عرفان یک مسیری است که به اندازه عمر بشر، قدمت دارد و انسان ها مواضع مختلفی در مقابل آن گرفته اند. اگر عرفان را به یک رود تشبیه کنیم، مواضع انسان ها نسبت به آن این گونه خواهد بود: (یا از این رود می گذرند و عبور می کنند یا در کنار آن خرگاه می زنند و می مانند و یا ناشیانه به آب می زنند و غرق می شوند و یا همچون کف بر سطح آن می لغزند و با آن می روند.)[1] دائمی بودن سخن عرفانی، به دلیل نوع ساخت انسان است. ( انسان دنیای بزرگتری را با خود دارد. در او هستی بزرگتر پیچیده شده.... آنجا که وسعت روح خویش را می شناسد و در آن لحظه که با خویش آشنا می شود و گمشده ی خویش را می یابد،... عطش بزرگ و این نیاز عظیم هم، انسان را به خویش می خواند تا مگر در درون خود، چشمه هایی را بکاود، تا مگر در خویش و با خویش سیراب شود.)[2] البته همه از طریق شناخت این وسعت درونی جذب عرفان نمی شوند، بلکه 1- دردهای درونی بشر 2- بحران های زندگی بشر (نظیر جنگ ها) 3- خستگی و دلزدگی از رفاه و تجمل نیز انسان را به درون خویش می خوانند و زمینه ساز ورود در ساحت عرفان می شوند. بنابراین با شناخت ماهیت عرفان روشن می شود که اسلام بیگانه از عرفان نیست. چون اسلام نیز آمده تا ما را به عوالم بالاتر برساند، به همین دلیل مفهومی به نام جهاد اکبر را طرح می کند: رسول خدا جوخه ای را بجهاد فرستاد و چون برگشتند فرمود مرحبا بمردمی که جهاد اصغر را انجام دادند و جهاد اکبر بر عهده آنها است عرض شد یا رسول اللَّه جهاد اکبر کدامست؟ فرمود جهاد با نفس سپس فرمود بهترین جهاد از کسی است که با نفس خود که میان دو پهلو دارد بجنگد.[3] و در مکالمه مشهور پیامبر (ص) با آن جوان چنین می خوانیم: روزی رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله نماز صبح را با مردم گزارد، سپس در مسجد نگاهش بجوانی افتاد که چرت میزد و سرش پائین می افتاد، رنگش زرد بود و تنش لاغر و چشمانش بگودی فرو رفته، رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله باو فرمود: حالت چگونه است؟ عرضکرد: من با یقین گشته ام، رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله از گفته او در شگفت شد [خوشش آمد] و فرمود: همانا هر یقینی را حقیقتی است. حقیقت یقین تو چیست؟. عرض کرد: یا رسول اللَّه همین یقین من است که مرا اندوهگین ساخته و بیداری شب و تشنگی روزهای گرمم بخشیده و از دنیا و آنچه در دنیا هست بی رغبت گشته ام تا آنجا که گویا عرش پروردگارم را میبینم که برای رسیدگی بحساب خلق برپا شده و مردم برای حساب گرد آمده اند و گویا اهل بهشت را مینگرم که در نعمت میخرامند و بر کرسیها تکیه زده، یک دیگر را معرفی میکنند و گویا اهل دوزخ را می بینم که در آنجا معذبند و بفریادرسی ناله میکنند و گویا اکنون آهنگ زبانه کشیدن آتش دوزخ در گوشم طنین انداز است. رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله باصحاب فرمود: این جوان بنده ایست که خدا دلش را بنور ایمان روشن ساخته، سپس بخود او فرمود: بر این حال که داری ثابت باش. جوان گفت: یا رسول اللَّه از خدا بخواه شهادت در رکابت را روزیم کند. رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله برای او دعا فرمود.[4] بنابراین در اصل عرفان سخنی نیست. اما حال که عرفان شکل های مختلف گرفته و شاخ و برگ هایی یافته است، باید درست و غلط را از بین آن ها بیابیم. و بهترین راه برای فهم مواضع صحیح پیروی مطلق از دین است. عرفان های سرخ پوستی و بودایی و هندویی و ... نیز می تواند برای انسان قدرت هایی خارق العاده به وجود بیاورد، اما همین قدرت ها برای انسان بت جدیدی می شوند و خود همین ها خطر بزرگی را برای او ایجاد می کنند. در عرفان اسلامی، رمز اساسی توحید است و اینکه انسان به دنبال مراتب بالای اخلاص باشد. برای مطالعه بیشتر در این باره و دور ماندن از خطرات عرفان های انحرافی، مراجعه کنید به: روش نقد جلد3، عین صاد. [1]. روش نقد جلد3، عین صاد، ص: 7. [2]. روش نقد جلد3، عین صاد ص: 32. [3]. أمالی الصدوق،ص 467 ،المجلس الحادی و السبعون. [4]. الکافی، ج2، ص: 53.
