به نام خدا وسلام ممنونم از اینکه به من امید دادید اما من نمیتونم بگم که اون ارتباط بازی کودکانه بوده من 13سالم بود بچه نبودم چه طور خودمو با حرفاتون آروم کنم دخترای 13 ساله کاری که من کردم رو نمیکنن ازخودم متنفرم کمکم کنید جبران کنم گرچه حس میکنم قابل جبران نیست اما بهم راه حل بدید ممنونم
به نام خدا وسلام ممنونم از اینکه به من امید دادید اما من نمیتونم بگم که اون ارتباط بازی کودکانه بوده من 13سالم بود بچه نبودم چه طور خودمو با حرفاتون آروم کنم دخترای 13 ساله کاری که من کردم رو نمیکنن ازخودم متنفرم کمکم کنید جبران کنم گرچه حس میکنم قابل جبران نیست اما بهم راه حل بدید ممنونم منم زیبا که زیبا بنده‌ام را دوست می‌دارم تو بگشا گوش دل، پروردگارت با تو می‌گوید ترا در بیکران دنیای تنهایان رهایت من نخواهم کرد رها کن غیر من را، آشتی کن با خدای خود تو غیر از من، چه می‌جویی؟ تو با هر کس به غیر از من، چه می‌گویی؟ تو راه بندگی طی کن عزیز من، خدایی خوب می‌دانم تو دعوت کن مرا با خود به اشکی یا (الهی)، میهمانم کن که من چشمان اشک آلوده ات را دوست می‌دارم طلب کن خالق خود را، بجو ما را، تو خواهی یافت که عاشق می‌شوی بر ما و عاشق می‌شوم بر تو که وصل عاشق و معشوق هم، آهسته می‌گویم، خدایی عالمی دارد تویی زباتر از خورشید زیبایم تویی والاترین مهمان دنیایم که دنیا بی تو چیزی چون تورا کم داشت وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت می‌گفتم مگر آیا کسی هم با خدایش قهر می‌گردد؟ هزاران توبه‌ات را گرچه بشکستی؛ ببینم من تو را از درگهم راندم؟ که می‌ترسانَدَت از من؟ رها کن آن خدای دور، آن نامهربان معبود، آن مخلوق خود را این منم پروردگار مهربانت. خالقت. اینک صدایم کن، مرا. با قطره ی اشکی به پیش آور دو دست خالی خود را. با زبان بسته ات کاری ندارم لیک غوغای دل بشکسته‌ات را من شنیدم غریب این زمین خاکی‌ام ... آیا عزیزم، حاجتی داری؟ بگو، جز من کس دیگر نمی‌فهمد کلامت را به نجوایی صدایم کن. بدان آغوش من باز است قسم بر عاشقان پاک با ایمان قسم بر اسبهای خسته در میدان تو را در بهترین اوقات آوردم قسم بر عصر روشن، تکیه کن بر من قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو تمام گامهای مانده اش با من تو بگشا گوش دل، پروردگارت با تو می‌گوید ترا در بیکران دنیای تنهایان. رهایت من نخواهم کرد خورشید را گفتم که بر بام سحرگاهان، چشم در چشمت، سلام من به تو گوید و گفتم ماهتابم را که شب‌ها، همدمت باشد بدانی اوج تاریک رهایت من نخواهم کرد و نازل کردم از رحمت، همه آیات باران را چتر غم از گونه‌ها بردار سرانگشت مرا، احساس خواهی کرد تو بگشا گوش دل، از هر دری من با تو می‌گویم بدنبال بهانه‌ای، برای گفتگو با تو همه عالم، خلق کردم تا بگویم ترا در بیکران دنیای تنهایان. رهایت من نخواهم کرد عبور باد، چهچه بلبل صدای گنجشک روی بام، صدای موج نوای جیرجیرکها صعود شاخه‌های سرو نزول گیسوان یاس پاکی آب غرش ابر روح جنگل سبزی دشت آبی دریا ... آفریدم من همه هستی، برای گفتگو با تو تو بگشا گوش دل، پروردگارت با تو می‌گوید اگر در اوج نافرمانیم باشی ترا در بیکران دنیای تنهایان. رهایت من نخواهم کرد خواهر گرامی، خوشحالم که باز هم کلمات شما را می‌خوانم و متشکریم که ما را محرم حرفهای دل خود می‌دانید. خواهر محترم، شما هم این داستان را شنیده اید که در زمان یکی از امامان فردی بود که به شدت گریه میکرد روزی امام او را دید و پرسیدند چرا گریه میکنی؟ جواب داد که من در زمان جنگ 60نفر از سادات و فرزندان امامان را بی گناه کشته ام و میدانم که خداوند هرگز مرا نخواهد بخشید. فرمودند: اگر می دانستی گناه ناامیدیت بیشتر از قتل 60نفری است که کشته ای هرگز چنین حرفی را نمی زدی. خواهر محترم، بدانید که خداوند بسیار بخشنده و مهربان است و هر کس هر قدر هم گناه کرده باشد اگر واقعا پشیمان شود و توبه واقعی نماید همان طوری که خودش در قران وعده داده است اورا مورد عفو وبخشش قرار می دهد. خداوند در آیه 70 سوره فرقان خدای مهربان، لطف خود را به اوج رسانده و بیان فرموده است: (إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً؛ کسانی که توبه کنند و ایمان آوردند و عمل صالح انجام دهند (یعنی هم ذهن آنها لذتی برای گناه نشناسد و هم رفتار انها گویای این دوری باشد) خداوند گناهان آنان را به حسنات تبدیل می‌کند (نه تنها گناهان را می امرزد، بلکه به اندازه آن گناهان ثواب می نویسد) و خداوند همواره آمرزنده و مهربان است). بنا براین از این جهت هیچ دغدغه بخود راه ندهید و فریب شیطان که می گوید کار تو دیگر تمام است و توبه فایده ندارد را نخورید . اصلا فلسفه توبه را می‌دانید؟ خدا امکان توبه را به بندگانش هدیه کرد تا به آنها بگوید اولا هروقت متوجه اشتباهاتتان شدید و بازگشتید، آغوش من به روی شما باز است. دوما بگوید که من خواستار یک زندگی سالم و عادی برای شما هستم که همه قدرت جلب، همه ی موفقیت‌ها را داشته باشند. برخورد شما با موضوع رخ داده، کاملا عکس چیزی است که خدا می خواهد. او می‌خواهد به رحمتش اعتماد و یقین داشته باشید اما شما ندارید. او می‌خواهد گرفتار وسوسه‌های شیطانی نشوید و در احساس گناه، به افراط نیفتید و طعم شیرین زندگی عادی و سالم را بچشید اما شما برخلاف خواست او، در مسیری قدم بر‌می‌دارید که شیطان می‌خواهد؛ مسیری که رفتن به سوی خدا را سخت نشان می‌دهد و لبخند خدا را از چشمان شما دور می‌کند. از نظر روان‌شناختی شما در راهی قرار گرفته‌اید که اختلال وسواس فکری در امتداد آن قرار دارد. پس مراقب باشید. (من 13سالم بودبچه نبودم ) خواهر گرامی، رفتار کودکانه، چیزی جدای از سن کودکانه است. ندیدید افراد مسن گاهی رفتاری کودکانه می‌کنند. منظور ما از آن تعبیر در مکاتبه ی قبلی این بود که شما اطلاعی از میزان اشتباه بودن آن رفتار نداشتید و عواقب آن را نمی دانستید. شما در گامهای اولیه جوانی هستید؛ دوره سنی ارزشمندی که خدا عاشقانه آن را دوست می‌دارد، با همه کم و کاستی‌ها و افت و خیزهایش. همه توانتان را بگذارید تا به موفقیت برسید؛ تحصیل، معرفت، عبادت، ارتباطات اجتماعی و ... . در مورد ازدواج در برخی موارد، بازگو نکردن مسایل واقعی، دروغ به شمار نمی‌آید مثلا در صورتی که فردی در گذشته رابطه غیر شرعی با دیگری داشته و از طرفی از عمل خود به شدت پشیمان می‌باشد در این صورت می‌تواند به خواستگار خود پاسخ عدم رابطه را بدهد. خواهر بزرگوار؛ درک لذت موفقیت‌های مادی و معنوی نصیب کسانی است که هدف را بدرستی ببینند، راه را بدرستی رهرو باشند و دلی، گرم ایمان داشته باشند، بدون افراط، بدون تفریط. خدای مهربان همه چیز را مهیای اوج گرفتن شما آفریده است، از خود دور نشوید. زهرا محمدی
عنوان سوال:

به نام خدا وسلام ممنونم از اینکه به من امید دادید اما من نمیتونم بگم که اون ارتباط بازی کودکانه بوده من 13سالم بود بچه نبودم چه طور خودمو با حرفاتون آروم کنم دخترای 13 ساله کاری که من کردم رو نمیکنن ازخودم متنفرم کمکم کنید جبران کنم گرچه حس میکنم قابل جبران نیست اما بهم راه حل بدید ممنونم


پاسخ:

به نام خدا وسلام ممنونم از اینکه به من امید دادید اما من نمیتونم بگم که اون ارتباط بازی کودکانه بوده من 13سالم بود بچه نبودم چه طور خودمو با حرفاتون آروم کنم دخترای 13 ساله کاری که من کردم رو نمیکنن ازخودم متنفرم کمکم کنید جبران کنم گرچه حس میکنم قابل جبران نیست اما بهم راه حل بدید ممنونم

منم زیبا
که زیبا بنده‌ام را دوست می‌دارم
تو بگشا گوش دل، پروردگارت با تو می‌گوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد
رها کن غیر من را، آشتی کن با خدای خود
تو غیر از من، چه می‌جویی؟
تو با هر کس به غیر از من، چه می‌گویی؟
تو راه بندگی طی کن عزیز من، خدایی خوب می‌دانم
تو دعوت کن مرا با خود به اشکی یا (الهی)، میهمانم کن
که من چشمان اشک آلوده ات را دوست می‌دارم
طلب کن خالق خود را، بجو ما را، تو خواهی یافت
که عاشق می‌شوی بر ما و عاشق می‌شوم بر تو
که وصل عاشق و معشوق هم، آهسته می‌گویم، خدایی عالمی دارد
تویی زباتر از خورشید زیبایم
تویی والاترین مهمان دنیایم
که دنیا بی تو چیزی چون تورا کم داشت
وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت می‌گفتم
مگر آیا کسی هم با خدایش قهر می‌گردد؟
هزاران توبه‌ات را گرچه بشکستی؛ ببینم من تو را از درگهم راندم؟
که می‌ترسانَدَت از من؟
رها کن آن خدای دور، آن نامهربان معبود، آن مخلوق خود را
این منم پروردگار مهربانت. خالقت.
اینک صدایم کن، مرا. با قطره ی اشکی
به پیش آور دو دست خالی خود را.
با زبان بسته ات کاری ندارم
لیک غوغای دل بشکسته‌ات را من شنیدم
غریب این زمین خاکی‌ام ...
آیا عزیزم، حاجتی داری؟
بگو، جز من کس دیگر نمی‌فهمد کلامت را
به نجوایی صدایم کن. بدان آغوش من باز است
قسم بر عاشقان پاک با ایمان
قسم بر اسبهای خسته در میدان
تو را در بهترین اوقات آوردم
قسم بر عصر روشن، تکیه کن بر من
قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور
قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد
برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من
تو بگشا گوش دل، پروردگارت با تو می‌گوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان. رهایت من نخواهم کرد
خورشید را گفتم که بر بام سحرگاهان، چشم در چشمت،
سلام من به تو گوید
و گفتم ماهتابم را
که شب‌ها، همدمت باشد
بدانی اوج تاریک
رهایت من نخواهم کرد
و نازل کردم از رحمت، همه آیات باران را
چتر غم از گونه‌ها بردار
سرانگشت مرا، احساس خواهی کرد
تو بگشا گوش دل، از هر دری من با تو می‌گویم
بدنبال بهانه‌ای، برای گفتگو با تو
همه عالم، خلق کردم تا بگویم
ترا در بیکران دنیای تنهایان. رهایت من نخواهم کرد
عبور باد، چهچه بلبل
صدای گنجشک روی بام، صدای موج
نوای جیرجیرکها
صعود شاخه‌های سرو
نزول گیسوان یاس
پاکی آب
غرش ابر
روح جنگل
سبزی دشت
آبی دریا
...
آفریدم من همه هستی، برای گفتگو با تو
تو بگشا گوش دل، پروردگارت با تو می‌گوید
اگر در اوج نافرمانیم باشی
ترا در بیکران دنیای تنهایان. رهایت من نخواهم کرد
خواهر گرامی، خوشحالم که باز هم کلمات شما را می‌خوانم و متشکریم که ما را محرم حرفهای دل خود می‌دانید. خواهر محترم، شما هم این داستان را شنیده اید که در زمان یکی از امامان فردی بود که به شدت گریه میکرد روزی امام او را دید و پرسیدند چرا گریه میکنی؟ جواب داد که من در زمان جنگ 60نفر از سادات و فرزندان امامان را بی گناه کشته ام و میدانم که خداوند هرگز مرا نخواهد بخشید. فرمودند: اگر می دانستی گناه ناامیدیت بیشتر از قتل 60نفری است که کشته ای هرگز چنین حرفی را نمی زدی.
خواهر محترم، بدانید که خداوند بسیار بخشنده و مهربان است و هر کس هر قدر هم گناه کرده باشد اگر واقعا پشیمان شود و توبه واقعی نماید همان طوری که خودش در قران وعده داده است اورا مورد عفو وبخشش قرار می دهد. خداوند در آیه 70 سوره فرقان خدای مهربان، لطف خود را به اوج رسانده و بیان فرموده است: (إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً؛ کسانی که توبه کنند و ایمان آوردند و عمل صالح انجام دهند (یعنی هم ذهن آنها لذتی برای گناه نشناسد و هم رفتار انها گویای این دوری باشد) خداوند گناهان آنان را به حسنات تبدیل می‌کند (نه تنها گناهان را می امرزد، بلکه به اندازه آن گناهان ثواب می نویسد) و خداوند همواره آمرزنده و مهربان است).
بنا براین از این جهت هیچ دغدغه بخود راه ندهید و فریب شیطان که می گوید کار تو دیگر تمام است و توبه فایده ندارد را نخورید .
اصلا فلسفه توبه را می‌دانید؟ خدا امکان توبه را به بندگانش هدیه کرد تا به آنها بگوید اولا هروقت متوجه اشتباهاتتان شدید و بازگشتید، آغوش من به روی شما باز است. دوما بگوید که من خواستار یک زندگی سالم و عادی برای شما هستم که همه قدرت جلب، همه ی موفقیت‌ها را داشته باشند.
برخورد شما با موضوع رخ داده، کاملا عکس چیزی است که خدا می خواهد. او می‌خواهد به رحمتش اعتماد و یقین داشته باشید اما شما ندارید. او می‌خواهد گرفتار وسوسه‌های شیطانی نشوید و در احساس گناه، به افراط نیفتید و طعم شیرین زندگی عادی و سالم را بچشید اما شما برخلاف خواست او، در مسیری قدم بر‌می‌دارید که شیطان می‌خواهد؛ مسیری که رفتن به سوی خدا را سخت نشان می‌دهد و لبخند خدا را از چشمان شما دور می‌کند.
از نظر روان‌شناختی شما در راهی قرار گرفته‌اید که اختلال وسواس فکری در امتداد آن قرار دارد. پس مراقب باشید.
(من 13سالم بودبچه نبودم )
خواهر گرامی، رفتار کودکانه، چیزی جدای از سن کودکانه است. ندیدید افراد مسن گاهی رفتاری کودکانه می‌کنند. منظور ما از آن تعبیر در مکاتبه ی قبلی این بود که شما اطلاعی از میزان اشتباه بودن آن رفتار نداشتید و عواقب آن را نمی دانستید. شما در گامهای اولیه جوانی هستید؛ دوره سنی ارزشمندی که خدا عاشقانه آن را دوست می‌دارد، با همه کم و کاستی‌ها و افت و خیزهایش. همه توانتان را بگذارید تا به موفقیت برسید؛ تحصیل، معرفت، عبادت، ارتباطات اجتماعی و ... .
در مورد ازدواج در برخی موارد، بازگو نکردن مسایل واقعی، دروغ به شمار نمی‌آید مثلا در صورتی که فردی در گذشته رابطه غیر شرعی با دیگری داشته و از طرفی از عمل خود به شدت پشیمان می‌باشد در این صورت می‌تواند به خواستگار خود پاسخ عدم رابطه را بدهد.
خواهر بزرگوار؛ درک لذت موفقیت‌های مادی و معنوی نصیب کسانی است که هدف را بدرستی ببینند، راه را بدرستی رهرو باشند و دلی، گرم ایمان داشته باشند، بدون افراط، بدون تفریط. خدای مهربان همه چیز را مهیای اوج گرفتن شما آفریده است، از خود دور نشوید.
زهرا محمدی





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین