رابطه اسلام با عرفان چیست؟
عرفان یک مسیری است که به اندازه عمر بشر، قدمت دارد و انسان ها مواضع مختلفی در مقابل آن گرفته اند. اگر عرفان را به یک رود تشبیه کنیم، مواضع انسان ها نسبت به آن این گونه خواهد بود: (یا از این رود می ‌گذرند و عبور می‌ کنند یا در کنار آن خرگاه می ‌زنند و می ‌مانند و یا ناشیانه به آب می‌ زنند و غرق می ‌شوند و یا همچون کف بر سطح آن می ‌لغزند و با آن می‌ روند.)[1] دائمی بودن سخن عرفانی، به دلیل نوع ساخت انسان است. ( انسان دنیای بزرگ‌تری را با خود دارد. در او هستی بزرگ‌تر پیچیده شده.... آنجا که وسعت روح خویش را می ‌شناسد و در آن لحظه که با خویش آشنا می ‌شود و گمشده ‌ی خویش را می‌ یابد،... عطش بزرگ و این نیاز عظیم هم، انسان را به خویش می ‌خواند تا مگر در درون خود، چشمه‌ هایی را بکاود، تا مگر در خویش و با خویش سیراب شود.)[2] البته همه از طریق شناخت این وسعت درونی جذب عرفان نمی شوند، بلکه 1- دردهای درونی بشر 2- بحران های زندگی بشر (نظیر جنگ ها) 3- خستگی و دلزدگی از رفاه و تجمل نیز انسان را به درون خویش می خوانند و زمینه ساز ورود در ساحت عرفان می شوند. بنابراین با شناخت ماهیت عرفان روشن می شود که اسلام بیگانه از عرفان نیست. چون اسلام نیز آمده تا ما را به عوالم بالاتر برساند، به همین دلیل مفهومی به نام جهاد اکبر را طرح می کند: رسول خدا جوخه ‌ای را بجهاد فرستاد و چون برگشتند فرمود مرحبا بمردمی که ‌جهاد اصغر را انجام دادند و جهاد اکبر بر عهده آنها است عرض شد یا رسول اللَّه جهاد اکبر کدامست؟ فرمود جهاد با نفس سپس فرمود بهترین جهاد از کسی است که با نفس خود که میان دو پهلو دارد  بجنگد.[3] و در مکالمه مشهور پیامبر (ص) با آن جوان چنین می خوانیم: روزی رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله نماز صبح را با مردم گزارد، سپس در مسجد نگاهش بجوانی افتاد که چرت میزد و سرش پائین می ‌افتاد، رنگش زرد بود و تنش لاغر و چشمانش بگودی فرو رفته، رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله باو فرمود: حالت چگونه است؟ عرضکرد: من با یقین گشته ‌ام، رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله از گفته او در شگفت شد [خوشش آمد] و فرمود: همانا هر یقینی را حقیقتی است. حقیقت یقین تو چیست؟. عرض کرد: یا رسول اللَّه همین یقین من است که مرا اندوهگین ساخته و بیداری شب و تشنگی روزهای گرمم بخشیده و از دنیا و آنچه در دنیا هست بی‌ رغبت گشته ‌ام تا آنجا که گویا عرش پروردگارم را میبینم که برای رسیدگی بحساب خلق برپا شده و مردم برای حساب گرد آمده ‌اند و گویا اهل بهشت را مینگرم که در نعمت میخرامند و بر کرسیها تکیه زده، یک دیگر را معرفی میکنند و گویا اهل دوزخ را می ‌بینم که در آنجا معذبند و بفریادرسی ناله میکنند و گویا اکنون آهنگ زبانه کشیدن آتش دوزخ در گوشم طنین انداز است. رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله باصحاب فرمود: این جوان بنده ‌ایست که خدا دلش را بنور ایمان روشن ساخته، سپس بخود او فرمود: بر این حال که داری ثابت باش. جوان گفت: یا رسول اللَّه از خدا بخواه شهادت در رکابت را روزیم کند. رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله برای او دعا فرمود.[4] بنابراین در اصل عرفان سخنی نیست. اما حال که عرفان شکل های مختلف گرفته و شاخ و برگ هایی یافته است، باید درست و غلط را از بین آن ها بیابیم. و بهترین راه برای فهم مواضع صحیح پیروی مطلق از دین است. عرفان های سرخ پوستی و بودایی و هندویی و ... نیز می تواند برای انسان قدرت هایی خارق العاده به وجود بیاورد، اما همین قدرت ها برای انسان بت جدیدی می شوند و خود همین ها خطر بزرگی را برای او ایجاد می کنند. در عرفان اسلامی، رمز اساسی توحید است و اینکه انسان به  دنبال مراتب بالای اخلاص باشد. برای مطالعه بیشتر در این باره و دور ماندن از خطرات عرفان های انحرافی، مراجعه کنید به: روش نقد جلد3، عین صاد. [1]. روش نقد جلد3، عین صاد، ص: 7. [2]. روش نقد جلد3، عین صاد ص: 32. [3]. أمالی الصدوق،ص 467 ،المجلس الحادی و السبعون‌. [4]. الکافی، ج‌2، ص: 53.
عنوان سوال:

رابطه اسلام با عرفان چیست؟


پاسخ:

عرفان یک مسیری است که به اندازه عمر بشر، قدمت دارد و انسان ها مواضع مختلفی در مقابل آن گرفته اند. اگر عرفان را به یک رود تشبیه کنیم، مواضع انسان ها نسبت به آن این گونه خواهد بود:
(یا از این رود می ‌گذرند و عبور می‌ کنند یا در کنار آن خرگاه می ‌زنند و می ‌مانند و یا ناشیانه به آب می‌ زنند و غرق می ‌شوند و یا همچون کف بر سطح آن می ‌لغزند و با آن می‌ روند.)[1]
دائمی بودن سخن عرفانی، به دلیل نوع ساخت انسان است.
( انسان دنیای بزرگ‌تری را با خود دارد. در او هستی بزرگ‌تر پیچیده شده.... آنجا که وسعت روح خویش را می ‌شناسد و در آن لحظه که با خویش آشنا می ‌شود و گمشده ‌ی خویش را می‌ یابد،... عطش بزرگ و این نیاز عظیم هم، انسان را به خویش می ‌خواند تا مگر در درون خود، چشمه‌ هایی را بکاود، تا مگر در خویش و با خویش سیراب شود.)[2]

البته همه از طریق شناخت این وسعت درونی جذب عرفان نمی شوند، بلکه 1- دردهای درونی بشر 2- بحران های زندگی بشر (نظیر جنگ ها) 3- خستگی و دلزدگی از رفاه و تجمل نیز انسان را به درون خویش می خوانند و زمینه ساز ورود در ساحت عرفان می شوند.

بنابراین با شناخت ماهیت عرفان روشن می شود که اسلام بیگانه از عرفان نیست. چون اسلام نیز آمده تا ما را به عوالم بالاتر برساند، به همین دلیل مفهومی به نام جهاد اکبر را طرح می کند:
رسول خدا جوخه ‌ای را بجهاد فرستاد و چون برگشتند فرمود مرحبا بمردمی که ‌جهاد اصغر را انجام دادند و جهاد اکبر بر عهده آنها است عرض شد یا رسول اللَّه جهاد اکبر کدامست؟ فرمود جهاد با نفس سپس فرمود بهترین جهاد از کسی است که با نفس خود که میان دو پهلو دارد  بجنگد.[3]

و در مکالمه مشهور پیامبر (ص) با آن جوان چنین می خوانیم:
روزی رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله نماز صبح را با مردم گزارد، سپس در مسجد نگاهش بجوانی افتاد که چرت میزد و سرش پائین می ‌افتاد، رنگش زرد بود و تنش لاغر و چشمانش بگودی فرو رفته، رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله باو فرمود: حالت چگونه است؟ عرضکرد: من با یقین گشته ‌ام، رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله از گفته او در شگفت شد [خوشش آمد] و فرمود: همانا هر یقینی را حقیقتی است. حقیقت یقین تو چیست؟.
عرض کرد: یا رسول اللَّه همین یقین من است که مرا اندوهگین ساخته و بیداری شب و تشنگی روزهای گرمم بخشیده و از دنیا و آنچه در دنیا هست بی‌ رغبت گشته ‌ام تا آنجا که گویا عرش پروردگارم را میبینم که برای رسیدگی بحساب خلق برپا شده و مردم برای حساب گرد آمده ‌اند و گویا اهل بهشت را مینگرم که در نعمت میخرامند و بر کرسیها تکیه زده، یک دیگر را معرفی میکنند و گویا اهل دوزخ را می ‌بینم که در آنجا معذبند و بفریادرسی ناله میکنند و گویا اکنون آهنگ زبانه کشیدن آتش دوزخ در گوشم طنین انداز است.
رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله باصحاب فرمود: این جوان بنده ‌ایست که خدا دلش را بنور ایمان روشن ساخته، سپس بخود او فرمود: بر این حال که داری ثابت باش. جوان گفت: یا رسول اللَّه از خدا بخواه شهادت در رکابت را روزیم کند. رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله برای او دعا فرمود.[4]

بنابراین در اصل عرفان سخنی نیست. اما حال که عرفان شکل های مختلف گرفته و شاخ و برگ هایی یافته است، باید درست و غلط را از بین آن ها بیابیم. و بهترین راه برای فهم مواضع صحیح پیروی مطلق از دین است.
عرفان های سرخ پوستی و بودایی و هندویی و ... نیز می تواند برای انسان قدرت هایی خارق العاده به وجود بیاورد، اما همین قدرت ها برای انسان بت جدیدی می شوند و خود همین ها خطر بزرگی را برای او ایجاد می کنند.
در عرفان اسلامی، رمز اساسی توحید است و اینکه انسان به  دنبال مراتب بالای اخلاص باشد.

برای مطالعه بیشتر در این باره و دور ماندن از خطرات عرفان های انحرافی، مراجعه کنید به: روش نقد جلد3، عین صاد.

[1]. روش نقد جلد3، عین صاد، ص: 7.
[2]. روش نقد جلد3، عین صاد ص: 32.
[3]. أمالی الصدوق،ص 467 ،المجلس الحادی و السبعون‌.
[4]. الکافی، ج‌2، ص: 53.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین