من همیشه هر جا هستم فکر میکنم الان شاهزاده ی رویاهام مثلا بایه اتفاق جالب وارد زندگیم میشه،تو خونمون فقط اینجوری نیستم، راستش دوست ندارم به این چیزهای مسخره و بیهوده فکر کنم، میشه راهنماییم کنید. با سلام حضور پرسشگر گرامی وآرزوی قبولی طاعات و عبادات در این ایام سرشار از معنویت، قبل از پرداختن به اصل موضوع باید عرض نمایم که توضیحات شما در باره مسئله بسیار خلاصه است و ما برای راهنمایی شما به اطلاعاتی بیش از این نیازمندیم، به عنوان مثال ما نیاز به اطلاعاتی از قبیل پیش آیند های چنین حالاتی داریم، به معنی اینکه چه چیزهایی مقدمه ی این حالتهای شما قرار می گیرند و باعث می شوند شما به خیال پردازی، مبادرت کنید، پس آیند های خیال بافی شما چیست که مثلا اتلاف وقت و غفلت از واقعیات می تواند یکی از آنها که موجب زیان برای شما می شود باشد، آیا این عمل پس آیندهای مثبت نیز برای شما دارد؟ بعد از این حالتها چه احساسی پیدا می کنید؟ از کی این حالتها شروع شد؟ یعنی زمان شروع کی و چه واقعه ای بوده است؟ و شدت آن الان چگونه است؟ یعنی آیا بروز این حالتها موجب بروز اختلال در روند عادی زندگی شما شده؟ و برای شما و یا اطرافیان مشکل ساز شده یا نه؟ همانگونه که عرض کردم نامه شما بسیار خلاصه است و ما با نداشتن اطلاعات کافی از مواردی که عرض شد، نمی توانیم راهنمایی مفیدی برای شما عرضه کنیم مثلا اگر شما نوجوان باشید تا حدی خیالپردازی شما نرمال است و جای هیچ گونه نگرانی نیست زیرا خیالپردازی یکی از لوازم این سنین است و یا اگر تاثیرات پیش آیندها و پس ایندهای وقوع خیال پردازی را ذکر می کردید ما می توانسیتم تحلیل دقیق تر و در نتیجه راهنمایی بهتری برای ارائه دهیم اما به هر حال ما توضیحاتی در این خصوص ارائه می دهیم و برای دادن راهنمایی دقیقتر منتظر توضیحات تفصیلی شما می مانیم خیالبافی یکی از مکانیسم های دفاعی انسان است که در آن فرد جهت مقابله با ناکامی ها به صورت خیال و تصور به امیال و آرزوهای خود واقعیت می بخشد و گاهی هم امیال شکست خورده خود را به تخیلات فریبنده و لذت بخش تبدیل می کند تا آنچه را که در عالم واقع بدان نرسیده است در عالم خیال برای خود تصور کند. اولین و مهمترین اثر تخیل همانطور که لابد خود نیز به تجربه دریافته اید، این است که ممکن است مانع درک واقعیات شده و باعث گردد فرد نتواند به طور مطلوب با محیط خود ارتباط برقرار کند و چه ضرری بالاتر از این؛ زیرا بهداشت روانی فرد در نگرش های مربوط به خود، دیگران و زندگی براساس اصل درک واقعیت امکان پذیر است تا فرد با محیط و نگرش های مربوط به خود و دیگران سازگار گردد.هنگامی این عمل خطرزاست که عمل خیال و تخیل به صورت عادت درآید؛ زیرا در چنین هنگامی دیگر فرد قادر نیست و توانایی آن را نخواهد داشت که واقعیت ها را همان گونه که هست، ببیند. حال قبل از این که عوامل به وجود آمدن خیالبافی افراطی و راهکارهایی جهت مقابله با این مسئله ارائه نماییم، توجه به دو نکته، لازم و ضروری است : نکته اول این که همانطور که خودتان بیان کرده اید شما دچار این حالات شده اید و هنوز نیز ادامه دارد. طبیعی است که درمان آن نیز نیاز به زمان دارد و باید شما با حوصله و صبر و شکیبایی از طریق مشاوره حضوری یا حداقل مشاوره مکاتبهای طی جلسات متعددی با به کارگیری راهکارهای ارائه شده از ناحیه کارشناس و متخصصین بر این شکل غلبه پیدا کنید و هیچ گاه نباید توقع معجزهای از ناحیه روان شناسان و مشاورین داشته باشید. نکته دیگر این که یکی از ویژگی های انسان این است که میتواند در وضعیت روانی و رفتاری خود تغییراتی ایجاد کند و هیچ گاه نباید خود را در مقابل هیچ مسئله ای ناتوان و ضعیف انگارد و قطعا شما اگر بخواهید میتوانید با این عادتی که دارید مقابله کنید و وضعیت خود را در حد اعتدال تغییر دهید. چندین علت را می توان برای خیال بافی های افراطی در نظر گرفت که برخی عبارتند از : 1. مشکلات روحی و روانی ، که بیشتر ناشی از اختلافات خانوادگی ،کمبودها و ناکامی ها می باشد و فرد برای فرار و جبران آنها رو به خیالبافی می آورد. 2. امیال و آرزوهایی ، که یا دسترسی به آنها مشکل است و یا تحت هر شرایطی نمی توان به آنها دست یافت. لذا پیشنهاد می گردد علاوه بر پیگیری راهکارهای زیر برای ریشه یابی علت خیالات و موفقیت بیشتر در از بین بردن آن به صورت حضوری به یکی از متخصصان روان شناسی مراجعه نمایید تا با توجه به گذشته شما در حل این مسأله یاریتان نماید. راهکارهای درمان برای درمان خیال بافی های افراطی توجه به نکات و عمل به راهکارهای زیر ضروری به نظر میرسد لذا برای رهایی از این مشکل کمر همت ببتدید و با تلاشی مضاعف به مبارزه با آن بپردازید . 1- همواره بدانید انسان موجودی با اراده و مختار است و همانطور که نمی گذارد هر کسی به حریم شخصی و خانوادگیش نفوذ کند ، باید با اراده خودش از نفوذ افکار و اندیشه های مزاحم و خیالی در ذهنش نیز جلوگیری نماید وکنترل افکار و اندیشه های خود را در دست خود داشته باشد. 2- یکی دیگر از تکنیکهای موثر در این باره اینست که کشی به مچ خود ببندید و با شروع خیالپردازی آن کش را کشیده و رها کنید طوری که اندک سوزشی بدستتان وارد شود آنگاه شروع به شمارش معکوس نمایید مثلا یک عدد پیچیده مثل 6589234را انتخاب کنید و سعی نمایید هفت هفت تا از آن کم کنید تا به صفر برسید. 3- تکنیک موثر دیگر اینست که وقتی استارت خیال پردازی در ذهنتان زده شد بلافاصله کش را گرفته و رها کنید و به فکری که قبل از این فکر خیال پردازانه به ذهنتان آمد و باعث شد که شما این دست به کار این فکر شوید را بیابید و بعد از یافتن آن به فکری که قبل از آن به ذهنتان آمد و باعث شد که این فکر به ذهنتان بیاید فکر کنید و همینطور به فکرهای قبلی بپردازید با اینکار کم کم کنترل فکر خود را بدست خواهید آورد البته اینها تکنیکهایی هستند که باید زیر نظر روان درمانگر و در طی چندین جلسه انجام شوند 4- استفاده از تکنیک حواست را جمع کن : این شیوه ممکن است ظاهراً ساده به نظر بیاید، ولی در عین حال بسیار مؤثر است. هنگامی که حواستان پرت می شود و ذهنتان سرگردان است، مرتب به خودتان هشدار دهید که حواست را جمع کن. این روش کم کم سبب می شود که توجه شما به موضوع مورد نظرتان جلب شود.برای مثال، هنگامی که در کلاس هستید و ذهن شما را کنفرانس کلاسی، تکالیفی که دارید، تاریخ، ساعت صرف غذا و یا هر چیز دیگری پر کرده، به خودتان بگویید: حواست را جمع کن و به کنفرانس توجه کن. به هر حال تا حدی که ممکن است اجازه ندهید تمرکزتان به هم بریزد. و دوباره این هشدار را پیش خودتان تکرار کنید: حواست را جمع کن. هنگامی که افکار مزاحم خود را پیدا کردید، کم کم با تکنیک حواست را جمع کن به حال بر می گردید. اگر یک شخص معمولی باشید، ممکن است این عمل را صدها بار در هفته انجام دهید. ولی طی روزهای آینده مدت زمانی که افکار خاصی درذهن شما می ماند، طولانی تر می شود، یا به عبارت دیگر تمرکزتان در مورد موضوعی خاص بالا می رود. بنابر این باید صبور باشید تا شاهد پیشرفت های خود در این زمینه باشید. 5- یکی از بهترین راههای غلبه بر خیالبافی های افراطی ،تنها نبودن و جابجایی مکانی است ، یعنی به محض شروع افکار خیالی ، مکان خود را تغییر دهید . سعی نمایید خیلی تنها نباشید ،خصوصا در مواقع هجوم افکار خیالی ،زیرا تنهایی بهترین محرک برای ایجاد افکار خیالی می باشد . قبل از شروع این خیالات خودتان زمینه بروز آن را از بین ببرید . 5- فرصتی برای افکار و خیالات مزاحم : در طول روز ، زمان ویژه ای را به فکر کردن درباره مسائل وخیالاتی که به ذهن شما خطور می کنند و تمرکزتان را به هم می زنند اختصاص دهید. به طور مثال ساعت 30/ 4 تا 5 بعد از ظهر زمانی است که شما می توانید به این خیال پردازی بپردازید. هنگامی که این افکار مزاحم در طول روز به ذهن شما خطور کرد و باعث نگرانی شما شد، به یاد آورید که زمان ویژه ای را برای آنها در نظر گرفته اید و اجازه دهید که از ذهن شما خارج شوند. کسانی که از این روش استفاده کرده اند، توانسته اند 35 درصد از افکار مزاحم را در طول 4 هفته در خود کاهش دهند. این تغییر بزرگی است. 6- موقعیت هایی که این گونه افکار و خیالبافی ها بیشتر به سراغ شما می آید را شناسایی و از رفتن به این مکان ها خودداری کنید . 