مدتی است در بعضی از نمازها خصوصاً نماز جماعت در هنگام گفتن تکبیرة الاحرام دچار لکنت میشوم و فکر میکنم علتش اضطراب و استرس است! میخواهم دچار لکنت نشوم، ولی این کار برایم مشکل است و کمی لکنت پیش میآید، لطفاً مرا یاری کنید تا با آرامش تکبیرة الاحرام بگویم. البته من در نمازهای مستحبی و فرادا، کمتر این مشکل را دارم. پاسخ: اضطراب ناشی از دقّت و ترس زیاد به دلیل اشتباه شدن تکبیر نماز، باعث میشود هنگام گفتن آن، دچار لکنت شوید و نتوانید آن را به طور عادی بگویید. بهترین راه حل مشکل، اضطراب زدایی است که در صورت بیتوجهی به درمان آن، میتواند به سرعت گسترش یابد و در گفتن سایر کلمات نیز اختلال ایجاد کند. پس تا جایی که ممکن است آن را ریشه کن سازید و یا اینکه که نگذارید گستردهتر شود. برای حل این مشکل عمل به توصیههای زیر بایسته است: 1. به خود تلقین کنید گفتن تکبیر با گفتن کلمات دیگر هیچ فرقی ندارد و شما کاملا قادرید آن را تلفظ کنید. اگر قبل از نماز، بتوانید با این کار، ترس و اضطراب خود را برطرف سازید، در گفتن تکبیر مشکلی نخواهید داشت. لازمه آن، این است که پس از کمی اندیشیدن برای قانع کردن خود، بسیار عادی بوده و ترسی نداشته باشید؛ زیرا هر چه به این فکر کنید که آیا میتوانید تکبیر نماز را درست بگویید یا نه، بیشتر مضطرب میشوید و کمتر میتوانید جلوی لکنت زبان خود را بگیرید. در واقع هر چه بیشتر بکوشید لکنت خودتان را متوقف کنید، به طور ناخواسته آن را بدتر میکنید. 2. نسبت به مشکل هیچگونه حساسیتی نشان ندهید و از اینکه دیگران متوجه مشکل شمایند، نگران نباشید؛ زیرا ترس و خجالت، باعث تشدید آن میشود. پس هر چه آرامش بیشتری هنگام نماز داشته باشید و لکنت خود را مشکل مهمی ندانید، آسانتر میتوانید آن را از بین ببرید. اما اگر بخواهید لکنت خود را مخفی نگه دارید، آن را همیشگی کردهاید. حتی به اطرافیان بگویید گاهی در نماز دچار لکنت میشوید تا ترستان بریزد. 3. وقتی دچار لکنت میشوید، راحت و آرام باشید و هیچگونه فشاری به خود نیاورید. اگر بخواهید به زور لکنت به وجود آمده را از بین ببرید، وضعیت بدتر میشود. پس بهتر است هنگام لکنت آرام باشید و به راحتی تنفس کنید. 4. هنگامی که دچار لکنت میشوید، حرکات اضافی و عادات نامطلوبی از خود نشان ندهید؛ مثل کج کردن صورت و دهان، گذاشتن دست جلوی دهان، تکان دادن یا خاراندن سر، گشاد کردن سوراخ بینی، کشیدن گوش، حرکات دست و... این حرکات ممکن است به طور موقت سبب کاهش لکنت شود؛ ولی در طولانی مدت آن را تشدید میکند؛ زیرا سبب انگشت نما شدن و در نتیجه خجالت بیشتری شده و بدین ترتیب لکنت را افزایش میدهد. 5. بهترین راه درمان این مشکل این است که قبل از (تکبیرة الاحرام) نماز کاملاً آرام و عادی باشید و اصلا نگران درست گفتن یا نگفتن تکبیر نباشید و یقین صد در صد داشته باشید که هیچ مشکلی در گفتن تکبیر ندارید. چنانچه کلمه (اللَّه اکبر) را در غیر نماز و یا نمازهای مستحبی و مانند آن، بدون هیچ نگرانی میگویید، چنین حالتی را در نماز واجب و جماعت هم داشته باشید. لازمه این کار این است که بدانید دستگاه صوتی شما، هیچ مشکلی برای ادای این کلمه ندارد و تمام علت این مشکل آن است که خیال میکنید تکبیر را نمیتوانید درست بگویید و همین تخیّل سبب ترس و اضطراب میشود و خود را به شکل لکنت نشان میدهد. پس هنگام نماز اصلا به آن فکر نکنید و حتی اگر این فکر ناخودآگاه به ذهن شما آمد، به وسیله توجه به خدا و عظمت او و اینکه میخواهید با مالک تمام عالم صحبت کنید، هم حضور قلب خود را بیشتر کنید و هم فکرتان را از اشتغال به این مشکل منحرف سازید. نویسنده: ابوالقاسم بشیری
مدتی است در بعضی از نمازها خصوصاً نماز جماعت در هنگام گفتن تکبیرة الاحرام دچار لکنت میشوم و فکر میکنم علتش اضطراب و استرس است! میخواهم دچار لکنت نشوم، ولی این کار برایم مشکل است و کمی لکنت پیش میآید، لطفاً مرا یاری کنید تا با آرامش تکبیرة الاحرام بگویم. البته من در نمازهای مستحبی و فرادا، کمتر این مشکل را دارم.
