اصول عقاید اسماعیلیه چیست و چه تفاوتی با امامیه دارد؟ اسماعیلیه یکی از فرقه های معروف شیعی است که بعد از رحلت امام جعفر صادق علیه السّلام (148ه) در موضوع امامت با امامیه دچار اختلاف شده و از شیعه جدا شدند.[1]و طی قرون مختلف، خود دوباره دچار انشعاب شده و به فرقه های مختلف با نامهای گوناگون پدید آمدند و لذا بحث دربارة عقاید همه فرقه ها در این مختصر ممکن نیست. بنابراین به ذکر عقاید اسماعیلیان اولیه اکتفا نموده و به وجه تفاوت و تمایزشان با شیعه امامیه نیز اشاره ای می کنیم. 1. اسماعیلیان در مورد امامت بعد از شهادت امام صادق علیه السّلام معتقد به امامت اسماعیل فرزند امام صادق(ع) شدند با آنکه اسماعیل در زمان حیات امام صادق از دنیا رفته بود ولی این گروه که اسماعیلیه خاصه یا خالصه نامیده شدند،[2] مرگ اسماعیل را منکر شده و او را همان مَهدی موعود قلمداد کردند. ولی برخی از اسماعیلیان که بعدها خطابیه نامیده شدند، چون رهبرشان ابوالخطاب بود، مرگ اسماعیل را قبول کردند و به امامت محمد بن اسماعیل بن جعفر علیه السّلام معتقد شدند.[3] و گفتند محمد بن اسماعیل هفتمین و آخرین امام است. در حالی که شیعه بر اساس روایات وارد شده از پیامبر صلّی الله علیه و آله و ائمه معصومین معتقد به امامت امام موسی بن جعفر بعد از امام جعفر صادق علیهما السّلام هستند و عدد امامان شیعه امامیه نیز طبق نصوص 12 نفر می باشد که آخرین آنها همان مَهدی موعود (عج) می باشد.[4] از آنجائیکه اسماعیلیان معتقد به هفت امام می باشند به سبعیّه یا هفت امامیه نیز معروفند و همچنین معتقدند که ادوار نبوّت از هفت دور تشکیل می شود و هر مرحله از دوره نبوّت، یعنی هر دوره غیبت، به وسیلة یک ناطق و یک وصی افتتاح می گردد و یک یا چند دستة هفت گانه از امامان جانشین آنان می گردد. و سپس آن دوره به وسیله آخرین امام (یعنی قائم) یا امام رستاخیز، که دوران پیشین را خاتمه می دهد، پایان می پذیرد و او امام (مقیم) است؛ و این امام پیامبر جدید را بر می انگیزد. از نظر اسماعیلیان امام دارای مراتب چهار گانه است؛ 1. امام مقیم: همان کسی که پیامبر ناطق را بر می انگیزد و این عالی ترین درجه امامت است و آن را (ربّ الوقت) نیز گویند. 2. امام اساس: که وصی و جانشین پیامبر و امین راز و یاور اوست و سلسله امامان مستقر در نسل او تداوم می یابد. 3. امام مستقر: کسی که امام بعد از خود را تعیین می کند.[5] راه تعیین امام از نظر اسماعیلیان دو طریق است: یکی وراثت و دیگری نص امام مستقر است. درحالی که به اعتقاد شیعه امامیه همه دوازده امام توسط پیامبر صلّی الله علیه و آله که از جانب خداوند معیّن شده اند، معرفی شده اند و هر امام، امام بعدی را به اصحاب و یاران خاص معرفی کرده اند. 4. امام مستودع: که همان نائب الامام نیز گفته می شود و به نیابت از امام مستقر به انجام امور امامت قیام می کند ولی حق تعیین جانشین بعد از خود را ندارد.[6] 2. یکی از عقاید شاخص اسماعیلیه در معارف و احکام، باطن نگری و تأویل است و به عقیده آنان شرایع الهی دارای ظاهر و باطن است و باطن آن را جز امام و جانشین او کسی نمی داند و همة آنچه در شرایع آسمانی آمده، مثالها و رموزی است برای حقایق باطنی مثلاً طهارت را به تبرّی جستن از مذاهب مخالف باطنیه تأویل می کنند.[7] 3. به اعتقاد اسماعیلیه پیامبران اولولعزم هفت نفرند و هر کدام یک وصی دارد، بدین ترتیب آدم که وصیّش شیث بود، نوح وصیّش سام، ابراهیم وصیّش اسماعیل، موسی وصیّش یوشع، عیسی وصیّش شمعون، محمد صلّی الله علیه و آله وصیّش علی علیه السّلام و اسماعیل (پسر امام جعفر صادق) که همان قائم است و به اعتقاد برخی محمد بن اسماعیل امام قائم است.[8] 4. اعتقاد اسماعیلیه در توحید از این قرار است که آنها معتقدند خداوند نه مثل دارد و نه ضد و صفات را به طور مطلق از خداوند نفی می کنند، در حالی که امامیه صفات خداوند را عین ذاتش دانسته و فقط صفات زائد بر ذات خداوند را نفی می کنند و صفاتی همچون علم، قدرت، حیاة (حیّ) و... را عین ذات خداوند می دانند. 5. اسماعیلیه معتقد به مخیّر بودن انسان هستند و همچنین به قضا و قدر معتقدند لکن قضا و قدر را سلب کننده اختیار از انسان نمی دانند. 6. اسماعیلیه در رابطه با معاد معتقدند که معاد جسمانی نیست بلکه روحانی است و به بهشت و جهنم و ملائکه و جن ایمان دارند ولی تفسیرشان از این امور با شیعه امامی تفاوت دارد.[9] و بالاخره تفاوت اساسی شیعه دوازده امامی با اسماعیلیه در این است که اسماعیلیه معتقدند که امامت به دور عدد (هفت) گردش می کند و نبوّت را در حضرت محمد صلّی الله علیه و آله ختم شده نمی دانند و تغییر و تبدیل در احکام و شریعت بلکه برداشتن اصل تکلیف مخصوصاً در نظر باطنیه، که فرقه ای از اسماعیلیه به حساب می آیند، مانعی ندارد بر خلاف شیعة دوازده امامی که حضرت محمد صلّی الله علیه و آله را خاتم الانبیاء می دانند و برای وی دوازده وصی و جانشین قائلند و ظاهر شریعت را معتبر و غیر قابل نسخ می دانند و برای قرآن کریم هم ظاهر و هم باطن اثبات می کنند. [10] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. اسماعیلیه بین الحقایق و الاباطیل، هاشم عثمان. 2. بحوث فی الملل و النحل، جعفر سبحانی، جلد8 . 3. تاریخ و عقاید اسماعیلیه، فرهاد دفتری. [1] . بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفِرَق، تحقیق محمد محی الدین عبدالحمید، بیروت، مکتبة العصریه، چاپ اول، 1411ه ، ص62. [2] . سعد بن عبداله ابی خلف اشعری قمی، المقالات و الفرق، تصحیح دکتر مشکور، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ اول، 1361ش، ص80. [3] . نو بختی، فرق الشیعه، ترجمه محمد جواد مشکور، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ اول، 1361، ص105. [4] . ر.ک، صافی گلپایگانی، لطف الله، منتخب الاثر، قم، انتشارات حضرت معصومه (س)، چاپ دوم، 1421 ه ، ص 8345. [5] . مشکور، محمد جواد، موسوعه الفرق الاسلامیه، بیروت، مجمع بحوث الاسلامیه، چاپ اول، 1415ه ، ص104. [6] . همان. [7] . ربانی گلپایگانی، علی، فِرق و مذاهب کلامی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ سوم، 1383، ص76. [8] . نوبختی، پیشین، ص107. [9] . ر.ک، سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، قم، انتشارات امام صادق علیه السّلام چاپ اول، 1418ه ، ج8، ص 191231. [10] . طباطبائی، محمد حسین، شیعه در اسلام، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1362، ص39.
اصول عقاید اسماعیلیه چیست و چه تفاوتی با امامیه دارد؟
اسماعیلیه یکی از فرقه های معروف شیعی است که بعد از رحلت امام جعفر صادق علیه السّلام (148ه) در موضوع امامت با امامیه دچار اختلاف شده و از شیعه جدا شدند.[1]و طی قرون مختلف، خود دوباره دچار انشعاب شده و به فرقه های مختلف با نامهای گوناگون پدید آمدند و لذا بحث دربارة عقاید همه فرقه ها در این مختصر ممکن نیست. بنابراین به ذکر عقاید اسماعیلیان اولیه اکتفا نموده و به وجه تفاوت و تمایزشان با شیعه امامیه نیز اشاره ای می کنیم.
1. اسماعیلیان در مورد امامت بعد از شهادت امام صادق علیه السّلام معتقد به امامت اسماعیل فرزند امام صادق(ع) شدند با آنکه اسماعیل در زمان حیات امام صادق از دنیا رفته بود ولی این گروه که اسماعیلیه خاصه یا خالصه نامیده شدند،[2] مرگ اسماعیل را منکر شده و او را همان مَهدی موعود قلمداد کردند. ولی برخی از اسماعیلیان که بعدها خطابیه نامیده شدند، چون رهبرشان ابوالخطاب بود، مرگ اسماعیل را قبول کردند و به امامت محمد بن اسماعیل بن جعفر علیه السّلام معتقد شدند.[3] و گفتند محمد بن اسماعیل هفتمین و آخرین امام است. در حالی که شیعه بر اساس روایات وارد شده از پیامبر صلّی الله علیه و آله و ائمه معصومین معتقد به امامت امام موسی بن جعفر بعد از امام جعفر صادق علیهما السّلام هستند و عدد امامان شیعه امامیه نیز طبق نصوص 12 نفر می باشد که آخرین آنها همان مَهدی موعود (عج) می باشد.[4]
از آنجائیکه اسماعیلیان معتقد به هفت امام می باشند به سبعیّه یا هفت امامیه نیز معروفند و همچنین معتقدند که ادوار نبوّت از هفت دور تشکیل می شود و هر مرحله از دوره نبوّت، یعنی هر دوره غیبت، به وسیلة یک ناطق و یک وصی افتتاح می گردد و یک یا چند دستة هفت گانه از امامان جانشین آنان می گردد. و سپس آن دوره به وسیله آخرین امام (یعنی قائم) یا امام رستاخیز، که دوران پیشین را خاتمه می دهد، پایان می پذیرد و او امام (مقیم) است؛ و این امام پیامبر جدید را بر می انگیزد.
از نظر اسماعیلیان امام دارای مراتب چهار گانه است؛
1. امام مقیم: همان کسی که پیامبر ناطق را بر می انگیزد و این عالی ترین درجه امامت است و آن را (ربّ الوقت) نیز گویند.
2. امام اساس: که وصی و جانشین پیامبر و امین راز و یاور اوست و سلسله امامان مستقر در نسل او تداوم می یابد.
3. امام مستقر: کسی که امام بعد از خود را تعیین می کند.[5] راه تعیین امام از نظر اسماعیلیان دو طریق است: یکی وراثت و دیگری نص امام مستقر است. درحالی که به اعتقاد شیعه امامیه همه دوازده امام توسط پیامبر صلّی الله علیه و آله که از جانب خداوند معیّن شده اند، معرفی شده اند و هر امام، امام بعدی را به اصحاب و یاران خاص معرفی کرده اند.
4. امام مستودع: که همان نائب الامام نیز گفته می شود و به نیابت از امام مستقر به انجام امور امامت قیام می کند ولی حق تعیین جانشین بعد از خود را ندارد.[6]
2. یکی از عقاید شاخص اسماعیلیه در معارف و احکام، باطن نگری و تأویل است و به عقیده آنان شرایع الهی دارای ظاهر و باطن است و باطن آن را جز امام و جانشین او کسی نمی داند و همة آنچه در شرایع آسمانی آمده، مثالها و رموزی است برای حقایق باطنی مثلاً طهارت را به تبرّی جستن از مذاهب مخالف باطنیه تأویل می کنند.[7]
3. به اعتقاد اسماعیلیه پیامبران اولولعزم هفت نفرند و هر کدام یک وصی دارد، بدین ترتیب آدم که وصیّش شیث بود، نوح وصیّش سام، ابراهیم وصیّش اسماعیل، موسی وصیّش یوشع، عیسی وصیّش شمعون، محمد صلّی الله علیه و آله وصیّش علی علیه السّلام و اسماعیل (پسر امام جعفر صادق) که همان قائم است و به اعتقاد برخی محمد بن اسماعیل امام قائم است.[8]
4. اعتقاد اسماعیلیه در توحید از این قرار است که آنها معتقدند خداوند نه مثل دارد و نه ضد و صفات را به طور مطلق از خداوند نفی می کنند، در حالی که امامیه صفات خداوند را عین ذاتش دانسته و فقط صفات زائد بر ذات خداوند را نفی می کنند و صفاتی همچون علم، قدرت، حیاة (حیّ) و... را عین ذات خداوند می دانند.
5. اسماعیلیه معتقد به مخیّر بودن انسان هستند و همچنین به قضا و قدر معتقدند لکن قضا و قدر را سلب کننده اختیار از انسان نمی دانند.
6. اسماعیلیه در رابطه با معاد معتقدند که معاد جسمانی نیست بلکه روحانی است و به بهشت و جهنم و ملائکه و جن ایمان دارند ولی تفسیرشان از این امور با شیعه امامی تفاوت دارد.[9]
و بالاخره تفاوت اساسی شیعه دوازده امامی با اسماعیلیه در این است که اسماعیلیه معتقدند که امامت به دور عدد (هفت) گردش می کند و نبوّت را در حضرت محمد صلّی الله علیه و آله ختم شده نمی دانند و تغییر و تبدیل در احکام و شریعت بلکه برداشتن اصل تکلیف مخصوصاً در نظر باطنیه، که فرقه ای از اسماعیلیه به حساب می آیند، مانعی ندارد بر خلاف شیعة دوازده امامی که حضرت محمد صلّی الله علیه و آله را خاتم الانبیاء می دانند و برای وی دوازده وصی و جانشین قائلند و ظاهر شریعت را معتبر و غیر قابل نسخ می دانند و برای قرآن کریم هم ظاهر و هم باطن اثبات می کنند. [10]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. اسماعیلیه بین الحقایق و الاباطیل، هاشم عثمان.
2. بحوث فی الملل و النحل، جعفر سبحانی، جلد8 .
3. تاریخ و عقاید اسماعیلیه، فرهاد دفتری.
[1] . بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفِرَق، تحقیق محمد محی الدین عبدالحمید، بیروت، مکتبة العصریه، چاپ اول، 1411ه ، ص62.
[2] . سعد بن عبداله ابی خلف اشعری قمی، المقالات و الفرق، تصحیح دکتر مشکور، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ اول، 1361ش، ص80.
[3] . نو بختی، فرق الشیعه، ترجمه محمد جواد مشکور، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ اول، 1361، ص105.
[4] . ر.ک، صافی گلپایگانی، لطف الله، منتخب الاثر، قم، انتشارات حضرت معصومه (س)، چاپ دوم، 1421 ه ، ص 8345.
[5] . مشکور، محمد جواد، موسوعه الفرق الاسلامیه، بیروت، مجمع بحوث الاسلامیه، چاپ اول، 1415ه ، ص104.
[6] . همان.
[7] . ربانی گلپایگانی، علی، فِرق و مذاهب کلامی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ سوم، 1383، ص76.
[8] . نوبختی، پیشین، ص107.
[9] . ر.ک، سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، قم، انتشارات امام صادق علیه السّلام چاپ اول، 1418ه ، ج8، ص 191231.
[10] . طباطبائی، محمد حسین، شیعه در اسلام، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1362، ص39.
- [سایر] اصول عقاید اسماعیلیه چیست و چه تفاوتی با امامیه دارد؟
- [سایر] اصول دین با اصول مذهب چه تفاوتی دارد و ترتیب صحیح آن کدام است؟
- [سایر] اطلاعات درباره فرقه اسماعیلی 6 امامی و فعالیت امامان آنان می خوایتم؟
- [سایر] آیا قائم آل محمد (عج) در اسماعیلیه با امامیه یک مفهوم دارد یا خیر؟
- [سایر] اطلاعات درباره فرقه اسماعیلی 6 امامی و فعالیت امامان آنان می خواستم؟
- [سایر] آیا قائم آل محمد (عج) در اسماعیلیه با امامیه یک مفهوم دارد یا خیر؟
- [سایر] مستور بودن امامان اسماعیلیه با غایب بودن امام زمان عج چه تفاوتی دارد؟
- [آیت الله بهجت] آیا به نظر حضرتعالی زمان مکلف شدن به اصول دین همان زمان مکلف شدن به احکام شرعی است؟ یا تفاوتی بین این دو وجود دارد؟
- [سایر] امامت از فروع دین است یا اصول دین؟
- [سایر] روایات زیادی هست که بعد از پیامبر 12خلیفه وجود دارد.علمای زیدیه و اسماعیلیه و بقیه ی شیعیان چند امامی چگونه این روایت را توجیه می کنند؟
- [آیت الله مظاهری] در غیر فروعات فقهیه مانند پرداخت وجوهات شرعیّه و تعیین قیّم یا سرپرست برای اوقاف و یا تعیین وصی برای کسی که وصی ندارد، رجوع به اعلم یا رجوع به مرجع تقلید شخص، لازم نیست و رجوع به مجتهد جامع الشرایط کفایت میکند. ______ 1) در بخش سوّم این رساله، مباحث مربوط به اصول دین تحت عنوان (اصول اعتقادی) آمده است.
- [آیت الله جوادی آملی] .اسلام, اصولی دارد; مانند توحید، نبوت و معاد, و فروعی مانند نماز، روزه و..., و مسلمان باید برپایه دلیلِ هر چند ساده, به اصول دین یقین داشته باشد و تقلید در اصول دین, جایز نیست. احکام ضروری فروع دین; مانند واجب بودن نماز, مورد تقلید نیست. در احکام غیر ضروری و موضوعاتی که نیاز به استنباط دارد, باید طبق اجتهاد یا احتیاط و یا تقلید عمل کرد. احتیاط, آن است که اگر کسی یقین دارد عملی حرام نیست .بلکه واجب یا مستحب است، آن را انجام دهد و اگر یقین دارد که عملی واجب نیست؛ بلکه حرام یا مکروه است، آن را ترک کند. احتیاط, برای مجتهد و غیر مجتهد, جایز است. کسی که مجتهد نیست و نخواست احتیاط کند, باید از مجتهد واجد شرایط تقلید کند.
- [آیت الله وحید خراسانی] اعتقاد انسان به اصول دین اسلام باید بر پایه علم باشد و تقلید یعنی پیروی از غیر بدون حصول علم در اصول دین باطل است ولی در غیر اصول دین از احکامی که قطعی و ضروری نیست و همچنین موضوعاتی که محتاج به استنباط است باید یا مجتهد باشد که بتواند وظایف خود را از روی مدارک انها به دست اورد و یا به دستور مجتهدی که شرایط ان خواهد امد رفتار نماید و یا احتیاط کند یعنی به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف را انجام داده مثلا اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند و عده دیگر می گویند حرام نیست ان عمل را ترک کند و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی جایز می دانند به جا اورد پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند باید تقلید نمایند
- [آیت الله شبیری زنجانی] کسی که میت را غسل میدهد باید مسلمان دوازده امامی و عاقل و بالغ یا ممیّز بوده و غسل را درست انجام دهد ولی اگر میت مسلمان غیر دوازده امامی را هم مذهب خودش بر طبق مذهبش غسل بدهد، تکلیف از مسلمان دوازده امامی ساقط است.
- [آیت الله اردبیلی] کسی که زکات میگیرد، باید شیعه دوازده امامی باشد و اگر به گمان این که کسی شیعه دوازده امامی است به او زکات بدهد و بعد معلوم شود شیعه نبوده، حکم آن مانند حکمی است که در مسأله 2056 گذشت و در صورتی که مصلحت دینی اقتضا کند، از بابت سهم فی سبیل اللّه میتواند به غیر شیعه دوازده امامی هم زکات بدهد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد، و نمی تواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی بدون دلیل گفته کسی را قبول کند، ولی اگر از گفته غیر به عقاید دینی یقین پیدا کند در حکم به مسلمان بودن او کافی است، و در احکام دین باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند، یعنی به دستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید، که یقین کند، تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند، و عده دیگر می گویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب می دانند، آن را به جا آورد پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] شخص مسلمان باید به اصول دین از روی دلیل اعتقاد پیدا کند و نمی تواند در اصول دین تقلید نماید؛ یعنی بدون سؤال از دلیل گفته کسی را قبول کند. ولی در احکام دین در غیر ضروریات باید مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد؛ یا از مجتهد تقلید کند؛ یعنی به دستور او رفتار نماید؛ یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است؛ مثلا اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند و عده دیگر می گویند حرام نیست؛ آن عمل را انجام ندهد و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب می دانند؛ آن را به جا آورد. پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند؛ لازم است از مجتهد تقلید نمایند.
- [آیت الله بروجردی] عقیده مسلمانان به اصول دین باید از روی دلیل باشد و نمیتواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی بدون دلیل گفتهی کسی را قبول کند؛ ولی در احکام دین باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند یعنی به دستور او رفتار نماید یا از راه احتیاط طوری به وظیفهی خود عمل نماید که یقین کند، تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر عدّهای از مجتهدین عملی را حرام میدانند و عدّهی دیگر میگویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب میدانند، آن را به جا آورد، پس کسانی که مجتهد نیستند و نمیتوانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند.
- [آیت الله خوئی] شخص مسلمان باید به اصول دین از روی دلیل اعتقاد کند و نمیتواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی بدون سؤال از دلیل، گفتة کسی را قبول کند. ولی در احکام دین در غیر ضروریات و قطعیات باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل بهدست آورد، یا از مجتهد تقلید کند یعنی بدون سؤال از دلیل بهدستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طوری به وظیفة خود عمل نماید، که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است مثلًا اگر عدهای از مجتهدین عملی را حرام میدانند و عده دیگر میگویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب میدانند آن را بهجا آورد. پس کسانی که مجتهد نیستند و نمیتوانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند.
- [آیت الله وحید خراسانی] کسی که زکات می گیرد باید شیعه دوازده امامی باشد و اگر انسان کسی را شیعه دوازده امامی بداند و به او زکات بدهد و بعد معلوم شود نبوده باید دوباره زکات بدهد