چه کسانی با ابوبکر بیعت نکردند؟ به جز امیرالمومنین علی علیه السلام که با ابوبکر بیعت نکرد، هیچکدام از بنیهاشم هم تا بعد از وفات صدیقه طاهره سلام الله علیها با ابوبکر بیعت نکردند. ابن اثیر در این مورد مینویسد: (علی و بنیهاشم و زبیر شش ماه ماندند و با ابوبکر بیعت نکردند تا فاطمه رضی الله عنه وفات یافت، آنگاه بیعت کردند)(. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ ،ترجمه ابوالقاسم حالت، تهران، موسسه مطبوعاتی علمی، 1371ش، ج8، ص21.) البته این عقیده اهل سنت است که امیرالمومنین بعد از شش ماه بیعت کرده است اما نظر شیعه این است که امیرالمومنین علی علیهالسلام هیچگاه بیعت نکرد چنان که شیخ مفید مینویسد: ( اتفاق نظر همه- دانشمندان – و همه محققان شیعه و عقیده حق این است که امیر المومنین علی علیه السلام هرگز با ابوبکر بیعت نکرد).( شیخ مفید، الفصول المختاره، تحقیق سید علی میر شریف، بیروت، دار المفید، چ دوم، 1414ق، ص40 و 56 به بعد) به جز امیرالمومنین(ع) و بنی هاشم، بسیاری از صحابه هم با ابوبکر بیعت نکردند که از جمله آنان می توان به افراد ذیل اشاره کرد: 1- بلال؛ بلال نه تنها بیعت نکرد بلکه از اذان گفتن خودداری کرد و به سوی شام شتافت( طبقات ابن سعد، ج3 ، ص 236) 2- سعد بن عباده( رئیس قبیله خزرج)؛ او هرگز با ابوبکر و عمر بیعت نکرد. او پس از مرگ ابوبکر به سوی شام شتافت و در آنجا ( دوران خلافت عمر) به طور مرموز ترور شد.( تاریخ طبری، ج1، ص 1844) 3- سلمان فارسی (شرح نهج البلاغه، ابن بی الحدید، ج2، ص49) 4- فضل بن عباس و پدرش عباس(از معروفین بنی هاشم) ؛ او در سقیفه گفت: بزرگ ما علی علیه اسلام از شما سزاورتر است.( تاریخ یعقوبی، ج2، ص 124) 5- منذر بن ارقم ؛ او در سقیفه کفته بود: در بین هاشم مردی (علی علیه السلام) وجود دارد که اگر به خلافت روی آورد کسی تردیدی در حقانیت او ندارد( تاریخ یعقوبی، ج2، ص 124) 6- عتبه بن ابی لهب (او در پی سخن ابن عباس در سقیفه گفت: هرگز فکر نمی کردم امر خلافت از بنی هاشم و از ابوالحسن علی علیه السلام منحرف گردد، کسی که اولین مومن به رسول الله بوده و سابقه او بر همگان ثابت و داناترین فرد نسبت به قرآن و سنت های پیامبر(ص) است( تاریخ یعقوبی،همان) 7- ابوسفیان بن حرب (او حتی نزد علی علیه السلام آمده و پیشنهاد جمع آوری سلاح و حمله مسلحانه علیه ابوبکر را داد.( تاریخ طبری، ج3، ص 209) 8- حذیفه بن الیمان(شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج2، ص 51) 9- زبیر بن العوام (همان ،ج2، ص 21) 10- فروه بن عمر الانصاری (زبیر بن بکار در کتاب الاخبار الموفقیات می نویسد: فروه بن عمر از اصحابی بود که زیر بار بیعت با ابوبکر نرفت)؛ الاخبار الموفقیات، ص 590) 11- خالد بن سعید ؛ وی از سوی رسول الله (ص)فرمانداری صنعای یمن را به عهده داشت، زمانی که رسول خدا(ص) از دنیا رفت، خالد همراه با دو برادرش، ابان و عمر ، محل خدمت خود را ترک کردند و به مدینه بازگشتند ابوبکر از ایشان پرسید: برای چه محل ماموریت را ترک کردید؟ هیچ کس برای فرمانداری شایسته تر از منتخبین رسول خدا (ص) نمی باشد، بر سر کارتان برگردید. آنان پاسخ دادند: ما پسران احیحه ،پس از رسول خدا(ص) برای هیچ کس دیگر کار نمی کنیم . او ضمن سخنانی به بنی هاشم گفته بود: شما اهل بیت درخت تناور و با میوه های نیکو هستید، ما پیرو شما هستیم. ( اسدالغابه ،ج1 ، ص 575) 12-مقداد بن عمرو 13- ابو ذر غفاری 14- عمار بن یاسر 15 براء بن عازب 16 ابی بن کعب. (رک: تاریخ یعقوبی، ج2، ص 124) همچنین از افراد دیگری همچون مالک بن نویره ؛ ابوالتیهان ؛ عباده بن صامت ؛ سعد بن ابی وقاص؛ طلحه بن عبیدالله؛ خزیمه بن ثابت و... نیز نام برده شده است.
چه کسانی با ابوبکر بیعت نکردند؟
به جز امیرالمومنین علی علیه السلام که با ابوبکر بیعت نکرد، هیچکدام از بنیهاشم هم تا بعد از وفات صدیقه طاهره سلام الله علیها با ابوبکر بیعت نکردند. ابن اثیر در این مورد مینویسد: (علی و بنیهاشم و زبیر شش ماه ماندند و با ابوبکر بیعت نکردند تا فاطمه رضی الله عنه وفات یافت، آنگاه بیعت کردند)(. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ ،ترجمه ابوالقاسم حالت، تهران، موسسه مطبوعاتی علمی، 1371ش، ج8، ص21.)
البته این عقیده اهل سنت است که امیرالمومنین بعد از شش ماه بیعت کرده است اما نظر شیعه این است که امیرالمومنین علی علیهالسلام هیچگاه بیعت نکرد چنان که شیخ مفید مینویسد: ( اتفاق نظر همه- دانشمندان – و همه محققان شیعه و عقیده حق این است که امیر المومنین علی علیه السلام هرگز با ابوبکر بیعت نکرد).( شیخ مفید، الفصول المختاره، تحقیق سید علی میر شریف، بیروت، دار المفید، چ دوم، 1414ق، ص40 و 56 به بعد)
به جز امیرالمومنین(ع) و بنی هاشم، بسیاری از صحابه هم با ابوبکر بیعت نکردند که از جمله آنان می توان به افراد ذیل اشاره کرد:
1- بلال؛ بلال نه تنها بیعت نکرد بلکه از اذان گفتن خودداری کرد و به سوی شام شتافت( طبقات ابن سعد، ج3 ، ص 236)
2- سعد بن عباده( رئیس قبیله خزرج)؛ او هرگز با ابوبکر و عمر بیعت نکرد. او پس از مرگ ابوبکر به سوی شام شتافت و در آنجا ( دوران خلافت عمر) به طور مرموز ترور شد.( تاریخ طبری، ج1، ص 1844)
3- سلمان فارسی (شرح نهج البلاغه، ابن بی الحدید، ج2، ص49)
4- فضل بن عباس و پدرش عباس(از معروفین بنی هاشم) ؛ او در سقیفه گفت: بزرگ ما علی علیه اسلام از شما سزاورتر است.( تاریخ یعقوبی، ج2، ص 124)
5- منذر بن ارقم ؛ او در سقیفه کفته بود: در بین هاشم مردی (علی علیه السلام) وجود دارد که اگر به خلافت روی آورد کسی تردیدی در حقانیت او ندارد( تاریخ یعقوبی، ج2، ص 124)
6- عتبه بن ابی لهب (او در پی سخن ابن عباس در سقیفه گفت: هرگز فکر نمی کردم امر خلافت از بنی هاشم و از ابوالحسن علی علیه السلام منحرف گردد، کسی که اولین مومن به رسول الله بوده و سابقه او بر همگان ثابت و داناترین فرد نسبت به قرآن و سنت های پیامبر(ص) است( تاریخ یعقوبی،همان)
7- ابوسفیان بن حرب (او حتی نزد علی علیه السلام آمده و پیشنهاد جمع آوری سلاح و حمله مسلحانه علیه ابوبکر را داد.( تاریخ طبری، ج3، ص 209)
8- حذیفه بن الیمان(شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج2، ص 51)
9- زبیر بن العوام (همان ،ج2، ص 21)
10- فروه بن عمر الانصاری (زبیر بن بکار در کتاب الاخبار الموفقیات می نویسد: فروه بن عمر از اصحابی بود که زیر بار بیعت با ابوبکر نرفت)؛ الاخبار الموفقیات، ص 590)
11- خالد بن سعید ؛ وی از سوی رسول الله (ص)فرمانداری صنعای یمن را به عهده داشت، زمانی که رسول خدا(ص) از دنیا رفت، خالد همراه با دو برادرش، ابان و عمر ، محل خدمت خود را ترک کردند و به مدینه بازگشتند ابوبکر از ایشان پرسید: برای چه محل ماموریت را ترک کردید؟ هیچ کس برای فرمانداری شایسته تر از منتخبین رسول خدا (ص) نمی باشد، بر سر کارتان برگردید. آنان پاسخ دادند: ما پسران احیحه ،پس از رسول خدا(ص) برای هیچ کس دیگر کار نمی کنیم . او ضمن سخنانی به بنی هاشم گفته بود: شما اهل بیت درخت تناور و با میوه های نیکو هستید، ما پیرو شما هستیم. ( اسدالغابه ،ج1 ، ص 575)
12-مقداد بن عمرو 13- ابو ذر غفاری 14- عمار بن یاسر 15 براء بن عازب 16 ابی بن کعب. (رک: تاریخ یعقوبی، ج2، ص 124)
همچنین از افراد دیگری همچون مالک بن نویره ؛ ابوالتیهان ؛ عباده بن صامت ؛ سعد بن ابی وقاص؛ طلحه بن عبیدالله؛ خزیمه بن ثابت و... نیز نام برده شده است.
- [سایر] آیا بیعت ابوبکر با اجماع انجام شد؟
- [سایر] حضرت علی ع کی و چرا با ابوبکر بیعت نمود ؟
- [سایر] آیا امیرالمؤمنین(ع) از روی اختیار با ابوبکر بیعت کرد؟
- [سایر] آیاحضرت زهرا(س) و حضرت علی(ع) با خلیفه اول بیعت کردند؟
- [سایر] اینکه گفته می شود امام علی ع داوطلبانه با ابوبکر بیعت کرد صحیح است؟
- [سایر] اگر در غدیر خم هزاران نفر شاهد تعیین خلافت علی (ع) بودند، چرا اصحاب به ابوبکر و عمر اعتراض نکردند؟
- [سایر] اگر در غدیر خم هزاران نفر شاهد تعیین خلافت علی (ع) بودند، چرا اصحاب به ابوبکر و عمر اعتراض نکردند؟
- [سایر] آیا همراهی علی بن ابیطالب و سکوت او در کنار ابوبکر و عمر دلیل بر بیعت او و موافقتش با آنهاست؟
- [سایر] چرا آن بدعتهایی را که عمر و ابوبکر کرده بودند مردم با آنها مخالفت نکردند؟ و چرا با عثمان مخالفت کردند و براو قیام کردند؟
- [سایر] در گفتوگوی امام صادق(ع) با صوفیان؛ امام(ع)، ابوبکر نامی را میستاید و وصیت او را نقل میکند و او را زاهدترین افراد بعد از سلمان و ابوذر میداند. آیا این ابوبکر همان ابوبکر بن ابی قحافه خلیفه اول است؟
- [آیت الله بهجت] اجرت وزن و پیمانه کردن گندم، جو، کشمش و خرمایی را که برای زکات میدهد اگر مالک پرداخت نکرد و با فقیر هم در مورد اجرت آن مصالحه نکردند، بنابر اظهر از زکات پرداخت میشود.
- [آیت الله مظاهری] آب لولههای حمّام یا عمارات که متّصل به آب عاصم است حکم آب عاصم را دارد.
- [آیت الله مظاهری] آب قلیلی که متّصل به آب عاصم است حکم آب عاصم را دارد مثلاً حوضچه یا طشتی که آب لوله به آن متّصل است حکم آب لوله را دارد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه ظرفی را زیر آب لوله کشی بگذارند، آبی که درون ظرف است حکم آب جاری را دارد، به شرط این که متصل به آب لوله کشی باشد.
- [آیت الله مظاهری] اگر آب مضاف نجس طوری با آب عاصم مخلوط شود که دیگر به آن، آب مضاف نگویند پاک میشود.
- [آیت الله مظاهری] آب قلیلی که نجس شود اگر متّصل به آب عاصم شود پاک میشود و مخلوط شدن هم لازم نیست.
- [آیت الله مظاهری] اگر در جایی عین نجاست باشد و آب عاصم به آن برسد تا وقتی که آب عاصم موجود باشد آبی که به چیز نجس رسیده پاک است. مثلاً اگر روی بام عین نجاست باشد تا وقتی باران به بام میبارد آبی که به چیز نجس رسیده و از ناودان میریزد پاک است.
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است قبر را به اندازه انسان متوسّط یا تا گلوگاه گود کنند، ومیّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر، از جهتیبهتر باشد مثل آن که مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند، و نیز مستحبّ است جنازه را در چند ذرعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میّت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن، پارچهای روی قبر بگیرند و نیز مستحبّ است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و در موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میّت را در لحد گذاشتند، گرههای کفن را باز کنند وصورت میّت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میّت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت بر نگردد و پیش از آن که لحد را بپوشانند دست راست را به شانه راست میّت بزنند و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ میّت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و بشدّت حرکتش دهند وسه مرتبه بگویند: )اًّسْمَعْ اًّفْهَمْ یا فلانَ بْنَ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت وپدرش را بگویند مثلاً اگر اسم او محمّد واسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: )اًّسْمَعْ افْهَم یا مُحَمَّدِ بنَ عَلی( پس از آن بگویند: )هَل اَنْتَ عَلی العَهْدِ الَذی فارَقْتَنا عَلَیْهِ مِنْ شَهادَِْ أنْ لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَانّ مُحَمّداً صَلّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَسَیِّدُ النَّبیِّینَ وَخاتَمُ المَرْسَلینَ وَانَّ عَلیّاً أمیرُ المُؤمنِینَ وَسَیّدُ الوَصِیینَ وَاًّمام افْتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ عَلی العالَمینَ وَاَنّ الحَسَنَ وَالحُسَیْنَ وَعَلیَّ بْنَ الحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلیّ وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَمُوسی بْنَ جَعْفَر وَعَلیَّ بْنَ مُوسی وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلی وَعَلیَّ بْنَ مُحَمَّد وَالحَسَنَ بْنَ عَلیّ وَالقائِمَ الحُجََّْ المَهدِیَّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ أئِمَُّْ المُؤمِنینَ وَحُجَجُ اللّهِ عَلی الخَلْقِ أجْمَعینَ وَأئِمَتُکَ أئِمَُّْ هُدی بِکَ أبْرار یا فلانَ بْنُ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت وپدرش را بگوید و بعد بگوید: )اًّذا أتاکَ المَلَکانِ المُقَرَّبانِ رَسولَیْنِ مِن عِنْدِ اللّهِ تَبارَکَ وَتَعالی وَسَئَلاکَ عَنْ رَبِّکَ وَعَنْ نَبِیِّکَ وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتابِکَ وَعَن قِبْلَتِکَ وَعَنْ أئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فِیجَوابِهِما اللّهُ رَبِّی وَمُحَمَّد صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلهِ نَبیّی وَالاسْلامُ دِینی وَالقُرآنُ کِتابیوَالکَعْبَُْ قِبْلَتی وَأمیرُ المُؤمِنینَ عَلیُّ بْنُ أبی طالِب اًّمامی وَالحَسَنُ بْنُ عَلی المُجْتَبی اًّمامی وَالحُسَینُ بْنُ عَلی الشَهیدُ بِکَربَلأ اًّمامی وَعَلی زَیْنُ العابِدینَ اًّمامیوَمُحَمّد الباقِرُ اًّمامی وَجَعْفَر الصادِقُ اًّمامی وَمُوسی الکاظِمُ اًّمامی وَعَلیالرِضا اًّمامی وَمُحَمَّد الجَوادُ اًّمامی وَعَلی الهادِی اًّمامی وَالحَسَنُ العَسْکَرَیُّ اًّمامی وَالحُجَُّْ المُنْتَظَرُ اًّمامی هؤلأ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم أجْمَعینَ أئِمَّتی وَسادَتیوَقادَتی وَشُفَعائی بِهِم أتَوَلّی وَمِنْ أعْدائِهِم أتَبَرَُ فِی الدُنیا وَالاَّخِرَْ ثُمَّ اعْلَم یا فلان بْنَ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید بعد بگوید: )اًّنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَتَعالی نِعْمَ الرَّبُ وَأنَّ مُحَمَّداً صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ نِعْمَ الرَسُولُ واَنَّ عَلیَ بْنَ أبی طالِب وَأوْلادَهُ المَعْصومینَ و الأئِمََّْ الاًّثْنَیْ عَشَر نِعْمَ الأئِمََّْ وَأنَ ما جأَ بِهِ مُحَمَّد صَلّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلهِ حَقّ وَأنّ المَوْتَ حَقّ وَسُؤالَ مُنْکَر وَنَکیر فِی القَبْرِ حَقّ وَالبَعْثَ حَقّ وَالنُشُورَ حَقّ وَالصِراطَ حَقّ وَالمیزانَ حَقّ وَتَطایُرَ الکُتُبِ حَقّ وَانَّ الجَنََّْ حَقّ وَالنارَ حَقّ وَانَّ السّاعََْ آتیَْ لا رَیْبَ فیها وَأنَ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی القُبُورِ پس بگوید أفَهِمْتَ یا فلان( و به جای فلان اسم میّت را بگوید پس از آن بگوید: )ثَبَّتَکَ اللّهُ بِالقَوْلِ الثّابِتِ وَهَداکَ اللّهُ اًّلی صِراطً مُسْتَقیم عَرَّفَ اللّهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ أوْلِیائِکَ فِیمُسْتَقَرً مِن رَّحْمَتِهِ( پس بگوید: )أللّهُمَّ جافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْه وَاصْعَدْ بِرُوحِهِ اًّلَیْکَ وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهاناً اللّهُمّ عَفوکَ عَفوَک(.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مستحب است، قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد مثل آن که مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند و نیز مستحب است جنازه را در چند ذراعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه، زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میت مرد است، در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و دردفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن، پارچه ای روی قبر بگیرند، و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شد، پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میت را در لحد گذاشتند، گره های کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت برنگردد و پیش از آن که لحد را بپوشانند، دست راست را بشانه راست میت بزنند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و بشدت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند: إسْمَعْ، إفْهَمْ یَا فُلاَنَ بْنَ فُلاَن و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند مثلاً اگر اسم او محمد است و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: إسْمَعْ، إفْهَمْ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی پس از آن بگویند: هَلْ أَنْتَ عَلَی الْعَهْدِ الَّذی فَارَقْتَنَا عَلَیْهِ مِنْ شَهَادَةِ أنْ لاَ إِلهَ إلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَأَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ وَسَیّدُ النَّبِیّینَ وَخَاتَمُ الْمُرْسَلِینَ وَأنَّ عَلِیاً أمِیرُ المؤمِنِینَ وَسَیِّدُ الْوَصیّیِن وإمَامٌ افْتَرَضَ اللهُ طَاعَتَهُ عَلی الْعَالَمِینَ وَأَنَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَیْنَ وَعلیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَموُسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَعَلیَّ بْنَ موُسی وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَعَلیَّ بْنَ مُحَمَّد وَالْحَسنَ بْنَ عَلیٍّ وَالْقائِمَ الْحُجَّةَ الْمَهْدیَّ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ أئِمَّةُ الْمُؤْمِنینَ وَحُجَجُ اللهِ عَلَی الْخَلْقِ أَجْمَعِین وَأَئِمَّتُکَ أَئِمَّةُ هُدی أَبْرارٌ یَا فُلاَنَ بْنَ فُلاَن و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند و بعد بگویند: إذا اتَاکَ الْمَلَکَانِ الْمُقَرَّبَانِ رَسوُلَیْنِ مِنْ عِنْدِ الله تَبَارَکَ وَتَعَالی وَسَئَلاَکَ عَنْ رَبِّکَ وَعَنْ نَبِیّک وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتَابِکَ وَعَنْ قِبْلَتِکَ وَعَنْ أَئِمَّتِکَ فَلاَ تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فی جَوَابِهِمَا اللهُ رَبّی وَمُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله نَبِیّی وَالإسْلاَمُ دینی وَالْقُرْآنُ کِتَابی وَالْکَعْبَةُ قِبْلَتی وَأمیرُ الْمُؤمِنینَ عَلیُّ بْنُ أبیطَالِب إمَامی وَالْحَسَنُ بْنُ عَلی الْمُجْتَبی إمَامی وَالْحُسَیْنُ بْنُ عَلیٍّ الشَّهِیدُ بِکَرْبَلاء إِمَامی وَعَلِی زِیْنُ الْعَابِدینَ إمَامی وَمُحَمَّدٌ الْبَاقِرُ إمَامی وَجَعْفَرٌ الصَّادِقُ إمَامی وَموُسَی الْکَاظِمُ إمَامی وَعَلِیٌّ الرِّضَا إمَامی وَمُحَمَّدٌ الْجَوَادُ إمَامی وَعَلیٌّ الْهَادی إمَامی وَالْحَسَنُ الْعَسْکَری إمَامی وَالْحُجَّةُ الْقائِمُ الْمُنْتَظَرُ إمَامی هَؤلاءِ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ أئِمَّتی وَسَادَتی و قادَتی وَشُفَعَائی بِهِمْ اَتَوَلّی وَمِنْ أَعْدَائِهِمْ اَتَبَرَّءُ فی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ ثُمَّ اعْلَمَ یَا فُلانَ بْنَ فُلان و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند بعد بگویند: إنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَتَعَالی نِعْمَ الرَّبُّ وَأَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله نِعْمَ الرَّسوُلُ وَأنَّ عَلِیَّ بْنَ ابیطَالِب وَاَوْلاَدَهُ الْمَعْصوُمینَ الأئَمَّةَ الإثْنَیْ عَشَرَ نِعْمَ الأئِمَّةُ وَأنَّ مَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله حَقٌ وَأنَّ الْمَوْتَ حَقٌ وسُؤَالَ مُنْکَر وَنَکیر فی الْقَبْرِ حَقٌ والْبَعْثَ حَقٌ وَالنُّشوُرَ حَقٌ وَالصِّرَاطَ حَقٌ وَتَطَایُرَ الْکُتُبِ حَقٌ وَأنَّ الْجَنَّةَ حَقٌ وَالنَّارَ حَقٌ وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لاَرَیْبَ فیِهَا وَأنَّ اللهُ یَبْعَثُ مَنْ فی الْقُبوُرِ پس بگویند: أفَهِمْتَ یَا فُلان و به جای فلان اسم میت را بگویند پس از آن بگویند: ثَبَّتَکَ اللهُ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ وَهَدَاکَ اللهُ إلَی صِرَاط مُسْتَقِیم وَعَرَّفَ اللهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ أوْلِیَائِکَ فی مُسْتَقَرّ مِنْ رَحْمَتِهِ پس بگویند: اَللّهُمَّ جَافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَأصْعِدْ بِروُحِهِ إلَیْکَ وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهَاناً اَللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ
- [آیت الله مظاهری] خاک نجسی که به واسطه آب عاصم گِل شود و آب، آن را فرا گیرد پاک است امّا اگر فقط رطوبت به آن برسد پاک نمیشود.