با توجه به اینکه پیامبرخدا ولایت تکوینی دارد پس چطور حضرت یعقوب(ع) که خود ایشان پیغمبرخدا بودند از مکان حضرت یوسف(ع) با خبر نبودند؟
با توجه به اینکه پیامبرخدا ولایت تکوینی دارد پس چطور حضرت یعقوب(ع) که خود ایشان پیغمبرخدا بودند از مکان حضرت یوسف(ع) با خبر نبودند؟ الف: پاسخ اجمالی: در آیات و روایات و نیز در کلمات دانشمندان اسلام ، مکرراً تصریح شده است که آگاهی پیامبر و امام از غیب، ذاتی نیست، بلکه به تعلیم الهی،و از راه وحی و یا آموختن از پیامبر و امام قبل است ، بنا بر این اگر مو ضوعی را خداوند نخواهد که پیامبر ویا ولیش بداند ، او نخواهد دانست. از طرف دیگر ولایت تکوینی ژیامبران و اولیای الهی محدود به حدودی است که خدا تعیین فرموده و جز خدا کسی ولایت تکوینی مطلق ندارد.بنابر این میزان آگاهی نیز به تناسب حدود ولایت کم و زیاد می شود. ب: پاسخ تفصیلی: و اینک متن برخی از روایات و گفتارهای دانشمندان: 1. بعد از پایان جنگ جمل، علی (ع) در بصره خطبه‌ای خواند و در ضمن آن، از برخی حوادث آینده خبر داد یکی از یاران آن حضرت با تعجبی فراوان، به ایشان گفت: (لَقَد اُعطیت یا أمیرالمؤمنین عِلمَ الغَیب) [آیا به شما (علم غیب داده شده؟)] و این جمله اشاره به این بود که (علم غیب)اختصاص به خدا دارد، زیرا خدا است که ذاتاً از همه چیز آگاه است. آن گرامی در پاسخ او خندید و گفت: (لیس هو بعلم الغیب و إنما هو تعلم من ذی علم…)اینکه من از حوادث آینده خبر می‌دهم (علم غیب) یعنی ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست بلکه به وسیله پیامبر خدا(ص) به من تعلیم شده است…(نهج البلاغه خطبه صدو بیست و چهار، شرح نهج البلاغه ابن میثم:1/83-85 و ج 3/138-141. شمارة خطبه‌ها و یا کلمات قصار مطابق شرح نهج البلاغه (عبده) چاپ مصر است.) 2. یحیی بن عبداالله بن الحسن به امام هفتم (ع) گفت: فدایت شوم اینان (گروهی از مردم) عقیده دارند که شما( علم غیب ) دارید. حضرت در پاسخ او فرمود: …نه به خدا سوگند آنچه ما می‌دانیم از پیامبر خدا(ص) به ما رسیده و از آن حضرت آموخته ایم. 3. شیخ بزرگوار محمد بن، محمد بن نعمان مفید (متوفای 413) می‌نویسد: کسی را می‌توان به طور مطلق دارای صفت ( عالم به غیب) دانست که علم او ذاتی باشد و از کسی نیاموخته باشد و علم هیچ کس جز خداوند بزرگ ذاتی نیست و از این رو شیعه معتقد است که نباید درباره امامان به طور مطلق گفته شود، بلکه باید توضیح داده شود که علم آنان مستفاد از امام قبل و از پیامبر(ص) و سرانجام به تعلیم الهی است. (اوائل المقالات/38؛ بحار الأنوار26/10.) 4-مفسر عالیقدر جهان اسلام مرحوم شیخ طبرسی (متوفای 548) می‌نویسد: به عقیده شیعه کسی را می‌توان با جمله (عالم به غیب) توصیف کرد که همه غیب‌ها را بداند و علم او ذاتی باشد و هیچ کس جز خدا این چنین نیست .}(مجمع البیان3/261 و 5/205.) 5- رشید الدین محمد بن شهر آشوب مازندانی (متوفای 588) می‌نویسد: پیامبر و امام از غیب آگاهی دارند اما نه به این معنی که علم آنان ذاتی باشد بلکه خداوند، بخشی از علم غیب را به آنان آموخته است، و عقیده به این که علم آنان ذاتی است و با علم خدا تفاوتی ندارد مستلزم شرک می‌باشد. (متشابهات القرآن،ص 211، مضمون کلام ایشان نقل شد.)
عنوان سوال:

با توجه به اینکه پیامبرخدا ولایت تکوینی دارد پس چطور حضرت یعقوب(ع) که خود ایشان پیغمبرخدا بودند از مکان حضرت یوسف(ع) با خبر نبودند؟


پاسخ:

با توجه به اینکه پیامبرخدا ولایت تکوینی دارد پس چطور حضرت یعقوب(ع) که خود ایشان پیغمبرخدا بودند از مکان حضرت یوسف(ع) با خبر نبودند؟
الف: پاسخ اجمالی:
در آیات و روایات و نیز در کلمات دانشمندان اسلام ، مکرراً تصریح شده است که آگاهی پیامبر و امام از غیب، ذاتی نیست، بلکه به تعلیم الهی،و از راه وحی و یا آموختن از پیامبر و امام قبل است ، بنا بر این اگر مو ضوعی را خداوند نخواهد که پیامبر ویا ولیش بداند ، او نخواهد دانست. از طرف دیگر ولایت تکوینی ژیامبران و اولیای الهی محدود به حدودی است که خدا تعیین فرموده و جز خدا کسی ولایت تکوینی مطلق ندارد.بنابر این میزان آگاهی نیز به تناسب حدود ولایت کم و زیاد می شود.
ب: پاسخ تفصیلی:
و اینک متن برخی از روایات و گفتارهای دانشمندان:
1. بعد از پایان جنگ جمل، علی (ع) در بصره خطبه‌ای خواند و در ضمن آن، از برخی حوادث آینده خبر داد یکی از یاران آن حضرت با تعجبی فراوان، به ایشان گفت: (لَقَد اُعطیت یا أمیرالمؤمنین عِلمَ الغَیب) [آیا به شما (علم غیب داده شده؟)] و این جمله اشاره به این بود که (علم غیب)اختصاص به خدا دارد، زیرا خدا است که ذاتاً از همه چیز آگاه است. آن گرامی در پاسخ او خندید و گفت: (لیس هو بعلم الغیب و إنما هو تعلم من ذی علم…)اینکه من از حوادث آینده خبر می‌دهم (علم غیب) یعنی ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست بلکه به وسیله پیامبر خدا(ص) به من تعلیم شده است…(نهج البلاغه خطبه صدو بیست و چهار، شرح نهج البلاغه ابن میثم:1/83-85 و ج 3/138-141. شمارة خطبه‌ها و یا کلمات قصار مطابق شرح نهج البلاغه (عبده) چاپ مصر است.)
2. یحیی بن عبداالله بن الحسن به امام هفتم (ع) گفت: فدایت شوم اینان (گروهی از مردم) عقیده دارند که شما( علم غیب ) دارید. حضرت در پاسخ او فرمود: …نه به خدا سوگند آنچه ما می‌دانیم از پیامبر خدا(ص) به ما رسیده و از آن حضرت آموخته ایم.
3. شیخ بزرگوار محمد بن، محمد بن نعمان مفید (متوفای 413) می‌نویسد: کسی را می‌توان به طور مطلق دارای صفت ( عالم به غیب) دانست که علم او ذاتی باشد و از کسی نیاموخته باشد و علم هیچ کس جز خداوند بزرگ ذاتی نیست و از این رو شیعه معتقد است که نباید درباره امامان به طور مطلق گفته شود، بلکه باید توضیح داده شود که علم آنان مستفاد از امام قبل و از پیامبر(ص) و سرانجام به تعلیم الهی است. (اوائل المقالات/38؛ بحار الأنوار26/10.)
4-مفسر عالیقدر جهان اسلام مرحوم شیخ طبرسی (متوفای 548) می‌نویسد: به عقیده شیعه کسی را می‌توان با جمله (عالم به غیب) توصیف کرد که همه غیب‌ها را بداند و علم او ذاتی باشد و هیچ کس جز خدا این چنین نیست .}(مجمع البیان3/261 و 5/205.)
5- رشید الدین محمد بن شهر آشوب مازندانی (متوفای 588) می‌نویسد: پیامبر و امام از غیب آگاهی دارند اما نه به این معنی که علم آنان ذاتی باشد بلکه خداوند، بخشی از علم غیب را به آنان آموخته است، و عقیده به این که علم آنان ذاتی است و با علم خدا تفاوتی ندارد مستلزم شرک می‌باشد. (متشابهات القرآن،ص 211، مضمون کلام ایشان نقل شد.)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین