سلام من دختری هستم که از لحاظ روحی داغونم نمی دونم باید چکار کنم. درسم تموم شده ولی دوست پسرم به من قول داده بود که بیاد خواستگاریم. ولی نیومد من رو هم ترک کرد. از اونجایی که من باهاش رابطه داشتم داره داغونم می کنه. به وقت کار باید کرد تدبیر چه تدبیری چون وقت کار شد دیر خواهر گرامی، از اینکه اعتماد شما به ما باعث درمیان گذاشتن خصوصی ترین مسائل زندگیتان با ما شده است، به خود می بالیم. از بروز این مشکل و پیامدهای ناگوار آن برای شما بسیار متأثر و ناراحت شدیم، امیدواریم که بتوانید با برخورد صحیح و منطقی با آنچه پیش آمده، بتوانید آسیب های آن را به حداقل برسانید. پرسشگر گرامی اطلاعاتی که شما در اختیار ما قرار داده اید بسیار محدود می باشد و ما برای مشاوره و راهنمایی شما نیاز به اطلاعات بیشتری داریم، از جمله میزان ارتباط شما با فرد مورد نظر تا چه حدی بوده است؟ او به چه دلیلی از شما جدا شده است؟آیا شما تمایل به ازدواج با او را دارید؟ و... در صورت لزوم می توانید دوباره با ما مکاتبه کنید و اطلاعات لازم را در اختیار ما قرار دهید. به هر حال با توجه به اطلاعات موجود در سوالتان نکاتی را متذکر می شویم: 1.در اولین گام لازم است تا از گناه گذشته خود(هرگونه ارتباط دوستانه با نامحرم گناه می باشد) توبه و به سوی خداوند مهربان بازگشت کنید و مطمئن باشید هر چه گناه شما بزرگ باشد در برابر رحمت واسعه او قطره ای بیش نیست. 2. به جای رفتارهای احساسی و بدون برنامه ریزی، سعی کنید از این به بعد با داریت و منطق رفتار کنید. 3. اکنون که او ارتباط خود را با شما قطع کرده است، این موضوع را به فال نیک و هدیه ای آسمانی قلمداد کنید و در صدد بر قراری ارتباط مجدد با فرد مورد نظر نباشید و به هیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی با او دوباره مرتبط نشوید. به یاد داشته باشید چنانچه ارتباط شما با او ادامه پیدا می کرد ممکن بود با آسیب های بیشتری روبرو شوید. از اشتباه گذشته خود درس بگیرید و به این نکته توجه کنید فردی که براحتی و بعد از ارضاء نیازهای خود شما را رها کرده است به هیچ عنوان قابل اعتماد نیست و چنانچه دوباره بخواهد با شما ارتباط بر قرار کند دلیلی به غیر از فرصت طلبی و سوء استفاده از شما ندارد. شاید تعجب کنید اما باید بگویم تنها شما نیتسد که با خیانت دوست پسر خود مواجه شده است بلکه ما در مشاوره های خود شاهد تعداد زیادی از دختران هستیم که پس از مدتی توسط دوست پسر خود کنار گذاشته می شوند. 4. هر چه سریع تر مقدمات ازدواج خودرا فراهم کنید و چنانچه خواستگار مناسبی دارید به او جواب مثبت بدهید، در ضمن به هیچ عنوان با همسر آینده خود درباره این موضوع صحبت نکنید. 5. از این به بعد سعی کنید زندگی دوباره ای را آغاز کنید و از تجربه های گذشته درس بگیرید برای اینکار: - ارتباط معنوی خود را با خداوند مهربان و غفار افزایش دهید. - خاطرات خود را درباره ارتباط با فرد مورد نظر را در برگه ای یاد داشت کنید و احساسات خود را از این واقع را در پایان این نوشته بنویسید، سپس کاغذ مورد نظر را آتش بزنید. با این کار می بینید که چقدر راحت می توان گذشته را فراموش کرد. - زمانی که خاطرات گذشته به ذهن شما هجوم می آورد، ذهن خود را به مسائل دیگر معطوف کنید. - از تنهایی به شدت پرهیز کنید. - ارتباط اجتماعی خود را افزایش دهید. - با افراد شاد و سرزنده رفت وآمد کنید. - ورزش را در برنامه روزانه خود قرار دهید. - بالاترین لذت مطالعه است برای اینکه تا حدی از فشار روانی رهایی پیدا کنید، بهتر است زمانی را برای مطالعه تعیین کنید. در صورت لزوم دوباره با ما مکاتبه کنید، چشم براه مکاتبات بعدی شما هستیم. محمد صادق آقاجانی
سلام من دختری هستم که از لحاظ روحی داغونم نمی دونم باید چکار کنم. درسم تموم شده ولی دوست پسرم به من قول داده بود که بیاد خواستگاریم. ولی نیومد من رو هم ترک کرد. از اونجایی که من باهاش رابطه داشتم داره داغونم می کنه.
سلام من دختری هستم که از لحاظ روحی داغونم نمی دونم باید چکار کنم. درسم تموم شده ولی دوست پسرم به من قول داده بود که بیاد خواستگاریم. ولی نیومد من رو هم ترک کرد. از اونجایی که من باهاش رابطه داشتم داره داغونم می کنه.
به وقت کار باید کرد تدبیر
چه تدبیری چون وقت کار شد دیر
خواهر گرامی، از اینکه اعتماد شما به ما باعث درمیان گذاشتن خصوصی ترین مسائل زندگیتان با ما شده است، به خود می بالیم. از بروز این مشکل و پیامدهای ناگوار آن برای شما بسیار متأثر و ناراحت شدیم، امیدواریم که بتوانید با برخورد صحیح و منطقی با آنچه پیش آمده، بتوانید آسیب های آن را به حداقل برسانید. پرسشگر گرامی اطلاعاتی که شما در اختیار ما قرار داده اید بسیار محدود می باشد و ما برای مشاوره و راهنمایی شما نیاز به اطلاعات بیشتری داریم، از جمله میزان ارتباط شما با فرد مورد نظر تا چه حدی بوده است؟ او به چه دلیلی از شما جدا شده است؟آیا شما تمایل به ازدواج با او را دارید؟ و... در صورت لزوم می توانید دوباره با ما مکاتبه کنید و اطلاعات لازم را در اختیار ما قرار دهید. به هر حال با توجه به اطلاعات موجود در سوالتان نکاتی را متذکر می شویم:
1.در اولین گام لازم است تا از گناه گذشته خود(هرگونه ارتباط دوستانه با نامحرم گناه می باشد) توبه و به سوی خداوند مهربان بازگشت کنید و مطمئن باشید هر چه گناه شما بزرگ باشد در برابر رحمت واسعه او قطره ای بیش نیست.
2. به جای رفتارهای احساسی و بدون برنامه ریزی، سعی کنید از این به بعد با داریت و منطق رفتار کنید.
3. اکنون که او ارتباط خود را با شما قطع کرده است، این موضوع را به فال نیک و هدیه ای آسمانی قلمداد کنید و در صدد بر قراری ارتباط مجدد با فرد مورد نظر نباشید و به هیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی با او دوباره مرتبط نشوید. به یاد داشته باشید چنانچه ارتباط شما با او ادامه پیدا می کرد ممکن بود با آسیب های بیشتری روبرو شوید. از اشتباه گذشته خود درس بگیرید و به این نکته توجه کنید فردی که براحتی و بعد از ارضاء نیازهای خود شما را رها کرده است به هیچ عنوان قابل اعتماد نیست و چنانچه دوباره بخواهد با شما ارتباط بر قرار کند دلیلی به غیر از فرصت طلبی و سوء استفاده از شما ندارد. شاید تعجب کنید اما باید بگویم تنها شما نیتسد که با خیانت دوست پسر خود مواجه شده است بلکه ما در مشاوره های خود شاهد تعداد زیادی از دختران هستیم که پس از مدتی توسط دوست پسر خود کنار گذاشته می شوند.
4. هر چه سریع تر مقدمات ازدواج خودرا فراهم کنید و چنانچه خواستگار مناسبی دارید به او جواب مثبت بدهید، در ضمن به هیچ عنوان با همسر آینده خود درباره این موضوع صحبت نکنید.
5. از این به بعد سعی کنید زندگی دوباره ای را آغاز کنید و از تجربه های گذشته درس بگیرید برای اینکار:
- ارتباط معنوی خود را با خداوند مهربان و غفار افزایش دهید.
- خاطرات خود را درباره ارتباط با فرد مورد نظر را در برگه ای یاد داشت کنید و احساسات خود را از این واقع را در پایان این نوشته بنویسید، سپس کاغذ مورد نظر را آتش بزنید. با این کار می بینید که چقدر راحت می توان گذشته را فراموش کرد.
- زمانی که خاطرات گذشته به ذهن شما هجوم می آورد، ذهن خود را به مسائل دیگر معطوف کنید.
- از تنهایی به شدت پرهیز کنید.
- ارتباط اجتماعی خود را افزایش دهید.
- با افراد شاد و سرزنده رفت وآمد کنید.
- ورزش را در برنامه روزانه خود قرار دهید.
- بالاترین لذت مطالعه است برای اینکه تا حدی از فشار روانی رهایی پیدا کنید، بهتر است زمانی را برای مطالعه تعیین کنید.
در صورت لزوم دوباره با ما مکاتبه کنید، چشم براه مکاتبات بعدی شما هستیم.
محمد صادق آقاجانی
- [سایر] من دختری 20ساله هستم که با پسری 30ساله دوست شدم اون ادعا می کنه منو دوست داره و نمی خواد منو از دست بده. میگه چیزی که منو جذب کرده قیافت و چشای سبزت هست و الان 5روزه باهاش دوست هستم. هر وقت که بهش زنگ می زنم تا گوشی رو برمی داره میگه می خوام ببینمت این حرفش منو نگران می کنه، میگه اگه میترسی از دور ببینمت کفایت می کنه. نمی دونم چی کار کنم. تو رو خدا کمکم کنید.ممنون.
- [سایر] با سلام من حدود 9 سال پیش تو دانشگاه با شوهرم آشنا شدم بعد از 4 سال رابطه عاشقانه بعد از درخواست من برای ازدواج رابطه مون به بهانه بیکاری تموم کردیم من تو اون مدت خیلی ناراحت بودم و عذاب میکشیدم چند بار با گریه و زاری باهاش تماس گرفتم بعد گذشت چند ماه اود گفت دلیل جداییم رابطه پیدا کردن با دختر عمه مم بود الان پشیمونم کمکم کن تا اون رابطه رو تموم کنم میخوام دوباره با تو باشم گفتم باشه بعد از گذشت چند ماه به محض اینکه سرکار رفت اومد خواستگاریم الان بعداز گذشت چهار سال و نیم از ازدواجمون تحمل کردن اخلاقهای خیلی زشتش دختر عمه ش اومده بهم میگه ما از دوران نامزدی تون باهم ارتباط داریم و به من گفته با جادو مجبور به ازدواجم کرده و منتظرم تو یه فرصت توافقی ازش طلاق بگیرم و تورو بیارم به زنم احساس ندارم و تورو دوست دارم منم بعد از اون جریان بهش گفتم چندنفر بهم خبر دادن به من خیانت میکنی اونم با پرویی زد زیر همه چی ولی چون دخترعمه ش خیلی التماس کرد اسمی از او نیاوردمخواهش میکنم به من بگید چکار کنم ترکش کنم یا دوباره بهش فرصت بدم آیا کار اشتباهی کردم همه آنچه را میدونستم بهش نگفتم و خودمو بی خبر از اون شخص که باهاش رابطه داره نشون دادم .خواهش میکنم جواب سوالم تو بخش عمومی بدید
- [سایر] با سلام و خسته نباشید. من دچار مشکلی شدم که نمیدونم باید چکار کنم لطفا راهنماییم کنید. مرسی چند وقتی هست که در حین نگاه کردن به تلویزیون یا موقع خواب شب، به این فکر مردنم میفتم و احساس می کنم چیزی از عمرم نمونده و دچار ترس و استرس می شم، نمی دونم باید چکار کنم؟ یعنی کلا همه جوره از دنیا نا امید می شم و میگم دیگه واسه چی باید به زندگی ادامه داد و حتی قبل از کنکور ارشد امسالم هم همین حس رو نسبت به درس خوندن پیدا کرده بودم و با خودم می گفتم نهایتا هم کنکور قبول شم و درسم هم تموم شه خوب بعدش چی میشه، با اینکه من خودم خیلی دوست دارم به درسم ادامه بدم و کسی مجبورم نکرده برای ادامه تحصیل و ....... حالا نمیدونم چکار کنم؟!!!!! اصلا حس خوبی ندارم لطفا کمکم کنید.
- [سایر] با سلام وخسته نباشید خدمت مشاور محترم .7 ماهه که ازدواج کردم وشوهرم پسر خوبیه اما یه مشکلی داره قلیون میکشه ومن به شدت از این کار متنفرم.از هر راهی وارد شدم که این کارو دیگه انجام نده اما زیر بار نمیره وحتی دوس نداره من در رابطه با این موضوع باهاش صحبت کنم.هر وقت بهش میگم نارحت میشه ومیگه دیگه ادامه نده. حتی یه بار که باهاش در رابطه با این که این کارو ترک کنه صحبت کردم اما یهو گذاشت ورفت خونه شون. شما بهم بگید چی کار کنم در ضمن خونواده ایشون از اینکه قلیون میکشه خبر ندارن .ممنون
- [سایر] پیگیری 1-سلام خوبید؟ 2- من شب دوم در یزد براتون نامه نوشتم در مورد برادر ناشنوایم>شما کوتاه گفتید داداشتون افسرده است 3-هرچی تلاش میکنم رابطه ام را بهتر کنم نمیشه 4- 15 سالشه و تیک های عصبی زیادی داره -دستش را گاز میگیره- 5-خیلی منو میزنه-مثلا اگر نگاهش کنم بلند میشه و منو میزنه به طوری که سردرد میشم 6- بعد از منبر شما وقتی میزنتم جوابش را نمیدم اما او خیلی میزنه 7- خیلی دوستش دارم و میخوام باهاش دوست بشم چکار کنم؟ 8-به قول مامانم دستم نمک نداره دیشب بردمش لباس براش بخرم وقتی برگشتیم غرمیزد که بردیم مشقهامو نتونستم بنویسم 9-لطفا راهنماییم کنید
- [سایر] با سلام من نمی تونم با هیچ کس رابطه بر قرار کنم فقطط با خودم کلنجار میرم تو خودم هستم رابطم با شوهرم زیاد خوب نیست حرفی ÷یدا نمی کنم باهاش بزنم حتی با دخترم هم که 2 سالشه حرف نمی زنم اون ازم چیزی می خاد دیگه هیچی فکر می کنم چون رابطم با شوهرم خوب نیست اینجوری هستم نمی دونم فقط با خودم حرف می زنم داغونم بی خواب می شم ولی صبح ها دوست دارم تا 12 بخوابم ولی نمی شه نمی تونم حرف بزنم چیکار کنم برم روان پزشک؟
- [سایر] سلام من 19سالمه.چند ماهیه با پسری آشنا شدم وبااون رابطه نامشروع داشتم تا به حال از این کارا نکرده بودم دوست پسر داشتم ولی رابطه نه.می دونم غلط قدم برداشتم ولی خب وقتی از خودم می پرسم چرا تنها به این نتیجه می رسم که هیچ چیزی از خودم و دینم نمی دونم الان یه خواستگار عالی دارم می خوام ردش کنم حس می کنم آدم آلوده ای مثل من حق نداره با چنین آدمی ازدواج کنه می ترسم بعدا از طرف اون(اگه بفهمه)مواخذه بشم.از طرفی از اون آقا پسر که باهاش رابطه داشتم هم ترس دارم .نمی دونم باید چه کار کنم من هنوز نفهمیدم چرا به این گناه مبتلا شدم اون وقت حق دارم زندگی سالمی داشته باشم تورو خدا کمکم کنید
- [سایر] سلام،میدونم موضوعی که میخوام بگم تکراریه ولی داره داغونم میکنه،ماه رمضون امسال 1مزاحم تلفنی پیدا شدکه من طبق معمول rejectمیکردم ولی این مثه بقیه نبود یعنی خیلی گیرمیدادچندروزجواب اsmsشودادم که مدام درخواست دوستیشو رد میکردم تااینکه بعد1مدت که جواب نمیدادم smsداد که تومور مغزی داره بایدعمل کنه ودعاش کنم این در شرایطی بود که پسرعمه ام بخاطر این بیماری فوت کرده بود وتحت تاثیر قرارگرفتم اوایل باور نکردم اما اون خیلی ماهر بود جوری شرایطوجلوه میداد که بالاخره باور کردم خلاصه این بهونه شد براادامه دادن هرموقع هم میخواستم تموم کنم خودشو به مردن میزد بعد مدت ها ازاین رابطه دوستش باهام حرف زد و ابراز علاقه کرد و همه دروغای دوستشو برام روکردووقتی ازخودش پرسیدم انکار نکرد و گف اینجوری گفتم ازدستت ندم من باخودش تموم کردم ولی دوستش بخدا انقدر مقاومت کردم که حد نداشت دوستش برا اعتماد شماره خونشونم داد وخیلی اصرار کرد که منم بدم ولی ندادم میدونم ادم درستی نیست ولی واقعا وابستش شدم هزار بار خواستم تموم کنم ولی هربار که باهاش میحرفم دوباره خام حرفاش میشوم خیلی اصرار به دیدن داره ولی من زیربارنمیرم دیگه خسته شدم اون اولی هم هی ایجادمزاحمت میکنه و شمارمو به دوستاش میده واقعا دیگه نمیدونم چی کار کنم دوست دارم همون ادم قبلی بشم چون متوجه افت شدید معنوی شدم 1راهی بگید که بتونم این کابوسوتموم کنم خواهش میکنم.
- [سایر] سلام من دختری 23 ساله هستم الان نزدیکه 6 ساله که منو پسر خالم همدیگرو میخوایم مادرمو خالم از این رابطه با خبر بودن فقط پدرم نمیدونست متاسفانه به دلیل مادی بودن پدرم و وضع مالی خوبی نداشتنه پسر خواستگاری نمیکرد تا اینکه خواستگاری کردو پدرم هم به خاطر تحصیل هم به خاطر وضع مالیش مخالفت میکنه منم هم دوستش دارم هم بالاخره 6 سال رابطه داشتم باهاش موندم چکار کنم ترخدا کمکم کنید پسر خوبی خیلی دوستم داره اطلاعاتشم خیلی بالاست کمکم کنید<br />
- [سایر] سلام .4ساله دارم بایه اقایی زندگی می کنم که بسیار ادم بی مسولیتیه.هرچی باهاش صحبت می کنم میگه راست میگی ولی متاسفانه به کارش ادامه می ده از نظر اقتصادی ضعیف هستیم چون شوهرم نمی ره سرکار یه دختر 8 ماهه دارم خیلی صبر می کنم میگم درست میشه ولی باور کنید فایده نداره ..درضمن دوباره ازدواج کردم.ازدواج اولم شوهرم ادم ساده ومنگی بود واز لحاظ ظاهری تعریفی نداشت درضمن اونجا 13 سالم بود که از دواج کردم وسن 21سالگی خدابهم پسر داد وبه خاطر پسرم مهریه ام رو بخشیدم ولی با خودم زندگی نمی کنه پیش مادر بزرگشه ..خلاصه آقای دکتر موقعی که این اقا اومد خاستگاریم از همه لحاظ از شوهر قبلیم بهتر بود ولی متا سفانه تن به کار نمی ده ومن مجبورم با بچه کوچیک تو خونه ها کار کنم خواهرم میگه ازش جدا شو ولی من نمی خوام دوست ندارم دوباره خاطرات تلخ بیاد جلو چشام تورو خدا راهنماییم کنید ..منتظر جواب پیامتون هستم...