علم و دین تا چه مقدار با هم هماهنگی دارند؟ مثلا گاهی اوقات کار غیراخلاقی ای انجام می شود و منجر به کشف علم می شود این موضوع چگونه توجیه می شود؟
علم و دین تا چه مقدار با هم هماهنگی دارند؟ مثلا گاهی اوقات کار غیراخلاقی ای انجام می شود و منجر به کشف علم می شود این موضوع چگونه توجیه می شود؟ پیش از پاسخ به این پرسش نخست بایست تعریفی از (دین), (علم), (عقل) ارائه شود 1- دین: برای دین تعاریف فراوانی پیشنهاد شده است, اما آن تعریفی که با پاسخ به پرسش مذکور مناسب می باشد عبارت است از: ( دین مجموعه آموزه هایی است که از منبع وحی الهی, جهت هدایت انسان ها به پیامبران نازل شده است و به صورت گزاره های توصیفی و ارزشی در منابع دینی ثبت شده است. 2- علم: واژه (علم) مشترک لفظی است و در معانی متعدد به کار رفته است: الف)کاربرد علم در برابر جهل که همه دانستنی ها اعم از تصورات و تصدیقات, علوم حصولی و علوم حضوری, علوم عقلی, حسی و شهودی و نقلی, اطلاق می شود. ب) علم به معنای قطع و یقین است؛ و متعلق آن, گزاره هایی است که مورد یقین آن باشد, اعم ازاین که آن گزاره های یقینی, صادق و مطابق با واقع باشد و یا کاذب و خلاف واقع بوده باشد. علم در این کاربرد مقابل شک و ظن و وهم قرار دارد. ج) علم به معنای نظام و سیستمی از گزاره های علم حصولی - که با روش های گوناگون کسب معرفت به دست آمده اند - مانند علوم تجربی, فلسفی, تاریخی, عرفانی و ادبی و حسی و تجربی تحصیل شده است. به بیان دیگر (Science) در این قسم به معنای علوم تجربی است, اعم از طبیعی و انسانی. علوم طبیعی مانند: زیست شناسی, فیزیک, شیمی و ...علوم انسانی مانند: روان شناسی, جامعه شناسی, مدیریت, اقتصاد و ...منظور از (علم ) در ( تعارض علم و دین) همان معنای چهارم یعنی علوم تجربی است. ه) علم به معنای تصدیق یقینی مطابق با واقع. علم در این معنا مقابل جهل اعم از بسیط و مرکب است. 3-عقل: واژه (عقل) نیز مشترک لفظی بین معانی گوناگون است: الف)عقل ابزاری: عقل حسابگر و دور اندیش و ابزاری همان عقلی است که چرخ فعالیت های روزمره انسان را به حرکت در می آورد. به بیان دیگر, عقل ابزاری همان؛ عقل معاش, عقل مدیریت, عقل حساب و کتاب, عقل موفقیت در امور زندگی است. براساس این نگرش - نگاه پراگماتیسی به عقل- عقل ابزار و خادم تمایلات و رغبت های انسان برای تحصیل زندگی شاد, لذت بخش و مرفه است. عقل در این رویکرد, به خدمت گرفته شده تا بهترین منفعت, سود شخصی و لذت و رفاه را برای انسان تامین کند. ب)عقل نظری: عقل در این تعریف, مدرک کلیات است و عمده فعالیت آن تفکر و اندیشه ورزی است- به این معنا که با مدد گرفتن از معلومات, مجهولات را نیز به معلومات جدید تبدیل می کند-. عقل, براساس این معنا, بر روش تعلقی و قیاسی که از مقدمات عقلی محض تشکیل می شود, مبتنی است, مقدماتی که یا از بدیهیات است و یا به آن ها منتهی می شود؛ مانند همه قیاس های برهانی که در فلسفه اولی و ریاضیات و...به کار می رود. ج) عقل عملی: عقل در این تعریف, به عنوان یک پیامبر درونی و حجت باطنی معرفی شده که انسان را در مسیر کمال راهبری می کند. شریعت و دین, حجت بیرونی است برای نجات انسان ها از گرداب آلودگی ها و سوق دادن آن ها به سوی کمال و سعادت انسانی, عقل نیز هکین کارکرد را در درون انسان دارد. البته ناگفته نماند که عقل ابزاری نیز نوعی عقل عملی است اما در مرتبه فروتر از حجت باطنی. پس از ذکر این مقدمه ابتدابه تحلیل و تببین رابطه(عقل و دین)پرداخته می شود. در ذیل به رابطه دین با هر کدام از معانی عقل اشاره می شود. 1-رابطه دین با عقل ابزاری: دین نه عقل ابزاری را به طور کلی نفی و رد می کند و نه آن را به طور کلی می پذیرد, بلکه کارکرد آن را در چهار چوب خاصی می پذیرد. اگر عقل ابزاری در چهار چوب جهان بینی توحیدی و انسان شناسی الهی حرکت کند, موردپذیرش اسلام است, چنان که در روایات اسلامی به مساله (تقدیر معیشت)- یعنی اندازه گیری و حسابگری برای زندگی دنیوی - تصریح شده است واین که مومن باید اهل برنامه ریزی, محاسبات اقتصادی, پرهیز از افراط و تفریط در کسب درآمد و هزینه و مصرف آن باشد. اما اگر عقل ابزاری متکی به جهان بینی و انسان مادی -ماتریالیستی- باشد و تنها اصالت را به لذت و رفاه دنیوی بدهد فراتر از آن به چیزی نیندیشد, این گونه عقلانیت مورد پذیرش نیست. این گونه عقلانیت ابزاری است که با آموزه هایی مانند ایثار, از خود گذشتگی, و شهادت و انفاق و ایمان و هزاران واقعیت بنیادین اسلام, ناسازگار و متعارض است. زیرا هیچ واقعیتی فراتر از لذایذ مادی این جهانی برای افراد در آن معنا ندارد. 2-رابطه دین با عقل -به معنای قوه مفکره-: عقل به معنای نیرو و قوه اندیشیدن و اقامه استدلال و برهان, موردتایید و بلکه مورد توصیه دین می باشد.آیات بسیاری در قران کریم وجود دارد که مردم را به اندیشه ورزی,تفکر در نظام هستی و... دعوت می کند. نکته قابل توجه این است که: از منظر دین, متعلق و موضوع تفکر باید از اموری باشدکه در جهت تکامل و سعادت حقیقی انسان باشد. مانند تفکر در نعمت های الهی, تفکر در خویش و استعدادهای سرشاری که خداونددر اختیار ما قرار داده و ... اما اندیشیدن در موضوعات ناشایست و ناپسند, به دلیل این که در راستای سعادت و نیک بخشی انسان نیست, کاری مذموم و مخالف آموزه های دینی است. 3- عقل عملی: یا عقل هدایت گر, که راه خیر را از شر, نیک را از بد, راست را از منحرف به ما می شناساند, خود یکی از پیامبران درونی است. یکی از اهداف انبیا (ع) این است که این گونه از عقل را به شکوفایی وفعالیت برسانند. امام علی علیه السلام در خطبه اول نهج البلاغه می فرماید: انبیا برای دی نآمدند که عقل های انسان ها را برانگیزانند و آن ها را به شکوفابب برسانند. بنابراین این تعریف از عقل - به عنوان یک راهنمای درونی که درحد خود یکسری راهنمایی ها و هدایت ها را به انسان راائه می دهد- مورد تاوید اسلام و بلکه پیامبر درونی انسان به شمار می آید. رابطه علم و دین چنان که بیان شد, علم در این جا به معنای علومی تجربی یاSIENCE می باشد. در رابطه با ارتباط و نسبت میان علم و دین چند دیدگاه مطرح است. 1- تداخل علم و دین: برخی براین باورند که همه علوم جز دین می باشد و علم را داخل در قلمرو دین شمرده اند, حتی برخی از اندیشمندان اسلامی, براین باورند که همه علوم بشری از ظواهر آیات قرآن به دست می آید. برای نمونه می توان به امام محمد غزالی در فرهنگ دینی اهل سنت و استاد جوادی آملی در فرهنگ دینی شیعه- البته با تبیین های مختلف - اشاره نمود. 2- تعارض علم و دین: پاره ای از اندیشمندان, علم و دین را کاملا متعارض دانسته اند, اعم از این که تعارض بین گزاره های دینی یا گزاره های علمی باشد؛ مانند مساله هفت آسمان در قرآن و یک آسمان در علم. یا این که تعارض بین پیش فرض های علم با پیش فرض های دینی. 3- تمایز و جدایی علم و دین: برخی از متفکران مغرب زمین, علم و دین را دو مقوله متمایز و دارای قلمرو جداگانه دانسته اند, مانند فیلسوفان تحلیل زبانی, اگزیستانسیالیست ها, و پوزیتیویست ها و ... . 4- سازگاری و توافق علم و دین: این دیدگاه, علاوه بر ابطال نظریه تداخل علم و دین, تعارض و انواع تعارض علم و دین را رد می کند و بر سازگاری این دو حقیقت تاکید می ورزد و حتی برخی بر این باورند که علم و دین مکمل یکدیگرند. خلاصه مطلب به شرح زیر است: علم و دین: . عدم ترابط و جداانگاری علم و دین 2. ترابط علم و دین (که خود دو بخش است): الف. ترابط خصمانه و تعارض علم و دین ب. ترابط غیر خصمانه (که خود دو بخش است): a. تداخل علم و دین b. سازگاری علم و دین. دیدگاه برگزیده: درتبیین دیدگاه برگزیده به چند نکته اشاره می شود: 1-نمونه های فراوانی از توافق علم و دین و سازگاری آموزه های قرآنی و دست آوردهای علمی وجود دارد؛ مانند حرکت خورشید (سوره یس/38 تا 41 ) حرکت کوه ها و زمین (سور ه نحل/89 ) لقاح گیاهان (سوره حجر/32 Vو... . 2- برخی از تعارض هایی که میان دست آورده های علمی و آموزه های دینی وجود دارد, تعارض ظاهری میان علم و دین است, یعنی علم ادعای انحصاری در آن زمینه ندارد؛ برای نمونه, علم یک آسمان را کشف نموده اما شش آسمان دیگر را انکار ننموده است؛ یا این که نظریه داروین, خلقت نهایی انسان از خاک را انکار نکرده است, بلکه آفرینش از حیوان نئاندرتال را فرض نموده است. یا این که علم, تحقق معجزات یا طول عمر طولانی پیامبر یا امامی را انکار نمی کند؛ البته قدرت تبیین آن را هم ندارد. یعنی علم در مورد برخی از آموزه های دینی نفیا و اثباتا ساکت است. 3- دستاوردهای تجربی مبتنی بر متدولوژی تجربی است که همان (فرضیه سازی) و (استقرا) می باشد. این روش به تنهایی به لحاظ منطقی مفید قطع و یقین نیست. با توجه به نکات مذکور باید گفت: یک سری از گزاره ها و معارف است که هم مورد تایید دین است و هم مورد تایید علم. و یا مورد تایید یکی از آن دو است و دیگری نسبت به آن ساکت است. بنابراین در این موارد تعارضی نیست. ولی علم یک زمان یا برخی از نظریات علمی آنها را نمی پذیرد یک دسته دیگر مورد تایید در برخی از نظریات علمی است ولی دین آنها را نمی پذیرد. در موارد وفاق و سازگاری میان علم و دین بحثی نیست. ولی در مواردی که این دو با هم تعارض و ناسازگاری دارند ابتدا انواع تعارض تصویر شود و سپس حکم هر کدام بیان شود: انواع تعارض: متون قرآن و روایات از نظر دلالت یانص است یا ظاهر. نص به متنی اطلاق می شود که در معنایی صراحت داشته باشد به گونه ای که احتمال هر معنای دیگری منتفی باشد و ظاهر متنی است که در معنایی صراحت نداشته باشد و احتمال معنای دیگر از آن متن منتفی نگردد. سند یک متن نیز یا قطعی و یقینی است و یا ظنی. پیشتر ذکر شد که ادله نقلی اگر متواتر یا مخفوف به شواهد قطعی باشند, یقین آورند, هم چنان که اگر با دلیل یقینی خاصی تایید شوند - نظیر برهانی که بر عصمت مخبر اقامه می شود - مفید یقین خواهند بود. قران کریم از نظر سند قطعی است ولی بیشتر روایات ظنی می باشند؛ گو این که روایات قطعی الصدور نیز کم نیستند. گرچه قرآن از نظر سند قطعی است ولی از نظر دلالت آیات بسیاری از آن ظاهر و غیر یقینی می باشد؛ هم چنان که نصوص فراوانی در آن وجود دارد. پیشتر ذکر شد که, همان گونه که دلیل های نقلی یا یقینی اند و یا ظنی, دلیل های عقلی یا علمی نیز یا یقین آورند یا ظن آور. با توجه به نکات ذکر شده انواع تعارض های ممکن بدین شرح اند: 1- تعارض میان دلیل عقلی یا علمی قطعی با دلیل نقلی قطعی؛ 2- تعارض میان دلیل عقلی یا علمی قطعی با دلیل نقلی ظنی ؛ 3- تعارض میان دلیل عقلی یا علمی ظنی با دلیل نقلی قطعی؛ 4- تعارض میان دلیل عقلی یا علمی ظنی با دلیل نقلی ظنی؛ در اسلام, تعارض قسم اول وجود ندارد وممکن نیست وجود داشته باشد. اگر مطلبی از هر راه و دلیلی به صورت یقینی ثابت شود, با هیچ راه و دلیل دیگری قابل نفی نیست. در نتیجه, اگر آن مطلب یقینی با روش صحیحی به دست آمده باشد, با راه های دیگر تعارض و تنافی نخواهد داشت و اگر در موردی تعارضی به چشم بخورد, تعارض ابتدایی بوده با دقت معلوم می شود که سوء تفاهمی رخ داده و یا یکی از ادله به اشتباه یقینی تلقی شده است. براساس این قاعده, وقوع تعارض قسم اول در اسلام امری ناممکن است, هم چنان که در مورد قسم دوم و سوم باید دلیل یقینی را, خواه دلیل عقلی و علمی و خواه دلیل نقلی, مقدم داشت. در صورت تعارض دلیل عقلی قطعی با دلیل نقلی ظنی, از معنای ظاهری دلیل نقلی ظنی عدول می شود. از این رو, علاوه بر ادله نقلی یقینی بسیار که محکم اند, با ادله عقلی یقین آور که بر تنزه خداوند متعال از ماده و مادیات اقامه شده است, از ظاهر آیاتی که ذکر شد رفع ید می شود . در مورد قسم چهارم, یعنی تعارض دلیل عقلی یا علمی ظنی با دلیل نقلی ظنی در صورتی که دلیل نقلی مربوط به عمل باشد باید آن را مقدم داشت و در سایر موارد باید توقف کرد. باید توجه داشت که علوم تجربی به لحاظ روش حداکثر مفید ظن و نتایج ظنی بوده و هیچ گاه دستاورد های آن ها نمی توانند با یقینات و ضروریات دین معارض باشند, هم چنان که علوم فلسفی و عقلی تنها در بخشی از دین که با عقل نیز قابل شناخت است, توان تفسیر و توصیح متون دینی را دارد .
