در مورد (امامت) کامل توضیح دهید. چیستی امامت معنای لغوی امامت در لغت پیشوایی محمد معین، فرهنگ فارسی، ج 1، ص 346-347، تهران، امیرکبیر، دهم، 1375 ش.، پیشروی و رهبری و ریاست همگانی است. السعید الخوری الشرتونی اللبنانی، اقرب الموارد، ج 1، ص 19، قم، مکتبه للمرعشی 1403، نیز: لوئیس معلوف، المنجد فی اللغه و الاعلام، ص 17، بیروت، دارالمشرق، 1973 م. امام نیز به معنای پیشوا، پیشرو، الگو، راهنما و کسی یا چیزی است که پیروی میشود. همان، نیز بنگرید: معنای اصطلاحی امامت در اصطلاح علم کلام عبارت است از: (جانشینی از پیامبر اسلام در زمامداری و رهبری فراگیر امت در امور دینی و دنیوی و حفظ و حراست از دین به گونهای که پیروی از امام بر همه امت واجب است). براساس این تعریف مؤلفههای اساسی امامت عبارت است از: یک. جانشینی پیامبر؛ امام کسی است که پس از پیامبر بر مسند او مینشیند. قید جانشینی از پیامبر را غالب متکلمان شیعی تصریح کردهاند. در میان اهل سنت نیز کسانی چون ماوردی، آمدی، ابن خلدون، قاضی ایجی، و تفتازانی در تعریف امامت آوردهاند. بنگرید: این قید دو نکته در خور اهمیت در پی دارد: 1-1. از سویی بیانگر تمایز امامت و نبوت است. از جمله تمایزات این است که پیامبر وحی رسالی دریافت و آن را ابلاغ میکند؛ ولی امام دریافت کننده وحی نیست. 2-1. از دیگر سو بیانگر پارهای تشابهات و اشتراکات امام و پیامبر است. بر این اساس امام ادامه دهنده راه پیامبر و عهده دار وظایف و رسالتهای اوست. این مسأله لوازم و توابعی دارد که جداگانه قابل بررسی است. دو. رهبری فراگیر؛ پیشوایی، زمامداری یا ریاست عامه بیانگر این ویژگی است که امامت محدود به پارهای از مناصب چون قضاوت، فرماندهی نیروهای نظامی و انتظامی، و یا حکومت در واحدهای سیاسی خرد چون ایالتها، استانها و شهرهای جامعه اسلامی نیست؛ بلکه امامت بالاترین منصب در جامعه دینی پس از پیامبر گرامی اسلام است. بنابراین فراگیری ریاست و پیشوایی امام دو جنبه اساسی دارد: 2-1. فراگیری از جهت جغرافیای انسانی. پیشوایی و زمامداری امام محدودیت منطقهای در بخشی از جغرافیای اسلامی و یا محدودیت شخصی و جمعیتی ندارد. امت اسلامی امتی یکپارچه است و رهبری امام همه امت را پوشش میدهد. 2-2. فراگیری از جهت زمینهها و ابعاد و اضلاع حکومت؛ به این معنا که پیشوایی و زمامداری امام محدود به عرصه خاصی از فعالیتهای سیاسی و اجتماعی نیست؛ بلکه همه ابعاد مدیریت کلان جامعه سیاسی اسلامی را شامل میشود. به عبارت دیگر امام در رأس هرم قدرت قرار دارد. سه. دین مداری؛ پارهای از قیود به کار رفته در تعریف امامت نشانگر دین مداری و غیرسکولار بودن اندیشه امامت است، از جمله: 3-1. قید نیابت از پیامبر به عنوان آورنده شریعت نشانگر خاستگاه دینی امامت است و از این جهت با نظامهای سیاسی سکولار و عرفی بنیاد تمایز مییابد. 3-2. دربرگیری امور دینی نشانگر غایات دینی امامت و تمایز آن از دنیامداری انحصاری و سکولاریسم غایی است. بنابراین امامت هم دینی بنیاد است و هم دینی مآل. چهار. اطاعت پذیری؛ وجوب اطاعت از امام نشانگر ولایت داشتن امام است. به عبارت دیگر امام صرفاً ارشادکننده و موعظهگر نیست؛ بلکه پیشوایی است که امت در امور دین و دنیا از او پیروی میکنند. و پیروی از او هم چون پیروی از پیامبر واجب و لازم است. از آنچه گذشت روشن میشود که دغدغه اصلی در امامت عبارت است از: (استمرار جامع و همه جانبه خط رسالت در جامعه بشری؛ حفظ و گسترش هدایتها، تعالیم و ارزشهای دینی، تربیت و مدیریت کلان اجتماع براساس آموزهها و غایات مکتب سعادتبخش اسلام و تأمین اهداف و نیازهای دنیوی انسان ناظر به مصالح جادوان و کمال و سعادت ابدی). چرایی امامت امامت چه ضرورتی دارد؟ دیدگاه شیعه و سنی در این باره چیست؟ یک. اجماع بر ضرورت رهبری دینی اصل لزوم امامت امری بدیهی و مورد اتفاق همه اندیشمندان و عالمان شیعه و سنی است. ابن خلدون اندیشمند نامدار اهل سنت مینویسد: (امامت و رهبری برای جامعه بشری یک ضرورت است). بنگرید: عبدالرحمن ابن خلدون، مقدمه ابن خلدون، ص 191، بیروت، دارالتعلم، 1978 م. او سیاست و مدیریت را به سه گونه تقسیم کرده است: 1. سیاست غریزی که مبتنی بر تمایلات و خواستههای طبیعی غریزی بشر است. چنین سیاستی به استبداد و خشونت میانجامد. 2. سیاسیت خرد بنیاد، که مبتنی بر یافتههای دانش و اندیشه بشری است. این قسم بر گونه پیشین برتری دارد اما نسبت به گونه سوم در رتبه فروتری قرار دارد. 3. سیاست دینی که مبتنی بر قوانین و آموزههای شرعی است. برخلاف دیگر گونهها در چنین سیاستی مصالح معنوی و اخروی بشر جایگاه اصیل خویش را باز یافته و منافع و مصالح دنیوی بشر ناظر به آن تنظیم میشود. پیشاهنگان این گونه رهبری دو دستهاند: پیامبران و جانشینان آنها. دو. ضرورت پاسداری از دین. با توجه به این که: اولاً: بعثت انبیاء همیشگی نیست و با رسالت حضرت ختمی مرتبت گزینش انبیاء به آخر رسید. ثانیاً: با وجود آزمندیها و هواخواهیها در انسان امکان ایجاد انحراف و تحریف در دین الهی و به استخدام در آوردن آن در جهت منافع نامشروع خود همواره وجود دارد. افزون بر آن تفسیرهای نادرست و ناصواب از دین نیز زمینهای برای گسترش تحریفات و عدم مصونیت دین از تحریف است. در چنین وضعیتی رفته رفته هدایتگری از دین از دست رفته و چه بسا در مسیر اغواگری انسان به پدیدهای متمایز با فلسفه اساسی خود تبدیل میشود. دکتر یثربی در این باره مینویسد: (اگر چنین فرض کنیم که قوانین و تعالیم الاهی، برای آخرین بار اعلام شده و نبوت ختم گردد، بعد از آن این معارف و نظام مبتنی بر آنها، بیحمایت و هدایت از طرف خداوند رها گردد، بدون تردید، این بشر طمعورز و استخدامکننده، همین معارف و نظام را هم مورد طمع و استخدام قرار داده، در راه اغراض و امیال خود به تحریف آنها پرداخته، مردم را از دست یافتن و عمل به آن معارف محروم میسازد. وقتی که این کار پیش از ختم نبوت اتفاق میافتاد، پیامبر بعدی، به اصلاح تحریفها و انحرافات پرداخته، تعالیم اصیل آسمانی را احیا میکرد. اما در دوران ختم نبوت، اگر مسأله امامت را نپذیریم، دیگر کسی با الهام و عنایت الاهی، به حمایت و هدایت بشر نمیپردازد و چنین شرایطی از دو جهت سبب هلاکت اکثریت میشود: یکی از آن جهت که قسمت عمده مردم روی زمین، هنوز اسلام را نپذیرفتهاند، برای همیشه در کفر باقی میمانند. و دیگری از آن جهت که دین اسلام در اثر تحریف و استخدام این و آن، چنان که میبینیم اثر هدایت و حمایتی خود را از بشر، نداشته و در نتیجه مسلمانان به وضع بدی دچار خواهند شد. چنان که عملاً میبینیم از اختلاف اعتقادی گرفته تا تقسیمات سیاسی که همدیگر را نه تنها حمایت نمیکنند، بلکه تحقیر و تخریب هم میکنند. و معلوم است که در چنین شرایطی اکثریت مردم از هدایت آسمانی بهره نگرفته، و نسبت به دین بر حق آسمانی قاصر و مقصر به شمار رفته و اهل نجات نخواهند شد. بنابراین، نتیجه دین که باید نجات و خیر اکثریت میشد، شر و شقاوت اکثریت خواهد شد) دکتر سید یحیی یثربی، فلسفه امامت (با رویکرد فلسفی و عرفانی)، ص 86 و 87، تهران؛ پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، اول، 1383.. او در تبیین روشنتر ضرورت امامت به واقعیت تاریخی استناد جسته، مینویسد: (تجربه تاریخی ما، از جریان کار پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) نیز، برای اهل تحقیق، دلیل روشنی از ضرورت تحقق امامت است. نظام دینی که به دست پیامبر و یارانش در مدینه تأسیس شد، از همان آغاز مورد تهدید آزمندان و قدرت طلبان قرار گرفت. و این تهدید که در آغاز آشکار بود، با تثبیت قدرت اسلام که با فتح مکه تحقق یافت، حالت پنهانی و زیرزمینی پیدا کرد و در انتظار فرصت مناسب ماند. عوامل این تهدید، از هر گونه زمینهسازی و توطئه، برای فراهم آوردن شرایط علنی شدن و اقدام عملی خود، غافل نبودند. تا آن که پس از حدود سی سال از درگذشت پیامبر این تهدید عملاً کامیاب شده و عوامل تهدید، قدرت را به دست گرفتند و نظام (خلافت) را به (سلطنت) تغییر دادند) همان، ص 88 و 89.. بنابراین نه تنها بدون امامت حق، دین هرگز به هدف نهایی خود که هدایت و حمایت همه انسانها در همه اعصار و در همه جهان است نخواهید رسید، چه بسا در جهت خلاف نیز از آن سوء استفاده شده و به ضد خود تبدیل گردد. افزون بر آن چه گذشت ادله دیگری بر ضرورت امامت وجود دارد که رعایت اختصار ما را از ذکر آنها باز میدارد. جهت آگاهی بیشتر بنگرید: پرسش 24 و 22=از کتاب : امامت , پرسشها و پاسخهای دانشجویی , قم , معارف .
در مورد (امامت) کامل توضیح دهید.
چیستی امامت
معنای لغوی
امامت در لغت پیشوایی محمد معین، فرهنگ فارسی، ج 1، ص 346-347، تهران، امیرکبیر، دهم، 1375 ش.، پیشروی و رهبری و ریاست همگانی است. السعید الخوری الشرتونی اللبنانی، اقرب الموارد، ج 1، ص 19، قم، مکتبه للمرعشی 1403، نیز: لوئیس معلوف، المنجد فی اللغه و الاعلام، ص 17، بیروت، دارالمشرق، 1973 م. امام نیز به معنای پیشوا، پیشرو، الگو، راهنما و کسی یا چیزی است که پیروی میشود. همان، نیز بنگرید:
معنای اصطلاحی
امامت در اصطلاح علم کلام عبارت است از: (جانشینی از پیامبر اسلام در زمامداری و رهبری فراگیر امت در امور دینی و دنیوی و حفظ و حراست از دین به گونهای که پیروی از امام بر همه امت واجب است). براساس این تعریف مؤلفههای اساسی امامت عبارت است از:
یک. جانشینی پیامبر؛ امام کسی است که پس از پیامبر بر مسند او مینشیند.
قید جانشینی از پیامبر را غالب متکلمان شیعی تصریح کردهاند.
در میان اهل سنت نیز کسانی چون ماوردی، آمدی، ابن خلدون، قاضی ایجی، و تفتازانی در تعریف امامت آوردهاند. بنگرید: این قید دو نکته در خور اهمیت در پی دارد:
1-1. از سویی بیانگر تمایز امامت و نبوت است. از جمله تمایزات این است که پیامبر وحی رسالی دریافت و آن را ابلاغ میکند؛ ولی امام دریافت کننده وحی نیست.
2-1. از دیگر سو بیانگر پارهای تشابهات و اشتراکات امام و پیامبر است. بر این اساس امام ادامه دهنده راه پیامبر و عهده دار وظایف و رسالتهای اوست. این مسأله لوازم و توابعی دارد که جداگانه قابل بررسی است.
دو. رهبری فراگیر؛ پیشوایی، زمامداری یا ریاست عامه بیانگر این ویژگی است که امامت محدود به پارهای از مناصب چون قضاوت، فرماندهی نیروهای نظامی و انتظامی، و یا حکومت در واحدهای سیاسی خرد چون ایالتها، استانها و شهرهای جامعه اسلامی نیست؛ بلکه امامت بالاترین منصب در جامعه دینی پس از پیامبر گرامی اسلام است. بنابراین فراگیری ریاست و پیشوایی امام دو جنبه اساسی دارد:
2-1. فراگیری از جهت جغرافیای انسانی. پیشوایی و زمامداری امام محدودیت منطقهای در بخشی از جغرافیای اسلامی و یا محدودیت شخصی و جمعیتی ندارد.
امت اسلامی امتی یکپارچه است و رهبری امام همه امت را پوشش میدهد.
2-2. فراگیری از جهت زمینهها و ابعاد و اضلاع حکومت؛ به این معنا که پیشوایی و زمامداری امام محدود به عرصه خاصی از فعالیتهای سیاسی و اجتماعی نیست؛ بلکه همه ابعاد مدیریت کلان جامعه سیاسی اسلامی را شامل میشود. به عبارت دیگر امام در رأس هرم قدرت قرار دارد.
سه. دین مداری؛ پارهای از قیود به کار رفته در تعریف امامت نشانگر دین مداری و غیرسکولار بودن اندیشه امامت است، از جمله:
3-1. قید نیابت از پیامبر به عنوان آورنده شریعت نشانگر خاستگاه دینی امامت است و از این جهت با نظامهای سیاسی سکولار و عرفی بنیاد تمایز مییابد.
3-2. دربرگیری امور دینی نشانگر غایات دینی امامت و تمایز آن از دنیامداری انحصاری و سکولاریسم غایی است. بنابراین امامت هم دینی بنیاد است و هم دینی مآل.
چهار. اطاعت پذیری؛ وجوب اطاعت از امام نشانگر ولایت داشتن امام است. به عبارت دیگر امام صرفاً ارشادکننده و موعظهگر نیست؛ بلکه پیشوایی است که امت در امور دین و دنیا از او پیروی میکنند. و پیروی از او هم چون پیروی از پیامبر واجب و لازم است.
از آنچه گذشت روشن میشود که دغدغه اصلی در امامت عبارت است از: (استمرار جامع و همه جانبه خط رسالت در جامعه بشری؛ حفظ و گسترش هدایتها، تعالیم و ارزشهای دینی، تربیت و مدیریت کلان اجتماع براساس آموزهها و غایات مکتب سعادتبخش اسلام و تأمین اهداف و نیازهای دنیوی انسان ناظر به مصالح جادوان و کمال و سعادت ابدی).
چرایی امامت
امامت چه ضرورتی دارد؟ دیدگاه شیعه و سنی در این باره چیست؟
یک. اجماع بر ضرورت رهبری دینی
اصل لزوم امامت امری بدیهی و مورد اتفاق همه اندیشمندان و عالمان شیعه و سنی است.
ابن خلدون اندیشمند نامدار اهل سنت مینویسد: (امامت و رهبری برای جامعه بشری یک ضرورت است). بنگرید: عبدالرحمن ابن خلدون، مقدمه ابن خلدون، ص 191، بیروت، دارالتعلم، 1978 م. او سیاست و مدیریت را به سه گونه تقسیم کرده است:
1. سیاست غریزی که مبتنی بر تمایلات و خواستههای طبیعی غریزی بشر است. چنین سیاستی به استبداد و خشونت میانجامد.
2. سیاسیت خرد بنیاد، که مبتنی بر یافتههای دانش و اندیشه بشری است. این قسم بر گونه پیشین برتری دارد اما نسبت به گونه سوم در رتبه فروتری قرار دارد.
3. سیاست دینی که مبتنی بر قوانین و آموزههای شرعی است. برخلاف دیگر گونهها در چنین سیاستی مصالح معنوی و اخروی بشر جایگاه اصیل خویش را باز یافته و منافع و مصالح دنیوی بشر ناظر به آن تنظیم میشود. پیشاهنگان این گونه رهبری دو دستهاند: پیامبران و جانشینان آنها.
دو. ضرورت پاسداری از دین.
با توجه به این که:
اولاً: بعثت انبیاء همیشگی نیست و با رسالت حضرت ختمی مرتبت گزینش انبیاء به آخر رسید.
ثانیاً: با وجود آزمندیها و هواخواهیها در انسان امکان ایجاد انحراف و تحریف در دین الهی و به استخدام در آوردن آن در جهت منافع نامشروع خود همواره وجود دارد. افزون بر آن تفسیرهای نادرست و ناصواب از دین نیز زمینهای برای گسترش تحریفات و عدم مصونیت دین از تحریف است. در چنین وضعیتی رفته رفته هدایتگری از دین از دست رفته و چه بسا در مسیر اغواگری انسان به پدیدهای متمایز با فلسفه اساسی خود تبدیل میشود.
دکتر یثربی در این باره مینویسد:
(اگر چنین فرض کنیم که قوانین و تعالیم الاهی، برای آخرین بار اعلام شده و نبوت ختم گردد، بعد از آن این معارف و نظام مبتنی بر آنها، بیحمایت و هدایت از طرف خداوند رها گردد، بدون تردید، این بشر طمعورز و استخدامکننده، همین معارف و نظام را هم مورد طمع و استخدام قرار داده، در راه اغراض و امیال خود به تحریف آنها پرداخته، مردم را از دست یافتن و عمل به آن معارف محروم میسازد. وقتی که این کار پیش از ختم نبوت اتفاق میافتاد، پیامبر بعدی، به اصلاح تحریفها و انحرافات پرداخته، تعالیم اصیل آسمانی را احیا میکرد.
اما در دوران ختم نبوت، اگر مسأله امامت را نپذیریم، دیگر کسی با الهام و عنایت الاهی، به حمایت و هدایت بشر نمیپردازد و چنین شرایطی از دو جهت سبب هلاکت اکثریت میشود:
یکی از آن جهت که قسمت عمده مردم روی زمین، هنوز اسلام را نپذیرفتهاند، برای همیشه در کفر باقی میمانند.
و دیگری از آن جهت که دین اسلام در اثر تحریف و استخدام این و آن، چنان که میبینیم اثر هدایت و حمایتی خود را از بشر، نداشته و در نتیجه مسلمانان به وضع بدی دچار خواهند شد. چنان که عملاً میبینیم از اختلاف اعتقادی گرفته تا تقسیمات سیاسی که همدیگر را نه تنها حمایت نمیکنند، بلکه تحقیر و تخریب هم میکنند. و معلوم است که در چنین شرایطی اکثریت مردم از هدایت آسمانی بهره نگرفته، و نسبت به دین بر حق آسمانی قاصر و مقصر به شمار رفته و اهل نجات نخواهند شد. بنابراین، نتیجه دین که باید نجات و خیر اکثریت میشد، شر و شقاوت اکثریت خواهد شد) دکتر سید یحیی یثربی، فلسفه امامت (با رویکرد فلسفی و عرفانی)، ص 86 و 87، تهران؛ پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، اول، 1383..
او در تبیین روشنتر ضرورت امامت به واقعیت تاریخی استناد جسته، مینویسد:
(تجربه تاریخی ما، از جریان کار پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) نیز، برای اهل تحقیق، دلیل روشنی از ضرورت تحقق امامت است. نظام دینی که به دست پیامبر و یارانش در مدینه تأسیس شد، از همان آغاز مورد تهدید آزمندان و قدرت طلبان قرار گرفت. و این تهدید که در آغاز آشکار بود، با تثبیت قدرت اسلام که با فتح مکه تحقق یافت، حالت پنهانی و زیرزمینی پیدا کرد و در انتظار فرصت مناسب ماند. عوامل این تهدید، از هر گونه زمینهسازی و توطئه، برای فراهم آوردن شرایط علنی شدن و اقدام عملی خود، غافل نبودند. تا آن که پس از حدود سی سال از درگذشت پیامبر این تهدید عملاً کامیاب شده و عوامل تهدید، قدرت را به دست گرفتند و نظام (خلافت) را به (سلطنت) تغییر دادند) همان، ص 88 و 89..
بنابراین نه تنها بدون امامت حق، دین هرگز به هدف نهایی خود که هدایت و حمایت همه انسانها در همه اعصار و در همه جهان است نخواهید رسید، چه بسا در جهت خلاف نیز از آن سوء استفاده شده و به ضد خود تبدیل گردد.
افزون بر آن چه گذشت ادله دیگری بر ضرورت امامت وجود دارد که رعایت اختصار ما را از ذکر آنها باز میدارد. جهت آگاهی بیشتر بنگرید: پرسش 24 و 22=از کتاب : امامت , پرسشها و پاسخهای دانشجویی , قم , معارف .
- [سایر] امامت چه ضرورتی دارد؟ دیدگاه شیعه و سنی در این باره چیست؟
- [سایر] دیدگاه شیعه درباره رؤیت خدا همراه با بررسی دیدگاه اهل سنت چیست؟
- [سایر] دیدگاه شیعه در باره رؤیت خدا همراه با بررسی دیدگاه اهل سنت چیست؟
- [سایر] دیدگاه شیعه درباره رؤیت خدا همراه با بررسی دیدگاه اهل سنت چیست؟
- [سایر] مهدویت از دیدگاه اهل سنت با مهدویت از دیدگاه شیعه، چه فرقی دارد؟
- [سایر] سنت از دیدگاه شیعه به چه معناست؟ و فرق آن با اهل سنت چیست؟
- [سایر] منظور از تفخیذ دختر شیر خوار چیست؟ از نظر دیدگاه شیعه، چگونه می توان به این سؤال پاسخ داد؟ آیا اهل سنت در این مورد فتوایی دارند؟
- [سایر] دیدگاه اهل سنت نسبت به امام زمان (عج) چیست؟ آیا تفاوتهایی بین نگاه شیعه و اهل سنت در اینباره وجود دارد؟
- [سایر] دیدگاه اهل سنت نسبت به امام زمان (عج) چیست؟ آیا تفاوت هایی بین نگاه شیعه و اهل سنت در این باره وجود دارد؟
- [سایر] جایگاه حاکم از دیدگاه اهل تسنن و شیعه؛ آیا یکی مسئله کلامی است یا فقهی؟ چرا؟
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت، زن از همه تَرَکه شوهر اعمّ از منقول و غیرمنقول مانند زمین و غیره، ارث میبرد. حال آنکه از نظر مذهب امامیه، زن از اصل زمین یا قیمت آن ارث نمیبرد و تنها از قیمت بنا و درختان ارث میبرد، نه اصل آنها. بنابراین اگر مذهب اهل سنّت بر شیعه نافذ باشد به گونهای که زن سنّی مذهب از زمین و اصل بنا و درختان ارث ببرد، در صورتی که دیگر ورثه امامی مذهب باشند، زن امامی مذهب نیز میتواند میراثی را که از زمین و اصل بنا و درختان به او میرسد، بگیرد که سایر ورثه اهل سنت باشند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] چنانچه یکی از اولاد از نظر سنّی بزرگتر و دیگری از جهت بلوغ بزرگتر باشد قضاء نماز بر اولّی واجب است.
- [آیت الله سیستانی] نظر اهل سنّت آن است که مازاد سهمالارث میراث بر آن، به عَصَبه میت مانند برادر او داده میشود. لکن نظر مذهب امامیه خلاف آن است، مثلاً اگر مردی بمیرد و تنها دختری و برادری داشته باشد، از نظر امامیه باید نیمی از ارث را به دختر به عنوان سهمالارث و نیم دیگر را به عنوان ردّ به او بپردازند و به برادر میت سهمی تعلّق نمیگیرد. لکن نظر اهل سنّت آن است که در این فرض نیمی از ارث میت به برادر پرداخت میشود، چون که از عصبه میت به شمار میرود. حال اگر مذهب اهل سنّت بر وارث امامی مذهب نافذ باشد و مازاد سهمالارث به او پرداخت نشود، عصبه میت اگر امامی مذهب باشند، میتوانند از باب قاعده مقاصّه نوعی، مازاد سهمالارث وارثِ سنّی مذهب را بگیرند.
- [آیت الله سیستانی] بر طبق مذهب امامیه، زن مطلقه یائسه و صغیره اگر چه با آنها نزدیکی شده باشد عدّه ندارند. لیکن بر طبق مذاهب اهلسنّت با اختلافی که در شروط عدّه برای صغیره دارند عدّه بر آنان واجب است. حال اگر شوهر از اهلسنّت باشد، و زن یائسه یا صغیرهاش را با اعتقاد به لزوم عدّه برای صغیره طلاق دهد، ملزم به رعایت قواعد مذهب خود مانند فساد عقد خواهر مطلقه، و نکاح زنانی که جمع آنها با زن در دوران عدّه حرام است، میشود، بنابراین مرد شیعی میتواند با خواهر این مطلقه ازدواج کند هرچند آن مرد سنی با او عقد بسته باشد. و احتیاط واجب برای مرد شیعی نیز آن است که با این زن مطلقه پیش از تمام شدن عدهاش ازدواج نکند، و آن زن نیز اگر شیعه باشد و یا شیعه بشود تا پایان عدّه، ازدواج نکند. همچنین احوط آن است که در ایام عدّه از شوهر نفقه نگیرد، گر چه طبق مذهب شوهر واجبالنفقه او باشد، مگر آنکه از باب اجرای قاعده مقاصّه نوعی در صورت بودن شرایط آن، بتوان نفقه گرفت.
- [آیت الله مظاهری] امام لازم نیست نیّت جماعت کند ولی مأموم باید نیّت جماعت کند امّا دانستن اسم امام جماعت لازم نیست، مثلاً اگر نیّت کند اقتدا میکنم به امام حاضر کفایت میکند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر امام یا مأموم بخواهد در نمازی که به جماعت خوانده، دوباره برای مأموم دیگری که جماعت نخوانده امام شود، و به جماعت بخواند جایز است. ولی اگر بخواهد برای دفعه سوم باز با جماعت بخواند اشکال دارد.
- [آیت الله سبحانی] بنابر احتیاط واجب کسی که مرض خوره یا پیسی دارد، نباید امام جماعت شود. احکام جماعت:
- [آیت الله نوری همدانی] بنابر احتیاط واجب کسی که مرض خورده یا پیسی دارد ، نباید امام جماعت شود . احکام جماعت
- [آیت الله مکارم شیرازی] شایسته است به امید ثواب از امور زیر بپرهیزند: 1 اگر در صفهای جماعت جا باشد نمازگزار تنها نایستد. 2 مأموم ذکرهای نماز را طوری نگوید که امام بشنود. 3 مسافری که نماز ظهر و عصر و عشا را شکسته می خواند برای کسانی که مسافر نیستند امامت نکند، همچنین کسی که مسافر است به شخص حاضر اقتدا نکند (البته منظور از کراهت در اینجا کمتر بودن ثواب است وگرنه نماز جماعت در هر صورت ثواب دارد).
- [آیت الله سبحانی] کلیه شرایطی که در امام جماعت معتبر است در امام جمعه نیز معتبر می باشد.