فرقه درویشی، چه فرقه ای است؟ چه عقایدی دارند؟
فرقه درویشی، چه فرقه ای است؟ چه عقایدی دارند؟ دراویش و صوفیه فرقه‌های مختلفی دارند و نمی‌شود درباره همه آنها یکسان قضاوت کرد؛ طریقه تصوف تقریباً از قرن دوم به صورت یک مسلک معینی درآمده و تا قرن هفتم رو به تکامل بوده و قرنهای 7 و 8 اوج این مکتب است و از قرن نه تاکنون رو به نزول و انحطاط داشته . اگر نگوییم که تعریف تصوف غیرممکن است باید اعتراف کرد که بسیار مشکل است. در روشن شدن این مطلب کافی است که بدانیم که ابوالمنصور بغدادی حدود 1000 تعریف درباره تصوف جمع آوری کرده، (تاریخ تصوف، دکتر مهدیزاده، ص 4) و علت این مطلب این است که در تصوف در طول تاریخ دگرگونی های بسیار زیادی حاصل شده که تصوف در اسلام از زهد ابتدائی شروع تا اوج عرفان که امروزه بعضی عرفان را تکامل یافته تصوف می دانند علاوه بر اینکه در هر دوره در تصوف فرقه های گوناگون که حتی گاه در مقابل هم بودند پیدا شده اند که همین مکاتب متعدد گاه متضاد نشان می دهد که تصوف واقعاً دارای چهارچوب منظم و قابل تعریف نیست و رد کردن آن بصورت مطلق و یا قبول کردنش بنحو مطلق درست نیست لهذا باید آراء و عقاید فرقه خاصی از صوفیه را که ما شخصاً با آن مواجه هستیم مورد شناخت قرار دهیم تا بتوانیم بصورت مستدل قبول یا رد کنیم. آشنایی از احوال صوفیه و تاریخچه آنها و پیدایش و علل آن در این مقال مختصر نمی گنجد, لهذا برای این که شما برادر عزیز به صورت کامل پی به حقیقت این فرقه ها ببرید، به منایع زیر مراجعه فرمائید.: 1. تاریخ تصوف , عباسعلی عمید زنجانی 2. عارف و صوفی چه می گوید, جواد تهرانی 3. تصوف و تشیع , هاشم معروف الحسنی , ترجمه : محمد صادق عارف 4. عرفان و تصوف , داود الهامی 5. فلسفه عرفان , دکتر سید یحیی یثربی 6. آشنائی با علوم اسلامی قسمت فلسفه و عرفان , شهید مطهری 7. دین عرفانی و عرفان دینی , علی شیروانی دو – 8-کتاب جلوه حق، تألیف آیت الله مکارم شیرازی از انجا که پرداختن تفصیلی در گنجایش این مختصر نیست به چند نکته اشاره میشود : 1- اگر منظور از درویش‌گری و علی اللهی، صِرف ذکر گفتن و عبادت و اظهار ارادت به حضرت علی(ع) باشد وانحرافی در اعتقادات (مخصوصا توحید و معاد) وجود نداشته باشد و پایبند به انجام واجبات و ترک محرمات باشند؛ این نه تنها بد نیست، بلکه بسیار عالی نیز می‌باشد.چنان که امام خمینی(ره) فرمودند: (اگر اهل حق (گروهی از دراویش) می‌گویند علی حق است پس ما هم اهل حق هستیم). 2- در خصوص راهنمائی برای شناخت گروه صوفیه و راهکارهای مقابله با آن ابتداءً باید این نکته را یادآور شوم که برای این که ما یک اندیشه و مکتبی را قبول و یا رد کرده و با آن مقابله کنیم ابتداءً باید حقیقت آن اندیشه و مکتب را خوب بفهمیم و در مرحله بعد به نقادی عقل گذارده و اینکه آیا با ضروریات علمی و عقلی منافات دارد یا خیر و در مرحله سوم شخص صاحب مکتب و دین باید ملاحظه کند که این اندیشه و مکتب آیا با حقایق قطعی دینش همخوانی و سازگاری دارد یا خیر؟ بررسی مکتب تصوف هم از این قاعده مستثنی نیست. 3- یکی از ویژگیهای این فرقه که همه محققین به آن اعتراف کرده اند التقاطی بودن این مکتب است. بدین معنا که مبانی خود را از ادیان و مذاهب و اندیشه های گوناگون مانند اسلام، مسیحیت، هندو، بودا، زردشت گرفته و از مزج اینها تصوف ایجاد شده که همین التقاطی بودن باعث ایجاد تضادهای در درون این مکتب شده، (جلوه حق، آیت الله مکارم شیرازی، ص 24) و باعث شده که بعضی دعاوی آنها با عقل و بعضی با دین و بعضی با هر دو در تضاد باشد . 4- شکستن حریم احکام دین در زمینه های گوناگون و زیر پا نهادن احکام صریح و قطعی شریعت مانند ترک نماز، رقص و سماع، ترک ازدواج، ریاضت کشیهای سخت عزلت و گوشه نشینی، ایجاد خانقاه، خرقه پوشی، خرد کردن شخصیت خود از مشخصات این گروههاست . در ریاضت کشیهای ایشان درباره ابوبکر شبلی از بزرگان صوفیه نقل شده به اول که به مجاهده دست بر گرفت سالهای دراز نمک در چشم کشیدی تا در خواب نشود و گویند که هفت من نمک در چشم کرده بود، (تذکره الاولیاء، شیخ قربه الدین عطار، جلد 2، ص 164) و داستان معروف لُص (دزد) حمام _ که غزالی از یکی از شیوخ بنام ابن کزینی نقل می کند که: من زمانی وارد یکی از مناطق شدم و در آنجا حسن سابقه ای پیدا کردم. برای نجات از این حسن شهرت روزی به گرمابه ای رفتم و لباس گرانبهائی را دزدیده از گرمابه خارج شدم مردم دویدند مرا گرفته جامعه های گرانبها از من برکندند پس از این واقعه در میان مردم به دزد حمام مشهور شدم و به این وسیله نفس من راحت شد!! و غزالی هم این عمل را تأیید کرده که باعث تعجب دانشمند بزرگ ابن جوزی شده که می گوید آیا هیچ راهی صحیح برای اصلاحی قلب نبود که به این گونه امور بپردازند و آیا رواست که مسلمان بر خود نام دزد نهد. اعتقادی فراوانی در بین آنها وجود دارد. به عنوان مثال گروهی از آنها ذکر می‌گویند؛ ولی نماز نمی‌خوانند و می‌گویند انسان می‌تواند به جایی برسد که نیازی به شریعت نداشته باشد و گروهی دیگر حضرت علی(ع) را خدا می‌دانند و گروهی هم می‌گویندحضرت علی(ع) خدا نیست؛ ولی مخلوق هم نیست و به جای روزه ماه رمضان فقط سه روز روزه می‌گیرند و... که همه اینها مخالف صریح آیات قرآن وادله معتبر شرعی است. . درباره بایزد بسطامی که در میان صوفیه مقام فوق العاده ای دارد بطوری که او را سلطان العارفین ملقب کرده اند نقل شده روزی مردی پیش او آمد بایزید گفت: کجا می روی؟ گفت به حج خانه خدا گفت چه داری گفت دویست درهم. گفت: آن را بمن بده که صاحب عیالم و هفت بار دور یمن بگرد و باز گرد که حج تو همین است! و بالا تر از این شیخ عطار نقل می کند که بایزد را گفتند روز قیامت که می شود مردم در زیر لوای محمد(ص)، جمع می شوند گفت به خدا قسم که لوای و پرچم من از لوای محمد بزرگتر است، (تذکره الاولیاء، ج 2، ص 112). و جمله ما اعظم شأنی که فقط در حق خداوند متعال سزاوار است گفته شود همیشه ورد زبان او بوده به این معنا که چه مقامم بالا است و صدها نمونه از این قبیل کفریات از این شخص که به عقیده خود صوفیها بعنوان بزرگترین صوفی مطرح شده داریم وانگهی صوفیه قائل به شریعت و طریقت و حقیقت در طول هم است به گونه ای که اگر فردی به حقیقت رسید دیگر نیاز به شریعت را در خود احساس نمی کند. در صورتی که بنای اهلبیت (ع ) بر این بوده است که تأکید می کردند بر ظاهر شریعت محمدی (ص ). و خود ظاهر اگر درست باشد به دوستی باطن کمک خواهد کرد - الظاهر عنوان الباطن - و اضافه بر اینها ائمه (ع ) از این تیپ افراد ناراضی بودند چنان که امام صادق (ع ) در جوابی به سفیان ثوری به این مهم اشاره نمود. البته ممکن است، شخص خاصی از دراویش، هیچ یک از اشکالات ذکر شده را نداشته باشد و مقید به اصول و فروع دین باشد که در واقع خارج از آن مسلک خواهد بود. 5- از نظر نقلی کتابهایی به جمع آوری روایاتی که درباره صوفیه وارد شده پرداخته اند که از همه مهمتر 2 کتاب است یکی کتاب حدیقه الشیعه محقق اردبیلی و دیگری کتاب الاثنی عشریه شیخ حر عاملی که هر 2 از دانشمندان بسیار معروف شیعه هستند. برای نمونه فقط یک حدیث معتبر و صحیح که در هر 2 کتاب ذکر شده بسنده می کنیم. بزنطی و اسماعیل ابن بزیع از امام رضا(ع) نقل می کنند، قال علی ابن موسی(ع) من ذکر عنده الصوفیه و لم ینکرهم بلسانه و قلبه فلیس منا و من انکرهم فکانما جاهد الکفار بین یدی رسول الله(ص)، امام رضا(ع) فرمود هر کس در نزد او از صوفیه ذکری بشود و به زبان و دل ایشان را انکار ننماید چنین کسی از ما نیست و هر کسی صوفیه را انکار کرد مانند کسی است که در راه خدا و در حضور رسول خدا(ص) جهاد کرده باشد، (الاثنی عشریه، شیخ حر عاملی، ص 32 و حدیقه الشیعه، محقق اردبیلی، ص 563). که به خاطر این روایات و بعضی دعاوی بزرگان این گروه و فتاوای خاص آنها معمولاً علماء و فقهاء شیعه با این فرقه مخالفت کرده و به ابطال عقاید آنان پرداخته اند و در رد عقاید آنان کتاب نوشته اند. اخیرا آیت الله مکارم شیرازی کتابی در رد ایشان نوشته است . 6- بریدن از خلق خدا، گریز از مسؤولیت‌های اجتماعی، فاصله گرفتن از قدرت سیاسی جامعه، فرو رفتن در خود با غفلت از اطراف و به اصطلاح رهبانیت، چیزی است که با طبیعت اسلام سازگار نبوده و نیست. هر چقدر بتوان از عرفان دفاع کرد، از مشی صوفیانه - که مهم‌ترین رکن آن در عرصه زهد به صورت یک شغل است - نمی‌توان دفاع کرد. امام علی(علیه السلام) در رسیدگی به بینوایان، ساده‌زیستی و اجتناب از کمترین لذایذ دنیوی، اجرای عدالت و حفظ و رعایت بیت‌المال، اخلاق نیکو و ایثار، سخاوت، صلابت، شجاعت، عبادت و درایت سرآمد روزگار بود؛ با این حال در صحنه سیاست و کارزار حضور دائمی و همیشگی داشت. او خود مدت کوتاهی متصدی امر حکومت گشت و در زمان‌های دیگر، که در کنار بود همچون ناظری دقیق، اعمال حاکمان را تحت نظارت داشت. او هیچ‌گاه به زهد به عنوان یک شغل _ که باعث کنار گذاشتن دیگر مسولیت ها گردد _ نمی‌نگریست. لهذا گرچه ممکن است بعضی گفته های آنها هم خوب و درست باشد ولی غالب مطالب آنها مخالف با عقل و دین و شریعت است . 7- دین، دارای سه رکن اساسی است که ما از آنها به نظام اعتقادی، نظام ارزشی یا اخلاقی و نظام فقهی یاد می‌کنیم. هیچ دینی بدون سه رکن پیش گفته، تحقق‌پذیر نیست و در شناخت دین، معرفت به هر سه رکن، بایسته و ضروری است. اگر فردی تنها به یکی از این سه رکن توجه کرده و آن را فراگیرد دانش و نگرش دینی او ناقص خواهد بود. صوفیان با تمامی شعبه‌ها و فرقه‌های گوناگون خود، نگرشی یک‌سویه و ناقص به دین دارند و عمده آموزه‌های دین را در اخلاق می‌بینند. حتی در این بخش نیز این آموزه‌ها را به طور کامل از کلمات گهربار ائمه(علیهم السلام) و به خصوص حضرت علی(علیه السلام) درنیافته‌اند. نظام فقهی آنان بسیار اندک است و بدعت‌هایی در آن دیده می‌شود و نظام اعتقادی مستحکم، منسجم و مستدل ندارند. 8- مطالعات و تحقیقات در احوال و تراجم و مشایخ صوفیه می نمایاند که اقطاب و مشایخ اولیه و سرسلسله آنها از میان اهل سنت برخاسته اند. و تا قبل از روی کار آمدن دولت صفویه یک مرشدی نمی توان پیدا کرد که شیعه و پیرو اهل بیت باشد, (عرفان و تصوف , ص 316, الهامی , داود). در حدیثی از امام حسن عسکری (ع ) نقل شده که از امام صادق (ع ) پرسیدند ابو هاشم کوفی چگونه آدمی است فرمود: وی شخص فاسدالعقیده ای بوده و او همان کسی است که مذهبی را بدعت گذارد که آن را تصوف می نامند و وی این مذهب را پناهگاهی برای عقیده زشت و ناپسند خود قرار داد, (سفینه البحار, ج 2, ص 57, نقل از کتاب تاریخ تصوف , عمید زنجانی , ص 185). 9- باید نیک دانست بهترین بستر برای رشد و تهذیب و سلوک و مجاهده نفسانی تعالیم اسلام است که در متون دینی - قرآن , سنت نبوی , و احادیث اهل بیت (ع ) - آمده است و قرآن و عترت برای هر سالک الی الله دستگیره محکم و چراغ پرفروغ است. و از انوار عرفان التقاطی متصوفه بی نیاز می سازد. ابن عربی که در عرفان اسلامی جایگاه والایی دارد می گوید:”. حقیقت عین شریعت است وی تصریح می کند: هر که از شریعت فاصله بگیرد، اگر تا آسمان هم بالا رفته باشد به چیزی از حقیقت دست نخواهد یافت!... حقیقت عین شریعت است. شریعت مانند جسم و روح است که جسمش احکام است و روحش حقیقت”.(مجله معرفت، شماره 35) علامه طباطبایی دراین باره فرموده اند: اینکه از بعضی شنیده شده است که می گویند سالک پس از وصول به مقامات عالیه و وصول به فیوضات ربانیه، تکلیف از او ساقط میگردد، سخنی است کذب و افترایی است بس عظیم؛ زیرا رسول اکرم (ص) با این که اشرف موجودات و اکمل خلایق بودند، با این حال تا آخرین درجات حیات تابع و ملازم احکام الهیه بودند. بنابراین سقوط تکلیف به این معنی دروغ و بهتان است. (مجله معرفت-شماره 4- جایگاه شریعت در قلمرو عرفان. آیت الله بهجت در فرمایشی عمیق این مهم را اینگونه یاداور شدند: مگر میشود راهی برای رسیدن به خداوند باشد وآنرا خداوند از طریق پیامبرانش به مردم نرسانده باشد؟ لازم به ذکر است اگر قرار باشد راه رسیدن به خداوند جدای از احکام باشد در ان صورت فلسفه احکام و حکمت اوامر شارع بی جواب خواهد بود. 10- نکته ای که نباید از آن غفلت نمود این است که دراویشی که فعلا مطرح می باشند و جلسات و حلقات ذکر و ورد دارند در حقیقت چیزی جدا از تصوف بوده و بنوعی کلاه بردار و کاسب محسوب می شوند. مشکلی که در عموم فرقه‌های صوفیه به خصوص در دوران حاضر پیش آمده دوری رؤسای آنها از شیوه‌ی علما و اتکا بر تأویلات و اصرار بر جدایی از شیوه عالمان فقه می‌باشد وگرنه بسیاری از عارفان و صوفیان برجسته در گذشته از عالمان نامدار در علوم مختلف اسلامی بوده‌اند و خود آنان از شیوه‌های علمی در فقه و سایر رشته‌های معارف اسلامی بهره می‌بردند ولی صوفیه در زمان ما بیشتر بر تأویل دین و متون دینی و دوری از شریعت استوار گذشته است. البته این منحصر به دوران ما نیست و شخصیت‌های برجسته‌ای همچون صدرالمتألهین شیرازی که نسبت به عرفان و عرفا نظر مثبت داشته در رد بعضی از صوفیه و عقاید باطل آنان کتاب نوشته است. 11- نکته قابل ذکر این که انجام برخی کارهای به ظاهرعجیب توسط گروه های اشاره شده ، محصول پرورش توانایی ها و مهارتهایی در خودشان است. آنها با تمرین و انجام برخی از ریاضت ها به چنین مهارت هایی دست می یابند و هیچ ارتباط خاصی با گفتن ذکر کلمه هو ندارد و با اموری چون کرامات اولیای خدا و معجزه امامان و پیامبران تفاوت ماهوی دارد. شاهد بر این مطلب این است که بسیاری از دیگر فرقه های صوفیه هستند که این اذکار را مرتب بر زبان تکرار می کنند ولی فاقد چنین مهارت ها و توانایی هایی هستند. 12- در مورد بخش آخر سوال باید گفت وظیفه ما در مرحله اول تقویت بنیه فکری خود ، در مرحله بعد آگاه سازی دیگران است. البته باید توجه داشت مشاجره و درگیری لفظی و یا فیزیکی با این گروهها مناسب نیست، چرا که مذهب شیعه دارای پشتوانه ای محکم، واز منطقی قوی برخوردار است بنابر این بهترین روش مقابله با آنها، مقابله فکری است.
عنوان سوال:

فرقه درویشی، چه فرقه ای است؟ چه عقایدی دارند؟


پاسخ:

فرقه درویشی، چه فرقه ای است؟ چه عقایدی دارند؟

دراویش و صوفیه فرقه‌های مختلفی دارند و نمی‌شود درباره همه آنها یکسان قضاوت کرد؛ طریقه تصوف تقریباً از قرن دوم به صورت یک مسلک معینی درآمده و تا قرن هفتم رو به تکامل بوده و قرنهای 7 و 8 اوج این مکتب است و از قرن نه تاکنون رو به نزول و انحطاط داشته . اگر نگوییم که تعریف تصوف غیرممکن است باید اعتراف کرد که بسیار مشکل است. در روشن شدن این مطلب کافی است که بدانیم که ابوالمنصور بغدادی حدود 1000 تعریف درباره تصوف جمع آوری کرده، (تاریخ تصوف، دکتر مهدیزاده، ص 4) و علت این مطلب این است که در تصوف در طول تاریخ دگرگونی های بسیار زیادی حاصل شده که تصوف در اسلام از زهد ابتدائی شروع تا اوج عرفان که امروزه بعضی عرفان را تکامل یافته تصوف می دانند علاوه بر اینکه در هر دوره در تصوف فرقه های گوناگون که حتی گاه در مقابل هم بودند پیدا شده اند که همین مکاتب متعدد گاه متضاد نشان می دهد که تصوف واقعاً دارای چهارچوب منظم و قابل تعریف نیست و رد کردن آن بصورت مطلق و یا قبول کردنش بنحو مطلق درست نیست لهذا باید آراء و عقاید فرقه خاصی از صوفیه را که ما شخصاً با آن مواجه هستیم مورد شناخت قرار دهیم تا بتوانیم بصورت مستدل قبول یا رد کنیم.
آشنایی از احوال صوفیه و تاریخچه آنها و پیدایش و علل آن در این مقال مختصر نمی گنجد, لهذا برای این که شما برادر عزیز به صورت کامل پی به حقیقت این فرقه ها ببرید، به منایع زیر مراجعه فرمائید.: 1. تاریخ تصوف , عباسعلی عمید زنجانی 2. عارف و صوفی چه می گوید, جواد تهرانی 3. تصوف و تشیع , هاشم معروف الحسنی , ترجمه : محمد صادق عارف 4. عرفان و تصوف , داود الهامی 5. فلسفه عرفان , دکتر سید یحیی یثربی 6. آشنائی با علوم اسلامی قسمت فلسفه و عرفان , شهید مطهری 7. دین عرفانی و عرفان دینی , علی شیروانی دو – 8-کتاب جلوه حق، تألیف آیت الله مکارم شیرازی
از انجا که پرداختن تفصیلی در گنجایش این مختصر نیست به چند نکته اشاره میشود :
1- اگر منظور از درویش‌گری و علی اللهی، صِرف ذکر گفتن و عبادت و اظهار ارادت به حضرت علی(ع) باشد وانحرافی در اعتقادات (مخصوصا توحید و معاد) وجود نداشته باشد و پایبند به انجام واجبات و ترک محرمات باشند؛ این نه تنها بد نیست، بلکه بسیار عالی نیز می‌باشد.چنان که امام خمینی(ره) فرمودند: (اگر اهل حق (گروهی از دراویش) می‌گویند علی حق است پس ما هم اهل حق هستیم).
2- در خصوص راهنمائی برای شناخت گروه صوفیه و راهکارهای مقابله با آن ابتداءً باید این نکته را یادآور شوم که برای این که ما یک اندیشه و مکتبی را قبول و یا رد کرده و با آن مقابله کنیم ابتداءً باید حقیقت آن اندیشه و مکتب را خوب بفهمیم و در مرحله بعد به نقادی عقل گذارده و اینکه آیا با ضروریات علمی و عقلی منافات دارد یا خیر و در مرحله سوم شخص صاحب مکتب و دین باید ملاحظه کند که این اندیشه و مکتب آیا با حقایق قطعی دینش همخوانی و سازگاری دارد یا خیر؟ بررسی مکتب تصوف هم از این قاعده مستثنی نیست.
3- یکی از ویژگیهای این فرقه که همه محققین به آن اعتراف کرده اند التقاطی بودن این مکتب است. بدین معنا که مبانی خود را از ادیان و مذاهب و اندیشه های گوناگون مانند اسلام، مسیحیت، هندو، بودا، زردشت گرفته و از مزج اینها تصوف ایجاد شده که همین التقاطی بودن باعث ایجاد تضادهای در درون این مکتب شده، (جلوه حق، آیت الله مکارم شیرازی، ص 24) و باعث شده که بعضی دعاوی آنها با عقل و بعضی با دین و بعضی با هر دو در تضاد باشد .
