می خواستم بپرسم که چگونه می توان در این روزگاری که بیشتر مردم از دین فاصله می گیرند، دین را به طور کامل شناخت؟ چه موانعی بر سر این راه است؟
می خواستم بپرسم که چگونه می توان در این روزگاری که بیشتر مردم از دین فاصله می گیرند، دین را به طور کامل شناخت؟ چه موانعی بر سر این راه است؟ دین اسلام، نظام و برنامه ای است که تمام جنبه های زندگی بشر را در بر می گیرد و طرحی است که به کمک آن انسان می تواند به سعادت و رستگاری در این دنیا و جهان آخرت دست یابد. این دین شامل جنبه های فردی، اجتماعی، اخلاقی، اقتصادی و ... می شود. از این رو شناخت این دین به طور کلی و در تمام ساحت های آن کاری بس دشوار است اما غیر ممکن نیست، و از طرفی نیز از همه خواسته نشده است که آموزه های آن را به طور کلی و در حد یک صاحب نظر بیاموزیم بلکه آنچه از ما خواسته شده است این است که از آموزه های این دین تا حدی آگاه باشیم، به گونه ای که لااقل بتوانیم کارهای روزمره خود را براساس آنها انجام دهیم. ما خوب می دانیم که دین اسلام را اصول و فروعی است. در مورد اصول این دین ما بایست خود به یقین دست یابیم و با استمداد از عقل به حقانیت و صحت آنها ایمان آوریم. اما از آنجا که فروع این دین را شاخه های بسیاری است نیاز نیست در مورد آنها خود توان اقامه دلیل و اثبات آن را داشته باشیم بلکه در این مورد باید از متخصصان و مجتهدانی که خود را وقف پیمودن این راه نموده اند تقلید و پیروی کنیم همان طوری که همگی ما هیچ گاه رنج یافتن مهارت در تمام عرصه های علمی و فنی زندگی را به خود تحمیل نمی کنیم؛ مثلا هیچ گاه سعی نمی کنیم دکتر، مهندس، کشاورز، و ... شویم تا مسایل و مشکلات خود را حل نماییم بلکه هر کدام از ما با حفظ همان مهارتی که داریم، در موردی که مهارت آن را نداریم به فرد متخصص در آن زمینه رجوع می کنیم . آنچه ذکر آن لازم است این مطلب است که با خود سازی و پاک کردن نفس از انحرافات و درک این واقعیت که هر موجودی هر قدر هم با هوش و قدرتمند باشد باز هم در محضر و تحت تسلط خداوند است می توان بستری را در خود فراهم کرد تا آموزه های دینی را بهتر دریافت و درک کنیم. بر هر مسلمانی ضروری و لازم است که درباره دین خود اطلاعاتی داشته باشد و دین اسلام نیز به ما اجازه نمی دهد که در این زمینه های این دین از دیگری تقلید کنیم، فقط در فروع دین تقلید را روا می شمارد اما در اصول دین - یعنی؛ توحید، نبوت، امامت، معاد، عدالت -تقلید را جایز نمی داند. و مسلمانان را بر می انگیزد تا خود با سعی و تلاش و بررسی دلایل، سخنان و مدارک در اختیارشان به آن امور ایمان آورند. نکته قابل ذکر این است که هدف اصلی هر مسلمان آنگاه که در جستجوی حقانیت و فهم دین خود است، باید رسیدن به یقین باشد نه این که هدفش برتری جستن در مجادلات و منازعات باشد. چرا که آنچه بر مسلمان واجب است به یقین رسیدن خود اوست نه شرکت کردن در نزاع ها و مجادله ها، هر چند که پس از دست یافتن به درکی درست و محکم از این دین خواهد توانست در مقام دفاع از آن نیز برآید و در گسترش دین خدا نقش ایفا نماید. حال آنچه برای شروع می توان آن را پیشنهاد کرد کتاب (آموزش عقاید)، آقای محمد تقی مصباح یزدی می باشد که شما می توانید این کتاب و مسائل آن را محور مطالعات خود قرار دهید و براساس سر فصل ها و مطالب موجود در آن، و برای یافتن اطلاعات بیشتر به سراغ کتاب های آیت الله جوادی آملی و شهید مطهری بروید مثلا مجموعه آثار شهید مطهری، ج 1و 2 و 3و 4 با این مطالب بسیار مرتبط است. هم چنین کتاب (چرا مسلمان شدم) و دیگر کتاب های نوشته شده توسط نو مسلمانان و نیز کتاب اسلام از نظر دانشمندان غرب می تواند اطلاعات خوبی را در اختیار گذارد. البته مطلب دیگری که ذکر آن مفید است این است که شما می توانید آنگاه که قرآن می خوانید و مخصوصا در ماه رمضان - به جای آن که قرآن را از اول تا آخر ختم کنید، که هر چند در این کار هم ثواب هست- اما برای فهم بیشتر و بهتر قرآن می توانید کم کم آیات قرآن را بخوانید و در معانی آن درنگ و تامل کنید و در مواردی هم به تفسیر آن مراجعه نمائید تا با مفاهیم قرآنی بهتر آشنا شوید برای مثال می توانید به تفسیر نمونه مراجعه کنید. \یک - شماری از آیات قرآن، بدین حقیقت اشاره دارند که آموزه های دین، در ژرفای وجود انسان نهفته و با سرشت او آمیخته است. نمونه هایی از این دست آیات، به قرار زیرند: الف) (فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم ولکن اکثر الناس لایعلمون؛ پس، روی خود را به آیین خالص پروردگار متوجه کن. این فطرتی است که خداوند، آدمیان را بر آن آفریده است. در آفرینش الهی هیچ گونه دگرگونی نمی باشد. این است آیین استوار، ولی بیشتر مردم نمی دانند) (روم، آیه 30). بر پایه این آیه شریف، دینی که روی کرد جدی و قلبی بدان بایسته می باشد، دینی است که آفرینش انسان، او را بدان فرا خوانده و سرشت الهی دگرگونی ناپذیر وی به سویش رهنمون می شود. این امر، از آن روست که دین، همان شیوه زندگی و راه روشنی است که پیشه کردن آن، انسان را به نیک بختی می رساند (المیزان، ج 16، ص 178، مؤسسه الاعلمی). ب ) (ما انزلنا علیک القرآن لتشقی، الا تذکره لمن یخشی؛ ما قرآن را بر تو فرو نفرستادیم که خود را به رنج بیفکنی؛ [بلکه] آن را تنها برای یادآوری کسانی که (از خدا) می ترسند، نازل کردیم) (طه، آیات 3 - 2). با رویکرد به واژه (تذکره) در آیه شریف که به معنای پدید آوردن یادآوری درباره شخص فراموش خاطر است، به این نتیجه دست می یابیم که همه حقایق کلی دین؛ همچون وجودخداوند و یگانگی او در واجب الوجود بودن، پرستش شوندگی و... پروردگاری، پیامبری، معاد و سایر آموزه های دینی، در درون انسان سپرده شده و دلیل جدایی او از این درون مایه اعتقادی، روی آوری به دنیا و دل مشغولی های آن است (همان، ج 14، ص 119). دو - نتیجه پیوستگی همه چیستی دین با جان و حقیقت آدمی، آن است که برای پی بردن به حقایق دین، باید آن را با زلال جهت گیری های دین، شست و شو داد تا در بستر این رهروی، نفس، شکوفا شده و به بار بنشیند. به دیگر سخن، نفس وجان آدمی، هم راه می باشد و هم رهرو؛ راه است، زیرا دین که چراغ راه می باشد، با نفس و فطرت آدمی آمیخته می باشد؛ وانگهی همین نفس سرشته شده با آموزه های دینی، خود رهروی است که قرار است در پرتو آموزه هایی که در او نهاده شده، راه دشوار و پرفراز و نشیب بالندگی و کمال حقیقی خود را بپیماید. سه - در یک چشم انداز، درخت دین که در زمین نفس انسان کاشته شده، دارای ریشه، تنه و شاخ و برگ می باشد. ریشه آن، خداباوری است؛ یعنی اعتقاد قلبی به معماری که عالم هستی را با همه پیچیدگی ها و رمز و رازهایی که به چشم می آید، آفریده و سامان داده است. این ریشه، آن گاه در وجود آدمی چنگ افکنده و فراگیر می شود که اندیشه ورزی در پدیده های شگفت انگیز جهان، از جمله آفرینش یکپارچه اسرار آمیز انسان را پیشه خود قرار دهد. قرآن کریم نیز بر این رویکرد، پای فشرده و در سراسر آیات خود از آن یاد نموده است. به عنوان نمونه در بر شمردن ویژگی های خردمندان می فرماید: (ان فی خلق السموات والارض واختلف اللیل والنهار لایت لاولی الالباب الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السموات والارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار؛ بی تردید، در آفرینش آسمان ها و زمین آمد و رفت شب و روز نشانه های (روشنی) برای خردمندان است. همانها که خدا را در حال ایستاده و نشسته و آن گاه که بر پهلو خوابیده اند، یاد کرده و در اسرار آفرینش آسمان ها و زمین، می اندیشند (و می گویند:) بارالها! اینها را بیهوده نیافریده ای! منزهی! ما را از کیفر آتش، نگاه دارد) (آل عمران، آیات 190 - 191). چهار - با دوانیده شدن ریشه درخت دین؛ یعنی خداباوری در نفس انسان که به دست آمده از اندیشه ورزی او در پدیده های جهان و نیز یاد کرد همیشگی او از این ریشه پاک نهاد است، به وظیفه دیگر او می رسیم که همان پرورش و شکل دهی به تنه درخت می باشد. چنین به دید می آید که تنه مزبور، باور به پیامبر وحی و دنباله آن؛ یعنی امامت معصومین(ع) و نیز رستاخیز است. پیداست شکوفایی تنه یاد شده، وامدار بررسی و تلاش فکری انسان درباره جایگاه چرایی و بایستگی عناصر؛ یعنی پیامبری، امامت و روز بازپسین می باشد. موضوعات اخلاقی و رفتاری انسان نیز در این بخش جای می گیرند. پنج - با گذار از ریشه و تنه درخت دین، به شاخ و برگ آن می رسیم که همان احکام شرعی و فروعات دین است. این شاخ و برگ، از یک سو در زندگی فردی، راه و رسم زندگی و نیز چگونگی پیوند او را با ریشه و تنه ای که با جهاد مقدس اندیشه ورزی بدان دست یافته، فرا روی او می نهد و از دیگر سوی، بایسته های کنش با دیگران را در عرصه زندگی اجتماعی، در دسترس او قرار می دهد. دین اسلام متشکل از سه بخش است: 1. اعتقادات یا اصول دین: که بر منزله زیر ساخت و ستون برای یک ساختمان است. 2. اخلاق: آموزه هایی که چگونگی تهذیب و پالایس نفس را از صفات زشت عرضه می کند. 3. احکام: که چگونگی باید و نبایدها در ساحت رفتار و کنش انسان را معین می کند. چه رفتار فردی و چه رفتار اجتماعی، چه امور عبادی و چه غیر عبادی. هر کدام از این سه بخش مشتمل بر تفاصیل و جزئیات زیادی است. بنابراین دین اسلام یک مرکب و مجموعه ای است از این سه بخش. شناخت دین اسلام به دو صورت ممکن است: 1. این که انسانی عمر خود را در این راستا صرف کند و به طور تخصصی و همه جانبه وارد میدان دین پژوهی شود و با تلاش و جدیت و پژوهش، دین را بشناسد. این نحوه از شناخت از عهده همه مردم خارج است زیرا اگر همه مردم مشاغل خود را رها کنند و به طور کارشناسانه وارد عرصه دین پژوهی شوند، موجب اختلال نظام در جامعه خواهد شد و کارهای دیگر جامعه بر زمین خواهند ماند. 2. این که در هر کدام از سه بخش دین به متخصص و کارشناس مراجعه کند، همچنان که در سایر عرصه های زندگی -مانند معالجه بیماری، ساختمان سازی، و ... - به کارشناس و اهل خبره رجوع می کند. تذکر: در عرصه اصول عقاید، تنها باید عقلانیت و استدلال ولو به شکل ساده و همه فهم آن حاکم باشد. لذا تقلید در این ساحت خورد پذیرش نیست. لذا فرد مسلمان باید با تلاش وکوشش علمی و عقلانی، به اثبات اصول عقاید برای خود بپردازد. البته باید توجه داشت که بسیاری از اصول دین اسلام، اصولی فطری هستند و از این رو به محض داشتن تصوری درست از آن تصدیق می شوند. از جمله کارشناسانی که به تبیین تعالیم بلند اسلام پرداخته اند می توان از استاد شهید مرتضی مطهر نام برد که به زبانی ساده و شیوا و در عین حال به طور متقن و معقولی به بیان حقائق دین پرداخته اند. موانع موجود در راه درک آموزه های دینی: از آنجا که بر سر هر راهی موانعی وجود دارد این مسیر نیز از این قاعده مستثنی نیست. بخشی از این موانع مربوط به فرد است حال با فرد آگاهانه و از روی عمد این موانع را ایجاد می کند و ناآگاهانه باعث آنها می گردد؛ مثلا او فردی است که حاضر نیست از امیال و غرایز شهوانی خود دست بردارد و با آگاهی از پیامد آنها باز آنها را مقدم می دارد. و یا این که از روی جهل و نادانی باعث ایجاد این امور می گردد، که این موانع بخشی مربوط به اصول دین است و برخی در پیروی از فروع دین است. که با مطالب گفته شده و توجه به اخلاق اسلامی این موانع تا حدی قابل رفع است. بخش دیگر از این موانع به جامعه و اطرافیان فرد مربوط است. که با ایجاد شک و تردید مانع پیشرفت و طی این مسیر می گردند و یا فرد را به سویی دیگر می گشانند. به هر حال فرد با بالابردن اطلاعات خود در مورد دین اسلام و مدد جستن از افراد و نهادهای آگاه و مورد اطمینان و برگزیدن دوستان و همراهان صالح و معتقد به آموزه های این دین، تا حدی می توان بر اینی مشکلات نیز فائق آمد
عنوان سوال:

می خواستم بپرسم که چگونه می توان در این روزگاری که بیشتر مردم از دین فاصله می گیرند، دین را به طور کامل شناخت؟ چه موانعی بر سر این راه است؟


پاسخ:

می خواستم بپرسم که چگونه می توان در این روزگاری که بیشتر مردم از دین فاصله می گیرند، دین را به طور کامل شناخت؟ چه موانعی بر سر این راه است؟

دین اسلام، نظام و برنامه ای است که تمام جنبه های زندگی بشر را در بر می گیرد و طرحی است که به کمک آن انسان می تواند به سعادت و رستگاری در این دنیا و جهان آخرت دست یابد. این دین شامل جنبه های فردی، اجتماعی، اخلاقی، اقتصادی و ... می شود. از این رو شناخت این دین به طور کلی و در تمام ساحت های آن کاری بس دشوار است اما غیر ممکن نیست، و از طرفی نیز از همه خواسته نشده است که آموزه های آن را به طور کلی و در حد یک صاحب نظر بیاموزیم بلکه آنچه از ما خواسته شده است این است که از آموزه های این دین تا حدی آگاه باشیم، به گونه ای که لااقل بتوانیم کارهای روزمره خود را براساس آنها انجام دهیم.
ما خوب می دانیم که دین اسلام را اصول و فروعی است. در مورد اصول این دین ما بایست خود به یقین دست یابیم و با استمداد از عقل به حقانیت و صحت آنها ایمان آوریم. اما از آنجا که فروع این دین را شاخه های بسیاری است نیاز نیست در مورد آنها خود توان اقامه دلیل و اثبات آن را داشته باشیم بلکه در این مورد باید از متخصصان و مجتهدانی که خود را وقف پیمودن این راه نموده اند تقلید و پیروی کنیم همان طوری که همگی ما هیچ گاه رنج یافتن مهارت در تمام عرصه های علمی و فنی زندگی را به خود تحمیل نمی کنیم؛ مثلا هیچ گاه سعی نمی کنیم دکتر، مهندس، کشاورز، و ... شویم تا مسایل و مشکلات خود را حل نماییم بلکه هر کدام از ما با حفظ همان مهارتی که داریم، در موردی که مهارت آن را نداریم به فرد متخصص در آن زمینه رجوع می کنیم .
آنچه ذکر آن لازم است این مطلب است که با خود سازی و پاک کردن نفس از انحرافات و درک این واقعیت که هر موجودی هر قدر هم با هوش و قدرتمند باشد باز هم در محضر و تحت تسلط خداوند است می توان بستری را در خود فراهم کرد تا آموزه های دینی را بهتر دریافت و درک کنیم.

بر هر مسلمانی ضروری و لازم است که درباره دین خود اطلاعاتی داشته باشد و دین اسلام نیز به ما اجازه نمی دهد که در این زمینه های این دین از دیگری تقلید کنیم، فقط در فروع دین تقلید را روا می شمارد اما در اصول دین - یعنی؛ توحید، نبوت، امامت، معاد، عدالت -تقلید را جایز نمی داند. و مسلمانان را بر می انگیزد تا خود با سعی و تلاش و بررسی دلایل، سخنان و مدارک در اختیارشان به آن امور ایمان آورند.
نکته قابل ذکر این است که هدف اصلی هر مسلمان آنگاه که در جستجوی حقانیت و فهم دین خود است، باید رسیدن به یقین باشد نه این که هدفش برتری جستن در مجادلات و منازعات باشد. چرا که آنچه بر مسلمان واجب است به یقین رسیدن خود اوست نه شرکت کردن در نزاع ها و مجادله ها، هر چند که پس از دست یافتن به درکی درست و محکم از این دین خواهد توانست در مقام دفاع از آن نیز برآید و در گسترش دین خدا نقش ایفا نماید.
حال آنچه برای شروع می توان آن را پیشنهاد کرد کتاب (آموزش عقاید)، آقای محمد تقی مصباح یزدی می باشد که شما می توانید این کتاب و مسائل آن را محور مطالعات خود قرار دهید و براساس سر فصل ها و مطالب موجود در آن، و برای یافتن اطلاعات بیشتر به سراغ کتاب های آیت الله جوادی آملی و شهید مطهری بروید مثلا مجموعه آثار شهید مطهری، ج 1و 2 و 3و 4 با این مطالب بسیار مرتبط است. هم چنین کتاب (چرا مسلمان شدم) و دیگر کتاب های نوشته شده توسط نو مسلمانان و نیز کتاب اسلام از نظر دانشمندان غرب می تواند اطلاعات خوبی را در اختیار گذارد.
البته مطلب دیگری که ذکر آن مفید است این است که شما می توانید آنگاه که قرآن می خوانید و مخصوصا در ماه رمضان - به جای آن که قرآن را از اول تا آخر ختم کنید، که هر چند در این کار هم ثواب هست- اما برای فهم بیشتر و بهتر قرآن می توانید کم کم آیات قرآن را بخوانید و در معانی آن درنگ و تامل کنید و در مواردی هم به تفسیر آن مراجعه نمائید تا با مفاهیم قرآنی بهتر آشنا شوید برای مثال می توانید به تفسیر نمونه مراجعه کنید.
\یک - شماری از آیات قرآن، بدین حقیقت اشاره دارند که آموزه های دین، در ژرفای وجود انسان نهفته و با سرشت او آمیخته است. نمونه هایی از این دست آیات، به قرار زیرند:
الف) (فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم ولکن اکثر الناس لایعلمون؛ پس، روی خود را به آیین خالص پروردگار متوجه کن. این فطرتی است که خداوند، آدمیان را بر آن آفریده است. در آفرینش الهی هیچ گونه دگرگونی نمی باشد. این است آیین استوار، ولی بیشتر مردم نمی دانند) (روم، آیه 30).
بر پایه این آیه شریف، دینی که روی کرد جدی و قلبی بدان بایسته می باشد، دینی است که آفرینش انسان، او را بدان فرا خوانده و سرشت الهی دگرگونی ناپذیر وی به سویش رهنمون می شود. این امر، از آن روست که دین، همان شیوه زندگی و راه روشنی است که پیشه کردن آن، انسان را به نیک بختی می رساند (المیزان، ج 16، ص 178، مؤسسه الاعلمی).
ب ) (ما انزلنا علیک القرآن لتشقی، الا تذکره لمن یخشی؛ ما قرآن را بر تو فرو نفرستادیم که خود را به رنج بیفکنی؛ [بلکه] آن را تنها برای یادآوری کسانی که (از خدا) می ترسند، نازل کردیم) (طه، آیات 3 - 2).
با رویکرد به واژه (تذکره) در آیه شریف که به معنای پدید آوردن یادآوری درباره شخص فراموش خاطر است، به این نتیجه دست می یابیم که همه حقایق کلی دین؛ همچون وجودخداوند و یگانگی او در واجب الوجود بودن، پرستش شوندگی و... پروردگاری، پیامبری، معاد و سایر آموزه های دینی، در درون انسان سپرده شده و دلیل جدایی او از این درون مایه اعتقادی، روی آوری به دنیا و دل مشغولی های آن است (همان، ج 14، ص 119).
دو - نتیجه پیوستگی همه چیستی دین با جان و حقیقت آدمی، آن است که برای پی بردن به حقایق دین، باید آن را با زلال جهت گیری های دین، شست و شو داد تا در بستر این رهروی، نفس، شکوفا شده و به بار بنشیند. به دیگر سخن، نفس وجان آدمی، هم راه می باشد و هم رهرو؛ راه است، زیرا دین که چراغ راه می باشد، با نفس و فطرت آدمی آمیخته می باشد؛ وانگهی همین نفس سرشته شده با آموزه های دینی، خود رهروی است که قرار است در پرتو آموزه هایی که در او نهاده شده، راه دشوار و پرفراز و نشیب بالندگی و کمال حقیقی خود را بپیماید.
سه - در یک چشم انداز، درخت دین که در زمین نفس انسان کاشته شده، دارای ریشه، تنه و شاخ و برگ می باشد. ریشه آن، خداباوری است؛ یعنی اعتقاد قلبی به معماری که عالم هستی را با همه پیچیدگی ها و رمز و رازهایی که به چشم می آید، آفریده و سامان داده است. این ریشه، آن گاه در وجود آدمی چنگ افکنده و فراگیر می شود که اندیشه ورزی در پدیده های شگفت انگیز جهان، از جمله آفرینش یکپارچه اسرار آمیز انسان را پیشه خود قرار دهد. قرآن کریم نیز بر این رویکرد، پای فشرده و در سراسر آیات خود از آن یاد نموده است. به عنوان نمونه در بر شمردن ویژگی های خردمندان می فرماید: (ان فی خلق السموات والارض واختلف اللیل والنهار لایت لاولی الالباب الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السموات والارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار؛ بی تردید، در آفرینش آسمان ها و زمین آمد و رفت شب و روز نشانه های (روشنی) برای خردمندان است. همانها که خدا را در حال ایستاده و نشسته و آن گاه که بر پهلو خوابیده اند، یاد کرده و در اسرار آفرینش آسمان ها و زمین، می اندیشند (و می گویند:) بارالها! اینها را بیهوده نیافریده ای! منزهی! ما را از کیفر آتش، نگاه دارد) (آل عمران، آیات 190 - 191).
چهار - با دوانیده شدن ریشه درخت دین؛ یعنی خداباوری در نفس انسان که به دست آمده از اندیشه ورزی او در پدیده های جهان و نیز یاد کرد همیشگی او از این ریشه پاک نهاد است، به وظیفه دیگر او می رسیم که همان پرورش و شکل دهی به تنه درخت می باشد. چنین به دید می آید که تنه مزبور، باور به پیامبر وحی و دنباله آن؛ یعنی امامت معصومین(ع) و نیز رستاخیز است. پیداست شکوفایی تنه یاد شده، وامدار بررسی و تلاش فکری انسان درباره جایگاه چرایی و بایستگی عناصر؛ یعنی پیامبری، امامت و روز بازپسین می باشد. موضوعات اخلاقی و رفتاری انسان نیز در این بخش جای می گیرند.
پنج - با گذار از ریشه و تنه درخت دین، به شاخ و برگ آن می رسیم که همان احکام شرعی و فروعات دین است. این شاخ و برگ، از یک سو در زندگی فردی، راه و رسم زندگی و نیز چگونگی پیوند او را با ریشه و تنه ای که با جهاد مقدس اندیشه ورزی بدان دست یافته، فرا روی او می نهد و از دیگر سوی، بایسته های کنش با دیگران را در عرصه زندگی اجتماعی، در دسترس او قرار می دهد.
دین اسلام متشکل از سه بخش است:
1. اعتقادات یا اصول دین: که بر منزله زیر ساخت و ستون برای یک ساختمان است.
2. اخلاق: آموزه هایی که چگونگی تهذیب و پالایس نفس را از صفات زشت عرضه می کند.
3. احکام: که چگونگی باید و نبایدها در ساحت رفتار و کنش انسان را معین می کند. چه رفتار فردی و چه رفتار اجتماعی، چه امور عبادی و چه غیر عبادی.
هر کدام از این سه بخش مشتمل بر تفاصیل و جزئیات زیادی است. بنابراین دین اسلام یک مرکب و مجموعه ای است از این سه بخش.
شناخت دین اسلام به دو صورت ممکن است:
1. این که انسانی عمر خود را در این راستا صرف کند و به طور تخصصی و همه جانبه وارد میدان دین پژوهی شود و با تلاش و جدیت و پژوهش، دین را بشناسد. این نحوه از شناخت از عهده همه مردم خارج است زیرا اگر همه مردم مشاغل خود را رها کنند و به طور کارشناسانه وارد عرصه دین پژوهی شوند، موجب اختلال نظام در جامعه خواهد شد و کارهای دیگر جامعه بر زمین خواهند ماند.
2. این که در هر کدام از سه بخش دین به متخصص و کارشناس مراجعه کند، همچنان که در سایر عرصه های زندگی -مانند معالجه بیماری، ساختمان سازی، و ... - به کارشناس و اهل خبره رجوع می کند.
تذکر:
در عرصه اصول عقاید، تنها باید عقلانیت و استدلال ولو به شکل ساده و همه فهم آن حاکم باشد. لذا تقلید در این ساحت خورد پذیرش نیست. لذا فرد مسلمان باید با تلاش وکوشش علمی و عقلانی، به اثبات اصول عقاید برای خود بپردازد.
البته باید توجه داشت که بسیاری از اصول دین اسلام، اصولی فطری هستند و از این رو به محض داشتن تصوری درست از آن تصدیق می شوند.
از جمله کارشناسانی که به تبیین تعالیم بلند اسلام پرداخته اند می توان از استاد شهید مرتضی مطهر نام برد که به زبانی ساده و شیوا و در عین حال به طور متقن و معقولی به بیان حقائق دین پرداخته اند.

موانع موجود در راه درک آموزه های دینی:
از آنجا که بر سر هر راهی موانعی وجود دارد این مسیر نیز از این قاعده مستثنی نیست. بخشی از این موانع مربوط به فرد است حال با فرد آگاهانه و از روی عمد این موانع را ایجاد می کند و ناآگاهانه باعث آنها می گردد؛ مثلا او فردی است که حاضر نیست از امیال و غرایز شهوانی خود دست بردارد و با آگاهی از پیامد آنها باز آنها را مقدم می دارد. و یا این که از روی جهل و نادانی باعث ایجاد این امور می گردد، که این موانع بخشی مربوط به اصول دین است و برخی در پیروی از فروع دین است. که با مطالب گفته شده و توجه به اخلاق اسلامی این موانع تا حدی قابل رفع است.
بخش دیگر از این موانع به جامعه و اطرافیان فرد مربوط است. که با ایجاد شک و تردید مانع پیشرفت و طی این مسیر می گردند و یا فرد را به سویی دیگر می گشانند. به هر حال فرد با بالابردن اطلاعات خود در مورد دین اسلام و مدد جستن از افراد و نهادهای آگاه و مورد اطمینان و برگزیدن دوستان و همراهان صالح و معتقد به آموزه های این دین، تا حدی می توان بر اینی مشکلات نیز فائق آمد





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین