شوهرم وابستگی شدیدی به مادرش دارد و در توجه به من، کوتاهی می کند؛ لطفاً راه حل های کم کردن وابستگی شوهر به مادرش را به من بگویید. دانشجوی گرامی؛(پرسمان) نیز شرایط شما را به خوبی درک مینماید؛ زیرا فقط شما نیستید که با چنین مسأله ای در رابطه با شوهرتان مواجهید و از طرز رفتار شوهر خود گله مندید؛ امّا به عنوان نکته اساسی توجّه داشته باشید که تنها ارزیابی درست شما از قضایاست که شما را قادر خواهد ساخت با تشخیص درست دلایل رفتار شوهرتان در جهت بهبود شرایط، گامی اساسی و تأثیرگذار بردارید؛ بنابراین خواهشمندیم: 1- اگر مدت زمان اندکی از ازدواجتان میگذرد، شایسته است به همسرتان زمان دهید که با توجّه به روابط عاطفی عمیقی که بین وی و خانواده پدریاش وجود دارد دنیای تازه ای را در کنار شما تجربه نماید، تجربه ای که اگر شیرینی آن به کام همسرتان بنشیند کمکم روابط خود با خانواده پدریاش به ویژه مادرش را متعادلتر نموده و سعی خواهد نمود اوقات دو نفره بیشتری با شما داشته باشد. 2- مراقب باشید به دلیل آنکه احساس می کنید وابستگی شوهرتان به مادرش زیاد است، به مسائلی که در روابطشان وجود دارد حسّاس نشده و با لحنی اعتراضی ماجرا را به وی ابراز نکرده باشید؛ زیرا اینگونه حساسیّتها پیام ناخوشایندی به یک شوهر نظیر دور کردن او از خانواده اش، انحصارطلبی و حسادت همسر و ... منتقل میسازد که باعث خواهد شد ناخودآگاه به افرادی نظیر مادرش نزدیکتر گردد و یا به دلیل عدم شناخت کافی از حساسیّت های جنس زنانه به شما بیتوجّهی نماید. 3- با شناخت بیشتر از روحیّات، احساس ها، ویژگی ها، توانایی ها، عدم توانایی ها، نقاط مثبت و نقاط منفی همسر خود بزرگترین گام را به سوی روابطی بهتر و صمیمانه تر با او بردارید. 4- خوبی های همسرتان را برای خود برجسته نمایید؛ زیرا از این طریق انگیزه شما برای تحمّل رفتارش بیشتر خواهد شد. در حقیقت با تفکّر روی خوبی های وی آستانه تحمّلتان در برابر رفتار وی بالا میرود. 5- انسان چیزهایی را مییابد که به دنبال دیدن و شنیدن آنها باشد؛ بنابراین شایسته آن است که به دنبال جستجو و شکار موارد خوب در زندگی با همسرتان بوده و با تشویق همسرتان به خاطر آن موارد انگیزه انجام کارهای مثبت را در وی نسبت به خود افزایش دهید؛ زیرا همین نکته کوچک یکی از بزرگترین راهکارهای افزایش رفتار مطلوب در فرد مقابل است که کاربرد زیادی در جلسات مشاوره و درمان دارد. 6- گرچه ممکن است برخی رفتار همسرتان مخالف خواست شما باشد؛ ولی اگر به نیّت و قصد همسر خود فکر کنید، احساس ناراحتی که از این ماجرا به شما دست خواهد داد، کمتر خواهد شد؛ زیرا به طور قطع همسر شما دشمن شما نیست و در پی آزار دادن شما نیست؛ بنابراین اگر به نیّت انجام عمل از سوی وی توجّه نمایید، رفتارهای او برای شما تا این اندازه آزرانده نخواهد بود. 7- واقعیّت آن است که روحیّه همسرتان در مورد توجّه به مادرش در جای خود ستودنی است و فی نفسه عملی است که جا دارد مورد ستایش قرار گیرد؛ گرچه بهتر آن بود که اندکی جامع تر و مسئولانه تر عمل نموده و در این میان به حق و حقوق عاطفی و ... شما نیز اهتمام میداشت تا از رفتارش احساس بدی به شما دست ندهد؛ بنابراین به خاطر داشته باشید که رفتار همسرتان کاری ناپسند نیست؛ لذا اگر هم شما به حقّ از او انتظار دارید نسبت به شما اهتمام بیشتری داشته باشد، نباید خواسته و ناخواسته این حس را به او منتقل نمایید که نسبت به رفتار وی معترضید، بلکه خواسته خود را فارغ از آن موضوع مطرح نموده و به شکلی صحیح با وی به گفتگو بنشینید؛ زیرا اولاً از این طریق هم اقتدار مردانه وی زیر سؤال نمی رود و در مقابل شما جبهه گیری نمیکند، ثانیاً: ذهن شما نیز درگیر مسائل مربوط به روابط همسرتان با خانواده اش نشده و راحت تر خواهید توانست راهکارهایی مفید در اصلاح روابط با همسرتان به شما بنمایاند. 8- یک اصل کلّی در ارتباطات وجود دارد و آن این که:( انسانهایی که ارتباطات سالم و درستی با دیگر اعضای خانواده از جمله همسر خود دارند، استرس کمتری را تجربه میکنند و شادتر بوده و راحتتر می توانند به خواسته های خود برسند)؛ لذا شایسته است فارغ از دلایل موجّه یا غیر موجّهی که ممکن است شوهرتان برای رفتار خود داشته باشد، به این نکته توجه داشته باشید که ذهن افراد همانند رایانه ای است که باید برنامه داشته باشد، پس بیایید بهترین انتظارات خود را به همسرتان منتقل نمایید ( نظیر آنچه که در چند سطر قبل گفته شد، بیایید به جای آنکه این حس را به همسرتان منتقل نمایید که نسبت به رفتار وی در قبال مادرش معترضید، این انتظار را به وی القاء نمایید که ضمن ارزشمند دانستن رفتارش در قبال مادرش دوست دارید در قبال شما نیز رفتاری مشابه داشته باشد) تا با طراحی بهترین برنامه برای وی و آینده زندگی مشترک تان، فکرتان را از بابت آن راحت نمایید و فقط گاهگاهی با برنامه های تازه شارژش نمایید. 9- ارتباط میان فردی مؤثر با همسر زمانی برقرار میشود که از مثبت گرایی نسبی بهرهمند باشید. واقعیت این است که هر اندیشه مثبت یا منفی که در ذهن انسان جاری میشود بر سرنوشت او اثر میگذارد؛ لذا توصیه ما این است که علاوه بر اینکه روی نکات مثبت همسر خود تکیه داشته و با برجسته سازی این نکات، به نوعی باعث تشویق وی برای استمرار و تعمیق رفتارها و باورهای مثبت وی در محیط خانواده میگردید از این زاویه نیز به خصوصیت همسرتان بنگرید که روحیه ای که همسرتان دارد در خیلی از موارد زیربنای خوبی است برای تحکیم پایه های زندگی مشترکتان. 10- با بیان خواست ها و نیازهای خود، در بستری غیر از گلایه و ... شوهرتان را راهنمایی نمایید. همه چیز را از اوّل شروع کنید. به عنوان مثال در جلسه گفتگویی صمیمی و بدون موارد مزاحم نظیر خلوت های زناشویی خود بدون اشاره به گذشته ابتدا از او سؤال کنید که چه چیزهایی را بیشتر دوست دارد. تا می توانید در این زمینه حرف بزنید. همچنانکه به گفته های او گوش می دهید، عقاید خود را نیز در این زمینه وارد بحث کنید. در حقیقت زمانیکه او در حال برشمردن علایق شخصی خودش است، شما نیز خیلی راحت نیازهای خودتان را وارد بحث کنید. واضح است که او کاملاً متوجه می شود و به احتمال زیاد دوست دارد که چیزهای بیشتری در این رابطه بشنود؛ خیلی بیشتر! 11- همواره به یک نکته توجه داشته باشید: این عقیده را که او باید همه چیز را در مورد خواسته زنان و علائق شان بداند از ذهن خود پاک کنید. 12- بعد از انجام هر کار مورد انتظار خود از سوی شوهرتان برای شما، بهتر است از همسر خود تشکر کنید تا او تفاوت زمانی را که انتظارات شما را در نظر می گیرد و غیر آن را دریابد؛ در حقیقت شما با این نوع برخورد به او خواهید فهماند که از چه چیزی لذّت می برید. *** نکته پایانی هیچ کس دقیقاً همان چیزی نیست که خواهان آن هستید. گاه افراد با اعمالشان شما را ناامید میکنند. یک رابطه سالم به این معناست که دیگران را به همان صورتی که هستند، بپذیرید و قصد تغییر آنها را نداشته باشید. بسیاری از ما سعی میکنیم افراد و موقعیت ها را تابع خواستههای خویش سازیم و طبیعی است وقتی آنها به شیوه خود عمل میکنند ما آمادگی آن را نداشته و احساس نگرانی، غم و حتی خشم میکنیم. نویسنده : گروه روانشناسی و مشاوره پرسمان
شوهرم وابستگی شدیدی به مادرش دارد و در توجه به من، کوتاهی می کند؛ لطفاً راه حل های کم کردن وابستگی شوهر به مادرش را به من بگویید.
شوهرم وابستگی شدیدی به مادرش دارد و در توجه به من، کوتاهی می کند؛ لطفاً راه حل های کم کردن وابستگی شوهر به مادرش را به من بگویید.
دانشجوی گرامی؛(پرسمان) نیز شرایط شما را به خوبی درک مینماید؛ زیرا فقط شما نیستید که با چنین مسأله ای در رابطه با شوهرتان مواجهید و از طرز رفتار شوهر خود گله مندید؛ امّا به عنوان نکته اساسی توجّه داشته باشید که تنها ارزیابی درست شما از قضایاست که شما را قادر خواهد ساخت با تشخیص درست دلایل رفتار شوهرتان در جهت بهبود شرایط، گامی اساسی و تأثیرگذار بردارید؛ بنابراین خواهشمندیم:
1- اگر مدت زمان اندکی از ازدواجتان میگذرد، شایسته است به همسرتان زمان دهید که با توجّه به روابط عاطفی عمیقی که بین وی و خانواده پدریاش وجود دارد دنیای تازه ای را در کنار شما تجربه نماید، تجربه ای که اگر شیرینی آن به کام همسرتان بنشیند کمکم روابط خود با خانواده پدریاش به ویژه مادرش را متعادلتر نموده و سعی خواهد نمود اوقات دو نفره بیشتری با شما داشته باشد.
2- مراقب باشید به دلیل آنکه احساس می کنید وابستگی شوهرتان به مادرش زیاد است، به مسائلی که در روابطشان وجود دارد حسّاس نشده و با لحنی اعتراضی ماجرا را به وی ابراز نکرده باشید؛ زیرا اینگونه حساسیّتها پیام ناخوشایندی به یک شوهر نظیر دور کردن او از خانواده اش، انحصارطلبی و حسادت همسر و ... منتقل میسازد که باعث خواهد شد ناخودآگاه به افرادی نظیر مادرش نزدیکتر گردد و یا به دلیل عدم شناخت کافی از حساسیّت های جنس زنانه به شما بیتوجّهی نماید.
3- با شناخت بیشتر از روحیّات، احساس ها، ویژگی ها، توانایی ها، عدم توانایی ها، نقاط مثبت و نقاط منفی همسر خود بزرگترین گام را به سوی روابطی بهتر و صمیمانه تر با او بردارید.
4- خوبی های همسرتان را برای خود برجسته نمایید؛ زیرا از این طریق انگیزه شما برای تحمّل رفتارش بیشتر خواهد شد. در حقیقت با تفکّر روی خوبی های وی آستانه تحمّلتان در برابر رفتار وی بالا میرود.
5- انسان چیزهایی را مییابد که به دنبال دیدن و شنیدن آنها باشد؛ بنابراین شایسته آن است که به دنبال جستجو و شکار موارد خوب در زندگی با همسرتان بوده و با تشویق همسرتان به خاطر آن موارد انگیزه انجام کارهای مثبت را در وی نسبت به خود افزایش دهید؛ زیرا همین نکته کوچک یکی از بزرگترین راهکارهای افزایش رفتار مطلوب در فرد مقابل است که کاربرد زیادی در جلسات مشاوره و درمان دارد.
6- گرچه ممکن است برخی رفتار همسرتان مخالف خواست شما باشد؛ ولی اگر به نیّت و قصد همسر خود فکر کنید، احساس ناراحتی که از این ماجرا به شما دست خواهد داد، کمتر خواهد شد؛ زیرا به طور قطع همسر شما دشمن شما نیست و در پی آزار دادن شما نیست؛ بنابراین اگر به نیّت انجام عمل از سوی وی توجّه نمایید، رفتارهای او برای شما تا این اندازه آزرانده نخواهد بود.
7- واقعیّت آن است که روحیّه همسرتان در مورد توجّه به مادرش در جای خود ستودنی است و فی نفسه عملی است که جا دارد مورد ستایش قرار گیرد؛ گرچه بهتر آن بود که اندکی جامع تر و مسئولانه تر عمل نموده و در این میان به حق و حقوق عاطفی و ... شما نیز اهتمام میداشت تا از رفتارش احساس بدی به شما دست ندهد؛ بنابراین به خاطر داشته باشید که رفتار همسرتان کاری ناپسند نیست؛ لذا اگر هم شما به حقّ از او انتظار دارید نسبت به شما اهتمام بیشتری داشته باشد، نباید خواسته و ناخواسته این حس را به او منتقل نمایید که نسبت به رفتار وی معترضید، بلکه خواسته خود را فارغ از آن موضوع مطرح نموده و به شکلی صحیح با وی به گفتگو بنشینید؛ زیرا اولاً از این طریق هم اقتدار مردانه وی زیر سؤال نمی رود و در مقابل شما جبهه گیری نمیکند، ثانیاً: ذهن شما نیز درگیر مسائل مربوط به روابط همسرتان با خانواده اش نشده و راحت تر خواهید توانست راهکارهایی مفید در اصلاح روابط با همسرتان به شما بنمایاند.
8- یک اصل کلّی در ارتباطات وجود دارد و آن این که:( انسانهایی که ارتباطات سالم و درستی با دیگر اعضای خانواده از جمله همسر خود دارند، استرس کمتری را تجربه میکنند و شادتر بوده و راحتتر می توانند به خواسته های خود برسند)؛ لذا شایسته است فارغ از دلایل موجّه یا غیر موجّهی که ممکن است شوهرتان برای رفتار خود داشته باشد، به این نکته توجه داشته باشید که ذهن افراد همانند رایانه ای است که باید برنامه داشته باشد، پس بیایید بهترین انتظارات خود را به همسرتان منتقل نمایید ( نظیر آنچه که در چند سطر قبل گفته شد، بیایید به جای آنکه این حس را به همسرتان منتقل نمایید که نسبت به رفتار وی در قبال مادرش معترضید، این انتظار را به وی القاء نمایید که ضمن ارزشمند دانستن رفتارش در قبال مادرش دوست دارید در قبال شما نیز رفتاری مشابه داشته باشد) تا با طراحی بهترین برنامه برای وی و آینده زندگی مشترک تان، فکرتان را از بابت آن راحت نمایید و فقط گاهگاهی با برنامه های تازه شارژش نمایید.
9- ارتباط میان فردی مؤثر با همسر زمانی برقرار میشود که از مثبت گرایی نسبی بهرهمند باشید. واقعیت این است که هر اندیشه مثبت یا منفی که در ذهن انسان جاری میشود بر سرنوشت او اثر میگذارد؛ لذا توصیه ما این است که علاوه بر اینکه روی نکات مثبت همسر خود تکیه داشته و با برجسته سازی این نکات، به نوعی باعث تشویق وی برای استمرار و تعمیق رفتارها و باورهای مثبت وی در محیط خانواده میگردید از این زاویه نیز به خصوصیت همسرتان بنگرید که روحیه ای که همسرتان دارد در خیلی از موارد زیربنای خوبی است برای تحکیم پایه های زندگی مشترکتان.
10- با بیان خواست ها و نیازهای خود، در بستری غیر از گلایه و ... شوهرتان را راهنمایی نمایید. همه چیز را از اوّل شروع کنید. به عنوان مثال در جلسه گفتگویی صمیمی و بدون موارد مزاحم نظیر خلوت های زناشویی خود بدون اشاره به گذشته ابتدا از او سؤال کنید که چه چیزهایی را بیشتر دوست دارد. تا می توانید در این زمینه حرف بزنید. همچنانکه به گفته های او گوش می دهید، عقاید خود را نیز در این زمینه وارد بحث کنید. در حقیقت زمانیکه او در حال برشمردن علایق شخصی خودش است، شما نیز خیلی راحت نیازهای خودتان را وارد بحث کنید. واضح است که او کاملاً متوجه می شود و به احتمال زیاد دوست دارد که چیزهای بیشتری در این رابطه بشنود؛ خیلی بیشتر!
11- همواره به یک نکته توجه داشته باشید: این عقیده را که او باید همه چیز را در مورد خواسته زنان و علائق شان بداند از ذهن خود پاک کنید.
12- بعد از انجام هر کار مورد انتظار خود از سوی شوهرتان برای شما، بهتر است از همسر خود تشکر کنید تا او تفاوت زمانی را که انتظارات شما را در نظر می گیرد و غیر آن را دریابد؛ در حقیقت شما با این نوع برخورد به او خواهید فهماند که از چه چیزی لذّت می برید.
*** نکته پایانی
هیچ کس دقیقاً همان چیزی نیست که خواهان آن هستید. گاه افراد با اعمالشان شما را ناامید میکنند. یک رابطه سالم به این معناست که دیگران را به همان صورتی که هستند، بپذیرید و قصد تغییر آنها را نداشته باشید. بسیاری از ما سعی میکنیم افراد و موقعیت ها را تابع خواستههای خویش سازیم و طبیعی است وقتی آنها به شیوه خود عمل میکنند ما آمادگی آن را نداشته و احساس نگرانی، غم و حتی خشم میکنیم.
نویسنده : گروه روانشناسی و مشاوره پرسمان
- [سایر] وابستگی شدیدی به دوستم دارم ، چکار کنم ؟
- [سایر] شوهرم خیلی طرفدار خانواده اش هست. مخصوصا مادرش اگه در مورد مادرش انتقاد کنم دعوامون میشه به نظرتون چطور میتونم انتقاد بهینه از مادر شوهرم داشته باشم؟
- [سایر] با سلام دوستی دارم که ارتباط شدیدی در حد شیدایی به وابستگی دارد (پسر )از لحاظ آزمایش های هورمونی مشکلی ندارد لطفا راهنمایی کنید.
- [سایر] با سلام،من در شیراز زندگی می کنم ،کارمند و با تحصیلات لیسانس روانشناسی عمومی و متاهل و از نظر اقتصادی در حد متوسط و در از نظر فرهنگی و خانوادگی (پدرو مادر خودم)مشکلی ندارم.مشکل من با شوهرم و خانواده شوهر و فکرهای وسواسی که در طول چندین سال با اونها درگیرم(فکرم در مورد بی مسئولیتی اونها و عدم توجه به آینده بچه هاشونه و پدر و مادر ایشون از هم جدا شدند و مادرش دوباره ازدواج کرده) چون عملاً با خانواده شوهرم تماسی ندارم ولی اگر شوهرم از اونها طرفداری کنه و کارها فداکاری هایی که من براش کردو رو نادی
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا دختر من به شوهر مادر همسرم (شوهرم) محرم است؟
- [سایر] فرزند 18 ماهه ام به من که مادرش هستم، بسیار وابسته است، به گونه ای که یک لحظه از من جدا نمی شود. برای قطع این وابستگی چه کنم؟
- [آیت الله علوی گرگانی] این جانبه تمام اموال منقول و غیر منقول خودم را به شوهرم مصالحه شرعی نمودهام و همچنین شوهرم تمام اموال منقول و غیر منقول خودش را به من مصالحه شرعی کرده است به تائید شهود کتباو شفاهاً، حال با توجّه به نداشتن فرزند و فوت والدین، برادران شوهر مرحومم بعد از فوت او ادّعای ارث دارند لطفاحکم شرعی را بیان فرمائید
- [سایر] سلام من 7 سال است که ازدواج کرده ام و دو بچه دارم اما در طول این 7سال نتوانسته ام با شوهرم رابطه صمیمی داشته باشم .شوهرم هم خیلی به مادرش وابسته است وآنقدر که همه چیز را با او در میان میگذارد وبا او مشورت می کند با من نه.این باعث شده که مادرش برای زندگی ما تصمیم بگیرد ومداخله کند. خواهش می کنم من را راهنمایی کنید چگونه می توانم به شمهرم نزدیک تر شوم .
- [سایر] سلام من25 سالمه 3.ساله که ازدواج کردیم تحصیلات هر دو مونم لیسانس5 سال هم همسرم از من بزرگتر. قبلا 1دعوایی در خانواده شوهری من اتفاق افتاد که البته سر من نبود اما داخل دعوا چون من به مادر شوهرم حرفی رو زدم شوهرم اعتقاد داشت که سر مادرش داد زدم در صورتی که اصلا این طور نبود اما همون روز شوهرم منو از خونه بیرون کرد و من 7 روزی قهر بودم ما با مادرش اینا یک خونه زندگی می کنیم از اون موقعه هر وقت دعوامون میشه یاد اون رفتار زشتش می افتم و خلاصه ازش کینه به دل گرفتم خیلی سعی کردم فراموشش کنم ام اصلا ا
- [سایر] اگر زن با خانواده شوهر ناسازگار باشد، آیا مرد به صرف احترام پدر و مادرش میتواند از همسرش جدا شود؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر زن بعد از عقد بفهمد که شوهر او دیوانه بوده است یا بعد از عقد دیوانه شود (خواه پیش از نزدیکی کردن با او باشد یا بعد از آن) یا بعد از عقد بفهمد که آلت مردی ندارد یا بعد از عقد و پیش از نزدیکی کردن آلت مردی وی بریده شود یا بعد از عقد بفهمد که مرضی دارد که نمیتواند وطی و نزدیکی نماید یا تخمهای او را کشیدهاند میتواند عقد را به هم بزند و اگر بعد از عقد و پیش از نزدیکی کردن بفهمد که مرد عنّین است و نمیتواند نزدیکی کند اگر به حاکم شرع مراجعه کند و با دستور او یک سال بعد از آن صبر کند و در این مدّت شوهر نتواند با زن خود یا با زن دیگری نزدیکی کند، زن میتواند عقد را به هم بزند و اگر شوهر بعد از نزدیکی کردن عنّین شود، زن نمیتواند عقد را به هم بزند و اگر شوهر را قبل از نزدیکی کردن سحر کرده باشند که نتواند نزدیکی کند، زن میتواند عقد را به هم بزند. در تمامی عیبها اگر مرد یا زن با توجه به این عیبها به ازدواج راضی شوند، پس از آن نمیتوانند عقد را به هم بزنند.
- [آیت الله اردبیلی] در صورتی که ضمن عقد دائم مهریه ذکر نشود و یا عدم مهر شرط شود، عقد نکاح صحیح است و زن و شوهر میتوانند بعد از عقد مهریّه را معیّن کنند و اگر قبل از تعیین مهریه آمیزش واقع شده باشد، زن مستحقّ مهرالمثل است یعنی مقدار مهریّهای که چنین زنی با توجّه به ویژگیهای مربوط و شرایط خانوادگی در بین امثال و فامیل و معمول محل خود دارد و در صورتی که یکی از زوجین قبل از تعیین مهریه و آمیزش بمیرد، زن مستحقّ مهریه نیست.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگروارث میت علاوه برچند عمو وعمه ودایی وخاله همسرمیت نیز باشد: همسر میت اگر شوهر باشد 21 و اگر زن باشد 41 ارث میبرد و 31 اصل مال میت به دایی و خاله می رسد که طبق مسائل 2919 تا 2923 بین آنان تقسیم می شود و بقیه مال بین عمو و عمه طبق مسائل 2913 تا 2917 تقسیم می شود. توجه به این نکته لازم است که سهم همسر از سهم دایی وخاله کسر نمی شود و تنها از سهم عمو و عمه کسر می شود.
- [آیت الله سیستانی] اگر زنی با منی غیر شوهر خود تلقیح شود، و آن زن باردار شود و فرزندی به دنیا آورد، در صورتی که این اتفاق اشتباهی رخ داده باشد، بدین معنا که میخواستند او را با منی شوهرش تلقیح کنند، لکن با منی شخص دیگری اشتباه شد، در این فرض بیشک فرزند به صاحب منی ملحق میگردد، و حکم این مسأله مانند وطی به شبهه است. و اگر این تلقیح آگاهانه و عامدانه صورت گرفته باشد، باز بعید نیست که فرزند به صاحب منی ملحق گردد و همه احکام نَسَب حتّی ارث میان آنها ثابت گردد، زیرا آنچه از ارث استثنا شده است، فرزند زنا است و اگرچه عملی که به انعقاد نطفه منجر شده، حرام است، ولی این مسأله حکم زنا را ندارد. همچنین این فرزند در هر دو فرض به مادرش ملحق میگردد و هیچ فرقی میان او و دیگر فرزندانش نیست. در صورتی نیز که زن نطفه شوهر خود را از طریق مساحقه و مانند آن، به رحم زن دیگری منتقل کند و آن زن باردار شود و فرزندی به دنیا آورد، فرزند به صاحب نطفه و زنی که او را به دنیا آورده است، ملحق میگردد، گر چه این عمل حرام است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] جایز نیست نطفه مرد بیگانه را در رحم زنی وارد کنند، خواه با اجازه آن زن باشد یا نه و خواه شوهر داشته باشد یا نه و خواه شوهرش اجازه بدهد یا نه. و هرگاه چنین کنند و بچّه ای از آن متولد شود اگر این عمل بطور شبهه انجام شده مثل این که گمان می کرد زن خود اوست و زن نیز گمان می کرد نطفه شوهر اوست و بعد از آن معلوم شد چنین نبوده است، در این صورت بچّه متعلّق به آن مرد و زن است و تمام احکام فرزند را دارد، ولی اگر این کار از روی علم و عمد انجام گیرد بچّه ای که از آن متولّد می شود فرزند آنها حساب نمی شود و احکام ارث و مانند آن را ندارد؛ ولی احکام محرمیّت نسبت به صاحب نطفه، زن و بستگانشان جاری می شود. در ضمن پیوند تخمدان زن اجنبیّه به همسر در صورت ضرورت مانعی ندارد و استفاده از مادر جانشین در جایی که بخاطر ضرورت نطفه¬ی زن و شوهر در بیرون رحم با هم ترکیب شده، آن هم مانعی ندارد؛ ولی با توجّه به این که این کار معمولاً مستلزم نظر و لمس نا مشروع است تنها در حال ضرورت انجام گیرد.
- [آیت الله جوادی آملی] .درآمدهایی که به دست میآید، چند قسم است: 1 .درآمدی که از راه حرفه و کار به دست می آید؛ مانند تجارت , کشاورزی, بنّایی یا کارگری که از راه مبادله کالا , یا فعالیت جسمی، کسبِ درآمد می شود که پس از کسر هزینه سالانه, مانده آن خمس دارد. 2 .کسب درآمد از راه حرفه و پیشه نیست، بلکه در یک مقطعی , کاری انجام می دهد, یا تجارتی می کند و سود به دست میآورد که پس از کسر هزینه سالانه, مانده آن خمس دارد. 3 .درآمدی که از راه جایزه، هبه و هدیه ای که به او بخشیده اند و او فقط قبول نموده است و مالک شده است که پس از کسر هزینه سالانه , اگر مانده آن قابل توجه باشد, خمس دارد. 4 .درآمدهایی که بدون کار و تلاش و بدون قبول و پذیرش نصیب او میشود؛ مانند کسی که پدر و یا مادرش درگذشته است و اموال آنهاّ به عنوان ارث به او منتقل می شود که خمس ندارد؛ ولی ارثیهای که از یک فامیل دور که احتمالش را نمیداد، نصیبش شده باشد, خمس دارد.
- [آیت الله نوری همدانی] نافلة ظهر و عصر را در سفر نباید خواند ، ئلی ولی نافله عشا را که نماز وُتیره نامیده می شود به نیت اینکه شاید مطلوب خداوند باشد ، می تواند بجا آورد . فضلیت سحر خیزی ونماز شب باید توجه داشت که وقت سحر ، وقت بسیار مبارکی است ، وقت تهجد و عبادت خدا است وقت انس گرفتن با محبوب حقیقی در خلوت شب است ، وقتی است که پیشوایان معصوم اسلام (سلام الله علیهم )مسلمانان را به بیداری و تهجد د ر آن ترغیب می نمودند ، وقتی است که وقتی است که علمای بزرگ و صلحای روزگار همیشه در آن وقت از خواب بر می خاستند و در پیشگاه حضرت حق به نماز خواندن و تلاوت قرآن و استغفار می پرداختند و حل کمشکلات و قضای حوایج مهم خود را در این ساعت از آن ذات مقدس می خواستند و به مقصود می رسیدند .خداوند در دو جای قرآن ، کسانی را که در سحرگاهان به استغفار می پردازند و از خداوند کریم و رحیم بخشایش گناهان خود را می خواهند مورد تمجید قرار داده است .وقت سحربنابر اظهر ، آخرین قسمت از یک ششم شب میباشد .هر چند وقت نماز شب از نصف شب به بعد آغاز می شود و تا طلوع فجر ادامه پیدا می کند ، ولی هر چه به طلوع فجر نزدیکتر باشد ، ثواب بیشتری دارد .برای نماز شب فضلیت های فراوانی و تاکید بسیاری در احادیث اهل بیت عصمت (علیهم السلام) ذکر شده است.حضرت رسول اکرم (صلی الله غلیه وآله وسلم ) در ضمن وصیتهای خود به حضرت امیر المؤمنان (علیه السلام ) فرمودند : ( عَلیکَ بِصَلوهِ اللّیلِ ، بِصلوهِ الّلیلِ ، بِصلوهِ اللّیلِ ) یعنی سه مرتبه فرمودند : نماز شب خواندن را بر خود لازم بشمار . حضرت صاذق (علیه السلام)فرمودند :( شرافت مؤ من در نماز شب خواندن و عزت مؤ من در این است که متعرض اعراض مردم چیزهایی که مردم عنایت به پنهان ماندن آن دارند ، نشود ، به این معنا که تفحص در امور مردم نداشته باشد و غیبت آنان را نکند .) و نیز حضرت صادق (علیه السلام ) فرمودند : ( مال دنیا و فرزندان ، زینت زندگی این دنیا و نماز شب ، زینت آخرت است . ) در احادیث اسلامی برای نماز شب علاوه بر اینکه ثواب و فضیلت فراوان اخروی ذکر شده است ، فواید دنیوی بسیاری نیز برای آن بیان شده است .که حضرت صادق ( علیه السلام ) فرمود : ( نماز شب بخوانید که آن سنت پیغمبر و رسم صلحایی است که پیش از شما می زیستند و آن درد و مرض را از بدن شما دور می کند . ) و نیز فرمودند : ( نماز شب خواندن روی انسان را سفید و نورانی وخلق انسان را نیکو و بوی وی را پاکیزه می کند و روزی را فراوان می سازد و موجب ادای قرض انسان می گردد و غم و اندوه را بر طرف می نماید و به چشم انسان جلوه و روشنی می بخشد . )حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : ( خانه هایی که در آنها نماز شب و قرآن خوانده می شود ، برای اهل آسمان روشنایی می دهند به همان طوری که ستارگان آسمان برای مردم زمین ، روشنایی می دهند . ) حضرت رضا ( علیه السلام ) فرمودند : ( نماز شب خواندن را بر خود لازم بدانید زیرا هر بندة مؤ منی که هشت رکعت نماز شب و دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخواند و در قنوت وتر 70مرتبه استغفار کند خداوند او را از عذاب قبر و از عذاب آتش نجات می دهد وعمرش را در دنیا طولانی میکند و در زندگی اقتصادی خداوند به او وسعت و گشایش میدهد وهر خانه ای که در آن نماز شب خوانده شود آن خانه برای مردم آسمان روشنایی می دهد همانطورکه ستارگان آسمان برای مردم روی زمین روشنایی می بخشند . ) برای د ستیابی به این توفیق لازم است از اول شب تصمیم بگیرند و مخصوصاً با کم غذا خوردن در شب خود را برای بیداری آماده سازند که حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام ) فرمودند : ( در سه چیز با سه چیز طمع مکن : 1-در بیداری شب با پرخوردن .2-در نور صورت با خوابیدن در جمیع شب .3-در امان ماندن در دنیا با همنشینی با فاسقان و فاجران .) کیفیت نماز شب و اما کیفیت نماز شب به این ترتیب است که : هشت رکعت که هر دو رکعت به یک سلام انجام بگیرد به قصد نماز نافلة شب خوانده شود و بعد از آن دو رکعت نماز به قصد نماز شفع می خواند و از آن پس یک رکعت به نیت نماز وتر بجا می آورد و بهتر این است که قنوت نماز وتر را به این ترتیب بجا بیاورد : 1- دعای فرج را که عبارت از این دعا است : لا اله الله الحلیم الکریم لا اله الا الله العلی العظیم سبحان الله رب السموات السبع و سبحان الله رب الارضین السبع و ما فیهن و ما بینهن و رب العرش العظیم و سلام علی المرسلین بخواند . 2-هفت مرتبه بگوید : استغفر الله الذی لا اله الا هو الحی القیوم ذوالجلال و الاکرام من جمیع ظلمی و جرمی و اسرافی علی نفسی و اتوب الیه .بعد از آن 70مرتبه بگوید : استغفرالله ربی و اتوب الیه .پس از آن 300مرتبه بگوید : العفو . سپس برای چهل مؤمن دعا کند ( به زبان غیر عربی هم اشکال ندارد ، مثلاً بگوید : خداوندا! فلانی را بیامرز ) .از آن پس برای خود و پدر و مادر خود دعا کند و در خاتمة قنوت 7مرتبه بگوید : هذا مقامُ الغائذِ بکَ مِنَ النارِ . فضیلت نماز جعفر طیار نماز جعفر طیار ، دارای ثواب و فضیلت بسیار است و بر اساس روایاتی که از اهل بیت عصمت(سلام الله علیهم ) رسیده است تاثیر زیادی در بخشیده شدن گناهان انسان دارد . حضرت صادق ( علیه السلام ) فرمودند : ( روزی که قلعة خیبر ، دژ محکم یهودانی که در برابر پیشرفت اسلام جوان ، سنگ اندازی می کردند و هر روز نقشه ای می کشیدند و تر فندهایی برای متوقف ساختن ، بلکه بر انداختن نظام اسلامی ، طرح می کردند به دست سپاه اسلام فتح شد ، جعفر از کشور حبشه که به سر پرستی جمعی از مسلمانان که در نتیجة فشار سردمداران کفر به آنجا مسافرت کرده بودند که تا در محیطی آزاد به اقامه مراسم دین قیام کنند و هم به تبلیغ اسلام پرداخته ، درخت دین را در آن سر زمین بنشانند ، مسافرت کرده بود مراجعت کرد .حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) از شنیدن این جریان بسیار خرسند گردید و فرمود : ( والله ما ادری بایهما انا اشد سروراً بقدوم جعفر ام بفتح خیبر ) . قسم به خداوند از این دو جریانی که امروز برای ما پیش آمده است نمی دانم برای کدام یک بیشتر خشنود باشم ، آیا برای فتح خیبر یا برای بازگشت جعفر ؟ و از جای خود برخاست و جعفر را به آغوش کشید و میان دو چشم وی را بوسید و فرمود هدیه ای به تو بدهم .چون این کلام را مسلمانان شنیدند افراد بسیاری در میان جمع گرد آمدند و چنین فکر می کردندکه این هدیه طلا ونقرة قابل توجهی خواهد بود. حضرتش به جعفر فرمودند : ( چهار رکعت نماز به تو تعلیم می دهم اگر بتوانی در هر روز و اگر نه در دو روز و گرنه در هر جمعه و اگر نتوانستی در هر ماه یک مرتبه و اگر نتوانستی در هر سال یک مرتبه بخوان ، خداوند متعال گناهانی را که ما بین آن دو نماز انجام گرفته باشد می آمرزد .سپس آن را بیان فرمود و توضیح آن به این ترتیب است : چهار رکعت است به تشهد و دو سلام . در رکعت اول بعد از سوره حمد سورة (اذا زلزلت ) و در رکعت دوم بعد از سورة ( و العادیات) و در رکعت سوم پس از حمد ، سورة ( اذا جاء نصرالله ) و در رکعت چهارم بعد از حمد سورة ( قل هو الله احد) و در هر رعت بعد از فراغ از قرائت پانزده مرتبه می گوید سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اکبر و در رکوع همین تسبیحات را ده مرتبه می گوید و چون سر از رکوع بر می دارد ده مرتبه و در سجدة دوم ده مرتبه و بعد از سر بر داشتن پیش از اینکه برخیزد ، ده مرتبه می گوید و هر چهار رکعت را به همین تر تیب می خواند که مجموعاً 300مرتبه می شود . اگر نتواند این سوره ها را بخواند بجای آنها هم سورة قل هو الله احد را بخواند ، ثواب و فضیلت این نماز را بدست می آورد .خواندن نماز جعفر در هر موقع مستحب است ، ولی بهترین اوقات آن در روز جمعه هنگامی است که آفتاب در سطح زمین گسترش یافته باشد .علمای بزرگ اسلام و صلحای روزگار در این وقت برخواندن آن مواظبت داشته اند .نماز های مستحبی غیر از اینها نیز بسیار است به کتاب مفاتیح الجنان و غیر آن مراجعه بفرمایید . وقت نافله های یومیه
- [آیت الله فاضل لنکرانی] ناآشنا به مسأله; کسی که مسأله شرعی خود را نمی داند. جاهل قاصر: جاهلی که از روی عذر حکم شرعی را نمی داند. جاهل مقصر: جاهلی که امکان آموختن مسائل را داشته ولی عمداً در فراگیری آن کوتاهی کرده است. جبیره: مرهم; پارچه و پوششی که زخم یا شکستگی را با آن ببندند. جرح، جروح: جراحت، زخم جُنُب: کسی که محتلم شده یا با دیگری مقاربت کرده است. جُعاله: قراردادی که طی آن فردی اعلام می کند هر کس برای او کار معینی را انجام دهد، اجرت مشخصی به او پرداخت می شود. مثلا هر کس گمشده مرا پیدا کند، هزار تومان به او مژدگانی می دهم. قرار گذارنده را (جاعل) و عمل کننده به آن را (عامل) می گویند. جلاّل: حیوانی که عادت کرده فقط نجاست انسان را بخورد. جماع: مقاربت: آمیزش جنسی. جهر: صدای بلند، با صدای بلند چیزی را قرائت کردن. (ح) حائض: زنی که در عادت ماهیانه باشد. حاکم شرع: مجتهدی که بر اساس موازین شرعی دارای فتوا است. حج: زیارت خانه خدا و انجام اعمالی مربوط به آن که به آن اعمال (مناسک حج) می گویند. حج نیابتی: زیارت خانه خدا به نیابت از طرف شخص دیگر با انجام مناسک آن. حدث اصغر: هر علتی که باعث وضو شود و آن شش چیز است: 1 بول، 2 مدفوع، 3 باد شکم، 4 خواب کامل، 5 امور زایل کننده عقل، 6 استحاضه. حدث اکبر: هر کاری که غسل برای نماز را سبب شود مانند احتلام و جماع. حد ترخص: حدی از مسافت که در آن صدای موذن و دیوار محل اقامت قابل تشخیص نباشد. حرام: ممنوع، هر عملی که از نظر شرعی ترکش لازم باشد. حرج: مشقت، سختی، دشواری حصه: سهم حضر: محل حضور (وطن). حنوط: مالیدن کافور بر اعضای مرده از جمله به پیشانی، کف دست ها، سرزانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها. حواله: ارجاع طلبکار به شخص ثالث برای دریافت طلبش به این نحو که ذمه خودش را بری کرده و دیگری به او بدهکار شود. حیض: قاعدگی، عادت ماهیانه زنان. حین عروض شک: وقت پدید آمدن شک. (خ) خارق العاده: غیر طبیعی. خالی از قوت نیست: معتبر است، فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی دیده شود). خالی از وجه نیست: فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی مشاهده شود). خبره: کارشناس خبیث: پلید، زشت. خسارت: زیان، ضرر. خصوصیات: ویژگی ها خمس: یک پنجم، بیست درصد پس انداز سالیانه و غیره که باید به مجتهد جامع الشرایط و مرجع تقلید پرداخت شود. خوارج: کسانی که علیه امام معصوم(علیهم السلام) قیام مسلحانه نمایند مثل خوارج نهروان. خوف: ترس، هراس، واهمه خون جهنده: یعنی حیوانی که وقتی رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند. خیار: اختیار بر هم زدن معامله که در یازده مورد طرفین معامله یا یکی از آنها می توانند معامله را بر هم زنند. (د) دائمه: زنی که طی عقد دائم به همسری مردی درامده باشد. دُبُر: پشت; مقعد. دعوی: دادخواهی. دفاع: دفع دشمن; مقاومت در برابر دشمن. دیه: مالی که بنابر احکام شرعی به جبران خون مسلمان یا نقص بدنی به او داده می شود. (ذ) ذبح شرعی: کشتن حیوانات حلال گوشت با رعایت ضوابط شرعی. ذمّه: تعهّد به ادای چیزی یا انجام عملی. ذمّی: کافران اهل کتاب مانند یهود و نصاری در مقابل تعهّدشان نسبت به رعایت قوانین اجتماعی اسلامی از حمایت و امنیت حکومت اسلامی برخوردار می شوند و در بلاد مسلمین زندگی خواهند کرد. (ر) ربا: زیادت; اضافه; بدست آوردن مال زائد بر سرمایه با شرایط مذکور در مسائل 2356، 2357، 2361. رباء قرضی: اضافه ای که پرداخت آن در ضمن قرض شرط گردد. ربح سَنه: درآمد سالیانه انسان. رجوع: بازگشتن; بازگشت. رضاعی: همشیر; پسر و دختری که از یک زن شیر خورده باشند با شرائطی که در مسأله 2598 بیان شده نسبت به هم برادر و خواهر رضاعی می شوند و محرم ابدی می باشند. رفع ضرورت: بر طرف شدن حالت اضطرار. رکن; ارکان: پایه; اساسی ترین جزء هر عبادت. رکوع: خم شدن; یکی از ارکان نماز که برای انجام آن شخص نمازگزار در برابر عظمت خداوند چندان خم می شود که دستهایش به زانو برسد. رهن: گرو; گروی. ریبه: احتمال تحریک شهوت. (ز) زائد بر مؤونه: مازاد بر مخارج; اضافه بر هزینه مربوطه. زکات: مقدار معیّنی از اموال خاص انسان که به شرط رسیدن به حد نصاب باید در موارد مشخّص خود مصرف شود، این اموال اختصاص به نُه مورد دارد. زکات فطره: مقدار حدود 3 کیلوگرم گندم، جو، ذرت و غیره یا بهای آن که باید در عید فطر به فقرا بدهند و یا در مصارف دیگر زکات صرف کنند. زمان غیبت کبری: مثل زمان ما، که امام دوازدهم(علیه السلام) در پرده غیبت به سر می برند. زینت: زیور; آرایش. (س) سال شمسی: سالی که مشتمل بر دوازده برج است و از فروردین شروع و به اسفند ختم می شود. سال قمری: سالی که مشتمل بر دوازده ماه است و از محرم شروع و به ذی الحجه ختم می شود. سجده; سجود: بر زمین گذاردن پیشانی و کف دست ها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها برای ستایش خداوند. سجده سهو: سجده ای که نمازگزار در برابر اشتباهاتی که سهواً از او سر زده بجای آورد، به شرح مسأله 1262. سجده شکر: پیشانی بر زمین نهادن به منظور سپاسگزاری از نعمت های خداوند. سجده های واجب قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا گوش کند باید بلافاصله سجده نماید. 1 - جزء 21، سوره سجده، آیه 15. 2 - جزء 24، سوره فصّلت، آیه 37. 3 - جزء 27، سوره نجم، آخرین آیه. 4 - جزء 30، سوره علق، آخرین آیه. سجده های مستحبّ قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا بشنود مستحب است که بلافاصله سجده کند. 1 - جزء 9، سوره اعراف، آیه آخر. 2 - جزء 13، سوره رعد، آیه 15. 3 - جزء 14، سوره نحل، آیه 49. 4 - جزء 15، سوره اسراء، آیه 107. 5 - جزء 16، سوره مریم، آیه 58. 6 - جزء 17، سوره حج، آیه 18. 7 - جزء 17، سوره حج، آیه 77. 8 - جزء 19، سوره فرقان، آیه 60. 9 - جزء 19، سوره نمل، آیه 25. 10 - جزء 23، سوره ص، آیه 24. 