کدامیک از فرقه های اهل سنت اشعری و کدامیک معتزله هستند. در زمان وجود پیامبر اکرم(ص) اختلافهای اعتقادی پشت پرده و پنهان بود. بعد از رحلت آن حضرت، نخستین اختلاف در مسأله امامت پیش آمد و در واقع روز سقیفه، تشکّل اولیه اهل سنت پا گرفت و امامت از نصب الهی، به مبنای زمینی و غیر الهی تبدیل شد؛ در سالهای 36 و 37 ه.ق در جریان جنگ صفین، مسأله حکمیت پیش آمد که باعث به وجود آمدن خوارج شد. آنان ابتدا رضا برنجکار، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، (انتشارات طه، 1381 )، ص 22. بعد از شهادت حضرت علی(ع) به سال 41 تا سال 132 ه.ق گروههای ذیل از اهل سنت در وادی کلام به وجود آمدند: معتزله، مرجئه، قَدَریه، جهمیهربانی، ما هو علم الکلام؛ (قم: دفتر تبلیغات اسلامی قم، چاپ اول، 1418 ه.ق)، ص 78. و.... گروهی که بیشتر پا گرفت و مکتب قدریه و جهمیه به آن تبدیل شد معتزله بود. بنیان گذار اصلی مکتب اعتزال (واصل بن عطا) شاگرد حسن بصری است. او در سال 80 ه.ق متولد شد و در سال 131 ه.ق درگذشت. معتزلیان دارای گرایش عقلی تا حدی افراطی بودهاند؛ در عین حال بسیاری از عقاید آنان از تشیع نیز الهام گرفته است. عقاید معتزله الف. اعتقادات 1. توحید صفاتی ؛ (عدم تکثر و زیادت صفات خدا بر ذات او) 2. حسن و قبح ذاتی افعال ؛ 3. عدل ؛ (ملاک ذاتی دارد و خداوند آنچه را که ذاتاً ظلم و قبیح است انجام نمیدهد) 4. وعد و وعید ؛ (همانطور که خلف وعده از خداوند محال است، خلف وعید نیز از او سر نمیزند) 5. مخلوق بودن کلام خدا ؛ (قرآن کلام خداست، پس مخلوق و حادث است) 6. هر کار خدا دارای هدف و نتیجهای است ؛ 7. مغفرت، بدون توبه ناممکن است ؛ 8. قدیم، منحصر به ذات خداوند است ؛ 9. تکلیف به آنچه در حد طاقت انسان نیست محال است ؛ 10. نفی توحید افعالی، (افعال بندگان مخلوق خدا نیست و مشیّت الهی به افعال بندگان تعلق نمیگیرد) ؛ 11. عالم حادث است ؛ بنگرید : ب. انسانشناسی 1. انسان آزاد و مختار است، نه مجبور ؛ (اختیار) 2. انسان قبل از انجام فعلی قدرت فعل و ترک آن را دارد ؛ (استطاعت) 3. مؤمن قادر بر کفر و کافر قادر بر ایمان است ؛ 4. فاسق، نه مؤمن است و نه کافر ؛ (منزلة بین المنزلتین) 5. عقل پارهای از مسائل را مستقلاً (بدون راهنمایی قبلی شرع) درک میکند ؛ 6. در تعارض حدیث با عقل، عقل مقدم است ؛ 7. قرآن را میتوان با عقل تفسیر کرد.بنگرید : همان، ص 46. ج. مسائل اجتماعی و سیاسی 1. وجوب امر به معروف و نهی از منکر، هر چند مستلزم قیام به سیف باشد ؛ 2. امامت خلفای راشدین به ترتیبی که واقع شده، صحیح بوده است ؛ 3. علی(ع) از خلفای پیش از خود افضل بوده است ؛ 4. نقد به صحابه پیغمبر و بررسی کارهای آنان جایز است ؛ 5. جواز تحلیل روش سیاسی عمر و روش سیاسی حضرت علی(ع) و مقایسه میان آنها.همان، ص 46 و 47. دو. اهل حدیث در دوران متوکل عباسی معتزله غالباً قلع و قمع شدند و در مقابل آنها، مکتب اهل حدیث رونق یافت. اهل حدیث برخلاف معتزلیان کاملاً نصگرا و ظاهرگرا بوده و برای عقل ارزش و اعتباری قائل نبودند. این مسأله شدیداً آنان را به سوی سطحینگری و درک عوامانه از دین سوق داده است. اعتقادات اهل حدیث الف. خداشناسی و انسانشناسی مهمترین اعتقادات اهل حدیث به این شرح است: 1. ایمان به خدا و ملائکه و کتابها و رسولان ؛ 2. خدا یکی است ؛ 3. ایمان مساوی است با قول، نیت و عمل ؛ 4. عمومیت مطلق قضا و قدر ؛ 5. محمد(ص) رسول خدا است ؛ 6. بهشت و جهنم حق است ؛ 7. خداوند بر عرش سوار است ؛ 8. خداوند صورت و چشم دارد و همینطور گوش و دست دارد ؛ 9. خداوند، عالم است ؛ 10. کلام خداوند، غیر مخلوق (قدیم) است ؛ پس قرآن که کلام خداست غیر مخلوق است، حتی صوت قاری آن و کسی که قرآن را مخلوق انگارد کافر است ؛ 11. خیر و شر به قضای الهی است؛ و جز آن نیست که خدا میخواهد ؛ 12. اعمال بندگان، مخلوق خداوند بوده و انسان مجبور آفریده شده است ؛ 13. خداوند، مؤمنان را توفیق اطاعت میدهد ؛ 14. خداوند، در آخرت با چشم دیده میشود ؛ 15. گناه کبیره، باعث کفر نمیشود ؛ 16. اسلام، از ایمان وسیعتر است ؛ 17. خلفای راشدین، به ترتیب خلافت فضیلت دارند ؛ بنگرید : الف. جعفر سبحانی، بحوث فی الملل والنحل، (قم: مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ دوم، 1414ه.ق)، ج 1، ص 179 - 170. ب. عقاید سیاسی و اجتماعی پارهای از دیدگاههای اجتماعی، سیاسی و فقهی آنان عبارت است از: 1. انحصار خلافت در قریش تا قیامت ؛ 2. صدقات و فیء در اختیار سلاطین است ؛ 3. عدم جواز خروج و شورش بر علیه سلطان جائر و ستمگر ؛ 4. عدم جواز پیروی از امر حاکم به معصیت الهی ؛ 5. جهاد باید همراه امام باشد؛ چه امام عادل باشد یا ظالم ؛ 6. عدم جواز تکفیر مسلمانان به جهت ارتکاب گناه؛ مگر در مواردی که به واسطه نص خارج شده باشد.بنگرید : همان جا. سه. اشعریها یا اشاعره در اوایل قرن چهارم و اواخر قرن سوم، اهل حدیث دو دسته شدند: 1. حنابله، یعنی تابعان احمدبن حنبل. 2. اشاعره که پیروان ابوالحسن اشعری (شاگرد قاضی عبدالجبار معتزلی ) بودند. ابوالحسن اشعری (260-324ه.ق) که خود ابتدا معتزلی بود در جستجوی راهی معتدل در میان عقلگرایی افراطی معتزله و خردگریزی اهل حدیث برآمد. نتیجه نهایی کار او پذیرش آراء اهل حدیث همراه با نوعی تبیین عقلی برای آنها بود و نتوانست اشکالات اساسی دیدگاه اهل حدیث همچون جبرگرایی را حل کند. او از بین اعتقادات اهل حدیث، اصول زیر را برگزید. عقاید اشاعره 1. عدم وحدت صفات الهی با ذات ؛ (نفی توحید صفاتی) 2. عمومیت اراده و قضا و قدر الهی در همه امور، از جمله در افعال انسان ؛ 3. شرور، مانند خیرات از جانب خدا است ؛ 4. مختار نبودن بشر و مخلوق خدا بودن اعمال او ؛ 5. حسن و قبح افعال، ذاتی نیست ؛ بلکه شرعی است و عدل نیز امری شرعی است نه عقلی و ذاتی ؛ 6. رعایت لطف و اصلح بر خدا واجب نیست ؛ 7. قدرت انسان بر فعل، توأم با فعل است، نه پیش از آن ؛ 8. انسان آفریننده عمل خود نیست بلکه اکتساب کننده آن است ؛ 9. تنزیه مطلق خداوند و نفی هرگونه شباهت میان خدا و غیرخدا ؛ 10. خداوند در قیامت با چشم دیده میشود ؛ 11. فاسق، مؤمن (مسلمان) است ؛ 12. مغفرت، بدون توبه اشکال ندارد ؛ همچنان که عذاب مؤمن بلااشکال است ؛ 13. عالم حادث زمانی است ؛ 14. کلام خدا قدیم است، اما کلام نفسی نه کلام لفظی ؛ 15. کارهای خدا برای غایت و غرضی نیست ؛ 16. تکلیف مالایطاق بلا مانع است ؛ 17. شفاعت بلااشکال است ؛ 18. کذب و تخلف وعده بر خدا جایز نیست ؛ بنگرید : از آنچه بیان شد به خوبی روشن میشود که اشاعره و معتزله فرقه های کلامی اهل سنت هستند.
کدامیک از فرقه های اهل سنت اشعری و کدامیک معتزله هستند.
در زمان وجود پیامبر اکرم(ص) اختلافهای اعتقادی پشت پرده و پنهان بود. بعد از رحلت آن حضرت، نخستین اختلاف در مسأله امامت پیش آمد و در واقع روز سقیفه، تشکّل اولیه اهل سنت پا گرفت و امامت از نصب الهی، به مبنای زمینی و غیر الهی تبدیل شد؛ در سالهای 36 و 37 ه.ق در جریان جنگ صفین، مسأله حکمیت پیش آمد که باعث به وجود آمدن خوارج شد. آنان ابتدا رضا برنجکار، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، (انتشارات طه، 1381 )، ص 22.
بعد از شهادت حضرت علی(ع) به سال 41 تا سال 132 ه.ق گروههای ذیل از اهل سنت در وادی کلام به وجود آمدند: معتزله، مرجئه، قَدَریه، جهمیهربانی، ما هو علم الکلام؛ (قم: دفتر تبلیغات اسلامی قم، چاپ اول، 1418 ه.ق)، ص 78. و....
گروهی که بیشتر پا گرفت و مکتب قدریه و جهمیه به آن تبدیل شد معتزله بود. بنیان گذار اصلی مکتب اعتزال (واصل بن عطا) شاگرد حسن بصری است. او در سال 80 ه.ق متولد شد و در سال 131 ه.ق درگذشت.
معتزلیان دارای گرایش عقلی تا حدی افراطی بودهاند؛ در عین حال بسیاری از عقاید آنان از تشیع نیز الهام گرفته است.
عقاید معتزله
الف. اعتقادات
1. توحید صفاتی ؛ (عدم تکثر و زیادت صفات خدا بر ذات او)
2. حسن و قبح ذاتی افعال ؛
3. عدل ؛ (ملاک ذاتی دارد و خداوند آنچه را که ذاتاً ظلم و قبیح است انجام نمیدهد)
4. وعد و وعید ؛ (همانطور که خلف وعده از خداوند محال است، خلف وعید نیز از او سر نمیزند)
5. مخلوق بودن کلام خدا ؛ (قرآن کلام خداست، پس مخلوق و حادث است)
6. هر کار خدا دارای هدف و نتیجهای است ؛
7. مغفرت، بدون توبه ناممکن است ؛
8. قدیم، منحصر به ذات خداوند است ؛
9. تکلیف به آنچه در حد طاقت انسان نیست محال است ؛
10. نفی توحید افعالی، (افعال بندگان مخلوق خدا نیست و مشیّت الهی به افعال بندگان تعلق نمیگیرد) ؛
11. عالم حادث است ؛
بنگرید :
ب. انسانشناسی
1. انسان آزاد و مختار است، نه مجبور ؛ (اختیار)
2. انسان قبل از انجام فعلی قدرت فعل و ترک آن را دارد ؛ (استطاعت)
3. مؤمن قادر بر کفر و کافر قادر بر ایمان است ؛
4. فاسق، نه مؤمن است و نه کافر ؛ (منزلة بین المنزلتین)
5. عقل پارهای از مسائل را مستقلاً (بدون راهنمایی قبلی شرع) درک میکند ؛
6. در تعارض حدیث با عقل، عقل مقدم است ؛
7. قرآن را میتوان با عقل تفسیر کرد.بنگرید : همان، ص 46.
ج. مسائل اجتماعی و سیاسی
1. وجوب امر به معروف و نهی از منکر، هر چند مستلزم قیام به سیف باشد ؛
2. امامت خلفای راشدین به ترتیبی که واقع شده، صحیح بوده است ؛
3. علی(ع) از خلفای پیش از خود افضل بوده است ؛
4. نقد به صحابه پیغمبر و بررسی کارهای آنان جایز است ؛
5. جواز تحلیل روش سیاسی عمر و روش سیاسی حضرت علی(ع) و مقایسه میان آنها.همان، ص 46 و 47.
دو. اهل حدیث
در دوران متوکل عباسی معتزله غالباً قلع و قمع شدند و در مقابل آنها، مکتب اهل حدیث رونق یافت. اهل حدیث برخلاف معتزلیان کاملاً نصگرا و ظاهرگرا بوده و برای عقل ارزش و اعتباری قائل نبودند. این مسأله شدیداً آنان را به سوی سطحینگری و درک عوامانه از دین سوق داده است.
اعتقادات اهل حدیث
الف. خداشناسی و انسانشناسی
مهمترین اعتقادات اهل حدیث به این شرح است:
1. ایمان به خدا و ملائکه و کتابها و رسولان ؛
2. خدا یکی است ؛
3. ایمان مساوی است با قول، نیت و عمل ؛
4. عمومیت مطلق قضا و قدر ؛
5. محمد(ص) رسول خدا است ؛
6. بهشت و جهنم حق است ؛
7. خداوند بر عرش سوار است ؛
8. خداوند صورت و چشم دارد و همینطور گوش و دست دارد ؛
9. خداوند، عالم است ؛
10. کلام خداوند، غیر مخلوق (قدیم) است ؛ پس قرآن که کلام خداست غیر مخلوق است، حتی صوت قاری آن و کسی که قرآن را مخلوق انگارد کافر است ؛
11. خیر و شر به قضای الهی است؛ و جز آن نیست که خدا میخواهد ؛
12. اعمال بندگان، مخلوق خداوند بوده و انسان مجبور آفریده شده است ؛
13. خداوند، مؤمنان را توفیق اطاعت میدهد ؛
14. خداوند، در آخرت با چشم دیده میشود ؛
15. گناه کبیره، باعث کفر نمیشود ؛
16. اسلام، از ایمان وسیعتر است ؛
17. خلفای راشدین، به ترتیب خلافت فضیلت دارند ؛
بنگرید : الف. جعفر سبحانی، بحوث فی الملل والنحل، (قم: مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ دوم، 1414ه.ق)، ج 1، ص 179 - 170.
ب. عقاید سیاسی و اجتماعی
پارهای از دیدگاههای اجتماعی، سیاسی و فقهی آنان عبارت است از:
1. انحصار خلافت در قریش تا قیامت ؛
2. صدقات و فیء در اختیار سلاطین است ؛
3. عدم جواز خروج و شورش بر علیه سلطان جائر و ستمگر ؛
4. عدم جواز پیروی از امر حاکم به معصیت الهی ؛
5. جهاد باید همراه امام باشد؛ چه امام عادل باشد یا ظالم ؛
6. عدم جواز تکفیر مسلمانان به جهت ارتکاب گناه؛ مگر در مواردی که به واسطه نص خارج شده باشد.بنگرید : همان جا.
سه. اشعریها یا اشاعره
در اوایل قرن چهارم و اواخر قرن سوم، اهل حدیث دو دسته شدند:
1. حنابله، یعنی تابعان احمدبن حنبل.
2. اشاعره که پیروان ابوالحسن اشعری (شاگرد قاضی عبدالجبار معتزلی ) بودند.
ابوالحسن اشعری (260-324ه.ق) که خود ابتدا معتزلی بود در جستجوی راهی معتدل در میان عقلگرایی افراطی معتزله و خردگریزی اهل حدیث برآمد. نتیجه نهایی کار او پذیرش آراء اهل حدیث همراه با نوعی تبیین عقلی برای آنها بود و نتوانست اشکالات اساسی دیدگاه اهل حدیث همچون جبرگرایی را حل کند. او از بین اعتقادات اهل حدیث، اصول زیر را برگزید.
عقاید اشاعره
1. عدم وحدت صفات الهی با ذات ؛ (نفی توحید صفاتی)
2. عمومیت اراده و قضا و قدر الهی در همه امور، از جمله در افعال انسان ؛
3. شرور، مانند خیرات از جانب خدا است ؛
4. مختار نبودن بشر و مخلوق خدا بودن اعمال او ؛
5. حسن و قبح افعال، ذاتی نیست ؛ بلکه شرعی است و عدل نیز امری شرعی است نه عقلی و ذاتی ؛
6. رعایت لطف و اصلح بر خدا واجب نیست ؛
7. قدرت انسان بر فعل، توأم با فعل است، نه پیش از آن ؛
8. انسان آفریننده عمل خود نیست بلکه اکتساب کننده آن است ؛
9. تنزیه مطلق خداوند و نفی هرگونه شباهت میان خدا و غیرخدا ؛
10. خداوند در قیامت با چشم دیده میشود ؛
11. فاسق، مؤمن (مسلمان) است ؛
12. مغفرت، بدون توبه اشکال ندارد ؛ همچنان که عذاب مؤمن بلااشکال است ؛
13. عالم حادث زمانی است ؛
14. کلام خدا قدیم است، اما کلام نفسی نه کلام لفظی ؛
15. کارهای خدا برای غایت و غرضی نیست ؛
16. تکلیف مالایطاق بلا مانع است ؛
17. شفاعت بلااشکال است ؛
18. کذب و تخلف وعده بر خدا جایز نیست ؛
بنگرید :
از آنچه بیان شد به خوبی روشن میشود که اشاعره و معتزله فرقه های کلامی اهل سنت هستند.
- [سایر] چگونگی پیدایش مذهب اشعری را توضیح دهید.
- [سایر] فرقه اهل حق چند گروهند و چه عقایدی دارند؟
- [سایر] لطفاً در مورد نظریه کسب اشعری توضیح دهید آیا به جبر منتهی می شود یا خیر؟
- [سایر] چرا امام علی علیه السّلام امارت ابوموسی اشعری را بر مردم کوفه ابقا کرد؟
- [سایر] چرا حضرت علی(ع) رای ابوموسی اشعری را بر حکم خدا و نظر مردم ترجیح داد؟
- [سایر] چگونگی پیدایش اهل حدیث را بنویسید. و چه عقایدی داشتند؟
- [سایر] فرقه درویشی، چه فرقه ای است؟ چه عقایدی دارند؟
- [سایر] فرقه زیدیه چه عقایدی دارند؟
- [سایر] چرا مدتی اشعث ابن قیس کندی و ابوموسی اشعری کارگزار حضرت علی روحی فداه بودند مگر اینان آدمهای بد و منافقی نبودند ؟
- [سایر] فرقه ذهبیه چگونه ایجاد شد و چه عقایدی دارند؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحبّ است در شوهر دادن دختری که بالغه است (یعنی مکلّف شده) و به سنی رسیده که حیض دیدن وی متعارف است، عجله کنند، از حضرت صادق علیهالسلام روایت شده که یکی از سعادتهای مرد آن است که دخترش در خانه او حیض نبیند.
- [آیت الله مظاهری] رفع صفات رذیله، گرچه عملی بر طبق آن انجام ندهد، اگر قدرت بر رفع داشته باشد، واجب مؤکّد، و ترک این واجب چنانکه گفته شد از محرّمات است، و باید علاوه بر اینکه مانع سر زدن عملی از آن شود، با آن مبارزه کند تا ریشهاش را قطع کند، و این کار، گرچه مشکل است ولی از اوجب واجبات است، و ثواب این مبارزه از جهاد بالاتر است و از این رو در روایات اهلبیت(سلاماللهعلیهم) (جهاد اکبر) نامیده شده است.
- [آیت الله مظاهری] زن باید تمام بدن خود را از نامحرم بپوشاند، ولی نپوشانیدن صورت و کف دستها و روی آنها تا نرسیده به مچ، اگر شهوتانگیز یا فتنهانگیز و یا جالب نباشد، جائز است، گرچه پوشانیدن آنها برای یک زن با عفّت بسیار خوب است و بهخوبی از قرآن و روایات اهلبیت(سلاماللهعلیهم) و سیره آن بزرگواران استفاده میشود که روگرفتن زن، یک شعار اسلامی است و باید همه ما به شعارهای اسلامی و مذهبی اهمیّت خاصّی بدهیم.
- [آیت الله مکارم شیرازی] چند کار در روایات به هنگام آشامیدن آب توصیه شده است: 1 آب را بطور مکیدن بیاشامد 2 در روز ایستاده آب بخورد 3 پیش از نوشیدن آب (بسم الله) و بعد آن (الحمد لله) بگوید. 4 آب را به سه نفس بیاشامد، نه یک نفس. 5 از روی میل آب بیاشامد. 6 بعد از نوشیدن آب حضرت امام حسین(علیه السلام) و اهل او را یاد کند و قاتلان ایشان را لعنت نماید.
- [آیت الله اردبیلی] غنا و هر آوازی که مشتمل بر باطل بوده یا موجب برانگیختن و تحریک شهوت شده و به نظر عرف، مناسب با مجالس فسق و فجور باشد، به تنهایی یا همراه با نواختن چیزی باشد، خواندن و گوش دادن و نیز یاد دادن و شغل قرار دادن آن حرام است. در روایات اسلامی (مَلاهی و غِنا) بسیار مذّمت شدهاند، از جمله در روایتی آمده: (خانهای که در آن شراب و آلات لَهْو و غِنا و قمار باشد، ملائکه به آن خانه وارد نمیشوند و دعای اهل خانه مستجاب نمیگردد و برکت از آن خانه برداشته میشود.)(1)
- [آیت الله مظاهری] زنا دادن و زنا کردن از گناهان بزرگ در اسلام است و قرآن شریف میفرماید اگر بدون توبه از دنیا بروند، در حالی که سالها در جهنّم میباشند، لجام شده و خوار و ذلیل نیز هستند، و کیفر آنها در دنیا اگر نزد حاکم اسلامی اثبات شود، صد تازیانه در میان مردم است، و اگر زن زنا کار، شوهر داشته یا مرد زانی، زن داشته باشد و این عمل زشت را انجام دهد، علاوه بر اینکه حدّ او سنگسار است- که نظیر این کیفر در اسلام کمنظیر یا بینظیر است- اگر بدون توبه از دنیا برود، مطابق آنچه در روایات آمده، در جهنّم بوی بد عورتین او اهل جهنّم را آزرده میکند.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام کوتاهی در حقوق فرزند است، زیرا همانطور که پدر و مادر در اسلام حقوقی دارند فرزندان نیز چنین هستند، و اگر پدر و مادر آن حقوق را مراعات نکنند، از نظر قرآن موجب خسران در قیامت است. حقوقی که فرزندان بر پدر و مادر دارند چند چیز است: الف) تربیت صحیح اسلامی (آشنا نمودن فرزند با احکام اسلام از اصول و فروع و اخلاق و مقیّد نمودن او به ظواهر شرع از اهمیّت دادن به واجبات و اجتناب از گناهان خصوصاً گناهان بزرگ) و اگر کوتاهی کنند، شریک در جرایم فرزند میباشند. ب) تربیت فرزند به آداب و رسوم اجتماعی و به عبارت دیگر به او ادب آموختن. ج) آموختن دانش در حدّ خوب خواندن و خوب نوشتن. د) فراهم نمودن راهی برای زندگی متوسّط و پرهیزدادن او از تنبلی و بیکاری. ه) فراهم کردن مقدّمات ازدواج برای فرزند خصوصاً اگر دختر باشد که در روایات اهلبیت(سلاماللهعلیهم) برای ازدواج دختر بیشتر سفارش و تأکید شده است. و) گذاشتن اسم اسلامی که سفارش در نامهای پیامبر گرامی و اهلبیت او(سلاماللهعلیهم) زیاد شده است، و شیعه باید از انتخاب نامهای غیر اسلامی برای فرزندان خود پرهیز کند و سزاوار نیست که با وجود اسمهای اهلبیت(سلاماللهعلیهم) برای فرزند خود نام دیگری را انتخاب کند.
- [آیت الله مظاهری] آنچه در واجبات و محرّمات گفته شد در مستحبّات و مکروهات نیز میآید، زیرا ترک مستحبّات و فعل مکروهات، گرچه اشکال ندارد، ولی اگر بر ترک مستحب یا انجام مکروه، استخفاف صدق کند، حرام است، نظیر کسی که در مسجد نشسته و جماعت مسلمین بر پا میشود و او بدون عذر داخل در جماعت نمیشود، که اگر آن را ضدّ ارزش بداند و یا عمل او یا صفحه 423 گفته او تبلیغ علیه جماعت مسلمین باشد و ملتزم به لوازم آن نیز باشد کفر، و اگر ملتزم نباشد، گرچه کفر نیست، ولی گناهش خیلی بزرگ است، و اگر آن را ضدّ ارزش نداند و روی لاابالیگری باشد، از گناهان کبیره است، و از این قبیل است کسی که بدون عذر نماز اوّل وقت نمیخواند، و روایات اهلبیت(سلاماللهعلیهم) آن را استخفاف به نماز قلمداد نموده است.
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان بزرگ در اسلام فرار از جنگ است و در نظر قرآن و روایات اهلبیت(سلاماللهعلیهم) گناه آن خیلی بزرگ است، و آن اقسامی دارد: الف) فرار از جنگ مخصوصاً اگر موجب تضعیف جبهه و یا تقویت دشمن شود، و مخصوصاً اگر فرار از خطِّ مقدّم جبهه باشد. ب) تخلّف از فرمان فرمانده مخصوصاً اگر این تخلّف، موجب سرکشی دیگران و یا تضعیف فرمانده و یا تضعیف دیگران و یا تقویت دشمن باشد. ج) کمکاری یا بیکاری یا تخلّف از وظیفه مخصوصاً اگر موجب تضعیفی در جبهه یا تقویتی برای دشمن گردد. د) شرکت نکردن در جنگ در صورت احتیاج به او، مخصوصاً اگر تخلّف او موجب تضعیف دیگران یا تقویت دشمن باشد. ه) کمک نکردن به جبهه از جهت مالی و فکری و تبلیغی و مانند اینها مخصوصاً اگر تخلّف او موجب تضعیف دیگران و یا تقویت دشمن باشد.
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان بزرگ در اسلام ظلم است و عقلًا و شرعاً گناهی بزرگتر از ظلم نداریم، و از نظر قرآن و روایات اهلبیت(سلاماللهعلیهم) ظلم اقسامی دارد: الف) ظلم به خداوند متعال، و کفر و شرک و کفران نعمت از مصادیق بارز این قسم است، چنانکه مخالفت با خدای متعال و ظلم به بندگان او از مصادیق خفیّه این قسم است. ب) ظلم به بندگان خدای متعال بلکه به مخلوقات او، و از مصادیق بارز آن تجاوز به جان و مال دیگران است که به آن حقّالنّاس گفته میشود و پروردگار عالم از ذرّهای از آن نخواهد گذشت. ج) ظلم به بندگان در جهت آبروی آنها، و از مصادیق بارز آن غیبت، تهمت، استهزا و سرزنش است و در روایات آن را از رباخواری بدتر دانسته است، در حالی که رباخواری در اسلام جنگ با خداست. د) ظلم به دیگران در جهت عرض و ناموس آنها، و در اسلام و نزد متشرّعه بلکه نزد همه مردم، این قسم قبیحتر از اقسام گذشته است.