مدتی است در بعضی از نمازها خصوصاً نماز جماعت در هنگام گفتن تکبیرة الاحرام دچار لکنت میشوم و فکر میکنم علتش اضطراب و استرس است! میخواهم دچار لکنت نشوم، ولی این کار برایم مشکل است و کمی لکنت پیش میآید، لطفاً مرا یاری کنید تا با آرامش تکبیرة الاحرام بگویم. البته من در نمازهای مستحبی و فرادا، کمتر این مشکل را دارم.
پاسخ:
اضطراب ناشی از دقّت و ترس زیاد به دلیل اشتباه شدن تکبیر نماز، باعث میشود هنگام گفتن آن، دچار لکنت شوید و نتوانید آن را به طور عادی بگویید. بهترین راه حل مشکل، اضطراب زدایی است که در صورت بیتوجهی به درمان آن، میتواند به سرعت گسترش یابد و در گفتن سایر کلمات نیز اختلال ایجاد کند. پس تا جایی که ممکن است آن را ریشه کن سازید و یا اینکه که نگذارید گستردهتر شود.
برای حل این مشکل عمل به توصیههای زیر بایسته است:
1. به خود تلقین کنید گفتن تکبیر با گفتن کلمات دیگر هیچ فرقی ندارد و شما کاملا قادرید آن را تلفظ کنید. اگر قبل از نماز، بتوانید با این کار، ترس و اضطراب خود را برطرف سازید، در گفتن تکبیر مشکلی نخواهید داشت. لازمه آن، این است که پس از کمی اندیشیدن برای قانع کردن خود، بسیار عادی بوده و ترسی نداشته باشید؛ زیرا هر چه به این فکر کنید که آیا میتوانید تکبیر نماز را درست بگویید یا نه، بیشتر مضطرب میشوید و کمتر میتوانید جلوی لکنت زبان خود را بگیرید. در واقع هر چه بیشتر بکوشید لکنت خودتان را متوقف کنید، به طور ناخواسته آن را بدتر میکنید.
2. نسبت به مشکل هیچگونه حساسیتی نشان ندهید و از اینکه دیگران متوجه مشکل شمایند، نگران نباشید؛ زیرا ترس و خجالت، باعث تشدید آن میشود. پس هر چه آرامش بیشتری هنگام نماز داشته باشید و لکنت خود را مشکل مهمی ندانید، آسانتر میتوانید آن را از بین ببرید. اما اگر بخواهید لکنت خود را مخفی نگه دارید، آن را همیشگی کردهاید. حتی به اطرافیان بگویید گاهی در نماز دچار لکنت میشوید تا ترستان بریزد.
3. وقتی دچار لکنت میشوید، راحت و آرام باشید و هیچگونه فشاری به خود نیاورید. اگر بخواهید به زور لکنت به وجود آمده را از بین ببرید، وضعیت بدتر میشود. پس بهتر است هنگام لکنت آرام باشید و به راحتی تنفس کنید.
4. هنگامی که دچار لکنت میشوید، حرکات اضافی و عادات نامطلوبی از خود نشان ندهید؛ مثل کج کردن صورت و دهان، گذاشتن دست جلوی دهان، تکان دادن یا خاراندن سر، گشاد کردن سوراخ بینی، کشیدن گوش، حرکات دست و... این حرکات ممکن است به طور موقت سبب کاهش لکنت شود؛ ولی در طولانی مدت آن را تشدید میکند؛ زیرا سبب انگشت نما شدن و در نتیجه خجالت بیشتری شده و بدین ترتیب لکنت را افزایش میدهد.
5. بهترین راه درمان این مشکل این است که قبل از (تکبیرة الاحرام) نماز کاملاً آرام و عادی باشید و اصلا نگران درست گفتن یا نگفتن تکبیر نباشید و یقین صد در صد داشته باشید که هیچ مشکلی در گفتن تکبیر ندارید. چنانچه کلمه (اللَّه اکبر) را در غیر نماز و یا نمازهای مستحبی و مانند آن، بدون هیچ نگرانی میگویید، چنین حالتی را در نماز واجب و جماعت هم داشته باشید. لازمه این کار این است که بدانید دستگاه صوتی شما، هیچ مشکلی برای ادای این کلمه ندارد و تمام علت این مشکل آن است که خیال میکنید تکبیر را نمیتوانید درست بگویید و همین تخیّل سبب ترس و اضطراب میشود و خود را به شکل لکنت نشان میدهد. پس هنگام نماز اصلا به آن فکر نکنید و حتی اگر این فکر ناخودآگاه به ذهن شما آمد، به وسیله توجه به خدا و عظمت او و اینکه میخواهید با مالک تمام عالم صحبت کنید، هم حضور قلب خود را بیشتر کنید و هم فکرتان را از اشتغال به این مشکل منحرف سازید.
نویسنده: ابوالقاسم بشیری
- [آیت الله بهجت] آیا مراد از کثیر الشکّ بودن، فقط نماز فرادا (واجب) است یا بقیه نمازها مثل نماز مستحبی، جماعت و.... را نیز شامل می شود؟
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید من مدتی است که علایم اضطراب شدیدی دارم خیلی سعی می کنم به خودم کمک کنم و آرامش خود را حفظ کنم اما روز به روز بدتر می شوم وضعیف تر مثلا در موقعیتهای استرس زا مثل صحبت کردن در جمع دچار علایم شدیدی چون تپش شدید قلب و تنگی نفس و لرزش دست می شوم که برای خودم قابل تحمل نیست نمی دانم این علایم ریشه در روح و روان من دارد یا ناشی از مشکل جسمی است حتی می خواستم به داروخانه بروم و خودسرانه داروی ضداضطراب مصرف کنم ولی دوست ندارم به دارویی عادت کنم نمی دانم چه کاری درست است. لطفا مرا راهنمایی کنید و مرا از سردرگمی نجات دهید.با تشکر از شما که برای من وقت گذاشتید.
- [آیت الله اردبیلی] در رسالههای عملیه احکام شک در نماز آمده، ولی موارد تعارض آنها حل نشده است. از آنجا که من زیاد شک میکنم و گاه کثیرالشک میشوم، حالتهای مختلف شک برایم زیاد پیش میآید که حکم برخی از آنها را نمیدانم. لطفاً در موارد زیر مرا راهنمایی کنید: الف) فرمودهاید: ظن و گمان در رکعات نماز حکم علم و یقین را دارد. همچنین فرمودهاید: پس از سلام نماز به شک نباید اعتنا کرد. آیا بعد از نماز هم ظن حکم علم را دارد، و شخص در صورت شک باید فکر کند تا ببیند به ظن یا علم میرسد یا نه یا کلاً به هر شک و ظنّی پس از سلام نماز نباید اعتنا کرد؟ ب) اگر کسی در رکعات نماز مستحبی شک کند هم باید فکر کند تا شاید گمان یا علم پیدا شود یا میتواند بدون تأمل حکم شک را اجرا کند؟ ج) شک بعد از نماز یک یا دو رکعتی، پس از سلام نماز چه حکمی دارد؟ چرا شک در مورد این نمازها مبطل نماز است؟ د) گمان کثیرالشک هم حکم یقین را دارد؟ مثلاً اگر کثیرالشک در نماز صبح گمان و ظنش بر سه رکعت باشد، آیا باز هم باید بنا را بر صحت (دو رکعت) بگذارد؟ ه) شک بین 3 و 5، و نیز شک بین 3 و 4 و 5، و نیز شک بین 5 و 6، وقتی نمازگزار در حالت نشسته باشد، چه حکمی دارد؟
- [آیت الله اردبیلی] در رسالههای عملیه احکام شک در نماز آمده، ولی موارد تعارض آنها حل نشده است. از آنجا که من زیاد شک میکنم و گاه کثیرالشک میشوم، حالتهای مختلف شک برایم زیاد پیش میآید که حکم برخی از آنها را نمیدانم. لطفاً در موارد زیر مرا راهنمایی کنید: الف) فرمودهاید: ظن و گمان در رکعات نماز حکم علم و یقین را دارد. همچنین فرمودهاید: پس از سلام نماز به شک نباید اعتنا کرد. آیا بعد از نماز هم ظن حکم علم را دارد، و شخص در صورت شک باید فکر کند تا ببیند به ظن یا علم میرسد یا نه یا کلاً به هر شک و ظنّی پس از سلام نماز نباید اعتنا کرد؟ ب) اگر کسی در رکعات نماز مستحبی شک کند هم باید فکر کند تا شاید گمان یا علم پیدا شود یا میتواند بدون تأمل حکم شک را اجرا کند؟ ج) شک بعد از نماز یک یا دو رکعتی، پس از سلام نماز چه حکمی دارد؟ چرا شک در مورد این نمازها مبطل نماز است؟ د) گمان کثیرالشک هم حکم یقین را دارد؟ مثلاً اگر کثیرالشک در نماز صبح گمان و ظنش بر سه رکعت باشد، آیا باز هم باید بنا را بر صحت (دو رکعت) بگذارد؟ ه) شک بین 3 و 5، و نیز شک بین 3 و 4 و 5، و نیز شک بین 5 و 6، وقتی نمازگزار در حالت نشسته باشد، چه حکمی دارد؟
- [سایر] با سلام من مدتی است که دچار مشکلی شده ام. مشکلم اینست که در نماز های واجب برای شروع به گفتن ذکرهای واجب مثل حمد و سوره یا ذکرهای رکوع و سجود با مشکل مواجه هستم یعنی نمی توانم شروع به گفتن کنم و مثل افرادی که لال هستند اصلا قادر به گفتن نیستم و حتما باید یک ذکر مستحبی بگویم تا زبانم باز شود. و اگر بسم الله حمد را گفتم تا آخر سوره حمد به راحتی می گویم و در اول سوره بعدی برای گفتن بسم الله مشکل دارم . برای اذکار واجب دیگر هم همین طور است یعنی اگر شروع کنم تا آخر می روم ولی همین شروعش برایم محال است.این مشکل فقط در نمازهای واجب برایم اتفاق می افتد و در نمازهای مستحبی حالتی کاملا عادی دارم و هیچ مشکلی وجود ندارد. لطفا کمکم کنید.
- [سایر] با سلام و عرض ادب اولا تقاضا می کنم پس از مطالعه مشکلم مرا نترسانید شاید همین جمله وضعیت روحی مرا روشن کند من فردی عاطفی هستم از حضور درمحیطهای کوچک و تاریک می ترسم ازاشنیدن خبر مریضی نزدیکان و یا بروز حادثه برای آنان و بویژه یرای فرزندانم بشدت دچار اضطراب می شوم طوریکه احساس می کنم همه جا تنگ است و باید به یک جای باز تر بروم نفس کشیدن هم برایم مشکل می شود و حتی گاهی گریه میکنم این حالت نیم ساعت ادامه دارد با هر مریضی فکر می کنم سرطان گرفته ام و شبها مدت زیادی بیدارم و راه می روم و فکر مکنم اما در محیط کار فردی شاد و با روحیه ام و این حالتها فقط در مواقع فوق بسراغم می آید و مرا رنج می دهد لطفا مر راهنمایی کنید متشکرم
- [سایر] اخیراً برخی اخبار و روایات در تأکید خواندن 51 رکعت نماز در شبانه روز را خواندهام، و در مقام تصدیق برایم مسلّم شده که از دست دادنِ منافع نوافل یومیّه خسران بزرگی است، امّا در مقام عزم و اراده، خصوصاً در مورد نوافل ظهر و عصر (8 رکعت هر کدام) احساس سستی میکنم، و بر نفسم بسیار سنگین و گران است. و چنانچه میدانید، در این موارد معمولاً انسان، خود را توجیه میکند که (من کار و درس و مطالعه دارم، و باید به اهمّ برسم). در حالیکه ائمّه و انبیاء که این اعمال را انجام میدادند و چنین سفارش کردند هم کار داشتند، و خود میدانستند که ظرفیّت و تواناییهای مردم به چه نحو است. در هر صورت میخواهم اگر میشود مطلب را به نحوی برایم بیان کنید که این اکراه و سنگینی نفس نسبت به نوافل یومیّه از من رخت بربندد، و بتوانم با شوق و رغبت به این عبادات گردن بنهم.
- [سایر] سلام . وقتتون بخیر. ممنون از توجه ای که می فرمایید. من یه دختر 23 ساله هستم که در حال حاضر دانشجوی ترم 3 کارشناسی ارشدم . خدارو شکر شرایط خانوادگی خوبی دارم، و بطور کلی مشکل خاصی از این جهت ندارم. مشکل من اینه که با اینکه وضعیت تحصیلیم خیلی خوبه و در دوره کارشناسی و همینطور الان رتبه اول گروه هستم ولی با شروع هر ترم جدید دچار استرس و اضطراب میشم در صورتی که دائم فکر می کنم حالم خوبه و هیچ مشکلی نیست و آرامش دارم ولی دچار عوارض جسمانی مثل طپش قلب شدید، گاهی احساس گرفتگی در قفسه سینه میشم و یا اینکه پوستم خراب میشه که من دلیلی خاصی واسه این موارد پیدا نمی کنم جز حرص و جوشی که واسه درسام میخورم و هم دوستانم و هم خانوادم دائم به من می گن چرا اینقدر به درسات اهمیت میدی؟؟؟ ولی من واقعا به درس خوندن و مطالعه کردن خیلی علاقه مندم و فراوان از این کار لذت می برم و اینکارو زحمت نمی دونم اگرچه کار چندان راحتی هم نیست اما من دوستش دارم. در ضمن من بحمدالله گرایشات مذهبی خوبی هم دارم و دائم از خدا می خوام که کمکم کنه ولی خواهش می کنم شما هم کمکم کنید و بگید چه کار کنم تا واقعا احساس آرامش کنم. بازهم سپاسگذارم از توجه و یاریتون
- [سایر] نوجوانی 14 سالهام، اگر چه از جهت سن کم سن و سالم، ولی از نظر رشد فکری گمان میکنم بزرگ باشم. در کشور قطر زندگی میکنم، جمعیت شیعه در این کشور نسبت به سنی بسیار کم است. در مدارس این کشور مسائل مذهبی اهل سنت تدریس میشود، در مدرسهای بسیار خوب درس میخوانم؛ چون میخواهم به مدارج بالای علمی برسم. مشکل من این است که چگونه با جوانان دیگر این مدرسه که سنی هستند تماس و برخورد داشته باشم، در حالی که من شیعهام. آنها به شیعه علاقه ندارند، البته نمیدانند که من شیعهام، اساساً آنان مذهب شیعه را نمیشناسند. بنده قصد دارم، شیعه و امام حسین(ع) را به آنها معرفی کنم و بگویم چرا شیعه برای امام حسین(ع) به سر و سینه میزند. نگاه آنها به شیعه، نگاه خوبی نیست. آنان شیعه را دیوانه میدانند؛ چرا که میگویند شیعه بدون دلایل با آلات آهنی و فلزی خود را مجروح میکند، یا برای امام حسین(ع) با آهن به سر و صورت خود میزند و ... البته آنها نمیدانند امام حسین(ع) چه شخصیتی است. دوست دارم همه چیز را برایشان بیان کنم، اما آنها این مسئله را درک نمیکنند. میترسم وقتی این مسئله را بیان کردم و گفتم که من شیعهام، دیگر با من حرف نزنند! به من نگویید که با دوست دیگری حرف بزن؛ چرا که در اینجا همه جوانان شبیه هم هستند. به عنوان نمونه زمانی که به آنها میگویم: میشود نماز ظهر و عصر را با هم خواند به من میخندند و میگویند این حرف شیعه است. در این لحظه به من شوک دست میدهد و نمیدانم چه بگویم! آیا به آنها بگویم بلی من شیعهام یا نه، یا این که ساکت بمانم مثل همیشه، در کارم حیرانم، چکار کنم؟ برای اینکه نه امکان دارد صریحاً اعلام کنم، و نه امکان دارد ساکت بمانم. شما میگویید چه کار کنم. با علم به اینکه اگر به آنها بگویم من شیعه هستم، مدیر مدرسه به زودی میفهمد و میترسم این سبب شود تا اینکه مرا از آنجا اخراج کنند و برای آینده من خوب نیست، به نظر شما من چکار کنم.
- [سایر] نزدیک به دو ماه است که دچار وسواس فکری فوق العاده شدیدی شده ام که الحمدالله با استعانت از ادعیه کمی بهتر شده ام . شاید کمتر کسی بتواند با اون حالتی که من داشتم طاقت بیاورد که من این مورد را مدیون خدا هستم. چراکه دیده و شنیده ام افراد در این حالت حتی دست به خودکشی می زنند. اما من خودکشی نکردم و نمی کنم. ولی آن چنان انرژی از من گرفته شده است که زندگی برایم بی معنی و احساساتم کمرنگ و حتی گاهی اوقات بی رنگ شده است. می ترسم در این حالت بمانم و چیزهای دیگری را از دست بدهم. چنانچه تا به الان چیزهایی را از دست داده ام مثل لذت عبادت مثل احساس دوست داشتن زیبایی ها مثل نگاه در آینه کردن و شکرخدا از زیبایی که به من عطا کرده است. من الان حتی من از چهره خودم می ترسم! در دانشگاه ناموفق هستم . آرامش درونی و احساسات خوب سابقم هنگام عبادت مهم ترین چیز های هستند که از دست داده ام. شبها خواب ندارم و این سیل افکار که مرا با خودش می برد نمی دانم چرا؟ نمی دانم چی شد؟.. با وجود اینکه من آدمی بودم که خدا را مثل عشق طفلی به مادرش دوست داشتم و می پرستیدم و الان از خدا می ترسم... می ترسم از اینکه خدا را از دست داده باشم و خدا مرا از افرادی قرار داده باشد که به حال خودشان رها شده اند! یکسال پیش با خدا معامله ای کردم و الان تنها امیدم این است که این آزمایش الهی است که شامل حالم شده است.با تمام این تفاصیلی که بیان کردم و امیدوارم درک کرده باشید، هنوز نمازم را اول وقت میخوانم، حجابم را بهتر از پیش رعایت می کنم و ادعیه را رها نمی کنم! پدرم گوسفندی رو برایم قربانی کرد! من همیشه به یاد خدا هستم و سایت شمارو زیرو رو کردم و تقریبا هر کاری بوده انجام دادم و مواظب رفتارم هستم تا جایی که جز والدینم هیچ کس از دردم خبری نداره دوست ندارم پیش روانپزشک یا روانشناس برم چون می ترسم حالم را بدتر کنند. می خواهم خودم مسئله ام را حل کنم! چون این مشکل را مشکل معنوی می دانم. این که پیش شما آمده ام فقط به خاطر اعتمادی که از گذشته ها به شما داشته ام! پرسشم از شما این است: "چرا به جایی رسیده ام که زندگی ام سیر طبیعی ندارد و همه چیز برایم علامت سوال شده است؟" من که داشتم زندگی می کردم و وقتی خودم را در آینه می دیدم خدا را شکر می کردم (از بس که درونم آروم بود).جالب است بدانید الان خواستگاری دارم که فرد خوبی است. اما با این افکار فکر کنم او را هم از دست بدهم. شما بگوئید چه کار کنم تا به زندگی طبیعی خود برگردم و روحم را آرام کنم و ایمان به قلبم برگردد و شر شیطان را از خود دور کنم؟ چکار کنم تا بتوانم خالصانه بندگی کنم؟