منظور از جانشینی پروردگار در سوره بقره چیست؟ مرگ انسان و پروردگار از یک نوع هستند که انسان می تواند جانشین پروردگار باشد؟ از دیدگاه عرفان نظری ، ذات باری تعالی ، در مقام فعل و ظهور ، یک تجلّی و ظهور بیش ندارد. لذا می گویند: ( التّجلیُّ لایتکرر تجلّی تکرار نمی شود.) اوّلین و آخرین ظهوری که خدای تعالی در ازل نمود ، حقیقتی بود که برای آن به مناسبتهای گوناگون بیش از صد اسم گفته اند که برخی از آنها عبارتند از: الوجود ، وجود منبسط ، نور السموات و الارض ، فیض مقدّس ، مشیّت ، صادر اوّل ، روح الارواح ، نَفَس رحمانی ، حقیقت مائیّه ، اسم اعظم و ... و حقیقت محمّدیّه. آنچه که حقیقتاً خلیفه ی خداست همین حقیقت یگانه می باشد. ذات خدا واجب الوجود بالذّات است و او واجب الوجود ظلّی است. ذات خدا احدیّت ذاتی دارد و او را احدیّت ظلّی است و ... ؛ و او اساساً چیزی نیست جز ظهور خدا. این امر یگانه همان حقیقتی است که ما آن را با نام وجود می شناسیم که بدون آن هیچ موجودی وجود ندارد و همه ی موجودات ، قائم به او و ظهورات گوناگون همان حقیقت یگانه و آن فیض مقدّس می باشند. نسبت آن حقیقت به موجودات عالم به مانند نسبت آب است به موج و قطره و آبشار و باران و برف و بخار و ...؛ یعنی همانگونه که هر کدام از این امور ، غیر از دیگری هستند ولی همگی ظهورات گوناگون آب می باشند ، موجودات عالم نیز ، اگر چه هر کدام غیر از دیگری است ولی همگی ظهوری از ظهورات حضرت وجود می باشند ؛ و از همین روست که آن امر واحد را حقیقت مائیّه می گویند. پس روشن شد که آن حقیقت واحد ، ظهور تامّ خدا و خلیفه ی اوست و شناخت ما از خدا در حقیقت از شناخت همین اسم اعظم او حاصل می شود. و موجودات ، همگی آیات و نشانه های همان حقیقت یگانه اند و او آیه ی عظمای ذات باری تعالی است. عالم مادّه با تمام موجوداتش ، ظهور از ظهورات اوست ؛ عالم مثال (برزخ ) نیز ظهور دیگری از اوست و عالم ملائک نیز ظهوری از ظهورات وی می باشد ؛ ولی هیچ یک از این موجودات ، ظهور تامّ آن حقیقت یگانه نیستند. امّا انسان کامل ، نه صرفاً مادّی است و نه صرفاً مثالی و برزخی و نه صرفاً جبروتی و ملکی ، بلکه همه ی این مراتب را یکجا در وجود خود دارد. بنا بر این ، انسان کامل ، که او را کون جامع نیز می گویند ، در حقیقت ظهور تامّ و تمام آن حقیقت یگانه بوده ، احاطه ی وجودی بر جمیع عوالم دارد. لذا از آن جهت که وجود او متّحد با صادر اوّل و وجود منبسط می باشد ، وجود منبسط را روح کلّی وی گفته و به این سبب او هم خلیفة الله می نامند. پس: اوّلاً هر انسانی خلیفة الله بالفعل نیست ، بلکه انسان کامل (انسان بالفعل) شایسته ی این نام می باشد. ثانیاً خلیفةالله حقیقی همان وجود منبسط می باشد ؛ لکن از آنجا که انسان کامل اتّحاد تامّ با آن حقیقت یگانه دارد ، از آن حقیقت تعبیر می شود به روح کلّی انسان کامل و از انسان کامل نیز تعبیر می شود به خلیفة الله. کما اینکه به سبب اتّحاد تامّ انسان کامل با آن صادر اوّل ، او نیز به عنوان اوّلین فعل خدا شناخته می شود ؛ از اینرو نبی اکرم (ص) فرمودند: ( اوّل ما خلق الله روحی. اوّل چیزی که خدا آفرید روح من بود.) ثالثاً چون آن وجود منبسط ، اسم اعظم الهی است ، هر کسی به مقدار اتّحادش با آن حقیقت ، صاحب اسم اعظم می شود. و چون همه ی موجودات ظهورات آن وجود منبسط می باشند ، لذا هر که با او متّحد باشد قادر به تصرّف در موجودات عالم خواهد بود ، که معجزات انبیاء (ع) از همین جا نشأت می گیرد. همچنین چون او احاطه بر همه دارد ، انبیاء نیز به مقدار اتّحادشان با او صاحب علم غیب می شوند و آنکه اتّحاد تامّ با آن حقیقت مقدّسه دارد ، خود عین علم خداوند متعال خواهد بود. لذا امیر مومنان فرمودند: ( أَنَا عِلْمُ اللَّهِ وَ أَنَا قَلْبُ اللَّهِ الْوَاعِی وَ لِسَانُ اللَّهِ النَّاطِقُ وَ عَیْنُ اللَّهِ النَّاظِرَةُ وَ أَنَا جَنْبُ اللَّهِ وَ أَنَا یَدُ اللَّه منم علم خدا و منم آن قلب الهی گسترده و زبان گویای خدا و چشم بینای او ؛ و منم همسایه ی خدا و منم دست خدا.) (بحار الأنوار، ج24، ص198 )
منظور از جانشینی پروردگار در سوره بقره چیست؟ مرگ انسان و پروردگار از یک نوع هستند که انسان می تواند جانشین پروردگار باشد؟
منظور از جانشینی پروردگار در سوره بقره چیست؟ مرگ انسان و پروردگار از یک نوع هستند که انسان می تواند جانشین پروردگار باشد؟
از دیدگاه عرفان نظری ، ذات باری تعالی ، در مقام فعل و ظهور ، یک تجلّی و ظهور بیش ندارد. لذا می گویند: ( التّجلیُّ لایتکرر تجلّی تکرار نمی شود.) اوّلین و آخرین ظهوری که خدای تعالی در ازل نمود ، حقیقتی بود که برای آن به مناسبتهای گوناگون بیش از صد اسم گفته اند که برخی از آنها عبارتند از: الوجود ، وجود منبسط ، نور السموات و الارض ، فیض مقدّس ، مشیّت ، صادر اوّل ، روح الارواح ، نَفَس رحمانی ، حقیقت مائیّه ، اسم اعظم و ... و حقیقت محمّدیّه. آنچه که حقیقتاً خلیفه ی خداست همین حقیقت یگانه می باشد. ذات خدا واجب الوجود بالذّات است و او واجب الوجود ظلّی است. ذات خدا احدیّت ذاتی دارد و او را احدیّت ظلّی است و ... ؛ و او اساساً چیزی نیست جز ظهور خدا.
این امر یگانه همان حقیقتی است که ما آن را با نام وجود می شناسیم که بدون آن هیچ موجودی وجود ندارد و همه ی موجودات ، قائم به او و ظهورات گوناگون همان حقیقت یگانه و آن فیض مقدّس می باشند. نسبت آن حقیقت به موجودات عالم به مانند نسبت آب است به موج و قطره و آبشار و باران و برف و بخار و ...؛ یعنی همانگونه که هر کدام از این امور ، غیر از دیگری هستند ولی همگی ظهورات گوناگون آب می باشند ، موجودات عالم نیز ، اگر چه هر کدام غیر از دیگری است ولی همگی ظهوری از ظهورات حضرت وجود می باشند ؛ و از همین روست که آن امر واحد را حقیقت مائیّه می گویند.
پس روشن شد که آن حقیقت واحد ، ظهور تامّ خدا و خلیفه ی اوست و شناخت ما از خدا در حقیقت از شناخت همین اسم اعظم او حاصل می شود. و موجودات ، همگی آیات و نشانه های همان حقیقت یگانه اند و او آیه ی عظمای ذات باری تعالی است. عالم مادّه با تمام موجوداتش ، ظهور از ظهورات اوست ؛ عالم مثال (برزخ ) نیز ظهور دیگری از اوست و عالم ملائک نیز ظهوری از ظهورات وی می باشد ؛ ولی هیچ یک از این موجودات ، ظهور تامّ آن حقیقت یگانه نیستند. امّا انسان کامل ، نه صرفاً مادّی است و نه صرفاً مثالی و برزخی و نه صرفاً جبروتی و ملکی ، بلکه همه ی این مراتب را یکجا در وجود خود دارد. بنا بر این ، انسان کامل ، که او را کون جامع نیز می گویند ، در حقیقت ظهور تامّ و تمام آن حقیقت یگانه بوده ، احاطه ی وجودی بر جمیع عوالم دارد. لذا از آن جهت که وجود او متّحد با صادر اوّل و وجود منبسط می باشد ، وجود منبسط را روح کلّی وی گفته و به این سبب او هم خلیفة الله می نامند.
پس:
اوّلاً هر انسانی خلیفة الله بالفعل نیست ، بلکه انسان کامل (انسان بالفعل) شایسته ی این نام می باشد.
ثانیاً خلیفةالله حقیقی همان وجود منبسط می باشد ؛ لکن از آنجا که انسان کامل اتّحاد تامّ با آن حقیقت یگانه دارد ، از آن حقیقت تعبیر می شود به روح کلّی انسان کامل و از انسان کامل نیز تعبیر می شود به خلیفة الله. کما اینکه به سبب اتّحاد تامّ انسان کامل با آن صادر اوّل ، او نیز به عنوان اوّلین فعل خدا شناخته می شود ؛ از اینرو نبی اکرم (ص) فرمودند: ( اوّل ما خلق الله روحی. اوّل چیزی که خدا آفرید روح من بود.)
ثالثاً چون آن وجود منبسط ، اسم اعظم الهی است ، هر کسی به مقدار اتّحادش با آن حقیقت ، صاحب اسم اعظم می شود. و چون همه ی موجودات ظهورات آن وجود منبسط می باشند ، لذا هر که با او متّحد باشد قادر به تصرّف در موجودات عالم خواهد بود ، که معجزات انبیاء (ع) از همین جا نشأت می گیرد. همچنین چون او احاطه بر همه دارد ، انبیاء نیز به مقدار اتّحادشان با او صاحب علم غیب می شوند و آنکه اتّحاد تامّ با آن حقیقت مقدّسه دارد ، خود عین علم خداوند متعال خواهد بود. لذا امیر مومنان فرمودند: ( أَنَا عِلْمُ اللَّهِ وَ أَنَا قَلْبُ اللَّهِ الْوَاعِی وَ لِسَانُ اللَّهِ النَّاطِقُ وَ عَیْنُ اللَّهِ النَّاظِرَةُ وَ أَنَا جَنْبُ اللَّهِ وَ أَنَا یَدُ اللَّه منم علم خدا و منم آن قلب الهی گسترده و زبان گویای خدا و چشم بینای او ؛ و منم همسایه ی خدا و منم دست خدا.) (بحار الأنوار، ج24، ص198 )
- [سایر] منظور از آیه 286 سوره بقره چیست؟
- [سایر] منظور از أُمَّةً وَسَطاً در آیه 143 سوره بقره چیست؟
- [سایر] تفسیر آیه 186 سوره بقره چیست؟ و منظور از نزدیک بودن خدا به بندگان چیست؟
- [سایر] منظور از سودهایی که در آیه 219 سوره بقره برای شراب و قمار بیان شده، چیست؟
- [سایر] منظور از سودهایی که در آیه 219 سوره بقره برای شراب و قمار بیان شده، چیست؟
- [سایر] سلام؛ منظور از (کتاب) در آیه 2 سوره بقره کدام کتاب است؟ کتاب عینی یا کتاب غیر عینی؟
- [سایر] اگر انسان بعد از مرگ به عوالم بالا راه یابد باز هم قابلیت درک چگونگی ذات پروردگار را ندارد؟ آیا می توان از چگونگی ذات پروردگار آگاهی داشت اما از آن جهت که پروردگار انسان را ضعیف خلق کرده و نمی خواسته، انسان قادر به شناخت ذات پروردگار نیست؟
- [سایر] چگونه ممکن است که دهها هزار نفر، شاهد اعلام جانشینی حضرت علی (ع) بوده باشند، اما کس دیگری جانشین پیامبر(ص) شده باشد؟
- [سایر] منظور از دو مرگ و دو حیات در آیه 11 سوره غافر چیست؟
- [سایر] آیه الکرسی فقط آیه 255 سوره بقره است یا آیات 255 تا 257 سوره بقره است؟
- [آیت الله وحید خراسانی] مستحب است که بر بالین محتضر سوره مبارکه یس و صافات و احزاب و ایه الکرسی و ایه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه ایه اخر سوره بقره بلکه هر چه از قران ممکن است بخوانند
- [آیت الله نوری همدانی] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکة یس و الصافات و آیه الکرسی و آیه پنجاه و چهارم ازو سورة اعراف و سه آیه آخر سوره بقره بلکه هر چه ازو قرآن ممکن بخوانند .
- [آیت الله وحید خراسانی] مستحب است که بر بالین محتضر سوره مبارکه یس و صافات و احزاب و ایه الکرسی و ایه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه ایه اخر سوره بقره بلکه هر چه از قران ممکن است بخوانند
- [آیت الله شبیری زنجانی] بنا بر احتیاط مستحب انسان در مرگ کسی یقه پاره نکند، به خصوص در مرگ غیر پدر و برادر.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مستحب است برای راحت شدن محتضر؛ بر بالین او سوره مبارکه یس و صافات و احزاب و آیه الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آیه آخر سوره بقره را بلکه هرچه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکه یس، و الصافات و احزاب و آیة الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف یعنی آیه اِنَّ رَبَّکُمُ اللهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ... و سه آیه آخر سوره بقره بلکه هرچه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله خوئی] مستحب است برای راحتشدن محتضر بر بالین او سورة مبارکه" یس" و" الصافات" و" احزاب" و" آیة الکرسی" و آیة پنجاه و چهارم از سورة اعراف و سه آیة آخر سوره بقره را، بلکه هر چه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله مظاهری] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکه یس و الصافات و احزاب و آیة الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آیه آخر سوره بقره بلکه هر چه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله سبحانی] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکه یس و الصافات و احزاب و آیة الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف (إنَّ ربَّکُمُ اللهُ الّذی خَلَقَ السموات و الارض) تا آخر، و سه آیه آخر سوره بقره بلکه هرچه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او، سوره مبارکه یس و الصافات و احزاب و آیة الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آیه آخر سوره بقره، بلکه هر چه از قرآن ممکن است بخوانند.