در مورد نحوه پیدایش هستی موجودات برای من توضیح بدین؟ اینکه از ازل هستند تا ابد هستند و ... . در ابتدا باید اشاره کرد که ، موجود ازلی در مقابل موجود حادث است. حادث یعنی موجودی که مسبوق به عدم است و سابقه عدمی دارد. به بیان دیگر موجودی که نبود و سپس موجود شد. موجود ازلی یا قدیم موجودی است که سابقه عدمی ندارد و همواره موجود بوده است. خداوند قدیم ذاتی است و موجودی ازلی است که هیچ سابقه عدم در او راه ندارد ، به این معنا که (هستی عین ذات اوست و در وجود خود به هیچ چیز نیاز ندارد). و جهان بر اساس دیدگاه فلاسفه قدیم زمانی است؛ یعنی، مسبوق به عدم زمانی نیست، ولی حدوث ذاتی دارد در ابتدا باید اشاره کرد که ، موجود ازلی در مقابل موجود حادث است. حادث یعنی موجودی که مسبوق به عدم است و سابقه عدمی دارد. به بیان دیگر موجودی که نبود و سپس موجود شد. موجود ازلی یا قدیم موجودی است که سابقه عدمی ندارد و همواره موجود بوده است. خداوند قدیم ذاتی است و موجودی ازلی است که هیچ سابقه عدم در او راه ندارد ، به این معنا که (هستی عین ذات اوست و در وجود خود به هیچ چیز نیاز ندارد). و جهان بر اساس دیدگاه فلاسفه قدیم زمانی است؛ یعنی، مسبوق به عدم زمانی نیست، ولی حدوث ذاتی دارد، به این معنا که چون در ذات خود ممکن الوجود است، نیازمند آفریننده و هستی بخش میباشد و خداوند آن را از ازل آفریده است.بنابراین مانعی ندارد که خدا و جهان هر دو ازلی باشند؛ لیکن خداوند ازلی ذاتی و ناوابسته به دیگری است، اما جهان ازلی زمانی و وابسته و متعلق به وجود خداست. البته منظور از جهانی که ازلی است ، ماسوی الله (آنچه که غیر خداست ) می باشد و منظور از این امر غیر خدا جهان ماده نیست بلکه موجودات غیر مادی و مجرداتی هستند که به سبب علت بودن خدا وجود یافته اند و شما نیک می دانید که برای صفت علت تامه بودن خدا نمی توان زمانی را فرض کرد و فلاسفه نیز در تبین سریان آفرینش از بلاترین مرتبه وجودی تا پایین ترین آن ، تاکید می کنند که مخلوق نخستین خداوند موجودی مجرد و در نهایت کمال است و تنها امر قابل توجه در مورد او مخلوق بودن و معلول بودنش است که تمام وجودش را فرا گرفته ، و این موجود از ازل بوده و تا ابد نیز هست. از این رو موجودی محدود است چرا که او از نظر مرتبه وجودی در جایگاهی پایین تر قرار دارد و همین نقص بزرگ است که وجودش را فرا گرفته است و او را به موجودی ناقص بدل ساخته است. نظر فلاسفه در مورد سیر آفرینش الهی خداوند موجودی است با وجودی مطلق و عاری از هر گونه نقص و کاستی ، او علت ایجادی تمام هستی است ، اما چین از وجودی بی حد و حصری برخوردار است آفریده او نیز سزاوار توانایی هایش می باشد از این در ابتدا از او معلول و آفریده ای صادر می شود که دارای تمام کمالات با وجودی در مرتبه پایین تر و همین مرتبه وجودی اوست که به او به نام معلول و مخلوق داده است که فلاسفه نام عقل اول را بدو داده اند از آن رو که همچون عقل از ماده جدا بوده و امری مجرد است. در مرتبه بعد خداوند با واسطه کردن این مخلوق ، و در واقع از این عقل اول ، چند موجود دیگر را می آفریند که یکی از آنها عقل دوم است ؛ و در واقع در این سیر رفته رفته از شدت و مرتبه وجودی مخلوقات کاسته می شود و نقص و نداریشان بیشتر هویدا می گرددتا جایی که این سقوط مرتبه وجودی به حدی می رسد که مخلوق آفریده شده دیگر از جرگه مجردات خارج گشته و قدم به عالم مادیات و جسمانیات می نهد و در همین سیر است که عالم ماده و جهان مادی ایجاد می گردد. به عبارت دیگر : از نظر فلسفه موجودات مخلوقاتبه دو بخش تقسیم می شوند: الف) مبدعات ، یعنی مخلوقاتی غیر زمانی که سابقه عدمی در زمان ندارند و همواره موجود بوده اند و به عبارت دیگر ازلی هستند مانند مجردات. ب) مصنوعات: مخلوقاتی که سابقه عدمی دارند و حادث زمانی می باشند. عالم ماده - یعنی جهان اجسام و جسمانیات - جزو مصنوعات شمرد می شوند. )کتاب (شرح نمط پنجم الاشارات و التنبیهات /صنع و ابداع/ ابن سینا، ترجمه و شرح دکتر احمد بهشتی، انتشارات دانشگاه تهران، ص 3 ) استمرار وجود در هستی هر امری تا زمانی که علت تامه آن وجود داشته باشد او نیز به حیات خود ادامه می دهد و چون علت تامه اش از صحنه خارج گشت ، وجود او نیز بی معنا می گردد ،همچون لامپی که نور خود را از منبعی دریافت می کند و او تا زمانی به نور افشانی ادامه می دهد که منبع اش بع حیات خود ادامه دهد و چون منبع از صحنه خارج شد او نیز بی نور و خاموش می گردد. در عالم هستی نیز چنین است ، در این عالم که عالم وجودات و موجودات است عدم راه ندارد مگر به صورت اختلاف در مراتب وجودی و در واقع ما با فقدان و نداری روبرو هستیم نه عدم و امر معدوم بطوری که چیزی را نشان دهیم و بگوییم این عدم است و آن معدوم ؛ اصلا عدو یعنی نیستی و هیچ ، و چنین امری از وجود بهره ای ندارد که بتوان از آن سخن گفت ، مگر در مقام فرض. بنابراین ، عالم هستی چون مخلوق خداوند است و او علت تامه آنهاست از این رو تا علتش هست آنها نیز به حیات خود ادامه خواهند داد و ابدی خواهد بود.
در مورد نحوه پیدایش هستی موجودات برای من توضیح بدین؟ اینکه از ازل هستند تا ابد هستند و ... .
در مورد نحوه پیدایش هستی موجودات برای من توضیح بدین؟ اینکه از ازل هستند تا ابد هستند و ... .
در ابتدا باید اشاره کرد که ، موجود ازلی در مقابل موجود حادث است. حادث یعنی موجودی که مسبوق به عدم است و سابقه عدمی دارد. به بیان دیگر موجودی که نبود و سپس موجود شد. موجود ازلی یا قدیم موجودی است که سابقه عدمی ندارد و همواره موجود بوده است.
خداوند قدیم ذاتی است و موجودی ازلی است که هیچ سابقه عدم در او راه ندارد ، به این معنا که (هستی عین ذات اوست و در وجود خود به هیچ چیز نیاز ندارد). و جهان بر اساس دیدگاه فلاسفه قدیم زمانی است؛ یعنی، مسبوق به عدم زمانی نیست، ولی حدوث ذاتی دارد
در ابتدا باید اشاره کرد که ، موجود ازلی در مقابل موجود حادث است. حادث یعنی موجودی که مسبوق به عدم است و سابقه عدمی دارد. به بیان دیگر موجودی که نبود و سپس موجود شد. موجود ازلی یا قدیم موجودی است که سابقه عدمی ندارد و همواره موجود بوده است.
خداوند قدیم ذاتی است و موجودی ازلی است که هیچ سابقه عدم در او راه ندارد ، به این معنا که (هستی عین ذات اوست و در وجود خود به هیچ چیز نیاز ندارد). و جهان بر اساس دیدگاه فلاسفه قدیم زمانی است؛ یعنی، مسبوق به عدم زمانی نیست، ولی حدوث ذاتی دارد، به این معنا که چون در ذات خود ممکن الوجود است، نیازمند آفریننده و هستی بخش میباشد و خداوند آن را از ازل آفریده است.بنابراین مانعی ندارد که خدا و جهان هر دو ازلی باشند؛ لیکن خداوند ازلی ذاتی و ناوابسته به دیگری است، اما جهان ازلی زمانی و وابسته و متعلق به وجود خداست.
البته منظور از جهانی که ازلی است ، ماسوی الله (آنچه که غیر خداست ) می باشد و منظور از این امر غیر خدا جهان ماده نیست بلکه موجودات غیر مادی و مجرداتی هستند که به سبب علت بودن خدا وجود یافته اند و شما نیک می دانید که برای صفت علت تامه بودن خدا نمی توان زمانی را فرض کرد و فلاسفه نیز در تبین سریان آفرینش از بلاترین مرتبه وجودی تا پایین ترین آن ، تاکید می کنند که مخلوق نخستین خداوند موجودی مجرد و در نهایت کمال است و تنها امر قابل توجه در مورد او مخلوق بودن و معلول بودنش است که تمام وجودش را فرا گرفته ، و این موجود از ازل بوده و تا ابد نیز هست. از این رو موجودی محدود است چرا که او از نظر مرتبه وجودی در جایگاهی پایین تر قرار دارد و همین نقص بزرگ است که وجودش را فرا گرفته است و او را به موجودی ناقص بدل ساخته است.
نظر فلاسفه در مورد سیر آفرینش الهی
خداوند موجودی است با وجودی مطلق و عاری از هر گونه نقص و کاستی ، او علت ایجادی تمام هستی است ، اما چین از وجودی بی حد و حصری برخوردار است آفریده او نیز سزاوار توانایی هایش می باشد از این در ابتدا از او معلول و آفریده ای صادر می شود که دارای تمام کمالات با وجودی در مرتبه پایین تر و همین مرتبه وجودی اوست که به او به نام معلول و مخلوق داده است که فلاسفه نام عقل اول را بدو داده اند از آن رو که همچون عقل از ماده جدا بوده و امری مجرد است. در مرتبه بعد خداوند با واسطه کردن این مخلوق ، و در واقع از این عقل اول ، چند موجود دیگر را می آفریند که یکی از آنها عقل دوم است ؛ و در واقع در این سیر رفته رفته از شدت و مرتبه وجودی مخلوقات کاسته می شود و نقص و نداریشان بیشتر هویدا می گرددتا جایی که این سقوط مرتبه وجودی به حدی می رسد که مخلوق آفریده شده دیگر از جرگه مجردات خارج گشته و قدم به عالم مادیات و جسمانیات می نهد و در همین سیر است که عالم ماده و جهان مادی ایجاد می گردد.
به عبارت دیگر : از نظر فلسفه موجودات مخلوقاتبه دو بخش تقسیم می شوند:
الف) مبدعات ، یعنی مخلوقاتی غیر زمانی که سابقه عدمی در زمان ندارند و همواره موجود بوده اند و به عبارت دیگر ازلی هستند مانند مجردات.
ب) مصنوعات: مخلوقاتی که سابقه عدمی دارند و حادث زمانی می باشند. عالم ماده - یعنی جهان اجسام و جسمانیات - جزو مصنوعات شمرد می شوند. )کتاب (شرح نمط پنجم الاشارات و التنبیهات /صنع و ابداع/ ابن سینا، ترجمه و شرح دکتر احمد بهشتی، انتشارات دانشگاه تهران، ص 3 )
استمرار وجود در هستی
هر امری تا زمانی که علت تامه آن وجود داشته باشد او نیز به حیات خود ادامه می دهد و چون علت تامه اش از صحنه خارج گشت ، وجود او نیز بی معنا می گردد ،همچون لامپی که نور خود را از منبعی دریافت می کند و او تا زمانی به نور افشانی ادامه می دهد که منبع اش بع حیات خود ادامه دهد و چون منبع از صحنه خارج شد او نیز بی نور و خاموش می گردد.
در عالم هستی نیز چنین است ، در این عالم که عالم وجودات و موجودات است عدم راه ندارد مگر به صورت اختلاف در مراتب وجودی و در واقع ما با فقدان و نداری روبرو هستیم نه عدم و امر معدوم بطوری که چیزی را نشان دهیم و بگوییم این عدم است و آن معدوم ؛ اصلا عدو یعنی نیستی و هیچ ، و چنین امری از وجود بهره ای ندارد که بتوان از آن سخن گفت ، مگر در مقام فرض.
بنابراین ، عالم هستی چون مخلوق خداوند است و او علت تامه آنهاست از این رو تا علتش هست آنها نیز به حیات خود ادامه خواهند داد و ابدی خواهد بود.
- [سایر] اگر خداوند به سرنوشت انسان از روز ازل تا ابد آگاه است، با اختیار انسان چگونه سازگار است؟
- [سایر] سلام؛ اگر حقیقت، درک ما از واقعیت است، پس تا واقعیت اتفاق نیفتاده حقیقتی وجود ندارد؛ و این یعنی واقعیت هم میتواند از ازل تا ابد باشد؟!
- [سایر] توی این مراسمها شنیدم که گفتن بر فرض مثال یزید از همان روز ازل دشمنی با نوه پیامبر رو قبول کرده!! یعنی چی؟ روز ازل چه روزیه؟؟ لطفا بیشتر توضیح بدین.
- [سایر] نحوه پیدایش خوارج به چه شکلی بوده است؟
- [سایر] اولین موجودی که خدا خلق کرده، چه موجودی بوده است؟ خدا قبل از پیدایش موجودات، چه کار کرده است؟
- [سایر] در سوره اسرا آیه 45 می فرماید: " تمام موجودات جهان خدا را تسبیح می گویند. نحوة تسبیح موجودات چگونه است؟
- [سایر] آیا جهنمیان تا ابد در آتش هستند؟
- [سایر] کسی که حبس ابد شده، خرجش با کیست؟
- [سایر] سلام امشب اومدم شاید سوالمو که قسم داده بودم جواب بدین جواب داده باشید... واقعا سوالم بی ارزش تر از سوال در مورد نحوه کفش پوشیدن شماست؟؟؟ خیره امیدم به خدا باشه بهتره یا علی جناب استاااااد
- [سایر] تاریخچه پیدایش شیعه چیست ؟
- [آیت الله سیستانی] اگر زنی که در حال احرام است با مردی ازدواج کند ، عقد او باطل است هر چند مرد در حال احرام نباشد ، و اگر زن میدانسته که ازدواج کردن در حال احرام حرام است ، احتیاط واجب آن است که بعداً با آن مرد تا ابد ازدواج نکند .
- [آیت الله سیستانی] اگر کسی در حال احرام که یکی از کارهای حج است با زنی ازدواج نماید ، عقد او باطل است ، هر چند آن زن در حال احرام نباشد ، و چنانچه میدانسته که زن گرفتن بر او حرام است ، دیگر تا ابد نمیتواند آن زن را عقد کند .
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر عاقل بالغ عمداً و به ناحقّ دیگری را بکشد، اولیاء مقتول حقّ کشتن قاتل را دارند و اگر عاقل بالغی قاتل به شمار نیاید ولی به دستور وی، دیگری کسی را عمداً و به ناحقّ بکشد، دستوردهنده به حبس ابد مجازات میشود. اولیاء مقتول که حقّ قصاص دارند کسانی هستند که از میّت ارث میبرند.
- [آیت الله بهجت] متعه، یعنی عقد غیردائم، طلاق ندارد؛ بنابراین شاهد گرفتن و پاک بودن زن از حیض لازم نیست و جدایی آن بدین صورت است که مدت عقد تمام شود یا مرد بگوید: (باقی مدت عقد را بخشیدم).
- [امام خمینی] - ترجمه سوره قل هو الله احد بسم الله الرحمن الرحیم: (قل هو الله احد)، یعنی بگو ای محمد (ص) که خداوند، خدایی است یگانه. (الله الصمد)، یعنی خدایی که از تمام موجودات بی نیاز است. (لم یلد و لم یولد)، فرزند ندارد و فرزند کسی نیست. (و لم یکن له کفوا احد)، یعنی هیچ کس از مخلوقات مثل او نیست.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسانی که عقیده به وحدت وجود دارند یعنی می گویند در عالم هستی یک وجود بیش نیست و آن خداست و همه موجودات عین خدا هستند و کسانی که معتقدند خدا در انسان، یا موجود دیگری حلول کرده و با آن یکی شده، یا خدا را جسم بدانند احتیاط واجب، اجتناب از آنهاست.
- [آیت الله وحید خراسانی] ترجمه سوره قل هو الله احد بسم الله الرحمن الرحیم معنای ان گذشت قل هو الله احد یعنی بگو ای محمد صلی الله علیه واله وسلم که او خدایی است یگانه الله الصمد یعنی خدایی که از تمام موجودات بی نیاز و همه به او نیازمندند لم یلد و لم یولد یعنی فرزند ندارد و فرزند کسی نیست و لم یکن له کفوا احد یعنی هیچ کسی همتای او نیست
- [آیت الله اردبیلی] (بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ) یعنی: (آغاز میکنم به نام خداوندی که در دنیا بر مؤمن و کافر و در آخرت بر مؤمن رحم مینماید.) (قُلْ هُوَ اللّهُ أحَدٌ) یعنی: (بگو ای محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم که خداوند، یگانه است.) (اَللّهُ الصَّمَدُ) یعنی: (خدا از تمام موجودات بینیاز است و همه به او نیازمندند.) (لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ) یعنی: (فرزند ندارد و فرزند کسی نیست.) (وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوا أحَدٌ) یعنی: (و هیچ کس مثل او نیست.)
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در صید ماهی لازم نیست صیاد مسلمان باشد و اگر ماهی در تور یا وسیله دیگر صیادی در داخل آب هم بمیرد حلال است، با توجه به نحوه صیادی فعلی که اطمینان حاصل می شود که ماهی در تور و وسایل صیادی مرده است ماهی فلس دار موجود در بازارهای مسلمانان و حتی کشورهای غیر مسلمان حلال است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] کسی که از روی عمد مثلا زخمی به خود زده یا سمی خورده است که بواسطه آن یقین یا گمان به مردن او پیدا شود اگر وصیت کند که مقداری از مال او را به مصرفی برسانند، صحیح نیست. اما اگر وصیت در مورد نحوه دفن یا امور واجب دیگر باشد وصیت او صحیح و نافذ است.