با عرض سلام به دلایل متعدد در شرف طلاق هستم و فرزندم چند ماهی است پدر خود را ندیده است پدرش هم تمایلی به دیدن او ندارد. پسرم به شدت بیتابی میکند و او را می خواهد او را بسیار دوست دارد خواهشمندم راهنمایی بفرمایید. با سلام وعرض ارادت خدمت شما پرسشگر گرامی از اینکه با ما در ارتباط هستید خرسندیم و امیدواریم که ارتباط شما با این مجموعه تداوم داشته باشد. خواهر گرامی ای کاش درباره علت چنین تصمیمی برای ما بیشتر سخن می گفتید و برای ما در این باره توضیحات بیشتری بیان می کردید؛ به هر حال ما فرض را بر این می گذاریم که شما به این نتیجه رسیده اید که بهترین تصمیم برای شما و فرزندتان جدایی از شوهرتان است و حتی اوضاع آنقدر وخیم است که نمی توانید برای شیرین شدن زندگی کودکان زندگی مشترک با همسرتان را ادامه دهید و تداوم زندگی مشترک برای فرزندتان هم می تواند آسیب هایی را بدنبال داشته باشد؛ فقط در یک کلام از شما می خواهم درباره این جمله فکر کنید: طلاق راه حل مسئله نیست بلکه پاک کردن صورت مسئله است؛ در صورت صلاحدید شما می توانیم بیشتر در این باره با شما سخن بگوئیم. در زندگی گاه شرایطی به وجود می آید که تصمیم گیری والدین با خواسته های فرزندانشان همخوانی ندارد. طلاق یکی از مهم ترین مواردی است که موقعیت فرزندان را در خانواده به شدت تحت تأثیر خود قرار می دهد. به طوری که گستره طلاق تا سال ها بر روی فرزندان باقی می ماند. جدایی برای والدین می تواند پایانی برای درگیری ها و اختلافات به وجود آمده باشد اما سرآغاز مشکلات فرزندان برای سازگاری با موقعیت جدید است و کودکان طلاق گرفتار ناهنجاری های عاطفی بیشتری می شوند. زمانی که زن و شوهری از یکدیگر جدا می شوند؛ فرزند آنان با آسیب های گوناگون روانی مواجه می شوند بویژه زمانی که فرزند با والدی که به دلیل طلاق از او جدا شده است ارتباط شدید عاطفی داشته باشد؛ آنچه که در این میان اهمیت دارد؛ تلاش شما برای به حداقل رساندن این آسیب ها می باشد؛ سازگاری بهتر و سریعتر کودک با طلاق و جدایی والدین عمدتا بستگی به این دارد که والدین چگونه با یکدیگر و نیز با کودکشان تعامل دارند. چند نکته بسیار مهم وجود دارند که والدین در هنگام طلاق باید حتما بهخاطر داشته باشند؛ پس با تمام جدیت موارد زیر را بکار گیرید تا بتوانید زندگی توام با آرامشی را برای فرزند خود رقم بزنید: 1. هرگز در مورد مسائلی که به جدایی و طلاق می شود و به نوعی به کودک شما مربوط می شود؛ در حضور کودکتان با دیگران بحث و گفتگو نکنید. 2. در ابتدا لازم نیست فرزند خود را نسبت به طلاق و جدایی آگاه کنید. البته پس از گذشت مدتی با توجه به توان ذهنی و عاطفی کودک می توانید در این باره با او صحبت کنید؛ لازم نیست درباره جزئیات با او سخن بگوئید چراکه کودکان مایل به شنیدن شرح کامل و پیچیده این که چرا جدایی رخ می دهد، نیستند ولی می خواهند اطمینان حاصل کنند که در این جریان آنها مقصر نیستند و برایشان توضیح داده شود که مامان و بابا احساس می کنند که خیلی با هم اختلاف دارند ولی هر دو او را دوست دارند. باید همه مسائل مربوط به کودک برای آنها روشن بیان شود. به عنوان مثال کدام یک از والدین دیگر در آن خانه زندگی نخواهد کرد و یا جزئیات زندگی روزانه در مورد این که چه کسی آنها را از مدرسه به خانه می آورد و... 3. سعی کنید از احساسات فرزند خود آگاهی پیدا کنید و احساسات او را در این زمینه درک کنید. 4. زمانی که او بهانه پدر خود را می گیرد به هیچ عنوان با تندی و پرخاش با او برخورد نکنید؛ چرا که چنین رفتارهایی می تواند به روحیه فرزند شما آسیب شدید برساند و او را بحران روانی مواجه کند. 5. سعی کنید از بین اقوام خود مردی را که فرزندتان به او علاقه دارد را انتخاب کنید و از او بخواهید که ارتباط عاطفی خود را فرزندتان افزایش دهد تا او جای پدر خود را احساس نکند. در این بین وسعت حمایت های خانوادگی نیز ارزشمند است؛ شما باید از سایر اعضا خانواده هم بخواهید تا به خوبی نقش حمایتی در قبال فرزند شما را ایفا کنند. برای مثال یک مادربزرگ دلسوز می تواند به حل برخی از مشکلات رفتاری به وجود آمده در کودک کمک کند. 6.از آنجا که طلاق و جدایی از یکی از والدین برای کودک می تواند بسیار شکننده باشد؛ ممکن است با برخی رفتار ها و کج خلقی هایی از سوی فرزند خود روبرو شوید که تحمل آن برای شما سخت باشد؛ در چنین مواقعی بهترین کار صبور بودن و حفظ آرامش است. 7. به یاد داشته باشید کودک به طور فطری به والدین خود علاقه دارد؛ پس هیچ گاه سعی کنید در حضور او از پدرش بد نگوئید. بچهها بهخوبی میفهمند که آنها مخلوطی از هر دو والد هستند. چنانچه شما بهطور مداوم از همسرتان بد بگویید و وی را مقصر و یک آدم نادرست قلمداد کنید، آنگاه کودک شما حتی شاید به خودش نیز شک کنند. 8. از صحبت ها، کارهای و وسائلی که موجب می شود که یاد و خاطره پدرش در ذهن او مجسم شود به شدت پرهیز کنید. 9.برنامه زندگی فرزند خود را به گونه ای تنظیم کنید که حتی یک لحظه هم بیکار نباشد. 10. سعی کنید اکثر اوقات در جمع باشد و از تنها بودن او به شدت پرهیز کنید. 11. به او اطمینان دهید که در تمام لحظات در کنار او هستید و به هیچ عنوان از او جدا نمی شوید و از او مراقبت مستمر اعم از جسمانی و یا روانی می کنید. 12. هیچ گاه درباره رفتار های نادرست پدرش که موجب جدایی شما از او شده بود؛ سخن نگوئید. 13. تلاش کنید همسرتان را بیابید و وضعیت فرزندتان را کاملا برای او شرح دهید یا از واسطهای که هم با او در ارتباط است و هم بر او نفوذ فکری دارد، بخواهید این کار را برایتان انجام دهد تا گفتگوی تلفنی پدر و فرزند یا دیدارهای دورهای، از فشار روانی این ماجرا بکاهد. دوباره با ما سخن بگوئید. نویسنده:محمد صادق آقاجانی
با عرض سلام به دلایل متعدد در شرف طلاق هستم و فرزندم چند ماهی است پدر خود را ندیده است پدرش هم تمایلی به دیدن او ندارد. پسرم به شدت بیتابی میکند و او را می خواهد او را بسیار دوست دارد خواهشمندم راهنمایی بفرمایید.
با عرض سلام به دلایل متعدد در شرف طلاق هستم و فرزندم چند ماهی است پدر خود را ندیده است پدرش هم تمایلی به دیدن او ندارد. پسرم به شدت بیتابی میکند و او را می خواهد او را بسیار دوست دارد خواهشمندم راهنمایی بفرمایید.
با سلام وعرض ارادت خدمت شما پرسشگر گرامی از اینکه با ما در ارتباط هستید خرسندیم و امیدواریم که ارتباط شما با این مجموعه تداوم داشته باشد.
خواهر گرامی ای کاش درباره علت چنین تصمیمی برای ما بیشتر سخن می گفتید و برای ما در این باره توضیحات بیشتری بیان می کردید؛ به هر حال ما فرض را بر این می گذاریم که شما به این نتیجه رسیده اید که بهترین تصمیم برای شما و فرزندتان جدایی از شوهرتان است و حتی اوضاع آنقدر وخیم است که نمی توانید برای شیرین شدن زندگی کودکان زندگی مشترک با همسرتان را ادامه دهید و تداوم زندگی مشترک برای فرزندتان هم می تواند آسیب هایی را بدنبال داشته باشد؛ فقط در یک کلام از شما می خواهم درباره این جمله فکر کنید: طلاق راه حل مسئله نیست بلکه پاک کردن صورت مسئله است؛ در صورت صلاحدید شما می توانیم بیشتر در این باره با شما سخن بگوئیم.
در زندگی گاه شرایطی به وجود می آید که تصمیم گیری والدین با خواسته های فرزندانشان همخوانی ندارد. طلاق یکی از مهم ترین مواردی است که موقعیت فرزندان را در خانواده به شدت تحت تأثیر خود قرار می دهد. به طوری که گستره طلاق تا سال ها بر روی فرزندان باقی می ماند. جدایی برای والدین می تواند پایانی برای درگیری ها و اختلافات به وجود آمده باشد اما سرآغاز مشکلات فرزندان برای سازگاری با موقعیت جدید است و کودکان طلاق گرفتار ناهنجاری های عاطفی بیشتری می شوند.
زمانی که زن و شوهری از یکدیگر جدا می شوند؛ فرزند آنان با آسیب های گوناگون روانی مواجه می شوند بویژه زمانی که فرزند با والدی که به دلیل طلاق از او جدا شده است ارتباط شدید عاطفی داشته باشد؛ آنچه که در این میان اهمیت دارد؛ تلاش شما برای به حداقل رساندن این آسیب ها می باشد؛ سازگاری بهتر و سریعتر کودک با طلاق و جدایی والدین عمدتا بستگی به این دارد که والدین چگونه با یکدیگر و نیز با کودکشان تعامل دارند. چند نکته بسیار مهم وجود دارند که والدین در هنگام طلاق باید حتما بهخاطر داشته باشند؛ پس با تمام جدیت موارد زیر را بکار گیرید تا بتوانید زندگی توام با آرامشی را برای فرزند خود رقم بزنید:
1. هرگز در مورد مسائلی که به جدایی و طلاق می شود و به نوعی به کودک شما مربوط می شود؛ در حضور کودکتان با دیگران بحث و گفتگو نکنید.
2. در ابتدا لازم نیست فرزند خود را نسبت به طلاق و جدایی آگاه کنید. البته پس از گذشت مدتی با توجه به توان ذهنی و عاطفی کودک می توانید در این باره با او صحبت کنید؛ لازم نیست درباره جزئیات با او سخن بگوئید چراکه کودکان مایل به شنیدن شرح کامل و پیچیده این که چرا جدایی رخ می دهد، نیستند ولی می خواهند اطمینان حاصل کنند که در این جریان آنها مقصر نیستند و برایشان توضیح داده شود که مامان و بابا احساس می کنند که خیلی با هم اختلاف دارند ولی هر دو او را دوست دارند. باید همه مسائل مربوط به کودک برای آنها روشن بیان شود. به عنوان مثال کدام یک از والدین دیگر در آن خانه زندگی نخواهد کرد و یا جزئیات زندگی روزانه در مورد این که چه کسی آنها را از مدرسه به خانه می آورد و...
3. سعی کنید از احساسات فرزند خود آگاهی پیدا کنید و احساسات او را در این زمینه درک کنید.
4. زمانی که او بهانه پدر خود را می گیرد به هیچ عنوان با تندی و پرخاش با او برخورد نکنید؛ چرا که چنین رفتارهایی می تواند به روحیه فرزند شما آسیب شدید برساند و او را بحران روانی مواجه کند.
5. سعی کنید از بین اقوام خود مردی را که فرزندتان به او علاقه دارد را انتخاب کنید و از او بخواهید که ارتباط عاطفی خود را فرزندتان افزایش دهد تا او جای پدر خود را احساس نکند. در این بین وسعت حمایت های خانوادگی نیز ارزشمند است؛ شما باید از سایر اعضا خانواده هم بخواهید تا به خوبی نقش حمایتی در قبال فرزند شما را ایفا کنند. برای مثال یک مادربزرگ دلسوز می تواند به حل برخی از مشکلات رفتاری به وجود آمده در کودک کمک کند.
6.از آنجا که طلاق و جدایی از یکی از والدین برای کودک می تواند بسیار شکننده باشد؛ ممکن است با برخی رفتار ها و کج خلقی هایی از سوی فرزند خود روبرو شوید که تحمل آن برای شما سخت باشد؛ در چنین مواقعی بهترین کار صبور بودن و حفظ آرامش است.
7. به یاد داشته باشید کودک به طور فطری به والدین خود علاقه دارد؛ پس هیچ گاه سعی کنید در حضور او از پدرش بد نگوئید. بچهها بهخوبی میفهمند که آنها مخلوطی از هر دو والد هستند. چنانچه شما بهطور مداوم از همسرتان بد بگویید و وی را مقصر و یک آدم نادرست قلمداد کنید، آنگاه کودک شما حتی شاید به خودش نیز شک کنند.
8. از صحبت ها، کارهای و وسائلی که موجب می شود که یاد و خاطره پدرش در ذهن او مجسم شود به شدت پرهیز کنید.
9.برنامه زندگی فرزند خود را به گونه ای تنظیم کنید که حتی یک لحظه هم بیکار نباشد.
10. سعی کنید اکثر اوقات در جمع باشد و از تنها بودن او به شدت پرهیز کنید.
11. به او اطمینان دهید که در تمام لحظات در کنار او هستید و به هیچ عنوان از او جدا نمی شوید و از او مراقبت مستمر اعم از جسمانی و یا روانی می کنید.
12. هیچ گاه درباره رفتار های نادرست پدرش که موجب جدایی شما از او شده بود؛ سخن نگوئید.
13. تلاش کنید همسرتان را بیابید و وضعیت فرزندتان را کاملا برای او شرح دهید یا از واسطهای که هم با او در ارتباط است و هم بر او نفوذ فکری دارد، بخواهید این کار را برایتان انجام دهد تا گفتگوی تلفنی پدر و فرزند یا دیدارهای دورهای، از فشار روانی این ماجرا بکاهد.
دوباره با ما سخن بگوئید.
نویسنده:محمد صادق آقاجانی
- [سایر] با عرض سلام به دلایل متعدد در شرف طلاق هستم و فرزندم چهار ماه است پدر خود را ندیده است پدرش هم تمایلی به دیدن او ندارد و اصلا معلوم نیست که در حال حاضر در داخل کشور است یا خارج . پسرم به شدت بیتابی میکند و او را می خواهد او را بسیار دوست دارد ولی من اصلا از پدرش بد نمیگویم ولی انگار این تنها راه حل است خواهشمندم راهنمایی بفرمایید .
- [سایر] سلام عرض شاد باش. لطفا سوال منرا عمومی کنید و پاسخش را در صورت امکان برایم ایمیل هم بکنید.<br />من وسواس فکری دارم. به همراه استرس زیاد.<br />چند ماهی است که وقتی استرس میگیرم گلو و اطراف شقیقه هایم به شدت منقبض میشود و احساس میکنم رگ های سرم در حال پاره شدن است.<br />لطفا راهنمایی بفرمایید. سپاس
- [سایر] با اهدای سلام پسرم سال اول راهنمایی هست . تک فرزنده . کلا بتدریج داره در انجام امور شخصی اش بی خیال تر و تنبل تر و بی انگیزه تر میشه ! تا سوم دبستان خودکار و زرنگ و باادب و گوش حر ف کن بود اما الان هیچ رفتارش قابل تحمل نیست . اصلا درس نمیخونه و به هیچ تشویق و تنبیهی پاسخ مثبت نمیده و بقول معروف نقطه ضعف نشون نمیده .اگه بدلیل تنبلی ویا بی ادبی محدودش کنیم براش مهم نیست.اصلا تمایلی به درس خوندن نداره و روزانه فقط خیلی سریع تکالیفش رو نیمه کاره سرهم بندی میکنه و حاضر به درس خوندن نیست من اصلا فکر میکنم بلد نیست درس بخونه ؟ مشکل خاصی هم نداره !اصلا اهل صحبت کردن و درد دل کردن هم نیست !باور بفرمائید موندم با بی مسئولیتیش چکار کنم . در حالی که در منزل من و پدرش منضبط و هدفمندیم . ممنون میشم بشکل کامل راهنماییم بفرمائید . با دعای خیر
- [سایر] سلام خانم کهتری . وقت شما بخیر . بنده مادر پسر بچه ی 3 ساله هستم . خانم مشاور پسر من خیلی بازیگوش است و به سختی غذا می خورد و من خیلی از این وضعیت مضطرب هستم و خیلی دوست دارم مثل دیگر بچه ها بدون پافشاری غذا بخورد . خانم کهتری بعضی ها به من گفتن که نسبت به غذا خوردنش بی توجهی کن ولی اصلا برای روحیه من ممکن نیست و تحمل لاغری پسرم را ندارم . احساس ضعف در خود می بینم (همان بحث مشهور ترس از قضاوت دیگران ). لذا خواهشنمدام بهترین شیوه های ممکن را هم برای غذا خوردن پسرم و هم به آرامش رسیدن خودم در ارتباط با تغذیه فرزندم ، راهنمایی بفرمایید . از پیگیری دلسوزانه شما سپاسگذارم .
- [سایر] با سلام دختری دارم 2 سال و 2 ماه که متاسفانه دوران بارداری پر از استرس کاری و خانوادگی داشتم و زمانی که فرزندم به دنیا آمدم درست تا 4 ماه با همسرم مشکل داشتم که خیلی استرس تحمل کردم و در حال حاضر مدت 5 ماهی می شود که دخترم فوق العاده پرخاشگر شده و مدام من و خواهر زاده ام را که خیلی هم ما را دوست دارد گاز می گیرد و عصبانی می شود و خیلی هم زود ناراحت می شود و گریه می کند از آنجایی که دوست ندارم فردی شود بدون اعتماد به نفس و عصبی باشد خواهشمندم من را راهنمایی کنید که چگونه با او رفتار کنم . این را یادآوری کنم که سعی می کنم با مهربانی با او برخورد کنم و همیشه محبت می کنم. ممنون از لطف شما
- [سایر] با عرض سلام من خانمی هستم دارای یک فرزند که متاسفانه مدتی با مزاحمتهای پیامکی پسری مواجه شدم .هر چه او را نهی کردم فایده نداشت تا اینکه همسرم پیامهای اورا که کمی هم عاطفی بود و من هنوز ندیده بودم را دید حالا کمی به من بدبین شده است.سعی کردم واقعیت را به او بگویم حتی خود ان پسر هم به یک طرفه بودن رابطه اش اقرار کرده و با همسرم صحبت کرده است اما او از دست من دلخور شده .حالا از شما میخواستم مرا راهنمایی کنید تا بتوانم اعتماد اورا دوباره به دست اورده و محبت سلب شده زندگیم را دوباره برگردانم .من ساکن شهر قم هستم و تا به حال در کمال سلامتی و ارامش با همیر و فرزندم زندگی کرده ام .ایا با توجه به این که پسرم 7ساله است اوردن یک نوزاد جدید میتواند در حل این مشکل راه گشا باشد
- [سایر] با عرض سلام من حدود 8سال است که ازدواج کرده ام و2فرزند دارم متاسفانه نتوانسته ام با شوهرم رابطه عاشقانه ای داشته باشم همدیگر را دوست داریم ولی محبت کردن را یاد ندارد همیشه سعی میکند با دوستانش به مسافرت برود و هر وقت ازاو چیزی میخواهم بایستی خیلی منتظر بمانم تا برایم تهیه کند خوشبختانه ازلحاظ مالی خیلی خوباست ولی افسوس که به من اهمیت نمیدهد مثلا برای لباسی که لازم دارم بایستی 3ماه صبر کنم اهل غر زدن هم نیستم ازشما خواهشمندم که مرا در نحوه ی برخود با شوهرم راهنمایی کنید با وجودی که خیلی صبورم ولی خسته شده ام چون بیش ازحد کار میکند و وقت کمی در خانه حضور دارد.
- [سایر] سلام.از طرف مادرم می نویسم: سلام جوانی با تفاوت سنی 12 سال تقاضای خواستگاری از دخترم را دارد.ایشان پزشکی است که در سال 81 فارغ التحصیل شده و دختر من دانشجوی سال سوم دندانپزشکی است.این آقای پزشک مطب ندارد و آنطور که خودش به دختر ما گفته است علاقه ای به گرفتن تخصص در ایران ندارد و قصد خروج از ایران و ادامه تحصیل در خارج از کشور را دارد.الان هم دارای شغل ثابتی نیست و متاسفانه بر عکس خانواده ی ما از نظر مذهبی مایه ی خیلی قوی ای ندارند.ولی از قبل در دانشگاه با دختر بنده بدون اطلاع خانواده ی ما صحبت کرده و در او دلبستگی ایجاد کرده اند و وعده و وعید هایی نیز داده اند.پدر فرزند من به شدت با این طور آشنایی هایی مخالف است و تضاد وحشتناکی بین دختر و پدر ایجاد شده است و کلاً نظام خانواده ی ما به هم ریخته است در حالی که به احتمال زیاد ارتباطات مخفیانه ی این دو ادامه دارد. البته مادر ایشان تلفنی تقاضای ملاقات(خواستگاری)را نموده است ولی پدر فرزندم هرگز حاضر نیست که آنها را بپذیرد چون دختر من 21 ساله و پسر 33 ساله است و پدرش می گوید ایشان چون شغل ثابت و استخدامی ندارد عاقبت مشخصی هم برایش معلوم نیست!لازم به ذکر که دختر به شدت با این وصلت موافق و پدرش به شدت مخالف است!پسر هم پدر ندارد و تک پسر است با یک خواهر. شما ما را راهنمایی کنید که چگونه این تضاد بین پدر و دختر را حل کنیم؟در ضمن همسر بنده هم انسان تحصیل کرده و استاد دانشگاه هست
- [سایر] باعرض سلام خدمت شما مشاور خوب پسرمن 3.5 است و تنها فرزند خانواده ما و کل خانواده همسرم و خودم خانواده سه نفری ما درطبقه پایین منزل مادرهمسرم قراردارد این روزها ازدست پسرکوچولوم عصبانی هستم بخاطراینکه اکثر اوقات روز رو درخانه مادربزرگش سپری میکند و وقتی می خواهد به خانه بیاید گریه می کند حتی بعضی وقتها بدون اجازه فرار می کند و میرود یا برای ناهار و شام ماندن در خانه انها پافشا ری می کند و گریه می کند و جیغ می زند اگر من یا همسرم برخورد کنیم می گویند خانه مادربزرگش نرود کجابرود یا این طور برداشت می کنند که من دوست ندارم فرزندم به خانه مادر پدرش برود و با انها مخالف هستم وقتی به پدرش می گویم توهم چیزی بگو می گوید با ید صبر کنی چون اگر من چیزی بگویم برای تو بد می شود پسرم هم این را فهمیده و وقتی من دعوایش می کنم که کارهای بد انجم دادی با گریه های بلند به سمت حیاط خلوت می رود تا برای خود یک ناجی یا حامی پیدا کند وقتی هم نمی گذارم بالا برود هم این کار را انجام میدهد هرکس که بالا می رود او هم می خواهد بالا برود این قضیه از زمانی بیشتر شده که ما یک سفر دسته جمعی داشتیم البته این را هم بگویم که پسرم اصلا حرف من وپدرش را گوش نمی دهد حتی وسایلش را جمع نمی کند اگر به او بگوییم دیکر اجازه نمی دهیم اسباب بازی بخری یا غیره می گوید خوب اجازه نده یا مثلا اب یخ می خوری مریض می شوی می گوید خوب مریض شوم و در اخر هم می گوید تو مامان یا بابا ی من نیستی تورا دوست ندارم مامانی مامان من است کلی مرا ازار می دهد این را هم بگویم به خانه مادربزرک یا عمویش که می رود دستور می ده د برایم این را درست کنید مثلا ماکارونی خیلی دوست دارد انها هم برایش درست می کنند نمی دانم چکار کنم لطفا مرا کمک کنید
- [سایر] سلام یکی از دوستهای من پدر و مادرش بخاطر زن گرفتن مجدد پدرش از هم جدا شدند پدرش متاسفانه اعصاب ارومی هم نداره و دائما قبل از طلاق که دوست منو مادرشو میزد چند وقت پیش هم توی عروسی برادر نامزد دوستم نامزدشو زده دوست منم خیلی ناراحته حتی به خودش اسیب میزنه و هیچی نمیخوره خیلی نگرانشیم نامزد میگه که تابستون امسال ازدواج کنند ولی دوستم قبول نمیکنه و میگه مادرم تنها میمونه( دوستم یه برادر دوقلو یه خواهر بزرگتر که ازدواج کرده داره) هرچی هم نامزدش تلاش میکنه حال دوستم خوب بشه اصلا تاثیری نداره دوستم سیر شده از زندگیش انگار قبل از طلاق پدر و مادرش هم تصمیم به خودکشی گرفته بود که خوشبختانه تونستیم منصرفش کنیم . خانواده ی نامزدش هم هرکاری میکنن که دوستم در ارامش باشه و خوشحال باشه . راستش من یه شهر دیگم و فقط از طرق تلفنو پیامک یا چت کردن باهاش در ارتباطم نمیدونم چیکار کنم واسش میشه یه کمکی کنید و من و نامزدشو خانوادشو راهنمایی کنیم که چیکار کنیم