7- از خیالپردازی خود به درستی و آگاهانه استفاده نمایید؛ زیرا در این صورت است که متوجه این موضوع می شوید که از زندگی خود چه می خواهید. از خیال می توان به عنوان یک ابزار تعیین کننده هدف برای خود استفاده کرد. 8- ورزش را جزء ضروریترین فعالیتهای خود قرار داده هر روز حداقل نیم ساعت الی یک ساعت ورزش کنید. (هر ورزشی که مورد علاقه شماست) 9- روابط اجتماعی خود را افزایش دهید مثلاً شرکت در مجالس عمومی مثل مجالس جشن یا مجالس مذهبی. 10- سعی کنید هیچگاه بیکار نباشید و با برنامه ریزی برای اوقات شبانه روزی خود همه اوقات خود را به نحوه صحیح و منطقی پر کنید زیرا یکی از دلایل اینکه این خیالپردازی به ذهن خطور میکنند بیکاری است. 11 - سعی کنید از چنین تکنیک هایی که مفید و مؤثر به نظر می رسند، استفاده کنید و حداقل به مدت یک هفته آنها را به طور صحیح به کار ببندید. اگر متوجه تغییرات کمی شدید، پیشنهاد می شود تمرینات خود را ادامه دهید، چون در تمرکز ذهن شما مؤثر خواهد بود ولی اگر علیرغم عمل به این راهکارها، نتیجهای نگرفتید لازم است حضوراً به روانشناس یا روانپزشک مراجعه نمایید. غلامرضا مهرانفر
من همیشه هر جا هستم فکر میکنم الان شاهزاده ی رویاهام مثلا بایه اتفاق جالب وارد زندگیم میشه،تو خونمون فقط اینجوری نیستم، راستش دوست ندارم به این چیزهای مسخره و بیهوده فکر کنم، میشه راهنماییم کنید.
من همیشه هر جا هستم فکر میکنم الان شاهزاده ی رویاهام مثلا بایه اتفاق جالب وارد زندگیم میشه،تو خونمون فقط اینجوری نیستم، راستش دوست ندارم به این چیزهای مسخره و بیهوده فکر کنم، میشه راهنماییم کنید.
با سلام حضور پرسشگر گرامی وآرزوی قبولی طاعات و عبادات در این ایام سرشار از معنویت، قبل از پرداختن به اصل موضوع باید عرض نمایم که توضیحات شما در باره مسئله بسیار خلاصه است و ما برای راهنمایی شما به اطلاعاتی بیش از این نیازمندیم، به عنوان مثال ما نیاز به اطلاعاتی از قبیل پیش آیند های چنین حالاتی داریم، به معنی اینکه چه چیزهایی مقدمه ی این حالتهای شما قرار می گیرند و باعث می شوند شما به خیال پردازی، مبادرت کنید، پس آیند های خیال بافی شما چیست که مثلا اتلاف وقت و غفلت از واقعیات می تواند یکی از آنها که موجب زیان برای شما می شود باشد، آیا این عمل پس آیندهای مثبت نیز برای شما دارد؟ بعد از این حالتها چه احساسی پیدا می کنید؟ از کی این حالتها شروع شد؟ یعنی زمان شروع کی و چه واقعه ای بوده است؟ و شدت آن الان چگونه است؟ یعنی آیا بروز این حالتها موجب بروز اختلال در روند عادی زندگی شما شده؟ و برای شما و یا اطرافیان مشکل ساز شده یا نه؟
همانگونه که عرض کردم نامه شما بسیار خلاصه است و ما با نداشتن اطلاعات کافی از مواردی که عرض شد، نمی توانیم راهنمایی مفیدی برای شما عرضه کنیم مثلا اگر شما نوجوان باشید تا حدی خیالپردازی شما نرمال است و جای هیچ گونه نگرانی نیست زیرا خیالپردازی یکی از لوازم این سنین است و یا اگر تاثیرات پیش آیندها و پس ایندهای وقوع خیال پردازی را ذکر می کردید ما می توانسیتم تحلیل دقیق تر و در نتیجه راهنمایی بهتری برای ارائه دهیم اما به هر حال ما توضیحاتی در این خصوص ارائه می دهیم و برای دادن راهنمایی دقیقتر منتظر توضیحات تفصیلی شما می مانیم
خیالبافی یکی از مکانیسم های دفاعی انسان است که در آن فرد جهت مقابله با ناکامی ها به صورت خیال و تصور به امیال و آرزوهای خود واقعیت می بخشد و گاهی هم امیال شکست خورده خود را به تخیلات فریبنده و لذت بخش تبدیل می کند تا آنچه را که در عالم واقع بدان نرسیده است در عالم خیال برای خود تصور کند. اولین و مهمترین اثر تخیل همانطور که لابد خود نیز به تجربه دریافته اید، این است که ممکن است مانع درک واقعیات شده و باعث گردد فرد نتواند به طور مطلوب با محیط خود ارتباط برقرار کند و چه ضرری بالاتر از این؛ زیرا بهداشت روانی فرد در نگرش های مربوط به خود، دیگران و زندگی براساس اصل درک واقعیت امکان پذیر است تا فرد با محیط و نگرش های مربوط به خود و دیگران سازگار گردد.هنگامی این عمل خطرزاست که عمل خیال و تخیل به صورت عادت درآید؛ زیرا در چنین هنگامی دیگر فرد قادر نیست و توانایی آن را نخواهد داشت که واقعیت ها را همان گونه که هست، ببیند.
حال قبل از این که عوامل به وجود آمدن خیالبافی افراطی و راهکارهایی جهت مقابله با این مسئله ارائه نماییم، توجه به دو نکته، لازم و ضروری است :
نکته اول این که همانطور که خودتان بیان کرده اید شما دچار این حالات شده اید و هنوز نیز ادامه دارد. طبیعی است که درمان آن نیز نیاز به زمان دارد و باید شما با حوصله و صبر و شکیبایی از طریق مشاوره حضوری یا حداقل مشاوره مکاتبهای طی جلسات متعددی با به کارگیری راهکارهای ارائه شده از ناحیه کارشناس و متخصصین بر این شکل غلبه پیدا کنید و هیچ گاه نباید توقع معجزهای از ناحیه روان شناسان و مشاورین داشته باشید.
نکته دیگر این که یکی از ویژگی های انسان این است که میتواند در وضعیت روانی و رفتاری خود تغییراتی ایجاد کند و هیچ گاه نباید خود را در مقابل هیچ مسئله ای ناتوان و ضعیف انگارد و قطعا شما اگر بخواهید میتوانید با این عادتی که دارید مقابله کنید و وضعیت خود را در حد اعتدال تغییر دهید.
چندین علت را می توان برای خیال بافی های افراطی در نظر گرفت که برخی عبارتند از :
1. مشکلات روحی و روانی ، که بیشتر ناشی از اختلافات خانوادگی ،کمبودها و ناکامی ها می باشد و فرد برای فرار و جبران آنها رو به خیالبافی می آورد.
2. امیال و آرزوهایی ، که یا دسترسی به آنها مشکل است و یا تحت هر شرایطی نمی توان به آنها دست یافت. لذا پیشنهاد می گردد علاوه بر پیگیری راهکارهای زیر برای ریشه یابی علت خیالات و موفقیت بیشتر در از بین بردن آن به صورت حضوری به یکی از متخصصان روان شناسی مراجعه نمایید تا با توجه به گذشته شما در حل این مسأله یاریتان نماید.
راهکارهای درمان
برای درمان خیال بافی های افراطی توجه به نکات و عمل به راهکارهای زیر ضروری به نظر میرسد لذا برای رهایی از این مشکل کمر همت ببتدید و با تلاشی مضاعف به مبارزه با آن بپردازید .
1- همواره بدانید انسان موجودی با اراده و مختار است و همانطور که نمی گذارد هر کسی به حریم شخصی و خانوادگیش نفوذ کند ، باید با اراده خودش از نفوذ افکار و اندیشه های مزاحم و خیالی در ذهنش نیز جلوگیری نماید وکنترل افکار و اندیشه های خود را در دست خود داشته باشد.
2- یکی دیگر از تکنیکهای موثر در این باره اینست که کشی به مچ خود ببندید و با شروع خیالپردازی آن کش را کشیده و رها کنید طوری که اندک سوزشی بدستتان وارد شود آنگاه شروع به شمارش معکوس نمایید مثلا یک عدد پیچیده مثل 6589234را انتخاب کنید و سعی نمایید هفت هفت تا از آن کم کنید تا به صفر برسید.
3- تکنیک موثر دیگر اینست که وقتی استارت خیال پردازی در ذهنتان زده شد بلافاصله کش را گرفته و رها کنید و به فکری که قبل از این فکر خیال پردازانه به ذهنتان آمد و باعث شد که شما این دست به کار این فکر شوید را بیابید و بعد از یافتن آن به فکری که قبل از آن به ذهنتان آمد و باعث شد که این فکر به ذهنتان بیاید فکر کنید و همینطور به فکرهای قبلی بپردازید با اینکار کم کم کنترل فکر خود را بدست خواهید آورد البته اینها تکنیکهایی هستند که باید زیر نظر روان درمانگر و در طی چندین جلسه انجام شوند
4- استفاده از تکنیک حواست را جمع کن : این شیوه ممکن است ظاهراً ساده به نظر بیاید، ولی در عین حال بسیار مؤثر است. هنگامی که حواستان پرت می شود و ذهنتان سرگردان است، مرتب به خودتان هشدار دهید که حواست را جمع کن. این روش کم کم سبب می شود که توجه شما به موضوع مورد نظرتان جلب شود.برای مثال، هنگامی که در کلاس هستید و ذهن شما را کنفرانس کلاسی، تکالیفی که دارید، تاریخ، ساعت صرف غذا و یا هر چیز دیگری پر کرده، به خودتان بگویید: حواست را جمع کن و به کنفرانس توجه کن. به هر حال تا حدی که ممکن است اجازه ندهید تمرکزتان به هم بریزد. و دوباره این هشدار را پیش خودتان تکرار کنید: حواست را جمع کن. هنگامی که افکار مزاحم خود را پیدا کردید، کم کم با تکنیک حواست را جمع کن به حال بر می گردید. اگر یک شخص معمولی باشید، ممکن است این عمل را صدها بار در هفته انجام دهید. ولی طی روزهای آینده مدت زمانی که افکار خاصی درذهن شما می ماند، طولانی تر می شود، یا به عبارت دیگر تمرکزتان در مورد موضوعی خاص بالا می رود. بنابر این باید صبور باشید تا شاهد پیشرفت های خود در این زمینه باشید.
5- یکی از بهترین راههای غلبه بر خیالبافی های افراطی ،تنها نبودن و جابجایی مکانی است ، یعنی به محض شروع افکار خیالی ، مکان خود را تغییر دهید . سعی نمایید خیلی تنها نباشید ،خصوصا در مواقع هجوم افکار خیالی ،زیرا تنهایی بهترین محرک برای ایجاد افکار خیالی می باشد . قبل از شروع این خیالات خودتان زمینه بروز آن را از بین ببرید .
5- فرصتی برای افکار و خیالات مزاحم : در طول روز ، زمان ویژه ای را به فکر کردن درباره مسائل وخیالاتی که به ذهن شما خطور می کنند و تمرکزتان را به هم می زنند اختصاص دهید. به طور مثال ساعت 30/ 4 تا 5 بعد از ظهر زمانی است که شما می توانید به این خیال پردازی بپردازید. هنگامی که این افکار مزاحم در طول روز به ذهن شما خطور کرد و باعث نگرانی شما شد، به یاد آورید که زمان ویژه ای را برای آنها در نظر گرفته اید و اجازه دهید که از ذهن شما خارج شوند. کسانی که از این روش استفاده کرده اند، توانسته اند 35 درصد از افکار مزاحم را در طول 4 هفته در خود کاهش دهند. این تغییر بزرگی است.
6- موقعیت هایی که این گونه افکار و خیالبافی ها بیشتر به سراغ شما می آید را شناسایی و از رفتن به این مکان ها خودداری کنید .
7- از خیالپردازی خود به درستی و آگاهانه استفاده نمایید؛ زیرا در این صورت است که متوجه این موضوع می شوید که از زندگی خود چه می خواهید. از خیال می توان به عنوان یک ابزار تعیین کننده هدف برای خود استفاده کرد.
8- ورزش را جزء ضروریترین فعالیتهای خود قرار داده هر روز حداقل نیم ساعت الی یک ساعت ورزش کنید. (هر ورزشی که مورد علاقه شماست)
9- روابط اجتماعی خود را افزایش دهید مثلاً شرکت در مجالس عمومی مثل مجالس جشن یا مجالس مذهبی.
10- سعی کنید هیچگاه بیکار نباشید و با برنامه ریزی برای اوقات شبانه روزی خود همه اوقات خود را به نحوه صحیح و منطقی پر کنید زیرا یکی از دلایل اینکه این خیالپردازی به ذهن خطور میکنند بیکاری است.
11 - سعی کنید از چنین تکنیک هایی که مفید و مؤثر به نظر می رسند، استفاده کنید و حداقل به مدت یک هفته آنها را به طور صحیح به کار ببندید. اگر متوجه تغییرات کمی شدید، پیشنهاد می شود تمرینات خود را ادامه دهید، چون در تمرکز ذهن شما مؤثر خواهد بود ولی اگر علیرغم عمل به این راهکارها، نتیجهای نگرفتید لازم است حضوراً به روانشناس یا روانپزشک مراجعه نمایید.
