شرکت در کلاس های یوگا که به عنوان یک ورزش شناخته می شود، چه اشکالی دارد؟ درست است که یوگا امروزه در کشور ما با نام کمیته یوگای ایران و به عنوان یک ورزش مطرح است؛ اما اساتید و مربیان یوگا آن را به عنوان یک مسلک ماواریی و به عنوان یک عرفان مطرح می کنند و اصلاً قبول نمیکنند که یوگا تنها یک ورزش است آنها به صراحت میگویند که یوگا راه رسیدن به سعادت و عالم معناست. اگر به یوگا به عنوان ورزش نگریسته شود، اشکالی ندارد، اما اگر به عنوان یک سری آموزههای معنوی در نظر گرفته شود، آن گاه جای بحث است. با این نگاه دیگر نمیتوان با خوشبینی برخورد کرد و گفت یوگا در کشور ما معارضهای با دین و معارف اسلامی ندارد، چرا که همان ادعای نجات و سعادت که رسولان الهی داشتهاند، الان در یوگا پرچم آن را برداشتهاند و ندای تکامل سر میدهند، مروجان داخلی یوگا در مواجهه با متدینان و علما ادعا میکنند که یوگا فقط ورزش است و با اعتقادات اسلامی کاملاً همسوست؛ اما در حلقههای بالاتر یوگا و خصوصاً در کتاب هایی که مبانی یوگا را توضیح داده اند، بسیاری از مسلمات دینی و اسلامی نفی می شود و یوگا به عنوان (جایگزین دین) که میتواند انسانها را به سعادت و تعالی برساند، معرفی میشود. مثلاً در کتاب (گنجینه اسرار یوگا) تألیف و ترجمه سید جلالالدین موسوینسب( مروج یوگا در ایران که نظریاتش در باب یوگا برای طرفداران آن حرف آخر محسوب میشود)، به کرات از عرفانی بودن یوگا سخن رفته است. این کتاب یکی از 250 عنوان کتابی است که در ترویج یوگا به زبان فارسی نوشته شده و شش بار تجدید چاپ شده است. موسوینسب به شدت با ورزش خواندن یوگا مخالف است و میگوید که یوگا به عنوان یک آیین و عرفان باید مطرح شود: (معتقدم آنهایی که یوگا را ورزش مینامد، به فرهنگ خیانت میکنند تا دشمنان ملی را شاد کنند.) او معتقد است که ادیان الهی از جمله دین اسلام، ناقص بودهاند و یوگا آیین کامل است و میگوید: (تمام ادیان از جمله اسلام و مسیحیت متناسب با زمان و شعور انسان هر یک درک خاصی از عملکرد ذهن داشتهاند که اغلب نارسا بوده و موجب اختلاف شده است.) وی ضمن اینکه اسلام را نارسا معرفی میکند، صریحاً به اذکار شرکآلود که هندوییسم در تقدس شیوا یکی از خدایان هندو به کار میبرد، توصیه میکند و میگوید که ذکر (ام ناما شیوایا) (من در مقابل شیوا سر تعظیم فرود میآورم) دارای اثر خاص روحی است. اگر عرفان به معنی راهی است که به رضایت خداوند که هم مبدأ هستی است و هم بازگشت همه چیز به اوست؛ ختم میشود، با چه اطمینانی ادعا میشود که یوگا انسانها را به این رضایت می رساند؟! گیریم که بیداری کندالینی در بدن حقیقت داشته باشد، قصه چاکراها و نادیها همگی درست باشد، به فرض که انسان بتواند در سایه یوگا، تنشهای روانی و استرسهای روحی خود را کاهش دهد و با یادگیری چند هزار تکنیک در یوگا به انضباط ذهنی هم دست یابد، دست آخر چه تضمینی وجود دارد که با این امور، رضایت خداوند حاصل شود؟ اگر منظور از عرفان، رسیدن به قدرتهای غیر عادی است که مرتاضان ادعا میکنند؛ باید گفت: این گونه قدرتها ضمن اینکه با معجزات و کرامات اولیای الهی، تفاوت ماهوی دارد و دو گونه محسوب میشوند، اولاً مخصوص یوگیها و مرتاضان نیست؛ ثانیاً، اینگونه قدرتها به خودی خود دلیل بر هیچ مزیتی نیست، چه رسد به این که روشنگر راه حقیقت و عرفان ناب و معنویت راستین باشد. بنابراین، بسیاری از مبانی یوگا با معارف دینی سازگاری ندارد، در یوگا، همچون دیگر ادیان و معنویتهای هندی، مفهوم تناسخ تبلیغ میشود، تناسخ به معنی حلول روح انسان به یک کالبد جدید در دنیاست؛ یعنی روح، پس از مرگ انسان به عالم برزخ یا قیامت یا عوالم دیگر منتقل نمیشود، بلکه در همین عالم در قالب و جسمی جدید (مثلاً یک جنین، حیوان، گیاه یا چیزهای دیگر) وارد میشود و حیات جدیدی را تجربه میکند و همین طور پیدرپی در زندگیهای مکرر، به حیات خود ادامه میدهد. با این تبیین، کسانی که به تناسخ معتقدند، به عالم برزخ و رستاخیز اعتقادی ندارند و بدون اینکه به قیامت و رستاخیز نیازی باشد و حساب وکتابی لازم بیاید، به زندگانیهای مداوم روح، در دنیا دل میبندند. از دیگر مباحثی که پیرامون یوگا باید به آن اشاره شود این است که با کمی دقت در مبانی یوگا، در مییابیم که آموزهها و تعلیمات در یوگا به گونهای است که نه (باخدایی) از آن بر میآید و نه (بیخدایی). به عبارت دیگر در یوگا فقط به نام خدا بسنده شده و آنچه رکن و اساس یوگا است، (روان آرام و ذهن بسامان) است؛ بدون اینکه ذهن و روان با خدا نسبتی روشن داشته باشند و بدون اینکه از ذهن و روان، چیزی به نام خدا جستوجو شود، لذا آنچه در متون اسلامی، غایت سلوک معرفی شده، قرب خداست. چنین قربی در بطن خود، روان آرام و ضمیر روشن را به همراه دارد. روان آرام و ذهن سامان یافته، نه غایت و تمام حقیقت سلوک، بلکه شرط و یا لازمه ورود به سلوک معنوی است. باید گفت، آنچه یوگا در این ساحت برای پیروانش به ارمغان میآورد، حداکثر پرورش انسانی متعادل است، نه انسانی راه یافته به معرفت الهی.
شرکت در کلاس های یوگا که به عنوان یک ورزش شناخته می شود، چه اشکالی دارد؟
شرکت در کلاس های یوگا که به عنوان یک ورزش شناخته می شود، چه اشکالی دارد؟
درست است که یوگا امروزه در کشور ما با نام کمیته یوگای ایران و به عنوان یک ورزش مطرح است؛ اما اساتید و مربیان یوگا آن را به عنوان یک مسلک ماواریی و به عنوان یک عرفان مطرح می کنند و اصلاً قبول نمیکنند که یوگا تنها یک ورزش است
آنها به صراحت میگویند که یوگا راه رسیدن به سعادت و عالم معناست. اگر به یوگا به عنوان ورزش نگریسته شود، اشکالی ندارد، اما اگر به عنوان یک سری آموزههای معنوی در نظر گرفته شود، آن گاه جای بحث است.
با این نگاه دیگر نمیتوان با خوشبینی برخورد کرد و گفت یوگا در کشور ما معارضهای با دین و معارف اسلامی ندارد، چرا که همان ادعای نجات و سعادت که رسولان الهی داشتهاند، الان در یوگا پرچم آن را برداشتهاند و ندای تکامل سر میدهند، مروجان داخلی یوگا در مواجهه با متدینان و علما ادعا میکنند که یوگا فقط ورزش است و با اعتقادات اسلامی کاملاً همسوست؛ اما در حلقههای بالاتر یوگا و خصوصاً در کتاب هایی که مبانی یوگا را توضیح داده اند، بسیاری از مسلمات دینی و اسلامی نفی می شود و یوگا به عنوان (جایگزین دین) که میتواند انسانها را به سعادت و تعالی برساند، معرفی میشود.
مثلاً در کتاب (گنجینه اسرار یوگا) تألیف و ترجمه سید جلالالدین موسوینسب( مروج یوگا در ایران که نظریاتش در باب یوگا برای طرفداران آن حرف آخر محسوب میشود)، به کرات از عرفانی بودن یوگا سخن رفته است. این کتاب یکی از 250 عنوان کتابی است که در ترویج یوگا به زبان فارسی نوشته شده و شش بار تجدید چاپ شده است.
موسوینسب به شدت با ورزش خواندن یوگا مخالف است و میگوید که یوگا به عنوان یک آیین و عرفان باید مطرح شود: (معتقدم آنهایی که یوگا را ورزش مینامد، به فرهنگ خیانت میکنند تا دشمنان ملی را شاد کنند.) او معتقد است که ادیان الهی از جمله دین اسلام، ناقص بودهاند و یوگا آیین کامل است و میگوید: (تمام ادیان از جمله اسلام و مسیحیت متناسب با زمان و شعور انسان هر یک درک خاصی از عملکرد ذهن داشتهاند که اغلب نارسا بوده و موجب اختلاف شده است.) وی ضمن اینکه اسلام را نارسا معرفی میکند، صریحاً به اذکار شرکآلود که هندوییسم در تقدس شیوا یکی از خدایان هندو به کار میبرد، توصیه میکند و میگوید که ذکر (ام ناما شیوایا) (من در مقابل شیوا سر تعظیم فرود میآورم) دارای اثر خاص روحی است.
اگر عرفان به معنی راهی است که به رضایت خداوند که هم مبدأ هستی است و هم بازگشت همه چیز به اوست؛ ختم میشود، با چه اطمینانی ادعا میشود که یوگا انسانها را به این رضایت می رساند؟! گیریم که بیداری کندالینی در بدن حقیقت داشته باشد، قصه چاکراها و نادیها همگی درست باشد، به فرض که انسان بتواند در سایه یوگا، تنشهای روانی و استرسهای روحی خود را کاهش دهد و با یادگیری چند هزار تکنیک در یوگا به انضباط ذهنی هم دست یابد، دست آخر چه تضمینی وجود دارد که با این امور، رضایت خداوند حاصل شود؟
اگر منظور از عرفان، رسیدن به قدرتهای غیر عادی است که مرتاضان ادعا میکنند؛ باید گفت: این گونه قدرتها ضمن اینکه با معجزات و کرامات اولیای الهی، تفاوت ماهوی دارد و دو گونه محسوب میشوند، اولاً مخصوص یوگیها و مرتاضان نیست؛ ثانیاً، اینگونه قدرتها به خودی خود دلیل بر هیچ مزیتی نیست، چه رسد به این که روشنگر راه حقیقت و عرفان ناب و معنویت راستین باشد.
بنابراین، بسیاری از مبانی یوگا با معارف دینی سازگاری ندارد، در یوگا، همچون دیگر ادیان و معنویتهای هندی، مفهوم تناسخ تبلیغ میشود، تناسخ به معنی حلول روح انسان به یک کالبد جدید در دنیاست؛ یعنی روح، پس از مرگ انسان به عالم برزخ یا قیامت یا عوالم دیگر منتقل نمیشود، بلکه در همین عالم در قالب و جسمی جدید (مثلاً یک جنین، حیوان، گیاه یا چیزهای دیگر) وارد میشود و حیات جدیدی را تجربه میکند و همین طور پیدرپی در زندگیهای مکرر، به حیات خود ادامه میدهد. با این تبیین، کسانی که به تناسخ معتقدند، به عالم برزخ و رستاخیز اعتقادی ندارند و بدون اینکه به قیامت و رستاخیز نیازی باشد و حساب وکتابی لازم بیاید، به زندگانیهای مداوم روح، در دنیا دل میبندند.
از دیگر مباحثی که پیرامون یوگا باید به آن اشاره شود این است که با کمی دقت در مبانی یوگا، در مییابیم که آموزهها و تعلیمات در یوگا به گونهای است که نه (باخدایی) از آن بر میآید و نه (بیخدایی). به عبارت دیگر در یوگا فقط به نام خدا بسنده شده و آنچه رکن و اساس یوگا است، (روان آرام و ذهن بسامان) است؛ بدون اینکه ذهن و روان با خدا نسبتی روشن داشته باشند و بدون اینکه از ذهن و روان، چیزی به نام خدا جستوجو شود، لذا آنچه در متون اسلامی، غایت سلوک معرفی شده، قرب خداست. چنین قربی در بطن خود، روان آرام و ضمیر روشن را به همراه دارد. روان آرام و ذهن سامان یافته، نه غایت و تمام حقیقت سلوک، بلکه شرط و یا لازمه ورود به سلوک معنوی است.
باید گفت، آنچه یوگا در این ساحت برای پیروانش به ارمغان میآورد، حداکثر پرورش انسانی متعادل است، نه انسانی راه یافته به معرفت الهی.
- [سایر] یوگا ورزش است یا عرفان؟
- [سایر] از نظر اسلام ورزش یوگا رد می شود یا تایید؟
- [آیت الله بهجت] ورزش یوگا از نظر شرعی چه حکمی دارد؟
- [سایر] تکنیک های جسمی یوگا چیست؟ اصلا یوگا چه خصوصیاتی دارد که توانسته اند آن را زیرمجموعه ورزش ببرند؟
- [سایر] سلام حکم ورزش یوگا چیست؟ آیا حرکات آن شیطان پرستی است؟
- [آیت الله سبحانی] آیا سحر یا ورزش یوگا یا تمرکز فکر و برخی ریاضتهای فکری بدون ارتکاب حرام جایز است؟
- [سایر] سلام حاج آقا من لینک کلاس های مجردهای شما را خوندم برام خیلی جالب بود دوست داشتم توی این کلاس ها شرکت کنم اولا که من تهران نیستم دوم اینکه شرایطم با شرایطی که در لینک درج کردید نمی خونه من چی کار کنم می تونم توی کلاس هاتون شرکت کنم خیلی دوست دارم توی این کلاس ها شرکت کنم خواهش میکنم
- [سایر] میخواستم بپرسم که آیا میشود من از تمرینات یوگا برای آرامش استفاده کنم؟ آیا این نوع ورزش منافاتی با دین اسلام دارد ؟ یعنی مشکلی با دین ندارد؟ البته من خودم نماز میخوانم و قرآن میخوانم ولی برای تسلط بر بدنم احتیاج به ورزش دارم و کمی در کارهایم بی برنامه هستم حالا میتوانم از این روش استفاده کنم؟
- [سایر] سلام و عرض خسته نباشید. در آلبومتان کلاس روحانیون رو دیدم اما توضیحی ارایه نکردید! میخواستم بدونم که آیا طلاب هم میتوانند شرکت کنند یا اینکه خصوصیست؟ و اگر خصوصیست طلاب چگونه میتوانند در کلاس ها شرکت نمایند
- [آیت الله مکارم شیرازی] از قدیم سوارکاری یک ورزش پایه بود و شرط بندی در آن اشکالی ندارد. آیا امروز که رانندگی جایگزین سوارکاری شده میتوان در آن شرط بندی کرد؟
- [آیت الله علوی گرگانی] خواندن نماز ظهر برای کسی که به نماز جمعه شرکت نکرده در اوّل وقت فضیلت، اشکالی ندارد گرچه تأخیر انداختن جهت مراعات احتیاط بهتر است.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر در عقد شرط کنند کسی که کار میکند، یا بیشتر از شریک دیگر کار میکند بیشتر منفعت ببرد، باید آنچه را شرط کردهاند به او بدهند و همچنین است اگر شرط کنند کسی که کار نمیکند، یا کمتر کار میکند بیشتر منفعت ببرد، شرکت آنان اشکالی ندارد و تا زمانی که عقد شرکت باقی است باید بشرط عمل کنند.
- [آیت الله علوی گرگانی] شریکی که اختیار سرمایه شرکت با اوست باید به قرارداد شرکت عمل کند، مثلاً اگر با او قرار گذاشتهاند که نسیه بخرد، یا نقد بفروشد یا جنس را از محلّ مخصوصی بخرد باید به همان قرارداد رفتار نماید و اگر با او قراری نگذاشته باشند، باید بطور معمول معامله کند ودادوستدی نماید که برای شرکت ضرر نداشته باشد ونباید نسیه بخرد یا نسیه بفروشد یا مال شرکت را در مسافرت همراه خود ببرد در صورتی که اینها متعارف نباشد ولی در صورت معمول بودن همانند زمان ما دیگر اشکالی ندارد.
- [آیت الله سیستانی] کسی که با دیگری شریک است ، اگر خمس منافع خود را بدهد و شریک او ندهد ، و در سال بعد از مالی که خمسش را نداده برای سرمایه شرکت بگذارد ، تصرف شخص اول با فرض اینکه شیعه اثنا عشری است در مال مشترک اشکالی ندارد .
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر چند نفر در مزدی که از کار خودشان میگیرند با یکدیگر شرکت کنند، مثلاً چند دلّاک با هم قرار بگذارند هر قدر مزد میگیرند با هم قسمت کنند، شرکت آنان صحیح نیست و به این شرکت، (شرکت ابدان) میگویند.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر بخواهند درچند دیگشیره بپزند، استعمالکفگیر در دیگهایی که جوشیده اشکالی ندارد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر به اندازه رکوع خم شود ولی دستها را به زانو نگذارد، اشکالی ندارد.
- [آیت الله سیستانی] شرکت به دو نحو است : شرکت اذنی ، و آن این است که قبل از معامله شرکت مال التجاره به نحو مشاع بین شرکا مشترک باشد ، و شرکت معاوضی ، و آن به این صورت است که هر کدام مال خود را برای شرکت حاضر میکند ، که در نتیجه هر کدام نصف مال خود را ، با نصف مال دیگری معاوضه میکند . پس اگر معیّن نکنند که کدام یک از آنان با سرمایه خرید و فروش نماید ، در شرکت اذنی هیچ یک از آنان بدون اجازه دیگری نمیتواند با آن سرمایه معامله کند ، ولی در شرکت معاوضی هر کدام میتوانند به نحوی که به شرکت ضرر نزند معامله کنند .
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر انسان برای معالجه کسی ناچار شود که به عورت او نگاه کند، اشکالی ندارد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر وضوی بعضی از اعضاء را ارتماسی و بعضی را غیر ارتماسی انجام دهد اشکالی ندارد.