در اصطلاح برای لفظ شیعه اطلاقات متعددی ذکر شده است:[1] 1. شیعه به کسی گفته میشود که علی علیه السلام و اولاد او را به اعتبار اینکه اهلبیت پیامبرند و خداوند دوستی آنان را در قرآن فرض نموده است،[2] دوست داشته باشد. پس غیر از نواصب، تمام مسلمین شیعه هستند. 2. شیعه به کسی گفته میشود که علی(ع) را بر خلفاء قبل از او تفضیل داده و در عین حال او را خلیفه چهارم میداند، به فرقه معتزله در نزد بعضی از اهل سنت به این اعتبار شیعه گفته میشوند. 3. شیعه بر کسی اطلاق میشود که به امامت و خلافت بلافصل علی علیه السلام معتقد بوده و امامت را برای آن حضرت و اولاد یازده گانهاش از طریق نص جلیّ یا خفی و منصب الهی میداند.[3] لفظ شیعه در عرف جامعه اسلامی انصراف به امامیه اثنیعشری دارد و برای آنان عَلَم قرار شده است. پس مراد از شیعه بهطور مطلق همان امامیه دوازده امامی میباشد و ازین جهت، فرقههای دیگر مثل زیدیه،کیسانیه، اسماعلیه، هرچند نسبت به امامت شخص حضرت علی علیه السلام و بعضی از امامان دیگر اعتقاد دارند ولی به معنای واقعی کلمه نمیتوانند شیعه باشند. علوی: کلمه علوی از نظر لغت منسوب به لفظ علی است. و در اصطلاح اطلاقات متعددی برای آن ذکر گردیده است.[4] 1. یکی از اصطلاحات در کلمه علوی این است که هرکسی که از اولاد علی علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها باشد به آن علوی گویند. این اطلاق منشاء نسَبی دارد. 2. اطلاق دیگری که در این کلمه رایج بوده است استعمال آن در مقابل کلمه عثمانی است. یعنی به کسانی علوی گفته میشود که پس از قتل عثمان، علی را در این قتل متهم ننموده و برای انتقام خون عثمان به عایشه و معاویه نپیوستند. و پیروان این طریقت را نیز علوی گویند، هرچند زمان علی علیه السلام و معاویه را درک نکرده باشند. 3. اصطلاح سوم در کلمه علوی اطلاق آن بر فرقههایی است که متهم به غلو درباره علی علیه السلام و برخی از امامان دیگر میباشند. و آنطوری که معروف است، این عنوان بر فرقه نصیریه و اهل حق اطلاق میشود و ممکن است بعضیها فرقه بکتاشیه را نیز از علویان بشمارند، لکن این فرقه آنطوری که گفته شده است، یکی از فرقههای صوفیه شیعی مذهب میباشد که منسوب به (حاجی بکتاش ولی) بنام محمد بن ابراهیم و از مردم نیشابور خراسان بوده که در سال 738 ه در گذشته است. دراویش بکتاشی شیعی مذهب محبّ علی و در اقامه سوگواری ماه محرم کوشا هستند و در قرن پانزدهم میلادی در دولت عثمانی تشکیلات مرتّبی داشته و در آن مناطق دارای تکایا و خانقاهها بودهاند.[5] اما نصیریه که عنوان علوی تقریباً مساوی با آن میباشد، یکی از فرقههای غلات شمرده شده که برخی تاریخ پیدایش آنها را قرن پنجم هجری دانستهاند و به آنان انصاریه نیز گفته میشود.[6] در موسس و تاریخ پیدایش و محل پیدایش این فرقه اختلاف نظر وجود دارد. برخی گفتهاند که این فرقه پیرو محمدبن نصیر نمیری است که امام علیالنقی علیه السلام را (ربِّ) و خودش را رسول از طرف آن حضرت پنداشته است.[7] عدهای دیگری معتقدند که ابننصیر وکیل امام یازدهم بوده است[8] و پیرو او به نمیریه معروف میباشد.[9] و به نظر برخی دیگر فرقه نصیریه احتمالاً از بغداد سرچشمه گرفته و مؤسس واقعی آن شخصی بنام خصیبی بوده که در دوران زمامداران آلبویه ابتدا درکرخ، حومه شیعهنشین بغداد به کار اشتغال داشته، لکن بعد از آن زندگی خانه به دوشی را اختیار نموده، و تعالیم خود را در موصل و حلب ترویج داده است. او در سال346 ق یا 385 ق در گذشته است. و اعتقاد او توسط نوهاش طبرانی و شاگردان نوهاش در سال 433 ق به لاذیقه در کرانه شمالی سوریه در مناطق سلسله جبال مرزی و دشت کیلیکیه منتشر گردیده و عدهای را به آیین نصیر درآوردند.[10] در عصر حاضر فرقه نصیریه در سوریه (جبل انصاریه/جبل النصیریه) و در دشت کیلیکیه ترکیه و در اطراف ادنه و طرسوس و نیز در لبنان و جندالاردن شام و به خصوص در شهر طبریه ساکن هستند.[11] اما اهل حق که بیشتر در غرب ایران خصوصاً در استان کرمانشاه زندگی میکنند، برخی گفتهاند که بعضی از نصیریان این اسم را برای خود برگزیدهاند.[12] طوائف اهل حق به نامهای مختلف، اهل حق اهل سرّ، یارستان، نصیری، علیاللّهی معروف میباشند که شارِب از نشانههای خاص آنان به شمار میآید.[13] ریشة تاریخی این فرقه را برخی قرن دوم هجری و برخی دیگر قرن چهارم هجری دانسته و مؤسس آن را شخصی بنام مبارکشاه ملقب به خُوَشین معرفی کردهاند که با پیروان خود در لرستان زندگی میکردهاند.[14] درباره وجوه تشابه و تمایز علویان با شیعیان، میتوانیم دو نظر مختلف متضاد را که از طرف محققین و نویسندگان درباره عقاید آنان مطرح شده، مبنا قرار داده و چنین نتیجهگیری کنیم. 1. نظر اول این است که علویان از فرقههای غالی به شمار میآید و غلو که در لغت به معنای گذشتن از حدّ و خارج شدن از حدّ اعتدال میباشد در مسائل نبوت و امامت موجب کفر و گمراهی میگردد.[15] و بنابر فرموده علامه مجلسی غلوّ در مسائل دینی و اعتقادی با امور زیر تحقق پیدا میکند. 1. اعتقاد به الوهیت پیامبر یا ائمه طاهرین. 2. شریک قرار دادن آنان با خداوند در معبودیت، خالقیت و رازقیت. 3. حلول یا اتحاد خدا با آنان. 4. اعتقاد به آگاهی ائمه از غیب بدون وحی یا الهام الهی. 5. اعتقاد به تناسخ ارواح ائمه در بدنهای یکدیگر. 6. عدم لزوم اطاعت خداوند با معرفت آنان.[16] اگر علویان آنطوری که شهرستانی در ملل و نحل، نوبختی در فرقالشیعه، عبدالقاهر بغدادی در الفرق بین الفرق، علی ربانی گلپایگانی در فرق و مذاهب کلامی، دکترجواد مشکور در فرهنگ فرق اسلامی، دهخدا در لغت نامه و... گفتهاند واقعاً از فرقههای غالی باشند در اینصورت علویان نه تنها هیچ تشابهی با شیعیان امامیه ندارند بلکه اصلاً از حوزه اسلام خارج میباشند و حتی از دیدگاه شریعت اسلام و معیارهای عقلی به حدّ نصاری و یهود هم نمیرسند. 2. نظریه دوم بنابرآنچه که در ملل و نحل آیتالله سبحانی، در کتاب آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی و در فصلنامه طلوع ذکر گردیده،[17] این است که علویون هیچ تمایزی با شیعیان دوازده امامی ندارند بلکه آنان عین شیعه دوازده امامی هستند و مورد تهمتهای ناروای مخالفین سنی مذهب خصوصاً عثمانیان قرار گرفته و غلوّ را به آنان نسبت دادهاند. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. فرق و مذاهب کلامی؛ تألیف علی ربانی گلپایگانی. 2. بحوث فیالملل و النحل ج8؛ تألیف آیت الله سبحانی. 3. تشیع؛ تألیف براند کارل هیلن. 4. فرهنگ فرق اسلامی؛ تألیف محمدجواد مشکور. [1] . سبحانی، جعفر، بحوث فی المعل و النحل، مؤسسه نشر اسلامی، بیتا، ج6، ص7. [2] . شوری/23. [3] . مغنیه، محمدجواد، الشیعة فیالمیزان، بیروت، دارالشرق، بیتا، ص 266. [4] . لغتنامه دهخدا، دهخدا، ماده علوی. [5] . دهخدا، لغتنامه، ماده بکتاشیه. [6] . ربانی گلپایگانی، علی، فِرَق و مذاهب کلامی، مرکز جهانی علوم اسلامی،اول، 1377 ش، ص 317. [7] . مرکز المصطفی، حیات محمد بن یعقوب کلینی (ره)، ص 89، و مشکور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، آستان قدس رضوی، 1368 ش، ص442. [8] . دهخدا، لغتنامه، ماده نصیریه. [9] . معروف الحسینی، هاشم، شیعه در برابر معتزله و اشاعره، مترجم سیدمحمد صادق عبارف، آستان قدس رضوی، سوم، 1379 ش، ص 80. [10] . براند کاول، هیلن، تشیع، بینا، بیتا، ص 423. [11] . همان، و فرهنگ فرق اسلامی، ص 443. [12] . لغتنامه دهخدا، ماده اهل حق. [13] . فرهنگ فرق اسلامی، ص 78. [14] . فِرَق و مذاهب کلامی، ص 323. [15] . مفید، محمدبنمحمد، تصحیح الاعتقاد، قم، منشورات رضی، 1363 ش، ص 109. [16] . مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، دوم، 1403 ق، ج25، ص364. [17] . رضا برنجکار، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، انتشارات طه، پنجم، 1382 ش، ص 167، و فصلنامه طلوع، سال دوم شماره 7،ص 3-11 منشورات مرکز جهانی علوم اسلامی. ( اندیشه قم )
در اصطلاح برای لفظ شیعه اطلاقات متعددی ذکر شده است:[1]
1. شیعه به کسی گفته میشود که علی علیه السلام و اولاد او را به اعتبار اینکه اهلبیت پیامبرند و خداوند دوستی آنان را در قرآن فرض نموده است،[2] دوست داشته باشد. پس غیر از نواصب، تمام مسلمین شیعه هستند.
2. شیعه به کسی گفته میشود که علی(ع) را بر خلفاء قبل از او تفضیل داده و در عین حال او را خلیفه چهارم میداند، به فرقه معتزله در نزد بعضی از اهل سنت به این اعتبار شیعه گفته میشوند.
3. شیعه بر کسی اطلاق میشود که به امامت و خلافت بلافصل علی علیه السلام معتقد بوده و امامت را برای آن حضرت و اولاد یازده گانهاش از طریق نص جلیّ یا خفی و منصب الهی میداند.[3]
لفظ شیعه در عرف جامعه اسلامی انصراف به امامیه اثنیعشری دارد و برای آنان عَلَم قرار شده است. پس مراد از شیعه بهطور مطلق همان امامیه دوازده امامی میباشد و ازین جهت، فرقههای دیگر مثل زیدیه،کیسانیه، اسماعلیه، هرچند نسبت به امامت شخص حضرت علی علیه السلام و بعضی از امامان دیگر اعتقاد دارند ولی به معنای واقعی کلمه نمیتوانند شیعه باشند.
علوی: کلمه علوی از نظر لغت منسوب به لفظ علی است. و در اصطلاح اطلاقات متعددی برای آن ذکر گردیده است.[4]
1. یکی از اصطلاحات در کلمه علوی این است که هرکسی که از اولاد علی علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها باشد به آن علوی گویند. این اطلاق منشاء نسَبی دارد.
2. اطلاق دیگری که در این کلمه رایج بوده است استعمال آن در مقابل کلمه عثمانی است. یعنی به کسانی علوی گفته میشود که پس از قتل عثمان، علی را در این قتل متهم ننموده و برای انتقام خون عثمان به عایشه و معاویه نپیوستند. و پیروان این طریقت را نیز علوی گویند، هرچند زمان علی علیه السلام و معاویه را درک نکرده باشند.
3. اصطلاح سوم در کلمه علوی اطلاق آن بر فرقههایی است که متهم به غلو درباره علی علیه السلام و برخی از امامان دیگر میباشند. و آنطوری که معروف است، این عنوان بر فرقه نصیریه و اهل حق اطلاق میشود و ممکن است بعضیها فرقه بکتاشیه را نیز از علویان بشمارند، لکن این فرقه آنطوری که گفته شده است، یکی از فرقههای صوفیه شیعی مذهب میباشد که منسوب به (حاجی بکتاش ولی) بنام محمد بن ابراهیم و از مردم نیشابور خراسان بوده که در سال 738 ه در گذشته است. دراویش بکتاشی شیعی مذهب محبّ علی و در اقامه سوگواری ماه محرم کوشا هستند و در قرن پانزدهم میلادی در دولت عثمانی تشکیلات مرتّبی داشته و در آن مناطق دارای تکایا و خانقاهها بودهاند.[5]
اما نصیریه که عنوان علوی تقریباً مساوی با آن میباشد، یکی از فرقههای غلات شمرده شده که برخی تاریخ پیدایش آنها را قرن پنجم هجری دانستهاند و به آنان انصاریه نیز گفته میشود.[6]
در موسس و تاریخ پیدایش و محل پیدایش این فرقه اختلاف نظر وجود دارد. برخی گفتهاند که این فرقه پیرو محمدبن نصیر نمیری است که امام علیالنقی علیه السلام را (ربِّ) و خودش را رسول از طرف آن حضرت پنداشته است.[7] عدهای دیگری معتقدند که ابننصیر وکیل امام یازدهم بوده است[8] و پیرو او به نمیریه معروف میباشد.[9] و به نظر برخی دیگر فرقه نصیریه احتمالاً از بغداد سرچشمه گرفته و مؤسس واقعی آن شخصی بنام خصیبی بوده که در دوران زمامداران آلبویه ابتدا درکرخ، حومه شیعهنشین بغداد به کار اشتغال داشته، لکن بعد از آن زندگی خانه به دوشی را اختیار نموده، و تعالیم خود را در موصل و حلب ترویج داده است. او در سال346 ق یا 385 ق در گذشته است. و اعتقاد او توسط نوهاش طبرانی و شاگردان نوهاش در سال 433 ق به لاذیقه در کرانه شمالی سوریه در مناطق سلسله جبال مرزی و دشت کیلیکیه منتشر گردیده و عدهای را به آیین نصیر درآوردند.[10] در عصر حاضر فرقه نصیریه در سوریه (جبل انصاریه/جبل النصیریه) و در دشت کیلیکیه ترکیه و در اطراف ادنه و طرسوس و نیز در لبنان و جندالاردن شام و به خصوص در شهر طبریه ساکن هستند.[11]
اما اهل حق که بیشتر در غرب ایران خصوصاً در استان کرمانشاه زندگی میکنند، برخی گفتهاند که بعضی از نصیریان این اسم را برای خود برگزیدهاند.[12] طوائف اهل حق به نامهای مختلف، اهل حق اهل سرّ، یارستان، نصیری، علیاللّهی معروف میباشند که شارِب از نشانههای خاص آنان به شمار میآید.[13] ریشة تاریخی این فرقه را برخی قرن دوم هجری و برخی دیگر قرن چهارم هجری دانسته و مؤسس آن را شخصی بنام مبارکشاه ملقب به خُوَشین معرفی کردهاند که با پیروان خود در لرستان زندگی میکردهاند.[14]
درباره وجوه تشابه و تمایز علویان با شیعیان، میتوانیم دو نظر مختلف متضاد را که از طرف محققین و نویسندگان درباره عقاید آنان مطرح شده، مبنا قرار داده و چنین نتیجهگیری کنیم.
1. نظر اول این است که علویان از فرقههای غالی به شمار میآید و غلو که در لغت به معنای گذشتن از حدّ و خارج شدن از حدّ اعتدال میباشد در مسائل نبوت و امامت موجب کفر و گمراهی میگردد.[15] و بنابر فرموده علامه مجلسی غلوّ در مسائل دینی و اعتقادی با امور زیر تحقق پیدا میکند.
1. اعتقاد به الوهیت پیامبر یا ائمه طاهرین.
2. شریک قرار دادن آنان با خداوند در معبودیت، خالقیت و رازقیت.
3. حلول یا اتحاد خدا با آنان.
4. اعتقاد به آگاهی ائمه از غیب بدون وحی یا الهام الهی.
5. اعتقاد به تناسخ ارواح ائمه در بدنهای یکدیگر.
6. عدم لزوم اطاعت خداوند با معرفت آنان.[16]
اگر علویان آنطوری که شهرستانی در ملل و نحل، نوبختی در فرقالشیعه، عبدالقاهر بغدادی در الفرق بین الفرق، علی ربانی گلپایگانی در فرق و مذاهب کلامی، دکترجواد مشکور در فرهنگ فرق اسلامی، دهخدا در لغت نامه و... گفتهاند واقعاً از فرقههای غالی باشند در اینصورت علویان نه تنها هیچ تشابهی با شیعیان امامیه ندارند بلکه اصلاً از حوزه اسلام خارج میباشند و حتی از دیدگاه شریعت اسلام و معیارهای عقلی به حدّ نصاری و یهود هم نمیرسند.
2. نظریه دوم بنابرآنچه که در ملل و نحل آیتالله سبحانی، در کتاب آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی و در فصلنامه طلوع ذکر گردیده،[17] این است که علویون هیچ تمایزی با شیعیان دوازده امامی ندارند بلکه آنان عین شیعه دوازده امامی هستند و مورد تهمتهای ناروای مخالفین سنی مذهب خصوصاً عثمانیان قرار گرفته و غلوّ را به آنان نسبت دادهاند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. فرق و مذاهب کلامی؛ تألیف علی ربانی گلپایگانی.
2. بحوث فیالملل و النحل ج8؛ تألیف آیت الله سبحانی.
3. تشیع؛ تألیف براند کارل هیلن.
4. فرهنگ فرق اسلامی؛ تألیف محمدجواد مشکور.
[1] . سبحانی، جعفر، بحوث فی المعل و النحل، مؤسسه نشر اسلامی، بیتا، ج6، ص7.
[2] . شوری/23.
[3] . مغنیه، محمدجواد، الشیعة فیالمیزان، بیروت، دارالشرق، بیتا، ص 266.
[4] . لغتنامه دهخدا، دهخدا، ماده علوی.
[5] . دهخدا، لغتنامه، ماده بکتاشیه.
[6] . ربانی گلپایگانی، علی، فِرَق و مذاهب کلامی، مرکز جهانی علوم اسلامی،اول، 1377 ش، ص 317.
[7] . مرکز المصطفی، حیات محمد بن یعقوب کلینی (ره)، ص 89، و مشکور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، آستان قدس رضوی، 1368 ش، ص442.
[8] . دهخدا، لغتنامه، ماده نصیریه.
[9] . معروف الحسینی، هاشم، شیعه در برابر معتزله و اشاعره، مترجم سیدمحمد صادق عبارف، آستان قدس رضوی، سوم، 1379 ش، ص 80.
[10] . براند کاول، هیلن، تشیع، بینا، بیتا، ص 423.
[11] . همان، و فرهنگ فرق اسلامی، ص 443.
[12] . لغتنامه دهخدا، ماده اهل حق.
[13] . فرهنگ فرق اسلامی، ص 78.
[14] . فِرَق و مذاهب کلامی، ص 323.
[15] . مفید، محمدبنمحمد، تصحیح الاعتقاد، قم، منشورات رضی، 1363 ش، ص 109.
[16] . مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، دوم، 1403 ق، ج25، ص364.
[17] . رضا برنجکار، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، انتشارات طه، پنجم، 1382 ش، ص 167، و فصلنامه طلوع، سال دوم شماره 7،ص 3-11 منشورات مرکز جهانی علوم اسلامی.
( اندیشه قم )
- [آیت الله اردبیلی] آیا میتوان وجوه شرعی واجب را به شیعه غیر امامی محتاج داد؟
- [سایر] اصول اعتقادی نصیریه چیست؟ نظر آنها راجع به شیعه امامیه چه می باشد؟ دیدگاه شیعه راجع به پیروان این مکتب چه می باشد؟
- [سایر] در مورد ماهیت علویان کشور سوریه توضیحاتی ارائه فرمایید. و بفرمایید که آیا با مذهب شیعه ی امامیه ارتباطی دارند یا خیر؟
- [سایر] اگر نصیریه سوریه خودشان را شیعه اثنی عشری می دانند چرا به شریعت عمل نمی کنند؟
- [سایر] شاخصه های تشیع علوی کدامند؟
- [سایر] مقام معظم رهبری، آیت الله مصباح یزدی را مطهری زمان و علامه طباطبایی دوران نامیدند. خواهشمندم وجوه تشابه علامه مصباح را با آن دو بزرگوار بیان فرمایید.
- [سایر] آیا شیعه علوی با شیعه جعفری 12امامی فرق دارند؟ اگر تفاوت دارد این تفاوت در چیست و آیا این مطلب که بشار اسد شیعه علوی است صحیح است؟
- [سایر] آیا کسانی که به آنها شیعه علوی گفته میشود قابل تایید از نظر ما میباشند؟ تفاوت شیعه و علوی در چیست؟ آیا علوی ها مسلمانند؟ تفاوت عقاید ما و آنها در چیست؟
- [سایر] با سلام.وجه تمایز عرفان اسلامی از عرفانهای نوظهور چیست؟ عرفان اسلامی دارای چه شاخصهائی میباشد
- [سایر] روی مسأله شیعه صفوی و شیعه علوی در دانشگاه خیلی بحث شده است در این مورد توضیح دهید.
- [آیت الله سبحانی] کسی که زکات می گیرد باید شیعه دوازده امامی باشد و اگر با حجت شرعی، شیعه بودن کسی ثابت و به او زکات بدهد، و زکات تلف شود بعد معلوم شود شیعه نبوده لازم نیست دوباره زکات بدهد. و در عین حال در صورتی که مصلحت شرعی ایجاب کند می توان از سهم (سبیل الله) به غیر شیعه امامی زکات داد.
- [آیت الله اردبیلی] کسی که زکات میگیرد، باید شیعه دوازده امامی باشد و اگر به گمان این که کسی شیعه دوازده امامی است به او زکات بدهد و بعد معلوم شود شیعه نبوده، حکم آن مانند حکمی است که در مسأله 2056 گذشت و در صورتی که مصلحت دینی اقتضا کند، از بابت سهم فی سبیل اللّه میتواند به غیر شیعه دوازده امامی هم زکات بدهد.
- [آیت الله علوی گرگانی] کسی که زکاْ میگیرد باید شیعه دوازده امامی باشد و اگر انسان کسی را شیعه بداند و به او زکاْ بدهد، بعد معلوم شود شیعه نبوده، باید دوباره زکاْ بدهد با تفصیلی که در )مسأله 1951) گذشت.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . کسی که زکات می گیرد باید شیعه دوازده امامی باشد و اگر انسان کسی را شیعه بداند و به او زکات بدهد، بعد معلوم شود شیعه نبوده، باید دوباره زکات بدهد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] کسی که زکات می گیرد باید شیعه دوازده امامی باشد و اگر از راه شرعی شیعه بودن کسی ثابت، و به او زکات بدهند، و زکات تلف شود بعد معلوم شود شیعه نبوده لازم نیست دوباره زکات بدهد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] کسی که زکاه می گیرد باید شیعه دوازده امامی باشد و اگر انسان کسی را شیعه بداند و به او زکاه بدهد؛ بعد معلوم شود شیعه نبوده؛ باید دوباره زکاه بدهد.
- [امام خمینی] کسی که زکات می گیرد باید شیعه دوازده امامی باشد، و اگر از راه شرعی شیعه بودن کسی ثابت شود و به او زکات بدهد و زکات تلف شود بعد معلوم شود شیعه نموده لازم نیست دوباره زکات بدهد.
- [آیت الله خوئی] کسی که زکات میگیرد باید شیعه دوازده امامی باشد و اگر انسان کسی را شیع بداند و به او زکات بدهد بعد معلوم شود شیعه نبوده باید دوباره زکات بدهد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] به کسی میتوان زکات داد که شیعه دوازده امامی باشد، ولی در مصرف سوم (کارگزاران زکات) و مصرف چهارم (تقویت ایمان مسلمانان) و نیز در جهاد مشروع شیعه دوازده امامی بودن گیرنده زکات لازم نیست، بنابراین کارگزاران زکات میتوانند غیر شیعه بلکه غیر مسلمان بوده و نیز در جهاد مشروع ممکن است غیر شیعه یا غیر مسلمان به کار گرفته شود که در این صورت هزینه این افراد را میتوان از زکات پرداخت کرد، ولی در تحصیل حجّ باید زکات را به شیعه دوازده امامی داد تا حجّ به جا آورد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . احتیاط واجب آن است که زکات فطره را به فقرای شیعه اثنا عشری بدهد اگر چه در شهر دیگر باشند و چون نقل این زکات به شهر دیگر خلاف احتیاط است اگر در شهر خودش فقیر شیعه نباشد مال خود را به شهر دیگر ببرد و در آنجا به قصد زکات به شیعه بدهد.