غلامرضا مهرانفر
- [سایر] سلام .آقای مرادی من یه دختره 24 ساله هستم که در مقطع ارشد دانشگاه تهران تحصیل میکنم. خدارو شکر می کنم از زندگیم راضیم .پدرو مادر خوب دارم . خانواده خوب دارم. سلامتم.وخیلی چیزای خوب دیگه که خدا به من داده. تنها چیزی که به من اظطراب وارد کرده مسئله ازدواجمه. خیلی دوست دارم که ازدواج بکنم تا خودم مسئول یه زندگی بشم اما نمی دونم چرا هر چی دعا می کنم نمیشه. میشه منو راهنمایی کنید؟
- [سایر] سلام آقا معلم.توی محیط عجیب غریبی جا گرفتم.نمیدونم.من هیچ وقت برای زندگیم تصمیم رو به عمل نگرفتم.فقط تصمیم؛لا عمل. قیافه ی نحسم رو یادتون هست؟به نوعی اصلا حجاب نداشتم. آقامعلم الآن در تصمیم مهم زندگی گیرم.بابای من وخواهرم و دوستانش میشه گفت یک دین زده هستند:امام زمان؟امامان؟نفی،نفی و نفی. وخانواده ی مادری:همه ی گونه های مذهبی و داییم بهترینشون که خیلی دوست دارم همراهشون باشم ولی من الآن در برزخم.ببخشید شاگرد خنگ مزاحم خود را.من حجاب بلد نیستم،نه اینکه خودم نخواهم.برای همین چادری سرم میکنم کش دارد یا حتی مغنعه همراه با کش.توسط خواهرم مسخره میشوم.با من میای بیرون این ریختی نیا. من میترسم بیشتر از این تنها بشم.به درک تنهایی؛این که 24 ساعت دعواودعوا.و سخنرانیهای پدر گرامی که دیوانه کننده است.به جای زر زدن روسریت رو بده جلو.من درست شدنیم؟؟؟زندگیم درست شدنیه؟؟؟ انگشتان کج و معوجی
- [سایر] سلام خسته نباشید نمی دونم این سوال شامل بخش روانپزشکی میشه یا نه ولی من می پرسم اگر نمی شد بگید که من سوالم رو باید از کی بپرسم تا به جواب برسم نمی دونم چطوری باید بگم ولی من دختری هستم که به خودم (ازنظرظاهر)وبه زندگی خودم ازنظرتمیزی نمی رسم یعنی نامنظم هستم چیزی رو که میزارم برنمی دارم دوست دارم زندگیم وخودم تمیز باشم ولی تاالان نشده نمیدونم چطوری باید کاری کنم که برام تمیزی عادت بشه به نظرتون من چیکارکنم که تمیز بشم وهرکی وارد خونم شد بهم بگه آفرین چه خونه تمیزی داری لطفا راهنماییم کنید متشکرم
- [سایر] با سلام من حدود یک ساله که اشتهام خیلی کم شده احساس میکنم مثل سابق که خیلی با اشتها غذا میخوردم و مثل بقیه نیستم این در حالیه که یه پسر 24 ساله مجرد هستم صبح ها که بیدار میشم حالت تهوع دارم که بعد از نیم ساعت از بین میره طوری که از حالت تهوع سرفه های بدی میکنم و احساس میکنم معدم شل شده و میلرزه اصلا هم دلم صبحانه نمیخواد جوری که همه ی خوانوادم با اشتها صبحانه میخورن من حتی یه لقمه هم دلم نمیخواد و میتونم حتی تا شب هم چیزی نخورم و بازم اشتها ندارم ولی با این حال زورگی صبحانه و ناهار و شام را میخورم چون میدونم مریض میشم. میشه گفت هروز یکبار گرسنم میشه اگه کل روز هیچی نخورم و اونم شبه این در صورتیه که هیچ تنقلاتی هم نمیخورم .تقریبا همیشه احساس گرفتگی در ناحیه ی گلو دارم و وقتی آب دهانم را قورت میدم مثل زمان گلودرد احساس میکنم یه چیزی گیر کرده مثل حالت نفخ در حالی که هیچ چیزی هم نخوردم که فکر میکنم باد گلو باشه که آزاد نمیشه از نظر دفع هم هر سه روز یکبار دفع دارم این از همه بیشتر عذابم میده. اهل هیچ مواد مخدری هم نبوده ونیستم وتا حالا یه سیگارم نکشیدم. نمیدونم چه مشکلی دارم خواهش میکنم راهنماییم کنید چون این مسئله باعث شده زندگی برام زهر مار بشه و نتونم از زندگیم لذت ببرم خواهش میکنم جوابم را بدید یه جوابی که عملیاتی باشه و مشکلم برای همیشه حل بشه خیلی دعاتون میکنم ببخشید که خیلی حرف زدم آدم پرحرفی نیستم میخواستم توضیحاتم کامل باشه پیشاپیش از شما که اینقدر برای ما وقت میذارین ممنونم فقط خواهشا یه راهکار عملی بهم بدید باتشکر.
- [سایر] سلام استاد من به عنوان یه شاگرد شما رو خیلی دوست دارم شما یک استاد واقعی هستید انشاءالله خدا امثال شما را زیاد کنه نمیخواستم مشکلم رو برای شما بنویسم وشما رو ناراحت کرده و وقتتان را بگیرم ولی مجبور شدم نمیخواستم خونوادم بفهمند ،راستش من10 ساله درگیر یک بیماری جسمی هستم یه بیماری خود ایمن که سیستم دفاعی علیه خودش رفتار میکنه (لوپوس)بیشتر احساس خستگی وکوفتگی شدید میکنم وبیشتر درگیر عوارض قرصها هستم مثل سفیدی مو،لک پوست کیست سینوس،پوکی استخوان،عفونت بعضی ازاعضای جسم،خشکی چشم وووووسنم زیاد نیست اعتماد به نفسم خیلی کم شده راستش دیگه کم آوردم دوسه ماهی یکبار باید آزمایشای گوناگون بدم وبرم پیش دکتر که اینجور مواقع حالم بدتر میشه معلوم نیست کی خوب بشم شاید تاآخر عمرم باهام باشه ریشه این بیماری بیشتر استرسه راستش خیلی بده آدم در کنار پدر و مادرش احساس آرامش نداشته باشه روزی یکبار باهم دعوا دارند نه جدا میشند نه رفتارشون بهتر میشه به دکترم گفتم، منو به یه متخصص اعصاب و روان معرفی کرد من فرق روانشناس و روانپزشک ومتخصص اعصاب وروان نمیدونم به نظرم معرفی یه روانشناس کافی بود چون مشکلم فقط استرس وکمبود اعتماد به نفس و کنار نیومدن با بیماریم بود اگه ممکنه راهنماییم کنید ببخشید خیلی شد.
- [سایر] سلام خسته نباشید من دختری هستم که خیلی بد زندگی میکنم اخلاق جالبی ندارم راستش پدر بزرگ من ادم بداخلاقی بود وپدرم هم از او ارث برده ومن هم به پدرم رفتم والبته چنددرجه بدتر....دست خودم نیست امااخم و عصبی بودن وبدخلقی انگار بیشتر ارامم میکنه سعی کردم خوش خلق باشم اما بعد از مدتی ازین حالت خودم خسته میشم مثلا بعد چندروز خوب بودن وخوش اخلاقی خسته میشم و خیلی کم حرف بد اخلاق میشم از بچگی همینطور بودم انگار تغییر رویه زندگی انرزی زاست برای من نمیتونم روی حالت خوب باشم همین باعث شده برای ازدواج کردن مشکل داشته باشم میشه راهنمایی کنید؟؟ . مشکل دیگر من این است که هیچ کاری ازم بر نمیادنمیدونم چطوری مهارت های مختلف زندگی رو یاد بگیرم که بعدها دچار مشکل نشم یه خیلی برام سخته توی زندگی بیام خیلی اهل پخت وپز نیستم اهل بشور بساب خیلی کم هستم از رهن واجاره و خانه خریدن هیچی سرم نمیشه از مسایل فنی خانه چیزی نمیدونم اصلا شخصیتم توی زندگی نیست خیلی چیزا سرم نمیشه میشه چند راه بگید که بتونم چند مهارت که تو زندگی بهش احتیاج دارم رو همزمان به خودم بقبولونم و یاد بگیرم ؟؟؟/ خانم کهتری من اصلا نمیدونم با ایرادای دیگران چگونه سر کنم . گاهی اوقات خیلی احساس میکنم به یه شوهر نیاز دارم و از طرفی احساس میکنم شوهر یعنی گرفتاری تمام و.. ایرادای بزرگی که شدیدا اذیتم میکنه وخیلی مشکلات دیگه که قابل گفتن نیست......./. ممنون میشم کامل و واضح راهنماییم کنید.
- [سایر] به نام خدا. خواهری دارم که از من کوچیکتره؛ مشکل من اینه که هر کاری میکنم نمیتونم باهاش کنار بیام و حتی تحملش کنم. رفتارش بسیار بده: خیلی زبون دراز و حاضر جواب هست و به علاوه با لحن بدی که واقعا در شان یک خانم نیست صحبت میکنه. خیلی پرخاشگرانه، عصبی، طلبکارانه و با صدای بلند (حتی پدر و مادرم هم گاهی تعجب میکنن) اما جالب اینجاست که خودش اصلا نمیفهمه که رفتارش زشته. زبون درازی رو یه امتیاز میدونه و فکر میکنه دیگرون نمیتونن صداشونو بالا ببرن! حالا من باید چیکار کنم؟ شاید باور نکنید که دیدنش هم آزارم میده چند بار سعی کردم پیش دستی کنم و از راه درست وارد بشم اما فایده ای نداشت و حالا مدتیه که اصلا کاری به کارش ندارم و هیچ اهمیتی بهش نمیدم. آیا کار من اشتباه است؟ دوست دارم دختر خوبی باشم، اما هر وقت میبینمش حالم بد میشه. چیکار کنم؟ مرسی.
