شاخص های حقانیت چیست وچگونه می توان حقانیت ودرستی یک دین را باز شناخت؟ شاخص های اساسی حقانیت یک دین چهار چیز است: 1. بنیاد الهی اصل الهی بودن یک دین از راه های زیر قابل بررسی است: 1-1 آموزه های دین با مراجعه به آموزه هایی که هر دینی برای خود دارد- چه این آموزه ها در قالب کتاب مقدس باشد یا گفتارهای پیامبر آن دینمی توان پی برد که آیا یک دین، واقعاً دین حق الهی است یا خیر؟ در اینجا معقول و منطقی بودن، داشتن هماهنگی و انسجام، پاسخ گویی به نیازهای ابدی و اساسی انسان، وجود نظام اعتقادی، ارزشی و عبادی هدفمند و مطابقت با سیر و سرشت جوهری انسان، شاخص هایی است که می تواند ما را به حق بودن یک دین رهنمون شود. 1-2 تأیید دین قبلی یا بعدی از آنجا که ادیان آسمانی، با یکدیگر پیوند عمیقی دارند و هر دینی مؤید و تکمیل کننده دین قبلی است، می توان با مراجعه به نصوص معتبر رسیده از پیامبری که حق بودن دینش برای ما به اثبات رسیده است، کشف کرد که آیا ادیان دیگر، به تأیید این دین رسیده اند یا نه. این روش از جایگاه ویژه ای برخوردار است که کمتر بدان توجه شده است. از طریق این روش عدم حقانیت همه ادیانِ ادعاییِ پس از پیامبر خاتم نیز اثبات می شود. 1-3 اعجاز معجزه پیامبر یکی از دلایل اثبات صدق نبی و بنیاد الهی دین اوست. معجزه پیامبر باید به طور قطعی اثبات شود. بنابراین کسی که در حقانیت دینی تحقیق می کند باید خود آن معجزه را مشاهده کند و یا از طریق نقلی که صدق آن قطعی و غیرقابل تردید است با آن آشنا شود. مورد نخست تنها در مورد حاضرین در محضر پیامبر امکان پذیر است و غایبان از آن بی بهره اند، جز در مورد قرآن که معجزه زنده و ابدی است و همگان می توانند با این سند رسالت ارتباط مستقیم برقرار کنند و اعجاز آن را تجربه کنند. 1-4 روش تاریخی با رجوع به گزارش های مستند، معتبر و کافی تاریخی، می توان فهمید که آیا دین خاصی دارای ویژگی ها و خصایصی که بیان شد هست یا خیر؟ تاریخ به گونه های مختلف می تواند ما را در بازشناسی دین حق از ادیان ساختگی مدد رساند. به عنوان مثال در بررسی های تاریخی مشاهده می کنیم که (علی محمد باب) بنیانگذار بابیگری پس از ناتوانی در اثبات دعوی نبوت خویش، توبه نامه نوشت و از ادعای خود تبری جست.(1) این واقعه تاریخی گواهی روشن بر بطلان بابیگری و بهاییت نشأت گرفته از آن است. چهار روش یاد شده در عین مجزّا بودن از یکدیگر، در پاره ای موارد می توانند مکمل یکدیگر در اثبات حقانیت یک دین باشند. 1-5 ادعای خود دین ادعای خود دین نسبت به بنیاد الهی سه گونه تصورپذیر است: یا دینی ادعای الهی و وحیانی بودن دارد. یا دینی ادعا دارد که از سوی خدای هستی نازل نشده. یا دینی نسبت به این مسئله ساکت است. در مورد اول باید صدق مدعا را از طریق راه های پیشین آزمود. اما اگر دینی ادعای الهی بودن نداشته و یا عکس آن را داشته باشد مانند ادیان ابتدایی و قدیم همچون پری آنیمیسم، آنیمیسم، فتیشیسم، میترائیسم، هندوئیسم، برهمنیسم، جینیسم، و ادیان ترکیبی مانند سیکیسم که از ترکیب و التقاط اسلام و هندوئیسم پدید آمده و نیز ادیان فلسفی چون بودیسم و کنفوسیونیسم و بسیاری از ادیان قدیم آمیخته به شرک مثل تثلیث بابلی، تثلیث رومی، تثلیث هندی و... کاملاً از مجرای بحث خارج می شوند و حوزه تحقیقات، منحصر به ادیان مدعی الهی بودن چون اسلام، مسیحیت، یهودیت و زرتشتی گری و امثال آنها می شود. 2. تحریف ناشدگی صرف بنیاد الهی در اصل نخستین یک دین برای اثبات حقانیت فعلی آن کافی نیست بلکه باید وثاقت کتاب آسمانی آن از جهت مصون بودن از تحریف و دستکاری های بشری نیز اثبات شود. برای اثبات وثاقت کتاب آسمانی، یعنی استناد قطعی آن به پیامبر و تحریف نشدن آن، می توان از روش های 1-1 و 2-1 و 4-1 استفاده نمود. در خصوص قرآن به لحاظ اعجاز بودنش روش 3-1 نیز کاربرد دارد. 3. نسخ ناشدگی استمرار حقانیت دین تابع نسخ نشدن توسط شریعت حقه پسین است. نسخ شدن یا نشدن یک دین از دو طریق به دست می آید: 3-1 عدم جانشینی شریعت حقه پسین براساس این ضابطه تا زمانی که شریعت الهی جدیدی نازل نشود شریعت قبلی باقی است و با پیدایش شریعت جدید، شریعت پیشین منسوخ می شود. از این رو با آمدن شریعت اسلامی شرایع پیشین برای همیشه منسوخ خواهند بود. 3-2 ادعای خاتمیت دینی که اصل الهی بودن و تحریف ناشدگی کتاب آسمانی آن اثبات شده باشد اگر ادعای خاتمیت کند، به لحاظ صدق قطعی این ادعا نسخ ناپذیری آن برای همیشه ثابت می شود و ملاکی برای کشف کذب و عدم حقانیت همه ادیان ادعایی بعدی خواهد شد. بنابراین خاتمیت اسلام به تنهایی دلیل قاطع بر کذب و بطلان همه ادیان بعد از آن همچون آیین سیک و بابیت و بهائیت و... می باشد. بر این اساس پس از آیین خاتم حقانیت برای همیشه اختصاص به دین مبین اسلام دارد. 4. خردپذیری دین حق با عقل و خرد پیوند وثیق و تنگاتنگی دارد و برخلاف آن حکم نمی راند. در یک نگرش کلی نسبت آموزه های دینی با عقل و خرد به سه گونه قابل تصور است: 4-1 آموزه های خردپذیر این دسته از آموزه ها اموری هستند که هر چند عقل و خرد بشری ابتدا نسبت به آنها نا آگاه و نا آشنا بوده باشد، اما همین که از راه هایی چون وحی و دین در دسترس عقل قرار گرفت آن را مطابق با موازین عقلانی می شناسد و صدق و درستی آن را پذیرا می شود. 4-2 آموزه های فراعقلی این دسته اموری هستند که عقل قادر به قضاوت مستقیم در باب آنها نیست نه بر صدقشان می تواند دلیل آورد و نه بر کذبشان. 4-3 آموزه های خردستیز این گروه مطالبی را شامل است که به حکم قطعی عقل باطل و خلاف واقعیت است. آموزه های گروه اول و دوم با حقانیت دین سازگاری دارد. البته آموزه های گروه دوم حدالامکان نباید در بن مایه های عقاید نخستین دینی قرار گیرند چرا که عقاید پایه دینی مثل خداشناسی محور ایمان است و تا شناخت و معرفت اعتمادپذیر عقلی در باره آن حاصل نشود، نمی توان به آن ایمان آورد. اما در مراحل پسینی وجود چنین آموزه هایی در دین مشکلی پدید نمی آورد، بلکه اساساً یکی از کارکردهای دین در اختیار قراردادن آموزه های خرد نایاب است. اما گروه سوم به هیچ روی در دین حق راه ندارد و وجود آن به ویژه در عقاید پایه دلیل روشنی بر بطلان و عدم حقانیت یک دین است. بررسی تطبیقی ادیان براساس این مسئله، تحقیقی گسترده و فراخ می طلبد. در عین حال به طور فشرده و کوتاه، اشاراتی در مقایسه چند دین بزرگ خواهیم داشت: الف.مهم ترین رکن اساسی یک دین، (خداشناسی) آن است. در این راستا آموزه (توحید)(2) در اسلام، خردپذیرترین آموزه است و ادله متقن بسیاری بر آن گواهی می دهد. اثبات توحید به خودی خود، ابطال کننده آموزه (تثلیث) و (ثنویت) است. بنابراین همین مسئله، به تنهایی برای اثبات عدم حقانیت ادیان غیرتوحیدی مانند زرتشتیت و مسیحیت کافی است. ب.بسیاری از ادیان، به رغم دارا بودن پیشینه الهی، در طول تاریخ دچار تحریفات چشمگیری شده و اصالت خود را از دست داده اند. همین مسئله باعث شده که آموزه های خردستیز بسیاری در این ادیان رخ نماید. پی نوشت ها: (1) جهت آگاهی بیشتر بنگرید: حمید رضا شاکرین، ادیان و مذاهب، ص 168- 182، قم: معارف. (2) جهت آگاهی بیشتر ر. ک: الف. سید محمدحسین طباطبایی و شهید مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 5، قم: صدرا، چاپ چهارم، 1374 ب. شهید مطهری، توحید، قم: صدرا، چاپ سوم،. 1374
شاخص های حقانیت چیست وچگونه می توان حقانیت ودرستی یک دین را باز شناخت؟
شاخص های حقانیت چیست وچگونه می توان حقانیت ودرستی یک دین را باز شناخت؟
شاخص های اساسی حقانیت یک دین چهار چیز است:
1. بنیاد الهی اصل الهی بودن یک دین از راه های زیر قابل بررسی است:
1-1 آموزه های دین با مراجعه به آموزه هایی که هر دینی برای خود دارد- چه این آموزه ها در قالب کتاب مقدس باشد یا گفتارهای پیامبر آن دینمی توان پی برد که آیا یک دین، واقعاً دین حق الهی است یا خیر؟ در اینجا معقول و منطقی بودن، داشتن هماهنگی و انسجام، پاسخ گویی به نیازهای ابدی و اساسی انسان، وجود نظام اعتقادی، ارزشی و عبادی هدفمند و مطابقت با سیر و سرشت جوهری انسان، شاخص هایی است که می تواند ما را به حق بودن یک دین رهنمون شود.
1-2 تأیید دین قبلی یا بعدی از آنجا که ادیان آسمانی، با یکدیگر پیوند عمیقی دارند و هر دینی مؤید و تکمیل کننده دین قبلی است، می توان با مراجعه به نصوص معتبر رسیده از پیامبری که حق بودن دینش برای ما به اثبات رسیده است، کشف کرد که آیا ادیان دیگر، به تأیید این دین رسیده اند یا نه. این روش از جایگاه ویژه ای برخوردار است که کمتر بدان توجه شده است. از طریق این روش عدم حقانیت همه ادیانِ ادعاییِ پس از پیامبر خاتم نیز اثبات می شود.
1-3 اعجاز معجزه پیامبر یکی از دلایل اثبات صدق نبی و بنیاد الهی دین اوست. معجزه پیامبر باید به طور قطعی اثبات شود. بنابراین کسی که در حقانیت دینی تحقیق می کند باید خود آن معجزه را مشاهده کند و یا از طریق نقلی که صدق آن قطعی و غیرقابل تردید است با آن آشنا شود. مورد نخست تنها در مورد حاضرین در محضر پیامبر امکان پذیر است و غایبان از آن بی بهره اند، جز در مورد قرآن که معجزه زنده و ابدی است و همگان می توانند با این سند رسالت ارتباط مستقیم برقرار کنند و اعجاز آن را تجربه کنند.
1-4 روش تاریخی با رجوع به گزارش های مستند، معتبر و کافی تاریخی، می توان فهمید که آیا دین خاصی دارای ویژگی ها و خصایصی که بیان شد هست یا خیر؟ تاریخ به گونه های مختلف می تواند ما را در بازشناسی دین حق از ادیان ساختگی مدد رساند. به عنوان مثال در بررسی های تاریخی مشاهده می کنیم که (علی محمد باب) بنیانگذار بابیگری پس از ناتوانی در اثبات دعوی نبوت خویش، توبه نامه نوشت و از ادعای خود تبری جست.(1) این واقعه تاریخی گواهی روشن بر بطلان بابیگری و بهاییت نشأت گرفته از آن است. چهار روش یاد شده در عین مجزّا بودن از یکدیگر، در پاره ای موارد می توانند مکمل یکدیگر در اثبات حقانیت یک دین باشند.
1-5 ادعای خود دین ادعای خود دین نسبت به بنیاد الهی سه گونه تصورپذیر است: یا دینی ادعای الهی و وحیانی بودن دارد. یا دینی ادعا دارد که از سوی خدای هستی نازل نشده. یا دینی نسبت به این مسئله ساکت است. در مورد اول باید صدق مدعا را از طریق راه های پیشین آزمود. اما اگر دینی ادعای الهی بودن نداشته و یا عکس آن را داشته باشد مانند ادیان ابتدایی و قدیم همچون پری آنیمیسم، آنیمیسم، فتیشیسم، میترائیسم، هندوئیسم، برهمنیسم، جینیسم، و ادیان ترکیبی مانند سیکیسم که از ترکیب و التقاط اسلام و هندوئیسم پدید آمده و نیز ادیان فلسفی چون بودیسم و کنفوسیونیسم و بسیاری از ادیان قدیم آمیخته به شرک مثل تثلیث بابلی، تثلیث رومی، تثلیث هندی و... کاملاً از مجرای بحث خارج می شوند و حوزه تحقیقات، منحصر به ادیان مدعی الهی بودن چون اسلام، مسیحیت، یهودیت و زرتشتی گری و امثال آنها می شود.
2. تحریف ناشدگی صرف بنیاد الهی در اصل نخستین یک دین برای اثبات حقانیت فعلی آن کافی نیست بلکه باید وثاقت کتاب آسمانی آن از جهت مصون بودن از تحریف و دستکاری های بشری نیز اثبات شود. برای اثبات وثاقت کتاب آسمانی، یعنی استناد قطعی آن به پیامبر و تحریف نشدن آن، می توان از روش های 1-1 و 2-1 و 4-1 استفاده نمود. در خصوص قرآن به لحاظ اعجاز بودنش روش 3-1 نیز کاربرد دارد.
3. نسخ ناشدگی استمرار حقانیت دین تابع نسخ نشدن توسط شریعت حقه پسین است. نسخ شدن یا نشدن یک دین از دو طریق به دست می آید:
3-1 عدم جانشینی شریعت حقه پسین براساس این ضابطه تا زمانی که شریعت الهی جدیدی نازل نشود شریعت قبلی باقی است و با پیدایش شریعت جدید، شریعت پیشین منسوخ می شود. از این رو با آمدن شریعت اسلامی شرایع پیشین برای همیشه منسوخ خواهند بود.
3-2 ادعای خاتمیت دینی که اصل الهی بودن و تحریف ناشدگی کتاب آسمانی آن اثبات شده باشد اگر ادعای خاتمیت کند، به لحاظ صدق قطعی این ادعا نسخ ناپذیری آن برای همیشه ثابت می شود و ملاکی برای کشف کذب و عدم حقانیت همه ادیان ادعایی بعدی خواهد شد. بنابراین خاتمیت اسلام به تنهایی دلیل قاطع بر کذب و بطلان همه ادیان بعد از آن همچون آیین سیک و بابیت و بهائیت و... می باشد. بر این اساس پس از آیین خاتم حقانیت برای همیشه اختصاص به دین مبین اسلام دارد.
4. خردپذیری دین حق با عقل و خرد پیوند وثیق و تنگاتنگی دارد و برخلاف آن حکم نمی راند. در یک نگرش کلی نسبت آموزه های دینی با عقل و خرد به سه گونه قابل تصور است:
4-1 آموزه های خردپذیر این دسته از آموزه ها اموری هستند که هر چند عقل و خرد بشری ابتدا نسبت به آنها نا آگاه و نا آشنا بوده باشد، اما همین که از راه هایی چون وحی و دین در دسترس عقل قرار گرفت آن را مطابق با موازین عقلانی می شناسد و صدق و درستی آن را پذیرا می شود.
4-2 آموزه های فراعقلی این دسته اموری هستند که عقل قادر به قضاوت مستقیم در باب آنها نیست نه بر صدقشان می تواند دلیل آورد و نه بر کذبشان.
4-3 آموزه های خردستیز این گروه مطالبی را شامل است که به حکم قطعی عقل باطل و خلاف واقعیت است. آموزه های گروه اول و دوم با حقانیت دین سازگاری دارد. البته آموزه های گروه دوم حدالامکان نباید در بن مایه های عقاید نخستین دینی قرار گیرند چرا که عقاید پایه دینی مثل خداشناسی محور ایمان است و تا شناخت و معرفت اعتمادپذیر عقلی در باره آن حاصل نشود، نمی توان به آن ایمان آورد. اما در مراحل پسینی وجود چنین آموزه هایی در دین مشکلی پدید نمی آورد، بلکه اساساً یکی از کارکردهای دین در اختیار قراردادن آموزه های خرد نایاب است. اما گروه سوم به هیچ روی در دین حق راه ندارد و وجود آن به ویژه در عقاید پایه دلیل روشنی بر بطلان و عدم حقانیت یک دین است. بررسی تطبیقی ادیان براساس این مسئله، تحقیقی گسترده و فراخ می طلبد. در عین حال به طور فشرده و کوتاه، اشاراتی در مقایسه چند دین بزرگ خواهیم داشت:
الف.مهم ترین رکن اساسی یک دین، (خداشناسی) آن است. در این راستا آموزه (توحید)(2) در اسلام، خردپذیرترین آموزه است و ادله متقن بسیاری بر آن گواهی می دهد. اثبات توحید به خودی خود، ابطال کننده آموزه (تثلیث) و (ثنویت) است. بنابراین همین مسئله، به تنهایی برای اثبات عدم حقانیت ادیان غیرتوحیدی مانند زرتشتیت و مسیحیت کافی است.
ب.بسیاری از ادیان، به رغم دارا بودن پیشینه الهی، در طول تاریخ دچار تحریفات چشمگیری شده و اصالت خود را از دست داده اند. همین مسئله باعث شده که آموزه های خردستیز بسیاری در این ادیان رخ نماید.
پی نوشت ها:
(1) جهت آگاهی بیشتر بنگرید: حمید رضا شاکرین، ادیان و مذاهب، ص 168- 182، قم: معارف.
(2) جهت آگاهی بیشتر ر. ک: الف. سید محمدحسین طباطبایی و شهید مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 5، قم: صدرا، چاپ چهارم، 1374 ب. شهید مطهری، توحید، قم: صدرا، چاپ سوم،. 1374
- [سایر] شاخص های حقانیت چیست وچگونه می توان حقانیت ودرستی یک دین را باز شناخت؟
- [سایر] می خواستم بپرسم که چگونه می توان در این روزگاری که بیشتر مردم از دین فاصله می گیرند، دین را به طور کامل شناخت؟ چه موانعی بر سر این راه است؟
- [سایر] چطور می توان حقانیت و صحت تمام مطالب قرآن را ثابت کرد؟
- [سایر] با استفاده از کدام آیات قرآن می توان حقانیت شیعه را اثبات کرد
- [سایر] برای شناخت دین چه کتابی مطالعه شود؟
- [سایر] آیه 34 سوره نساء را چگونه می توان برای غیر مسلمانان تفسیر کرد که به حقانیت و عدالت اسلام لطمه وارد نشود و آنها باور کنند که دین خداوند بر حق است و مرد سالاری در اسلام اعمال نمی شود؟
- [سایر] چگونه می توان از راه شناخت عالم حیات به شناخت خدا رسید؟
- [سایر] چگونه می توان خدا را بهتر شناخت؟
- [سایر] چگونه می توان خدا را شناخت؟
- [سایر] چگونه می توان استعداد درونی خود را شناخت؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] نافله نماز ظهر پیش از نماز ظهر خوانده می شود و وقت آن از اوّل ظهر است تا موقعی که سایه شاخص که بعد از ظهر پیدا می شود به اندازه دو هفتم شاخص شود، مثلاً اگر ارتفاع شاخص هفتاد سانتیمتر باشد، هر وقت مقدار سایه ای که بعد از ظهر پیدا می شود به بیست سانتیمتر برسد آخر وقت نافله ظهر است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] وقت نافله ظهر قبل از نماز ظهر است، از اول ظهر تا موقعی که سایه شاخص که بعد از ظهر پیدا می شود بیشتر از دو هفتم طول شاخص شود، مثلاً اگر طول شاخص هفت وجب است هر وقت مقدار سایه ای که بعد از ظهر پیدا می شود بیشتر از دو وجب شود وقت نافله ظهر تمام شده.
- [آیت الله جوادی آملی] .کسی که توان شناخت قبله را ندارد و میخواهد حیوانی را ذبح کند که تأخیر آن تا وقت شناخت قبله, ضرر یا حرج دارد, باید برابر گمان خود عمل کند و اگر به هیچ طرف گمان ندارد, به هر طرف انجام دهد, صحیح است و اگر بعداً معلوم شد که سر بریدن رو به قبله نبوده, گوشت آن حیوان در مورد یادشده, حلال است.
- [آیت الله علوی گرگانی] چوب یا چیز دیگری را که برای معیّن کردن ظهر به زمین فرو میبرند شاخص گویند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] سوم، واجب النفقه نبودن، یعنی زکات را نمی توان به فرزند و همسر و پدر و مادر داد، ولی اگر آنها بدهکار باشند و نتوانند بدهی خود را بپردازند زکات را به مقدار اداء دین می توان به آنها داد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] چوب یا چیز دیگری را که برای معیّن کردن ظهر به زمین فرو می برند شاخص گویند.
- [آیت الله سبحانی] چوب یا چیز دیگری را که برای معین کردن ظهر به زمین فرو می برند شاخص گویند.
- [آیت الله اردبیلی] نافله نماز ظهر، پیش از نماز ظهر خوانده میشود و وقت آن از اوّل ظهر تا هنگامی است که طول سایه شاخص که بعد از ظهر پیدا میشود، به اندازه دو هفتم آن شود؛ مثلاً اگر طول شاخص هفت وجب باشد، هر وقت مقدار سایهای که بعد از ظهر پیدا میشود به دو وجب رسید، آخر وقت نافله ظهر است.
- [آیت الله خوئی] نافل نماز ظهر پیش از نماز ظهر خوانده میشود. و وقت فضیلت آن از اول ظهر است تا موقعی که آن مقدار از سایه شاخص که بعداز ظهر پیدا میشود. بهانداز دو هفتم آن شود، مثلًا اگر درازی شاخص هفت وجب باشد، هر وقت مقدار سایهای که بعد از ظهر پیدا میشود بدو وجب رسید، آخر وقت نافل ظهر است.
- [آیت الله بهجت] نافله نماز ظهر پیش از نماز ظهر خوانده میشود و وقت آن از اول ظهر است تا موقعی که آن مقدار از سایه شاخص که بعد از ظهر پیدا میشود، به اندازه دو هفتم آن شود، مثلاً اگر درازی شاخص هفت وجب باشد، هر وقت مقدار سایهای که بعد از ظهر پیدا میشود به دو وجب رسید، آخر وقت نافله ظهر است. امّا بعد از این وقت تا موقعی که سایه به اندازه خود شاخص بشود باز هم نافله ظهر فضیلت دارد، ولی از نظر فضیلت به وقت قبلی نمیرسد؛ و قبل از اذان ظهر و بعد از اینکه سایه به اندازه شاخص شد به امید اینکه الآن خواندن آن خوب باشد، میتوانند نافله ظهر را بخوانند، ولی بنابر احتیاط اگر قبل از ظهر میخوانند نیت ادا و اگر بعد از نماز میخوانند نیت ادا و قضا ننمایند.