11 - جزء 30، سوره انشقاق، آیه 21. سرگین: مدفوع حیوانات. سفیه: بی عقل; کسی که قدرت نگهداری مال خودش را ندارد و سرمایه اش را در کارهای بیهوده مصرف می کند. سقط شده: افتاده; جنین نارس یا مرده که از رحم خارج شده باشد. سلف: معامله پیش خرید. سؤر: نیم خورده آب یا غذا. (ش) شاخص: چوب یا وسیله ای که برای تعیین وقت ظهر در زمین نصب می کنند. شارع: بنیانگزار شریعت اسلامی; خداوند; پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله). شاهد: گواه. شرایط ذمّه: شرایطی که اگر اهل کتاب در بلاد مسلمین به آنها عمل کنند جان و مالشان در پناه حکومت اسلامی است. شهادت: گواهی دادن. شهادتین: شهادت به یگانگی الله و رسالت رسول الله(صلی الله علیه وآله). شیوع: شایع شدن; همگانی شدن. شهرت: مشهور شدن; آشکار شدن برای همه افراد. شیر کامل: منظور انجام یافتن تمام شرایط هشت گانه ای است که در مسأله 2594 گفته شده و موجب محرم شدن است. (ص) صاع: پیمانه ای دارای گنجایش حدود 3 کیلوگرم. صحّاف: شیرازه بند، تعمیرکار کتاب. صحّت: درستی. صراط: منظور پل صراط در روز قیامت است. صرف برات: نقدکردن برات; در مواردی که برات به صورت مدّت دار تنظیم شده باشد طلبکار می تواند زودتر از موعد معیّن از بدهکار بخواهد با کسر مقداری از برات نقداً وجه آن را دریافت نماید، این عمل را در عرف تجّار (صرف برات) می نامند. صغیره: دختری که به سن بلوغ نرسیده است. صلح: سازش طرفین; اینکه کسی مال یا حق خود را برای توافق و سازش به دیگری واگذار کند. صیغه: خواندن کلماتی که وسیله تحقّق عقد است. (ض) ضامن: عهده دار; متعهّد. ضرورت: وجوب; حتمیّت. ضروری دین: آنچه بدون تردید جزء دین است مانند وجوب نماز و روزه. ضعف مفرط: ضعف شدید. (ط) طلاق: گسستن پیمان زناشویی. طلاق بائن: طلاقی است که پس از آن مرد حق رجوع به همسرش را ندارد. طلاق خلع: طلاق زنی که به شوهرش مایل نیست ولی شوهر او را طلاق نمی دهد و زن مهر یا مال دیگرش را به او می بخشد تا او را راضی به طلاق کند. طلاق رجعی: طلاقی است که مرد در عدّه زن می تواند به او رجوع نماید. طلاق مبارات: طلاقی است که در نتیجه تنفر زن و مرد از یکدیگر و دادن مقداری مال از طرف زن به شوهر واقع می شود. طواف نساء: اخرین طواف حج و عمره مفرده است که ترک آن موجب استمرار حرمت همبستری برای طواف کننده با همسرش می شود. طوق: گردن بند; آنچه در گردن بیاویزند. طهارت: پاکی; حالتی معنوی که در نتیجه وضو و غسل یا تیمّم حاصل شود. طهارت ظاهری: چیزی که براساس نظر شارع مقدّس محکوم به پاکی است هر چند در واقع نجس باشد مثل این که شخصی وارد خانه مسلمانی شود مادام که صاحب خانه نجاست چیزی را مطرح ننماید تمام اشیاء آن خانه محکوم به پاکی است. (ظ) ظاهر این است: فتوا این است، مگر اینکه در کلام قرینه ای برای مقصود دیگر باشد. ظهر شرعی: وقت اذان ظهر که سایه شاخص محو می شود یا به کمترین حد آن می رسد و ساعت آن نسبت به فصول مختلف و افق های گوناگون فرق می کند. (ع) عاجز: ناتوان; درمانده. عادت ماهیانه: قاعدگی; حیض. عادت وقتیّه و عددیّه: زنهایی که عادت ماهیانه آنها دارای وقت مشخّص و زمان معیّن باشد; عادتشان (وقتیّه و عددیّه) است. عادل: شخصی که دارای ملکه عدالت است. عاریه: دادن مال خود به دیگری برای استفاده موقت و بلاعوض از آن. عاصی: عصیان کننده; کسی که نسبت به احکام الهی نافرمان است. عامل: عمل کننده: 1 - کسی که به قرارداد جعاله عمل می کند; 2 - کسی که متصدّی جمع آوری، حسابرسی و تقسیم و سایر امور مربوط به زکات است; 3 - اجیر. عایدات: درآمد. عدول: اشخاص عادل. عذر شرعی: توجیه قابل قبول; دلیل قابل قبول از نظر شرعی. عرف: فرهنگ عموم مردم. عَرَق جُنُب از حرام: عرقی که پس از آمیزش نامشروع یا استمناء از بدن خارج گردد. عزل: کنار گذاشتن: 1 - انزال نمودن در خارج از رحم برای جلوگیری از آبستنی زن; 2 - برکنار کردن وکیل یا مأمور خود از کار مانند برکناری وصی یا متولّی خائن توسط حاکم شرع. عسرت: سختی; تنگدستی. عقد: گره; پیمان زناشویی; پیوند. عقدبیع: قرارداد خرید و فروش. عقد دائم: ازدواج مادام العمر. عقد غیر دائم: ازدواج موقت. عقود: قراردادهای دو طرفه مثل خرید و فروش، ازدواج، مصالحه. عمّال: کارگزاران. عمداً: از روی قصد; کاری را با علم و آگاهی انجام دادن. عمره: زیارت خانه خدا و انجام اعمال مخصوص خانه کعبه که تا حدودی شبیه حج است و آن بر دو قسم است: عمره تمتّع که قبل از حج تمتّع انجام می گیرد، و عمره مفرده که پس از حج قران و افراد یا بدون حج انجام می گیرد. عمل به احتیاط: مکلّف تکلیف خود را به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف شرعیش را انجام داده است. طریقه احتیاط در کتاب های فقهی مطرح شده است. عنین: مردی که قادر به انجام آمیزش جنسی نیست. عورت: آنچه انسان از ظاهر کردنش حیا می کند; اعضاء تناسلی. عهد: پیمان; تعهّد انسان در برابر خداوند برای کار پسندیده یا ترک ناپسند که با صیغه مخصوص ادا می شود. عیال: زن; همسر. عید فطر: نخستین روز ماه شوّال که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. عید قربان: دهمین روز ماه ذی الحجّه که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. (غ) غائط: مدفوع. غرض عقلائی: هدفی که از نظر عقلا قابل قبول و پسندیده باشد. غساله: آبی که معمولا پس از شستن چیزی خود به خود یا با فشار از آن می چکد. غسل: شستن; شستشو; شستشوی بدن با کیفیت مخصوصی که بر دو نوع است: 1 - ترتیبی; 2 - ارتماسی. غسل واجب: غسلی که انجام دادن آن الزامی است و اقسام آن عبارت است از: 1 - غسل جنابت; 2 - غسل حیض; 3 - غسل نفاس; 4 - غسل استحاضه; 5 - غسل مسّ میّت; 6 - غسل میّت. غسل مستحب: غسلی که به مناسبت ایّام و لیالی خاص یا عبادات و زیارات مخصوص رواست مانند غسل جمعه و غسل زیارت و غیره. غسل ارتماسی: به نیّت غسل یک مرتبه در آب فرو رفتن. عسل ترتیبی: به نیّت غسل، اول سر و گردن، بعد طرف راست و سپس طرف چپ را شستن. غسل جبیره: غسلی که با وجود جبیره بر اعضای بدن انجام می گیرد و الزاماً باید به صورت غسل ترتیبی باشد. غُلات: گروهی از مسلمانان هستند که درباره امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) غلّو می کنند و آن حضرت را خدا می شمارند. (ف) فتوا: رأی مجتهد در مسائل شرعیه. فجر: سپیده صبح. فجر اول و دوم: نزدیک اذان صبح از طرف مشرق سپیده ای رو به بالا حرکت می کند که آن را فجر اول می گویند. موقعی که آن سپیده گسترده شد، فجر دوم، و اولِ نماز صبح است. فجر صادق: منظور فجر دوم است. فجر کاذب: منظور فجر اول است. فرادا: نمازی که انسان به طور انفرادی می گزارد. فَرْج: عورت انسان (زن و مرد; قُبُل و دُبُر). فرض: امرالزامی; امری که انجام یا ادای آن واجب است. فضله: مدفوع حیوانات. فطر: نخستین روز ماه شوّال و یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. فطریه: زکات فطره. فقّاع: آب جو. فقیر: محتاج; کسی که نیازمند تأمین مخارج سال خود و عیالش است و چیزی هم ندارد که به طور روزانه قادر به تأمین هزینه زندگیش باشد. فی سبیل الله: در راه خدا انجام کار خیری که نفعش به عموم مسلمانان برسد مثل ساختن مسجد، پل، جاده و غیره. (ق) قُبُل: پیش (کنایه از عضو جنسی انسان است). قتل: کشتن. قتل نفس محترمه: کشتن کسی که خونش از نظر شرعی محترم است و نباید کشته شود. قرائت: خواندن; خواندن حمد و سوره در نمازهای یومیّه. قروح: دُمَل ها; زخم های چرکین. قریب: نزدیک به واقع و حقیقت. قرینه: نشانه; علامت; همانند. قسم: سوگند; سوگند به یکی از اسامی خداوند برای انجام امور پسندیده یا ترک ناپسند. قصاص: کیفر; نوعی از مجازات است که مشابه با جنایت انجام شده می باشد، مثل اینکه شخصی کسی را عمداً بکشد او را خواهند کشت. قصد اقامه: قصد مسافر به ماندن ده روز یا بیشتر در یک محل. قصد انشاء: تصمیم به ایجاد یک امر اعتباری مانند بیع و شراء و غیره همراه با ادای کلمات مربوطه. قصد وجه: در جایی که مکلّف عمل را با حفظ وصف وجوب و یا استحباب انجام دهد، یعنی بگوید این عمل واجب و یا این عمل مستحب را انجام می دهم. قصد رجاء: در موردی است که مکلّف عمل را به احتمال اینکه به خدا نزیک می کند انجام می دهد. قصد قربت مطلقه: چنانچه مکلّف می داند عملی مورد رضا و قرب خداست ولی نمی داند عنوان آن چیست، مثل اینکه می داند گفتن این جمله در نماز خوب است اما نمی داند استحباب خاص دارد یا به عنوان مطلق ذکر و یا دعا باید خوانده شود. قصد قربت: یعنی کاری را برای خدا انجام دادن. قضا: بجا آوردن عملی که در وقت خاص خود انجام نشده است بعد از آن وقت; قضاوت کردن. قنوت: اطاعت; تواضع در برابر خدا; در رکعت دوم نماز پس از قرائت سوره ها، دست ها را در مقابل صورت قراردادن و ذکر و دعا خواندن. قوی: محکم (کنایه از فتوا) قیام: ایستادن; اقامه نماز. قیام متّصل به رکوع: به نیت رکوع از حالت ایستاده خم شدن و رکن نماز است. قی: استفراغ. قیّم: سرپرست; کسی که براساس وصیّت یا حکم حاکم شرع مسؤول امور یتیم و غیره می شود. (ک) کافر: کسی که به توحید و نبوّت یا هر دوی آنها معتقد نیست، یعنی: 1 - کسی که وجود خدا را انکار می کند. 2 - کسی که برای خدا شریک می تراشد. 3 - کسی که پیغمبری پیغمبر اسلام را قبول ندارد. 4 - کسی که در امور فوق شک دارد. 5 - کسی که منکر ضرورت دین است و انکار او به انکار خدا و رسول(صلی الله علیه وآله)می انجامد. کافر حربی: کافری که با مسلمانان در حال جنگ می باشد و یا در پناه مسلمانان نیست. کافر ذمّی: اهل کتاب که در بلاد اسلامی با شرایط مخصوص اهل ذمّه در پناه حکومت اسلامی قرار گرفته و زندگی می کند. کثیر الشّک: کسی که زیاد به شک می افتد. کشف خلاف شدن: آشکار شدن اشتباه، روشن شدن این که یک عمل درست انجام نشده است. کفّاره: کاری که انسان برای جبران گناهش انجام دهد. کفّاره جمع: کفّاره سه گانه (60 روز روزه گرفتن، 60 فقیر را سیر کردن و بنده ای را آزاد نمودن). کفالت: ضمانت. کفیل: ضامن. کیفیّت: چگونگی. (ل) لازم: واجب; اگر مجتهد دلیل الزامی بودن امری را از ایات و روایات کشف کند و بتواند آن را به شارع نسبت دهد، معمولا تعبیر به واجب می کند. و اگر الزامی بودن آن را به طریق دیگر نظیر ادلّه عقلیّه استفاده کند طوری که استناد آن به شارع میسّر نباشد، معمولا تعبیر به لازم می کند. لازم الوفا بودن: باید به آن عمل شود. لزوجت محل: لغزندگی همراه با چسبندگی که در محلی وجود دارد. لغو: بی فایده; بی معنا; بیهوده. لُقطه: پیدا شده; مال پیدا شده ای که صاحب آن معلوم نباشد. (م) ماترک: آنچه از متوفّی باقی مانده باشد. مال الاجاره: مالی که مستأجر بابت اجاره بپردازد. مال المصالحه: مالی که مورد صلح قرار گرفته است. مالیّت شرعی: چیزهایی که از نظر شارع مقدّس مال محسوب می شود مانند همه اموال مشروع (که ضوابط آن توسّط شارع مقدّس بیان گردیده است). مالیّت عرفی: چیزهایی که از نظر فرهنگ عموم مردم (عرف) مال محسوب می شود، هر چند از نظر دین اسلام مالیّت نداشته باشد، مثل خوک و مشروب. ماه هلالی: گردش ماه به دور زمین، ماه قمری که از ماه محرم شروع می شود و به ماه ذی الحجّه ختم می گردد و در مقابل ماه شمسی است که از فروردین ماه شروع و در اسفند پایان می یابد. مأموم: پیرو; کسی که در نماز به امام جماعت اقتدا نماید. مؤونه: مخارج یا هزینه. مباح: هر فعلی که از نظر شرعی نه پسندیده است و نه ناپسند (در برابر واجب و حرام و مستحب و مکروه). صفحه 542 مبتدئه: زنی که برای اولین بار عادت شود. مبطلات: اموری که باطل کننده عبادت می شود. متعه: زنی که با عقد موقّت به همسری مردی درآمده است. متنجّس: هر چیزی که ذاتاً پاک است و در اثر برخورد با شیء نجس آلوده شده است. متولّی: سرپرست. مثمن: قیمت گذاری شده; فروخته شده; کالایی که در معرض فروش قرار گرفته باشد. مجتهد: کوشا; کسی که در فهم احکام الهی به درجه رسیده و دارای قدرت علمی مناسبی است که می تواند احکام اسلام را از روی کتاب و سنّت استنباط نماید. مجتهد جامع الشرائط: مجتهدی که شرایط مرجعیّت تقلید را دارا می باشد. مجرای طبیعی: مسیر طبیعی هر چیز. مجهول المالک: مالی که معلوم نیست به چه کسی متعلّق است. مجزی است: کافی است ساقط کننده تکلیف است. محتضر: کسی که در حال جان کندن است. محتلم: کسی که در خواب منی از او خارج شده باشد. محذور: مانع; کنار گذاشته شده; آنچه از آن پرهیز گشته است. محرّم (محرّمات): چیزی که حرام است; اولین ماه از سال قمری. مَحْرَم: کسانی که ازدواج با آنها به جهت نسبی و یا سببی و یا شیر خوردن حرام ابدی است مانند: خواهر، مادر، دختر و دخترِ دختر، جدّات، عمّه و عمّات، خاله و خالات، ربائب، مادر زن و مادر او، دختر و خواهر رضاعی، زن پسر، زن پدر و نبیره. مُحرِم: کسی که در حال احرام حج یا عمره باشد. محظور: ممنوع. محفوظ: حفظ شده; نگهداری شده. محلّ اشکال است: اشکال دارد; خلاف احتیاط واجب است (مقلّد می تواند در این مسأله به مجتهد دیگری مراجعه کند). محل تأمّل است: باید احتیاط کرد (مقلّد می تواند در این مسأله به دیگری مراجعه کند). صفحه 543 مخیّر است: فتواست، مقلّد بایستی یکی از دو طرف و یا بیشتر را انتخاب نماید. مخرج بول و غائط: مجرای طبیعی خروج ادرار و مدفوع. مخمّس: مالی که خمس آن پرداخت شده باشد. مُدّ: پیمانه ای که تقریباً ده سیر گنجایش داشته باشد (750 گرم). مدّعی: خواهان ; کسی که برای خودش حقّی قائل است. مذی: رطوبتی که پس از ملاعبه از انسان خارج گردد. مرتد: مسلمانی که منکر خدا و رسول یا حکمی از ضروریّات دین شده که انکارش به انکار خدا و رسول باز گردد. مرتدّ فطری: کسی که از پدر یا مادر مسلمان متولّد شده و خودش نیز مسلمان بوده و سپس از دین خارج شده است. مرتدّ ملّی: کسی که از پدر و مادر غیر مسلمان متولّد شده ولی خودش پس از اظهار کفر مسلمان شده و مجدّداً کافر گردیده است. مرجوح (مرجوح شرعی): چیزی که کراهت شرعی داشته باشد. مردار: حیوانی که خود به خود مرده و یا بدون شرایط لازم کشته شده باشد. مزارعه: قراردادی که بین مالک زمین و زارع منعقد می شود که براساس آن مالک درصدی از محصول زراعی را صاحب می شود. مس: لمس کردن. مسّ میت: لمس کردن انسان مرده. مساقات: آبیاری کردن; قراردادی بین صاحب باغ و باغبان که براساس آن باغبان در برابر آبیاری و تربیت درختان، حقّ استفاده از مقدار معیّنی میوه باغ را پیدا می کند. مستحاضه: زنی که در حال استحاضه باشد. مستحب: پسندیده; مطلوب; چیزی که مطلوب شارع است ولی واجب نیست; هر حکم شرعی که اطاعت آن موجب ثواب است ولی مخالفت آن عقاب ندارد. مستطیع: توانا; کسی که امکانات و شرائط سفر حج را دارا باشد. مستهلک: از میان رفته; نابود شده; نیست شده. مسح: دست کشیدن بر چیزی; دست کشیدن به فرق سر و روی پاها با رطوبت باقیمانده از شستشوی صورت و دست ها در وضو. مسکین: بیچاره; مفلوک; کسی که از فقیر هم سخت تر می گذراند. مسکرات: چیزهای مست کننده. مشقّت: سختی; رنج; دشواری. مصالحه: سازش; آشتی. مصو نیّت: آسیب ناپذیری. مضطر: ناچار; ناگزیر. مضطربه: زنی که عادت ماهیانه اش بی نظم است. مضمضه: چرخانیدن آب در دهان. مضیقه: تنگدستی; تنگنایی. مطهّرات: پاک کننده ها. مظالم: چیزهایی که در ذمّه انسان است ولی صاحب آن معلوم نیست و یا دسترسی به آن ممکن نمی باشد، مانند اینکه شخصی یقین دارد در زمان طفولیّت به صورت غیر مجاز در مال کسی تصرّف نموده و در اثر تصرّف ضرری به صاحب آن رسیده است، اکنون برای اینکه یقین به برائت ذمّه خود پیدا کند، لازم است مقداری از مال خود را از طرف صاحب مال به عنوان مظالم با اجازه مجتهد جامع الشرایط به فقیر پرداخت نماید. معامله غرری: معامله ای است که اوصاف کالای مورد معامله (مبیع) به صورت کامل مشخّص نباشد مثل اینکه شخصی خانه ای را که اصلا ندیده است و از خصوصیات آن اطلاع ندارد بخرد یا بفروشد، و این نوع معامله کلا باطل است. معرض: برای عموم نشان دادن; در دیدِ همگان قرار دادن. معهود: شناخته شده; معمول و متداول; آنچه به طور ضمنی مورد قبول باشد. مفطِر: چیزی که روزه را می شکند. مفلّس: کسی که دارائیش کمتر از بدهکاریش می باشد. و از طرف حاکم شرع از تصرف در اموالش منع شده است. مقاربت: نزدیکی کردن; آمیزش جنسی. مقرّرات شرعیه: آنچه از طرف خداوند به عنوان تکلیف شرعی معیّن گردیده است. مکروه: ناپسند; نامطلوب; آنچه انجام آن حرام نیست ولی ترکش اولی است. مکلّف: هر انسانی که بالغ و عاقل است. ملاعبه: بازی کردن; معاشقه کردن. ممیّز: خردسالی که خوب و بد را تمیز می دهد. منذورله: کسی که به نفع او نذر شده است مثل امام(رحمه الله). منعزل: خود به خود برکنار شده. موازین شرعیّه: معیارهای شرعیّه. موالات: پشت سر هم; پیاپی انجام دادن. موجر: اجاره دهنده. مورد اشکال است: خلاف احتیاط است; در این مورد می توان به مجتهددیگر مراجعه کرد. موقوفٌ علیهم: کسانی که به نفع آنها وقف شده است. موقوفه: وقف شده. موکّل: وکیل کننده. منع کردن: جلوگیری کردن; بازداشتن. میّت: مرده; جسد بی جان انسان. (ن) ناسیه: زنی که وقت عادت ماهیانه خود را از یاد برده است. نافله: نماز مستحبّی. نری: بیضه. نبش قبر: شکافتن قبر. نصاب: حدّ مشخّص; حد یا مقدار معیّن. نصاب زکات: حدّ مشخّصی که برای هر یک از موارد وجوب زکات در نظر گرفته شده است. نظر به ریبه: نگاه کردن به گونه ای که موجب تحریک شهوت شود; نگاهی که موجب فتنه شود. نجس: پلید; ناپاک. نفاس: خونی که پس از زایمان از رحم زن خارج می گردد. نکاح: ازدواج کردن; زناشویی. نماز آیات: دو رکعت نماز مخصوص که در مواردی نظیر زلزله و کسوف و خسوف واجب است. نماز احتیاط: نماز بدون سوره ای که برای جبران رکعات مورد شک بجا آورده می شود. نماز استسقاء: نمازی که با کیفیت مخصوص برای طلب باران خوانده شود. نماز جماعت: نماز واجبی که دو نفر یا بیشتر با امامت یکی از آنها بجا می آوردند (در نماز جمعه حدّاقل جماعت 5 نفر است). نماز جمعه: دو رکعت نماز مخصوص که در زوال جمعه به جای نماز ظهر و به طور جماعت برگزار می گردد و با کمتر از 5 نفر انجام پذیر نیست. نماز خوف: نماز یومیّه انسان در حال جنگ و امثال آن که با کیفیت مخصوص و به طور شکسته بجا آورده شود. نماز شب: هشت رکعت نماز مستحبّی که به صورت 4 نماز دو رکعتی در ثلث آخر شب گزارده می شود. نماز شفع: دو رکعت نماز مستحبّی که پس از هشت رکعت نافله های شب، پیش از نماز وتر گزارده می شود. نمازطواف: دورکعت نمازمخصوص که در مراسم حجوعمره پس ازطواف گزارده می شود. نماز عید: دو رکعت نماز مخصوص که روز عید فطر و قربان می خوانند. نماز غفیله: دو رکعت نماز مخصوص که پس از نماز مغرب تا وقتی که سرخی مغرب از بین نرفته مستحب است. نماز قصر: نماز کوتاه; نمازهای چهار رکعتی که در سفر دو رکعت خوانده می شود. نماز قضا: نمازی است که به جای نمازهای فوت شده گزارده می شود. نماز مسافر: نماز کوتا; نمازهای چهار رکعتی که مسافر باید در سفر دو رکعتی بجا آورد. نماز مستحب: هر نمازی که بجا آوردن آن پسندیده است ولی واجب نیست. نماز میّت: نماز مخصوصی که باید بر جنازه مسلمان خوانده شود. نماز واجب: نمازی که بجا آوردن آن بر هر مکلّفی لازم است و اقسام آن عبارت است از: 1 - نمازهای یومیّه; 2 - نماز آیات; 3 - نماز میّت; 4 - نماز طواف; 5 - نماز قضای پدر و مادر; 6 - نمازی که انسان با نذر و عهد و قسم بر خود واجب کرده است. نماز وتر: یک رکعت نماز که پس از نماز شفع خوانده می شود و آخرین رکعت از نماز شب محسوب می گردد. نماز وحشت: دو رکعت نماز که برای شب اوّل قبر متوفّی خوانده می شود. نماز یومیّه: نماز روزانه; نمازهای واجب در هر شبانه روز که مجموعاً 17 رکعت است. نوافل یومیّه: نمازهای مستحبّی روزانه که هر شبانه روز 34 رکعت و در جمعه 38 رکعت است. نهی از منکر: بازداشتن دیگری از هر عملی که به حکم شارع ناپسند است. نیّت: قصد; تصمیم به انجام عمل دینی با هدف تقرّب به خداوند. (و) واجب: هر امری که انجام آن از نظر شرع الزامی و اجباری است. واجب تعبّدی: واجبی که در انجام آن قصد قربت لازم است (عبادات) واجب تعیینی: واجبی که به طور مشخّص وجوب به آن تعلّق گرفته است مانند نماز، روزه و حج. واجب توصلی: واجبی که قصد قربت لازم ندارد، مانند ادای دین کردن و جواب سلام دادن و شستن لباس و بدن برای نماز. واجب تخییری: امری که وجوب بین آن و دیگری دوران دارد، مانند کفّاره روزه که مخیّر است بین سه امر: 1 - آزاد کردن بنده; -2 شصت روز روزه گرفتن; 3 - شصت مسکین را اطعام کردن. واجب عینی: واجبی که برهر فردی با قطع نظر از دیگران واجب است، مانند نماز و روزه. واجب کفایی: واجبی که اگر کسی آن را انجام دهد از دیگران ساقط می شود، مانند غسل و سایر تجهیزات میّت که بر همه واجب است ولی وقتی که عدّه ای اقدام کنند، از دیگران ساقط می شود. واجب معلّق: واجبی که زمان وجوب آن (حال) و زمان واجب (آینده) یعنی وجوبش فعلی است ولی واجب را باید در شرایط مشخّصی انجام داد مانند وجوب حج پس از تحقّق شرایط استطاعت یعنی کسی که مستطیع شد حج بر او واجب است ولی باید صبر کند تا ایّام مخصوص حج فرا رسد و آنگاه عمل نماید. واجب منجّز: واجبی است که زمان وجوب و واجب یکی است، مانند روزه که در همان وقتی که واجب می گردد در همان وقت هم باید آن را انجام داد. واجب مطلق: واجبی که در هر شرایطی وجوب دارد، مانند نماز. واجب مشروط: واجبی که تنها در شرایط خاصّی واجب می گردد، مانند حج که تنها با شرط استطاعت واجب می شود. واجب موسّع: واجبی است که وقت انجام آن وسیع است، مانند نماز ظهر و عصر که از ظهر تا غروب وقت دارد. واجب مضیّق: واجبی است که دارای وقت مشخّص و محدود است، مانند روزه گرفتن در ماه رمضان. وارث: کسی که ارث می برد. واقف: وقف کننده. وثیقه: سپرده; گرویی. وجه: صورت; دلیل; عنوان. ودی: رطوبتی که گاهی پس از خروج بول مشاهده می شود. ودیعه: امانت. وذی: رطوبتی که گاهی پس از خروج منی مشاهده می شود. وصل به سکون: حرکت آخر کلمه ای را انداختن وبدون وقف آن را به کلمه بعد چسباندن. وصی: کسی که مسؤول انجام وصیّتی شود. وصیّت: سفارش; توصیه هایی که انسان برای کارهای پس از مرگش به دیگری می کند. وضو: شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها برای برپا داشتن نماز. وضوی ارتماسی: وضویی که انسان به عوض آنکه آب را روی صورت و دست هایش بریزد، صورت و دست هایش را در آب فرو می برد و در حال فروبردن یا بیرون آوردن آن قصد وضو می کند. وضوی ترتیبی: وضویی که انسان با ریختن آب به قصد وضو روی صورت و دست هایش آنها را می شوید. وضوی جبیره: آن است که در محل وضو، جبیره باشد. وطن: جایی که انسان برای اقامت و زندگی دائمی خود اختیار کند. وطی: لگدمال کردن; کنایه از عمل جنسی است. وقف به حرکت: در حین ادای حرکت آخرین حرف یک کلمه بین آن و کلمه بعد فاصله انداختن. وکیل: نماینده; کسی که از طرف شخصی اختیار انجام کاری را داشته باشد. ولایت: سرپرستی; صاحب اختیار بودن. ولیّ (یا قیّم): کسی که به دستور شارع مقدّس سرپرست دیگری است مانند پدر و پدربزرگ و مجتهد جامع الشرایط. (ه) هبه: بخشش. هدم: ویرانی. هدیه: تحفه; ارمغان. (ی) یائسه: زنی که سنّش به حدّی رسیده که دیگر عادت ماهیانه نمی شود.