عنوان سوال:

علم و دین تا چه مقدار با هم هماهنگی دارند؟ مثلا گاهی اوقات کار غیراخلاقی ای انجام می شود و منجر به کشف علم می شود این موضوع چگونه توجیه می شود؟


پاسخ:

علم و دین تا چه مقدار با هم هماهنگی دارند؟ مثلا گاهی اوقات کار غیراخلاقی ای انجام می شود و منجر به کشف علم می شود این موضوع چگونه توجیه می شود؟

پیش از پاسخ به این پرسش نخست بایست تعریفی از (دین), (علم), (عقل) ارائه شود
1- دین: برای دین تعاریف فراوانی پیشنهاد شده است, اما آن تعریفی که با پاسخ به پرسش مذکور مناسب می باشد عبارت است از: ( دین مجموعه آموزه هایی است که از منبع وحی الهی, جهت هدایت انسان ها به پیامبران نازل شده است و به صورت گزاره های توصیفی و ارزشی در منابع دینی ثبت شده است.
2- علم: واژه (علم) مشترک لفظی است و در معانی متعدد به کار رفته است:
الف)کاربرد علم در برابر جهل که همه دانستنی ها اعم از تصورات و تصدیقات, علوم حصولی و علوم حضوری, علوم عقلی, حسی و شهودی و نقلی, اطلاق می شود.
ب) علم به معنای قطع و یقین است؛ و متعلق آن, گزاره هایی است که مورد یقین آن باشد, اعم ازاین که آن گزاره های یقینی, صادق و مطابق با واقع باشد و یا کاذب و خلاف واقع بوده باشد. علم در این کاربرد مقابل شک و ظن و وهم قرار دارد.
ج) علم به معنای نظام و سیستمی از گزاره های علم حصولی - که با روش های گوناگون کسب معرفت به دست آمده اند - مانند علوم تجربی, فلسفی, تاریخی, عرفانی و ادبی و حسی و تجربی تحصیل شده است. به بیان دیگر (Science) در این قسم به معنای علوم تجربی است, اعم از طبیعی و انسانی. علوم طبیعی مانند: زیست شناسی, فیزیک, شیمی و ...علوم انسانی مانند: روان شناسی, جامعه شناسی, مدیریت, اقتصاد و ...منظور از (علم ) در ( تعارض علم و دین) همان معنای چهارم یعنی علوم تجربی است. ه) علم به معنای تصدیق یقینی مطابق با واقع. علم در این معنا مقابل جهل اعم از بسیط و مرکب است.
3-عقل: واژه (عقل) نیز مشترک لفظی بین معانی گوناگون است:
الف)عقل ابزاری: عقل حسابگر و دور اندیش و ابزاری همان عقلی است که چرخ فعالیت های روزمره انسان را به حرکت در می آورد. به بیان دیگر, عقل ابزاری همان؛ عقل معاش, عقل مدیریت, عقل حساب و کتاب, عقل موفقیت در امور زندگی است. براساس این نگرش - نگاه پراگماتیسی به عقل- عقل ابزار و خادم تمایلات و رغبت های انسان برای تحصیل زندگی شاد, لذت بخش و مرفه است. عقل در این رویکرد, به خدمت گرفته شده تا بهترین منفعت, سود شخصی و لذت و رفاه را برای انسان تامین کند. ب)عقل نظری: عقل در این تعریف, مدرک کلیات است و عمده فعالیت آن تفکر و اندیشه ورزی است- به این معنا که با مدد گرفتن از معلومات, مجهولات را نیز به معلومات جدید تبدیل می کند-. عقل, براساس این معنا, بر روش تعلقی و قیاسی که از مقدمات عقلی محض تشکیل می شود, مبتنی است, مقدماتی که یا از بدیهیات است و یا به آن ها منتهی می شود؛ مانند همه قیاس های برهانی که در فلسفه اولی و ریاضیات و...به کار می رود.
ج) عقل عملی: عقل در این تعریف, به عنوان یک پیامبر درونی و حجت باطنی معرفی شده که انسان را در مسیر کمال راهبری می کند. شریعت و دین, حجت بیرونی است برای نجات انسان ها از گرداب آلودگی ها و سوق دادن آن ها به سوی کمال و سعادت انسانی, عقل نیز هکین کارکرد را در درون انسان دارد. البته ناگفته نماند که عقل ابزاری نیز نوعی عقل عملی است اما در مرتبه فروتر از حجت باطنی. پس از ذکر این مقدمه ابتدابه تحلیل و تببین رابطه(عقل و دین)پرداخته می شود. در ذیل به رابطه دین با هر کدام از معانی عقل اشاره می شود.
1-رابطه دین با عقل ابزاری: دین نه عقل ابزاری را به طور کلی نفی و رد می کند و نه آن را به طور کلی می پذیرد, بلکه کارکرد آن را در چهار چوب خاصی می پذیرد. اگر عقل ابزاری در چهار چوب جهان بینی توحیدی و انسان شناسی الهی حرکت کند, موردپذیرش اسلام است, چنان که در روایات اسلامی به مساله (تقدیر معیشت)- یعنی اندازه گیری و حسابگری برای زندگی دنیوی - تصریح شده است واین که مومن باید اهل برنامه ریزی, محاسبات اقتصادی, پرهیز از افراط و تفریط در کسب درآمد و هزینه و مصرف آن باشد.
اما اگر عقل ابزاری متکی به جهان بینی و انسان مادی -ماتریالیستی- باشد و تنها اصالت را به لذت و رفاه دنیوی بدهد فراتر از آن به چیزی نیندیشد, این گونه عقلانیت مورد پذیرش نیست. این گونه عقلانیت ابزاری است که با آموزه هایی مانند ایثار, از خود گذشتگی, و شهادت و انفاق و ایمان و هزاران واقعیت بنیادین اسلام, ناسازگار و متعارض است. زیرا هیچ واقعیتی فراتر از لذایذ مادی این جهانی برای افراد در آن معنا ندارد.
2-رابطه دین با عقل -به معنای قوه مفکره-:
عقل به معنای نیرو و قوه اندیشیدن و اقامه استدلال و برهان, موردتایید و بلکه مورد توصیه دین می باشد.آیات بسیاری در قران کریم وجود دارد که مردم را به اندیشه ورزی,تفکر در نظام هستی و... دعوت می کند. نکته قابل توجه این است که: از منظر دین, متعلق و موضوع تفکر باید از اموری باشدکه در جهت تکامل و سعادت حقیقی انسان باشد. مانند تفکر در نعمت های الهی, تفکر در خویش و استعدادهای سرشاری که خداونددر اختیار ما قرار داده و ...
اما اندیشیدن در موضوعات ناشایست و ناپسند, به دلیل این که در راستای سعادت و نیک بخشی انسان نیست, کاری مذموم و مخالف آموزه های دینی است.
3- عقل عملی: یا عقل هدایت گر, که راه خیر را از شر, نیک را از بد, راست را از منحرف به ما می شناساند, خود یکی از پیامبران درونی است. یکی از اهداف انبیا (ع) این است که این گونه از عقل را به شکوفایی وفعالیت برسانند. امام علی علیه السلام در خطبه اول نهج البلاغه می فرماید: انبیا برای دی نآمدند که عقل های انسان ها را برانگیزانند و آن ها را به شکوفابب برسانند. بنابراین این تعریف از عقل - به عنوان یک راهنمای درونی که درحد خود یکسری راهنمایی ها و هدایت ها را به انسان راائه می دهد- مورد تاوید اسلام و بلکه پیامبر درونی انسان به شمار می آید.
رابطه علم و دین
چنان که بیان شد, علم در این جا به معنای علومی تجربی یاSIENCE می باشد. در رابطه با ارتباط و نسبت میان علم و دین چند دیدگاه مطرح است.
1- تداخل علم و دین: برخی براین باورند که همه علوم جز دین می باشد و علم را داخل در قلمرو دین شمرده اند, حتی برخی از اندیشمندان اسلامی, براین باورند که همه علوم بشری از ظواهر آیات قرآن به دست می آید. برای نمونه می توان به امام محمد غزالی در فرهنگ دینی اهل سنت و استاد جوادی آملی در فرهنگ دینی شیعه- البته با تبیین های مختلف - اشاره نمود.
2- تعارض علم و دین: پاره ای از اندیشمندان, علم و دین را کاملا متعارض دانسته اند, اعم از این که تعارض بین گزاره های دینی یا گزاره های علمی باشد؛ مانند مساله هفت آسمان در قرآن و یک آسمان در علم. یا این که تعارض بین پیش فرض های علم با پیش فرض های دینی.
3- تمایز و جدایی علم و دین: برخی از متفکران مغرب زمین, علم و دین را دو مقوله متمایز و دارای قلمرو جداگانه دانسته اند, مانند فیلسوفان تحلیل زبانی, اگزیستانسیالیست ها, و پوزیتیویست ها و ... .
4- سازگاری و توافق علم و دین: این دیدگاه, علاوه بر ابطال نظریه تداخل علم و دین, تعارض و انواع تعارض علم و دین را رد می کند و بر سازگاری این دو حقیقت تاکید می ورزد و حتی برخی بر این باورند که علم و دین مکمل یکدیگرند.
خلاصه مطلب به شرح زیر است:
علم و دین:
. عدم ترابط و جداانگاری علم و دین
2. ترابط علم و دین (که خود دو بخش است):
الف. ترابط خصمانه و تعارض علم و دین
ب. ترابط غیر خصمانه (که خود دو بخش است):
a. تداخل علم و دین
b. سازگاری علم و دین.
دیدگاه برگزیده: درتبیین دیدگاه برگزیده به چند نکته اشاره می شود:
1-نمونه های فراوانی از توافق علم و دین و سازگاری آموزه های قرآنی و دست آوردهای علمی وجود دارد؛ مانند حرکت خورشید (سوره یس/38 تا 41 ) حرکت کوه ها و زمین (سور ه نحل/89 ) لقاح گیاهان (سوره حجر/32 Vو... .
2- برخی از تعارض هایی که میان دست آورده های علمی و آموزه های دینی وجود دارد, تعارض ظاهری میان علم و دین است, یعنی علم ادعای انحصاری در آن زمینه ندارد؛ برای نمونه, علم یک آسمان را کشف نموده اما شش آسمان دیگر را انکار ننموده است؛ یا این که نظریه داروین, خلقت نهایی انسان از خاک را انکار نکرده است, بلکه آفرینش از حیوان نئاندرتال را فرض نموده است. یا این که علم, تحقق معجزات یا طول عمر طولانی پیامبر یا امامی را انکار نمی کند؛ البته قدرت تبیین آن را هم ندارد. یعنی علم در مورد برخی از آموزه های دینی نفیا و اثباتا ساکت است.
3- دستاوردهای تجربی مبتنی بر متدولوژی تجربی است که همان (فرضیه سازی) و (استقرا) می باشد. این روش به تنهایی به لحاظ منطقی مفید قطع و یقین نیست. با توجه به نکات مذکور باید گفت: یک سری از گزاره ها و معارف است که هم مورد تایید دین است و هم مورد تایید علم. و یا مورد تایید یکی از آن دو است و دیگری نسبت به آن ساکت است. بنابراین در این موارد تعارضی نیست. ولی علم یک زمان یا برخی از نظریات علمی آنها را نمی پذیرد یک دسته دیگر مورد تایید در برخی از نظریات علمی است ولی دین آنها را نمی پذیرد. در موارد وفاق و سازگاری میان علم و دین بحثی نیست. ولی در مواردی که این دو با هم تعارض و ناسازگاری دارند ابتدا انواع تعارض تصویر شود و سپس حکم هر کدام بیان شود:
انواع تعارض:
متون قرآن و روایات از نظر دلالت یانص است یا ظاهر. نص به متنی اطلاق می شود که در معنایی صراحت داشته باشد به گونه ای که احتمال هر معنای دیگری منتفی باشد و ظاهر متنی است که در معنایی صراحت نداشته باشد و احتمال معنای دیگر از آن متن منتفی نگردد.
سند یک متن نیز یا قطعی و یقینی است و یا ظنی. پیشتر ذکر شد که ادله نقلی اگر متواتر یا مخفوف به شواهد قطعی باشند, یقین آورند, هم چنان که اگر با دلیل یقینی خاصی تایید شوند - نظیر برهانی که بر عصمت مخبر اقامه می شود - مفید یقین خواهند بود. قران کریم از نظر سند قطعی است ولی بیشتر روایات ظنی می باشند؛ گو این که روایات قطعی الصدور نیز کم نیستند. گرچه قرآن از نظر سند قطعی است ولی از نظر دلالت آیات بسیاری از آن ظاهر و غیر یقینی می باشد؛ هم چنان که نصوص فراوانی در آن وجود دارد. پیشتر ذکر شد که, همان گونه که دلیل های نقلی یا یقینی اند و یا ظنی, دلیل های عقلی یا علمی نیز یا یقین آورند یا ظن آور. با توجه به نکات ذکر شده انواع تعارض های ممکن بدین شرح اند:
1- تعارض میان دلیل عقلی یا علمی قطعی با دلیل نقلی قطعی؛
2- تعارض میان دلیل عقلی یا علمی قطعی با دلیل نقلی ظنی ؛
3- تعارض میان دلیل عقلی یا علمی ظنی با دلیل نقلی قطعی؛
4- تعارض میان دلیل عقلی یا علمی ظنی با دلیل نقلی ظنی؛
در اسلام, تعارض قسم اول وجود ندارد وممکن نیست وجود داشته باشد. اگر مطلبی از هر راه و دلیلی به صورت یقینی ثابت شود, با هیچ راه و دلیل دیگری قابل نفی نیست. در نتیجه, اگر آن مطلب یقینی با روش صحیحی به دست آمده باشد, با راه های دیگر تعارض و تنافی نخواهد داشت و اگر در موردی تعارضی به چشم بخورد, تعارض ابتدایی بوده با دقت معلوم می شود که سوء تفاهمی رخ داده و یا یکی از ادله به اشتباه یقینی تلقی شده است. براساس این قاعده, وقوع تعارض قسم اول در اسلام امری ناممکن است, هم چنان که در مورد قسم دوم و سوم باید دلیل یقینی را, خواه دلیل عقلی و علمی و خواه دلیل نقلی, مقدم داشت. در صورت تعارض دلیل عقلی قطعی با دلیل نقلی ظنی, از معنای ظاهری دلیل نقلی ظنی عدول می شود. از این رو, علاوه بر ادله نقلی یقینی بسیار که محکم اند, با ادله عقلی یقین آور که بر تنزه خداوند متعال از ماده و مادیات اقامه شده است, از ظاهر آیاتی که ذکر شد رفع ید می شود . در مورد قسم چهارم, یعنی تعارض دلیل عقلی یا علمی ظنی با دلیل نقلی ظنی در صورتی که دلیل نقلی مربوط به عمل باشد باید آن را مقدم داشت و در سایر موارد باید توقف کرد. باید توجه داشت که علوم تجربی به لحاظ روش حداکثر مفید ظن و نتایج ظنی بوده و هیچ گاه دستاورد های آن ها نمی توانند با یقینات و ضروریات دین معارض باشند, هم چنان که علوم فلسفی و عقلی تنها در بخشی از دین که با عقل نیز قابل شناخت است, توان تفسیر و توصیح متون دینی را دارد .





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین