عقائد زیدیه را بیان کنید. زیدیه به کسانی گفته میشود که پس از امام حسین علیه السّلام قائل به امامت زید[1] فرزند امام سجاد علیه السّلام شدند و امام سجاد علیه السّلام را به عنوان امام واجب الطاعه قبول نداشتند. دانشمندان و بزرگان امامیّه شخصیت زید را ستوده و او را به علم و دانش، تهجّد و تقوی، زهد و پرهیزگاری و شجاعت و ظلمستیزی وصف کردهاند. شیخ مفید در این باره میفرماید: زید بن علی پس از حضرت باقر علیه السّلام شخصیت ممتاز در میان برادران خود بود. فردی عابد، پرهیزگار، فقیه، سخاوتمند و شجاع به شمار میرفت، کثرت انس او با قرآن سبب شده بود که به او لقب حلیف القرآن یعنی همپیمان با قرآن بدهند.[2] زیدیان به اصول پنجگانهی ذیل معتقد هستند: 1. توحید: یعنی هر مکلّفی باید اعتقاد به خدا و وحدانیّت و اقرار به ربوبیّت او داشته باشد. 2. عدل: یعنی خداوندکار قبیح انجام نمیدهد و افعال انسان چه خوب و چه بد منتسب به خداوند نیست و هر کس به اندازة عملش ثواب و یا عقاب خواهد دید. 3. منزلة بین المنزلتین: یعنی انسانی که مرتکب گناه کبیره شده است، نه مؤمن است و نه کافر. بلکه در درجهای میان این دو است. که فسق باشد، بنابراین مرتکب کبیره، فاسق است، که در صورت اصرار بر گناه خود اگر بدون توبه بمیرد مخلّد در آتش جهنّم خواهد بود و از شفاعت هم بینصیب خواهد شد. 4. وعد و وعید: (وعد) یعنی خبر دادن به ثواب و به وعده دهنده بشیر میگویند. وعید هم به معنای خبر دادن به عقاب است که به آورندة آن نذیر گویند. معنای این اصل در میان زیدیه این است که خداوند در آنچه که وعده داده است تخلّف نمیکند، زیرا خداوندی که قدرت بر وفای به وعده و وعیدها دارد، خلف وعده از طرف او جایز نیست. چون میفرماید: (انّ الله لا یخلف المیعاد) [3] زیدیان طبق همین اصل شفاعت را برای اصحاب کبائر باطل دانسته و معتقدند که اگر مرتکبان کبیره هم شامل شفاعت باشند، خلاف وعدة خداوند است که فرموده: (ما للظّالمین من حمیم و لا شفیع یطاع)[4] و نیز میگویند: شفاعت مخصوص مؤمنین است. بدین معنا که ترفیع درجه برای آنان میباشد و شفاعت به معنای ریختن گناهان مجرمین است. 5. امر به معروف و نهی از منکر: در تفکّر زیدیه این اصل آنقدر اهمیّت دارد که از جملة قواعد سلامت و امنیت فرد و جامعه محسوب شده و معتقدند که وجوب این فریضه از راه نقل یعنی آیات و روایات ثابت است و برای آن شرایط و مراتبی را قائل هستند. از جملة شرایط علاوه بر شرایط عمومی مانند قدرت و بلوغ و ... این موارد را ذکر میکنند: الف: آمِر یا ناهی باید عالم به مأمور به یا منهی عنه باشد. ب: تحمل آزار مردم در برابر انجام این فریضه را داشته باشد. ج: بداند که نهی از منکر او منجر به انجام منکر بزرگتری نمیشود. د: لازم نیست آمر به معروف انسان کاملی باشد. و .... بعضی از عقاید دیگر زیدیه به صورت اختصار چنین است: صفات خداوند عین ذات اوست. خداوند در دنیا و آخرت دیده نمیشود. حُسن و قبح عقلی را قبول دارند. توبه ناکثین صحیح است. معاویه فاسق است و ... امامت: این بحث در واقع اصلیترین بحث پیرامون فرقة زیدیه است. چون نقطة افتراق و جدایی شیعه امامیه و زیدیه در همین بحث میباشد. زیدیه برای امامت شرایط زیر را لازم دانستهاند: 1. امام باید از اولاد فاطمة زهرا سلام الله علیها باشد، خواه از اولاد امام حسن علیه السّلام باشد یا از فرزندان امام حسین علیه السّلام 2. عالِم به شریعت باشد تا بتواند مردم را به احکام دینی هدایت کند. 3. زاهد، عادل، شجاع و سخی باشد. 4. آشکارا به دین خدا دعوت کند، و برای یاری دین خدا قیام مسلّحانه کند. 5. امامت مفضول با وجود أفضل جایز است و ... به عقیدة آنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمة بعد از او تصریح کردهاند، که هر کس دارای صفات یاد شده باشد، امام خواهد بود و اطاعت از او بر مسلمانان واجب است. و این مطلب را نصّ خفی نامیدهاند، با این حال در مورد امام حسن علیه السّلام و امام حسین علیه السّلام قیام مسلّحانه را لازم نمیدانند، چون رسول اکرم صلی الله علیه و آله دربارة آنان فرمود: (هما امامان قاما او قعدا) یعنی حسن و حسین چه قیام کنند و چه قیام نکنند امام خواهند بود. از نظر زیدیه خالی بودن زمان از امام جایز است، چنانکه وجود دو امام در یک زمان در دو منطقه دور از هم نیز جایز میباشد.[5] (عصمت امام): زیدیه معتقد به عصمت همة ائمه نیستند در نظر آنان فقط اصحاب کساء ( یعنی پیامبر صلی الله علیه و آله ، علی علیه السّلام ، فاطمه، حسن و حسین علیهم السّلام ) معصوم هستند و میگویند: امام مانند سایر مردم است و از خطا معصوم نیست. (علم امام): علم ازلی برای امام را قبول ندارند، و میگویند علم در کتب مختلف موجود است و همه به آن دسترسی دارند، از این رو اختصاص به فرد یا گروه خاصّی ندارد. (مهدویّت): زیدیه شناسان معتقدند که این گروه قائل به مهدویت نیستند، چون امامت را برای برپایی مصالح عامّه میدانند، لذا به شخص وابسته نیست، بلکه در همه زمانها باید از امام أصلحی پیروی کنند، از این رو نمیتوان گفت امام مستور و پنهان است و باید منتظر او بود. لذا مهدی در شخص معیّن خلاصه نمیشود. گرچه گفته شده است برخی از بزرگان زیدیه مانند امام هادی إلی الحق معتقد به مهدی آخر الزمان بودهاند. (نظر زیدیه در مورد امام علی علیه السّلام و خلفا): برای آشنایی با این بحث لازم است به برخی از فرقههای زیدیه اشاره شود، تا در ضمن بحث عقاید و افکار آنان، این بحث نیز روشن شود: فرقههای اصلی زیدیه و عقاید آنان عبارتند از: الف: سلیمانیه یا جریریه که پیروان سلیمان بن جریر الرقی بودند و معتقد بودند که: 1. پیامبر صلی الله علیه و آله کسی را به اسم انتخاب نکرد، از این رو امام باید از راه شوری تعیین شود. 2. امامت منحصر به فرد خاصی نیست و همة قریشیان در آن شریکند. 3. امامت مفضول با وجود افضل جایز است. 4. علی علیه السّلام افضل مردم بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله و شایستة خلافت است و انتخاب کنندگان خلفاء در انتخاب خود اشتباه اجتهادی مرتکب شدهاند، لذا فاسق نیستند (از این راه خلافت آنان را صحیح میدانند) 5. عثمان، عایشه، زبیر و طلحه را کافر میدانند. 6. تقیّه و بداء را قبول ندارند و ... ب: جارودیّه یا سرحوبیّه که پیروان ابی جارود زیاد بن منذر هستند و میگفتند: 1. پیامبر صلی الله علیه و آله با نصّ خفی، علی علیه السّلام را به خلافت منصوب کرد و نه به اسم، صحابه با انتخاب خلفاء و پیروی نکردن از علی علیه السّلام کافر شدند. 2. امامت مخصوص فرزندان علی علیه السّلام است. 3. قائل به مهدویت هستند. ج: صالحیّه و بتریّه: که به پیروان حسن بن صالح و اصحاب کثیر النواء که لقب او ابتر بود میگویند، عقاید آنان عبارتند: 1. امامت مفضول با وجود أفضل جایز است، به شرط آنکه افضل راضی باشد. علی علیه السّلام هم أفضل بود ولی از روی میل و رغبت خلافت را به دیگران واگذار کرد. 2. تقیه و رجعت را انکار میکنند. 3. کسانی را که با علی علیه السّلام جنگیدند کافر میدانند مانند طلحه و زبیر و ... معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. امامان شیعه و جنبشهای مکتبی، محمد تقی مدرّسی، ترجمه حمید رضا آژیر، 2. جنبشهای شیعی در تاریخ اسلام، هاشم معروف الحسنی، ترجمه سید محمد صادق عارف، 3. ملل و نحل شهرستانی، ج1، ص 154. 4. الشهید زید بن علی و الزیدیه، سید محسن امین. 5. معارف و معاریف، (دائرة المعارف جامع اسلامی) سید مصطفی حسینی دشتی، ج6، ص 124. 6. آشنایی با اسلام و فرقههای آن، مهرداد ایزد پناه، ص 152 به بعد. 7. ناسخ التواریخ، عباسقلی خان سپهر، ج8، ص 80. [1] . زید در سال هشتاد هجری قمری متولد و در سال 122 ه . ق به شهادت رسید. [2] . مفید، الارشاد، ترجمة محمد باقر ساعدی، نشر اسلامیه، چاپ سوم، 1376، ص 520. [3] . رعد/31، و آل عمران/9. [4] . غافر/18. [5] . ربّانی گلپایگانی، علی، در آمدی بر علم کلام، قم، نشر دارالفکر، چاپ دوم، 1381، ص 208.
عقائد زیدیه را بیان کنید.
زیدیه به کسانی گفته میشود که پس از امام حسین علیه السّلام قائل به امامت زید[1] فرزند امام سجاد علیه السّلام شدند و امام سجاد علیه السّلام را به عنوان امام واجب الطاعه قبول نداشتند.
دانشمندان و بزرگان امامیّه شخصیت زید را ستوده و او را به علم و دانش، تهجّد و تقوی، زهد و پرهیزگاری و شجاعت و ظلمستیزی وصف کردهاند. شیخ مفید در این باره میفرماید: زید بن علی پس از حضرت باقر علیه السّلام شخصیت ممتاز در میان برادران خود بود. فردی عابد، پرهیزگار، فقیه، سخاوتمند و شجاع به شمار میرفت، کثرت انس او با قرآن سبب شده بود که به او لقب حلیف القرآن یعنی همپیمان با قرآن بدهند.[2]
زیدیان به اصول پنجگانهی ذیل معتقد هستند:
1. توحید: یعنی هر مکلّفی باید اعتقاد به خدا و وحدانیّت و اقرار به ربوبیّت او داشته باشد.
2. عدل: یعنی خداوندکار قبیح انجام نمیدهد و افعال انسان چه خوب و چه بد منتسب به خداوند نیست و هر کس به اندازة عملش ثواب و یا عقاب خواهد دید.
3. منزلة بین المنزلتین: یعنی انسانی که مرتکب گناه کبیره شده است، نه مؤمن است و نه کافر. بلکه در درجهای میان این دو است. که فسق باشد، بنابراین مرتکب کبیره، فاسق است، که در صورت اصرار بر گناه خود اگر بدون توبه بمیرد مخلّد در آتش جهنّم خواهد بود و از شفاعت هم بینصیب خواهد شد.
4. وعد و وعید:
(وعد) یعنی خبر دادن به ثواب و به وعده دهنده بشیر میگویند. وعید هم به معنای خبر دادن به عقاب است که به آورندة آن نذیر گویند. معنای این اصل در میان زیدیه این است که خداوند در آنچه که وعده داده است تخلّف نمیکند، زیرا خداوندی که قدرت بر وفای به وعده و وعیدها دارد، خلف وعده از طرف او جایز نیست. چون میفرماید: (انّ الله لا یخلف المیعاد) [3] زیدیان طبق همین اصل شفاعت را برای اصحاب کبائر باطل دانسته و معتقدند که اگر مرتکبان کبیره هم شامل شفاعت باشند، خلاف وعدة خداوند است که فرموده: (ما للظّالمین من حمیم و لا شفیع یطاع)[4] و نیز میگویند: شفاعت مخصوص مؤمنین است. بدین معنا که ترفیع درجه برای آنان میباشد و شفاعت به معنای ریختن گناهان مجرمین است.
5. امر به معروف و نهی از منکر:
در تفکّر زیدیه این اصل آنقدر اهمیّت دارد که از جملة قواعد سلامت و امنیت فرد و جامعه محسوب شده و معتقدند که وجوب این فریضه از راه نقل یعنی آیات و روایات ثابت است و برای آن شرایط و مراتبی را قائل هستند.
از جملة شرایط علاوه بر شرایط عمومی مانند قدرت و بلوغ و ... این موارد را ذکر میکنند:
الف: آمِر یا ناهی باید عالم به مأمور به یا منهی عنه باشد.
ب: تحمل آزار مردم در برابر انجام این فریضه را داشته باشد.
ج: بداند که نهی از منکر او منجر به انجام منکر بزرگتری نمیشود.
د: لازم نیست آمر به معروف انسان کاملی باشد. و ....
بعضی از عقاید دیگر زیدیه به صورت اختصار چنین است:
صفات خداوند عین ذات اوست.
خداوند در دنیا و آخرت دیده نمیشود.
حُسن و قبح عقلی را قبول دارند.
توبه ناکثین صحیح است.
معاویه فاسق است و ...
امامت:
این بحث در واقع اصلیترین بحث پیرامون فرقة زیدیه است. چون نقطة افتراق و جدایی شیعه امامیه و زیدیه در همین بحث میباشد. زیدیه برای امامت شرایط زیر را لازم دانستهاند:
1. امام باید از اولاد فاطمة زهرا سلام الله علیها باشد، خواه از اولاد امام حسن علیه السّلام باشد یا از فرزندان امام حسین علیه السّلام
2. عالِم به شریعت باشد تا بتواند مردم را به احکام دینی هدایت کند.
3. زاهد، عادل، شجاع و سخی باشد.
4. آشکارا به دین خدا دعوت کند، و برای یاری دین خدا قیام مسلّحانه کند.
5. امامت مفضول با وجود أفضل جایز است و ...
به عقیدة آنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمة بعد از او تصریح کردهاند، که هر کس دارای صفات یاد شده باشد، امام خواهد بود و اطاعت از او بر مسلمانان واجب است. و این مطلب را نصّ خفی نامیدهاند، با این حال در مورد امام حسن علیه السّلام و امام حسین علیه السّلام قیام مسلّحانه را لازم نمیدانند، چون رسول اکرم صلی الله علیه و آله دربارة آنان فرمود: (هما امامان قاما او قعدا) یعنی حسن و حسین چه قیام کنند و چه قیام نکنند امام خواهند بود. از نظر زیدیه خالی بودن زمان از امام جایز است، چنانکه وجود دو امام در یک زمان در دو منطقه دور از هم نیز جایز میباشد.[5]
(عصمت امام):
زیدیه معتقد به عصمت همة ائمه نیستند در نظر آنان فقط اصحاب کساء ( یعنی پیامبر صلی الله علیه و آله ، علی علیه السّلام ، فاطمه، حسن و حسین علیهم السّلام ) معصوم هستند و میگویند: امام مانند سایر مردم است و از خطا معصوم نیست.
(علم امام):
علم ازلی برای امام را قبول ندارند، و میگویند علم در کتب مختلف موجود است و همه به آن دسترسی دارند، از این رو اختصاص به فرد یا گروه خاصّی ندارد.
(مهدویّت):
زیدیه شناسان معتقدند که این گروه قائل به مهدویت نیستند، چون امامت را برای برپایی مصالح عامّه میدانند، لذا به شخص وابسته نیست، بلکه در همه زمانها باید از امام أصلحی پیروی کنند، از این رو نمیتوان گفت امام مستور و پنهان است و باید منتظر او بود. لذا مهدی در شخص معیّن خلاصه نمیشود. گرچه گفته شده است برخی از بزرگان زیدیه مانند امام هادی إلی الحق معتقد به مهدی آخر الزمان بودهاند.
(نظر زیدیه در مورد امام علی علیه السّلام و خلفا):
برای آشنایی با این بحث لازم است به برخی از فرقههای زیدیه اشاره شود، تا در ضمن بحث عقاید و افکار آنان، این بحث نیز روشن شود: فرقههای اصلی زیدیه و عقاید آنان عبارتند از:
الف: سلیمانیه یا جریریه که پیروان سلیمان بن جریر الرقی بودند و معتقد بودند که:
1. پیامبر صلی الله علیه و آله کسی را به اسم انتخاب نکرد، از این رو امام باید از راه شوری تعیین شود.
2. امامت منحصر به فرد خاصی نیست و همة قریشیان در آن شریکند.
3. امامت مفضول با وجود افضل جایز است.
4. علی علیه السّلام افضل مردم بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله و شایستة خلافت است و انتخاب کنندگان خلفاء در انتخاب خود اشتباه اجتهادی مرتکب شدهاند، لذا فاسق نیستند (از این راه خلافت آنان را صحیح میدانند)
5. عثمان، عایشه، زبیر و طلحه را کافر میدانند.
6. تقیّه و بداء را قبول ندارند و ...
ب: جارودیّه یا سرحوبیّه که پیروان ابی جارود زیاد بن منذر هستند و میگفتند:
1. پیامبر صلی الله علیه و آله با نصّ خفی، علی علیه السّلام را به خلافت منصوب کرد و نه به اسم، صحابه با انتخاب خلفاء و پیروی نکردن از علی علیه السّلام کافر شدند.
2. امامت مخصوص فرزندان علی علیه السّلام است.
3. قائل به مهدویت هستند.
ج: صالحیّه و بتریّه: که به پیروان حسن بن صالح و اصحاب کثیر النواء که لقب او ابتر بود میگویند، عقاید آنان عبارتند:
1. امامت مفضول با وجود أفضل جایز است، به شرط آنکه افضل راضی باشد. علی علیه السّلام هم أفضل بود ولی از روی میل و رغبت خلافت را به دیگران واگذار کرد.
2. تقیه و رجعت را انکار میکنند.
3. کسانی را که با علی علیه السّلام جنگیدند کافر میدانند مانند طلحه و زبیر و ...
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. امامان شیعه و جنبشهای مکتبی، محمد تقی مدرّسی، ترجمه حمید رضا آژیر،
2. جنبشهای شیعی در تاریخ اسلام، هاشم معروف الحسنی، ترجمه سید محمد صادق عارف،
3. ملل و نحل شهرستانی، ج1، ص 154.
4. الشهید زید بن علی و الزیدیه، سید محسن امین.
5. معارف و معاریف، (دائرة المعارف جامع اسلامی) سید مصطفی حسینی دشتی، ج6، ص 124.
6. آشنایی با اسلام و فرقههای آن، مهرداد ایزد پناه، ص 152 به بعد.
7. ناسخ التواریخ، عباسقلی خان سپهر، ج8، ص 80.
[1] . زید در سال هشتاد هجری قمری متولد و در سال 122 ه . ق به شهادت رسید.
[2] . مفید، الارشاد، ترجمة محمد باقر ساعدی، نشر اسلامیه، چاپ سوم، 1376، ص 520.
[3] . رعد/31، و آل عمران/9.
[4] . غافر/18.
[5] . ربّانی گلپایگانی، علی، در آمدی بر علم کلام، قم، نشر دارالفکر، چاپ دوم، 1381، ص 208.
- [سایر] فرقه درویشی، چه فرقه ای است؟ چه عقایدی دارند؟
- [سایر] فرقه اهل حق چند گروهند و چه عقایدی دارند؟
- [سایر] فرقة زیدیه دارای چه فرقه هائی می باشد؟
- [سایر] فرقه اشعری و معتزله و اهل حدیث چه عقایدی دارند؟
- [سایر] فرقه ذهبیه چگونه ایجاد شد و چه عقایدی دارند؟
- [سایر] فرقه های زیدیه چه نام دارند؟
- [سایر] چه نقدهای کلی بر فرقة زیدیه وارد است؟
- [سایر] چه نقدهای کلی بر فرقة زیدیه وارد است؟
- [سایر] فرقه شیخیه را توضیح دهید. تاریخچه آنها چه می باشد؟ چه عقایدی دارند؟ بنیان گذارا آن چه کسی است؟
- [سایر] لطفاً چگونگی پیدایش فرقه زیدیه و سرگذشت زید و راجع به برخی از دانشمندان این مذهب توضیح دهید؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] غسل و کفن و نماز و دفن میت مسلمان واجب کفائی است یعنی، اگر بعضی انجام دهند، از دیگران ساقط می شود چنانچه هیچ کس انجام ندهد، همه معصیت کرده اند و در این مسأله تفاوتی میان فرقه های مختلف مسلمانان نیست.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر یا معاد یا از فرقه هائی بوده باشد که در مسأله (2406) گفته شد و یا حکم ضروری دین؛ یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام می دانند مثل واجب بودن نماز و روزه؛ در صورتی که بداند آن حکم ضروری دین است انکار کند مرتد می شود و احکامی که در مسائل آینده ذکر می شود بر او مترتب است.
- [آیت الله وحید خراسانی] زن مسلمان نمی تواند به عقد کافر در اید و مرد مسلمان هم نمی تواند با زنهای کافره غیر اهل کتاب ازدواج کند ولی متعه کردن زنهای اهل کتاب یعنی یهود و نصاری مانعی ندارد و بنابر احتیاط مستحب ازدواج دایم با انها ننماید ولی نمی تواند با زن های اهل کتاب بدون رضایت زن مسلمان خود ازدواج دایم یا موقت نماید و بعضی از فرقه ها از قبیل خوارج و غلات و نواصب که خودرا مسلمان می دانند و در حکم کفارند مرد و زن مسلمان نمی توانند با انها به طور دایم یا موقت ازدواج نمایند
- [آیت الله فاضل لنکرانی] سر بریدن حیوان شش شرط دارد: اول: کسی که سر حیوان را می برد چه مرد باشد، چه زن باید مسلمان باشد و بچه مسلمان هم اگر ممیز باشد یعنی خوب و بد را بفهمد می تواند سر حیوان را ببرد. و اگر کسی که از کفّار یا از فرقه هائی است که در حکم کفّارند مانند غلات و خوارج و نواصب سر حیوان را ببرند، حلال نمی شود. دوّم: سر حیوان را با آهن ببرند ولی چنانچه آهن پیدا نشود و طوری باشد که اگر سر حیوان را نبرند می میرد، با چیز تیزی که چهار رگ آن را جدا کند مانند شیشه و سنگ تیز، می شود سر آن را برید. سوّم: در موقع سر بریدن، جلو بدن حیوان رو به قبله باشد و کسی که می داند باید رو به قبله سر ببرد، اگر عمداً حیوان را رو به قبله نکند حیوان حرام می شود ولی اگر فراموش کند، یا مسأله را نداند، یا قبله را اشتباه کند، یا نداند قبله کدام طرف است و نتواند بپرسد و ناچار به ذبح باشد یا نتواند حیوان را رو به قبله کند اشکال ندارد. چهارم: وقتی می خواهد سر حیوان را ببرد یا کارد به گلویش بگذارد به نیت سر بریدن، نام خدا را ببرد و همین قدر که بگوید (بسم الله) کافی است و اگر بدون قصد سر بریدن نام خدا را ببرد، آن حیوان پاک نمی شود و گوشت آن هم حرام است، و همچنین است اگر از روی جهل به مسئله نام خدا را نبرد ولی اگر از روی فراموشی نام خدا را نبرد اشکال ندارد. پنجم: حیوان زنده باشد و با بریدن رگ ها جان بدهد. لذا اگر معلوم باشد که حیوان زنده بوده و بعد از ذبح جان داده اشکال ندارد و اگر شک در زنده بودن آن قبل از ذبح داشته باشد در صورتی محکوم به طهارت است که بعد از ذبح حرکتی بکند که علامت زنده بودن آن باشد مثلاً دم خود را حرکت دهد یا پا به زمین بزند یا به مقدار متعارف خون از بدن حیوان خارج شود. ششم: آنکه کشتن از مذبح باشد و بنابر احتیاط وجوبی جائز نیست کارد را پشت گردن فرو نموده و به طرف جلو بیاورد که گردن از پشت بریده شود.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] سر بریدن حیوان چند شرط دارد: اول کسی که سر حیوان را می برد چه مرد باشد چه زن باید مسلمان باشد و بچه مسلمان هم اگر ممیز باشد یعنی خوب و بد را بفهمد می تواند سر حیوان را ببرد. و اما کسی که از کفار یا از فرقه هائی است که در حکم کفارند مانند غلات و خوارج و نواصب نمی توانند سر حیوان را ببرند. دوم سر حیوان را با چیزی ببرند که از آهن باشد؛ ولی چنانچه آهن پیدا نشود و طوری باشد که اگر سر حیوان را نبرند می میرد؛ یا ضرورتی مقتضی سر بریدنش شود با چیز تیزی که چهار رگ آن را جدا کند مانند شیشه و سنگ تیز؛ می شود سر آنها را برید. سوم در موقع سر بریدن؛ صورت و دست و پا و شکم حیوان رو به قبله باشد و بعید نیست گوسفند و مانند آن رو به قبله ایستاده باشد سرش را ببرند در استقبال قبله کافی می باشد و کسی که می داند باید رو به قبله سر ببرد؛ اگر عمدا حیوان را رو به قبله نکند؛ حیوان حرام می شود؛ ولی اگر فراموش کند؛ یا مسأله را نداند؛ یا قبله را اشتباه کند؛ یا نداند قبله کدام طرف است؛ یا نتواند حیوان را رو به قبله کند؛ اشکال ندارد. و احتیاط مستحب آن است که برنده سر (کشنده - ذابح) نیز رو به قبله باشد. چهارم وقتی می خواهد سر حیوان را ببرد یا کارد به گلویش بگذارد به نیت سر بریدن؛ نام خدا را ببرد و همین قدر که بگوید بسم اللّه کافی است و اگر بدون قصد سر بریدن نام خدا را ببرد؛ آن حیوان پاک نمی شود و گوشت آن هم حرام است؛ ولی اگر از روی فراموشی نام خدا را نبرد اشکال ندارد. پنجم حیوان بعد از سر بریدن حرکتی بکند؛ اگرچه مثلا چشم یا دم خود را حرکت دهد یا پای خود را به زمین زند و این حکم در صورتی است که زنده بودن حیوان در حال ذبح مشکوک باشد و نیز واجب آن است که به اندازه معمول آن حیوان خون از بدنش بیرون آید و اگر بدانند که در حال سر بریدن زنده بوده؛ حاجتی به حرکت مزبور ندارد. ششم آنکه بنا بر احتیاط سر حیوان را پیش از بیرون آمدن روح از بدنش جدا نکنند؛ بلی اگر از روی غفلت یا به جهت تیزی چاقو سر جدا شود؛ اشکالی ندارد و همچنین بنا بر احتیاط رگ سفیدی را که از مهره های گردن تا دم حیوان امتداد دارد و او را نخاع می گویند عمدا قطع نکند و این در صورتی است که حیوان را از جلو گردن سر ببرند؛ ولی اگر کارد را پشت گردن فرو نموده و به طرف جلو بیاورد که گردن از پشت بریده شود بعید نیست که مانعی نداشته باشد. دستور کشتن شتر