یکی از عوامل مهم ترویج آئین های شیطانی در طول قرون وسطی، تدوین و ترویج عقایدی مسموم تحت عنوان عرفان کابالا می باشد. همانطور که در فصل قبلی اشاره شد، عرفان کابالا حاصل ترکیب عقاید خرافی باستانی با مفاهیم دین یهود می باشد، که توسط یهودیان منحرف در طول قرن های متمادی صورت گرفته است. توجه ویژه ی این شبه عرفان به سحر و جادو و فلسفه بافی هایی که در مورد ماهیت شر و پیوند آن با ساحت خداوند برقرار نموده، موجب شده است که بسیاری از گروه های شیطان گرا در طول قرن های بعد، به صورت مستقیم و غیر مستقیم، از مفاهیم و آئین های عرفان یهود در فرقه ها ی خود بهره گیری نمایند. علاوه بر ظرفیت بالای این عرفان برای پشتیبانی از آموزه های شیطانی ، نقش خاندان های متنفذ یهودی در تدوین و ترویج کابالا را نیز نباید نادیده گرفت. در این بخش علاوه بر تاریخچه کلی تدوین کابالا در طی قرون وسطی، اشاره ای کوتاه نیز به برخی آموزه های محوری این عرفان شرک آلود خواهیم داشت. کابالا نامی است که بر تصوف یهودی اطلاق می شود و تلفظ اروپایی کباله ی عبری است به معنای قدیمی و کهن. این واژه به شکل قباله در عربی به کار می رود.[1] اندیشه پردازان فرقه کابالا مدّعی هستند که این طریقت مکمل تورات است؛ اسراری است که خداوند بطور شفاهی و خصوصی به حضرت موسی ابلاغ کرد تا فقط در اختیار مَحرمان (قوم برگزیده) قرار گیرد. دین یهود پوستهای است آشکار و همه فهم از مفاهیم راز آمیز هستی و قلب ناشناختة آن کابالا است. این اسرار از زمان موسی (ع)، نسل به نسل، به خواصّی از یهودیان منتقل شد تا به امروز رسید. عنوان کابالا (قَباله) دقیقاً ناظر به کهن بودن آن است. این ادعا در فضای آن روز قاره اروپا، که ساحر پیشگی و کیمیاگری بازار گرمی داشت، جاذبه ای شگرف یافت.[2] پیروان آیین کابالا (کابالیست ها) نیز این مکتب را دانش سری و پنهان حاخام های یهودی می خوانند و برای آن پیشینه ای کهن قایل اند. برای نمونه مادام بلاواتسکی ،رهبر فرقه ی تئوسوفی، مدعی است که کابالا در اصل کتابی است رمز گونه که از سوی خداوند به پیامبران، آدم و نوح و ابراهیم و موسی، نازل شد و حاوی دانش پنهان قوم بنی اسراییل بود به ادعای بلاواتسکی، نه تنها پیامبران بلکه تمامی شخصیت های مهم فرهنگی و سیاسی و حتی نظامی تاریخ ، چون افلاطون و ارسطو و اسکندر و غیره، دانش خود را از این کتاب گرفتند. مادام بلاواتسکی برخی از متفکرین غربی، چون اسپینوزا و بیکن و نیوتون ، را از پیروان آیین کابالا می داند. این ادعا نه تنها نپذیرفتنی است بلکه برای تصوف یهودی به عنوان یک مکتب مستقل فکری ، نیز پیشینه ی جدی نمی توان یافت. مشارکت یهودیان در نحله های فکری راز آمیز به فیلواسکندرانی در اوایل سده ی اول میلادی می رسد. ولی فیلو واضع مکتب جدید فکری نبود و کار او را باید به ارائه ی اندیشه های دینی یهود در قالب فلسفه ی یونانی و فرهنگ هلنی محدود دانست به عبارت دیگر ، فیلو بیشتر یک متفکر هلنی است تا یهودی. در دوران اسلامی نیز چنین است. نحله های فکر گسترده عرفانی رازآمیز که در فضای فرهنگ اسلامی پدید شد بر یهودیان نیز تاثیر گذار بود و برخی متفکرین یهودی آشنا با مباحث عرفانی پدید شدند که مهمترین آنان ابویوسف یعقوب بن اسحاق القرقسانی است. اوج تولید فکری یهودیان در عرصه اندیشه عرفانی در دوران پیش از کابالا، دو رساله ی سفر یصیرا (آفرینش نامه) و سفر بهیراء (روشنایی نامه) است. [3] سِفِر یصیرا با بیان 32 مجرا و قالب حکیمانه محیر العقول، که از طریق آنها خدا جهان را آفریده است، شروع می شود. این مجموعه عبارت است از ده سفیرا[4]، به علاوه بیست و دو حرف الفبای عبری.[5] سر آغاز طریقت کابالا به اوایل سده ی سیزدهم میلادی و به اسحاق کور می رسد که در بندر ناربن فرانسه می زیست. او برخی نظرات عرفانی بیان می داشت. تعالیم اسحاق کور چون سایر آموزش های عرفانی است که برای کمال معنوی مراتب مختلف قائل اند و سیری استعلایی را برای رسیدن به کمال مطلق پیشنهاد می کنند. مفهوم "عین صوف"[6] ساخته ی اوست. این مفهوم را ، که به معنای لایتناهی است، اسحاق به معنای خداوند به کار برد ولی بعدها به معنای نظام هستی به طور عام به کار گرفته شد.[7] اسحاق کور نظریة سفیراها را پرورش داد[8] و پس از او شخصی به نام موسی بن نهمان[9] که در دربار جیمز اول (پادشاه اسپانیا و از سرکردگان جنگهای صلیبی) نفوذ داشت، بر اساس اندیشههای اسحاق کور مبحث صدور سفیراها را دنبال کرد و کتابهای او تا قرن چهاردهم بسیار مورد توجه بود.[10] در اواخر سده ی سیزدهم میلادی با تدوین کتاب "زوهر"[11]، تصوف رازآمیز کابالا به صورت یک نظام فکری و عملی سامان یافته و منسجم در آمد و شکل نهایی خود را یافت. این کتاب را "موسی بن شم تاو لئونی" در سال های 1280-1286 نوشت. زوهر در واقع بازنگاری و توسعه یک کتاب قدیمی بود و تفسیری عرفانی از عهد عتیق ارائه می کرد. تا زمان فوق کابالا واژه ای عام بود و مصداقی مشخص نداشت. نه کتابی به این نام در کار بود نه مکتبی جدی از عرفان یهودی. از زمان تدوین کتاب زوهر واژه ی کابالا به طور عمده به این کتاب اطلاق شد و پیروان این مکتب جدید کابالیست نام گرفتند.[12] بن مایه اصلی عرفان یهود نخست از سنتهای ساحری و بخشی از تعالیم انبیای گذشته تشکیل شده بود، و همواره میکوشید تضاد میان آنها را که در واقع تضاد کفر و توحید بود، حل کند. راه حل نهایی این بود که معتقد شوند: بقای عالم وجود تنها به خاطر همین تضاد دائمی میان خیر و شر است. و چون عالم وجود یکی است پس خیر و شر در ملکوت به یکدیگر پیوستهاند. این تفکر که در دورههای بدوی و باستانی ریشه داشت به تدریج تئوریزه شد و در قرون وسطا ادامه یافت. بدین سان پای شر به عالم الوهیت و توحید کشیده شد. توصیفات خداوند در کتاب مقدس و داستان پادشاهانی همچون داود و سلیمان که دست و دامن خویش را به گناه آلودند، خدا شناسی کابالایی را به مراحل جالبتری رساند. چنانکه در این دین (عارف حتی از پذیرفتن این که احساس متعالی شرّ هم در خداست، روی برنمیتابد.)[13] تورات همواره داستان سرکشی قوم بنی اسرائیل و مجازات و عذاب خداوند و بعد توبه و هدایت و دوباره سرکشی بندگان و خشم خداست. این سرکشی و عصیان دامن پیامبران را نیز میآلاید. گاهی خشم خدا بر بنیاسرائیل چنان بالا میگیرد که پیامبرانش او را اندرز میدهند و آرام میسازند. صفات خشم و سخط که از صفات برجستة یهوه در تورات است، در قبالا تأثیر بسزایی گذاشت، به طوری که در مراتب تجلی ذات یکتا سفیرایی که بازوی چپ تجلیات خداوند است و گبورا (جبروت) نام دارد، منشأ خشم و شرور شناخته میشود و (این جهانِ عاصیِ پلیدِ شرّ که جنبة تاریک هر چیز زنده را تشکیل میدهد و او را از درون تهدید میکند برای نویسندة کتاب زوهر جنبة بسیار سحرانگیز و جذابی دارد.)[14] زیرا اینها نیز جلوة خداست و برای رسیدن به او باید خطا و گناه را نیز تجربه کرد. در زوهر سفیراهای دهگانه به صورت مذکر و مؤنث معرفی میشوند. تجلیات مذکر حامل رحمت و خیر اند و تجلیات مؤنث حامل قهر و سطوت و بنابراین شر هستند. خداوند یگانگی مطلق است که خیر و شر و مذکر و مؤنت در آن متحد میشود. این قدرت نمادین توجیهگر آیینهای جنسی در عرفان یهود شد. که در بزرگان کابالا نظیر شبتای زوی و یعقوب فرانک آشکار گردید.[15] سفیراهای شر در عالم الاهی سیترا احرا[16] نام دارند. یهودیان میتوانند با مراعات قوانین و توصیههای تورات به مهار کردن سیترا احرا کمک رسانند و توازن را در عالم حفظ کنند. این توازن یا هماهنگی همچنین لازم میآورد که برخی کارها به سود نیروهای ناپاکی انجام گیرند؛ گویا شر نوعی رشوة دینی میگیرد. به طور کلی گناهان اسرائیل نه تنها زندگی و نشاط به سیترا احرا میبخشند بلکه برای سمائیل نیز، که جنبة مذکر امور خبیثه است، امکان تسلط یافتن بر شخینا را، که جنبة مؤنث سفیراهای پاکی و قداست است، فراهم میآورند. آنگاه که چنین شد شخینا از شوهر حقیقی خود، تیفِرِت که جنبة مذکر سفیراهای نیک است، جدا میافتد.[17] بر اساس آموزه سفیراها، آموزة دیگری به نام شِمیطاها در عرفان یهود تعریف میشود. شمیطاها یا ادوار تاریخ میگوید که سفیراهای گوناگون متناوباً بر جهان حکومت میکنند.[18] در دورههایی سفیراهای خیر و در دورههایی سفیراهای شر. از زمان ظهور حضرت مسیح تجلیات خیر در زمین به اوج خود خواهد رسید و تا پیش از آن اوج تجلیات شر است. دورة تجلیات شر را عصر آکواریوس مینامند که انعکاس سیترا احرا در زمین است. این دورههای گوناگون قوانین و تورات خاص خود را دارد. زوهر از این مضامین اباحهگرایانه سربسته سخن گفته است.[19] این تعالیم به طور سینه به سینه منتقل میشده و در محافل سری کابالایی مورد عمل قرار میگرفته است. مراسم بلک مَس کاترین مدیچی[20] در قرن شانزده، آیین سری جنسی شبتای زوی و پیروانش که او را مسیح میدانستند در قرن هفده و آیین جنسی یعقوب فرانک در قرن هجده که از آن پس با شکل گیری فراماسونری سازماندهی شد؛ و سایر اعمال شبکههای سری مافیایی نمونههایی از قوانین توراتی عصر آکواریوس است.[21] به طور کلی می توان گفت: کابالا اولین نظام فکری بود که یک حکمت عرفانی را برای رفتار جنسی در مغرب زمین پرورش داد.[22] در آخر بد نیست به این نکته نیز اشاره کنیم که با این همه قبالا یکی از شیوه های فکری در اندیشه یهودیت است که مورد قبول بسیاری از علما و اندیشمندان یهودی نمیباشد و آن را جریانی انحرافی از یهودیت فقهی و حاخامی میدانند و حتی آشنایی با این شیوه فکری را برای یهودیان توصیه نمی کنند.[23] موضع گیری های مختلف عالمان یهودی و غیر یهودی در برابر کابالا شاهد بر این مدعاست که این عرفان آمیزه ای از انحرافات عقیدتی اقوام باستانی با تعالیم وحیانی دین یهود است. چنان که "گرشوم شولم"[24] در کتاب "جریانات بزرگ در عرفان یهودی" می نویسد: (عرفان به گونه ای، نمایان گرِ زندگی عرفانی و خاطرة اسطورهای است ... بزرگترین نمادهای آئین قبالا (کابالا) ... با دنیای اسطوره میآمیزد ... تمام اسطورههای کهن که از مؤلّفان کتاب (باهر) و نیز تمام قبالا بر جای مانده است جملگی میراثی است که از آیین گِنوسی به یهودیان به ارث رسیده است و اینها به سهولت باعث نابودی شریعت (دین) و قانون شدهاند ... وجه شاخص الهیات قبالایی این است که میکوشد دنیای اسطورهای را تبیین کند تا اینکه عناصر اسطورهای احیا شود.)[25] به عقیده فیبر اولیوت[26]، مورخ یهودی: "کابالا سنتی است که برخی رهبران بنی اسرائیل از عقاید مصریان باستان آموختند و به صورت شفاهی نسل به نسل منتقل کردند." همچنین یکی دیگر از مورخان یهودی به نام تئودور ریناخ درباره آثار زیانبار عرفان کابالا بر دین یهود این گونه می نویسد: "کابالا یک سم بی صدا بود که وارد عروق یهودیت گردید و تمام آن راآلوده نمود."[27] نستا، اچ، وبستر[28] نویسنده انگلیسی کتاب "جوامع مخفی و جنبشهای ضدحکومت"[29] اشاره ای به غیر یهودی بودن عرفان کابالا نموده و می نویسد: "همانطور که میدانیم، کنعانیان قبل از سکونت بنی اسرائیل در فلسطین به جادوگری می پرداختند. مصر، هندوستان و یونان نیز طالعبینان و غیبگویان خود را داشتند. یهودیان به جای بیزاری جستن از جادوگری که در قوانین موسی آمده است، این هشدارها را نادیده گرفته، تحت تاثیر جو غالب، با سنت های مذهبی که از عقاید جادوگری به ارث برده بودند، عجین شدند. در همین زمان بخش نظری کابالای یهودی از فلسفة مجوسیان پارسی و از نوافلاطونیان و نوفیثاغورثیان عاریت گرفته شد. بنابراین، یکی از دلائل حقانیت مخالفین کابالیست ها این است که اینک به طور قطع می دانیم کابالا منشا کاملا یهودی نداشته است."[30] [1] . زرسالاران یهودی وپارسی، ج2، ص243 [2] . زرسالاران یهودی وپارسی، ج2، ص251 [3] . زرسالاران یهودی وپارسی، ج2، ص244 [4] . Sefirah قبالا برخلاف یهودیتِ ظاهری چنین میآموزد که خلقت جهان از طریق سلسلهیی از فیضانات مقام الوهیتGodhead یا عین صوف صورت گرفته است. این ساختارهای فیض یا ده سفیروت ساخت درونی کل واقعیت و ساخت درونی تجلی الاهی است. سِفیرا (سفیروتها) نشاندهندهی هماهنگی دقیقاً متوازنیاند که برای سیلان نیروی الاهی این امکان را فراهم میآورند که بقای انسان و طبیعت را تأمین کند. گناه آدمیان بر این هماهنگی تأثیر گذاشته آن را برمیآشوبد و زمینه را برای فعال شدن شرِّ موجود در آن آماده میکند. قبالا همهی اعتقادات و آیینهای عمدهی یهودیت را مطابق الاهیات باطنی خود که رنگی از همهخدایی دارد از نو تعبیر میکند. (فرهنگ ادیان جهان، ص480) [5] . باورها و آئین های یهودی، ص 149 [6] . Ein Sof [7] . زرسالاران یهودی وپارسی، ج2، ص246 [8] . باورها و آیینهای یهودی، ص156 [9] . توضیحات بیشتر پیرامون این شخصیت و فعالیت هایش در همین فصل و در بخش "فراماسونری و کابالا" آمده است. [10] . زرسالاران یهودی و پارسی، ج2، ص247 [11] . Zohar [12] . زرسالاران یهودی وپارسی، ج2، ص245 [13] . جریانات بزرگ در عرفان یهودی، ص60 [14] . جریانات بزرگ در عرفان یهودی، ص308 [15] . باورها و آیینهای یهودی، ص159 و160 [16] . Sitra Achra اصطلاحی که در قبالا برای قوای شر به کار میرود و در لغت به معنی (روی دیگر) است. (فرهنگ ادیان جهان، ص404) [17]. باورها و آیینهای یهودی،ص161 [18] . باورها و آیینهای یهودی، ص159 [19] . باورها و آیینهای یهودی، ص159 [20] . توضیحات بیشتر پیرامون این شخصیت در فصل "شیطان گرایی در دوره مدرن"، بخش "قرن شانزدهم" آمده است. [21] . شیطان پرستی موجی در زمان حال یا طرحی برای آینده [22] . دانشنامه فشرده ادیان زنده، ص 55 [23] . به نقل از سایت رسمی انجمن کلیمیان تهران (www.iranjewish.com) ، ذیل معرفی کتاب "آئین قبالا" نوشته شیوا کاویانی. [24] . Gershom Sholem گرشوم شولم (1897-1982) در سال 1923 به دانشگاه عبری اورشلیم پیوست و در سمت استاد درس عرفان یهود و قبالا (1933-1965) خدمت کرده است. کتاب جریانات بزرگ در عرفان یهودی یکی از تألیفات مهم اوست. [25] . جریانات بزرگ در عرفان یهودی، ص 83 [26] .Feber de'Olivet [27] . فراماسونری جهانی ، ص 23 [28] . Nesta H.Webster [29] . Secret Societies and Subversive Movment [30] . فراماسونری جهانی، ص 42 نوشته شده توسط: حسین عرب
یکی از عوامل مهم ترویج آئین های شیطانی در طول قرون وسطی، تدوین و ترویج عقایدی مسموم تحت عنوان عرفان کابالا می باشد. همانطور که در فصل قبلی اشاره شد، عرفان کابالا حاصل ترکیب عقاید خرافی باستانی با مفاهیم دین یهود می باشد، که توسط یهودیان منحرف در طول قرن های متمادی صورت گرفته است. توجه ویژه ی این شبه عرفان به سحر و جادو و فلسفه بافی هایی که در مورد ماهیت شر و پیوند آن با ساحت خداوند برقرار نموده، موجب شده است که بسیاری از گروه های شیطان گرا در طول قرن های بعد، به صورت مستقیم و غیر مستقیم، از مفاهیم و آئین های عرفان یهود در فرقه ها ی خود بهره گیری نمایند.
علاوه بر ظرفیت بالای این عرفان برای پشتیبانی از آموزه های شیطانی ، نقش خاندان های متنفذ یهودی در تدوین و ترویج کابالا را نیز نباید نادیده گرفت. در این بخش علاوه بر تاریخچه کلی تدوین کابالا در طی قرون وسطی، اشاره ای کوتاه نیز به برخی آموزه های محوری این عرفان شرک آلود خواهیم داشت.
کابالا نامی است که بر تصوف یهودی اطلاق می شود و تلفظ اروپایی کباله ی عبری است به معنای قدیمی و کهن. این واژه به شکل قباله در عربی به کار می رود.[1] اندیشه پردازان فرقه کابالا مدّعی هستند که این طریقت مکمل تورات است؛ اسراری است که خداوند بطور شفاهی و خصوصی به حضرت موسی ابلاغ کرد تا فقط در اختیار مَحرمان (قوم برگزیده) قرار گیرد. دین یهود پوستهای است آشکار و همه فهم از مفاهیم راز آمیز هستی و قلب ناشناختة آن کابالا است. این اسرار از زمان موسی (ع)، نسل به نسل، به خواصّی از یهودیان منتقل شد تا به امروز رسید. عنوان کابالا (قَباله) دقیقاً ناظر به کهن بودن آن است. این ادعا در فضای آن روز قاره اروپا، که ساحر پیشگی و کیمیاگری بازار گرمی داشت، جاذبه ای شگرف یافت.[2]
پیروان آیین کابالا (کابالیست ها) نیز این مکتب را دانش سری و پنهان حاخام های یهودی می خوانند و برای آن پیشینه ای کهن قایل اند. برای نمونه مادام بلاواتسکی ،رهبر فرقه ی تئوسوفی، مدعی است که کابالا در اصل کتابی است رمز گونه که از سوی خداوند به پیامبران، آدم و نوح و ابراهیم و موسی، نازل شد و حاوی دانش پنهان قوم بنی اسراییل بود به ادعای بلاواتسکی، نه تنها پیامبران بلکه تمامی شخصیت های مهم فرهنگی و سیاسی و حتی نظامی تاریخ ، چون افلاطون و ارسطو و اسکندر و غیره، دانش خود را از این کتاب گرفتند. مادام بلاواتسکی برخی از متفکرین غربی، چون اسپینوزا و بیکن و نیوتون ، را از پیروان آیین کابالا می داند.
این ادعا نه تنها نپذیرفتنی است بلکه برای تصوف یهودی به عنوان یک مکتب مستقل فکری ، نیز پیشینه ی جدی نمی توان یافت. مشارکت یهودیان در نحله های فکری راز آمیز به فیلواسکندرانی در اوایل سده ی اول میلادی می رسد. ولی فیلو واضع مکتب جدید فکری نبود و کار او را باید به ارائه ی اندیشه های دینی یهود در قالب فلسفه ی یونانی و فرهنگ هلنی محدود دانست به عبارت دیگر ، فیلو بیشتر یک متفکر هلنی است تا یهودی. در دوران اسلامی نیز چنین است. نحله های فکر گسترده عرفانی رازآمیز که در فضای فرهنگ اسلامی پدید شد بر یهودیان نیز تاثیر گذار بود و برخی متفکرین یهودی آشنا با مباحث عرفانی پدید شدند که مهمترین آنان ابویوسف یعقوب بن اسحاق القرقسانی است.
اوج تولید فکری یهودیان در عرصه اندیشه عرفانی در دوران پیش از کابالا، دو رساله ی سفر یصیرا (آفرینش نامه) و سفر بهیراء (روشنایی نامه) است. [3] سِفِر یصیرا با بیان 32 مجرا و قالب حکیمانه محیر العقول، که از طریق آنها خدا جهان را آفریده است، شروع می شود. این مجموعه عبارت است از ده سفیرا[4]، به علاوه بیست و دو حرف الفبای عبری.[5]
سر آغاز طریقت کابالا به اوایل سده ی سیزدهم میلادی و به اسحاق کور می رسد که در بندر ناربن فرانسه می زیست. او برخی نظرات عرفانی بیان می داشت. تعالیم اسحاق کور چون سایر آموزش های عرفانی است که برای کمال معنوی مراتب مختلف قائل اند و سیری استعلایی را برای رسیدن به کمال مطلق پیشنهاد می کنند. مفهوم "عین صوف"[6] ساخته ی اوست. این مفهوم را ، که به معنای لایتناهی است، اسحاق به معنای خداوند به کار برد ولی بعدها به معنای نظام هستی به طور عام به کار گرفته شد.[7] اسحاق کور نظریة سفیراها را پرورش داد[8] و پس از او شخصی به نام موسی بن نهمان[9] که در دربار جیمز اول (پادشاه اسپانیا و از سرکردگان جنگهای صلیبی) نفوذ داشت، بر اساس اندیشههای اسحاق کور مبحث صدور سفیراها را دنبال کرد و کتابهای او تا قرن چهاردهم بسیار مورد توجه بود.[10]
در اواخر سده ی سیزدهم میلادی با تدوین کتاب "زوهر"[11]، تصوف رازآمیز کابالا به صورت یک نظام فکری و عملی سامان یافته و منسجم در آمد و شکل نهایی خود را یافت. این کتاب را "موسی بن شم تاو لئونی" در سال های 1280-1286 نوشت. زوهر در واقع بازنگاری و توسعه یک کتاب قدیمی بود و تفسیری عرفانی از عهد عتیق ارائه می کرد. تا زمان فوق کابالا واژه ای عام بود و مصداقی مشخص نداشت. نه کتابی به این نام در کار بود نه مکتبی جدی از عرفان یهودی. از زمان تدوین کتاب زوهر واژه ی کابالا به طور عمده به این کتاب اطلاق شد و پیروان این مکتب جدید کابالیست نام گرفتند.[12]
بن مایه اصلی عرفان یهود نخست از سنتهای ساحری و بخشی از تعالیم انبیای گذشته تشکیل شده بود، و همواره میکوشید تضاد میان آنها را که در واقع تضاد کفر و توحید بود، حل کند. راه حل نهایی این بود که معتقد شوند: بقای عالم وجود تنها به خاطر همین تضاد دائمی میان خیر و شر است. و چون عالم وجود یکی است پس خیر و شر در ملکوت به یکدیگر پیوستهاند. این تفکر که در دورههای بدوی و باستانی ریشه داشت به تدریج تئوریزه شد و در قرون وسطا ادامه یافت. بدین سان پای شر به عالم الوهیت و توحید کشیده شد.
توصیفات خداوند در کتاب مقدس و داستان پادشاهانی همچون داود و سلیمان که دست و دامن خویش را به گناه آلودند، خدا شناسی کابالایی را به مراحل جالبتری رساند. چنانکه در این دین (عارف حتی از پذیرفتن این که احساس متعالی شرّ هم در خداست، روی برنمیتابد.)[13] تورات همواره داستان سرکشی قوم بنی اسرائیل و مجازات و عذاب خداوند و بعد توبه و هدایت و دوباره سرکشی بندگان و خشم خداست. این سرکشی و عصیان دامن پیامبران را نیز میآلاید. گاهی خشم خدا بر بنیاسرائیل چنان بالا میگیرد که پیامبرانش او را اندرز میدهند و آرام میسازند.
صفات خشم و سخط که از صفات برجستة یهوه در تورات است، در قبالا تأثیر بسزایی گذاشت، به طوری که در مراتب تجلی ذات یکتا سفیرایی که بازوی چپ تجلیات خداوند است و گبورا (جبروت) نام دارد، منشأ خشم و شرور شناخته میشود و (این جهانِ عاصیِ پلیدِ شرّ که جنبة تاریک هر چیز زنده را تشکیل میدهد و او را از درون تهدید میکند برای نویسندة کتاب زوهر جنبة بسیار سحرانگیز و جذابی دارد.)[14] زیرا اینها نیز جلوة خداست و برای رسیدن به او باید خطا و گناه را نیز تجربه کرد.
در زوهر سفیراهای دهگانه به صورت مذکر و مؤنث معرفی میشوند. تجلیات مذکر حامل رحمت و خیر اند و تجلیات مؤنث حامل قهر و سطوت و بنابراین شر هستند. خداوند یگانگی مطلق است که خیر و شر و مذکر و مؤنت در آن متحد میشود. این قدرت نمادین توجیهگر آیینهای جنسی در عرفان یهود شد. که در بزرگان کابالا نظیر شبتای زوی و یعقوب فرانک آشکار گردید.[15]
سفیراهای شر در عالم الاهی سیترا احرا[16] نام دارند. یهودیان میتوانند با مراعات قوانین و توصیههای تورات به مهار کردن سیترا احرا کمک رسانند و توازن را در عالم حفظ کنند. این توازن یا هماهنگی همچنین لازم میآورد که برخی کارها به سود نیروهای ناپاکی انجام گیرند؛ گویا شر نوعی رشوة دینی میگیرد. به طور کلی گناهان اسرائیل نه تنها زندگی و نشاط به سیترا احرا میبخشند بلکه برای سمائیل نیز، که جنبة مذکر امور خبیثه است، امکان تسلط یافتن بر شخینا را، که جنبة مؤنث سفیراهای پاکی و قداست است، فراهم میآورند. آنگاه که چنین شد شخینا از شوهر حقیقی خود، تیفِرِت که جنبة مذکر سفیراهای نیک است، جدا میافتد.[17]
بر اساس آموزه سفیراها، آموزة دیگری به نام شِمیطاها در عرفان یهود تعریف میشود. شمیطاها یا ادوار تاریخ میگوید که سفیراهای گوناگون متناوباً بر جهان حکومت میکنند.[18] در دورههایی سفیراهای خیر و در دورههایی سفیراهای شر. از زمان ظهور حضرت مسیح تجلیات خیر در زمین به اوج خود خواهد رسید و تا پیش از آن اوج تجلیات شر است. دورة تجلیات شر را عصر آکواریوس مینامند که انعکاس سیترا احرا در زمین است. این دورههای گوناگون قوانین و تورات خاص خود را دارد. زوهر از این مضامین اباحهگرایانه سربسته سخن گفته است.[19] این تعالیم به طور سینه به سینه منتقل میشده و در محافل سری کابالایی مورد عمل قرار میگرفته است. مراسم بلک مَس کاترین مدیچی[20] در قرن شانزده، آیین سری جنسی شبتای زوی و پیروانش که او را مسیح میدانستند در قرن هفده و آیین جنسی یعقوب فرانک در قرن هجده که از آن پس با شکل گیری فراماسونری سازماندهی شد؛ و سایر اعمال شبکههای سری مافیایی نمونههایی از قوانین توراتی عصر آکواریوس است.[21] به طور کلی می توان گفت: کابالا اولین نظام فکری بود که یک حکمت عرفانی را برای رفتار جنسی در مغرب زمین پرورش داد.[22]
در آخر بد نیست به این نکته نیز اشاره کنیم که با این همه قبالا یکی از شیوه های فکری در اندیشه یهودیت است که مورد قبول بسیاری از علما و اندیشمندان یهودی نمیباشد و آن را جریانی انحرافی از یهودیت فقهی و حاخامی میدانند و حتی آشنایی با این شیوه فکری را برای یهودیان توصیه نمی کنند.[23] موضع گیری های مختلف عالمان یهودی و غیر یهودی در برابر کابالا شاهد بر این مدعاست که این عرفان آمیزه ای از انحرافات عقیدتی اقوام باستانی با تعالیم وحیانی دین یهود است. چنان که "گرشوم شولم"[24] در کتاب "جریانات بزرگ در عرفان یهودی" می نویسد: (عرفان به گونه ای، نمایان گرِ زندگی عرفانی و خاطرة اسطورهای است ... بزرگترین نمادهای آئین قبالا (کابالا) ... با دنیای اسطوره میآمیزد ... تمام اسطورههای کهن که از مؤلّفان کتاب (باهر) و نیز تمام قبالا بر جای مانده است جملگی میراثی است که از آیین گِنوسی به یهودیان به ارث رسیده است و اینها به سهولت باعث نابودی شریعت (دین) و قانون شدهاند ... وجه شاخص الهیات قبالایی این است که میکوشد دنیای اسطورهای را تبیین کند تا اینکه عناصر اسطورهای احیا شود.)[25]
به عقیده فیبر اولیوت[26]، مورخ یهودی: "کابالا سنتی است که برخی رهبران بنی اسرائیل از عقاید مصریان باستان آموختند و به صورت شفاهی نسل به نسل منتقل کردند." همچنین یکی دیگر از مورخان یهودی به نام تئودور ریناخ درباره آثار زیانبار عرفان کابالا بر دین یهود این گونه می نویسد: "کابالا یک سم بی صدا بود که وارد عروق یهودیت گردید و تمام آن راآلوده نمود."[27]
نستا، اچ، وبستر[28] نویسنده انگلیسی کتاب "جوامع مخفی و جنبشهای ضدحکومت"[29] اشاره ای به غیر یهودی بودن عرفان کابالا نموده و می نویسد: "همانطور که میدانیم، کنعانیان قبل از سکونت بنی اسرائیل در فلسطین به جادوگری می پرداختند. مصر، هندوستان و یونان نیز طالعبینان و غیبگویان خود را داشتند. یهودیان به جای بیزاری جستن از جادوگری که در قوانین موسی آمده است، این هشدارها را نادیده گرفته، تحت تاثیر جو غالب، با سنت های مذهبی که از عقاید جادوگری به ارث برده بودند، عجین شدند. در همین زمان بخش نظری کابالای یهودی از فلسفة مجوسیان پارسی و از نوافلاطونیان و نوفیثاغورثیان عاریت گرفته شد. بنابراین، یکی از دلائل حقانیت مخالفین کابالیست ها این است که اینک به طور قطع می دانیم کابالا منشا کاملا یهودی نداشته است."[30]
[1] . زرسالاران یهودی وپارسی، ج2، ص243
[2] . زرسالاران یهودی وپارسی، ج2، ص251
[3] . زرسالاران یهودی وپارسی، ج2، ص244
[4] . Sefirah قبالا برخلاف یهودیتِ ظاهری چنین میآموزد که خلقت جهان از طریق سلسلهیی از فیضانات مقام الوهیتGodhead یا عین صوف صورت گرفته است. این ساختارهای فیض یا ده سفیروت ساخت درونی کل واقعیت و ساخت درونی تجلی الاهی است. سِفیرا (سفیروتها) نشاندهندهی هماهنگی دقیقاً متوازنیاند که برای سیلان نیروی الاهی این امکان را فراهم میآورند که بقای انسان و طبیعت را تأمین کند. گناه آدمیان بر این هماهنگی تأثیر گذاشته آن را برمیآشوبد و زمینه را برای فعال شدن شرِّ موجود در آن آماده میکند. قبالا همهی اعتقادات و آیینهای عمدهی یهودیت را مطابق الاهیات باطنی خود که رنگی از همهخدایی دارد از نو تعبیر میکند. (فرهنگ ادیان جهان، ص480)
[5] . باورها و آئین های یهودی، ص 149
[6] . Ein Sof
[7] . زرسالاران یهودی وپارسی، ج2، ص246
[8] . باورها و آیینهای یهودی، ص156
[9] . توضیحات بیشتر پیرامون این شخصیت و فعالیت هایش در همین فصل و در بخش "فراماسونری و کابالا" آمده است.
[10] . زرسالاران یهودی و پارسی، ج2، ص247
[11] . Zohar
[12] . زرسالاران یهودی وپارسی، ج2، ص245
[13] . جریانات بزرگ در عرفان یهودی، ص60
[14] . جریانات بزرگ در عرفان یهودی، ص308
[15] . باورها و آیینهای یهودی، ص159 و160
[16] . Sitra Achra اصطلاحی که در قبالا برای قوای شر به کار میرود و در لغت به معنی (روی دیگر) است. (فرهنگ ادیان جهان، ص404)
[17]. باورها و آیینهای یهودی،ص161
[18] . باورها و آیینهای یهودی، ص159
[19] . باورها و آیینهای یهودی، ص159
[20] . توضیحات بیشتر پیرامون این شخصیت در فصل "شیطان گرایی در دوره مدرن"، بخش "قرن شانزدهم" آمده است.
[21] . شیطان پرستی موجی در زمان حال یا طرحی برای آینده
[22] . دانشنامه فشرده ادیان زنده، ص 55
[23] . به نقل از سایت رسمی انجمن کلیمیان تهران (www.iranjewish.com) ، ذیل معرفی کتاب "آئین قبالا" نوشته شیوا کاویانی.
[24] . Gershom Sholem گرشوم شولم (1897-1982) در سال 1923 به دانشگاه عبری اورشلیم پیوست و در سمت استاد درس عرفان یهود و قبالا (1933-1965) خدمت کرده است. کتاب جریانات بزرگ در عرفان یهودی یکی از تألیفات مهم اوست.
[25] . جریانات بزرگ در عرفان یهودی، ص 83
[26] .Feber de'Olivet
[27] . فراماسونری جهانی ، ص 23
[28] . Nesta H.Webster
[29] . Secret Societies and Subversive Movment
[30] . فراماسونری جهانی، ص 42
نوشته شده توسط: حسین عرب
- [سایر] آیا عرفان یهود (کابالا) شیطانی است؟اگر شما چنین نگرشی دارید بفرمایید چرا کابالا را شیطانی می دانند؟
- [سایر] لطفا درباه ماهیت عرفان کابالا و رابطه آن با عرفان یهود، توضیح دهید. آیا عرفان کابالا مورد حمایت خود یهودیان میباشد؟
- [سایر] کابالا چیست؟ روش های ترویج کابالا چیست؟ مدیتیشن با کابالا نسبتی دارد؟
- [سایر] ارتباط جادو با آیین یهود؟ کابالا چیست؟
- [سایر] کابالا آیا آیینی جادویی است؟ جادو با کابالا و عرفان یهود چه ارتباطی دارد؟
- [سایر] حلول گرایی در عرفان یهود- کابالا- به چه معناست؟
- [سایر] بین عرفان یهود- کابالا- و اومانیسم چه ارتباطی وجود دارد؟
- [سایر] منظور از عرفان کابالا چیست؟ چه اصول و آموزه هایی دارد؟
- [سایر] رابطه اسلام با عرفان چیست؟
- [سایر] رابطه آیین مجوس و مغان چگونه است؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] در غسل باید تمام بدن شسته شود، حتی نباید سر مویی از بدن نشسته بماند. (البته نباید به وسوسههای شیطانی اعتنا کرد)؛ ولی شستن هر چه از باطن شمرده میشود مثل داخل بینی واجب نیست.
- [آیت الله اردبیلی] کاری که برای آن وصیّت میکند، باید جایز و حلال باشد، پس اگر وصیّت کند پولی را صرف کمک به ظالم یا ترویج باطل نمایند، وصیّت او صحیح نیست.
- [آیت الله اردبیلی] وسایل ارتباط جمعی باید در جهت اشاعه مکارم اخلاق و خصال پسندیده انسانی و اشاعه فرهنگ اسلامی قرار گیرند و در این زمینه از اندیشههای متفاوت بهره جویند و از ترویج فرهنگ ضد اسلامی و بیبندوباری به شدّت پرهیز نمایند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کافر یعنی کسی که خدا، یا پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) را قبول ندارد، یا برای خدا شریکی قرار می دهد بنابر احتیاط نجس است، هرچند به یکی از ادیان آسمانی، مانند آیین یهود و نصاری ایمان داشته باشد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر قرار داد رابطه چه سیاسی و چه تجاری بین یکی از دول اسلامی و اجانب، مخالف مصلحت اسلام و مسلمانان باشد، جایز نیست این گونه رابطه، و اگر دولتی اقدام به آن نمود، بر سایر دول اسلامی واجب است آن را الزام کنند به قطع رابطه به هر نحو ممکن است.
- [آیت الله مظاهری] معاشقه زن و مرد نامحرم با یکدیگر از گناهان بزرگ در اسلام است؛ مخصوصاً اگر برای یکدیگر نامهنگاری و یا شعر و شاعری هم بنمایند، و باید با فراموش کردن عشق شیطانی خود، این مرض خانمانسوز و بر باد دهنده دنیا و آخرت را معالجه کنند، و این معالجه گرچه مشکل است، ولی به مرور زمان و با صبر و حوصله ممکن است.
- [امام خمینی] اگر عقد رابطه چه سیاسی و چه تجاری بین یکی از دول اسلامی و اجانب، مخالف مصلحت اسلام و مسلمانان باشد، جایز نیست این گونه رابطه، و اگر دولتی اقدام به آن نمود، بر سایر دول اسلامی واجب است آن را الزام کنند به قطع رابطه به هر نحو ممکن است.
- [امام خمینی] کسانی که ترویج مقاصد ظلمه را میکنند و کمک به جشنها و معاصی و ظلم آنها میکنند از قبیل بعض تجار و کسبه، لازم است بر مسلمانان که آنها را نهی کنند، و اگر تأثیر نکرد، از آنها اعراض کنند و با آنها معاشرت و معامله نکنند.
- [آیت الله وحید خراسانی] تشریح بدن کافر غیر ذمی مرده جایز است و جواز تشریح بدن ذمی و عدم ثبوت دیه جنین ذمی در تشریح ان محل اشکال است مگر ان که در ایین انها جایز باشد که در این صورت مانعی ندارد و اگر مرده ای مسلمان یا ذمی بودن او مشکوک باشد تشریح بدن او جایز است
- [آیت الله اردبیلی] مصرفی که ملک را برای آن وقف میکند، باید معیّن و حلال باشد، بنابر این اگر ملک خود را برای یکی از چند مسجد، بدون تعیین آن وقف نماید یا آن را برای ترویج باطل و نظایر آن وقف کند، صحیح نیست.