت یک حکیم بزرگ، تعلیم رن یا انسانیت است. در این محور، اساس کار، تکیه بر شکوفا کردن استعدادهای انسانی و اوج بخشیدن به شخصیت فرد و نگاهداشتن حقوق انسانی است. از نظر وی رن به معنای دوست داشتن دیگران است که تلفیقی از همه هنرهاست نه یک هنر اخلاقی. رن منجر به پرهیز از خودپرستی و میل به نوعدوستی میشود.چیزیکه کنفوسیوس آنرا شو می نامد. کنفوسیوس در تعریف شو میگوید عمل متقابل یعنی چیزی که برای خود نمی پسندی برای دیگران هم مپسند.
یکی از اصحاب مدرسه کنفوسیوس رن را چنین تعریف کرده است: هنر روان، اصل مهر و مرکز آسمان و زمین..شکل چینی کلمه رن از دو حرف ساخته شده است؛ یکی انسان و دیگری دو، و این نشان می دهد که نه تنها انسان بلکه بستگی او با انسان های دیگر نیز مورد تأکید است.کنفوسیوس بر آن بود که بستگی های انسانی باید بر بنیاد احساس اخلاقی رن نهاده شود که به کوشش های مثبت برای نیکی به دیگران می انجامد. او می گفت: رن دوست داشتن دیگران است. در حقیقت، کنفوسیوس رن را نه تنها گونه خاصی از هنر اخلاقی، بلکه آمیخته ئی از هم هنرها می داند. از این رو،شاید بتوان آن را به هنر کامل تعریف کرد. همچنین شاید بتوان اندیشه رن را در مفهوم های شیائو یا وظیفه فرزندی و دی یا مهر برادرانه بیان کرد. این دو مفهوم بیان کننده یک احساس انسانی اند که از خود پرستی بر کنار است. وظیفه فرزندی نشانه یک حالت پیوند معنوی با جاویدی زمان و مهر برادرانه، نشانه یک حالت پیوندی معنوی با نامحدودی مکان است در سخنان کنفوسیوس، دو مفهوم همانند دیگر آمده است:
جونگ یا وفاداری و شو یا نوعدوستی. جان انسان در حالت جونگ به طور کامل با خویشتن راست است. حال آن که در حالت شو جان از جان بیرون از خود، فهم کاملی و با آن همدردی کاملی دارد. واژه چینی جونگ از دو بخش میانه و دل ساخته شده است. انسان که دلش در میان باشد، با دیگران همدردی می ورزد. و لذا به خود وفادار خواهد بود... جونگ راه مثبت تمرین رن است. واژه چینی شو به معنای چون دل خود است؛ یعنی با دیگران آن کن که دلت می گوید. کنفوسیوس در معنای شو می گوید: آنچه به خود نمی پسندی به دیگران روا مدار. شو راه منفی تمرین رن است. مفهوم های جونگ و شو همان دو مفهوم شیائو و دی هستند، با این تفاوت که این دی اصولا به بستگی های درونی خانواده اشاره می کنند. و حال آن که دو مفهوم جونگ و شو معنائی پهناورتر و کلی تر دارند. در همه این مفهوم ها دلبستگی به حالتی از جان است که در آن مهر حقیقتی و دور از خود پرستی برتری دارد. اصل رن یک عامل نیرومند استمرار و پایداری فرهنگ چینی به شمار می آید. هیچگاه نشده است که یک دستگاه اندیشه با آن تماس پیدا کند و بتواند آن را از تأثیر باز دارد. درس دادگری و دادگستری آن، درس یک روح شکیبائی، و به هم مهر ورزیدنش، امروزه، همچون پیش، برای چین درست و شایسته است. نه تنها چین، چون نیک بنگری برای همه جهان چنین است. او پیوسته بر فضیلتهای انسانی تاکید داشت و انسان کامل از نظر او شخصیتی بود که صاحب ویژگیهای زیر باشد: عزت در نفس، بزرگی در همت، اخلاص در نیت، شوق در عمل و نیکی در سلوک وی خصلت خوب و فضیلت نیک را در ظهور جین میداند. جین به معنای تراوش و بروز احساسات قلبی انسان است و آنرا بر دو قسم میداند:
1- حق و مقام هر کسی را به درستی شناختن
2- با فرزندان آدم به مهربانی و نیکی رفتار کردن
اصول اخلاقی دین کنفوسیوس
وی پنج رابطه را مطرح کرد که هرگاه درست باشند، همه چیز درست می شود:
1- مهربانی در رابطه میان پدر و پسریا همان اطاعت فرزند از پدر
2- لطف برادر بزرگتر به برادر کوچکتر و تواضع برادر کوچکتر در مقابل برادر بزرگتر یا همان اطاعت برادر کوچک از برادر بزرگ
3- عدالت شوهر با زن و اطاعت زن از شوهریا همان اطاعت زن از شوهر
4- علاقه مندی زبردستان به زیردستان و اطاعت زیردستان از زبردستان یا همان اطاعت زیر دست از بالادست
5- مهربانی فرمانروایان به رعایا و وفاداری رعایا به فرمانروایان یا همان اطاعت رعیت از حاکم. کنفوسیوس در مورد آرمانشهر و رابطه شهریار با رعایا تعلیم می داد که هرگاه کشور نیز مطیع قانون می شوند.
او پیوسته تاکید میکرد که حکومتها باید در خدمت مردم و برای تامین آسایش آنان باشند و دولتها لازم است ازحقوق افراد خود پاسداری کنند. وی عدالت و اعتدال را سرلوحه رفتار میداند. تعالیم کنفوسیوس انسان را به زندگی اجتماعی و این جهانی فرا میخواند و با گوشه گیری و رهبانیت مخالف است. وی با آنکه از نسل اشراف بود اما همواره زندگی ساده ای داشت حتی آن زمان که در مقام و منصب درباربود.از اینرو محبوبیت زیادی بین مردم داشت. وی هیچگاه تعلیم خود را بعنوان یک طریقت و مذهب قلمداد نکرد و در سالهای بعد از سوی پیروان او قداستی معنوی به وی بخشیده شد و این معلم اخلاق شخصیتی اسطوره ای پیداکرد.
انسان کامل در تعالیم کنفوسیوس
وی درباره انسان کامل نیز سخن گفت و صفات پنجگانه وی را چنین نشان داد: عزت نفس، علو همت، خلوص نیت، شوق به عمل و خوش رفتاری
اهم آموزه های کنفسیوس
زندگی کنفسیوس با جنگ های خشن فئودالی مصادف شده بود. او در چنین شرایطی به جامعه ای آرام و با ثبات می اندیشید که مردم بتوانند در رفاه و آسایش زندگی کنند. جمع بندی او چنین بود که در برهۀ جنگ، مردم جایگاه خود را نمی شناسند و حاکمان، فضائل حکومتی را از دست می دهند. کنفسیوس دوران امپراتوران YAO وSHUN را دورۀ طلایی خوشبختی انسان ها معرفی کرد و در قالب معرفی خصوصیات آن دوره، ویژگیهای جامعۀ آرمانی خود را برشمرد. محور آموزه های او روابط اجتماعی، رفتار مناسب و نظم اجتماعی بود. او پنج رابطۀ اصلی را این گونه بر شمرد و جوانب آن را توضیح داد: رابطۀ حاکم و مردم، شوهر و همسر، والدین و فرزند، برادر بزرگ و برادر کوچک، دوستان. دیدگاه او در خصوص چهار رابطۀ اول، رابطۀ مافوق و زیردست بود. اطاعت و وفاداری کامل زیردست و مهر و محبت مافوق، اساس آموزش های او را تشکیل می داد. یک خانوادۀ آرمانی کنفسیوسی، چهار نسل را در خود دارد و قدرت در اختیار مرد کهن سال است. اطاعت از پدر و مادر، از اصلی ترین آموزشهای کنفسیوس است. منسیوس که 200 سال بعد از کنفسیوس می زیست، دومین حکیم چینی لقب گرفته است. او بود که بر اساس تفسیرهای خود، اندیشه های کنفسیوس را احیا کرد و باعث شد به عنوان مکتب رسمی در سلسلۀ هان پذیرفته شود. آموزه های مبتنی بر آراء کنفسیوس او، سه محور داشت: "نهاد خوب انسان"، "تقسیم کار مناسب در جامعه" و "وظایف حاکم در قبال مردم". منسیوس در محور سوم وظایف آسمانی حاکم توضیح می دهد که اگر حاکم نتواند آن وظایف را انجام دهد، حمایت آسمان را از دست می دهد. این نگرش مبنای شورش هایی بوده است که در چین علیه حکام رخ داده است. افراد دیگری بوده اند که تفاسیر متفاوتی از اندیشه های کنفسیوس ارائه کردند، مثلا XUNZI به "نهاد خوب انسانها" باور نداشت و برداشت او از تأکید کنفسیوس بر "رعایت آیین ها"، کنترل طبیعت سرکش و بد انسانها بود. اما نگرش و برداشت منسیوس در جامعۀ چین، رواج بیشتری پیدا کرد.
مناسک دین کنفوسیوس
گر چه کنفوسیوس قبل از هر چیز یک معلم اخلاق بود و بیش از این ادعایی نداشت، مردم در تعالیم او روح معنویتی مشاهده کردند که وی را مثل اعلای دینداری به حساب آوردند. دینی که او مطرح می کرد بسیار ساده و به دور از مسائل ماوراءالطبیعه بود و بیشترین سعی وی در آن بود که خود را با عبادات و مناسک موجود زمان خویش وفق دهد. او می گفت خاقانهای اعصار گذشته مردمی سعید و نیکبخت بوده اند؛ زیرا اولاد و اعقابی چند از ایشان بر جای مانده بودند که مراسم قربانی و عبادت و احترام را درباره آنها بعد از وفات به دقت انجام می دادند.
تحلیل فلسفه کنفوسیوس
الف: کنفوسیوس بر خلاف تائوتیسم که روح را به آخرت و بیرون از زندگی مادی به ارواح و به فردیت و رهبانیت می خواند، به جامعه و زندگی اجتماعی و این جهانی دعوت می کند و ضد عرفان گرائی و رهبانیت است...
ب: سنت پرستی و محافظه کاری اجتماعی را که به نفع طبقه حاکم و زیان توده انجامید، تحکیم بخشید. از آثار قدرت و رواج فکر کنفوسیوس این است که در حدود دو هزار و چهار صد پانصد سال چین حالت عجیبی را می گذارند که خاص چین است. در تمام این دوره، جامعه چینی نه یک جامعه وحشی و عقب مانده است و نه جامعه ای رشد یافته و متکامل است. نه نهضتی مترقی بوجود آورد و نه سقوطی با توحش، بلکه در حالتی بینابین (نه بد و نه خوب) و متوسط می ماند. در این دوره، چین صاحب تمدن و هنری پیش رفته اما راکد، یکنواخت، بدون حرکت و انقلاب است. این همه، به خاطر مبنای سنت گرائی و محافظه کاری است که کنفوسیوس تحکیم بخشید.
پنج اصل اخلاقی کنفوسیوس که پنج اصل لی نام دارد، مبنا و اساس فضیلت فرد و جامعه است و این دعوت، عین گذشته گرائی است. یعنی بازگشت به گذشته باستانی و اساطیری چین که خاقان های عادلی روی کار بوده اند و عدل و داد بر همه جا حاکم بوده است. پس باید به نیاکان و اجداد احترام گذاشت و سنتها را پرستید. جان ناس کنفوسیوس را یک معلم اخلاق می داند و بس، که خلاصه و اساس عقیده دینی او در این بود که چون آدمی به درستی قواعد اخلاقی را به عمل آرد، بر حسب مشیت آسمان را رفتار کرده است.فیلسین شاله معتقد است که دین کنفوسیوس تمدن باستانی چین را تقلید کرده و نمایش می دهد. و در چنین نمایشی شگرف، رگه های قوی ناسیونالیزم به چشم می خورد که امپراطوری کهن چین را از حوادث روزگار مصون داشته است. دیوار چین و یورش ناموفق اقوام بیگانه، شاهد آشکاری است.
- [سایر] تعالیم و اصولی اخلاقی آیین کنفوسیوس چیست؟
- [سایر] آیا می شود یک سری اصول اخلاقی را در دین بصورت سلیقه ای عمل کرد ؟
- [سایر] آیا تمدن غرب با اصول اخلاقی سازگار است؟
- [سایر] مراد از تقلیدی نبودن اصول دین چیست و چگونه میتوان با تحقیق به این اصول رسید؟
- [آیت الله سیستانی] دلایل عقلی برای اصول دین؟
- [سایر] اصول دین با اصول مذهب چه تفاوتی دارد و ترتیب صحیح آن کدام است؟
- [سایر] شینتو چگونه مذهبی است و اصول و عقایدش چگونه است؟
- [سایر] امامت از فروع دین است یا اصول دین؟
- [سایر] منظور از (عدل) در اصول دین چیست؟
- [سایر] من چگونه به اصول دین معتقد شوم؟
- [آیت الله مظاهری] در غیر فروعات فقهیه مانند پرداخت وجوهات شرعیّه و تعیین قیّم یا سرپرست برای اوقاف و یا تعیین وصی برای کسی که وصی ندارد، رجوع به اعلم یا رجوع به مرجع تقلید شخص، لازم نیست و رجوع به مجتهد جامع الشرایط کفایت میکند. ______ 1) در بخش سوّم این رساله، مباحث مربوط به اصول دین تحت عنوان (اصول اعتقادی) آمده است.
- [آیت الله جوادی آملی] .اسلام, اصولی دارد; مانند توحید، نبوت و معاد, و فروعی مانند نماز، روزه و..., و مسلمان باید برپایه دلیلِ هر چند ساده, به اصول دین یقین داشته باشد و تقلید در اصول دین, جایز نیست. احکام ضروری فروع دین; مانند واجب بودن نماز, مورد تقلید نیست. در احکام غیر ضروری و موضوعاتی که نیاز به استنباط دارد, باید طبق اجتهاد یا احتیاط و یا تقلید عمل کرد. احتیاط, آن است که اگر کسی یقین دارد عملی حرام نیست .بلکه واجب یا مستحب است، آن را انجام دهد و اگر یقین دارد که عملی واجب نیست؛ بلکه حرام یا مکروه است، آن را ترک کند. احتیاط, برای مجتهد و غیر مجتهد, جایز است. کسی که مجتهد نیست و نخواست احتیاط کند, باید از مجتهد واجد شرایط تقلید کند.
- [آیت الله وحید خراسانی] اعتقاد انسان به اصول دین اسلام باید بر پایه علم باشد و تقلید یعنی پیروی از غیر بدون حصول علم در اصول دین باطل است ولی در غیر اصول دین از احکامی که قطعی و ضروری نیست و همچنین موضوعاتی که محتاج به استنباط است باید یا مجتهد باشد که بتواند وظایف خود را از روی مدارک انها به دست اورد و یا به دستور مجتهدی که شرایط ان خواهد امد رفتار نماید و یا احتیاط کند یعنی به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف را انجام داده مثلا اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند و عده دیگر می گویند حرام نیست ان عمل را ترک کند و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی جایز می دانند به جا اورد پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند باید تقلید نمایند
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . هر مسلمانی باید سعی کند روش و رفتار و اخلاق او، طبق تعالیم اخلاقی و فقهی اسلام باشد تا هم خودش سعادتمند گردد و هم بر آبروی جامعه اسلامی بیفزاید.
- [آیت الله مظاهری] مسلمان باید به اصول دین اطمینان داشته باشد (1)، و در احکام غیر ضروری یا باید مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید که اطمینان پیدا کند تکلیف خود را انجام داده است.
- [امام خمینی] اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدس به آن اهمیت زیاد میدهد مثل اصول دین یا مذهب و حفظ قرآن مجید و حفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروریه، باید ملاحظه اهمیت شود، و مجرد ضرر، موجب واجب نبودن نمیشود، پس اگر توقف داشته باشد حفظ عقاید مسلمانان یا حفظ احکام ضروریه اسلام بر بذل جان و مال، واجب است بذل آن.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در اصول دین انسان باید یقین و اعتقاد جزمی داشته باشد و این یقین از هر دلیل و طریقی حاصل شود کفایت می کند. چه به واسطه استدلال و برهان باشد یا از گفته والدین و مبلّغین. هر چند نتواند استدلال کند.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدس به آن اهمیّت زیاد می دهد مثل اصول دین یامذهب و حفظ قرآن مجید وحفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروریّه ، باید ملاحظه اهمیّت شود ، و مجردّ ضرر ، موجب واجب نبودن نمی شود ، پس اگر توقّف داشته باشد ، حفظ عقائد مسلمانان یا حفظ احکام ضروریّه اسلام بر بذل جان و مال ، واجب است بذل آن
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد، و نمی تواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی بدون دلیل گفته کسی را قبول کند، ولی اگر از گفته غیر به عقاید دینی یقین پیدا کند در حکم به مسلمان بودن او کافی است، و در احکام دین باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند، یعنی به دستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید، که یقین کند، تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند، و عده دیگر می گویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب می دانند، آن را به جا آورد پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] شخص مسلمان باید به اصول دین از روی دلیل اعتقاد پیدا کند و نمی تواند در اصول دین تقلید نماید؛ یعنی بدون سؤال از دلیل گفته کسی را قبول کند. ولی در احکام دین در غیر ضروریات باید مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد؛ یا از مجتهد تقلید کند؛ یعنی به دستور او رفتار نماید؛ یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است؛ مثلا اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند و عده دیگر می گویند حرام نیست؛ آن عمل را انجام ندهد و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب می دانند؛ آن را به جا آورد. پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند؛ لازم است از مجتهد تقلید نمایند.