شباهتهای خوارج با وهابیت اگر چند مسلک وهابیت غیراز مسلک خوارج است اما شباهتهای زیادی باهم دارند که مطالب ذیل به بیان آنها می پردازد : این گفته وهابیان: (لادعاء الالله و لاشفاعة الالله و لا توسل الاّبالله و لا استغاثة الاّبالله)، شعار (لا حکم الا لله) خوارج را در ذهن تداعی میکند. حضرت علی(علیهالسلام) در مورد این کلمه فرمود: (کلمة الحق یراد به الباطل)، یعنی کلمه حق است، چون مطابق با آیه کریمه (اِنْ الحکم الاّ لله) است و اراده باطل است، زیرا منظور از آن را امیری گرفتند که فقط باید خدا باشد و غیر از او کسی نباید حکومت کند. لازمه حکومت خداوند در میان مردم، تجسیم است. با پژوهش در تاریخ اسلام و شناخت سیره خوارج روشن میشود که آنان دارای افکاری بسته و برداشتی غلط از اسلام، قرآن و خلافت الهی بودند و چگونه با مسلمین برخورد میکردند و از روی جهل و بی خردی، به تکفیر آنها میپرداختند خون و اموال آنها را مباح میشمردند! سپس در روش وهابیان و فتاوای آنها و سیاستی که در قبال امت اسلام در پیش گرفتند بنگرد در این صورت متوجه میشود که روش اینان در امتداد روش خوارج است و مسلمانان از زمانی که ابن عبدالوهاب مسلط شد تا زمان حاضر، بهای تأثیر آن جریان خطرناک را میپردازند. این گفته وهابیان: (لادعاء الالله و لاشفاعة الالله و لا توسل الاّبالله و لا استغاثة الاّبالله)، شعار (لا حکم الا لله) خوارج را در ذهن تداعی میکند. حضرت علی(علیهالسلام) در مورد این کلمه فرمود: (کلمة الحق یراد به الباطل)، یعنی کلمه حق است، چون مطابق با آیه کریمه (اِنْ الحکم الاّ لله) است و اراده باطل است، زیرا منظور از آن را امیری گرفتند که فقط باید خدا باشد و غیر از او کسی نباید حکومت کند. لازمه حکومت خداوند در میان مردم، تجسیم است. 0حضرت علی(علیهالسلام) در مورد این کلمه فرمود: (کلمة الحق یراد به الباطل)، یعنی کلمه حق است، چون مطابق با آیه کریمه (اِنْ الحکم الاّ لله) است و اراده باطل است، زیرا منظور از آن را امیری گرفتند که فقط باید خدا باشد و غیر از او کسی نباید حکومت کند. لازمه حکومت خداوند در میان مردم، تجسیم است ، ریشه اصلی و پایه اعتقادات خوارج را چند چیز تشکیل میدهد: 1- شعار خوارج این بود که: (لا حکم الا لله) (حکومتی جز حکومتخدا نیست) و امیر مؤمنان علی علیهالسلام فرمود: (کلمه حق ارید بها باطل) این کلمه حقی است که از آن باطل اراده شده است. (همان) مقصود خوارج از این کلمه این است که کسی نمیتواند امیر و حاکم باشد و در مسائل دینی نمیتوان به (حکمیت) پرداختبدینجهتحکمیت صفین را کفر و گناه میپنداشتند در صورتی که در خود قرآن مردم در موارد اختلاف به حکمیت و داوری فرا خوانده شدهاند آنجا که میفرماید: (و ان خفتم شقاق بینهما فابعثوا حکما من اهله و حکما من اهلها..) . (نساء، آیه 35) (هرگاه ترسیدید که میان زن و شوهر اختلاف پدید آید، داوری از خانواده مرد و داوری از خانواده زن برگمارید) . و در آیه دیگر میفرماید: (...یحکم به ذوا عدل منکم..) . (مائده: آیه 95) (دو نفر عادل از شما داوری کند و حکم نماید) . همچنین شعار وهابیها این است که : (لا دعاء الا لله، لا شفاعة الا لله، لا توسل الا بالله، لا استغاثة الا بالله و...) دعا، شفاعت، توسل و مددخواهی جز از خدا و برای خدا نیست و این سخن، درست است ولی وهابیها منظور نادرستی از آن اراده کردهاند. 2- شباهت دیگر وهابیان با خوارج آن است که خوارج خیلی به ظاهر مقدس بودند و نسبتبه نماز و تلاوت قرآن اهتمام زیاد میورزیدند، حتی از کثرت سجده، پیشانی آنها پینه بسته بود. پیامبر اسلام(ص) در باره آنها فرمود:( یَحْقِرُ أَحَدُکُمْ صَلَاتَهُ مَعَ صَلَاتِهِمْ وَصِیَامَهُ مَعَ صِیَامِهِمْ یَقْرَءُونَ الْقُرْآنَ لَا یُجَاوِزُتراقیهم ) یعنی نماز و روزه شما در برابر نماز و روزه آنها ناچیز است،اما ایمان آنها ظاهری است و از حلقومشان تجاوز نمیکند.(صحیح مسلم، ج5، ص299) آری آنها خوردن خرمای بر خاک افتاده را حرام میدانستند،اما خون مسلمین را مباح میشمردند. تاریخ گواه این ادعا است. شعار وهابیها این است که : (لا دعاء الا لله، لا شفاعة الا لله، لا توسل الا بالله، لا استغاثة الا بالله و...) دعا، شفاعت، توسل و مددخواهی جز از خدا و برای خدا نیست و این سخن، درست است ولی وهابیها منظور نادرستی از آن اراده کردهاند وهابیها نیز این چنیناند به ظاهر تعصب در دین دارند و در مسائل دینی سختگیرند، نماز را به موقع میخوانند و در عبادت خدا خود را خسته میکنند و در طلب حقاند ولی راه خطا میپیمایند و از محرمات شدیداً اجتناب مینمایند تا آنجا که از تلگراف که حکم شرعی آن معلوم نیست، استفاده نمیکنند 3- شباهتسوم وهابیها با خوارج این است که خوارج جز خود، بقیه مسلمانان را کافر میدانستند و میگفتند کسی که مرتکب گناه کبیره میشود، در آتش مخلد خواهد بود و همچنین خون و مال مسلمانان جز خود را حلال میدانستند ( الملل و النحل ،شهرستانی ، ج 1، ص 137) وهابیها نیز وضعی مشابه آنها را دارند، آنان سایر مسلمانان را مشرک میدانند و خون و مال آنها را حلال میشمارند و مسلمانان را مشرک خطاب میکنند و کشورهای اسلامی را سرزمین کفر معرفی مینمایند و هجرت از آنها را لازم و ضروری میدانند و کسی را که نماز را ترک کرده، اگرچه منکر آن نباشد، واجبالقتل میشمارند . (3) . 4- همانطوری که وهابیها در شبهههای خود به ظاهر برخی از آیات که به زعم آنها به کفر مرتکب کبیره دلالت دارند، استناد کردهاند وهابیها نیز در این شبهه به ظواهر بعضی آیات و ادله که گمان میکنند بر حرمت و شرک بودن اشتغاثه و استعانت از غیر خدا، دلالت دارند، تمسک جستهاند. وهابیها نیز وضعی مشابه آنها را دارند، آنان سایر مسلمانان را مشرک میدانند و خون و مال آنها را حلال میشمارند و مسلمانان را مشرک خطاب میکنند و کشورهای اسلامی را سرزمین کفر معرفی مینمایند و هجرت از آنها را لازم و ضروری میدانند و کسی را که نماز را ترک کرده، اگرچه منکر آن نباشد، واجبالقتل میشمارند 5- همچنان که خوارج مسلمانان را میکشتند ولی بتپرستان و مشرکان از شر آنها در امان بودند، وهابیها نیز چنین میکردند در هیچ تاریخی نقل نشده که وهابیان با کفار جنگ کرده باشند آنان هرچه کشتهاند، از مسلمانان کشتهاند، بیآنکه گناهی از آنها سر زده باشد. کافی است که به تاریخ آنها مراجعه کرده و کشتار بیرحمانه آنها را در حمله به مکه و مدینه و طائف، کربلا و یمن و نجف و سایر بلاد اسلامی از نظر بگذرانیم در صورتی که در همین زمان، کفر و الحاد در روی زمین گسترده و عالمگیر شده بود وهابیان به فکر پیکار با آنان برنیامدند، بلکه با انگلیسیها و دیگر بیگانگان ساختند و مسلمانان را قتل عام کردند. 6-خوارج باکی ازمرگ نداشتند و آن را با آغوش باز استقبال میکردند زیرا چنان میپنداشتند که پس از مرگ به بهشتخواهند رفت. گویند یکی از آنها در جنگ نیزهای خورد و او همینطور خود را به دشمن رسانید و او را بکشت و این جمله را میخواند: (و عجلت الیک رب لترضی!) (به سوی تو پروردگارا شتاب کردم تا از من خشنود شوی) . وهابیها نیز در میدان چنگ از خودگذشتگی و فداکاری نشان میدهند و به گمانشان اگر مردند راهی بهشت میشوند و در جنگ این رجز را میخوانند: (هبت هبوبالجنة; وین انت یا باغیها) . 7- در حق خوارج گفته شده، (کلما قطع منهم قرن نجم قرن) (4) (هرگاه شاخی از آنها قطع شود شاخی دیگر بروید و ظاهر گردد). بارها خوارج ریشهکن شدند، باز گروهی از جای دیگر سر بلند کردند و همینطورند وهابیان، شریف با آنها پیکار کرد و محمد علی پاشا آنها را از بن برانداخت و فرزندش ابراهیم پاشا به مرکز درعیه حمله کرد و آن را با خاک یکسان ساخت ولی باز از جای دیگر سر درآوردند و فتنه و آشوب بپا کردند (5) . جمعیتخوارج که در اواخر دهه چهارم قرن اول هجری در اثر یک اشتباه خطرناک به وجود آمده بودند، بیش از یک قرن و نیم دوام نیاوردند و در اثر تهورها و بیباکیهای جنونآمیز مورد تعقیب خلفا قرار گرفتند و خود و مسلکشان را به نابودی و اضمحلال کشاندند و در اوائل دولت عباسی یکسره منقرض گشتند ولی این مسلک خطرناک اثر خود را باقی گذاشت. در حق خوارج گفته شده، (کلما قطع منهم قرن نجم قرن) (4) (هرگاه شاخی از آنها قطع شود شاخی دیگر بروید و ظاهر گردد). بارها خوارج ریشهکن شدند، باز گروهی از جای دیگر سر بلند کردند و همینطورند وهابیان، شریف با آنها پیکار کرد و محمد علی پاشا آنها را از بن برانداخت و فرزندش ابراهیم پاشا به مرکز درعیه حمله کرد و آن را با خاک یکسان ساخت ولی باز از جای دیگر سر درآوردند و فتنه و آشوب بپا کردند افکار و عقاید خارجیگری در سایر فرق اسلامی نفوذ کرد و طرز فکر خارجیگری در مسلک وهابیت به شکلی مقدس مآبانهتر و خشونتآمیز تر و مصیبتبار تر احیا شده و رواج دارد و موجب بروز فاجعههائی در قلب عالم اسلام گشته و میشود بنابراین فرقه خوارج اگرچه منقرض شده، ولی مکتب و طرز فکر خارجگیری در جهان اسلام باقی است. درنتیجه : از نظر محققان، مسلک وهابیتشباهت زیادی با مسلک خوارج دارد و چنین مینماید که کیش وهابی ادامه تاریخی فکر خارجیگری و اندیشه خوارج است پینوشتها: 1- ناسخالتواریخ: ج1، ص 119، 120 جلد قاجار - روضةالصفای ناصری، ج9، ص 381- مسیر طالبی: ص 408. 2- سلیمان فائق بک، تاریخ بغداد، ص 152. 3- رساله دوم از رسائل الهدیةالسنیة، ص 65 و 86. 4- از کلمات مولای متقیان علی علیه السلام. 5- کشف الارتیاب، از ص 112 تا 117 مقدمه سوم. ونیز بزای پاسخ واشنایی باخوارج ووهابیت وفعالیت شان و.. به آدرس زیر مراجعه کنید . http://siasi.porsemani.ir/node/1361
شباهتهای خوارج با وهابیت
اگر چند مسلک وهابیت غیراز مسلک خوارج است اما شباهتهای زیادی باهم دارند که مطالب ذیل به بیان آنها می پردازد :
این گفته وهابیان: (لادعاء الالله و لاشفاعة الالله و لا توسل الاّبالله و لا استغاثة الاّبالله)، شعار (لا حکم الا لله) خوارج را در ذهن تداعی میکند.
حضرت علی(علیهالسلام) در مورد این کلمه فرمود: (کلمة الحق یراد به الباطل)، یعنی کلمه حق است، چون مطابق با آیه کریمه (اِنْ الحکم الاّ لله) است و اراده باطل است، زیرا منظور از آن را امیری گرفتند که فقط باید خدا باشد و غیر از او کسی نباید حکومت کند. لازمه حکومت خداوند در میان مردم، تجسیم است.
با پژوهش در تاریخ اسلام و شناخت سیره خوارج روشن میشود که آنان دارای افکاری بسته و برداشتی غلط از اسلام، قرآن و خلافت الهی بودند و چگونه با مسلمین برخورد میکردند و از روی جهل و بی خردی، به تکفیر آنها میپرداختند خون و اموال آنها را مباح میشمردند! سپس در روش وهابیان و فتاوای آنها و سیاستی که در قبال امت اسلام در پیش گرفتند بنگرد در این صورت متوجه میشود که روش اینان در امتداد روش خوارج است و مسلمانان از زمانی که ابن عبدالوهاب مسلط شد تا زمان حاضر، بهای تأثیر آن جریان خطرناک را میپردازند. این گفته وهابیان: (لادعاء الالله و لاشفاعة الالله و لا توسل الاّبالله و لا استغاثة الاّبالله)، شعار (لا حکم الا لله) خوارج را در ذهن تداعی میکند.
حضرت علی(علیهالسلام) در مورد این کلمه فرمود: (کلمة الحق یراد به الباطل)، یعنی کلمه حق است، چون مطابق با آیه کریمه (اِنْ الحکم الاّ لله) است و اراده باطل است، زیرا منظور از آن را امیری گرفتند که فقط باید خدا باشد و غیر از او کسی نباید حکومت کند. لازمه حکومت خداوند در میان مردم، تجسیم است.
0حضرت علی(علیهالسلام) در مورد این کلمه فرمود: (کلمة الحق یراد به الباطل)، یعنی کلمه حق است، چون مطابق با آیه کریمه (اِنْ الحکم الاّ لله) است و اراده باطل است، زیرا منظور از آن را امیری گرفتند که فقط باید خدا باشد و غیر از او کسی نباید حکومت کند. لازمه حکومت خداوند در میان مردم، تجسیم است ،
ریشه اصلی و پایه اعتقادات خوارج را چند چیز تشکیل میدهد:
1- شعار خوارج این بود که: (لا حکم الا لله) (حکومتی جز حکومتخدا نیست) و امیر مؤمنان علی علیهالسلام فرمود: (کلمه حق ارید بها باطل) این کلمه حقی است که از آن باطل اراده شده است. (همان) مقصود خوارج از این کلمه این است که کسی نمیتواند امیر و حاکم باشد و در مسائل دینی نمیتوان به (حکمیت) پرداختبدینجهتحکمیت صفین را کفر و گناه میپنداشتند در صورتی که در خود قرآن مردم در موارد اختلاف به حکمیت و داوری فرا خوانده شدهاند آنجا که میفرماید:
(و ان خفتم شقاق بینهما فابعثوا حکما من اهله و حکما من اهلها..) . (نساء، آیه 35)
(هرگاه ترسیدید که میان زن و شوهر اختلاف پدید آید، داوری از خانواده مرد و داوری از خانواده زن برگمارید) .
و در آیه دیگر میفرماید: (...یحکم به ذوا عدل منکم..) . (مائده: آیه 95)
(دو نفر عادل از شما داوری کند و حکم نماید) .
همچنین شعار وهابیها این است که : (لا دعاء الا لله، لا شفاعة الا لله، لا توسل الا بالله، لا استغاثة الا بالله و...) دعا، شفاعت، توسل و مددخواهی جز از خدا و برای خدا نیست و این سخن، درست است ولی وهابیها منظور نادرستی از آن اراده کردهاند.
2- شباهت دیگر وهابیان با خوارج آن است که خوارج خیلی به ظاهر مقدس بودند و نسبتبه نماز و تلاوت قرآن اهتمام زیاد میورزیدند، حتی از کثرت سجده، پیشانی آنها پینه بسته بود. پیامبر اسلام(ص) در باره آنها فرمود:( یَحْقِرُ أَحَدُکُمْ صَلَاتَهُ مَعَ صَلَاتِهِمْ وَصِیَامَهُ مَعَ صِیَامِهِمْ یَقْرَءُونَ الْقُرْآنَ لَا یُجَاوِزُتراقیهم ) یعنی نماز و روزه شما در برابر نماز و روزه آنها ناچیز است،اما ایمان آنها ظاهری است و از حلقومشان تجاوز نمیکند.(صحیح مسلم، ج5، ص299) آری آنها خوردن خرمای بر خاک افتاده را حرام میدانستند،اما خون مسلمین را مباح میشمردند. تاریخ گواه این ادعا است.
شعار وهابیها این است که : (لا دعاء الا لله، لا شفاعة الا لله، لا توسل الا بالله، لا استغاثة الا بالله و...) دعا، شفاعت، توسل و مددخواهی جز از خدا و برای خدا نیست و این سخن، درست است ولی وهابیها منظور نادرستی از آن اراده کردهاند
وهابیها نیز این چنیناند به ظاهر تعصب در دین دارند و در مسائل دینی سختگیرند، نماز را به موقع میخوانند و در عبادت خدا خود را خسته میکنند و در طلب حقاند ولی راه خطا میپیمایند و از محرمات شدیداً اجتناب مینمایند تا آنجا که از تلگراف که حکم شرعی آن معلوم نیست، استفاده نمیکنند
3- شباهتسوم وهابیها با خوارج این است که خوارج جز خود، بقیه مسلمانان را کافر میدانستند و میگفتند کسی که مرتکب گناه کبیره میشود، در آتش مخلد خواهد بود و همچنین خون و مال مسلمانان جز خود را حلال میدانستند ( الملل و النحل ،شهرستانی ، ج 1، ص 137)
وهابیها نیز وضعی مشابه آنها را دارند، آنان سایر مسلمانان را مشرک میدانند و خون و مال آنها را حلال میشمارند و مسلمانان را مشرک خطاب میکنند و کشورهای اسلامی را سرزمین کفر معرفی مینمایند و هجرت از آنها را لازم و ضروری میدانند و کسی را که نماز را ترک کرده، اگرچه منکر آن نباشد، واجبالقتل میشمارند . (3) .
4- همانطوری که وهابیها در شبهههای خود به ظاهر برخی از آیات که به زعم آنها به کفر مرتکب کبیره دلالت دارند، استناد کردهاند وهابیها نیز در این شبهه به ظواهر بعضی آیات و ادله که گمان میکنند بر حرمت و شرک بودن اشتغاثه و استعانت از غیر خدا، دلالت دارند، تمسک جستهاند.
وهابیها نیز وضعی مشابه آنها را دارند، آنان سایر مسلمانان را مشرک میدانند و خون و مال آنها را حلال میشمارند و مسلمانان را مشرک خطاب میکنند و کشورهای اسلامی را سرزمین کفر معرفی مینمایند و هجرت از آنها را لازم و ضروری میدانند و کسی را که نماز را ترک کرده، اگرچه منکر آن نباشد، واجبالقتل میشمارند
5- همچنان که خوارج مسلمانان را میکشتند ولی بتپرستان و مشرکان از شر آنها در امان بودند، وهابیها نیز چنین میکردند در هیچ تاریخی نقل نشده که وهابیان با کفار جنگ کرده باشند آنان هرچه کشتهاند، از مسلمانان کشتهاند، بیآنکه گناهی از آنها سر زده باشد. کافی است که به تاریخ آنها مراجعه کرده و کشتار بیرحمانه آنها را در حمله به مکه و مدینه و طائف، کربلا و یمن و نجف و سایر بلاد اسلامی از نظر بگذرانیم در صورتی که در همین زمان، کفر و الحاد در روی زمین گسترده و عالمگیر شده بود وهابیان به فکر پیکار با آنان برنیامدند، بلکه با انگلیسیها و دیگر بیگانگان ساختند و مسلمانان را قتل عام کردند.
6-خوارج باکی ازمرگ نداشتند و آن را با آغوش باز استقبال میکردند زیرا چنان میپنداشتند که پس از مرگ به بهشتخواهند رفت. گویند یکی از آنها در جنگ نیزهای خورد و او همینطور خود را به دشمن رسانید و او را بکشت و این جمله را میخواند: (و عجلت الیک رب لترضی!) (به سوی تو پروردگارا شتاب کردم تا از من خشنود شوی) .
وهابیها نیز در میدان چنگ از خودگذشتگی و فداکاری نشان میدهند و به گمانشان اگر مردند راهی بهشت میشوند و در جنگ این رجز را میخوانند: (هبت هبوبالجنة; وین انت یا باغیها) .
7- در حق خوارج گفته شده، (کلما قطع منهم قرن نجم قرن) (4) (هرگاه شاخی از آنها قطع شود شاخی دیگر بروید و ظاهر گردد). بارها خوارج ریشهکن شدند، باز گروهی از جای دیگر سر بلند کردند و همینطورند وهابیان، شریف با آنها پیکار کرد و محمد علی پاشا آنها را از بن برانداخت و فرزندش ابراهیم پاشا به مرکز درعیه حمله کرد و آن را با خاک یکسان ساخت ولی باز از جای دیگر سر درآوردند و فتنه و آشوب بپا کردند (5) .
جمعیتخوارج که در اواخر دهه چهارم قرن اول هجری در اثر یک اشتباه خطرناک به وجود آمده بودند، بیش از یک قرن و نیم دوام نیاوردند و در اثر تهورها و بیباکیهای جنونآمیز مورد تعقیب خلفا قرار گرفتند و خود و مسلکشان را به نابودی و اضمحلال کشاندند و در اوائل دولت عباسی یکسره منقرض گشتند ولی این مسلک خطرناک اثر خود را باقی گذاشت.
در حق خوارج گفته شده، (کلما قطع منهم قرن نجم قرن) (4) (هرگاه شاخی از آنها قطع شود شاخی دیگر بروید و ظاهر گردد). بارها خوارج ریشهکن شدند، باز گروهی از جای دیگر سر بلند کردند و همینطورند وهابیان، شریف با آنها پیکار کرد و محمد علی پاشا آنها را از بن برانداخت و فرزندش ابراهیم پاشا به مرکز درعیه حمله کرد و آن را با خاک یکسان ساخت ولی باز از جای دیگر سر درآوردند و فتنه و آشوب بپا کردند
افکار و عقاید خارجیگری در سایر فرق اسلامی نفوذ کرد و طرز فکر خارجیگری در مسلک وهابیت به شکلی مقدس مآبانهتر و خشونتآمیز تر و مصیبتبار تر احیا شده و رواج دارد و موجب بروز فاجعههائی در قلب عالم اسلام گشته و میشود بنابراین فرقه خوارج اگرچه منقرض شده، ولی مکتب و طرز فکر خارجگیری در جهان اسلام باقی است.
درنتیجه :
از نظر محققان، مسلک وهابیتشباهت زیادی با مسلک خوارج دارد و چنین مینماید که کیش وهابی ادامه تاریخی فکر خارجیگری و اندیشه خوارج است
پینوشتها:
1- ناسخالتواریخ: ج1، ص 119، 120 جلد قاجار - روضةالصفای ناصری، ج9، ص 381- مسیر طالبی: ص 408.
2- سلیمان فائق بک، تاریخ بغداد، ص 152.
3- رساله دوم از رسائل الهدیةالسنیة، ص 65 و 86.
4- از کلمات مولای متقیان علی علیه السلام.
5- کشف الارتیاب، از ص 112 تا 117 مقدمه سوم.
ونیز بزای پاسخ واشنایی باخوارج ووهابیت وفعالیت شان و.. به آدرس زیر مراجعه کنید .
http://siasi.porsemani.ir/node/1361
- [سایر] نقطه اشتراک وهابیت و خوارج چیست؟
- [سایر] آیا دلیل امام علی-ع از پذیرفتن حکمیت اجبار خوارج و تهدید جان امام توسط خوارج بود یا چیز دیگر؟
- [سایر] خوارج در کجا به چگونه شکل گرفت؟
- [آیت الله سیستانی] آیا ذبیحه خوارج حلال است ؟
- [آیت الله نوری همدانی] آیا ذبیحه خوارج حلال است؟
- [سایر] خوارج چگونه بوجود آمده است لطفا بیان کنید؟
- [سایر] پیدایش خوارج و رواج آنها چگونه بوده است؟
- [سایر] خوارج در تاریخ به چه شکلی رشد کرده است؟
- [سایر] ویژگی های خوارج و مشخصات شناسایی آنها چیست؟
- [سایر] خوارج در چه جنگی بوجود آمدند و چگونه می باشند؟
- [آیت الله اردبیلی] اقرار یا شهادتی که بر روی کاغذ نوشته شده یا بر روی نوار ضبط شده است و شباهت زیادی به صدا یا خط کسی دارد، در صورتی که احتمال جعلی بودن آن داده شود یا احتمال دهند در شرایط غیر عادی و با فشار و تهدید یا فریب انجام شده باشد، اعتباری ندارد.
- [آیت الله بهجت] افراد تمام مذاهب مختلفی که محکوم به اسلام هستند، همه از یکدیگر ارث میبرند، چه حق باشند چه باطل، مگر غُلاة و خوارج و نواصب و منکرین ضروری دین، که محکوم به کفرند و از مسلمان ارث نمیبرند، ولی مسلمان از آنها ارث میبرد چنانکه از کافر ارث میبرد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر شود، یا حکم ضروری دین یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام می دانند مثل واجب بودن نماز و روزه انکار کند، در صورتی که منکر شدن آن حکم، به انکار خدا یا پیغمبر برگردد مرتد می شود، و همچنین است اگر از خوارج و نواصب و غلات گردد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] زن مسلمان نمی تواند به عقد کافر در آید؛ مرد مسلمان هم نمی تواند با زنهای کافره غیر اهل کتاب ازدواج کند؛ ولی صیغه کردن زنهای اهل کتاب مانند یهود و نصاری مانعی ندارد و بنا بر احتیاط استحبابی عقد دائمی با آنها ننماید و بعضی از فرق از قبیل خوارج و غلات و نواصب که خود را مسلمان می دانند؛ در حکم کفارند و مرد و زن مسلمان نمی توانند با آنها به طور دائم یا انقطاع ازدواج نمایند.
- [آیت الله خوئی] زن مسلمان نمیتواند به عقد کافر درآید، مرد مسلمان هم نمیتواند با زنهای کافره غیر اهل کتاب ازدواج کند ولی صیغه کردن زنهای اهل کتاب مانند یهود و نصاری مانعی ندارد، و بنابر احتیاط استحبابی عقد دائمی با آنها ننماید و بعضی از فرق از قبیل خوارج و غلات و نواصب که خود را مسلمان میدانند در حکم کفارند، و مرد و زن مسلمان نمیتوانند با آنها به طور دائم یا انقطاع ازدواج نمایند.
- [آیت الله سیستانی] کسی که معترف به خدا یا به یگانگی او نباشد و همچنین غُلاة یعنی آنهایی که یکی از ائمه علیهمالسلام را خدا خوانده ، یا بگویند خدا در او حلول کرده است و خوارج و نواصب یعین آنهایی که به ائمه علیهمالسلام اظهار دشمنی مینمایند نجسند ، و همچنین است کسی که نبوّت یا یکی از ضروریات دین ، مانند نماز و روزه را منکر شود ، اگر به نحوی باشد که مستلزم تکذیب پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بشود هر چند فی الجمله . و امّا اهل کتاب یعنی یهود و نصاری و مجوس محکوم به طهارتاند .
- [آیت الله بهجت] کافر اصلی، به جمیع اقسام آن، در صورتی که مسلمان شود، نمازهای سابق او قضا ندارد، و امّا مسلمانی که نماز نخوانده اگر چه معذور بوده یا مسلمانی که مرتد شده، اگر چه مرتد فطری باشد بنابر اظهر، و یامسلمانی که محکوم به کفر است، مثل خوارج، در صورت توبه بر همه اینها قضا لازم است، ولی مسلمانی که شیعه شده و نمازهایش را قبلاً مطابق مذهب خودش یا مطابق مذهب شیعه با نیت قربت خوانده است بنابراظهر قضا براو واجب نیست. و امّا اگر اصلاً نمازش را نخوانده باید قضا کند.
- [آیت الله وحید خراسانی] زن مسلمان نمی تواند به عقد کافر در اید و مرد مسلمان هم نمی تواند با زنهای کافره غیر اهل کتاب ازدواج کند ولی متعه کردن زنهای اهل کتاب یعنی یهود و نصاری مانعی ندارد و بنابر احتیاط مستحب ازدواج دایم با انها ننماید ولی نمی تواند با زن های اهل کتاب بدون رضایت زن مسلمان خود ازدواج دایم یا موقت نماید و بعضی از فرقه ها از قبیل خوارج و غلات و نواصب که خودرا مسلمان می دانند و در حکم کفارند مرد و زن مسلمان نمی توانند با انها به طور دایم یا موقت ازدواج نمایند
- [آیت الله خوئی] کافر یعنی کسی که منکر خدا یا معاد است، یا برای خدا شریک قرار میدهد، و همچنین غلاة (یعنی آنهایی که یکی از ائمه علیهم السلام را خدا خوانده یا بگویند خدا در او حلول کرده است) و خوارج و نواصب (یعنی آنهائی که با ائمه علیم السلام اظهار دشمنی مینمایند) نجساند، و همچنین است کسی که به نبوت یا یکی از ضروری دین یعنی چیزی را که مثل نماز و روزه مسلمانان جزو دین اسلام میدانند چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است منکر شود. و أما اهل کتاب (یعنی یهود و نصاری) که پیغمبری حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) را قبول ندارند نیز بنابر مشهور نجس میباشند. و این قول موافق احتیاط است، پس اجتناب از آنها نیز لازم است.
- [آیت الله وحید خراسانی] کافر یعنی کسی که منکر خدا یا رسالت حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه واله وسلم یا معاد است یا شاک در خدا و رسول است یا برای خدا شریک قرار می دهد یا در و حدانیت خدا شک دارد نجس است و همچنین است خوارج یعنی کسانی که بر امام معصوم علیه السلام خروج کنند و غلات یعنی انهایی که قایل به خدایی یکی از ایمه علیهم السلام می باشند یا بگویند خدا در او حلول کرده است و نواصب یعنی کسانی که دشمن یکی از ایمه علیهم السلام یا حضرت فاطمه زهراء علیها السلام باشند و کسی که یکی از ضروریات دین را مثل نماز و روزه با علم به این که ضروری دین است منکر شود و اما اهل کتاب یعنی یهود و نصاری اقوی طهارت انها است هر چند احوط اجتناب است