عرفان یک مسیری است که به اندازه عمر بشر، قدمت دارد و انسان ها مواضع مختلفی در مقابل آن گرفته اند. اگر عرفان را به یک رود تشبیه کنیم، مواضع انسان ها نسبت به آن این گونه خواهد بود:
(یا از این رود می گذرند و عبور می کنند یا در کنار آن خرگاه می زنند و می مانند و یا ناشیانه به آب می زنند و غرق می شوند و یا همچون کف بر سطح آن می لغزند و با آن می روند.)[1]
دائمی بودن سخن عرفانی، به دلیل نوع ساخت انسان است.
( انسان دنیای بزرگتری را با خود دارد. در او هستی بزرگتر پیچیده شده.... آنجا که وسعت روح خویش را می شناسد و در آن لحظه که با خویش آشنا می شود و گمشده ی خویش را می یابد،... عطش بزرگ و این نیاز عظیم هم، انسان را به خویش می خواند تا مگر در درون خود، چشمه هایی را بکاود، تا مگر در خویش و با خویش سیراب شود.)[2]
البته همه از طریق شناخت این وسعت درونی جذب عرفان نمی شوند، بلکه 1- دردهای درونی بشر 2- بحران های زندگی بشر (نظیر جنگ ها) 3- خستگی و دلزدگی از رفاه و تجمل نیز انسان را به درون خویش می خوانند و زمینه ساز ورود در ساحت عرفان می شوند.
بنابراین با شناخت ماهیت عرفان روشن می شود که اسلام بیگانه از عرفان نیست. چون اسلام نیز آمده تا ما را به عوالم بالاتر برساند، به همین دلیل مفهومی به نام جهاد اکبر را طرح می کند:
رسول خدا جوخه ای را بجهاد فرستاد و چون برگشتند فرمود مرحبا بمردمی که جهاد اصغر را انجام دادند و جهاد اکبر بر عهده آنها است عرض شد یا رسول اللَّه جهاد اکبر کدامست؟ فرمود جهاد با نفس سپس فرمود بهترین جهاد از کسی است که با نفس خود که میان دو پهلو دارد بجنگد.[3]
و در مکالمه مشهور پیامبر (ص) با آن جوان چنین می خوانیم:
روزی رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله نماز صبح را با مردم گزارد، سپس در مسجد نگاهش بجوانی افتاد که چرت میزد و سرش پائین می افتاد، رنگش زرد بود و تنش لاغر و چشمانش بگودی فرو رفته، رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله باو فرمود: حالت چگونه است؟ عرضکرد: من با یقین گشته ام، رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله از گفته او در شگفت شد [خوشش آمد] و فرمود: همانا هر یقینی را حقیقتی است. حقیقت یقین تو چیست؟.
عرض کرد: یا رسول اللَّه همین یقین من است که مرا اندوهگین ساخته و بیداری شب و تشنگی روزهای گرمم بخشیده و از دنیا و آنچه در دنیا هست بی رغبت گشته ام تا آنجا که گویا عرش پروردگارم را میبینم که برای رسیدگی بحساب خلق برپا شده و مردم برای حساب گرد آمده اند و گویا اهل بهشت را مینگرم که در نعمت میخرامند و بر کرسیها تکیه زده، یک دیگر را معرفی میکنند و گویا اهل دوزخ را می بینم که در آنجا معذبند و بفریادرسی ناله میکنند و گویا اکنون آهنگ زبانه کشیدن آتش دوزخ در گوشم طنین انداز است.
رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله باصحاب فرمود: این جوان بنده ایست که خدا دلش را بنور ایمان روشن ساخته، سپس بخود او فرمود: بر این حال که داری ثابت باش. جوان گفت: یا رسول اللَّه از خدا بخواه شهادت در رکابت را روزیم کند. رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله برای او دعا فرمود.[4]
بنابراین در اصل عرفان سخنی نیست. اما حال که عرفان شکل های مختلف گرفته و شاخ و برگ هایی یافته است، باید درست و غلط را از بین آن ها بیابیم. و بهترین راه برای فهم مواضع صحیح پیروی مطلق از دین است.
عرفان های سرخ پوستی و بودایی و هندویی و ... نیز می تواند برای انسان قدرت هایی خارق العاده به وجود بیاورد، اما همین قدرت ها برای انسان بت جدیدی می شوند و خود همین ها خطر بزرگی را برای او ایجاد می کنند.
در عرفان اسلامی، رمز اساسی توحید است و اینکه انسان به دنبال مراتب بالای اخلاص باشد.
برای مطالعه بیشتر در این باره و دور ماندن از خطرات عرفان های انحرافی، مراجعه کنید به: روش نقد جلد3، عین صاد.
[1]. روش نقد جلد3، عین صاد، ص: 7.
[2]. روش نقد جلد3، عین صاد ص: 32.
[3]. أمالی الصدوق،ص 467 ،المجلس الحادی و السبعون.
[4]. الکافی، ج2، ص: 53.
- [سایر] لطفا درباه ماهیت عرفان کابالا و رابطه آن با عرفان یهود، توضیح دهید. آیا عرفان کابالا مورد حمایت خود یهودیان میباشد؟
- [سایر] رابطه عرفان کابالا با ترویج آیین های شیطانی چیست؟
- [سایر] رابطه اشو و عرفان های هندوئی چیست لطفا توضیح دهید؟
- [سایر] عرفان در اسلام چه جایگاهی دارد؟
- [سایر] رابطه میان شک و عرفان چیست و آیا اصلاً آنها به هم ربطی دارند یا خیر؟
- [سایر] حسیدیسم قرون وسطی و حسیدیسم جدید چه رابطه ای با عرفان یهود دارند؟
- [سایر] چه رابطه ای در عرفان و سیاست امام خمینی ره وجود دارد؟
- [سایر] رابطه میان شک و عرفان چیست و آیا اصلاً آنها به هم ربطی دارند یا خیر؟
- [سایر] نسبت میان «دین اسلام» و «عرفان» چیست؟
- [سایر] بین عرفان تشیع و دیگر مکتبهای عرفانی و تصوف اعم از مسلمان و غیر مسلمان چه فرق اساسی وجود دارد؟
- [امام خمینی] اگر عقد رابطه چه سیاسی و چه تجاری بین یکی از دول اسلامی و اجانب، مخالف مصلحت اسلام و مسلمانان باشد، جایز نیست این گونه رابطه، و اگر دولتی اقدام به آن نمود، بر سایر دول اسلامی واجب است آن را الزام کنند به قطع رابطه به هر نحو ممکن است.
- [آیت الله اردبیلی] معاشرت و رابطه با غیر مسلمانان نیز باید مطابق با مقرّرات اسلام تنظیم گردد، بنابر این باید از کارهایی همچون تخلّف از قراردادها، پیمانها و وعدهها، غَشّ در معامله، کم فروشی، خیانت در امانت، اجحاف و نظایر آن خودداری شود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] روابط تجاری و سیاسی با بعض دول که آلت دست دول بزرگ جائر هستند از قبیل دولت اسرائیل، جایز نیست. و بر مسلمانان لازم است که به هر نحو ممکن با این نحو روابط مخالفت کنند، و بازرگانانی که با اسرائیل و عمال اسرائیل روابط تجاری دارند، خائن به اسلام و مسلمانان و کمک کار به هدم احکام اسلام هستند، و بر مسلمانان لازم است با این خیانت کاران چه دولت و چه تجار قطع رابطه کنند، و آنها را ملزم به قطع رابطه با این نحو دولت ها کنند.
- [آیت الله اردبیلی] روابط تجاری و سیاسی با دولتهایی که در حال جنگ با اسلام و مسلمانان هستند، در صورتی که موجب تقویت آنان گردد، جایز نیست و بر مسلمانان لازم است که به هر نحو ممکن است، با این نحو روابط مخالفت کنند و بازرگانانی که با آنان و عمّال آنان روابط تجاری دارند، خائن به اسلام و مسلمانان و معاون و شریک در نابودی احکام هستند و بر مسلمانان لازم است با این خیانتکاران چه دولتها و چه تجّار قطع رابطه کنند و آنها را ملزم به توبه و ترک روابط با این گونه دولتها کنند.
- [آیت الله اردبیلی] معاشرت سالم با کفّاری که در حال جنگ با مسلمانان نیستند و ایجاد روابط فرهنگی، سیاسی، تجاری و اقتصادی با آنها از طرف دولت اسلامی یا اشخاص، تا زمانی که خوف تقویت کفر و ترویج فساد و انحراف فکری یا عملی و ایجاد سلطه از ناحیه آنان بر مسلمانان و کشور اسلامی در بین نباشد، اشکال ندارد؛ ولی رابطه با کفّاری که در حال جنگ با مسلمانان میباشند، مخصوصا اگر موجب تقویت آنان شود، جایز نیست.
- [آیت الله نوری همدانی] روابط تجاری و سیاسی با بعضی دوَل که آلت دست دوَل بزرگ جائر هستند از قبیل دولت اسرائیل ، جائز نیست ، و بر مسلمانان لازم است که به هر نحو ممکن با این نحو روابط مخالفت کنند ، و بازرگانانی که با اسرائیل و عمّال اسرائیل روابط تجاری دارند ، خائن به اسلام و مسلمانان و کمک کار به هدم احکام اسلام هستند ، و بر مسلمانان لازم است با این خیانت کاران چه دولتها و چه تجّار قطع رابطه کنند ، و آنها را ملزم کنند به توب و ترک روابط با این نحو دولتها .
- [امام خمینی] روابط تجاری و سیاسی با بعض دول که آلت دست دول بزرگ جائر هستند از قبیل دولت اسرائیل، جایز نیست، و بر مسلمانان لازم است که به هر نحو ممکن است با این نحو روابط مخالفت کنند، و بازرگانانی که با اسرائیل و عمال اسرائیل روابط تجاری دارند، خائن به اسلام و مسلمانان و کمک کار به هدم احکام هستند، و بر مسلمانان لازم است با این خیانتکاران چه دولتها و چه تجار قطع رابطه کنند، و آنها را ملزم کنند به توبه و ترک روابط با این نحو دولتها. مسائل دفاع از جان و عرض در کتاب (تحریر الوسیله) است به آنجا رجوع شود.
- [آیت الله بروجردی] کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه، پاک میباشد، ولی احکام دیگر مسلمانان را ندارد، مثلاً نمیتواند زن مسلمان بگیرد و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود.
- [آیت الله خوئی] کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه، پاک میباشد، ولی احکام دیگر مسلمانان را ندارد، مثلًا نمیتواند زن مسلمان بگیرد و باید در قبرستان مسلمانان دفن نشود.
- [آیت الله مظاهری] اگر کافر به هر لغتی شهادتین بگوید مسلمان میشود و بعد از مسلمان شدن احکام اسلام بر او بار میشود گرچه ندانیم قلباً مسلمان شده یا نه، ولی اگر بدانیم قلباً مسلمان نشده است مسلمان نیست و احکام اسلام را ندارد و همچنین است هرگاه شهادتین نگوید ولی قلباً به معنای او ایمان داشته باشد. 8 - تبعیّت