- [سایر] سلام من دختری18ساله هستم ک بعد از جداشدن از عشقم و درگیری های ذهنی و تصادف بدی ک داشتم واسه رفع این درگیری ها اومدم تو نت و تو یکی از فضاهای مجازی ثبت نام کردم اونجا با ی پسری 22ساله اشنا شدم ک لیسانس روانشناسی داشت کمکم کرد تا حالم خوب بشه کم کم بهم گیر داد ک با هیشکی نباید حرف بزنی تو تازه جدا شدی و وابسته میشی از این حرفا ک همش بخاطر خودته بعد ی مدت با هرکی دوست میشدم میومد گیر میداد ک من باید تنها پسری باشم ک باهاش حرف میزنی هر چقد دوس داری با دخترا حرف بزن ولی فقط من پسری باشم باهاش حرف میزنی از نظر مذهبو اعتقاداتمون خیلی شبیه هستیم و تو ی استان زندگی میکنیم و فقط دو شهرستان جدا از هم حالا اون خیلی دوسم داره و هر دفه دارم کارایی ازش میبینم ک اگه من بودم از روی دوس داشتن انجام میدادن ب تبع چون خیلی پسر خوبیه منم دوسش دارم ولی خب عاشقش نیستم اینم طبق حرفایی هست ک خودش بهم یاد داد عاشق نشم تا قبل ازدواج و الان همش درمورد خواستگاری حرف میزنه ولی نمیدونم چیکار کنم اون کار نداره ولی خب خیلی مشتاقه ک هرچه زودتر بیاد خواستگاری میشه راهنماییم کنین چیکار کنم سر درگمم دوسش دارم ولی خونوادم اینجوری قبول نمیکنن اونم میگه هرکاری میکنم اصلا ارتباط نتی درست هست؟یعنی میشه پایه ی زندگی رو از اینجا ساخت؟
- [سایر] سلام من یک کمک از شما میخواستم من با دختری دو ماهه آشنا شدم و تو این دوماه خیلی با هم خوب بودیم ولی یک مشکل اینجاس که ما از هم خیلی دور ایم من مشهد ام و اون شیراز ولی انقدر رفتار ها و علایقمون شبیه همه که خودمون هم تعجب کردیم و واقعا عاشق هم شدیم و خیلی دوست داریم با هم ازدواج کنیم ولی من تویه ارتباطمون یک مشکل دارم و راستش نمی تونم زیاد از کلمات عاشقانه استفاده کنم نه اینکه نکنم ولی هرچی هم استفاده میکنم در مواقع ناراحتی نمیتونم آرومش کنم و واقعا در این قضیه به مشکل خوردم ولی انقدر برام ارزش داره نمیدونم واقعا چه طوری آرومش کنم و وقتی نمیتونم خودم هم اعصابم به هم میریضه که چرا نتونستم آرومش کنم حتی در مواقعی که تلفنی صحبت میکنیم همیشه موقع خداحافظی گریه اش میگیرد و من هیچ راهی رو بلد نیستم که آرومش کنم. ولی با همین شرایط ما انقدر همو دوست داریم که شاید باورتون نشه ولی وقتی یکی مون ناراحت میشه قلب جفتمون درد میگیره و اون اوایل خیلی عجیب بود برامون ولی الان دیگه هیچ راهی رو نداریم که وایستگی مون رو به هم کم کنیم خیلی ممنون میشم راهنماییم کنین در واقع مثل سوال نبود حرف هام مثل درد و دل بود .
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید من خیلی وقته که با خودم مشکل دارم،تقریبا از زمانی که دبیرستان می رفتم شروع کردم به ایراد گرفتن از خودم و همش دنبال عیبهام بودم تنها خصوصیت خوبی که از خودم سراغ داشتم صداقتم بود.همیشه فکر میکردم که همه از من بدشون میاد،راستش خودم هم خیلی محترمانه با خودم برخورد نمی کنم.خیلی خودمو زجر دادم تا دانشگاه قبول شدم نه اینکه از نظر ذهنی مشکلی داشته باشم نه هربار که می خواستم درس بخونم حواسم به یه چیزی پرت میشد یا دقیقا همون موقع به خودم گیر میدادم که :اگه اعتماد به نفسم بالا بود حتما بهتر درس میخوندم،یا خودمو با هم دوره ای هام مقایسه میکردم و این روند تا به امروز ادامه داشته بارها از این وضع خسته شدم و خواستم کاری کنم اما نتونستم به جای امید همیشه ناامیدی همراهم بوده کتابهای زیادی در زمینه روانشناسی دارم که حرف هیچکدوم رو گوش نمیدم هیچ امیدی به تغییرم ندارم ولی فکر میکنم اگه راهش رو پیدا کنم زندگیم از این رو به اون رو میشه. هر کاری که میخوام انجام بدم اونقدر تردید میکنم که یا انجامش نمیدم یا به اون خوبی که میخوام نمیتونم،بعضی وقتها هم همش به دنبال موانع میگردم و بهونه میارم .خیلی دوست دارم تغییر کنم اما اصلا نمیدونم چطوری فقط عیبهامو میدونم اما هیچ کاری نمی کنم.هر بار که حرف میزنم خانوادم میگن انرژی منفی میدی.حس میکنم دچار سستی و بی ارادگی شدم حس میکنم افسردگی گرفتم کمکم کنید