4- شکستن حریم احکام دین در زمینه های گوناگون و زیر پا نهادن احکام صریح و قطعی شریعت مانند ترک نماز، رقص و سماع، ترک ازدواج، ریاضت کشیهای سخت عزلت و گوشه نشینی، ایجاد خانقاه، خرقه پوشی، خرد کردن شخصیت خود از مشخصات این گروههاست . در ریاضت کشیهای ایشان درباره ابوبکر شبلی از بزرگان صوفیه نقل شده به اول که به مجاهده دست بر گرفت سالهای دراز نمک در چشم کشیدی تا در خواب نشود و گویند که هفت من نمک در چشم کرده بود، (تذکره الاولیاء، شیخ قربه الدین عطار، جلد 2، ص 164) و داستان معروف لُص (دزد) حمام _ که غزالی از یکی از شیوخ بنام ابن کزینی نقل می کند که: من زمانی وارد یکی از مناطق شدم و در آنجا حسن سابقه ای پیدا کردم. برای نجات از این حسن شهرت روزی به گرمابه ای رفتم و لباس گرانبهائی را دزدیده از گرمابه خارج شدم مردم دویدند مرا گرفته جامعه های گرانبها از من برکندند پس از این واقعه در میان مردم به دزد حمام مشهور شدم و به این وسیله نفس من راحت شد!! و غزالی هم این عمل را تأیید کرده که باعث تعجب دانشمند بزرگ ابن جوزی شده که می گوید آیا هیچ راهی صحیح برای اصلاحی قلب نبود که به این گونه امور بپردازند و آیا رواست که مسلمان بر خود نام دزد نهد. اعتقادی فراوانی در بین آنها وجود دارد. به عنوان مثال گروهی از آنها ذکر می‌گویند؛ ولی نماز نمی‌خوانند و می‌گویند انسان می‌تواند به جایی برسد که نیازی به شریعت نداشته باشد و گروهی دیگر حضرت علی(ع) را خدا می‌دانند و گروهی هم می‌گویندحضرت علی(ع) خدا نیست؛ ولی مخلوق هم نیست و به جای روزه ماه رمضان فقط سه روز روزه می‌گیرند و... که همه اینها مخالف صریح آیات قرآن وادله معتبر شرعی است. . درباره بایزد بسطامی که در میان صوفیه مقام فوق العاده ای دارد بطوری که او را سلطان العارفین ملقب کرده اند نقل شده روزی مردی پیش او آمد بایزید گفت: کجا می روی؟ گفت به حج خانه خدا گفت چه داری گفت دویست درهم. گفت: آن را بمن بده که صاحب عیالم و هفت بار دور یمن بگرد و باز گرد که حج تو همین است! و بالا تر از این شیخ عطار نقل می کند که بایزد را گفتند روز قیامت که می شود مردم در زیر لوای محمد(ص)، جمع می شوند گفت به خدا قسم که لوای و پرچم من از لوای محمد بزرگتر است، (تذکره الاولیاء، ج 2، ص 112). و جمله ما اعظم شأنی که فقط در حق خداوند متعال سزاوار است گفته شود همیشه ورد زبان او بوده به این معنا که چه مقامم بالا است و صدها نمونه از این قبیل کفریات از این شخص که به عقیده خود صوفیها بعنوان بزرگترین صوفی مطرح شده داریم وانگهی صوفیه قائل به شریعت و طریقت و حقیقت در طول هم است به گونه ای که اگر فردی به حقیقت رسید دیگر نیاز به شریعت را در خود احساس نمی کند. در صورتی که بنای اهلبیت (ع ) بر این بوده است که تأکید می کردند بر ظاهر شریعت محمدی (ص ). و خود ظاهر اگر درست باشد به دوستی باطن کمک خواهد کرد - الظاهر عنوان الباطن - و اضافه بر اینها ائمه (ع ) از این تیپ افراد ناراضی بودند چنان که امام صادق (ع ) در جوابی به سفیان ثوری به این مهم اشاره نمود.
البته ممکن است، شخص خاصی از دراویش، هیچ یک از اشکالات ذکر شده را نداشته باشد و مقید به اصول و فروع دین باشد که در واقع خارج از آن مسلک خواهد بود.
5- از نظر نقلی کتابهایی به جمع آوری روایاتی که درباره صوفیه وارد شده پرداخته اند که از همه مهمتر 2 کتاب است یکی کتاب حدیقه الشیعه محقق اردبیلی و دیگری کتاب الاثنی عشریه شیخ حر عاملی که هر 2 از دانشمندان بسیار معروف شیعه هستند. برای نمونه فقط یک حدیث معتبر و صحیح که در هر 2 کتاب ذکر شده بسنده می کنیم. بزنطی و اسماعیل ابن بزیع از امام رضا(ع) نقل می کنند، قال علی ابن موسی(ع) من ذکر عنده الصوفیه و لم ینکرهم بلسانه و قلبه فلیس منا و من انکرهم فکانما جاهد الکفار بین یدی رسول الله(ص)، امام رضا(ع) فرمود هر کس در نزد او از صوفیه ذکری بشود و به زبان و دل ایشان را انکار ننماید چنین کسی از ما نیست و هر کسی صوفیه را انکار کرد مانند کسی است که در راه خدا و در حضور رسول خدا(ص) جهاد کرده باشد، (الاثنی عشریه، شیخ حر عاملی، ص 32 و حدیقه الشیعه، محقق اردبیلی، ص 563). که به خاطر این روایات و بعضی دعاوی بزرگان این گروه و فتاوای خاص آنها معمولاً علماء و فقهاء شیعه با این فرقه مخالفت کرده و به ابطال عقاید آنان پرداخته اند و در رد عقاید آنان کتاب نوشته اند. اخیرا آیت الله مکارم شیرازی کتابی در رد ایشان نوشته است .
6- بریدن از خلق خدا، گریز از مسؤولیت‌های اجتماعی، فاصله گرفتن از قدرت سیاسی جامعه، فرو رفتن در خود با غفلت از اطراف و به اصطلاح رهبانیت، چیزی است که با طبیعت اسلام سازگار نبوده و نیست. هر چقدر بتوان از عرفان دفاع کرد، از مشی صوفیانه - که مهم‌ترین رکن آن در عرصه زهد به صورت یک شغل است - نمی‌توان دفاع کرد. امام علی(علیه السلام) در رسیدگی به بینوایان، ساده‌زیستی و اجتناب از کمترین لذایذ دنیوی، اجرای عدالت و حفظ و رعایت بیت‌المال، اخلاق نیکو و ایثار، سخاوت، صلابت، شجاعت، عبادت و درایت سرآمد روزگار بود؛ با این حال در صحنه سیاست و کارزار حضور دائمی و همیشگی داشت. او خود مدت کوتاهی متصدی امر حکومت گشت و در زمان‌های دیگر، که در کنار بود همچون ناظری دقیق، اعمال حاکمان را تحت نظارت داشت. او هیچ‌گاه به زهد به عنوان یک شغل _ که باعث کنار گذاشتن دیگر مسولیت ها گردد _ نمی‌نگریست.
لهذا گرچه ممکن است بعضی گفته های آنها هم خوب و درست باشد ولی غالب مطالب آنها مخالف با عقل و دین و شریعت است .
7- دین، دارای سه رکن اساسی است که ما از آنها به نظام اعتقادی، نظام ارزشی یا اخلاقی و نظام فقهی یاد می‌کنیم. هیچ دینی بدون سه رکن پیش گفته، تحقق‌پذیر نیست و در شناخت دین، معرفت به هر سه رکن، بایسته و ضروری است. اگر فردی تنها به یکی از این سه رکن توجه کرده و آن را فراگیرد دانش و نگرش دینی او ناقص خواهد بود. صوفیان با تمامی شعبه‌ها و فرقه‌های گوناگون خود، نگرشی یک‌سویه و ناقص به دین دارند و عمده آموزه‌های دین را در اخلاق می‌بینند. حتی در این بخش نیز این آموزه‌ها را به طور کامل از کلمات گهربار ائمه(علیهم السلام) و به خصوص حضرت علی(علیه السلام) درنیافته‌اند. نظام فقهی آنان بسیار اندک است و بدعت‌هایی در آن دیده می‌شود و نظام اعتقادی مستحکم، منسجم و مستدل ندارند.
8- مطالعات و تحقیقات در احوال و تراجم و مشایخ صوفیه می نمایاند که اقطاب و مشایخ اولیه و سرسلسله آنها از میان اهل سنت برخاسته اند. و تا قبل از روی کار آمدن دولت صفویه یک مرشدی نمی توان پیدا کرد که شیعه و پیرو اهل بیت باشد, (عرفان و تصوف , ص 316, الهامی , داود). در حدیثی از امام حسن عسکری (ع ) نقل شده که از امام صادق (ع ) پرسیدند ابو هاشم کوفی چگونه آدمی است فرمود: وی شخص فاسدالعقیده ای بوده و او همان کسی است که مذهبی را بدعت گذارد که آن را تصوف می نامند و وی این مذهب را پناهگاهی برای عقیده زشت و ناپسند خود قرار داد, (سفینه البحار, ج 2, ص 57, نقل از کتاب تاریخ تصوف , عمید زنجانی , ص 185).
9- باید نیک دانست بهترین بستر برای رشد و تهذیب و سلوک و مجاهده نفسانی تعالیم اسلام است که در متون دینی - قرآن , سنت نبوی , و احادیث اهل بیت (ع ) - آمده است و قرآن و عترت برای هر سالک الی الله دستگیره محکم و چراغ پرفروغ است. و از انوار عرفان التقاطی متصوفه بی نیاز می سازد.
ابن عربی که در عرفان اسلامی جایگاه والایی دارد می گوید:”. حقیقت عین شریعت است وی تصریح می کند: هر که از شریعت فاصله بگیرد، اگر تا آسمان هم بالا رفته باشد به چیزی از حقیقت دست نخواهد یافت!... حقیقت عین شریعت است. شریعت مانند جسم و روح است که جسمش احکام است و روحش حقیقت”.(مجله معرفت، شماره 35)
علامه طباطبایی دراین باره فرموده اند: اینکه از بعضی شنیده شده است که می گویند سالک پس از وصول به مقامات عالیه و وصول به فیوضات ربانیه، تکلیف از او ساقط میگردد، سخنی است کذب و افترایی است بس عظیم؛ زیرا رسول اکرم (ص) با این که اشرف موجودات و اکمل خلایق بودند، با این حال تا آخرین درجات حیات تابع و ملازم احکام الهیه بودند. بنابراین سقوط تکلیف به این معنی دروغ و بهتان است. (مجله معرفت-شماره 4- جایگاه شریعت در قلمرو عرفان.
آیت الله بهجت در فرمایشی عمیق این مهم را اینگونه یاداور شدند: مگر میشود راهی برای رسیدن به خداوند باشد وآنرا خداوند از طریق پیامبرانش به مردم نرسانده باشد؟
لازم به ذکر است اگر قرار باشد راه رسیدن به خداوند جدای از احکام باشد در ان صورت فلسفه احکام و حکمت اوامر شارع بی جواب خواهد بود.
10- نکته ای که نباید از آن غفلت نمود این است که دراویشی که فعلا مطرح می باشند و جلسات و حلقات ذکر و ورد دارند در حقیقت چیزی جدا از تصوف بوده و بنوعی کلاه بردار و کاسب محسوب می شوند. مشکلی که در عموم فرقه‌های صوفیه به خصوص در دوران حاضر پیش آمده دوری رؤسای آنها از شیوه‌ی علما و اتکا بر تأویلات و اصرار بر جدایی از شیوه عالمان فقه می‌باشد وگرنه بسیاری از عارفان و صوفیان برجسته در گذشته از عالمان نامدار در علوم مختلف اسلامی بوده‌اند و خود آنان از شیوه‌های علمی در فقه و سایر رشته‌های معارف اسلامی بهره می‌بردند ولی صوفیه در زمان ما بیشتر بر تأویل دین و متون دینی و دوری از شریعت استوار گذشته است. البته این منحصر به دوران ما نیست و شخصیت‌های برجسته‌ای همچون صدرالمتألهین شیرازی که نسبت به عرفان و عرفا نظر مثبت داشته در رد بعضی از صوفیه و عقاید باطل آنان کتاب نوشته است.
11- نکته قابل ذکر این که انجام برخی کارهای به ظاهرعجیب توسط گروه های اشاره شده ، محصول پرورش توانایی ها و مهارتهایی در خودشان است. آنها با تمرین و انجام برخی از ریاضت ها به چنین مهارت هایی دست می یابند و هیچ ارتباط خاصی با گفتن ذکر کلمه هو ندارد و با اموری چون کرامات اولیای خدا و معجزه امامان و پیامبران تفاوت ماهوی دارد. شاهد بر این مطلب این است که بسیاری از دیگر فرقه های صوفیه هستند که این اذکار را مرتب بر زبان تکرار می کنند ولی فاقد چنین مهارت ها و توانایی هایی هستند.
12- در مورد بخش آخر سوال باید گفت وظیفه ما در مرحله اول تقویت بنیه فکری خود ، در مرحله بعد آگاه سازی دیگران است. البته باید توجه داشت مشاجره و درگیری لفظی و یا فیزیکی با این گروهها مناسب نیست، چرا که مذهب شیعه دارای پشتوانه ای محکم، واز منطقی قوی برخوردار است بنابر این بهترین روش مقابله با آنها، مقابله فکری است.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین