یکی از سوالاتی که ذهن هر حق جویی را به خود مشغول میکند این است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله وسلم در آخرین لحظات حیات چه میخواستند بفرمایند؟ در طبقات کبری از ابن عباس نقل شده که گفت: وقتی وفات رسول خدا نزدیک شد، در خانه مردانی بودند که در بین آنان عمر بن خطاب هم حضور داشت و پیامبر خدا فرمود: برای من کاغذی بیاورید تا برایتان کتابی بنویسم. پس از آن هرگز گمراه نشوید. در این هنگام عمر بن خطاب گفت: مریضی بر او شدت یافته و قرآن نزد ماست و کتاب خدا ما را کافی است. اهل خانه اختلاف کردند. برخی بر قول خلیفه دوم اصرار ورزیدند و عدهای خواهان اطاعت از امر پیامبر(ص) بودند. هنگامی که اختلاف و نزاع زیاد شد پیامبر(ص) فرمود: از نزد من برخیزید و بروید. طبقات کبری، ابن سعد، ج 2، ص 242 این حادثه در کتابهای صحیح بخاری، مسند احمد بن حنبل، صحیح مسلم، طبقات کبری، سیره نبویه ذهبی به تفصیل آمده است. بسیار ضروری و مهم است که پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم به چه مطلبی میخواستند تصریح بفرمایند که عمربن خطاب مانع شد؟ ما این جواب را با استفاده از مدارک علمای اهل سنت پاسخ میگوییم ؟ نووی متوفای676 که از شخصیتهای برجسته اهل سنت و شارح صحیح مسلم است ، می گوید : فقد اختلف العلماء فی الکتاب الذی هم النبی ( صلی الله علیه وسلم ) به فقیل أراد أن ینص علی الخلافة فی إنسان معین لئلا یقع نزاع وفتن . علما اختلاف دارند که هدف پیامبر از نوشتن نامه چه بود . برخی گفتهاند که پیامبر می خواست صراحتا بنویسد که خلیفه بعد از من کی است تا هیچ نزاعی و فتنهای بعد از پیامبر بر نخیزد . ابن حجر عسقلانی ، متوفای 852 می نویسد : وقیل بل أراد أن ینص علی أسامی الخلفاء بعده حتی لا یقع بینهم الاختلاف قاله سفیان بن عیینة . فتح الباری - ابن حجر - ج 1 - ص 186 . پیامبر اکرم می خواست اسامی خلفای بعد از خودش را نام ببرد تا اختلافی بین آنها ایجاد نشود . همین تعبیر را عینی در کتاب عمدة القاری ، ج2 ، ص171 آورده است . و همچنین عینی از خطابی نقل کرده است که : قال الخطابی : یحتمل وجهین . أحدهما : أنه أراد أن ینص علی الإمامة بعده فترتفع تلک الفتن العظیمة کحرب الجمل وصفین . عمدة القاری - العینی - ج 2 - ص 171 . پیامبر می خواست امام را معین کند تا این فتنه های بزرگی مثل قضیه جنگ جمل و صفین پیش نیاید . جالب این است که قسطلانی در ارشاد الساری شرح صحیح بخاری ، ج1 ، ص207 می گوید : اکتب لکم کتاباً فیه نص علی الأئمة بعدی . من کتابی بنویسم که در آن تصریح کرده باشم ائمه بعد از خودم را . و همچنین جناب کرمانی ، مشهور به شمس الأئمه که کتابی دارد در شرح صحیح بخاری به نام الکوکب الدراری فی شرح صحیح البخاری ، ج2 ، ص172 . یک تعبیر زیبائی دارد : اراد أن یکتب اسم الخلیفة بعده لئلا یختلف الناس ولا یتنازعوا . پیامبر اراده کرد که اسم خلیفه بعد از خودش را بنویسد تا مردم اختلاف و تنازع نکنند . احمد امین مصری متوفای 1373که از شخصیتهای بلند آوازه معاصر ما نیز هست ، بعد از تحقیق و بررسی به این نتیجه رسیده است : وقد اراد الرسول فی مرضه الذی مات فیه أن یعن من یلی الأمر من بعده . یوم الاسلام ، ص41 . پیامبر اکرم می خواست امام بعداز خودش را معین کند تا راه اختلاف بسته شود . و خود خلیفه دوم در عبارتی که ابن أبی الحدید در شرح نهج البلاغه ، ج12 ، ص20 آورده ، صراحت دارد که : ولقد أراد فی مرضه ان یصرح باسمه فمنعت من ذلک إشفاقا وحیطة علی الاسلام . پیغمبر اراده کرد که تصریح کند به اسم ایشان اما من مانع شدم .... با توجه به این که رسول الله (صلی الله علیه واله وسلم) در آخرین روزهای زندگی اش این خطبه را خواند : ایها الناس انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی . ای مردم همانا من باقی گذاشتم در بین شما کتاب خدا و عترتم را. حتی جابر می گوید که پیامبر مریض بود و توانائی راه رفتن نداشت ، آقا امیر المؤمنین و فضل بن عباس دست پیامبر را گرفتند و او آمد به مسجد و پیامبر حدیث ثقلین را مطرح کردند . دوباره برگشت به منزل و قبل از رحلت شان جمعیت زیادی جمع شده بودند و حتی تعبیر دارد که غرفه پیامبر ، از جمعیت موج می زد . آن جا فرمود : من در آینده نزدیک پیش خدا خواهم رفت : الا انی مخلف فیکم کتاب الله وعترتی اهل بیتی ، ثم اخذ بید علی و قال هذا علی مع القرآن والقرآن مع علی لا یفترقا حتی یردا علی الحوض فأسئلکم ما تخلفونی فیهما . آگاه باشید که کتاب خدا و اهل بیتم را میان شما باقی گذاشتم سپس دست امیرالمومنین علیه السلام را گرفتند و فرمودند علی با قرآن است و قران با علی از هم جدا نمیشوند تا بر حوض وارد شوند پس من شما را از انها سوال میکنم .. الصواعق المحرقه ، ص124 ، چاپ محمدیه مصر و المقتل الحسین ، خوارزمی ، ص164 و تفسیر بحر المحیط ، ابو حیان ، ج1 ، ص112 با آگاهی به این مطالب روشن میشود که پیامبر اکرم در این نامه(حدیث قرطاس) می خواست همان چیزی را که قبلاً در حدیث ثقلین بیان کردهاند تاکید کنند که : إنی تارک فیکم ما إن تمسکتم به لن تضلوا بعدی أحدهما أعظم من الآخر کتاب الله حبل ممدود من السماء إلی الأرض وعترتی أهل بیتی ولن یتفرقا حتی یردا علی الحوض فانظروا کیف تخلفونی فیهما " صحیح ترمذی ، ج5 ، ص328 ، ح 3874 و تفسیر ابن کثیر ، ج 4 ، ص113 . مردم من چیزی را در میان شما می گذارم که اگر عمل کنید ، هر گز گمراه نخواهید شد .... مشخص است که مراد رسول اکرم این بود که هم توصیه به کتاب کند و هم توصیه به اهل بیت . یا حتی نام اهل بیت را هم در این جا بنویسد . و لذا این عبارت عمر که می گوید : حسبنا کتاب الله ، می خواست یک ردی بر سخن پیامبر داشته باشد که اگر می خواهی ما را به کتاب الله و اهل بیت توصیه کنی ، کتاب ما را کفایت می کند ، نیازی به اهل بیت نداریم .
یکی از سوالاتی که ذهن هر حق جویی را به خود مشغول میکند این است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله وسلم در آخرین لحظات حیات چه میخواستند بفرمایند؟
در طبقات کبری از ابن عباس نقل شده که گفت: وقتی وفات رسول خدا نزدیک شد، در خانه مردانی بودند که در بین آنان عمر بن خطاب هم حضور داشت و پیامبر خدا فرمود: برای من کاغذی بیاورید تا برایتان کتابی بنویسم. پس از آن هرگز گمراه نشوید. در این هنگام عمر بن خطاب گفت: مریضی بر او شدت یافته و قرآن نزد ماست و کتاب خدا ما را کافی است. اهل خانه اختلاف کردند. برخی بر قول خلیفه دوم اصرار ورزیدند و عدهای خواهان اطاعت از امر پیامبر(ص) بودند. هنگامی که اختلاف و نزاع زیاد شد پیامبر(ص) فرمود: از نزد من برخیزید و بروید.
طبقات کبری، ابن سعد، ج 2، ص 242
این حادثه در کتابهای صحیح بخاری، مسند احمد بن حنبل، صحیح مسلم، طبقات کبری، سیره نبویه ذهبی به تفصیل آمده است.
بسیار ضروری و مهم است که پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم به چه مطلبی میخواستند تصریح بفرمایند که عمربن خطاب مانع شد؟
ما این جواب را با استفاده از مدارک علمای اهل سنت پاسخ میگوییم ؟
نووی متوفای676 که از شخصیتهای برجسته اهل سنت و شارح صحیح مسلم است ، می گوید :
فقد اختلف العلماء فی الکتاب الذی هم النبی ( صلی الله علیه وسلم ) به فقیل أراد أن ینص علی الخلافة فی إنسان معین لئلا یقع نزاع وفتن .
علما اختلاف دارند که هدف پیامبر از نوشتن نامه چه بود . برخی گفتهاند که پیامبر می خواست صراحتا بنویسد که خلیفه بعد از من کی است تا هیچ نزاعی و فتنهای بعد از پیامبر بر نخیزد .
ابن حجر عسقلانی ، متوفای 852 می نویسد :
وقیل بل أراد أن ینص علی أسامی الخلفاء بعده حتی لا یقع بینهم الاختلاف قاله سفیان بن عیینة .
فتح الباری - ابن حجر - ج 1 - ص 186 .
پیامبر اکرم می خواست اسامی خلفای بعد از خودش را نام ببرد تا اختلافی بین آنها ایجاد نشود . همین تعبیر را عینی در کتاب عمدة القاری ، ج2 ، ص171 آورده است .
و همچنین عینی از خطابی نقل کرده است که :
قال الخطابی : یحتمل وجهین . أحدهما : أنه أراد أن ینص علی الإمامة بعده فترتفع تلک الفتن العظیمة کحرب الجمل وصفین .
عمدة القاری - العینی - ج 2 - ص 171 .
پیامبر می خواست امام را معین کند تا این فتنه های بزرگی مثل قضیه جنگ جمل و صفین پیش نیاید .
جالب این است که قسطلانی در ارشاد الساری شرح صحیح بخاری ، ج1 ، ص207 می گوید :
اکتب لکم کتاباً فیه نص علی الأئمة بعدی .
من کتابی بنویسم که در آن تصریح کرده باشم ائمه بعد از خودم را .
و همچنین جناب کرمانی ، مشهور به شمس الأئمه که کتابی دارد در شرح صحیح بخاری به نام الکوکب الدراری فی شرح صحیح البخاری ، ج2 ، ص172 . یک تعبیر زیبائی دارد :
اراد أن یکتب اسم الخلیفة بعده لئلا یختلف الناس ولا یتنازعوا .
پیامبر اراده کرد که اسم خلیفه بعد از خودش را بنویسد تا مردم اختلاف و تنازع نکنند .
احمد امین مصری متوفای 1373که از شخصیتهای بلند آوازه معاصر ما نیز هست ، بعد از تحقیق و بررسی به این نتیجه رسیده است :
وقد اراد الرسول فی مرضه الذی مات فیه أن یعن من یلی الأمر من بعده .
یوم الاسلام ، ص41 .
پیامبر اکرم می خواست امام بعداز خودش را معین کند تا راه اختلاف بسته شود .
و خود خلیفه دوم در عبارتی که ابن أبی الحدید در شرح نهج البلاغه ، ج12 ، ص20 آورده ، صراحت دارد که :
ولقد أراد فی مرضه ان یصرح باسمه فمنعت من ذلک إشفاقا وحیطة علی الاسلام .
پیغمبر اراده کرد که تصریح کند به اسم ایشان اما من مانع شدم ....
با توجه به این که رسول الله (صلی الله علیه واله وسلم) در آخرین روزهای زندگی اش این خطبه را خواند :
ایها الناس انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی .
ای مردم همانا من باقی گذاشتم در بین شما کتاب خدا و عترتم را.
حتی جابر می گوید که پیامبر مریض بود و توانائی راه رفتن نداشت ، آقا امیر المؤمنین و فضل بن عباس دست پیامبر را گرفتند و او آمد به مسجد و پیامبر حدیث ثقلین را مطرح کردند .
دوباره برگشت به منزل و قبل از رحلت شان جمعیت زیادی جمع شده بودند و حتی تعبیر دارد که غرفه پیامبر ، از جمعیت موج می زد . آن جا فرمود : من در آینده نزدیک پیش خدا خواهم رفت :
الا انی مخلف فیکم کتاب الله وعترتی اهل بیتی ، ثم اخذ بید علی و قال هذا علی مع القرآن والقرآن مع علی لا یفترقا حتی یردا علی الحوض فأسئلکم ما تخلفونی فیهما .
آگاه باشید که کتاب خدا و اهل بیتم را میان شما باقی گذاشتم سپس دست امیرالمومنین علیه السلام را گرفتند و فرمودند علی با قرآن است و قران با علی از هم جدا نمیشوند تا بر حوض وارد شوند پس من شما را از انها سوال میکنم ..
الصواعق المحرقه ، ص124 ، چاپ محمدیه مصر و المقتل الحسین ، خوارزمی ، ص164 و تفسیر بحر المحیط ، ابو حیان ، ج1 ، ص112
با آگاهی به این مطالب روشن میشود که پیامبر اکرم در این نامه(حدیث قرطاس) می خواست همان چیزی را که قبلاً در حدیث ثقلین بیان کردهاند تاکید کنند که :
إنی تارک فیکم ما إن تمسکتم به لن تضلوا بعدی أحدهما أعظم من الآخر کتاب الله حبل ممدود من السماء إلی الأرض وعترتی أهل بیتی ولن یتفرقا حتی یردا علی الحوض فانظروا کیف تخلفونی فیهما "
صحیح ترمذی ، ج5 ، ص328 ، ح 3874 و تفسیر ابن کثیر ، ج 4 ، ص113 .
مردم من چیزی را در میان شما می گذارم که اگر عمل کنید ، هر گز گمراه نخواهید شد ....
مشخص است که مراد رسول اکرم این بود که هم توصیه به کتاب کند و هم توصیه به اهل بیت . یا حتی نام اهل بیت را هم در این جا بنویسد .
و لذا این عبارت عمر که می گوید : حسبنا کتاب الله ، می خواست یک ردی بر سخن پیامبر داشته باشد که اگر می خواهی ما را به کتاب الله و اهل بیت توصیه کنی ، کتاب ما را کفایت می کند ، نیازی به اهل بیت نداریم .
- [سایر] (اهل بیت) در احادیث پیامبر(ص) چگونه بیان شده اند؟
- [سایر] آیا ابوبکر احادیث پیامبر ص را آتش زد؟
- [سایر] آیا اینکه عمر برای پیامبر قلم و دوات نیاورده است به قصد مخالفت با امر پیامبر را داشت است یا از شدت حزن و ناراحتی مرگ پیامبر بود؟
- [سایر] اینکه عمر برای پیامبر قلم و دوات نیاورده است قصد مخالفت با امر پیامبر را نداشته است بلکه از شدت حزن و ناراحتی، مرگ پیامبر را باور نداشت؟
- [سایر] چرا شیعه اعتقاد دارد که علی(ع) میبایست نبی مرسل باشد؟ آیا او از پیامبر(ص) بالاتر است؟
- [سایر] آیا پیامبر(ص)در40سالگی به پیامبری رسیدند یا قبل از اون به پیامبری رسیده بودند؟ آیا پیامبر (ص)مثل شیوه ای که ما نماز می خوانیم قبل از 40سالگی نماز می خوندند؟ لطفا طبق آیات و روایات پاسخ بدید
- [سایر] با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما دوست عزیز. در مورد رد یا توجیه حدیث قلم و کاغذ که اصطلاحا به (حدیث قرطاس) معروف گشته است تاویلات و حتی کتابهایی نیز نوشته شده است. اما در مورد حدیث مذکور شبهات و اشکالاتی به میان می آید که جواب دادن به آنها قدری مشکل و ناممکن مینماید از آن جمله: 1 از کجا معلوم پیامبر میخواسته در باب جانشینی خود چیزی بنویسد؟ 2 اگر پیامبر میخواست چیزی در مورد جانشینی خود نوشته شود، پس چرا حدیث ثقلین را به اصحاب فرموده است؟ 3 مگر قبل از مریضی پیامبر و قبل از به رختخواب افتادن ایشان، آیه (الیوم اکملت لکم دینکم و رضیت لکم الاسلام دینا) نازل نشده بود؟ 4 مگر قبل از آن دین اسلام تکمیل نشده بود؟ 5 پس پیامبر چه چیز مهمی را میخواست بنویسد که تا آن مدت و در عرض 23 سال از امت خود مخفی نگهداشته بود؟ 6 مگر نعوذ بالله پیامبر رسالت خود را ناتمام گذاشته و رفته است؟ 7 مگر پیامبر با وجود حمایت ذات اقدس الهی، از اطرافیان خود میترسیدند که با تهدید و حرفهای یک نفر از یاران خود، کسانی که به دست خود آنحضرت تربیت یافته بودند از موضع خود (آن هم موضوعی به آن مهمی) عقب نشینی کند؟ 8 اگر حکم نوشتن جانشینی پیامبر یک حکم الهی باشد، نعوذ بالله باید بگوییم پیامبر در انجام تبلیغ خود کوتاهی کرده است که حکم خداوندی را به خاطر ترس از اطرافیان از امت خود مخفی داشته و اگر آن حکم الهی نباشد دیگر احتیاجی به مطرح کردن آن نیست. در هر صورت ایراد و نقصان بزرگی متوجه پیامبر میگردد. لذا با توجه به ایراداتی که ذکر گردید اصل حدیث محل تردید با سلام احتراماً موارد بالا جواب اهل سنت در مورد حدیث ذکر شده در باره حدیث قلم ( قرطاس) می باشد. خواهشمند در این مورد راهنمایی فرمائید . با تشکر
- [سایر] درباره این حدیث پیامبر(ص): (دفن البنات من المکرمات) توضیحاتی دهید؟
- [سایر] آیا حدیث پیامبر(ص) در خصوص ایمان آوردن بادمجان منطقی است؟
- [سایر] چه کتابی حاوی احادیث پیامبر (ص) درباره حضرت مهدی (عج) است؟
- [آیت الله مظاهری] موقع نوشتن اسم مبارک حضرت رسول(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مستحب است صلوات را هم بنویسد و نیز بهتر است هر وقت آن حضرت را یاد میکند صلوات بفرستد.
- [آیت الله بروجردی] موقع نوشتن اسم مبارک حضرت رسول) ع) مستحب است صلوات را هم بنویسد و نیز بهتر است هر وقت آن حضرت را یاد میکند صلوات بفرستد.
- [آیت الله اردبیلی] هنگام نوشتن اسم مبارک حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، مستحب است صلوات را نیز بنویسد و همچنین بهتر است هر گاه آن حضرت را یاد میکند، صلوات بفرستد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر بخواهد خبری را که نمیداند راست است یا دروغ، نقل کند، بنا بر احتیاط نباید به خداوند یا پیامبر صلی الله علیه و آله یا امام علیهالسلام نسبت دهد، بلکه باید مثلاً چنین بگوید: چنین روایت شده است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] موقع نوشتن اسم مبارک حضرت رسول صلی الله علیه و آله مستحب است صلوات را هم بنویسد و نیز بهتر است هر وقت آن حضرت را یاد میکند صلوات بفرستد. مبطلات نماز
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . موقع نوشتن اسم مبارک حضرت رسول صلی الله علیه و آله ، مستحب است صلوات را هم بنویسد و نیز بهتر است هر وقت آن حضرت را یاد می کند، صلوات بفرستد.
- [آیت الله جوادی آملی] .صلوات بر پیغمبر( ص) از مستحبات مؤکّد است, چنانکه مستحب است هر وقت نام مبارک آن حضرت مانند محمد( ص)و احمد( ص)،نیز لقب و کنیه( ص) آن حضرت مانند مصطفی( ص) و ابوالقاسم( ص)گفته یا شنیده شود، بر آن حضرت و آل او صلوات فرستاده شود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر پزشک بدست خود به مریض دوا بدهد یا تزریق کند، یا به عنوان طبابت نسخه ای برای بیمار بنویسد یا دستوری به او بدهد و مریض دارو را بخورد، چنانچه در طبابت و معالجه اش خطا کند و به مریض ضرری برسد یا بمیرد، پزشک ضامن است. ولی اگر در مقام طبابت و معالجه نباشد بلکه بعنوان نظریه پزشکی در کتاب بنویسد یا بگوید فلان دارو برای فلان مرض فائده دارد و بواسطه خوردن دارو ضرری به مریض برسد یا بمیرد پزشک ضامن نیست.
- [آیت الله جوادی آملی] .اقامه نماز در مکان خاص که مستلزم معصیت باشد , حرام است؛ ولی نماز باطل نیست; مثلاً اگر اقامه نماز جلوتر از قبر پیامبر(ص) و امام معصوم(ع) به فاصله کم , موجب هتک حرمت آن ذوات قدسی شود, حرام است؛ ولی نماز باطل نیست و اقامه نماز در مکان محاذی و همسطح با قبر معصوم(ع) حرام نیست.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] موقع نوشتن اسم مبارک حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) مستحب است صلوات را هم بنویسد و نیز بهتر است هر وقت آن حضرت را یاد می کند صلوات بفرستد.