آقا جوان، تو برای ساختن خودت تشنه نیستی؟!
آقا جوان، تو برای ساختن خودت تشنه نیستی؟! آقا جوان، تو برای ساختن خودت تشنه نیستی؟! ... از این ظرفیت های کشور باید استفاده بشود. ما در گوشه و کنار خیلی روحانی داریم ؛ خیلی طلبه داریم که واقعاً برای رضای خدا آمده اند، دست شان هر مقداری که بر می آید بتوانند به اجتماع خدمت کنند. ... این ها چرا به طور کلّی دارد در اجتماع ور می افتد. بعد هم مجبوریم بیائیم بگیم برای مسجد یک مرکز ورزشی درست کنید که جوانان مان را جذب کنیم. (( آقا جوان ؛ این نقص کشور ما می شود؛ نقص جوان ما می شود که به فکر خودسازی نیفتد. حتماً باید یک دوتا توپ و تور بیاوریم تا شما را شکار کنیم ؟ ( ای داد بی داد !! ) حتماً باید در کنار مسجد استخر درست بشود که چهار تا جوان بیایند و به آن ها بگوئیم : خوب آقایان جوان، این جا بعد از ظهرها باز است بیائید استخر و حالا ببینیم هفته ای چهار تا جلسه ی کلاس احکام هم می شود تشکیل داد ؟! نمی گویم این کار،کار بدی است. این هم یک کاری است، این هم یک طریقی برای جذب است، امّا این نباید این جوری باشد. آقای جوان ! همین جور که برای رفتن به استخر تشنه ای، برای بازی با توپ این قدر تشنه ای، تو برای ساختن خودت تشنه نیستی؟! این جان را همین طور داری بسته بسته، توپ توپ، داری می فروشی؟! از بین اش می بری؟! فردا نداری؟! آینده نداری؟! تو عاقبت نداری؟! ارتقاء وجودی نمی خواهی؟! ازعالم این جور گریزانی؟! از معدن علم که مسجد است گریزانی؟! باید با توپ و تور آدم را شکار کنند؟! حیف می شوی !!! بیدار نشدی ! غفلت است ! توجّه نمی کنم ! خودم را فراموش کردم ! همه در حیرتم که در این روزگار از هزار هزار یک تن پیدا نمی شود که بگوید ( من کیستم ) ؟! (کیست که آقا این منِ من را برای من باز بکند؟! ) متن بیانات استاد صمدی آملی برگرفته از پایگاه : azha.blogfa.com
عنوان سوال:

آقا جوان، تو برای ساختن خودت تشنه نیستی؟!


پاسخ:

آقا جوان، تو برای ساختن خودت تشنه نیستی؟!

آقا جوان، تو برای ساختن خودت تشنه نیستی؟!

... از این ظرفیت های کشور باید استفاده بشود. ما در گوشه و کنار خیلی روحانی داریم ؛ خیلی طلبه داریم که واقعاً برای رضای خدا آمده اند، دست شان هر مقداری که بر می آید بتوانند به اجتماع خدمت کنند.
... این ها چرا به طور کلّی دارد در اجتماع ور می افتد.
بعد هم مجبوریم بیائیم بگیم برای مسجد یک مرکز ورزشی درست کنید که جوانان مان را جذب کنیم.

(( آقا جوان ؛ این نقص کشور ما می شود؛ نقص جوان ما می شود که به فکر خودسازی نیفتد. حتماً باید یک دوتا توپ و تور بیاوریم تا شما را شکار کنیم ؟
( ای داد بی داد !! )
حتماً باید در کنار مسجد استخر درست بشود که چهار تا جوان بیایند و به آن ها بگوئیم : خوب آقایان جوان، این جا بعد از ظهرها باز است بیائید استخر و حالا ببینیم هفته ای چهار تا جلسه ی کلاس احکام هم می شود تشکیل داد ؟!
نمی گویم این کار،کار بدی است. این هم یک کاری است، این هم یک طریقی برای جذب است، امّا این نباید این جوری باشد.

آقای جوان ! همین جور که برای رفتن به استخر تشنه ای، برای بازی با توپ این قدر تشنه ای، تو برای ساختن خودت تشنه نیستی؟!

این جان را همین طور داری بسته بسته، توپ توپ، داری می فروشی؟! از بین اش می بری؟! فردا نداری؟! آینده نداری؟! تو عاقبت نداری؟! ارتقاء وجودی نمی خواهی؟! ازعالم این جور گریزانی؟! از معدن علم که مسجد است گریزانی؟! باید با توپ و تور آدم را شکار کنند؟!

حیف می شوی !!! بیدار نشدی ! غفلت است ! توجّه نمی کنم ! خودم را فراموش کردم ! همه در حیرتم که در این روزگار از هزار هزار یک تن پیدا نمی شود که بگوید ( من کیستم ) ؟! (کیست که آقا این منِ من را برای من باز بکند؟! )

متن بیانات استاد صمدی آملی

برگرفته از پایگاه : azha.blogfa.com





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین