ولایت تکوینی و تشریعی یعنی چه؟ چه تفاوتی با هم داشته آیا این نام ها و مطالب از روایات معصومین(ع) به دست آمده و به ما رسیده اند؟
ولایت تکوینی و تشریعی یعنی چه؟ چه تفاوتی با هم داشته آیا این نام ها و مطالب از روایات معصومین(ع) به دست آمده و به ما رسیده اند؟ ولایت در لغت به معنای قرب و نزدیکی است (-معجم مقاییس اللغة، ابی الحسین احمد بن فارس بن زکریا، دفتر تبلیغات اسلامی قم. ج: 6 ص: 141) و معنای محبت و حکومت و تولیت نیز از دیگر معانی ولایت است که از معنای قرب گرفته شده‌اند( و ولایت بر دو قسم تکوینی و تشریعی تقسیم می‌شود.- ملاصدرا، مفاتیح الغیب؛ انتشارات مولی ص: 487 و کربلائی جواد؛ الانوار الساطعة؛ دارالحدیث ج: 1 ص: 18) استاد مطهری در تعریف ولایت تکوینی می‌فرمایند: ولایت تکوینی این است که انسان در اثر پیمودن صراط عبودیت به مقام قرب الهی نائل می‌گردد و اثر وصل به مقام قرب البته در مراحل عالی آن این است که معنویت انسانی که خود حقیقت و واقعیتی است، در وی متمرکز می‌شود و با داشتن آن معنویت، قافله سالار معنویت، مسلط بر ضمائر و شاهد بر اعمال و حجت زمان می‌شود. زمین هیچگاه از ولیّی که حامل چنین معنویتی باشد، به عبارت دیگر از انسان کامل خالی نیست.( مطهری، استاد شهید مرتضی؛ ولاءها و ولایتها، انتشارات صدرا، صص: 57 56. تذکر این نکته ضروری است که عبارت فوق متوهم این معنی است که ولایت تکوینی فقط مختص به انسان کامل و حجت هر زمان یعنی پیامبر و امام معصوم است؛ اما در ادامه بحث روشن می‌شود که چنین نیست و مقام ولایت درجاتی دارد که درجات بالای آن مختص اولیاء الهی است، اما مدارج پائین و متوسط آن را مؤمنان عارف هم می‌رسند.) حضرت آیت الله جوادی آملی نیز در تعریف ولایت تکوینی می‌نویسند: ولایت تکوینی یعنی سرپرستی موجودات جهان و عالم خارج و تصرف عینی داشتن در آنها، مانند ولایت نفس انسانی بر قوای درونی خودش. هر انسانی نسبت به قوای ادراکی خود مانند نیروی وهمی و خیالی و نیز بر قوای تحریکی خویش مانند شهوت و غضب، ولایت دارد؛ بر اعضاء و جوارح سالم خود ولایت دارد؛ اگر دستور دیدن می‌دهد، چشم, او را اطاعت می‌کند و اگر دستور شنیدن می‌دهد، گوش او می‌شنود و اگر دستور برداشتن چیزی را صادر می‌کند، دستش فرمان می‌برد و اقدام می‌کند؛ البته این پیروی و فرمانبری در صورتی است که نقصی در این اعضاء وجود نداشته باشد. بازگشت ولایت تکوینی به علت و معلول است. این نوع ولایت، تنها بین علت و معلول تحقق می‌یابد.(-جوادی آملی آیت الله عبدالله، ولایت فقیه، مرکز نشر اسراء، ص: 123) پس در معنای ولایت تکوینی چند امر لحاظ شده است: 1 مقام قرب الهی، که از طریق پیمودن صراط بندگی حاصل می‌شود. 2 مقام قرب باعث ظهور معنویت خاصی در انسان می‌شود که آن معنویت منشأ آثار بیرونی می‌شود. 3 انسانی که به مقام ولایت تکوینی می‌رسد، دارای مقام قدرت تصرف در امور و سرپرستی موجودات جهان می‌شود، به گونه‌ای که موجودات جهان در حد ولایت ولی تابع و فرمانبر او می‌شوند و این همان اثر بیرونی ولایت تکوینی است. 4 این تصرف با اجازه خداوند متعال است. 5 تصرف خارج از نظام علی و معلولی نیست. بلکه تصرف ولی علت آنچه تصرف شده، معلول کار اوست. 6 در عین حال که ولایت تکوینی بر اساس نظام علی و معلولی است، کاری خلاف عادت و جریان طبیعی عالم اسباب است.