در مورد صحیح بودن عقیده مردم اروپا در مورد وجود انسانهایی که با نگاه کردن به ماه تبدیل به گرگ می شوند، توضیح دهید؟
در مورد صحیح بودن عقیده مردم اروپا در مورد وجود انسانهایی که با نگاه کردن به ماه تبدیل به گرگ می شوند، توضیح دهید؟ واژه ی انسان گرگنما به دو معنا به کار می رود ؛ در معنی اوّل به فردی اطلاق می‌شود که احساس می‌کند گرگ شده است. این گونه افراد از نظر جسمانی کاملاً حالت عادی دارند ولی در اثر نوعی بیماری روانی به نام ( Lycanthrope )خود را گرگ می پندارند و مانند گرگها زوزه کشیده و گاز می گیرند.البته توهّم مبتلایان به این بیماری منحصر به توهّم گرگ بودن نیست و برخی خود را حیوان دیگر نیز می پندارند. این بیماری روانی پدیده ای کاملاً شناخته شده در جوامع است که مبتلایان به آن در آسایشگاه های روانی و تحت مراقبتهای ویژه‌ای نگه ‌داری می‌شوند. امّا معنی دوم انسان گرگنما به کسی اطلاق می شود که می تواند خصوصیّات جسمی خود را تغییر داده به گرگ درآید ؛ که این معنی در افسانه‌های اروپایی وجود دارد. در زبان انگلیسی اینگونه گرگنماها را Werewolf می گویند. طبق نوشته‌های قدیمی اروپایی واژه ی انسان گرگنما به انسانهایی گفته می‌‌شود که به هنگام کامل بودن ماه می‌توانند به گرگ مبدّل شوند و به آغل گوسفندان یا انسانها حمله کرده و آنها بکشند. این افسانه در قرون وسطی چنان قوّتی داشته که به خاطر آن افراد چندی به جرم گرگنما بودن کشته شده اند. حتّی در برخی متون قدیمی اروپایی راه تبدیل شدن یک انسان معمولی به انسان گرگنما نیز بیان شده است.طبق عقیده ی کشیشان قرون وسطی ، برهنه بر شنها غلتیدن در زیر نور ماه بدر قطعی ترین راه تبدیل شدن به گرگنماست. مردمان ایتالیا نیز معتقد بودند خوابیدن در زیر نور مهتاب بخصوص در روز جمعه کافی است که انسان را مبدّل به گرگ خون آشام کند. همچنین طبق بعضی از افسانه های اروپایی ، نوشیدن آب از نهری که قبلا گرگی از آن نوشیده نیز انسان را مبدّل به انسان گرگنما می کند. راه دیگری که گفته شده گاز گرفته شدن توسّط یک انسان گرگنماست. مشابه این افسانه در میان بومیان آفریقا و اهالی هند نیز دیده می شود با این تفاوت که آفریقایی ها به انسان پلنگ نما و هندیها به انسان ببرنما معتقدند. در این که این افسانه پنداری بیش نبوده شکّی نیست. لذا در قرون اخیر جایگاه چندانی در اذهان مردم اروپا ندارد. امّا بی تردید پیدایش این افسانه نیز مثل هر افسانه ی دیگری بن مایه هایی داشته است . لذا درباره ی ریشه های احتمالی این افسانه گمانه هایی مطرح شده که در سطور زیر به آنها پرداخته می شود. 1 حمله ها ی مکرر گرگ به گلّه ها و انسانها در اروپای قدیم و حمله ی پلنگ به آفریقایی ها و ببر به هندیها که این سه حیوان را تبدیل به کابوس همیشگی مردم این مناطق نموده بود ، اصلی ترین منشاء درست شدن این افسانه هاست. همانگونه که مردم مناطق زلزله خیز افسانه ها در مورد منشاء زلزله درست کرده اند و مردم ساکن سواحل ، افسانه ها درباره ی دریا ساخته اند. 2 ریشه ی این افسانه ها مشاهده ی افراد مبتلا به بیماری ( Lycanthrope ) بوده که خود را گرگ یا ببر یا پلنگ تصوّر می نمودند. 3 احتمالاً افرادی ، از ترس حاکم بر مردم نسبت به این حیوانات ، سوء استفاده کرده و با پوشیدن پوستین گرگ یا ببر یا پلنگ مردم آن مناطق را مورد آزار قرار داده اند ؛ و به این صورت بذر این افسانه ها پاشیده شده و به مرور زمان رشد یافته است. 4 نوعی بیماری به نام ( Lupus erythematosus ) وجود دارد که پوست صورت مبتلایان به آن در مناطقی سرخ رنگ می شود و قیافه ی شخص را شبیه گرگ می سازد. همچنین نوع دیگری از بیماری ژنتیکی کمیاب وجود دارد که بدن و صورت مبتلایان به آن ، پوشیده از موهایی مثل موی گرگ می شود. لذا بعید نیست که افراد این مناطق با دیدن این گونه افراد و تحت تأثیر دید منفی شدیدی که به گرگها داشته اند ؛ این افسانه را ساخته باشند. و شاید افرادی که به جرم گرگنما بودن در قرون وسطی کشته می شدند مبتلایان به این بیماری بوده اند. 5 واقع شدن مسخ در بین بنی اسرائیل در اعصار انبیاء بنی اسرائیل ، نیز می تواند یکی از زمینه های فکری مسیحیان اروپایی بوده که در ساخته شدن این افسانه ها نقش ایفا نموده است. چرا که مسیحیان میراث داران قوم بنی اسرائیل بوده عهد عتیق یهود را جزء کتاب مقدّس خود می دانند. البته بعید نیست که همه ی این عوامل دست به دست هم داده و چنین افسانه ای را پدید آورده باشد. همچنین روحیّه ی افسانه پرداز اروپایی و بخصوص فضای خرافاتی قرون وسطی یقیناً در پیدایش این افسانه ها نقش عمده داشته است. در عصر جدید نیز افرادی از این افسانه ها سود جسته فیلمها و مستندواره ها و کتابهایی درباره ی انسان گرگنما ساخته و نوشته اند ؛ که در برخی از آنها چنین وانمود می شود که این امر واقعیّت داشته است در حالی که هیچ سند قابل اعتنا در باره ی درستی این ادّعاها وجود ندارد.
عنوان سوال:

در مورد صحیح بودن عقیده مردم اروپا در مورد وجود انسانهایی که با نگاه کردن به ماه تبدیل به گرگ می شوند، توضیح دهید؟


پاسخ:

در مورد صحیح بودن عقیده مردم اروپا در مورد وجود انسانهایی که با نگاه کردن به ماه تبدیل به گرگ می شوند، توضیح دهید؟


واژه ی انسان گرگنما به دو معنا به کار می رود ؛ در معنی اوّل به فردی اطلاق می‌شود که احساس می‌کند گرگ شده است. این گونه افراد از نظر جسمانی کاملاً حالت عادی دارند ولی در اثر نوعی بیماری روانی به نام ( Lycanthrope )خود را گرگ می پندارند و مانند گرگها زوزه کشیده و گاز می گیرند.البته توهّم مبتلایان به این بیماری منحصر به توهّم گرگ بودن نیست و برخی خود را حیوان دیگر نیز می پندارند. این بیماری روانی پدیده ای کاملاً شناخته شده در جوامع است که مبتلایان به آن در آسایشگاه های روانی و تحت مراقبتهای ویژه‌ای نگه ‌داری می‌شوند.
امّا معنی دوم انسان گرگنما به کسی اطلاق می شود که می تواند خصوصیّات جسمی خود را تغییر داده به گرگ درآید ؛ که این معنی در افسانه‌های اروپایی وجود دارد. در زبان انگلیسی اینگونه گرگنماها را Werewolf می گویند.

طبق نوشته‌های قدیمی اروپایی واژه ی انسان گرگنما به انسانهایی گفته می‌‌شود که به هنگام کامل بودن ماه می‌توانند به گرگ مبدّل شوند و به آغل گوسفندان یا انسانها حمله کرده و آنها بکشند. این افسانه در قرون وسطی چنان قوّتی داشته که به خاطر آن افراد چندی به جرم گرگنما بودن کشته شده اند. حتّی در برخی متون قدیمی اروپایی راه تبدیل شدن یک انسان معمولی به انسان گرگنما نیز بیان شده است.طبق عقیده ی کشیشان قرون وسطی ، برهنه بر شنها غلتیدن در زیر نور ماه بدر قطعی ترین راه تبدیل شدن به گرگنماست. مردمان ایتالیا نیز معتقد بودند خوابیدن در زیر نور مهتاب بخصوص در روز جمعه کافی است که انسان را مبدّل به گرگ خون آشام کند. همچنین طبق بعضی از افسانه های اروپایی ، نوشیدن آب از نهری که قبلا گرگی از آن نوشیده نیز انسان را مبدّل به انسان گرگنما می کند. راه دیگری که گفته شده گاز گرفته شدن توسّط یک انسان گرگنماست. مشابه این افسانه در میان بومیان آفریقا و اهالی هند نیز دیده می شود با این تفاوت که آفریقایی ها به انسان پلنگ نما و هندیها به انسان ببرنما معتقدند.
در این که این افسانه پنداری بیش نبوده شکّی نیست. لذا در قرون اخیر جایگاه چندانی در اذهان مردم اروپا ندارد. امّا بی تردید پیدایش این افسانه نیز مثل هر افسانه ی دیگری بن مایه هایی داشته است . لذا درباره ی ریشه های احتمالی این افسانه گمانه هایی مطرح شده که در سطور زیر به آنها پرداخته می شود.
1 حمله ها ی مکرر گرگ به گلّه ها و انسانها در اروپای قدیم و حمله ی پلنگ به آفریقایی ها و ببر به هندیها که این سه حیوان را تبدیل به کابوس همیشگی مردم این مناطق نموده بود ، اصلی ترین منشاء درست شدن این افسانه هاست. همانگونه که مردم مناطق زلزله خیز افسانه ها در مورد منشاء زلزله درست کرده اند و مردم ساکن سواحل ، افسانه ها درباره ی دریا ساخته اند.
2 ریشه ی این افسانه ها مشاهده ی افراد مبتلا به بیماری ( Lycanthrope ) بوده که خود را گرگ یا ببر یا پلنگ تصوّر می نمودند.
3 احتمالاً افرادی ، از ترس حاکم بر مردم نسبت به این حیوانات ، سوء استفاده کرده و با پوشیدن پوستین گرگ یا ببر یا پلنگ مردم آن مناطق را مورد آزار قرار داده اند ؛ و به این صورت بذر این افسانه ها پاشیده شده و به مرور زمان رشد یافته است.
4 نوعی بیماری به نام ( Lupus erythematosus ) وجود دارد که پوست صورت مبتلایان به آن در مناطقی سرخ رنگ می شود و قیافه ی شخص را شبیه گرگ می سازد. همچنین نوع دیگری از بیماری ژنتیکی کمیاب وجود دارد که بدن و صورت مبتلایان به آن ، پوشیده از موهایی مثل موی گرگ می شود. لذا بعید نیست که افراد این مناطق با دیدن این گونه افراد و تحت تأثیر دید منفی شدیدی که به گرگها داشته اند ؛ این افسانه را ساخته باشند. و شاید افرادی که به جرم گرگنما بودن در قرون وسطی کشته می شدند مبتلایان به این بیماری بوده اند.
5 واقع شدن مسخ در بین بنی اسرائیل در اعصار انبیاء بنی اسرائیل ، نیز می تواند یکی از زمینه های فکری مسیحیان اروپایی بوده که در ساخته شدن این افسانه ها نقش ایفا نموده است. چرا که مسیحیان میراث داران قوم بنی اسرائیل بوده عهد عتیق یهود را جزء کتاب مقدّس خود می دانند.
البته بعید نیست که همه ی این عوامل دست به دست هم داده و چنین افسانه ای را پدید آورده باشد. همچنین روحیّه ی افسانه پرداز اروپایی و بخصوص فضای خرافاتی قرون وسطی یقیناً در پیدایش این افسانه ها نقش عمده داشته است. در عصر جدید نیز افرادی از این افسانه ها سود جسته فیلمها و مستندواره ها و کتابهایی درباره ی انسان گرگنما ساخته و نوشته اند ؛ که در برخی از آنها چنین وانمود می شود که این امر واقعیّت داشته است در حالی که هیچ سند قابل اعتنا در باره ی درستی این ادّعاها وجود ندارد.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین