روایات زیادی هست که بعد از پیامبر 12خلیفه وجود دارد.علمای زیدیه و اسماعیلیه و بقیه ی شیعیان چند امامی چگونه این روایت را توجیه می کنند؟ احادیثی که دوازده امام را بیان می کننداز جمله احادیث موثق و صحیحی اند که به طور متواتر در کتب روایی آمده است تا جایی که با بررسی های انجام شده اینگونه به دست می آید که مجموعه احادیثی که به مضمون فوق از سنّی و شیعه به ما رسیده، 271 حدیث است که به ذکر چند نمونه از احادیث اهل سنت بسنده میکنیم: 1. صحیح بخاری از محمد بن المثنی و او از غندر و به ترتیب از شعبه و عبدالملک نقل کرده است که از جابر بن سمره شنیدم که میگفت: (سمعت النبی صلی الله علیه و آله و سلم یقول: (یکون اثناعشر امیراً) فقال کلمة لم أسمعها. فقال أبی: (یقول: کلهم من قریش) (ترمذی، همان: ج2، ص45)؛ در این حدیث، امامان دوازدهگانه به دوازده امیر و رهبر تعبیر شدهاند که از تبار قریشند. 2. مسلم در صحیح خود، با سند صحیح از جابر بن سمره از پدرش نقل میکند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میفرمود: (ان هذا الأمر لاینقضی حتی یمضی فیهم اثناعشر خلیفة کلهم من قریش؛ قطعاً حاکمیت اسلام تمام نمیشود، مگر این که دوازده خلیفه بر او بگذرد که تمام آنها از نسل قریش باشند) (مسلم، بیتا: ج2، ص191). 3. ابوداوود نیز در صحیح خود از جابر بن سمره نقل میکند: (سمعت رسول الله یقول: (لایزال الدین عزیزاً إلی اثنی عشر خلیفة فکبر الناس وضجّوا…)؛ شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: (پیوسته دین اسلام، عزیز و سربلند خواهد بود، تا دوازده خلیفه بر آن حکومت کنند. مردم تکبیر گفتند و بلند گریستند) رسول اکرم پس از تکبیر و گریه شوق اصحاب، کلمهای فرمود که آن را نشنیدم. از پدرم پرسیدم؛ گفت: (کلّهم من قریش؛ همگی از قریشند) (سجستانی، 1404: ج2، ص207). به این مضمون، روایات فراوانی رسیده است که از مجموع آنها به دست میآید که حضرت، به صورت قضیه شرطیه فرموده است: در صورتی که امامان دوازدهگانه با اراده مردم بر امت حکومت کنند، ملت اسلام پیوسته عزیز و پیروز خواهند بود و اگر آنان حکومت نکنند، هرج و مرج پیش خواهد آمد؛ چنان که در حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرسیدند: (ثم یکون ماذا؟ ثم یکون الهرج). چنان که در بعضی از روایات دیگر به فتنههای ویرانگری بعد از رحلت خود نیز اشاره کرده است. در صحیح بخاری از طرق مختلف از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است که فرمود: (یرد علی یوم القیمه رهط من أصحابی فیجلون عن الحوض فأقول: یا ربّ اصحابی. فیقول: إنک لاعلم لک بما أحدثوا بعدک. إنهم ارتدوا علی أدبارهم قهقری؛ در قیامت، گروهی از اصحابم به من وارد میشوند. آنان را از حوض پراکنده و دور میسازند. عرضه میدارم: خدایا! اینها اصحاب من هستند. میفرماید: نمیدانی بعد از تو چه کردند؛ آنها مرتد شدند و عقب گرد کردند) (بخاری، 1407: ج18، ص148). در صحیح مسلم نیز حدیثی مشابه از عایشه نقل شده است. برابر بودن خلفای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با نقبای بنی اسرائیل در یک سلسله از روایات، آمده است که خلفای بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم به عدد نقبای بنی اسرائیل هستند. در این باب، از طریق شیعه و سنّی مجموعاً چهل حدیث رسیده است که به نمونهای از احادیث اهل سنت اکتفا میکنیم: حاکم در مستدرک از مسروق نقل میکند: شبی در مسجد نشسته بودیم و قرآن میخواندیم. کسی پرسید: (ای أبا عبدالرحمن! آیا از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرسیدید که چند نفر خلیفه بر این امت حکومت خواهند کرد؟) گفت: (آری؛ پرسیدم. فرمود: اثنا عشر عدد نقباء بنی اسرائیل) (احمد حنبل، همان: ج4، ص501؛ سیوطی، همان: ج1، ص350؛ متقی هندی، همان: ح14971). قریشی بودن دوازده امام بیش از سی روایت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رسیده است که میفرماید: خلفای دوازدهگانه از قریش و تبار هاشم هستند. اکنون به دو نمونه از آنها که از اهل سنّت نقل شده، اشاره میکنیم: 1. ابن ابی الحدید معتزلی از امام علی علیه السلام نقل میکند که فرمود: (إن الأئمة من قریش غرسوا فی هذا البطن من هاشم لاتصلح علی سواهم و لا تصلح الولاة من غیرهم؛ تحقیقاً امامان از نسل قریش در نسل بنی هاشم کاشته شدهاند و غیر آنان، صلاحیت امامت را ندارند و همچنین حاکمان از غیر بنی هاشم صلاحیت و شایستگی برای خلافت ندارند) (حاکم نیشابوری، همان: ج4، ص73). ابن ابی الحدید مینویسد: سخن امام علی علیه السلام با اصول معتزله نمیسازد؛ ولی من سخن علی را قبول دارم؛ چرا که به گونه متواتر ثابت است که پیامبر در شأن او فرمود: (إنه مع الحق و إن الحق یدور معه حیث دار؛ علی، تحقیقاً با حق است، به هر سو بگردد، حق هم به همراه او میگردد) (ابن ابی الحدید، 1404: ج2، ص287). امامان دوازدهگانه کیانند؟ مطابق روایاتی که امامان دوازدهگانه را از قریش و از تبار هاشم میداند، میتوان حکم کرد که امامان دوازدهگانه از اهل بیت و عترت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میباشند؛ چنان که شیخ سلیمان قندوزی حنفی، از محققان اهل سنّت، در بیان مراد جدی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از احادیث اثنا عشر مینویسد: مراد و مقصود حضرت رسول از روایات (اثنا عشر)، امامان دوازدهگانه از اهل بیت آن حضرت میباشد و ممکن نیست آن را بر خلفایی از اصحاب حمل کرد؛ زیرا عدد آنها کمتر از دوازده است. همچنین نمیتوان بر خلفای بنی امیه هم حمل کرد؛ زیرا عددشان بیشتر از دوازده میباشد. مضاف بر این، به دلیل ظلم فاحشی که آنها بر اولاد پیغمبر روا داشتند، بعید است که رسول اکرم آنها را خلیفه خود بشناسد. دلیل سوم این که آنان از بنی هاشم نبودند. ابوبکر بن عربی مینویسد: اگر ما دوازده نفر را به حسب صورت شماره کنیم، به سلیمان منتهی میشود و حال آنکه خلفای عباسی بیست و هفت نفرند. اگر از جهات معنوی آنها را ردیف کنیم، پنج نفر میشوند خلفای اربعه و یکی هم عمر بن عبدالعزیز بوده من دیگر معنایی برای حدیث سراغ ندارم (ابن عربی، بیتا: ج9، ص68). وانگهی علی و یازده فرزندانش از اهل بیت هستند که به اعتراف بزرگان اهل سنت با احدی از اصحاب و مردم قابل قیاس نمیباشند (ابن جوزی، بیتا: ص212؛ طبری، بیتا: ج3، ص180؛ حسکانی، بیتا: ج2، ص270). ذکر نام اول و آخر امامان دوازدهگانه یک سلسله احادیث است که نام اول و آخر امامان در آن ذکر شده است. در این باب، در مجموع، 94 حدیث آمده است که به یک نمونه از طریق اهل سنّت بسنده میکنیم. حافظ ابراهیم جوینی با ذکر سند از عبدالله بن عباس نقل کرده است که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: إن أولیایی و أوصیائی حجج الله علی الخلق بعدی اثناعشر أولهم أخی و آخرهم ولدی. قیل: (یا رسول الله! من اخوک؟) قال: (علی بن ابی طالب). قیل: (فمن ولدک؟) قال: (المهدی. إنه یملأها قسطا و عدلا کما ملئت جوراً و ظلماً)؛ خلفا و اوصیای من و حجتهای خدا بعد از من، دوازده نفر خواهند بود که نخستین آنها برادرم است و آخرین آنان، فرزندم. گفته شد: (ای رسول خدا! برادرت کیست؟ فرمود: (علی بن ابی طالب). گفته شد: (فرزندت کیست؟) فرمود: (مهدی؛ همان کسی که دنیا را پر از عدل و داد کند، پس از این که پر از ظلم و جور شده باشد) (قندوزی، 1418: ص443). امامان دین از اهل بیت پیامبرند روایاتی از طریق سنی و شیعه وجود دارد که نشان میدهد امامان دوازدهگانه از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هستند. حافظ ابو منصور با سند خود از ابو سعید خدری چنین روایت کرده است: صلّی بنا رسول الله صلوة الأولی ثم أقبل بوجهه الکریم علینا: (یا معاشر اصحابی! إنّ مثل أهل بیتی فیکم مثل سفینة نوح و باب حطة بنی اسرائیل فتمسکوا بأهل بیتی، الأئمة الراشدین من ذریتی فإنکم لن تضلّوا أبداً). فقیل: (یا رسول الله! من الأئمة بعدک؟) قال: (اثناعشر من أهل بیتی) أو قال: (من عترتی)؛ پیامبر با ما نماز جماعت اقامه کرد. پس از نماز ظهر، روی خود را به ما کرد و فرمود: (ای گروههای اصحاب من! بدانید مَثَل اهل بیت من، میان شما همانند کشتی نوح است؛ پس به اهل بیت من تمسّک نمایید؛ یعنی امامان راشد از نسل من. اگر به ایشان تمسّک پیدا کنید، قطعاً هرگز گمراه نخواهید شد) (همان، صص240-242). مرحوم اربلی میگوید: بر علمای اهل سنّت است که این دوازده نفر را برای ما مشخص کنند و آنان دو راه بیشتر ندارند: یا دوازده تن از غیر امامان شیعه معیّن میکنند که چنین چیزی امکان ندارد؛ چرا که حاکمان امر خلافت از صحابه و بنی امیه و بنی عباس، بیش از پنجاه تن هستند، یا اثبات کنند که اخبار وارده در این باب با وجود تواتر و صحت سند ضعیف و غیر صحیح هستند و نباید به آنها اعتماد کرد. که این را هیچ مسلمانی نمی پذیرد. یا ناگزیر، به قسم سوم ملتزم میشوند و چارهای جز اعتراف به امامان دوازدهگانه (مطابق عقیده شیعه امامیه) ندارند. مذهب زیدیه نیز باید به این عقیده ملتزم باشند؛ البته اگر انصاف و حق طلبی را راه و رسم خود قرار دهند و از عناد و لجاجت دست بردارند؛ چرا که اسم و رسم امامان دوازدهگانه برای شیعه مشخص شده، آن هم با روایات متواتر و روشن که شک و تردیدی در صدور آنها از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیست (اربلی، همان: ج2، ص146و148). روایات اهل سنّت هم بر امامان دوازدهگانه تصریح دارند؛ با وجود آن که آن بزرگواران را عملا از خلافت ظاهری بازداشتند و از منصب خدادادی شان برکنار کردند؛ این امر، به عقیده امامیه ضرری نمیرساند؛ چرا که نشانه مظلومیت امامان شیعه است. بیجهت نیست که حضرت علی علیه السلام فرمود: (و ما علی المؤمن من غضاضه فی أن یکون مظلوماً مالمیکن شاکاً فی دینه…؛ برای مؤمن تازگی ندارد از این که مظلوم واقع شود، تا هنگامی که در دین شک نکند (تستری، بیتا: ص98). چنان که عمار بن یاسر در جنگ صفّین گفت: (والله لوضربونا حتی یبلّغونا سعفات هجر لعلمنا أنا علی الحق و انهم علی الباطل؛ به خدا سوگند! اگر ما را به قدری بزنند، تا به منطقه نخلستانهای خرمای هجر برانند و عقب نشینی کنیم، هر آینه یقین خواهیم دانست که بر حق هستیم و معاویه و اصحابش بر باطلند) (اربلی، 1381: ج2، ص146و148). خطیب خوارزمی با ذکر سند، این روایت را از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل میکند که خداوند متعال در شب معراج فرمود: یا محمد! إنی خلقتک و علیاً و فاطمه و الحسن و الحسین و الأئمة من ولد الحسین من شبح نوری و عرضت ولایتکم علی أهل السموات و الأرض فمن قبلها کان عندی من المؤمنین و من جحدها کان عندی من الکافرین؛ ای محمد! من تو را و علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان از فرزندان حسین را از لمحهای از نور خود آفریدم. آن گاه ولایت شما را بر اهل آسمانها و زمین عرضه داشتم. پس هرکسی پذیرفت، نزد من از مؤمنان به شمار میآید و کسی که انکار کرد، در شمار کافران قرار میگیرد … (جوینی، 1400:ج2، ص319؛ قندوزی، همان: ج3، باب93، ص160). دوازده امام با ذکر نام و نشان در منابع سنّی و شیعه در این باب، پنجاه حدیث رسیده است که به ذکر یک نمونه اکتفا میکنیم: در کتاب فرائد السمطین از مجاهد و ابن عباس حدیثی نقل شده است که به ترجمه آن میپردازیم: یک نفر یهودی به نام (نعثل) به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و پس از پرسش درباره خداوند و پاسخ گرفتن، پرسید: (اکنون از وصی و جانشین خودت بگو که کیست؟ چرا که پیغمبران اولواالعزم همگی وصی و خلیفه داشتهاند و موسی، پیامبر ما یوشع بن نون را وصی خود قرار داد). پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: (وصی من، علی بن ابی طالب است و پس از وی دو سبط من حسن و حسین هستند و پس از آن دو، نه تن از امامان از صلب حسین خواهند بود). یهودی عرض کرد: (ای محمد! نام و مشخصات آنها را برایم بیان کن). فرمود: (بعد از حسین، پسرش علی است و بعد از او فرزندش محمد و سپس فرزندش جعفر و بعد از او فرزندش موسی و بعد از وی فرزندش علی و بعد از او فرزندش محمد و پس از وی فرزندش علی و بعد از او و پس از او فرزندش حسن و پس از او فرزندش مهدی است؛ اینها هستند امامان دوازدهگانه). یهودی گفت: (بگو تا بدانم علی و حسن و حسین، مرگشان چگونه است؟) فرمود: (علی با شمشیری که بر فرقش زده میشود، کشته میشود و حسن، به زهر جفا و حسین، سرش از بدنش جدا میشود). یهودی پرسید: (جایگاه آنان کجاست؟) فرمود: (در بهشت، در مقام من هستند). یهودی فریاد زد: (شهادت میدهم: معبودی جز خداوند نیست و اینکه تو رسول او هستی و شهادت میدهم که آنان بعد از تو اوصیایت هستند. من در کتابهای پیشین و در آنچه موسی با ما عهد کرده بود، یافتم که در آخر الزمان پیغمبری خواهد آمد که به او احمد و محمد گفته میشود. او خاتم همه پیامبران است و بعد از وی پیامبری نیست و نخواهد آمد و پس از او، اوصیایش دوازده نفرند. اول آنها پسر عمّ و شوهر دختر او است و دوم و سوم، دو برادرند از فرزندان پیغمبر، اولی را به وسیله شمشیر میکشند و دومی را به وسیله زهر و سومی را با عدهای از اهل بیتش با لب تشنه در غربت، شهید میکنند…. نُه نفر از اوصیای پیغمبر اسلام از فرزندان سومی هستند. اوصیای پیامبر به عدد اسباط بنی اسرائیل دوازده نفرند). پیغمبر فرمود: (آیا اسباط را میشناسی؟) عرض کرد: بلی. اول از اسباط، لاوی بن برخیا است. هم او بود که شریعت خویش را پس از فرسوده شدن، ظاهر ساخت و با قرطیسای قرشیطا پادشاه جنگید تا او را کشت). سپس پیغمبر فرمود: (در امت من نیز همان واقع خواهد شد که در بنی اسرائیل رخ داد. امام دوازدهم از فرزندان من غیبت میکند و دیده نمیشود. او روزی ظاهر خواهد شد که از اسلام، جز اسمی باقی نمانده باشد و از قرآن و کلام خدا مگر درسی باقی نباشد. در این موقعیت است که خدای متعال، اذن ظهور میدهد، تا او اسلام را تجدید نماید. خوشا به حال آنان که او را دوست داشته باشند و از وی پیروی نمایند! و بدا به حال دشمنان و مخالفان وی و خوش به حال آنان که از وی راهنمایی بجویند! (قندوزی، همان: ص440-442؛ جوینی، همان: ج2، صص132و134). فرق اسلامی غیر از امامیه اثناعشر با وجود روایات متواتر برتأیید تعداد امامان حجتی نمی توانند برمسلک خود داشته باشند لذا باید با توجه و تحقیق خود بتوانند کلام صحیح و درست و طریق حق را بفهمنند.
روایات زیادی هست که بعد از پیامبر 12خلیفه وجود دارد.علمای زیدیه و اسماعیلیه و بقیه ی شیعیان چند امامی چگونه این روایت را توجیه می کنند؟
روایات زیادی هست که بعد از پیامبر 12خلیفه وجود دارد.علمای زیدیه و اسماعیلیه و بقیه ی شیعیان چند امامی چگونه این روایت را توجیه می کنند؟
احادیثی که دوازده امام را بیان می کننداز جمله احادیث موثق و صحیحی اند که به طور متواتر در کتب روایی آمده است تا جایی که با بررسی های انجام شده اینگونه به دست می آید که مجموعه احادیثی که به مضمون فوق از سنّی و شیعه به ما رسیده، 271 حدیث است که به ذکر چند نمونه از احادیث اهل سنت بسنده میکنیم:
1. صحیح بخاری از محمد بن المثنی و او از غندر و به ترتیب از شعبه و عبدالملک نقل کرده است که از جابر بن سمره شنیدم که میگفت: (سمعت النبی صلی الله علیه و آله و سلم یقول: (یکون اثناعشر امیراً) فقال کلمة لم أسمعها. فقال أبی: (یقول: کلهم من قریش) (ترمذی، همان: ج2، ص45)؛ در این حدیث، امامان دوازدهگانه به دوازده امیر و رهبر تعبیر شدهاند که از تبار قریشند.
2. مسلم در صحیح خود، با سند صحیح از جابر بن سمره از پدرش نقل میکند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میفرمود: (ان هذا الأمر لاینقضی حتی یمضی فیهم اثناعشر خلیفة کلهم من قریش؛ قطعاً حاکمیت اسلام تمام نمیشود، مگر این که دوازده خلیفه بر او بگذرد که تمام آنها از نسل قریش باشند) (مسلم، بیتا: ج2، ص191).
3. ابوداوود نیز در صحیح خود از جابر بن سمره نقل میکند: (سمعت رسول الله یقول: (لایزال الدین عزیزاً إلی اثنی عشر خلیفة فکبر الناس وضجّوا…)؛ شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: (پیوسته دین اسلام، عزیز و سربلند خواهد بود، تا دوازده خلیفه بر آن حکومت کنند. مردم تکبیر گفتند و بلند گریستند) رسول اکرم پس از تکبیر و گریه شوق اصحاب، کلمهای فرمود که آن را نشنیدم. از پدرم پرسیدم؛ گفت: (کلّهم من قریش؛ همگی از قریشند) (سجستانی، 1404: ج2، ص207).
به این مضمون، روایات فراوانی رسیده است که از مجموع آنها به دست میآید که حضرت، به صورت قضیه شرطیه فرموده است: در صورتی که امامان دوازدهگانه با اراده مردم بر امت حکومت کنند، ملت اسلام پیوسته عزیز و پیروز خواهند بود و اگر آنان حکومت نکنند، هرج و مرج پیش خواهد آمد؛ چنان که در حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرسیدند: (ثم یکون ماذا؟ ثم یکون الهرج). چنان که در بعضی از روایات دیگر به فتنههای ویرانگری بعد از رحلت خود نیز اشاره کرده است.
در صحیح بخاری از طرق مختلف از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است که فرمود: (یرد علی یوم القیمه رهط من أصحابی فیجلون عن الحوض فأقول: یا ربّ اصحابی. فیقول: إنک لاعلم لک بما أحدثوا بعدک. إنهم ارتدوا علی أدبارهم قهقری؛ در قیامت، گروهی از اصحابم به من وارد میشوند. آنان را از حوض پراکنده و دور میسازند. عرضه میدارم: خدایا! اینها اصحاب من هستند. میفرماید: نمیدانی بعد از تو چه کردند؛ آنها مرتد شدند و عقب گرد کردند) (بخاری، 1407: ج18، ص148).
در صحیح مسلم نیز حدیثی مشابه از عایشه نقل شده است.
برابر بودن خلفای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با نقبای بنی اسرائیل
در یک سلسله از روایات، آمده است که خلفای بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم به عدد نقبای بنی اسرائیل هستند. در این باب، از طریق شیعه و سنّی مجموعاً چهل حدیث رسیده است که به نمونهای از احادیث اهل سنت اکتفا میکنیم:
حاکم در مستدرک از مسروق نقل میکند: شبی در مسجد نشسته بودیم و قرآن میخواندیم. کسی پرسید: (ای أبا عبدالرحمن! آیا از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرسیدید که چند نفر خلیفه بر این امت حکومت خواهند کرد؟) گفت: (آری؛ پرسیدم. فرمود: اثنا عشر عدد نقباء بنی اسرائیل) (احمد حنبل، همان: ج4، ص501؛ سیوطی، همان: ج1، ص350؛ متقی هندی، همان: ح14971).
قریشی بودن دوازده امام
بیش از سی روایت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رسیده است که میفرماید: خلفای دوازدهگانه از قریش و تبار هاشم هستند. اکنون به دو نمونه از آنها که از اهل سنّت نقل شده، اشاره میکنیم:
1. ابن ابی الحدید معتزلی از امام علی علیه السلام نقل میکند که فرمود: (إن الأئمة من قریش غرسوا فی هذا البطن من هاشم لاتصلح علی سواهم و لا تصلح الولاة من غیرهم؛ تحقیقاً امامان از نسل قریش در نسل بنی هاشم کاشته شدهاند و غیر آنان، صلاحیت امامت را ندارند و همچنین حاکمان از غیر بنی هاشم صلاحیت و شایستگی برای خلافت ندارند) (حاکم نیشابوری، همان: ج4، ص73).
ابن ابی الحدید مینویسد:
سخن امام علی علیه السلام با اصول معتزله نمیسازد؛ ولی من سخن علی را قبول دارم؛ چرا که به گونه متواتر ثابت است که پیامبر در شأن او فرمود: (إنه مع الحق و إن الحق یدور معه حیث دار؛ علی، تحقیقاً با حق است، به هر سو بگردد، حق هم به همراه او میگردد) (ابن ابی الحدید، 1404: ج2، ص287).
امامان دوازدهگانه کیانند؟
مطابق روایاتی که امامان دوازدهگانه را از قریش و از تبار هاشم میداند، میتوان حکم کرد که امامان دوازدهگانه از اهل بیت و عترت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میباشند؛ چنان که شیخ سلیمان قندوزی حنفی، از محققان اهل سنّت، در بیان مراد جدی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از احادیث اثنا عشر مینویسد:
مراد و مقصود حضرت رسول از روایات (اثنا عشر)، امامان دوازدهگانه از اهل بیت آن حضرت میباشد و ممکن نیست آن را بر خلفایی از اصحاب حمل کرد؛ زیرا عدد آنها کمتر از دوازده است. همچنین نمیتوان بر خلفای بنی امیه هم حمل کرد؛ زیرا عددشان بیشتر از دوازده میباشد. مضاف بر این، به دلیل ظلم فاحشی که آنها بر اولاد پیغمبر روا داشتند، بعید است که رسول اکرم آنها را خلیفه خود بشناسد. دلیل سوم این که آنان از بنی هاشم نبودند.
ابوبکر بن عربی مینویسد:
اگر ما دوازده نفر را به حسب صورت شماره کنیم، به سلیمان منتهی میشود و حال آنکه خلفای عباسی بیست و هفت نفرند. اگر از جهات معنوی آنها را ردیف کنیم، پنج نفر میشوند خلفای اربعه و یکی هم عمر بن عبدالعزیز بوده من دیگر معنایی برای حدیث سراغ ندارم (ابن عربی، بیتا: ج9، ص68).
وانگهی علی و یازده فرزندانش از اهل بیت هستند که به اعتراف بزرگان اهل سنت با احدی از اصحاب و مردم قابل قیاس نمیباشند (ابن جوزی، بیتا: ص212؛ طبری، بیتا: ج3، ص180؛ حسکانی، بیتا: ج2، ص270).
ذکر نام اول و آخر امامان دوازدهگانه
یک سلسله احادیث است که نام اول و آخر امامان در آن ذکر شده است. در این باب، در مجموع، 94 حدیث آمده است که به یک نمونه از طریق اهل سنّت بسنده میکنیم.
حافظ ابراهیم جوینی با ذکر سند از عبدالله بن عباس نقل کرده است که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
إن أولیایی و أوصیائی حجج الله علی الخلق بعدی اثناعشر أولهم أخی و آخرهم ولدی. قیل: (یا رسول الله! من اخوک؟) قال: (علی بن ابی طالب). قیل: (فمن ولدک؟) قال: (المهدی. إنه یملأها قسطا و عدلا کما ملئت جوراً و ظلماً)؛
خلفا و اوصیای من و حجتهای خدا بعد از من، دوازده نفر خواهند بود که نخستین آنها برادرم است و آخرین آنان، فرزندم. گفته شد: (ای رسول خدا! برادرت کیست؟ فرمود: (علی بن ابی طالب). گفته شد: (فرزندت کیست؟) فرمود: (مهدی؛ همان کسی که دنیا را پر از عدل و داد کند، پس از این که پر از ظلم و جور شده باشد) (قندوزی، 1418: ص443).
امامان دین از اهل بیت پیامبرند
روایاتی از طریق سنی و شیعه وجود دارد که نشان میدهد امامان دوازدهگانه از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هستند. حافظ ابو منصور با سند خود از ابو سعید خدری چنین روایت کرده است:
صلّی بنا رسول الله صلوة الأولی ثم أقبل بوجهه الکریم علینا: (یا معاشر اصحابی! إنّ مثل أهل بیتی فیکم مثل سفینة نوح و باب حطة بنی اسرائیل فتمسکوا بأهل بیتی، الأئمة الراشدین من ذریتی فإنکم لن تضلّوا أبداً). فقیل: (یا رسول الله! من الأئمة بعدک؟) قال: (اثناعشر من أهل بیتی) أو قال: (من عترتی)؛
پیامبر با ما نماز جماعت اقامه کرد. پس از نماز ظهر، روی خود را به ما کرد و فرمود: (ای گروههای اصحاب من! بدانید مَثَل اهل بیت من، میان شما همانند کشتی نوح است؛ پس به اهل بیت من تمسّک نمایید؛ یعنی امامان راشد از نسل من. اگر به ایشان تمسّک پیدا کنید، قطعاً هرگز گمراه نخواهید شد) (همان، صص240-242).
مرحوم اربلی میگوید:
بر علمای اهل سنّت است که این دوازده نفر را برای ما مشخص کنند و آنان دو راه بیشتر ندارند: یا دوازده تن از غیر امامان شیعه معیّن میکنند که چنین چیزی امکان ندارد؛ چرا که حاکمان امر خلافت از صحابه و بنی امیه و بنی عباس، بیش از پنجاه تن هستند، یا اثبات کنند که اخبار وارده در این باب با وجود تواتر و صحت سند ضعیف و غیر صحیح هستند و نباید به آنها اعتماد کرد. که این را هیچ مسلمانی نمی پذیرد.
یا ناگزیر، به قسم سوم ملتزم میشوند و چارهای جز اعتراف به امامان دوازدهگانه (مطابق عقیده شیعه امامیه) ندارند. مذهب زیدیه نیز باید به این عقیده ملتزم باشند؛ البته اگر انصاف و حق طلبی را راه و رسم خود قرار دهند و از عناد و لجاجت دست بردارند؛ چرا که اسم و رسم امامان دوازدهگانه برای شیعه مشخص شده، آن هم با روایات متواتر و روشن که شک و تردیدی در صدور آنها از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیست (اربلی، همان: ج2، ص146و148).
روایات اهل سنّت هم بر امامان دوازدهگانه تصریح دارند؛ با وجود آن که آن بزرگواران را عملا از خلافت ظاهری بازداشتند و از منصب خدادادی شان برکنار کردند؛ این امر، به عقیده امامیه ضرری نمیرساند؛ چرا که نشانه مظلومیت امامان شیعه است. بیجهت نیست که حضرت علی علیه السلام فرمود: (و ما علی المؤمن من غضاضه فی أن یکون مظلوماً مالمیکن شاکاً فی دینه…؛ برای مؤمن تازگی ندارد از این که مظلوم واقع شود، تا هنگامی که در دین شک نکند (تستری، بیتا: ص98). چنان که عمار بن یاسر در جنگ صفّین گفت: (والله لوضربونا حتی یبلّغونا سعفات هجر لعلمنا أنا علی الحق و انهم علی الباطل؛ به خدا سوگند! اگر ما را به قدری بزنند، تا به منطقه نخلستانهای خرمای هجر برانند و عقب نشینی کنیم، هر آینه یقین خواهیم دانست که بر حق هستیم و معاویه و اصحابش بر باطلند) (اربلی، 1381: ج2، ص146و148).
خطیب خوارزمی با ذکر سند، این روایت را از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل میکند که خداوند متعال در شب معراج فرمود:
یا محمد! إنی خلقتک و علیاً و فاطمه و الحسن و الحسین و الأئمة من ولد الحسین من شبح نوری و عرضت ولایتکم علی أهل السموات و الأرض فمن قبلها کان عندی من المؤمنین و من جحدها کان عندی من الکافرین؛
ای محمد! من تو را و علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان از فرزندان حسین را از لمحهای از نور خود آفریدم. آن گاه ولایت شما را بر اهل آسمانها و زمین عرضه داشتم. پس هرکسی پذیرفت، نزد من از مؤمنان به شمار میآید و کسی که انکار کرد، در شمار کافران قرار میگیرد … (جوینی، 1400:ج2، ص319؛ قندوزی، همان: ج3، باب93، ص160).
دوازده امام با ذکر نام و نشان
در منابع سنّی و شیعه در این باب، پنجاه حدیث رسیده است که به ذکر یک نمونه اکتفا میکنیم:
در کتاب فرائد السمطین از مجاهد و ابن عباس حدیثی نقل شده است که به ترجمه آن میپردازیم:
یک نفر یهودی به نام (نعثل) به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و پس از پرسش درباره خداوند و پاسخ گرفتن، پرسید: (اکنون از وصی و جانشین خودت بگو که کیست؟ چرا که پیغمبران اولواالعزم همگی وصی و خلیفه داشتهاند و موسی، پیامبر ما یوشع بن نون را وصی خود قرار داد).
پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: (وصی من، علی بن ابی طالب است و پس از وی دو سبط من حسن و حسین هستند و پس از آن دو، نه تن از امامان از صلب حسین خواهند بود).
یهودی عرض کرد: (ای محمد! نام و مشخصات آنها را برایم بیان کن). فرمود: (بعد از حسین، پسرش علی است و بعد از او فرزندش محمد و سپس فرزندش جعفر و بعد از او فرزندش موسی و بعد از وی فرزندش علی و بعد از او فرزندش محمد و پس از وی فرزندش علی و بعد از او و پس از او فرزندش حسن و پس از او فرزندش مهدی است؛ اینها هستند امامان دوازدهگانه).
یهودی گفت: (بگو تا بدانم علی و حسن و حسین، مرگشان چگونه است؟) فرمود: (علی با شمشیری که بر فرقش زده میشود، کشته میشود و حسن، به زهر جفا و حسین، سرش از بدنش جدا میشود).
یهودی پرسید: (جایگاه آنان کجاست؟) فرمود: (در بهشت، در مقام من هستند).
یهودی فریاد زد: (شهادت میدهم: معبودی جز خداوند نیست و اینکه تو رسول او هستی و شهادت میدهم که آنان بعد از تو اوصیایت هستند. من در کتابهای پیشین و در آنچه موسی با ما عهد کرده بود، یافتم که در آخر الزمان پیغمبری خواهد آمد که به او احمد و محمد گفته میشود. او خاتم همه پیامبران است و بعد از وی پیامبری نیست و نخواهد آمد و پس از او، اوصیایش دوازده نفرند. اول آنها پسر عمّ و شوهر دختر او است و دوم و سوم، دو برادرند از فرزندان پیغمبر، اولی را به وسیله شمشیر میکشند و دومی را به وسیله زهر و سومی را با عدهای از اهل بیتش با لب تشنه در غربت، شهید میکنند…. نُه نفر از اوصیای پیغمبر اسلام از فرزندان سومی هستند. اوصیای پیامبر به عدد اسباط بنی اسرائیل دوازده نفرند).
پیغمبر فرمود: (آیا اسباط را میشناسی؟)
عرض کرد: بلی. اول از اسباط، لاوی بن برخیا است. هم او بود که شریعت خویش را پس از فرسوده شدن، ظاهر ساخت و با قرطیسای قرشیطا پادشاه جنگید تا او را کشت). سپس پیغمبر فرمود: (در امت من نیز همان واقع خواهد شد که در بنی اسرائیل رخ داد. امام دوازدهم از فرزندان من غیبت میکند و دیده نمیشود. او روزی ظاهر خواهد شد که از اسلام، جز اسمی باقی نمانده باشد و از قرآن و کلام خدا مگر درسی باقی نباشد. در این موقعیت است که خدای متعال، اذن ظهور میدهد، تا او اسلام را تجدید نماید. خوشا به حال آنان که او را دوست داشته باشند و از وی پیروی نمایند! و بدا به حال دشمنان و مخالفان وی و خوش به حال آنان که از وی راهنمایی بجویند! (قندوزی، همان: ص440-442؛ جوینی، همان: ج2، صص132و134).
فرق اسلامی غیر از امامیه اثناعشر با وجود روایات متواتر برتأیید تعداد امامان حجتی نمی توانند برمسلک خود داشته باشند لذا باید با توجه و تحقیق خود بتوانند کلام صحیح و درست و طریق حق را بفهمنند.
- [سایر] اطلاعات درباره فرقه اسماعیلی 6 امامی و فعالیت امامان آنان می خوایتم؟
- [سایر] اطلاعات درباره فرقه اسماعیلی 6 امامی و فعالیت امامان آنان می خواستم؟
- [سایر] سلام؛ در کتب حدیث شیعه؛ مانند کافی و من لا یحضر از قول پیامبر(ص) آمده به زنان نوشتن یاد ندهید: لا تعلّموهن الکتابة، این حدیث را چگونه میتوان توجیه و تفسیر نمود؟
- [سایر] شیعه روایت کسی که امامی از ائمه شان را قبول نداشته باشد رد می کنند و روایات اصحاب را به همین خاطر قبول نمی کنند، اما با پیشینیان شیعه شان که امامت بعضی از ائمه را قبول نکرده اند اینگونه رفتار نمی کنند! و شیخ شیعه حرّ عاملی می گوید که شیعه امامیه به روایات فطحیه و روایات واقفیه و روایات ناووسیه عمل می کنند، و همه این سه گروه امامت بعضی از ائمه شیعه اثناعشری را قبول ندارند اما با وجود این شیعه راویانشان را ثقه و مورد اعتماد قرار می دهند اما با اصحاب پیامبر -صلی الله علیه وآله وسلم- چنین نمی کنند!
- [سایر] چرا شیعه اعتقاد دارد که علی(ع) میبایست نبی مرسل باشد؟ آیا او از پیامبر(ص) بالاتر است؟
- [سایر] در منابع روایی شیعه نظیر بحارالانوار روایاتی پیرامون تخریب مساجد در زمان ظهور امام عصر(عج) توسط آن حضرت وارد شده است. این روایات چگونه قابل توجیه است؟
- [سایر] کتاب ها و منابع مهم صحیح حدیثی (تنها احادیث پیامبر) اهل تشیع و کتاب ها و منابع مهم و صحیح روایات (تنها امامان و اهل بیت) شیعه کدام اند؟
- [سایر] مستور بودن امامان اسماعیلیه با غایب بودن امام زمان عج چه تفاوتی دارد؟
- [سایر] در اخبار مربوط به حوادث دوران ظهور از نقش یمن و سید یمنی یاد میشود در یمن اکثریت مردم اهل تسنن هستند و قبایلی هم شیعه زیدیه هستند آیا صحت این احادیث مورد تردید هست؟ لطفا مرا راهنمایی کنید
- [سایر] وجوه تمایز و تشابه شیعیان علوی با شیعیان دوازده امامی چه میباشد؟
- [آیت الله سبحانی] کسی که زکات می گیرد باید شیعه دوازده امامی باشد و اگر با حجت شرعی، شیعه بودن کسی ثابت و به او زکات بدهد، و زکات تلف شود بعد معلوم شود شیعه نبوده لازم نیست دوباره زکات بدهد. و در عین حال در صورتی که مصلحت شرعی ایجاب کند می توان از سهم (سبیل الله) به غیر شیعه امامی زکات داد.
- [آیت الله اردبیلی] کسی که زکات میگیرد، باید شیعه دوازده امامی باشد و اگر به گمان این که کسی شیعه دوازده امامی است به او زکات بدهد و بعد معلوم شود شیعه نبوده، حکم آن مانند حکمی است که در مسأله 2056 گذشت و در صورتی که مصلحت دینی اقتضا کند، از بابت سهم فی سبیل اللّه میتواند به غیر شیعه دوازده امامی هم زکات بدهد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] کسی که زکات می گیرد باید شیعه دوازده امامی باشد و اگر از راه شرعی شیعه بودن کسی ثابت، و به او زکات بدهند، و زکات تلف شود بعد معلوم شود شیعه نبوده لازم نیست دوباره زکات بدهد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] کسی که زکاه می گیرد باید شیعه دوازده امامی باشد و اگر انسان کسی را شیعه بداند و به او زکاه بدهد؛ بعد معلوم شود شیعه نبوده؛ باید دوباره زکاه بدهد.
- [امام خمینی] کسی که زکات می گیرد باید شیعه دوازده امامی باشد، و اگر از راه شرعی شیعه بودن کسی ثابت شود و به او زکات بدهد و زکات تلف شود بعد معلوم شود شیعه نموده لازم نیست دوباره زکات بدهد.
- [آیت الله خوئی] کسی که زکات میگیرد باید شیعه دوازده امامی باشد و اگر انسان کسی را شیع بداند و به او زکات بدهد بعد معلوم شود شیعه نبوده باید دوباره زکات بدهد.
- [آیت الله سیستانی] کسی که ، مالک میتواند زکات خود را به او بدهد ، باید شیعه دوازده امامی باشد ، و اگر انسان کسی را شیعه بداند و به او زکات بدهد ، بعد معلوم شود شیعه نبوده ، باید دوباره زکات بدهد ، حتی اگر تحقیق کرده باشد ، یا به حجت شرعی استناد کرده باشد بنابر احتیاط واجب .
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر مردی از عامه قسم یاد کند که کاری انجام ندهد و اگر ان کار را انجام داد زنش مطلقه شود و ان کار را انجام داد بر مذهب خودش زن او مطلقه می شود و بر مذهب امامیه قسم به طلاق منعقد نمی شود بنا به قاعده الزام جایز است مرد شیعی بعد از ایام عده با ان زن ازدواج کند و همچنین بر مذهب عامه به کتابت طلاق جایز است و بر مذهب امامیه طلاق به کتابت واقع نمی شود بنا به قاعده الزام مرد شیعی می تواند با زنی که به نوشته طلاق داده شده پس از ایام عده ازدواج کند
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت، زن از همه تَرَکه شوهر اعمّ از منقول و غیرمنقول مانند زمین و غیره، ارث میبرد. حال آنکه از نظر مذهب امامیه، زن از اصل زمین یا قیمت آن ارث نمیبرد و تنها از قیمت بنا و درختان ارث میبرد، نه اصل آنها. بنابراین اگر مذهب اهل سنّت بر شیعه نافذ باشد به گونهای که زن سنّی مذهب از زمین و اصل بنا و درختان ارث ببرد، در صورتی که دیگر ورثه امامی مذهب باشند، زن امامی مذهب نیز میتواند میراثی را که از زمین و اصل بنا و درختان به او میرسد، بگیرد که سایر ورثه اهل سنت باشند.
- [آیت الله وحید خراسانی] به فتوای ابی حنیفه به نقل ابن قدامه اگر کسی چیزی را بدون رویت به وصف فروشنده خریداری کند و بعد رویت نماید اگر چه ان چیز مطابق وصف فروشنده باشد برای خریدار خیار رویت ثابت می شود ولی در مذهب امامیه در این مورد خیار رویت نیست بنابراین اگر شیعه از پیروی ابی حنیفه چیزی به وصف خرید و بعد رویت کرد بنا به قاعده الزام برای ان شیعه خیار رویت ثابت می شود