(مکارم شیرازی، آیت الله ناصر، پیام قرآن، دارالکتب الاسلامیة تهران؛ ج: 9 ص: 161) اما در یک تقسم بندی کلی ولایت تکوینی بر دو قسم است: 1 ولایت عامه که برای همه مومنانی که دارای کردار نیک هستند، حاصل می‌شود: الله ولی الذین امنوا یخرجهم من الظلمات الی النور خداوند ولی کسانی است که ایمان آوردند، آنها را از تاریکی‌ها به نور می‌آورد.(-بقره: 257) 2 ولایت خاصه که عبارت از فنا در ذات اقدس اله است، فنای ذاتی، صفاتی، و افعالی. ولیّ خاص در ذات اقدس خداوندی فانی است و به اسماء و صفات الهی متخلق است و به آنها قائم و پابرجاست. [یعنی در این مرحله دیگر منی نیست، هر چه هست، اوست. مولوی در این موضوع اشعار نغزی دارد: آن یکی آمد در یاری بزد گفت: یارش کیستی ای معتمد؟ گفت: من. گفت: برو هنگام نیست بر چنین خوانی مقام خام نیست خام را جز آتش هجر و فراق که پزد که وارهاند از نفاق چون توئیّ تو هنوز از تو نرفت سوختن باید ترا در نار تفت رفت آن مسکین و سالی در سفر در فراق یار سوزید از شرر پخته گشت آن سوخته پس بازگشت باز گِرد خانه انباز گشت حلقه زد بر در به صد ترس و ادب تابنجد بی‌ادب لفظی ز لب بانگ زد یارش که بر در کیست آن؟ گفت: بر در هم توئی ای دلستان گفت: اکنون چون منی ای من درا نیست گنجائی دو من در یک سرا رسیدن به این مقام مشکل است و ریاضتهای فراوان شرعی می‌خواهد، که در این صورت اگر توفیق الهی رفیق راه شود، رسیدن به این مقام را شاید. واضح است که مقام فناء و قرب الهی را درجات و طبقاتی است که برخی به مدارج بالا می‌رسند و برخی به مدارج اولیه یا متوسط آن]. ولایت خاصه نیز بر دو گونه است: الف: ولایت اعطایی که عبارت از مجذوب شدن در محضر حضرت اله پیش از مجاهده است. ولیّ عطائی را محبوب می‌نامند؛ زیرا خداوند او را جذب کرده است. ب: ولایت کسبی که عبارت از مجذوب شدن در محضر حضرت اله پس از مجاهده است. ولیّ کسبی را محبّ نامند، زیرا ابتداء به ذات اقدس اله تقرّب پیدا کرده و سپس به مقام جذبه رسیده است. البته برای او نیز ابتداء فیض الهی باریدن گرفته که در باطن او غوغایی برپا کرده و او را به تلاش و کوشش واداشته است. وگرنه اگر فیض و جذبه الهی نباشد، رسیدن به مقام قرب محال است.-مفاتیح الغیب ص: 488 487. () بنابراین سه مرتبه برای ولایت تکوینی می‌توان ذکر کرد: (1) مرتبه ولایت عامه مومنان نیک کردار. (2) مرتبه ولایت خاصه عارفانی که با مجاهده به مقام قرب رسیده‌اند. و (3) مرتبه خاص الخاص که مخصوص انبیاء و ائمه (سلام الله علیهم) است که آنها به دلیل استعداد ذاتی خود محبوب الهی شدند و در مقام ذات و صفات و افعال الهی ذوب گردیدند، آنها آئینه تمام نمای الهی هستند.(- حضرت علی (علیه السلام) می‌فرمایند: ما لله آیة اکبر منی برای خداوند نشانه و آیتی بزرگتر از من نیست (بحار الانوار ج: 23 ص: 206) عارف معاصر می‌سراید: می‌خواست که خود جلوه کند، جلوه‌گرم کرد) این گروه همان انسانهای کامل و حجت‌های الهی و واسطه‌های فیض هستند که زمین هیچگاه از آنها خالی نمی‌شود. فیض الهی دائمی است و همه کسان می‌توانند بدان برسند، منتها برخی استفاده تمام از آن می‌کنند که اینها بر حسب استعداد ذاتیشان به مقام خاص الخاص می‌رسند و برخی بهره‌های فراوان می‌بردند که اینها به مقام خاص نائل می‌شوند و گروهی نیز به فراخور حال خود بهره می‌برنند که آنها عامه مومنان نیک کردارند و گروهی نیز عناد ورزیده و هیچ بهره‌ای نمی‌برند. آن یکی خورشید علیین بود وین دگر خفاش کز سجین بود آن یکی نوری ز هر عیبی بری وین یکی کوری گدای هر دری آن یکی ماهی که بر پروین زند وین یکی کرمی که بر سرگین زند آن یک یوسف رخی، عیسی نفس وین دگر گرگی و یا خر یا جرس آن یکی پرّان شده در لامکان وین یکی در کاهدان همچون سگان آن یکی سلطان عالی مرتبت وین یکی در گلخنی اندر تعزیت آن یکی خلقی ز اکرامش خجل وین دگر از بینوائی منفعل آن یکی سرور شده ز اهل زمان وین دگر در خاک خواری بس نهان (مولوی، مثنوی معنوی) [آری انسان چنین است که یکی به مقام قاب قوسین او ادنی می‌رسد و دیگری در اسفل السافلین و اسفل درکة من الجحیم نزول می‌کند. یکی به نهایت قرب بار می‌یابد و دیگری به نهایت بعد رانده می‌شود. آری ؛ از همه محرومتر خفاش بود که عدوی آفتاب فاش بود به این دلیل است که به ما گفته‌اند سعی کنید به مقامات راه بیابید، و اگر بدان راه ندارید، لااقل آن را انکار نکنید]. روشن شد که مقام ولایت تکوینی مقام قرب و مقام معنویتی است که موجب تصرف در امور خارجی می‌شود. این تصرف را در سه بند می‌توان خلاصه کرد: 1 آنها واسطه فیض الهی هستند. 2 برخی کرامات از آنها سر می‌زند. این کرامات همگی به اجازه الهی است. 3 دعای آنها برای امور مطلوب مستجاب می‌شود.(-پیام قرآن ج: 9 صص: 163 162) ظاهرا مومنان نیک کردار تنها در حد بند سوم دارای ولایت هستند و بندرت از آنها کرامتی دیده می‌شود. عارفان در حد خود دارای کرامات هستند و تحت سرپرستی ولی الله الاعظم واسطه فیض هم می‌شوند و در موارد بسیاری دعای آنها مستجاب می‌شود. اما انبیاء و اولیاء واسطه فیض الهی‌اند، که در هر عصری یک نفر از آنها زندگی می‌کند و بدون او زمین توان زندگی ندارد. چنانچه در زمانه ما صاحب زمان، حضرت ولی الله الاعظم بقیة الله الاکرم خاتم ولایت مطلقه الهی حضرت امام مهدی (روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) می‌باشند. اینها واسطه فیض الهی هستند و ظهور کرامات بدون اینکه داعیه بر ظهور آنها داشته باشند از آنها فراوان است و دعای آنها نیز یقینا مستجاب می‌شود. جهت آگاهی بیشتر در این زمینه نگا: مطهری مرتضی، ولا و ولایتها، صص 73-86، قم، صدرا، چاپ نهم1374. ب- ولایت تشریعی این گونه ولایت ها کاربردها، اقسام و مراحلی دارد که به تناسب بحث به برخی از آنها اشاره می شود: 1. ولایت بر تشریع ولایت بر تشریع به معنای حق قانون گذاری است. این حق بر اساس آیه ان الحکم الا للله در اساس از آن خداست و خداوند با انگیزش پیامبران، قوانین خود را به بشریت ابلاغ می کند. پیامبر در این مقام دریافت کننده و قانون از سوی خدا و ابلاغ کننده به مردم است. البته بعید نیست که پیامبر به اذن خدا حق قانونگذاری در مورد بعضی از احکام دینی نیز داشته باشد. خاتمیت در این عرصه به معنای آن است که همه برنامه های تکاملی و قوانین دینی مورد نیاز بشر تا پایان تاریخ را خداوند به پیامبر وحی و به بشریت ابلاغ نموده است و از این پس هیچ گونه قانون آسمانی جدیدی نازل نخواهد شد. بدون شک این قسم از ولایت را هیچ شیعه ای برای امامان معصوم(ع) باور ندارد. اگر چنین ولایتی مورد اعتقاد بود با خاتمیت ناسازگار بود لیکن کدام یک از عالمان شیعه چنین اعتقادی را تبلیغ کرده اند؟ 2. ولایت در تشریع منظور از ولایت در تشریع این است که در چارچوب اصول، هنجارها و قوانین الهی که توسط پیامبر ابلاغ شده است کسانی ولایت دارند که اولا آنها را برای مردم تبیین کنند و ثانیا جزئیات احکام را از کلیات آن استخراج نمایند و ثالثا رهبری جامعه را در جهت اجرای آن احکام برعهده گیرند و رابعا در صورت وقوع تزاحم در احکام در مسیر اجرای آن بر اساس قاعده اهم و مهم رفع تزاحم نمایند. این گونه ولایت که در واقع ولایت در مقام تبیین و اجرا است برای ائمه و نایبان آنها ثابت است و چنین چیزی هیچ تضادی با خاتمیت ندارد بلکه استمرار شریعت خاتم در بستر زمان است و بس. به عبارت دیگر عالمان شیعه برآنند که پیامبر(ص) دارای سه سمت اصلی بوده اند؛ 1. دریافت و ابلاغ وحی 2. تبیین و تفسیر آنچه وحی شده 3. رهبری اجتماعی و اجرای قوانین الهی.
عنوان سوال:

ولایت تکوینی و تشریعی یعنی چه؟ چه تفاوتی با هم داشته آیا این نام ها و مطالب از روایات معصومین(ع) به دست آمده و به ما رسیده اند؟


پاسخ:

ولایت تکوینی و تشریعی یعنی چه؟ چه تفاوتی با هم داشته آیا این نام ها و مطالب از روایات معصومین(ع) به دست آمده و به ما رسیده اند؟


ولایت در لغت به معنای قرب و نزدیکی است (-معجم مقاییس اللغة، ابی الحسین احمد بن فارس بن زکریا، دفتر تبلیغات اسلامی قم. ج: 6 ص: 141) و معنای محبت و حکومت و تولیت نیز از دیگر معانی ولایت است که از معنای قرب گرفته شده‌اند( و ولایت بر دو قسم تکوینی و تشریعی تقسیم می‌شود.- ملاصدرا، مفاتیح الغیب؛ انتشارات مولی ص: 487 و کربلائی جواد؛ الانوار الساطعة؛ دارالحدیث ج: 1 ص: 18) استاد مطهری در تعریف ولایت تکوینی می‌فرمایند: ولایت تکوینی این است که انسان در اثر پیمودن صراط عبودیت به مقام قرب الهی نائل می‌گردد و اثر وصل به مقام قرب البته در مراحل عالی آن این است که معنویت انسانی که خود حقیقت و واقعیتی است، در وی متمرکز می‌شود و با داشتن آن معنویت، قافله سالار معنویت، مسلط بر ضمائر و شاهد بر اعمال و حجت زمان می‌شود. زمین هیچگاه از ولیّی که حامل چنین معنویتی باشد، به عبارت دیگر از انسان کامل خالی نیست.( مطهری، استاد شهید مرتضی؛ ولاءها و ولایتها، انتشارات صدرا، صص: 57 56. تذکر این نکته ضروری است که عبارت فوق متوهم این معنی است که ولایت تکوینی فقط مختص به انسان کامل و حجت هر زمان یعنی پیامبر و امام معصوم است؛ اما در ادامه بحث روشن می‌شود که چنین نیست و مقام ولایت درجاتی دارد که درجات بالای آن مختص اولیاء الهی است، اما مدارج پائین و متوسط آن را مؤمنان عارف هم می‌رسند.) حضرت آیت الله جوادی آملی نیز در تعریف ولایت تکوینی می‌نویسند: ولایت تکوینی یعنی سرپرستی موجودات جهان و عالم خارج و تصرف عینی داشتن در آنها، مانند ولایت نفس انسانی بر قوای درونی خودش. هر انسانی نسبت به قوای ادراکی خود مانند نیروی وهمی و خیالی و نیز بر قوای تحریکی خویش مانند شهوت و غضب، ولایت دارد؛ بر اعضاء و جوارح سالم خود ولایت دارد؛ اگر دستور دیدن می‌دهد، چشم, او را اطاعت می‌کند و اگر دستور شنیدن می‌دهد، گوش او می‌شنود و اگر دستور برداشتن چیزی را صادر می‌کند، دستش فرمان می‌برد و اقدام می‌کند؛ البته این پیروی و فرمانبری در صورتی است که نقصی در این اعضاء وجود نداشته باشد. بازگشت ولایت تکوینی به علت و معلول است. این نوع ولایت، تنها بین علت و معلول تحقق می‌یابد.(-جوادی آملی آیت الله عبدالله، ولایت فقیه، مرکز نشر اسراء، ص: 123)
پس در معنای ولایت تکوینی چند امر لحاظ شده است: 1 مقام قرب الهی، که از طریق پیمودن صراط بندگی حاصل می‌شود. 2 مقام قرب باعث ظهور معنویت خاصی در انسان می‌شود که آن معنویت منشأ آثار بیرونی می‌شود. 3 انسانی که به مقام ولایت تکوینی می‌رسد، دارای مقام قدرت تصرف در امور و سرپرستی موجودات جهان می‌شود، به گونه‌ای که موجودات جهان در حد ولایت ولی تابع و فرمانبر او می‌شوند و این همان اثر بیرونی ولایت تکوینی است. 4 این تصرف با اجازه خداوند متعال است. 5 تصرف خارج از نظام علی و معلولی نیست. بلکه تصرف ولی علت آنچه تصرف شده، معلول کار اوست. 6 در عین حال که ولایت تکوینی بر اساس نظام علی و معلولی است، کاری خلاف عادت و جریان طبیعی عالم اسباب است.(مکارم شیرازی، آیت الله ناصر، پیام قرآن، دارالکتب الاسلامیة تهران؛ ج: 9 ص: 161)
اما در یک تقسم بندی کلی ولایت تکوینی بر دو قسم است: 1 ولایت عامه که برای همه مومنانی که دارای کردار نیک هستند، حاصل می‌شود: الله ولی الذین امنوا یخرجهم من الظلمات الی النور خداوند ولی کسانی است که ایمان آوردند، آنها را از تاریکی‌ها به نور می‌آورد.(-بقره: 257) 2 ولایت خاصه که عبارت از فنا در ذات اقدس اله است، فنای ذاتی، صفاتی، و افعالی. ولیّ خاص در ذات اقدس خداوندی فانی است و به اسماء و صفات الهی متخلق است و به آنها قائم و پابرجاست. [یعنی در این مرحله دیگر منی نیست، هر چه هست، اوست. مولوی در این موضوع اشعار نغزی دارد: آن یکی آمد در یاری بزد گفت: یارش کیستی ای معتمد؟
گفت: من. گفت: برو هنگام نیست بر چنین خوانی مقام خام نیست
خام را جز آتش هجر و فراق که پزد که وارهاند از نفاق
چون توئیّ تو هنوز از تو نرفت سوختن باید ترا در نار تفت
رفت آن مسکین و سالی در سفر در فراق یار سوزید از شرر
پخته گشت آن سوخته پس بازگشت باز گِرد خانه انباز گشت
حلقه زد بر در به صد ترس و ادب تابنجد بی‌ادب لفظی ز لب
بانگ زد یارش که بر در کیست آن؟ گفت: بر در هم توئی ای دلستان
گفت: اکنون چون منی ای من درا نیست گنجائی دو من در یک سرا
رسیدن به این مقام مشکل است و ریاضتهای فراوان شرعی می‌خواهد، که در این صورت اگر توفیق الهی رفیق راه شود، رسیدن به این مقام را شاید. واضح است که مقام فناء و قرب الهی را درجات و طبقاتی است که برخی به مدارج بالا می‌رسند و برخی به مدارج اولیه یا متوسط آن]. ولایت خاصه نیز بر دو گونه است: الف: ولایت اعطایی که عبارت از مجذوب شدن در محضر حضرت اله پیش از مجاهده است. ولیّ عطائی را محبوب می‌نامند؛ زیرا خداوند او را جذب کرده است. ب: ولایت کسبی که عبارت از مجذوب شدن در محضر حضرت اله پس از مجاهده است. ولیّ کسبی را محبّ نامند، زیرا ابتداء به ذات اقدس اله تقرّب پیدا کرده و سپس به مقام جذبه رسیده است. البته برای او نیز ابتداء فیض الهی باریدن گرفته که در باطن او غوغایی برپا کرده و او را به تلاش و کوشش واداشته است. وگرنه اگر فیض و جذبه الهی نباشد، رسیدن به مقام قرب محال است.-مفاتیح الغیب ص: 488 487. () بنابراین سه مرتبه برای ولایت تکوینی می‌توان ذکر کرد: (1) مرتبه ولایت عامه مومنان نیک کردار. (2) مرتبه ولایت خاصه عارفانی که با مجاهده به مقام قرب رسیده‌اند. و (3) مرتبه خاص الخاص که مخصوص انبیاء و ائمه (سلام الله علیهم) است که آنها به دلیل استعداد ذاتی خود محبوب الهی شدند و در مقام ذات و صفات و افعال الهی ذوب گردیدند، آنها آئینه تمام نمای الهی هستند.(- حضرت علی (علیه السلام) می‌فرمایند: ما لله آیة اکبر منی برای خداوند نشانه و آیتی بزرگتر از من نیست (بحار الانوار ج: 23 ص: 206) عارف معاصر می‌سراید: می‌خواست که خود جلوه کند، جلوه‌گرم کرد) این گروه همان انسانهای کامل و حجت‌های الهی و واسطه‌های فیض هستند که زمین هیچگاه از آنها خالی نمی‌شود. فیض الهی دائمی است و همه کسان می‌توانند بدان برسند، منتها برخی استفاده تمام از آن می‌کنند که اینها بر حسب استعداد ذاتیشان به مقام خاص الخاص می‌رسند و برخی بهره‌های فراوان می‌بردند که اینها به مقام خاص نائل می‌شوند و گروهی نیز به فراخور حال خود بهره می‌برنند که آنها عامه مومنان نیک کردارند و گروهی نیز عناد ورزیده و هیچ بهره‌ای نمی‌برند. آن یکی خورشید علیین بود وین دگر خفاش کز سجین بود
آن یکی نوری ز هر عیبی بری وین یکی کوری گدای هر دری
آن یکی ماهی که بر پروین زند وین یکی کرمی که بر سرگین زند
آن یک یوسف رخی، عیسی نفس وین دگر گرگی و یا خر یا جرس
آن یکی پرّان شده در لامکان وین یکی در کاهدان همچون سگان
آن یکی سلطان عالی مرتبت وین یکی در گلخنی اندر تعزیت
آن یکی خلقی ز اکرامش خجل وین دگر از بینوائی منفعل
آن یکی سرور شده ز اهل زمان وین دگر در خاک خواری بس نهان
(مولوی، مثنوی معنوی) [آری انسان چنین است که یکی به مقام قاب قوسین او ادنی می‌رسد و دیگری در اسفل السافلین و اسفل درکة من الجحیم نزول می‌کند. یکی به نهایت قرب بار می‌یابد و دیگری به نهایت بعد رانده می‌شود. آری ؛ از همه محرومتر خفاش بود که عدوی آفتاب فاش بود
به این دلیل است که به ما گفته‌اند سعی کنید به مقامات راه بیابید، و اگر بدان راه ندارید، لااقل آن را انکار نکنید]. روشن شد که مقام ولایت تکوینی مقام قرب و مقام معنویتی است که موجب تصرف در امور خارجی می‌شود. این تصرف را در سه بند می‌توان خلاصه کرد: 1 آنها واسطه فیض الهی هستند. 2 برخی کرامات از آنها سر می‌زند. این کرامات همگی به اجازه الهی است. 3 دعای آنها برای امور مطلوب مستجاب می‌شود.(-پیام قرآن ج: 9 صص: 163 162) ظاهرا مومنان نیک کردار تنها در حد بند سوم دارای ولایت هستند و بندرت از آنها کرامتی دیده می‌شود. عارفان در حد خود دارای کرامات هستند و تحت سرپرستی ولی الله الاعظم واسطه فیض هم می‌شوند و در موارد بسیاری دعای آنها مستجاب می‌شود. اما انبیاء و اولیاء واسطه فیض الهی‌اند، که در هر عصری یک نفر از آنها زندگی می‌کند و بدون او زمین توان زندگی ندارد. چنانچه در زمانه ما صاحب زمان، حضرت ولی الله الاعظم بقیة الله الاکرم خاتم ولایت مطلقه الهی حضرت امام مهدی (روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) می‌باشند. اینها واسطه فیض الهی هستند و ظهور کرامات بدون اینکه داعیه بر ظهور آنها داشته باشند از آنها فراوان است و دعای آنها نیز یقینا مستجاب می‌شود.

جهت آگاهی بیشتر در این زمینه نگا: مطهری مرتضی، ولا و ولایتها، صص 73-86، قم، صدرا، چاپ نهم1374.
ب- ولایت تشریعی
این گونه ولایت ها کاربردها، اقسام و مراحلی دارد که به تناسب بحث به برخی از آنها اشاره می شود:
1. ولایت بر تشریع
ولایت بر تشریع به معنای حق قانون گذاری است. این حق بر اساس آیه ان الحکم الا للله در اساس از آن خداست و خداوند با انگیزش پیامبران، قوانین خود را به بشریت ابلاغ می کند. پیامبر در این مقام دریافت کننده و قانون از سوی خدا و ابلاغ کننده به مردم است. البته بعید نیست که پیامبر به اذن خدا حق قانونگذاری در مورد بعضی از احکام دینی نیز داشته باشد. خاتمیت در این عرصه به معنای آن است که همه برنامه های تکاملی و قوانین دینی مورد نیاز بشر تا پایان تاریخ را خداوند به پیامبر وحی و به بشریت ابلاغ نموده است و از این پس هیچ گونه قانون آسمانی جدیدی نازل نخواهد شد. بدون شک این قسم از ولایت را هیچ شیعه ای برای امامان معصوم(ع) باور ندارد. اگر چنین ولایتی مورد اعتقاد بود با خاتمیت ناسازگار بود لیکن کدام یک از عالمان شیعه چنین اعتقادی را تبلیغ کرده اند؟
2. ولایت در تشریع
منظور از ولایت در تشریع این است که در چارچوب اصول، هنجارها و قوانین الهی که توسط پیامبر ابلاغ شده است کسانی ولایت دارند که اولا آنها را برای مردم تبیین کنند و ثانیا جزئیات احکام را از کلیات آن استخراج نمایند و ثالثا رهبری جامعه را در جهت اجرای آن احکام برعهده گیرند و رابعا در صورت وقوع تزاحم در احکام در مسیر اجرای آن بر اساس قاعده اهم و مهم رفع تزاحم نمایند. این گونه ولایت که در واقع ولایت در مقام تبیین و اجرا است برای ائمه و نایبان آنها ثابت است و چنین چیزی هیچ تضادی با خاتمیت ندارد بلکه استمرار شریعت خاتم در بستر زمان است و بس.
به عبارت دیگر عالمان شیعه برآنند که پیامبر(ص) دارای سه سمت اصلی بوده اند؛ 1. دریافت و ابلاغ وحی 2. تبیین و تفسیر آنچه وحی شده 3. رهبری اجتماعی و اجرای قوانین الهی.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین