با سلام و خسته نباشید؛ مشکلی که من دچارشم اینه که در ذهنم همیشه کسی هست که با من صحبت می کند؛ مثلا وقتی من با یکی که صحبت می کنم، بعد از اون که حرفای ما با هم تموم شد، اگه خوشم اومد و یا خیلی ناراحتم کرد، وقتی که تنها شدم، یکی هست که با من در مورد اون موضوع صحبت می کنه و اونی که تو ذهنمه اونی که دوست دارم رو بهم جواب می ده و چند روز ذهنم مشغول و درگیر یک موضوع خیلی کوچک و بی اهمیت میشه، تا جایی که هیچ کاری نمی تونم بکنم وهیچ جایی نمی رم؛ فقط تنها تو خونه میشینم و با خودم صحبت می کنم. تا چند روز درگیرم. خیلی اذیت میشم. کمکم کنید. با سلام و سپاس از اینکه مرکز ما را برای پاسخ و راهنمایی برگزیده اید. پرسشگر گرامی با توجه به گزارش کوتاهی که از مشکل خود داده اید، احتمالا شما به نشخوار فکری دچار شده اید. این اختلال زیر مجموعه وسواس فکری است و وسواس فکری از جمله اختلالات اضطرابی می باشد. من در زیر به تکنیکهای مقابله با نشخوار فکری اشاره می کنم ولی این شما هستید که باید با تمرین و ممارست زیاد در طی یک دوره زمانی شش ماهه تدریجا زمینه خلاصی از این مشکل را فراهم نمایید. نکته اول : اگر برایتان امکان دارد برای رسیدن به نتیجه مطلوب، بهتر است این تمارین را زیر نظر یک مشاور روان درمانگر انجام دهید. نکته دوم : دیگر اینکه چون وسواس با انواع و اقسامی که دارد از اختلالات اضطرابی شمرده می شود، یعنی ریشه در اضطراب دارد، لذا اگر این مشکلتان شدید است باید ابتدا به یک متخصص اعصاب و روان (روانپزشک) مراجعه نمایید تا ایشان با تجویز چند داروی ساده این اضطراب را تا حدی در شما کاهش دهد تا بتوانید اندکی برخود مسلط شوید و بتوانید تکنیکهای روان درمانی را پیگیری نمایید؛ چون اگر اضطرابتان بالا باشد نمی توانید با تسلط کافی این تمارین را انجام دهید و نتیجه درستی از آنها بگیرید. در مورد اثرهای منفی نشخوار فکری باید عرض نمایم که : فرد دچار نشخوار فکری، بیشتر درگیر مرور خاطرات خود است. او بعد از موقعیت، وقایع مربوط به آن را تفسیر میکند واین تفسیرها را همانند آدامس در ذهن خود می چرخاند، اما توانایی دور انداختن آنها را ندارد؛ از این رو رضایت خاطرش از زندگی کاهش مییابد و دیدگاهی بدبینانه نسبت به زندگی پیدا میکند. این حالتها باعث تشدید خلق افسرده میشوند. نشخوار فکری باعث کاهش رفتارهای مؤثر و انطباقی میشود. افرادی که در این چرخه گرفتار شدهاند، رفتارهایی که باعث ایجاد حس کنترل و دریافت تقویت از دیگران میشود را کمتر انجام میدهند و این حالت باعث درماندگی و ناامیدی بیشتر آنهامیشود. فرد افسرده از دیگران کناره گیری میکند؛ با افراد خانواده و دوستان مراوده خوبی ندارد و همین رفتارها باعث کنارهگیری دیگران از او شده و برداشت آنها نیز نسبت به او تغییر میکند. نشخوار فکری روند حل مسأله را نیز مختل میکند و ناتوانی در حل مسأله باعث تداوم افسردگی می شود. وقتی افسردگی ایجاد شد و فرد با نشخوار فکری به آن پاسخ داد، توجه او به سمت خودش جلب میشود و خود را مرکز و کانون توجه قرار میدهد. لذا مردم چنین برداشت میکنند: ( تولاک خودش هست)، ( اصلا حواسش به اطراف نیست). امَا برای مقابله با نشخوار فکری چه بایدکرد؟ 1. تکنیک اول استفاده ازتنش زدایی (ریلکسیشن) است. با توجه به اینکه ریشه نشخوار فکری اضطراب است و تنش زدایی ضد اضطراب است، آموزش و به کار گیری این تکنیک می تواند در کاهش اضطراب و در نتیجه کاهش نشخوار فکری شما اثر تاثیر زیادی داشته باشد. پژوهشگران در پژوهش های خود پیرامون این تکنیک کاربردی (که در سایت های مختلف قابل رؤیت است)، اثبات کرده اند که به کار گیری این تکنیک در بسیاری از موقعیت های اضطراب زای زندگی، تاثیر بسزایی در کاهش اضطراب دارد. این محققان به حدود سی و پنج مشکل که با به کار گیری این تکنیک برطرف می شود اشاره کرده اند. شما می توانید با مراجعه به یکی از مراکز مشاوره و روان درمانی نسبت به آموزش یکی از روش های آن اقدام نمایید. من در زیر، برخی از مشکلاتی که با این تکنیک می توان بر آنها غلبه کرد را برایتان بر می شمارم : الف- سردرد ناشی از انقباض عضلات جمجمه و سردرد های مزمن تنشی به دلیل تنش بیش از حد در عضلات اسکلتی سر و گردن آغاز می شوند و آموزش تنش زدایی تدریجی در تقلیل سردرد تنشی اثر غیر قابل انکاری دارد. ب- میگرن که به عنوان ضربان یک جانبة سر درد (فقط در یک قسمت از سر) که از درون و یا اطراف چشمها آغاز می شود تعریف شده و اغلب به وسیلة یک بو، دل بهم خوردگی، تهوع و.... برانگیخته میشود و گاهی توام با روان بی اشتهایی، حالت تهوع، استفراغ، کج خلقی، حساسیت، اختلال بینایی است. البته بیمارانی که تمرین منظم خانگی داشته اند رضایت خیلی بیشتری از کاهش سردردها داشته اند. پ- تقلیل اضطراب و درمان انواع هراس ها مانند هراس از گربه و ... ؛ حساسیت زدایی نظام دار یکی از اصلی ترین شیوه های درمانگری در انواع هراس است و تنش زدایی یکی از مولفه های اصلی این روش به حساب می آید. ت- با کاهش اضطراب به دنبال تنش زدایی، بخاطر کم شدن دفاع های ایمنی بدن که در حالت اضطراب به راه می افتند، تحمل و صبر ما برای تحمل تنیدگی ها افزایش می یابد. ث- تقلیل رگه های اضطرابی و تظاهرات اضطرابی زنان باردار. ج- درمان اضطراب امتحان. چ- تقلیل اضطراب کودکانی که در مدرسه دچار اضطراب مفرط شده اند. ح- تقلیل عوامل اضطرابی شخصیت مانند تنش عصبی، ضعف من، اضطراب پارانویا گونه، نداشتن تصویر روشن از خود و ... . خ- درمان فشار خون. آرامش با افزایش سرم k+ در خون رابطه مثبت و معنی دار دارد و k+ نیز با سلامت روانی رابطة مثبتی دارد و تنش زدایی با کاستن از ضربان قلب باعث افزایش این سرم در خون می شود. د- درمان بی خوابی و اختلال های مربوط به خواب (تنش زدایی بدنی به این افراد کمک می کند که به سرعت بخواب روند). ذ- روش مقابله ای در بیماران مبتلا به سرطان و نیز تقلیل برانگیختگی این بیماران هنگام شیمی درمانی. ر- درمان و پیشگیری از عود و رشد بیماریهای روان- تنی. ز- بهبود بیماریهای تنی روانزاد. ژ- کاهش ناراحتی ها و تنیدگیهای ناشی از بیماریهای قلب و عروق. ط- تقویت حافظه ( بهبود فرآیند ضبط، باز شناسی و اندوزش اطلاعات). ظ- تغییر و تقلیل رگه های اضطرابی شخصیت. ع-کنترل و غلبه بر لکنت زبان. غ- تقلیل حملات صرع. ف- بهبود کودکان مبتلا به فزون کنشی. ق- درمان بیماران مبتلا به آسم. ک- تقلیل دردهای مربوط به قاعدگی. گ- کاهش اسپاسم های عضلانی در بیماران مبتلا به فلج مغزی. ل- بهبود تمرین های ورزشی و دستیابی به استعدادهای کامل خود در ورزش. م- بهبود عملکردهای اجرایی و فعالیت های شغلی. ن- افزایش اعتماد به نفس در برخورد های اجتماعی. 2. تکنیک بعدی برای مقابله با نشخوار فکری، توجه برگردانی فعال است؛ به صورت ارادی به چیزی توجه کنید که مثبت است. پژوهش ها نشان داده اند افرادی که از این شیوه استفاده میکنند، طول مدت افسردگی آنها خیلی کمتر از کسانی است که از شیوه مقابله نشخوار فکری استفاده میکنند. با در پیش گرفتن فعالیت ذهنی دیگری، موقتا از آن حالت کناره گیری کنید؛ شما میتوانید به بازی های فکری بپردازید. تلویزیون ببینید. یک فایل صوتی بشنوید که مستلزم به کارگیری فکر شماست. تلفن را بردارید و به دوستان و فامیل زنگ بزنید. خلاصه فقط ذهنتان را بی دلیل و یا با هر چیز کوچکی مشغول به هرچیزی کنید غیر از آن فکر منفی. قلم و کاغذ به دست گیرید و همگی افکار منفی خود را بنویسید؛ نوشتن بار سنگین افکار را سبک کرده و گاه با خواندن نوشته ها ممکن است شما را به خنده یا شگفتی از افکار غیرمنطقی خود وادارد. در عین حال وقتی فکرتان را نوشتید راحت تر میتوانید آن را بررسی کنید و خطاهایش را شناسایی نمایید 3. سومین راهکار پیشنهادی ما در خصوص مشکلتان استفاده از تکنیک انحراف فکر است، این تکنیک به این صورت انجام می پذیرد که یک کش دور مچ خود بیندازید و وقتی چنین فکری به ذهنتان آمد این کش را گرفته و رها کنید و سپس یک عدد پیچیده مثل 958354 را در ذهن خود مجسم کنید و هفت تا هفت تا از آن کم کنید تا به کوچکترین عدد غیر قابل تقسیم برسید. این تکنیک بخاطر اینست که مکانیزم ذهن طوری است که در یک آن نمی تواند به دونقطه توجه کند و وقتی شما توجه جدی خود را به عدد فوق جلب می کنید، توجه ذهن از آن موضوع قبلی برگرادنه می شود و تدریجا می آموزد که مدیریت افکار را خود به عهده بگیرد و به افکار مزاحم اجازه حضور ندهد. 4. پیشنهاد دیگر ما استفاده از تکنیک تاخیر فکر است؛ یعنی شما برای آمدن اینگونه فکرها به ذهنتان وقتی تعیین کنید و وقتی این افکار خواستند به ذهنتان وارد شوند، به آنها بگویید که بروند و در فلان ساعتی که به آنها اختصاص داده اید بیایند و تدریجا با گذشت ایام، این ساعات را محدود تر کنید. فلسفه این تکنیک بر اینست که شما سازنده افکارتان هستید و بنابراین ارباب و صاحب اختیار آنها محسوب می شوید و در واقع آنها نوکر شما هستند؛ ولی در وسواس فکری آنها تبدیل به ارباب می شوند و جای شما را می گیرند و شما به نوکری آنها در می آیید و آنها به راحتی به شما امر و نهی می کنند که این امری بسایر منفی و مشمئز کننده و به دور از عزت و غیرت انسانی است، و لذا ما با این تکنیک می خواهیم شما را به جایگاه اصلی خویش برگرانیم و دوباره شما را اختیار دار و رییس افکارتان کنیم تا آنها طبق اراده و میل شما و با اجازه شما بیایند و بروند، نه اینکه هر وقت دلشان خواست بیایند و هر وقت دلشان خواست بروند. هدف اصلی ما آموزش مدیریت افکار تان به شما است، تا با قاطعیت تمام به مدیریت آنها بپردازید و به آنها بگویید که ذهن من طویله نیست که سرتان را بیندازید پایین و بدون اجازه بیایید و بروید، بلکه ذهن من ستاد فرماندهی است که همه چیز آن روی نظم و نظام است و حتی پشه هم برای پریدن در آن باید از من مجوز بگیرد. 5. پیشنهاد دیگر ما در این خصوص استفاده از تکنیک توقف فکر است؛ یعنی وقتی شما قدرت کافی در کنترل و مدیریت افکار خود پیدا کردید، می توانید به راحتی دستور توقف به آنها بدهید و با ضرب مهر ورود ممنوع بر روی آنها، برای همیشه آنها را از ورود به ذهنتان محروم سازید. 6. تکنیک دیگر تبدیل فکر است؛ یعنی وقتی این افکار به ذهنتان می آید، به یک قدم قبل از آمدن این فکر به ذهنتان فکر کنید؛ به این معنی که به این فکر کنید که به چه چیزی فکر می کردید که این فکر به ذهنتان آمد و وقتی آن را پیدا کردید، دو باره به این فکر کنید که چه چیزی این فکر را به ذهنتان آورد و همین طور سلسله وار عمل نمایید و در مورد فکری قبل از فکر دیگر فکر کنید، تا به سرچشمه نهایی برسید؛ بزودی خواهید دید که استفاده از این روش قدرت مدیریتی زیادی به شما برای کنترل افکارتان می دهد. 8. از جمله کارهایی که شما می توانید برای رهایی از وسواستان به آن متوسل شوید، مشغول کردن خودتان به کارهای اجتماعی و ورزش و تفریحات جمعی است؛ تا آنجا که میتوانید از تنهایی بپرهیزید و خود را به کارهای مختلف مشغول کنید تا افکار وسواسی فرصت پیدا نکنند که به ذهن شما وارد شوند. 8. برای مطالعة درس هایتان هرگز در خانه و یا در اتاق خلوت نکنید؛ سعی نمایید که تمام مطالعاتتان در کتابخانه باشد. 9. با کارهای مختلف به تقویت ارادة خود بپردازید تا بتوانید به برخی از کارهایی که به صورت اجباری انجام می دهید یک (نه) بزرگ بگویید. 10. به برخی از آثار و پیامدهای زشت و سوء وسواس، فکر کنید و ببینید که این کارهای زشت و بی دلیل چگونه شما را پیش خانواده، دوستان و آشنایان خوار و خفیف کرده و شما که قبلا شخصیّت خوب، مثبت و محترمی بین همگان داشتید، اکنون فردی سَبُک، مسخره و دلقک اطرافیان شده اید؛ و توجه داشته باشید که اگر به وسواس خود پایان ندهید اوضاع بسیار وخیم تر از الان خواهد شد و احتمالا کارتان به دارو درمانی و بیمارستان روانی خواهد کشید. 11. همیشه این ذکر را با توجه به معنی آن بر زبان و قلب خود جاری کنید که:(بِسم الله و بِالله، تَوکَلتُ علی الله، أعوذُ بِالله السمیعُ العلیم مِن الشیطانِ الرجیم). 12. دست زدن به یک فعالیت؛ نشخوار فکری، یک فکر زاید است و فکر زاید، زاییده وقت زاید است و وقت زاید، زاییده بیکاری است؛ با دست زدن به یک فعالیت که شما را در حالت برانگیختگی قرار دهد میتوانید از حالت نشخوار فکری فاصله بگیرید. ورزش را شروع کنید یا کارهای مورد علاقه تان را انجام دهید. 13. سرزدن به خویشان و دوستان، تعمیر و به اصطلاح ور رفتن با وسایلی که علاقه به تعمیر آنها دارید، ساختن وسایل الکترونیکی ساده، همه و همه از فعالیتهایی هستند که می توانند از انحراف فکر شما به سوی افکار نشخواری جلو گیری نمایند. 14. و در پایان اینکه همانطور که عرض کردم اگر این حالت در شما بسیار قوی است و واقعا با تکنیکهای یاد شده از پس آن بر نمی آیید، ابتدا به یک متخصص اعصاب و روان (روانپزشک) مراجعه نمایید تا وی با تجویز چند قرص ساده به کنترل اضطراب شما بپردازد و بعد از یکی دو هفته که از مصرف قرصها گذشت و شما اندکی برخود مسلط شدید راهکارهای گفته شده را پی گیری نمایید تا درمان کامل گردد. موفق باشید. باز هم با ما سخن بگویید. نویسنده : غلامرضا مهرانفر
با سلام و خسته نباشید؛ مشکلی که من دچارشم اینه که در ذهنم همیشه کسی هست که با من صحبت می کند؛ مثلا وقتی من با یکی که صحبت می کنم، بعد از اون که حرفای ما با هم تموم شد، اگه خوشم اومد و یا خیلی ناراحتم کرد، وقتی که تنها شدم، یکی هست که با من در مورد اون موضوع صحبت می کنه و اونی که تو ذهنمه اونی که دوست دارم رو بهم جواب می ده و چند روز ذهنم مشغول و درگیر یک موضوع خیلی کوچک و بی اهمیت میشه، تا جایی که هیچ کاری نمی تونم بکنم وهیچ جایی نمی رم؛ فقط تنها تو خونه میشینم و با خودم صحبت می کنم. تا چند روز درگیرم. خیلی اذیت میشم. کمکم کنید.
با سلام و خسته نباشید؛ مشکلی که من دچارشم اینه که در ذهنم همیشه کسی هست که با من صحبت می کند؛ مثلا وقتی من با یکی که صحبت می کنم، بعد از اون که حرفای ما با هم تموم شد، اگه خوشم اومد و یا خیلی ناراحتم کرد، وقتی که تنها شدم، یکی هست که با من در مورد اون موضوع صحبت می کنه و اونی که تو ذهنمه اونی که دوست دارم رو بهم جواب می ده و چند روز ذهنم مشغول و درگیر یک موضوع خیلی کوچک و بی اهمیت میشه، تا جایی که هیچ کاری نمی تونم بکنم وهیچ جایی نمی رم؛ فقط تنها تو خونه میشینم و با خودم صحبت می کنم. تا چند روز درگیرم. خیلی اذیت میشم. کمکم کنید.
با سلام و سپاس از اینکه مرکز ما را برای پاسخ و راهنمایی برگزیده اید.
پرسشگر گرامی با توجه به گزارش کوتاهی که از مشکل خود داده اید، احتمالا شما به نشخوار فکری دچار شده اید. این اختلال زیر مجموعه وسواس فکری است و وسواس فکری از جمله اختلالات اضطرابی می باشد. من در زیر به تکنیکهای مقابله با نشخوار فکری اشاره می کنم ولی این شما هستید که باید با تمرین و ممارست زیاد در طی یک دوره زمانی شش ماهه تدریجا زمینه خلاصی از این مشکل را فراهم نمایید.
نکته اول : اگر برایتان امکان دارد برای رسیدن به نتیجه مطلوب، بهتر است این تمارین را زیر نظر یک مشاور روان درمانگر انجام دهید.
نکته دوم : دیگر اینکه چون وسواس با انواع و اقسامی که دارد از اختلالات اضطرابی شمرده می شود، یعنی ریشه در اضطراب دارد، لذا اگر این مشکلتان شدید است باید ابتدا به یک متخصص اعصاب و روان (روانپزشک) مراجعه نمایید تا ایشان با تجویز چند داروی ساده این اضطراب را تا حدی در شما کاهش دهد تا بتوانید اندکی برخود مسلط شوید و بتوانید تکنیکهای روان درمانی را پیگیری نمایید؛ چون اگر اضطرابتان بالا باشد نمی توانید با تسلط کافی این تمارین را انجام دهید و نتیجه درستی از آنها بگیرید.
در مورد اثرهای منفی نشخوار فکری باید عرض نمایم که :
فرد دچار نشخوار فکری، بیشتر درگیر مرور خاطرات خود است. او بعد از موقعیت، وقایع مربوط به آن را تفسیر میکند واین تفسیرها را همانند آدامس در ذهن خود می چرخاند، اما توانایی دور انداختن آنها را ندارد؛ از این رو رضایت خاطرش از زندگی کاهش مییابد و دیدگاهی بدبینانه نسبت به زندگی پیدا میکند. این حالتها باعث تشدید خلق افسرده میشوند. نشخوار فکری باعث کاهش رفتارهای مؤثر و انطباقی میشود. افرادی که در این چرخه گرفتار شدهاند، رفتارهایی که باعث ایجاد حس کنترل و دریافت تقویت از دیگران میشود را کمتر انجام میدهند و این حالت باعث درماندگی و ناامیدی بیشتر آنهامیشود. فرد افسرده از دیگران کناره گیری میکند؛ با افراد خانواده و دوستان مراوده خوبی ندارد و همین رفتارها باعث کنارهگیری دیگران از او شده و برداشت آنها نیز نسبت به او تغییر میکند. نشخوار فکری روند حل مسأله را نیز مختل میکند و ناتوانی در حل مسأله باعث تداوم افسردگی می شود. وقتی افسردگی ایجاد شد و فرد با نشخوار فکری به آن پاسخ داد، توجه او به سمت خودش جلب میشود و خود را مرکز و کانون توجه قرار میدهد. لذا مردم چنین برداشت میکنند: ( تولاک خودش هست)، ( اصلا حواسش به اطراف نیست).
امَا برای مقابله با نشخوار فکری چه بایدکرد؟
1. تکنیک اول استفاده ازتنش زدایی (ریلکسیشن) است. با توجه به اینکه ریشه نشخوار فکری اضطراب است و تنش زدایی ضد اضطراب است، آموزش و به کار گیری این تکنیک می تواند در کاهش اضطراب و در نتیجه کاهش نشخوار فکری شما اثر تاثیر زیادی داشته باشد. پژوهشگران در پژوهش های خود پیرامون این تکنیک کاربردی (که در سایت های مختلف قابل رؤیت است)، اثبات کرده اند که به کار گیری این تکنیک در بسیاری از موقعیت های اضطراب زای زندگی، تاثیر بسزایی در کاهش اضطراب دارد. این محققان به حدود سی و پنج مشکل که با به کار گیری این تکنیک برطرف می شود اشاره کرده اند. شما می توانید با مراجعه به یکی از مراکز مشاوره و روان درمانی نسبت به آموزش یکی از روش های آن اقدام نمایید. من در زیر، برخی از مشکلاتی که با این تکنیک می توان بر آنها غلبه کرد را برایتان بر می شمارم :
الف- سردرد ناشی از انقباض عضلات جمجمه و سردرد های مزمن تنشی به دلیل تنش بیش از حد در عضلات اسکلتی سر و گردن آغاز می شوند و آموزش تنش زدایی تدریجی در تقلیل سردرد تنشی اثر غیر قابل انکاری دارد.
ب- میگرن که به عنوان ضربان یک جانبة سر درد (فقط در یک قسمت از سر) که از درون و یا اطراف چشمها آغاز می شود تعریف شده و اغلب به وسیلة یک بو، دل بهم خوردگی، تهوع و.... برانگیخته میشود و گاهی توام با روان بی اشتهایی، حالت تهوع، استفراغ، کج خلقی، حساسیت، اختلال بینایی است. البته بیمارانی که تمرین منظم خانگی داشته اند رضایت خیلی بیشتری از کاهش سردردها داشته اند.
پ- تقلیل اضطراب و درمان انواع هراس ها مانند هراس از گربه و ... ؛ حساسیت زدایی نظام دار یکی از اصلی ترین شیوه های درمانگری در انواع هراس است و تنش زدایی یکی از مولفه های اصلی این روش به حساب می آید.
ت- با کاهش اضطراب به دنبال تنش زدایی، بخاطر کم شدن دفاع های ایمنی بدن که در حالت اضطراب به راه می افتند، تحمل و صبر ما برای تحمل تنیدگی ها افزایش می یابد.
ث- تقلیل رگه های اضطرابی و تظاهرات اضطرابی زنان باردار.
ج- درمان اضطراب امتحان.
چ- تقلیل اضطراب کودکانی که در مدرسه دچار اضطراب مفرط شده اند.
ح- تقلیل عوامل اضطرابی شخصیت مانند تنش عصبی، ضعف من، اضطراب پارانویا گونه، نداشتن تصویر روشن از خود و ... .
خ- درمان فشار خون. آرامش با افزایش سرم k+ در خون رابطه مثبت و معنی دار دارد و k+ نیز با سلامت روانی رابطة مثبتی دارد و تنش زدایی با کاستن از ضربان قلب باعث افزایش این سرم در خون می شود.
د- درمان بی خوابی و اختلال های مربوط به خواب (تنش زدایی بدنی به این افراد کمک می کند که به سرعت بخواب روند).
ذ- روش مقابله ای در بیماران مبتلا به سرطان و نیز تقلیل برانگیختگی این بیماران هنگام شیمی درمانی.
ر- درمان و پیشگیری از عود و رشد بیماریهای روان- تنی.
ز- بهبود بیماریهای تنی روانزاد.
ژ- کاهش ناراحتی ها و تنیدگیهای ناشی از بیماریهای قلب و عروق.
ط- تقویت حافظه ( بهبود فرآیند ضبط، باز شناسی و اندوزش اطلاعات).
ظ- تغییر و تقلیل رگه های اضطرابی شخصیت.
ع-کنترل و غلبه بر لکنت زبان.
غ- تقلیل حملات صرع.
ف- بهبود کودکان مبتلا به فزون کنشی.
ق- درمان بیماران مبتلا به آسم.
ک- تقلیل دردهای مربوط به قاعدگی.
گ- کاهش اسپاسم های عضلانی در بیماران مبتلا به فلج مغزی.
ل- بهبود تمرین های ورزشی و دستیابی به استعدادهای کامل خود در ورزش.
م- بهبود عملکردهای اجرایی و فعالیت های شغلی.
ن- افزایش اعتماد به نفس در برخورد های اجتماعی.
2. تکنیک بعدی برای مقابله با نشخوار فکری، توجه برگردانی فعال است؛ به صورت ارادی به چیزی توجه کنید که مثبت است. پژوهش ها نشان داده اند افرادی که از این شیوه استفاده میکنند، طول مدت افسردگی آنها خیلی کمتر از کسانی است که از شیوه مقابله نشخوار فکری استفاده میکنند. با در پیش گرفتن فعالیت ذهنی دیگری، موقتا از آن حالت کناره گیری کنید؛ شما میتوانید به بازی های فکری بپردازید. تلویزیون ببینید. یک فایل صوتی بشنوید که مستلزم به کارگیری فکر شماست. تلفن را بردارید و به دوستان و فامیل زنگ بزنید. خلاصه فقط ذهنتان را بی دلیل و یا با هر چیز کوچکی مشغول به هرچیزی کنید غیر از آن فکر منفی. قلم و کاغذ به دست گیرید و همگی افکار منفی خود را بنویسید؛ نوشتن بار سنگین افکار را سبک کرده و گاه با خواندن نوشته ها ممکن است شما را به خنده یا شگفتی از افکار غیرمنطقی خود وادارد. در عین حال وقتی فکرتان را نوشتید راحت تر میتوانید آن را بررسی کنید و خطاهایش را شناسایی نمایید
3. سومین راهکار پیشنهادی ما در خصوص مشکلتان استفاده از تکنیک انحراف فکر است، این تکنیک به این صورت انجام می پذیرد که یک کش دور مچ خود بیندازید و وقتی چنین فکری به ذهنتان آمد این کش را گرفته و رها کنید و سپس یک عدد پیچیده مثل 958354 را در ذهن خود مجسم کنید و هفت تا هفت تا از آن کم کنید تا به کوچکترین عدد غیر قابل تقسیم برسید. این تکنیک بخاطر اینست که مکانیزم ذهن طوری است که در یک آن نمی تواند به دونقطه توجه کند و وقتی شما توجه جدی خود را به عدد فوق جلب می کنید، توجه ذهن از آن موضوع قبلی برگرادنه می شود و تدریجا می آموزد که مدیریت افکار را خود به عهده بگیرد و به افکار مزاحم اجازه حضور ندهد.
4. پیشنهاد دیگر ما استفاده از تکنیک تاخیر فکر است؛ یعنی شما برای آمدن اینگونه فکرها به ذهنتان وقتی تعیین کنید و وقتی این افکار خواستند به ذهنتان وارد شوند، به آنها بگویید که بروند و در فلان ساعتی که به آنها اختصاص داده اید بیایند و تدریجا با گذشت ایام، این ساعات را محدود تر کنید. فلسفه این تکنیک بر اینست که شما سازنده افکارتان هستید و بنابراین ارباب و صاحب اختیار آنها محسوب می شوید و در واقع آنها نوکر شما هستند؛ ولی در وسواس فکری آنها تبدیل به ارباب می شوند و جای شما را می گیرند و شما به نوکری آنها در می آیید و آنها به راحتی به شما امر و نهی می کنند که این امری بسایر منفی و مشمئز کننده و به دور از عزت و غیرت انسانی است، و لذا ما با این تکنیک می خواهیم شما را به جایگاه اصلی خویش برگرانیم و دوباره شما را اختیار دار و رییس افکارتان کنیم تا آنها طبق اراده و میل شما و با اجازه شما بیایند و بروند، نه اینکه هر وقت دلشان خواست بیایند و هر وقت دلشان خواست بروند. هدف اصلی ما آموزش مدیریت افکار تان به شما است، تا با قاطعیت تمام به مدیریت آنها بپردازید و به آنها بگویید که ذهن من طویله نیست که سرتان را بیندازید پایین و بدون اجازه بیایید و بروید، بلکه ذهن من ستاد فرماندهی است که همه چیز آن روی نظم و نظام است و حتی پشه هم برای پریدن در آن باید از من مجوز بگیرد.
5. پیشنهاد دیگر ما در این خصوص استفاده از تکنیک توقف فکر است؛ یعنی وقتی شما قدرت کافی در کنترل و مدیریت افکار خود پیدا کردید، می توانید به راحتی دستور توقف به آنها بدهید و با ضرب مهر ورود ممنوع بر روی آنها، برای همیشه آنها را از ورود به ذهنتان محروم سازید.
6. تکنیک دیگر تبدیل فکر است؛ یعنی وقتی این افکار به ذهنتان می آید، به یک قدم قبل از آمدن این فکر به ذهنتان فکر کنید؛ به این معنی که به این فکر کنید که به چه چیزی فکر می کردید که این فکر به ذهنتان آمد و وقتی آن را پیدا کردید، دو باره به این فکر کنید که چه چیزی این فکر را به ذهنتان آورد و همین طور سلسله وار عمل نمایید و در مورد فکری قبل از فکر دیگر فکر کنید، تا به سرچشمه نهایی برسید؛ بزودی خواهید دید که استفاده از این روش قدرت مدیریتی زیادی به شما برای کنترل افکارتان می دهد.
8. از جمله کارهایی که شما می توانید برای رهایی از وسواستان به آن متوسل شوید، مشغول کردن خودتان به کارهای اجتماعی و ورزش و تفریحات جمعی است؛ تا آنجا که میتوانید از تنهایی بپرهیزید و خود را به کارهای مختلف مشغول کنید تا افکار وسواسی فرصت پیدا نکنند که به ذهن شما وارد شوند.
8. برای مطالعة درس هایتان هرگز در خانه و یا در اتاق خلوت نکنید؛ سعی نمایید که تمام مطالعاتتان در کتابخانه باشد.
9. با کارهای مختلف به تقویت ارادة خود بپردازید تا بتوانید به برخی از کارهایی که به صورت اجباری انجام می دهید یک (نه) بزرگ بگویید.
10. به برخی از آثار و پیامدهای زشت و سوء وسواس، فکر کنید و ببینید که این کارهای زشت و بی دلیل چگونه شما را پیش خانواده، دوستان و آشنایان خوار و خفیف کرده و شما که قبلا شخصیّت خوب، مثبت و محترمی بین همگان داشتید، اکنون فردی سَبُک، مسخره و دلقک اطرافیان شده اید؛ و توجه داشته باشید که اگر به وسواس خود پایان ندهید اوضاع بسیار وخیم تر از الان خواهد شد و احتمالا کارتان به دارو درمانی و بیمارستان روانی خواهد کشید.
11. همیشه این ذکر را با توجه به معنی آن بر زبان و قلب خود جاری کنید که:(بِسم الله و بِالله، تَوکَلتُ علی الله، أعوذُ بِالله السمیعُ العلیم مِن الشیطانِ الرجیم).
12. دست زدن به یک فعالیت؛ نشخوار فکری، یک فکر زاید است و فکر زاید، زاییده وقت زاید است و وقت زاید، زاییده بیکاری است؛ با دست زدن به یک فعالیت که شما را در حالت برانگیختگی قرار دهد میتوانید از حالت نشخوار فکری فاصله بگیرید. ورزش را شروع کنید یا کارهای مورد علاقه تان را انجام دهید.
13. سرزدن به خویشان و دوستان، تعمیر و به اصطلاح ور رفتن با وسایلی که علاقه به تعمیر آنها دارید، ساختن وسایل الکترونیکی ساده، همه و همه از فعالیتهایی هستند که می توانند از انحراف فکر شما به سوی افکار نشخواری جلو گیری نمایند.
14. و در پایان اینکه همانطور که عرض کردم اگر این حالت در شما بسیار قوی است و واقعا با تکنیکهای یاد شده از پس آن بر نمی آیید، ابتدا به یک متخصص اعصاب و روان (روانپزشک) مراجعه نمایید تا وی با تجویز چند قرص ساده به کنترل اضطراب شما بپردازد و بعد از یکی دو هفته که از مصرف قرصها گذشت و شما اندکی برخود مسلط شدید راهکارهای گفته شده را پی گیری نمایید تا درمان کامل گردد.
موفق باشید. باز هم با ما سخن بگویید.
نویسنده : غلامرضا مهرانفر
- [سایر] سلام خسته نباشید من خیلی دوست دارم نماز بخونم و روزه بگیرم اما خجالت میکشم در خونواده نماز بخونم مخصوصا وقتی برادرام و پدرم خونه هستن لطفا منو راهنمایی کنید که چکار باید بکنم ممنون میشم اگه میشه زود جواب منو بدهید اخه میگن نماز ماه رمضان و رجب و شعبان حال و هوایی داره بزارید منهم اون حال و هوارو با راهنمایی شما تجربه کنم یا حق دست خدا به همراهتان
- [سایر] با سلام خدمت شما. دکترمن یه مشکل دیگه هم دارم من با اینکه ازدواج کردم باز هم چشمم دنبال بعضی از خانمهاست مثلا اگه خوشم بیادازش دوس دارم باهاش ارتباط برقرارکنم چه اون خانم ازدواج کرده باشه.چه نکرده باشه دوست دارم ارتباط خیلی صمیمی باهاش برقرار کنم ارتباطی خیلی نزدیک تا حدی که دوس دارم باهم سکس داشته باشیم واین مورد خیلی اذیتم می کنه خیلی می خوام این حس رو از خودم دور کنم اما باز وسوسه میشم یا حتی در وقت هم بستر شدن با همسرم دوس دارم در مورد اون خانم صحبت کنه مثلا حرفهای سکسی درمورد اون شخص بگه تا بتونم خودم رو تخلیه کنم .خانم دکتراز این موضوع خیلی ناراحتم میخوام از خودم دورش کنم این حس نا شایستو اما نمی دونم از کجا شرو ع کنم .خواهش می کنم کمکم کنید . باتشکر از شما مشاور عزیز
- [سایر] با سلام و عرض خسته نباشید. من چند تا مشکل دارم که با اجازتون همه رو اینجا مطرح می کنم. من یه دوستی دارم که خیلی باهاش صمیمی هستم. ولی یکی از مشکلات من با اون کم توجهی اون نسبت به منه. البته خیلی مواقع هم فکر اینکه دوستی اون با من به خاطر منافع خودشه منو آزار میده. چند بار هم به فکر تموم کردن دوستیمون افتادم ولی چون خیلی دوسش دارم نتونستم. چند بار هم باهاش صحبت کردم ولی دوباره همون کارهاشو تکرار کرد. خواهش می کنم کمکم کنید. مشکل بعدی من مربوط به درسم میشه. من تو دوران مدرسه درسم خیلی عالی بود و مدرک دیپلمم رو با معدل 17 گرفتم. ولی تو دانشگاه درسم خیلی افت کرد به طوری که معدل کاردانیم 13 شد. و الانم امیدی به قبول شدن واسه کارشناسی ندارم. مشکل بعدی من اینه که همش فکر می کنم اگه یه جا برم استخدام بشم واسه کار نمی تونم موفق بشم(رشته من حسابداریه). و همش فکر شکست تو سرمه. حتی فکر می کنم تو ازدواجم هم موفق نمیشم. فکر شکست همیشه باهامه. و اینکه من قبلا به راحتی با همه ارتباط بر قرار میکردم. ولی الان به سختی می تونم با دیگران ارتباط برقرار کنم. و همش تو خودمم. میدونم بیشتر اینا به شاخه شما مربوط نمیشه ولی اگر کمکم کنید ممنون میشم. این مشکلات خیلی منو درگیر خودش کرده به طوری که احساس میکنم از زندگیم موندم. پیشاپیش از کمکتون ممنون
- [سایر] با عرض سلام وخسته نباشید. نمی دونم چرا همسرم وقتی یه موضوعی ناراحتش می کنه همون موقع نمیاد صحبت کنه تا مشکل حل بشه که حتی بعضی مواقع اشتباه درموردم فکر می کنه و دلخور میشه و ازم دورتر میشه و یه جورایی از هر طریقی که بتونه کم توجهی می کنه و حتی موضوع را با مامانشون مطرح می کنند و اگر خودم یا مادرم حتی تلفنی با ایشون حرف بزنیم میگند که پسرشون از چی دلخور شده و میگه پسرم به من میگه مامان تو که گفتی این خانواده خوبیند ببین چطور رفتار کرده و از این صحبتها قبلا من با همسرم حرف میزدم و دلجویی ازش می کردم و حتی اگه خونشون بودم و مادرشون بهم می گفتند وقتی به شوهر میگفتم جلوی مامانش چی گفتی بهم بعدا صحبت می کنم اخه تو که مسئله خصوصی به جا نذاشتی و بعد بهشون به خودم بگو قبول می کنه اما میگه نمی دونم چرا مطرح میکنم یا موضوع خصوصی نبوده که اشکالی داشته باشه یه جوایی می ترسم چون بعدها می خوای با مادرشون زندگی کنیم و اگه بخواد این جوری پیش بره میدونم اذیت میشم و فکر هم یه جورایی شوهر پی حرف خواهر ومادرش و زود روش تاثیر می ذارند و استقلال نداره و بی اراده است .لطفا کمکم کنید از این بعد چه طور رفتار کنم کهع بعدها دچار مشکل نشم؟با تشکر کامل توضیح بدید.
- [سایر] سلام امروز که برنامه تونو دیدم از حرفاتون خوشم اومد. من از اون ادمام که هرچی به عیدنزدیک میشیم مضطربتر میشم هر شب که میخابم ارزو میکنم دیگه بلند نشم.از نفس کشیدن خسته شدم.با گریه میخابم و باگریه بیدار میشم فقط بخاطر ینفر.خیلی دوسش دارم. تو دوست داشتن هیچی واسش کم نزاشتم.4روز پیش بهم گفت یکی توزندگیم هست شاید فکرکنین ازاون دوستیای خیابونیه.نمیدونم......اننقدر دوست داشتن تو این زمونه دروغ شده که آدم جرئت نداره بگه خواهشا این دوس داشتن منوباور کنین و کمکم کنین.از نصیحت خوشم نمیاد.اینکه این کارا خوب نیست و فایده نداره.گوشم پره بخدا میدونم دروغ میگه که کسی رو داره چون دفه اولش نیس اینم میدونم که دوسم داره یه مشکلم دارم یه ماه پیش گفت که میام خواسگاریت حتی وقتی با مامانش حرف میزد حرفاشو شنیدم میگن خانواده ما خیلی بالاتر از اوناس خانواده من فرهنگی ان مامان بابام معلم اونارم شغل ازادن ندونستم چی بگم بهش. اصلا نمیدونم چه مرگمه خسته شدم به هیچی جز اون نمی تونم فکر کنم این دفه من ازش خدافظی کردم غرورممم اجازه نمیده دیگه بهش زنگ بزنم خودشم فقط دوروز یبار یه پیامی میده چی کنم من با این زندگی؟؟؟؟؟؟؟؟ اون ادرس ایمیل هم ایدیمه نمیدونم واسه چی میخاین اگه مممکنه تو همین سایت جوابمو بدین
- [سایر] سلام من پروین هستم 25 سالم تموم شده رفتم توی 26 خیلی تنهام همیشه توی خونه هستم خیلی زود خسته میشم از مطالعه کار با کامپیوتر و حتی از محیط کار من یک مدت هم توی شرکت کار کردم 4 ماه . از بودن توی خونه وحتی بیرون از خونه لذت نمی برم من جدیدا" آموزش رانندگی ثبت نام کرم هنوز 3 جلسه مونده تموم بشه ولی از رانندگی هم خسته شدم و برام دیگه جذاب نیست ... همچیز رو فقط برای یه مدت کوتاه دوست دارم . نه از تنهایی لذت می برم نه از با دیگران بودن هیچ هدف وبرنامه ای ندارم واحساس میکنم همچیز تکراری وکسل کننده است مخصوصا" آدما همه یه جورن همه مشکلات مختلفی دارند و هیچ کس خوشبخت کامل نیست . وحتی موسیقی ها مزخرف وتکراریند و من توی این همه تکرار گیر کردم . دوست دارم تغییر کنم از ته دل بخندم با دوچرخه برم یه جای آرومتر بی صدا وسرسبز ... خوب نمیشه اگه می شد هم از اون هم خسته می شدم مثل دو هدفته پیش که رفتیم و همش میگفتم برگردم . از دست خودم خسته شدم دوست ندارم کسی رو ببینم واین احساس عجیب رو که خیلی وقت با خودم دارم به کسی منتقل کنم وقتی با دیگران هستم سعی میکنم احساسم رو بروز ندم واین منو بیشتر خسته می کنه و ترجیح میدم تنها باشم . گاهی وقتا دعا می خونم وگریه می کنم و سعی می کنم به خدا نزدیکتر باشم اما نمی دونم چرا اینجوریم . واما نظرات دیگران در موردم افاده ای مغرور در برخورد اول وبعد از یک مدتی آروم مهربون وغیر قابل پیش بینی مرموز و..... شاید چیزهای زیاد دیگهای هم هست ولی من همینا رو در مورد خودم شنیدم . مطمعنم که چیزهایی بدی هست در وجودم که یکی از اونا سادگی وکسی بهم نمی گه نمی تونم دروغ بگم حالم بد میشه ومدام عذاب میکشم . لطفا" راهنماییم کنید
- [سایر] سلام عرض شد آقای دکتر غریبی خسته نباشید یک راست میرم سر اصل مطلب بنده یک ساله عاشق یکی از ترم پایینی هامم و این عشقم یه طوریه که فکر و ذهنم رو بدجور درگیر خودش کرده. هر چند یک بار همون اولا رفتم جلو و بهشون درخواست دادم و ایشون رد کردن و گفتن کلا ازتون خوشم نمیاد ولی بازم فکرم مشغولشه. چون خیلی تو دانشکده هم رو میبینیم. همین باعث میشه که نتونم فراموشش کنم و فکرم بیشتر مشغول شه. آقای دکتر من ایشون رو خیلی دوست دارم ولی اون نه.... باید بگم من مشهدیم و اون تهرانی یک سالم از من کوچیکتره هر سری میخواستم باهاش صحبت کنم نذاشته و شده حتی دنبالش رفتم تا حرفامو بش بزنم من اوایل شمارشو داشتم و بش مسیج میزدم ولی اون جوابمو نمیداد. یک روزم یکی از بستگانش زنگ زد و گفت دیگه مزاحمش نشم تا همین الانم دیگه هیچوقت حتی جواب ایمیلمم نداده با وجود اینکه ازش خواهش کردم و بش گفتم به عقاید و نظراتش احترام میذارم اگرم نمیخواد منو ولی بازم جوابی نداده و یه جورایی احساس میکنم بی احترامی میکنه به من با جواب ندادنش خلاصه فکرم خیلی مشغولشه آقای دکتر کمکم کنید تا بتونم به حالت اول برگردم. ممنون و متشکر
- [سایر] سلام خسته نباشید من چهار ساله که با پدرمشکل جدی دارم و چندین دفعه سعی کردم با این مشکل کنار بیام ولی نشده پدرم به من می گه چادر سر کن به زور تین کارو انجام می ده می دونمم که صلاح منو می خواد ولی توی چهار سال پیش من و زنداداشم که از کلاس کامپیوتر بر می گشتیم من اون وقتها چادر سر نم کردم به خاطر اینکه زنداداشم هیکل درشتی داشت بابا زد به من و گفت چادرت کجاست تا اون چادر سر کنه از اون وقت شروع شد من از اون وقت چادر سر کردم و زنداداشم طلاق گرفت و الان هم چادر سر نمی کنه بابام به من میگه فکر نکن اگه رفتی خونه شوهر من می زارم مانتویی بشی به اونیکه می اد اینجا می گم باید چادر سر کنه در غیر اینصورت برید گم شید بابام می خواد زندگی اینده منو خراب کنه حالا همه مانتویی ها که ادمای بدی نیستن منکه مو هام که زیر روسری دیگه هم که مشکلی ندارم تو رو به خدا بهم جواب بدین امروز توی تلویزیون گفتین که نمی رسین جواب بدین ولی به محض خوندن این مطلب به من جواب بدین من باید به خاطر اشنا های بابام چادر سر کنم
- [سایر] سلام خسته نباشید.فکرکنم منو یادتونه چندبار در مورد روابط دوستانه م از شما مشاوره خواسته بودم.دوستی دارم که بعد از فراز و نشیب های زیاد توی رابطه مون الان گوش شیطون کر 1 ساله که دیگه مشکلی با هم نداریم و خیلی رابطه مون بهتر شده.البته دیگه مدرسه نمی ریم و منتظر جواب کنکوریم.8 ساله با هم دوستیم و من تا حالا فقط 1 بار رفتم خونه شون اونم اسفند سال گذشته.در صورتی که خیلی با هم صمیمی هستیم و دوست داریم همو.اون تا حالا نیومده خونه ی ما.ولی بیرون رفتن رو زیاد رفتم با دوستم اما خونه یه چیز دیگه ست! دوست دیگه ای دارم که با دوست صمیمیش اصلا این طوری نیستن و تقریبا هر 3،4 روز یه بار یکیشون خونه ی اون یکی هست و اکثرا بعد از ظهرها می رن خونه ی همدیگه و شام رو پیش خونواده ی اون یکی هستن و کلا هیچ گونه تعارفی با هم ندارن و این که بخوان همدیگه رو ببینن اون همه دنگ و فنگ هم ندارن که از 5،6 روز قبل برنامه ریزی کنن و کلی تهیه ببینن وو....اونام 8 ساله با هم دوستن.هر وقت اراده کنن یا بیرون همدیگه رو می بینن یا سریع و بدون معطلی و دردسر می رن خونه ی همدیگه.حتی یه بار مسافرت هم رفته ن با هم.خیلی شبا خونه ی هم می مونن.وای وقتی اینا رو تو ذهنم می یارم خیلی غصه می خورم داغ می شم و دوست دارم بزنم زیر گریه.اینقدر دوست دارم که من هم با دوست صمیمیم از این روابط داشته باشم که دیوونه می شم. من وقتی رابطه ی خودم با دوست صمیمیم رو با اون دو تا دوست صمیمی مقایسه می کنم واقعا اعصابم خورد می شه بداخلاق می شم با همه حتی گریه هم می کنم و واقعا تحمل ندارم که ببینم اون دوتا چه جورین و من و دوست صمیمیم چطوری!حالا هم که تابستون شده و از شر کنکور خالص شدیم و اوقات فراغت رو یه جوری باید پر کرد دیگه اکثرا اون دو تا پیش همن و من هرکاری می کنم نمی تونم مقایسه نکنم و حسودی نکنم!واقعا عزا می گیرم و خیلی حس بدیه.خواهش می کنم کمکم کنید.پیش خودم می گم تابستونمو می خوام با حسرت رابطه ی اون دو تا بگذرونم؟این طوری که داغون می شم! و یه چیز دیگه این که اگه یکی از دوستای همین دوست صمیمیم بیاد خونه شون من خیلی حسودیم می شه و دوست دارم فقط با من از این روابط داشته باشه.خودش می گه هیچ کس نمی تونه جای تورو برام بگیره ولی من بازم حسودیم می شه!
- [سایر] خصوصی سلام ،خسته نباشید. من یه دختر 23 سالم و دوره کارشناسی رو تموم کردم ، سال 85 برای کنکور ارشد درس می خوندم . در اکثر زمانی که می خواستم درس بخونم دائما فکرهای منفی به ذهنم می یومد نه در مورد درس، در مورد اینکه اگر اتفاق بدی تو زندگیم بیفته اگر تنها بمونم و یا پدر و مادرم تنها بمونن. به طور کل من آدمیم که زیاد فکر می کنم ( مسائل اعتقادی ( زندگی و مرگ )، شخصی،اجتماعی و ...) و همین باعث می شه همیشه ذهنم درگیر باشه. چون من تک فرزندم این مسئله هم خوب تشدید کننده است اما من جوری تربیت شدم که هیچ کس باور نمی کنه تک فرزندم ، و همه تعجب می کنن. فکر کردن به مرگ روی روحیه من تاثیر بدی داره می ذاره. یکی از دوستام خواب منو در حالتی که مویی در سر ندارم دید. حقیقتش از اون روز بیشتر به هم ریختم از جهت اینکه اگر یعنی مریضی و ... نمی دونم خواب درستیه و اینکه چه معنی می ده؟ شایدم به معنی رفع مشکلی باشه؟!نمی دونم! واقعا نمی دونم،فقط می دونم درگیرم کرده. آدمی نیستم که ناراحتیمو نشون بدم اما چون در مورد مسائل درونیم با کسی حرف نمی زنم هم اذیت می شم. ظاهرا همه فکر می کنن من خیلی شادم اما درونن به هم ریختم. از اون به بعد تنها کاری که میکنم دعا کردن و زمزمه کردن بیشتر آیه الکرسی و صلوات. میشه لطفا راهنماییم کنید. در مورد تقدیر : من تا قبل فکر می کردم اگر با صداقت از خدا بخوایم حتما بهمون عطا می کنه، اما به دلیل مسئله ای دیگه این اعتقادم کم رنگ شد آیا واقعا با دعا میشه مسیر یه زندگی رو عوض کرد .من خیلی کارا تو زندگی می خوام بکنم اما می ترسم محکوم به تقدیر خوبی نباشم . یا نتونم با دعا و عمل بهشون برسم . اعمال خیر و پر برکت، داشتن همسری خوب و همراه زندگی و ..... برام دعا کنید. ببخشید طولانی شد .