آیا آن علمی که خداوند گفته و ما را به آن تشویق کرده همین علوم است، بهتر است بگویم همین رشته هایی است که ما می خوانیم؟ آیا منحصرا دینی و مذهبی نیست؟ 1 امام کاظم (ع) فرمودند: ( إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آیَةٌ مُحْکَمَةٌ أَوْ فَرِیضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلَاهُنَّ هُوَ فَضْل علم فقط بر سه قسم است ؛ آیه ی محکمه ، فریضه ی عادله ، و سنّت قائمه و آنچه غیر از اینهاست زیادت و فضل است. ) (بحار الأنوار ، ج1 ،ص211 ) توضیح: طبق این حدیث علم به دو قسم کلّی تقسیم شده ؛ علمی که سعادت حقیقی و ابدی بشر در گرو آن می باشد و آن سه گونه علم می باشد و علمی که دانستن آن فضیلت است ولی نقش مستقیم در سعادت حقیقی و ابدی انسان ندارد ؛ و آن تمام علومی است که خارج از این سه طایفه از علوم باشد. امّا سه طایفه از علوم عبارتند از: الف آیه ی محکمه: که مراد از آن ظاهراً هستی شناسی است که به زیر شاخه های خداشناسی ، انسان شناسی و گیتی شناسی تقسیم می شود. چرا که در خداشناسی از اسماء الهی بحث می شود که آیات فوق نوری ذات حقّ تعالی می باشند ؛ حتّی آنجا هم که وجود خدا اثبات می شود باز بحث از اسماء الهی است ؛ چون الموجود نیز اسمی از اسماء ذات حقّ است. امّا کنه ذات اساساً قابل تصوّر نیست تا موضوع علمی واقع شود. همچنین در انسان شناسی از خلیفة الله بحث می شود که مصداق آن یا نبی یا امام یا ولیّ خداست و باقی انسان بالقوّه اند ؛ و شکّی نیست که خلیفة الله برترین آیه ی خداست. آیه بودن موجودات گیتی نیز نیازی به بیان ندارد. هستی شناسی از سه راه ممکن است ؛ نخست از راه علم حضوری که با تزکیه ی نفس حاصل می شود و حکمت عملی (علم اخلاق و عرفان عملی) ابزارهای چنین تزکیه ای می باشند. طریقه ی دوم راه عقل و براهین محکم عقلی است که بخشی از آن را علم ریاضی و بخش دیگر را علم کلام ، فلسفه ی الهی و عرفان نظری متکفّل می باشند ؛ البته هر کدام در سطوح مختلفی از آن بحث می کنند. امّا حکمت ریاضی ، اگر چه یقینی است ولی نقش چندانی در مسیر اخروی انسان ایفا نمی کند ؛ لذا توصیه ی خاصّی نیز به آن نشده است ؛ و نیازی هم به چنین توصیه ای نبوده. چون مردم در زندگی دنیا بدان محتاجند و چاره ای جز آموختن آن در حدّ نیازشان ندارند. امّا کلام ، فلسفه و عرفان نظری از هر سه بخش هستی شناسی ( خداشناسی ، انسان شناسی و گیتی شناسی ) بحث می کنند. قدما از آنجا که تجربه را هم از طرق کسب یقین می پنداشتند ، علوم طبیعی و تجربی را هم حکمت طبیعی می گفتند ؛ و یافته های آن را از آیات محکمه محسوب می داشتند ؛ امّا حقیقت این است که اکثر نظریّات علوم تجربی که حسّی نبوده نظری هستند همواره ظنّی می باشند و یقین منطقی ایجاد نمی کند. چرا که عمده دلائلی که در این گونه علوم به کار می روند از سنخ برهان انّی ( استدلال از معلول به علّت ) می باشند که از نظر منطقی یقین آور نیستند. ( ر.ک: نهایة الحکمة ، مدخل ، پاراگراف آخر) لذا اگر چه اهل بیت (ع) توصیه به شناخت عالم طبیعت کرده و از این راه بر وجود و صفات خدا استدلال نموده اند ولی این توصیه ها اوّلاً اغلب برای افراد سطح پایین بوده است. ثانیاً این توصیه ها از جهت خدا نمایی این علوم بوده نه از آن جهت که علومی دنیایی و صرفاً در خدمت دنیا هستند. البته شکّی نیست که مسمانان باید به این علوم نیز مسلّح باشند تا در برابر دشمنان اسلام ضعیف نباشند. لذا کسب این علوم نه از آن جهت که علم می باشند ، بلکه از آن جهت که نیرو و قوّه و قدرت محسوب می شوند ، الزامی و واجب کفایی می باشند ؛ ( وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُم هر نیرویی در قدرت دارید، برای مقابله با آنها[ دشمنان]، آماده سازید! و(همچنین) اسبهای ورزیده(برای میدان نبرد)، تا به وسیله آن، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید! و(همچنین) گروه دیگری غیر از اینها را، که شما نمیشناسید و خدا آنها را میشناسد ) (الأنفال:60). لذا یادگیری علوم رائج نه از باب آیه ی محکمه بلکه از باب فریضه ی عادله یا سنّت قائمه بر مسلمین لازم می باشد. امّا مراد از فریضه ی عادله و سنّت قائمه ، علم اخلاق و سیر و سلوک و علم فقه مصطلح و توابع آن می باشد که امور درونی و بیرونی انسان و احکام فردی و اجتماعی آن را تنظیم می کنند. 2 امیر مومنان نیز فرمودند: ( الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ الْفِقْهُ لِلْأَدْیَانِ وَ الطِّبُّ لِلْأَبْدَانِ وَ النَّحْوُ لِلِّسَان علم بر سه قسم است: فقه (ژرف نگری) برای ادیان ، طبّ برای ابدان و علم نحو برای زبان.) (بحار الأنوار ، ج75 ،ص45 ) توضیح: در این حدیث نیز علم به سه قسم تقسیم شده که عبارتند از: الف تفقّه در دین که شامل آیة محکمة (مباحث اعتقادی) و فریضه ی عادله و سنّت قائمه می شود ؛ چرا که مراد از فقه در روایات ، ژرف اندیشی و اجتهاد فکری است نه فقه اصطلاحی امروزی. ب علم طبّ برای تأمین صحّت بدنها ، که شامل تمام علوم مربوط به پزشکی می شود. حتّی بخشهایی از فیزیک و شیمی و زیست شناسی و گیاه شناسی نیز از آن جهت که مقدّمات علم طبّ می باشند داخل در این قسم خواهند بود. البته ممکن است بیان علم طبّ از باب بیان مصداق برای علوم دنیوی مفید نیز باشد ؛ که اگر این فرض را قبول کنیم تمام علوم دنیوی مفید داخل در این قسم خواهند بود. ج علم نحو برای زبان ؛ که باز احتمالاً مراد از نحو ، تمام علوم مربوط به زبان است ؛ چون زمانی که علم نحو توسّط امیر مومنان (ع) بنیان گذاشته شد ، هنوز سایر علوم مربوط به زبان مثل علم صرف و معانی و بیان و ... تدوین نشده بودند. امّا اینکه امیر مومنان بر علم دستور زبان تکیه نمودند برای آن است که معارف الهی در قالب کلمات ریخته شده اند و درک بسیاری از آنها جز با دانستن این علم ممکن نیست. لذا امام صادق (ع) فرمودند: (تعلّموا العربیّة فإنّها کلام اللّه الّذی یکلّم به خلقه عربی را یاد بگیرید ! چرا که آن کلام و لغت خداست که به وسیله ی آن با خلق خود تکلّم می کند.) ( بحار الأنوا، ج73، ص127) در این تقسم بندی که امیر مومنان (ع) انجام دادند ، تمام سه قسم مطرح شده در حدیث نخست داخل در قسم اوّل شد و قسم سوم نیز ابزار برخی از آنهاست و قسم دوم نیز مصداق ( مَا خَلَاهُنَّ هُوَ فَضْل ) می باشد. 3 همچنین فرمودند: ( الْعُلُومُ أَرْبَعَةٌ الْفِقْهُ لِلْأَدْیَانِ وَ الطِّبُّ لِلْأَبْدَانِ وَ النَّحْوُ لِلِّسَانِ وَ النُّجُومُ لِمَعْرِفَةِ الْأَزْمَان علمها بر چهار قسمند: فقه (ژرف نگری) برای ادیان ، طبّ برای ابدان ، علم نحو برای زبان و علم نجوم برای شناخت زمانها. ) (بحار الأنوار ، ج1 ،ص218 ) این حدیث نیز مثل حدیث قبلی است با این تفاوت که علم نجوم نیز به آن افزوده شده و این نشان می دهد که مطرح شدن علم طبّ در حدیث قبلی از باب بیان مصداق روشن بوده است ؛ لذا در این حدیث دو مصداق برای علوم دنیوی مفید بیان شد. پس می توان گفت که اهل بیت (ع) به هر علم مفیدی توصیه کرده اند ولی نه از آن حیث که علم و کمال روح می باشند بلکه از آن جهت که ابزرهایی مفید می باشند. بخصوص اگر این علوم در مسیر دفاع از معارف الهی قرار گیرند ، جزء اعمال واجب یا مستحبّ قرار خواهند گرفت. امّا باید توجّه داشت که علوم تجربی همواره در حدّ نظریّه اند و از آن فراتر نمی روند ؛ لذا حقیقتاً کمال نفس نمی باشند ؛ اگر چه تلاش برای کسب و کشف آنها نفس را زکی و تیز می کند. 4 امام صادق (ع) فرمودند: ( یَقُولُ وَجَدْتُ عِلْمَ النَّاسِ کُلِّهِمْ فِی أَرْبَعٍ أَوَّلُهَا أَنْ تَعْرِفَ رَبَّکَ وَ الثَّانِیَةُ أَنْ تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِکَ وَ الثَّالِثَةُ أَنْ تَعْرِفَ مَا أَرَادَ مِنْکَ وَ الرَّابِعَةُ أَنْ تَعْرِفَ مَا یُخْرِجُکَ مِنْ دِینِک علم همه ی مردم را در چهار چیز یافتم ؛ اوّل اینکه پروردگار خود را بشناسی ، دوم اینکه آنچه در باره ی تو انجام داده بدانی ، سوم اینکه آنچه از تو می خواهد بشناسی ، چهارم اینکه آنچه تو را از دین بیرون می برد بشناسی.) ( بحار الأنوار ، ج1 ،ص212 ) توضیح: در این حدیث نیز مثل حدیث نخست تنها به علم حقیقی پرداخته شده و علوم تجربی که ظنّی می باشند از دایره ی علم خارج شده اند. مورد اوّل که خداشناسی است روشن می باشد. و مراد از مورد دوم انسان شناسی و گیتی شناسی است ؛ که این دو باهم معادل آیة محکمة می باشند. امّا مورد سوم و چهارم همان فریضه عادله و سنّت قائمه می باشند. چون بخشی از آنچه خدا از ما خواسته از سنخ فرائض عادله است و بخش دیگر مصداق سنّت قائمه هستند. همچنین بخشی از آنچه ما را از دین خارج می شود باز جزء فرائض عادله و سنّت قائمه می باشد. حاصل سخن اینکه: علم حقیقی عبارت است خداشناسی ، انسان شناسی دینی که نبوّت و امامت و شناخت انسان کامل نیز جزء آن می باشد ، گیتی شناسی حضوری و عقلی ، علم اخلاق و سیر و سلوک و علم احکام فردی و اجتماعی. امّا باقی علوم در حقیقت فنون دنیوی هستند که نقش اساسی در سعادت حقیقی انسان ندارند ؛ لکن کسب آنها گاه از باب فرائض یا سنن بوده واجب یا مستحبّ می شود. لذا هر جا در کلام اهل بیت (ع) به نحو مطلق توصیه به علم شده ، مراد همان علوم حقیقی و سعادت آفرین است. ذیلاً مطالبی نیز در مورد برترین معرفتها از نگاه اهل بیت (ع) بیان می شود که خالی از فایده نیست. 1 علی (ع) فرمودند: ( اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّینِ وَ هُوَ عِلْمُ مَعْرِفَةِ النَّفْسِ وَ فِیهِ مَعْرِفَةُ الرَّبِّ عَزَّ وَ جَلَّ علم را فرا بگیرید اگر چه در چین باشد ؛ و آن علم شناخت نفس می باشد که معرفت پروردگار نیز در آن است.) (بحارالأنوار ،ج2 ،ص32 ) 2 نبیّ اکرم (ص) فرمودند: ( مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ ثُمَّ عَلَیْکَ مِنَ الْعِلْمِ بِمَا لَا یَصِحُّ الْعَمَلُ إِلَّا بِهِ وَ هُوَ الْإِخْلَاصُ هر که خود را شناخت یقیناً پروردگار خود را نیز شناخته است ؛ از آن پس بر تو باد از علم ، آنچه که بدون آن عمل درست نمی شود و آن اخلاص است.) (بحارالأنوار ،ج2 ،ص32 ) 3 نبیّ اکرم (ص) فرمودند: ( نعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ عِلْمٍ لَا یَنْفَعُ وَ هُوَ الْعِلْمُ الَّذِی یُضَادُّ الْعَمَلَ بِالْإِخْلَاصِ وَ اعْلَمْ أَنَّ قَلِیلَ الْعِلْمِ یَحْتَاجُ إِلَی کَثِیرِ الْعَمَلِ لِأَنَّ عِلْمَ سَاعَةٍ یُلْزِمُ صَاحِبَهُ اسْتِعْمَالَهُ طُولَ عُمُرِهِ پناه می برم به خدا از علم بی ثمر ؛ و آن علمی است که متضادّ با عمل مخلصانه می باشد. بدان که علم ، اگر چه اندک باشد ، محتاج عمل بسیاری است ؛ چون علم یک لحظه ، صاحبش را ملزم می کند که در تمام طول عمرش بدان عمل نماید.) (بحار الأنوار ، ج2، ص: 32) 4 امام صادق (ع) فرمودند: ( ... إِنَّ أَفْضَلَ الْفَرَائِضِ وَ أَوْجَبَهَا عَلَی الْإِنْسَانِ مَعْرِفَةُ الرَّبِّ وَ الْإِقْرَارُ لَهُ بِالْعُبُودِیَّةِ برترین واجبات و واجبترین آنها بر انسان ، معرفت پروردگار و اقرار به بندگی برای اوست.) (بحارالأنوار ،ج4 ،ص54 ) 5 امیرالمومنین علی (ع) در غرر الحکم و درر الکلم، ص: 232 ضمن جملات گوناگونی فرمودند: ( الکیس من عرف نفسه و أخلص أعماله زیرک آن کسی است که خود را شناخت و اعمالش را خالص نمود.) ( المعرفة بالنفس أنفع المعرفتین معرفت نفس یکی از پرفایده ترین دو معرفت است.) ( أفضل المعرفة معرفة الإنسان نفسه برترین معرفتها این است که انسان خود را بشناسد.) ( أفضل الحکمة معرفة الإنسان نفسه برترین حکمتها این است که انسان خود را بشناسد.) ( غایة المعرفة أن یعرف المرء نفسه نهایت معرفت این است که شخص خود را بشناسد.) ( کفی بالمرء معرفة أن یعرف نفسه در باب معرفت ، برای شخص کافی است که خود را بشناسد.) علی (ع) فرمودند: ( من عرف نفسه تجرد هر که خود را بشناسد مجرّد می شود (از هر چیزی رها می گردد.) ) ( من عرف نفسه جاهدها هر که نفس خود را بشناسد با آن مجاهده می کند (برای رشد آن کوشش می کند) ) ( من عرف نفسه عرف ربه هر که خود را شناخت پروردگار خود را شناخت.) ( من عرف نفسه فقد انتهی إلی غایة کل معرفة و علم هر که خود را شناخت ، یقیناً به نهایت هر معرفت و علمی رسیده است.) ( معرفة النفس أنفع المعارف معرفت نفس پرفایده ترین معرفتهاست.) ( نال الفوز الأکبر من ظفر بمعرفة النفس هر که در شناخت خود پیروز گردد ، به رستگاری اکبر دست یافته است.) ( معرفة المرء بعیوبه أنفع المعارف اینکه شخص عیبهای خود را بشناسد ، مفیدترین شناختهاست.) 6 نبیّ اکرم (ص) فرمودند: ( أَفْضَلُ الْعِلْمِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَفْضَلُ الدُّعَاءِ الِاسْتِغْفَارُ ثُمَّ تَلَا رَسُولُ اللَّهِ ص فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ برترین علم ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ و برترین دعا ، استغفار می باشد ؛ سپس این آیه را تلاوت فرمودند: (فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ پس بدان که لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ و بر گناهان خود استغفار کن!) ) (جامع الأخبار، ص:50 ) 7 ( إن أفضل العلم السکینة و الحلم برترین علم آرامش درونی و حلم است.) (غرر الحکم و درر الکلم، ص: 44) 8 ( غایة العلم السکینة و الحلم نهایت علم آرامش درونی و حلم است.) (غرر الحکم و درر الکلم، ص: 44) 9 ( سُئِلَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع أَیُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ قَالَ مَا مِنْ عَمَلٍ بَعْدَ مَعْرِفَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَعْرِفَةِ رَسُولِهِ ص أَفْضَلَ مِنْ بُغْضِ الدُّنْیَا از امام سجاد(ع) پرسیده شد: کدامیک از اعمال برتر است؟ فرمودند: بعد ار معرفت خدای عزّ و جلّ و شناخت رسولش ، هیچ عملی برتر از بغض داشتن نسبت به دنیا نیست.)( الکافی، ج2، ص: 317) 10 امام رضا (ع) فرمودند: ( اعْلَمْ أَنَّ أَفْضَلَ الْفَرَائِضِ بَعْدَ مَعْرِفَةِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ الصَّلَاةُ الْخَمْس بدان ، بعد از شناخت خدای عزّ و جلّ برترین واجبات ، نمازهای پنجگانه می باشد.) (مستدرکالوسائل ج : 3 ص : 43 ) 11 ( جَاءَ أَعْرَابِیٌّ إِلَی النَّبِیِّ ص فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَلِّمْنِی مِنْ غَرَائِبِ الْعِلْمِ قَالَ مَا صَنَعْتَ فِی رَأْسِ الْعِلْمِ حَتَّی تَسْأَلَ عَنْ غَرَائِبِهِ قَالَ الرَّجُلُ مَا رَأْسُ الْعِلْمِ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ مَعْرِفَةُ اللَّهِ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ قَالَ الْأَعْرَابِیُّ وَ مَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ قَالَ تَعْرِفُهُ بِلَا مِثْلٍ وَ لَا شِبْهٍ وَ لَا نِدٍّ وَ أَنَّهُ وَاحِدٌ أَحَدٌ ظَاهِرٌ بَاطِنٌ أَوَّلُ آخِرُ لَا کُفْوَ لَهُ وَ لَا نَظِیرَ فَذَلِکَ حَقُّ مَعْرِفَتِهِ مردی بادیه نشین نزد نبی (ص) آمده گفت: یا رسول الله از غرائب علم چیزی مرا بیاموز! حضرت فرمودند: با سر علم چه کرده ای که اکنون از غرائب آن سوال می کنی؟! پرسید: سر علم چیست یا رسول الله؟ فرمودند: شناخت خداست آنچنان که شایسته ی اوست. مرد گفت: شناخت خدا آنگونه که شایسته ی اوست کدام است؟ فرمودند: اینکه او را بشناسی بدون مثل و شبیه و شریک ؛ و اینکه او واحد و احد و ظاهر و باطن و اوّل و آخر بوده همتا و همسان ندارد ؛ پس این است حقّ معرفت او.) (بحارالأنوار ،ج3 ،ص269 ) 12 امیرمومنان در غررالحکم ، ص : 81 فرمودند: ( العلم بالله أفضل العلمین علم به خدا برترین دو علم است.) ( من عرف الله کملت معرفته هر که خدا را شناخت ، معرفتش کامل گشت.) ( معرفة الله سبحانه أعلی المعارف معرفت خدای سبحان ، برترین معرفتهاست.) از این روایات کریمه استفاده می شود که: 1 برترین معرفتها شناخت خدا و اسماء و صفات اوست ؛ لکن نه در حدّ شناخت لفظی صرف ، بلکه در حدّ شناخت عقلی و بلکه بالاتر ، شناخت قلبی و حضوری. آنچه نبی مکرّم اسلام (ص) در توضیح حقّ معرفت خدا ، برای مرد بادیه نشین فرمودند ، ظاهراً چند مطلب بیش نیست ، ولی بخش عظیمی از حکمت و فلسفه ی اسلامی ، در حقیقت شرح همین چند مطلب می باشند ؛ که تحصیل آنها به حقیقت عمری را طلب می کند. 2 علمی که درجه ی دوم و بلکه همپایه ی معرفت الله می باشد ، معرفت حقیقی وجود آدمی است. چرا که وجود انسان نه قالب او ، مظهر جمیع اسماء الهی است ؛ لذا شناخت حقیقی انسان ، در حقیقت چیزی جز شناخت اسماء و صفات خداوند متعال نیست. بنا بر این ، شناخت خدا ، بالذّات برترین معرفتهاست و شناخت نفس نیز به عَرَض شناخت خدا برترین شناختها می باشد. 3 معرفت نبی و امام ، به عنوان انسانهای بالفعل و کامل ، در حقیقت بارزترین مصداق معرفت انسان بوده مساوی با معرفت خداست. لذا امیر مومنان (ع) فرمودند: ( مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل شناخت من با وجود نوری ام ، همانا شناخت خدای عزّ و جلّ ست.) (بحار الأنوار ، ج26 ،ص1) و رسول خدا (ص) ، خطاب امیرمومنان (ع) فرمودند: ( مَنْ عَرَفَنَا فَقَدْ عَرَفَ اللَّهَ وَ مَنْ أَنْکَرَنَا فَقَدْ أَنْکَرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَل هر که ما را شناخت ، یقیناً خدا را شناخته است و هر که منکر ما شد خدا را انکار نموده است ) ( أمالی الصدوق ،ص657) و شخصی از امام حسین (ع) پرسید: ( مَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ قَالَ مَعْرِفَةُ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِی یَجِبُ عَلَیْهِمْ طَاعَتُه معرفت خدا چیست؟ فرمودند: معرفت اهل هر زمان است نسبت به آن امامی که اطاعتش بر آنان واجب شده است.) (بحار الأنوار، ج23، ص93) 4 نتیجه ی شناخت حقیقی خدا و انسان در مقام عمل ، سکینه و حلم است ؛ لذا کسب این دو ملکه در حیطه ی علم اخلاق و عرفان عملی ، برترین علم در آن حیطه بوده ، نشان از نیل به معرفت الله در مقام نظر می باشند. 5 همانگونه که شناخت انسان کامل ، که عبد کامل می باشد ، مساوی با شناخت خداست ، راه یابی به حقیقت نمازهای پنجگانه نیز انسان را به شناخت کامل خدا می رساند ؛ چرا که نماز نیز عبادت کامل بوده ، حقیقت آن با حقیقت انسان کامل متّحد است. لذا امیرمومنان فرمودند: ( أنا صلاة المؤمن ، أنا حی علی الصلاة ، أنا حی علی الفلاح ، أنا حی علی خیر العمل منم نماز مومنان ، منم حی علی الصلاة ، منم حی علی الفلاح ، منم حی علی خیر العمل.) (الفضائل ، ص83)علمی که نور است وخداوند در قلبها قرار می دهد ،آموختنی نیست بلکه حاصل عمل است یعنی از تقوی واطاعت حقیقی خداوند بدست می آید ،یعنی همان نورانیت دل ودیدن واقعیت اشیاء عالم.
آیا آن علمی که خداوند گفته و ما را به آن تشویق کرده همین علوم است، بهتر است بگویم همین رشته هایی است که ما می خوانیم؟ آیا منحصرا دینی و مذهبی نیست؟
آیا آن علمی که خداوند گفته و ما را به آن تشویق کرده همین علوم است، بهتر است بگویم همین رشته هایی است که ما می خوانیم؟ آیا منحصرا دینی و مذهبی نیست؟
1 امام کاظم (ع) فرمودند: ( إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آیَةٌ مُحْکَمَةٌ أَوْ فَرِیضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلَاهُنَّ هُوَ فَضْل علم فقط بر سه قسم است ؛ آیه ی محکمه ، فریضه ی عادله ، و سنّت قائمه و آنچه غیر از اینهاست زیادت و فضل است. ) (بحار الأنوار ، ج1 ،ص211 )
توضیح:
طبق این حدیث علم به دو قسم کلّی تقسیم شده ؛ علمی که سعادت حقیقی و ابدی بشر در گرو آن می باشد و آن سه گونه علم می باشد و علمی که دانستن آن فضیلت است ولی نقش مستقیم در سعادت حقیقی و ابدی انسان ندارد ؛ و آن تمام علومی است که خارج از این سه طایفه از علوم باشد. امّا سه طایفه از علوم عبارتند از:
الف آیه ی محکمه: که مراد از آن ظاهراً هستی شناسی است که به زیر شاخه های خداشناسی ، انسان شناسی و گیتی شناسی تقسیم می شود. چرا که در خداشناسی از اسماء الهی بحث می شود که آیات فوق نوری ذات حقّ تعالی می باشند ؛ حتّی آنجا هم که وجود خدا اثبات می شود باز بحث از اسماء الهی است ؛ چون الموجود نیز اسمی از اسماء ذات حقّ است. امّا کنه ذات اساساً قابل تصوّر نیست تا موضوع علمی واقع شود. همچنین در انسان شناسی از خلیفة الله بحث می شود که مصداق آن یا نبی یا امام یا ولیّ خداست و باقی انسان بالقوّه اند ؛ و شکّی نیست که خلیفة الله برترین آیه ی خداست. آیه بودن موجودات گیتی نیز نیازی به بیان ندارد.
هستی شناسی از سه راه ممکن است ؛ نخست از راه علم حضوری که با تزکیه ی نفس حاصل می شود و حکمت عملی (علم اخلاق و عرفان عملی) ابزارهای چنین تزکیه ای می باشند. طریقه ی دوم راه عقل و براهین محکم عقلی است که بخشی از آن را علم ریاضی و بخش دیگر را علم کلام ، فلسفه ی الهی و عرفان نظری متکفّل می باشند ؛ البته هر کدام در سطوح مختلفی از آن بحث می کنند. امّا حکمت ریاضی ، اگر چه یقینی است ولی نقش چندانی در مسیر اخروی انسان ایفا نمی کند ؛ لذا توصیه ی خاصّی نیز به آن نشده است ؛ و نیازی هم به چنین توصیه ای نبوده. چون مردم در زندگی دنیا بدان محتاجند و چاره ای جز آموختن آن در حدّ نیازشان ندارند. امّا کلام ، فلسفه و عرفان نظری از هر سه بخش هستی شناسی ( خداشناسی ، انسان شناسی و گیتی شناسی ) بحث می کنند.
قدما از آنجا که تجربه را هم از طرق کسب یقین می پنداشتند ، علوم طبیعی و تجربی را هم حکمت طبیعی می گفتند ؛ و یافته های آن را از آیات محکمه محسوب می داشتند ؛ امّا حقیقت این است که اکثر نظریّات علوم تجربی که حسّی نبوده نظری هستند همواره ظنّی می باشند و یقین منطقی ایجاد نمی کند. چرا که عمده دلائلی که در این گونه علوم به کار می روند از سنخ برهان انّی ( استدلال از معلول به علّت ) می باشند که از نظر منطقی یقین آور نیستند. ( ر.ک: نهایة الحکمة ، مدخل ، پاراگراف آخر) لذا اگر چه اهل بیت (ع) توصیه به شناخت عالم طبیعت کرده و از این راه بر وجود و صفات خدا استدلال نموده اند ولی این توصیه ها اوّلاً اغلب برای افراد سطح پایین بوده است. ثانیاً این توصیه ها از جهت خدا نمایی این علوم بوده نه از آن جهت که علومی دنیایی و صرفاً در خدمت دنیا هستند. البته شکّی نیست که مسمانان باید به این علوم نیز مسلّح باشند تا در برابر دشمنان اسلام ضعیف نباشند. لذا کسب این علوم نه از آن جهت که علم می باشند ، بلکه از آن جهت که نیرو و قوّه و قدرت محسوب می شوند ، الزامی و واجب کفایی می باشند ؛ ( وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُم هر نیرویی در قدرت دارید، برای مقابله با آنها[ دشمنان]، آماده سازید! و(همچنین) اسبهای ورزیده(برای میدان نبرد)، تا به وسیله آن، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید! و(همچنین) گروه دیگری غیر از اینها را، که شما نمیشناسید و خدا آنها را میشناسد ) (الأنفال:60). لذا یادگیری علوم رائج نه از باب آیه ی محکمه بلکه از باب فریضه ی عادله یا سنّت قائمه بر مسلمین لازم می باشد.
امّا مراد از فریضه ی عادله و سنّت قائمه ، علم اخلاق و سیر و سلوک و علم فقه مصطلح و توابع آن می باشد که امور درونی و بیرونی انسان و احکام فردی و اجتماعی آن را تنظیم می کنند.
2 امیر مومنان نیز فرمودند: ( الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ الْفِقْهُ لِلْأَدْیَانِ وَ الطِّبُّ لِلْأَبْدَانِ وَ النَّحْوُ لِلِّسَان علم بر سه قسم است: فقه (ژرف نگری) برای ادیان ، طبّ برای ابدان و علم نحو برای زبان.) (بحار الأنوار ، ج75 ،ص45 )
توضیح:
در این حدیث نیز علم به سه قسم تقسیم شده که عبارتند از:
الف تفقّه در دین که شامل آیة محکمة (مباحث اعتقادی) و فریضه ی عادله و سنّت قائمه می شود ؛ چرا که مراد از فقه در روایات ، ژرف اندیشی و اجتهاد فکری است نه فقه اصطلاحی امروزی.
ب علم طبّ برای تأمین صحّت بدنها ، که شامل تمام علوم مربوط به پزشکی می شود. حتّی بخشهایی از فیزیک و شیمی و زیست شناسی و گیاه شناسی نیز از آن جهت که مقدّمات علم طبّ می باشند داخل در این قسم خواهند بود. البته ممکن است بیان علم طبّ از باب بیان مصداق برای علوم دنیوی مفید نیز باشد ؛ که اگر این فرض را قبول کنیم تمام علوم دنیوی مفید داخل در این قسم خواهند بود.
ج علم نحو برای زبان ؛ که باز احتمالاً مراد از نحو ، تمام علوم مربوط به زبان است ؛ چون زمانی که علم نحو توسّط امیر مومنان (ع) بنیان گذاشته شد ، هنوز سایر علوم مربوط به زبان مثل علم صرف و معانی و بیان و ... تدوین نشده بودند. امّا اینکه امیر مومنان بر علم دستور زبان تکیه نمودند برای آن است که معارف الهی در قالب کلمات ریخته شده اند و درک بسیاری از آنها جز با دانستن این علم ممکن نیست. لذا امام صادق (ع) فرمودند: (تعلّموا العربیّة فإنّها کلام اللّه الّذی یکلّم به خلقه عربی را یاد بگیرید ! چرا که آن کلام و لغت خداست که به وسیله ی آن با خلق خود تکلّم می کند.) ( بحار الأنوا، ج73، ص127)
در این تقسم بندی که امیر مومنان (ع) انجام دادند ، تمام سه قسم مطرح شده در حدیث نخست داخل در قسم اوّل شد و قسم سوم نیز ابزار برخی از آنهاست و قسم دوم نیز مصداق ( مَا خَلَاهُنَّ هُوَ فَضْل ) می باشد.
3 همچنین فرمودند: ( الْعُلُومُ أَرْبَعَةٌ الْفِقْهُ لِلْأَدْیَانِ وَ الطِّبُّ لِلْأَبْدَانِ وَ النَّحْوُ لِلِّسَانِ وَ النُّجُومُ لِمَعْرِفَةِ الْأَزْمَان علمها بر چهار قسمند: فقه (ژرف نگری) برای ادیان ، طبّ برای ابدان ، علم نحو برای زبان و علم نجوم برای شناخت زمانها. ) (بحار الأنوار ، ج1 ،ص218 )
این حدیث نیز مثل حدیث قبلی است با این تفاوت که علم نجوم نیز به آن افزوده شده و این نشان می دهد که مطرح شدن علم طبّ در حدیث قبلی از باب بیان مصداق روشن بوده است ؛ لذا در این حدیث دو مصداق برای علوم دنیوی مفید بیان شد. پس می توان گفت که اهل بیت (ع) به هر علم مفیدی توصیه کرده اند ولی نه از آن حیث که علم و کمال روح می باشند بلکه از آن جهت که ابزرهایی مفید می باشند. بخصوص اگر این علوم در مسیر دفاع از معارف الهی قرار گیرند ، جزء اعمال واجب یا مستحبّ قرار خواهند گرفت. امّا باید توجّه داشت که علوم تجربی همواره در حدّ نظریّه اند و از آن فراتر نمی روند ؛ لذا حقیقتاً کمال نفس نمی باشند ؛ اگر چه تلاش برای کسب و کشف آنها نفس را زکی و تیز می کند.
4 امام صادق (ع) فرمودند: ( یَقُولُ وَجَدْتُ عِلْمَ النَّاسِ کُلِّهِمْ فِی أَرْبَعٍ أَوَّلُهَا أَنْ تَعْرِفَ رَبَّکَ وَ الثَّانِیَةُ أَنْ تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِکَ وَ الثَّالِثَةُ أَنْ تَعْرِفَ مَا أَرَادَ مِنْکَ وَ الرَّابِعَةُ أَنْ تَعْرِفَ مَا یُخْرِجُکَ مِنْ دِینِک علم همه ی مردم را در چهار چیز یافتم ؛ اوّل اینکه پروردگار خود را بشناسی ، دوم اینکه آنچه در باره ی تو انجام داده بدانی ، سوم اینکه آنچه از تو می خواهد بشناسی ، چهارم اینکه آنچه تو را از دین بیرون می برد بشناسی.) ( بحار الأنوار ، ج1 ،ص212 )
توضیح:
در این حدیث نیز مثل حدیث نخست تنها به علم حقیقی پرداخته شده و علوم تجربی که ظنّی می باشند از دایره ی علم خارج شده اند.
مورد اوّل که خداشناسی است روشن می باشد. و مراد از مورد دوم انسان شناسی و گیتی شناسی است ؛ که این دو باهم معادل آیة محکمة می باشند. امّا مورد سوم و چهارم همان فریضه عادله و سنّت قائمه می باشند. چون بخشی از آنچه خدا از ما خواسته از سنخ فرائض عادله است و بخش دیگر مصداق سنّت قائمه هستند. همچنین بخشی از آنچه ما را از دین خارج می شود باز جزء فرائض عادله و سنّت قائمه می باشد.
حاصل سخن اینکه:
علم حقیقی عبارت است خداشناسی ، انسان شناسی دینی که نبوّت و امامت و شناخت انسان کامل نیز جزء آن می باشد ، گیتی شناسی حضوری و عقلی ، علم اخلاق و سیر و سلوک و علم احکام فردی و اجتماعی. امّا باقی علوم در حقیقت فنون دنیوی هستند که نقش اساسی در سعادت حقیقی انسان ندارند ؛ لکن کسب آنها گاه از باب فرائض یا سنن بوده واجب یا مستحبّ می شود. لذا هر جا در کلام اهل بیت (ع) به نحو مطلق توصیه به علم شده ، مراد همان علوم حقیقی و سعادت آفرین است.
ذیلاً مطالبی نیز در مورد برترین معرفتها از نگاه اهل بیت (ع) بیان می شود که خالی از فایده نیست.
1 علی (ع) فرمودند: ( اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّینِ وَ هُوَ عِلْمُ مَعْرِفَةِ النَّفْسِ وَ فِیهِ مَعْرِفَةُ الرَّبِّ عَزَّ وَ جَلَّ علم را فرا بگیرید اگر چه در چین باشد ؛ و آن علم شناخت نفس می باشد که معرفت پروردگار نیز در آن است.) (بحارالأنوار ،ج2 ،ص32 )
2 نبیّ اکرم (ص) فرمودند: ( مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ ثُمَّ عَلَیْکَ مِنَ الْعِلْمِ بِمَا لَا یَصِحُّ الْعَمَلُ إِلَّا بِهِ وَ هُوَ الْإِخْلَاصُ هر که خود را شناخت یقیناً پروردگار خود را نیز شناخته است ؛ از آن پس بر تو باد از علم ، آنچه که بدون آن عمل درست نمی شود و آن اخلاص است.) (بحارالأنوار ،ج2 ،ص32 )
3 نبیّ اکرم (ص) فرمودند: ( نعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ عِلْمٍ لَا یَنْفَعُ وَ هُوَ الْعِلْمُ الَّذِی یُضَادُّ الْعَمَلَ بِالْإِخْلَاصِ وَ اعْلَمْ أَنَّ قَلِیلَ الْعِلْمِ یَحْتَاجُ إِلَی کَثِیرِ الْعَمَلِ لِأَنَّ عِلْمَ سَاعَةٍ یُلْزِمُ صَاحِبَهُ اسْتِعْمَالَهُ طُولَ عُمُرِهِ پناه می برم به خدا از علم بی ثمر ؛ و آن علمی است که متضادّ با عمل مخلصانه می باشد. بدان که علم ، اگر چه اندک باشد ، محتاج عمل بسیاری است ؛ چون علم یک لحظه ، صاحبش را ملزم می کند که در تمام طول عمرش بدان عمل نماید.) (بحار الأنوار ، ج2، ص: 32)
4 امام صادق (ع) فرمودند: ( ... إِنَّ أَفْضَلَ الْفَرَائِضِ وَ أَوْجَبَهَا عَلَی الْإِنْسَانِ مَعْرِفَةُ الرَّبِّ وَ الْإِقْرَارُ لَهُ بِالْعُبُودِیَّةِ برترین واجبات و واجبترین آنها بر انسان ، معرفت پروردگار و اقرار به بندگی برای اوست.) (بحارالأنوار ،ج4 ،ص54 )
5 امیرالمومنین علی (ع) در غرر الحکم و درر الکلم، ص: 232 ضمن جملات گوناگونی فرمودند:
( الکیس من عرف نفسه و أخلص أعماله زیرک آن کسی است که خود را شناخت و اعمالش را خالص نمود.)
( المعرفة بالنفس أنفع المعرفتین معرفت نفس یکی از پرفایده ترین دو معرفت است.)
( أفضل المعرفة معرفة الإنسان نفسه برترین معرفتها این است که انسان خود را بشناسد.)
( أفضل الحکمة معرفة الإنسان نفسه برترین حکمتها این است که انسان خود را بشناسد.)
( غایة المعرفة أن یعرف المرء نفسه نهایت معرفت این است که شخص خود را بشناسد.)
( کفی بالمرء معرفة أن یعرف نفسه در باب معرفت ، برای شخص کافی است که خود را بشناسد.)
علی (ع) فرمودند: ( من عرف نفسه تجرد هر که خود را بشناسد مجرّد می شود (از هر چیزی رها می گردد.) )
( من عرف نفسه جاهدها هر که نفس خود را بشناسد با آن مجاهده می کند (برای رشد آن کوشش می کند) )
( من عرف نفسه عرف ربه هر که خود را شناخت پروردگار خود را شناخت.)
( من عرف نفسه فقد انتهی إلی غایة کل معرفة و علم هر که خود را شناخت ، یقیناً به نهایت هر معرفت و علمی رسیده است.)
( معرفة النفس أنفع المعارف معرفت نفس پرفایده ترین معرفتهاست.)
( نال الفوز الأکبر من ظفر بمعرفة النفس هر که در شناخت خود پیروز گردد ، به رستگاری اکبر دست یافته است.)
( معرفة المرء بعیوبه أنفع المعارف اینکه شخص عیبهای خود را بشناسد ، مفیدترین شناختهاست.)
6 نبیّ اکرم (ص) فرمودند: ( أَفْضَلُ الْعِلْمِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَفْضَلُ الدُّعَاءِ الِاسْتِغْفَارُ ثُمَّ تَلَا رَسُولُ اللَّهِ ص فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ برترین علم ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ و برترین دعا ، استغفار می باشد ؛ سپس این آیه را تلاوت فرمودند: (فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ پس بدان که لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ و بر گناهان خود استغفار کن!) ) (جامع الأخبار، ص:50 )
7 ( إن أفضل العلم السکینة و الحلم برترین علم آرامش درونی و حلم است.) (غرر الحکم و درر الکلم، ص: 44)
8 ( غایة العلم السکینة و الحلم نهایت علم آرامش درونی و حلم است.) (غرر الحکم و درر الکلم، ص: 44)
9 ( سُئِلَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع أَیُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ قَالَ مَا مِنْ عَمَلٍ بَعْدَ مَعْرِفَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَعْرِفَةِ رَسُولِهِ ص أَفْضَلَ مِنْ بُغْضِ الدُّنْیَا از امام سجاد(ع) پرسیده شد: کدامیک از اعمال برتر است؟ فرمودند: بعد ار معرفت خدای عزّ و جلّ و شناخت رسولش ، هیچ عملی برتر از بغض داشتن نسبت به دنیا نیست.)( الکافی، ج2، ص: 317)
10 امام رضا (ع) فرمودند: ( اعْلَمْ أَنَّ أَفْضَلَ الْفَرَائِضِ بَعْدَ مَعْرِفَةِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ الصَّلَاةُ الْخَمْس بدان ، بعد از شناخت خدای عزّ و جلّ برترین واجبات ، نمازهای پنجگانه می باشد.) (مستدرکالوسائل ج : 3 ص : 43 )
11 ( جَاءَ أَعْرَابِیٌّ إِلَی النَّبِیِّ ص فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَلِّمْنِی مِنْ غَرَائِبِ الْعِلْمِ قَالَ مَا صَنَعْتَ فِی رَأْسِ الْعِلْمِ حَتَّی تَسْأَلَ عَنْ غَرَائِبِهِ قَالَ الرَّجُلُ مَا رَأْسُ الْعِلْمِ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ مَعْرِفَةُ اللَّهِ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ قَالَ الْأَعْرَابِیُّ وَ مَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ قَالَ تَعْرِفُهُ بِلَا مِثْلٍ وَ لَا شِبْهٍ وَ لَا نِدٍّ وَ أَنَّهُ وَاحِدٌ أَحَدٌ ظَاهِرٌ بَاطِنٌ أَوَّلُ آخِرُ لَا کُفْوَ لَهُ وَ لَا نَظِیرَ فَذَلِکَ حَقُّ مَعْرِفَتِهِ مردی بادیه نشین نزد نبی (ص) آمده گفت: یا رسول الله از غرائب علم چیزی مرا بیاموز! حضرت فرمودند: با سر علم چه کرده ای که اکنون از غرائب آن سوال می کنی؟! پرسید: سر علم چیست یا رسول الله؟ فرمودند: شناخت خداست آنچنان که شایسته ی اوست. مرد گفت: شناخت خدا آنگونه که شایسته ی اوست کدام است؟ فرمودند: اینکه او را بشناسی بدون مثل و شبیه و شریک ؛ و اینکه او واحد و احد و ظاهر و باطن و اوّل و آخر بوده همتا و همسان ندارد ؛ پس این است حقّ معرفت او.) (بحارالأنوار ،ج3 ،ص269 )
12 امیرمومنان در غررالحکم ، ص : 81 فرمودند:
( العلم بالله أفضل العلمین علم به خدا برترین دو علم است.)
( من عرف الله کملت معرفته هر که خدا را شناخت ، معرفتش کامل گشت.)
( معرفة الله سبحانه أعلی المعارف معرفت خدای سبحان ، برترین معرفتهاست.)
از این روایات کریمه استفاده می شود که:
1 برترین معرفتها شناخت خدا و اسماء و صفات اوست ؛ لکن نه در حدّ شناخت لفظی صرف ، بلکه در حدّ شناخت عقلی و بلکه بالاتر ، شناخت قلبی و حضوری. آنچه نبی مکرّم اسلام (ص) در توضیح حقّ معرفت خدا ، برای مرد بادیه نشین فرمودند ، ظاهراً چند مطلب بیش نیست ، ولی بخش عظیمی از حکمت و فلسفه ی اسلامی ، در حقیقت شرح همین چند مطلب می باشند ؛ که تحصیل آنها به حقیقت عمری را طلب می کند.
2 علمی که درجه ی دوم و بلکه همپایه ی معرفت الله می باشد ، معرفت حقیقی وجود آدمی است. چرا که وجود انسان نه قالب او ، مظهر جمیع اسماء الهی است ؛ لذا شناخت حقیقی انسان ، در حقیقت چیزی جز شناخت اسماء و صفات خداوند متعال نیست. بنا بر این ، شناخت خدا ، بالذّات برترین معرفتهاست و شناخت نفس نیز به عَرَض شناخت خدا برترین شناختها می باشد.
3 معرفت نبی و امام ، به عنوان انسانهای بالفعل و کامل ، در حقیقت بارزترین مصداق معرفت انسان بوده مساوی با معرفت خداست. لذا امیر مومنان (ع) فرمودند: ( مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل شناخت من با وجود نوری ام ، همانا شناخت خدای عزّ و جلّ ست.) (بحار الأنوار ، ج26 ،ص1) و رسول خدا (ص) ، خطاب امیرمومنان (ع) فرمودند: ( مَنْ عَرَفَنَا فَقَدْ عَرَفَ اللَّهَ وَ مَنْ أَنْکَرَنَا فَقَدْ أَنْکَرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَل هر که ما را شناخت ، یقیناً خدا را شناخته است و هر که منکر ما شد خدا را انکار نموده است ) ( أمالی الصدوق ،ص657) و شخصی از امام حسین (ع) پرسید: ( مَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ قَالَ مَعْرِفَةُ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِی یَجِبُ عَلَیْهِمْ طَاعَتُه معرفت خدا چیست؟ فرمودند: معرفت اهل هر زمان است نسبت به آن امامی که اطاعتش بر آنان واجب شده است.) (بحار الأنوار، ج23، ص93)
4 نتیجه ی شناخت حقیقی خدا و انسان در مقام عمل ، سکینه و حلم است ؛ لذا کسب این دو ملکه در حیطه ی علم اخلاق و عرفان عملی ، برترین علم در آن حیطه بوده ، نشان از نیل به معرفت الله در مقام نظر می باشند.
5 همانگونه که شناخت انسان کامل ، که عبد کامل می باشد ، مساوی با شناخت خداست ، راه یابی به حقیقت نمازهای پنجگانه نیز انسان را به شناخت کامل خدا می رساند ؛ چرا که نماز نیز عبادت کامل بوده ، حقیقت آن با حقیقت انسان کامل متّحد است. لذا امیرمومنان فرمودند: ( أنا صلاة المؤمن ، أنا حی علی الصلاة ، أنا حی علی الفلاح ، أنا حی علی خیر العمل منم نماز مومنان ، منم حی علی الصلاة ، منم حی علی الفلاح ، منم حی علی خیر العمل.) (الفضائل ، ص83)علمی که نور است وخداوند در قلبها قرار می دهد ،آموختنی نیست بلکه حاصل عمل است یعنی از تقوی واطاعت حقیقی خداوند بدست می آید ،یعنی همان نورانیت دل ودیدن واقعیت اشیاء عالم.
- [سایر] آیا علم مورد تأیید و تشویق اسلام، علوم دینی است، یا شامل همه علوم بشری؛ مانند شیمی، طب، فیزیک و... می شود؟
- [سایر] در آیات قرآن، سنت و احادیث اهل بیت (ع) فراوان مشاهده می شود که انسان ها را به فراگیری علم تشویق نموده اند، سؤال این جا است که آیا علم مورد تشویق و تأیید اسلام، شامل علوم دانشگاه ها و مؤسسات آموزشی و علوم بشری؛ مانند شیمی، فیزیک ، ریاضی و ... می شود، یا فقط علوم دینی و تفقه در دین مورد نظر است؟
- [سایر] چرا درس دینی ومعارف دینی می خوانیم؟
- [سایر] دو نفر درس میخوانند و در رشته خودشان عالم میشوند؛ یعنی مثلاً یکی در ریاضیات و دیگری در علوم فقهی. چه دلیلی دارد آن فردی که در علوم دینی عالم شد به ما حق ولایت داشته باشد؟
- [سایر] آینده رشته علوم تربیتی(تکنولوژی آموزشی) چیست؟
- [سایر] سلام علیکم بنده در حال اتمام کارشناسی نرم افزار هستم و علاقه بسیار زیادی به علوم دینی و حوزی دارم. اولا اطلاعاتی درمورد دروس مربوطه می خواستم و ثانیا بفرمایید که چگونه می توانم در این رشته (علوم دینی) تحصیل کنم؟ متشکرم
- [آیت الله خامنه ای] دانشجویی به مدّت چهار سال است که در دانشکده پزشکی درس می خواند و علاقه شدیدی به فراگیری علوم دینی دارد، آیا ادامه تحصیل در رشته پزشکی برای او واجب است یا اینکه می تواند آن را رها کرده و به تحصیل علوم دینی بپردازد؟
- [سایر] منظور از علمی که بر مسلمانان واجب است، چه علمی است؟ علوم حوزوی؟
- [سایر] اگر گفته میشود که امامان معصوم ما دارا وجامع همه علوم بودند.چرا اختراعی یا علمی یا کتابی در مباحث علوم ریاضی -فیزیک- شیمی یا ساخت داروهای جدید و غیرو نداشته اند؟ شاید منظور گویندگان تسلط امامان بر علوم دینی باشد؟؟ مسلم است احاطه مسلمانان ودستیابی ودسترسی برعلوم بجای مانده از امامان معصوم باعث افزایش قدرت و غلبه بردشمنان میشد.
- [سایر] اهمیت یادگیری علوم دینی چیست؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر پسر به کتابهای علمی دینی احتیاج داشته باشد، پدر میتواند برای خریدن آنها به او زکات بدهد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر پسر به کتابهای علمی دینی احتیاج داشته باشد پدر می تواند برای خریدن آنها به او زکات بدهد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر پسر به کتابهای علمی دینی احتیاج داشته باشد؛ پدر می تواند برای خریدن آنها به او زکاه بدهد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه فرزندی به کتابهای علمی دینی احتیاج دارد پدر می تواند برای خریدن آنها به او زکات دهد.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر پسر به کتابهای علمی دینی احتیاج داشته باشد، پدر میتواند برای خریدن آنها به او زکاْ بدهد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر پسر به کتاب های علمی دینی احتیاج داشته باشد، پدر می تواند برای خریدن آنها به او زکات بدهد.
- [آیت الله بروجردی] اگر پسر به کتابهای علمی دینی احتیاج داشته باشد، پدر میتواند برای خریدن آنها به او زکات بدهد.
- [امام خمینی] اگر پسر به کتابهای علمی دینی احتیاج داشته باشد پدر می تواند برای خریدن آنها به او زکات بدهد.
- [آیت الله سبحانی] اگر پسر به کتاب های علمی مفید و یا دینی احتیاج داشته باشد پدر می تواند برای خریدن آنها به او زکات بدهد.
- [آیت الله خوئی] اگر پسر به کتابهای علمی دینی احتیاج داشته باشد پدر میتواند آنها را از زکات خریده و در معرض استفاد پسرش قرار دهد.